بسم الله الرحمن الرحیم
جنگ ایران و عراق(1400 - 1408 هـ = 1359 - 1367 ش = 1980 - 1988 م)
قبول قطعنامه و پایان جنگ ایران و عراق(1400 - 1408 هـ = 1359 - 1367 ش = 1980 - 1988 م)
عملیاتهای جنگ
شرح ماجرای مکفارلین-ایران کنترا-ایرانگیت(1406 هـ = 1365 ش = 1986 م)
نامه محرمانه حضرت امام خمینی(ره) به مسئولان نظام در خصوص قطعنامه 598 + اسناد
فتح خرمشهر و پس از آن
شرح حال الشیخ محمدرضا مهدوی کنی(1349 - 1435 هـ = 1931 - 2014 م)
اعلان جمهوري اسلامي ايران(1399 هـ = 1358 = 1979 م)
منشور روحانیت-۳ اسفند ۶۷
جنگ ایران وعراق-ویکی پدیا
عملیات رمضان-ویکی پدیا
کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 21 » صفحات 102
حکم به آقای رازینی جهت تشکیل دادگاه ویژه تخلفات جنگ
جلد 21 - صفحه 102
حکم
زمان: 2 مرداد 1367 / 9 ذی الحجه 1408
مکان: تهران، جماران
موضوع: تشکیل دادگاه ویژه تخلفات جنگ
مخاطب: رازینی، علی (رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح)
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای علی رازینی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح.
جنابعالی موظف میباشید:
1- دادگاه ویژه تخلفات جنگ را در کلیه مناطق جنگی تشکیل و طبق موازین شرع بدون رعایت هیچ یک از مقررات دست و پاگیر به جرایم متخلفان رسیدگی نمایید.
2- هر عملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبهه اسلام و یا موجب خسارت جانی بوده و یا میباشد مجازات آن اعدام است. والسلام.
2 / 5 / 67
روح الله الموسوی الخمینی
فهرست عناوین جلد 21
روایتهای رازینی از خلخالی و اعدام منافقین
«این نگرانی و اتهامی که القاء شده بود، شامل دستگاه قضایی هم میشد. چون میگفتند صدام بی محابا با متخلفین برخورد میکند. یعنی اگر کسی عقب نشینی یا کوتاهی کند، صدام با او برخورد و اعدامش میکند؛ اما در ایران با رحمت و رأفت برخورد میکنند و لذا نیروهای مسلح حساب نمیبرند. به همین دلیل دغدغهای ایجاد شده بود.» اینها بخشی از مصاحبه مفصل حجتالاسلام و المسلمین رازینی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح در سال ۶۷ است.
به گزارش ایسنا، جماران در ادامه نوشت: عضو سابق مجلس خبرگان رهبری که اکنون ریاست شعبه ۴۱ دیوان عالی کشور را بر عهده دارد، در منزل خود پذیرای ما بود و سؤالات مهمی را در خصوص حکم امام برای تشکیل دادگاه ویژه تخلفات جنگ، عملیات مرصاد، محاکمه منافقین و... از او پرسیدیم و رازینی هم به عنوان رئیس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح با سعه صدر به تمام سؤالات ما پاسخ داد.
مشروح گفتوگو با حجت الاسلام و المسلمین علی رازینی را در ادامه میخوانید:
حضرت امام در حکمی که برای شما صادر کردند میفرمایند:
«بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای علی رازینی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح
جنابعالی موظف میباشید:
۱- دادگاه ویژه تخلفات جنگ را در کلیه مناطق جنگی تشکیل و طبق موازین شرع بدون رعایت هیچ یک از مقررات دست و پاگیر به جرایم متخلفان رسیدگی نمایید.
۲- هر عملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبهه اسلام و یا موجب خسارت جانی بوده و یا میباشد مجازات آن اعدام است. و السلام.
۶۷/۵/۲
روح الله الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحه ۱۰۲)
چه اتفاقاتی در جبههها باعث صدور این حکم توسط حضرت امام شد؟ آیا حضرتعالی بعد از صدور این حکم با امام ملاقاتی داشتید؟ اگر ملاقاتی داشتید، چه گفته شد و بعد از آن چه تصمیماتی گرفتید؟
من از شما تشکر میکنم که به فکر احیای میراث گرانبهای امام هستید و مطالبی که امام فرمودهاند را پیگیری و بازخوانی میکنید.
پاسخ این سؤال مستلزم یکی، دو مقدمه است که در فضای آن مسأله قرار بگیریم تا بتوانیم مفهوم فرمایش حضرت امام را بهتر بیندیشیم.
**********
ویکی پدیا:
حمایت آمریکا از عراق
حمایت آمریکا از عراق شامل کمکهای اقتصادی چند میلیارد دلاری، فروش فناوری دوگانه، تسلیحات غیر آمریکایی، اطلاعات نظامی و آموزش عملیات ویژه بود.[۲۰۸] ایالات متحده به دلیل ارتباط عراق با گروههای تروریستی از فروش مستقیم تسلیحات به عراق خودداری کرد، اما چندین فروش فناوری «دو منظوره» مستند شدهاست. به ویژه، عراق ۴۵ هلیکوپتر بل را به قیمت ۲۰۰ میلیون دلار در سال ۱۹۸۵ خریداری کرد.[۲۰۹]
حمایت دولت ایالات متحده از عراق مخفی نبود و اغلب در جلسات علنی سنا و مجلس نمایندگان مورد بحث قرار میگرفت.[۲۱۰] آمریکا از عراق با شور و شوق حمایت نمیکرد و کمکها برای جلوگیری از پیروزی ایران بود. این را هنری کیسینجر گفت که: «حیف که هر دوی آنها نمیتوانند ببازند.»[۲۱۱]
سوریه و لیبی
در میان کشورهای عربی نخستین کشور حامی ایران از سال ۱۹۸۲، سوریه بود. در سال ۱۹۸۵ لیبی نیز با ایران یک پیمان استراتژیک منعقد کرد. به غیر از این دو کشور ایران متحد اصلی دیگری در منطقه نداشت.
