فهرست عامالسورةفهرست قرآن كريم

بسم الله الرحمن الرحیم

آية بعدآية [1913] در مصحف از مجموع [6236]آية قبل

16|12|وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

علم هیئت و نجوم

علم هیئت و نجوم
تلسکوپ
دوربین ccd
مباحث مربوط به ماه
مباحث رؤیت هلال
روایت طالع الدنیا سرطان-الشمس في شرفها-حمل-فضل بن سهل در محضر امام رضا علیه السلام
مواقیت-میقات بودن أهلة
خط بین المللی زمان
نصف النهار
نصف النهار مبدأ
افق

کرویت زمین در هیئت قدیم
کرویت زمین در حدیث و فقه
دوران الارض في فتاوی الوهابیین

خط غروب در کره زمین-سایه‌مرز-خط الغلس-Terminator

متن تشريح الأفلاك

قول به جاذبه منسوب به ثابت بن قرة

آریستارخوس ساموسی(310 - 230 پيش از ميلاد)
شرح حال بطلمیوس(90 م -168 م)




مرکز مطالعات و پژوهش های فلکی نجومی



نجوم اسلامی-نگریستن در ملکوت سماوات و ارض


علم نجوم در هند-اهل بیت من الهند


انجمن گفتگوی نجومی--مرکز نجوم آوااستار
خانه--انجمن---نجوم رصدی---پدیده های رصدی---ماه و رویت هلال!
ماه و رویت هلال!


علم نجوم
http://www.dlnovel.ir/thread44798-7.html

نجوم در باستان

http://nojoomiha.blogfa.com/1392/01




اسلام و هیئت بطلیموسی


اخترشناسی-علم الفلک-Astronomy
اختربینی-التنجیم-Astrology
زایچه-طالع الابراج-Horoscope
طالع‌بینی-الکهانة-Divination
کف‌بینی-قراءة الکف-Palmistry
زیج-زیج-Zij
اسطرلاب-اسطرلاب-Astrolabe
ستاره-نجم-Star
شبه‌علم-علم زائف-Pseudoscience اثر بارنوم-تاثیر فوریز-Barnum effect

اُسطُرلاب یا آسترولاب (به یونانی: اَسْترُلابُن (ἁστρολάβον)؛ اَسْترُن (ἄστρον)، ستاره + لامبانِئین (λαμβάνω)، گرفتن)،[۱] (به پارسی باستان: استاره‌یاب) (دیگر نام‌ها: اَسترولاب، سُتُرلاب، صُلاّب)، و در برخی منابع فارسی با نام «آیینهٔ نجوم»[۲] و جام جم هم آورده شده‌است.




يك استاد ايراني روش جديدي براي محاسبه تقويم قمري ابداع كرد
دكتر ملك‌پور خاطر نشان كرد: ‌در كشورهاي عربي عمدتا از تقويم مغولي استفاده مي‌شود كه معيار محاسبات آن رويت هلال ماه نيست. در حال حاضر براي محاسبه تقويم قمري از دو معيار «بعد سوي» يعني فاصله زاويه‌اي هلال ماه و خورشيد در لحظه غروب خورشيد آخرين روز ماه قمري (روز بيست و نهم) يا «بعد معدل» يعني مدت مكث هلال در بالاي افق بعد از غروب خورشيد آن روز استفاده مي‌شود كه معيارهاي مناسب و دقيقي نيستند.

استاد نجوم دانشگاه تهران در ادامه تصريح كرد: جزئيات روش ابداعي كه با وجود دقت بسيار بالا ، ساده و براي عموم قابل استفاده است همزمان با هفتادمين سال تاسيس دانشگاه تهران طي روزهاي آينده در مقاله‌اي اعلام خواهد شد. با استفاده از اين معيار امكان تعيين دقيق زمان رويت هلال ماه‌هاي قمري نيز فراهم مي‌شود.

وي در پايان خاطر نشان كرد: محاسبه تقويم مستلزم تحليل دقيق وضعيت و تغييرات حركت زميني، ماه و سيارات است كه ثانيه به ثانيه تغيير مي‌كند و از طريق فرمول‌هاي پيچيده نجومي امكان پذير است. در حال حاضر حدود 40 نوع تقويم در دنيا وجود دارد كه طبق محاسبات صورت گرفته تقويم هجري شمسي از همه دقيق تر است به طوري كه در سال 500 هجري شمسي كاملا با طبيعت منطبق بوده و هر 1000 سال تنها 9 ثانيه و هر 10 ميليون سال معادل يك روز از تقويم طبيعي (آغاز بهار) منحرف مي‌شود در حالي كه تقويم ميلادي در هر 2500 سال به اندازه يك روز خطا دارد.



مجمع البحرين ؛ ج‏1 ؛ ص485
هَيْئَةِ معروف و هي بلا براهين، و الْهَيْئَةُ المبرهنة يعبر عنها بالمجسطي، و البراهين الخالية عن‏ الْهَيْئَةِ تسمى" أقليدس"، و مثل لذلك بفقه الشافعية و فقه الحنفية و أصول الفقه، فالأول فقه بلا علل، و الثاني فقه مع علل، و الثالث علل بلا فقه‏






تقويم البلدان، ص: 7
ابو الفداء، اسماعيل بن على‏
تاريخ وفات مؤلف: 732 ه. ق‏
مسئلة لتنبيه الذهن على ما نحن فيه‏
و هي: لو كان السير على جميع الأرض ممكنا، ثم فرض تفرّق ثلاثة أشخاص من موضع بعينه، فسار أحدهم نحو المغرب، و الثاني نحو المشرق، و أقام الثالث حتى دار السائران دورا من الأرض و رجع السائر في الغرب إليه من جهة الشرق، و السائر في الشرق من جهة الغرب؛ نقص من الأيام التي عدّوها جميعا للمغرب واحد، و زاد للمشرق واحد؛ لأن الذي سار إلى الغرب، و لنفرض أنه دار الأرض في سبعة أيام سار موافقا لمسير الشمس، فيتأخّر غروبها عنه بقدر سبع الدور بالتقريب، و هو ما يسيره في كل نهار، ففي سبعة أيام حصل له دور كامل، و هو يوم بكماله، و الذي سار إلى الشرق كان سيره مخالفا لمسير الشمس فتغرب الشمس عنه قبل أن يصل إلى سبع الدور، فيجتمع من ذلك مقدار يوم، فتزيد أيامه يوما كاملا، فلو كان افتراقهم يوم الجمعة ثم حضرا إلى المقيم الجمعة الأخرى فإنه يكون بالنسبة إلى المقيم يوم الجمعة، و بالنسبة إلى المغربي الذي حضر من المشرق يوم الخميس، و بالنسبة إلى المشرقي الذي حضر من المغرب يوم السبت، و كذلك الحال لو فرضت هذه الصورة في الشهور أو السنين




همه چيزي كه بايد در مورد رويت هلال ماه دانست


نويسنده: ذولفقار دانشي ، منبع: مدرسه اينترنتي تبيان


مقدمه: آغاز ماه قمری و رویت هلال شب اول ماه همیشه دغدغه اصلی مسلمانان بوده است و این مهم به خصوص در مورد ماه مبارک رمضان و ماه ذی الحجه که دو فریضه واجب روزه و حج در آنها انجام می‌شود، از اهمیت بیشتری برخوردار می‌شود. در اینجا سعی کرده ام با توضیح کامل مساله رویت هلال معیارهای رویت پذیری هلال و شیوه های رصدی هلال، شما را با آنچه در شامگاه بیست و نهمین روز ماه قمری می‌افتد آشنا کنم تا دیگر در این زمینه با مشکلی مواجه نشویم. هم چنین در پایان این مقاله به بررسی چگونگی آغاز ماه شوال وعید سعید فطر در کشورمان و دیگر کشورهای اسلامی خواهیم پرداخت.

هلال چطور تشکیل می‌شود؟
در فضا، زمین به دور خورشید می‌گردد و ماه نیز به دور زمین گردش می‌کند. مدار حرکت زمین به دور خورشید، دایره البروج نام دارد، ولی مدار ماه به دور زمین بر دایره البروج منطبق نیست و با آن 5 درجه اختلاف دارد. این اختلاف اندک اثرهای گوناگونی دارد؛ از جمله این که هر ماه پدیده های خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی روی نمی دهد.

اگر به عنوان یک ناظر زمینی به آسمان نگاه کنیم، دایره البروج را به صورت خطی منحنی در آسمان می‌بینیم که از سیزده صورت فلکی عبور می‌کند. مرکز خورشید دقیقا روی این دایره البروج حرکت می‌کند و از این رو خورشید در هر سال از این سیزده صورت فلکی که برج خوانده می‌شوند، عبور می‌کند. اما مسیر حرکت ماه که با دایره البروج اختلاف دارد، گاهی بالای دایره البروج قرار می‌گیرد و گاهی پایین تر از آن. اگر دایره البروج را به عنوان یک محور مختصات فرض کنیم، می‌توان مختصات دایره البروجی را به این شکل تعریف کرد: از هر نقطه آسمان، خطی عمود بر دایره البروج رسم می‌کنیم. فاصله این نقطه تا پای عمود، عرض دایره البروجی نام دارد و فاصله پای عمود تا نقطه صفر دایره البروج، طول دایره البروجی . نقطه صفر طول دایره البروجی، نقطه اعتدال بهاری است که محل تلاقی دایره البروج با استوای سماوی است. استوای سماوی ، امتداد استوای زمین است که در کره آسمان، دایره عظیمه استوای سماوی را پدید می‌آورد.

آغاز ماه نو را مقارنه می‌نامیم. در این حالت، طول دایره البروجی ماه و خورشید یکسان است. اگر مدار ماه منطبق بر دایره البروج بود هر ماه شاهد یک پدیده خورشید گرفت و یک پدیده ماه گرفت بودیم؛ ولی در شرایط فعلی ماه دارای عرض دایره البروجی است و این اتفاق هر چند ماه یکبار روی می‌دهد.

فاصله متوسط هر مقارنه تا مقارنه بعدی ماه 53/29 روز است، یعنی 29 شبانه روز و 12 ساعت و 43 دقیقه و 12 ثانیه. به این مدت، دوره هلالی ماه می‌گوییم. یعنی فاصله زمانی بین دو هلال یکسان ماه 53/29 روز است. این دو هلال یکسان می‌تواند دو ماه نو، دو تربیع اول یا دو بدر کامل باشند. بدین ترتیب یک ماه قمری به طور متوسط 53/29 روز به طول می‌کشد.
هنگامی که مقارنه صورت گرفت، ماه هلالی آغاز می‌شود؛ هلال از سمت راست خورشید به سمت چپ می‌آید و ماه از آسمان صبحگاهی به آسمان شامگاهی تغییر مکان می‌دهد. از این پس، ماه پس از خورشید غروب می‌کند، ولی حالا حالاها هلالی برای دیده شدن وجود ندارد.

حتما دیده اید که همیشه یک روی ماه به سوی زمین است. دلیل این پدیده، برابر بودن دوره گردش وضعی و گردش انتقالی ماه است که در اثر قفل شدگی گرانشی ماه و زمین ایجاد شده است. اگر ماه گردش وضعی نداشت ( گردش وضعی سبب ایجاد شبانه روز می‌شود)، در حرکت به دور خورشید بخش های مختلف خود را نشان می‌داد و ما می‌توانستیم تمام سطح ماه را مشاهده کنیم. ولی حرکت وضعی سبب می‌شود ماه دقیقا به همان اندازه بچرخد که در اثر حرکت انتقالی تغییر چهره می‌دهد. از این رو حدود 59 درصد سطح ماه از روی زمین قابل مشاهده است.

با این توصیف متوجه شده اید شبانه روز در ماه 53/29 برابر شبانه روز زمینی است. پس سرعت حرکت خورشید در آسمان بسیار کندتر از زمین است. هنگامی که مقارنه صورت گرفت، خورشید در افق ماه شروع به طلوع می‌کند. در لبه ماه، رشته کوههایی وجود دارند که موجب می‌شوند نور خورشید به سطح ماه نتابد؛ درست مثل کوهی که جلوی خورشید را گرفته و تا خورشید از پشت کوه طلوع نکند، نوری به مناطق پست کوه نمی رسد. چون سرعت حرکت خورشید در آسمان ماه خیلی کم است، زمان بسیار بیشتری طول می‌کشد تا خورشید از پشت موانع طلوع کند و سطح ماه را روشن کند. اختر شناسی فرانسوی به نام آندره دانژون، طی محاسباتی نشان داد اگر جدایی زاویه ای ماه و خورشید زیر 7 درجه باشد، هلالی تشکیل نمی شود. جدایی زاویه ای، فاصله خورشید و ماه در آسمان زمین و از دید یک ناظر است که بر حسب درجه بیان می‌شود.

هنگامی که جدایی زاویه ای ماه و خورشید به 7 درجه رسید، نخستین نور به سطح رو به زمین می‌تابد و لبه باریکی از ماه روشن می‌شود. البته هنوز عوارضی چون کوه های بسیار مرتفع یا گودال‌ها وجود دارند که سبب می‌شود هلال ماه پیوسته نباشد و قطعه قطعه ظاهر شود. هر چه زمان بیشتری بگذرد، فاصله هلال از خورشید بیشتر می‌شود و هلال هم بزرگ تر، ضخیم تر و پر نورتر می‌شود.



شاید بپرسید چرا حد دانژون بر حسب جدایی زاویه ای تعریف شده است. جالب این است که حد دانژون هنوز دقیقا تعریف نشده است. زیرا نه حد تجربی مشاهده هلال به آن حدود رسیده است و نه محاسبات دقیقی در این زمینه صورت گرفته است، ولی روشنایی هلال فقط به چگونگی موقعیت ماه و خورشید و زمین بستگی دارد. از سوی دیگر، مدار ماه بیضوی است و سرعت حرکت ماه به دور زمین متغیر است. اگر ماه در حضیض مداری باشد و به زمین نزدیکتر باشد، سرعتش بیشتر است و اگر در اوج مداری باشد و از زمین دورتر باشد، سرعتش کمتر است. وقتی سرعت متغیر باشد، زمان رسیدن به جدایی 7 درجه هم تفاوت می‌کند. از این رو تنها کمیتی که متغیر نیست، جدایی زاویه ای است.

� عوامل تأثیر گذار بر رویت هلال
فرض کنیم غروب روز بیست و نهم ماه قمری فرا رسیده است. در اینجا بررسی می‌کنیم هلالی که در آسمان حضور دارد، چگونه است و در چه شرایطی بهتر دیده می‌شود.
اگر در زمان غروب خورشید، جدایی ماه از خورشید کمتر از حد دانژون باشد، مسلما هیچ هلالی تشکیل نشده است و چیزی برای دیدن وجود ندارد. ولی اگر جدایی ماه و خورشید بیشتر از حد دانژون باشد، آنگاه هلال تشکیل شده است و ویژگیهای آن مانند عرض دایره البروجی، ارتفاع و اختلاف سمت، منطقه رصد گاه در بهتر شدن وضعیت رصدی آن دخالت دارند. در اینجا به برخی از این عوامل اشاره خواهیم داشت.
هلال شب اول ماه معمولا هلال نازکی است و به سختی دیده می‌شود. برای دیدن این نوع هلالها باید تا مدتی بعد از غروب آفتاب صبر کرد. از این رو موقعیت ماه در آُسمان و مدت حضورش در آسمان پس از غروب خورشید از اهیمت بسیار بالایی برخوردار است.

مدار زمين به دور خورشيد دايرة البروج نام دارد



اگر دو هلال را با جدایی زاویه ای یکسان در نظر بگیریم، هلالی بهتر دیده خواهد شد که ارتفاع بیشتری داشته باشد. هر چه ارتفاع ماه در لحظه غروب خورشید بیشتر باشد، ماه دیرتر غروب می‌کند. در این صورت هم آسمان تاریک تر می‌شود و هم ماه در منطقه ای تاریک تر از آ سمان حاضر می‌شود و هم ماه از این فرصت بیشتر استفاده می‌کند و از خورشید بیشتر فاصله می‌گیرد که به نوبه خود، به بزرگی و درخشندگی هلال می‌افزاید. اگر عرض دایره البروجی ماه مثبت باشد هم شرایط هلال بهتر از حالتی است که عرض دایره البروجی منفی داشته باشد؛ زیرا ماه ارتفاع بیشتری خواهد داشت.

