بسم الله الرحمن الرحیم
نامه محرمانه حضرت امام خمینی(ره) به مسئولان نظام در خصوص قطعنامه 598 + اسناد
قبول قطعنامه و پایان جنگ ایران و عراق(1400 - 1408 هـ = 1359 - 1367 ش = 1980 - 1988 م)
عملیاتهای جنگ
598 + اسناد
آية اللَّه السيد روح الله الموسوي الخميني(1320 - 1409 هـ = 1902 - 1989 م)
اعلان جمهوري اسلامي ايران(1399 هـ = 1358 = 1979 م)
جنگ ایران و عراق(1400 - 1408 هـ = 1359 - 1367 ش = 1980 - 1988 م)
فتح خرمشهر و پس از آن
منشور روحانیت-۳ اسفند ۶۷
نامه محرمانه حضرت امام خمینی(ره) به مسئولان نظام در خصوص قطعنامه 598 + اسناد
دسته: دیدگاه های امام خمینی
منتشر شده در 16 مرداد 1394
جنگ تحمیلی
امام خمینی
مسئولان نظام
قطعنامه ۵۹۸
جام زهر
دیدگاه های امام خمینی
خواص بی خواص
"آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام كردهاند، مسئولان جنگ میگویند تنها سلاحهایی را كه در شكستهای اخیر از دست دادهایم به اندازه تمام بودجهای است كه برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود. مسئولان سیاسی میگویند از آنجا كه مردم فهمیدهاند پیروزی سریعی به دست نمیآید شوق رفتن به جبهه در آنها كم شده است. شما عزیزان از هر كس بهتر میدانید كه این تصمیم برای من چون زهر كشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم"
به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ متن کامل نامه محرمانه حضرت امام خمینی(ره) به مسئولان نظام در خصوص قطعنامه 598 بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با یاری خداوند متعال و با سلام و صلوات به انبیاء بزرگوار الهی و ائمه معصومین صلوات علیهم اجعمین حال كه مسئولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه كه خبرگان جنگ میباشند، صریحاً اعتراف میكنند كه ارتش اسلام به این زودیها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به این كه مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح كشور نمیدانند و با قاطعیت میگویند كه یك دهم سلاحهایی را كه استكبار شرق و غرب در اختیار صدام گذاردهاند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمیشود در جهان تهیه كرد و با توجه به نامه تكان دهنده فرمانده سپاه پاسداران كه یكی از دهها گزارش نظامی سیاسی است كه بعد از شكستهای اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده كل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یكی از معدود فرماندهانی است كه در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ میباشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهای شیمیایی و نبود وسائل خنثی كننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت مینمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نكاتی از نامه فرمانده سپاه كه در تاریخ 2/4/67 نگاشته است اشاره میشود.
فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممكن است در صورت داشتن وسائلی كه در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانك و 3000 توپ و 300هواپیمای جنگی و 300 هلیكوپتر و قدرت ساختن مقدار قابل توجهی از سلاح های لیزر و اتم -كه از ضرورتهای جنگ در آن موقع است-، داشته باشیم میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم. وی میگوید قابل ذكر است كه باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا كند، او آورده است البته آمریكا را هم باید از خلیج فارس بیرون كنیم والا موفق نخواهیم بود.
این فرمانده مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه به موقع بودجه و امكانات دانسته است و آورده است كه بعید به نظر میرسد دولت و ستاد فرماندهی كل قوا بتوانند به تعهد عمل كنند. البته با ذكر این مطالب میگوید باید باز هم جنگید كه این دیگر شعاری بیش نیست.
آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام كردهاند، مسئولان جنگ میگویند تنها سلاحهایی را كه در شكستهای اخیر از دست دادهایم به اندازه تمام بودجهای است كه برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود. مسئولان سیاسی میگویند از آنجا كه مردم فهمیدهاند پیروزی سریعی به دست نمیآید شوق رفتن به جبهه در آنها كم شده است. شما عزیزان از هر كس بهتر میدانید كه این تصمیم برای من چون زهر كشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبروئی داشته باشم خرج میكنم، خداوندا ما برای دین تو قیام كردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول میكنیم.
خداوندا تو خود شاهدی كه ما لحظهای با آمریكا و شوروی و تمام قدرتهای جهان سرسازش نداریم و سازش با ابرقدرتها و قدرتها را پشت كردن به اصول اسلامی خود میدانیم خداوندا در جهان شرك و كفر و نفاق در جهان پول و قدرت و حیله و دوروئی ما غریبیم، تو خود یاریمان كن. خداوندا در همیشه تاریخ وقتی انبیاء و اولیا و علماء تصمیم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را در هم آمیزند و جامعهای دور از فساد و تباهی تشكیل دهند با مخالفتهای ابوجهلها و ابوسفیانهای زمان خود مواجه شدهاند.
خداوندا، ما فرزندان اسلام و انقلابمان را برای رضای تو قربانی كردیم غیر از تو هیچكس را نداریم ما را برای اجرای فرامین و قوانین خود یاری فرما، خداوند از تو میخواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصیبم فرمائی. گفتم جلسهای تشكیل گردد آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظف باشید ممكن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور كنند، صریحا میگویم باید تمام همتتان در توجیه این كار باشد. قدمی انحرافی حرام است و موجب عكس العمل میشود. شما میدانید كه مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامیمان چنین تصمیمی گرفتهاند خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق میافتد از دوست بدانید، و السلام علینا و علی عباد الله الصالحین.
روحالله الموسوی الخمینی
شنبه 25 تیر67



کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 21 » صفحات 101
بیانات خطاب به فرمانده سپاه (لزوم هوشیاری رزمندگان و حضور در جبههها)
جلد 21 - صفحه 101
بیانات
زمان: صبح 31 تیر 1367 / 7 ذی الحجه 1408
مکان: تهران، جماران
موضوع: تأکید بر لزوم هوشیاری رزمندگان و حضور گسترده در جبههها
مخاطب: رضایی، محسن (فرمانده سپاه پاسداران)
بسم الله الرحمن الرحیم
مسائل سیاسی مربوط به جنگ را وزارت خارجه به عهده دارد، ولی مسائل جبههها را باید نیروهای نظامی و انتظامی و مردمی زیر نظر ستاد فرماندهی کل قوا به عهده بگیرند.
همانطور که قبلاً گفتیم ما با مردم خود با صداقت صحبت میکنیم. ما در چهارچوب قطعنامه 598 به صلحی پایدار فکر میکنیم و این به هیچ وجه تاکتیک نیست، ولی سلحشوران ارتش اسلام باید خود را آماده کنند که اگر دشمن دست به حملاتی زد، جواب مناسبی به آن بدهند.
فرزندان انقلابیام، توجه کنید که امروز روز حضور گسترده در جبهههاست. فکر نکنید که دیگر جنگ تمام شده است. خود را مسلح به سلاح ایمان و جهاد کنید. بر دشمن غدار رحم جایز نیست. و اینها تمام حرفهایشان یک فریب است. ما خواستیم به دنیا ثابت کنیم که صدام معتقد به مجامع بین المللی نیست. و ما تا قبول قطعنامه از سوی عراق جواب دشمنان اسلام را در جبههها خواهیم داد.
فهرست عناوین جلد 21
کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 21 » صفحات 102
حکم به آقای رازینی جهت تشکیل دادگاه ویژه تخلفات جنگ
جلد 21 - صفحه 102
حکم
زمان: 2 مرداد 1367 / 9 ذی الحجه 1408
مکان: تهران، جماران
موضوع: تشکیل دادگاه ویژه تخلفات جنگ
مخاطب: رازینی، علی (رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح)
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای علی رازینی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح.
جنابعالی موظف میباشید:
1- دادگاه ویژه تخلفات جنگ را در کلیه مناطق جنگی تشکیل و طبق موازین شرع بدون رعایت هیچ یک از مقررات دست و پاگیر به جرایم متخلفان رسیدگی نمایید.
2- هر عملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبهه اسلام و یا موجب خسارت جانی بوده و یا میباشد مجازات آن اعدام است. والسلام.
2 / 5 / 67
روح الله الموسوی الخمینی
فهرست عناوین جلد 21
روایتهای رازینی از خلخالی و اعدام منافقین
«این نگرانی و اتهامی که القاء شده بود، شامل دستگاه قضایی هم میشد. چون میگفتند صدام بی محابا با متخلفین برخورد میکند. یعنی اگر کسی عقب نشینی یا کوتاهی کند، صدام با او برخورد و اعدامش میکند؛ اما در ایران با رحمت و رأفت برخورد میکنند و لذا نیروهای مسلح حساب نمیبرند. به همین دلیل دغدغهای ایجاد شده بود.» اینها بخشی از مصاحبه مفصل حجتالاسلام و المسلمین رازینی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح در سال ۶۷ است.
به گزارش ایسنا، جماران در ادامه نوشت: عضو سابق مجلس خبرگان رهبری که اکنون ریاست شعبه ۴۱ دیوان عالی کشور را بر عهده دارد، در منزل خود پذیرای ما بود و سؤالات مهمی را در خصوص حکم امام برای تشکیل دادگاه ویژه تخلفات جنگ، عملیات مرصاد، محاکمه منافقین و... از او پرسیدیم و رازینی هم به عنوان رئیس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح با سعه صدر به تمام سؤالات ما پاسخ داد.
مشروح گفتوگو با حجت الاسلام و المسلمین علی رازینی را در ادامه میخوانید:
حضرت امام در حکمی که برای شما صادر کردند میفرمایند:
«بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای علی رازینی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح
جنابعالی موظف میباشید:
۱- دادگاه ویژه تخلفات جنگ را در کلیه مناطق جنگی تشکیل و طبق موازین شرع بدون رعایت هیچ یک از مقررات دست و پاگیر به جرایم متخلفان رسیدگی نمایید.
۲- هر عملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبهه اسلام و یا موجب خسارت جانی بوده و یا میباشد مجازات آن اعدام است. و السلام.
۶۷/۵/۲
روح الله الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحه ۱۰۲)
چه اتفاقاتی در جبههها باعث صدور این حکم توسط حضرت امام شد؟ آیا حضرتعالی بعد از صدور این حکم با امام ملاقاتی داشتید؟ اگر ملاقاتی داشتید، چه گفته شد و بعد از آن چه تصمیماتی گرفتید؟
من از شما تشکر میکنم که به فکر احیای میراث گرانبهای امام هستید و مطالبی که امام فرمودهاند را پیگیری و بازخوانی میکنید.
پاسخ این سؤال مستلزم یکی، دو مقدمه است که در فضای آن مسأله قرار بگیریم تا بتوانیم مفهوم فرمایش حضرت امام را بهتر بیندیشیم.
کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 21 » صفحات 74
پیام به ملت ایران در سالگرد کشتار خونین مکه (قبول قطعنامه 598)
جلد 21 - صفحه 74
پیام
زمان: 29 تیر 1367 / 5 ذی الحجه 1408
مکان: تهران، جماران
موضوع: سالگرد کشتار خونین مکه و قبول قطعنامه 598
مخاطب: ملت ایران
بسم الله الرحمن الرحیم
لَقَد صَدَقَ اللهُ رَسولَهُ الرُّءْ یا بِالحَقِّ لَتَدْ خُلُنَّ المَسجِدَالحَرامَ ان شآءَ اللهُ آمِنِینَ. (1)
علی رغم گذشت یک سال از کشتار فجیع و بیرحمانه حجاج بیدفاع و زائران مؤمن و موحّد به وسیله نوکران امریکا و سفاکان آل سعود، هنوز شهر خدا و خلق خدا در بهت و حیرتند. آل سعود با کشتن میهمانان خدا و به خاک و خون کشیدن بهترین بندگان حق نه تنها حرم را، که جهان اسلام را آلوده به خون شهیدان نمود و مسلمانان و آزادگان را عزادار ساخت.
