بسم الله الرحمن الرحیم
بطلمیوس(90 م -168 م)
بطلمیوس(90 م -168 م)
آریستارخوس ساموسی(310 - 230 پيش از ميلاد)
علم هیئت و نجوم
کرویت زمین در هیئت قدیم
كلوديوس بطليموس
Ptolemy
المجسطی
بطلمیوس
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
برای دیگر کاربردها، بطلمیوس (ابهامزدایی) را ببینید.
بطلمیوس
نقشه جهان بازنگاری در قرن ۱۵ از نقشه منسوب به بطلمیوس در این نقشه شرقیترین قسمت (Sinae)چین و به سمت غرب (Aurea Chersonesus)شبه جزیرهمالایا و (Taprobane)سری لانکا با اندازهای بزرگتر از واقع
تمبر یادبود کلاودیوس بطلمیوس - انتشار در سال ۱۹۶۹ - یمن
کلاودیوس بَطلَمیوس[۱] (۹۰–۱۶۸ میلادی) (به یونانی: Κλαύδιος Πτολεμαίος، تلفظ: [kláwdios ptolɛmɛ́:os]) یکی از فیلسوفان و اخترشناسان یونان باستان بود که به احتمال زیاد در اسکندریه واقع در مصر میزیستهاست.
وی الگویی را برای کیهان شناخته شده روزگار خود، که همان سامانه خورشیدی ماست، ارائه کرد که در آن زمین در مرکز گیتی قرار داشت و خورشید و ماه و بقیهٔ سیارات به دورش میچرخید. در آن زمان به جای مدار که همان مسیر فرضی سیارات است، از مفهوم فلک استفاده میکردند. فلک یک جسم کروی صلب و نامرئی است (مانند شیشه) که در مرکز آن زمین قرار گرفته و سیاره به محیط آن محکم بسته شدهاست. با چرخش فلک به دور زمین، سیاره نیز به دور زمین گردش میکند. در آن زمان ۴ سیاره بیشتر کشف نشده بودند. او میگفت: هشت یا نه فلک وجود دارد که آخرین آنها فلکالافلاک نام دارد که همهٔ ستارهها روی آن چسبیدهاند. همچنین او بر این باور بود که خدا و فرشتگان پس از فلکالافلاک زندگی میکنند. به این نظریه که بطلمیوس دربارهٔ جهان ارائه کرد، مدل زمین مرکزی میگویند.
محتویات
۱ آثار بطلمیوس
۲ جستارهای وابسته
۳ پانویس
۴ منابع
۵ پیوند به بیرون
آثار بطلمیوس
بطلمیوس در حدود سال ۱۵۰ میلادی کتاب (به پارسی: پراپ) پر نفوذی به نام سونتارکنس ماتماتیکا یا مجموعهٔ ریاضی نوشت. هر چند این رساله بر نوشتههای هیپارخوس مبتنی است، اما بهخاطر فشردگی و زیبایی چشمگیرش مورد توجه قرار گرفت. شارحان بعدی برای متمایز ساختن آن از آثار کماهمیتتر صفت مجیسته یا مجسطی به معنی بزرگترین را به آن منسوب کردند. مترجمان عربزبان حرف تعریف ال را پیشوند کردند و آن را المجسطی نامیدند.
بطلمیوس در المجسطی پدیدههایی را بررسی میکند که بستگی به کرویت زمین دارند. سپس دستگاه زمین مرکزی نجوم را طرحریزی میکند که قریب به ۱۵۰۰ سال مورد پذیرش عموم بود. المجسطی قدیمیترین کوشش مجدانه در راه تبیین حرکتشناسی منظومهٔ شمسی است. اما در توجیه حرکتهای پیچیدهٔ سیارهها که فاصلهٔ ثابتی با زمین ندارند، روی مدارهای دایرهای عاجز بود؛ بنابراین مفهوم مدارهای تدویر را به کار گرفت. بطلمیوس، در مقدمهٔ مجسطی، ریاضیات و نجوم را بسیار یقینیتر و قابل اعتمادتر از فلسفه میداند؛ و برای اثبات مرکزیت و سکون زمین در عالم، به جای دلایل فلسفی به استدلالات ریاضی و هندسی متوسل میشود. وی در این استدلالها، آسمان را همانطور که مشاهده میشود، یعنی کروی در نظر میگیرد، و براساس کرویت زمین دلایل خود را مطرح میکند.
جستارهای وابسته
نیکلاس کوپرنیک
رنسانس
نظریه مرکزیت کوپرنیک
پانویس
لغتنامهٔ دهخدا
منابع
ای. م. دیاکونوف. تاریخ ماد. ترجمه کریم کشاورز. انتشارات: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. تهران ۱۳۸۰. شابک ۹۶۴-۴۴۵-۱۰۶-۶
مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Ptolemy». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۲۶ می ۲۰۱۳.
