بسم الله الرحمن الرحیم

علم الجفر

يؤتي الحكمة من يشاء ومن يؤت الحكمة فقد أوتي خيرا كثيرا وما يذكر إلا أولو الألباب (269)


در صف ویرایش

امامت امام ع

علم جفر نشان امامت
اصل علم جفر در الواح موسي ع به زبان عبراني
اخبار امام رضا ع از جفر و جامعه به مامون
روايات بصائر صفار راجع به جفر
روايات كافي راجع به جفر
كلام ابن خلدون راجع به علم غيب امام ع
إلا أن يعطي الله عبدا فهما في كتابه

الجفر

علم الجفر

الحروف

الحروف المقطعة--تفسیر
علم الحروف والجفر:
اسرار حروف
كلام قندوزي در ينابيع راجع به علم حروف

كتب جفر

كتاب الجفر الجامع للامام امير المؤمنين ع
كتاب منظوم منسوب به امام مجتبي ع
كتاب الجفر للامام الصادق ع
كتب جفر
کتاب كنوز المعزمين-تالیف ابن سینا-تحقیق جلال الدین همائی

كلمات علماء

تمكن شيخ بهايي از قواعد علامه
كلام ميرسيد شريف راجع به جفر
كلام قندوزي در ينابيع راجع به جفر نقلا
كلمات آلوسي راجع به جفر
كلام ابن خلدون راجع به جفر
كلام ابن خلدون راجع به علم غيب امام ع
حذف بعض كلام ابن خلدون و تكذيب شيعه!














حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول‏مقدمه، ص: 322
بيت لحم
بيت لحم بعبرانى (بكسر باء اشباعى و تاء آخر و فتح لام و كسر حاء و ميم آخر) يعنى خانه نان و در اينجا مراد ده كوچكى است بر تپه كه بمسافت شش ميل به جنوب اورشليم مانده، واقع است، (اول سموئيل 17: 12 و قاموس مقدس و اقامة الشهود ص 282).
لحمان (عهد عتيق فارسى) لحمام (عهد عتيق عربى مشكول) (هر دو كلمه بر وزن سلمان) بمعنى خوردنيهاست (كلمات لحم و ملح و حمل «بره» بيكديگر نزديك است. ب).
لحم در سريانى بمعنى نان است و در دائرة المعارف بستانى (بترجمه) مينويسد:
بيت اللحم در سريانى بمعنى بيت الخبز است و در فرهنگ نظام (ج 1 ص 13 ديباچه) مينويسد:
بسرا در سريانى بمعنى گوشت است.
لحم: بفتح لام و سكون حاء در عربى بمعنى گوشت است.
افراته: (بفتح همزه و سكون فاء و راء الفى و فتح تاء و هاء آخر) اسم سابق بيت لحم بوده.

شام- ارام
شام: همان مملكتى است كه عبرانيان آنرا ارام (بر وزن سلام) مى‏گفتند (قاموس مقدس).
شهر مقدس- شهر خدا- اورشليم- قدس
شهر مقدس و شهر خدا: مراد اورشليم است كه همواره از آن وقت تا بحال به (قدس).
مسمى است (كتاب مزامير 46: 4 و كتاب نحميا 11: 1).

(اورشليم) بضم همزه و سكون واو و ضم راء و فتح شين و كسر لام يائى و ميم آخر است) و (كلمه مركب است از اور كلدانى يعنى شهر و شليم يعنى سلام- پس معناى آن مدينة السلام است).

طاب طاب
اسم مبارك محمد پيامبر خدا (ص) در توراة سفر تكوين 17: 20 بزبان سريانى طاب طاب است (كتاب انيس الاعلام ج 2 ص 151).

بمئد مئد
اسم شريف محمد پيامبر خدا (ص) در توراة سفر تكوين 17: 20 بزبان عبرانى بمئد مئد (بكسر باء و كسر ميم و سكون همزه و دال آخر و كسر ميم و سكون همزه و دال آخر) است (كتاب اقامة الشهود ص 48 و كتاب انيس الاعلام ج 2 ص 151).

حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول‏مقدمه، ص: 323
پارقليطا- فارقليطا- بارقليطا- پريقليطوس
اسم مقدس محمد پيامبر خدا (ص) در انجيل يوحنا 14: 15- 17 و 25 و 26 و 29 و 30 نيز 15: 26 و 27 و نيز 16: 7- 15 بزبان سريانى پارقليطا (بپاء الفى و راء مفتوح و سكون قاف و كسر لام يائى و طاء الفى) و بعربى (معرب) فارقليطا و نيز بارقليطا و بزبان يونانى پريقليطوس است (كتاب انيس الاعلام ج 1 ص 3- 5 و ج 2 ص 176- 194).


حروف و خط عبرانى
زبان عبرانى: داراى 22 حرف است: (ابجد- هوز- حطى- كلمن- سعفص- قرشت). و خط عبرانى قديم: متروك شده است و خط عبرانى فعلى: خط پس از دوره اسارت يهود است و خط قديم يهود مأخوذ از خط كنعانى است و تمام خطوط سامى متأخرين از خط كنعانى، مشتق است و خط كنعانى از خط- هيروگليفى و خط ميخى گرفته نشده است و بلكه خود ساخته كنعانيان است «1» و شايد در اختراع خود توجهى بآن دو خط كرده باشند.
زبان عبرانى قديم هم متروك شده و زبان عبرانى
__________________________________________________
(1) و كنعانيان هم خط خود را از عهد نوح گرفته‏اند و نوح هم از عهد مقدم بر خود گرفته است و البته قابل انكار نيست كه در هر نقل و انتقالى تغييراتى در خط، حاصل شده است. ب.


حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول‏مقدمه، ص: 324
فعلى: از دوره اسارت بنى اسرائيل است.



كيفيت تلفظ حروف عبرانى «1»

ا آلف (گاو). ب بيت (خانه).
ج جيمل «گيمل» (شتر) د دالت (در) (باب).
ه ها (دريچه و پنجره). و واو (ميخ).
ز ز اين (سلاح). ح حيت (بفتح اول) (ديوار).
ط طيت (بفتح اول) (نوعى از مار). ى يود (بر وزن نور) (دست).
ك كاف (كف دست). ل لمد (عصاء گاورانى).
م ميم (آب). ن نون (ماهى).
س سامخ (چيزى كه بر آن تكيه مى‏كنند چون عصا).
ع عين (چشم). پ ف فا (دهان).
ص صادى (دام شكار). ق قوف (سوزن).
ر ريش (سر) (رأس). ش شين (دندان).
ت تا و (علامت).



(تاريخ اللغات الساميه از دكتر اسرائيل و لفنسون ص 99 و 100 بترجمه)
. 1- كامتس: فتحه بزرگ. 2- بتاح: فتحه عادى.
3- حيرق: كسره عادى. 4- تسيريه: بين فتحه و كسره.
5- قبوتس: ضمه خفيف. 6- حولم: ضمه مخفمه.
7- شفا: سكون.
همه اين علائم در زير حروف گذارده مى‏شود (كتاب لغت عبرانى ص 15 و 16).


حروف هجاء عبرانى: بترتيب (ابجد) است نه (ابتث).
__________________________________________________
(1) ماسوره: كتاب اعراب كلمات توراة و شرح و معناى آن است كه در طبريه تصنيف شده است. قاموس مقدس ص 578 در لغت طبريه.



حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول‏مقدمه، ص: 325
حروف عبرانى: بهم متصل نيست و جدا جدا نوشته ميشود.
اغلب قواعد صرف و نحو زبان عبرانى: شبيه بزبان عربى است و ليكن اواخر كلمات عبرانى دائم ساكن است و حركت ندارد.

زبان عبرانى شبيه زبان انگليسى و غيره است از اينجهت كه يك خط براى كتابت دارد و يك خط براى چاپ كتاب.

لغات عبرانى: شبيه به عربى است در اينكه حروفش با حركات مانند فتح و ضم و كسر تلفظ ميشود.


