سال بعدالفهرستسال قبل

بسم الله الرحمن الرحیم

فتح خرمشهر و پس از آن

جنگ ایران و عراق(1400 - 1408 هـ = 1359 - 1367 ش = 1980 - 1988 م)
قبول قطعنامه و پایان جنگ ایران و عراق(1400 - 1408 هـ = 1359 - 1367 ش = 1980 - 1988 م)
عملیات‌های جنگ
نامه محرمانه حضرت امام خمینی(ره) به مسئولان نظام در خصوص قطعنامه 598 + اسناد
آية اللَّه السيد روح الله الموسوي الخميني(1320 - 1409 هـ = 1902 - 1989 م)
منشور روحانیت-۳ اسفند ۶۷


جنگ ایران وعراق-ویکی پدیا
عملیات رمضان-ویکی پدیا



***************
سخنرانی در جمع ائمه جماعات و وعاظ تهران و قم (وظیفه روحانیون)
  •   سخنرانی
    زمان: صبح 31 خرداد 1361 / 28 شعبان 1402 (1)
    مکان: تهران، حسینیه جماران
    موضوع: عمق ارزش و قداست مجالس عزاداری - مسئولیت خطیر روحانیت - توطئه‌های امریکا در منطقه
    مناسبت: در آستانه ماه مبارک رمضان
    حضار: مهدوی کنی، محمدرضا - فلسفی، محمدتقی - علما و روحانیون، ائمه جماعات و وعاظ تهران و قم
    بسم الله الرحمن الرحیم
    ارزش عظیم مجالس عزاداری سیدالشهدا
    قبلاً باید تشکر کنم از آقایان روحانیون و آقایان خطبا که از تهران و از قراری که گفته‌اند، از قم تشریف آورده‌اند و خدمتشان رسیدیم و امیدواریم که همه موفق به خدمت به اسلام و مسلمین باشند.
    مطالب زیاد است، لکن یک مطلب راجع به آقایان خطبا و علما عرض می‌کنم و یک مطلب هم راجع به مسائل روز که ابتلا به آن داریم. آن مطلبی را که راجع به آقایان خطبا عرض می‌کنم این است که عمق این کاری را که شما دارید و عمق ارزش مجلسهای عزاداری، کم معلوم شده است و شاید پیش بعضی هیچ معلوم نشده است. اینکه در روایات ما برای یک قطره اشک برای مظلوم کربلا آنقدر ارزش قائلند، حتی برای تباکی - به صورت گریه درآمدن - ارزش قائلند، (2) نه از باب این است که سید مظلومان احتیاج به این کار دارد و نه آن است که فقط برای ثواب بردن شما و مستمعین شما باشد. گرچه همه ثوابها هست، لکن چرا این ثواب برای این مجالس عزا آنقدر عظیم قرار داده شده است، و چرا خداوند تبارک و تعالی برای اشک و حتی یک قطره اشک و حتی تباکی،

  • آنقدر ثواب داده است؟ کم کم مسئله از دید سیاسی‌اش معلوم می‌شود و ان شاء الله بعدها بیشتر معلوم می‌شود.
    اینکه برای عزاداری، برای مجالس عزا، برای نوحه خوانی، برای اینها، اینهمه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عبادیش و روحانیش، یک مسئله مهم سیاسی در کار بوده است. آن روزی که این روایات صادر شده است، روزی بوده است که این فرقه ناجیه مبتلا بودند به حکومت اموی و بیشتر عباسی و یک جمعیت بسیار کمی، یک اقلیت کمی در مقابل قدرتهای بزرگ در آن وقت، برای سازمان دادن به فعالیت سیاسی این اقلیت، یک راهی درست کردند که این راه، خودش سازمانده است و آن، نقل از منابع وحی [است‌] به اینکه برای این مجالس اینقدر عظمت است و برای این اشکها آنقدر در دور و برِ این اشکها و عزاداریها، شیعیان با اقلیت آنوقت اجتماع می‌کردند و شاید بسیاری از آنها هم نمی‌دانستند مطلب چه هست، ولی مطلب، سازماندهی به یک گروه اقلیت در مقابل آن اکثریتها [بود]. و در طول تاریخ، این مجالس عزا که یک سازماندهی سرتاسری [در] کشورها است، کشورهای اسلامی است و در ایران که مهد تشیع و اسلام و شیعه است، در مقابل حکومتهایی که پیش می‌آمدند و بنای بر این داشتند که اساس اسلام را از بین ببرند، اساس روحانیت را از بین ببرند، آن چیزی که در مقابل آنها، آنها را می‌ترساند، این مجالس عزا و این دستجات بود.
    در دفعه اول که مرا از قم گرفتند و بردند، در بین راه بعضی از این مأمورینی که بودند در آن اتومبیل من، می‌گفت که ما که آمدیم سراغ شما، از این چادرهایی که در قم بود، می‌ترسیدیم که مبادا اینها مطلع بشوند و ما نتوانیم انجام وظیفه کنیم. اینها که هیچ، قدرتهای بزرگ از این چادرها می‌ترسند. قدرتهای بزرگ از این سازمانی که بدون اینکه دست واحدی در کار باشد که آنها را مجتمع کند، خود به خود ملت را به هم جوشانده‌اند در سراسر یک کشور، کشور پهناور، در ایام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و در ماه مبارک، [می‌ترسند]. این مجالس است که مردم را دور هم جمع کرده است. و اگر یک مطلبی بخواهد برای اسلام خدمتی بکند و شخصی بخواهد که مطلبی را بگوید، سرتاسر
  • کشور به واسطه همین گویندگان و خطبا و ائمه جمعه و جماعت یکدفعه منتشر می‌شود و اجتماع مردم در تحت این بیرق الهی، این بیرق حسینی، اسباب این می‌شود که سازمان داده شده باشد. اگر قدرتهای بزرگ در منطقه‌های خودشان بخواهند که یک اجتماعی ایجاد کنند، با فعالیتهای زیادی که شاید چند روز یا چند دهه می‌کنند، در یک شهری، یک عده - فرض کنید - صدهزار نفری، پنجاه هزار نفری با خرجهای زیاد و زحمتهای زیاد مجتمع می‌شوند و به قول آن کسی که می‌خواهد صحبت کند، گوش می‌دهند. لکن شما می‌بینید که برای خاطر همین مجالسی که مردم را به هم پیوند داده است، این مجالس عزایی که مردم را به هم جوش داده است، به مجرد اینکه یک مطلبی پیش می‌آید، در یک شهر نه، در سرتاسر کشور، تمام قشرهای مردم و عزاداران حضرت سیدالشهدا مجتمع می‌شوند و احتیاج به اینکه زیاد زحمت کشیده بشود و تبلیغات بشود ندارد؛ با یک کلمه، وقتی مردم ببینند که این کلمه از حلقوم سیدالشهدا - سلام الله علیه - بیرون می‌آید همه با هم مجتمع می‌شوند. اینکه بعضی از ائمه - شاید امام باقر بوده، من الآن خوب یادم نیست - می‌فرماید که برای من یک نفر نوحه سرا در منی‌ بگذارید که آنجا برای من گریه بکند و عزا بگیرد، (1) نه این است که حضرت باقر - سلام الله علیه - احتیاج به این داشته است و نه اینکه برای او شخصاً فایده‌ای داشته است، لکن جنبه سیاسی او را ببینید. در منی‌ آن وقتی که از همه اقطار عالم آدم می‌آید آنجا، یک کسی بنشیند یا اشخاصی نوحه سرایی کنند برای امام باقر و جنایت کسانی که با او مخالفت کردند و او را - مثلا - به شهادت رساندند، ذکر کند و این مسئله موجی باشد در همه دنیا.
    این مجالس عزا را دست کم گرفتند.
    تأثیر خون سیدالشهدا (ع) بر قیام 15 خرداد
    شاید غربزده‌ها به ما می‌گویند که «ملت گریه» و شاید خودیها نمی‌توانند تحمل کنند که یک قطره اشک مقابل چقدر ثواب است. یک مجلس عزا چقدر ثواب دارد. نتوانند

