Legal liability-مسئولیت قانونی


فهرست علوم
علم الحقوق
علم فقه
الگوریتم ضمان-متلف-تالف-تلافي


Legal liability


مسئولیت قانونی

مسئولیت قانونی در حقوق عبارت است از تعهد و التزامی که شخص برای پاسخگویی به قانون دارد. این مسئولیت هم در قالب قانون کیفری و هم در قالب قانون مدنی قابل تعریف است.

وقتی فردی از قانون تخطی کند، دچار مسئولیت قانونی می‌شود. اگر این تخطی منجر به خسارت به شخصی دیگر شود و فرد مسئول، در مقام ترمیم خسارتی باشد که به دیگری وارد آمده است، گفته می‌شود او در برابر فرد خسارت دیده مسئولیت مدنی دارد.

مسئولیت قانونی خود به دو شکل قراردادی یا عهدی، و خارج از قرارداد یا قهری تقسیم می‌شود. مسئولیت قراردادی عبارت از تعهدی است که در نتیجه تخلف از قرارداد خصوصی معتبر برای اشخاص ایجاد می‌شود، بر عکس مسئولیت قهری هنگامی مصداق می‌یابد که بر اثر نقض تکلیف و وظیفه قانونی، زیانی به کسی برسد. در این جا هیچ پیمانی در بین نیست و ریشه این مسئولیت، تخلف از تکلیف قانونی است که در آن مورد وجود دارد.

نظریه‌های مختلفی در مورد مسئولیت قانونی وجود دارند اما وجه مشترک همهٔ آن‌ها در این است که ابتدا باید شرایطی در مورد یک فرد (اعم از فرد حقیقی یا حقوقی) اثبات شود تا بتوان او را به صورت قانونی مسئول دانست. مثلاً نظریهٔ «اهمال» چنین می‌گوید که برای این که کسی بابت اهمال کاری مسئولیت قانونی پیدا کند باید ثابت شود که وی (۱) وظیفه‌ای بر عهده داشته، (۲) آن را انجام نداده، (۳) انجام ندادنش باعث خسارت به کسی دیگر شده، و (۴) این خسارت قابل جبران است.

گاهی میزان مسئولیت قانونی افراد به طور قراردادی محدود می‌شود؛ مثلاً یک شرکت با مسئولیت محدود شرکتی است که در آن به طور قرادادی، سهام‌داران در سود سهام شراکتی نامحدود دارند، اما اگر سهام شرکت ضرر کند میزان مسئولیت قانونی آن‌ها محدود به ارزش سهامشان می‌شود و از دارای شخصی‌شان برای پرداخت خسارت استفاده نخواهد شد.

 

 

كلمات كليدي : مسئولیت مدنی، مسئولیت، تقصیر، تضمین حق، ضرر

نویسنده : شعبانعلی جباری

مسئولیت مدنی

مدنی در لغت به معنای شهری، اسم منسوب به مدینه و شهر آمده است. در اصطلاح فقه و حقوق نیز به اموری گفته می‌شود که مربوط به ادعای حقوقی و مدنی(در مقابل کیفری)ترتیب جبران خسارت صدمات مالی و حقوقی باشد.

مفهوم مسئولیت مدنی

در هر موردی که شخص ناگزیر از جبران خسارت دیگری باشد، می‌گویند؛ در برابر او مسئولیت مدنی دارداین مسئولیت ناشی از اراده و اختیارات انسان است.

 

تفاوت مسئولیت مدنی با مسئولیت اخلاقی

1) مسئولیت اخلاقی به معنی احساس گناه است و جنبۀ شخصی دارد ولی مسئولیت مدنی چهرۀای اجتماعی دارد و تا خطائی در بیرون سر نزند مسئولیتی در کار نخواهد بود.

2) در مسئولیت مدنی؛ ایراد ضرر، شرط و از ارکان مسئولیت است ولی در مسئولیت اخلاقی، ملاک شرمساری وجدان است.

3) مسئولیت اخلاقی فاقد ضمانت اجرائی است.

قلمرو مسئولیت مدنی

مسئولیت مدنی در جائی می‌تواند وجود داشته باشد که بین دو شخص هیچ پیمان و قراردادی نباشد و یکی از آن دو به دیگری به عمد یا به خطا، زیان برساند. به این موارد مسئولیت مدنی یا خارج از قرارداد گفته می‌شود.