شماره حروف هجاى عبرانى: بيست و دو حرف است و گاهى سه حرف بر آن افزوده ميشود و ليكن اينها هم از آن بيست و دو حرف مشتق شده است.
(الف) بجاى حركت نيست مگر در جاهاى نادرى و نوعا بصورت همزه تلفظ ميشود.

در لغت عبرانى: حرف جيم نيست و جيم عبرانى مانند جيم مصرى تلفظ ميشود.


كلمه: بر سه قسم است اسم (هاشم) و فعل و حرف.
اسم: به مذكر و مؤنث و به مفرد و مثنى و جمع تقسيم مى‏شود و مثنى در زبان عبرانى كم استعمال مى‏شود مگر براى چيزهائى كه جفت باشد.
بجاى ال، كه در عربى حرف تعريف است، در عبرانى كلمه (ها) در اول كلمه اضافه ميشود.

علامت استفهام در عبرانى: همان (ها) است كه در اول كلمه اضافه ميشود و معنى آن را با (هاء) تعريف از معناى جمله بايد فهميد.


اوريم- و- تميم
اوريم و تميم: يعنى نور و كمال و قصد ازين دو لفظ، لباس مخصوصى بود كه كاهنان در برمى‏كردند (توراة سفر خروج 28: 30) و خود موسى اوريم و تميم را بطورى ذكر كرده است همچون تاج مجد و جلال لاويان (سبط لاوى مراد است كه موسى هم از آن سبط است).
و چون يوشع بن نون خليفه موسى شد (توراة سفر اعداد 27: 21) در حضور العازار حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول‏مقدمه، ص: 326
كاهن بپا ايستاد تا بواسطه اوريم براى او سؤال نمايد.
و چون تعريف كامل در كتاب مقدس در خصوص آن دو اسم نيست كشف حقيقت آنها را نتوان نمود (قاموس مقدس بخلاصه).
قاموس مزبور در لغت قدس الاقدس مى‏نويسد: قدس الاقداس يعنى محل و مسكن مخفى كه از هيكل ترتيب يافته صندوق عهد در آنجا گذارده شده بود و حضور «1» حضرت اقدس الهى مخصوصا در آنجا ظاهر شده از ميان كروبيان اوامر مقدسه خود را اظهار مى‏فرمود (كتاب دوم سموئيل 16: 23 و اول پادشاهان 6: 5 و 16 و 19 و 7: 50 و 8: 6 و 8 و كتاب دوم تواريخ ايام 3: 16 و 4: 20 و 5: 7 و 9 و مزامير 28: 2).
وضع معين و مخصوص سؤال از خداوند بتوسط كاهن اعظم بود كه وى بتوسط «اوريم- و- تميم» سؤال مى‏نمود (كتاب اول سموئيل 23: 9 و 30: 7 و 8).
محرر اين تفسير گويد: اوريم: بضم همزه و سكون واو و كسر راء و سكون ياء و ميم آخر است (توراة مشكول سفر اعداد 27: 21).


اما تميم: بضم تاء و شدّ ميم مكسور و سكون ياء و ميم آخر است (توراة مشكول سفر خروج 28: 30).
و هرون اين اوريم و تميم را در سينه بند عدالت: مى‏گذارد كه روى قلبش قرار بگيرد و كاهنان اعظم ديگر پس از او نيز چنين مى‏كردند.
محرر اين تفسير گويد: اوريم و تميم لباسى نبوده بلكه چيزى بوده در لباس، و اين دو چيز تا عهد سليمان باقى بوده و بعد از آن، ديگر خبرى از آنها نيست.


و جفر مذكور در اخبار اهل بيت پيامبر اسلام (ص) كه علوم اولين و آخرين در آن است، از همين مقوله است و يا اينكه عين آنست.
جفر- و- جامعه
در كتاب سفينة البحار بخلاصه و ترجمه چنين مينويسد كه جفر از الواح موسى (ع)
__________________________________________________
(1) مراد تجلى است.



حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول‏مقدمه، ص: 327
مأخوذ است و از ودائع انبياء است كه بحضرت رسولخدا (ص) رسيده و به على عليه السّلام داده شده و چون نسخه بر وى پوست بزغاله منتقل شده كه جفر است لذا به (جفر) موسوم شده است.
جفر بمعنى بچه گوسفند است كه علفخوار بشود يا بچهار ماه برسد (قاموس بترجمه).



بالجمله: جفر و جامعه دو كتاب است كه براى على مرتضى بوده (محقق شريف در شرح مواقف).
و اين دو كتاب نزد امامان عليهم السلام بوده يكى بعد از ديگرى (كلينى در كتاب كافى).
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين دو كتاب را براى على عليه السّلام املاء كرده و علم گذشته و آينده تا روز قيامت در اين دو كتاب است (شيخ بهائى در شرح اربعين).
اين دو كتاب، بر طريق علم حروف است (شرح مواقف).
در كتاب قبول ولايتعهد امام على بن موسى الرضا (ع) به مأمون تصريح شده كه:
من ولايتعهد را پذيرفتم و ليكن جفر و جامعه دلالت دارند كه اين كار پايان ندارد (سفينه- البحار در لغت «جفر» بخلاصه و ترجمه).
محرر اين تفسير گويد: ممكن است اوريم همان باشد كه بعدها (جفر) گفته شده و تميم همان جامعه باشد اما جفر كه امروزه در دست است داراى 28 جزء است و هر جزء داراى 28 صفحه است كه پس از ضرب 28 در 28 ميشود 784 صفحه و هر صفحه داراى 28 خانه است كه پس از ضرب 784 در 28 ميشود 21952 خانه و هر خانه مشتمل بر 4 حرف است.
بنابراين ابتداء جزء اول صفحه اول خانه اول چهار الف است (اااا) و انتهاء جزء بيست و هشتم صفحه بيست و هشتم خانه بيست و هشتم، چهار غين است (غ غ غ غ).
ايضاح: عدد كل 28 حرف تهجى از الف تا غين بالغ بر 5995 عدد است كه خود اين عدد از حيث قرار گرفتن دو رقم (9) در وسط و قرار گرفتن دو رقم (5) در طرفين آن عجيب است و اعجب از آن اين است كه پس از جمع 4 رقم مزبور همان عدد (28) بدست مى‏آيد.
ضمنا: عدد كل حروف 28 جزء جفر بالغ بر 960/ 408/ 526 عدد است حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول‏مقدمه، ص: 328
كه علماء علوم غريبه پس از طرح زكوة رقم مزبور يعنى (30) و تقسيم باقى مانده بر 4 و نقل يك چهارم (32/ 602/ 131) به خانه مربع «1» تشكيل مربع، داده و از آثار عجيبه آن بهره‏مند ميشوند.
اما استخراج احكام از صفحات جفر، محتاج به رساله جداگانه است كه اين محل گنجايش ذكر آنرا ندارد.
خلاصه دوره زندگانى و عمر موسى