  • هضم کنند و نتوانند هضم کنند آن چیزهایی که برای ادعیه ذکر شده است و آن ثوابهایی که برای دو سطر دعا ذکر شده است. نمی‌توانند این را ادراک کنند و هضم کنند. جهت سیاسی این دعاها و این توجه به خدا و توجه همه مردم را به یک نقطه، این، این است که یک ملت را بسیج می‌کند برای یک مقصد اسلامی. مجلس عزا نه برای این است که گریه کنند برای سیدالشهدا و اجر ببرند - البته این هم هست و دیگران را اجر اخروی نصیب کند - بلکه مهم، آن جنبه سیاسی است که ائمه ما در صدر اسلام نقشه‌اش را کشیده‌اند که تا آخر باشد و آن، این [که‌] اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده و هیچ چیز نمی‌تواند این کار را به مقداری که عزای حضرت سیدالشهدا در او تأثیر دارد، تأثیر بکند.
    شما گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه زنی و نوحه سرایی نبود، 15 خرداد پیش می‌آمد. هیچ قدرتی نمی‌توانست 15 خرداد را آنطور کند، مگر قدرت خون سیدالشهدا. و هیچ قدرتی نمی‌تواند این ملتی که از همه جوانب به او هجوم شده است و از همه قدرتهای بزرگ برای او توطئه چیده‌اند، این توطئه‌ها را خنثی کند، الّا همین مجالس عزا. در این مجالس عزا و سوگواری و نوحه سرایی برای سید مظلومان و اظهار مظلومیت؛ یک کسی که برای خدا و برای رضای او جان خودش و دوستان و اولاد خودش را فدا کرده است، اینطور ساخته جوانانی را که می‌روند در جبهه‌ها و شهادت را می‌خواهند و افتخار به شهادت می‌کنند و اگر شهادت نصیبشان نشود متأثر می‌شوند و آنطور مادران را می‌سازد که جوانهای خودشان را از دست می‌دهند و باز می‌گویند باز هم یکی دو تا داریم. این مجالس عزای سیدالشهداست و مجالس دعا و دعای کمیل و سایر ادعیه است که می‌سازد این جمعیت را اینطور، و اساس را اسلام از اول بنا کرده است به طوری که با همین ایده و با همین برنامه به پیش برود. و چنانچه، واقعاً بفهمند و بفهمانند که مسئله چه هست و این عزاداری برای چه هست و این گریه برای چه اینقدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن وقت ما را «ملت گریه» نمی‌گویند، ما را «ملت حماسه» می‌خوانند. اگر بفهمند آنها که حضرت سجاد - سلام الله علیه - که همه چیزش را در کربلا از دست داد و در یک حکومتی بود که قدرت بر همه چیز داشت، این‌
  • ادعیه‌ای که از او باقی مانده است، چه کرده است و چطور می‌تواند تجهیز بکند، به ما نمی‌گفتند که ادعیه برای چیست؟ اگر روشنفکران ما فهمیده باشند که این مجالس و این دعاها و این ذکرها و این مجالس مصیبت جنبه سیاسی و اجتماعی‌اش چیست، نمی‌گویند که برای چه این کار را بکنیم. تمام روشنفکرها و تمام غربزده‌ها و تمام قدرتمندها اگر جمع بشوند، نمی‌توانند یک 15 خرداد را ایجاد کنند. آنچه این قدرت را دارد آن است که در تحت لوای او همه مجتمعند.
    ما که داد می‌زنیم که ما اسلام را می‌خواهیم و جمهوری اسلامی را می‌خواهیم، برای این [است‌] که در جمهوری اسلامی به نام اینکه «اسلامی» است و برای خداست، همه ملت مجتمع هستند. و ما دیدیم که برای خاطر همین جمهوری اسلامی بودند و برای خاطر همین که برای خدا قیام کردند، این جمهوری اسلامی برخوردار از چه قدرتی از ملت و از سایر کشورها هم برخوردار شده است.
    انقلاب ایران ثمره مجالس عزاداریها
    ملت ما قدر این مجالس را بدانند، مجالسی است که زنده نگه می‌دارد ملتها را. در ایام عاشورا زیاد و زیادتر و در سایر ایام هم غیر این ایام متبرکه، هفته‌ها هست و جنبشهای این طوری هست. اگر بُعد سیاسی اینها را اینها بفهمند، همان غربزده‌ها هم مجلس بپا می‌کنند و عزاداری می‌کنند، چنانچه ملت را بخواهند و کشور خودشان را بخواهند. من امیدوارم که هرچه بیشتر و هرچه بهتر این مجالس بر پا باشد. و از خطبای بزرگ تا آن نوحه خوان در این تأثیر دارد. آن که ایستاده پای منبر چند شعر می‌گوید و چند شعر می‌خواند با آن که در منبر است و خطیب است، اینها هر دو در این مسئله تأثیر دارند؛ تأثیر طبیعی دارند.
    گرچه خود بعضی اشخاص هم ندانند دارند چه می‌کنند، مِنْ حِیْثُ لا یَشْعُرْ.
    تقریباً ما به این مرتبه رسیده‌ایم که ملت ما یکدفعه یک انقلابی کرد و یک انفجاری درش حاصل شد که نظیر آن در هیچ جا نبود. یک ملتی که همه چیزش وابسته بود و این رژیم سابق همه چیز این را از دست داده بود و همه شرافت انسانی این کشور را از دست‌
  • داده بود و همه چیز ما را وابسته کرده بود، یکدفعه یک انفجاری حاصل شد که این انفجار در برکت همین مجالسی [بود] که همه کشور را، همه مردم را دور هم جمع می‌کرد و همه به یک نقطه نظر می‌کردند. این مسئله را باید آقایان خطبا و ائمه جماعت و ائمه جمعه درست بیشتر از آن قدری که من می‌دانم، برای مردم تشریح کنند تا اینکه گمان نکنند که ما یک ملت گریه هستیم. ما یک ملتی هستیم که با همین گریه‌ها، یک قدرت 2500 ساله را از بین بردیم.
    مسئولیت خطیر روحانیت در مقطع کنونی
    از باب اینکه تذکر به آقایان و مؤمنین نفع دارد دو سه تا جمله هم اینطوری عرض می‌کنم و آن اینکه همه آقایانی که در هر جای از این کشور هستند و صدای من را می‌شنوند، چه از طبقه علما و ائمه جماعات و جمعه و چه از طبقه خطبا - که آنها هم از علما هستند - و کسانی که در بلاد - از روحانیون - متصدی این امور هستند، توجه به این معنا داشته باشند که امروز آبروی جمهوری اسلامی به دست شما بسته است. اگر - خدای نخواسته - یک دخالتهای بیخود و بیجا، یک کارهایی که از روحانیون صحیح نیست، انجام بدهید، این جمهوری اسلامی لکه‌دار می‌شود. دولت باید به قدرت خودش باقی باشد. و امروز دولت، دولت اسلامی است و بر همه ماها فریضه است که از این دولت اسلامی پشتیبانی بکنیم. مأمورینی که از دولت می‌آیند، در همه جا، مأمورین دولت اسلامی هستند. اگر - خدای نخواسته - از یک مأمور که من حیث اینکه درست اطلاع بر مسائل ندارد یا اشتباه می‌کند، یک مطلبی که بر خلاف ذائقه شماست یا بر خلاف مسائل اسلامی است، از او صادر بشود، مقابله نکنید، تضعیف نکنید، او را نصیحت کنید.
    چنانچه نصیحت را گوش نکرد، به مصادر امور مراجعه کنید. ائمه جمعه بلاد نصب و عزل نکنند.
    و کسانی که در بین ارتش یا سایر ارگانها، انجمنهای اسلامی دارند، اینها دخالتهای غیر چیزهایی که بر عهده آنها است نکنند. ارشاد بکنند دولت را، ارشاد بکنند مأمورین‌
  • دولت را و همه کسانی [را] که در پیش آنها هستند؛ آنها را ارشاد بکنند. و چنانچه کسی هم گوش به ارشاد نداد، به مصادر اموری که مسئولیت دارند مراجعه کنند، حل خواهد شد.
    برای حفظ حیثیت اسلام که شماها پاسدار آن هستید و حفظ حیثیت جمهوری اسلامی که شماها نگهبانان آن هستید، از کارهایی که نباید انجام بدهید و از کارهایی که دخالت در امور اجرایی است که با کسی دیگری است که انجام بدهد، مستقیماً عمل نکنید، ارشاد بکنید همه را. نظر ارشادی داشته باشید. اگر یک مطلب اشتباهی از یک استاندار واقع شد یا از یک فرماندار، در منابر نبرید این را و آبروی او را بریزید. این امری است که خدا راضی نیست. به او بگویید در خلوت و با او تفاهم کنید و از او بخواهید که رویه را تغییر بدهد. اگر نداد، به مصادر امر مراجعه کنید. مستقیماً بخواهید این کار را بکنید، حیثیت جمهوری اسلامی و حیثیت اسلام در دنیا لکه‌دار می‌شود. و شما حافظ این حیثیت هستید و فریضه است برای همه ما حفظ حیثیت این جمهوری اسلامی.
    شما می‌بینید که امروز همه قلمها و همه زبانها از ابرقدرتها یا دولتهای مرتبط به آنها، بر ضد این جمهوری اسلامی تجهیز شده‌اند، و همه با یک رویه خاصی عمل دارند می‌کنند؛ ما دیگر بهانه دست آنها ندهیم.
    و من این یک کلمه را عرض بکنم - شاید قبلاً هم عرض کرده باشم - و آن اینکه من از اول که در این مسائل بودیم و کم کم آثار پیروزی داشت پیدا می‌شد، در مصاحبه‌هایی که کردم، چه با کسانی که از خارج آمدند، حتی در نجف و در پاریس و چه در حرفهایی که خودم زدم، این کلمه را گفته‌ام که روحانیون شغلشان یک شغل بالاتر از این مسائل اجرایی است - و چنانچه اسلام پیروز بشود، روحانیون می‌روند سراغ شغلهای خودشان.
    لکن وقتی که ما آمدیم و وارد در معرکه شدیم، دیدیم که اگر روحانیون را بگوییم همه بروید سراغ مسجدتان، این کشور به حلقوم امریکا یا شوروی می‌رود. ما تجربه کردیم و دیدیم که اشخاصی که در رأس واقع شدند و از روحانیون نبودند، در عین حالی که بعضیشان هم متدین بودند، از باب اینکه آن راهی که ما می‌خواستیم برویم و آن راهی که‌
  • مستقل باشیم و با نان و جو خودمان بسازیم و زیر فرمان قدرتهای بزرگ نباشیم، آن راه، با سلیقه آنها موافق نبود. و لهذا، چون آنجا دیدیم که ما نمی‌توانیم در همه جا یک افرادی پیدا بکنیم که صد در صد برای آن مقصدی که این ملت ما برای آن، جوانهاشان را دادند و اموالشان را دادند، نمی‌توانیم پیدا بکنیم، ما تن دادیم به اینکه رئیس جمهورمان از علما باشد. و گاهی - رئیس فرض کنید که - نخست وزیرمان هم همین طور. و در جاهای دیگر هم که قبلاً گفته بودیم، بنا نداریم اینطور باشد و الآن هم عرض می‌کنم هر روزی که ما فهمیدیم که این کشور را یک دسته از این افرادی که روحانی نیستند، به آن طوری که خدای تبارک و تعالی فرموده است، اداره می‌کنند، آقای خامنه‌ای تشریف می‌برند سراغ شغل روحانی بزرگ خودشان و نظارت بر امور و سایر آقایان هم همین‌طور. ما اینطور نیست که هر جا یک کلمه‌ای گفتیم و دیدیم مصالح اسلام، حالا ما آمدیم دیدیم اینجور نیست، اشتباه کرده بودیم، بگوییم ما سر اشتباه خودمان باقی هستیم. ما هر روزی فهمیدیم که این کلمه‌ای که امروز گفتیم اشتباه بوده و ما قاعده‌اش این است که یک جور دیگر عمل بکنیم، اعلام می‌کنیم که آقا این را ما اشتباه کردیم، باید اینجوری بکنیم. ما دنبال مصالح اسلام هستیم، نه دنبال پیشرفت حرف خودمان.
    به من مهلت بدهید که عرایضمان را به آقایان عرض بکنم - بنابراین، مسئله یک چیزی نیست که آقایان به ما بگویند: شما آن روز اینجوری گفتید. راست است، ما آن روز خیال می‌کردیم که در این قشرهای تحصیلکرده و متدین و صاحب افکار، افرادی هستند که بتوانند این مملکت را به آن جوری که خدا می‌خواهد، ببرند، آنطور اداره کنند.
    وقتی دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم، آمدند بعضیشان خودشان را به ما جا زدند - ما هم که غیب نمی‌دانیم. و بعضیشان هم خوب بودند لکن رأیشان با رأی ما مخالف بود - ما از حرفی که در مصاحبه‌ها گفتیم، عدول کردیم و موقتاً تا آن وقتی که این کشور را غیر روحانی می‌تواند اداره کند، آقایان روحانیون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برمی‌گردند و محول می‌کنند دستگاه‌های اجرایی را به کسانی که برای اسلام دارند کار می‌کنند و تا مسئله اینطور است که ابهام پیش ما هست، احتمال هست.
  • اگر در یک میلیون احتمال، یک احتمال ما بدهیم که حیثیت اسلام با بودن فلان آدم یا فلان قشر در خطر است، ما مأموریم که جلویش را بگیریم تا آنقدری که می‌توانیم. هر چه می‌خواهند به ما بگویند، بگویند که کشور ملایان، حکومت آخوندیسم و از این حرفهایی که می‌زنند. و البته این هم یک حربه‌ای است برای اینکه ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمی‌رویم. خوب، این مقدار از حرفها بود که با آقایان عرض کردیم و امیدوارم که در ماه مبارک رمضان، این ماه بزرگ، هم دعا کنند به این جمهوری اسلامی و هم هدایت کنند مردم را که مردم در صحنه باقی باشند.
    حمله اسرائیل به لبنان، دام امریکا برای ایران
    مردم گمان نکنند که ما دیگر پیروز شده‌ایم و احتیاج به وجود آنها نیست. احتیاج به وجود آنها هست و همیشه هست. دولت تنهایی نمی‌تواند همه امور را اداره کند، ملت را باید همراه داشته باشد. ما هم جنگمان تمام نشده، الآن در حال جنگ هستیم و تا در حال جنگ هستیم، جوانهای ما باید به جبهه‌ها کمک کنند؛ همان طوری که تا حالا جوانهای عزیز ما در جبهه‌ها رفتند و بسیاری از آنها به لقاء الله و فیض شهادت رسیدند، امروز هم ما احتیاج به آنها داریم، توطئه‌ها رو به رشد است. مسئله‌ای که باید در آن جنبه‌ای که مربوط به روز است عرض کنم این است که بعد از آنکه این قدرتهای بزرگ و خصوصاً امریکا، در همه توطئه‌ها فلج شد و شکست خورد و می‌بیند که این جنگی هم که او برای ما بپا کرده است، این هم دارد به آخر می‌رسد ان شاء الله، یک توطئه دیگری عمیقتر اجرا کرده است که در این توطئه، ما هم یک قدری بازی خوردیم و او این است که یک نقطه‌ای که پیش ما خیلی بزرگ است و ما نسبت به او حساسیت زیاد داریم، آن غائله را پیش آورد تا اینکه ملت ما را از آن مطلبی که در کشور خودش می‌گذرد و از آن جنگی که در کشور خودش می‌گذرد، غافل کند، قضیه هجوم اسرائیل به لبنان. امریکا می‌دانست که ما و ملت ما نسبت به لبنان حساسیت داریم و نسبت به اسرائیل هم از آن طرف حساسیت داریم.
    این دام را امریکا درست کرد. یعنی، آن نوکر خودش را فرستاد به اینکه حمله کند به لبنان‌
  • و آنهمه خسارات وارد کند و آنهمه جنایات. و ما می‌دانیم که اگر میلیونها جمعیت را از بین ببرند و یک مطلبی برای امریکا حاصل بشود و یک نفعی برسد، می‌گوید همه بروند از بین. این را ما از ابرقدرتها شناخته‌ایم. آنها در فکر این نیستند که در لبنان به زن و بچه مردم و به بلاد این مستمندان چه می‌گذرد. آنها دنبال این هستند که صدام را در این طرف سرجای خودش نگه دارند و ایران که در نظر آنها خیلی اهمیتش بیشتر از لبنان و جاهای دیگری است، برای آنها محفوظ بماند. امریکا می‌بیند که ما هم مرز با شوروی هستیم، آن هم در طول صدها کیلومتر و آن چیزی که امریکا را به وحشت می‌اندازد، آن شوروی است. و او می‌ترسد از اینکه چنانچه صدام از بین برود، شوروی بتواند در اینجاها یک غلطی بکند، لکن ما می‌دانیم که نمی‌تواند. بعد از اینکه ملت اینطور که هست و در صحنه هست، باشد، هیچ کس نمی‌تواند. علاوه بر آن، می‌بینند که اگر [در] جنگ عراق پیش ببرد ایران و عراق را، جنگش را، به نفع خودش شکست بدهد عراق را، عراق به ایران متصل می‌شود، یعنی، ملت عراق، ملت مظلوم عراق از زیر چنگال این حزب ستمگر، خودش را اخراج می‌کند و متصل می‌کند به ملت ایران و یک حکومتی خودش تأسیس می‌کند موافق میل خودش، اسلامی. و اگر ایران و عراق به هم پیوند پیدا کنند و اتصال پیدا کنند، سایر این کشورهای کوچولویی که در منطقه هست، آنها هم به اینها می‌پیوندند و امریکا از این منطقه زرخیز، که برای او حاضر است هزاران لشکر خودش را از بین ببرد و هزاران مردم را از بین ببرد، محروم خواهد شد. این نقشه این است که بگین (1) را وادار کند به اینکه تو حمله کن به لبنان. لبنان که تو حمله کردی، ایران حساسیت نسبت به او دارد و همه قوایش را متمرکز می‌کند در اینکه تو را از بین ببرد. و اگر ایران از جنگ عراق غافل بماند، عراق کار خودش را انجام می‌دهد و ایران در اینجا هم نمی‌تواند کاری بکند. نقشه این است.
    باید همه ملت ما و همه دولتمردان ما توجه به این معنا داشته باشند که در عین حال که‌

