بسم الله الرحمن الرحیم

السبط الشهیدعلیه السلام


آية التطهير

زیارت عاشورا


زیارت عاشورا-نسخه کامل الزیارات
زیارت عاشورا-نسخه مصباح المتهجد
زیارت عاشورا-مزار ابن المشهدي
زیارت عاشورا-مزار شهید
زیارت عاشورا-مصباح الزائر
زیارت عاشورا-مصباح کفعمی و بلد الامین
زیارت عاشورا-زاد المعاد
زیارت عاشورا-بحار و سایر کتب
زیارت عاشورا-فقره اخیره-خص اول ظالم
زیارت عاشورا-فقره اخیره-خص اول ظالم-مقاله آقای عندلیب-از سایت هم اندیشی آقای احمد نباتی
زیارت عاشورا-کیفیت و محل نماز زیارت
زیارت عاشورا-ویکی شیعه









ثواب قرائت زیارت عاشورا

علقمه بن محمد حضرمی می‌گوید:


«به امام باقر(ع) گفتم: دعایی به من تعلیم دهید که در آن روز (عاشورا) وقتی [از نزدیک] به زیارتِ او (امام حسین) رفتم، آن دعا را بخوانم و دعایی تعلیم دهید که با آن دعا، هنگامی که او را از نزدیک یا هنگامی که از خانه‌ام و از راه دور (و به قصد زیارت بدان سو) اشاره می‌کنم، بخوانم.»

امام فرمود:‌ «ای علقمه پس از آن که با اشاره به آن حضرت سلام کردی، دو رکعت نماز بخوان و پس از آن این قول (متن زیارت) را می‌خوانی. پس هنگامی که این زیارت را خواندی در حقیقت او را به چیزی خواندی که هرکس از ملائکه که بخواهند او را زیارت کند به آن می‌خواند. و خداوند برای تو هزار هزار سیئه محو می‌کند، تو را هزار هزار درجه بالا می‌برد. جزو کسانی می‌باشی که در رکاب حضرت به شهادت رسیدند، حتی در درجات آنها هم شریک می‌شوی و برای تو ثواب تمام انبیا، رسولان و هر کس که حسین(ع) را از زمان شهادتش تا به حال زیارت کرده، را می‌نویسند.»[۱۲]

علقمه می‌گوید امام باقر (ع) بعد از نقل این زیارت فرمود: «ای علقمه! اگر توانستی هر روز از عمرت حسین (ع) را با این زیارت، زیارت کنی، این کار را انجام بده، پس برای تو ثواب تمام این زیارت است.»[۱۳]
















نکته ای تحقیقی در مورد زیارت عاشورا
حجت الاسلام والمسلمین مدرسی در یادداشتی به بررسی نکته ای دقیق و تحقیقی در خصوص زیارت عاشورا پرداخته است.
کد خبر: ۲۵۹۲۹۵
۱۳:۴۲ - ۲۳ مرداد ۱۴۰۰

به گزارش «شیعه نیوز»، حجت الاسلام والمسلمین مدرسی در یادداشتی به بررسی نکته ای دقیق و تحقیقی در خصوص زیارت عاشورا پرداخته است.

در این یادداشت که به قلم حجت الاسلام والمسلمین سید محمدحسین مدرسی از اساتید حوزه علمیه نگاشته شده، آمده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

سالها بود هر وقت این فقره از لعن زیارت شریف عاشورا ( اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتی جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ عَلَیْهِ اَلسَّلامُ ) را می خواندم، اشکال به ذهنم می آمد که نباید (جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ) باشد، چون لفظ جهاد در اصطلاح قرآن و روایات واژه مقدسی شناخته شده و در مورد نبرد اهل حق بر علیه باطل به کار رفته است و لیکن در اینجا برعکس شده است و در باره جنگ اهل باطل(دار و دسته یزید) بر علیه اهل حق ( امام حسین علیه السلام و اصحاب ایشان) استفاده شده است. و این بر خلاف مصطلح عمومی قرآن و روایات است.

برای نمونه چند مورد از موارد قرآن مجید که ماده (ج ه د) به کار رفته است، ذکر می کنیم:

وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ (توبه 19)

وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ (بقره 218)

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ (انفال 72)

وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ (توبه 16)

ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا (نحل 110)

وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ (صف 11)

وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ (عنکبوت 6)

یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ (مائده 54)

جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ (تحریم 9)

انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا (توبه41 )

لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ (نساء 95)

وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ (نساء 95)

حَتَّیٰ نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَالصَّابِرِینَ (محمد 31) و ...

البته در دو آیه راجع به والدین است که وَإِنْ جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا (عنکبوت 8 و لقمان 15) .

