زبان فینیقي-کنعاني

زبانشناسی-زبان-الفبا-خط
المعاجم واللغات
دسته‌بندي زبانها
زبان آرامی
دسته‌بندي خطوط
زبان سریاني
زبان سریاني-روایات کتب شیعه
زبان فینیقي-کنعاني





خود فینیقی‌ها خود را کنعانی مینامیدند منسوب به کنعان که نوه حضرت نوح ع بود، و زبان حضرت ابراهیم ع هم مناسب این قوم است، و نام فینیقی را یونای‌ها به کنعانیون میدادند










https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%86%DB%8C%D9%82%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7


فنیقی‌ها
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مختصات: ۳۴°۰۷′۰″ شمالی ۳۵°۳۹′۰″ شرقی
جابجایی الوار سرو آزاد لبنانی به سوی میان‌رودان، کنده‌کاری کاخ سارگون سوم، پایان سده هشتم پ.م.

فِنیقیان یکی از اقوام سامی تبار بودند که در حوزه دریای مدیترانه می‌زیستند. فنیقیان پیشه بازرگانی داشتند و مردمی آرام و با فرهنگ بودند. خط فنیقی که اینان با آن می‌نوشتند را مادر خط‌های کنونی، البته به جز شرق آسیا می‌دانند.

فنیقی‌ها تقریباً در دو هزار و پانصد سال پیش از میلاد از شمال شرقی خاورمیانه سر برآورده و بعدها در کرانه‌های دریای مدیترانه در لبنان سکنی گزیدند. فنیقیان خود را کنعانیان می‌نامیدن فنیقیه معرب phoinike) Φοινίκη) یعنی نامی است که یونانی‌ها به این مملکت داده‌اند و احتمالاً به معنای رنگ ارغوانی است و شاید هم با نام کنعان پیوند داشته باشد.







زبان عربي

زبان عبري

فنیقي

نبطي

آرامي

خط المسند


























حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول‏مقدمه، ص: 322
بيت لحم
بيت لحم بعبرانى (بكسر باء اشباعى و تاء آخر و فتح لام و كسر حاء و ميم آخر) يعنى خانه نان و در اينجا مراد ده كوچكى است بر تپه كه بمسافت شش ميل به جنوب اورشليم مانده، واقع است، (اول سموئيل 17: 12 و قاموس مقدس و اقامة الشهود ص 282).
لحمان (عهد عتيق فارسى) لحمام (عهد عتيق عربى مشكول) (هر دو كلمه بر وزن سلمان) بمعنى خوردنيهاست (كلمات لحم و ملح و حمل «بره» بيكديگر نزديك است. ب).
لحم در سريانى بمعنى نان است و در دائرة المعارف بستانى (بترجمه) مينويسد:
بيت اللحم در سريانى بمعنى بيت الخبز است و در فرهنگ نظام (ج 1 ص 13 ديباچه) مينويسد:
بسرا در سريانى بمعنى گوشت است.
لحم: بفتح لام و سكون حاء در عربى بمعنى گوشت است.
افراته: (بفتح همزه و سكون فاء و راء الفى و فتح تاء و هاء آخر) اسم سابق بيت لحم بوده.

شام- ارام
شام: همان مملكتى است كه عبرانيان آنرا ارام (بر وزن سلام) مى‏گفتند (قاموس مقدس).
شهر مقدس- شهر خدا- اورشليم- قدس
شهر مقدس و شهر خدا: مراد اورشليم است كه همواره از آن وقت تا بحال به (قدس).
مسمى است (كتاب مزامير 46: 4 و كتاب نحميا 11: 1).

(اورشليم) بضم همزه و سكون واو و ضم راء و فتح شين و كسر لام يائى و ميم آخر است) و (كلمه مركب است از اور كلدانى يعنى شهر و شليم يعنى سلام- پس معناى آن مدينة السلام است).

طاب طاب
اسم مبارك محمد پيامبر خدا (ص) در توراة سفر تكوين 17: 20 بزبان سريانى طاب طاب است (كتاب انيس الاعلام ج 2 ص 151).

بمئد مئد
اسم شريف محمد پيامبر خدا (ص) در توراة سفر تكوين 17: 20 بزبان عبرانى بمئد مئد (بكسر باء و كسر ميم و سكون همزه و دال آخر و كسر ميم و سكون همزه و دال آخر) است (كتاب اقامة الشهود ص 48 و كتاب انيس الاعلام ج 2 ص 151).

حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول‏مقدمه، ص: 323
پارقليطا- فارقليطا- بارقليطا- پريقليطوس
اسم مقدس محمد پيامبر خدا (ص) در انجيل يوحنا 14: 15- 17 و 25 و 26 و 29 و 30 نيز 15: 26 و 27 و نيز 16: 7- 15 بزبان سريانى پارقليطا (بپاء الفى و راء مفتوح و سكون قاف و كسر لام يائى و طاء الفى) و بعربى (معرب) فارقليطا و نيز بارقليطا و بزبان يونانى پريقليطوس است (كتاب انيس الاعلام ج 1 ص 3- 5 و ج 2 ص 176- 194).