 

ارکان مسئولیت مدنی

مسئولیت مدنی در اصل ناشی از بی‌مبالاتی اشخاص است ولی برای تحقق مسئولیت مدنی وجود سه رکن ضروری است.

1) وجود ضرر: هدف از قواعد مسئولیت مدنی، جبران ضرر است لذا وجود ضرر به طور طبیعی مقدم بر جبران آن خواهد بود. در ماده 1 قانون مسئولیت مدنی در این‌باره چنین آمده است:

« هر کس بدون مجوّز قانونی ... لطمه‌ای وارد کند که موجب ضرر مادّی یا معنوی دیگری شود، مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود می‌باشد».

2) ارتکاب فعل زیان‌بار یا نامشروع: ایراد ضرر به دیگری باید با فعل نامشروع انجام گیرد، تا قابل جبران باشد، در این‌باره نیز ماده 1 قانون مسئولیت مدنی چنین می‌گوید:

«هر کس بدون مجوّز قانونی... فعلی انجام دهد که موجب زیان دیگری شود، ضامن است».

اما در صورتی که فعل مشروع باشد مثل دفاع مشروع، اگر موجب خساراتی شود، مسئول خسارات نخواهد بود؛ همان‌طوری که ماده 15 قانون مسئولیت مدنی نیز مؤید آن است.

3) رابطه سببیت: صرف وجود ضرر و ارتکاب عمل نامشروع موجب جبران خسارت نمی‌شود و باید بین ضرر وارده، عامل و فعل زیان‌بار، رابطۀ سببیت احراز شود به طوری که عرف نیز به آن شهادت دهد.

 

مبانی مسئولیت مدنی

برای این‌که شخص، مسئول اعمال خویش باشد و ضرری را که به دیگری وارد ‌کرده، جبران نماید، چهار مبنا و نظریه وجود دارد؛

1) نظریۀ تقصیر: شخص مقصر باید جبران کننده خسارات وارده به دیگران باشد.

2) ایجاد خطر: ایجاد کننده خطر در این نظریه مسئول جبران خسارات دیگری شناخته شده است، گرچه مقصّر نباشد.

3) نظریه مختلط: طرفداران این نظریه نیز برای هر دو نظریه فوق، سهمی قائل شده‌اند.

4) تضمین حق: هواداران این نظریه معقتدند که هر کس در جامعه حقی دارد و این حق نیز از سوی قوانین جاری مورد حمایت قرار گرفته است؛ لذا آن‌ها نظریات فوق را صحیح نمی‌دانند. در حالی که آن چه در قانون مسئولیت مدنی ما پذیرفته شده است، بیشتر نظریۀ تقصیر می‌باشد.








فایل قبلی که این فایل در ارتباط با آن توسط حسن خ ایجاد شده است



****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Saturday - 28/12/2024 - 10:52

مقاله اسقاط خیارات در حقوق ایران و فقه امامیه-عطاء الله بیگدلی

 

 