ترکیه و الجزایر
ترکیه روابط گستردهای با هردو کشور ایران و عراق داشت و الجزایر موضع بیطرف داشت.
اسرائیل
در طول جنگ ایران و عراق، ایران و اسرائیل روابط غیررسمی، راهبردی محدود ولی مخفیانهای با یکدیگر داشتند.[۳۰۱][۳۰۲] با این وجود، اسرائیل در راستای «سیاست موازنه قوا» در جنگ ایران و عراق از نبرد فرسایشی دو دشمن سرسختش استقبال میکرد[۳۰۳] و مواضعی علیه هر دو طرف جنگ داشت.[۳۰۰]
اسرائیل در ماجرای ایران کنترا به ایران مخفیانه اسلحه میفروخت و کار ناتمام نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در نابودسازی نیروگاه اتمی اوسیراک در «عملیات شمشیر سوزان» را با حمله هوایی به نیروگاه اتمی اوسیراک عراق در «عملیات اپرا» و نابودی برنامه اتمی عراق، تمام کرد.[۳۰۴]
در اوایل جنگ ایران و عراق از مناخم بگین، نخستوزیر وقت اسرائیل، سؤال میشود که دربارهٔ آن جنگ چه نظری دارد؟ او در پاسخ گفته بود: «ما برای هر دو طرف آرزوی موفقیت داریم.»
اشارهای کنایهآمیز به اینکه اسرائیل از نبرد فرسایشی دو دشمن سرسختش استقبال میکند.[۳۰۵]
از کانال ایتا حدائق ذات بهجة:
🌺 میتوانیم صدام را ساقط کنیم اما ... 🌺
🌸 از حضرت آیهالله بهجت - رحمهالله - ثبت شده که در زمان حکومت صدام، در پاسخ به درخواست مردم و عالِمان برای نابودکردن صدام، فرمودند: "ما ذکرها و وِردهائی داریم که اگر بخواهیم و بگوئیم، به او مهلت داده نخواهد شد اما [ فعلاً ] مصلحت نیست و ... " (فریادگرِتوحید،ص۱۸۶)
- - - - - - - - -
✍ نگارنده نیز دو داستان دیگر از دو مردخدای دیگر، شنیده است که چون جائی ثبت نشده، آنها را اینجا مینویسد:
💧۱. [ مرحوم ] حجهالاسلام مسلم اسماعیلی به نگارنده گفت: روزی پس از دیدار با جعفرآقا مجتهدی - رحمهالله - میخواستم به دیدن حضرت آیهالله خمینی - رحمهالله - بروم [ و به ایشان هم نگفته بودم که قصد رفتن نزد مرحوم آیهالله خمینی را دارم ] که مرحوم جعفرآقا مجتهدی با نشاندادنِ دو انگشت اشاره و انگشت بزرگ خود، فرمود: "وقتی به دیدن آقاخمینی رفتی به ایشان بگو: 'جعفر گفت من با همین دو انگشتم میتوانم صدام را نابود کنم اما مصلحت نیست.' "
💧۲. و آقا ... نیز برای نگارنده نقل کرد که آیهالله سید عبدالکریم کشمیری - رحمهالله - فرمود: وقتی برای دیدن آقاخمینی به تهران رفته بودم، ایشان از من پرسید: "آیا میتوانی صدام را نابود کنی؟" پاسخ دادم: "می توانم اما پس از اسقاط او، مسائلی پیش میآید؛ آیا میتوانید آنها را جمع و جور و مدیریت کنید؟"
با این پاسخم آقاخمینی از خواستهاش منصرف شد."
☘ اما حجهالاسلام حسین گ. نیز که بعدها این داستان را برای نگارنده نقل کرد، دلیل مرحوم آیهالله کشمیری را از زبان خود ایشان چنین نقل کرد: آقاکشمیری فرمود: "دیدم پیامدهای این کار برای خودم خیلی سنگین است؛ به همین علت این کار را نکردم."
✍ و البته روشن است که هر دو علت میتواند درست باشد و بلکه مطمئناً هر دو درست است و هر دو - با هم - علت انجامندادنِ آن تصرف و کرامت است.
۲۸ فروردین ۱۳۹۹
🌺 جنگ عراق با ایران، در کشاکش سیاست و فقه و عرفان 🌺
🌸 به جنگ هشتسالهی عراق با ایران از زاویههای گوناگونی میتوان نگریسته و آن را ارزیابی کرد.
سه زاویهی اصلی آن، سیاست و فقه و عرفان است.
💧در دیدگاهِ سیاسی سخنانی مانند این مطرح میشود که این جنگ چرا رخ داد؛ آیا قابل پیشبینی و پیشگیری بود یا نه؛ آیا به نفع ایران بود یا نه؛ آیا در زمان خوب و بجا و به شکل درستی پایان یافت یا نه و ...
💧از دیدگاه فقهی - که بخشی از باورهای سیاسی هم در آن دخیل است - تکلیف این مسائل روشن میشود که آیا این جنگ مشروع بود یا نه؛ و اگر در آغاز مشروع بود، آیا تا پایان مشروعیتش حفظ شد یا از زمان مشخصی به بعد، فاقد مشروعیت بود و ...
💧از دیدگاه عرفانی هم به این مسائل پرداخته میشود که آن گرفتاری بزرگ، تاوان کدام گناه بود و ...
- - - - - - - - - -
🌸 در سیاست:
💧۱. از مرحوم آیهالله بهجت شنیدم که فرمود:
"زمانی که ما در نجف بودیم، یکی از عالمان درگذشت و برای شرکت در تشییع و دفن او، به کربلا رفتیم.
شرکتکنندگان پس از دفنش در یکی از حجرههای صحن امامحسین نشسته بودند تا صاحبان عزا در آنجا از آنان با چای و سیگار و قهوه پذیرائی کنند و بنده هم آنجا بودم.