از سوی دیگر، هر چه مناطق جنوبی و غربی زمین برویم، شرایط هلال بهتر خواهد شد. هر چه به مناطق جنوبی برویم، ارتفاع ماه افزایش خواهد یافت؛ زیرا ماه نسبتا به زمین نزدیک است و تغییر موقعیت در چشم انداز ماه تأثیر گذار است. از طرف دیگر هر چه به غرب برویم، خورشید دیرتر غروب می‌کند، لذا ماه هم دیرتر غروب می‌کند و در این فاصله زمانی به شرایط بهتری می‌رسد.
اگر هلالی که مورد نظر است، در حضیض مداری خودش باشد هم شرایط بهتری خواهد داشت؛ زیرا سرعت حرکتش بیتشر خواهد شد و در فاصله زمانی اندک به جدایی بیشتری از خورشید خواهد رسید.
با یان تفاصیل، بهترین هلال برای مشاهده هلالی است که در حضیض مداری باشد، عرض دایره البروجی مثبت داشته باشد و در بیشترین ارتفاع ممکن از خورشید قرار گرفته باشد. در یک منطقه وسیع هم بهترین منطقه برای مشاهده آن هلال، جنوب غربی آن منطقه است.

� معیارهای رویت هلال
متاسفانه تعداد هلال های ضعیف و بحرانی رویت شده در طول تاریخ که مشخصاتشان ثبت شده باشد، بسیار اندک است و تنها حدود 200 رکورد است. از این نمی توان معیار دقیقی برای رویت پذیری هلال تدوین کرد.متخصصان برای تدوین چنین معیارهایی، ابتدا مشخصات این هلال‌ها را محاسبه می‌کنند و سعی می‌کنند بین هلال های دیده شده و دیده نشده رابطه ای پیدا کنند. معیارهایی که در حال حاضر وجود دارند، اغلب بر اساس موقعیت ماه نسبت به خورشید در زمان غروب خورشید تعیین شده اند که از آن جمله می‌توان به معیار رصد خانه آفریقای جنوبی و معیار پرفسور محمد الیاس اشاره کرد. معیارهای دیگری هم وجود دارند که اندکی پیچیده تر هستند و در آنها چند ویژگی هلال در یک کمیت تعریف شده خلاصه می‌شوند؛ همانند معیار پرفسور برناردیالوپ از رصد خانه گرینویچ.

در چند سال اخیر چند هلال بسیار بحرانی توسط رصد گران ایرانی رویت شده است که از سوی این معیارها رویت ناپذیر محسوب می‌شوند.
از این رو به نظر می‌رسد باید این معیارها راتصحیح کرد تا روال بهتری بر آزمون رویت پذیری هلال برقرار شود.

برای مشاهده هلال باید چه کرد؟
در گذشته مردم در غروب روز بیست و نهم ماه به بالای تپه یا پشت بام می‌رفتند و هلال را در افق غربی جستجو می‌کردند. حال مرجعی برای بررسی درستی هلال دیده شده وجود داشت یا نه را خبر نداریم. اما امروز با در اختیار داشتن انواع نرم افزارها و ابزارهای محاسباتی، این روش بسیار ابتدایی است.

نخستین کاری که باید انجام داد به دست آوردن مشخصات هلال است که این کار به وسیله نرم افزارهای عمومی نجوم مانند starry Night ، Skypro ، Redshift و نرم افزارهای اختصاصی رویت هلال چون Moon Calc (تهیه شده توسط دکتر منذر احمد) به سادگی انجام پذیر است. با این نرم افزارها می‌توان موقعیت ماه و خورشید را در هر منطقه و هر زمانی به دقت محاسبه کرد.

از زمين به نظر ميرسد خورشيد بر روي دايرة البروج حركت ميكند



سپس نوبت به انتخاب محل رصدگاه می‌رسد. رصدگاه مناسب برای رویت هلال باید منطقه ای با افق غربی باشد، زیرا در چنین مناطقی معمولا غبار کمی وجود دارد و افق حداقل تا ارتفاع صفردرجه صاف است. اگر افق منفی صاف هم وجود داشت که چه بهتر، زیرا بیشتر می‌توان ماه را تعقیب کرد. البته در کنار این خواص باید نیم نگاهی هم به شرایط جوی، امنیت رصد گاه، صعب العبور نبودن مسیر رصدگاه و راحتی رصدگر داشت. قدم سوم، فراهم آوردن ابزار و وسایل مورد نیاز رصد است. ابزار اپتیکی قوی مانند تلسکوپ، دوربین دو چشمی یا دوربین تک چشمی، خودروی نقلیه، رایانه، ابزارهای جهت یابی و غیره، همه و همه باید قبل از رصد کردن باز بینی شوند و نسبت به صحت عملکردشان اطمینان حاصل شود. به خصوص نسبت به کیفیت اپتیکی ابزار و دقت درجه بندی های آن باید بسیار حساس بود.

پس از انجام تمام هماهنگی‌ها نوبت به رصد کردن در روز موعود می‌رسد. یادتان باشد حداقل یک ساعت قبل از غروب آفتاب در رصدگاه حاضر باشید. ابزارها را باید به دقت مستقر کرد و نسبت به تراز بودنشان مطمئن شد. برای تنظیم دوربین یا تلسکوپ می‌توان از عوارض زمینی بسیار دور دست یا سیاره زهره اسفاده کرد و اگر فیلتر خورشیدی در اختیار بود، با خود خورشید، دوربین را فوکوس کرد. حواستان باشد هیچ گاه بدون فیلتر به خورشید نگاه نکنید، زیرا به چشم صدمه جدی وارد خواهد شد.

خورشید بهترین شاخص برای موقعیت سنجی است. البته اگر تلسکوپ موتور دار متصل به رایانه در اختیار داشته باشید، می‌توان تلسکوپ را مستقیماً به سوی ماه نشانه رفت. ولی از آنجا که بیشتر ابزارها مجهز به موتور نیستند، روش دیگری در زیر پیشنهاد می‌شود.

محل غروب خورشید را با نشانه ای زمینی علامت گذاری کنید و زمان دقیق غروب آفتاب را ثبت کنید. غروب آفتاب، زمانی است که آخرین کمان قرص خورشید از دیده‌ها محو می‌شود. بر اساس مختصات محاسبه شده توسط نرم افزار می‌توان سمت و ارتفاع محل غروب خورشید را به دست آورد. حال دوربین را روی محل غروب خورشید تنظیم می‌کنیم و مختصات روی ابزار اپتیکی را بر روی مقدار خوانده شده تنظیم می‌کنیم. حال ابزار ما کاملا تنظیم شدده است و فقط باید بر اساس مختصات ماه، دوربین یا تلسکوپ را به آن جهت تنظیم کرد و هلال را در میدان دید جستجو کرد.

اگر هلال را ديديم چه کنيم؟!

اگر در جستجوي هلال هم مشکوک به هلالي را ديديد، بايد از هويت آن جسم مطمئن شويد. حداقل سه بار چشم خود را باز و بسته کنيد، مطمئن شويد جسم ديده شده توهم نيست. سپس به آرامي ارتفاع دوربين يا تلسکوپ را پايين بياوريد و محل هلال را با نشانه اي زميني علامت گذاري کنيد. مجدداً تلسکوپ را بالا بياوريد و هلال را پيدا کنيد. اگر مجدداً هلال را ديديد، مشکل هلال را با آنچه نرم افزار نشان مي دهد مقايسه کنيد. اگر هم شکل بودند، به احتمال زياد هلال را درست پيدا کرده ايد. سعي کنيد بقيه افراد گروه هم هلال را مشاهده کنند و اگر مقدور بود از هلال تصوير برداري کنيد. اين چنين مي توان مطمئن بود گزارش رويت شما تأييد مي شود.

معيار آغاز ماه قمري
آنچه تا کنون ذکر شد، چگونگي رويت هلال با ابزار بود.ولي هيچ يک از اينها نمي تواند نشان دهنده آغاز ماه قمري باشد. آغاز ماه قمري را بايد مرجع ديني اعلام کند. تنوع قتواهاي اثبات آغاز ماه قمري هم کم نيست.
برخي معتقدند گواهي دو نفر مرد مسلمان عادل براي آغاز ماه قمري کافي است. برخي ديگر معتقدند هر منطقه اي بايد مستقل از مناطق ديگر ماه را آغاز کند و برخي براي يک کشور، يک روز را اعلام کنند. برخي ديگر هم معتقدند رويت هلال در يک منطقه براي تمام مناطق زمين که در يک شب به سر مي برند، کافي است. از سوي ديگر، برخي فقط رويت هلال را با چشم غير مسلح قبول دارند و برخي ديگر، استفاده از ابزار اپتيکي را بلامانع دانسته اند.

از نظر مقام معظم رهبري، رويت هلال با چشم شرط است و استفاده از ابزار اپتيکي همانند دوربين دو چشمي و تلسکوپ مانعي ندارد. هم چنين اگر کارشناسان علم نجوم بر عدم رويت يک هلال توافق داشته باشند، نظر آنها کافي است و تمامي گزارش هاي رويت هلال مردود خواهد بود. هم چنين اگر در کشور ايران، هلال در بخشي از کشور قابل رويت بود و در بخشي ديگر غير قابل رويت، وضعيت شهرهاي مهم کشور اعم از مشهد، تهران، تبريز، اصفهان و شيراز و اهواز ملاک خواهد بود که در اين ميان شهر تهران نقشي کليدي بر عهده دارد.
شايان ذکر است تقويم رسمي جمهوري اسلامي ايران که از سوي مرکز تقويم موسسه ژئوفيزيک دانشگاه تهران استخراج مي شود، بر اساس نظريات فقهي رهبر معظم انقلاب و با محاسبات بسيار دقيق تنظيم مي شود و از دقت بسيار بالايي برخوردار است.

نکته اي که در اينجا بايد به آن اشاره کرد، اشتباهي است که معمول از سوي برخي مردم در رويت هلال صورت مي گيرد. تجربه نشان داده است بسياري از مردم از شکل هلال اطلاعي ندارند و گاه، ابر يا دود هواپيما را با هلال اشتباه مي گيرند. از سوي ديگر، پانزده درصد افرادي که به استهلال مي پردازند، دچار توهم رويت مي شوند، يعني هلالي وجود ندارد ولي مغز تصور مي کند هلال را مي بيند. توهم يک ويژگي مغز است و هيچ ارتباطي به تجربه، رفتار و سن افراد ندارد، حتي منجمان حرفه اي هم ممکن است دچار توهم شوند. 15 درصد آمار کمي نيست، مثلاً اگر در يک کشور هزار نفر به جستجوي هلال بپردازند، يکصد و پنجاه نفرشان به توهم رويت مبتلا مي شوندو بديهي است گزارش رويت هلال ارائه مي دهند. اين توهم رويت مي تواند مشکلاتي را در آغاز ماه قمري به شيوه سنتي سبب شود. خوشبختانه نظريات فقهي مقام معظم رهبري اين مشکل را به خوبي حل کرده است.

مدار ماه بر روي مدار زمين منطبق نيست و زاويه 5 درجه ميسازد



آيا اين باورها درست است؟

1- ماه هاي قمري، يکي در ميان 29 روزه و 30 روز هستند.
اين باور کاملا نادرست است. متوسط طول ماه قمري 53/29 روز است، يعني فراواني ماههاي 30 روزه اندکي پيش از ماههاي 29 روز است. طبق تقويم، حداکثر سه ماه قمري 29 روزه و حداکثر 4 ماه قمري 30 روزه مي توانند پشت سر هم قرار گيرند. اين که ماه قمري يکي در ميان 29 روزه و 30 روزه باشند، صرفا يک قرارداد براي تطبيق ماهها و سالهاي قمري با تاريخ شمسي چند صد سال پيش است و هيچ پايه علمي ندارد.

2- رويت در شرق براي مناطق غربي حجت است، زيرا شرايط هلال در غرب به مراتب بهتر است و سهولت رويت هلال بيشتر؟
اين موضوع هميشه درست نيست. همان طور که در نقشه خطوط رويت پذيري هلال مشاهده مي کنيد، اين مناطق با مرزهايي سهموي از هم جدا شده اند. به وضوح مشخص است مناطقي وجود دارند که هلال در آنها رويت پذير است، ولي در شمال غربي يا جنوب غربي آنها رويت پذير نيست. بدين ترتيب اين جمله را بايد به اين شکل تصحيح کرد. در يک عرض جغرافيايي، رويت در شرق براي مناطق غربي حجت است، زيرا ...

3- اگر يک شب نور زمين تاب ديده شود، دليلي است بر رويت پذيري هلال در شب قبل از آن؟
هلالي که ما مي بينيم و بسيار درخشان است، در اثر بازتاب نور خورشيد از سطح ماه تشکيل مي شود. ولي زمين نيز نور خورشيد را بازتاب مي کند و نور بازتابي، سطح ماه را با درخششي کمتر روشن مي کند. تا قبل از تربيع اول و پس از تربيع دوم، قرص تاريک ماه نيز مشخص است که در اثر نور زمين تاب روشن شده است. برخي به اشتباه فکر مي کردند هلال شب دوم حتما بايد نور زمين تاب داشته باشد و اين دليلي بر رويت پذير بودن هلال شب قبل است، در صورتي که رويت پذيري هلال را وضعيت هلال در همان شب مشخص مي کند. مسلماً در فاصله 24 ساعت زمان بين دو غروب خورشيد ماه در آسمان جا به جا مي شود و به شرايط رصدي به مراتب بهتري مي رسد، ولي اين دليل بر رويت پذيري هلال شب قبل نمي شود.


4- بزرگي هلال شب بعد، نشانه اي از رويت پذيري هلال شب قبل است؟
اين گفته کاملا نادرست است. در رويت پذيري هلال فقط بزرگي و درخشندگي هلال نقشي ندارد، بلکه ارتفاع ماه در زمان غروب خورشيد هم نقش دارد که هميتش به اندازه فاز (درخشندگي) هلالي است. ممکن است يک هلال داراي درخشندگي بسيار زيادي باشد، به طوري که در شرايط مناسب بتوان آن را با چشم هم مشاهده کرد. ولي اگر همين هلال در موقعيتي قرار گيرد که تنها چند دقيقه پس از غروب خورشيد غروب کند، حتي با ابزار اپتيکي هم قابل رويت نيست. همانطور که در شکل ملاحظه مي کنيد، اگر هلال داراي عرض دايرة البروجي منفي باشد، ارتفاع بسيار کمتري نسبت به هلالي دارد که عرض دايرة البروجي مثبت دارد. در نتيجه هلال اول بسيار زودترغروب مي کند و چون آسمان در آن لحظه بسيار روشن است قابل رويت نيست. در حالي که هلال دوم در فاصله زماني نسبتاً زيادي پس از خورشيد غروب مي کند و آسمان در آن لحظه به قدري تاريک شده که هلال به سادگي مشاهده مي شود.
وقتي يک روز مي گذرد، هلال خيلي بزرگ تر و درخشان تر مي شود و به موقعيت بهتري مي رسد، بنابراين مشخص است که اين هلال قطعا قابل مشاهده است ولي هلال در شب قبل از آن به هيچ وجه قابل مشاهده نبوده است.

5- اگر ماه قمري يک روز زودتر شروع شد، بايد تقويم را يک روز جابه جا کرد؟
در تقويم جمهوري اسلامي ايران، هر ماه قمري فقط بر اساس رويت پذيري هلال در شب اولش آغاز مي شود و محاسبات هم فقط براي اين معيار انجام مي شوند. بدين ترتيب هر ماه قمري مستقل ازماه قبل خود آغاز مي شود. اگر به هر دليلي يک ماه قمري يک روز زودتر از تقويم شروع شد، فقط همان ماه يک روز جلوتر از تقويم خواهد بود و در آغاز ماه قمري بعد، دوباره با تقويم منطبق مي شود. البته در تقويم ديگر کشورهاي اسلامي، معيار رويت هلال در آغاز ماه قمري متفاوت است و ممکن است چند ماه تقويم جابجا شوند.

6- آيا ماه رمضان هميشه 29 روز است؟
ماه مبارک رمضان هيچ فرقي با ديگر ماههاي قمري ندارد، نه در حرکت ماه اتفاق عجيبي روي مي دهد و نه در منظومه شمسي رويدادي روي مي دهد. آنچه اين باور کاملاً غلط را سبب شده است، اين است که به دليل اهميت بسيار زياد ماه رمضان، مردم بسيار زيادي به استهلال مي پردازند و از آنجا که بسياري از آنها دچار اشتباه يا توهم رويت مي شوند، گزارش هاي اشتباه زيادي ارسال مي شود و تشخيص درست در اثبات آغاز ماه قمري را دچار مشکل مي کند.