که به نظر، خلاف بقیه آیات آمده و در خدمت اهل باطل(والدین مشرک) به کار رفته است و لیکن، با دقت در می یابیم که در این دو مورد، لفظ(جهاد) در معنای حقیقی اش که تلاش و سعی و کوشش است استعمال شده است در حالی که در بقیه موارد، نوعاً در معنای اصطلاحی آن که نبرد و درگیری اهل حق علیه باطل است، به کار رفته است.

و مطلب دیگر اینکه شاید دو آیه مربوطه به والدین، برای تعظیم والدین نسبت به فرزند(حتی والدین مشرک)، در آن کلمه جهاد به خدمت آنان آورده شده است.

با این توضیحات، به نظر می رسد که کلمه(جاهدت) در زیارت عاشورا از لحاظ قرآنی مناسب نیست ، در روایات هم اگر اگر تحقیقی انجام گیرد، امر چنین است.

بنابراین، کلمه جاهدت یا محرف (حاربت) است، چون در خیلی از موارد در قرآن و روایات واژه (ح ر ب) برای جنگ باطل علیه حق استعمال شده است مانند:

وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ (توبه 107)

إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ (مائده 33)

کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ (مائده 64) و آیات دیگر

در روایات هم بعد از تحقیق، همین مطلب به دست می آید.

بنابر این توجیه، فقره لعن زیارت شریفه عاشورا چنین می شود: ( اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتی حارَبتِ الْحُسَیْنَ عَلَیْهِ اَلسَّلامُ )

و یا تصحیف از (جاحد) با حاء جیمی یعنی انکار کردن و رد نمودن است. ( اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتی جاحدَتِ الْحُسَیْنَ عَلَیْهِ اَلسَّلامُ )

یعنی کسانی که حق امام حسین را با وجود شناخت آن حضرت انکار نمودند. چنانچه در قرآن مجید هم این واژه به همین معنا آمده است : (وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ۚ – نمل 14 )

بعد از چندین سال خلجان و دغدغه، به کتاب شریف مستدرک اخبار الدخیله مرحوم علامه شیخ محمد تقی تستری مراجعه کردم و دیدم در دو جای کتاب همین دو احتمال را داده اند (ملحق مستدرک صفحه 318 و اصل مستدرک صفحه 254 )

انتهای پیام
منبع: ایسنا
لینک کوتاه: shia-news.com/0015SB
گزارش خطا
۱
پسندیدم
ارسال نظر
برچسب ها: مدرسی زیارت عاشورا جاهَدَتِ جهاد قرآن امام حسین یزید















****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Saturday - 30/7/2022 - 12:15

كامل الزيارات، النص، ص:175-176 

قال صالح بن عقبة الجهني و سيف بن عميرة قال علقمة بن محمد الحضرمي فقلت لأبي جعفر ع علمني دعاء أدعو به في ذلك اليوم إذا أنا زرته من قريب و دعاء أدعو به‏                
إذا لم أزره من قريب و أومأت إليه من بعد البلاد و من سطح داري بالسلام قال فقال يا علقمة إذا أنت صليت ركعتين بعد أن تومئ إليه بالسلام و قلت عند الإيماء إليه و من بعد الركعتين هذا القول فإنك إذا قلت ذلك فقد دعوت بما يدعو به من زاره من الملائكة و كتب الله لك بها ألف ألف حسنة و محا عنك ألف ألف سيئة و رفع لك مائة ألف [ألف‏] درجة و كنت ممن استشهد مع الحسين بن علي حتى تشاركهم في درجاتهم و لا تعرف إلا في الشهداء الذين استشهدوا معه و كتب لك ثواب كل نبي و رسول و زيارة من زار الحسين بن علي ع منذ يوم قتل‏

ص 179

قال علقمة قال أبو جعفر الباقر ع يا علقمة إن استطعت أن تزوره في كل يوم بهذه الزيارة من دهرك فافعل فلك ثواب جميع ذلك إن شاء الله تعالى.

 

 

حکایت سید رشتی

النجم الثاقب

حکایت هفتادم:سیّد احمد رشتی موسوی

جناب مستطاب تقی صالح، سیّد احمد بن سیّد هاشم بن سیّد حسن موسوی رشتی تاجر ساکن رشت - ایّده اللَّه - در هفده سال قبل، تقریباً به نجف اشرف مشرّف شد و با عالم ربّانی و فاضل صمدانی، شیخ علی رشتی - طاب ثراه - که در حکایت آینده مذکور خواهند شد، ان شاءاللَّه، به منزل حقیر آمدند و چون برخاستند، شیخ از صلاح و سداد سیّد مرقوم، اشاره کرد و فرمود: قضیّه عجیبه ای دارد و در آن وقت، مجال بیان نبود.