یکی از بستگان آن عالِم نیز که در حکومت عراق منصبی داشت، آن جا بود و گفت: 'حکومت عراق اکنون به بهانه و به نام آماده شدن برای جنگ با اسرائیل دارد اسلحه و تجهیزات نظامی میخرد اما من به شما میگویم که این، دروغ است و حکومت عراق در فکر حمله به ایران است و در حقیقت برای هجوم به ایران درحال تقویت نیروی نظامی خود است.' "
یعنی از سالها پیش از وقوع جنگ عراق با ایران، این جنگ از سوی آمریکا و انگلیس و یهود، برای دو کشور شیعهی عراق و ایران طراحی شده بود.
و حتی در زمان پهلوی و پیش از انقلاب هم مدت کوتاهی عراق و ایران با هم جنگیدند و چند ایرانی هم اسیر شدند اما آن جنگ، بسرعت خاتمه یافت و شنیدم هنگام آزادشدن اسیران ایرانی، اسیرانی که در آن جنگ کوتاهمدت به چنگ عراق افتاده بودند نیز، آزاد شدند درحالیکه خبر نداشتند در ایران انقلاب شده و گمان میکردند هنوز نظام پهلوی سرِکار است!
💧همچنین روز دیگری از آیهالله بهجت شنیدم که فرمود: "حکومت عراق زمانی [ پیش از انقلاب ] ایرانیانی که در شهرهای نجف و کربلاء ساکن و مقیم شده بودند، به بهانهای از عراق بیرون کرده و به ایران عودت میداد؛ [ همانها که به 'معاودان' مشهور شدهاند. ]
محمدرضا پهلوی در گفتاری پاسخ بهانهی حکومت عراق را داد اما نمیدانست علتی که عراق میآورد، بهانه است و حکومت عراق چون میخواهد با ایران بجنگد، از این میترسد که ایرانیان مقیمِ عراق، به هواداری وطنشان برخاسته و به نفع ایران وارد عمل شوند؛ برای همین، قصد داشت پیش از حمله به ایران، آنان را از عراق بیرون کند."
💧۲. گفته میشود که حضرت آیهالله خمینی - رضواناللهعلیه - پس از پسگیری خرمشهر، با ادامهیافتن جنگ موافق نبودند.
از دکتر س. شنیدم که اکبرهاشمی در جمعی از مسوولان گفته بود: "آقاخمینی موافق ادامهی جنگ نیست اما باید با ایشان صحبت شود [ یعنی موافقتشان جلب شود. ]"
و همین گونه شد؛ اکبرهاشمی نظر آیهالله خمینی را تغییر داد و ایشان نیز - همچنان که روحیهشان چنین بود - پس از متقاعدشدن برای ادامهی جنگ، با همهی نیرو و صلابت، بر این موضع ایستادند و حتی اذن ندادند کسی سخنی از لزوم پایاندادن به جنگ، بیان کند.
تا اینکه نظر همان اکبرهاشمی به لزوم پایاندادن به جنگ تغییر کرد و این بار هم با همان زیرکی ویژهی خود، کارهائی کرد که پافشاری رهبر فقید بر ادامهی جنگ را تغییر دهد و موفق هم شد؛ به عبارت دیگر: تنها کسی که باعث کشدادنِ جنگ شد، همان کسی بود که باعث پایاندادن به آن شد.
💧۳. دکتر ابراهیم یزدی معتقد بود که سخنان تحریکآمیز مرحوم آیهالله خمینی باعث حملهی عراق به ایران شد. مثلاً اینکه ایشان ارتش عراق را دعوت به کودتا و مردم و حوزهی عراق را دعوت به اِسقاط حزب بعث میکرد.
و حتی این ادعای خود را در دهان حجهالاسلام سیدمحمود دعائی هم گذاشت و بارها از وی نقل کرد اما دعائی تکذیب میکرد تا در مصاحبهای گفت: "من در مجلس ختمی دکتر یزدی را دیدم و به او گفتم چیزهائی که از من نقل میکند، خطاست و من هرگز آن حرفها را نگفتهام اما واکنش یزدی تنها سکوت و نگاه به بالا بود"!
💧و محمدحسن حائری نوشته است: "یکی از دوستان من نیز، این خاطره را از زبان سیدمحمود دعائی نقل میکند؛ پس باید گفت: دعائی مجبور به تکذیب سخنش شده."
💧اما صلاح عمرعلی - سفیر عراق در سازمان ملل در سال ۱۳۵۸ - می گوید: صدام به من گفت: "این فرصت به دست نمیآید مگر در هر صد سال، یک بار و ما سرهای ایرانیان را خواهیم شکست و هر یک وجب خاکی را که اشغال کردهاند باز پس خواهیم گرفت و شطالعرب را بازپس میگیریم و این صحبتِ 'از 👇
👆راهحل مسالمتآمیز و انسانی و حل کردن اختلافات با ایران را نمیخواهم دیگر از زبان تو تکرار شود مطلقا.'
صدام فکر می کرد که در برابرش یک فرصت تاریخی برای ادب کردن ایران وجود دارد.
صدام میخواست پیش از آنکه حکومت جدید ایران قدرت بگیرد با آن تسویه حساب تاریخی کند."
( کلیپ این سخنان در نت هست. )
💧اما درهرحال این دست ناپختگیها در گفتار، نمیتوانست توجیه درستی برای حملهی عراق باشد.
🌸 در فقه:
💧۱. به نص و تصریح قرآن، اگر گروهی از مسلمانان به گروهی دیگر تجاوز کنند، همهی مسلمانان باید به کمک مظلوم رفته و تجاوز را دفع کنند.
و در اینکه در جنگ، عراق متجاوز بود، شکی نیست. ( گرچه فرد بیاطلاعی ایران را متجاوز میداند! او نمیداند که سخنان تحریکآمیز به معنای جنگ نیست و برخوردهای پراکنده در مرزها نیز به معنای جنگ یا آغاز آن نیست و همیشه در مرزها درگیریهای جزئی وجود دارد.