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ بطلمیوس موجود است.
پیوند به بیرون
[نمایش]
نبو
ریاضیات یونان باستان
[نمایش]
نبو
تاریخنگاران ایران باستان
[نمایش]
نبو
یونان باستان
دادههای کتابخانهای
WorldCat Identities VIAF: 54152998 LCCN: n50032768 ISNI: 0000 0001 2280 0429 GND: 118641786 SELIBR: 196576 SUDOC: 027084396 BNF: cb11920750r (دادهها) ULAN: 500330559 HDS: 48292 NDL: 00453423 NKC: ola2002159448 BNE: XX1136821 SNAC: w6sb49q2
ردهها:
بطلمیوساخترشناسان اهل مصراخترشناسان یونان باستاناهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۱ (میلادی)اهالی امپراتوری روم شرقی در سده ۲ (میلادی)تاریخ فرهنگجغرافیدانان یونان باستاندرگذشتگان ۱۶۱ (میلادی)درگذشتگان ۱۶۸ (میلادی)درگذشتگان ۱۷۰ (میلادی)دودمان بطلمیوسیریاضیدانان یونان باستانریاضیدانان اهل مصرزادگان ۱۰۰ (میلادی)زادگان ۹۰ (میلادی)شاعران سده ۲ (میلادی)فیلسوفان سده ۲ (میلادی)کلودییگاهشماری مصرینظریهپردازان موسیقی اهل یونان باستان
خلاصهاي از تاريخ نجوم : از يونان باستان تا قبل از كوپرنيك
شايد به نظر بعضيها پرداختن به تاريخ علم، كاري عبث باشد، ولي اگر اهميت فلسفة علم را درك كرده باشيم، آنگاه سخن ايمره لاكاتوش بسيار سودمندخواهد بود: "فلسفة علم بدون تاريخ علم تهي است، تاريخ علمبدون فلسفة علم نابيناست."
آشنايي با روشهاي علمي و تجربي مردان بزرگ علم در طي قرون،و چگونگي استدلال نمودن ايشان و همچنين روند پيشرفت علومگوناگوني مانند رياضيات، نجوم، فيزيك و... نه تنها روند قانونمندو منطقي آن را در برابر چشمان ما ميگشايد بلكه شكوهمنديبناي عظيمي به نام علم را هرچه بيشتر درك خواهيم نمود. يكي ازتبعات آن براي خودمان، آمادگي براي تفكر درست و قانونمند درعرصههاي گوناگون ميباشد.
دكتر پرويز شهرياري در كتاب "جمشيد كاشاني رياضي دان ايراني" پس از ذكر نكات مهمي در باره اهميت تاريخ رياضيات و به طور كلي، تاريخ علم مينويسد: "تاريخ گذشتة رياضيات (وعلم) ما را قانع ميكند كه، كشفهاي رياضي (و علمي) تصادفي و جدا از هم و محصول نبوغ فرد يا ملت برگزيدهاي نبوده است و نشان ميدهد كه اين پيشرفت قانونمند است و به همين مناسبت، بررسي و مطالعه آن، راه امروز و فرداي ما را روشن ميكند." بامراجعه به اين كتاب خواهيد پذيرفت كه اهميت رجوع به تاريخ علم فوِق تصور است.
در اين ميان پرداختن به تاريخ علم نجوم، لطفي ديگر دارد. بسيارجالب است كه بخواهيم سرچشمه كشفهاي مهم را بدانيم هرچند مدلهاي باستاني در نظر امروزي ما نادرست و شايد مضحك به نظر برسند، ولي با نگاهي عميقتر و موشكافانهتر عظمت فكر انساني و تاريخ تكامل آن ما را به تامل وا ميدارد.
به قول نويسندة كتاب طرح فيزيك هاروارد، سرانجام به لذتي خواهيم رسيد كه از مشاهدة جهان هستي در پرتو اين انديشههاي نو به انساني انديشمند دست ميدهد.
در اين مقاله سعي داريم با آرايي كه در طول قرنها براي توجيه و پيش بيني حركات آسماني ارائه شده است، بپردازيم. در آن روزگار، همچون روزگار ما همة اين دگرگونيها و بي نظميها بهتوضيحي مناسب احتياج داشت. يونانيان در شمار نخستين اقوامي بودند كه به جستجوي توضيحي منطقي و روشن برايپديدههاي طبيعي برآمدند.