  • ما لبنان را با ایران از حیث مصالح و مفاسد جدا نمی‌دانیم، لکن نباید کاری بکنیم که نتوانیم هم لبنان را و هم ایران را نجات بدهیم، از این کار اجتناب کنیم. اگر امروز تمام نظرها متوجه به لبنان بشود و تمام قدرتها و گویندگان از لبنان بگویند و تمام نویسندگان از لبنان بگویند، این، توفیقی است برای امریکا که ایران جنگ خودش را فراموش کرد.
    و هم عراق را از دست می‌دهد و هم لبنان را. نه می‌تواند در عراق کاری بکند و نه می‌تواند در لبنان. ما راهمان این است که باید از راه شکست عراق دنبال لبنان برویم، نه مستقلاً.
    شما ملاحظه کنید اخیراً تمام رسانه‌ها - یعنی، تمامشان آنی که من دیده‌ام - رسانه‌های گروهی راجع به جنگ عراق و ایران دیگر صحبتی نمی‌کنند، شاید یک کلمه بگویند؛ همه رفتند سراغ لبنان. همه رادیوهایی که قبل از این حمله این مرد، این نامرد به لبنان آغاز شد، تمام حرفهایشان ایران بود و جنگ عراق. وقتی نقشه امریکا اینطور شد که ایران را از جنگ عراق منصرف کنید و برش گردانید به آن جایی که حساسیت دارد و آن، راجع به لبنان است، از آن روز، این رادیوها و گویندگان خارجی راجع به ایران و این حرفها چیزی نمی‌گویند. شما بدانید که این چیزی که از عراق در چند روز پیش، از آن مجلس عراق صادر شد که ما بلاد ایران را خالی می‌کنیم، این یک مسئله توطئه است؛ نه اینکه اینها می‌خواهند خالی کنند، اینها می‌خواهند تخدیر کنند ما را و جوانهای ما را از جبهه منصرف کنند و داوطلبانی که باید وقتی اعلام می‌کنند که ما، ده هزار جمعیت، بیست هزار جمعیت می‌خواهیم، صد هزار می‌روند اسم نویسی کنند، سردشان کنند که نروند. وقتی نرفتند، عراق در این مسئله ممکن است - خدای نخواسته - پیروز از کار در آید. اگر عراق پیروز شد، مطمئن باشید که شما در لبنان هم هیچ کاری نمی‌توانید بکنید.
    باید ما این نقشه‌ای که امریکا کشیده است برای ما، خنثی کنیم. یعنی، همه گویندگان ما در سرتاسر کشور و همه ائمه جماعت ما در سرتاسر کشور، این مسئله را بگویند، بگویند که ما از راهی که شکست عراق است، به لبنان برویم. عراق را نگذاریم سرجای خودش بایستد و جمع کند قدرت خودش را و دیگران هم به او کمک کنند و مرزهای خودش را قوی کند و بعد هم یک حمله ناگهانی به ما بکند، باز برگردد به آن چیزهایی که از اول‌
  • بود. غفلت از این، انتحار (1) است. همه گویندگان موظفند، چه ائمه جمعه و چه ائمه جماعت و چه خطبا و همه نویسندگان موظفند که این توطئه را افشا کنند و ذکر کنند و مردم را از توجه به جبهه جنگ خودمان غافل نکنند و بیدار کنند. ما می‌خواهیم که قدس را نجات بدهیم، لکن بدون نجات کشور عراق از این حزب منحوس نمی‌توانیم. ما لبنان را از خود می‌دانیم، لکن مقدمه اینکه لبنان را ما نجات بدهیم این است که عراق را نجات بدهیم. ما مقدمه را رها نکنیم و بی‌ربط برویم سراغ ذی المقدمه و همه چیز خودمان را صرف کنیم در آن و عراق برای خودش محکم کند جای خودش را.
    هذیان گوییهای صدام
    من نمی‌دانم دیشب این اعلامیه‌ای که، اطلاعیه‌ای که صدام داده است و طولانی، خیلی طولانی است و آقایان ملاحظه کردند. اگر ملاحظه نکردند، دنبال کنند، پیدایش کنند. به نظر من می‌آید که این را نوشتند و آنهایی که نقشه در دستشان است نوشتند و دادند دست صدام که او بخواند. و من آن طوری که از حال صدام در نظرم است، این است که حال صدام این نیست که بتواند تفکر کند یا بتواند یک چیزی بنویسد. او این چیزها را از دست داده است. شما نمی‌دانید که چقدر هذیان در این گفتار است. اگر یک آدمی بود که به قدر یک جوان کلاس اول ادراک داشت، این را نمی‌خواند، این چیزی که برایش نوشتند، نمی‌خواند. نمی‌دانید چقدر از پیروزیهای خودش نقل کرده! چقدر از شجاعتهای لشکر خودش که در همه جبهه‌ها پیروز شدند، چقدر ذکر کرده است! این را بخوانید و بخندید! می‌گوید که ما این عقب نشینیمان پیروزی بزرگی است برای ملت عراق! ما ملت عراق را نجات دادیم از این کشور. مثلاً، کی؟ از این کشور اسلامی، اینها ریختند در کشور ما و جنگ شروع کردند و ما جلو آنها را گرفتیم و عقب زدیم آنها را و بردیم تا آبادان و اهواز! یک آدمی که عقلش تا یک اندازه یک جوانی سرجا باشد،

  • آنهمه از اول، آنهمه صحبتها کرده و اشتلمها (1) خوانده و برای خودش سرداری کذا را نقشه چینی کرد، و آن روز هم بازیش داده بودند، امروز هم برایش نوشته‌اند یک ورقه‌ای مثل یک ورقه‌هایی که می‌نویسند دست یک بچه می‌دهند بخواند. مفادش را خودش نمی‌داند چه است، لکن دیگران می‌فهمند.
    من میل دارم که آقایان پیدا کنند این را. کسانی که این اطلاعیه - بطوله - را، که یک ساعت بیشتر وقت من را صرف خودش کرد، مطالعه کنند، ببینند که این مرد چی دارد می‌گوید. اول چی می‌گفت، حالا چی می‌گوید. می‌گوید: ما برای اثبات اینکه صلح طلبیم، صلح جو هستیم، همه لشکر خودمان را امر می‌کنیم که از خاک ایران تا ده روز دیگر بیرون بروند. اگر راست می‌گوید این مطلب را، بسیار خوب، این یکی از مطالبی که ما داشتیم، حاصل. ولی چند تا مطلب دیگر داریم باید حاصل بشود، تا حاصل نشود ما در حال جنگ هستیم. یکی اینکه اینهمه خساراتی که به ما وارد کردی که خودش نوشته، این را اقرار کرده که خساراتی که بر ایران وارد شد، قابل شمارش نیست، به این تعبیر. و از یک طرف هم می‌گوید که ما هزاران اسیر گرفتیم و نمی‌فهمد این را که فردا باید جواب این را بدهد که تو هزاران اسیر گرفتی بیا تحویل بده. ما که می‌گوییم هزاران اسیر گرفتیم، همه این اشخاصی که، نویسنده‌ها و مخبرین که از خارج آمدند، بردیم نشانشان دادیم که بابا، اینها در این شهر، اینها هستند، در شهرهای دیگر هم آنجا، آنجا، آنجا. در تلویزیون هم نشان دادیم یک مقدارش را البته و ما می‌گوییم داریم این مقدار و هر وقت بخواهیم تحویل بدهیم، تحویل می‌دهیم. اما این آدمی که توجه به مسائل سیاسی ندارد، می‌گوید که خساراتی که به ایران وارد شده است قابل شمارش نیست، نمی‌شود ارزیابی کرد. فردا از تو می‌گیرند اینها را.
    ما از الآن هم اعلام می‌کنیم که ما نه هیچ روزی جنگجو بوده‌ایم به این معنا که حمله کنیم به یک کشوری اسلامی. برای اینکه کشور اسلامی، ما همه کشورهای اسلامی را از