جنگ زمانی رخ میدهد که کشوری آشکارا به کشور دیگر، اِعلام جنگ دهد یا در عمل به آن حمله کند. )
و فقه ادامه میدهد که اگر متجاوز را دفع کردید، دیگر حق ندارید این بار شما به خانهی او حمله کرده و آن را تصاحب کنید!
اما موافقان فقهی ادامهی جنگ پس از آزادسازی خرمشهر میگویند: "اولاً پس از آزادسازی خرمشهر، بخشهای دیگری - مانند مقداری از مهران - هنوز در اشغال عراق بود.
ثانیاً: ادعای آمادگی صدام برای صلح، تنها تاکتیک و فریب بود و او پس از تقویت نیروهایش دوباره به ایران حمله میکرد و ایران نباید این فرصت را به وی میداد."
و مخالفان فقهی آن دیدگاه پاسخ میدهند: "وقتی صدام اِعلامِ آمادگی برای آتشبس کرده بود، یعنی با مذاکره میشد بخشهای اشغالی دیگر را پسگرفت. ثانیاً: مگر شما نمیگوئید مامور به انجام تکلیفید؟ تکلیف در زمان آمادگی متجاوز برای آتشبس، صلح و سازش است و نباید در این مرحله، نیتخوانی کرد؛ یعنی اگر هم صدام دوباره حمله میکرد، شما نیز دوباره دفاع میکردید."
💧۲. بحثهای فقهی دیگری هم در زمینهی جنگ مطرح است؛ مانند اینکه آیا جائز است مردم را اجباراً و بهزور، به جنگ با متجاوز واداشت یا سربازی اجباری و گسیل سربازانی که حجت شرعی دیگری دارند به جنگ، نامشروع است و ...
🌸 اما در عرفان:
💧۱. گاهی یک تقدیر و مجازاتی که خدا برای جامعه و قومی مینویسد، لخت و عریان است و گاهی پنهان.
مثلاً زمانی برای پذیرش توبهی بنواسرائیل به آنان فرمود به تاریکی رفته و با سلاح به جان هم بیفتند و به اندازهای از همدیگر بکشند و خون بریزند تا خشم خدا فروکش کرده و آنان را ببخشاید: فَاقتُلُوا اَنفُسَکُم.
و گاهی تقدیر و مجازات خدا پنهانیست؛ مانند زمانی که خدا بارِ دیگر تصمیم به مجازات بنواسرائیل داشت و از فرشتگان پرسید چهگونه میتوانند آن کار را انجام دهند؟ یکی از آنان گفت: "من با الهام غلط به دل پیامبرانشان [ = پیامبران اکتسابی]، آنان را بخطا میاندازم و این کار را انجام میدهم."
و سپس قرار میشود پادشاه کافری به یهودیان حمله کند؛ پادشاه یهود با پیامبران مشورت میکند و بجز یک پیامبر، نظر همهی پیامبران مقابله با آن پادشاه کافر متجاوز میشود و به این شکل، یهودیان بجای فرار و تقیه، خود را به کشتن میدهند!
💧در جنگ عراق با ایران نیز، قرار بود خداوند شیعه را "در تاریکیِ ندانستن" تنبیه کند؛ از اینرو با اینکه نظر فقهی فقیهان به آتشبس بود اما اوضاع را به گونهای پیش بُرد که کار خود را بکند!
مثلاً عارف بزرگ، آیهالله بهاءالدینی برای پایانیافتنِ جنگ، مشغولِ ختمی شد اما روح دوازده نفر از اولیای درگذشتهی خدا پیش او آمده و گفتند هر یکشان توان نابودکردن دویستهزارنفر از دشمن را دارند اما مصلحت خدا در ادامهیافتنِ جنگ و پایانگرفتنِ آن به شکل طبیعیست و آقابهاءالدینی هم صلاحدیدِ خدا را ترجیح داده و ختم خود را بههم زد.
💧۲. این لطف بزرگ خدا شامل ایرانیان شد که جنگ به شکلی رقم بخورد که عدهای از شیعیان که جان خود را در اثر آن از دست دادند، در درگاهِ خدا "شهید" تلقی شوند.
اگر طبق همان برنامهای که کافران برای ایران و عراق طراحی کرده بودند، اینهمه مردم جان میباختند، فردای قیامت چه حجت و پاسخی برای کشتن و کشتهشدن داشتند؟! آیا جز این بود که همه دوزخی میشدند؟!
اما اکنون بسیاری از آنان معذورند و خواهند گفت: "ما به فرمان مرجع تقلیدِ خود کشتیم یا کشته شدیم." 👇
👆💧۳. موید جالب دیگری برای این سخن در ذهن نگارنده است:
مردِخدا، مرحوم کربلائی احمد میرزاحسینعلی تهرانی ( مشهور به کَل احمد ) فرمود: "در خواب ( یا مکاشفه ) دیدم میخواهند گوسفندی را پشت به قبله ذبح کنند که ناگهان آیهالله خمینی پیدا شد و چاقو را از دست ذابح گرفت و گوسفند را رو به قبله کرده و ذبح کرد."
یعنی اگر مرحوم آیهالله خمینی نبود، خدا به هرحال کار خود را کرده و این اندازه از خون شیعه را - از هر دو طرف ایرانی و عراقی - میریخت اما پدیدار شدنِ ایشان باعث و علت این شد که آن خونها رو به قبله ریخته شده و مهدور و بیپاداش نباشند.
💧۴. حالا اگر کسی افق عرفانی مرحوم آیهالله خمینی را بسیار بالا بداند، خواهد گفت: "این اکبرهاشمی و دیگران بودند که مهرههای بیاطلاعِ آیهالله خمینی برای رواکردنِ خواست خدا بودند، هرچند گمان میکردند آنان دارند زمینهی تصمیمسازی را برای رهبر فقید ایجاد میکنند! بگذار چنین توهّم کنند!"