آراء يونانيان :
افلاطون، فيلسوف يوناني قرن چهارم پيش از ميلاد، مسالهاي براي توضيح حركتهاي آسماني وضع كرد. او ميگفت: ستارگان نمايندة موجودات تغييرناپذير و جاودانه هستند با سرعتيكنواخت و در كاملترين و منظمترين مسيرها در آسمان، به دورزمين ميگردند. توجيه افلاطون مبني بر اينكه تمامي ستارگان و سيارات بايد در مسيرهايي دايره وار (چون دايره كاملترين شكلاست) به دور زمين بچرخد، به مدت 2 هزار سال مهمترين مساله در نجوم باقي ماند.
راه حلي كه يونانيان براي توضيح اين پديدهها مطرح مينمودند، كاملاً مبتني بر مشاهدهاي بود كه از آسمان داشتند. ايشان ميديدند كه ستارگان گويي بر سطح دروني كرهاي چسبيدهاند و اين كره به دور زمين ميگردد. از طرف ديگر حركت خصوصي خورشيد را به همين گونه توصيف ميكردند.
آنان فرض نمودند كه زمين در مركز كره بلورين (شفاف) بزرگيقرار دارد كه اين كره در 24 ساعت يك دور به دور زمينميچرخد. درون اين كره ديگري قراردارد كه به كره اول متصل است. اين كره فلك حامل خورشيد است كه محورش حدود 5/23 درجه با محور چرخش كرة بزرگ زاويه دارد. با چرخش كرة آسمان، فلك حامل خورشيد نيز ميچرخد و در همين حين فلكحامل خورشيد به دور محور خود در يك سال ادر حال دوران است.
پيش از فلك حامل خورشيد، حامل ماه و زهره و عطارد قراردارند، كه به زمين نزديك ترند و خارج فلك خورشيد، افلاك حامل مريخ، مشتري و زحل قرار گرفتهاند كه همگي به كرة آسمان (فلك الافلاك) متصل اند. يونانيان سعي ميكردند كه با انتخاب اندازه مناسب براي فلكها و سرعت و جهت آنها، مدل را با مشاهده سازگار نمايند.
"طالس" يكي از فلاسفة يونان باستان توانست خورشيد گرفتگي 28 ماه مه سال 585 قبل از ميلاد را پيش بيني كند. اين موضوع جز از باريك بيني دقتي ميدهد كه اخترشناسي باستان بدان دست يافته بود.
اختر شناس ديگر به نام فيثاغورس و شاگردانش دستاوردهاي مهمي داشت. اولاً فيثاغورسيان بودند كه به اين بينش دست يافته بودند كه خورشيد و ماه و ستارگان از جمله زمين، كروي هستند. البته دليل ايشان اين بود كه كره، كاملترين اشكال است و چونهمه چيزها به عقيده ايشان رياضي هستند، هر چيزي بايد كاملباشد. همچنين پيشنهاد كردند كه ماه خودش منبع نور نيست بلكه نور خورشيد را باز ميتاباند.
نجوم اسكندريه
اسكندريه شهري مديترانهاي در ساحل مصر است. اسكند اينشهر را بدين نيت بر پا داشت كه كانوني باشد براي همة دانشها و دانشمندان هراكليدس، اراتستنس، آريستارخوس و بطليموس همگي از بزرگان نجوم اسكندراني به شمار ميروند.
هراكليدس معتقد بودند كه برخي سيارات مانند زهره و مريخ بهگرد خورشيد در حركت اند و خورشيد به روي مداري به دورزمين در گردش ميباشند اراتستنس نخستين كسي بود كه در تاريخ علم دست به اندازهگيري قطر كره زمين زد. وي قطر كره زمين را به وسيله تفاوت ارتفاع خورشيد در دو شهر، در زماني واحدبدست آورد.
آريستارخوس كه احتمالاً تحت تاثير هراكليدس بوده است، مدل ونظريات جالبي اظهار داشته است:
1ـ محاسبة او درمورد فاصلة ماه از زمين و محاسبة قطر ماه بادقت خوبي، صحيح بود. (البته او محاسباتي دربارة فاصلة خورشيد و اندازه آن دارد كه با خطاي بسياري همراه است)
2ـ آريستارخوس به پذيرش اين واقعيت راغب بود كه فواصل بيناجرام آسماني و به تبع آن اندازة عالم بسيار عظيم و بسي بيشتر از آن است كه تا آن زمان كسي توانسته باشد تصوركند.
3ـ زمين به دور خورشيد در گردش است.
4ـ او معتقد بود كه خورشيد از زمين بسيار بزرگتر است و با توجه به اينكه زماني زمين را بزرگترين جسم ميپنداشتند، اين نظربسيار جالبي بوده است كه از طريق محاسبه به دست آورده بود.