مسلمانان جهان در سال گذشته و برای اولین بار عید قربان را با شهادت فرزندان ابراهیم - علیه السلام - که دهها بار از مصاف با جهانخواران و اذناب آنان برگشته بودند، در مسلخ عشق و در منای رضایت حق جشن گرفتند. و بار دیگر امریکا و آل سعود، بر خلاف راه و رسم آزادگی، از زنان و مردان، از مادران و پدران شهید، از جانبازان بیپناه ما کشتهها گرفتند؛ و در آخرین لحظات نیز با ناجوانمردی و قساوت بر پیکر نیمه جان سالخوردگان و بر دهان تشنه و خشکیده مظلومان ما تازیانه زدند و انتقام خود را از آنان گرفتند. انتقام از چه کسانی و از چه گناهی؟ انتقام از کسانی که از خانه خویش به سوی خانه خدا و خانه مردم هجرت نموده بودند! انتقام از کسانی که سالها کوله بار امانت و مبارزه را بر دوش کشیده بودند. انتقام از کسانی که همچون ابراهیم - علیه السلام - از
(1)- سوره فتح، آیه 27: «هر آینه خداوند حقیقت خواب رسولش را آشکار ساخت که حتما شما (مؤمنین) به خواست خدا، با دل ایمن وارد مسجدالحرام خواهید شد».
جلد 21 - صفحه 75
بت شکنی برمیگشتند؛ شاه را شکسته بودند؛ شوروی و امریکا را شکسته بودند؛ کفر و نفاق را خرد کرده بودند. همانها که پس از طی آن همه راهها با فریاد: وأَذِّن فِی النَّاس بِالحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً (1) پا برهنه و سر برهنه آمده بودند تا ابراهیم را خوشحال کنند، به میهمانی خدا آمده بودند تا با آب زمزم گرد و غبار سفر را از چهره بزدایند، و عطش خویش را در زلال مناسک حج برطرف نمایند و با توانی بیشتر مسئولیت پذیر گردند و در سیر و صیرورت ابدی خود نه تنها در میقات حج، که در میقات عمل نیز لباس و حجاب پیوستگی و دلبستگی به دنیا را از تن به در آورند. همانها که برای نجات محرومان و بندگان خدا راحتی راحت طلبان را بر خود حرام، و مُحرِم به احرام شهادت شده بودند و عزم را جزم کردند تا نه تنها بنده زرخرید امریکا و شوروی نباشند، که زیر بار هیچ کس جز خدا نروند. آمده بودند که دوباره به محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - بگویند که از مبارزه خسته نشدهاند و به خوبی میدانند که ابی سفیان و ابی لهب و ابی جهل برای انتقام در کمین نشستهاند؛ و با خود میگویند مگر هنوز لات و هُبَل در کعبهاند. آری، خطرناکتر از آن بتها، اما در چهره و فریبی نو. آنها میدانند که امروز حَرَم، حَرَم است اما نه برای ناس، که برای امریکا! و کسی که به امریکا لبیک نگوید و به خدای کعبه رو آورد سزاوار انتقام خواهد شد. انتقام از زائرانی که همه ذرات وجود و همه حرکات و سکنات انقلابشان مناسک ابراهیم را زنده کرده است؛ و حقیقتاً میرود تا فضای کشور و زندگی خویش را با آوای دلنشین «لَبَّیکَ، اللهُم لَبَّیکَ» معطر سازد.
آری، در منطق استکبار جهانی هر که بخواهد برائت از کفر و شرک را پیاده کند متهم به شرک خواهد شد، و «مفتی» ها (2) و مفتی زادگان این نوادگان «بَلعَم باعورا» ها، (3) به قتل و کفر او حکم خواهند داد. بالاخره در تاریخ اسلام میبایست آن شمشیر کفر و نفاقی که
(1)- بخشی از آیه 27 سوره حج: «و مردم را به انجام مناسک حج ندا ده تا پیاده و سواره از دورترین نقاط به سوی تو گرد آیند».
(2)- فتوا دهندگان.
(3)- از علمای بنی اسرائیل که در حق حضرت موسی بدی کرد و به مخالفت او برخاست.
جلد 21 - صفحه 76
در لباس دروغین احرام یزیدیان و جیره خواران بنی امیه - علیهم لعنة الله - برای نابودی و قتل بهترین فرزندان راستین پیامبر اسلام، یعنی حضرت ابی عبدالله الحسین - علیه السلام - و یاوران با وفای او، پنهان شده بود مجدداً از لباس همان میراث خواران بنی سفیان به درآید و گلوی پاک و مطهر یاوران حسین - علیه السلام - را در آن هوای گرم، در کربلای حجاز و در قتلگاه حَرَم، پاره کند؛ و همان اتهاماتی را که یزیدیان به فرزندان راستین اسلام زدند و آنان را «خارجی» و «ملحد» و «مشرک» و «مَهدورالدم» معرفی کردند، درست همان را به رهروان راه آنان وارد آورند؛ که ان شاء الله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد، و با برپایی جشن پیروزی حق بر جنود کفر و نفاق و آزادی کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجدالحرام وارد خواهیم شد.
اما زائران کشورها که یقیناً با کنترل و ارعاب دولتها و حکومتهایشان به مکه سفر کردهاند، جای دوستان و برادران و حامیان و همسنگران واقعی خود را در میان خود خالی خواهند یافت. آل سعود برای پرده پوشی جنایات هولناک سال گذشته خود و همچنین توجیه صدٌّعن سبیل الله (1) و منع حجاج ایرانی از ورود به حج، زائران را زیر بمباران شدید تبلیغات خود قرار خواهد داد؛ و آخوندهای درباری و «مفتی» های خودفروخته - لعنة الله علیهم - در کشورهای اسلامی خصوصاً حجاز توسط رسانهها و مطبوعات دست به نمایشها و سخنرانیها زده و عرصه را بر تفکر و تحقیق زائران درباره فهم و درک فلسفه واقعی حج و نیز پی بردن به ماجرای از پیش طراحی شده شیطان بزرگ در قتل میهمانان خدا تنگ خواهند نمود. و مسلّم در چنین شرایطی رسالت زائران بسیار سنگین است. بزرگترین درد جوامع اسلامی این است که هنوز فلسفه واقعی بسیاری از احکام الهی را درک نکردهاند؛ و حج با آنهمه راز و عظمتی که دارد هنوز به صورت یک عبادت خشک و یک حرکت بیحاصل و بیثمر باقی مانده است.
(1)- بخشی از آیه 217 سوره بقره: «باز داشتن مردم از راه خدا».
جلد 21 - صفحه 77
یکی از وظایف بزرگ مسلمانان پی بردن به این واقعیت است که حج چیست و چرا برای همیشه باید بخشی از امکانات مادی و معنوی خود را برای برپایی آن صرف کنند.
چیزی که تا به حال از ناحیه ناآگاهان و یا تحلیلگران مغرض و یا جیره خواران به عنوان فلسفه حج ترسیم شده است این است که حج یک عبادت دسته جمعی و یک سفر زیارتی - سیاحتی است. به حج چه که چگونه باید زیست و چطور باید مبارزه کرد وبا چه کیفیت در مقابل جهان سرمایه داری و کمونیسم ایستاد! به حج چه که حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمین باید ستاند! به حج چه که باید برای فشارهای روحی و جسمی مسلمانان چاره اندیشی نمود! به حج چه که مسلمانان باید به عنوان یک نیروی بزرگ و قدرت سوم جهان خودنمایی کنند! به حج چه که مسلمانان را علیه حکومتهای وابسته بشوراند. بلکه حج همان سفر تفریحی برای دیدار از قبله و مدینه است و بس! و حال آنکه حج برای نزدیک شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است. و حج تنها حرکات و اعمال و لفظها نیست و با کلام و لفظ و حرکت خشک، انسان به خدا نمیرسد. حج کانون معارف الهی است که از آن محتوای سیاست اسلام را در تمامی زوایای زندگی باید جستجو نمود. حج پیامآور و ایجاد و بنای جامعهای به دور از رذایل مادی و معنوی است. حج تجلی و تکرار همه صحنههای عشق آفرین زندگی یک انسان و یک جامعه متکامل در دنیاست. و مناسک حج مناسک زندگی است. و از آنجا که جامعه امت اسلامی، از هر نژاد و ملیتی، باید ابراهیمیشود تا به خیل امت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - پیوند خورد و یکی گردد و یدِ واحده شود، حج تنظیم و تمرین و تشکل این زندگی توحیدی است. حج عرصه نمایش و آیینه سنجش استعدادها و توان مادی و معنوی مسلمانان است. حج بِسان قرآن است که همه از آن بهره مند میشوند، ولی اندیشمندان و غواصان و درد آشنایان امت اسلامی اگر دل به دریای معارف آن بزنند و از نزدیک شدن و فرو رفتن در احکام و سیاستهای اجتماعی آن نترسند، از صدف این دریا گوهرهای هدایت و رشد و حکمت و آزادگی را بیشتر صید خواهند نمود و از زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت. ولی چه باید کرد و این غم بزرگ را به
جلد 21 - صفحه 78
کجا باید برد که حج بسان قرآن مهجور گردیده است. و به همان اندازهای که آن کتابِ زندگی و کمال و جمال در حجابهای خود ساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرارِ آفرینش در دل خروارها خاک کج فکریهای ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگی و فلسفه زندگی ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل کرده است، حج نیز به همان سرنوشت گرفتار گشته است، سرنوشتی که میلیونها مسلمان هر سال به مکه میروند و پا جای پای پیامبر و ابراهیم و اسماعیل و هاجر میگذارند، ولی هیچ کس نیست که از خود بپرسد ابراهیم و محمد - علیهم السلام - که بودند و چه کردند؛ هدفشان چه بود؛ از ما چه خواستهاند؟ گویی به تنها چیزی که فکر نمیشود به همین است. مسلّم حجِ بیروح و بیتحرک و قیام، حج بیبرائت، حج بیوحدت، و حجی که از آن هدم کفر و شرک بر نیاید، حج نیست. خلاصه، همه مسلمانان باید در تجدید حیات حج و قرآن کریم و بازگرداندن این دو به صحنههای زندگیشان کوشش کنند؛ و محققان متعهد اسلام با ارائه تفسیرهای صحیح و واقعی از فلسفه حج همه بافتهها و تافتههای خرافاتی علمای درباری را به دریا بریزند.
اما آنچه زائران عزیز باید بدانند اینکه امریکا و آل سعود حادثه مکه را یک مبارزه فرقهای و نزاع قدرت میان شیعه و سنی ترسیم نموده؛ و ایران و رهبران آن را به عنوان کسانی که هوس رسیدن به یک امپراتوری بزرگ را در سر میپرورانند معرفی میکنند تا بسیاری از کسانی که از مسیر حوادث سیاسی جهان اسلام و نقشههای شوم جهانخواران بیخبرند تصور کنند که فریاد برائت ما از مشرکین و مبارزه ما برای کسب آزادی ملتها در مسیر کسب قدرت سیاسیمان و گسترش قلمرو جغرافیای حکومت اسلامی است. البته برای ما و همه اندیشمندان و محققانی که از نیات پلید تشکیلات آل سعود باخبرند جای تعجب نیست که به ایران و حکومتی که از بدو پیروزی تا به حال فریاد وحدت مسلمین را سر داده است و در همه حوادث جهانِ اسلام خود را شریک غم و شادی مسلمانان میداند تهمت افتراق و جدایی مسلمانان را بزنند؛ و یا بالاتر از آن، زائرانی را که به عشق زیارت مرقد پیامبر و حرم امن الهی به حجاز رفتهاند به لشکرکشی و تشکل برای تصرف
جلد 21 - صفحه 79
کعبه و آتش زدن حرم خدا و تخریب مدینه پیامبر متهم نمایند! و دلیل و مدرک این کار را حضور پاسداران و نظامیان و مسئولین کشورمان در مراسم حج ذکر کنند! آری، در منطق آل سعود نظامی و پاسدار کشور اسلامی باید با حج بیگانه باشد؛ و اینگونه سفرها برای مسئولین کشوری و لشکری تعجبآور و توطئهانگیز میشود. از نظر استکبار، مسئولین کشورهای اسلامی باید به فرنگ بروند، آنها را به حج چه کار! دست نشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را به حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و اسرائیل را به حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشتهاند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس احرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کردهاند!
واقعیت این است که دوَل استکباری شرق و غرب و خصوصاً امریکا و شوروی، عملاً جهان را به دو بخش آزاد و قرنطینه سیاسی تقسیم کردهاند. در بخش آزاد جهان، این ابرقدرتها هستند که هیچ مرز و حد و قانونی نمیشناسند و تجاوز به منافع دیگران و استعمار و استثمار و بردگی ملتها را امری ضروری و کاملاً توجیه شده و منطقی و منطبق با همه اصول و موازین خود ساخته و بین المللی میدانند. اما در بخش قرنطینه سیاسی که متأسفانه اکثر ملل ضعیف عالَم و خصوصاً مسلمانان در آن محصور و زندانی شدهاند، هیچ حق حیات و اظهار نظری وجود ندارد؛ همه قوانین و مقررات و فرمولها همان قوانین دیکته شده و دلخواه نظامهای دست نشاندگان و در برگیرنده منافع مستکبران خواهد بود.