و اگر افق عرفانی ایشان را در آن اندازه نداند، خواهد گفت: "همهگی ابزار پیشبُرد اهداف خدا بودند: یَفعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدرَتِهِ وَ یَحکُمُ ما یُرِیدُ بِعِزَّتِهِ و خدا درهرحال و به دست هر فردی، کار خود را پیش میبَرَد."
💧البته سخن در هر یک از این بخشها و گزارهها، پُردامنه است که در جای خود باید به آن پرداخت.
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
🌸 - پرسش: شما نوشتید: "در زمان غیبت امامزمان، زعیم شیعیان، 'افقهِ اعدل' است."
و از طرف دیگر نوشتید: "که مرحوم آیهالله خمینی، آیهالله سیداحمد خوانساری را از خود فقیه تر میدانستند."
سوالم این است که پس چرا نهضت خود را به راه انداختند؟
🌸 - پاسخ: لابد میدانید که بدیهیات و ضروریات اسلام، جای تقلید نیست؛ یعنی هیچ مسلمانی مثلاً نگاه نمیکند بهاینکه مراجع تقلید، نمازهای پنجگانهی روزانه را واجب میدانند یا نه؟ یا نماز صبح را دو رکعت میدانند یا نه؟
آن زمان هم که مرحوم آیهالله خمینی نهضت خود را آغاز کردند، برداشتشان این بود که اصل و اساس اسلام در حالِ نابودیست و در چنین وضعی نباید منتظر دستور یا دیدگاهِ "افقهِ اعدل" بود؛ بلکه بر هر مسلمانی واجب است که از ریشه و هستهی اصلی اسلام دفاع کند وَ لَو بَلَغَ ما بَلَغَ.
و تا پایان عمرشان نیز، اسلام را در خطرِ نابودی میدیدند و بر همه - از جمله خودشان - واجب شرعی میدیدند که نه به عنوان تشخیص یک فقیه و وجوبش بر مقلدان او، بلکه به عنوان واجبی ضروری بر هر یک از مسلمانان، مبارزه کند.
این جملههای عجیب که چند ماه پس از پذیرش آتشبس با عراق از ایشان صادر شده، با دقت بخوانید:
👈 "دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشای سرمایهداری غرب و پوچی و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدمهای اول مبارزه جهانی خود علیه غرب و شرقیم.
مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست میخوریم و نابود میشویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی میکنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب میکنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبههایدار میروند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزبالله در جهان به اسارت گرفته میشوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم" (صحیفهی آیهالله خمینی،ج۲۱،ص۳۲۷) 👉
( و همین جا بیفزایم: پس میبینید اینکه اکنون از اکبرهاشمی نقل میشود که گفت: "آیهالله خمینی پس از پذیرش قطعنامه به من گفت: 'پذیرش قطعنامه، تنها آتشبس با عراق نبود؛ بلکه من دیگر از همهی مواضع و سخنانم کوتاه آمدهام' "، نقل قابل پذیرشی نیست. )
💧برگردیم به ادامهی پاسخ:
و اگر مرحوم خوانساری معتقد به مبارزهی قاطع و رهبری جامعه به آن شکل بود و میتوانست از پس آن برآید، مرحوم آیهالله خمینی حکومت را به ایشان واگذار میکردند اما فتواهای آیهالله خوانساری و فقیهان همفکر او، به گونهای بود که آیهالله خمینی آن فتواها را عامل زندهکردن اسلام نمیدانستند؛ پس چارهای جز پیشبردن نهضت با رهبری خود نمیدیدند.
🌸 - پرسش: پس چرا آقاخمینی در زمان آقابروجردی دست به نهضت نزد؟ یعنی بیفاصله پس از وفات ایشان، اسلام به خطر افتاد؟!
🌸 -پاسخ: به دو علت:
۱. تا زمان حیات آیهالله بروجردی، محمدرضا پهلوی - از ترس ایشان - برخی از ظواهر اسلام را کنار نینداخته بود.
۲. با وجود آیهالله بروجردی و جایگاه بلندی که داشت - و خود مرحوم آقاخمینی اصلیترین کسی بودند که ایشان را ساکن قم کرده و مرجعیتش را جا انداختند - هرفقیهی هرحرکتی برخلاف آقابروجردی میکرد، کارش بیپشتیبان و محکوم به شکست بود و آیهالله خمینی هم این را میدانستند و طبیعی بود که کارِ بیهوده نکنند اما پس از آقابروجردی احتمال تاثیر در فعالیتها و مبارزات خود و پیداشدنِ پشتیبان میدادند.
🌸 - پرسش: حالا آیا واقعاً اسلام آن اندازه در خطر بود که آقاخمینی دست به قیام بزند؟
🌸 - پاسخ: اگر وضع آن زمان جامعه را بدانید و مسلمان غیوری هم باشید، به ایشان حق میدهید که تحمل آن وضع را نکردند.
مثلاً نظام پهلوی برای ترویج علنیشدن زنا و فحشا، در جشن هنر شیراز نمایشی درست کرد که در آن در جلوِ چشم همه، به زنی تجاوز شود.
و حتی شنیدم - که البته از 👇
👆 راستی این خبر مطمئن نیستم - که ازدواجِ (!) همجنسها را نیز در آنجا مرتکب شدند تا از ممالک مترقی(!) عقب نمانند.
مبدأ تاریخ اسلامی را هم تغییر داد.
و چه اهانتها به اسلام و مقدسات میشد!
و همهی دربار پهلوی را بهائیان و اسرائیلیان و امریکائیها پُر کرده بودند و حقیقةً ایران در دست بهائیها و یهویانِ اسرائیل بود.
گذشته از مفاسد اخلاقی فراوان که در جامعه رایج شده بود.
و هدررفتِ نفت و گاز ایران از سوی خودی و بیگانه و ...
