آية اللَّه السيد روح الله الموسوي الخميني

آية اللَّه السيد روح الله الموسوي الخميني(1320 - 1409 هـ = 1902 - 1989 م)

آية اللَّه السيد روح الله الموسوي الخميني(1320 - 1409 هـ = 1902 - 1989 م)
سالشمار زندگى امام خمینى-علی اکبر ذاکری
السید أحمد المصطفوي الخمیني(1364 - 1414 هـ = 1945 - 1994 م)
مهاجرت علماء به تهران در تابستان ۱۳۴۲(1382 هـ = 1342 ش = 1962 م)
اعلان جمهوري اسلامي ايران(1399 هـ = 1358 = 1979 م)
جنگ ایران و عراق(1400 - 1408 هـ = 1359 - 1367 ش = 1980 - 1988 م)
نامه محرمانه حضرت امام خمینی(ره) به مسئولان نظام در خصوص قطعنامه 598 + اسناد
فتح خرمشهر و پس از آن
ولايت فقيه
شاه رفت!(1399 هـ = 1357 = 1979 م)
امامت-ولايت-حكومت-مشروعيت-مقبوليت-بیعت-اكثريت
شرح مناظره در نجف أشرف، راجع به لزوم قیام، بین آیة الله حكیم و آیة الله خميني
نیم نگاهی به تعامل امام خمینی با حوزه نجف - مدارا و مدیریت - حسین محمددوست دانشجوی کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی

منشور روحانیت-۳ اسفند ۶۷


اصلاحات ارضي(1382 هـ = 1342 ش = 1962 م)
جریان شرکت زنان در انتخابات--روح الله الموسوي الخميني
تفصیل جریان شرکت زنان در انتخابات( 1382 هـ = 1962 م)



ورود امام خمینی رحمه‌الله به جماران
تقویم : شمسی تاریخ رویداد : 1359/2/27
حضرت امام خمینی ره، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز به کار دولت موقت، در دهم اسفند 1357 از تهران عازم قم گردیده و تا زمان ابتلا به بیماری قلبی در دوم بهمن سال 1358 در این شهر ماندگار شدند. حضرت امام، پس از 39 روز مداوا در بیمارستان قلب تهران، موقتاً در منزلی واقع در منطقه دربندِ تهران اقامت گزیدند و سپس در تاریخ 27 اردیبهشت 1359 بنا به تمایل معظم له، به منزلی محقر در محله جماران نقل مکان کرده، تا زمان رحلت در همین منزل ماندند.



سایت صحیفه امام(فرق دارد با صحیفه نور):


http://www.imam-khomeini.ir/fa/page/210/%D8%B5%D8%AD%DB%8C%D9%81%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85




توصیه به پژوهشگران و محققان درباره استناد به آثار امام-->> صحیفه امام و صحیفه نور چه تفاوت هایی دارند؟


علی داستانی افزود: مجموعه صحیفه امام مجموعه کامل تری نسبت به صحیفه نور است، که در آن مجموعه نامه ها، اجازات و همه آنچه که لازم بوده در آن گنجانده شده است، اما صحیفه نور بعضا از سخنرانی های حضرت امام در روزنامه ها برداشت شده که در مواردی نقص هایی دارد.






کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 21 » صفحات 209
اهدانامه به آقای علی خمینی (اهدای کتاب صحیفه سجادیه)
جلد 21 - صفحه 209
اهدانامه
زمان: 22 آذر 1367 / 3 جمادی الاول 1409
مکان: تهران، جماران
موضوع: اهدای کتاب صحیفه سجادیه
مخاطب: خمینی، علی (1)
بسمه تعالی
«هدیة النملة»
فارغ از هر دو جهانم به گل روی علی از خم دوست جوانم به خم موی علی‌

طی کنم عرصه ملک و ملکوت از پی دوست یاد آرم به خرابات چو ابروی علی‌

صحیفه کامله سجادیه، نمونه کامل قرآن صاعد است و از بزرگترین مناجات عرفانی در خلوتگاه انس است که دست ما کوتاه از نیْل به برکات آن است؛ آن کتابی است الهی که از سرچشمه نورالله نشأت گرفته و طریقه سلوک اولیای بزرگ و اوصیای عظیم الشأن را به اصحاب خلوتگاه الهی می‌آموزد. کتاب شریفی است که سبک بیان معارف الهیه اصحاب معرفت را چون سبک قرآن کریم بدون تکلف الفاظ در شیوه دعا و مناجات برای تشنگان معارف الهیه بیان می‌کند. این کتاب مقدس چون قرآن کریم سفره الهی است که در آن، همه گونه نعمت موجود است و هرکس به مقدار اشتهای معنوی خود از آن استفاده می‌کند. این کتاب همچون قرآن الهی ادقِّ (2) معارف غیبی که از تجلیات الهی در ملک و ملکوت و جبروت و لاهوت و مافوق آن حاصل می‌شود در ذهن من و تو نیاید و دست طلبکاران از حقایق آن کوتاه است، به شیوه خاص خود قطراتی که از
(1)- نوه حضرت امام.
(2)- دقیقترین.
جلد 21 - صفحه 210
دریای بیکران عرفان خود می‌چشاند و آنان را محو و نابود می‌کند:
پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم انا الیه راجعون‌
.
پس توای نویسنده محروم از همه معارف و بیخبر از کون و مکان، قلم را بشکن و صحیفه را ببند و از حدّ خود که هواهای نفسانی چون تار عنکبوت بر سراسر وجودت پیچیده و هر روز و شب افزون می‌گردد به فضل لایزال الهی پناه ببر «انّه ذو رحمة واسعة».
و من این کتاب بزرگ را به فرزند عزیزم که در جبهه او نور و نورٌ عَلی‌ نُور می‌بینم و آن عزیز که یادگار احمد (1) و از سلاله پاک ائمه اطهار - علیهم سلام الله - و پرورده دامن پاک مادر عزیزش که سلاله پاک ائمه اطهار و از طباطبایی‌ها که افتخار فرزندی حسنین را دارند اهدا کردم و امیدوارم او از علمای برجسته و فقهای متعهد و از عرفای مجاهد فی سبیل الله در دو جبهه ظاهر و باطن شود و از این کتاب مقدس به‌طور شایسته بهره مند گردد و پدر پیر خود، خمینی را که عمری با هوای نفس و عصیان و ناسپاسی گذرانده و اکنون با روی سیاه و کوله باری از معصیت بدون هیچ امید - مگر به فضل خدای رحمان - از این‌دار و دیار به‌دار و دیار دیگر می‌رود از طلب رحمت و دعایی و بخشش گناهان بر او منت نهد.
خداوندا، این عائله را به تو سپردم و از هیچ کس امیدی ندارم؛ تو خود با عنایات خویش آنان را تحت تربیت خویش قرار ده.
به تاریخ شب سه شنبه 22 آذرماه 1367 / سوم جمادی الاولی 1409
بنده عاصی خدا
روح الله الموسوی الخمینی
(1)- آقای سید احمد خمینی.

فهرست عناوین جلد 21







سید روح‌الله خمینی-ویکی پدیا
رخ‌نگارهٔ سید روح‌الله خمینی
زادروز ۲۴ سپتامبر ۱۹۰۲/ ۱ مهر ۱۲۸۱ش/ ۲۰ جمادی‌الثانی ۱۳۲۰ق
خمین، استان یکم
درگذشت ۳ ژوئن ۱۹۸۹ میلادی (۸۶ سال)/ ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ش
تهران، استان تهران
محل زندگی خمین، قم، نجف، نوفل‌لوشاتو، تهران
ملیت ایران
از دانشگاه حوزه علمیه قم، حوزه علمیه نجف
پیشه رهبر ایران (۱۳۵۷–۱۳۶۸)
شناخته‌شده برای بازتعریف نظریهٔ ولایت فقیه
تأثیرگذاران حسینعلی منتظری، عبدالکریم حائری، محمدعلی شاه آبادی، سید حسین طباطبایی بروجردی
تأثیرپذیرفتگان علی خامنه‌ای، محمد حسینی بهشتی، مرتضی مطهری، محمد خاتمی، مرتضی مطهری، عباس زریاب خویی، موسی صدر، اکبر هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی، محمد موسوی خوئینی‌ها، یوسف صانعی، حسین نوری همدانی، ناصر مکارم شیرازی، محمدرضا مهدوی کنی، عبدالله جوادی آملی، غلامحسین ابراهیمی دینانی
لقب امام
جنبش انقلاب اسلامی ایران
دین اسلام
مذهب شیعهٔ اثناعشری
آثار فهرست آثار سید روح‌الله خمینی
خویشاوندان همسر:خدیجه ثقفی؛ فرزندانش: مصطفی و احمد زهرا، صدیقه و فریده
....
....
وی در اواخر شب، ۱۳ خرداد سال ۱۳۶۸، (۳ ژوئن ۱۹۸۹) برابر با ۲۴ شوال ۱۴۰۹، در ساعت ۲۲ و ۲۰ دقیقه در سن ۸۶ سالگی درگذشت.[۸۶]






کتاب امام به روایت امام

من با این جوّ نجف چه کنم؟

نهضت امام خمینی؛ ج 2، ص 708.

‏‏به دوستان من در حوزۀ قم بگویید که ما در نجف گرفتار افرادی هستیم که معتقدند انگلیس و‏‎ ‎‏امریکا، امروز ملجأ و پناه اسلامند! و اگر این دو ابرقدرت نباشند، اسلام از بین می رود!‏

‏‏ ‏‏... من نمی دانم چه گناهی کردم که در این روزهای آخر عمر، گرفتار نجف شدم... من‏‎ ‎‏نمی دانم با این جو نجف چه کنم؟ هر قدمی بردارم، با مخالفت و کارشکنی عده ای از‏‎ ‎‏آخوندهای نجف مواجه می شوم.‏‎[1]‎

‏‏* * *‏








زندگی‌نامه
در روز بيستم جمادى الثانى ۱۳۲۰ هجرى قمرى مطابق با ۳۰ شهريور ۱۲۸۱ هجرى شمسى ( ۲۴ سپتامپر ۱۹۰۲ ميلادى) در شهرستان خمين از توابع استان مركزى ايران در خانواده اى اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانى از سلاله زهراى اطهر سلام الله عليها, روح الله الموسوى الخمينى پاى بر خاكدان طبيعت نهاد .
او وارث سجاياى آباء و اجدادى بود كه نسل در نسل در كار هدايت مردم وكسب معارف الهى كوشيده اند. پدر بزرگوار امام خمينى مرحوم آيه الله سيد مصطفى موسوى از معاصرين مرحوم آيه الله العظمى ميرزاى شيرازى (رض) که پس از آنكه ساليانى چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامى را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نايل آمده بود به ايران بازگشت و در خمين ملجأَ مردم و هادى آنان در امور دينى بود. در حاليكه بيش از ۵ ماه از ولادت روح الله نمى گذشت, طاغوتيان و خوانين تحت حمايت عمال حكومت وقت نداى حق طلبى پدر را كه در برابر زورگوئيهايشان به مقاومت بر خاسته بود, با گلوله پاسخ گفتند و در مسير خمين به اراك وى را به شهادت رساندند. بستگان شهيد براى اجراى حكم الهى قصاص به تهران (دار الحكومه وقت) رهسپار شدند و بر اجراى عدالت اصرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد
بدين ترتبيب امام خمينى از اوان كودكى با رنج يتيمىآشنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد. وى دوران كودكى و نوجوانى را تحت سرپرستى مادر مومنه اش (بانو هاجر) كه خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آيه الله خوانسارى ( صاحب زبده التصانيف ) بوده است و همچنين نزد عمه مكرمه اش ( صاحبه خانم ) كه بانويى شجاع و حق‌جو بود سپرى كرد اما در سن ۱۵ سالگى از نعمت وجود آن دو عزيز نيز محروم گرديد .

هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی

اندكى پس از هجرت آيه الله العظمى حاج شيخ عبد الكريم حايرى يزدى رحمه الله عليه ( نوروز ۱۳۰۰ هجرى شمسى, مطابق با رجب المرجب ۱۳۴۰ هجرى قمرى ) امام خمينى نيز رهسپار حوزه علميه قم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلى علوم حوزوى را نزد اساتيد حوزه قم طى كرد. كه مى توان از فرا گرفتن تتمه مباحث كتاب مطول ( در علم معانى و بيان ) نزد مرحوم آقا ميرزا محمد على اديب تهرانى و تكميل دروس سطح نزد مرحوم آيه الله سيد محمد تقى خوانسارى, و بيشتر نزد مرحوم آيه الله سيد على يثربى كاشانى و دروس فقه و اصول نزد زعيم حوزه قم آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى رضوان الله عليهم نام برد .
پس از رحلت آيه الله العظمى حايرى يزدى تلاش امام خمينى به همراه جمعى ديگر از مجتهدين حوزه علميه قم به نتيجه رسيد و آيه الله العظمى(رض) به عنوان زعيم حوزه علميه عازم قم گرديد. در اين زمان, امام خمينى به عنوان يكى از مدرسين و مجتهدين صاحب راى در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علميه قم به تدريس چندين دوره فقه, اصول, فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامى در فيضيه, مسجد اعظم, مسجد محمديه, مدرسه حاج ملاصادق, مسجد سلماسى و ... همت گماشت و در حوزه علميه نجف نيز قريب ۱۴ سال در مسجد شيخ اعظم انصارى (ره) معارف اهل بيت و فقه را در عاليترين سطوح تدريس نمود و در نجف بود كه براى نخستين بار .مبانى نظرى حكومت اسلامى را در سلسله درسهاى ولايت فقيه بازگو نمود.