و متأسفانه اکثر عوامل اجرایی این بخش همان حاکمان تحمیل شده یا پیروان خطوط کلی استکبارند که حتی فریاد زدن از درد را نیز در درون این حصارها و زنجیرها جرم و گناهی نابخشودنی میدانند. و منافع جهانخواران ایجاب میکند که هیچ کس حق گفتن کلمهای که بوی تضعیف آنان را بدهد یا خواب راحت آنان را آشفته کند ندارد. و از آنجا که مسلمانان جهان به علت فشار و حبس و اعدام، قدرت بیان مصیبتهایی را که حاکمان کشورشان بر آنها تحمیل کردهاند را ندارند، باید بتوانند در حرم امن الهی مصایب و دردهایشان را با کمال آزادی بیان کنند تا سایر مسلمانان برای رهایی آنان چارهای بیندیشند. لذا ما بر این مطلب پافشاری و اصرار میکنیم که مسلمانان، حداقل در خانه خدا
جلد 21 - صفحه 80
و حرم امن الهی، خود را از تمامی قید و بندهای ظالمان آزاد ببینند و در یک مانور بزرگ از چیزی که از آن متنفرند اعلام برائت کنند و از هر وسیلهای برای رهایی خود استفاده نمایند.
حکومت آل سعود مسئولیت کنترل زائران خانه خدا را به عهده گرفته است. و اینجاست که با اطمینان میگوییم که حادثه مکه جدای از سیاست اصولی جهانخواران در قلع و قمع مسلمانان آزاده نیست. ما با اعلام برائت از مشرکین تصمیم بر آزادیِ انرژی متراکم جهان اسلام داشته و داریم. و به یاری خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن روزی این کار صورت خواهد گرفت. و ان شاء الله روزی همه مسلمانان و دردمندان علیه ظالمین جهان فریاد زنند و اثبات کنند که ابرقدرتها و نوکران و جیره خوارانشان از منفورترین موجودات جهان هستند.
کشتار زائران خانه خدا توطئهای برای حفظ سیاستهای استکبار و جلوگیری از نفوذ اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلّم - است. و کارنامه سیاه و ننگین حاکمان بی درد کشورهای اسلامی حکایت از افزودن درد و مصیبت بر پیکر نیمه جان اسلام و مسلمین دارد.
پیامبر اسلام نیازی به مساجد اشرافی و منارههای تزئیناتی ندارد. پیامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پیروان خود بوده است که متأسفانه با سیاستهای غلط حاکمان دست نشانده به خاک مذلت نشستهاند. مگر مسلمانان جهان فاجعه قتل عام صدها عالم و هزاران زن و مرد فرقههای مسلمین را در طول حیات ننگین آل سعود و نیز جنایت قتل عام زائران خانه خدا را فراموش میکنند؟ مگر مسلمانان نمیبینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانونهای فتنه و جاسوسی مبدل شدهاند، که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملّاهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماهای بیشعور حوزههای علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنهها، و در یک کلمه «اسلام امریکایی» را ترویج میکنند؛ و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور
جلد 21 - صفحه 81
خویش، امریکای جهانخوار، میگذارند.
مسلمانان نمیدانند این درد را به کجا ببرند که آل سعود و «خادم الحرمین» به اسرائیل اطمینان میدهد که ما اسلحه خودمان را علیه شما به کار نمیبریم! و برای اثبات حرف خود با ایران قطع رابطه میکنند. واقعاً چقدر باید رابطه سران کشورهای اسلامی با صهیونیستها گرم و صمیمیشود تا در کنفرانس سران کشورهای اسلامی مبارزه صوری و ظاهری هم با اسرائیل از دستور کار آنان و جلسات آنان خارج شود. اگر اینها یک جو غیرت و حمیت اسلامی و عربی داشتند، حاضر به یک چنین معامله کثیف سیاسی و خودفروشی و وطن فروشی نمیشدند.
آیا این حرکات برای جهان اسلام شرمآور نیست؟ و تماشاچی شدن گناه و جرم نمیباشد؟ آیا از مسلمانان کسی نیست تا بپاخیزد و اینهمه ننگ و عار را تحمل نکند؟
راستی ما باید بنشینیم تا سران کشورهای اسلامی احساسات یک میلیارد مسلمان را نادیده بگیرند و صحه بر آنهمه فجایع صهیونیستها بگذارند، و دوباره مصر و امثال آن را به صحنه بیاورند؟ حال، مسلمانان باور میکنند که زائران ایرانی برای اشغال خانه خدا و حرم پیامبر قیام کردهاند و میخواستند کعبه را دزدیده به قم ببرند! اگر مسلمانان جهان باور کردهاند که سران آنها دشمنان واقعی امریکا و شوروی و اسرائیل هستند، تبلیغات آنان هم در مورد ما را باور میکنند.
البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامیمان بارها اعلام نمودهایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراتوری بزرگ میگذارند، از آن باکی نداریم و استقبال میکنیم. ما درصدد خشکانیدن ریشههای فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفتهایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیدهاند نابود کنیم؛ و نظام اسلام رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - را در جهان استکبار ترویج نماییم. و دیر یا زود ملتهای دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود
جلد 21 - صفحه 82
از گسترش باجخواهی و مصونیت کارگزاران امریکایی، حتی اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد، جلوگیری میکنیم. ان شاء الله ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبر بزرگی که بر بلندای بام انسانیت باید صدای مظلومان را به همه عالم منعکس سازد و آوای توحید را طنین اندازد، صدای سازش با امریکا و شوروی و کفر و شرک نواخته شود. و از خدا میخواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.
مسلمانان جهان و محرومین سراسر گیتی از این برزخ بیانتهایی که انقلاب اسلامی ما برای همه جهانخواران آفریده است احساس غرور و آزادی کنند؛ و آوای آزادی و آزادگی را در حیات و سرنوشت خویش سر دهند و بر زخمهای خود مرهم گذارند؛ که دوران بن بست و نا امیدی و تنفس در منطقه کفر به سر آمده است، و گلستان ملتها رخ نموده است. و امیدوارم همه مسلمانان شکوفههای آزادی و نسیم عطر بهاری و طراوت گلهای محبت و عشق و چشمه سارِ زلال جوشش اراده خویش را نظاره کنند. همه باید از مرداب و باتلاق و سکوت و سکونی که کارگزاران سیاست امریکا و شوروی بر آن تخم مرگ و اسارت پاشیدهاند به درآییم و به سوی دریایی که زمزم از آن جوشیده است روانه شویم؛ و پرده کعبه و حرم خدا را که به دست نامحرمان نجس امریکا و امریکازادهها آلوده شده است با اشک چشم خویش شستشو دهیم.
مسلمانان تمامی کشورهای جهان، از آنجا که شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجی شدهاید، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید؛ و از وجود جوانان پرشور و شهادت طلبی که حاضرند خطوط جبهه کفر را بشکنند استفاده نمایید. به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید؛ بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمنان اسلام باشید؛ که عزت و حیات در سایه مبارزه است. و اولین گام در مبارزه اراده است. و پس از آن، تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانی، خصوصاً امریکا را بر خود حرام کنید. ما در مکه باشیم یا نباشیم دل و روحمان با ابراهیم و در مکه است. دروازههای مدینة الرسول را به روی ما ببندند یا بگشایند، رشته محبتمان با پیامبر هرگز پاره و سست
جلد 21 - صفحه 83
نمیشود. به سوی کعبه نماز میگزاریم و به سوی کعبه میمیریم. و خدا را سپاس میگزاریم که در میثاقمان باخدای کعبه پایدار ماندهایم و پایههای برائت از مشرکین را با خون هزاران هزار شهید از عزیزانمان بنیان نهادهایم. و منتظر هم نماندهایم که حاکمان بی شخصیت بعض کشورهای اسلامی و غیر اسلامی از حرکت ما پشتیبانی کنند. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم. و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمیداریم.
جمهوری اسلامی ایران از مسلمانان آزاده جهان که علی رغم اختناق سیاسی حاکم بر آنها با ترتیب کنفرانسها و مصاحبهها و سخنرانیها پرده از اسرار جنایتبار امریکا و آل سعود برداشتند و مظلومیت ما را به دنیا نشان دادند تشکر مینماید. مسلمانان باید بدانند تا زمانی که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدّم میشود؛ و هر روز شیطان بزرگ یا شوروی به بهانه حفظ منافع خود حادثهای را به وجود میآورند. راستی اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدی با جهانخواران حل نکنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اکنون اگر امریکا یک کشور اسلامی را به بهانه حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسی جلوی او را خواهد گرفت؟ پس راهی جز مبارزه نمانده است، و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصاً امریکا را شکست، و الزاماً یکی از دو راه را انتخاب نمود: یا شهادت. یا پیروزی. که در مکتب ما هر دوی آنها پیروزی است. که ان شاء الله خداوند قدرت شکستن چهارچوب سیاستهای حاکم و ظالم جهانخواران، و نیز جسارت ایجاد داربستهایی بر محور کرامت انسانی را به همه مسلمین عطا فرماید؛ و همه را از افول ذلت به صعود عزت و شوکت همراهی نماید.
بعضی افراد تا قبل از حادثه تلخ و شیرین حج در سال گذشته، فلسفه اصرار جمهوری اسلامی ایران را بر راهپیمایی برائت از مشرکین به خوبی درک نکرده بودند و از خود و دیگران سؤال میکردند که در سفر حج و در آن هوای گرم چه ضرورتی به راهپیمایی و فریاد مبارزه است؛ و اگر هم فریاد برائت از مشرکین هم سر داده شود، چه ضرری متوجه
جلد 21 - صفحه 84
استکبار میشود. و چه بسا افراد ساده دلی تصور میکردند که دنیای به اصطلاح متمدن جهانخواران نه تنها تاب تحمل اینگونه مسائل سیاسی را خواهد داشت، که به مخالفان خود حتی بیش از این هم اجازه حیات و تظاهرات و راهپیمایی خواهند داد. و دلیل این مدعا اجازه راهپیماییهایی است که در کشورهای به اصطلاح آزاد غرب داده میشود.
ولی این مسئله باید روشن باشد که آنگونه راهپیماییها هیچ گونه ضرری برای ابرقدرتها و قدرتها ندارد. راهپیمایی مکه و مدینه است که بسته شدن شیرهای نفت عربستان را به دنبال دارد. راهپیماییهای برائت در مکه و مدینه است که به نابودی سرسپردگان شوروی و امریکا ختم میشود. و درست به همین جهت است که با کشتار دسته جمعی زنان و مردان آزاده از آن جلوگیری میشود، و در پناه همین برائت از مشرکین است که حتی ساده دلان میفهمند که نباید سر بر آستان شوروی و امریکا نهاد.