5ـ زمين به گرد خود ميچرخد.
نظرية خورشيد مركزي آريستا خوس علت بعضي پديدهها را كه توسط يونانيان قابل توجيه نبود، را به خوبي توضيح ميداد. مثلاً حركت رجعي سيارات و اينكه چرا در حين حركت رجعي پرنورتر ميشوند. ولي با اين همه، اين نظر براي فلاسفة آن زمان قابل پذيرش نبود. اولاً اينكه تصور حركت زمين با انديشههاي فلسفي كه زمين با اجرام فلكي تفاوت دارد و جاي طبيعي آن بايد در مركزجهان باشد، مبانيت داشت. معاصران آريستاخوس، او را به سبب متحرك دانستن زمين كافر ميدانستند. دوماً فلاسفه دلايل قانعكننده خود را داشتند:
ايشان عنوان ميكردند كه اگر زمين به دور خورشيد حركت باشد بايد حركات منظرهاي براي ستارگان رويت شود.
اختلاف منظر زماني پيش ميآيد كه ناظر مكان خود را نسبتبه جسمي كه به آن نگاه ميكند در جهت عمود بر خط و اصلخود و جسم تغيير دهد.
ناظر زماني كه در نقطة ش قرار دارد، خط كشي كه روي مسيرقرار دارد را امتداد درخت سمت راست ميبيند. در حالي كهوقتي از نقطة ذ نگاه ميكند، خط كش نسبت به تصوير زمينه تغيير مكان ميدهد و در امتداد درخت سمت چپ ديده ميشود.
فلاسفه ميگفتند اگر زمين به دور خورشيد در گردش باشد و مكانش تغيير كند بايد مكان ظاهري ستارگان در آسمان تغييركند، يعني اختلاف منظر داشته باشند ولي در آن زمان همچنينحركتي رؤيت نشده بود. (البته امروزه بوسيله تلسكوپها اختلاف منظر ستارگان رؤيت شده است)
بطليموس و المجسطي
بطليموس منجم بزرگ اسكندراني در 150 ميلادي كتاب المجسطي را به رشتة تحرير در آورد. او در اين كتاب به دنبال منظومه ايست كه قادر به پيشگويي دقيق مواضع هر سياره باشد. نوع منظومه و فيزيك حركتها، در مدل او، مبني بر فرضيههاي ارسطو بود. در واقع علت اصلي اين نكته كه بطليموس نظرية زمينمركزي را پذيرفت نه خورشيد مركزي را همين بود كه با عواملحركت يعني ديناميك ارسطويي بر اساس حركت طبيعي سازگار بود. وي براي هرچه دقيقتر ساختن تئوري زمين مركزي سه طرح مهم دارد و فلك خارج مركز، فلك تدوير، فلك معدل المسير ويسعي نمود با استفاده از اين سه شگرد، نه تنها حركات نايكنواختخورشيد و سيارات و ماه را تعيين كند بلكه پديدههايي مانندحركت رجعي سيارات را نيز ميتوانست توضيح دهد.
فلك خارج از مركز:
سياره بر روي فلك حامل خود قرار دارد، و فلك حامل به دور مركزش ميچرخد و سياره را با خود بر ميگرداند. ولي مركز اين فلك در مركز زمين نيست بلكه از زمين فاصله دارد.
فلك تدوير:
فلكي است كه مركز آن، بر روي فلك حامل قرار دارد سياره روي سطح فلك تدوير نصب شده و در حين گردش فلك تدوير، همراه فلك حامل به دور زمين بر ميگردد.
نكته جالبي كه دربارة فلك تدوير سيارات خارجي ايجاد كرد آن بود كه دورة گردش فلكهاي تدوير سيارات بيروني و دور مركزشان همگي يكسال بود. در واقع چون بطليموس نميخواست زمين را با دورة تناوب يكسال به دور خورشيد در نظر بگيرد، مجبور بود فلك تدوير سيارات را با دورة تناوب يكسان در نظر بگيرد تا حركات رجعي سيارات خارجي را توضيح دهد.
و حركات رجعي سيارات يكسان نبود. مريخ حركات رجعي متفاوتي درهر بار، نشان ميداد: گاهي حلقوي، گاهي زيگ زاگ... پس بطليموس ترفندي ديگر زد: فلك معدل المسير. او براي انسجام در مدل قمري نيز مجبور شد علاوه بر فلكتدوير، فلك معدل المسير را نيز به كار ببندد.
فلك معدل المسير:
بطليموس فرض كرد كه فلك حامل سيارهخود داراي حركتي ثانويه است. به اين معنا كه مركز فلك معدلالمسير نقطة ژ به دور نقطه ديگري درحال گردش است.