امام خمینی (ره) در سنگر مبارزه و قیام
روحيه مبارزه و جهاد در راه خدا ريشه در بينش اعتقادى و تربيت و محيط خانوادگى و شرايط سياسى و اجتماعى طول دوران زندگى آن حضرت داشته است. مبارزات ايشان از آغاز نوجوانى آغاز و سير تكاملى آن به موازات تكامل ابعاد روحى و علمى ايشان از يكسو و اوضاع و احوال سياسى و اجتماعى ايران و جوامع اسلامى از سوى ديگر در اشكال مختلف ادامه يافته است و در سال ۴۱و۱۳۴۰ ماجراى انجمنهاى ايالتى و ولايتى فرصتى پديد آورد تا ايشان در رهبريت قيام و روحانيت ايفاى نقش كند و بدين ترتيب قيام سراسرى روحانيت و ملت ايران در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ با دو ويژگى برجسته يعنى رهبرى واحد امام خمينى و اسلامى بودن انگيزه ها و شعارها و هدفهاى قيام, سرآغازى شد بر فصل نوين مبارزات ملت ايران كه بعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخته و معرفى گردید امام خمينى خاطره خويش از جنگ بين الملل اول را در حاليكه نوجوانى ۱۲ ساله بوده چنين ياد مى كند : من هر دو جنگ بين المللى را يادم هست ... من كوچك بودم لكن مدرسه مى رفتم و سربازهاى شوروى را در همان مركزى كه ما داشتيم در خمين, من آنجا آنها را مى ديدم و ما مورد تاخت و تاز واقع مى شديم در جنگ بين الملل اول. حضرت امام در جايى ديگر با ياد آورى اسامى برخى از خوانين واشرار ستمگر كه در پناه حكومت مركزى به غارت اموال و نواميس مردم مى پرداختند مى فرمايد : من از بچگى در جنگ بودم ... ما مورد زلقى ها بوديم, مورد هجوم رجبعليها بوديم و خودمان تفنگ داشتيم و من در عين حالى كه تقريبا شايد اوايل بلوغم بود, بچه بودم, دور اين سنگرهايى كه بسته بود ند در محل ما و اينها مى خواستند هجوم كنند و غارت كنند, آنجا مى رفتيم سنگرها را سركشى مى كرديم. كودتاى رضا خان در سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسى كه بنابر گواهى اسناد و مدارك تاريخى و غير قابل خدشه بوسيله انگليسها حمايت و سازماندهى شده بود هر چند كه به سلطنت قاجاريه پايان بخشيد و تا حدودى حكومت ملوك الطوايفى خوانين و اشرار پاركنده را محدود ساخت اما درعوض آنچنان ديكتاتورى پديد آورد كه در سايه آن هزار فاميل بر سرنوشت ملت مظلوم ايران حاكم شدند ودودمان پهلوى به تنهايى عهده دار نقش سابق خوانين و اشرار گرديد .
در چنين شرايطى روحانيت ايران كه پس از وقايع نهضت مشروطيت در تنگناى هجوم بى وقفه دولتهاى وقت و عمال انگليسى از يكسو و دشمنی‌هاى غرب باختگان روشنفكر مآب از سوى ديگر قرار داشت براى دفاع از اسلام و حفظ موجوديت خويش به تكاپو افتاد. آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى به دعوت علماى وقت قم از اراك به اين شهر هجرت كرد واندكى پس از آن امام خمينى كه با بهره گيرى از استعداد فوق العاده خويش دروس مقدماتى و سطوح حوزه علميه را در خمين و ارا ك با سرعت طى كرده بود به قم هجرت كرد و عملا در تحكيم موقعيت حوزه نو تاسيس قم مشاركتى فعال داشت.
زمان چندانى نگذشت كه آن حضرت در اعداد فضلاى برجسته اين حوزه در عرفان و فلسفه و فقه و اصول شناخته شد.
پس از رحلت آيه الله العظمى حايرى ( ۱۰ بهمن ۱۳۱۵ ه-ش ) حوزه علميه قم را خطر انحلال تهديد مى كرد. علماى متعهد به چاره جويى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حوزه علميه قم را آيات عظام :
سيد محمد حجت, سيد صدر الدين صدر و سيد محمد تقى خوانسارى -رضوان الله عليهم بر عهده گرفتند. در اين فاصله و بخصوص پس از سقوط رضاخان, شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهم گرديد. آيه الله العظمى بروجردى شخصيت علمى برجسته اى بود كه مى توانست جانشين مناسبى براى مرحوم حايرى و حفظ كيان حوزه باشد. اين پيشنهاد از سوى شاگردان آيه الله حايرى و از جمله امام خمينى به سرعت تعقيب شد. شخص امام در دعوت از آيه الله بروجردى براى هجرت به قم و پذيرش مسئوليت خطير زعامت حوزه مجدانه تلاش كرد.
امام خمينى كه با دقت شرايط سياسى جامعه و وضعيت حوزه ها را زير نظر داشت و اطلاعات خويش را از طريق مطالعه مستمر كتب تاريخ معاصر و مجلات و روزنامه هاى وقت و رفت و آمد به تهران و درك محضر بزرگانى همچون آيه الله مدرس تكميل مى كرد دريافته بود كه تنها نقطه اميد به رهايى و نجات از شرايط ذلت بارى كه پس از شكست مشروطيت و بخصوص پس از روى كار آوردن رضا خان پديد آمده است, بيدارى حوزه هاى علميه و پيش از آن تضمين حيات حوزه ها و ارتباط معنوى مردم با روحانيت مى باشد.
امام خمينى در تعقيب هدفهاى ارزشمند خويش در سال ۱۳۲۸ طرح اصلاح اساس ساختار حوزه علميه را با همكارى آيه الله مرتضى حايرى تهيه كرد و به آيه الله بروجردى پيشنهاد داد. اين طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشن ضمير حوزه مورد استقبال و حمايت قرار گرفت .
اما رژيم در محاسباتش اشتباه كرده بود. لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى كه به موجب آن شرط مسلمان بودن, سوگند به قرآن كريم و مرد بودن انتخاب كنندگان و كانديداها تغيير مى يافت در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ به تصويب كابينه امير اسد الله علم رسيد. آزادى انتخابات زنان پوششى براى مخفى نگه داشتن هدفهاى ديگر بود.
حذف و تغيير دو شرط نخست دقيقا به منظور قانونى كردن حضور عناصر بهايى در مصادر كشور انتخاب شده بود. چنانكه قبلا نيز اشاره شد پشتيبانى شاه از رژيم صهيونيستى در توسعه مناسبات ايران و اسرائيل شرط حمايتهاى آمريكا از شاه بود. نفوذ پيروان مسلك استعمارى بهائيت در قواى سه گانه ايران اين شرط را تحقق مى بخشيد. امام خمينى به همراه علماى بزرگ قم و تهران به محض انتشار خبر تصويب لايحه مزبور پس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند .
نقش حضرت امام در روشن ساختن اهداف واقعى رژيم شاه و گوشزد كردن رسالت خطير علما و حوزه هاى علميه در اين شرايط بسيار موثر وكارساز بود. تلگرافها و نامه های سرگشاده اعتراض آميز علما به شاه و اسد الله علم موجى از حمايت را در اقشار مختلف مردم برانگيخت. لحن تلگرافهاى امام خمينى به شاه و نخست وزير تند و هشدار دهنده بود. در يكى از اين تلگرافها آمده بود :
اينجانب مجددا به شما نصيحت مى كنم كه به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسى گردن نهيد واز عواقب وخيمه تخلف از قرآن و احكام علماى ملت و زعماى مسلمين و تخلف از قانون اساسی بترسيد وعمدا و بدون موجب مملكت را به خطر نيندازيد و الا علماى اسلام درباره شما از اظهار عقيده خوددارى نخواهند كرد .
بدين ترتيب ماجراى انجمنهاى ايالتى و ولايتى تجربه اى پيروز و گرانقدر براى ملت ايران بويژه از آن جهت بود كه طى آن ويژگيهاى شخصيتى را شناختند كه از هر جهت براى رهبرى امت اسلام شايسته بود. باو جود شكست شاه در ماجراى انجمنها, فشار آمريكا براى انجام اصلاحات مورد نظر ادامه يافت. شاه در ديماه ۱۳۴۱ اصول ششگانه اصلاحات خويش را بر شمرد و خواستار رفراندوم شد . امام خمينى بار ديگر مراجع و علماى قم را به نشست و چاره جويى دوباره فراخواند .
با پيشنهاد امام خمينى عيد باستانى نوروز سال ۱۳۴۲ در اعتراض به اقدامات رژيم تحريم شد. در اعلاميه حضرت امام از انقلاب سفيد شاه به انقلاب سياه تعبير و همسويى شاه با اهداف آمريكا و اسرائيل افشا شده بود . از سوى ديگر, شاه در مورد آمادگى جامعه ايران براى انجام اصلاحات آمريكا به مقامات واشنگتن اطمينان داده بود و نام اصلاحات را انقلاب سفيد نهاده بود. مخالفت علما براى وى بسيار گران مى‌آمد .
امام خمينى در اجتماع مردم, بى پروا از شخص شاه به عنوان عامل اصلى جنايات و هم پيمان با اسرائيل ياد مى كرد و مردم را به قيام فرا مى خواند. او در سخنرانى خود در روز دوازده فروردين ۱۳۴۲ شديدا از سكوت علماى قم و نجف و ديگر بلاد اسلامى در مقابل جنايات تازه رژيم انتقاد كرد و فرمود : امروز سكوت همراهى با دستگاه جبار است حضرت امام روز بعد ( ۱۳ فروردين ۴۲ ) اعلاميه معروف خود را تحت عنوان شاه دوستى يعنى غارتگرى منتشر ساخت .
راز تأثير شگفت پيام امام و كلام امام در روان مخاطبينش كه تا مرز جانبازى پيش مى رفت را بايد در همين اصالت انديشه, صلابت راى و صداقت بى شائبه اش با مردم جستجو كرد.
سال ۱۳۴۲ با تحريم مراسم عيد نوروز آغاز و با خون مظلومين فيضيه خونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمريكا اصرار مى ورزيد و امام خمينى بر آگاه كردن مردم و قيام آنان در برابر دخالتهاى آمريكا و خيانتهاى شاه پافشارى داشت. در چهارده فروردين ۱۳۴۲ آيه الله العظمى حكيم از نجف طى تلگرافهايى به علما و مراجع ايران خواستار آن شد كه همگى به طور دسته جمعى به نجف هجرت كنند. اين پيشنهاد براى حفظ جان علما و كيان حوزه ها مطرح شده بود .
حضرت امام بدون اعتنا به اين تهديدها, پاسخ تلگراف آيه الله العظمى حكيم را ارسال نموده و در آن تاكيد كرده بود كه هجرت دسته جمعى علما و خالى كردن حوزه علميه قم به مصلحت نيست .
امام خمينى در پيامى( به تايخ ۱۲ / ۲ / ۱۳۴۲ ) به مناسبت چهلم فاجعه فيضيه بر همراهى علما و ملت ايران در رويارويى سران ممالك اسلامى و دول عربى با اسرائيل غاصب تاكيد ورزيد وپيمانهاى شاه و اسرائيل را محكوم كرد .



ماه محرم ۱۳۴۲ كه مصادف با خرداد بود فرا رسيد. امام خمينى از اين فرصت نهايت استفاده را در تحريك مردم به قيام عليه رژيم مستبد شاه به عمل آورد.
امام خمينى در عصر عاشوراى ۱۳ خرداد سال ۱۳۴۲شمسى در مدرسه فيضيه نطق تاريخى خويش را كه آغازى بر قيام ۱۵ خرداد بود ايراد كرد.
در همين سخنرانى بود كه امام خمينى با صداى بلند خطاب به شاه فرمود : آقا من به شما نصيحت مى كنم، اى آقاى شاه ! اى جناب شاه! من به تو نصیحت مى كنم دست بردار از اين كارها، آقا اغفال مى كنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروى، همه شكر كنند... اگر ديكته مى دهند دستت و مى گويند بخوان، در اطرافش فكر كن.... نصيحت مرا بشنو... ربط ما بين شاه و اسرائيل چيست كه سازمان امنيت مى گويد از اسرائيل حرف نزنيد... مگر شاه اسرائيلى است ؟ شاه فرمان خاموش كردن قيام را صادر كرد. نخست جمع زيادى از ياران امام خمينى در شامگاه ۱۴ خرداد دستگير و ساعت سه نيمه شب ( سحرگاه پانزده خرداد ۴۲ ) صدها كماندوى اعزامى از مركز، منزل حضرت امام را محاصره كردند و ايشان را در حاليكه مشغول نماز شب بود دستگير و سراسيمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانى كردند و غروب آنروز به زندان قصر منتقل نمودند. صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگيرى رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شيراز وديگر شهرها رسيد و وضعيتى مشابه قم پديد آورد.
نزديكترين نديم هميشگى شاه، تيمسار حسين فردوست در خاطراتش از بكارگيرى تجربيات و همكارى زبده ترين مامورين سياسى و امنيتى آمريكا براى سركوب قيام و همچنين از سراسيمگى شاه و دربار وامراى ارتش وساواك در اين ساعات پرده برداشته و توضيح داده است كه چگونه شاه و ژنرالهايش ديوانه وار فرمان سركوب صادر مى كردند.
امام خمينى، پس از ۱۹ روز حبس در زندان قصر به زندانى در پادگان نظامى عشرت آباد منتقل شد.
با دستگيرى رهبر نهضت و كشتار وحشيانه مردم در روز ۱۵ خرداد ۴۲، قيام ظاهرا سركوب شد. امام خمينى در حبس از پاسخ گفتن به سئوالات بازجويان، با شهامت و اعلام اينكه هيئت حاكمه در ايران و قوه قضائيه آنرا غير قانونى وفاقد صلاحيت مى داند، اجتناب ورزيد. در شامگاه ۱۸ فروردين سال ۱۳۴۳ بدون اطلاع قبلى، امام خمينى آزاد و به قم منتقل مى شود. به محض اطلاع مردم، شادمانى سراسر شهر را فرا مى گيرد وجشنهاى باشكوهى در مدرسه فيضيه و شهر به مدت چند روز بر پا مى شود. اولين سالگرد قيام ۱۵خرداد در سال ۱۳۴۳ با صدور بيانيه مشترك امام خمينى و ديگر مراجع تقليد و بيانيه هاى جداگانه حوزه هاى علميه گرامى داشته شد و به عنوان روز عزاى عمومى معرفى شد.
امام خمينى در ۴ آبان ۱۳۴۳ بيانيه اى انقلابى صادر كرد و درآن نوشت : دنيا بداند كه هر گرفتارى اى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند از اجانب است، از آمريكاست، ملل اسلام از اجانب عموما و از آمريكا خصوصا متنفر است... آمريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مى كند. آمريكاست كه به اسرائيل قدرت مى دهد كه اعراب مسلم را آواره كند. افشاگرى امام عليه تصويب لايحه كاپيتولاسيون، ايران را در آبان سال ۴۳ در آستانه قيامى دوباره قرار داد.
سحرگاه ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دوباره كماندوهاى مسلح اعزامى از تهران، منزل امام خمينى در قم را محاصره كردند. شگفت آنكه وقت باز داشت، همانند سال قبل مصادف با نيايش شبانه امام خمينى بود.حضرت امام بازداشت و به همراه نيروهاى امنيتى مستقيما به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با يك فروند هواپيماى نظامى كه از قبل آماده شده بود، تحت الحفظ مامورين امنيتى و نظامى به آنكارا پرواز كرد. عصر آنروز ساواك خبر تبعيد امام را به اتهام اقدام عليه امنيت كشور ! در روزنامه ها منتشر ساخت.
علی رغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطيلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهاى بين المللى و مراجع تقليد جلوه گر شد.
اقامت امام در تركيه يازده ماه به درازا كشيد در اين مدت رژيم شاه با شدت عمل بى سابقه اى بقاياى مقاومت را در ايران در هم شكست و در غياب امام خمينى به سرعت دست به اصلاحات آمريكا پسند زد. اقامت اجبارىدر تركيه فرصتى مغتنم براى امام بود تا تدوين كتاب بزرگ تحرير الوسيله را آغاز كند.

تبعید امام خمینی (ره) از ترکیه به عراق

روز ۱۳ مهرماه ۱۳۴۳ حضرت امام به همراه فرزندشان آيه الله حاج آقا مصطفى از تركيه به تبعيدگاه دوم، كشور عراق اعزام شدند. امام خمينى پس از ورود به بغداد براى زيارت مرقد ائمه اطهار(ع) به شهرهاى كاظمين، سامرا و كربلا شتافت ويك هفته بعد به محل اصلى اقامت خود يعنى نجف عزيمت كرد.
دوران اقامت ۱۳ ساله امام خمينى در نجف در شرايطى آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدوديتهاى مستقيم در حد ايران و تركيه وجود نداشت اما مخالفتها و كارشكنيها و زخم زبانها نه از جبهه دشمن روياروی بلكه از ناحيه روحانى نمايان و دنيا خواهان مخفى شده در لباس دين آنچنان گسترده و آزاردهنده بود كه امام با همه صبر و بردبارى معروفش بارها از سختى شرايط مبارزه در اين سالها به تلخى تمام ياد كرده است. ولى هيچيك از اين مصائب و دشواريها نتوانست او را از مسيرى كه آگاهانه انتخاب كرده بود باز دارد.
امام خمينى سلسله درسهاى خارج فقه خويش را با همه مخالفتها و كارشكنيهاى عناصر مغرض در آبان ۱۳۴۴ در مسجد شيخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجرت از عراق به پاريس ادامه داشت. حوزه درسى ايشان به عنوان يكى از برجسته ترين حوزه هاى درسى نجف از لحاظ كيفيت و كميت شاگردان شناخته شد.
امام خمينى از بدو ورود به نجف با ارسال نامه ها و پيك‌هايى به ايران، ارتباط خويش را با مبارزين حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتى به پايدارى در پيگيرى اهداف قيام ۱۵ خرداد فرا مى خواند.
امام خمينى در تمام دوران پس از تبعيد، علی رغم دشواريهاى پديد آمده، هيچگاه دست از مبارزه نكشيد، وبا سخنرانيها و پيامهاى خويش اميد به پيروزى را در دلها زنده نگاه مى داشت.
امام خمينى در گفتگويى با نمانيده سازمان الفتح فلسطين در ۱۹ مهر ۱۳۴۷ ديدگاههاى خويش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطين تشريح كرد و در همين مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجوه شرعى زكات به مجاهدان فلسطينى فتوا داد.
اوايل سال ۱۳۴۸ اختلافات بين رژيم شاه و حزب بعث عراق بر سر مرز آبى دو كشور شدت گرفت. رژيم عراق جمع زيادى از ايرانيان مقيم اين كشور را در بدترين شرايط اخراج كرد. حزب بعث بسيار كوشيد تا از دشمنى امام خمينى با رژيم ايران در آن شرايط بهره گيرد.
چهار سال تدريس، تلاش و روشنگرى امام خمينى توانسته بود تا حدودى فضاى حوزه نجف را دگرگون سازد. اينك در سال ۱۳۴۸ علاوه بر مبارزين بيشمار داخل كشور مخاطبين زيادى در عراق، لبنان و ديگر بلاد اسلامى بودند كه نهضت امام خمينى را الگوى خويش مى دانستند.

امام خمینی (ره) و استمرار مبارزه (۱۳۵۶ - ۱۳۵۰)

نيمه دوم سال ۱۳۵۰ اختلافات رژيم بعثى عراق و شاه بالا گرفت و به اخراج و آواره شدن بسيارى از ايرانيان مقيم عراق انجاميد. امام خمينى طى تلگرافى به رئيس جمهور عراق شديدا اقدامات اين رژيم را محكوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرايط پيش آمده تصميم به خروج از عراق گرفت اما حكام بغداد با آگاهى از پيامدهاى هجرت امام در آن شرايط اجازه خروج ندادند سال ۱۳۵۴ در سالگرد قيام ۱۵ خرداد، مدرسه فيضيه قم بار ديگر شاهد قيام طلاب انقلابى بود. فريادهاى درود بر خمينى ومرگ بر سلسله پهلوى به مدت دو روز ادامه داشت پيش از اين سازمانهاى چريكى متلاشى شده وشخصيتهاى مذهبى و سياسى مبارز گرفتار زندانهاى رژيم بودند.
شاه در ادامه سياستهاى مذهب ستيز خود در اسفند ۱۳۵۴ وقيحانه تاريخ رسمى كشور را از مبدا هجرت پيامبر اسلام به مبدا سلطنت شاهان هخامنشى تغيير داد. امام خمينى در واكنشى سخت، فتوا به حرمت استفاده از تاريخ بى پايه شاهنشاهى داد. تحريم استفاده از اين مبدا موهوم تاريخى همانند تحريم حزب رستاخيز از سوى مردم ايران استقبال شد و هر دو مورد افتضاحى براى رژيم شاه شده و رژيم در سال ۱۳۵۷ ناگزير از عقب نشينى و لغو تاريخ شاهنشاهى شد.

اوجگیری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۶ و قیام مردم

امام خمينى كه به دقت تحولات جارى جهان و ايران را زير نظر داشت از فرصت به دست آمده نهايت بهره بردارى را كرد. او در مرداد ۱۳۵۶ طى پيامى اعلام كرد : اكنون به واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و مطبوعات خارجى فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطنخواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامى در هر جايى درنگ از آن استفاده كنند و بى پرده بپا خيزند.
شهادت آيه الله حاج آقا مصطفى خمينى در اول آبان ۱۳۵۶ و مراسم پر شكوهى كه در ايران برگزار شد نقطه آغازى بر خيزش دوباره حوزه هاى علميه و قيام جامعه مذهبى ايران بود. امام خمينى در همان زمان به گونه اى شگفت اين واقعه را از الطاف خفيه الهى ناميده بود. رژيم شاه با درج مقاله اى توهين آميز عليه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به اين مقاله، به قيام ۱۹ دى ماه قم در سال ۵۶ منجر شد كه طى آن جمعى از طلاب انقلابى به خاك و خون كشيده شدند. شاه علی رغم دست زدن به كشتارهاى جمعى نتوانست شعله هاى افروخته شده را خاموش كند.
او بسيج نطامى و جهاد مسلحانه عمومى را به عنوان تنها راه باقيمانده در شرايط دست زدن آمريكا به كودتاى نظامى ارزيابى مى كرد.

هجرت امام خمینی (ره) از عراق به پاریس

در ديدار وزراى خارجه ايران و عراق در نيويورك تصميم به اخراج امام خمينى از عراق گرفته شد. روز دوم مهر ۱۳۵۷ منزل امام در نجف بوسيله قواى بعثى محاصره گرديدانعكاس اين خبر با خشم گسترده مسلمانان در ايران، عراق و ديگر كشورها مواجه شد.
روز ۱۲ مهر ،امام خمينى نجف را به قصد مرز كويت ترك گفت. دولت كويت با اشاره رژيم ايران از ورود امام به اين كشور جلوگيرى كرد. قبلا صحبت از هجرت امام به لبنان و يا سوريه بود اما ايشان پس از مشورت با فرزندشان ( حجه الاسلام حاج سيد احمد خمينى ) تصميم به هجرت به پاريس گرفت. در روز ۱۴ مهر ايشان وارد پاريس شدند.
و دو روز بعد در منزل يكى از ايرانيان در نوفل لوشاتو ( حومه پاريس ) مستقر شدند. مامورين كاخ اليزه نظر رئيس جمهور فرانسه را مبنى بر اجتناب از هرگونه فعاليت سياسى به امام ابلاغ كردند. ايشان نيز در واكنشى تند تصريح كرده بود كه اينگونه محدوديتها خلاف ادعاى دمكراسى است و اگر او ناگزير شود تا از اين فرودگاه به آن فرودگاه و از اين كشور به آن كشور برود باز دست از هدفهايش نخواهد كشيد.
امام خمينى در ديماه ۵۷ شوراى انقلاب را تكشيل داد. شاه نيز پس از تشكيل شوراى سلطنت و اخذ راى اعتماد براى كابينه بختيار در روز ۲۶ ديماه از كشور فرار كرد. خبر در شهر تهران و سپس ايران پيچيد و مردم در خيابانها به جشن و پايكوبى پرداختند.