  • خودمان می‌دانیم، بنای بر این نداشتیم که در یک کشوری دخالت کنیم و تا حالا هم دخالت نکرده‌ایم. و نه تاکنون ارتش ما، سپاه پاسداران ما به کشور عراق حمله کرده‌اند.
    از اول شما بودید که حمله کردید و همه دنیا می‌دانند این را. برای کی این حرف را می‌زنی؟ برای دلخوشی خودت این حرف را می‌زنی؟ چرا این [را] که نوشتند، یکدفعه دیگر مطالعه نکردی؟ به یک کسی بگویی بخواند و بفهماند که این چه چیزی نوشته در اینجا. کی باور می‌کند در دنیا که ارتش ایران حمله کرده بعضی شهرهای آنها را گرفته؟
    آنها آمده‌اند حالا دفاع کرده‌اند و عقب نشانده‌اند اینها را تا آوردند به خوزستان و حالا هم پیروزمندانه این شهرها را رها می‌کنند و می‌روند؟! بسیار خوب، تو بمیر و بدم! پیروزمندانه بیرون برو و بعد هم این چیزهایی را که ما از عراق می‌خواهیم؛ یعنی، از دولت عراق و این خساراتی را که شما می‌گویید به شمارش نمی‌آید، از شما که به‌طور معقول مطالبه می‌کنیم و اگر ندادید، ما در حال جنگیم؛ به‌طور اجبار ازتان می‌گیریم.
    و بعد هم، و بعد هم باید به حسب وجدان دنیا و به حسب دستورات الهی، باید آن کسی که اینقدر جنایت وارد کرده است به کشور خودش و کشور ما، باید این مشخص بشود. باید اشخاص بیایند، اشخاصی که طرفین قبول دارند، بیایند بنشینند و ببینند که ما حمله کردیم به عراق یا او حمله کرده به ما. خرابیهایی که آنها وارد کرده‌اند، ببینند و بروند در شهرهای آنها هم ببینند، خرابی از ایران چه شده. ممکن است یکدفعه اشتباهی واقع شده باشد و بخواهند یک جای دیگری را بزنند، اشتباهاً یک جایی را هم زده باشند. اما هر روز، الآن که اینها می‌گویند که ما یک طرفه آتش بس دادیم، هر روز از آبادانِ تنها بیست نفر، سی نفر زخمی و چند نفر شهید می‌شوند. این قضیه آتش بسِ اینهاست؛ مثل آتش بس بگین که آتش بس می‌کند و دنبالش آنطور جنایات می‌کند.
    دنیا مبتلاست به یک همچو اشخاصی. دنیا مبتلاست به اینطور مغزهای پوک متفرعن که همه چیز را فدای یک روز سلطه خود می‌کنند. و چه وقت باید این دنیا از این گرفتاری بیرون بیاید؟ آن روزی که امریکا در کار نباشد و آن روزی که شوروی در کار نباشد.
    و امیدوارم که خدای تبارک و تعالی با همه شماها و با همه ما و با همه ملت ما عنایت‌
  • داشته باشد و آن عنایاتی که از اول داشته است و ما خود هیچ بودیم و همه چیز را او به ما داد، این عنایات محفوظ باشد. و در این ماه مبارک رمضان همه آقایان دست به دعا بلند کنند و به این جمهوری اسلامی و به لبنان و به فلسطین و به محرومان و مستضعفین دنیا دعا کنند.
    والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته






*****************
سخنرانی در جمع مسئولان و کارکنان آستان قدس رضوی (استقلال ایران)
  •   سخنرانی
    زمان: 3 مرداد 1361 / 4 شوال 1402
    مکان: تهران، حسینیه جماران
    موضوع: مخالفت غرب و شرق با جمهوری اسلامی
    حضار: واعظ طبسی، عباس (نماینده امام و تولیت آستان قدس رضوی)، حبیبی (استاندار خراسان)، کارکنان اداره مرکزی آستان قدس و کارخانه نان و کنسرو قدس رضوی، نمایندگان کانون هماهنگی انجمنهای اسلامی شهرستان مشهد، کارکنان استانداری، پرسنل نیروی هوایی، اعضای حزب جمهوری اسلامی مشهد
    بسم الله الرحمن الرحیم
    آستان قدس رضوی، مرکز ایران
    امروز میهمانهای ما بسیار عزیزند. این میهمانهای عزیز از جایی می‌آیند که دلهای ملائکة الله به آنجا متوجه است. اصلاً مرکز ایران آستان قدس است. و ما امیدواریم که همه ما را خداوند از خدمتگزاران آستان قدس رضوی - سلام الله علیه - قرار بدهد. و شماها چقدر خوشبخت هستید که در آن آستان زندگی می‌کنید، چه آنهایی که خدمتگزار مستقیم آستانه هستند و چه آنهایی که در آستان مقدس، خدمتگزار به ملت و اسلام و جمهوری اسلامی هستند.
    همه نیروها، همه قدرتها در هر جا هستند، محتاج به توجه خاص حضرت رضا - سلام الله علیه - هستند. استاندار و نیروی هوایی و انجمنهای اسلامی و همه اینها جزء کارمندان آن آستان مقدس‌اند. و شما برادرانی که در آستان مقدس مستقیماً کار می‌کنید، از خوشبختی بزرگی برخوردارید که شاید خیلی توجه به او نباشد. و من امیدوارم که ان شاء الله تعالی، به برکت آن آستان مقدس، جمهوری اسلامی همان طوری که تاکنون پیروزمندانه پیش رفته است، از این به بعد هم پیش برود و این جمهوری اسلامی باقی باشد با اسلامیت خود تا وقتی که، زمانی که به حضور بقیّة الله این جمهوری مشرّف شود و مسائل را در خدمت ایشان حل کند.
  • مسجد النبی، مرکز ثقل و قدرت اسلامی
    ما امروز با بسیاری از مسائل مواجه هستیم که شما آقایان هم می‌دانید و مسائل ایران امروز پشت پرده نیست، آشکار است و همه ملت از دولت‌اند و دولت هم از ملت است.
    دولت و هرچه متعلق به دولت است خدمتگزار ملت است و ملت هم پشتیبان دولت، و تا این هماهنگی میان همه قشرها هست، آسیب نخواهد دید این جمهوری اسلامی.
    شما می‌دانید که امروز ما از جهات ظاهری طبیعی، تنها هستیم. تقریباً تمام شرق و غرب یا مخالف مستقیم با ما هستند و یا غیر مستقیم. اگر در بین آنها حکومتهایی پیدا بشوند که بی‌طرف باشند یا احیاناً موافق با ما باشند، بسیار معدودند و انگشت شمار.
    قدرتهای بزرگ با اسلام مخالف‌اند. نه آن اسلامی که فقط خلاصه بشود در دعا و مسجد، آن اسلامی که در صدر اسلام همه احتیاجات ملتها را حل می‌کرده است و آن اسلامی که در امور سیاسی ملتها و در امور اجتماعی ملتها مستقیماً دخالت می‌کرده است.
    شما اگر صدر اسلام را ملاحظه کنید، می‌بینید که اسلام از زمان پیغمبر - صلی الله علیه و آله و سلم - حکومت تشکیل داده است، قوای نظامی و انتظامی داشته است. در سیاستها دخالت می‌کرده است و مسجد النبی مرکز سیاست اسلامی بوده است و ثقل قدرت اسلامی.
    دستهای ناپاک و عقلهای ضعیف موجب این شد که بعد از رسول الله و صدر اسلام کم کم مردم را از آن مسائل اصلی که در نظر اسلام بوده است، منحرف کنند و مردم را متوجه به فقط یک مسائل جزئی بکنند و در مسائل عمومی کلی، که کشورهای اسلامی به آن احتیاج دارند بی‌طرف باشند و احیاناً هم مخالف باشند. این یک نقشه شیطانی بوده است که از زمان بنی امیّه و بنی عباس طرح ریزی شده است و بعد از آن هم هر حکومتی که آمده است، تأیید این امر را کرده است. و اخیراً هم که راه شرق و غرب به دولتهای اسلامی باز شد، این امر در اوج خودش قرار گرفت که اسلام، یک مسائل شخصی بین بنده و خداست و سیاست از اسلام جداست و نباید مسلمانان در سیاست دخالت کنند و نباید روحانیون وارد سیاست بشوند؛ آنها همان در مسجدها محبوس باشند و همه‌
  • کارشان این باشد که بروند نماز بخوانند و چند کلمه هم دعا کنند و برگردند منزل. این یک نقشه‌ای بوده است که از صدر اسلام ریشه دارد و امروز که دولتهای شرق و غرب، قدرتهای بزرگ شرق و غرب در مقابل اسلام ایستاده‌اند، به اوج خود رسیده.
    بنای جمهوری اسلامی بر حفظ استقلال خودش
    و بحمدالله، ملت ایران یک امر استثنایی است امروز و یک ملت استثنایی که شبیه ندارد. امروز شما نمی‌توانید یک کشوری را پیدا بکنید که تمام شعارهایش «نه شرقی و نه غربی» است؛ یا از بلوک شرق‌اند به‌طور رسمی یا از بلوک غرب‌اند به‌طور رسمی و یا وابسته‌اند به‌طور پنهان. همان غیر متعهدها هم باور نکنید که غیر متعهدند. اگر در بینشان [غیر متعهد واقعی‌] پیدا بشود، بسیار نادر است. و ما امروز مواجهیم با شرق و غرب و بلوک شرق و بلوک غرب و همه قدرتهایی که در منطقه‌ها، در سرتاسر دنیا قدرت در دست آنهاست. و ما؛ یعنی، ملت، همان طوری که از اول راه خودش را پیدا کرده است و با مشت خالی، بدون سلاح - لکن با سلاح ایمان و صلاح - در مقابل قلدرها ایستاد و ابتدائاً آن رژیم منحوسی که اگر - خدای نخواسته - چند سال دیگر باقی می‌ماند، اسلام را بکلی محو می‌کرد، آن را بیرون کردند و دست همه ابرقدرتها را از مخازن خودشان قطع کردند. و مع الأسف، در حالی که باید همه دولتهای اسلامی دور این مرکز جمع شوند و به اسلام گرایش پیدا کنند و اسلامی که استقلال را برای آنها به هدیه آورده است و آزادی را، مع کمال الأسف توجه به مسائل ندارند و یا دارند و هواهای نفسانیه نمی‌گذارد که آن طوری که باید، عمل کنند. امروز تقریباً تمام تبلیغاتی که در رسانه‌های گروهی و در مطبوعات شرق و غرب هست، تمام آنها بر ضد جمهوری اسلامی یا می‌نویسند و یا می‌گویند. و نکته هم معلوم است که جمهوری اسلامی بنا دارد بر اینکه استقلال خودش را حفظ کند و دست دیگران را و دست جهانخواران را و آنهایی [را] که وابسته به آنهاست، از کشور خودش قطع کند و آرزو دارد که تمام کشورهای اسلامی، تمام حکومتهایی که بر کشورهای اسلامی سلطه دارند و - به اصطلاح - حاکم هستند، آرزو
  • دارد جمهوری اسلامی که آنها هم از این خواب گران برخیزند.
    ورود در خاک عراق برای دفاع از شهرهای مرزی
    شما ملاحظه کنید یک جمهوری [ای‌] که برای تحقق اسلام و برای پیاده کردن احکام اسلام تحقق پیدا کرد و یک ملتی که سرتاسر او - الّا بعض گروهکهای کثیف - برای اسلام همه چیز خودشان را دارند فدا می‌کنند، چطور مورد تهاجم بعض حکومتها واقع شدند؛ مثل حکومت عراق؛ یعنی، حکومت غاصب عراق؛ یعنی، حکومت ظالم عراق؛ یعنی، حکومتی که ملت عراق از او متنفرند و با سرنیزه دارد مردم را به جای خودشان می‌نشاند.
    شما ببینید که این حکومت فاسد به اسم اینکه شما ملت ایران مجوسی هستید و فارس هستید - و این جرمی است که شما فارس هستید - و به اسم عربیّت و سردار قادسیه بودن، هجوم کردند به این کشور.
    ما و کشور ما هیچ وقت بنا نداشتیم و نداریم که به یک کشوری هجوم کنیم، لکن بعد از آن که به ما هجوم کردند، دفاع یک امری است که هم شرعاً واجب است بر همه و هم عقلاً. ما حال دفاعی داریم و امروز هم حال دفاعی داریم. بیست و چند ماه این ارتش مزدور عراق در ایران بود و موارد حساس ایران را در دست داشت و آن همه جنایات کرد که تاریخ اینها را باید ثبت کند و از این کشورهایی که می‌گویند ما طرفدار اسلام هستیم و جمعیتهای حقوق بشر و سازمان کذا صحبتی نشد. گاهی اگر شد، ایران را محکوم می‌کردند. و امروز که ما باز برای دفاع از کشور خودمان و دفاع از ملت مظلوم خودمان وارد شدیم در عراق، برای اینکه نگذاریم هر روز آبادان و اهواز و اینجاها مورد حمله آنها واقع بشود و مورد توپهای دوربرد آنها و موشکهای آنها باشد و می‌خواهیم اینها را به حدی برسانیم که نتوانند این کار را بکنند - این یک دفاعی است که ما می‌کنیم - باز تمام مطبوعات و تمام رادیوها یا محکوم می‌کنند ما را و یا فریاد می‌زنند که برای منطقه خطر است؛ تحریک می‌کنند کشورهای منطقه را.
    و من و تمام اشخاصی که مسئول هستند - البته من طلبه‌ای هستم و مسئول نیستم، لکن‌
  • من موعظه می‌کنم - تاکنون کراراً ما به این دولتهای منطقه تذکر داده‌ایم که ما با شما نمی‌خواهیم بجنگیم. ما آن‌طور نیستیم که وقتی زور پیدا کردیم، با قلدری بخواهیم در یک کشور دیگری دخالت کنیم. ما در عین حالی که قدرتمندترین دولتهای منطقه هستیم و به برکت اسلام، یک قدرتی این کشور ما و این ملت ما دارد که قدرتهای بزرگ هم نمی‌توانند تعرض به او بکنند، در عین حال، ما می‌خواهیم که با همه این کشورهای اسلامی و خصوصاً اینهایی که در منطقه هستند، در خلیج هستند و در اطراف خلیج هستند، می‌خواهیم برادر باشیم. می‌خواهیم همه آنها با هم دست به هم بدهیم. و خدای تبارک و تعالی آن قدر مقدورات به این کشورهای اسلامی داده است، چه از جهات معنوی و چه از جهات مادی، که اگر بفهمند این حکومتها و توجه به مسائل پیدا بکنند، قدرتی هستند که در مقابل آنها قدرت دیگری اندک است.
    شما، کشور شما، کشورهای خلیج و کسان دیگری که در منطقه هستند قدرت مادی دارند؛ یعنی، نفت دارند؛ آن نفتی که اگر ده روز به روی غرب بسته بشود، همه تسلیم خواهند شد، با همه قدرتی که در دست دارند و در دست داریم، مع الأسف، قدرت ایمان نیست در کار. اگر به جای نفت، ما ایمان داشتیم، احتیاج به هیچ چیز نداشتیم. ملت ما ایمان داشت و خدای تبارک و تعالی به او عنایت کرد و او را متحول کرد از آن نقشه‌هایی که برای او کشیده بودند که اگر مهلت پیدا می‌کردند، تمام جوانهای ما را به فساد می‌کشاندند. خدا به ما ترحم کرد و متحول کرد این جوانها را که در رژیم سابق برایشان نقشه کشیده بودند که در مراکز فساد عمر خودشان را تباه کنند، امروز در مراکز فعالیت و جنگ و همه چیزهایی که برای کشور مفید است، مشغول فعالیت هستند. امروز آنچنان سرشار از ایمانند این سپاه پاسداران و این پرسنل ژاندارمری و ارتش و سپاه؛ همه، همه رزمندگان ما چنان سرشار از ایمان‌اند که در مقابل همه چیز ایستاده‌اند و پایداری می‌کنند. و ما چقدر به این کشورهای منطقه باید بگوییم که بابا، ما به شما کار نداریم! شما بیایید و با ما برادری کنید تا همه با قدرتهای بزرگ مقابله کنیم و کشورهای خودمان را نجات بدهیم.
  • شماها خیال می‌کنید که آلمان، انگلستان و در رأس همه، امریکا، صلاح شما را می‌خواهد؟ شوروی صلاح شما را می‌خواهد؟ آنها صلاح خودشان را می‌خواهند. آنها شماها را به بند می‌کشند تا از شما استفاده کنند. آن روزی که ببینند استفاده نمی‌تواند بکنند، شما را دور می‌اندازند و همراهی با شما نمی‌کنند. شما بیایید امروز که ملت ایران قیام کرده است و می‌بینید که تا چه اندازه پیشرفت کرده است و همه قدرتها را اجازه نداده است که دخالت بکنند در کشور خودش، با اینها همقدم بشوید تا همه با هم - هر کس در کشور خودش مستقل، لکن همه با هم - در مقابل قدرتهایی که می‌خواهند ما را از بین ببرند و ما را مستعمره خودشان - ولو مستعمره نو باشد - قرار بدهند، از چنگال آنها نجات پیدا کنیم. شماها تا کی می‌خواهید اسیر امریکا باشید و اسیر مستشاران امریکا؟ شما دیدید که ملت ایران مستشاران امریکایی را به دور ریخت و خود الآن همه چیز خود را دارد اداره می‌کند و اگر مهلت به او داده بشود، آنچنان قدرتی خواهد پیدا کرد که نتواند کسی دخالت در کشورش بکند و طمع طمعکاران و آدمخواران را از این کشور تا آخر قطع کرده است و می‌کند، ان شاء الله.
    ایران، خطر برای امریکا، رحمت برای منطقه
    وارد شدن ما در عراق نه برای این بوده است که ما عراق را می‌خواهیم تصاحب کنیم یا بصره را. ما وطنمان بصره و شام نیست، ما وطنمان اسلام است. ما تابع احکام اسلام هستیم. اسلام به ما اجازه نمی‌دهد که یک کشور مسلمی را ما تحت سلطه قرار بدهیم و ما نخواهیم [خواست‌] هیچ وقت؛ توجه به این نخواهیم پیدا کرد. شماها چه داعی دارید که دائماً دم از این می‌زنید که ایران خطر است برای ما؟ ایران خطر است برای امریکا، ایران خطر است برای شوروی، نه برای شما. ایران رحمت است برای شما. شما بیایید و به ایران دست برادری بدهید تا بفهمید لذت برادری را و بفهمید که زندگی استقلالی در مقابل آن همه چیزهایی که طمع دارید از خارجیها [یعنی چه.] زندگی استقلالی از همه آنها بهتر است. چرا شما با ایران مخالفت می‌کنید؟
  • بحمدالله بعضی از کشورهای منطقه به خود آمدند و از آن راهی که داشتند، برگشتند. و من امیدوارم که همه کشورهای منطقه و دولتهای منطقه به خود بیایند و مطمئن باشند که یک ایران قدرتمند اسلامی برای آنها بهتر است از امریکا و شوروی.
    آنها فقط مصالح خودشان را در نظر دارند و اسلام مصالح کشورهای اسلامی و مسلمانان؛ همه را، بلکه مصالح بشر را. ما به هیچ کشوری طمع نداریم و به هیچ کشوری حقی نداریم. و خدای تبارک و تعالی به ما اجازه نداده است که در هیچ کشوری دخالت بکنیم، مگر آنکه مثل دفاع باشد که امروز ما با این دولت فاسد عراق در حال دفاع هستیم. و البته باید ملت ما بدانند که جنگ ما تمام نشده است، و آن توطئه‌ای که دیده بودند که ما را متوجه کنند به لبنان و از این راه به ما ضربه بزنند، آن هم به خواست خدای تبارک و تعالی فاش شد. و ما بنایمان بر این است که اول عراق باید از شرّ این مفسدین و از شرّ این غاصبین فارغ بشود و بعد از آن، ان شاء الله، به قدس.
    تمام کشورهای اسلامی بدانند که ایران ابداً نظری به کشورهای آنها ندارد. ایران برای جمعیت خودش همه چیز دارد و این‌طور نیست که یک کشور سرکش باشد که بخواهد همه چیز را در تحت سلطه خود بیاورد. ایران برای خدا قیام کرده است و برای خدا ادامه می‌دهد و جز دفاع، جنگ ابتدایی با هیچ کس نخواهد کرد.
    هشدار به حامیان صدام
    لکن من باید تذکر بدهم، هشدار بدهم به این بعضی از این کشورها که باز هم کمک کاری می‌کنند به دشمن اسلام؛ من هشدار بدهم که توجه داشته باشید. برای آتیه خودتان زحمت تولید نکنید. شما هر کدام که امروز به صدام کمک کنید، خیانت به اسلام کرده‌اید و مجرم هستید پیش اسلام. اگر تا امروز عذری می‌تراشیدید که ما از عراق می‌ترسیم، امروز دیگر آن عذر نیست. عراق - یعنی، حکومت عراق - خودش را هم نمی‌تواند حفظ کند تا چه رسد به اینکه بخواهد به شما تعدی کند. این عذر، منقطع است امروز. و ما اگر ببینیم بعضی دولتها باز کمک می‌کنند، کمک نظامی می‌کنند، کمک مالی می‌کنند به‌
  • دولت عراق، آنها را مجرم می‌شناسیم و ان شاء الله، با آنها اگر برنگردند معامله مجرم می‌کنیم و احکام اسلام را درباره آنها جاری می‌کنیم. و من نصیحت می‌کنم باز به آنها که دیر نیست و امروز هم برگردید و لااقل، کمک نکنید به این مجرم اصلی و به آن مجرم اصلیتر که امریکا باشد.
    خداوند ان شاء الله، همه کشورهای اسلامی را از شرّ این مفسدین، از شرّ این ستمکاران و جهانخواران حفظ کند و حکومتهای اسلامی را بیدار کند که به وظایف خودشان، به وظایف اسلامی و انسانی خودشان عمل کنند و همه در کنار هم برادر باشند و دست جنایتکاران را از کشورهای خودشان قطع کنند. و خداوند ان شاء الله، ما را از خدمتگزاران اسلام قرار بدهد. و امیدوارم که با دعای شما، که از آستان قدس آمده‌اید و باز به آنجا ان شاء الله، با سلامت رجوع می‌کنید، ما هم بتوانیم به آستان بوسی آن حضرت نایل آییم.
    والسلام علیکم و رحمة الله