ملت عزیز و دلاور ایران مطمئن باشند که حادثه مکه منشأ تحولات بزرگی در جهان اسلام و زمینه مناسبی برای ریشه کن شدن نظامهای فاسد کشورهای اسلامی و طرد روحانی نماها خواهد بود. و با اینکه بیشتر از یک سال از حماسه برائت از مشرکان نگذشته است، عطر خونهای پاک شهدای عزیز ما در تمامی جهان پیچیده و اثرات آن را در اقصا نقاط عالم مشاهده میکنیم. حماسه مردم فلسطین یک پدیده تصادفی نیست. آیا دنیا تصور میکند که این حماسه را چه کسانی سرودهاند و هم اکنون مردم فلسطین به چه آرمانی تکیه کردهاند که بیمحابا و با دست خالی در برابر حملات وحشیانه صهیونیستها مقاومت میکنند؟ آیا تنها آوای وطنگرایی است که از وجود آنان دنیایی از صلابت آفریده است؟ آیا از درخت سیاست بازان خود فروخته است که بر دامن فلسطینیان میوه استقامت و زیتون نور و امید میریزد؟ اگر اینچنین بود، اینها که سالهاست در کنار فلسطینیان و به نام ملت فلسطین نان خوردهاند! شکی نیست که این آوای «الله اکبر» است، این همان فریاد ملت ماست که در ایران شاه را و در بیت المقدس غاصبین را به نومیدی کشاند. و این تحقق همان شعار برائت است که ملت فلسطین در تظاهرات حج دوشادوش خواهران و برادران ایرانی خود فریاد رسای آزادی قدس را سر داد و «مرگ بر امریکا،
جلد 21 - صفحه 85
شوروی و اسرائیل» گفت؛ و بر همان بستر شهادتی که خون عزیزان ما بر آن ریخته شد او نیز با نثار خون و به رسم شهادت آرمید. آری، فلسطینی راه گم کرده خود را از راه برائت ما یافت. و دیدیم که در این مبارزه چطور حصارهای آهنین فروریخت، و چگونه خون بر شمشیر و ایمان بر کفر و فریاد بر گلوله پیروز شد؛ و چطور خواب بنی اسرائیل در تصرف از نیل تا فرات آشفته گشت، و دوباره کوکب درّیه فلسطین از شجره مبارکه «لاشَرقیة ولاغربیة» ما برافروخت. و امروز به همان گونه که فعالیتهای وسیعی در سراسر جهان برای به سازش کشیدن ما با کفر و شرک در جریان است، برای خاموش کردن شعلههای خشم ملت مسلمان فلسطین نیز به همان شکل ادامه دارد. و این تنها یک نمونه از پیشرفت انقلاب است. و حال آنکه معتقدین به اصول انقلاب اسلامی ما در سراسر جهان رو به فزونی نهاده است و ما اینها را سرمایههای بالقوه انقلاب خود تلقی میکنیم و هم آنهایی که با مرکّب خون طومار حمایت از ما را امضا میکنند و با سر و جان دعوت انقلاب را لبیک میگویند و به یاری خداوند کنترل همه جهان را به دست خواهند گرفت.
امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنهها و مرفهین بیدرد شروع شده است. و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفتهاند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نمودهاند میبوسم؛ و سلام و درودهای خالصانه خود را به همه غنچههای آزادی و کمال نثار میکنم. و به ملت عزیز و دلاور ایران هم عرض میکنم: خداوند آثار و برکات معنویت شما را به جهان صادر نموده است؛ و قلبها و چشمان پرفروغ شما کانون حمایت از محرومان شده است و شراره کینه انقلابیتان جهانخواران چپ و راست را به وحشت انداخته است. البته همه میدانیم که کشور ما در حال جنگ و انقلاب سختیها و مشکلاتی را تحمل کرده و کسی مدعی آن نیست که طبقات محروم و ضعیف و کم درآمد و خصوصاً اقشار کارمند و اداری، در تنگنای مسائل اقتصادی نیستند؛ ولی آن چیزی که همه مردم ما فراتر از آن را فکر میکنند مسئله حفظ اسلام و اصول انقلاب است. مردم ایران ثابت کردهاند که تحمل گرسنگی و تشنگی را دارند، ولی تحمل
جلد 21 - صفحه 86
شکست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت. ملت شریف ایران همیشه در مقابل شدیدترین حملات تمامی جهان کفر علیه اصول انقلاب خویش مقاومت کرده است که در اینجا مجال ذکر همه آنها نیست.
آیا ملت دلاور ایران در مقابل جنایات متعدد امریکا در خلیج فارس اعم از حمایت نظامی و اطلاعاتی به عراق و حمله به سکوهای نفتی و کشتیها و قایقها و سرنگونی هواپیمای مسافربری مقاومت نکرده است؟ آیا ملت ایران در جنگ دیپلماسی شرق و غرب علیه خود و ایجاد بازیهای سیاسی مجامع بین المللی مقاومت نکرده است؟ آیا ملت شجاع ایران در مقابل جنگ اقتصادی، تبلیغاتی، روانی و حملات ددمنشانه عراق به شهرها و موشک باران مناطق مسکونی و بمبارانهای مکرر شیمیایی عراق در ایران و حلبچه، مقاومت نکرده است؟ آیا ملت عزیز ایران در مقابل توطئه منافقین و لیبرالها و زراندوزی و احتکار سرمایه داران و حیله مقدس مآبان مقاومت نکرده است؟ آیا همه این حوادث و جریانات برای ضربه زدن به اصول انقلاب نبوده است؟ که اگر نبود حضور مردم، هر یک از این توطئهها میتوانست به اصول نظام ضربه بزند. که خدا را سپاس میگزاریم که ملت ایران را موفق نمود تا با قامتی استوار به رسالت خود عمل کند و صحنهها را ترک نگوید.
ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافتهاند که مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانهاند. و آنهایی هم که تصور میکنند سرمایه داران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک میکنند آب در هاون میکوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بیبضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام
جلد 21 - صفحه 87
تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم. مسئولین نظام ایرانِ انقلابی باید بدانند که عدهای از خدا بیخبر برای از بین بردن انقلاب هرکس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را «کمونیست» و «التقاطی» میخوانند. از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید. امریکا و استکبار در تمامی زمینهها افرادی را برای شکست انقلاب اسلامی در آستین دارند، در حوزهها و دانشگاهها مقدس نماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کردهام. اینان با تزویرشان از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود میکنند. اینها با قیافهای حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بی دین معرفی میکنند. باید از شرّ اینها به خدا پناه بریم. و همچنین کسانی دیگر که بدون استثنا به هرچه روحانی و عالِم است حمله میکنند و اسلام آنها را اسلام امریکایی معرفی مینمایند راهی بس خطرناک را میپویند که خدای ناکرده به شکست اسلام ناب محمدی منتهی میشود. ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد.
امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است. و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهای دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، برای درک شهادت روزشماری میکند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمیشناسد. و ما باید در جنگ اعتقادیمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. ان شاء الله ملت بزرگ ایران با پشتیبانی مادی و معنوی خود از انقلاب، سختیهای جنگ را به شیرینی شکست دشمنان خدا در دنیا جبران میکند. و چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت بزرگ ایران مثل یک صاعقه بر سر امریکا فرود آمده است. چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت ایران سقوط ارکان و کنگرههای نظام ستمشاهی را نظاره کرده است و شیشه حیات
جلد 21 - صفحه 88
امریکا را در این کشور شکسته است. و چه شیرینی بالاتر از اینکه مردم عزیزمان ریشههای نفاق و ملیگرایی و التقاط را خشکانیدهاند. و ان شاء الله شیرینی تمام ناشدنی آن را در جهان آخرت خواهند چشید. نه تنها کسانی که تا مقام شهادت و جانبازی و حضور در جبهه پیش رفتهاند، بلکه آنهایی که در پشت جبهه با نگاه محبت بار و با دعای خیر خود جبهه را تقویت نمودهاند از مقام عظیم مجاهدان و اجر بزرگ آنان بهره بردهاند. خوشا به حال مجاهدان! خوشا به حال وارثان حسین - علیه السلام!
اذناب امریکا باید بدانند که شهادت در راه خدا مسئلهای نیست که بشود با پیروزی یا شکست در صحنههای نبرد مقایسه شود. مقام شهادت، خود اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است. نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بکشانیم که بگوییم در عوض شهادت فرزندان اسلام تنها خرمشهر و یا شهرهای دیگر آزاد شد. تمامی اینها خیالات باطل ملیگراهاست. ما هدفمان بالاتر از آن است. ملیگراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا الله» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم. پسای فرزندان ارتشی و سپاهی و بسیجیام، وای نیروهای مردمی، هرگز از دست دادن موضعی را با تأثر و گرفتن مکانی را با غرور و شادی بیان نکنید که اینها در برابر هدف شما به قدری ناچیزند که تمامی دنیا در مقایسه با آخرت.
پدران و مادران و همسران و خویشاوندان شهدا، اسرا، مفقودین، و معلولین ما توجه داشته باشند که هیچ چیزی از آنچه فرزندان آنان به دست آوردهاند کم نشده است.
فرزندان شما در کنار پیامبر اکرم و ائمه اطهارند. پیروزی و شکست برای آنها فرقی ندارد.
امروز روز هدایت نسلهای آینده است. کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است. امروز روزی است که خدا اینگونه خواسته است. و دیروز خدا آنگونه خواسته بود. و فردا ان شاء الله روز پیروزی جنود حق خواهد بود. ولی خواست خدا هرچه هست
جلد 21 - صفحه 89
ما در مقابل آن خاضعیم. و ما تابع امر خداییم؛ و به همین دلیل طالب شهادتیم. و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیرخدا نمیرویم. البته برای ادای تکلیف همه ما موظفیم که کارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترین وجه و با درایت و دقت انجام دهیم. همه میدانند که ما شروع کننده جنگ نبودهایم. ما برای حفظ موجودیت اسلام در جهان تنها از خود دفاع کردهایم. و این ملت مظلوم ایران است که همواره مورد حمله جهانخواران بوده است؛ و استکبار از همه کمینگاههای سیاسی و نظامی و فرهنگی و اقتصادی خود به ما حمله کرده است. انقلاب اسلامی ما تاکنون کمینگاه شیطان و دام صیادان را به ملتها نشان داده است. جهانخواران و سرمایه داران و وابستگان آنان توقع دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم. و حال آنکه این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان صلا زنیم کهای خواب رفتگان! ای غفلت زدگان! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانههای گرگ منزل گرفتهاید. برخیزید که اینجا جای خواب نیست! و نیز فریاد کشیم سریعاً قیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست! امریکا و شوروی در کمین نشستهاند، و تا نابودی کاملتان از شما دست بر نخواهند داشت. راستی اگر بسیج جهانی مسلمین تشکیل شده بود، کسی جرأت اینهمه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوی رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - داشت؟
امروز یکی از افتخارات بزرگ ملت ما این است که در برابر بزرگترین نمایش قدرت و آرایش ناوهای جنگی امریکا و اروپا در خلیج فارس صف آرایی نمود. و اینجانب به نظامهای امریکایی و اروپایی اخطار میکنم که تا دیر نشده و در باتلاق مرگ فرونرفتهاید، از خلیج فارس بیرون روید. و همیشه اینگونه نیست که هواپیماهای مسافربری ما توسط ناوهای جنگی شما سرنگون شود؛ که ممکن است فرزندان انقلاب ناوهای جنگی شما را به قعر آبهای خلیج فارس بفرستند.
به دولتها و حکومتهای منطقه، خصوصاً به عربستان و کویت میگویم که همه شما در ماجراجوییها و جنایاتی که امریکا میآفریند شریک جرم خواهید بود. و ما تا به حال از
جلد 21 - صفحه 90
اینکه همه منطقه در کام آتش و خون و بیثباتی کامل غوطهور نشود، دست به عملی نزدهایم. ولی حرکات جنون آمیز ریگان مطمئناً حوادث غیرمنتظره و عواقب خطرناکی را بر همه تحمیل میکند. شما اطمینان داشته باشید که در این برگ جدید بازندهاید.
خودتان و کشور و مردم اسلامی را در برابر امریکا اینقدر ذلیل و ناتوان نکنید. اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید.
بحمدالله از برکت انقلاب اسلامی ایران دریچههای نور و امید به روی همه مسلمانان جهان باز شده است؛ و میرود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودی را بر سر همه مستکبران فرو ریزد.
نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کیْ و تا کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمیشناسند. به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمیدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و امریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیِمان را لکهدار نمایند. بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینه توزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار میدهند؛ و با دلسوزیهای بیمورد و اعتراضهای کودکانه میگویند جمهوری اسلامی سبب دشمنیها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادیشان افتاده است! که چه خوب است [به] این سؤال پاسخ داده شود که ملتهای جهان سوم و مسلمانان، و خصوصاً ملت ایران، در چه زمانی نزد غربیها و شرقیها احترام و اعتبار داشتهاند که امروز بیاعتبار شدهاند!
آری، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام - را با دستهای خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بیفرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما
جلد 21 - صفحه 91
ضعیف؛ آنها ولیّ و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها؛ نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی؛ بلکه ایرانی که شناسنامهاش را امریکا و شوروی صادر کند؛ ایرانی که ارابه سیاست امریکا یا شوروی را بکشد و امروز همه مصیبت و عزای امریکا و شوروی شرق و غرب در این است که نه تنها ملت ایران از تحت الحمایگی آنان خارج شده است، که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت میکند. کنترل و حذف سلاحهای مخرّب از جهان اگر با حقیقت و صداقت همراه بود خواسته همه ملتهاست، ولی این نیز یک فریب قدیمی است. و این همان چیزی است که اخیراً از گفتههای سران امریکا و شوروی و نوشتههای سیاسیون آنها آشکار گردیده است که مراودات اخیر سران شرق و غرب به خاطر مهار بیشتر جهان سوم و در حقیقت جلوگیری از نفوذ پابرهنهها و محرومین در جهانِ مالکیتهای بیحد و مرز سرمایه داران است. ما باید خود را آماده کنیم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامی - انسانی با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشکیل شود؛ و آقایی و سروری محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود. مطمئن باشید قدرتهای شرق و غرب همان مظاهر بیمحتوای دنیای مادیاند که در برابر خلود و جاودانگی دنیای ارزشهای معنوی قابل ذکر نمیباشند.