با ورود فلك معدل المسير به بعضي از قسمتهاي يمدل بطليموس، پيچيدگي كار را ناخوشايند نمود و شايد يكي از دلايلكه منجمين پس از بطليموس شروع به نقد وي كردند، همين فلكمعدل المسير بود.
كتاب المجسطي و استدلالها و محاسباتي كه در آن بود، باعث شدكه مدل بطليموس به الگويي مناسب براي پيش بيني موقعيت اجرام سماوي با دقت مطلوبي تبديل شود. مدل سيارهاي بطليموس قريب 1500 سال مورد استفاده بود. چرااين مدت طولاني مدل بطليموس باقي ماند؟
از دلايلي كه ميتوان به آنها اشاره كرد:
1 - دقت كافي مدل براي پيش بيني موضع اجرام سماوي (حدود 2 درجه)
2 - با فلسفة ارسطويي، مورد پذيرش همه، انطباق داشت.
3 - و همچنين با اعتقادات مذهبي زمان سازگار بود و هر مدلديگري به معناي اختلاف با اعتقادات مذهبي به شمار ميرفت و صاحب آن انديشه كافر محسوب ميشد.
سخن را بدين جا پايان نميدهيم، چرا كه پس از بطليموس دانشمنداني ظهور كردند كه تنها آثار ارزشمند يونانيان و علوماسكندريه را پاسداري نمودند، بلكه تصحيحاتي نيز برآنها انجامدادند، و اين امر سرماية عظيم بشري را به نسلهاي بعد منتقلساختند، كه اگر ايشان نبودند، شايد اين علوم از بين ميرفت.
****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Monday - 8/1/2024 - 13:53
المجسطی
نسخه خطی قدیمی المجسطی
تحریر المجسطی
معرفی نسخه مجسطی کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری
لینک نسخ خطی مسجطی، تحریر و شروح آن
کرویت زمین در هیئت قدیم
الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج3، ص: 390
1402: تحرير المجسطي
الذي هو لفظ يوناني علم للكتاب المؤلف في الهندسة العليا على الترتيب التعليمي، فيه براهين مسائل الهيئة و استخراج الجيوب و السهام و الأوتار و الزوايا و آلات الرصد و نتائجه و أوساط الكواكب و تعديلاتها و غير ذلك من مسائل النجوم و ينسب تأليفه إلى بطليموس الفلوزي المعاصر لشاهپور- و فلوز بكسر الفاء اسم مدينة كما قيل- نقله عن اليونانية إلى العربية إسحاق بن حنين العبادي المتوفى سنة 298 بمشاركة أبيه حنين بن إسحاق المتوفى سنة 260 و أصلحه ثابت بن قرة مع حجاج بن يوسف بن مطر، و تحريره لسلطان المحققين خواجه نصير الدين الطوسي المذكور، و قد ألفه أوان توقيفه في قلعة الموت و أهداه لحسام الدين الحسن بن محمد السيواسي كما ذكره الإشكوري في محبوب القلوب أوله (الحمد لله مبدأ كل مبدأ و غاية كل غاية و مفيض كل خير و ولي كل هداية) رتبه على ثلاث عشرة مقالة في مائة و أحد و أربعين فصلا في أحوال السماء و كرويتها و أوضاعها و حركاتها و مركزها و أحوال الأرض و كرويتها و الأماكن المسكونة منها و اختلافها بحسب الطول و العرض و غير ذلك، و مجموع أشكالها مائة و ستة و تسعون شكلا، توجد منه نسخ منها في مكتبة السلطان محمد الفاتح في إسلامبول و عند السيد محمد علي هبة الدين نسخه كتبت سنة 1014، و رأيت نسخه كتابتها سنة 1087 عند السيد الشهير ب صدر العلماء حفيد صدر العلماء الكبير الخاتونآبادي الأصفهاني الطهراني، و نسخه خط المؤلف من موقوفات الشيخ عبد
الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج3، ص: 391
الحسين الطهراني انتقلت إلى أروپا كسائر النسخ النفيسة، و يأتي تكملة المجسطي، و مختصر المجسطي، و شرح المجسطي، كل في محله
.
ویکی پدیا
المجسطی (به عربی: اَلْمَجِسْطِيّ، آوانگاری: al-majisṭiyy) یا مجسطی یا مجستی (به پهلوی: 𐭬𐭢𐭮𐭲𐭩𐭪, magestīg) برترین نوشته بطلمیوس است. این کتاب سیزده مقاله ریاضی و نجومی دارد و دربردارنده نظریهٔ نامدار بطلمیوس دربارهٔ جابجایی ستارهها و سیارات است. این کتاب در حدود سال ۱۵۰ میلادی نگاشته شدهاست.