بازگشت امام خمینی (ره) به ایران پس از ۱۴ سال تبعید

اوايل بهمن ۵۷ خبر تصميم امام در بازگشت به كشور منتشر شد. هر كس كه مى شنيد اشك شوق فرو مى ريخت. مردم ۱۴ سال انتظار كشيده بودند. اما در عين حال مردم و دوستان امام نگران جان ايشان بودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمينى تصميم خويش را گرفته و طى پيامهايى به مردم ايران گفته بود مى خواهد در اين روزها سرنوشت ساز و خطير در كنار مردمش باشد. دولت بختيار با هماهنگى ژنرال هايزر فرودگاههاى كشور را به روى پروازهاى خارجى بست.
دولت بختيار پس از چند روز تاب مقاومت نياورد و ناگزير از پذيرفتن خواست ملت شد. سرانجام امام خمينى بامداد ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از ۱۴ سال دورى از وطن وارد كشور شد. استقبال بى سابقه مردم ايران چنان عظيم و غير قابل انكار بود كه خبرگزاريهاى غربى نيز ناگزير از اعتراف شده و مستقبلين را ۴ تا ۶ ميليون نفر برآورد كردند.

رحلت امام خمینی (ره)، وصال یار، فراق یاران

امام خمينى هدفها و آرمانها و هر آنچه را كه مى بايست ابلاغ كند ، گفته بود و در عمل نيز تمام هستيش را براى تحقق همان هدفها بكار گرفته بود. اينك در آستانه نيمه خرداد سال ۱۳۶۸ خود را آماده ملاقات عزيزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بود و قامتش جز در برابر او ، در مقابل هيچ قدرتى خم نشده ، و چشمانش جز براى او گريه نكرده بود. سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فراق و بيان عطش لحظه وصال محبوب بود. و اينك اين لحظه شكوهمند براى او ، و جانكاه و تحمل ناپذير براى پيروانش ، فرا مى رسيد. او خود در وصيتنامه اش نوشته است : با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوى جايگاه ابدى سفر مى كنم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيم مى خواهم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصور و تقصير بپذيرد و از ملت اميدوارم كه عذرم را در كوتاهى ها و قصور و تقصيرها بپذيرند و با قدرت و تصميم و اراده به پيش بروند.
شگفت آنكه امام خمينى در يكى از غزلياتش كه چند سال قبل از رحلت سروده است :
انتظار فرج از نيمه خرداد كشم سالها مى گذرد حادثه ها مى آيد
ساعت ۲۰ / ۲۲ بعداز ظهر روز شنبه سيزدهم خرداد ماه سال ۱۳۶۸ لحظه وصال بود. قلبى از كار ايستاد كه ميليونها قلب را به نور خدا و معنويت احيا كرده بود. به وسيله دوربين مخفى اى كه توسط دوستان امام در بيمارستان نصب شده بود روزهاى بيمارى و جريان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هايى از حالات معنوى و آرامش امام در اين ايام از تلويزيون پخش شد غوغايى در دلها بر افكند كه وصف آن جز با بودن در آن فضا ممكن نيست. لبها دائما به ذكر خدا در حركت بود.
در آخرين شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن ۸۷ سالگى تحمل كرده بود و در حاليكه چندين سرم به دستهاى مباركش وصل بود نافله شب مى خواند و قرآن تلاوت مى كرد. در ساعات آخر ، طمانينه و آرامشى ملكوتى داشت و مرتبا شهادت به وحدانيت خدا و رسالت پيامبر اكرم (ص) را زمزمه مى كرد و با چنين حالتى بود كه روحش به ملكوت اعلى پرواز كرد. وقتى كه خبر رحلت امام منتشر شد ، گويى زلزله اى عظيم رخ داده است ، بغضها تركيد و سرتاسر ايران و همه كانونهايى كه در جهان با نام و پيام امام خمينى آشنا بودند يكپارچه گريستند و بر سر و سينه زدند. هيچ قلم و بيانى قادر نيست ابعاد حادثه را و امواج احساسات غير قابل كنترل مردم را در آن روزها توصيف كند.
مردم ايران و مسلمانان انقلابى ، حق داشتند اين چنين ضجه كنند و صحنه هايى پديد آورند كه در تاريخ نمونه اى بدين حجم و عظمت براى آن سراغ نداريم. آنان كسى را از دست داده بودند كه عزت پايمال شده شان را باز گردانده بود ، دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمريكايى و غربى را از سرزمينشان كوتاه كرده بود ، اسلام را احيا كرده بود ، مسلمين را عزت بخشيده بود ، جمهورى اسلامى را بر پا كرده بود ، رو در روى همه قدرتهاى جهنمى و شيطانى دنيا ايستاده بود و ده سال در برابر صدها توطئه براندازى و طرح كودتا و آشوب و فتنه داخلى و خارجى مقاومت كرده بود و ۸ سال دفاعى را فرماندهى كرده بود كه در جبهه مقابلش دشمنى قرار داشت كه آشكارا از سوى هر دو قدرت بزرگ شرق و غرب حمايت همه جانبه مى شد. مردم ،رهبر محبوب و مرجع دينى خود و منادى اسلام راستين را از دست داده بودند.
شايد كسانى كه قادر به درك و هضم اين مفاهيم نيستند ، اگر حالات مردم را در فيلمهاى مراسم توديع و تشييع و خاكسپارى پيكر مطهر امام خمينى مشاهده كنند و خبر مرگ دهها تن كه در مقابل سنگينى اين حادثه تاب تحمل نياورده و قلبشان از كار ايستاده بود را بشنوند و پيكرهايى كه يكى پس از ديگرى از شدت تاثر بيهوش شده ، بر روى دستها در امواج جمعيت به سوى درمانگاهها روانه مى شدند را در فيلمها و عكسها ببينند، در تفسير اين واقعيتها درمانده شوند.
اما آنانكه عشق را مى شناسند و تجربه كرده اند، مشكلى نخواهند داشت. حقيقتا مردم ايران عاشق امام خمينى بودند و چه شعار زيبا و گويايى در سالگرد رحلتش انتخاب كرده بودند كه:
عشق به خمينى عشق به همه خوبيهاست.
روز چهاردهم خرداد ۱۳۶۸ ، مجلس خبرگان رهبری تشكيل گرديد و پس از قرائت وصيتنامه امام خمينى توسط حضرت آيه الله خامنه اى كه دو ساعت و نيم طول كشيد ، بحث و تبادل نظر براى تعيين جانشينى امام خمينى و رهبر انقلاب اسلامى آغاز شد و پس از چندين ساعت سرانجام حضرت آيه الله خامنه اى ( رئيس جمهور وقت ) كه خود از شاگردان امام خمينى سلام الله عليه و از چهره هاى درخشان انقلاب اسلامى و از ياوران قيام ۱۵ خرداد بود و در تمام دوران نهضت امام درهمه فراز و نشيبها در جمع ديگر ياوران انقلاب جانبازى كرده بود ، به اتفاق آرا براى اين رسالت خطير برگزيده شد. سالها بود كه غربيها و عوامل تحت حمايتشان در داخل كشور كه از شكست دادن امام مايوس شده بودند وعده زمان مرگ امام را مى دادند.
اما هوشمندى ملت ايران و انتخاب سريع و شايسته خبرگان و حمايت فرزندان و پيروان امام همه اميدهاى ضد انقلاب را بر باد دادند و نه تنها رحلت امام پايان راه او نبود بلكه در واقع عصر امام خمينى در پهنه اى وسيعتر از گذشته آغاز شده بود. مگر انديشه و خوبى و معنويت و حقيقت مى ميرد ؟ روز و شب پانزدهم خرداد ۶۸ ميلونها نفر از مردم تهران و سوگوارانى كه از شهرها و روستاها آمده بودند ، در محل مصلاى بزرگ تهران اجتماع كردند تا براى آخرين بار با پيكر مطهر مردى كه با قيامش قامت خميده ارزشها و كرامتها را در عصر سياه ستم استوار كرده و در دنيا نهضتى از خدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز كرده بود ، وداع كنند.
هيچ اثرى از تشريفات بى روح مرسوم در مراسم رسمى نبود. همه چيز، بسيجى و مردمى وعاشقانه بود. پيكر پاك و سبز پوش امام بر بالاى بلندى و در حلقه ميليونها نفر از جمعيت ماتم زده چون نگينى مى درخشيد. هر كس به زبان خويش با امامش زمزمه مى كرد و اشك مى ريخت. سرتاسر اتوبان و راههاى منتهى به مصلى مملو از جميعت سياهپوش بود.
پرچمهاى عزا بر در و ديورا شهر آويخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراكز و ادارات و منازل به گوش مى رسيد. شب كه فرا رسيد هزاران شمع بياد مشعلى كه امام افروخته است ، در بيابان مصلى و تپه هاى اطراف آن روشن شد. خانواده هاى داغدار گرداگرد شمعها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نورانى دوخته شده بود.
فرياد يا حسين بسيجيان كه احساس يتيمى مى كردند و بر سر و سينه مى زدند فضا را عاشورايى كرده بود. باور اينكه ديگر صداى دلنشين امام خمينى را در حسينيه جماران نخواهند شنيد ، طاقتها را برده بود. مردم شب را در كنار پيكر امام به صبح رسانيدند. در نخستین ساعت بامداد شانزدهم خرداد ، ميلیونها تن به امامت آيه الله العظمى گلپايگانى(ره) با چشمانى اشكبار برپيكر امام نماز گزاردند.
انبوهى جمعيت و شكوه حماسه حضور مردم در روز ورود امام خمينى به كشور در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ و تكرار گسترده تر اين حماسه در مراسم تشييع پيكر امام ، از شگفتيهاى تاريخ است. خبرگزاريهاى رسمى جهانى جمعيت استقبال كننده را در سال ۱۳۵۷ تا ۶ ميليون نفر و جمعيت حاضر در مراسم تشييع را تا ۹ ميليون نفر تخمين زدند و اين در حالى بود كه طى دوران ۱۱ ساله حكومت امام خمينى به واسطه اتحاد كشورهای غربى و شرقى در دشمنى با انقلاب و تحميل جنگ ۸ ساله و صدها توطئه ديگر آنان ، مردم ايران سختيها و مشكلات فراوانى را تحمل كرده و عزيزان بى شمارى را در اين راه از دست داده بودند و طبعا مى بايست بتدریج خسته و دلسرد شده باشند اما هرگز اين چنين نشد. نسل پرورش يافته در مكتب الهى امام خمينى به اين فرموده امام ايمان كامل داشت كه :در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداكاريها و جان نثاريها ومحروميتها مناسب حجم بزرگى مقصود و ارزشمندى وعلو رتبه آن است پس از آنكه مراسم تدفين به علت شدت احساسات عزاداران امكان ادامه نيافت ، طى اطلاعيه هاى مكرر از راديو اعلام شد كه مردم به خانه هايشان بازگردند ، مراسم به بعد موكول شده و زمان آن بعدا اعلام شد. براى مسئولين ترديدى نبود كه هر چه زمان بگذرد صدها هزار تن از علاقه مندان ديگر امام كه از شهرهاى دور راهى تهران شده اند نيز بر جمعيت تشييع كننده افزوده خواهد شد ، ناگزير در بعدازظهر همان روز مراسم تدفين با همان احساسات و به دشوارى انجام شد كه گوشه هايى از اين مراسم بوسيله خبرنگاران به جهان مخابره شد و بدين سان رحلت امام خمينى نيز همچون حياتش منشأَ بيدارى و نهضتى دوباره شد و راه و يادش جاودانه گرديد چرا كه او حقيقت بود و حقيقت هميشه زنده است و فناناپذير.
کليه حقوق اين مجموعه متعلق به سايت روح الله می‌باشد.
© rouhollah.com










کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 3 » صفحات 295
وصیتنامه و تعیین وصی در امور وجوه شرعیه
جلد 3 - صفحه 295
وصیتنامه [و تعیین وصی در امور وجوه شرعیه‌] (1)
زمان: 16 دی 1356 / 26 محرّم 1398
مکان: نجف
موضوع: تعیین وصی در امور مربوط به وجوه شرعی
بسم الله الرحمن الرحیم
در روز 26 محرّم 1398 وصی خود قرار دادم حضرات حجج اسلام آقای حاج آقا مرتضی پسندیده و آقای حاج شیخ مرتضی حائری (2) و آقای حاج سید محمد باقر سلطانی (3) و آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری - دامت برکاتهم - را در امر وجوهی که در قم یا سایر بلاد ایران نزد وکلای اینجانب است و به حساب اینجانب اخذ شده است و حضرت آقای پسندیده مطلع هستند - به حَسَب غالب - تمام این وجوه باید با نظر آقایان محترم به مصرف شرعی برسد، و احدی از وَرَثه یا غیر آنها حقی در آن ندارند و نمی‌توانند مزاحمت با اوصیای محترم نمایند. و اگر بعض از اوصیا مانعی داشته باشند که نتوانند تا آخر قیام به امر کنند، بقیه کس دیگر را که مورد قبول و موجّه است تعیین نمایند؛ و اگر بعضی غایب بودند دیگران قیام به امر نمایند. تکلیف وجوهی که در نجف است تعیین نموده‌ام. از خداوند تعالی سلامت و سعادت حضرات آقایان را مسئلت می‌نمایم. و امید دعای خیر دارم. والسلام علیکم.
روح الله الموسوی الخمینی
(1)- این وصیتنامه و نیز وصیتنامه‌های دیگر که در سیر تاریخی اسناد درج شده، بعدها تغییر کرد. آخرین وصیتنامه معتبر آن است که در سال 1368 پس از رحلت امام خمینی منتشر گردید.
(2)- پدر همسر آقای سید مصطفی خمینی.
(3)- پدر همسر آقای سید احمد خمینی.

فهرست عناوین جلد 3





کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 3 » صفحات 280
وصیتنامه و تعیین وصی در مورد وجوه شرعیه
جلد 3 - صفحه 280
وصیتنامه
زمان: 18 آذر 1356 / 27 ذی الحجه 1397
مکان: نجف
موضوع: تعیین وصی (1)
بسم الله الرحمن الرحیم
به تاریخ 27 شهر ذی الحجه 1397
اینجانب روح الله موسوی خمینی، در حال صحت و سلامت، وصی خود قرار دادم حضرات حجج اسلام آقای آقا شیخ حبیب الله اراکی و آقای رضوانی خمینی و آقای آقا سید عباس خاتم یزدی و آقای آقا سید جعفر کریمی - دامت افاضاتهم - را در امور مربوطه به وجوه شرعیه که نزد اینجانب است. تمام وجوهی که نزد خودم و نزد آقای خلخالی (2) است وجوه شرعیه است و یک فلس (3) آن مال شخصی که مربوط به ورثه شود نیست مگر یک پاکت که مختصر وجهی در آن است و پشتش نوشته شده: «مال شخص خودم است». آقایان این وجوه را به طور شهریه، به هر نحو صلاح می‌دانند، در حوزه‌های علمیه مصرف نمایند. صورت وجوه در دفتر اینجانب موجود است؛ و چون وجوه بتدریج می‌رسد و صرف می‌شود نمی‌توانم صورت را بدهم. و اگر عائله اینجانب و مرحوم مصطفی - رحمه الله تعالی - خواستند نجف بمانند، به آنها به مقدار متعارف مخارج بدهند. از خداوند تعالی توفیق و تأیید آقایان را خواستارم. امید است کمال احتیاط را در امور مراعات فرمایند. والسلام علیکم و رحمة الله. (4)
روح الله الموسوی الخمینی
(1)- این وصیتنامه و نیز وصیتنامه‌های دیگر که در سیر تاریخی اسناد درج شده، بعدها تغییر کرد. آخرین وصیتنامه (که معتبر می‌باشد) آن است که در سال 1368 هجری شمسی، پس از رحلت امام خمینی منتشر گردید.
(2)- آقای نصرالله خلخالی، مسئول امور مالی امام خمینی در نجف.
(3)- واحد پول خرد در کشور عراق.
(4)- امام خمینی پشت پاکت چنین مرقوم فرموده‌اند: «این پاکت نزد جناب آقای آقا سید جعفر کریمی محفوظ باشد، و پس از فوت اینجانب، آن را باز کنند و مطالعه نمایند. روح الله الموسوی الخمینی».