جامع الشتات، ج 2، ص 14-

21 - سؤال: خيار غبن در همۀ عقود هست حتى در هبه و اجاره و صلح، يا منحصر است در بيع‌؟ و آيا شرط سقوط خيار غبن و غيره در ضمن عقد، باعث سقوط مى‌شود يا نه‌؟ هر گاه زيد، ملكى به عمرو، كه از اهل خبره نبوده فروخته و قبل از مبايعه چنان نموده كه مبايعۀ مزبوره غبطه است و بكر و خالد را آورده كه به اين قيمت مى‌خرند و آنها هم گفته‌اند كه به اين قيمت مى‌خريم و در عين مبايعه در ضمن عقد شرط اسقاط جميع دعاوى و خيارات خصوصا دعوى غبن از جانب عمرو مشترى، نموده و بعد از مبايعه غبن فاحش به ظهور رسيده، آيا در صورت مزبوره مشترى را خيار غبن باقى است يا شرط مزبور، لازم، است يا اصل عقد فاسد است‌؟ چنانكه ظاهر قول صاحب دروس است و ذكر شرط فاسد در ضمن عقد، منشأ فساد عقد مى‌شود، يا همان شرط فاسد است‌؟ جواب: بلى غبن در ساير عقودى كه از معاملات محضه است جارى مى‌شود، چنانكه جمعى از علما تصريح به آن كرده‌اند كه از جمله آنها مقداد است كه تصريح به آن كرده، و عمدۀ دليل خيار غبن كه نفى ضرر و عسر و حرج است در همۀ عقود مذكوره جارى است، اما، در مطلق هبه، غبن نمى‌باشد مگر هبۀ معوضه. و به هر حال نسبت ما بين ادله لزوم عقود و اخبار ضرر و عسر و حرج، عموم من وجه است، لكن اعتضاد به عقل و عمل به اصل و كتاب و سنت مرجح نفى ضرر است، بلكه بعد تأمل تام، اكثر اخبار ضرر، در قوت خاص مطلق، است و علت منصوصه در آنها هم مطرد است. و اما سؤال از اشتراط سقوط خيار در ضمن عقد، پس اظهر اين است كه منشأ سقوط بشود با اشكال در خيار رؤيت. و توضيح اين مطلب اين است: اصل در بيع لزوم است و اخبار غبن از جانب شارع مقدس از براى رفع ضرر است و بالغ عاقل رشيد كه معامله كرد و معنى غبن و خيار غبن را فهميد و دانسته شرط اسقاط آن را در ضمن عقد كرد ظاهرا ساقط مى‌شود و معامله لازم است. و اين كه بايع چنان وا نموده كه مبايعه خوب است و مشترى دو برابر آورده هر چند اين نوعى است از تدليس و تغرير و فريب دادن، لكن بطلان معامله به سبب آن معلوم نيست، هر چند معصيت كرده باشد و اين، از قبيل بخس و غش خواهد بود و اظهر آن است كه در صورت بخس و غش معامله باطل نباشد و غايت امر، آن است كه خيار ثابت باشد، در صورت غبن. و الحاصل بعد از ملاحظۀ عمومات لزوم عقود و شروط، وجه وجهى از براى بطلان ظاهر نيست آن چه شهيد (ره) در دروس به آن متمسك شده در شرط اسقاط خيار رؤيت، است و اسقاط خيار غبن را هم به آن ملحق كرده‌اند، و بعد از آن، بيان فرق كرده. و عبارت دروس اين است كه در مسأله خيار رؤيت گفته است «و لو شرطا رفعه فالظاهر بطلان العقد للغرر و كذا خيار الغبن و يحتمل الفرق بينهما لأن الغرر فى الغبن سهل الازالة بخلاف الرؤية فيصح اشتراط رفع خيار الغبن» و مراد شهيد از لفظ «غرر» آن چيزى است كه شامل جهالت طرفين باشد به احد عوضين يا هر دو، بدون حصول تغريرى و فريبى از احدهما. مثل اين كه طرفين معامله بكنند به وصف ثالثى كه نه بايع خود ديده باشد مبيع را، و نه مشترى. و نه هم احدهما قصد فريبى داشته باشد و مانع در اينجا همان جهالت محض است. و بالجمله نسبت ما بين غرر و جهالت، عموم من وجه است. پس غبن از بابت غرر است. و گاه است از راه فريب دادن است، مثل ما نحن فيه. و گاه است كه مطلقا قصد فريب ندارد و بايع هم قيمت آن را نمى‌داند، اما قدر عوضين و وصف آنها در حال بيع معلوم است و كسى نگفته است كه خيار غبن منحصر است در صورتى كه بايع، عالم نباشد به غبن و فريب نداده باشد و با وجود اين، مطلق گفته‌اند كه خيار غبن ثابت است، بلكه در غارّ عالم، اظهر است. و احاديثى كه وارد شده در غبن، مثل غبن المؤمنين حرام و غبن المسترسلين حرام و امثال آنها، ظاهر در صورت عمل فريب است و كسى قائل به بطلان نشده است و به جهت رفع آن قائل به خيار غبن شده‌اند. و بعضى در اصل خيار غبن هم تأمل دارند. باقى مى‌ماند كلام در جهالت عوضين يا احدهما كه ظاهر فقها، اجماع بر بطلان است. و تحقيق در اين مسأله نيز اين است كه هر گاه جهالت راجع به بيع سفه شود باطل مى‌شود، بخصوص دليلى در آن يا به جهت اجماع كه در خصوص جهالت دارند يا به سبب بعضى از اخبار كه در آن مسأله مذكور است و الا نهى در معاملات مستلزم فساد نيست و قول شهيد (ره) در نفى اسقاط خيار رؤيت، راجع به اين است نه مطلق فريب دادن، به جهت آن كه هر گاه تعيين مبيع به مجرد وصف باشد و وصف محتمل است كه كذب باشد و خلاف باشد، خيار فسخ جبر كسر آن را مى‌كند، و هر گاه در همان عقد، شرط اسقاط خيار بشود آن عقد در جهالت عوض، باقى است، پس فاسد خواهد بود. به خلاف شرط اسقاط خيار غبن، به جهت آن كه مبيع و ثمن هيچ يك در حال بيع جهالتى نداشته‌اند و اگر جهالتى فرض شود در گنجايش و قيمت مبيع خواهد بود و آن نيز به اثبات خيار غبن در شريعت، مرفوع است. عاقل بالغ رشيد، خود از حق خود گذشته و اسقاط كرده و فريب دادن بايع، او را، همين معنى است كه اصل وضع خيار به جهت احتمال آن بوده، بايست خود اسقاط نكند و غالب اين است كه بالغ عاقل رشيد كه معامله كرد و تصور غبن فاحشيت آن را كرد و مع هذا تن در داد كه به آن قيمت بردارد، به جهت آن كه صلاح او هست در آن وقت و شرط اسقاط خيار كرد، در اين معنى غررى نيست و اگر فرض شود در صورت تدليس بايع و بخس، مشترى مغرور شود به آن، خيار را دارد و به همين ازالۀ غرور از او آسان است، چنانكه در همان عبارت دروس به آن اشاره شده. پس خود مقصر خواهد بود به سبب اسقاط خيار و «مباشر» در اتلاف، مقدم است بر «سبب» و هم چنين سبب اقوى بر اضعف. و در اينجا نمى‌توان گفت كه سبب اقوى است به سبب غرور، مثل آن جايى كه غاصب، مالك را ضيافت كند و مال خودش را كه از او غصب كرده به او بخوراند، به جهت آن كه بعد از اين به آزار تابانى به او مى‌گويد كه در ضمن عقد، شرط كن كه اگر غبنى باشد ساقط باشد، هر گاه واقعا جازم شده بود مشترى به اين كه غبنى نيست و قيمت همين است و باز از راه اين سد و بند بايع، و شرط كردن، بيدار مى‌شود و راه اختيار غبن را مى‌داند كه شرط مى‌كند، و الا سفه و عبث خواهد بود شرط كردن، و لغو خواهد بود. و اصل در فعل مسلم عاقل رشيد، آن است كه كارش مبتنى بر لغو و سفه و عبث نباشد.