*************

گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

ایران پس از فتح خرمشهر/3

محمد درودیان، پژوهشگر دفاع مقدس: امام می‌فرمودند وارد خاک عراق نشویم/ استراتژی ما گرفتن یک منطقه از خاک دشمن و تمام کردن جنگ بود؛ این نظر آقای هاشمی بود/ امام سخنرانی یک ساعته صدام را گوش داده بودند و اعلام می‌کنند که نیروها از لبنان برگردند

محمد درودیان، پژوهشگر دفاع مقدس گفت: امام سخنرانی یک ساعته صدام را گوش داده بودند و در آن سخنرانی اعلام میکنند که نیروها از لبنان برگردند. این به چه علت است؟ زیرا چون ما وقتی پس از فتح خرمشهر جنگ را ادامه دادیم، دیگر ورود به خاک عراق موضوعیت خود را از دست داده است. فرمانده سپاه همراه یک هیئت نظامی سیاسی به لبنان سفر کرده است. یک هیأت دیگر پس از آن به لبنان رفت که من هم همراه آنها بودم. حاج احمد متوسلیان فرمانده لشکر 27 در سوریه مانده بود. روند تحولات جنگ داشت طی می شد، از این طرف ها جلساتی شکل گرفته شده بود، اما تصمیم برای ادامه جنگ اتخاذ نشده بود لذا تصمیمی که گرفته میشود توسط شخص امام خمینی است.

پایگاه خبری جماران: اگر سه قله تاریخی ( آغاز، تداوم و پایان ) را در جریان جنگ عراق و ایران به عنوان مبدا تحولات اساسی در جنگ و سرمنشایی برای آغاز درگیری ها  و کشمکش های سیاسی پس از اتمام جنگ در نظر بگیریم، به جرات میتوانیم بگوییم که مقطع ادامه جنگ از حساسیت های ویژه ای برخوردار است. ناکامی ایران در اولین عملیات برون مرزی خود باعث گردید حساسیت این مقطع چند برابر بشود و عده ای صحبت از این کنند که جنگ باید پس از عملیات بیت المقدس پایان میافت. البته ناگفته نماند که از نگاه تئوریک، مقطع آغاز جنگ از بقیه مقاطع قابل اهمیت تر است اما به دلیل مسائل خاص و نگاه های سیاسی و بعضا جناحی موضوع تداوم جنگ بسیار حساس شده است.

عملیات بیت المقدس در تاریخ دهم اردیبهشت ماه سال 1361 آغاز و در روز سوم خرداد ماه همان سال با فتح خرمشهر به دست رزمندگان ایرانی به پایان رسید. نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در این عملیات قصد ورود به خاک عراق را داشتند که بنا به دلایل نظامی این امر تحقق نیافت و طرح عبور از مرز به عملیات بعدی یعنی عملیات رمضان موکول شد. در این شرایط سه راهکار اساسی بر روی میز مسئولان وقت برای تصمیم گیری در مورد ادامه وضعیت جنگ پس از فتح خرمشهر وجود داشت که در نهایت استراتژی ادامه جنگ و ورود به خاک عراق اتخاذ شد. ایران در عملیات بیت المقدس توانست شهر استراتژیک خرمشهر را فتح کند و شرایط را برای عراق و صدام حسین دشوار سازد. پس از فتح خرمشهر، جایگاه بین المللی ایران ارتقا یافته بود، روحیه ای سرشار از امید در مردم و رزمندگان ایرانی پدید آمده بود، فروش نفت ارتقا پیدا کرده بود و احتمال پیروزی صدام منتفی شده بود. اما هنوز برخی از شهرهای ایران مثل نفت شهر،سومار، قلاویزان و ... در تصرف نیروهای عراقی بود. در این شرایط سه راهکار اساسی پیش روی مسئولان ایرانی برای ادامه راه وجود داشت.

1. آتش بس – مذاکره

2. توقف – انتظار

3. ادامه جنگ – بدون محدودیت در ورود به خاک عراق 

دو گزینه ابتدایی نتوانست انتظارات مسئولان ایرانی را برای خاتمه دادن به جنگ برآورده کند و آنها پس از مشورت های فراوان تصمیم را بر آن بنا نهادند که گزینه سوم را انتخاب کنند و در عملیات بعدی خود وارد خاک سرزمینی کشور عراق بشوند. لازم به ذکر است نیروهای مسلح ایران تصمیم خود را برای ورود به خاک عراق در مرحله چهارم عملیات بیت المقدس ( آزادسازی خرمشهر ) گرفته بودند که بنا به دلایلی قادر به تحقق آن نشدند. اولین عملیات برون مرزی ایران در جنگ با عراق، در تیر ماه سال 1361 تحت عنوان عملیات رمضان آغاز شد.

در این مجموعه از مصاحبه ها که سالها قبل و جهت یک پایان نامه دانشجویی انجام شد،  قصد داریم تا راهکارهای پیش روی جمهوری اسلامی پس از فتح خرمشهر، نحوه تصمیم¬گیری مسئولین و تصمیم نهایی برای ورود به خاک عراق را بررسی کنیم.

 بررسی این موضوع از آن جهت قابل اهمیت است که در روزهای گذشته اسنادی مبنی بر نظر ایشان در خصوص پایان جنگ پس از فتح خرمشهر منتشر شد. در این دست نوشته تازه که پیام تبریک امام خمینی برای آحاد جامعه است ایشان با اشاره به پایان جنگ به نوعی نظر خود در خصوص ادامه و یا توقف جنگ در بین مسئولین نیز را آشکار می کنند.

جناب آقای محمد درودیان یکی از نویسندگان ثابت قدم در عرصه تاریخ نگاری جنگ عراق و ایران می باشند. ایشان در این سال‌ها مسئولیت های مختلفی  نیز را برعهده داشتند از جمله:

تأسیس تاریخ نگاری جنگ در سپاه

طراحی و ساماندهی پروژه تدوین روزشمار جنگ ایران و عراق

 رئیس دفتر مطالعات و تحقیقات جنگ در ستاد کل نیروهای مسلح

دبیر گروه تهدیدات و روش‌های مقابله در مرکز تحقیقات راهبردی ستاد کل نیروهای مسلح

 مشاور وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح

دبیر معاونت دفاعی دبیرخانه شورای عالی امنیت

سردبیر فصل‌نامه تخصصی جنگ ایران و عراق ( نگین ایران )

همچنین ایشان کتاب های زیادی را به رشته تحریر درآوردند از جمله:

مجموعه پنج جلدی سیری در جنگ

1. خونین شهر تا خرمشهر

2. خرمشهر تا فاو

 3. فاو تا شلمچه

4. شلمچه تا حلبچه

5. پایان جنگ

 

 مجموعه پنج جلدی نقد و بررسی جنگ

 1. پرسش های اساسی جنگ

2. اجتناب ناپذیری جنگ

3. علل تداوم جنگ

4.روند پایان جگ

5. گزینه های راهبردی جنگ

 

سایر کتاب‌ها

1. خرمشهر در جنگ طولانی

2. آغاز تا پایان

3. نبرد در شرق بصره

 4. بازیابی ثبات

 

پژوهشگر: در مرحله چهارم عملیات بیت المقدس عبور از مرز به منظور رسیدن به خاک عراق برای نیروهای ایرانی طرح ریزی شده بود. آیا فلش یا جهت گیری در کالک عملیاتی برای رفتن به سوی بصره صرفا به همین فلش ختم میشد و شکل آرمانی داشت و یا اینکه نیروهای ایرانی قصد حرکت به سمت عراق را داشتند و بنا به دلایلی موفق به تحقق این امر نشدند؟ به فرض آنکه نیروهای ایرانی توان حرکت به سمت بصره را داشتند باز هم از مرز عبور میکردند؟

ببینید! اولا ما وقتی در مورد طراحی عملیات صحبت میکنیم در واقع قصد داریم یک امری را محقق کنیم و به آن عینیت بدهیم. طبیعتا برآوردها، محاسبات، ذهنیت های اولیه با آن چیزی که در فرآیند اجرا اتفاق می افتد بسیار متفاوت است.

مثلا فرض کنید شما میخواهید یک ساختمانی را بسازید. در اثر گودبرداری ساختمان کناری فرومیریزد و ادامه کار متوقف شد. اینجا زمان، هزینه و همه مواردی را که در نظر داشتید بهم میخورد. جنگ هم نیز به همین صورت بود. وقتی که محاسبات خود را انجام میدهید، زمین ، توان دشمن، آرایش دشمن، استعداد دشمن و بسیاری از موارد را در نظر میگیرد. همچنین توان و نیروی خود را میشناسید و تعریفی از زمین و عوارض آن دارید، بر اساس این موارد هدف گذاری خود را انجام میدهید. در طرح اولیه عملیات بیت المقدس در واقع یک فلش نظامی به سمت بصره بر روی نقشه کشیده شد تا، در صورت موفقیت، از آن استفاده شود.

به طور کلی استفاده از موفقیت در جنگ با تعقیب دشمن، یک اصل نظامی است. مثلا عملیات 5 مرحله ای است، مرحله اول را با موفقیت میگذرانید و دشمن در همین مرحله اگر سازمانش فروپاشید و عقب نشینی کرد، شما هم دست روی دست نمیگذارید و یک احتمالاتی را پیش بینی می کنید.

بنابراین، این فلش در حد یک احتمال بود و مهم ترین نکته این بود که هیچ نیروی برای انجام این مرحله از عملیات اختصاص داده نشد، در صورتی که در هر مرحله از عملیات، طرح نیروهای عمل کننده پیش بینی شده بودند. اما نکته مهم اینجاست که ما قبل از عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر به این موضوع فکر می کردیم، منتهی نکته ی مهمی وجود دارد که بعدها به عنوان دلایل ادامه جنگ اشاره شد، این موردی است که خدمت شما عرض خواهم کرد.

ببینید! مرزی که ما از آن نام می بیریم بر روی نقشه یک خط و نقطه چین است و بر روی زمین هیچ نشان مشخصی ندارد. در حقیقت در روی زمین شما نمی توانید تشخیص دهید که مرز کجاست؟ در صورتی که وقتی نیروهای شما در جنگی که هنوز تمام نشده میخواهند بایستند معنی پیدا نمیکند در جای بایستند که فقط نقطه چین بر روی کاغذ است و قراردادهایی هم که از قبل بوده از بین رفته و دشمن ادعای ارضی بر خاک سرزمینی شما دارد و به دنبال تجزیه و تضعیف قدرت و ایجاد بحران در داخل کشور می باشد. وقتی که شما با دشمنی با این مشخصات می جنگید و مرز نیز به اینگونه هست و هنوز معلوم نیست وقتی خرمشهر آزادشد بتوانی احقاق حق داشته باشید.