فهرست عناوین جلد 3








کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 17 » صفحات 68
وصیتنامه در امور شخصیه خطاب به آقای سید احمد خمینی و بستگان
جلد 17 - صفحه 68
وصیتنامه (1)
زمان: 3 آبان 1361 / 7 محرّم 1403
مکان: تهران، جماران
موضوع: وصیتنامه در امور شخصیه
مخاطب: خمینی، سید احمد و بستگان
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدللَّه علی آلائه و نعمائه والصلوة والسلام علی انبیائه، سیّما افضلهم و خاتمهم؛ و علی اولیائه المعصومین، سیّما ابی الأئمه و افضل الاولیاء امیر المؤمنین - صلوات الله علیه و علی اهل بیته و اولاده - سیّما بقیة الله روحی لتراب مقدمه الفداء.
آمنت بکلّ ماجاء به النبی الخاتم - صلی الله علیه و آله و سلم.
و بعد در تاریخ 7 محرّم الحرام 1403 موافق سوم آبان 1361 این چند سطر را به عنوان وصیت در امور شخصیه رقم می‌نمایم:
پس از توصیه به ورثه و نزدیکان خود به تقوا و صبر و ثبات در جمیع امور و معاشرت محبت آمیز بین خود به نحو شایسته و عشرت به معروف با بندگان خداوند تعالی و اعراض از زخارف دنیا و توجه به خداوند متعال، فرزند خود احمد خمینی - ایّده الله تعالی - را وصی در امور شخصیه قرار دادم. و آنچه لازم به تذکر است در چند جمله توضیح می‌دهم:
1- من شخصاً در هیچ بانکی یا مؤسسه یا شرکتی یا غیر اینها وجهی ندارم، و آنچه در بانکها یا بعض مؤسسات و غیرهما است، وجوه شرعیه است و هیچ یک از ورثه من در آنها حقی ندارند، و امر آنها پس از من با جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج‌
(1)- آخرین وصیتنامه امام خمینی پس از رحلت ایشان در خرداد سال 1368 توسط مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه‌ای در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی قرائت شد. و متن کامل آن در سیر تاریخی در همین مجموعه درج خواهد شد.
جلد 17 - صفحه 69
شیخ حسینعلی منتظری - دامت برکاته - است و تحت نظر ایشان باید به مصارف شرعی برسد، و اگر خدای نخواسته برای ایشان حادثه‌ای رخ دهد، امر وجوه شرعیه با رهبر یا رهبرانی است که مجلس خبرگان تعیین می‌نمایند. (1)
2- کلیه اثاث منزل که در قم و یا تهران دارم، متعلق به مادر محترمه فرزندان من است.
بعض از آنها از شخص خودشان بوده و آنچه از من بوده است به ایشان هبه کردم و تحت ید ایشان است.
و در این جمله دو تخته قالی بزرگ است که از سهم سادات است و من به‌طور موقت از آنها اجازه استفاده داده‌ام. باید پس از من به مصرف سادات برسد. و بعض اثاث هم امانتی است که احمد مطلع است و به صاحبانش باید رد کند. کتابهایی که در قم و تهران دارم که مقدار ناچیزی است در اختیار احمد است. اگر خودش احتیاج دارد بر دارد، و اگر حسین (2) برادرزاده‌اش لازم دارد به او بدهد، و الّا در یک کتابخانه عمومی بگذارد و وقف آن نماید. و مقداری مختصر پول نقد دارم که از وجوه شرعیه نیست و محل آن از محل وجوه جدا است و نوشته‌ام که آنچه در آنجا است از شخص خودم می‌باشد، و پس از من از ورثه است؛ - علی ما فرضه الله تعالی - (3). ممکن است در خمین ملک مختصری داشته باشم که حضرت حجت الاسلام آقای پسندیده مطلع هستند. آن هم پس از من از ورثه است. (4)
3- منزل معروف که در قم دارم، مال شخصی است که پس از من به ورثه می‌رسد. و وصیت من آن است که منافع آن مادامی که مادر فرزندانم (5) حیات دارند از ایشان است و امید است فرزندان من و ایشان این وصیت را اجازه دهند که این مخدّره محترمه به همه ما
(1)- به موجب وصیت بعدی امام خمینی، امر مربوط به وجوه شرعی به شورای مدیریت حوزه علمیه محول گردید.
(2)- آقای سید حسین خمینی، فرزند آقای سید مصطفی خمینی.
(3)- یعنی تقسیم آنچه بر جای مانده «ما تَرَک» بر اساس احکام فقهی در باب ارث (فرایض) می‌باشد.
(4)- امام خمینی، بعداً ملک مختصر و موروثی خویش در خمین را طی فرمانی به فقرا هبه کردند.
(5)- خانم خدیجه ثقفی، همسر امام خمینی؛ که در تمام رنجهای دوران غربت و قیام و حبس و حصر و تبعید امام در رنجهای ایشان شریک و چون یاری وفادار تا پایان عمر امام همراه و همفکر او باقی ماند.
جلد 17 - صفحه 70
حقوق بسیار دارند. خداوند تعالی جبران فرماید و به ایشان عوض دهد.
4- احتیاطاً پنج سال نماز و روزه به وسیله شخص موثقی قضا شود. تا حال تحریر از کسی طلبی ندارم و به کسی بدهکار نیستم. یک دانگ از خانه قم را به مادر فرزندانم بدهند در ازای مهر ایشان.
5- از احمد - وفّقه الله تعالی - می‌خواهم که کوشش خود را صرف نماید در خدمت به جمهوری اسلامی، و اگر پس از من از طرف متصدیان کاری که به شایستگی می‌تواند انجام دهد از او خواستند برای خدمت به اسلام و مسلمین، نه برای مقام و جهات دنیوی، رد نکند و از خدمت رو برنگرداند که در حال حاضر خدمت به این جمهوری اسلامی بر عهده همه است.
6- از همه فرزندانم خصوصاً احمد می‌خواهم که با مادرشان به‌طور شایسته عمل کنند و از خدمت به او هرچه می‌توانند سر باز نزنند: و الجنة تحت اقدام الامّهات. (1) و از احمد می‌خواهم که با خویشاوندان و بستگان خود رفتار اسلامی نماید و از خدمت به آنان کوتاهی ننماید. و به حسین و مادر و خواهرش (2) محبت بیشتر نماید، و در صورت احتیاج در صورت امکان رفع آن نماید. و امیدوارم که فرزندم حسین از اشتغال به علم و تهذیب نفس غفلت نکند و استعداد خدایی را هدر ندهد. و از فرزندم مریم - وفقهاالله تعالی - می‌خواهم در حفظ اخلاق اسلامی و محبت به خویشاوندان غفلت ننماید. و از همه خویشاوندان و بستگان و دیگران امید عفو و طلب رحمت دارم. و السلام علی عبادالله الصالحین.
روح الله الموسوی الخمینی
(1)- رسول اکرم (ص): «بهشت زیر پای مادران است».
(2)- خانم معصومه حائری همسر شهید سید مصطفی خمینی و فرزندانش آقای سید حسین خمینی و مریم خمینی.

فهرست عناوین جلد 17


یکی از کتاب های معروف امام خمینی کتاب «کشف اسرار» است، کتابی که در پاسخ پرسش ها و شبهه های دین ستیزانه مطرح شد و امام خمینی در همان حال که با خروش و حمله شدید به آن همه جهالت و انحراف فریاد برآورد؛ با استدلال و برهان پرده از روی شبهات مخرب آن مطالب برداشت.

پایگاه خبری جماران: مواجهه سنت و تجدد، در نتیجه تحولات جهانی و ارتباطات ایران و ایرانیان با جهان تغییر یافته و دگرگون شده با تمدن پسا رنسانس در مغرب زمین، که با به کارگیری «تجدد» از سنت خود عبور کرده بود و شیفتگی و نفرت دو طیف پرتحرک و پر مدعا و پرحرارت در کشور ایران طی قریب به دو قرن اخیر، حوادث و مسائل و اتفاقات و تحولاتی را سبب شده است، رخدادهایی که همه آنها ذیل عنوان «مناسبات و منازعات سنت و تجدد» و سنت پرستان و تجددپرستان صورت بندی میشود.

در چنین زمینه و زمانه ای، دین ستیزی دوران سیاه رضاخان یک هجوم و هرج و مرج را به زیان دین و دینداران به وجود آورد و بازیگرانی با ادعاهای بزرگ و آگاهی های اندک به اساس اسلام و تشیع و شعائر مذهب هجوم آوردند و آن را مورد هتک قرار دادند.

«اسرار هزار ساله» کتابچه 38 صفحه ای و حاوی 13 پرسش از علما و دینداران با رویکرد و هدف/مأموریت  انتقادی ـ تخریبی نوشته شد و در سال 1323 ش منتشر گردید.

امام خمینی(س) که در آن سالها اشتغالات متنوع و فراوان علمی داشت و علاوه بر تألیف آثار علمی ارزشمند، مدرسی معروف و شناخته شده در تدریس حکمت متعالیه ـ شرح منظومه و اسفار ـ و درس اخلاق و تدریس سطوح عالیه فقه و اصول بوده است، وقتی چنین هجوم و هتاکی نسبت به ساحت اسلام و شعائر مذهب را مشاهده کرد، یکی ـ دو ماهی درس و بحثهای خود را تعطیل و کتاب «کشف اسرار» را در 334 صفحه نوشت که چاپ اول آن سال 1323 ش بوده و چاپ افست آن برای سومین بار در سال 1327 از سوی کتاب فروشی علمیه اسلامی تهران صورت گرفت و البته بعدها بارها و به دفعات از روی همان نسخه  چاپ و نشر یافته است. برای جزئیات بیشتر درباره این دوره، به زندگینامه امام خمینی (س) در وبسایت جماران مراجعه کنید. 

ساختار و نظم و ترتیب کتاب کشف اسرار حضرت امام بر اساس پرسشها و چینش کتابچه اسرار هزار ساله میباشد و در نگاه کلی شامل مسائل مختلف و متنوع اعتقادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی میباشد و درنگاهی کلی ایشان مطالب مورد نظر خود را در شش گفتار: توحید، امامت، روحانی، حکومت، قانون و حدیث به نگارش در آورده است.

حضرت امام در مباحث ذکر شده بحثها و تبیین و توضیح های خود را با بهره جستن از آیات قرآن و ارجاع به کتابهای مربوط به تاریخ ادیان و مذاهب اسلامی مطرح کرده که این خود نشانه تسلط ایشان بر این ساحتهای علمی و تحقیقی میباشد.

چنانکه اشارات مکرر به آراء فلاسفه بزرگ از جمله فلاسفه قدیم یونان و دوران قرون وسطی در اروپا، در فرصت کوتاهی که برای نوشتن این کتاب داشت، حکایت از انس و تسلط نویسنده بر این آثار و مباحث دارد.

این کتاب در سالی نوشته شده که جهان گرفتار جنگ جهانی دوم و ایران در اشغال متفقین بوده است و حضرت امام این وضعیت را در مقدمه کتاب کشف اسرار چنین توصیف کرده است:

«در این روزها که آتش فتنه جهان را فراگرفته و دود تاریک آن به چشم تمام جهانیان رفته و تمام ملل عالم به فکر آنند که خود و کشور خود را از این دریای بی پایان آتش به کناری کشانند و از این فتنه و جنگ مرگبار به یک سو شوند و از روی ضرورت و ناچاری کشورهای اسلامی نیز با سختی و بدبختیهایی مواجه شدند و در زیانهای این جنگ جهانگیر شرکت کردند، گرچه از سودهای آن بهره ندارند، خوب بود افراد این کشور نیز به فکر سعادت خود و برادران خود باشند و یک دل و یک آواز در چاره جویی این سیاه روزیها بکوشند یا دست کم از فتنه گریهاو فساد انگیزیها در این موقع باریک خودداری کنند و خودشان به بدبختی خود کمک نکنند. مع الأسف می بینیم که در این روزها بی خردانی چند پیدا شده که با تمام قوا نیروهای خود را صرف در فسادانگیزی و فتنه جویی و تفرّق کلمه و بر هم زدن اساس جمعیت میکنند... بعضی از نویسندگان ما حمله به دین و دینداری و روحانیت را برخود لازم دانسته، بدون آنکه خودشان نیز مقصودی جز فتنه انگیزی داشته باشند. با قلمهای ننگین خود اوراقی را سیاه کرده بین توده پخش کرده اند، غافل از آنکه سست کردن مردم را امروز به دین و دینداری و روحانیت از بزرگترین جنایات است که برای فنای کشورهای اسلامی هیچ چیز بیش از آن کمک کاری نمی کند. ما نیز که بنا نداشتیم هیچگاه در پیرامون این مسائل بگردیم، چون حق کشیهای فراوانی در این کتاب و کتابچه دیدیم، به ناچار راه خطاها و بیدادگریهای آنها را مختصری روشن کردیم...»

ایشان از خوانندگان میخواهد: «با حس کنجکاوی که خدا به انسان داده به گفتار هر دو طرف نظر کنند و از هیچ یک یک سخن گرچه کوچک باشد، بی دلیل درست قبول نکنند تا گفتار حق از باطل جدا شود و دروغ پردازیها آفتابی گردد.»

و تصریح میکند که: «چون از گفتار این نویسندگان معلوم شود که خدا و قرآن را قبول دارند و از حکم خرد نیز سرپیچ نیستند و پیش چیز دیگر خاضع نمی باشند، ما نیز با آنها از روی حکم خرد و آیات قرآن وارد بحث میشویم و حل شبهات شان را از روی این دو اصل مسلم بین هر دو، مینماییم تا پس از این ثابت و روشن کنیم که اگر قرآن و خدا را باور داشتند ناچار باید برای همیشه پیش احادیث هم خاضع باشند.»

و به این نکته اشاره کرده که:

«موبه مو حرفهای آنان را ثابت کنیم از حکم عقل و قرآن بیرون و جز نقصان خرد یا فتنه انگیزی چیز دیگر در این میان نیست.»

از نگاه حضرت امام، سخنان بی اساس و هجوم همه جانبه به اسلام و شعائر مذهب، ریشه در این دارد که این «نویسندگان» برای خودنمایی و اظهار روشنفکری از افکار جاهلانه ابن تیمیه پیروی کردند. اینها به ادعای خود متنور الفکرند و میخواهند از زیر بار تقلید بیرون روند و چنین پنداشتند که از زیر بار تقلید بیرون رفتن، از فرمان قرآن و اسلام سرپیچیدن و به بزرگان دین ناسزا گفتن است... این ماجراجویان عقب افتادن خودشان را از ملل دنیا و بازماندن از تمدن امروزه اروپا را عقیده به دین و پیشوایان آن حساب می کنند و افسار گسیختگی و ترک مراسم دینی را اسباب تعالی و تمدن میشمارند.»

ایشان خطاب به این دسته از نویسندگان کم سواد و بی اطلاع از حقیقت اسلام ولی پرمدعی میگوید:

«شما چه میدانید قانون اسلام چیست؟! ما که شما را بهتر از هرکس میشنانسیم و سوابق شما را خوب میدانیم! شما چه میدانید قوانین اسلام کجاست؟! کسی که دست کم یک بار قرآن نخوانده است که با صراحت لهجه بگوید در قرآن اسم جبرئیل نیست و  اینکه جبرئیل وحی آورده در قرآن نیست، با او چه بگوییم؟!»

حضرت امام «گفته های آنها را»، «نیم خوردة وهابیت و امثال آنها» میداند، چرا که آنها همان موارد و مصادیقی از شعائر و فرهنگ مذهبی را به عنوان کارهای منافی توحید و آلوده به شرک میدانند که وهابیت نیز درباره آنها همان نظر را داشته است.

امام خمینی نخست شرک در میان بت پرستان، مجوسیان و اعراب جاهلی و اشکال مختلف شرک، حتی در میان پیروان ادیان گذشته را مطرح، سپس با ذکر آیاتی از قرآن و تبیین آنها، حقیقت توحید را می نمایاند و شرک مذموم و نهی شده در اسلام و قرآن را معرفی میکند. ایشان میگوید میان «عبادت و تواضع» فرق روشنی قرار دارد و آن که از جلوه های شرک است عبادت غیر خدا میباشد نه تواضع، بندگی همان پرستش در زبان فارسی است که مورد نهی قرآن است، اما تواضع به معنای فروتنی است و «تواضع و فروتنی را عقلاء و دانشمندان هر ملت و مملکت یکی از بزرگترین کمالات انسانی میدانند که هر کس بیشتر به آن متصف باشد، مورد ستایش آنها بیشتر است، در عین حال که از عبادت غیرخدا و پرستش دیگر موجودات نکوهش کنند، در تمام ملل دنیا برای پیشوایان دین و دنیا مراسم احترامات معموله برقرار است و تمام عائله بشری کم و بیش به احترام و تواضع و فروتنی از بزرگی دینی یا دنیایی قائلند.»

ایشان «سجده» کردن را مختص پروردگار عالم میداند، همان که «بزرگترین مظاهر تواضع و بالاترین مراسم خضوع» است، و تصریح میکند:

«ما سجده به غیر خدا را به عنوان احترام نیز جایز ندانیم و اگر کسی برای بزرگی سجده کرد به عنوان احترام، او را گناهکار شماریم و از طاعت خدا بیرون دانیم، گرچه او را مشرک و کافر ندانیم.»

ایشان در پاسخ به این سخن که «حاجت خواستن از مردگان شرک است» به مسئله مهم بقاء نفس پس از مردن آدمی پرداخته و آراء و نظرات و تبیین های فلاسفه یونان و فلاسفه مسلمان از بوعلی سینا تا شیخ اشراق و تا صدرالمتألهین را ذکر کرده است و دراین مسئله نظر دکارت، فیلسوف فرانسوی را نیز بیان کرده و میگوید فلاسفه اروپا در این زمان «از روی تجارب حسیّه و خوارق عادات محسوسه، بقاء روح و تصرف آن را در این عالم ثابت و محسوس میدانند.»

از نگاه امام خمینی توحید قرآنی این است «که هیچ کس مالک مستقل هیچ کار نیست و کسی به خودی خود بی مددهای غیبی الهی از عهده چیزی برنمی آید و بی پشتیبانی خدای عالم پیغمبران نیز که مثل اعلای انسانند در این عالم کاری انجام نخواهند داد و نتوانند مالک نفع و ضرری بود.»

حضرت امام پس از بحثهای استدلالی و اقامه ادله قرآنی و نقل و تبیین نظرات و سخنان فلاسفه و حکمای الهی از یونان تا فلاسفه مسلمان تا فلاسفه معاصر غربی، به هتاکان به اسلام و عقاید مذهبی میگوید:

«گمان نمی کردید یکی پیدا شود، ریشه و پایه سخنان شما را به جامعه نشان دهد که اینها را از کتاب پاره های زمانهای سابق جفت به هم کردید، پاره از آنها از وهابی ها و پاره از آنها از بهایی ها و پاره آنها را که فحش و بدگویی به بزرگان دین است از روزنامه ملانصرالدین قفقاز و مانند آن دزدیدید.»

نکته مهمی که باید بدان توجه داشت اینکه در همین قسمت اول این کتاب تا صفحه 105، بحثها و نظرات متعدد و مستدل کلامی ـ اعتقادی مطرح شده و از توحید و شرک تا شفاعت و بداء و بحث از توسل و زیارت جامعه کبیره را شاهد هستیم. چنانکه برای استخاره نیز دو معنا ذکر شده، معنای حقیقی آن که طلب خیر کردن و دعا به درگاه الهی است و معنای اصطلاحی آن «که پس از آنکه انسان به کلی در امری متحیر و وامانده شد، نه عقل، او را به خوبی و بدی آن راهنمایی کرد و نه عاقل دیگر راه خیر و شر را به او فهماند و نه خدای جهان درباره آن کار، تکلیفی و فرمانی داشت که رهنمای او باشد، در این صورت که هیچ راهی برای پیدا کردن خوب و بد در کار نیست و دینداران با بی دینان ناچار و از روی بیچارگی یک طرف اختیار میکنند و از یک سو میروند کور کورانه و متحیرانه و دو دل در این حال بیچارگی و دو دلی که بدترین حالات بشر باید او را شمرد و ماها میدانیم در این حال اگر یکی پیدا شود و انسان را به یک سوی کار دل‌گرم کند و او را با دلگرم و اراده راسخ و نور امید به کار وادار کند چه منت بزرگی به انسان دارد. اینجا دینداران میگویند خدای عالم که پناه بیچارگان و دادرس افتادگان است و این حالی است که انسان از همه حالات بیشتر محتاج به دستگیری است، یک راه امیدی به روی انسان از عالم رحمت و رأفت و مهربانیش باز کرده...»