که طبیعی بود مومن نمیتوانست تحمل کند؛ مگر آن که حِلم امامان را میداشت.
و چون قرار بود حضرت آیهالله خمینی - رضواناللهعلیه - با آن وضع در بیفتند، به ایشان غیرت و شجاعت و حماسهی حسینی دادند لکن نمیشد حِلم امامان دیگر را نیز بدهند؛ این شد که همه چیز به هم ریخت ...
💧شاید این جمله ی آقاشبیری را از آیهالله بهجت - سَقَیاللهتربتَه - نیز شنیدم که فرمود: "اساساً فهم انسانهای شجاع با دیگر انسانها فرق میکند."
یعنی روایات نهیکننده از قیام در زمان غیبت را به گونهی دیگر میفهمند و ...
و باز از آقابهجت شنیدم که فرمود: "نمیتوان به کسانی که در برابر کفرِ باطنی حاکمان زمانشان قیام کردند، چندان اِشکال کرد؛ زیرا آنان ایمانشان زیاد بود و تحملشان کم ..."
- - - - - - - - -
✍ باری؛ سخن در این مباحث، تمامشدنی نیست و کانال هم جای گفتنِ همهچیز نیست.
💧 "این سخن پایان ندارد ای جواد!
ختم کن وَ اللهُ اَعلَم بِالرَّشاد"
💥 اجتماعیها و سیاست
🌸 - پرسش: سن من کم است و در رخدادههای سیاسی و اجتماعی نبودهام اما میخواهم حقیقتها را به زبان ساده و درست بدانم.
لطفاً مرا از کلیات انقلاب و مردان سیاست ( رهبران و رئیسجمهوران ) آگاه کرده و تکلیفم را روشن کنید.
و پرسش دوم اینکه پس از رهبرمعظم - دامظله - چه باید کرد؟
من روی گفتهی شما خیلی حساب میکنم و ...
🌸 - پاسخ: پرسشتان خیلی کلیست، با این حال عرض میشود:
💧در پی انقلاب مشروطه، قرار شد 'سرتیپ رضا آلاشتی' ( که سوادش ابتدائی و در اندازهی خواندن و نوشتن متون ساده بود و برخلاف قانون خودش، نامخانوادگی 'محمود پهلوی' را بهزور از او گرفت و برخورد نهاد ) به عنوان رئیسجمهور حاکم ایران شود اما پس از روی کار آمدن، در نادانی و سادگیِ مردم، ادعای شاهی نموده و برای خود تاجگذاری کرد.
خودش به یکی از همسرانش گفته بود: "اگر میدانستم شاهشدن ایناندازه آسان است، زودتر شاه میشدم!"
💧بخشی از خاک کشور را او به بیگانگان بخشید! ( مانند سرزمینهائی که به ترکیه داد. )
💧او که اعتراف داشت انگلیسیها بر سرِ کارش آوردند، با دیدن قدرتیابیِ موقت آلمانها به آنان گرایش پیدا کرد اما اوضاع برخلاف پیشبینیِ او پیش رفت و در نتیجه انگلیسیها وی را برده و پسرش را روی کار آوردند.
💧دو خطای بزرگش ( گذشته از شهیدکردن مرحوم مدرس و جنایتهای دیگر ) - آنچنان که میگویند - یکی "تضعیف شعائر دین" و دیگری "دولتیکردنِ اقتصاد کشور" بود.
💧پسرش، محمدرضا متاسفانه غرق در فساد جنسی بود. ( که بخشی از آن را اسدالله علَم در خاطراتش نوشته است. )
💧مراکز فساد و فحشاء و میکدهها هم در زمان او رونق گرفتند و نه تنها انگیزهای برای برچیدن آنها نداشت، بلکه باعث گسترش آنها شد.
💧خطای بزرگ دیگرش هدر دادنِ ثروت و پول بسیار هنگفت نفت و گاز کشور بود که اصلاً معلوم نشد خرج چه چیزهائی شد! و بجای آنکه صرف بهبود زندگی و آسایش مردم و پیشرفت کشور شود، روز به روز طبقهی محرومان جامعه بیشتر میشد.
💧در زمان او سلطهی آمریکا و اسرائیل و انگلستان بر کشور بسیار زیاد شد و بسیاری از منصبهای مهم و حساس، به فرقهی بهائیت سپرده شد.
💧از دست دادن بحرین - که برای هر حکومتی ننگ بشمار میآید - به دست او رخ داد.
💧از سوی ديگر، طلبهای جوان به نام سید روحالله خمینی با دیدنِ خلاف شرعهای زمان رضاپهلوی تصمیم به قیام گرفت و معتقد بود باید اَحکام اسلام در جامعه جاری باشد.
با این که روزی در جوانی به دوستش، آیةالله بهاءالدینی گفت: "من فردا قیام میکنم!"، اما کارش را به سالها پس از آن موکول کرد.
💧سالها بعد - یعنی در زمان پهلوی پسر - مرحوم آیةالله خمینی معتقد شد که ریشهی همهی عقبماندگیها و بدبختیهای ایران محمدرضاست؛ افزون بر آن، آرزوی پیادهشدنِ اَحکام اسلام، همچنان با او بود.
💧این بود که پس از درگذشت زعیم شیعه ( آیةالله بروجردی ) قانونهای ضداسلامی مانند "کاپیتولاسیون" و "حقرایدادن به زنان" را انگیزه و نقطهی آغاز نهضت خود کرد و همهی گروههای مخالف و مبارز با پهلوی - چه مسلمان و چه نامسلمان - او را به عنوان رهبر پذیرفتند.
💧مرحوم آیةالله خمینی در نظر مردم، مردی عارف و فقیه و عادل و باتقوا و شجاع و راستگو و دارای فراست و آگاه به درد آنان و اقتضائات روز و ... و ... و ... بود و میلیونها ایرانی و غیرایرانی به معنای حقیقی واژه، "عاشق" ایشان شدند.