نام
نام اصلی این کتاب به یونانی Μαθηματικὴ Σύνταξις (ماتماتیکه سینتاکسیس) به معنی «تألیف ریاضی» است؛ و بعدها آن را از روی ارزش و بازتاب فراوانش هه مگاله سینتاکسیس به معنی «رساله بزرگ» خواندند. نام عربی آن از صفت عالی کلمه «مگاله» در یونانی که «مگیسته»، برابر با بزرگترین، باشد گرفته شده و در عربی آن را المجسطی مینویسند. در فارسی نیز بیشتر به «المجسطی» و گاه به «مجسطی» شناخته شدهاست. نام المجسطی برگرفته از واژه فارسی میانه مگستیگ (به پهلوی: 𐭬𐭢𐭮𐭲𐭩𐭪, magestīg) بوده که خود برگرفته از یونانی کهن «مِگیستِی» (به یونانی: μεγίστη، megístē)برابر با «مهست[۱] و بزرگترین» است.[۲] واژه یادشده فارسی میانه در نوشته «نامههای منوچهر» به همراه نام زیگ هندی و زیگ شهریار آمدهاست.
ترجمههای عربی
المجسطی نزد منجمان اسلامی اهمیت بسیار داشت و چند بار ترجمه و تفسیر شد. نخستین کسی که به ترجمه و تفسیر آن توجه کرد و جمعی را در بیتالحکمة به این کار برگمارد یحیی برمکی بود. ثابت بن قرة هم یکی از ترجمههای قدیم این کتاب را اصلاح کرد. اسحاق بن حنین نیز یکی از ناقلان این کتاب است و نقل او را هم ثابت اصلاح کرد.
دائرة المعارف بزرگ اسلامی
تَحْریرُالْمَجِسْطی، روایت عربی بازنگاری شدۀ مجسطی بطلمیوس، توسط نصیرالدین طوسی. نگارش آثاری در تفسیر، شرح، تلخیص، اصلاح، یا تحریر و بازنگاری تمام یا بخشی از مجسطی بطلمیوس از سنتهای ریشهدار ریاضیات و نجوم اسلامی بود (نک : ه د، ۱۲ / ۲۶۰). نصیرالدین طوسی نیز به پیروی از همین سنت، در ۶۴۴ق هنگامی که در دژ الموت همنشین اسماعیلیان بود، تحریرالمجسطی را پدید آورد. وی در مقدمۀ کوتاه خود، علت فراهم آوردن این تحریر را کاستیهای تلخیصهای پیشین از یکسو و درخواست «حسامالدین و سیفالمناظرین حسن بن محمد سیواسی»، دانشمند اسماعیلی مذهب یاد کرده است (نک : گ ۱ ب).
نصیرالدین در این تحریر از ترجمۀ عربی اسحاق بن حنین که ثابت بن قره آن را ترجمه کرده بود، پیروی کرده (همانجا)، اما ظاهراً او نیز همچون ابن صلاح همدانی (ه م) به روایت اصلاح نشدۀ ترجمۀ اسحاق بن حنین و نیز ترجمۀ حجاج بن یوسف از مجسطی دسترسی داشته است؛ زیرا در برخی موارد از «نسخۀ اسحاق» و نسخههای «حجاج» و «ثابت» در کنار یکدیگر یاد کرده است (گ ۱۲ ب، ۶۲ ب).
گرچه نصیرالدین قصد داشته ضمن حذف بحثهای نظری کتاب، ترتیب مقالات ۱۳گانۀ متن اصلی کتاب و فصول و قضایای هر مقاله را مطابق روایت اسحاقـ ثابت حفظ کند (گ ۱ ب)، اما گرایش وی به اختصار موجب شده است که به جای تکرار مطالب مشابه در موارد مختلف، یکی را به دیگری ارجاع دهد. مثلاً پس از تحریر فصل ششم از مقالۀ دهم آورده است: از مقالۀ دهم ۴ فصل و ۱۲ شکل (قضیه و مسئله) مشتمل بر بیان احوال (خروج از مرکز) مریخ باقیبود که من آن را برای ایجاز و دوری از تکرار با ۸ فصل و ۲۲ شکل مقالۀ یازدهم مشتمل بر همینموضوعات دربارۀ مشتری و سپس زحل آمیختم (گ۷۳ پ).
