حقوق-
قانون-Law- leges-lex قانون
قانون اساسی و قانون اداری-Constitutional and administrative law---قانون..
بزه-جرم- Crime - جریمة
حقوق کیفری-Criminal law - قانون جنائي
کیفر-مؤاخذه-جزاء-تعذیب-بطش-تغریم-عقاب-عتاب- ...
حقوق بشر - Human_rights حقوق الانسان
اجرای حد-قصاص-تنبیه بدنی- Corporal_punishment عقوبة بدنیة
خشونت - Violence -عنف
آسیب یا خسارت - Damage - عربی...
شکنجه - Torture تعذیب
از صفحه ویکی پدیا- حقوق:
تقسیمات علم حقوق
علم حقوق را از لحاظ رابطه به دو دستهٔ خصوصی و عمومی تقسیمبندی میکنند. حقوق خصوصی حاکم بر روابط افراد با یکدیگر است و حقوق عمومی به رابطه دولت با افراد جامعه میپردازد.
حقوق مدنی شعبه اصلی حقوق خصوصی است. حقوق تجارت، حقوق خانواده و حقوق مالکیت فکری از شعب دیگر حقوق خصوصی محسوب میشوند.
از تقسیمات حقوقی تازه میتوان به حقوق بیمار، حقوق معادن، حقوق فلزات نیز اشاره خاص نمود.
حقوق عمومی شامل قواعدی است که بر روابط دولت و مردم حکومت میکند و همچنین سازمانهای دولتی را نظم میبخشد.[۳] حقوق اساسی و حقوق اداری دو شعبه اصلی حقوق عمومی هستند. حقوق جزا هرچند به لحاظ فنی بخشی از حقوق عمومی است اما معمولاً به عنوان یک رشته جداگانه در نظر گرفته میشود.[۴][۵][۶]
در این بین برخی از رشتههای تازه و البته تخصصی همچون حقوق محیط زیست، حقوق تجارت بینالملل، حقوق بیمار، حقوق رسانه، حقوق فلزات، حقوق بیمه، حقوق حمل و نقل، حقوق سردفتری، حقوق ارتباطات، حقوق اقتصادی، حقوق خانواده، حقوق بشر، و… به وجود آمدهاند.
پیکره بانوی عدالت زینتبخش بسیاری از کاخهای دادگستری در سراسر جهان است. او شمشیر و ترازویی در دستان خود و چشمبندی بر دیدگانش دارد.
حقوق کیفری یا حقوق جزا یا حقوق جنایی شاخهای از حقوق عمومی است که به بررسی حمایتهای دولت از حقوق افراد و ارزشهای جامعه میپردازد.
اساساً قوانین جزایی آفریننده حقوق برای افراد جامعه نیست؛ بلکه تنها افراد را مجبور به رعایت حقوق و ارزشها میکند. به همین دلیل است که حقوق جزا را، «حقوق ارزشها» نیز نامیدهاند. مشخصه بارز حقوق جزا (کیفری)، ضمانت اجرای شدید آن است. این مجازات و کیفر است که حقوق جزا را به رشتهای سرکوبگر، در مقابل سایر گرایشها تبدیل کردهاست. از آنجا که این ابزار تنها در اختیار حاکمیت است، حقوق جزا را شاخهای از حقوق عمومی دانستهاند.
جُرم یا بِزه[۱] هرگونه رفتار یا ترک رفتاری است که قانون را نقض میکند و برای آن در قانون، مجازات مشخصی تعیین شدهاست. جرم در لغت به معنای «گناه» آمدهاست.[۲]
اهمیت نسبی جرایم مختلف و شیوهٔ کیفر دادن فعالیتهای مجرمانه، در طول تاریخ و در جوامع مختلف، متفاوت بودهاست.
جرم و جنایت و بزهکاری (بزهکاری) از مفاهیم کلیدی در حقوق کیفری، جامعهشناسی و روانشناسی جنایی هستند.
کیفر
کیفر یا مجازات به تحمیل عملی رنجآور بر شخصی دیگر گفته میشود که پیامد عمل آن شخص باشد. این واژه بیشتر به تنبیهات و جریمههایی اشاره دارد که مقامات قضائی برای افرادی در نظر میگیرند که مقررات مهم جامعه را پایمال کردهاند، یعنی مرتکب جرم شدهاند.
از انواع کیفر میتوان به کیفرهای سلبکننده زندگی یعنی اعدام (مانند سنگسار و به صلیب کشیدن)، کیفرهای بدنی مانند تازیانه، کیفرهای سلب کننده آزادی مانند زندان، کیفرهای محدودکننده آزادی مانند تبعید، کیفرهای محرومکننده از حقوق مانند انواع محرومیتها و ممنوعیتها، کیفرهای مالی مانند جزای نقدی و مصادره اموال، کیفرهای سلبکننده آبرو مانند اعلام نام شخص در رسانهها، و قصاص یعنی انجام جنایتی که شخص مرتکب شده بر خود او اشاره کرد.[۶]
ریشه شناسی law
از انگلیسی میانه lawe، laȝe، از انگلیسی قدیم lagu ("قانون")، از نورس قدیم lǫg ("قانون"، به معنای واقعی کلمه "چیزهای تعیین شده یا ثابت")، در اصل جمع لگ ("لایه، لایه، لایه گذاری در نظم، اندازهگیری، سکته مغزی)، از زبان پروتو-ژرمنی *lagą («آنچه گذاشته شده است»)، از پروتو-هندواروپایی *legʰ- («دروغ گفتن»). با لگ ایسلندی ("چیزهای تعیین شده، قانون")، لگ سوئدی ("قانون")، lov دانمارکی ("قانون") مشابه است. جایگزین انگلیسی قدیم ǣ و ġesetnes شد. بیشتر در دراز. ارتباطی با loi فرانسوی و ley اسپانیایی ندارد، زیرا هر دو از *leǵ- ("جمع آوری") مشتق شده اند.
النوادر(للأشعري)، ص: 139
360 و عنه قال: أتى النبي ص رجلان رجل من ثقيف و رجل من الأنصار فقال الثقفي يا رسول الله حاجتي قال سبقك أخوك الأنصاري فقال يا رسول الله إني على ظهر سفر و إني عجلان فقال الأنصاري إني قد أذنت فقال النبي ص إن شئت سألتني و إن شئت بدأتك قال بل تبدأ يا رسول الله قال جئت تسأل عن الصلاة و عن ...
الكافي (ط - الإسلامية) ج4 261 باب فضل الحج و العمرة و ثوابهما ..... ص : 252
37- علي بن إبراهيم عن أبيه و محمد بن إسماعيل عن الفضل بن شاذان عن ابن أبي عمير عن معاوية بن عمار عن أبي عبد الله ع قال: أتى النبي ص رجلان رجل من الأنصار و رجل من ثقيف فقال الثقيفي يا رسول الله حاجتي فقال سبقك أخوك الأنصاري فقال يا رسول الله إني على ظهر سفر و إني عجلان و قال الأنصاري إني قد أذنت له فقال إن شئت سألتني و إن شئت نبأتك فقال نبئني يا رسول الله فقال جئت تسألني عن الصلاة و عن ....