من به صراحت اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری میکند. و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید برای پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزی کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم. ما اعلام میکنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه
جلد 21 - صفحه 92
نظامهای کفر و شرک آشنا میسازد.
و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم. و خدا میداند که اگر نبود انگیزهای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم. و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.
من در اینجا از همه فرزندان عزیزم در جبهههای آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوی در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نمودهاند، تشکر و قدردانی میکنم. و همه ملت ایران را به هوشیاری و صبر و مقاومت دعوت میکنم. در آینده ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمره خونها و شهادتها و ایثارها چه شد. اینها یقیناً از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بیخبرند و نمیدانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمهای وارد نمیسازد. و ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا میداند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت
جلد 21 - صفحه 93
مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند!
خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههای معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیدهام، و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری میکنم.
و بدا به حال آنانی که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایی که از کنار این معرکه بزرگِ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساکت و بیتفاوت و یا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند!
آری، دیروز روز امتحان الهی بود که گذشت. و فردا امتحان دیگری است که پیش میآید. و همه ما نیز روز محاسبه بزرگتری را در پیش رو داریم. آنهایی که در این چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کردهاند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفتهاند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کردهاند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید. که من مجدداً به همه مردم و مسئولین عرض میکنم که حساب اینگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند؛ و نگذارند این مدعیان بیهنر امروز و قاعدین کوته نظر دیروز به صحنهها برگردند.
من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. اکیداً به ملت عزیز ایران سفارش میکنم که هوشیار و مراقب باشید، قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به
جلد 21 - صفحه 94
معنای حل مسئله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربه تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است؛ ولی دورنمای حوادث را نمیتوان بهطور قطع و جدی پیش بینی نمود. و هنوز دشمن از شرارتها دست برنداشته است؛ و چه بسا با بهانه جوییها به همان شیوههای تجاوزگرانه خود ادامه دهد. ما باید برای دفع تجاوز احتمالی دشمن آماده و مهیا باشیم.
و ملت ما هم نباید فعلاً مسئله را تمام شده بداند. البته ما رسماً اعلام میکنیم که هدف ما تاکتیک جدید در ادامه جنگ نیست. چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانهها حملات خود را دنبال کنند. نیروهای نظامی ما هرگز نباید از کیْد و مکر دشمنان غافل بمانند. در هر شرایطی باید بنیه دفاعی کشور در بهترین وضعیت باشد. مردم ما، که در طول سالهای جنگ و مبارزه ابعاد کینه و قساوت و عداوت دشمنان خدا و خود را لمس کردهاند، باید خطر تهاجم جهانخواران در شیوهها و شکلهای مختلف را جدیتر بدانند. و فعلاً چون گذشته تمامی نظامیان، اعم از ارتش و سپاه و بسیج در جبههها برای دفاع در برابر شیطنت استکبار و عراق به مأموریتهای خود ادامه دهند. در صورتی که این مرحله از حادثه انقلاب را با همان شکل خاص و مقررات مربوط به خود پشت سر گذاردیم برای بعد از آن و سازندگی کشور و سیاست کل نظام و انقلاب تذکراتی دارم که در وقت مناسب خواهم گفت. ولی در مقطع کنونی بهطور جدّ از همه گویندگان و دست اندرکاران و مسئولین کشور و مدیران رسانهها و مطبوعات میخواهم که خود را از معرکهها و معرکه آفرینیها دور کنند؛ و مواظب باشند که ناخودآگاه آلت دست افکار و اندیشههای تند نگردند؛ و با سعه صدر در کنار یکدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند.
در این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند. هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست. چه بسا آنهایی که تا دیروز در برابر این نظام جبهه گیری کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهوری اسلامی ایران از صلح و صلح طلبی به ظاهر دم میزدند، امروز نیز با همان هدف سخنان فریبنده دیگری را مطرح نمایند؛ و جیره خواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر
جلد 21 - صفحه 95
نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند. و ملیگراهای بیفرهنگ برای از بین بردن خون شهدای عزیز و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند. که ان شاء الله ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیاری جواب همه فتنهها را خواهد داد.
من باز میگویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشندهتر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم. و نکتهای که تذکر آن لازم است این است که در قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران به اتکای خود تصمیم گرفتهاند. و کسی و کشوری در این امر مداخله نداشته است.
مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش میدانم. و شما میدانید که من به شما عشق میورزم؛ و شما را میشناسم؛ شما هم مرا میشناسید. در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهیام بود. شما میدانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم؛ و اگر آبرویی داشتهام با خدا معامله کردهام. عزیزانم، شما میدانید که تلاش کردهام که راحتی خود را بر رضایت حق و راحتی شما مقدّم ندارم. خداوندا، تو میدانی که ما سر سازش با کفر را نداریم.
خداوندا، تو میدانی که استکبار و امریکای جهانخوار گلهای باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمیشناسیم و غیر از تو نخواستهایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی. خداوندا، تلخی این روزها را به شیرینی فرج حضرت بقیة الله - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء - و رسیدن به خودت جبران فرما.
فرزندان انقلابیام، ای کسانی که لحظهای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما میگذرد.
میدانم که به شما سخت میگذرد؛ ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمیگذرد؟ میدانم که
جلد 21 - صفحه 96
شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست؛ مگر برای این خادمتان اینگونه نیست؟ ولی تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابیتان را در سینهها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزی از آن شماست. و تأکید میکنم که گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من میباشند. آنها را از این تصمیمی که گرفتهاند شماتت نکنید، که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است. که ان شاء الله خداوند همه ما را موفق به خدمت و رضایت خود فرماید.
من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایهها و ذخیرههای عظیم الهی و به این گلهای معطر و نوشکفته جهان اسلام، سفارش میکنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگی خود را بدانید؛ و خودتان را برای یک مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید.
و من به همه مسئولین و دست اندرکاران سفارش میکنم که به هر شکل ممکن وسایل ارتقای اخلاقی و اعتقادی و علمی و هنری جوانان را فراهم سازید؛ و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزشها و نوآوریها همراهی کنید؛ و روح استقلال و خودکفایی را در آنان زنده نگه دارید. مبادا اساتید و معلمینی که به وسیله معاشرتها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت و استعمار رهیدهاند، تحقیر و سرزنش نمایند و خدای ناکرده از پیشرفت و استعداد خارجیها بت بتراشند و روحیه پیروی و تقلید و گدا صفتی را در ضمیر جوانان تزریق نمایند. به جای اینکه گفته شود که دیگران کجا رفتند و ما کجا هستیم به هویت انسانی خود توجه کنند و روح توانایی و راه ورسم استقلال را زنده نگه دارند. ما در شرایط جنگ و محاصره توانستهایم آنهمه هنرآفرینی و اختراعات و پیشرفتها داشته باشیم. ان شاء الله در شرایط بهتر زمینه کافی برای رشد استعداد و تحقیقات را در همه امور فراهم میسازیم. مبارزه علمی برای جوانان زنده کردن روح جستجو و کشف واقعیتها و حقیقتهاست. و اما مبارزه عملی آنان در بهترین صحنههای زندگی و جهاد و شهادت شکل گرفته است.
جلد 21 - صفحه 97
و نکته دیگری که از باب نهایت ارادت و علاقهام به جوانان عرض میکنم این است که در مسیر ارزشها و معنویات از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده کنید؛ و هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی خود را بینیاز از هدایت و همکاری آنان ندانید. روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ و در سخت ترین شرایط همواره با دلی پر از امید و قلبی سرشار از عشق و محبت به تعلیم و تربیت و هدایت نسلها همت گماشتهاند و همیشه پیشتاز و سپر بلای مردم بودهاند؛ بر بالایدار رفتهاند و محرومیتها چشیدهاند؛ زندانها رفتهاند و اسارتها و تبعیدها دیدهاند؛ و بالاتر از همه، آماج طعنها و تهمتها بودهاند؛ و در شرایطی که بسیاری از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به یأس و ناامیدی رسیده بودند، روح امید و حیات را به مردم برگرداندند و از حیثیت و اعتبار واقعی مردم دفاع نمودهاند؛ و هم اکنون نیز در هر سنگری از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر، در کنار مردمند؛ و در هر حادثه غمبار و مصیبت آفرینی شهدای بزرگواری را تقدیم نمودهاند.
در هیچ کشور و انقلابی جز انقلاب بعثت و رسالت و زندگی ائمه هدی - علیهم السلام - و انقلاب اسلامی ایران سراغ نداریم که رهبران انقلاب آنقدر آماج حملات و کینهها گردند. و این به خاطر صداقت و امانتداری است که در وجود علمای متعهد اسلام متبلور است. مسئولیت پذیری در کشوری که با محاصرهها و مشکلات اقتصادی و سیاسی و نظامی مواجه است کار مشکلی است. البته روحانیون متعهد کشور ما باید خودشان را برای فداکاریهای بیشتر آماده کنند؛ و در مواقع لزوم و ضرورت از آبرو و اعتبار خود برای حفظ آبروی اسلام و خدمت به محرومان و پابرهنگان استفاده کنند. و جای بسی سپاس و امتنان است که ملت رشید و دلاور ایران قدر خادمان واقعی خود را میشناسد، و فلسفه عشق و ارادت خود را به این نهاد مقدس در یک کلمه خلاصه میکند. علما و روحانیون متعهد اسلام هرگز به آرمان و اصالت و عقیده و هدف اسلامی ملت خیانت نکرده و نمیکنند. البته تذکر این نکته لازم است که در تمام نوشتهها و صحبتها هر وقت نام «روحانیت» را به میان آوردهام و از آنان قدردانی نمودهام، مقصودم علمای پاک و متعهد و مبارز است؛ که در هر قشری ناپاک و غیرمتعهد وجود دارد. و روحانیون وابسته
جلد 21 - صفحه 98
ضررشان از هر فرد ناپاک دیگر بیشتر است. و همیشه این دسته از روحانیون مورد لعن و نفرین خدا و رسول و مردم بودهاند؛ و ضربات اصلی را به این انقلاب، روحانیون وابسته و مقدس مآب و دین فروش زدهاند و میزنند. و روحانیون متعهد ما همواره از این بی فرهنگها متنفر و گریزان بودهاند. من به صراحت میگویم ملیگراها اگر بودند، به راحتی در مشکلات و سختیها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز میکردند؛ و برای اینکه خود را از فشارهای روزمره سیاسی برهانند، همه کاسههای صبر و مقاومت را یکجا میشکستند و به همه میثاقها و تعهدات ملی و میهنی ادعایی خود پشت پا میزدند. کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمیدانیم. ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند! البته ما مطمئنیم که در همین شرایط نیز آنها که با روحانیت اصیل کینه دیرینه دارند و عقدهها و حسادتهای خود را نمیتوانند پنهان سازند آنان را به باد ناسزا گیرند. ولی در هر حال آن چیزی که در سرنوشت روحانیت واقعی نیست سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است. که اگر بندبند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالایدار برند، اگر زنده زنده در شعلههای آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمیکنیم.