افزودههای نصیرالدین بر کتاب غالباً به صورت «اَقولُ... نَعودُ (یا اعود) الی الکتاب» آمده است (مثلاً گ۶۲ ب، ۷۰ ب، ۷۲ ب). این توضیحات غالباً شرح مباحث ریاضی و نجومی است، اما در یک مورد، آنجا که بطلمیوس تألیف کتابی دربارۀ ربع مسکون و مشخص کردن عرض شهرها به قیاس نصفالنهار اسکندریه را وعده کرده، نصیرالدین افزوده است که این کتاب موعود همان جغرافیای بطلمیوس است (گ ۱۹ آ).
شرح نصیرالدین دربارۀ برخی تقویمها، ازجمله تقویم یزدگردی (گ ۳۱ ب، ۷۳ الف)، از مهمترین افزودههای وی بهشمار میآید. نصیرالدین در فصل پنجم از مقالۀ هفتم، جداول مختصات ستارگان را ظاهراً برای حفظ اندازهگیریهای بطلمیوس بیهیچ تغییری از ترجمۀ اسحاقـ ثابت نقل کرده است (گ ۵۱ الف ـ ۵۸ آ)، در حالی که طول اینستارگان از روزگار رصد بطلمیوس تا روزگار وی بهسبب حرکت تقدیمی زمین، تغییر بسیار داشته است.پیش از وی عبدالرحمانصوفی در صورالکواکب و ابوریحانبیرونی در القانون المسعودی این جداول را با توجه بهتأثیر حرکت تقدیمی روزآمد کرده بودند (این تغییرات در روزگار خواجه بیشتر هم شده بود). خواجه نصیر در ترجمۀ فارسیصورالکواکب عبدالرحمان نیز طول ستارگان را بههمان صورت خود رها کرده است (برای مقایسۀ طول ستارگان صورت فلکی میزان، نک : صوفی، روایت عربی، ۲۵۷،قس همان،ترجمۀ نصیرالدین،۱۸۷؛ نیز بیرونی، ۱۰۷۴-۱۰۷۵).
نصیرالدین به ندرت به دیدگاههای دانشمندان دورۀ اسلامی اشـاره کرده است. مثلاً هنگـام بحث دربـارۀ سیـارۀ زهره ــ که بسیاری از دانشمندان قدیم مدل بطمیوسی حرکت این ستاره را نمیپذیرفتند ــ سخن مشهور ابنسینا را که«من زهره را به چشم خود دیدم که همچون خالی بر روی خورشید بود» (گ ۶۱ ب) و نیز در مورد ایامالعودات نظر تحقیقی بیرونی در این باره را نقل کرده است (گ ۶۲ ب: علی ما حققته ابوریحان).
نصیرالدین طوسی در ۳ اثر دیگرش تذکرة فی الهیئة، معینیه و حل مشکلات معینیه به تفصیل از برخی نظریات بطلمیوس انتقاد کرده، اما این انتقادها در تحریرالمجسطی بسیار کمتر و محدودتر است. ازجمله روش بطلمیوس در محاسبۀ قطر ظاهری خورشید با استفاده از «نتایج رصد گرفتهای حلقوی خورشید توسط پیشینیان» را نمیپسندد و بهرغم وی، برآن است که قطر ظاهری خورشید ثابت نیست. همچنین در درستی نظریۀ بطلمیوس دربارۀ الگوی گردش برخی سیارات گرد زمین تردید میکند (گ ۳۷ ب، ۶۱ ب). نظریات انتقادی طوسی و همکاران وی در رصدخانۀ مراغه و نیز انتقادهای معاصران اندلسی آنان، سرانجام به رد نظریۀ زمین مرکزی انجامید.
تحریرالمجسطی خیلی زود در میان دانشمندان اسلام شهرت و رواج یافت. با اینهمه، قطبالدین شیرازی، نامدارترین شاگرد نصیرالدین، تلخیص المجسطی عبدالملک شیرازی (سدۀ ۶ق) را هم بر تحریر استاد نامدار خود و هم بر تلخیص ابنسینا ــ که در بخش علم الهیئة ریاضیات شفاء آمده است ــ ترجیح میداد؛ و به همین علت فن دوم از جملۀ چهارم دانشنامۀ فارسی خود، درةالتاج لغرة الدباج را به ترجمۀ فارسی این تلخیص اختصاص داد (ص ۳، ۲۳۷).