7- وقتي کشورهاي همسايه يک روز زودتر ماه قمري را آغاز مي کنند، پس ما هم بايد با آنها ماه قمري را آغاز کنيم؟
اولاً که ملاک آغاز ماه قمري در تمام کشورهاي مسلمان يکسان نيست، بنابراين نمي توان به صرف آغاز ماه قمري در يک کشور همسايه نتيجه گرفت که ما اشتباه کرده ايم. دوم اینکه خطوط رویت پذیری هلال، سهمی شکل هستند نه افقی یا عمومی. ممکن است این خطوط از بخش کوچکی از کشورمان عبور کند، در حالی که از تمام قلمرو يک کشور همسايه عبور کنند. در اين صورت، در آن کشور هلال رويت خواهد شد در حالي که در بقيه کشورها ( واز جمله کشورمان) هلال ديده نمي شود. سوم اين که برخي کشورهاي همسايه از تقويم برخي کشورهاي ديگر که چندان هم نزديک نيستند، پيروي مي کنند؛ پس آغاز ماه قمري در آنها به اين معني نيست که آنها الزاماً هلال شب اول را مشاهده کرده اند. چهارم اينکه در برخي از اين کشورها اشتباه هاي فاحشي در اعلام آغاز ماه قمري صورت مي گيرد، همانند ذي الحجه سال گذشته (1425 قمري) که در عربستان، به خاطر شهادت فقط دو نفر مسلمان، ماه ذي الحجه يک روز زودتر آغاز شد و اين در حالي است که توصيفات آن دو نفر با محاسبات نجومي همخواني نداشت. بر اين اساس هيچ الزامي براي توجه به وضعيت کشورهاي شرقي و جنوبي ندارد. از سوي ديگر، رويت هلال در همسايگان غربي هيچ ارتباطي به کشورمان ندارد، زيرا در آن مناطق شرايط هلال به مراتب مناسب تراست.

8- همه کشورهاي اسلامي بايد در يک روز ماه قمري را آغاز کنند؟
اگر ملاک همه کشورها، رويت هلال باشد و اين ملاک در همه جا يکسان باشد، باز هم يک روز اختلاف وجود دارد که البته طبيعي است. ولي اختلاف بيش از يک روز غير طبيعي است. البته در شرايط فعلي که ملاک هاي مختلفي براي آغاز ماه قمري وجود دارد، ممکن است چنين اختلاف هاي عجيب و غريبي بروز کند. ولي مطمئن باشيد آنچه در کشورمان اعلام مي شود، صحيح است.

پايان






درس خارج فقه استاد اشرفی

96/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استهلال/ الرؤیة فی بلد آخر/عوامل رؤیت هلال

حجه الاسلام و المسلمین علوی:

حرکت و موقعیّت زمین و ماه :

مقدمه: ماه به اصطلاح کروی شکل (اگر چه در واقع بیضی شکل است)می باشد و ما حالت های مختلف آن را در زمین مشاهده می کنیم، ماه در حرکتی که دارد علاوه براین که به دور زمین در هر ماه می چرخد به دور خورش نیز می چرخد به این صورت که به اندازه زمان گردش در یک ماه به دور زمین ،یک دور کامل نیز به دور خود می چرخد و در عین حال ماه در حرکت خود و همچنین زمین با حرکتی که دارد هر دو به دورخورشید می چرخند.

تغییر حالت های مختلف ماه در هنگام مشاهده:

در هنگام چرخش ماه به دور زمین در یک لحظه ماه کاملاً بین زمین و خورشید واقع می شودکه به آن حالت مقارنه می گویند در این حالت ماه و زمین و خورشید در یک عرض واقع می شوند و این قرارگرفتن ماه در بین زمین و خورشید موجب می شود که ما نتوانیم ماه را مشاهده نماییم.

از هر مقارنه تا مقارنه بعدی که ماه 360 درجۀ کامل به دور زمین می چرخد از نظر زمانی یازده ماه و بیست و هفت روز و سه دهم روز فاصله می شود و ثانیه اش حتیّ تا صدها سال دیگر از نظر علم نجوم قابل پیش بینی است که مثلا صد سال دیگر حالت مقارنه در چه زمانی اتفاق می افتد و یا در صد سال آینده در چه سال هایی کسوف خورشید اتفاق می افتد، البته ممکن است کسی بگوید چطور در اول ماه اینقدر اختلاف است.

در جواب می گوییم زمان مقارنه و تولد ماه آنقدر دقیق و منظم است که با نرم افزارهای جدیدی که آمده قابل پیش بینی و پیشگویی برای صدها سال دیگر می باشد ولکن اختلاف در تحقق اول ماه از جهت این است که اولاً ملاک در إثبات شرعی اول ماه رؤیت هلال می باشد (نه حالت مقارنه و تولد ماه که زمانش معین و قابل پیش بینی دقیق می باشد) ثانیاً اختلاف فتوی است در این که رؤیت به چه صورت و برای چه بلادی محقق می شود( و این که آیا اتفاق افق شرط می باشد یا نه)واین دو چیز منشا برای اختلاف در إثبات اول ماه شده است.

علت عدم رؤیت ماه در حالت مقارنه:

در حالت مقارنه یعنی هنگامی که ماه بین زمین و خورشید واقع می شود ماه برای اهل زمین قابل رؤیت نمی باشد

زیرا رؤیت ماه وقتی برای اهل زمین ممکن می شود که تحت الشعاع نور خورشید واقع شود و در حالت مقارنه چون ماه دقیقا بین زمین و خورشید واقع شده است به صورتی که امکان تابیدن نور خورشید بر ماه نمی باشد بطوری که ماه تحت الشعاع نور خورشید واقع شود در این حالت نور خورشید حتیّ به بخشی از ماه که در مقابل زمین است نیز نمی تابد تا این که انعکاس نور خورشید به ماه موجب رؤیت ما شود در نتیجه ماه برای ما در حال مقارنه به هیچ عنوان قابل رؤیت نمی باشد.

علت این که از حالت مقارنه همیشه، کسوف (خورشید گرفتگی) محقّق نمی شود:

اگر چنانچه ماه و خورشید و زمین در یک عرض و به اصطلاح در یک خط موازی واقع شوند خورشید گرفتگی اتفاق می افتد ولی چون حرکت ماه در مقایسه با حرکتی که به دور زمین دارد و هچنین حرکت زمین نسبت به خورشید متفاوت است و در مقایسه حرکت زمین و ماه به دور خورشید متفاوت می باشد این نوسان در حرکت موجب می شود که به ندرت حالت موازی حاصل شود که در حالت موازی تنها کسوف محقق شده و ماه مانع رؤیت خورشید می شود و در اکثر اوقات در حالت مقارنه به جهت تغییر حالت ماه و قرب و بعد ماه با زمین مِدار چرخش ماه و زمین در یک عرض موازی با خورشید واقع نمی شود و مثلا چند درجه بالاتر و یا پایین تر از حالت موازی در حال چرخش می باشند این امر موجب می شود که ماه مانع رؤیت خورشید در زمین نبوده و خورشید حتیّ در حالت مقارنه نیز قابل رؤیت باشد.

زمان رؤیت هلال:

و اما چه زمانی ماه قابل رؤیت است و به تعبیر دیگر اول زمان ممکن برای رؤیت ماه چه زمانی است و ماه در چه درجه ای باید واقع شود که اگر موانع دیگری نباشد امکان و قابلیت برای رؤیت ماه باشد؟

زمانی که ماه از حالت مقارنه خارج شود و حداقل به هفت درجه (یا بیشتر و یا کمتر علی خِلافٍ) برسد در این حالت اگر مانع دیگری نباشد احتمال رؤیت ماه می باشد در نتیجه در کمتر از این مقدار به هیچ عنوان ماه قابل رؤیت نمی باشد و لو این که هیچ مانعی از موانع رؤیت وجود نداشته باشد و بعد از هفت درجه امکان رؤیت برای ما می باشد البته در صورتی که مانع دیگری از رؤیت نباشد و هر مقدار چرخش ماه در مقایسه با زمین بیشتر از هفت درجه شود امکان دید ما از ماه بیشتر شده و هلال ماه بصورت بزرگ تر قابل رویت می باشد، تا این که ماه 180 درجه چرخیده شود و از مقارنه بین زمین و خورشید خارج شده و زمین کامل بین ماه و خورشید واقع شود که در این حالت تمام قرص ماه قابل رؤیت بوده و به تعبیری ماه شب چهارده راتشکیل می دهد و مجدد هر مقدار که بیشتر می چرخد رؤیت هلال ماه کمتر می شود تا این که مجدداً به حالت مقارنه برسد و آن زمانی است که ماه از حالت مقارنه قبلی کامل 360 درجه به دور زمین چرخیده شده باشد.

و اما اصطلاح تولد ماه :در زمانی است که یک ثانیه از زمان مقارنه (و به تعبیر دیگر کمترین زمانی که از اولین لحظه مقارنه) بگذرد و تولد ماه در هر ماهی از نظر زمانی کاملا مشخص است و تا هزاران سال دیگر نیز قابل پیش بینی است البته این که اول ماه برای ما معین نیست به جهت این است که إثبات شرعی ماه به تولد ماه نیست بلکه ملاک رؤیت می باشد و الا اختلافی نمی بود.

فاصله بین دو مقارنه در هر ماه بیست و نه روز و دوازده ساعت و چهل و چهار دقیقه و سه ثانیه است که درمجموع یک سال از حاصل ضرب این زمان در دوازده ماه، ثانیه ای کم و زیاد نمی شود اگر چه در هر ماه ممکن است چند ثانیه تفاوت داشته باشد ولی درمجموع سال ثانیه ای کم و زیاد نمی شود.

و به مقتضای آیات شریفه قرآن «وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ» «وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ» «لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُون» ماه و زمین و بلکه سیّارات دیگر و قمرهای متعدّد آن ها با نظمی بی نظیر به تدبیر و قدرت الهی به دور هم می چرخند و با هم برخورد نمی کنند و هریک در مِدار خود درگردش می باشد «وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ».

علامه طباطبايى ذيل آیه شريفه «وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ» در تفسير الميزان مى‌گويد: «إنّ الانسان لابدّ له من حيث الخلقة من أن يقدّر أعماله و أفعاله ... بالزمان، و لازم ذلك أن‌يتقطّع الزمان الممتدّ الذى ينطبق عليه أمورهم قطعاً صغاراً و كباراً ... و التقطيع الظاهر- الذي يستفيد منه العالم و الجاهل و البدوي و الحضرى و يسهل حفظه على الجميع- إنّما هو تقطيع الايّام بالشهور القمرية التي يدركه كل صحيح الادراك مستقيم الحواسّ من الناس، دون الشهور الشمسية التي ماتنبّه لشأنها و لم ينل دقيق حسابها الإنسان إلّا بعد قرون و أحقاب من بدء حياته في الارض، و هو مع ذلك ليس في وسع جميع الناس دائماً ...» [1]

مرحوم آية اللّٰه سيد عبدالاعلى سبزوارى در تفسير مواهب الرحمن مى‌نويسد: «... لتقدير الزمان طرق مختلفة، ربما يصعب بعضها على عامّة الناس و لايمكن معرفته إلّا بعد بلوغ الإنسان منزلة من العلم، و لذلك كان الطريق الأسهل لجميع الناس- الذى يستفيد منه العالم والجاهل والحضرى و البدوى- إنّما هو التوقيت بالأهلّة، و يكون الحساب بالشهور القمرية و هو قديم جدّاً ...».

در هرحال بعد از حالت مقارنه تا جدایی از زاویه هفت درجه هیچ بخش از ماه قابل رؤیت (البته برای کسانی که این درجه برای آن ها حاصل نشده است) نمی باشد و بعد از هفت درجه است که امکان رؤیت می باشد و در همین صورت (در هفت درجه) نیز ممکن است عوامل متعدّد دیگر مانع رؤیت هلال ماه شود.

معیار در ثبوت هلال ماه شرعی چیست؟

معیار شرعی در ثبوت اول ماه قطعاً لحظه مقارنه نمی باشد اگر چه بعضی برای آسانی کار خود و دقیق بودنش آن را اول ماه ذکر نموده اند و لحظه بعد از مقارنه که تولد ماه باشد نیز اول ماه شرعی نمی باشد و همچنین زمانی که بدانیم ماه در بالای افق ما واقع شده است باز هم ماه شرعی ثابت نمی باشد و در نهایت زمان شرعی برای ثبوت اول ماه زمانی بعد از حالت مقارنه و تولد است و آن هنگامی است که ماه در

موقعیتی باشد که قابل رؤیت برای ما باشد.

حال بحث در این است که از کجا بفهمیم هلال ماه در این ماه جدید قابل رؤیت می باشد یا نه ؟ ( اگر چه از جهت علمی موقعیت ماه در آسمان و نسبت فاصله ماه با زمین و تمام خصوصیات حرکتی ماه و زمین کاملا مشخص و قابل پیش بینی است ولکن عوامل دیگری نیز وجود دارد که دخیل در رؤیت می باشند و ممکن است که پیش بینی رؤیت بشود ولی به جهت عوامل دیگر قابل رؤیت نباشد ولکن اگر منجمین با در نظر گرفتن حالات ماه پیش بینی کردند که بطور قطع هلال ماه در این ماه جدید قابل رؤیت نمی باشد قطعا ماه دیده نمی شود) به عبارت دیگر اگر پیش بینی امکان رؤیت نمودند از جهات درجه گردش ماه و یا نور شدید ماه و....در این صورت احتمال عدم رؤیت می باشد و ممکن است عوامل زمینی موجب عدم رؤیت هلال شود ولکن بر عکس اگر به جهت حالت مختلف ماه پیش بینی کردند که ماه رؤیت نمی شود قطعا هلال ماه قابل رؤیت نمی باشد.

صور مختلف پیش بینی منجمین در رؤیت ماه :

الف: گاهی با توجه به محاسبات علم نجوم ( و نظم دقیق در حرکت و حالات مختلف ماه و زمین در مقایسه با خورشید ) می توانیم پیش بینی کنیم که هلال ماه با توجه به خصوصیاتی که در این ماه دارد (عرض و طول جغرافیایی و....) به هیچ عنوان قابل رؤیت نمی باشد حتیّ با چشم مسلح تا چه برسد به رؤیت با چشم غیر مصلح.

ب: گاهی پیش بینی می شود که رؤیت برای اهل خبره و آن هم به وسیله تلسکوپ و وسائل دیگر قابل مشاهده می باشد.

ج: گاهی پیش بینی می شود که برای همه مردم در موقعیت بلد خاص با چشم مسلح و به صورت عادی قابل رؤیت است.

د: گاهی پیش بینی ها متفاوت می شود مثلا بعضی می گویند به احتمال قوی ماه رؤیت می شود ولکن بعض دیگر می گویند به احتمال قوی قابل رؤیت نمی باشد.

عوامل رؤیت ماه:

    1. سن ماه:

یعنی مدت زمانی که از حالت مقارنه گذشته که هر مقدار بیشتر باشد امکان رویت بیشتر می شود (البته مقارنه گاهی در روز اتفاق می افتد و گاهی در شب) مثلا اگر یک ثانیه گذشته سن ماه یک ثانیه است و اگر بیشتر گذشته سن ماه جدید بیشتر می باشد.

مثال: رؤیت ماه در ماه شعبان امسال (1396) بعد از حالت مقارنه بعد از چهل و شش ساعت و چهار دقیقه و شش ثانیه بوده است که دقیقا ساعت دوازده و چهارده دقیقه با مداد رؤیت شده است و پیش بینی می شود رؤیت ماه در ماه مبارک رمضان امسال حدود چهل و سه ساعت و نیم بعد از حالت مقارنه قابل رؤیت برای دیدن با چشم غیر مسلح باشد در صورتی که مانع دیگری نباشد. و البته از نظر تجربی رکورد در کمترین زمان رؤیت هلال ماه بعد از حالت مقارنه چهارده ساعت بوده است که با چشم غیر مسلح رؤیت شده است ورکوردرؤیت با چشم غیر مسلح و بوسیله تلسکوپ یازده ساعت بعد از مقارنه بوده که هلال ماه مشاهده شده است.