علما و روحانیون ان شاء الله به همه ابعاد و جوانب مسئولیت خودآشنا هستند ولی از باب تذکر و تأکید عرض میکنم امروز که بسیاری از جوانان و اندیشمندان در فضای آزاد کشور اسلامیمان احساس میکنند که میتوانند اندیشههای خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامی بیان دارند، با روی گشاده و آغوش باز حرفهای آنان را بشنوند. و اگر بیراهه میروند، با بیانی آکنده از محبت و دوستی راه راست اسلامی را نشان آنها دهید. و باید به این نکته توجه کنید که نمیشود عواطف و احساسات معنوی و عرفانی آنان را نادیده گرفت و فوراً انگِ التقاط و انحراف بر نوشتههاشان زد و همه را یکباره به وادی تردید و شک انداخت. اینها که امروز اینگونه مسائل را عنوان میکنند مسلماً دلشان برای اسلام و هدایت مسلمانان میتپد، و الّا داعی ندارند که خود را با طرح این
جلد 21 - صفحه 99
مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونهای است که خود فکر میکنند. به جای پرخاش و کنار زدن آنها با پدری و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مأیوس نشوید. در غیراین صورت خدای ناکرده به دام لیبرالها و ملیگراها و یا چپ و منافقین میافتند؛ و گناه این کمتر از التقاط نیست. وقتی ما میتوانیم به آینده کشور و آینده سازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم، و از اشتباهات و خطاهای کوچک آنان بگذریم، و به همه شیوهها و اصولی که منتهی به تعلیم و تربیت صحیح آنان میشود احاطه داشته باشیم. فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزهای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد.
نکته دیگر اینکه من اکثر موفقیتهای روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی در ارزش عملی و زهد آنان میدانم. و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشی سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست. و هیچ وسیلهای هم نمیتواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده کند. چه بسا دوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزیهای بیمورد مسیر زهدگرایی آنان را منحرف سازند؛ و گروهی نیز مغرضانه یا ناآگاهانه روحانیت را به طرفداری از سرمایه داری و سرمایه داران متهم نمایند. در این شرایط حساس و سرنوشت سازی که روحانیت در مصدر امور کشور است و خطر سوء استفاده دیگران از منزلت روحانیون متصور است، باید بشدت مواظب حرکات خود بود. چه بسا افرادی از سازمانها و انجمنها و تشکیلات سیاسی و غیر آنها با ظاهری صددرصد اسلامی بخواهند به حیثیت و اعتبار آنان لطمه وارد سازند؛ و حتی علاوه بر تأمین منافع خود، روحانیت را رو در روی یکدیگر قرار دهند. البته آن چیزی که روحانیون هرگز نباید از آن عدول کنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به در روند حمایت از محرومین و پا برهنههاست؛ چرا که هر کسی از آن عدول کند از عدالت اجتماعی اسلام عدول کرده است. ما باید تحت هر
جلد 21 - صفحه 100
شرایطی خود را عهدهدار این مسئولیت بزرگ بدانیم. و در تحقق آن اگر کوتاهی بنماییم، خیانت به اسلام و مسلمین کردهایم.
در خاتمه، از پیشگاه مقدس پروردگار، که الطاف بیکران خود را بر این ملت ارزانی داشته است، تشکر و قدردانی میکنم. و از محضر مقدس بقیة الله - ارواحنا فداه - عاجزانه میخواهیم که ما را در مسیر و هدفمان مدد و رهبری فرماید. خداوند متعال به خانوادههای شهدا صبر و اجر، و به مجروحین و معلولین شفا عنایت فرماید؛ و اسرا و مفقودین را به وطن خویش باز گرداند. خداوندا، از تو میخواهیم آنچه مصلحت اسلام و مسلمین است را برای ما مقدر فرمایی. انَّکَ قَریبٌ مُجیبٌ. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
پنجم ذی حجه 408 - 29 / 4 / 67
روح الله الموسوی الخمینی
فهرست عناوین جلد 21
کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 20 » صفحات 311
پیام به مسلمانان ایران و جهان و زایران بیت الله الحرام (برایت از مشرکان)
جلد 20 - صفحه 311
پیام
زمان: 6 مرداد 1366 / 1 ذی الحجه 1407
مکان: تهران، جماران
موضوع: برائت از مشرکان و تبیین وظایف مسلمین و مشکلات جهان اسلام
مخاطب: مسلمین ایران و جهان و زائران بیت الله الحرام
مناسبت: برگزاری مناسک عظیم حج
2- از آنجا که جنگ در رأس امور و برنامههای کشور ماست، جهانخواران در آستانه پیروزی قاطع ملت ایران بر نظام پوسیده و رو به زوال عفلقیان، تلاش گستردهای را در جهت مشوه ساختن افکار عمومی جهانیان به کار گرفتهاند تا بعد از آنهمه تجاوزات و جنایات صدامیان و سکوت مجامع بین المللی، ما را جنگ طلب معرفی نمایند. و چه بسا با این حربه جدید، افراد ناآگاهی را تحت تأثیر قرار داده باشند. لازم است برای روشن شدن افکار عمومی ملتهای دربند و خصوصاً زائران محترم نکاتی را یادآور شوم.
دنیا از آغاز جنگ تاکنون و در تمام مراحل دفاعی ما، هیچ گاه با زبان عدالت و بیطرفی با ما سخن نگفته است. آن روزی که صدام و حزب بعث از روی غرور و بیخردی به منظور ساقط نمودن نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران به کشور عزیزمان ایران حمله نمود و قراردادهای بین المللی را پاره کرد و شخصاً
....
آیا واقعاً صدام از گذشتهها و کردهها و تجاوزات و ظلمها و ستمهای خود پشیمان شده است و اظهار ندامت میکند و از خیانتی که به ملتها و کشورهای اسلامی و در جهت تضعیف بنیه دفاعی ملل اسلامی نموده است عذر تقصیر میخواهد؟ آیا صلح طلبی صدام از روی دلسوزی و تنبه و آگاهی او است و اصلاً با اینهمه جنایت و غارتگریها، برای صدام وجدان و شعور و عاطفهای میتوان تصور کرد، یا اینکه این افعی زخم خورده به خاطر استیصال و درماندگی خود به طناب صلح طلبی چسبیده است؟ و عجبا که بعض مدعیان عقل و سیاست و دوراندیشی چگونه طرح میدهند و با تحریفِ آیاتِ کتاب خدا و استناد به سنت پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - مسیر عزت و کرامت
جلد 20 - صفحه 328
مسلمین را دیگرگون و مردم ما را از شرافت جهاد برحذر میدارند، که خداوند را سپاس میگزاریم که به ملت ایران آگاهی و رشد مرحمت فرموده است که نه تنها تحت تأثیر این القائات نرفته و نمیرود، بلکه این موضعگیریهای ناشیانه و بچگانه را دلیل کمبود و ضعف مبانی فکری و عقیدتی صاحبان این تحلیلها دانسته و به آن لبخند تمسخر میزند.
کدام انسان عاقلی است که با وجود همه شرایط مناسب و مقدمات لازم و فدا کردن هزاران قربانی بزرگ، از نبرد با دشمن رو به احتضار [از] مکتب و جامعه و کشور خود چشم پوشی نموده و به او مهلتِ توان دوباره دهد تا در موقع مناسب به کشور ما حمله کند؟ ......
و امروز هم در راستای همان سیاستها و در زیر بمباران مناطق مسکونی و حمله شیمیایی و حمله به نفت کشها و هواپیمای غیرنظامی و قطارهای مسافربری به زبان دیگری ما را به پذیرش حکومت زور و تجاوز صدامیان دعوت میکند......
چرا که به همان میزانی که ابرقدرتها از ائتلاف و وحدت ملتهای اسلامی واهمه دارند، صدام نیز از همکاری ایران با کشورهای اسلامی در هراس است. به هر حال اصرار ما در نبرد، تا رفتن صدام و حزب کثیف عراق و رسیدن به شرایط بر حق و عادلانه دیگرمان یک تکلیف شرعی و واجب الهی است که از آن هرگز تخطی نمیکنیم که ان شاء الله با تحقق آن، در کنار کشورهای اسلامی، سیاستی محکم و بنیادین برای همه کشورها و ملتهای اسلامی پایه ریزی شده است و در پرتو آن منافع مردم از آفت و خطر مهاجمین و متجاسرین محفوظ خواهد ماند و همه کسانی که به فکر تجاوز به حریم کشورهای اسلامی شدهاند از سرنوشت صدامیان عبرت میگیرند و خودشان را به غضب و خشم ملتها گرفتار نخواهند ساخت.
امروز بدون شک سرنوشت همه امتها و کشورهای اسلامی به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است. و جمهوری اسلامی ایران در مرحلهای است که پیروزی آن به حساب پیروزی همه مسلمانان وخدای نخواسته شکست آن، به ناکامی و شکست وتحقیر همه مؤمنان میانجامد و رها کردن یک ملت و یک کشور و یک مکتب بزرگ در نیمه راه پیروزی، خیانت به آرمان بشریت و رسول خداست، لذا تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و ان شاء الله تا رسیدن به این هدف فاصله چندانی نمانده است....
....
وهمه ابرقدرتها وحامیان رژیم رو به زوال بعث مطمئن باشند که بین المللی کردن درگیریها در جنگ وایجاد جوّ فشار و جریانات ساختگی سیاسی و تبلیغاتی و دیپلماسی علیه جمهوری اسلامی ایران در جهان و دخالتهای نظامی و غیرنظامی در خلیج فارس و بزرگ نمایی مشکلات و اختلاف تراشی و ارائه تحلیلهای کور و بیثمر، ما را از هدف سرنگونی صدام و حزب بعث عراق و تنبیه متجاوز باز نخواهد داشت و به لطف خدا تمامی فشارها و محاصرههای جهانی را برای نیل به این هدف بزرگ تحمل میکنیم و از جنگ کردن در راه خدا خسته نمیشویم....
البته ممکن است غربزدهها و بزدلان و همانهایی که نه در روزهای آغازین در میدان دفاع بودهاند و نه تا به امروز به حمایت از حماسه آفرینان و وطن بانان خدمتی کردهاند و نه در آینده لیاقت حضور در جنود و سربازان خدا را خواهند یافت، برای خوش خدمتی به اربابان و دلگرم نمودن آنان از خستگی و بن بست در جنگ تحمیلی، داد سخن دهند و به خیال خام خود افکار را از جنگ منحرف نمایند و احیاناً آنهاکه در خارج از مرزها نشستهاند باورشان بیاید که مردم و مسئولین و ارتش و سپاه و بسیج از جنگ و ادامه آن خسته شدهاند و یا در میان آنان بر سر جنگ اختلاف افتاده است. و حال آنکه به لطف خدا در حاکمیت جمهوری اسلامیِ ما اختلافی بر سر مواضع اصولی، سیاسی و اعتقادی وجود ندارد و همه مصممند تا توحید ناب را در بین الملل اسلامی پیاده نموده و سر خصم را به سنگ بکوبانند، تا در آیندهای نه چندان دور به پیروزی اسلام در جهان برسند.
رجانیوز: جام زهری به نام قطعنامه 598
سه شنبه 3 فروردين 1389 21:12 ساعت
تاریخ
شناسه خبر : 31338
جام زهری به نام قطعنامه 598
شبکه ایران: پذیرش پایان جنگ از سوی رهبری انقلاب اسلامی همانگونه که از سوی ایشان به نوشیدن جام زهر تعبیر شد، نقطه عطف تاریخ انقلاب اسلامی نیز هست.
امام خمینی (ره) شخصاً مسئولیت پذیرش قطعنامه 598 را بر عهده گرفت. پذیرشی که به واسطه گزارش های اکبر هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، محسن رضایی و نهادهای مختلف درگیر اداره جنگ و کشور از جانب امام پذیرفته شد. امام در پیامی که به مناسبت سالگرد کشتار مکه صادر فرمودند، به پذیرش قطعنامه اشاره کردند و نکاتی را مورد توجه قرار دادند.
ایشان فرمودند:«اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم و خدا می داند که اگر نبود انگیزه ای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم و مسلّم، ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود. من در اینجا از همه فرزندان عزیزم در جبهه های آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوی در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نموده اند، تشکر و قدردانی می کنم و همه ملت ایران را به هوشیاری و صبر و مقاومت دعوت می کنم.» عباراتی که امام در مورد پذیرش قطعنامه به کار می برند، حاکی از این است که ایشان علی رغم میل باطنی و تصمیم شخصی خود، مجبور به پذیرش قطعنامه شده اند. ایشان می فرمایند: «خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههاى معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیدهام و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ احساس شرمسارى مىکنم.»
ایشان همچنین می افزایند:
«... قبول این مسئله برای من، از زهر کشنده تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او، این جرعه را نوشیدم. در شرایط کنونی، آن چه موجب این امر شد، تکلیف الهیام بود. شما میدانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز، فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او، از هر آن چه گفتم، گذشته و اگر آبرویی داشتم، با خدا معامله کرده ام» امام همه را به صبر دعوت می کردند و از اینکه خود نیز تشنه و شیفته شهادت هستند، سخن به میان می آوردند: «فرزندان انقلابىام، اى کسانى که لحظهاى حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مىگذرد. مىدانم که به شما سخت مىگذرد؛ ولى مگر به پدر پیر شما سخت نمىگذرد؟ مىدانم که شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست؛ مگر براى این خادمتان اینگونه نیست؟ ولى تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابىتان را در سینهها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزى از آن شماست.»