شهرت فراوان تحریرالمجسطی موجب شد که دانشمندان دورۀ اسلامی فعالیت خود در زمینۀ نگارش شرح و تلخیص مجسطی را گرد روایت بازنگاری شدۀ خواجه نصیر متمرکز سازند. حسامالدین سیواسی که تحریر به خواهش او نوشته شده بود، نخستین شرح را بر این کتاب نوشت. برخی دیگر از شرحهای تحریر نصیرالدین طوسی بدین قرار است: شرح نظامالدین حسن بن محمدبن حسین اعرج نیشابوری (مشهور به نظام اعرج) با عنوان تعبیر (یا تفسیر) التحریر که به توصیۀ قطبالدین شیرازی فراهم آمده، و در شعبان ۷۰۴ به پایان رسیده است. قاضیزادۀ رومی حاشیهای بر این شرح نوشته است؛شرح عبدالعلی بیرجندی (ه م)؛ شرحهای عصمتالله بن نظام بن عبدالرسول شارنپوری و شمسالدین محمدبن احمد خفری؛ و نیز شرحی بدون نام شارح که ممکن است از آنِ شمسالدین سمرقندی (مؤلف اشکال التأسیس فی الهندسة) باشد. غیاثالدین محمد منصور دشتکی شیرازی نیز خلاصهای از آن را با عنوان تکملةالمجسطی فراهم آورده است (GAS, VI / ۹۳-۹۴؛ مدرس رضوی، ۳۴۹-۳۵۰؛ قربانی، ۴۹۹، ۵۰۸؛ مدرسی، ۱۰۳).
خیرالله بن لطف الله مهندس لاهوری در ۱۱۴۴ق تحریر نصیرالدین طوسی را با عنوان تقریب التحریر به فارسی ترجمه کرده است (استوری،II / ۳۷). در همینسال مترجمی به نام جگناته یا جاگانات تحریر را به سنسکریت ترجمه کرده است. از آنجا که برخی شرحهای عبدالعلی بیرجندی به سنسکریت ترجمه شده است (نک : ه د، بیرجندی، نظامالدین)، بعید نیست که تحریرالمجسطی نیز واسطۀ شرح بیرجندی به سنسکریت درآمده باشد و نه روایت عربی اصلی آن.
تحریرالمجسطی بهرغم شهرت بسیارش تاکنون به چاپ نرسیده، اما دستنویسهای متعددی از آن در دست است. به گفتۀ آقابزرگ تهرانی، دستنویس اصلی این اثر(به خط خواجه نصیر) در جملۀ موقوفات شیخ عبدالحسین طهرانی بوده و به اروپا برده شده است (۳ / ۳۹۰-۳۹۱، که امروزه نشانی از آن در دست نیست). دیگر نسخۀ نفیس این اثر که در ذیحجۀ ۶۶۲ از روی خط خود خواجه نصیرالدین توسط ابن بواب بغدادی ریاضیدان کتابت شده است، اکنون با شمارۀ ۵۹۲ در کتابخانۀ مدرسۀ سپهسالار نگهداری میشود (دانشپژوه، ۳ / ۳۴۴) و تا هنگامیکه دستنویس خواجه پیدا نشود، باید نسخۀ اساس ویرایش انتقادی این اثر ــ که بسیار ضروری مینماید ــ قرار گیرد. نسخۀ نفیس دیگری از این اثر، به خط قطبالدین شیرازی با شمارۀ ۲۹۴۱ در کتابخانۀ نورعثمانیۀ استانبول نگهداری میشود (کراوزه، ۵۰۴؛ قربانی. ۴۹۸).
مآخذ:
آقابزرگ، الذریعة؛ بیرونی، ابوریحان، القانون المسعودی، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۵ق / ۱۹۵۶م؛ دانشپژوه، محمدتقی و علینقی منزوی، فهرست کتابخانۀ سپهسالار، تهران، ۱۳۴۰ش؛ صوفی، عبدالرحمان، صورالکواکب، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م؛ همان، ترجمۀ فارسی نصیرالدینطوسی، بهکوشش معزالدین مهدوی، تهران، ۱۳۵۱ش؛ قربانی، ابوالقاسم، ابوالقاسـم، زندگینامـۀ ریاضـیدانان دورۀ اسلامـی، تهران، ۱۳۶۵ش؛قطبالدیــن شیرازی، محمود، درةالتاج لغرةالدباج، بخش دوم، تهران، ۱۳۲۴ش؛ مدرس رضوی، محمدتقی، احوال و آثار...، نصیرالدین، تهران، ۱۳۵۴ش؛ مدرسی، محمد، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، ۱۳۳۵ش؛ نصیرالدین طوسی، تحریرالمجسطی، نسخۀ خطی کتابخانۀ آستان قدس رضوی، شم ۵۴۵۳؛ نیز:
GAS; Krause, M., «Stambuler Handschriften islamischer Mathematiker», Quellen und Studien zur Geschichte der Mathematik, Astronomie und Physik, Abteilung B: Studien, vol. III, ۱۹۳۶; Storey, C. A., Persian Literature, London, ۱۹۵۸.