    2. مدّت مکث ماه :

ماه بنفسه طلوع و غروبی دارد البته بواسطه این که تحت الشعاع نور خورشید قرار می گیرد اگر در افق بلد ما قرار بگیرد وقابل رو یت باشد به اصطلاح طلوع نموده و طلوع آن چند دقیقه بعد از غروب خورشید شروع می شود و اگر ماه از افق بلد ما خارج شود به اصطلاح غروب نموده است در هر حال هر مقدار فاصله زمانی بین غروب خورشید و غروب ماه بیشتر باشد و به تعبیر دیگر هر چقدر زمان مکث ماه در افق برای ما بیشتر باشد امکان رؤیت هلال ماه برای ما بیشتر می شود و رؤیت راحت تر می باشد زیرا اولاً هوا تاریک تر و طبعاً قابلیت دید بیشتر می شود و ثانیا زمان مشاهده ماه در آسمان بیشتر بوده و این امر امکان رؤیت را برای ما بیشتر می کندکه البته این زمان ،بستگی به ارتفاع ماه دارد.

مثلا اگر طلوع ماه ساعت شش و نیم صبح باشد و غروب خورشید هفت و چهل دقیقه بعد از ظهر باشد و غروب ماه هشت و بیست دقیقه بعد ازظهر بوده باشد نتیجه این می شود که از غروب خورشید تا غروب ماه چهل دقیقه ماه در آسمان بوده در این صورت قابلیت برای رؤیت ماه بوده است و البته گاهی فاصله غروبین و مکث ماه کمتر می باشد مثلا پنج یا ده دقیقه که در این حالت امکان رؤیت هلال ماه سخت تر می شود و با چشم غیر مسلح و حتیّ با چشم مسلح ممکن است دیده نشود.

3-ارتفاع ماه از سطح افق زمین: هر مقدار ارتفاع ماه در آسمان بیشتر باشد قابلیت رؤیت هلال نیز بهتر می شود به جهت این که نزدیک افق غبار و بخار....است قابلیت دید ماه کمتر می شود.

4-درصد روشنایی هلال : ماه در یک نقطه معین در آسمان گاهی رؤیتش از جهت روشنایی بهتر است و گاهی روشنائیش در همان نقطه کمتر می شود که این امر بستگی به کیفیت قرار گرفتن در جهت شعاع خورشید دارد.

6- قطر و زخامت هلال ماه: که اگر قطر ماه زیاد باشد ( بواسطه زیاد بودن فاصله اش با خورشید ) رؤیت بهتر است و اگر قطر ماه کم باشد رؤیت هلال سخت تر می شود. زیرا مِدار چرخش ماه به دور زمین قابل تغییر می باشد که نزدیک ترین حالت ماه به زمین 354هزار کیلومتر و دورترین حالت ماه از زمین 406 هزار کیلومتر می باشد.

7-ملاک ها و فرمول هایی که به تجربه منجّمین در امکان رؤیت هلال ،ذکر شده است:

اگر مثلا هلال با ده درجه ارتفاع باشد و لو این که نورش کم باشد قابلیت رؤیت بیشتر می باشد و اما اگر کمتر از چهار درجه باشد اگر چه ماه روشن تر باشد امکان رؤیت به هیچ عنوان نمی باشد و بعضی بر اساس آن (این ملاک و ملاک های دیگر) برای اول ماه در ایام سال نقشه ای ارائه نموده اند و بلادی که در کمتر از چهار درجه است ، در نقشه معین نموده و پیش بینی کرده اند که مثلا با توجه به درجه ارتفاع و دیگر عوامل یازده گانه آسمانی اصلا ماه در فلان بلد قابل رؤیت نمی باشد و بعضی از بلدها را با رنگ دیگر مشخص نموده و پیش بینی کرده اند که درفلان بلد فقط با چشم مصلح ماه قابل رؤیت می باشد و بعض دیگر بلاد را با رنگ دیگری در نقشه رنگ آمیزی نموده و پیش بینی کرده اند که در آن بلاد ماه قابلیّت رؤیت با چشم مصلح را دارد

و بعضی دیگر از بلاد را با رنگ دیگر رنگ آمیزی نموده که نشان دهنده این است که علی کل حال در هر حالتی که ماه باشد هلال ماه برای آن بلاد قابل رؤیت می باشد که البته همه این پیش بینی ها با قطع نظر از عوامل طبیعی و زمینی (مثل ابری بودن هوا و موانعی مثل کوه ..) می باشد یعنی اگر این موانع طبیعی و زمینی نمی بود پیش بینی های مذکور قطعا محقّق می شد.

گاهی زمان خروج ماه از حالت مقارنه در دو ماه متوالی یکی است ولی به جهت تغییر از سطح افق که یکی بیشتر می باشد قابلیت رؤیت در یکی زودتر انجام می گیرد و ماه قابل رؤیت است ولی برای ماه دیگر اینچنین نمی باشد اگر چه گاهی عوامل دیگری هم در رؤیت موثر می باشد.

در بعضی مواقع با توجّه به محاسبات نجومی قطعا پیش بینی درست می باشد که مثلا ماه در فلان روز برای فلان بلد دیده نمی شود و یا ممکن است بطور قطعی پیش بینی کنند که دیده می شود که در این دو صورت پیش بینی منجمین اطمینان آور می باشد و البته به شرط این که مانع طبیعی وجود نداشته باشد و گاهی اختلاف در بین منجمین می باشد یعنی پیش بینی رؤیت به جهت ارتفاع و درصد روشنایی ماه مشخص است ولی در بین منجمین پیش بینی مختلف می شودکه البته اگر آنان اختلاف داشته در تشخیص داشته باشند برای ما اطمینان آور نمی باشد.

در نتیجه کلام بعضی صحیح نیست که می گویند پیش بینی قطعی را باید کنار بگذاریم زیرا گاهی ماه اصلا در افق ما نبوده ولی ادعا شده که رؤیت شده و با تخیل رؤیت اعلان رؤیت شده است و حال آن که از نظر علمی محال بوده که ماه دیده شود زیرا در افق ما نبوده است.


[1] المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طبلطبلئی ج2 ص55 .



نجوم

هیئت - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
نجوم کروی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
گیتی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
آرخه - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
Arche - Wikipedia, the free encyclopedia
آرایش - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
Fireproofing - Wikipedia, the free encyclopedia
کیهان - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
Cosmos - Wikipedia, the free encyclopedia
Universe - Wikipedia, the free encyclopedia
Ancient Greek - Wikipedia, the free encyclopedia
Chaos (cosmogony) - Wikipedia, the free encyclopedia
ماه - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
گام‌های ماه - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
ماه (زمان) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
مرکز مطالعات و پژوهشهای فلکی - نجومی
مرکز مطالعات و پژوهشهای فلکی - نجومی
پايگاه ملي داده هاي علوم زمين كشور
ورودي و مسير دستيابي به كلية اطلاعات علوم زمين كه از طريق وب‌ سايت پايگاه ارائه مي‌شود. هر عنوان در اين در اين صفحه به بانك اطلاعاتي با بانكهاي اطلاعاتي مربوط متصل مي‌شود.
نواختر - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
ابرنواختر - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
شباهنگ (ستاره) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
کوتوله سفید - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
سیاه‌چاله - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
شرف الشمس لزوما ۱۹ فروردین نیست!
کمتر کسی است که در روزهای نزدیک شدن به ۱۹ فروردین عبارت «شرف الشمس» را نشنود. حتی در این سال ها انواع و اقسام آگهی ها برای پیش ثبت نام (!) حکاکی انگشتر در این روز هم بر روی دیوارهای شهر دیده می شود.
الف - کشف نسخه‌ای خطی از کتاب‌های ابن‌سینا+تصویر
دانشمندان آلمانی نسخه ای خطی از کتاب های ابن سینا، دانشمند ایرانی را کشف کرده اند که نشان می دهد، وی ...
گاه‌شماری - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
تقويم - ويكيبيديا، الموسوعة الحرة
Calendar - Wikipedia
گاه‌شماری بربری - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
گاه‌شماری ژولینی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
گاه‌شماری میلادی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
گاه‌شماری رومی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
گاه‌شماری یونانی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
تاریخ گاه‌شماری ایرانی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
تاریخ گاه‌شماری ایرانی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
گاه‌شماری جلالی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
گاه‌شماری جلالی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
گاه‌شماری در ایران - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
گاه‌شماری در ایران - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پنجه دزدیده - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
شب یلدا - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
یلدا در آداب مردم بافق شوچله زمستان با گرمای محبت زنده است
مراسم شب اسفند ملتی در احمدآباد - احمدآباد
روستاهاي ايران :: نمايش موضوعات - اول تيرماه
از قانون مسعودی ابوریحان تا قانون ناصری میرزا عبدالغفار
تحول نجوم قدیم به جدید، در یک دوره بسیار طولانی رخ داد و مع الاسف، با تأخیر سه قرن، به تدریج از دوره ناصری، آثار آن در نوشته ها و کتب درسی دارالفنون ظاهر شد. در این جا به اثر مفصلی که در سال 1281 از یکی از معلمان مدرسه مبارکه دارالفنون در سالهای 1281 ـ 1284 ق نوشته شده، اشاره کرده و مقدمه آن را برای روشن کردن برخی از جنبه های تألیفی این اثر و توجه دادن به این تحول فکری می آوریم.
جدی (ستاره) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
برج جدی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
بزغاله (صورت فلکی) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
Moon Calculator (MoonCalc)
International Astronomical Center (IAC)
MoonCalc - moon phase, lunar eclipse, moon position, lunar calendar, moon calculator, moon calendar, map, moon rising, moonset, moon shadow, moon height, full moon, new moon
ثبت تصاویر خیره کننده از جذاب ترین پدیده ستاره شناسی سال با کمک گوشی هوشمند

تصاویر : ماه‌گرفتگی منحصر به فرد
















زمین کروی
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
این مقاله نیازمند ویکی‌سازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوه‌نامه، محتوای آن را بهبود بخشید.
سایه گرد زمین بر ماه هنگام ماه گرفتگی در ماه اوت سال ۲۰۰۸

نظریهٔ زمین کروی یا گرد به زمان یونانیان باستان بازمی‌گردد. تمدن یونان در حدود سال ۹۰۰ قبل از میلاد ظهور یافت و در طول هزار سال بعد، کمک بزرگی به ستاره‌شناسی نمود.

ابتدا، در قرن ششم قبل از میلاد یونانیان دریافتند که زمین کروی است و فیثاغورث دانشمند یونانی کروی بودن زمین را اظهار داشت.[۱] آن‌ها برای اولین بار محیط زمین، اندازه ماه و فاصله میان آن‌ها را بدقت اندازه گرفتند. اگرچه به اشتباه معتقد بودند که زمین کره ثابتی است که جهان پیرامون آن می‌گردد ولی برخی از اندیشه‌ها و شیوه‌های رصدشان تا اواخر قرن هفدهم کاربرد داشت.

پیش از آن که یونانیان نظریه کروی بودن زمین را مطرح نمایند، اکثر مردم بر این باور بودند که زمین مسطح است. برای مثال هندوها معتقد بودند که زمین مسطح و بر شانه ۴ فیل قرار دارد که به نوبه خود بر پشت چهار لاک‌پشت شناور در اقیانوسی بی‌کران ایستاده‌اند. مصریان باستان زمین را رب‌النوع کب می‌پنداشتند که به پهلو دراز کشیده و الهه نات، تجسم خورشید، بر روی آن خیمده است.

همچنین اکثر تمدن‌ها معتقد بودند که زمین مرکز جهان است، ولی بطلمیوس ستاره‌شناس یونانی (۱۶۸–۹۰ قبل از میلاد) بیشتر از سایرین برای این اندیشه معروف است. وی در کتابش المجسطی، قوانین اندازه‌گیری حرکات اجرام آسمانی را وضع نمود. به منظور تشریح حرکت رجعی برخی از سیارات، بطلمیوس اظهار کرد که مدار سیارات یک سلسله فلک تدویر پیچیده را دنبال می‌کند. البته حتی در اوایل قرون وسطی، هرگز فرضیهٔ کروی شکل بودن زمین از بین نرفت. دانته شاعر ایتالیایی، در کتاب خود، کمدی الهی، فرض کروی شکل بودن زمین را پذیرفته‌است. همچنین ایرانیان باستان عقایدی مبنی بر گرد بودن زمین داشته‌اند که بازتاب آن‌ها را حتی می‌توان در رسومی همچون رها کردن سیبی شناور در آب هنگام چیدن سفرهٔ هفت سین دید که نشانی از شناور بودن کرهٔ زمین در فضا و پویایی آن است.
محتویات

۱ اندیشه‌های آریستارخوس
۲ اندیشه‌های ارسطو
۳ محیط کروی زمین
۴ زمین بیضوی
۴.۱ تفاوت‌ها
۵ جستارهای وابسته
۶ منابع

اندیشه‌های آریستارخوس

معدودی از متفکران یونانی، مخصوصاً آریستارخوس (۲۵۰–۳۲۰ قبل از میلاد) اندیشه زمین مرکزی بودن دنیا را به زیر سؤال بردند. آریستارخوس به کمک هندسه از روی اندازه سایه زمین، ماه و خورشید در خلال خسوف و کسوف، اندازه نسبی آن‌ها را محاسبه کرد. اعداد و ارقامش کاملاً نادرست بودند، ولی از آنجا که دریافت خورشید از زمین بسیار بزرگتر است، اظهار داشت که طبیعتاً خورشید باید در مرکز جهان باشد. اکثر یونانیان این ایده را نپذیرفتند و اندیشه‌های آریستارخوس رد شدند. در عوض، المجسطی بطلمیوس تا ۱۵۰۰ سال بعد بر علم ستاره‌شناسی سیطره داشت.
ارسطو همچنین دلیل می‌آورد که کشتیها در هر جهت که از ساحل دور شوند، ابتدا بدنه و سپس دکل آن‌ها ناپدید می‌شود و این نشانه‌ای از کروی بودن زمین است.
اندیشه‌های ارسطو

در حدود سال ۳۵۰ پیش از میلاد ارسطو، دلیل قاطعی بر گرد بودن زمین ارائه کرد. موثرترین دلیل وی این بود که اگر کسی به طرف شمال یا به طرف جنوب مسافرت کند، در افق روبروی او ستارگان جدیدی ظاهر می‌شوند و در افق پشت سر او ستارگانی که قبلاً دیده می‌شدند، ناپدید می‌شوند. ارسطو همچنین دلیل می‌آورد که کشتیها در هر جهت که از ساحل دور شوند، ابتدا بدنه و سپس دکل آن‌ها ناپدید می‌شود و این نشانه‌ای از کروی بودن زمین است. همچنین مقطع سایه زمین بر ماه در هنگام خسوف، بدون در نظر گرفتن وضع ماه، همیشه به صورت یک دایره است. ارسطو می‌گوید همه این واقعیت‌ها فقط هنگامی می‌تواند درست باشد که زمین کروی باشد.
اِردآپفِل (آلمانی: سیب‌زمینی) ساخته‌شده توسط مارتین بیهایم در ۱۴۹۲، قدیمی‌ترین مدل کروی برجامانده از زمین است.
محیط کروی زمین

اولین فردی که محیط زمین را دقیق اندازه گرفت، اراتستن (۱۹۵–۲۷۶ قبل از میلاد) ریاضیدان یونانی بود. او می‌دانست که در ظهر اواسط تابستان، خورشید شهر(آسوان کنونی) سین، واقع در جنوب خانه‌اش در مصر، مستقیماً درون چاه عمیقی می‌تابد. او در همان روز زاویه تابش خورشید بر فراز اسکندریه را ۷٫۲ درجه اندازه گرفت. این زاویه برابر است با ۱٫۵۰ کمان یک دایره. او می‌دانست که فاصله سین تا اسکندریه ۷۷۲ کیلومتر است و بدین ترتیب محیط زمین را 50x772 یعنی ۳۸۶۰۰ کیلومتر محاسبه کرد. این رقم به عدد واقعی ۴۰۰۷۴ کیلومتر بسیار نزدیک است.
زمین بیضوی

تا قرن هفدهم زمین به شکل کره کامل فرض می‌شد. این تصور از ۲۰۰۰ سال پیش تا آن زمان بر افکار تسلط داشت؛ ولی اسحاق نیوتن با توجه به چرخش زمین به دور خودش (حرکت وضعی زمین)، نتیجه متفاوتی بدست آورد. اسحاق نیوتن به متفاوت بودن سرعت سطح زمین در عرضهای جغرافیایی مختلف پی برد. او با قوانین خود نشان داد که هرچه چرخش سریعتر باشد، اثر گریز از مرکز بیشتر است، یعنی گرایش مواد به دور شدن از مرکز دوران بیشتر می‌شود.