20 سال جنجال برای یک نامه
مهرماه سال 1385 بود که هاشمی رفسنجانی به مناسبت هفته دفاع مقدس در مصاحبه مطبوعاتی مسائل مربوط به ماههای منتهی به پذیرش قطعنامه را بازگو کرد و تصریح نمود: «وضع اقتصادی ما بد شده بود و دنیا تصمیم گرفته بود بدون رعایت مقررات جنگ اجازه بدهد صدام هر کاری میخواهد، انجام دهد... ما نگذاشتیم این شرایط حاد به وجود بیاید و با پذیرش قطعنامه و تحمیل شرایط، ما جنگ را به پایان رساندیم».
هاشمی رفسنجانی همچنین با اشارهای گذرا به اختلافات سپاه و ارتش در آن مقطع و با ذکر این نکته که «دولت مهندس میرحسین موسوی در آن موقع اعلام کرد دیگر قادر به تدارک مالی نیست، از لحاظ ابزار جنگ هم آقای محسن رضایی نامهای به امام نوشت و تجهیزات متعددی از جمله چند صد هواپیما و تعداد زیادی توپ و تانک خواست» تأکید کرد: مجموعه این عوامل ما را به این نتیجه رساند که ادامه جنگ بیش از آن درست نیست.
در واقع هاشمی رفسنجانی تلویحاً اعتراف کرد که پس از جمع بندی، گزارش های رضایی و موسوی، امام خمینی را به نتیجه رسانده است که باید جنگ به پایان رسد. اما مصاحبه هاشمی رفسنجانی و نحوه بیان او یک اتهام را نیز متوجه محسن رضایی کرده بود: توقعات بیجای فرمانده سپاه برای تأمین تدارکات جنگ!
اتهامی که از سوی محسن رضایی بی پاسخ نماند. فرمانده وقت سپاه پاسداران که جانشین هاشمی در ستاد کل فرماندهی قوا هم بود، در مصاحبه ای که خود تنظیم کرده بود ، اول بخشی از نقل قول هاشمی مبنی بر این که «آقای هاشمی رفسنجانی پذیرش قطعنامه را به دلایلی همچون خستگی نیروهای نظامی، نامه وزرای اقتصاد و رئیس بانک مرکزی مبنی بر ناتوانی تأمین هزینههای جنگ و نامه شما به عنوان فرمانده سپاه مبنی بر ضرورت تأمین تدارکات برای ادامه جنگ و سه سال وقت برای بازسازی نیروها مربوط کرده، البته آقای هاشمی گفتهاند مردم حاضر بودند اگر امام میخواست ریاضت بکشند ولی نامه آقای رضایی پذیرش قطعنامه را قطعی کرد در حالی که شما در مطالبی که گفتید، نگارش این نامه را با تغییر استراتژیها مربوط دانستید نه پذیرش قطعنامه 598» آورد و سپس با بیان مقدمه طولانی برای دو استراتژی پایان جنگ، یعنی استراتژی سیاسی هاشمی رفسنجانی و نظامی محسن رضایی از پایان عملیات خیبر، گفت: به هر حال نمیدانم برداشت آقای هاشمی چه بوده است اما این بحث معروفی بین فرماندهان و آقای هاشمی بود. فرماندهان بویژه پس از عملیات خیبر، میگفتند استراتژی سیاسی نتیجهای ندارد و اجازه بدهید برنامهای برای استراتژی نظامی تهیه و جنگ را تمام کنیم. هیچگاه مسئولان سیاسی و آقای هاشمی این را نپذیرفتند.
محسن رضایی با اشاره به این که یک روز آقای هاشمی می گفت که ما حتی نمیتوانیم بند پوتین سربازان و بسیجیها را فراهم کنیم، افزود: این تعبیر بیانگر این بود که هیچگاه به استراتژی نظامی فرماندهان نظامی توجهی نشد و همیشه میگفتند توان اقتصادی حمایت از این استراتژی را نداریم و اقتصاد کشور تحمل این استراتژی را ندارد.
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس اضافه کرد: بعد از عملیات رمضان همیشه پیشنهادات فرماندهان را اگرچه برای انجام یک عملیات میپذیرفتند، ولی برای پایان دادن به جنگ رد میکردند. تنها موقعی که راضی شدند، در اواخر جنگ بود؛ زمانی که دیدند استراتژی سیاسی با شکست مواجه شده است ولو قطعنامه 598 هم دستاورد عملیات فاو و کربلای 5 بود. ولی آنها احساس میکردند همین 598 هم عملی نباشد.
رضایی با بیان این که در این موقع از ما پرسیدند برای پایان دادن جنگ چه میخواهید، خاطرنشان کرد: آن زمان سپاه نامهای را برای آقای هاشمیرفسنجانی ـ نه امام ـ تنظیم کرد. زیرا امکانات کشور در اختیار مسئولان سیاسی کشور بود. در این نامه برای پیروزی در جنگ امکاناتی خواسته شده بود. آقای هاشمی هم این نامه و هم چند نامه دیگر از جمله نامه آقای خاتمی وزیر ارشاد وقت، نامه میرحسین موسوی به عنوان مسئول دولت و نامه فرماندهان ارتش را با هم خدمت امام برد و گفته بود که نظامیان این گونه میگویند و مسئولان سیاسی و اقتصادی هم میگویند پول نداریم. شما تکلیف را روشن کنید و امام هم با پذیرش قطعنامه موافقت کردند.
محسن رضایی در این مصاحبه با پاسخ منفی به این سؤال که آیا پیشنهاد پایان جنگ را به حضرت امام داده بودید؟ و با تأکید بر اینکه در حقیقت، آن نامهای که من نوشته بودم، ارائه یک برنامه بلندمدت برای جنگ بود، خاطرنشان کرد: من در نامهام نوشته بودم که ما جنگ را نباید برای یک عملیات برنامهریزی کنیم، چرا که با این کار، جنگ به پایان نمیرسد. ما باید استراتژی داشته باشیم و یک مجموعه عملیاتها را برنامهریزی کنیم و برای پنج سال آینده برنامه داشته باشیم.
بعد آمدم برنامهای را که برای این پنج سال میخواهیم، نوشتم و در حدود چهار و نیم میلیارد دلار نیز پیشبینی ارزی کرده بودیم که میبایست طی پنج سال به ما بدهند. رضایی با بیان اینکه این مبلغ با توجه به درآمد 10 میلیارد دلاری کشور در سال 1366، کمتر از 20 درصد درآمد ما در پنج سال محسوب میشد، تصریح کرد: صدام چند برابر این درصد را به ارتشش تزریق میکرد. با این کار یک برنامهریزی درازمدت کرده بودیم که جنگ را با پیروزی قطعی به پایان ببریم.
قبلاً گفته بودیم که حتی اگر همه امکانات را هم به ما ندهید، ما بالاخره میتوانیم در جنگ پیروز شویم، ولی خسارت این پیروزی بالاست. وی در پاسخ به این سؤال که بقیه نامهها هم چنین ماهیتی داشت که حضرت امام به جمعبندی خاصی برسند یا درواقع، پیشنهاد صلح یا پایان جنگ و پذیرش قطعنامه هم در بین این پیشنهادها وجود داشت؟ گفت: نه، بیشتر نامهها از جنبه دیگری بود. مثلاً نامه آقای خاتمی، حکایت از آن داشت که بسیجیها و مردم به جبهه نمیروند و ما در جبهه نیرو کم داریم.
صحبت آقای میرحسین درباره این بود که اقتصاد کشور نمیتواند جنگ را تحمل کند. فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس با بیان اینکه پیشنهاد صلح را خود شورای عالی دفاع به امام داد، افزود: مسئولان سیاسی به خدمت امام رفتند و حتی قبل از اینکه امام صلح را بپذیرد، به امام گفته بودند که شما اگر معذوریت در پذیرش صلح دارید، مثلاً ما صلح را میپذیریم، بعد که پذیرفتیم، شما ما را کنار بگذارید و بگویید اینها بدون اجازه من این کار را کردند، ولی حالا چون این کار را کردند، من هم قبول دارم.
در این جا محسن رضایی به نقل از موسوی اردبیلی می گوید: آنجا برخی دوستان پیش امام گریه کرده بودند که ارتش عراق آمده و ممکن است بیاید خرمآباد و آنجا را بگیرد و بیاید داخل عمق ایران و امام مقاومت میکرد. وی افزود: امام پس از جلسهبا سیاسیون فرموده بودند چرا شما بپذیرید. اگر قرار شد، خودم میپذیرم. یعنی بعد از اینکه امام این را به سیاسیون گفتند، امام نامهای نوشت به سران کشور و پذیرش صلح را خودشان تقبل کردند.
انتشار نامه محرمانه امام خمینی
در پاسخ به این اظهارات محسن رضایی ، اکبر هاشمی رفسنجانی چند روز بعد نامه محرمانهای از امام خمینی درباره پایان جنگ منتشر کرد.
در این نامه که از برخی واقعیات جنگ حکایت داشت و از سوی امام خطاب به مسئولین کشور نوشته شده بود، دلایل پذیرفتن قطعنامه مورد توجه قرار میگرفت و به گزارش های سه نفر اشاره میشد: اول فرمانده وقت سپاه محسن رضایی، دوم نخستوزیر میرحسین موسوی و سوم مسئول وقت تبلیغات جنگ سید محمد خاتمی. امام(ره) در خصوص نقش نامه محسن رضایی میفرمایند: «با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از دهها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکستهای اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ میباشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهای شیمیایی و نبود وسایل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت مینمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است، اشاره میشود.»
محسن رضایی در نامه خود آورده بود: «تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر و قدرت ساختن مقدار قابل توجهی از سلاح داشته باشیم، میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم.»
امام(ره) در خصوص نامه میرحسین موسوی نیز میفرمایند: « آقای نخستوزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کردهاند، مسئولان جنگ میگویند تنها سلاحهایی را که در شکستهای اخیر از دست دادهایم، به اندازه تمام بودجهای است که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود.» و نوبت به سیاسیون و مسئولین تبلیغات جنگ میرسد. امام با اشاره به سایر گزارشها و نامه ها میفرمایند:«مسئولان سیاسی میگویند از آنجا که مردم فهمیدهاند پیروزی سریعی به دست نمیآید، شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است.»
متن کامل نامه امام
متن کامل این نامه بدین شرح بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
با یاری خداوند متعال و با سلام و صلوات به انبیای بزرگوار الهی و ائمه معصومین صلوات ا... علیهم اجمعین حال که مسئولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ میباشند، صریحاً اعتراف میکنند که ارتش اسلام به این زودیها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به این که مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمیدانند و با قاطعیت میگویند که یک دهم سلاحهایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذاردهاند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمیشود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از دهها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکستهای اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ میباشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهای شیمیایی و نبود وسایل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت مینمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است اشاره میشود.
فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر ...که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است، داشته باشیم میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم. وی میگوید قابل ذکر است که باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا کند، او آورده است البته امریکا را هم باید از خلیج فارس بیرون کنیم والا موفق نخواهیم بود.
این فرمانده مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه به موقع بودجه و امکانات دانسته است و آورده است که بعید به نظر میرسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتوانند به تعهد عمل کنند. البته با ذکر این مطالب میگوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست.
آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کردهاند، مسئولان جنگ میگویند تنها سلاحهایی را که در شکستهای اخیر از دست دادهایم به اندازه تمام بودجهای است که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود. مسئولان سیاسی میگویند از آنجا که مردم فهمیدهاند پیروزی سریعی به دست نمیآید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر میدانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبرویی داشته باشم خرج میکنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول میکنیم.
خداوندا تو خود شاهدی که ما لحظهای با امریکا و شوروی و تمام قدرتهای جهان سرسازش نداریم و سازش با ابرقدرتها و قدرتها را پشت کردن به اصول اسلامی خود میدانیم. خداوندا در جهان شرک و کفر و نفاق در جهان پول و قدرت و حیله و دورویی ما غریبیم، تو خود یاریمان کن. خداوندا در همیشه تاریخ وقتی انبیا و اولیا و علما تصمیم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را درهم آمیزند و جامعهای دور از فساد و تباهی تشکیل دهند با مخالفتهای ابوجهلها و ابوسفیانهای زمان خود مواجه شدهاند.