💧بزرگترین خوبی نهضت او،
۱. "زندهکردن شور اسلامخواهی"
۲. و "بیرونکشیدنِ ایران از حلقوم آمریکا و بیگانگان" یعنی همان "استقلال سیاسی" بود.
💧او کار خود را کرد و کشور را به مردم و نسل بعد سپرد.
💧و بزرگترین آسیبی که در پیِ نهضت ایشان دیده شد،
۱. "پدیدار شدن بدعتها"
۲. و "بهناماسلام شدنِ ستمها" بود. 👇
👆( بستهشدن فاحشهخانهها و میکدهها را نیز به دستآوردِ نهضت ایشان بیفزائید.
و از دسترفتن جان افراد در جنگ هشتساله - که اکنون گفته میشود ایشان پس از پسگیری خرمشهر با آن مخالف بود اما اکبرهاشمی نظر ایشان را تغییر داد - در برابر "پدیدار شدن بدعتها در دین" و "بهناماسلام شدنِ ستمها"، در دیدهی برخی، خُرد مینماید. )
💧آن دو خوبی و آن دو بدی، از آغاز انقلاب تا کنون ادامه یافته است.
💧دکتر مهدی بازرگان ( که نمیدانم چرا به مهندس مشهور شده، با اینکه دکتر بود! ) مامور تشکیل دولت موقت شد اما حرکتهای نسنجیده و تند انقلابیها را تحمل نمیکرد و با اینکه مردی مومن بود اما چون مطالعههای تخصصی و ژرف دربارهی اسلام نداشت، در اواخر عمرش معتقد شده بود که "اسلام همان شیوهی کشورداری را سفارش میکند که در کشورهای اسکاندیناوی رایج است البته منهای فحشاء و شربخمر؛ و دین تنها برای امور عبادی و ساختن آخرت آمده است؛ نه دنیا."
💧ابوالحسن بنیصدر با انقلابیها نساخت و با مسعود رجوی پیوند خورد و به فرانسه رفت.
💧محمدعلی رجائی چندان در ریاست نماند.
💧به دورهی ریاست اکبرهاشمی که رسیدیم، معلوم شد هاشمی نیز مانند بازرگان، جامعهی اسلامی را چیزی مانند کشورهای غربی میداند اما بیجهمرزی و شراب؛ همین و بس!
💧و معتقد بود که "در راه رسیدن به جامعهای آباد با الگوی غربی، چارهای جز لِه شدن محرومان جامعه نیست." و گاهی بهکنایه و با ترس این باورش را به زبان میآورد.
💧و اختلاف نظری اصلی رهبرمعظم - دامظله - با وی، در این بود که رهبرمعظم نمیخواهد ایران در هاضمهی نظم جهانی که قرار است آمریکا قلهی آن باشد، هضم شود و به تلاش برای برپائی دوباره ی"تمدن اسلامی" معتقد است اما برای هاشمی این سخنان نامفهوم و بیمعنا مینمود.
💧محمدخاتمی همان سیاستهای هاشمی را داشت به علاوهی گرایش بیشتر به غرب و آمیختن آزادی با بیبندوباری؛ تا جائی که حتی خودش آشکارا مرتکب حرامهائی مانند مصافحه و دستدادن با دخترکان نامحرم میشد.
💧به یاد دارم شب ۲ خرداد ۷۶ در مسجد آیةالله خوشوقت بودم و او در پاسخ به جوانانی که پس از نماز پای سخنش بودند، گفت: "به کسی که افکار سروش را دارد، رای ندهید." و منظورش خاتمی بود.
💧اما مهمترین و بهترین رویداد زمان خاتمی، این بود که پس از افشای رازِ قتلهای زنجیرهای، روشن شد که چه افراد و افکاری وزارت اطلاعات را اداره میکنند. ( حالا یا خودسرانه یا برابر ماموریتی که از دشمنان خارج از کشور دارند. )
💧خوبی روی کار آمدن احمدینژاد این بود که درون اکبرهاشمی برای همه هویداتر شد و معلوم شد او نیز حاضر است برای حفظ آنچه بدان معتقد است، آشوب و کشتار سال ۸۸ را راه بیندازد؛ که همه میدانند میرحسین و کروبی در اندازهای نیستند که بتوانند آن فتنه و آشوب و کشتار را راهاندازی کرده و ادامه دهند.
( اینها را مرحوم آیةالله بهجت پیش از درگذشتشان پیشگوئی کرده بودند که "فتنهی عجیبی در راه است که هر چه دعا کردم، رفع نشد و همینطور ادامه خواهد داشت ..." و البته این مشکلات به علت نبود خود ایشان است که "نفس مطمئنه" بود و هرگاه یکی از اولیای بزرگ خدا از دنیا برود، برای اهل آن جامعه چنین مشکلات و گرفتاریهائی پدید میآید. )
💧حسن روحانی و ابراهیم رئیسی لابد به سنتان میخورند و خودتان عملکرد آنان را دیده و میبینید.
✍ با دقت در آنچه گفته شد، تکلیف دانسته میشود: اکنون دچار "نادانیها و بدعتها" و "بهناماسلام شدنِ ستمها"ئیم.
💧پس اول باید دینشناس شد و سپس دید آیا میتوان هر تکلیفی را به عنوان "حکم ثانوی" و "مصلحت" تغییر داد یا نه؟ و آیا افرادی که اکنون در جاهائی مانند "مجمع تشخیص مصلحت نظام" هستند، کمترین لوازم این کار را دارند یا نه؟ و آیا اساساً میتوان به چیزی مانند "فقه مقاصدی" معتقد شد و سپس جای شارع نشست و قانون و برنامه تشریع کرد یا نه؟ و دهها و صدها پرسش مانند این هست که اول باید تکلیف آنها مشخص شود؛ و گر نه اینکه "موضع ما در برابر اسرائیل چه باید باشد؟" یا "چرا با وجود اینهمه زمین بایر و موات در ایران پهناور، اینهمه مردم بیخانهاند در حالیکه 'مسکنمهر' ثابت کرد ادعای نبود زیرساختهای خانه، دروغی بیش نیست؟"، پاسخهای آماده و بسیار سادهای دارد.