پس از چند روزی ملاقات شد؛ فرمود: سیّد رفت و قضیه را با جمله ای از حالات سیّد نقل کرد. بسیار تأسف کردم، از نشنیدن آنها از خود او؛ اگر چه مقام شیخ رحمه الله اجلّ از آن بود که احتمال اندکی خلاف در نقل ایشان برود و از آن سال تا چند ماه قبل این، مطلب در خاطرم بود. تا در ماه جمادی الاخره این سال از نجف اشرف برگشته بودم، در کاظمین، سیّد صالح مذکور را ملاقات کردم که از سامرّه مراجعت کرده، عازم عجم بود.

پس شرح حال او را چنان چه شنیده بودم، پرسیدم و از آن جمله، قضیّه معهوده؛ همه را نقل کرد مطابق آن و آن قضیه چنان است که گفت:

در سنه هزار و دویست و هشتاد به اراده حجّ بیت اللَّه الحرام از دار المرز رشت آمدم به تبریز و در خانه حاجی صفر علی تاجر تبریزی معروف منزل کردم.

چون قافله نبود، متحیّر ماندم تا آن که حاجی جبّار جلودار سدهی اصفهانی بار برداشت به جهت طربوزن تنها، از او مالی کرایه کردم و رفتم. چون به منزل اول رسیدیم، سه نفر دیگر به تحریص حاجی صفر علی به من ملحق شدند. یکی حاجی ملّا باقر تبریزی، حجّه فروش معروف علما و حاجی سیّد حسین تاجر تبریزی و حاجی علی نامی که خدمت می کرد.

پس به اتفاق روانه شدیم تا رسیدیم به ارزنة الرّوم و از آن جا عازم طربوزن. در یکی از منازل ما بین این دو شهر، حاجی جبّار جلودار به نزد ما آمد و گفت: این منزل که در پیش داریم مخوف است. قدری زود بار کنید که به همراه قافله باشید. چون در سایر منازل غالباً از عقب قافله به فاصله می رفتیم

ص 712.

پس ما هم تخمیناً دو ساعت و نیم یا سه به صبح مانده به اتفاق حرکت کردیم به قدر نیم یا سه ربع فرسخ از منزل خود دور شده بودیم که هوا تاریک شد و برف مشغول باریدن شد، به نحوی که رفقا هر کدام سر خود را پوشیده و تند راندند. من نیز آن چه کردم که با آنها بروم ممکن نشد تا این که آنها رفتند من تنها ماندم.

پس از اسب پیاده شده و در کنار راه نشستم و به غایت مضطرب بودم. چون قریب شش صد تومان برای مخارج راه، همراه داشتم؛ بعد از تأمّل و تفکّر، بنابر این گذاشتم که در همین موضع بمانم تا فجر طالع شود، به آن منزل که از آن جا بیرون آمدیم، مراجعت کنم و از آن جا چند نفر مستحفظ به همراه برداشته، به قافله ملحق شوم.

در آن حال، در مقابل خود باغی دیدم و در آن باغ، باغبانی که در دست بیلی داشت که بر درختان می زد که برف از آنها بریزد. پس پیش آمد، به مقدار فاصله کمی ایستاد و فرمود: «تو کیستی؟»

عرض کردم: رفقای من رفتند و من مانده ام. راه را نمی دانم. گم کرده ام.

فرمود به زبان فارسی: «نافله بخوان تا راه را پیدا کنی!»

من مشغول نافله شدم. بعد از فراغ تهجّد، باز آمد و فرمود: «نرفتی؟»

گفتم: واللَّه! راه را نمی دانم.

فرمود: «جامعه بخوان!»

من جامعه را حفظ نداشتم و تاکنون حفظ ندارم با آن که مکرّر به زیارت عتبات مشرّف شدم. پس از جای برخاستم و جامعه را بالتّمام از حفظ خواندم.

باز نمایان شد، فرمود: «نرفتی؟ هستی؟»

مرا بی اختیار گریه گرفت. گفتم: هستم، راه را نمی دانم.

ص 713

فرمود: «عاشورا بخوان!»

و عاشورا نیز حفظ نداشتم و تاکنون ندارم. پس برخاستم و مشغول خواندن زیارت عاشورا شدم از حفظ، تا آن که تمام لعن و سلام و دعای علقمه را خواندم.

دیدم باز آمد و فرمود: «نرفتی؟ هستی؟»

گفتم: نه، هستم تا صبح.

فرمود: «من حال، تو را به قافله می رسانم.»

پس رفت و بر الاغی سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد.

فرمود: «به ردیف من بر الاغ من سوار شو؟»

سوار شدم. پس عنان اسب خود را کشیدم، تمکین ننمود و حرکت نکرد.

فرمود: «جلو اسب را به من ده.»

دادم. پس بیل را به دوش چپ گذاشت و عنان اسب را به دست راست گرفت و به راه افتاد. اسب در نهایت تمکین متابعت کرد.

پس دست خود را به زانوی من گذاشت و فرمود: «شما چرا نافله نمی خوانید؟ نافله! نافله! نافله! سه مرتبه فرمود.»