 

 

جامع الشتات، ج 2، ص 214

128 - سؤال: زيد ملكى كه به مبلغ دويست تومان (بلكه متجاوز) قيمت واقعى آن بوده باشد - از راه آن كه از اهل خبره و وقوف نبوده - به مبلغ بيست تومان و چيز سهلى به عنوان بيع شرط شرعى، به مدت يك سال و خيار ده يوم، داده باشد. و بيع لازم و خيار ساقط شده، بايع مزبور ردّ مثل ثمن، به سوى مشترى مشار اليه ننموده. مشترى، ملك مزبور را مى‌خواهد تصرف ملكى نمايد. بايع مزبور مى‌گويد كه من اهل وقوف و خبره نبوده‌ام و از راه نادانى ملكى كه قيمت آن دويست تومان و متجاوز بوده به مبلغ بيست تومان به عنوان بيع شرط داده‌ام. و در اين مبايعۀ مشروط، مغبون و غبن فاحش بل افحش دارم. آيا در مبايعۀ مزبوره، بايع را مى‌رسد كه دعوى غبن نموده ملك را از مشترى به قانون شرع مطاع، انتزاع نمايد يا نه‌؟ -؟. جواب: هر چند غالب اين است كه در بيع شرط خيار، ملك گران را به قيمت نازل، بيع مى‌كنند، لكن اين منشاء سقوط دعوى غبن نمى‌شود و دعوى غبن مسموعه است. و با وجود تحقق شرايط آن، به طريق مقرّره در شريعت معمول داشته مى‌شود.

