فهرست عامالسورةفهرست قرآن كريم

بسم الله الرحمن الرحیم

آية بعدآية [3159] در مصحف از مجموع [6236]آية قبل

26|227|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ


شعر-شعراء

شعر-شعراء
مدائح و مراثي حضرت فاطمه سلام الله علیها
اشعار عاشورائی


















شعر تاجیکی شاه خراسانیم که آقای دولتمند خالف خوانده:

آن دم زندانیم، بازدم جان شده
از قفس سینه ها، همچون آه آمدم
پیرهن یوسفم! یا کفن یوسفم؟
بوی تن یوسفم، کز دل چاه آمدم
شاه پناهم بده، خسته ی راه آمدم
آه نگاهم مکن، غرق گناه آمدم
شاه پناهم بده، خسته ی راه آمدم
آه نگاهم مکن، غرق گناه آمدم
راه خراسان چنین، ماه خراسان چنان
شاه خراسان ببین، بهر پناه آمدم
شاه خراسانیم، رستم دستانیم
دست مرا رد مکن، بر درِ شاه آمدم
شاه پناهم بده، خسته ی راه آمدم
آه نگاهم مکن، غرق گناه آمدم
شافی دارالشفا، پنجره فولاد کو؟
در طلب شاخه ای، مهر گیاه آمدم
مشهدِ مشهودِ من، حضرتِ محمودِ من
طالعِ مسعودِ من، نامه سیاه آمدم
شاه خراسانیم…
دست مرا رد مکن..
بر درِ شاه آمدم…
شاه پناهم بده، خسته ی راه آمدم
آه نگاهم مکن، غرق گناه آمدم
شاه پناهم بده، خسته ی راه آمدم
آه نگاهم مکن، غرق گناه آمدم



ادامه ی شعر (خوانده نشده):
بستهء بست تو ام، لولی مست تو ام
ضربهء شصت تو ام، بر دف ماه آمدم
باد موافق وزید، از طرف صحن قدس
نام مرا خواند و رفت، چون پرِ کاه آمدم



کمال انسانی و عروج روحانی در سلوک عرفانی Ostad Tayyeb .:. استاد مهدي طيّب ( حفظه الله ) http://ostad-tayyeb.blogfa.com/category/15 گفت : نقش نام ليلي مي كنم خاطر خود را تسلّي مي كنم چون ميسّر نيست من را كام او عشقبازي مي كنم با نام او هر آنكس غافل از حق يك زمان است همان دم كافر است اما نهان است اگر اين غافلي پيوسته بودي در اسلام بر وي بسته بودي هر كسي كو دور ماند از اصل خويش باز جويد روزگار وصل خويش عاشق شو ار نه روزي كار جهان سر آيد نا خوانده درس مقصود در كارگاه هستي اي تو در پيكار خود را باخته ديگري را تو ز خود نشناخته تو به هرصورتي كه ايي بيستي كه منم اين ، والله آن تو نيستي *** گر نخواهي خود فراموشت شود ياد او كن ، ياد او كن ، ياد او مرده بدم زنده شدم گريه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم الذريعةإلى‏ تصانيف‏ الشيعة، ج‏13، ص: 20 ... و للفردوسي قصائد في مدح أمير المؤمنين علي ع يظهر منها إخلاصه في التشيع، منها قوله في قصيدة: شهى كه زد به دو انگشت مره را به دو نيم ز بهر قتل عدو ساخت ذو الفقار انگشت‏ شهى كه تا به دو انگشت در ز خيبر كند بر آمد از پى إسلام صد هزار انگشت‏ إلى أن يقول: غلام و چاكر و مداح تو است (فردوسي) هميشه با قلمش گشته دست‏يار انگشت‏ خورشید به گل نهفت می‌نتوانم/ و اسرار زمانه گفت می‌نتوانم از بحر تفکرم برآورد خرد/ دُری که ز بیم، سُفت می‌نتوانم