🌺 پس وظیفه، درسخواندن است و مرحوم آقاخمینی درست گفت که "سختترین علم، علم فقه است؛ از فلسفه و عرفان هم سختتر است."
✍ و پس از رهبرمعظم - دامظله - باز باید به "افقهِ اعدل" مراجعه کنید و بپرسید که آن مرجع تا چه اندازه و در چه مسائل و موضوعهائی، فرمان شخصی که جای ایشان آمده، نافذ و واجب میداند؛ هر اندازه نافذ دانست، در آنها عمل کنید و در مسائل غیرآن، باز باید ببینید تکلیفتان چیست: اگر ضدشرعی بود، باید در راه اصلاحش کوشید و ...
۶ ذوالقعده ۱۴۴۴
💥 اجتماعیها و سیاست
🌺 سند تازهای برای کمکردن بار ادامهی جنگ از دوش آیةالله خمینی 🌺
🌸 اکنون که سیاستورزان نیز همرای با فقیهان شده و با بازنگری اوضاع سالهای پیش، ادامهی جنگ با عراق ( پس از پسگیری خرمشهر ) را به سود ایران نمیدانند، تقصیر آن را بکلی بر دوش مرحوم آیةالله خمینی مینهند.
💧اما حق این است که ایشان در این مساله به تصمیم مشاوران خود عمل کردند؛ گر چه در هر صورت، مسوولیت آن، برعهدهی تصمیمگیرندهی اصلیست اما باز میان اینکه "یکنفر همهکارهی یک تصمیم باشد" یا "برابر الگوی حکمرانیِ خود، به سخن مشاوران عمل کند"، باید فرق گذاشت.
💧در سندی که اکنون برای نخستینبار علنی و پخش شده، میخوانیم که آیةالله خمینی پس از پسگیری خرمشهر، جنگ را "خاتمهیافته" دانسته بود.
💧اما پس از متن اولی و با اجازهی ایشان، آن عبارت در متن نهائی حذف شد!
💧جمله این بود: "[ حکومتهای همجوار و منطقه ] میدانند که امروز با فتح خرمشهر مظلوم، جنگ خاتمه یافته است. ۳ خرداد ۱۳۶۱"
✍ اما - و چه امائی! - باز هم معلوم نیست چه کسی دیگری را در پیِ خود کشانده است:
اگر مقام عرفانی مرحوم آیةالله خمینی را آناندازه بالا بدانیم که "تقدیرهای بالادستیِ" خدا - یعنی همانها را که حتی فقیهان و عارفانِ 'کممقام و سطحِ پائین' نیز نمیدانند - میدانسته، پس مشاوران گمان و توهّم داشتند که خودشان خواهان ادامهدادنِ جنگ بودند. ( و پیشتر نام آن مشاور آورده شد. )
💧 و اگر غیرِآن بدانیم، مطلب روشن است.
💥 اجتماعیها و سیاست
🌸 - پرسش: نوهی دختری آیةالله بروجردی میگوید: "آیةالله بروجردی از جهانبینی فوقالعادهی آخوندخراسانی نیز استفاده کرده بود و پدرم میگفت که پدربزرگم بارها از آنچه آخوندخراسانی دربارهی مشروطه نوشته بود، تعبیر به 'قانون اساسیِ آقایآخوند' میکرد."
و نوهی آیةالله بروجردی این را به گونهای میگوید که گویا آقابروجردی نظر آخوندخراسانی در مشروطه را پذیرفته بود؛ آیا این درست است؟
🌸 - پاسخ: از این تحریفها زیاد است و اگر قرار باشد آنها را اصلاح کنیم، همهی شبانهروز باید به این کار بپردازیم!
💧اما چون این یک نکته، مربوط به مسائلیست که هنوز هم جامعه و سیاست با آن درگیر است، عرض میشود:
💧این نسبت، غلط است و مرحوم آیةالله بروجردی با اینکه از ممتازترین شاگردان آخوندخراسانی بود اما در نهضت مشروطه، دیدگاههای استاد خود را قبول نداشت و مرحوم آخوند هم بسیار به عقیدهی خود دربارهی مشروطه پابند بود تا جائی که گفته بود: "راضی نیستم کسی که به مشروطه معتقد نیست، پای درس من حاضر شود."
و آیةالله بروجردی به همین علت نجف را ترک کرده و به بروجرد بازگشت.
💧این هم که از قانونِ نوشتهی استادش، با عبارت "قانون اساسی آقایآخوند" یاد میکرد، نه تنها پذیرفتن و تبجیل از آن را نمیرساند، بلکه کنایهی مودبانه و محترمانهای در رد آن و مطابقنبودنِ آن با شرع یا مصلحت است.
🌸 - @Habakkuk0:
سلام علیکم
جسارت است ولی شنیدهام که درباره ادامه جنگ بعد فتح خرمشهر دو دلیل آوردهاند:
۱. همچنان بعد از فتح خرمشهر مناطقی در اشغال نیروهای بعثی بود.
۲. دلیلی برای عدم حمله مجدد صدام وجود نداشت؛ به عبارتی جای پای ایران سفت نشده بود و صدام همانطور که یکبار حمله و تسخیر کرد میتوانست مجدداً حمله کند.
ایران بعداً حمله مجدد بعد از صلح را در قطعنامه ۵۹۸ تجربه کرد.
🌸 - نگارنده: علیکم السلام!
این همه خواهش می کنم که پیش از نوشتن چیزی، همه ی مطالب کانال را بخوانید اما گوش نمی دهید!
💧هر دو ادعای گفته شده را در فرسته ی "جنگ عراق با ایران، در کشاکش سیاست و فقه و عرفان" متعرض شده و پاسخ داده ام. مَا فَرَّطنَا فِی الکِتابِ مِن شَیء.