از آنجا که سرعت در قطبها صفر است، پس اثر گریز از مرکز در قطبها تا استوا پیوسته افزایش می‌یابد. این بدان معناست که زمین در اطراف کمربند استوایی خود با شدت بیشتر رانده می‌شود. زمین مانند یک نارنگی در استوا برآمده و در قطبها فرورفته‌است. اسحاق نیوتن حتی فرورفتگی قطبها را حساب کرد و نتیجه گرفت که می‌بایستی در حدود ۱٫۲۳۰ تمام قطر زمین باشد. این عدد به عدد واقعی نزدیک است.
تفاوت‌ها

اندازه‌گیری‌های دقیق نشان می‌دهد که قطر استوایی زمین ۴۳ کیلومتر از قطر قطبی آن بیشتر است. در واقع، قطر استوایی زمین ۱۲۷۵۶ کیلومتر و قطر قطبی آن ۱۲۷۱۳ کیلومتر است.
جستارهای وابسته

نجوم کروی
زمین تخت
اردآپفل

منابع
در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ در حال ویرایش زمین کروی موجود است.

«شکل واقعی زمین». شبکه ملی مدارس ایران (رشد). دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۱۰-۰۳.

مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Spherical Earth». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی.

رده‌ها:

تاریخ اخترشناسیزمینستاره‌شناسی باستانستاره‌شناسی یونان باستاننقشه‌نگاری

















خلاصه‌اي‌ از تاريخ‌ نجوم‌ : از يونان‌ باستان‌ تا قبل‌ از كوپرنيك‌
شايد به‌ نظر بعضي‌ها پرداختن‌ به‌ تاريخ‌ علم‌، كاري‌ عبث‌ باشد، ولي‌ اگر اهميت‌ فلسفة‌ علم‌ را درك‌ كرده‌ باشيم‌، آنگاه‌ سخن‌ ايمره‌ لاكاتوش‌ بسيار سودمندخواهد بود: "فلسفة‌ علم‌ بدون‌ تاريخ‌ علم‌ تهي‌ است‌، تاريخ‌ علم‌بدون‌ فلسفة‌ علم‌ نابيناست‌."
آشنايي‌ با روشهاي‌ علمي‌ و تجربي‌ مردان‌ بزرگ‌ علم‌ در طي‌ قرون‌،و چگونگي‌ استدلال‌ نمودن‌ ايشان‌ و همچنين‌ روند پيشرفت‌ علوم‌گوناگوني‌ مانند رياضيات‌، نجوم‌، فيزيك‌ و... نه‌ تنها روند قانون‌مندو منطقي‌ آن‌ را در برابر چشمان‌ ما مي‌گشايد بلكه‌ شكوهمندي‌بناي‌ عظيمي‌ به‌ نام‌ علم‌ را هرچه‌ بيشتر درك‌ خواهيم‌ نمود. يكي‌ ازتبعات‌ آن‌ براي‌ خودمان‌، آمادگي‌ براي‌ تفكر درست‌ و قانونمند درعرصه‌هاي‌ گوناگون‌ مي‌باشد.

دكتر پرويز شهرياري‌ در كتاب‌ "جمشيد كاشاني‌ رياضي‌ دان‌ ايراني‌" پس‌ از ذكر نكات‌ مهمي‌ در باره‌ اهميت‌ تاريخ‌ رياضيات‌ و به‌ طور كلي‌، تاريخ‌ علم‌ مي‌نويسد: "تاريخ‌ گذشتة‌ رياضيات (وعلم‌) ما را قانع‌ مي‌كند كه‌، كشف‌هاي‌ رياضي‌ (و علمي‌) تصادفي‌ و جدا از هم‌ و محصول‌ نبوغ‌ فرد يا ملت‌ برگزيده‌اي‌ نبوده‌ است‌ و نشان‌ ميدهد كه‌ اين‌ پيشرفت‌ قانونمند است‌ و به‌ همين‌ مناسبت‌، بررسي‌ و مطالعه‌ آن‌، راه‌ امروز و فرداي‌ ما را روشن‌ مي‌كند." بامراجعه‌ به‌ اين‌ كتاب‌ خواهيد پذيرفت‌ كه‌ اهميت‌ رجوع‌ به‌ تاريخ‌ علم‌ فوِق تصور است‌.

در اين‌ ميان‌ پرداختن‌ به‌ تاريخ‌ علم‌ نجوم‌، لطفي‌ ديگر دارد. بسيارجالب‌ است‌ كه‌ بخواهيم‌ سرچشمه‌ كشف‌هاي‌ مهم‌ را بدانيم‌ هرچند مدل‌هاي‌ باستاني‌ در نظر امروزي‌ ما نادرست‌ و شايد مضحك‌ به ‌نظر برسند، ولي‌ با نگاهي‌ عميق‌تر و موشكافانه‌تر عظمت‌ فكر انساني‌ و تاريخ‌ تكامل‌ آن‌ ما را به‌ تامل‌ وا مي‌دارد.

به‌ قول‌ نويسندة‌ كتاب‌ طرح‌ فيزيك‌ هاروارد، سرانجام‌ به‌ لذتي‌ خواهيم‌ رسيد كه‌ از مشاهدة‌ جهان‌ هستي‌ در پرتو اين‌ انديشه‌هاي‌ نو به‌ انساني‌ انديشمند دست‌ ميدهد.

در اين‌ مقاله‌ سعي‌ داريم‌ با آرايي‌ كه‌ در طول‌ قرن‌ها براي‌ توجيه‌ و پيش‌ بيني‌ حركات‌ آسماني‌ ارائه‌ شده‌ است‌، بپردازيم‌. در آن‌ روزگار، همچون‌ روزگار ما همة‌ اين‌ دگرگوني‌ها و بي‌ نظمي‌ها به‌توضيحي‌ مناسب‌ احتياج‌ داشت‌. يونانيان‌ در شمار نخستين‌ اقوامي‌ بودند كه‌ به‌ جستجوي‌ توضيحي‌ منطقي‌ و روشن‌ براي‌پديده‌هاي‌ طبيعي‌ برآمدند.

آراء يونانيان‌ :


افلاطون‌، فيلسوف‌ يوناني‌ قرن‌ چهارم‌ پيش‌ از ميلاد، مساله‌اي‌ براي‌ توضيح‌ حركت‌هاي‌ آسماني‌ وضع‌ كرد. او مي‌گفت‌: ستارگان‌ نمايندة‌ موجودات‌ تغييرناپذير و جاودانه‌ هستند با سرعت‌يكنواخت‌ و در كاملترين‌ و منظم‌ترين‌ مسيرها در آسمان‌، به‌ دورزمين‌ مي‌گردند. توجيه‌ افلاطون‌ مبني‌ بر اينكه‌ تمامي‌ ستارگان‌ و سيارات‌ بايد در مسيرهايي‌ دايره‌ وار (چون‌ دايره‌ كاملترين‌ شكل‌است‌) به‌ دور زمين‌ بچرخد، به‌ مدت‌ 2 هزار سال‌ مهمترين‌ مساله ‌در نجوم‌ باقي‌ ماند.

راه‌ حلي‌ كه‌ يونانيان‌ براي‌ توضيح‌ اين‌ پديده‌ها مطرح‌ مي‌نمودند، كاملاً مبتني‌ بر مشاهده‌اي‌ بود كه‌ از آسمان‌ داشتند. ايشان‌ مي‌ديدند كه‌ ستارگان‌ گويي‌ بر سطح‌ دروني‌ كره‌اي‌ چسبيده‌اند و اين‌ كره‌ به‌ دور زمين‌ مي‌گردد. از طرف‌ ديگر حركت‌ خصوصي‌ خورشيد را به‌ همين‌ گونه‌ توصيف‌ مي‌كردند.

آنان‌ فرض‌ نمودند كه‌ زمين‌ در مركز كره‌ بلورين‌ (شفاف‌) بزرگي‌قرار دارد كه‌ اين‌ كره‌ در 24 ساعت‌ يك دور به‌ دور زمين‌مي‌چرخد. درون‌ اين‌ كره‌ ديگري‌ قراردارد كه‌ به‌ كره‌ اول‌ متصل‌ است‌. اين‌ كره‌ فلك‌ حامل‌ خورشيد است‌ كه‌ محورش‌ حدود 5/23 درجه با محور چرخش‌ كرة‌ بزرگ‌ زاويه‌ دارد. با چرخش‌ كرة‌ آسمان‌، فلك‌ حامل‌ خورشيد نيز مي‌چرخد و در همين‌ حين‌ فلك‌حامل‌ خورشيد به‌ دور محور خود در يك‌ سال‌ ادر حال‌ دوران‌ است‌.

پيش‌ از فلك‌ حامل‌ خورشيد، حامل‌ ماه‌ و زهره‌ و عطارد قراردارند، كه‌ به‌ زمين‌ نزديك‌ ترند و خارج‌ فلك‌ خورشيد، افلاك‌ حامل‌ مريخ‌، مشتري‌ و زحل‌ قرار گرفته‌اند كه‌ همگي‌ به‌ كرة‌ آسمان‌ (فلك‌ الافلاك‌) متصل‌ اند. يونانيان‌ سعي‌ مي‌كردند كه‌ با انتخاب‌ اندازه‌ مناسب‌ براي‌ فلك‌ها و سرعت‌ و جهت‌ آنها، مدل‌ را با مشاهده‌ سازگار نمايند.

"طالس‌" يكي‌ از فلاسفة‌ يونان‌ باستان‌ توانست‌ خورشيد گرفتگي ‌28 ماه‌ مه‌ سال‌ 585 قبل‌ از ميلاد را پيش‌ بيني‌ كند. اين‌ موضوع ‌جز از باريك‌ بيني‌ دقتي‌ ميدهد كه‌ اخترشناسي‌ باستان‌ بدان‌ دست‌ يافته‌ بود.

اختر شناس‌ ديگر به‌ نام‌ فيثاغورس‌ و شاگردانش‌ دستاوردهاي ‌مهمي‌ داشت‌. اولاً فيثاغورسيان‌ بودند كه‌ به‌ اين‌ بينش‌ دست‌ يافته‌ بودند كه‌ خورشيد و ماه‌ و ستارگان‌ از جمله‌ زمين‌، كروي‌ هستند. البته‌ دليل‌ ايشان‌ اين‌ بود كه‌ كره‌، كاملترين‌ اشكال‌ است‌ و چون‌همه‌ چيزها به‌ عقيده‌ ايشان‌ رياضي‌ هستند، هر چيزي‌ بايد كامل‌باشد. همچنين‌ پيشنهاد كردند كه‌ ماه‌ خودش‌ منبع‌ نور نيست‌ بلكه‌ نور خورشيد را باز مي‌تاباند.



نجوم‌ اسكندريه‌

اسكندريه‌ شهري‌ مديترانه‌اي‌ در ساحل‌ مصر است‌. اسكند اين‌شهر را بدين‌ نيت‌ بر پا داشت‌ كه‌ كانوني‌ باشد براي‌ همة‌ دانش‌ها و دانشمندان‌ هراكليدس‌، اراتستنس‌، آريستارخوس‌ و بطليموس‌ همگي‌ از بزرگان‌ نجوم‌ اسكندراني‌ به‌ شمار مي‌روند.

هراكليدس‌ معتقد بودند كه‌ برخي‌ سيارات‌ مانند زهره‌ و مريخ‌ به‌گرد خورشيد در حركت‌ اند و خورشيد به‌ روي‌ مداري‌ به‌ دورزمين‌ در گردش‌ مي‌باشند اراتستنس‌ نخستين‌ كسي‌ بود كه‌ در تاريخ ‌علم‌ دست‌ به‌ اندازه‌گيري‌ قطر كره‌ زمين‌ زد. وي‌ قطر كره‌ زمين‌ را به‌ وسيله‌ تفاوت‌ ارتفاع‌ خورشيد در دو شهر، در زماني‌ واحدبدست‌ آورد.

آريستارخوس‌ كه‌ احتمالاً تحت‌ تاثير هراكليدس‌ بوده‌ است‌، مدل‌ ونظريات‌ جالبي‌ اظهار داشته‌ است‌:

1ـ محاسبة‌ او درمورد فاصلة‌ ماه‌ از زمين‌ و محاسبة‌ قطر ماه‌ بادقت‌ خوبي‌، صحيح‌ بود. (البته‌ او محاسباتي‌ دربارة‌ فاصلة‌ خورشيد و اندازه‌ آن‌ دارد كه‌ با خطاي‌ بسياري‌ همراه‌ است‌)

2ـ آريستارخوس‌ به‌ پذيرش‌ اين‌ واقعيت‌ راغب‌ بود كه‌ فواصل‌ بين‌اجرام‌ آسماني‌ و به‌ تبع‌ آن‌ اندازة‌ عالم‌ بسيار عظيم‌ و بسي‌ بيشتر از آن‌ است‌ كه‌ تا آن‌ زمان‌ كسي‌ توانسته‌ باشد تصوركند.

3ـ زمين‌ به‌ دور خورشيد در گردش‌ است‌.

4ـ او معتقد بود كه‌ خورشيد از زمين‌ بسيار بزرگتر است‌ و با توجه‌ به‌ اينكه‌ زماني‌ زمين‌ را بزرگترين‌ جسم‌ مي‌پنداشتند، اين‌ نظربسيار جالبي‌ بوده‌ است‌ كه‌ از طريق‌ محاسبه‌ به‌ دست‌ آورده‌ بود.

5ـ زمين‌ به‌ گرد خود مي‌چرخد.



نظرية‌ خورشيد مركزي‌ آريستا خوس‌ علت‌ بعضي‌ پديده‌ها را كه‌ توسط‌ يونانيان‌ قابل‌ توجيه‌ نبود، را به‌ خوبي‌ توضيح‌ ميداد. مثلاً حركت‌ رجعي‌ سيارات‌ و اينكه‌ چرا در حين‌ حركت‌ رجعي‌ پرنورتر مي‌شوند. ولي‌ با اين‌ همه‌، اين‌ نظر براي‌ فلاسفة‌ آن‌ زمان‌ قابل‌ پذيرش‌ نبود. اولاً اينكه‌ تصور حركت‌ زمين‌ با انديشه‌هاي‌ فلسفي‌ كه ‌زمين‌ با اجرام‌ فلكي‌ تفاوت‌ دارد و جاي‌ طبيعي‌ آن‌ بايد در مركزجهان‌ باشد، مبانيت‌ داشت‌. معاصران‌ آريستاخوس‌، او را به‌ سبب‌ متحرك‌ دانستن‌ زمين‌ كافر مي‌دانستند. دوماً فلاسفه‌ دلايل‌ قانع‌كننده‌ خود را داشتند:

ايشان‌ عنوان‌ مي‌كردند كه‌ اگر زمين‌ به‌ دور خورشيد حركت‌ باشد بايد حركات‌ منظره‌اي‌ براي‌ ستارگان‌ رويت‌ شود.

اختلاف‌ منظر زماني‌ پيش‌ مي‌آيد كه‌ ناظر مكان‌ خود را نسبت‌به‌ جسمي‌ كه‌ به‌ آن‌ نگاه‌ مي‌كند در جهت‌ عمود بر خط‌ و اصل‌خود و جسم‌ تغيير دهد.

ناظر زماني‌ كه‌ در نقطة‌ ش قرار دارد، خط‌ كشي‌ كه‌ روي‌ مسيرقرار دارد را امتداد درخت‌ سمت‌ راست‌ مي‌بيند. در حالي‌ كه‌وقتي‌ از نقطة‌ ذ نگاه‌ مي‌كند، خط‌ كش‌ نسبت‌ به‌ تصوير زمينه‌ تغيير مكان‌ ميدهد و در امتداد درخت‌ سمت‌ چپ‌ ديده‌ مي‌شود.