خداوندا، ما فرزندان اسلام و انقلابمان را برای رضای تو قربانی کردیم غیر از تو هیچ کس را نداریم ما را برای اجرای فرامین و قوانین خود یاری فرما، خداوندا از تو میخواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصیبم فرمایی. گفتم جلسهای تشکیل گردد آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظب باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صریحاً میگویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشد. قدمی انحرافی حرام است و موجب عکس العمل میشود. شما میدانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامیمان چنین تصمیمی گرفتهاند خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق میافتد از دوست بدانید و السلام علینا و علی عباد الله الصالحین.
روحالله الموسوی الخمینی
شنبه 25 تیر67
دلایل نظامی پذیرش قطعنامه
از اوایل فروردین 1367 و در یک برهه سه ماهه ارتش عراق با پشتوانه اطلاعاتی نیروهای امریکایی توانست در چند رشته عملیات فاو، شلمچه، جزایر مجنون و مهران را از دست نیروهای ایرانی باز پس گیرد. محسن رضایی درباره این شکست های نظامی میگوید: علت اصلی در حقیقت به هم خوردن موازنه قوا بود. موازنه قوا ترکیبی از نیرو و جغرافیاست یعنی اگر شما در هر واحد سطح، حجم معینی از نیرو داشته باشید و دشمن در همان واحد سطح حجم کمتری نیرو، موازنه قوا به نفع شما رقم میخورد چون در واحد سطح معین، نیرو و امکانات بیشتری دارید.
اما اگر در همان واحد سطح نیروهای شما نصف نیروهای دشمن بشوند موازنه قوا بالعکس خواهد شد و اتفاقی که در سالهای پایانی جنگ افتاد همین بود. از عملیات فاو به بعد سرزمینهای جدید و وسیعی به دست ما میآمد که باید در آنجا پدافند میکردیم و نیرو قرار می دادیم لذا نیروی عملیاتی آماده ما روز به روز تقلیل پیدا میکرد در حالی که عامل برتری ما در جنگ نیروی آزاد و هجومی بود که از سال 1365 به بعد این نیرو روز به روز کوچکتر میشد چرا که مجبور بودیم خطوط پدافندی تشکیل دهیم.
تا قبل از عملیات فاو و حتی در عملیات خیبر و بدر هرجا که حمله میکردیم، ارتش را در خط پدافندی قرار میدادیم و نیروهای سپاه آزاد میشدند تا همراه با بقیه ارتش هجوم بعدی را سازماندهی کنند اما از عملیات خیبر به بعد هر جا عملیات شکل می گرفت، سپاه هم ناچاراً باید یک خط پدافندی شکل میداد لذا برخی از لشکرهای ما یک تیپ در فاو داشتند، یک تیپ در شلمچه و یک خط هم در غرب و در سالهای پایانی جنگ که عراق هجوم میآورد این ها چند تکه بودند. نکته دوم این است که حتی آن زمانی که ما چنین وضعی داشتیم اگر عراق تدبیر عملیاتی درستی به کار می گرفت، می توانست فاو را از ما پس بگیرد ولیکن ارتش عراق تدبیر عملیاتی درستی نداشت.
نکتهای که ارتش عراق دیر متوجه آن شد این بود که باید حمله تثبیت کننده و حمله باز پسگیری را با هم انجام می داد. اگر ارتش عراق بعد از یک هفته اول که ما در منطقه فاو تثبیت شده بودیم دیگر نمی جنگید یعنی اگر 68 روز دیگر با ما نمیجنگید، این همه تلفات نمیداد در حالی که اگر این حمله را به سه ماه بعد موکول میکرد که بسیجی ها به شهرهای خود باز میگشتند و منطقه خلوت می شد، حتماً آنجا را تصرف می کرد، منتهی ارتش عراق دیر متوجه این مسئله شد. بعد از عملیات والفجر10 ژنرالهای مصری و امریکایی تیمهایی به جبهه عراق فرستادند و متوجه شدند که اگرچه امکانات و تجهیزات ارتش عراق بسیار بیشتر است اما نمیتواند صحنه جنگ را خوب اداره کند و چندین اشکال اساسی دیگر در استراتژی و مدیریت عراق به دست آوردند. لذا در والفجر10 ارتش عراق فقط در هفتة اول با ما جنگید و هنگامی که در منطقه تثبیت شدیم دیگر عملیات باز پسگیری را انجام نداد بلکه به سمت عملیات آفندی رفت بنابراین موازنه قوا به هم خورده بود.
سؤالی که ممکن است ایجاد شود این است که آیا میشود موازنه قوا بر هم نخورد؟ بله، به واسطه همان کاری که ارتش عراق کرد و تمام کشور خود را وارد جنگ کرد ما هم می توانستیم از به هم خوردن موازنه قوا جلوگیری کنیم. ما چون فقط با توان سپاه و ارتش
می جنگیدیم لذا توانایی نظامی ایران از رشد فزاینده سالهای اول جنگ باز ماند و در ایران مردم زندگی خود را داشتند. اما در عراق اینگونه نبود بلکه همه اول میجنگیدند، بعد زندگی میکردند اما در ایران ابتدا زندگی می کردند و بعد میجنگیدند.
لذا اینکه میگوییم کل هزینههای ارزی جنگ 22 میلیارد دلار بیشتر نبوده است، کسی غیر از این نمیتواند جواب ما را بدهد. ایران در سال 62 فقط 25 میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است در حالی که هر یک سال از جنگ تنها کمتر از 3 میلیارد دلار از کل هزینههای ارزی کشور را مصرف میکرده است یعنی از حدود 100 میلیارد دلار درآمد ارزی 8 ساله کشور، تنها 22 میلیارد دلار خرج جنگ شده است و این یعنی کمتر از 20 درصد و با80 درصد دیگر کشور اداره میشد. درست است که جنگ بعد از آزادی خرمشهر ادامه پیدا کرد اما نه جنگی که مثل قبل از خرمشهر باشد.
جنگ بعد از آزادی خرمشهر ادامه یافت اما نه با هدف و برنامهریزی برای سقوط صدام و گرفتن عراق و آن اهدافی که در شعارها می دادیم و هیچگاه کشور برای تحقق آن برنامه ریزی نکرد و لذا مسئولان برای آن امکانات لازم را به صحنه جنگ نیاوردند و این مطلب با اعداد و ارقام مشخص است.
محسن رضایی در بیانی صریح ضعف برنامهریزی دولت وقت را در مسئله جنگ دلیل اصلی شکستهای ابتدای سال 1367 میداند و جالب اینجاست که در 6 ماهه آخر جنگ بنا به تصویب شورای عالی دفاع، دولت موسوی مسئولیت اداره جنگ را به صورت مستقیم عهده دار شد و اشخاصی مانند محمد خاتمی به عنوان مسئول تبلیغات جنگ و بهزاد نبوی به عنوان مسئول پشتیبانی منصوب شدند اما ضعف مفرط آنها که برخی گمانهزنیها را به سمت عامدانه بودن اشتباهات سوق میداد سبب شد تا جمهوری اسلامی در چند ماه آخر جنگ دچار سختیهای فراوانی گردد.
شرح حال الشیخ محمدرضا مهدوی کنی(1349 - 1435 هـ = 1931 - 2014 م)
🔴 روحانیت و واقع گرایی
در 29 تیرماه سال 1366 قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل تصویب شد. که از ایران وعراق میخواست سریعا جنگ را پایان دهند .
ایت الله خمینی در پیامی به حجاج بیت الله که در مرداد ماه 66 صادر نمود خط مشی جمهوری اسلامی در قبال این قطعنامه وشورای امنیت سازمان ملل که ما را ملزم به پایان دادن به جنگ وسپس وارد شدن در روال خاصی برای تعیین آغازگر جنگ و...میکرد ،را تعیین نمود به بخشهایی از این پیام توجه نمایید.
...کدام انسان عاقلی است که با وجود همه شرایط مناسب و مقدمات لازم و فدا کردن هزاران قربانی بزرگ، از نبرد با دشمن رو به احتضار [از] مکتب و جامعه و کشور خود چشم پوشی نموده و به او مهلتِ توان دوباره دهد تا در موقع مناسب به کشور ما حمله کند؟ ....
غوغا به راه انداخته و عزا و ماتم صلح طلبی برپا نموده است و مدافع آزادی و امنیت انسانها شده و برای خون جوانان و سرمایههای مادی و معنوی در کشور ایران و عراق مرثیه سرایی میکند.....
...اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت مینشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را یکی پس از دیگری برطرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد....
🔸دقیقا یکسال بعد در29 مرداد67 خبر پذیرش قطعنامه فوق الذکر توسط ایران از خبر نیمروز پخش شد البته در زمانی که به اذعان کارشناسان فاصله چندانی با شکست نداشتیم!
در تمام دوران جنگ ، کسانی نظیر نهضت آزادی که از ضرورت پایان دادن به جنگ سخن میگفتند به انواع اتهامها نواخته شده وبه اتهام ناآگاهی از شرائط وحتی خیانت از حضور در رقابت های انتخاباتی منع و سپس از صحنه سیاست وقدرت در جمهوری اسلامی حذف شدند.
🔸 بنظر میرسد نه نهضت آزادی ومرحوم بازرگان بدخواه نظام و مملکت بودند ونه امام راحل ، آنها دو برداشت از شرائط جمهوری اسلامی در جهان و نظم حاکم بر آن داشتند .
اگر ایت الله خمینی هم میدانست یکسال بعد در شرائط بسیار بدتری تن به صلح تحمیلی خواهد داد نه نهضت آزادی را متهم مینمود و نه پذیرش صلح را تا بدترین زمان ممکن به تاخیر می انداخت.
🔸 مهمترین مسئله در تامین منافع ملی درک صحیح از نظام ظالمانه حاکم بر جهان و توانایی خودمان است .
هر چه این درک واقع بینانه تر باشد نتایج بهتری عائد مردم خواهد نمود .
عدم درک صحیح از امور فوق منافع ملی را با مخاطره مواجه مینماید.
🔸حال باید اذعان کنیم متاسفانه با عدم درک صحیح از واقعیات جهان پیرامون نه تنها نتوانستیم از جنگ جلوگیری کنیم بلکه خود را فاتح و پیروز آن قلمداد نموده و در حال فتح سنگرهای کلیدی ابرقدرتها میدیدیم.
پیش از آن نیز تسخیر سفارت وتحقیر آمریکا نمونه دیگری از فقدان شناخت صحیح از واقعیات جهان پیرامون بود .
🔸آنچه وظیفه ما را امروز در قبال تحریمها و اف ای تی اف و اسرائیل و یمن و سوریه و ....مشخص مینماید دقیقا شناخت دنیای پیرامون است که بدون شناخت دقیق موضوع ، حکم و وظیفه فعلی را بدرستی تشخیص نداده و به بیراهه خواهیم رفت .
عقل وشرع برای هر وضعیت ، وظیفه خاص ملی میهنی و شرعی را معین مینماید ومهمتر از داشتن نیت وانگیزه صحیح وصادق ، شناخت دقیق اوضاع و مناسبات قدرت است .
🔸سخن را با طرح این مسئله به پایان میبرم آیا رژیم سابق که آنرا بدرستی تحت الحمایه غرب میدانیم بهتر توانست نسبت به مهار عراق، وپیش گیری از جنگ عمل نماید یا ما ؟
بالاخره صدام در سال 1353 تحت فشار شرائط، معاهده الجزایر و تعیین حدود مرزی را با ایران امضا کرد حال آنکه طرف عراقی کسی نبود جزهمان صدام که به خاک ما در سال 59 لشکر کشید .
ما سالیانی شعار نه شرقی نه غربی میدادیم اما امروز، چندان به ظلم وستم شرق اعتراضی نمیکنیم شرق همان شرق بی خداست اما ما خود را ناچار از سکوت میدانیم.
آیا اگر قرار باشد تجدید نظری اگر چه در سکوت ، نسبت به شعار نه شرقی نه غربی بنماییم بهتر نیست ببینیم راه آمدن با کدام یک از شرق وغرب منافع ملی ما را بهتر تامین مینماید ؟
شهاب الدین حائری شیرازی
@virayeshe_zehn