در واقع اینها ملاحظاتی بوده که ما در این حد به آن فکر میکردیم و به نظر من زمان شروع فکر به این مسائل از بهمن سال 1360 میباشد. اگر خطبه های نماز جمعه و سخنرانی های آقای هاشمی را دنبال کنید میبینید که به این موضوع توجه دارند و در مصاحبه هایی که از ایشان میشود پاسخ مشخصی درباره توقف یا ادامه جنگ دریافت نمیکنید. این یعنی ما از 5 ماه قبل درگیر این موضوع هستیم.

پژوهشگر: فکر می کنم از فروردین 1361 شکل رسمی تری پیدا می کند!

بله کاملا صحیح است. بنابراین، یک ذهنیت اولیه وجود داشته و ما وقتی به مرز رسیدیم به دلیل مشکلات پیش آمده در مراحل سوم و چهارم و خستگی نیروها و از بین رفتن توان نیروها دیگر به این موضوع فکر نکردیم. در همان مرحله چهارم عملیات هم یک گوشه ای از خاک ما در شلمچه در اختیار عراق باقی ماند که در عملیات کربلای 5 آزاد شد. زیرا از مرز شملچه تا جاده منتهی به بصره فاصله چندانی وجود ندارد لذا این معبر که به صورت مستقیم به سمت بصره میرود را دشمن قفل کرد و اگر ما توان داشتیم همان را آزاد میکردیم. ما همان را هم نتوانستیم آزاد کنیم.

پژوهشگر: در حقیقت خستگی نیروها باعث شد که ما نتوانیم به سمت خارج از مرز حرکت کنیم؟

بله دیگر توانی باقی نمانده بود. فاصله بین عملیات فتح المبین تا عملیات بیت المقدس بسیار ناچیز است. این نکته را در نظر بگیرید که ما ارتش حرفه ای نبودیم و قدرت نظامی سپاه متکی بر توان نیروهای مردمی بود.

پژوهشگر: پس شکل آرمانی نداشته و فقط بر روی نقشه بسنده نشده است؟

ببینید،  این که ما فکر میکردیم به این موضوع و فلش برای این کار قرار دادیم در صورت توانایی و فرپاشیدن دشمن بر اساس احتمالات واقعی بوده است. اما اینکه ما نیرویی بر این کار اختصاص بدهیم چنین چیزی نبوده است. این موضوع که چرا ما ادامه ندادیم به خاطر این بود که توان ما تمام شد و مهم ترین دلیلش هم این است که ما نتوانستیم آن تکه باقی مانده شلمچه را آزاد کنیم و بعدها در عملیات کربلای 5 موفق به تحقق این امر مهم شدیم.

پژوهشگر:  شواهد نشان میدهد که هیچ کس جز آقای هاشمی فکری برای نحوه ادامه جنگ با عراق نداشته است. در حقیقت ایشان از اواخر سال 60 فکری را در ذهن می پروراندند که در جلسه سوم خرداد با امام خمینی(ره) کاملا متجلی شد. آیا شما نیز اعتقاد دارید که کسی دیگر جز آقای هاشمی فکری برای ادامه جنگ نداشت؟

من نیز هیچ ایده ای دیگری ندیدم. این نکته بسیار مهمی است زیرا عمق فکری و تاثیر آقای هاشمی را نشان میدهد. من معتقدم استراتژی ما این بود که یک منطقه ای را از خاک دشمن بگیریم و بعد  جنگ را تمام کنیم که این نظر آقای هاشمی بود.  این موضوع که اسراییل چرا به جنوب لبنان حمله کرد و آیا حمله اسراییل به جنوب به دلیل نگرانی از پیروزی ایران بوده یا خیر، اینها تماما متاثر از قدرت تحلیل ذهنی آقای هاشمی بوده است. حتی وقتی امام اعلام میدارند که حمله اسرائیل به لبنان یک توطئه ای است که ما را از ادامه جنگ با عراق بازدارند، به نظر من طرح این موضوع به صورت آشکار و از نظر تقدم زمانی، به وسیله آقای هاشمی اعلام شده است. فارغ از اینکه نتیجه بگیریم این تحلیل درست بود یا خیر که البته من فکر میکنم این تحلیل درست نبوده، زیرا شواهد و قرائن نشان میدهد که بین پیروزی ما در خرمشهر و حمله اسراییل به جنوب لبنان، ارتباطی وجود ندارد اما به هر دلیل این تحلیل صورت گرفته است.

پژوهشگر: آقای رضایی هم عنوان کردند که آقای هاشمی به بنده گفتند که اگر ما در جنگ پیروز بشویم، اسراییل نیز به یک کشور عربی حمله می کند!

این یک ذهنیتی بوده که فقط باید از خود آقای هاشمی سوال بشود که شما چه تصوری از پیروزی و قدرت ما داشتید که  میگفتید اگر ما پیروز شویم اسراییل دست به چنین اقدامی خواهد زد؟ هیچگاه پیوستگی بین تحولات منطقه خلیج فارس و خاورمیانه به معنای غرب آسیا و اسراییل تا زمان فتح خرمشهر، وجود نداشته است غیر از یک مسئله که آن هم استفاده از اهرم تحریم نفتی غرب در جنگ اعراب و اسرائیل بود. وقتی که اسراییل حمله کرد، اعراب برای فشار به غرب و آمریکا بحث اهرم نفت را مطرح کردند. غیر از این هیچ نوع ارتباط پیوسته مشاهده نمیکنیم و اولین بار این موضوع طرح می شود.

پژوهشگر: در بسیاری از محافل از تشکیل دو جلسه شورای عالی دفاع با حضور امام خمینی ( ره ) صحبت میشود. اما به نظر میرسد با احتساب جلسه سوم خرداد سه جلسه شکل گرفته است. در جلسه اول ( سوم خرداد ) فرماندهان نظامی حضور نداشتند. نظر شما درباره تعداد جلسات چیست؟ آیا میشود به صراحت سه جلسه شورای عالی دفاع را ذکر کرد؟ جلسه سوم خرداد ما جز جلسات شورای عالی دفاع به حساب می آید؟

زمانی که بنده کتاب علل تداوم جنگ را در دست تهیه داشتم، هنوز هیچ منبعی وجود نداشت که به صراحت عنوان کرده باشد این جلسات در چه تاریخی بوده است. این موضوع بر این امر دلالت دارد که اساسا وقتی این جلسات تشکیل میشده، مسئله ادامه جنگ یک مسئله عادی بوده است. جلسات شورای عالی دفاع با حضور سران سه قوه برگزار میشده است. اما به دلیل اهمیت فتح خرمشهر اعضا خدمت امام خمینی میرسند و جلسه را با حضور ایشان تشکیل میدهند. اما هیچ جا مثلا در روزنامه ای عنوان نشده که ما در این تاریخ جلسه با امام داشته ایم. هیچکس از این موضوع اطلاع نداشت. هیچکس یعنی حتی آقای هاشمی رفسنجانی، حتی خود آقای میرحسین موسوی که عضو جلسه بودند و حتی آقای محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

بنده با تمامی این افراد صحبت کردم اما اطلاعی از تاریخ جلسه نداشتند. با تحقیقاتی که انجام دادم، تاریخ جلسات را درآوردم. آقای رضایی به بنده گفتند که من در اولین جلسه حضور نداشتم و جلسه دوم آمدم، پس یقینا تاریخ آن را هم به یاد ندارند. در مصاحبه با آقای موسوی ایشان با این ادله که من وقتی از منزل امام خمینی خارج شدم یک مصاحبه انجام دادم و بعد به خرمشهر رفتم، جلسه اول را به خاطر آوردند که سوم خرداد بود. در حقیقت ایشان نیز سوم خرداد و سفر به خرمشهر را در ذهن داشت. در واقع این تاریخ را از آنجایی به دست آورد که من بعد از مصاحبه به خرمشهر رفتم، نه از این حیث که این موضوع قابل اهمیت بوده است. یقینا این جلسات یک موضوع عادی بوده و بعدها طولانی شدن جنگ و اینکه چرا ما جنگ را ادامه دادیم باعث شد تاریخ این جلسات اهمیت پیدا کند.

حتی جالب آن است آقای هاشمی که دفتر خاطرات روزانه دارند هم به این جلسات اشاره نکرده اند! از این به بعد بود که تاریخ ششم خرداد ماه نیز به دست آمد. وقتی من تحقیق میکردم نمیدانستم سه جلسه برگزار شده است. بعدها از منابع دیگری مطلع شدم که سه جلسه تشکیل شده است و خیلی ها که نقل میکنند دو جلسه، اگر متکی بر تحقیقات اینجانب است اشتباه است. یک نکته ای را در اینجا خدمت شما عرض کنم. اگر امروز جلسه با امام و تصمیم گیری درباره ادامه جنگ اهمیت پیدا کرده به این دلیل است که آرام آرام این مسئله موضوعیت پیدا کرده که چرا ما جنگ را پس از فتح خرمشهر ادامه دادیم؟ و در جلسه ای که با امام تشکیل شد چه کسانی مخالف و موافق بودند. به نظر من باز تصمیم گیری به ادامه جنگ در جلسه سوم اتفاق نمی افتد. تصمیم گیری را شخص امام خمینی بعد از سخنرانی صدام که در آن اعلام عقب نشینی میکند، انجام میدهند. فردای آن روز در تاریخ 31 تیر ماه امام دیداری عمومی دارند و در آن استناد به سخنرانی صدام می کنند. می گویند که من نمی دانم و عجیب هم هست که شما صحبت های این آدم(صدام) را گوش دادید یا خیر؟ یک ساعت وقت من گرفته شد.

در حقیقت امام سخنرانی یک ساعته صدام را گوش داده بودند و در آن سخنرانی اعلام میکنند که نیروها از لبنان برگردند. این به چه علت است؟ زیرا چون ما وقتی پس از فتح خرمشهر جنگ را ادامه دادیم، دیگر ورود به خاک عراق موضوعیت خود را از دست داده است. فرمانده سپاه همراه یک هیئت نظامی سیاسی به لبنان سفر کرده است. یک هیأت دیگر پس از آن به لبنان رفت که من هم همراه آنها بودم. حاج احمد متوسلیان فرمانده لشکر 27 در سوریه مانده بود. روند تحولات جنگ داشت طی می شد، از این طرف ها جلساتی شکل گرفته شده بود، اما تصمیم برای ادامه جنگ اتخاذ نشده بود لذا تصمیمی که گرفته میشود توسط شخص امام خمینی است. ذکر این جلسات از نظر تاریخی مهم است اما تصمیم نهایی توسط امام خمینی گرفته شده است.

استدلال هایی انجام می شود که سیاسیون و نظامیون این موضوع را به امام  تحمیل کردند که درست نیست. در نقطه آخر شخص امام خمینی با اداراک از عقب نشینی صدام تصمیم به ادامه جنگ گرفتند. در حقیقت ایشان از این عقب نشینی صدام نتیجه میگیرند که ما باید به جنگ ادامه بدهیم.  

پژوهشگر: به نظر شما ایران اساسا در عملیات رمضان به دنبال دستیابی به چه هدفی بود؟ در حقیقت استراتژی نظامی ایران در این عملیات چه بود؟

در واقع همان ذهنیت آقای هاشمی بود و باز هم تنها کسی که ایده ای برای ادامه جنگ دارد و همان ایده است که مورد موافقت قرار میگیرد. البته این در حد احتمال است. آقای رضایی از قول امام عنوان می کردند که در مرز متوقف بشوید. ایشان هیچگاه صحبت از اتمام جنگ نکردند. ایشان بنا به استدلال های خویش میفرمودند که وارد خاک عراق نشویم. بنده به آقای رضایی گفتم که چرا از امام سوال نکردید که چرا ما در مرز متوقف بشویم؟ در حقیقت دلیل امام چه بود؟ گفتند سوال نکردیم.