فلاسفه‌ مي‌گفتند اگر زمين‌ به‌ دور خورشيد در گردش‌ باشد و مكانش‌ تغيير كند بايد مكان‌ ظاهري‌ ستارگان‌ در آسمان‌ تغييركند، يعني‌ اختلاف‌ منظر داشته‌ باشند ولي‌ در آن‌ زمان‌ همچنين‌حركتي‌ رؤيت‌ نشده‌ بود. (البته‌ امروزه‌ بوسيله‌ تلسكوپ‌ها اختلاف‌ منظر ستارگان‌ رؤيت‌ شده‌ است‌)

بطليموس‌ و المجسطي‌

بطليموس‌ منجم‌ بزرگ‌ اسكندراني‌ در 150 ميلادي‌ كتاب‌ المجسطي‌ را به‌ رشتة‌ تحرير در آورد. او در اين‌ كتاب‌ به‌ دنبال‌ منظومه‌ ايست‌ كه‌ قادر به‌ پيشگويي‌ دقيق‌ مواضع‌ هر سياره‌ باشد. نوع‌ منظومه‌ و فيزيك‌ حركت‌ها، در مدل‌ او، مبني‌ بر فرضيه‌هاي ‌ارسطو بود. در واقع‌ علت‌ اصلي‌ اين‌ نكته‌ كه‌ بطليموس‌ نظرية‌ زمين‌مركزي‌ را پذيرفت‌ نه‌ خورشيد مركزي‌ را همين‌ بود كه‌ با عوامل‌حركت‌ يعني‌ ديناميك‌ ارسطويي‌ بر اساس‌ حركت‌ طبيعي‌ سازگار بود. وي‌ براي‌ هرچه‌ دقيق‌تر ساختن‌ تئوري‌ زمين‌ مركزي‌ سه‌ طرح‌ مهم‌ دارد و فلك‌ خارج‌ مركز، فلك‌ تدوير، فلك‌ معدل‌ المسير وي‌سعي‌ نمود با استفاده‌ از اين‌ سه‌ شگرد، نه‌ تنها حركات‌ نايكنواخت‌خورشيد و سيارات‌ و ماه‌ را تعيين‌ كند بلكه‌ پديده‌هايي‌ مانندحركت‌ رجعي‌ سيارات‌ را نيز مي‌توانست‌ توضيح‌ دهد.

فلك‌ خارج‌ از مركز:

سياره‌ بر روي‌ فلك‌ حامل‌ خود قرار دارد، و فلك‌ حامل‌ به‌ دور مركزش‌ مي‌چرخد و سياره‌ را با خود بر مي‌گرداند. ولي‌ مركز اين‌ فلك‌ در مركز زمين‌ نيست‌ بلكه‌ از زمين ‌فاصله‌ دارد.



فلك‌ تدوير:

فلكي‌ است‌ كه‌ مركز آن‌، بر روي‌ فلك‌ حامل‌ قرار دارد سياره‌ روي‌ سطح‌ فلك‌ تدوير نصب‌ شده‌ و در حين‌ گردش‌ فلك‌ تدوير، همراه‌ فلك‌ حامل‌ به‌ دور زمين‌ بر مي‌گردد.

نكته‌ جالبي‌ كه‌ دربارة‌ فلك‌ تدوير سيارات‌ خارجي‌ ايجاد كرد آن‌ بود كه‌ دورة‌ گردش‌ فلك‌هاي‌ تدوير سيارات‌ بيروني‌ و دور مركزشان‌ همگي‌ يكسال‌ بود. در واقع‌ چون‌ بطليموس‌ نمي‌خواست‌ زمين‌ را با دورة‌ تناوب‌ يكسال‌ به‌ دور خورشيد در نظر بگيرد، مجبور بود فلك‌ تدوير سيارات‌ را با دورة‌ تناوب‌ يكسان‌ در نظر بگيرد تا حركات‌ رجعي‌ سيارات‌ خارجي‌ را توضيح‌ دهد.

و حركات‌ رجعي‌ سيارات‌ يكسان‌ نبود. مريخ‌ حركات‌ رجعي‌ متفاوتي‌ درهر بار، نشان‌ ميداد: گاهي‌ حلقوي‌، گاهي‌ زيگ‌ زاگ‌... پس‌ بطليموس‌ ترفندي‌ ديگر زد: فلك‌ معدل‌ المسير. او براي‌ انسجام‌ در مدل‌ قمري‌ نيز مجبور شد علاوه‌ بر فلك‌تدوير، فلك‌ معدل‌ المسير را نيز به‌ كار ببندد.

فلك‌ معدل‌ المسير:

بطليموس‌ فرض‌ كرد كه‌ فلك‌ حامل‌ سياره‌خود داراي‌ حركتي‌ ثانويه‌ است‌. به‌ اين‌ معنا كه‌ مركز فلك‌ معدل‌المسير نقطة‌ ژ به دور نقطه ديگري درحال‌ گردش‌ است‌.

با ورود فلك‌ معدل‌ المسير به‌ بعضي‌ از قسمت‌هاي‌ يمدل ‌بطليموس‌، پيچيدگي‌ كار را ناخوشايند نمود و شايد يكي‌ از دلايل‌كه‌ منجمين‌ پس‌ از بطليموس‌ شروع‌ به‌ نقد وي‌ كردند، همين‌ فلك‌معدل‌ المسير بود.

كتاب‌ المجسطي‌ و استدلال‌ها و محاسباتي‌ كه‌ در آن‌ بود، باعث‌ شدكه‌ مدل‌ بطليموس‌ به‌ الگويي‌ مناسب‌ براي‌ پيش‌ بيني‌ موقعيت ‌اجرام‌ سماوي‌ با دقت‌ مطلوبي‌ تبديل‌ شود. مدل‌ سياره‌اي‌ بطليموس‌ قريب‌ 1500 سال‌ مورد استفاده‌ بود. چرااين‌ مدت‌ طولاني‌ مدل‌ بطليموس‌ باقي‌ ماند؟

از دلايلي‌ كه‌ ميتوان‌ به‌ آنها اشاره‌ كرد:

1 - دقت‌ كافي‌ مدل‌ براي‌ پيش‌ بيني‌ موضع‌ اجرام‌ سماوي‌ (حدود 2 درجه)

2 - با فلسفة‌ ارسطويي‌، مورد پذيرش‌ همه‌، انطباق داشت‌.

3 - و همچنين‌ با اعتقادات‌ مذهبي‌ زمان‌ سازگار بود و هر مدل‌ديگري‌ به‌ معناي‌ اختلاف‌ با اعتقادات‌ مذهبي‌ به‌ شمار مي‌رفت‌ و صاحب‌ آن‌ انديشه‌ كافر محسوب‌ مي‌شد.

سخن‌ را بدين‌ جا پايان‌ نمي‌دهيم‌، چرا كه‌ پس‌ از بطليموس‌ دانشمنداني‌ ظهور كردند كه‌ تنها آثار ارزشمند يونانيان‌ و علوم‌اسكندريه‌ را پاسداري‌ نمودند، بلكه‌ تصحيحاتي‌ نيز برآنها انجام‌دادند، و اين‌ امر سرماية‌ عظيم‌ بشري‌ را به‌ نسل‌هاي‌ بعد منتقل‌ساختند، كه‌ اگر ايشان‌ نبودند، شايد اين‌ علوم‌ از بين‌ مي‌رفت‌.






****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Monday - 16/8/2021 - 14:28

هور بن ایسیه

                  99 - بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏55، ص: 98

19- كتاب زيد النرسي، عن أبي عبد الله ع قال: إذا نظرت إلى السماء فقل و ذكر الدعاء إلى قوله اللهم رب السقف المرفوع و البحر المكفوف و الفلك المسجور و النجوم المسخرات و رب هور بن‏
إيسية صل على محمد و آل محمد و عافني من كل عقرب و حية إلى آخر الدعاء قال قلت و ما هور بن إيسية قال كوكبة في السماء خفية تحت الوسطى من الثلاث الكواكب التي في بنات نعش المتفرقات ذلك أمان ما قلت.






****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Tuesday - 21/9/2021 - 6:18

درسنامه نجوم و هیئت- نجوم به زبان ساده

درسنامه نجوم و هیئت-نجوم به زبان ساده
















ربع مسکون-ایجاد شده توسط: حسن خ


معیار یالوپ-معیارهای رؤیت پذیری-ایجاد شده توسط: حسن خ


الدورة الذهبیة-چرخه متونی-ایجاد شده توسط: حسن خ


زمین مرکزی-خورشید مرکزی در هیئت قدیم-ایجاد شده توسط: حسن خ


وسط الارض-وسط الدنیا-ایجاد شده توسط: حسن خ


نصف النهار مکه-ساعت مکه-ایجاد شده توسط: حسن خ


نصف النهار مبدأ-ایجاد شده توسط: حسن خ



****************
ارسال شده توسط:
عبد قنبر
Monday - 30/12/2024 - 1:9

پیشنهاد یا مطلب تحقیقی یا ویرایشی یا هر نوع چیزی که مناسب میدانید ارسال فرمایید تا به متن فعلی فورا ضمیمه شود.

مدار قطب شمال دایره ای است در شمال زمین به مرکز قطب شمال که در طول سال حداقل یک شبانه روز کامل خورشید در آن هرگز غروب نمی کند.

 

در نقطه 90 درجه قطب، 6 ماه تابستان  کاملا روز است و خورشید در آسمان دیده می شود و 6 ماه زمستان هم شب مطلق. اما وقتی به سمت خط استوا پایین می آییم تعداد روزهایی از تابستان که خورشید ولو برای ساعاتی کوتاه غروب می کند بیشتر می شوند تا مدار 66.33 درجه که فقط یک روز از سال، 24 ساعت کامل خورشید در آسمان است. به این مرز، مدار قطبی می گویند.

 

 

بسمه تعالی 

مناطقي که غروب خورشید ندارند

کانادا:

اینوویک

شمال غربی کشور کانادا و شهر اینوویک یکی دیگر از مناطقی است که غروب خورشید در آنها کمتر دیده می شود. در ۵۰ روز از فصل تابستان، خورشید به هیچ وجه در این مناطق غروب نکرده و شب ها نیز مانند روز روشن است.

نوناووت 

نوناووت در حدود دو درجه بالاتر از دایره قطب شمال، در قلمروهای شمال غربی کانادا واقع شده است. این مکان حدود دو ماه نور خورشید 24×7 را می بیند، در حالی که در طول زمستان، این مکان حدود 30 روز متوالی تاریکی مطلق را می بیند.

 

نروژ:

لانگیربین (Longyearbyen) در نروژ،

موضوع جالب درباره این شهر تاریک بودن آن در ۴ ماه از سال است، این هر شهر به دلیل جغرافیای خاص خود در ۴ ماه از سال رنگ طلوع را نمی‌بیند و همه این دلایل باعث شناخته شدن لانگیربین به سردترین شهر مسکونی جهان شده است. اگر از اوایل آبان تا اواسط اسفند از تابش خورشید خسته شدید، می‌توانید به نروژ سفر کنید و از این شهر اعجاب‌آور دیدن کنید.

سوالبارد:

نروژ، واقع در دایره قطب شمال، سرزمین خورشید نیمه شب نامیده می شود، جایی که از ماه می تا اواخر جولای، خورشید در واقع هرگز غروب نمی کند. این بدان معناست که برای یک دوره 76 روزه، خورشید هرگز غروب نمی کند. در سوالبارد، نروژ، خورشید به طور مداوم از 10 آوریل تا 23 اوت می تابد. همچنین شمالی ترین منطقه مسکونی اروپا است.

 

آلاسکا

بارو، آلاسکا

از اواخر اردیبهشت تا اواخر تیرماه در اینجا خورشید در واقع غروب نمی کند که بعداً از ابتدای آبان برای 30 روز آینده که خورشید طلوع نمی کند جبران می شود و به شب قطبی معروف است. این همچنین به این معنی است که کشور در ماه های سخت زمستان در تاریکی باقی می ماند. این مکان که به خاطر کوه‌های پوشیده از برف و یخچال‌های طبیعی مسحورکننده مشهور است، در تابستان یا زمستان قابل بازدید است.

 

فنلاند

سرزمین هزاران دریاچه و جزیره، برخی نقاط فنلاند در طول تابستان فقط به مدت 73 روز مستقیماً خورشید را می بینند. در طول این مدت، خورشید به مدت حدود 73 روز به تابش ادامه می دهد، در حالی که در فصل زمستان، این منطقه هیچ نور خورشیدی را نمی بیند.در شمالی‌ترین نقطه کشور فنلاند «لاپلند» تابستان‌ها خورشید درطول ۷۳ روز غروب نمی‌کند و درطول این ۷۳ روز ۲۴ ساعت هوا روشن (روز) است

 






****************
ارسال شده توسط:
عبد قنبر
Monday - 30/12/2024 - 1:10

پیشنهاد یا مطلب تحقیقی یا ویرایشی یا هر نوع چیزی که مناسب میدانید ارسال فرمایید تا به متن فعلی فورا ضمیمه شود.

مدار قطب شمال دایره ای است در شمال زمین به مرکز قطب شمال که در طول سال حداقل یک شبانه روز کامل خورشید در آن هرگز غروب نمی کند.

 

در نقطه 90 درجه قطب، 6 ماه تابستان  کاملا روز است و خورشید در آسمان دیده می شود و 6 ماه زمستان هم شب مطلق. اما وقتی به سمت خط استوا پایین می آییم تعداد روزهایی از تابستان که خورشید ولو برای ساعاتی کوتاه غروب می کند بیشتر می شوند تا مدار 66.33 درجه که فقط یک روز از سال، 24 ساعت کامل خورشید در آسمان است. به این مرز، مدار قطبی می گویند.

 

 

بسمه تعالی 

مناطقي که غروب خورشید ندارند

کانادا:

اینوویک

شمال غربی کشور کانادا و شهر اینوویک یکی دیگر از مناطقی است که غروب خورشید در آنها کمتر دیده می شود. در ۵۰ روز از فصل تابستان، خورشید به هیچ وجه در این مناطق غروب نکرده و شب ها نیز مانند روز روشن است.

نوناووت 

نوناووت در حدود دو درجه بالاتر از دایره قطب شمال، در قلمروهای شمال غربی کانادا واقع شده است. این مکان حدود دو ماه نور خورشید 24×7 را می بیند، در حالی که در طول زمستان، این مکان حدود 30 روز متوالی تاریکی مطلق را می بیند.

 

نروژ:

لانگیربین (Longyearbyen) در نروژ،

موضوع جالب درباره این شهر تاریک بودن آن در ۴ ماه از سال است، این هر شهر به دلیل جغرافیای خاص خود در ۴ ماه از سال رنگ طلوع را نمی‌بیند و همه این دلایل باعث شناخته شدن لانگیربین به سردترین شهر مسکونی جهان شده است. اگر از اوایل آبان تا اواسط اسفند از تابش خورشید خسته شدید، می‌توانید به نروژ سفر کنید و از این شهر اعجاب‌آور دیدن کنید.

سوالبارد:

نروژ، واقع در دایره قطب شمال، سرزمین خورشید نیمه شب نامیده می شود، جایی که از ماه می تا اواخر جولای، خورشید در واقع هرگز غروب نمی کند. این بدان معناست که برای یک دوره 76 روزه، خورشید هرگز غروب نمی کند. در سوالبارد، نروژ، خورشید به طور مداوم از 10 آوریل تا 23 اوت می تابد. همچنین شمالی ترین منطقه مسکونی اروپا است.

 

آلاسکا

بارو، آلاسکا

از اواخر اردیبهشت تا اواخر تیرماه در اینجا خورشید در واقع غروب نمی کند که بعداً از ابتدای آبان برای 30 روز آینده که خورشید طلوع نمی کند جبران می شود و به شب قطبی معروف است. این همچنین به این معنی است که کشور در ماه های سخت زمستان در تاریکی باقی می ماند. این مکان که به خاطر کوه‌های پوشیده از برف و یخچال‌های طبیعی مسحورکننده مشهور است، در تابستان یا زمستان قابل بازدید است.

 

فنلاند

سرزمین هزاران دریاچه و جزیره، برخی نقاط فنلاند در طول تابستان فقط به مدت 73 روز مستقیماً خورشید را می بینند. در طول این مدت، خورشید به مدت حدود 73 روز به تابش ادامه می دهد، در حالی که در فصل زمستان، این منطقه هیچ نور خورشیدی را نمی بیند.در شمالی‌ترین نقطه کشور فنلاند «لاپلند» تابستان‌ها خورشید درطول ۷۳ روز غروب نمی‌کند و درطول این ۷۳ روز ۲۴ ساعت هوا روشن (روز) است

 





سندهند-ایجاد شده توسط: حسن خ



****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Saturday - 8/2/2025 - 13:45

علم نجوم در هند-اهل بیت من الهند

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 330
508- علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن جميل بن صالح عمن‏
                       

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 331
أخبره عن أبي عبد الله ع قال: سئل عن النجوم قال ما يعلمها إلا أهل بيت من العرب و أهل بيت من الهند.