 

استفتائات (حائری یزدی)، ص 195

454 - (س) در صلح غير محاباتى كه به جاى صيغه بيع صيغه صلح مى‌خوانند بعد معلوم مى‌شود كه يكى از متصالحين غبن فاحش دارند آيا مغبون مى‌تواند فسخ كند يا خير؟ (ج) - مى‌تواند فسخ كند مگر اينكه در ضمن عقد خيار غبن را ساقط كرده باشد.

 

استفتائات(امام خمینی)، ج 6، ص 140-140

[ سؤال 7124 ] 35902005 بسمه تعالى محضر مبارك حضرت امام خمينى، دامت بركاته محترماً به عرض مى‌رساند بيان فرماييد حكم اين مسأله را: زيدى قولنامه مى‌كند با عمرو، مياه و كليۀ اراضى ثبتى آن را، كه بعد از پنج ماه كه تمام وجه آن را دريافت، در محضر سند رسمى به او بدهد. در صورتى كه متبايعين يا احدهما عالم به مساحت زمين نباشند و زمين هم تابع آب نيست (يعنى هر كدام از آن‌ها جداگانه معامله مى‌شود) و زمين احيا شده و مزروعى است و قيمت آن به واسطۀ كم و زياد فرق مى‌كند و علاوه، بايع مغبون است به غبن فاحش و در قولنامه اسقاط خيار شده؛ آيا اين قولنامه صحيح است و بيع محقّق شده يا باطل است‌؟ و در صورت صحت، آيا بايع حق فسخ دارد يا خير؟ حفظكم اللّٰه من جميع الشرور خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار بسمه تعالى، در فرض مجهول بودن زمين در حين معامله، بيع نسبت به آن باطل است و اگر معامله صحيح باشد و يكى از طرفين مغبون شده باشد، حق فسخ دارد.

 

 

 

استفتائات(بهجت)، ج 3، ص 268

4258. در اسناد و قباله‌هاى معاملاتى مى‌نويسند: «با اسقاط تمام خيارات حتى خيار غبن فاحش.» اگر فردى در معامله‌اى فهميد كه خيلى مغبون شده مثلاً جنس خود را يك دهم يا يك بيستم قيمت متعارف فروخته - كه عقلا در اين معامله اصلاً اقدام نمى‌كنند مگر سفاهتى باشد - آيا خيار ساقط مى‌شود؟ ج. خيار ثابت است و لفظ فاحش تا اين حد اطلاق ندارد.

 

استفتائات(بهجت)، ج 3، ص 270-271

4266. در بعضى از قولنامه‌ها در بنگاه‌ها نوشته شده است «معامله انجام شده قطعى است و كليه خيارات حتى خيار غبن از طرفين ساقط گرديد»، آيا اين شروط جايز است‌؟ در اين صورت هيچ نوع خيارى باقى مى‌ماند كه از آن استفاده نمود؟ ج. بله، اين شروط جايز و ساقطكننده خيارات است، مگر موردى كه از آن منصرف باشد.

4267. شش دانگ يك دستگاه خانه با مساحت و مشخّصات و حدود معيّن به مبلغ معيّن بين خريدار و فروشنده قراردادنامه‌اى تنظيم گرديد. از كلّ‌ ثمن معامله، خريدار به عنوان بيعانه 19 را پرداخت كرده است و قرار بر اين شد كه بقيّه‌اى ثمن را در تاريخ انتقال سند رسمى نقدى به فروشنده بپردازد. دفترخانه‌اى براى تنظيم سند رسمى به حسب تراضى طرفين در دو ماه ديگر تعيين گرديد با اسقاط كافّه‌ى خيارات، از جمله اسقاط خيار غبن، فروشنده ملتزم شد در صورت انصراف و عدم حضور در دفتر مورد توافق مبلغ... دريافتى به عنوان بيعانه و مبلغى معادل بيعانه نيز به خريدار بپردازد. چهارده روز قبل از تاريخ مقرّر با ارسال اظهارنامه و تلگراف، اعلام انصراف و فسخ نموده است به دليل غبن غير قابل اغماض، با توجّه به اين كه در قراردادنامه اسقاط خيارات و غبن فاحش شده، در صورتى كه غبن فاحش غير قابل اغماض نيز وجود داشته باشد، آيا فروشنده حقّ‌ فسخ دارد؟ با توجّه به اين كه از ثمن معامله 19 را به عنوان بيعانه گرفته است و تا به امروز مورد معامله در تصرّف فروشنده است. ج. اگر غبن فاحش غير قابل اغماض در وقت معامله ظاهر شد، به گونه‌اى كه با علم به آن احتمال اقدام نبوده و منظور از اسقاط خيار در نزد عرف و متفاهم طرفين، آن مقدار نبوده است، حق فسخ ثابت است. 4268. اگر در معامله‌اى اسقاط كافه‌ى خيارات شده و طرف معامله احتمال غبن مى‌دهد، ولى بعد معلوم مى‌شود كه غبن او خيلى زياد بوده به نحوى كه قابل اغماض نيست، آيا حقّ‌ فسخ دارد؟ ج. اگر اسقاط خيار را مقيّد كرده بوده، به مرتبه‌اى از غبن كه احتمال مى‌داده يا از قراين فهميده بوده است، خيار ساقط نيست، در غير اين صورت ساقط است مگر در صورت ثبوت انصراف قطعى از آن.