و باز فرمود: «شما چرا عاشورا نمی خوانید؟ عاشورا! عاشورا! عاشورا!» سه مرتبه.

و بعد فرمود: «شما چرا جامعه نمی خوانید؟ جامعه! جامعه! جامعه!» و در وقت طی مسافت به نحو استداره سیر می نمود.

یک دفعه برگشت و فرمود: «آن است رفقای شما» که در لب نهر آبی فرود آمده، مشغول وضو به جهت نماز صبح بودند.

پس من از الاغ پایین آمدم. که سوار اسب خود شوم و نتوانستم. پس آن جناب پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و مرا سوار کرد و سر اسب را به سمت رفقا برگرداند.

من در آن حال، به خیال افتادم که این شخص کی بود که به زبان فارسی حرف می زد و حال آن که زبانی جز ترکی و مذهبی، غالباً جز عیسوی، در آن حدود نبود و چگونه به این سرعت مرا به رفقای خود رسانید. پس در عقب خود نظر کردم احدی را ندیدم و از او

ص:714

...

فضیلت زیارت عاشورا

امّا زیارت عاشورا، پس در فضل و مقام آن، همان بس که از سنخ سایر زیارات نیست که به ظاهر از انشا و املای معصومی باشد؛ هر چند که از قلوب مطهّره ایشان، چیزی جز آن چه از عالم بالا به آن جا رسد، بیرون نیاید. بلکه از سنخ احادیث قدسیّه است که به همین ترتیب از زیارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احدیّت - جلّت عظمته - به جبرییل امین و از او به خاتم النبیین صلی الله علیه وآله وسلم رسیده و به حسب تجربه، مداومت به آن، در چهل روز یا کمتر، در قضای حاجات و نیل مقاصد و دفع اعادی، بی نظیر!

ولکن احسن فواید آن که از مواظبت آن به دست آمده، فایده ای است که در کتاب دارالسلام ذکر کردم.

اجمال آن که ثقه صالح متّقی، حاجی ملّا حسن یزدی که از نیکان مجاورین نجف

ص:716

اشرف است و پیوسته مشغول عبادت و زیارت، نقل کرد از ثقه امین، حاجی محمّد علی یزدی که مرد فاضل صالحی بود در یزد که دایماً مشغول اصلاح امر آخرت خود بود و شب ها در مقبره خارج یزد که در آن جماعتی از صلحا مدفونند و معروف است به مزار، به سر می برد.

او را همسایه ای بود که در کودکی با هم بزرگ شده و در نزد، یک معلم می رفتند. تا آن که بزرگ شد و شغل عشّاری(1) پیش گرفت. تا آن که مُرد و در همان مقبره، نزدیک محلّی که آن مرد صالح بیتوته می کرد، دفن کردند. پس او را در خواب دید، پس از گذشتن کمتر از ماهی که در هیأت نیکویی است.

پس به نزد او رفت و گفت: من می دانم مبدأ و منت های کار تو و ظاهر و باطن تو را و نبودی از آنها که احتمال رود نیکی در باطن ایشان و شغل تو مقتضی نبود جز عذاب را. پس به کدام عمل به این مقام رسیدی؟

گفت: چنان است که گفتی و من در اشدّ عذاب بودم از روز وفات تا دیروز، که زوجه استاد اشرف حدّاد فوت شد و در این مکان دفن کردند - و اشاره کرد به موضعی که قریب صد ذرع، از او دور بود - و در شب وفات او، حضرت ابی عبداللَّه الحسین علیه السلام سه مرتبه او را زیارت کرد و در مرتبه سوم امر فرمود به رفع عذاب از این مقبره. پس حالت ما نیکو شد و در سعه و نعمت افتادیم.

پس از خواب، متحیّرانه بیدار شد و حدّاد را نمی شناخت و محلّه او را نمی دانست. پس در بازار حدّادین، از او تفحّص کرد و او را پیدا نمود و از او پرسید: برای تو زوجه ای بود؟

گفت: آری، دیروز وفات کرد و او را در فلان مکان - و همان موضع را اسم برد - دفن کردم.

گفت: او به زیارت ابی عبداللَّه علیه السلام رفته بود؟

گفت: نه.

گفت: ذکر مصایب او می کرد؟

ص:717

گفت: نه.

آن گاه پرسید: چه می جویی؟

خواب را نقل کرد.

گفت: آن زن مواظبت داشت به زیارت عاشورا.

و مخفی نماند که سیّد احمد، صاحب قضیّه از صلحا و اتقیا و مواظب طاعات و زیارات و ادای حقوق و طهارت جامه و بدن از قذارات مشتبهه و معروف به ورع و سداد در اهل بلد و غیره و نوادر الطافی در هر زیارت به او می رسید که مقام ذکر آن نیست.