حضرت امام درباره جایگاه عقل و خرد در دینداری و در میان دینداران مینویسد: « مگر همین دینداران نیستند که این همه کتابهای فلسفه و کلام نوشته اند و در تمام مسائل فلسفی و کلامی که از هزاران فزونست از روی نور خرد و روشنی چراغ عقل سیر کرده اند مگر همین بزرگان آئین نیستند که حتی در فقه هم یکی از دلیلها را عقل میدانند تمام مسائل فلسفه و بیشتر مسائل کلام و بسیاری از مسائل اصول پایه اش به روی خرد است... ما هم میگوییم اگر چیزی به خدا یا پیغمبر نسبت دادند که برخلاف برهان عقلی شد، آن را نمی پذیریم و این مطلب درکتابهای ما مسطور است، ولی شما که ندیدید و همه عیب اینجاست که انسان بی خرد تحصیل نکرده دخالت در امر دین کند که پایه اش بر عقل و دانش گذاشته شده! انصاف دهید دخالت شما با این معلومات کودکانه از نقصان عقل نیست.»؟!

 

photo_2021-07-19_13-34-47

 

از صفحه 105 «گفتار دوم در امامت» آغاز گردیده است. ایشان تا صفحه 179 موضوع امامت و مسائل مربوط به آن را مورد بحث و برررسی قرار داده و به پرسشها و شبهه های از سر بی اطلاعی و ناآگاهی و یا سوء نیت و غرض ورزی، پاسخهای مستدل قرآنی و خردپسند داده است. آیه اولی الامر و ارتباط آن با امامت، گفتار شیعه در باب امامت، چرائی نام نبردن صریح از امام در قرآن و مخالفتهای خلفای اولیه با نص قرآن، در این مبحث بررسی شده است. حضرت امام درباره مجالس دینی به عنوان عزاداری برای ائمه هدی(ع) به ویژه برای مصائب حضرت امام حسین(ع) مینویسد: «مجالسی که ما بر پا میکنیم، به اسم روضه خوانی، همه اش اخلاق و عقاید است، آخر منبر هم مظلومیت آن شهیدی که در راه دینداری فداکاری کرد گوش زد مردم میکنند و این یکی از برکاتی است که تاکنون مذهب شیعه و احکام آنها را نگهداری کرده، در صورتی که اینها کاملاً در اقلیت بودند.»

حضرت امام در پاسخ این سخن نادرست و  افتراء بی اساس که تشیع مذهبی است که «صفویه از پیش خود شاخ و برگ دادند، برای پیشرفت کار خود.» میگوید:«احادیثی می آوریم از کتابهایی که تألیف آنها قبل از پیدا شدن صفویه و امثال صفویه است.»

ایشان وقتی حدیث غدیر را به عنوان اولین حدیث از منابع قدیمی نقل کردند، یادآور شدند:

«هر کس بخواهد اطلاع از چگونگی حدیث غدیر پیدا کند باید رجوع کند به کتاب عبقات الانوار سید بزرگوار حامد حسین هندی که چهار جلد بزرگ در حدیث غدیر تصنیف کرده و چنین کتابی تاکنون نوشته نشده و عبقات الانوار در امامت از قراری که شنیده شده سی جلد است و آنچه که ما دیدیم هفت ـ هشت جلد است و در ایران شاید تا پانزده جلد آن پیدا شود و اهل سنت در صدد جمع این کتاب و تضییع آن هستند و ما ملت شیعه در خواب هستیم تا آن وقت که یک گنج پرقیمت و گوهر گران بهایی از دست برود و اکنون قریب دو سال است که به ملت شیعه راجع به تجدید طبع این کتاب پیشنهاد شده و به خون سردی تلقی شده است! با این وصف با خواست خدا جلد غدیر در تحت طبع است. لکن بر علماء شیعه بالخصوص و دیگر طبقات لازم است که این کتاب بزرگ را که بزرگترین حجت مذهب است نگذارند از بین برود و به طبع آن اقدام کنند.»

این اشاره حضرت امام به کار تحقیق و آماده سازی ایشان از جلد مربوط به حدیث غدیر مجموعه بزرگ عبقات الانوار دارد که در یک جلد رحلی به چاپ رسیده است. آیت الله رضا استادی در این رابطه میگوید: «یکی از خدمات امام بزرگوار این بود که جلد غدیر عبقات الانوار با تصحیح و نظارت ایشان چاپ شد... اینکه یکی از آثار حضرت امام تصحیح و نظارت بر چاپ جلد غدیر عبقات الانوار است را حوزویان کمتر میدانند، چون در خود آن چاپ نامی از ایشان برده نشده است.»(خاطرات حاج شیخ رضا استادی، ص 294)

گفتار سوم کشف اسرار عنوان «روحانی» را دارد و پاسخ به اتهامات و سخنان نااستوار نویسنده اسرار هزار ساله درباره مناصب و مسئولیتها و خدمات روحانیت و علمای دین میباشد. مطالب این گفتار تا صفحه 221 کتاب میباشد و از صفحه 221 تا صفحه 288 مطالب و مباحث گفتار چهارم با عنوان «حکومت» میباشد.

حضرت امام در دو گفتار سوم و چهارم که درباره روحانیت و حکومت است از حکومت اسلامی با نظارت فقیه و طبق احکام و قوانین اسلام سخن گفته و با نشان دادن دلدادگی خود به شهید مظلوم و گمنام دوران سیاه رضاخانی، آیت الله شهید سیدحسن مدرس(قدس سره) اظهار میکند:

«شما میدانید و ما هم میدانیم مدرس یک ملای دیندار بود، چندین دوره زمام داری مجلس را داشت و از هر کس برای او استفاده مهیاتر بود، بعد از مردن چه چیز به جای خود گذاشت جز شرافت و بزرگی؟ ما میگوییم مدرسها باید بر رأس هیئت تقنینیّه و قوای مجریه وقضایی واقع شود تا کشور از این حالت فلاکت بیرون بیاید.»

گفتار ششم کتاب کشف اسرار عنوان «حدیث» را دارد و به شبهات و انحرافات نویسنده اسرار هزار ساله در موضوع حدیث پاسخ داده شده است. ایشان مسئله مهم جهان شمولی و جاودانگی دین خاتم و شریعت اسلام را بر اساس آیات قرآن تبیین نموده و یادآور شدند:

«تمام قوانین بزرگ اسلام دارای این جنبه است که هم نظر به حیات مادی و فراهم ساختن ساز و برگ آن دارد و هم نظر به حیات معنوی و ساز و برگ آن.»

حضرت امام به مسئله اقتضاء زمان و نسبت قوانین اسلام با آن و مسئله نسخ احکام و شبهاتی که در اسرار هزار ساله در این رابطه مطرح شده، چنین پاسخ گفتند:

«یکی از قانونهای عمومی که در اسلام گذاشته است، یک طور قوانینی است که برای مراعات توده، موکل بر قانونهای دیگر خدا قرار داده، مانند قانون [نفی] حرج و قانون [نفی] ضرر و [رفع] اضطرار و اکراه و امثال آنها. این قوانین ناظر به قوانین دیگر است برای مراعات حال مردم.

اسلام با گذراندن این گونه قانون ها مراعات مقتضیات زمانها و کشورها و اشخاص را به طور کافی کرده است. پس اگر در بعضی کشورها یا برای بعضی اشخاص مقتضیات چیزی پیش بیاورد، به موجب این گونه قوانین تغییراتی در قانونهای اولی داده میشود و اشکال این بی خردان به کلی مرتفع میگردد.»

حضرت امام در دفاع از بهره گیری از احادیث روایت شده از معصومین(ع) در مقام استنباط احکام شرعی، میگوید:

«احادیثی که در دست ما است بر دو گونه است: یکی احادیثی است که جنبه عملی دارد، یعنی احادیثی که پیرامون قانونهای اسلام وارد شده است و باید به آنها عمل شود، مانند احادیثی که در عبادات و دستور آنها وارد است یا در تشریح و توضیح قوانین کشوری از قبیل قانون قضایی و مالی و نظامی و مانند آنها وارد است و دیگر احادیثی که جنبه عملی ندارد، مانند تاریخهایی که نقل شده و اخباری که راجع به فلکیات و جغرافیا و هیئت و تشریح و امثال آن وارد شده، و به عبارت دیگر احادیثی که فقط جنبه علمی دارد، علما و فقها چنانکه در کتابهایشان نوشته اند، احادیثی که از قبیل دسته دوم است که فقط جنبه تاریخی یا علمی دارد، اساساً حجت نمی دانند و مورد اعتناء و بررسی قرار ندادند و میگویند در بحث اینها اثری ندارد، اگر آنها موافق علم و عقل شد که همان علم و عقل درکار است و اگر مخالف آن شد  باید آنها را کنار گذاشت... آری اگر صد حدیث، فرضاً وارد شود که خدا دو تا است یا اجتماع ضدین جایز است مثلاً یا سه زاویه مثلث مساوی با سه قائمه است، ما آن را نمیپذیریم... اگر فرض کردیم حدیثی با علم قطعی، یعنی علمی که به برهان ثابت باشد، نسازد، آن نیز باید رد شود.»

امام خمینی در پایان کتاب کشف اسرار با ذکر سه آیه قرآن کریم متضمن عزت طلبی و عظمت خواهی، مینویسد:

«هم میهنان عزیز، خوانندگان گرامی، برادران ایمانی، جوانان ایران دوست، ایرانیان عظمت خواه، مسلمانان عزت طلب، دینداران استقلال خواه، اینک این فرمانهای آسمانی است، این دستورات خدایی است، این پیامهای غیبی است که خدای جهان برای حفظ استقلال کشور اسلامی و بنای عظمت و سرفرازی به شما ملت قرآن و پیروان خود فرو فرستاده، آنها را بخوانید و تکرار کنید و پیرامون آن دقت نمایید و آنها را به کار بندید تا استقلال و عظمت شما برگردد و پیروزی و سرفرازی را دوباره در آغوش گیرید.»

در شناخت محتوا و مخاطب کتاب کشف اسرار به این نکته نیز باید توجه داشت که گرچه مخاطب و محور کتاب کشف اسرار امام خمینی، حکمی زاده و کتابچه اسرار هزار ساله او بوده است، ولی با دقت در نقل افکار و سخنان مخالفان و مهاجمان به اندیشه اسلامی و معارف و شعائر شیعی، سپس نقد و پاسخ به آنها که در کشف اسرار مشاهده میشود این نتیجه به دست می آید که نویسنده با طیفی و گروهی از افراد مواجه میباشد که در آن دوره به اسلام و تشیع حمله میکردند.

فرهنگ بان و تاریخ نویس معاصر مرحوم سیدهادی خسروشاهی میگوید: «از امام خمینی پرسیدم که چرا به اباطیل احمد کسروی پاسخ نداده اند؟... امام فرمودند: من در مواردی بدون آنکه باز نامی از او ببرم به نوشته ها و افکار او هم تعرض داشته ام که خواننده دقیق به خوبی میفهمد که مراد من از جملات چه کسی است.» (درباره امام خمینی، 15 خرداد و مسئله انقلاب، ص 81)

مطلب دیگری که جا دارد ذکر شود، ناراحتی و عصبانیت حضرت امام از نویسنده اسرار هزار ساله و هم طیفان او است که در مقام جواب، در همان حالی که با استناد به آیات قرآن و روایات معتبر و نیز استدلال به براهین قوی و استفاده از تبیین های عقلانی در مقام دفع شبهه و پاسخ به پرسشها اقدام کردند، این نویسندگان که چنان افکار سطحی و غیراستوار و مخربی داشتند را به صفات «بی خرد»، «بی چاره»، «نویسنده پشت هم انداز» و «خیانتکاری و دروغ بندی به دین» متصف کردند و آنها مکرر با تیزی قلم نواخته شدند. فرزند عزیز امام مرحوم سیداحمد خمینی درباره این کتاب و عصبانیت ایشان چنین روایت میکند:

«کشف اسرار خود داستانی مستقل دارد. در این زمینه امام فرمودند: مرحوم حاج شیخ مهدی قمی، یکی از علمای قم بود . پسری داشت که منحرف و معوج از کار در آمد و اسرار هزار ساله را نوشت که تقریباً به اسلام توهین کرده بود... یک بار در حال رفتن به مدرسه فیضیه مشاهده کردم که عده ای دارند راجع به کتاب اسرار هزار ساله بحث میکنند، ناگهان به ذهنم آمد که ما داریم درس اخلاق میگوییم، حال آنکه این بحثها در حوزه ها هم نفوذ پیدا کرده است. امام از وسط فیضیه برمیگردند و دیگر به جلسه درس نمی روند. طی یک ماه تا چهل روز،تقریباً همه کارها را کنار میگذارد و کتاب کشف اسرار را مینویسند.خدمت ایشان عرض کردم: در این کتاب عصبانی اید! فرمودند: در آن موقع نبودی که تا ببینی چه توهین هایی به اسلام میشد.(پا به پای آفتاب، ج 1، ص 63-62)

مطلب مهم دیگر درباره این کتاب عدم چاپ و نشر آن پس از انقلاب است؛ مرحوم آقای سیدهادی خسروشاهی درباره چرایی عدم چاپ کشف اسرار  پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برطرف شدن ممنوعیت انتشار آن چنین روایت کرده است:

«بعد از انقلاب من [خدمت امام] گفتم اجازه بدهید ما این کشف اسرار را چاپ بکنیم. فرمودند: نه، چه ضرورتی دارد؟ گفتم [این کتاب] از تألیفات حضرتعالی است. ایشان فرمودند: مگر هرچه تألیف من است باید همیشه چاپ بشود؟! این مسئله ای که پیش آمده من آن زمان [بر آن نقد] نوشته [که منتشر شده، ولی] الان ممکن است نشر آن القاء آن شبهات باشد، ممکن است شبهاتی را که من نقل کردم، به ذهن جوان [امروز] برود و پاسخهای من کافی نباشد، بنابر این [چاپ مجدد] آن ضرورتی ندارد.[این مطلب] مفهوم فرمایشاتشان نیست و عین کلماتشان است.»(در دیدار مسئولان مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی با آن مرحوم).

به گمان نویسنده حضرت امام در عین حالی که بسیاری از مسائل و مطالب مبرهن و مستدل را در این کتاب آورده و در مواقع و مواضعی نیز جدال احسن نموده، اما به گذر زمان و تغییر نسل و تطور مطالب و تحولات فکری ـ فرهنگی جامعه توجه داشته و با احتمال اینکه شاید پاسخها و مناقشات ایشان به شبهات و افکار ناراست نویسنده اسرار هزار ساله، قانع کننده نسل دهه شصت نباشد، تمایل به تجدید چاپ این کتاب نداشتند و این نوشته خود را امری تاریخی و مقتضای زمان نوشتن آن دانستند.اما از این نکته نیز نباید غافل شد که مطالب و نکات متقن علمی فراوانی در مبحث توحید و امامت در این کتاب موجود است که در دیگر آثار امام خمینی یافت نمیشود و شایسته است محققان و پژوهشگران از آن غافل نباشند و از آنها بهره ببرند. همچنان که در مجموعه پنجاه عنوانی «تبیان» در موضوعات مربوطه از کتاب کشف اسرار نیز استفاده شده و در تهیه مقالات دانشنامه امام خمینی نیز از این کتاب به عنوان یکی از منابع موضوعات و مدخلهای مربوطه بهره گرفته شده است.










بیماری امام خمینی چه بود و چگونه درگذشتند

شماره خبر : 3393 خوانده شده : 4739 مرتبه انتشار : 14/3/1391 ساعت : 17:59

امام خمینی از زمان ورود به ایران پس از ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ و استقرار در قم بارها دچار حملات و عوارض قلبی شده بود به طوری که سرانجام سوم بهمن ۱۳۵۸ از قم با آمبولانس به تهران منتقل و در بیمارستان قلب بستری شدند

آیت الله روح الله خمینی، امام و بنیانگذار جمهوری اسلامی در اواخر شب سیزدهم خرداد ۱۳۶۸ در تهران درگذشتند .

علت اصلی درگذشت امام خمینی ایست قلبی او اعلام شد اما بنا به گفته محمد حسین خوشنویس عضو گروه پرستاری از رهبر پیشین ایران او در یک ماهه آخر حیات به سرطان معده مبتلا شده بود و در زمان تزریق دومین مرتبه تزریق داروی شیمی درمانی و ضد سرطان، دچار سکته وسیع قلب و درگذشت او شد.

گزارش مربوط به سلامت رهبران در ایران معمولا حتی با وجود شایعات بسیار معمولا به اطلاع عموم نمی رسد و تا وخیم شدن آن به شکلی که قابل پنهان کردن نباشد، منتشر نمی شود.

از جمله این موارد می توان به سرطان خون محمدرضا شاه پیش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و بیماری سرطان امام خمینی در سال ۱۳۶۸ اشاره کرد.

حسن عارفی، سرپرست گروه پزشکی رهبر پیشین ایران اخیرا به مجله علمی دانش روز که در تهران منتشر می شود، گفته است که بیماری سرطان معده امام خمینی زمانی آشکار شد که او اعلام کرد "اجابت مزاجش به شدت تیره است."

آقای عارفی گفته است با آزمایش های صورت گرفته، آشکار شد که در آن خون وجود دارد و مشکوک به سرطان معده شدیم. "من همان زمان خدمت امام رسیدم و ضمن اینکه از وجود خون در مدفوع سخن گفتم تاکید کردم این علامت خوبی نیست و ما باید به هر صورت ممکن و در اسرع وقت چاره ای در این زمینه بیاندیشیم. امام هم با توجه به اظهارات من از خطرناک بودن وضعیت سلامتی خود آگاه شدند اما نام بیماری را به ایشان اعلام نکردیم."

پزشک آیت الله خمینی گفته است که سرطان معده او از انواع نادر و بسیار تهاجمی بود و همین موضوع باعث شد که در فاصله کوتاهی وضعیت رهبر وقت ایران بحرانی شود.