 

 

جامع الاحکام(صافی)، ج 1، ص 320

س 1110 - شخصى ملكى را فروخته و وجه آن را تماماً دريافت داشته و كليّه خيارات را و لو فاحش باشد از خود ساقط نموده و با نظر كارشناس به قيمت روز كه مرضى الطرفين نيز بوده فروخته است آيا حق خيار غبن براى وى باقى است يا خير؟ ج - در فرض سؤال، اگر در حين وقوع غبنى نباشد خيار غبن نيست و اگر در حين معامله مغبون بوده خيار غبن ثابت است ولى اگر ساقط كرده باشد اختيار فسخ ندارد بلى اگر غبن به مقدارى باشد كه اسقاط آن از آن مقدار منصرف باشد اگر چه اسقاط غبن فاحش هم شده باشد با اين انصراف خيار غبن ثابت است. و در نزاع موضوعى مرافعۀ شرعيّه لازم است. و اللّه العالم.

 

 

کتاب النکاح(مکارم)، ج 6، ص 36

صورت سوّم: اين است كه نه واجب شده و نه در آستانۀ وجوب است؛ در اينجا چيزى نيست كه ساقط كند، به عنوان مثال همه قبول دارند كه در آستانۀ عقد بيع مى‌توان اسقاط كافّۀ خيارات كرد، حتّى غبن فاحش را، در حالى كه هنوز خيارى نيامده، پس چه چيزى را ساقط مى‌كند؟ همه چنين اسقاطى را جايز مى‌دانند، چون در آستانۀ وجوب است، پس اگر اين را قبول كرديم، در هرجا كه در آستانۀ وجوب باشد، مى‌توان حق را اسقاط كرد و لو لم يجب، و دليل اين امر هم بناى عقلاست، يعنى همان گونه كه عقلا مى‌گويند اسقاط ما لم يجب جايز نيست.

 

 

استفتاءات(سبحانی)، ج 3، ص 259-260

اسقاط خيار غبن فاحش سؤال 813. اگر در قرارداد فروش خانه قيد شود «خيارات ولو خيار غبن به اعلى مراتبش ساقط مى‌گردد» اگر غبن بيش از متعارف باشد خيار غبن هست يا خير؟ بسمه تعالى: غبن فاحش بر دو نوع است: 1. به هنگام معامله در نظر متعاملين مجسم مى‌شود و مى‌گويند از آن صرف نظر مى‌كنيم. 2. غبنى كه هرگز به فكر طرفين نمى‌رسيد و قابل پيش‌بينى و مورد احتمال نيست مانند معامله صد ميليونى كه پنجاه ميليون مغبون شود، مسلماً خيار باقى است، البته زمان معامله ملاك است. واللّٰه‌العالم اسقاط كافه خيارات سؤال 814. اسقاط كافه خيارات بدون تفهيم به طرفين و شهود در تنظيم قرارداد صحيح است‌؟ بسمه تعالى: خيارات بر دو نوع مى‌باشند خياراتى كه نوع مردم از آن اطلاع دارند مانند خيار عيب و غبن، و خياراتى كه نوع مردم از آن بى‌اطلاع هستند. مثل اين كه مبيع مال ديگرى باشد. اين را بايد به مردم تفهيم كرد. و جمله اسقاط كافه خيارات اين قسم را شامل نمى‌شود. واللّٰه‌العالم