موجز دائرة المعارف الإسلامية (10/ 3126)
جعفر، والأغرب من هذا ابن النديم صاحب الفهرست أشار في مواضع كثيرة من كتابه إلى جعفر الصادق (ص 178، 198، 224، 317، 355) ووصل بينه وبين جابر بن حيان الكيميائى في غير ما تردد (ص 355) كما أنه تساءل تساؤل المتشكك في صحة نسبة كتاب طبى في الإهليلج إلى جابر (ص 317) ومع ذلك فلم يذكر قط كلمة "الجفر". ويردّ إلى صاحب الفهرست أيضًا القول بأن لعلي بن يقطين (ص 224) مؤلفا اسمه كتاب الملاحم، ومن الواضح أن مثل هذه الكتب كانت شائعة في بيئته وثمة مؤلف آخر اسمه كتاب الملاحم (ص 223) ومؤلف اسمه كتاب الكشف (ص 222)، على أنه لا شك في أن الجفر يدخل في كتب الملاحم، ومع ذلك فإن الشيعة جميعًا يؤكدون وجود هذا الكتاب الخفى المنزه عن الخطأ. وإذا تحدث كاتب شيعى عن كيفية اختيار المأمون العلوى علي بن موسى الرضى (وهو الإمام الثامن من الأئمة الأثنى عشرة) خليفة له فإنه يزيد على ذلك دائمًا أن عليًّا لما قبل ذلك كتب إلى المأمون قائلا: وإن كان الجفر والجامعة يدلان على ضد ذلك (انظر على سبيل المثال الفخرى؛ ص 198، طبعة القاهرة سنة 1317 هـ) والجامعة كتاب آخر مماثل للجفر يتردد ذكره في هذه المناسبة، ويمكن الرجوع في شأن هذا الكتاب إلى كولدتسيهر (Goldziher: Beitr Z. Liter. d Shi'a ص 55 والتعليق) كما أن ثمة مذهبًا طريفًا في أصل هذا الكتاب يربطه برسائل إخوان الصفا؛ ويرجع في شأن هذا المذهب إلى كازانوفا (Casanova في المجلة الأسيوية، المجموعة التاسعة، جـ 11، ص 151 وما بعدها). على أن هناك كتابًا آخر مماثلا له هو "مصحف فاطمة" (انظر Goldziher، المصدر السابق).
ويربط الجفر دائمًا بحادث تاريخي آخر هو ظهور ابن تومرت في المغرب، فقد كان المأثور عند الموحدين أن مهديهم كان تلميذًا مقربًا للغزالى، والغزالى هو الأمين على كتاب الجفر لذلك العهد. أما أن الغزالى قد عرف من كتاب الجفر بمستقبل ابن تومرت العظيم وبانتقال هذا الكتاب من بعده







كنوز المعزمين، مقدمه، ص: 1
تالیف ابن سینا
تحقیق جلال الدین همائی
مقدمه مصحح‏
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم رساله معروف به (كنوز المعزّمين) مربوط بفنّ طلسمات و عزائم و نيرنجات كه تهيّه نسخه و تصحيح و طبع آن از طرف انجمن محترم ايران باستان بر عهده اين بنده قليل البضاعه قصير الباع واگذار گرديد و اينك نسخه مصحّح آن با مقدّمه و حواشى و توضيحات نگارنده بنظر خوانندگان محترم ميرسد، از رساله‌‏هاى فارسى گمنام مهجور است كه تأليف آن را بفيلسوف بزرگوار نامدار ايران الشيخ الرئيس حجة الحق ابو على حسين ابن عبد اللّه بن سينا [حدود 370- 428] نسبت داده‏اند و با وجود سرگذشتهاى تأسّف خيز ملال‏انگيز كه درباره فقدان و از دست رفتن آثار شيخ مخصوصا رساله‏هاى كوچك و منفردات متفرّقه او سراغ داريم «1» خوشبختانه هنوز
---------------------
( 1)- از جمله سرگذشتهاى كتب و مؤلّفات شيخ اين است كه شاگرد ارجمندش ابو عبيد جوزجانى از قول خود شيخ نقل كرده كه بر حسب خواهش و در خواست اشخاص كتاب مينوشت و نسخه منحصر را بآنها ميداد و خود شيخ نسخه ديگر از آن نگاه نمى‏داشت( رجوع شود بسر گذشت شيخ بنقل ابو عبيد جوزجانى در كتاب تتمه صوان الحكمه و جزو دوم طبقات الاطباء ابن ابى اصيبعه).
و نيز از سرگذشتهاى اسف‏انگيز، غارت ...





كنوز المعزمين، مقدمه، ص: 39
توضيح مطالب و تفسير اصطلاحات فنى علوم غريبه‏
در اثناء كتاب حاضر مطالبى درج شده و اصطلاحات فنّى بكار رفته كه براى اغلب خوانندگان پوشيده و محتاج بتوضيح و تفسير است.-
بدين سبب نگارنده اين فصل را در مقدّمه افزود تا مطالعه‏ كنندگان از فهم مطالب كتاب باز نمانند و بمراجعه ديگر كتب نيازمند نشوند.