حسن عارفی در توضیح وضعیت پزشکی امام خمینی می گوید که در آزمایش خون او در هفته های پیش از این هیچ گونه اثری از احتمال ابتلا به سرطان یافت نمی شد. "متاسفانه بیماری امام به شدت تهاجمی بود و در نتیجه در کمتر از دو هفته پس از تشخیص، سرطان به اعضای دیگر بدن او از جمله خون و ریه ها، کبد نیز هجوم برد."

جراحی امام خمینی به جای شیمی درمانی

آقای عارفی پیش از این با انتشار کتابی به نام طبیب دل ها، برخی از ناگفته های پرونده پژشکی امام خمینی را منتشر کرده بود.

بر اساس گفته های آقای عارفی، درباره شیوه درمانی امام خمینی اختلاف نظرهایی وجود داشته اما سرانجام با توجه به وضعیت بحرانی او با موافقت حاج احمد خمینی و سران سه قوه (آیت الله علی خامنه ای رئیس جمهور وقت، حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس و آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی، رئیس وقت قوه قضائیه) تصمیم به عمل جراحی گرفته می شود.

آقای عارفی در این گفت و گو وجود برخی از شایعات درباره ترجیح عمل جراحی به شیمی درمانی را به صورت تلویحی تایید کرده و گفته شاید منظور مخالفان شیمی درمانی امام خمینی این بود که "چه خوب شد که این اتفاق رخ نداد تا مثلا برخی از مغرضان در حین استفاده از این روش و در هنگام ریزش محاسن امام از ایشان تصویری تهیه کنند."

در زمان درمان به شیوه شیمی درمانی، موی بیمار تحت درمان، دچار ریزش می شود. با این همه به گفته محمدعلی خوشنویس، عضو تیم پرستاری از آیت الله خمینی، پس از دوبار عمل جراحی او و افزایش مجدد سلول های سرطانی، استفاده از داروی ضد سرطان و شیمی درمانی آغاز شد اما "پس از دریافت دومین دوز درمانی ایشان به انفارکتوس وسیع سطح قدامی قلب و آدم حاد ریه مبتلا شدند که بلافاصله عملیات احیای قلب آغاز شد اما این اقدامات با توجه به از دست رفتن سایز وسیعی از عضله قلب" منجر به درگذشت او در دقایق پایانی روز ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ شد.

خبر درگذشت آیت الله خمینی 7 صبح روز چهاردهم خرداد و توسط آقای حیاتی ، مجری خبر رادیو منتشر شد.

آقای عارفی درباره شیوه درمانی بیماری امام خمینی که منجر به فوت ایشان شد، گفته است که این شیوه بهترین اقدام در آن روز بود و از ۲۳ سال پیش تاکنون هم در شیوه درمان این بیماری تحول تازه ای رخ نداده است.

محمدعلی خوشنویس، عضو تیم پرستاری از امام خمینی به مجله دانش روز گفته است که بخش عمده مراقبت ها از رهبر پیشین ایران مربوط به نارسایی و عارضه قلبی او بود و بروز سرطان، آنها را دچار شوکه کرد.


علت بازگشت امام خمینی به تهران

براساس گزارش ها، امام خمینی از زمان ورود به ایران پس از ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ و استقرار در قم بارها دچار حملات و عوارض قلبی شده بود به طوری که سرانجام سوم بهمن ۱۳۵۸ از قم با آمبولانس به تهران منتقل و در بیمارستان قلب بستری شدند

عارضه قلبی امام خمینی منجر به اقامت او در تهران شد که تا پایان عمر ایشان ادامه داشت.

به گفته پزشکان امام خمینی، با توجه به شرایط وخیم جسمی او، سپاه پاسداران بدون اطلاع آیت الله خمینی بیمارستان کوچک مجهزی در نزدیکی جماران محل اقامت او تاسیس کرد که به گفته پزشکانش یک بار در ششم فرودین ۱۳۶۵ جان او را از مرگ حتمی نجات داد.

به گفته محمد علی خوشنویس در ششم فرودین ۱۳65 امام خمینی دچار ایست قلبی و ایست تنفسی به مدت ۲ تا ۳ دقیقه شد. وضعیت جسمانی امام خمینی به طوری بود که پزشکان حاضر بر بالین او می گویند برای دقایقی علائم حیاتی در او مشاهده نشد اما با انتقال او به بیمارستانی که در کنار منزلش در جماران ساخته شده بود، نجات پیدا می کند.

در این زمان آیت الله حسینعلی منتظری، قائم مقام رهبر جمهوری اسلامی بود و جنگ ایران و عراق که هشت سال به طول انجامید هنوز در جریان بود

وضعیت سلامت امام خمینی در جریان این ایست قلب به حدی جدی بود که به حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی، فرمانده جنگ و رئیس وقت مجلس که در سفر خوزستان بوده و به آیت الله علی خامنه ای که در خارج از تهران به سر می برده با تلفن اطلاع داده می شود که به پایتخت بازگردند اما بعد از مشاهده علائم حیاتی امام خمینی، به آنها گفته می شود که در بازگشت به تهران عجله نکنند.

بعد از این ایست قلبی با توصیه پزشکان برای امام خمینی باتری داخلی قلب کارگذاشته می شود اما به گفته پزشکانش این موضوع به صورت محرمانه باقی ماند و به طور عمومی اعلام نشد.

به گفته یکی از اعضای گروه پرستاران آیت خمینی، برای کنترل سلامت قلب بنیانگذار انقلاب اسلامی یک تیم پزشکی متبحر شامل دو پزشک و چند پرستار متخصص در امور سی سی یو به صورت تمام وقت و ۲۴ ساعته در یکی از اتاق های طبقه اول منزل او حضور داشتند. به توصیه حاج احمد خمینی هم، در گوشه و کنار منزل، زنگ هایی نصب شده بود تا امام خمینی در صورت احساس ناراحتی با فشار دادن آن، گروه پزشکی را مطلع کند.


ایست قلبی امام خمینی در سال ۶۵

آقای خوشنویس می گوید که به جز ششم فرودین ۱۳۶۵، یک مورد دیگر عارضه قلبی هم برای امام خمینی رخ داد که حضور سریع گروه پزشکی جان او را نجات داد

"در یکی از شیفت ها حدود ساعت ۲ صبح، پرستاران پشت دستگاه مانیتور بودند که یک اختلال ریتم خطرناک قلبی مشاهده کردند. بلافاصله با اطلاع به سایر اعضای تیم پزشکی، با لوازم احیا بالای سر ایشان حاضر شدند. جالب اینکه پس از وارد شدن گروه درمانی بالای سر امام که با سرعت صورت گرفته بود، همسر امام فرصت خروج از تختخواب را نیافتند و با حضور تیم در زیر پتو پنهان شدند. نکته جالب اخلاقی اینجا بود که حضرت امام به محض ورود ما پرسیدند چه شرایط خاصی ایجاد شده که شما سراسیمه اینجا آمده اید و آیا امکانش نیست که عیال از زیر پتو خارج شود و چادر به سر کند و و در گوشه بایستند ..... که در این چند ثانیه امام از حال رفتند."

بر اساس گزارش ها پس از سکته قلبی امام خمینی در تیرماه سال ۱۳۶۲، پزشکان اجازه پیدا کرده بودند که به طور معمول و به هنگام خواب رهبر آیت الله خمینی، بر بالین او حاضر شوند و وضعیت جسمی اش را از نزدیک دنبال کنند.

به گفته تیم پزشکی، دستگاه تله متری در جیب تن پوش امام خمینی قرار داشت که با امواج ساطع از آن وضعیت جسمانی او به طور دقیق کنترل می شد.

بر اساس گفته های تیم پزشکی آیت الله خمینی، پس از تشیخص ابتلای رهبر ایران به بیماری سرطان معده، آزمایش های مربوط به او بدون نام و عنوان برای شماری از متخصصان داخلی و پزشکان خارجی ارسال شده اما تشخیص همه آنها، منطبق با تشخیص تیم پزشکی مخصوص رهبر ایران بوده است











۱۲ اردیبهشت ۴۲ در شروع حوزه و چهلم شهدای فیضیه:
صحيفه نور (2/ 12)
واى بر اين مملكت ، واى بر اين هياءت حاكمه ، واى بر اين دنيا، واى بر ما، واى بر اين علماى ساكت ، واى بر اين نجف ساكت ، اين قم ساكت ، اين تهران ساكت ، اين مشهد ساكت . اين سكوت مرگبار اسباب اين شود كه زير چكمه اسرائيل به دست همين بهايى ها، اين مملكت ما، اين نواميس ما پايمال بشود. واى بر دين ما، واى براين اسلام ، واى براين مسلمين . اى علما ساكت ننشينيد، نگوييد الان مسلك شيخ رضوان الله عليه ، والله شيخ اگر حالا بود تكليفش اين بود امروز سكوت همراهى با دستگاه جبار است ، نكنيد سكوت .



تلگراف به علم:
صحيفه نور (2/ 17)
عطف به تلگراف سابق اشعار مى دارد، معلوم مى شود شما بنا نداريد به نصيحت علماى اسلام كه ناصح ملت و مشفق امتند توجه كنيد و گمان كرديد ممكن است در مقابل قرآن كريم و قانون اساسى و احساسات عمومى قيام كرد. علماى اعلام قم و نجف اشرف و ساير بلاد، تذكر دادند كه تصويبنامه غير قانونى شما بر خلاف شريعت اسلام و بر خلاف قانون اساسى و قوانين مجلس است



صحيفه نور (4/ 19)
تاريخ 25/2/43
بيانات امام خمينى پس از آزادى از زندان
تاسف و تالم شديد از 15 خرداد
صحيفه نور (5/ 14)
و من عاجزم از اينكه تشكر كنم از جميع ملت هاى مسلمين ، اسلام ، تشكر كنم از ملت بزرگ ايران ، جميع اصناف ، جميع طبقات ، اينهائى كه با ما همكارى كردند، اينهائى كه در غم ما غم خوردند، تشكر بزرگ كنم از مراجع تقليد عظيم الشان ، زحمت كشيدند، تهران رفتند، اهانت ها ديدند در آنجا، زحمت ها كشيدند در آنجا. مراجع بزرگ از بلاد جمع شدند در مركز، از مشهد تشريف آوردند، از اهواز تشريف آوردند، از قم اعاظم ما تشريف بردند، مراجع ما تشريف بردند، نجف همراهى كرد، قم آن كسى هم كه اينجا بود همراهى مى كرد، همه ، همه با هم دست دادند به هم ، فهماندند به اينكه ما ملت زنده هستيم ، ما براى آزادى اين ملت به همه جور حاضريم ، يكى مان حبس مى رود يكى مان اهانت مى شود، يكى مان فحش مى خورد، ما به همه چيزش حاضريم . حالا هم همين مراجع عظام تشريف دارند، (كثرالله امثالهم ) (آمين جمعيت ) همان مراجع نجف تشريف دارند، (كثرالله امثالهم ). همان مراجع تهران و مشهد تشريف دارند، (كثرالله امثالهم ). اسلام همچنين نيست كه يك فرد داشته باشد، دو فرد داشته باشد، همه سرباز اسلامند، همه سربازان اسلامند، همه علما جان نثار اسلامند، نمى شود نباشند، همه هستند الحمدلله .





سخنرانی کاپیتالاسیون ۴ آبان ۴۳:
صحيفه نور (6/ 27)
آقا من اعلام خطر مى كنم ، اى ارتش ايران ! من اعلام خطر مى كنم اى سياسيون ايران ! من اعلام خطر مى كنم ، اى بازرگانان ! من اعلام خطر مى كنم ، اى علماى ايران ! اى مراجع اسلام ! من اعلام خطر مى كنم ، اى فضلا! اى طلاب ! اى مراجع ! اى آقايان ! اى نجف ! اى قم ! اى مشهد! اى تهران ! اى شيراز! من اعلام خطر مى كنم ، خطردار است ، معلوم مى شود زير پرده چيزهايى است و ما نمى دانيم ، در مجلس گفتند نگذاريد پرده ها بالا برود، معلوم مى شود براى ما خواب ها ديده اند.

صحيفه نور (6/ 28)
به داد اسلام برسيد.
اى سران اسلام به داد اسلام برسيد، اى علماى نجف به داد اسلام برسيد، اى علماى قم به داد اسلام برسيد، رفت اسلام . (گريه شديد حاضرين در مجلس ) اى ملل اسلام ! اى سران ملل اسلام ! اى روساى جمهور ملل اسلامى ! اى سلاطين ملل اسلامى ! اى شاه به داد خودت برس ، به داد همه ما برسيد. ما زير



جشنهای ۲۵۰۰ ساله:
صحيفه نور (9/ 8)
جشن براى آنى بايد گرفت كه براى اينكه يك خلخالى از پاى يك نفر معاهد، معاهده در مى آيد، آرزوى مرگ مى كند، نه كسى كه اگر يك دفعه يك شعارى برخلاف هواى نفس او داده بشود، بفرستد بريزند در دانشگاه . آقا نوشته اند كه دخترها را آن قدر زده اند كه پستان هاى آنها محتاج به جراحى است ، در همين چند وقت واقع شده است و نجف بى اطلاع است (گريه حضار) چه فضاحت هاى ديگرى كه كردند، قابل ذكرنيست . چرا؟ براى اين كه شعار دادند كه : (ما جشن 2500 ساله را نمى خواهيم ، ما گرسنه هستيم ، گرسنگى مسلمان ها را حل كنيد، جشن نگيريد، روى مرده ها جشن نگيريد.) آقا برسانيد به دنيا، چرا نجف اين قدر خواب است ؟ ما مسؤ ول نيستيم ؟ تمام كار ما براى مسلمين درس است ، فقط همين كه ما درس بخوانيم ؟ ما نبايد به درد مسلمان ها برسيم ؟ ما نبايد اعتراض كنيم كه چرا نفت ايران و اسلام را براى مملكتى كه در حال جنگ با مسلمين است مى فرستيد؟ اين اعتراض ندارد؟ نبايد اين گفته بشود؟ براى چه سلاطينى ، براى چه سلاطينى جشن بگيريم ؟ مردم چه خوشى از سلاطين دارند،براى آقا محمد خان قجر ما جشن



صحيفه نور (9/ 11)
آقا به هوش بياييد، نجف را بيدار كنيد اعتراض كنيد. اگر صد تا تلگراف از نجف برود كه با كمال ادب ، آقاى كذا و كذا، اعلى كذا، با كمال ادب ، بگويد كه آقا اين گرسنه ها را سير كنيد، اين مقدار خرجى كه براى اين امور مى خواهى بكنى خرج اين ملت بيچاره گرسنه بكن . خرج اين ورشكسته هاى بيچاره بكن كه بعضى از
آنهافرار كردند از ايران ، در همين جا بعضى هستند، در نمى دانم جاهاى ديگر هم بعضى . اگر يك صد تا تلگراف از اينجا، از علماى اينجا، از فضلاى اينجا و از طلاب اينجا برود، اجتماع را تاثير دارد، لكن كو كه يك همچنين چيزى بشود؟ اگر اعتراض نكنند كه چرا اعتراض مى كنيد خيلى ما متشكر هستيم .



صحيفه نور (17/ 29)
خدا مى داند كه من براى حوزه ها متاسفم ، من براى حوزه نجف متاسفم ، آقا حيثيتش را دارد از دست مى دهد حوزه نجف ، حيثيت را پيش مسلمين دارد از دست مى دهد، من متاسفم براى اين اشخاصى كه نيستند، من براى يك حوزه متاسف هستم ، يك حوزه هزار ساله و هزار و چند صدساله دارد حيثيتش را از دست مى دهد. شما ملاحظه كنيد در تمام اين صحبت هايى كه در ايران هست از اول تا آخر برويد مطالعه كنيد، تمام اعلاميه هايشان را مطالعه كنيد، اعلاميه چه جناح متدين ، چه جناح روشنفكر، چه جناح اهل علم ، برويد مطالعه كنيد، اسمى از نجف ديگ نيست ، نجف منسى است ، يك قدرى به داد اين نجف برسيد شما آقايان .
حوزه قم حوزه زنده است ، كشته مى دهد، مى كشد، كشته مى دهد، عرض مى كنم كه اگر بتواند مى كشد، الان هم در تحت فشار هست و معذالك زنده است ، معذالك ايستاده است . طلبه قم ايستاده است ، قمى ايستاده است ، ملت قم ايستاده است ، كتك مى خورد و ايستاده است . طلبه قم كشته مى دهد و ايستاده است و لهذا زنده است ، اصلا در اذهان مردم قم است هر چى هست و من براى نجف متاسفم . من قمى هستم اما براى نجف متاسفم . ما علاقه داريم به همه اينها، ما علاقه داريم به يك همچو حوزه هزار و چند صد ساله ، نگذاريد اين حوزه از بين برود، نگذاريد اين حوزه منسى بشود.


صحيفه نور (32/ 28)
يكى كسى كه اينقدر جنايت كرده ، حالا به مجرد اينكه آمد تعهد كرد حالا مى خواهد تمام بشود قضيه ؟ حالا ما فرض مى كنيم كه خير تعهد ايشان صادقانه است ، فرض است بر او (مطلب معلوم است ) رضا شاه به مرحوم فيروز آبادى وقتى آمده بود به نجف ، مرحوم فيروز آبادى در حرم ملاقات كرده بود، رضا شاه گفته بود من مقلد شما هستم آقامرحوم فيروز آبادى گفته بود (مطلب معلوم است ).
صحيفه نور (32/ 29)
قضاوت ايشان من را ياد كتاب موش و گربه انداخت امروز. كتاب ارزنده اى است كتاب موش و گربه ، كتاب آموزنده اى است . اين همان وضع حال سلاطين و قلدرها را در وقت قدرت و در وقت كمى قدرت ، وضع حيله بازى آنها را مجسم كرده است به اسم كتاب موش و گربه كه سجاده را يك وقت انداخته و نماز خوانده و توبه كرده و پيش خدا استغفار كرده كه من ديگر كارى نمى كنم ، تا اين موش هاى بيچاره بازى خوردند و برايش چيز بردند و امثال ذالك و بعد هم افتاد پنج تا از آنها را يكدفعه گرفت . آنوقت يكى يكى مى گرفت حالا پنج تا پنج تا. ما مى دانيم كه شما توبه تان همان توبه گرگ است ، همان توبه گربه است ، اين را ملت ديگر مى داند، لازم نيست اينقدر شما زحمت بكشيد و هى حرف بزنيد. اين آيات عظام و علماء اعلام كه حالا ايشان مى گويند كه (هدايت كنيد مردم را، چه بكنيد) اينها آنها بودند كه تا ديروز هر وقتى كه اين صحبت مى كرد (ارتجاع سياه ) اسم اينها بود. در لغت شاه اينها مرتجعين بودند آن هم مرتجعين سياه .