 

                        

فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم، النص، ص: 87
الحديث الثالث فيما روي عمن قوله حجة في العلوم بصحة أصل علم النجوم-
ما رويناه بإسنادنا إلى محمد بن يعقوب الكليني في كتاب الروضة من كتاب الكافي عن علي بن إبراهيم عن ابن عمير عن جميل بن صالح عمن أخبره عن أبي عبد الله ع أنه سئل عن علم النجوم فقال ما يعلمها إلا أهل بيت من العرب و أهل بيت في الهند.
و حدثني بعض علماء المنجمين أن الذين يعلمون النجوم بالهند أولاد وصي إدريس ع‏
و روينا هذا الحديث بإسنادنا إلى محمد بن أبي عمير من كتاب أصله عن أبي عبد الله ع قال ذكرت النجوم فقال ما يعلمها إلا أهل بيت بالهند و أهل بيت بالعرب.
و أقول إن مفهوم الأخبار الواردة بأن النجوم لا يعرفها إلا أهل بيت بالهند و أهل بيت بالعرب لعله لا يعلمها على أبلغ الغايات و لا يدركها إدراكا لا يخطئ أبدا في الإصابات أو لا يعلمها بغير أستاذ و آلات إلا أهل بيت من العرب و أهل بيت من الهند لأننا قد ذكرنا و نذكر وجود من يعلم كثيرا من أحكام النجوم و تحصل له إصابات و إن كثيرا من المنجمين يذكرون أنهم عرفوا علم النجوم من إدريس النبي ع‏
                        

فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم، النص، ص: 88
و من أهل الهند الذين اقتضت الأخبار أنهم عالمون بها و على كل حال فإن علمهم و علم أهل بيت من العرب بالنجوم دليل على أنه علم صحيح في نفسه جليل لاختصاصهم و مشروع لأنه من جملة فضائلهم‏

 

                        

فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم، النص، ص: 91
الحديث العاشر فيما نذكره عمن قوله حجة في العلوم في صحة علم النجوم-
روينا بإسنادنا عن معاوية بن حكيم عن كتاب أصله حدثنا آخر عن أبي عبد الله ع قال: في السماء أربعة نجوم ما يعلمها إلا أهل بيت‏
                        

فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم، النص، ص: 92
من العرب و أهل بيت من الهند يعرفون منها نجما واحدا فلذلك قام حسابهم.

 

                        

فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم، النص، ص: 97
الحديث الخامس عشر فيما روي عمن قوله حجة في العلوم من شهادته بتصديق علم النجوم روينا بأسانيد جماعة عن الشيخ الثقة الفقيه الفاضل الحسين بن عبد الله الغضائري و نقلته من خطه في الجزء الثاني من كتاب الدلائل تأليف أبي العباس عبد الله بن جعفر الحميري الذي قال فيه جدي أبو جعفر الطوسي في الفهرست أنه ثقة و قال النجاشي في كتاب أسماء المصنفين أنه شيخ القميين و وجههم بإسناده-
عن بياع السابري قال: قلت لأبي عبد الله ع إن لي في نظر النجوم لذة و هي معيبة عند الناس-
                        

فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم، النص، ص: 98
فإن كان فيها إثم تركت ذلك و إن لم يكن فيها إثم فإن لي فيها لذة فقال تعد الطوالع قلت نعم و عددتها فقال كم تسقي الشمس من نورها القمر قلت هذا شي‏ء لم أسمعه قط فقال و كم تسقي الزهرة الشمس من نورها قلت و لا هذا فقال و كم تسقي الشمس من اللوح المحفوظ نورا قلت و هذا شي‏ء لم أسمعه قط فقال هذا شي‏ء إذا علمه الرجل عرف أوسط قصبة في الأجمة ثم قال ليس يعلم النجوم إلا أهل بيت من قريش و أهل بيت من الهند.

 

                        

فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم، النص، ص: 99
الحديث الثامن عشر فيما روي عمن قوله حجة في العلوم بتصديق معرفة علم النجوم-
وجدنا في أصل عتيق اسمه كتاب التجمل تاريخ‏
                        

فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم، النص، ص: 100
مقابلته سنة ثمان و ثلاثين و مائتين قال أبو أحمد عن حفص بن البختري و قد ذكر النجاشي أنه ثقة قال: ذكرت النجوم عند أبي عبد الله ع فقال ما يعلمها إلا أهل بيت بالهند و أهل بيت من العرب.

 

                        

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏3، ص: 170
- أقول ذكر السيد ابن طاوس قدس الله روحه في كتاب النجوم من هذه الرسالة جملة ليست فيما عندنا من النسخ فلنذكرها قلت أخبرني هل يعرف أهل بلادك علم النجوم قال إنك لغافل عن علم أهل بلادي بالنجوم قلت و ما بلغ من علمهم بها فقال إنا نخبرك عن علمهم بخصلتين تكتفي بهما عما سواهما قلت فأخبرني و لا تخبرني إلا بحق قال بديني لا أخبرك إلا بحق و بما عاينت قلت هات قال أما إحدى الخصلتين فإن ملوك الهند لا يتخذون إلا الخصيان قلت و لم ذاك قال لأن لكل رجل منهم منجما حاسبا فإذا أصبح أتى باب الملك فقاس الشمس و حسب فأخبره بما يحدث في يومه ذلك و ما حدث في ليلته التي كان فيها فإن كانت امرأة من نسائه قارفت شيئا يكرهه أخبره فقال فلان قارف كذا و كذا مع فلانة و يحدث في هذا اليوم كذا و كذا قلت فأخبرني عن الخصلة الأخرى قال قوم بالهند بمنزلة الخناقين عندكم يقتلون الناس بلا سلاح و لا خنق و يأخذون أموالهم قلت و كيف يكون هذا قال يخرجون مع الرفقة و التجار بقدر ما فيها من الرجالة فيمشون معهم أياما ليس معهم سلاح و يحدثون الرجال و يحسبون حساب كل رجل من التجار فإذا عرف أجمعهم موضع النفس من صاحبه وكز كل واحد منهم صاحبه الذي حسب به في ذلك الموضع فيقع جميع التجار موتى قلت إن هذا أرفع من الباب الأول إن كان ما تقول حقا قال أحلف لك بديني أنه حق و لربما رأيت ببلاد الهند قد أخذ بعضهم و أمر بقتله قلت فأخبرني كيف كان هذا حتى اطلعوا عليه قال بحساب النجوم قلت فما سمعت كهذا علما قط و ما أشك أن واضعه الحكيم العليم فأخبرني من وضع هذا العلم الدقيق الذي لا يدرك بالحواس و لا بالعقول و لا بالفكر قال حساب النجوم وضعته الحكماء و توارثه الناس «1».
__________________________________________________
 (1) إلى هنا انتهى ما يختص به كتاب النجوم، و يشترك سائر النسخ من قوله: فاذا سألت الرجل منهم ....
                        

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏3، ص: 171
6 متن قلت أخبرني هل يعلم أهل بلادك علم النجوم قال إنك لغافل عن علم أهل بلادي بالنجوم فليس أحد أعلم بذلك منهم قلت أخبرني كيف وقع علمهم بالنجوم و هي مما لا يدرك بالحواس و لا بالفكر قال حساب وضعته الحكماء و توارثته الناس فإذا سألت الرجل منهم عن شي‏ء قاس الشمس و نظر في منازل الشمس و القمر و ما للطالع من النحوس و ما للباطن من السعود ثم يحسب و لا يخطئ و يحمل إليه المولود فيحسب له و يخبر بكل علامة فيه بغير معاينة و ما هو مصيبه إلى يوم يموت قلت كيف دخل الحساب في مواليد الناس قال لأن جميع الناس إنما يولدون بهذه النجوم و لو لا ذلك لم يستقم هذا الحساب فمن ثم لا يخطئ إذا علم الساعة و اليوم و الشهر و السنة التي يولد فيها المولود قلت لقد توصفت علما عجيبا «1» ليس في علم الدنيا أدق منه و لا أعظم إن كان حقا كما ذكرت يعرف به المولود الصبي و ما فيه من العلامات و منتهى أجله و ما يصيبه في حياته أ و ليس هذا حسابا تولد به جميع أهل الدنيا من كان من الناس قال لا أشك فيه قلت فتعال ننظر بعقولنا كيف علم الناس هذا العلم و هل يستقيم أن يكون لبعض الناس إذا كان جميع الناس يولدون بهذه النجوم و كيف عرفها بسعودها و نحوسها و ساعاتها و أوقاتها و دقائقها و درجاتها و بطيئها و سريعها و مواضعها من السماء و مواضعها تحت الأرض و دلالتها على غامض هذه الأشياء التي وصفت في السماء و ما تحت الأرض فقد عرفت أن بعض هذه البروج في السماء و بعضها تحت الأرض و كذلك النجوم السبعة منها تحت الأرض و منها في السماء فما يقبل عقلي أن مخلوقا من أهل الأرض قدر على هذا قال و ما أنكرت من هذا قلت إنك زعمت أن جميع أهل الأرض إنما يتوالدون بهذه النجوم فأرى الحكيم الذي وضع هذا الحساب بزعمك من بعض أهل الدنيا و لا شك إن كنت صادقا أنه ولد ببعض هذه النجوم و الساعات و الحساب الذي كان قبله إلا أن تزعم أن ذلك الحكيم لم يولد بهذه النجوم كما ولد سائر الناس قال و هل هذا الحكيم إلا كسائر الناس قلت أ فليس ينبغي أن يدلك عقلك على أنها قد خلقت قبل هذا الحكيم الذي زعمت أنه وضع هذا الحساب و قد زعمت أنه ولد ببعض هذه النجوم قال بلى‏
__________________________________________________
 (1) و في نسخة: لقد وصفت علما عجيبا.
                        

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏3، ص: 172
قلت فكيف اهتدى لوضع هذه النجوم و هل هذا العلم إلا من معلم كان قبلهما و هو الذي أسس هذا الحساب الذي زعمت أنه أساس المولود و الأساس أقدم من المولود و الحكيم الذي زعمت أنه وضع هذا إنما يتبع أمر معلم هو أقدم منه و هو الذي خلقه مولودا ببعض هذا النجوم و هو الذي أسس هذه البروج التي ولد بها غيره من الناس فواضع الأساس ينبغي أن يكون أقدم منها هب أن هذا الحكيم عمر مذ كانت الدنيا عشرة أضعاف هل كان نظره في هذه النجوم إلا كنظرك إليها معلقة في السماء أ و تراه كان قادرا على الدنو منها و هي في السماء حتى يعرف منازلها و مجاريها نحوسها و سعودها و دقائقها و بأيتها تكسف الشمس و القمر و بأيتها يولد كل مولود و أيها السعد و أيها النحس و أيها البطي‏ء و أيها السريع ثم يعرف بعد ذلك سعود ساعات النهار و نحوسها و أيها السعد و أيها النحس و كم ساعة يمكث كل نجم منها تحت الأرض و في أي ساعة تغيب و أي ساعة تطلع و كم ساعة يمكث طالعا و في أي ساعة تغيب و كم استقام لرجل حكيم كما زعمت من أهل الدنيا أن يعلم علم السماء مما لا يدرك بالحواس و لا يقع عليه الفكر و لا يخطر على الأوهام و كيف اهتدى أن يقيس الشمس حتى يعرف في أي برج و في أي برج القمر و في أي برج من السماء هذه السبعة السعود و النحوس و ما الطالع منها و ما الباطن و هي معلقة في السماء و هو من أهل الأرض لا يراها إذا توارت بضوء الشمس إلا أن تزعم أن هذا الحكيم الذي وضع هذا العلم قد رقي إلى السماء و أنا أشهد أن هذا العالم لم يقدر على هذا العلم إلا بمن في السماء لأن هذا ليس من علم أهل الأرض قال ما بلغني أن أحدا من أهل الأرض رقي إلى السماء قلت فلعل هذا الحكيم فعل ذلك و لم يبلغك قال و لو بلغني ما كنت مصدقا قلت فأنا أقول قولك هبه رقي إلى السماء هل كان له بد من أن يجري مع كل برج من هذه البروج و نجم من هذه النجوم من حيث يطلع إلى حيث يغيب ثم يعود إلى الآخر حتى يفعل مثل ذلك حتى يأتي على آخرها فإن منها ما يقطع السماء في ثلاثين سنة و منها ما يقطع دون ذلك و هل كان له بد من أن يجول في أقطار السماء حتى يعرف مطالع السعود منها و النحوس‏
                        

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏3، ص: 173
و البطي‏ء و السريع حتى يحصي ذلك أو هبه قدر على ذلك حتى فرغ مما في السماء هل كان يستقيم له حساب ما في السماء حتى يحكم حساب ما في الأرض و ما تحتها و أن يعرف ذلك مثل ما قد عاين في السماء لأن مجاريها تحت الأرض على غير مجاريها في السماء فلم يكن يقدر على إحكام حسابها و دقائقها و ساعاتها إلا بمعرفة ما غاب عنه تحت الأرض منها لأنه ينبغي أن يعرف أي ساعة من الليل يطلع طالعها و كم يمكث تحت الأرض و أية ساعة من النهار يغيب غائبها لأنه لا يعاينها و لا ما طلع منها و لا ما غاب و لا بد من أن يكون العالم بها واحدا و إلا لم ينتفع بالحساب أ لا تزعم أن ذلك الحكيم قد دخل في ظلمات الأرضين و البحار فسار مع النجوم و الشمس و القمر في مجاريها على قدر ما سار في السماء حتى علم الغيب منها و علم ما تحت الأرض على قدر ما عاين منها في السماء قال و هل أريتني أجبتك إلى أن أحدا من أهل الأرض رقي إلى السماء و قدر على ذلك حتى أقول إنه دخل في ظلمات الأرضين و البحور قلت فكيف وقع هذا العلم الذي زعمت أن الحكماء من الناس وضعوه و أن الناس كلهم مولودون به و كيف عرفوا ذلك الحساب و هو أقدم منهم.
أقول في نسخة السيد ابن طاوس هاهنا زيادة.
6 قال أ رأيت إن قلت لك إن البروج لم تزل و هي التي خلقت أنفسها على هذا الحساب ما الذي ترد علي «1» قلت أسألك كيف يكون بعضها سعدا و بعضها نحسا و بعضها مضيئا و بعضها مظلما و بعضها صغيرا و بعضها كبيرا قال كذلك أرادت أن تكون بمنزلة الناس فإن بعضهم جميل و بعضهم قبيح و بعضهم قصير و بعضهم طويل و بعضهم أبيض و بعضهم أسود و بعضهم صالح و بعضهم طالح قلت فالعجب منك إني أراودك منذ اليوم على أن تقر بصانع فلم تجبني إلى ذلك حتى كان الآن أقررت بأن القردة و الخنازير خلقن أنفسهن قال لقد بهتني بما لم يسمع الناس مني قلت أ فمنكر أنت لذلك قال‏
__________________________________________________
 (1) في نسخة: ما الذي يرد على.
                        