بنابراین، این که چرا امام این ایده را مطرح کرد هیچ وقت به آن نمیرسیم زیرا امام امروز در دسترس ما نیست و به کسی هم نگفتند و کسی هم از ایشان سوال نکرده است. ولی امروز آقای هاشمی هست (این گفت و گو پیش از فوت آیت الله هاشمی انجام شده است) و ما میتوانیم از ایشان سوال کنیم که چرا شما به این ایده رسیدید؟ اما باز هم کسی از آقای هاشمی این سوالات را نمیپرسد و بعدها این مسأله به گمانه زنی تبدیل میشود و ما ادلّه ای را بر آقای هاشمی حمل میکنیم. باید امروز از ایشان سوال بشود که چرا شما این نظر را دادید؟ نظر ایشان این بود که ما یک زمینی را بگیریم. امروز چقدر ایشان متهم میشود که می خواستند یک جایی را بگیرند و جنگ را تمام کنیم. خود ایشان دلایلی را ذکر می کند، اما کسی نیست که این بحث را روشن کند. همه تحلیل ها بر اساس گمانه زنی شکل می گیرد.

بنابراین، رمضان همین هدف را داشت که ما فکر می کردیم پس از پیروزی در فتح المبین و بیت المقدس میتوانیم سریعا در رمضان هم پیروز بشویم. برویم منطقه ای از عراق را بگیریم و بعد هم برای پایان جنگ مذاکره کنیم. در حقیقت یک چیزی دست ما باشد اگر هم قصد اتمام جنگ را نداشتند آن زمین به قدری ارزشمند باشد که دشمن مجبور بشود به ما امتیاز بدهد، صدام متجاوز هم غرامت جنگ را پرداخت کند و جنگ به اتمام برسد.

پژوهشگر: به نظر شما آیا اگر نیروهای ایرانی موفق میشدند منطقه ای حتی استراتژیک و وسیع را اشغال کنند، مسئولین جمهوری اسلامی قائل به پایان رساندن جنگ می شدند؟

صحبت این بود که ما در عملیات رمضان یک منطقه ای را تصرف کنیم و به جنگ پایان بدهیم. در این عملیات نتوانتسیم و عنوان کردیم که در عملیات تعیین سرنوشت  این کار را انجام میدهیم که باز هم نشد و نام آن را والفجر مقدماتی نهادیم. این بحث که راضی میشدیم یا خیر هنوز هم ادامه دارد. آقای هاشمی میگویند که میشد. اما من معتقدم که جنگ پایان نمیپذیرفت. اولین بار سال 1364 پس از عملیات فاو این موضوع روشن شد که با تصرف یک منطقه استراتژیک از خاک دشمن جنگ پایان نمی پذیرد.

فاو و تحولات آن نشان می دهد که این استراتژی شکست خورده است. زیرا پیروزی را به دست آوردیم و مک فارلین هم برای مذاکره به ایران آمد. در واقع سطح نظامی و سیاسی برابر جلو میرفت اما به یک باره هر دو با شکست مواجه شد. پس از تصرف فاو 6 ماه زیر فشار بودیم که با هیچ دوره ای قابل مقایسه نیست، قضیه مک فارلین هم به دلیل هر عاملی در داخل و خارج شکست خورد. اما آقای هاشمی هنوز هم از آن طرح دفاع می کنند، اما من معتقدم که خیر جنگ تمام نمی شد.

 

 اینکه یک منطقه را بگیریم و جنگ را تمام کنیم سه پیش فرض غلط داشت

 

حال ادلّه دیگری هم می توانیم به آن استناد کنیم و آن این است که آمریکایی چگونه بر عراق پیروز شدند؟ صدام را از کجا بیرون کشیدند؟ این صدام با این شخصیت و این نوع مبارزه نشان می دهد که این روش ها برای تسلیم کردن او اصلا امکان پذیر نبوده است. ضمن اینکه یک منطقه را بگیریم و جنگ را تمام کنیم سه پیش فرض غلط داشت. اولا، از توانایی ما برداشت درستی وجود نداشت. بعد از رمضان معلوم شد که ما همچین توانایی را نداریم. ثانیا،برداشت ما از اینکه صدام آمریکایی است و آمریکایی ها و عربستانی ها او را از قدرت برکنار می کنند که این پیش فرض هم غلط بود. ثالثا، ما فکر می کردیم که صدام تسلیم خواهد شد که این پیش فرض نیز اشتباه بود.

در واقع سه پیش فرض غلط مبنای این استراتژی بود. در نهایت من معتقدم که با استراتژی تصرف یک منطقه نمیتوانستیم به جنگ پایان دهیم. حالا یک سوالی پیش می آید که ما چگونه می توانستیم به جنگ پایان دهیم؟ استدلال کسانی که می گویند ما می توانستیم صدام را ساقط کنیم بر چه مبنایی است؟ این خود یک بحث مفصل است.

پژوهشگر: استراتژی جمهوری اسلامی ایران در عملیات رمضان درست نبود و موجبات ناکامی ایران در صحنه جنگ را پدید آورد. اساسا چرا اصرار به عبور از مرز از این منطقه ؟ آیا راهکار بهتری برای ادامه جنگ نبود؟

ببینید! وقتی که استراتژی شما تصرف منطقه ای است  که اهمیت داشته باشد، در جنوب هیچ منطقه ای به این اهمیت وجود ندارد.

پژوهشگر: با توان رزمی ما نیز همخوانی داشت؟

بله. خرمشهر را فتح کرده بودیم و پشت مرز بودیم.

 

وقتی شما نمیتوانید بصره را تصرف کنید چگونه می خواهید به دنبال سقوط صدام باشید؟

 

پژوهشگر: گزینه دیگر بغداد بود که از طرف استان ایلام بخواهیم عملیات کنیم که با توان رزمی ما سازگار نبود!

بله. حمله به بغداد یعنی سقوط رژیم بعث و صدام حسین. این استراتژی سقوط صدام است. می بایست از آنهایی که می گویند باید استراتژی سقوط صدام را دنبال می کردیم این سوال را کرد که وقتی شما نمیتوانید بصره را تصرف کنید چگونه می خواهید به بغداد حمله کنید و به دنبال سقوط صدام باشید؟

پژوهشگر: پس بلاشک بهترین مکانی که میتوانستیم از آنجا عملیات کنیم همین منطقه بود؟

بله، مهم ترین این منطقه بود. ما خرمشهر را آزاد کردیم و اینجا بهترین زمینی است که میتوانیم از آن عملیات کنیم. بصره در جنوب عراق همراه با جمعیت، اقتصاد، صنعت و با جمعیت شیعه است. فاو در انتهای خلیج فارس به هیچ وجه از نظر اهمیت با بصره قابل مقایسه نیست. تصرف فاو نیز به این جهت دارای اهمیت بود که شما بتوانید از آنجا برای فتح بصره اقدام کنید. البته به دلیل قطع ارتباط عراق با شما خلیج فارس اهمیت داشت. 

 پژوهشگر: آیا به صرف شکست ایران در عملیات رمضان،  میتوانیم ماهیتا بگوییم ادامه دادن جنگ پس از فتح خرمشهر اشتباه بود ؟

زمانی وجود دارد که شما قضاوتی را بر اساس آنچه که اتفاق افتاده انجام میدهید، مثل امروز که میگوییم نباید جنگ را ادامه میدادیم و باید جنگ را تمام میکردیم. علت آن چیست؟ چون ادامه دادیم و شکست خوردیم. وقتی واقعه ای اتفاق افتاده و نتیجه آن را دیدید که نوع نگاه قضاوت است و نه پیش بینی احتمالات برای تصمیم گیری. اما یک نوع نگاه دیگر هم وجود دارد. فرض کنید ما جنگ را به اتمام میرساندیم. آیا امکان داشت؟ جمهوری اسلامی ایران تا زمانی که صدام اعلام عقب نشینی می کند از بعضی مناطق اشغالی و عقب نشینی هم نمیکند آیا اقدامی برای حمله به خاک عراق کرد؟ ما تا آن تاریخ هیچ اقدامی برای ورود به خاک عراق نکردیم. عراق متجاوز است و بعضی از مناطق ما را هنوز در اشغال خود دارد.

فرض کنیم ما در مرز ایستاده ایم. آیا با صحبت میشد چیزی از عراق گرفت؟ امکان دارد بعضی بگویند امکان داشت. شما وقتی تاریخ واقع شده را نقد میکنید، بدیلی را برای آن می اورید که محقق نشده و با اما و اگر همراه است. استفاده از «اگر» یک بازی ذهنی است و یک بررسی تاریخی نیست. بحث تاریخی در مورد واقعه است و وقتی این واقعه اتفاق نیفتاده، نمیتوان در مورد آن بحث کرد. این بحث ها، بحث های سیاسی و راهبردی است. بحث های راهبردی در مورد امکان ها و گزینه ها است. 

خود کسانی که می گویند اگر جنگ را تمام میکردیم بهتر بود، آیا اگر آن روز پس از چند عملیات موفقیت آمیز به جنگ پایان میدادیم مدعی نمی شدند که چرا ادامه ندادید؟ ما اگر یک عملیات موفق دیگر داشتیم می توانستیم صدام را در موضع ضعف کامل قرار دهیم. آیا نمیگفتند که چرا بدون گرفتن غرامت به جنگ پایان دادید؟

پژوهشگر: پیشنهاد پرداخت غرامت به ما چه مقدار جدی بود؟

در گفت و گویی که با آقای ولایتی داشتم ایشان عنوان کردند که یک نفر از عربستان و یک نفر از هند برای بحث پرداخت غرامت آمدند. یک پیشنهادهایی آنها دادند و یک مواردی را هم ما گفتیم. رفتند و دیگر جواب ندادند. یک نکته ای در اینجا وجود دارد.

 

یکی از اشتباهات ما این بود که ما فکر میکردیم آمریکا به دنبال اتمام جنگ است

 

پژوهشگر: ایالات متحده بر اساس تئوری هنری کیسینجر به دنبال جنگ بدون برنده بود. ایا ما برداشتی از این تئوری داشتیم که آمریکا چنین تئوری را دارد و ممکن است به کمک عراق بیاید و نگذارد ما موفق بشویم. به نظر شما آیا آمریکا به دنبال این بود که جنگ ادامه پیدا کند؟

صد در صد. یکی از اشتباهات ما این بود که ما فکر میکردیم آمریکا به دنبال اتمام جنگ است و تا قطعنامه ای صادر نکردند، ما باید وارد خاک عراق بشویم. در صورتی که بعدها مشخص شد آمریکا به دنبال اتمام جنگ نبوده است و این جز محاسبات اشتباه ما بود و اینکه ما میگوییم میشد جنگ را تمام کرد، با کی جنگ را تمام میکردیم؟ آمریکا که به دنبال اتمام جنگ نبود، صدام هم در بدترین وضعیت حرف های بزرگ میزد، پس ما اینجا با چه کسی مذاکره کنیم؟ سازمان ملل هم که کاملا منفعل بود. قدرت میتواند برای ما دستاورد بیاورد.