صحيفه نور (49/ 23)
سؤ ال : آيا شخص شما و يا دوستانتان با آمريكائى ها تماس داشته ايد و يا يكى از دوستان شما تا به حال توانسته است به آمريكايى ها بگويد كه مساله چيست ؟
جواب : هيچ روابطى نيست ، نه بين من و آمريكائى ها و نه بين دوستان من و آمريكائى ها.


صحيفه نور (68/ 29)
يك مصلحت بينى و من مى ديدم كه دشمن ها نمى خواهند مصلحت ما را ببينند، مصلحت خودشان اين است . من اين را فهميدم عازم شدم به اينكه نه ، بايد بروم . توصيه ها هم ، از رفقاى ما هم ، از دوستان ما هم توصيه مى شد كه حالا زود است ، لكن من اصرار آنها را از آن فهميدم كه نه زود نيست حالا بايد رفت و اينها در صددند كه همه قوا را جمع بكنند



صحيفه نور (254/ 20)
تصميمات اول انقلاب در سپردن پست ها و امور مهمه كشور به گروهى كه عقيده خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشته اند، اشتباهى بوده است كه تلخى آثار آن به راحتى از ميان نمى رود، گـرچـه در آن موقع هم من شخصا مايل به روى كار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحديد و تاييد دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم كه آنان




صحيفه نور (33/ 25)
اين مطلبى است كه آنها الان از خدا مى خواهند كه يك همچو چيزى را ملت قبول كند كه شاه سلطنت كند و حكومت نكند، دو سه ماه هم همين كار را مى كند، يك سال هم ممكن است همين كار را بكند، ولى فردا چه ؟ ما فرض هم مى كنيم كه خوب ايشان سلطنت بكند و ديگر از اين به بعد حكومت نكند، ديگر از اين به بعد هم يك آدمى بشود كه انقلاب ماهيت بدهد و بشود يك نفر آدم سالم صحيح خيلى تمام عيار، ما فرض اين را مى كنيم ، فرض باطل ، اينهمه جنايات كه كرد چه ، هيچ ؟ اشخاص عادى اگر يك كسى يك نفر آدم را بكشد، بعد بيايد بگويد آقا معذرت مى خواهم ببخشيد، رهايش مى كنند؟ قانون رهايش مى كند اين را؟ يا نه ؟ خوب ببخشيد كه تو آدم كشتى ، ببخشيد هم حرف شد؟ يك آدمى كه 25 سال بر مقدرات مملكت ما مسلط بود و 25 سال يا بيشتر خيانت به مملكت ما كرد، تمام ثروت اين مملكت را داد به غير، تمام چيزهاى مقدرات اين مملكت را به دست غير سپرد، نفت ما را آنطور از


صحيفه نور (33/ 27)
حالا ما فرض مى كنيم بسيار خوب شما ديگر حالا عابد و مسلمان شديد، اما تا اينجا چه ؟ تا اين حدى كه شما اين عمل ها را كرديد، در محاكم دنيا، در محكمه عدل الهى ، در احكام اسلام ، در احكام قوانين عرفيه ، هيچ ، تمام شد؟ تا معذرت خواستيد چون شما شاه هستيد، چون معذرت خواستيد تمام شد؟ ما رها كنيم و برويم ؟ حالا ديگر هر كسى برود سر كسب خودش ؟ ساختن يا ذكر سازش ، ذكر سازش با اين آدم ، طرح اين مطلب كه ما با اين يك سازشى بكنيم ، اين سلطنتش باشد حكومت نكند يا خير ايشان بروند و فرح خانم تشريف بياورند و سلطنت بر ما بكنند و بعدش هم خير، انتخابات آزاد و همه چيز درست ، طرح اين خيانت بر ملت اسلام ، بر اين ملت مظلوم است . اين مادرى كه ديروز با 5 نفر عائله اينجا نشسته و نهار خورده و امشب وقتى كه مى رود سر سفره دو نفر پيرزن و پيرمرد هستند و چند نفر جوانشان مرده ، اينها هيچ ديگر؟ ايشان معذرت خواستند تمام شد؟



صحيفه نور (35/ 1)
خوب تا حالا چه ؟ تا حالا اين كارهائى كه كرده است ، اين جرم هايى كه كرده است ، هيچ ؟ يك نفر آدمى كه چندين هزار خانواده را بى سرپرست كرده است ، چندين هزار مادر را بى فرزند كرده است ، چندين هزار پدر را بى اولاد و بى جوان كرده است حالا مى آيد در پيشگاه ملت (آقا ببخشيد، معذرت مى خواهم ) مى پذيرند؟ آن كسى كه بپذيرد، جواب اين مادر و پدرها را چه مى دهد؟ آن كه قبول كند كه ايشان سلطنت بكنند نه حكومت ، اگر هم ما فرض كنيم كه اين نيرنگ نيست كه هست ، بلااشكال هست ، اگر اين هم فرض كنيم ، خوب جواب اين مردم را ما چه بگوئيم ؟ آن پيرزنى كه بچه هايش همه شان كشته شده اند و منزلش خالى شد است از اولاد، جواب اين را ما چه بگوئيم ؟ بگوئيم كه اعليحضرت حالا سلطنت بكنند يا اعليحضرت باشند؟! در سلام ها مردم بروند سلام بدهند به اعليحضرت و براى جان او دعاى خير بكنند؟! ت



صحيفه نور (41/ 14)
اموال مسلمين را تاراج كرده و كسانى كه همراه او بودند و رفقايش بودند تاراج كردند، حالا تازه آمده است به مردم رو مى كند كه ، به علما رو مى كند كه (مراجع عظام و علماى اعلام ، من معذرت مى خواهم و من اشتباه كردم ، بيائيد بسازيد و اين اسلام را همراهى كنيد) يا به سوى ساير مردم دست دراز كرده معنا ندارد يك همچنين مطلبى ، اصلا غلط است اين . معذرت خواستن حتى در درگاه خداى تبارك و تعالى كه ارحم الراحمين است ، شرائط دارد. اگر يك كسى به مردم تعدى كرد و مال مردم را برد يا خورد يا ظلم به مردم كرد، مردم را زجر كرد، حبس كرد، از اين كارهائى كه اينها كرده اند و مى كنند، حالا بيايد بگويد خدايا من توبه كردم !! غلط كردى توبه كردى ، توبه وقتى است كه تمام آن كارهائى كه تا حالا انجام دادى جبران بكنى ، بعد از اينكه جبران كردى آن كارها را آنوقت بگو توبه كردم . خوب اين مساله اى است . اما اينهمه كارها كه كرد، هيچ !! ده سال اشخاص ‍ محترم را در حبس نگه داشت ، كمتر، بيشتر، هزاران نفر را در حبس ها آنطور زجر كردند، پاها را اره كردند، سوزاندند، آنهمه فضاحت رابارآوردند، حالا بيايد بگويد كه من توبه كردم و ما هم بگوئيم كه خوب ،بسيار خوب ، گوش بدهيد، آقا توبه كردند و توبه هم مقبول است !! كجا توبه مقبول است ؟ بايد اينها را جبران بكند تا توبه را خدا بپذيرد و توبه باشد.



صحيفه نور (254/ 18)
در جبهه به آرمان نهايى نرسيده ايم ، پس شهادت و رشادت و ايثار و از خود گذشتگى و صلابت بى فايده است ! در حالى كه صداى اسلام خواهى آفريقا از جنگ هشت ساله ماست ، علاقه به اسلام شناسى مردم در آمريكا و اروپـا و آسيا و آفريقا يعنى در كل جهان از جنگ هشت ساله ماست .
من در اين جا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحليل هاى غلط اين روزها رسما معذرت مى خواهم و از خداوند مى خواهم مرا در كنار شهداى جنگ تحميلى بپذيرد. ما در جنگ براى يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم . راستى مگر فراموش كرده ايم كه ما براى اداى تكليف جنگيده ايم و نتيجه فرع آن بوده است . ملت ما تا آن روز كه احساس كرد كه توان و تكليف جنگ دارد به وظيفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان كه تا لحظه آخر هم ترديد ننمودند، آن ساعتى هم كه مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه ديد و گردن نهاد، باز به وظيفه خود عمل كرده است !



صحيفه نور (180/ 15)
تاريخ : 6/4/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده هاى شهدا و معلولين و گروهى از پاسدارانواحد آموزش و عمليات سپاه =پاسداران انقلاب اسلامى .
صحيفه نور (180/ 18)
اگر شاهنشاهى هستيد بگوئيد تا ما تكليفمان را با شما تعيين كنيم
اين چه وضعى است در اين مملكت ؟ همه كه نمى شود، هميشه نمى شود كه با حرف مردم را قانع كرد. باز هم آرم هاى شاهنشاهى در كاغذهايشان هست ، من نمى فهمم كه اينها چه اشخاصى هستند، باز هم مريضخانه ها، مريضخانه بنياد فلان هست در ايران ، باز هم تذكره ها، تذكره هاى شاهنشاهى هست ، باز هم كاغذهاى اداره ، كاغذهاى شاهنشاهى هست . اگر شاهنشاهى هستيد، خوب بگوئيد تا ما تكليفمان را با شما تعيين كنيم . تا من بگويم ملت با شما چه كند و اگر نيست ، چرا اين آرم ها را بر نمى داريد؟ چرا اين اشخاصى كه در اين ادارات مشغول فساد هستند، چـرا اينهائى كه مشغول هستند كه جوان هاى ما را تباه كنند، در اين ادارات تصفيه نمى كنيد؟ من نمى دانم اين مملكت وضعش چه هست ؟ بيست سال است كه اين ملت ، ملت محروم دارد زحمت مى كشد، كشته مى دهد. پانزده خرداد آنقدر كشته داد و بعد هم هى پانزده هاى خرداد براى ما پيش آمد، اينهمه اينها به شهادت رسيدند، ما تا كى بايد مواجه با اين چهره هاى افسرده باشيم ؟ ملت ايران تا كى بايد منتظر باشند كه شماها از آن گـرفتارى هايى كه مى گوئيد داريم در ادارات ، بيرون بيائيد؟ تا كى صبر كند ملت ايران و تا كى شما مى خواهيد اصلاح كنيد امور را؟ يك سال و نيم بيشتر گذشته است از اين انقلاب و باز آرم هاى شاهنشاهى هست اگر شاهنشاهى هستيد بـگـوئيد. اگر تا ده روز ديگر، تا ده روز ديگر، در يكى از اين چيزهائى كه از ادارات صادر مى شود، عكس همان آرم هاى شاهنشاهى باشد و اسم آنها باشد، من با ملت مى گـويم كه با شماها آن رفتار كند كه با شاهنشاه كرد. ما هى سكوت مى كنيم هى مى خواهيم مطالب را خودشان حل بكنند، معذلك به فكر اين حرف ها كم هستند. چرا به فكر نيستيد؟ چرا شوراى انقلاب به فكر اين مطلب نيست ؟ چرا رئيس جمهور به فكر اين افراد نيست ؟ اين امور نيست ؟ به آن حرف هائى كه مى زنيد، يكقدرى هم عمل كنيد. شما همه مخالفيد با شاهنشاهى ، راس شما، آنهائى كه در راس هستند كه من مى شناسمشان ، اينها همه مخالفند با اين وضع ، مخالفند با اوضاع سابق ، اسلامى هستند، لكن مسامحه مى كنند. من نمى فهمم اين مسامحه چيست ؟ در همين دو سه روز براى من يك چيزى آوردند كه تذكره اى بوده است كه همان آرم شاهنشاهى و همان كثافتكارى ها. در وزارت خارجه و در همه وزارتخانه ها همه مراكز، فساد، بايد اصلاح بشود اين امور، نمى شود اينطور، اگر عاجزند، كنار بروند تا ما افرادى پيدا بكنيم كه عاجز نباشند و اگر عاجز نيستند، چرا عمل نمى كنند.
من از شماها عذر مى خواهم ، من از ملت ايران عذر مى خواهم ، من از ملت ايران عذر مى خواهم ، من از اين مادرهائى كه بـچـه هاى خودشان را از دست دادند، معذرت مى خواهم ، من از اين برادرهائى كه عزيزان خودشان را دادند، از دست داده اند، معذرت مى خواهم ، من از اين ارتشى هايى كه جوانان خودشان را از دست داده اند، از اين پاسدارها كه جوان هاى خودشان را از دست داده اند و برادران خودشان را، معذرت مى خواهم كه عرضه اين را ندارم كه كار را درست كنم . من از حضرت مهدى سلام الله عليه ، من از پيشگاه پيغمبر اكرم معذرت مى خواهم ، من از پيشگاه ولى عصر امام مهدى سلام الله عليه معذرت مى خواهم ، من از پـيشـگاه ملت ايران معذرت مى خواهم ، من از شما برادران ، برادران ارتشى ، برادران پاسدار، برادران ژاندارمرى و ساير قواى انتظامى كه در راه اسلام جوان هاى خودشان را دادند، معذرت مى خواهم . ما نتوانستيم براى شما كارى انجام بدهيم ، ما ضعيف هستيم ، ما باز گرفتار كاغذ بازى هستيم ، ما باز گرفتار آرم شاهنشاهى هستيم . مملكت ما باز مملكت شاهنشاهى است ، وزارتخانه هاى ما، وزارتخانه هاى ما باز وزارتخانه هاى طاغوتى است و ما نتوانستيم اينها را اصلاح كنيم . بايد به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح مى كنيم .




صحيفه نور (253/ 18)
مى خواهد خودش متصدى امر باشد. جريان امر اگر به دست ديگرى بهتر واقع بشود. اين ناراحت است مى گويد من خوب است باشم . اين از شيطنت هاى باطنى انسان است . انسان به صورت مقدس مابى طرحش مى كند، من مى خواهم به اين ثواب برسم . اگر حساب كند پيش خودش كه همان ثواب را، بالاترش را به شما مى دهند و شما كمك كنيد به اين كسى كه متصدى است و از شما بهتر مى تواند، راضى نمى شود. مساله اين نيست كه ثواب مى خواهم ، مساله اين است كه دنيا مى خواهم . اختلاف اگر بين افراد پيدا مى شود، جستجو كنند در باطن ذات خودشان ببينند كه مساله ، مساله مصلحت اسلام و مصلحت مسلمين است يا مساله ، مساله مصلحت خودش هست ؟ پاى نفس در كار است يا خدا در كار است ؟ اگر يك كسى يك مطلبى را بهتر از من مى تواند انجام بدهد آيا من خوشحالم به اينكه او متصدى امر بشود يا من ناراحتم ؟ اگر يك وزير بتواند بهتر كار وزير ديگرى را انجام بدهد و كمك كند به او آيا نفس او اجازه به او مى دهد؟ اگر براى خداست اجازه بايد بدهد. اگر براى خداست نبايد بين قشرهاى مختلف اختلافى واقع بشود و بحمدالله نيست اختلاف ، انشاءالله .




جلد 14 - صفحه 365
سخنرانی
زمان: صبح 6 خرداد 1360 / 22 رجب 1401
مکان: تهران، حسینیّه جماران
موضوع: اهمیت مجلس شورای اسلامی و بیان وظایف نمایندگان مجلس
مناسبت: سالگرد تأسیس مجلس شورای اسلامی
حضار: نمایندگان مجلس شورای اسلامی
جلد 14 - صفحه 380
همه مملکت ایران را به هم بزنم برای اینکه من باشم و هیچ کس نباشد نه، همه باشید، و همه هم حفظ کنید مملکت را. همه باشید، و همه روی قانون عمل بکنید قانون اساسی را باز کنید، و هرکس مرز و حد خودش را تعیین کند. به ملت هم بگویند که قانون اساسی ما برای دولت این را وظیفه کرده است؛ برای رئیس جمهور این را؛ برای مجلس این را؛ برای فرض کنید فلان کار برای ارتش این را. برای همه وظیفه معین کرده است. به مردم بگویند در قانون اساسی که شما رأی دادید برایش، وظیفه ما این است. در لفظ فقط نباشد، و در واقع خلاف. واقعاً سرفرود بیاورید به قانون؛ و واقعاً سر فرود بیاورید به اسلام. لفظ را همه می‌گویند. شاید شیطان را هم ازش بپرسند، می‌گوید من انقلابی هستم! امروز همه انقلابی هستند! امروز همه دلسوز برای ملت هستند! امروز دعوای اینکه ما همه جنگ هم رفته‌ایم - و شما دیدید که یک دسته نوشته‌اند که ما از اول در جنگ چه بودیم - گفته‌اند. خوب، من هم می‌توانم بگویم من در صفِ اول جنگ دارم جنگ می‌کنم، ولی اینجا افتادم همینطور. باید به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آورده‌اند، این مردم زاغه نشین که شماها را روی مسند نشانده‌اند ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام الله» - خدای نخواسته - باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به 22 بهمن. قضیه [این‌] است که فاتحه همه ما را می‌خوانند! من از خدای تبارک و تعالی امید این را دارم که به ما عنایت بفرماید و ما را هدایت کند به یک راهی که مرضی اوست؛ و قلمهای ما را هدایت کند به یک نوشته‌هایی که مورد رضای اوست. و بر زبانهای ما جاری کند یک چیزهایی را که مورد رضای اوست.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته





yektanet-logo-sign
بسمه تعالی
پسرم، حسین خمینی![1] جوانی برای همه خطرهایی دارد که پس از گذشت ایام انسان متوجه می‌ شود. من میل دارم کسانی که به من مربوط هستند در این کوران های سیاسی وارد نشوند. من امید دارم که شما مجاهدت در تحصیل علوم اسلامی، با تعهد به اخلاق اسلامی و مهار کردن نفس امارة بالسوء، برای آتیه مورد استفاده واقع شوی. من علاوه بر نصیحت پدری پیر به شما امر شرعی می‌ کنم که در این بازی های سیاسی وارد نشوی و واجب شرعی است که از این برخوردها احتراز کنی. من به شما امر می‌ کنم که به حوزۀ علمیۀ قم برگرد و با کوشش به تحصیل علوم اسلامی ـ انسانی بپرداز. از خداوند تعالی توفیق شما و همۀ محصلین را خواستارم.
9 رجب 1401
روح‌ اللّه‌ الموسوی الخمینی"

1 - آقای سید حسین خمینی، نوۀ امام خمینی و تنها فرزند پسر حاج آقا مصطفی خمینی.
صحیفه امام؛ ج 14، ص 345





[ عکس ]
بعد از #جماران، خبرگزاری #تسنیم هم برای #الف‌لام‌خمینی رپرتاژ رفت!