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏3، ص: 174
أشد إنكار قلت فمن خلق القردة و الخنازير إن كان الناس و النجوم خلقن أنفسهن فلا بد من أن تقول إنهن من خلق الناس أو خلقن أنفسهن أ فتقول إنها من خلق الناس قال لا قلت فلا بد من أن يكون لها خالق أو هي خلقت أنفسها فإن قلت إنها من خلق الناس أقررت أن لها خالقا فإن قلت لا بد أن يكون لها خالق فقد صدقت و ما أعرفنا به و لئن قلت إنهن خلقن أنفسهن فقد أعطيتني فوق ما طلبت منك من الإقرار بصانع ثم قلت فأخبرني بعضهن قبل بعض خلقن أنفسهن أم كان ذلك في يوم واحد فإن قلت بعضهن قبل بعض فأخبرني السماوات و ما فيهن و النجوم قبل الأرض و الإنس و الذر خلقن أم بعد ذلك فإن قلت إن الأرض قبل أ فلا ترى قولك إن الأشياء لم تزل قد بطل حيث كانت السماء بعد الأرض قال بلى و لكن أقول معا جميعا خلقن قلت أ فلا ترى أنك قد أقررت أنها لم تكن شيئا قبل أن خلقن و قد أذهبت حجتك في الأزلية قال إني لعلى حد وقوف ما أدري ما أجيبك فيه لأني أعلم أن الصانع إنما سمي صانعا لصناعته و الصناعة غير الصانع و الصانع غير الصناعة لأنه يقال للرجل الباني لصناعته البناء و البناء غير الباني و الباني غير البناء و كذلك الحارث غير الحرث و الحرث غير الحارث قلت فأخبرني عن قولك إن الناس خلقوا أنفسهم فبكمالهم خلقوها أرواحهم و أجسادهم و صورهم و أنفاسهم أم خلق بعض ذلك غيرهم قال بكمالهم لم يخلق ذلك و لا شيئا منهم غيرهم قلت فأخبرني الحياة أحب إليهم أم الموت قال أ و تشك أنه لا شي‏ء أحب إليهم من الحياة و لا أبغض إليهم من الموت قلت فأخبرني من خلق الموت الذي يخرج أنفسهم التي زعمت أنهم خلقوها فإنك لا تنكر أن الموت غير الحياة و أنه هو الذي يذهب بالحياة فإن قلت إن الذي خلق الموت غيرهم فإن الذي خلق الموت هو الذي خلق الحياة و لئن قلت هم الذين خلقوا الموت لأنفسهم إن هذا لمحال من القول و كيف خلقوا لأنفسهم ما يكرهون إن كانوا كما زعمت خلقوا أنفسهم هذا ما يستنكر من ضلالك إن تزعم أن الناس قدروا على خلق أنفسهم بكمالهم و أن الحياة أحب إليهم من الموت و خلقوا ما يكرهون لأنفسهم‏
                        بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏3، ص: 175
قال ما أجد واحدا من القولين ينقاد لي و لقد قطعته علي قبل الغاية التي كنت أريدها قلت دعني فإن من الدخول في أبواب الجهالات ما لا ينقاد من الكلام و إنما أسألك عن معلم هذا الحساب الذي علم أهل الأرض علم هذه النجوم المعلقة في السماء.
أقول رجعنا إلى ما في النسخ المشهورة.
6 قال ما أجد يستقيم أن أقول إن أحدا من أهل الأرض وضع علم هذه النجوم المعلقة في السماء قلت فلا بد لك أن تقول إنما علمه حكيم عليم بأمر السماء و الأرض و مدبرهما قال إن قلت هذا فقد أقررت لك بإلهك الذي تزعم أنه في السماء قلت أما أنك فقد أعطيتني أن حساب هذه النجوم حق و أن جميع الناس ولدوا بها قال الشك في غير هذا قلت و كذلك أعطيتني أن أحدا من أهل الأرض لم يقدر على أن يغيب مع هذه النجوم و الشمس و القمر في المغرب حتى يعرف مجاريها و يطلع معها إلى المشرق قال الطلوع إلى السماء دون هذا قلت فلا أراك تجد بدا من أن تزعم أن المعلم لهذا من السماء قال لئن قلت أن ليس لهذا الحساب معلم لقد قلت إذا غير الحق و لئن زعمت أن أحدا من أهل الأرض علم ما في السماء و ما تحت الأرض لقد أبطلت لأن أهل الأرض لا يقدرون على علم ما وصفت لك من حال هذه النجوم و البروج بالمعاينة و الدنو منها «1» فلا يقدرون عليه لأن علم أهل الدنيا لا يكون عندنا إلا بالحواس و ما يدرك علم هذه النجوم التي وصفت بالحواس لأنها معلقة في السماء و ما زادت الحواس على النظر إليها حيث تطلع و حيث تغيب فأما حسابها و دقائقها و نحوسها و سعودها و بطيئها و سريعها و خنوسها و رجوعها فأنى تدرك بالحواس أو يهتدى إليها بالقياس قلت فأخبرني لو كنت متعلما مستوصفا لهذا الحساب من أهل الأرض أحب إليك أن تستوصفه و تتعلمه أم من أهل السماء قال من أهل السماء إذ كانت النجوم معلقة فيها حيث لا يعلمها أهل الأرض‏
__________________________________________________
 (1) و في نسخة: فاما الدنو.
                        

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏3، ص: 176
قلت فافهم و أدق النظر و ناصح نفسك أ لست تعلم أنه حيث كان جميع أهل الدنيا إنما يولدون بهذه النجوم على ما وصفت في النحوس و السعود أنهن كن قبل الناس قال ما أمتنع أن أقول هذا قلت أ فليس ينبغي لك أن تعلم أن قولك إن الناس لم يزالوا و لا يزالون قد انكسر عليك «1» حيث كانت النجوم قبل الناس فالناس حدث بعدها و لئن كانت النجوم خلقت قبل الناس ما تجد بدا من أن تزعم أن الأرض خلقت قبلهم قال و لم تزعم أن الأرض خلقت قبلهم قلت أ لست تعلم أنها لو لم تكن الأرض جعل الله لخلقه فراشا و مهادا ما استقام الناس و لا غيرهم من الأنام و لا قدروا أن يكونوا في الهواء إلا أن يكون لهم أجنحة قال و ما ذا يغني عنهم الأجنحة إذا لم تكن لهم معيشة قلت ففي شك أنت من أن الناس حدث بعد الأرض و البروج قال لا و لكن على اليقين من ذلك قلت آتيك أيضا بما تبصره قال ذلك أنفى «2» للشك عني قلت أ لست تعلم أن الذي تدور عليه هذه النجوم و الشمس و القمر هذا الفلك قال بلى قلت أ فليس قد كان أساسا لهذه النجوم قال بلى قلت فما أرى هذه النجوم التي زعمت أنها مواليد الناس إلا و قد وضعت بعد هذا الفلك لأنه به تدور البروج و تسفل مرة و تصعد أخرى قال قد جئت بأمر واضح لا يشكل على ذي عقل أن الفلك الذي تدور به النجوم هو أساسها الذي وضع لها لأنها إنما جرت به قلت أقررت أن خالق النجوم التي يولد بها الناس سعودهم و نحوسهم هو خالق الأرض لأنه لو لم يكن خلقها لم يكن ذرء قال ما أجد بدا من إجابتك إلى ذلك قلت أ فليس ينبغي لك أن يدلك عقلك على أنه لا يقدر على خلق السماء إلا الذي خلق الأرض و الذرء و الشمس و القمر و النجوم و أنه لو لا السماء و ما فيها لهلك ذرء الأرض.
شرح أن يكون لبعض الناس أي هذا العلم اعلم أن كلامه و احتجاجه ع‏
__________________________________________________
 (1) و في نسخة: قد أنكر عليك.
 (2) و في نسخة: قال: ذلك أنقى للشك عنى.
                        

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏3، ص: 177
مبني على أحد أمرين الأول ما يحكم به الوجدان من أن العلم بدقائق حركات هذه الكواكب و خواص آثارها و المناسبة بينها و بين ما هي علامة لحدوثها لا يتأتى إلا لخالقها الذي جعلها كذلك أو من ينتهي علمه إليه و معلوم أن ما هو الحق من هذه العلوم إنما وصل إلى الخلق من الأنبياء كما اعترفوا به و لما لم يحيطوا بجميع ذلك و ضاع عنهم بعض ما استفادوا من الأنبياء ع أيضا فلذا ترى الرياضيين يتحيرون في بعض الحركات التي لا تستقيم على أصولهم و يسمونها ما لا ينحل و ترى المنجمين يخطئون في كثير من أحكامهم لذلك ثم ذكر ع على سبيل التنزل أنه لو سلمنا أنه يمكن أن يتيسر ذلك لمخلوق من البشر فلا يتأتى ذلك إلا لمن كان معها في حركاتها و يعاشرها مدة طويلة ليعلم كيفية حركاتها و جرب بكثرة المعاشرة خواصها و آثارها.
و الثاني أن يكون المراد أنك إذا اعترفت أن كل الخلق يولدون بهذه النجوم فلا يكون أحد منهم علة لها و لآثارها لتقدمها عليهم و لا شك في أنه لا بد من حكيم عالم بجميع الأمور قادر عليها أسس ذلك الأساس و بنى عليها تلك الآثار و الأحكام التي أمكن للخلق بها استعلام ما لم يأت من الأمور فقد أقررت بالصانع فهو أول عالم بهذا العلم لا الحكيم الذي تزعم أنه يولد بتلك النجوم «1» و يحتمل أن يكون المقصود من الكلام الإشارة إلى كلا الدليلين كما لا يخفى بعد التأمل قوله ع مواضعها من السماء أي عند كونها فوق الأرض و مواضعها تحت الأرض أي بعد غروبها و استتارها عنا بالأرض قوله ع إلا بمن في السماء أي بمن أحاط علمه و قدرته و حكمه بالسماء و ما فيها قوله ع فأنا أقول قولك أي أنا أعتقد ما قلت من أن الحكماء الذين تزعمهم عالمين به لم يرقوا إلى السماء أو أعتقد أنه لا يمكنهم أن يرقوا إلى السماء بأنفسهم بدون تعلق إرادة الرب تعالى به و مع ذلك فإن سلمناه فلا يكفي محض الصعود للإحاطة بذلك قوله ع مع كل برج أي فيه أو بالحركة السريعة قوله ع في ثلاثين سنة و هو زحل و هو أبطأ السيارات و إنما لم يتعرض ع للثوابت مع‏
__________________________________________________
 (1) و بعبارة اخرى إنك بعد ما اعترفت بأن جميع الناس يولدون بهذه النجوم و لم يمكن أن يولد أحد من أهل الأرض الا بهذه النجوم لأنها علته، فقد اعترفت بأن واضع هذه النجوم غير أهل الدنيا لانهم معلولون لها، و هذا تسليم و اذعان منك بالصانع تعالى.
                        

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏3، ص: 178
كونها أبطأ لأن مبنى أحكامهم على السيارات قوله ع لأن مجاريها تحت الأرض لما ذكر ع سابقا سيره مع الكواكب من الطلوع إلى الغروب أشار ع هاهنا إلى أنه لا يكفي ذلك للعلم بجميع الحركات حتى يسير معها بعد الغروب فيحاذي ما تحت الأرض من البحار و المواضع المظلمة بالبخارات أو يسير مع سائر الكواكب عند كون الشمس فوق الأرض حتى يحاذي ما تحتها الظلمة ثم بين ع الحاجة إلى ذلك بأنه لا تكفي الإحاطة ببعض مسيرها للعلم بحركاتها لأن حركاتها الخاصة عندهم مختلفة بالنسبة إلى مركز العالم بسبب التداوير و الأفلاك الخارجة المراكز و غيرها فتارة تسرع و تارة تبطئ فلا تتأتى مقايسة بعض حركاتها ببعض.
قوله ع كيف يكون بعضها سعدا أي يرجع قولك إلى أنها مع صفاتها وجدت من غير صانع فكيف صار بعضها هكذا و بعضها هكذا فترجح هذه الأحوال الممكنة و حصولها من غير علة مما يحكم العقل باستحالته أو المراد أنها لو كانت خالقة لأنفسها لكان كل منها يختار لنفسه أفضل الأحوال و أشرفها فكان جميعها على حالة واحدة هي أفضل الأحوال و هذا أظهر ثم لما لم يفهم السائل ذلك غير الكلام و صرفه إلى ما هو أوضح و قوله ع قد أقررت أنها لم تكن شيئا إما مبني على أن الصنع و الخلق لا يتعلقان إلا بالحادث أو على ما كان ظاهر كلام السائل أن لوجودها مبدأ ثم إن السائل لما تفطن بفساد كون الشي‏ء صانعا لنفسه رجع و أقر بأن العقل يحكم بديهة بأن المصنوع غير الصانع و الباني غير البناء و ما ذكره ع من أن خالق الحياة و الموت لا بد أن يكون واحدا مما يحكم به الوجدان مع أن الظاهر من خالق الحياة من يكون مستقلا فيه و الموت ليس إلا رفع الحياة فلو كان مستندا إلى غيره لم يكن خالق الحياة مستقلا فيه.
قوله ع دون هذا أي أنا أنكر الصعود إلى السماء الذي هو أسهل مما ذكرت فكيف أقر به أو المراد أن الصعود إلى السماء أسهل علي من الإقرار بما ذكرت قوله ع إنهن كن قبل الناس أي بالعلية و السببية كما ظن السائل أو بالزمان أي تقدمها على كل شخص أو على الجميع بناء على لزوم التقدم على كل‏
                        

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏3، ص: 179
من الأشخاص التقدم على الجميع كما قيل أو على أنه ع كان يعلم أن السائل كان قائلا بذلك فذكره ع إلزاما عليه كما اعترف به و على الأول يكون المراد بقوله لم يزالوا و لا يزالون عدم استنادهم إلى علة و على الثاني فالمراد إما قدم مادتهم أو صورهم أيضا بناء على القول بالكمون و على الثالث فالمراد قدم نوعهم قوله ع بعد هذا الفلك أي هي محتاجة إلى الفلك و الفلك متقدمة عليها بالعلية فلا يصح كون النجوم علة لها للزوم الدور قوله ع لم يكن ذرء أي مذروء و مخلوق من الإنس.
ثم اعلم أن حاصل استدلاله على ما ظهر لهذا القاصر هو أنه ع لما قرر السائل سالفا على أن النجوم ليست خالقة لأنفسها و آنفا على أنها ليست مخلوقة للناس و غيرها مما يحدث بزعمه بتأثيرها لتأخرها عنها و على أن الأرض أيضا متقدمة على ما عليها من الخلق فلا تكون مخلوقة لما عليها و على أن الفلك لتقدمه على النجوم المتقدمة على الناس لا يجوز كونه مخلوقا لشي‏ء منها استدل ع هاهنا على أنه لا بد أن يكون خالق السماء و الأرض و ما في السماء من الشمس و القمر و النجوم و ما على الأرض من الخلق واحدا.
أما اتحاد خالق الأرض و النجوم فيمكن تقريره بوجهين الأول أن الناس محتاجون إلى الأرض كما عرفت و ظاهر أنها من أعظم مصالحهم فالوجدان الصحيح يحكم بأن من خلق شيئا يعد له ما يصلحه و يهيئ له ما سيحتاج إليه فظهر أنه لا بد أن يكون خالق الناس و خالق الأرض واحدا و الناس بزعمك مخلوقون للنجوم و لزمك القول بوجود خالق للنجوم فلا بد من القول بكون الأرض منسوبة إلى خالق النجوم إما بلا واسطة أو بواسطة النجوم أو غيرها فثبت المطلوب.
الثاني أنا نرى التلازم بين الناس و الأرض لحكم العقل بأن كلا منهما يرتفع عند ارتفاع الآخر إذ الظاهر أن غاية خلق الأرض هو الإنسان و نحوه و هم محتاجون في أمورهم إليها و قد تقرر أن المتلازمين إما أن يكون أحدهما علة للآخر أو كل منهما معلول علة ثالثة و لا يجوز أن يكون الناس عللا للأرض لما عرفت و لا معلولة
                        

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏3، ص: 180
لها لانتسابها عندك إلى النجوم فلا بد من أن يكونا معلولي علة واحدة و بأحد هذين التقريرين يثبت اتحاد خالق السماء و خالق هذه الأمور السابقة لاحتياج ما على الأرض من الخلق إلى السماء و ما فيها من النجوم و إليه أشار ع بقوله و إنه لو لا السماء و ما فيها لهلك ذرء الأرض هذا ما أحاط به نظري العاثر و سيأتي في تضاعيف كلامه ع توضيح ما قلناه و التصريح ببعض ما قررناه و الله يعلم و حججه ع حقائق كلامهم و دقائق مرامهم ثم لا يتوهم متوهم من كلامه ع أن للنجوم تأثيرا فإنه ظاهر أنه ع إنما ذكرها إلزاما عليه و مماشاة معه لإتمام الحجة عليه «1» بل لا يمكن الاستدلال على سعودها و نحوسها و كونها علامات للكائنات أيضا بهذا الوجه لكن ظاهره أن لها سعادة و نحوسة و أنها علامات و سيأتي القول في ذلك مفصلا في كتاب السماء و العالم.
6 متن قال أشهد أن الخالق واحد من غير شك لأنك قد أتيتني بحجة ظهرت لعقلي و انقطعت بها حجتي و ما أرى يستقيم أن يكون واضع هذا الحساب و معلم هذه النجوم واحدا من أهل الأرض لأنها في السماء و لا مع ذلك يعرف ما تحت الأرض منها إلا معلم ما في السماء منها و لكن لست أدري كيف سقط أهل الأرض على هذا العلم الذي هو في السماء حتى اتفق حسابهم على ما رأيت من الدقة و الصواب فإني لو لم أعرف من هذا الحساب ما أعرفه لأنكرته و لأخبرتك أنه باطل في بدء الأمر فكان أهون علي‏