دواير حروف‏
هر دسته از علماى فنون غريبه موافق سليقه و نظرى خاصّ حروف بيست و هشتگانه را «1» بترتيبى مخصوص مرتّب ساخته و آن را پايه و اساس اعمال فنّى قرار داده‏‌اند.
كنوز المعزمين، مقدمه، ص: 40
ترتيبات حروف را باصطلاح دواير حروف گويند.

[دايره ابتث يا ابتثى‏]
- مثلا دايره ابتث يا ابتثى، مقصود ترتيب حروفست بشكل ا ب ت ث ج ح ...
الخ كه معروفترين دواير حروف مى‏باشد و نزد همگان معلوم و معمولست.-

[دايره ابجد]






خزائن، ص: 183
الجفر ثمانيةو عشرون جزاً
* فائدة:
اعلم أن الجفر ثمانية و عشرون جزءاً، كل جزء ثمانية و عشرون صفحة كل صفحة ثمانية و عشرون سطراً، كل سطر ثمانية و عشرون بيتاً، فى كل بيت اربعة أحرف، الحرف الأول بعدد الاجزاء، الثانى بعدد الصفحات، الثالث بعدد الأسطر، الرابع بعدد البيوت، فاسم جعفر مثلًا يطلب من البيت العشرين من السطر السابع عشر من الصفحة السادسة عشر من الجزء الثالث و على ذلك فقس «1».



خزائن، ص: 381
كيفيت نوشتن جفر جامع‏
* فائده:
عظيمة در كيفيت نوشتن جفر جامع: بدان كه بايد بيست و هشت جزء كاغذ وضع كرد و هر جزئى چهارده ورق كه بيست و هشت صفحه باشد و در هر صفحه‏اى بيست و هشت سطر باشد و در هر سطرى بيست و هشت خانه باشد و در هر خانه چهار حرف رسم مى‏شود و در اصطلاح هر جزئى را اقليمى و هر

خزائن، ص: 382
صفحه‏اى شهرى و هر شهرى محله‏اى و هر محله‏اى مشتمل بر بيست و هشت خانه است و حروفى كه در خانه‏ها رسم مى‏شود به اين طريف است كه هر خانه‏اى چهار حرف، حرف اول علامت جزء، دوم علامت صفحه، سيم علامت سطر، چهارم علامت خانه.
پس در خانه اول از سطر اول از صفحه اول از جزء اول چهار الف است اولين علامت جزء اول و ثانى علامت صفحه اول، ثالث علامت سطر اول، رابع علامت خانه اول، و در خانه دوم از سطر اول سه «الف» و يك «ب» رسم كنند و همچنين تا خانه بيست و هشتم سه «الف» و يك «غ» كه علامت بيست و هشتم است رسم كنند؛ و در خانه اول از سطر دوم از صفحه اول از اين جزء دو «الف» و يك «ب» و يك «الف» رسم كنند كه علامت جزء اول و صفحه اول و سطر دوم و خانه اولست، و در خانه دوم دو «الف» و دو «ب» نويسند و همچنين تا آخر سطر، و در سطر سيم از صفحه اول در خانه اول دو «الف» و يك «ج» و «الف» نويسند، و در خانه دوم دو «الف» و «ج» و «ب» نويسند و همچنين تا آخر سطر؛ و در صفحه دوم در خانه اول از سطر اول يك «الف» به جهت جزء يك «ب» به جهت صفحه و دو «الف» به جهت سطر و خانه نويسند و على هذا القياس تا در خانه آخر از سطر آخر از جزء آخر چهار «غ» نويسند.