مسئله #تحریف‌امام به یک پدیده شوم فراجریانی تبدیل شده است و با مشاهده این اتفاقات، حالا بهتر می‌توان به حکمت هشدار مقام معظم رهبری در مورد خطر پدیده تحریف امام پی برد!


▫️نمونه‌هایی از تحریفات الف‌لام را در روزنه بخوانید:
▫️یادداشت اول:
صفحه ۱: https://eitaa.com/rozaneebefarda/11067
صفحه ۲:https://eitaa.com/rozaneebefarda/11068

▫️یادداشت دوم:
صفحه ۱:https://eitaa.com/rozaneebefarda/11076
صفحه ۲:https://eitaa.com/rozaneebefarda/11077

▫️یادداشت سوم:
https://eitaa.com/rozaneebefarda/11079

▫️یادداشت چهارم:https://eitaa.com/rozaneebefarda/11085




@rozaneebefarda



الف‌لام‌خمینی و تکرار شایعه برخورد تند امام و آیت‌الله حکیم!



#اختصاصی|| الف‌لام تحریف؛ پرونده ویژه روزنه در نقد #الف‌لام‌خمینی/ یادداشت ۵
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻


🔹در پی ورود امام به نجف اشرف در تاریخ 1343.7.26 (پس از رهایی از تبعیدگاه ترکیه) دو نامه و یک خاطره از سه نفر روحانی در دست است كه درباره ورود امام به نجف و ديدار او با مراجع، گزارشاتی داده اند.

🔻آن دو نامه، همزمان با روزهايی است كه امام وارد نجف شده و از این جهت دقیق‌ و قابل اتکا است ليكن خاطره، پس از گذشت چهل سال از آن روز و روزگار بازگو شده و با خطاهای آشكاری همراه است؛ ليكن نامه ها با دقت و صحت و امانت و دور از گزافه گويی نوشته شده است.

نویسنده الف‌لام‌خمینی به آن دو نامه هيچ گونه اشاره ای نمی‌كند که جای سوال و ابهام جدی دارد!

🔻شگفت آور اين است كه نويسنده خاطراتی را كه چهل سال بعد گفته شده و آكنده از خطا و نارواگويی است را مورد استناد قرار می دهد و آنها را اعتبار می بخشد و در عین حال از مکتوبات دقیق و اسناد متقن به آسانی عبور می‌کند؟

🔻 بهبودی گزارش نادرست مربوط به یکی از روحانیان ساکن نجف را كه درست چهل سال پس از گذشت دیدار و گفت و گوی تاریخی امام با آیت‌الله العظمی حكيم و با لسانی غیردقیق و پرخطا به روایت آن دیدار پرداحته، به عنوان یک منبع معتبر دانسته و روايت این دیدار را چنین بازگو كرده است:
«... رفته رفته گفت وگوی آن دو [خمينی- حكيم] تند شد و نصرالله خلخالی با خنده و رها كردن چند جمله خود را وسط انداخت و گفت و گو را پایان رساند.»(الف لام، ص517)

این مطلب و تندی میان آیت‌الله حکیم و امام در آن دو نامه وجود ندارد. شگفت‌آور اينكه نويسنده الف لام در بررسی اسناد ساواک نیز كوچک‌ترين گزارشی از رد و بدل شدن سخنان تند و درشت ميان امام و آقای حكيم نيافته است. بی ترديد اگر چنين برخوردی ميان آن دو بزرگوار پيش می‌آمد مسئولان و مقامات ساواك بيش از هر مقام ديگری خواهان بهره‌برداری از آن بودند و آن را برجسته می‌كردند و روی آن مانور می دادند.

🔘آنها كه در مجلس ديدار امام با آقای حكيم حضور داشتند و آن را روايت كردند (چه مأموران ساواک كه آن گفت و گوها را ضبط كردند يا به ياد سپردند و به تهران گزارش دادند و چه روحانيان همراه امام و دوروبری‌های آقای حكيم) هم نظر بودند كه موضوع بيماری آقای حكيم و پيشنهاد امام به او (برای سفر به ايران برای مداوا) راه گفت و گو پيرامون اوضاع سياسی ايران و بايستگی مبارزه با شاه را باز كرد و در پايان اين گفت وگو نيز همه آنها كه در جريان اين گفت وگو بودند هم نظرند كه سخن امام با اين فراز پايان يافت: «شما اقدام و قيام نماييد؛ من اولين كسی خواهم بود كه از شما تبعيت خواهم کرد.(نهضت امام خمینی، ج2، ص223)

🔹بهبودی بر خلاف تمام مستندات متقن که حاکی از یگ گفتگوی جدی و محترمانه را بعنوان دیداری عامیانه که احیانا در آن پرخاش و تندگویی نیز در ميان اين قلمداد کرده و پادرمیانی و خود وسط انداختن مرحوم نصرالله خلخالی را پایان‌بخش این دیدار عنوان کرده است.

🔹البته پیش از این، برخی نویسندگان دیگر نیز به نقل‌های مخدوش در مورد این دیدار تمسک کرده و روایت‌های خنده‌آوری از برخورد دو تن از بزرگان با یکدیگر نقل کرده اند!

🔻استناد نويسنده الف لام به برخی خاطرات غیزدقیق، درباره گفت وگوهای امام و آقای حكيم،
نشان از اين واقعيت دارد كه نامبرده برخلاف ادعای بی غرضی و بی طرفی(!) به هر سند، گزارش و خبری كه به نوعی امام را زير سؤال ببرد- هر چند برخلاف نظر همه ناظران و حاضران و حتی گزارشگران ساواك باشد- اهميت می‌دهد و آن را برجسته می‌كند.




🔘 روزنه؛ دریچه‌ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053





الف‌لام و تهمت به امام در زمینه حفظ شاه!



#اختصاصی|| الف‌لام تحریف؛ پرونده ویژه روزنه در نقد #الف‌لام‌خمینی/ یادداشت ۳
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻


نویسنده الف لام در روایتی ناروا و نادرست از دیدار سلیمان بهبودی (نماینده شاه) با امام خمینی، چنین آورده است:

بهبودی سلام شاه را رساند و اندكی درباره نظام ارباب و رعيتي گفت و از قول شاه ابراز داشت كاری كه می‌خواهيم بكنيم قانونی است؛ املاک را به زور نمی‌گيريم؛ می‌خريم.
آيت‌الله گفت كه خريد ملک ديگران به زور جايز نيست، اما دعوای ما درباره اين چيزها نيست. بلكه دو مطلب را بايد بگويم يكی اين‌كه شاه قرار بود ديگر ارتجاع سياه نگويد، ولی دوباره اين حرف را گفته است [!!!] دوم این‌که علم ... گفته است در این کار [تقسیم اراضی]، دولت جلودار نیست بلکه شخص اعلیحضرت جلودار است... بهتر بود در این قضیه هم علم جلو می‌آمد تا اگر ضربه‌ای وارد شد شاه ضربه نخورد.(الف لام، ص236)

🔹ماجرا از این قرار است که در پی اعلام رفراندوم فرمایشی پيرامون مواد ششگانه موسوم به انقلاب سفید، شاه فردی به نام سليمان بهبودی را به عنوان نماينده رسمی خود به قم فرستاد تا انگيزه و انديشه خود را برای علما توضيح دهد و نظريه‌های آنان را نيز بشنود و تا سر حد امكان آنان را با رفراندوم شاه همراه سازد.

امام خمینی در اعلاميه‌ای كه بعد از آن ديدار منتشر ساخت، محتوای مواضع اعلامی خود در اين ديدار (كه با صراحت مطرح كرده بود) را بازگو كرد و بندهايی از آن را برشمرد ليكن بنابر مدعای نويسنده الف لام، عمده‌ترين اشكالی كه امام در ديدار با سليمان بهبودی مطرح كرده و بر اساس آن با شاه مبارزه می‌کرد دو مطلب بوده است:
نخست اينكه شاه كلمه «ارتجاع سياه» را بر زبان نياورد!
دوم اينكه علم به جای شاه جلودار انجام رفراندوم شود تا اگر پيشنهاد شاه با بی‌اعتنايی و رأی منفی مردم رو به رو شد «شاه ضربه نخورد»!!

🔻نويسنده چنين القا كرده كه گويا امام خود را مصداق ارتجاع سياه می‌دانسته و از کاربست آن كلمه توسط شاه رنج می‌كشيده است!

دوم اينكه امام تا آن پايه شاه دوست بوده(!) كه شكست شاه در رفراندوم را نمی‌توانسته است برتابد و بر خود هموار كند؛ از اين رو پافشاری داشته است كه علم مسئوليت رفراندوم را بر دوش بگيرد كه «شاه ضربه نخورد»!

ناگفته پیداست که امام نه تنها هیچ گرایشی به محمدرضای جنایت‌کار و رژیم طاغوتی وی نداشت بلکه از مدت‌ها پیش از آغاز نهضت خویش درصدد براندازی آن رژیم منحوس بود.

به علاوه وارستگی روحی و اخلاقی ایشان، که نمونه‌هایی از آن در ادامه خواهد آمد، ثابت می‌کند که امام خمینی اساسا توجهی به تهمت‌های بی‌پایه به خود نداشت و به چیزی جز تکلیف الهی خویش نمی‌اندیشید.

🔹نظر امام خمینی پیرامون اصلاحات ارضی به شرح ذیل است:

بسم الله الرحمن الرحیم

آنچه به اسم قانون #اصلاحات‌ارضی درصدد اجرای آن هستند مخالف عقل و شرع و‏‎ ‎‏مصالح مملکت و مباین موازین عدل و فقه اسلامی است و آنچه بسیاری از مالکین‏‎ ‎‏بزرگ عمل کرده و می کنند و از عمل به قوانین اسلام راجع به حق فقرا خودداری می کنند‏‎ ‎‏مخالف عقل و شرع و مصالح مملکت و مباین موازین عدل و فقه اسلامی است.

اصل‏‎ ‎‏مالکیت در اسلام محترم است و هیچ مقامی حق ندارد ملک دیگری را بدون رضایت و‏‎ ‎‏طیب نفس او تصرف کند یا به دیگری انتقال دهد و تصرف در اموال غیر بدون رضایت‏‎ ‎‏او حرام و نماز خواندن در املاکی که به این نحو از مالک سلب شود باطل است و اصل‏‎ ‎‏حفظ حقوق فقراء و اجراء آن در اسلام محترم است و هیچ مالکی نمی تواند در آن‏‎ ‎‏تصرف کند و اگر حق فقرا را به طوری که شرع مطاع تعیین فرموده به آنها ندهند مرتکب‏‎ ‎‏گناه کبیره شده اند و اگر با آن اموال چیزی بخرند مالک نمی شوند و نماز آنها در آنچه‏‎ ‎‏حق فقراء به آن تعلق گرفته باطل است و فقیه جامع شرایط فتوا می تواند حق فقراء را از‏‎ ‎‏آنها بگیرد و به محل مقرر شرعی آن برساند.
والسلام علی من اتبع الهدی. ‏
‏‏روح الله الموسوی الخمینی‏
(صحیفه امام، ج۲۱،ص۴۹۲)

🔹آنگونه که پیداست، مطالب مندرج در کتاب الف‌لام خمینی با مستندات تاریخی و نظرات قطعی امام خمینی، در #تعارض آشکار است؛
نویسنده مدعی می‌شود امام خمینی مشکلی با اصلاحات ارضی نداشته و به نماینده شاه اعلان کرده که 《دعوای ما درباره اين چيزها نيست》!!
در حالی که امام خمینی قانون اصلاحات ارضی را مخالف عقل و شرع و‏‎ ‎‏مصالح مملکت و مباین موازین عدل و فقه اسلامی دانسته‌اند!

🔻به راستی کدامین عقل سلیمی می‌تواند چنین انگاره‌های باطلی از جمله تهمت حفظ شاه را به امام خمینی نسبت دهد؟
🔻اگر این قبیل موارد مصداق تحریف امام نیست، پس تحریف چیست؟!
🔻و اگر این اثر مخدوش حاوی تهمت‌ها و تحریف های ناروا علیه امام است، چرا کسی صدایی برنمی‌آورد و اثر بهبودی بعنوان سوگلی محافل فرهنگی و رسانه‌ای، مورد تجلیل و تمجید واقع می‌شود؟!



@rozaneebefarda
الف لام و دروغ‌پردازی در خصوص موافقت امام با اجرای مشروط مواد شش‌گانه!




#اختصاصی|| الف‌لام تحریف؛ پرونده ویژه روزنه در نقد #الف‌لام‌خمینی/ یادداشت ۶
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻


🔹از نادرستی‌های فاحش کتاب الف لام خمینی که قلب و روان آزاداندیشان و اصحاب تاریخ را می‌آزارد، تحریف خط فکری و راه سیاسی و انقلابی امام و ایجاد شبهه و ابهام در سیره سیاسی آن مرد بزرگ است.

🔻هدایت‌الله بهبودی در موارد متعدد به تحریف اندیشه‌های سیاسی امام پرداخته یا تحریف‌های دیگران را تکرار کرده و به آن جلوه بخشیده است!
به طور مثال در ادعایی گزاف و تحریف‌آمیز چنین آورده است:
«... آیت‌الله خمینی مخالفتی با اجرای مواد ششگانه، در صورتی که به دور از دخالت بیگانگان طراحی شده باشد، نداشت»! (الف لام خمینی، ص237)

🔹نخست باید از این نویسنده پرسید که بر پایه چه سند معتبری این نکته مهم و راز مگو(!!) را به دست آورده است که امام با مواد ششگانه مخالفتی نداشته است؟!
نکته‌ای که در درازای بیش از نیم قرن گذشته محققان اندیشمند و پژوهشگران خردمند نتوانسته‌اند آن را کشف کنند، چگونه این نویسنده به آن دست یافته است؟!!

🔹دوم، سندها و آثاری که از امام در دست است نشان می‌دهد که او با مواد ششگانه به شدت مخالف بوده و آن را مباین موازین عدل و فقه اسلامی و مخالف عقل و شرع و مصالح کشور می‌دانسته است.
امام در پاسخ به پرسش پیرامون اصلاحات ارضی که یکی از مواد ششگانه بود، اعلام کرده است:
... آنچه به اسم قانون اصلاحات ارضی درصدد اجرای آن هستند مخالف عقل و شرع و مصالح مملکت و مباین موازین عدل و فقه اسلامی است... اصل مالکیت در اسلام محترم است و هیچ مقامی ‌حق ندارد ملک دیگری را بدون رضایت و طیب نفس او تصرف کند یا به دیگری انتقال دهد و تصرف در اموال غیر بدون رضایت او حرام و نماز خواندن در آن ملکی که به این نحو از مالک سلب شود باطل است...

🔻امام در هر فرصت و در هر مناسبتی ضد به اصطلاح اصلاحات ارضی شاه و تقسیم اراضی فورمالیته موضع صریح و روشنی داشتند و هیچ‌گاه آن را تأیید نکردند.

🔹سوم اینکه امام یکی از بندهای مواد شش‌گانه «اصلاح قانون انتخابات» را پوششی برای دستبرد به قانون اساسی می‌دانستند و بر این نظر بودند که رژیم شاه زیر عنوان «اصلاح قانون انتخابات» بر آن است که بندهایی از قانون اساسی مانند «قید اسلام»، «تحلیف به قرآن مجید» و قید ذکوریت را حذف کند، از این رو به شدت با آن مخالفت کردند.

🔹چهارم به فتوای امام بهره‌گیری مردم از اقدامات و کارهای «عام‌المنفعه» و به‌ظاهر مذهبی و مردمی ‌حاکمان جائر (مانند ساخت مساجد، چاپ قرآن و...) بدون اجازه حاکم شرع جایز نیست و بالاتر از آن، حتی اگر دادگاه دستگاه ظلم، حق مظلومی‌ را از قلدری بازستاند و به او بازگرداند، مالک آن مالی که به وسیله دستگاه قضایی حاکم ستم‌پیشه به او برگردانده شده است، نمی‌تواند از آن بهره بگیرد و از آن استفاده کند مگر اینکه از حاکم شرع اجازه بگیرد. بنابراین چگونه می‌توان پذیرفت که امام با تقسیم اراضی و دیگر موادی که از سوی شاه جائر اجرا شده است- بر فرض محال که در راه منافع و مصالح مردم باشد- نظر موافق داشته باشد!

🔹پرسشی که نباید از کنار آن بی‌تفاوت گذشت این است که جناب نویسنده از این ادعای ناروا و خلاف واقع که «آیت‌الله خمینی مخالفتی با اجرای مواد ششگانه نداشتند» چه نقشه و نظری داشته و بر آن بوده که از آن چه بهره‌ای بگیرد؟

▫️دور از نظر نیست که وی خواسته باشد به طور جانبی از موضع «نهضت آزادی» و «جبهه ملی» که مواد شش‌گانه شاه را با شعار «اصلاحات آری- دیکتاتوری نه» به رسمیت شناختند، پشتیبانی کند و چنین بنمایاند که امام نیز همین نظر را داشته و با گروه‌های سیاسی کشور در تأیید مواد شش‌گانه و رفرم امریکایی، همراه و هم‌صدا بوده و سیاست سازشکارانه آن گروه‌ها را تأیید می‌کرده است.

▫️چرا نویسنده الف‌لام‌خمینی تلاش دارد انگاره‌های غلط برخی گروه‌های سیاسی واداده و روشنفکرمآبان پرمدعا در مواجهه با اصلاحات آمریکایی را به نام امام ثبت کند؟!

🔹مخدوش‌سازی #محکمات‌اندیشه‌‌و‌سیره‌سیاسی‌امام‌خمینی، در کتاب پرغلط #الف‌لام‌خمینی کاملا مشهود است و هزار افسوس که چنین اثر مخدوشی از سوی نهادهای فرهنگی و رسانه‌ای کشور حلوا حلوا می‌شود و هر روز رپرتاژی تازه از آن می‌روند!

🔻امید است #صدا_و_سیما در #دوران‌جدید، به اصلاح رویه سابق خود بپردازد و ضمن پرهیز از ترویج کتاب، زمینه‌ای برای نقد آن فراهم سازد.
#وزارت‌فرهنگ_و_ارشاد #دولت_مردمی و #انقلابی نیز قطعا در جهت مقابله با تحریف امام تکلیف شرعی و انقلابی خاص خود را دارد اما اقدامی در جهت مقابله با الف‌لام نداشته، بلکه اخیرا از اثر جدید بهبودی تجلیل کرد!

مقابله با تحریف امام یک ضرورت است!



🔘 روزنه؛ دریچه‌ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر:
https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053