فائده:
در بعضى از رسائل به نظر رسيده كه هر كه اين جفر جامع را بنويسد و با خود دارد همه مخلوقات او را مطيع ومنقاد گردند و كسى در مدة العمر با او دشمنى نتواند كرد و هر خانه‏اى كه اين جفر جامع باشد از مرك فجأة و طاعون در امان باشد، و اگر با لشكرى باشد فتح ايشان را باشد و هر كه بنويسد بهر مراد كه خواهد برسد و هر آفريده‏اى كه در بلائى عظيم افتد اين را بنويسد و با خود دارد حق تعالى او را از آن ورطه برهاند و اگر حاجتى داشته باشد و به آن نتواند رسيد چهل روز همه روزه نظر بر اين اوراق افكند تا حاجتش روا شود به شرط تقوى و كتمان سر و پرهيزكارى و هر روز بعد از نماز دويست مرتبه بگويد:

خزائن، ص: 383
«يا رحمن كل شى‏ء وراحمه» و بعد از آن نظر بر آن اوراق كند. و اگر دشمنى داشته باشد كه به هيچ نوع دفع آن را نتواند كرد هر روز بعد از نماز صبح چهل مرتبه بگويد:
«يا مذل كل جبار بقهر عزيز سلطانه» و نظر بر آن اوراق كند تا چهل روز، روز آخر حروف اسم آن شخص را بسط كند بسط عددى مثل آن كه اسم محمد را به جاى «ميم» أربعين و به جاى «ح» ثمانية و به جاى «ميم» اربعين و به جاى «دال» اربعه ثبت نمايد و به ترتيب تكسير كند به اين نحو.
- ا ر ب ع ى ن ث م ا ن ى ه ا ر ب ع ى ن ا ر ب ع ه-.
و بسط حرفى مثل، آن كه حروف اسم آن شخص را تكسير كند و حروف را جداگانه و بسطى را جداگانه بر كاغذ نويسد يكى را در گورستان بسوزاند و يكى را در خاك كند به شرط آن كه آن كس به حسب شرع دفع آن واجب باشد پس آن كس ناچيز گردد.

اقسام مداخل علم اعداد
* فائده:
مداخل بر هفت قسم است:
اول- صغير و آن عبارت است از اعداد بلامرتبه و آن از يك تا نه باشد و محصل آن كه از جميع عدد نه نه طرح كند باقى مدخل صغير است.
دوم- و سيط كبرى و آن طرح منتهى آحاد از عشرات باشد و أخذ مادون آن و طرح مادون عشرات بود از مئات و أخذ مادون و طرح منتهاى عدد مئات از الوف و أخذ مادون آن و چون بالوف رسد منتهاى فرضى بود بالغاً ما بلغ.
سيم- وسيط مجموعى به اعتبار شمول آحاد و عشرات، و آحاد و مئات، و آحاد و الوف و عشرات و مئات، و عشرات و الوف، و مئات و الوف، آحاد و عشرات والوف، آحاد و عشرات و مئات و الوف، آحاد وعشرات و مئات و مئات، آحاد و الوف و الوف بر الوف تلك عشرة كاملة. اول كه وسيط مجموعى به‏

خزائن، ص: 384
اعتبار شمول آحاد بر عشرات است عبارت از طرح منتهاى آحاد بود از عشرات، دوم كه به اعتبار شمول آحاد بر مئات است طرح منتهاى عشرات است از مئات، سيم كه به اعتبار شمول آحاد بر الوفست طرح منتهاى مئاتست از الوف، چهارم كه به اعتبار شمول عشرات بر مئات است طرح منتهاى عشرات است از مئات، پنجم طرح منتهاى مئات است از الوف، ششم نيز طرح منتهاى مئات است از الوف، هفتم كه به اعتبار آحاد و عشرات و مئات است طرح منتهاى آحاد است از عشرات، و منتهاى عشرات است از مئات، هشتم به اعتبار شمول آحاد و عشرات و مئات و الوف طرح منتهاى آحاد است از عشرات، و منتهاى عشرات از مئات، و منتهاى مئات از الوف و قس عليه الباقى.
چهارم از مداخل- مدخل كبير است و آن عبارت است از اخذ تمامى عدد از حروف و كلمات مفرده و كلمات مركبه.
پنجم- مدخل اكبر است و آن أخذ تمامى عدد است از تكسير حروفات مبسوطه و كلمات مركبه.
ششم- اكبر اعظم است و آن اخذ تمامى عدد است به اعتبار زبر و بينات.
هفتم- اكبر اكبر است و آن اخذ تمامى عدد است از حروف و كلمات به اعتبار عدد مبسوط و آن را بسط عددى خوانند.

معنى حروف ابجد
* فائده:
ابجد: يعنى بدان، هوّز: درياب، حطى: نيك فهم كن، كلمن، نگهدار، سعفص: فرومگذار، قرشت: دانا باش، ثخذ: واقف باش، ضظغ: از پيش بدان، و گويند سريانى هستند.
«حكيم سنائى»
ز آئينه فيل و زنگ شتر صدف را شبه رست بر جاى در

خزائن، ص: 385
مقرر است كه در جائى كه رعد و برق بسيار باشد مرواريد در جوف صدف فاسد و سياه رنگ مى‏شود پس مطلب آن است كه از بسيارى عكس آئينه فيل «1» كه نمونه برق است و آواز زنگ شتر كه گويا رعد است چنان شد كه صدف را شبه حاصل شد به جاى مرواريد.
إنذار لعيسى عليه السّلام‏
* قال:
عيسى عليه السّلام: ليحذر من يستبطى‏ء الله فى الرزق أن يغضب عليه فيفتح عليه أبواب الدنيا.






التراتيب الإدارية = نظام الحكومة النبوية (2/ 189)
محمد عَبْد الحَيّ بن عبد الكبير ابن محمد الحسني الإدريسي، المعروف بعبد الحي الكتاني (المتوفى: 1382هـ)
وفي بهجة الآفاق في علم الحروف والأوفاق لجوّاب الكرة الأرضية، الشمس محمد بن الغلاني الدانكوري السوداني، دفين مصر: صنف علي في الجفر، والجامعة في أسرار الحروف الكونية، وهو ألف وسبعمائة مصدر من مفاتيح الأسرار، وهو أول من وضع مربع مائة في مائة من الصحابة، كما قال صاحب الكنز الباهر في شرح حروف الملك الظاهر.





الشقائق النعمانيه في علماء الدوله العثمانيه (ص: 31)
المؤلف: أحمد بن مصطفى بن خليل، أبو الخير، عصام الدين طاشْكُبْري زَادَهْ (المتوفى: 968هـ)
ومنهم الشيخ العارف بالله عبد الرحمن بن علي بن احمد البسطامي مشربا والحنفي مذهبا والانطاكي مولدا
كان رحمه الله عالما بالحديث والتفسير والفقه عارفا بخواص الحروف وعلم الوفق والتكسير وله يد طولى في معرفة الجفر والجامعة والوقوف على التواريخ ولما رغب في الاطلاع على العلوم الغريبة طاف البلاد ورحل الى البلاد الشامية ودخل القاهرة وطاف البلاد الغربية حتى نال بغيته وكان له تصرف عظيم بخواص الحروف وتأثير عظيم بالاشتغال بأسماء الله تعالى وكان له في ذلك حكايات غريبة لا يفي بذكرها هذا المختصر ثم انه دخل مدينة بروسا واجتمع معه المولى الفناري واستفاد منه كثيرا من العوم الغريبة وله تصانيف في علم الجفر وعلم الوفق وخواص أسماء الله تعالى وفي علم التواريخ لا يمكن تعدادها ورأيت اكثرها بخطه وكان خطه في غاية الاحكام والاتقان وجميع مصنفاته محررة متقنة يعتمد عليها وأجل مصنفاته كتاب الفوائح المسكية في الفواتح المكية أدرج فيه ما يفوق مائة علم وكتاب شمس الافاق في علم الحروف والاوفاق ولما دخل مدينة بروسا استأنس بها وتوطن فيها وقبره هناك قال رحمه الله في بعض ابياته
فقير غريب قد اتى روم زائرا
... دعي عبد الرحمن المقيم ببروسا روح الله روحه ونور ضريحه