حروف و خط عبرانى
زبان عبرانى: داراى 22 حرف است: (ابجد- هوز- حطى- كلمن- سعفص- قرشت). و خط عبرانى قديم: متروك شده است و خط عبرانى فعلى: خط پس از دوره اسارت يهود است و خط قديم يهود مأخوذ از خط كنعانى است و تمام خطوط سامى متأخرين از خط كنعانى، مشتق است و خط كنعانى از خط- هيروگليفى و خط ميخى گرفته نشده است و بلكه خود ساخته كنعانيان است «1» و شايد در اختراع خود توجهى بآن دو خط كرده باشند.
زبان عبرانى قديم هم متروك شده و زبان عبرانى
__________________________________________________
(1) و كنعانيان هم خط خود را از عهد نوح گرفته‏اند و نوح هم از عهد مقدم بر خود گرفته است و البته قابل انكار نيست كه در هر نقل و انتقالى تغييراتى در خط، حاصل شده است. ب.


حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول‏مقدمه، ص: 324
فعلى: از دوره اسارت بنى اسرائيل است.



كيفيت تلفظ حروف عبرانى «1»

ا آلف (گاو). ب بيت (خانه).
ج جيمل «گيمل» (شتر) د دالت (در) (باب).
ه ها (دريچه و پنجره). و واو (ميخ).
ز ز اين (سلاح). ح حيت (بفتح اول) (ديوار).
ط طيت (بفتح اول) (نوعى از مار). ى يود (بر وزن نور) (دست).
ك كاف (كف دست). ل لمد (عصاء گاورانى).
م ميم (آب). ن نون (ماهى).
س سامخ (چيزى كه بر آن تكيه مى‏كنند چون عصا).
ع عين (چشم). پ ف فا (دهان).
ص صادى (دام شكار). ق قوف (سوزن).
ر ريش (سر) (رأس). ش شين (دندان).
ت تا و (علامت).



(تاريخ اللغات الساميه از دكتر اسرائيل و لفنسون ص 99 و 100 بترجمه)
. 1- كامتس: فتحه بزرگ. 2- بتاح: فتحه عادى.
3- حيرق: كسره عادى. 4- تسيريه: بين فتحه و كسره.
5- قبوتس: ضمه خفيف. 6- حولم: ضمه مخفمه.
7- شفا: سكون.
همه اين علائم در زير حروف گذارده مى‏شود (كتاب لغت عبرانى ص 15 و 16).


حروف هجاء عبرانى: بترتيب (ابجد) است نه (ابتث).
__________________________________________________
(1) ماسوره: كتاب اعراب كلمات توراة و شرح و معناى آن است كه در طبريه تصنيف شده است. قاموس مقدس ص 578 در لغت طبريه.



حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول‏مقدمه، ص: 325
حروف عبرانى: بهم متصل نيست و جدا جدا نوشته ميشود.
اغلب قواعد صرف و نحو زبان عبرانى: شبيه بزبان عربى است و ليكن اواخر كلمات عبرانى دائم ساكن است و حركت ندارد.

زبان عبرانى شبيه زبان انگليسى و غيره است از اينجهت كه يك خط براى كتابت دارد و يك خط براى چاپ كتاب.

لغات عبرانى: شبيه به عربى است در اينكه حروفش با حركات مانند فتح و ضم و كسر تلفظ ميشود.


شماره حروف هجاى عبرانى: بيست و دو حرف است و گاهى سه حرف بر آن افزوده ميشود و ليكن اينها هم از آن بيست و دو حرف مشتق شده است.
(الف) بجاى حركت نيست مگر در جاهاى نادرى و نوعا بصورت همزه تلفظ ميشود.

در لغت عبرانى: حرف جيم نيست و جيم عبرانى مانند جيم مصرى تلفظ ميشود.


كلمه: بر سه قسم است اسم (هاشم) و فعل و حرف.
اسم: به مذكر و مؤنث و به مفرد و مثنى و جمع تقسيم مى‏شود و مثنى در زبان عبرانى كم استعمال مى‏شود مگر براى چيزهائى كه جفت باشد.
بجاى ال، كه در عربى حرف تعريف است، در عبرانى كلمه (ها) در اول كلمه اضافه ميشود.

علامت استفهام در عبرانى: همان (ها) است كه در اول كلمه اضافه ميشود و معنى آن را با (هاء) تعريف از معناى جمله بايد فهميد.


اوريم- و- تميم
اوريم و تميم: يعنى نور و كمال و قصد ازين دو لفظ، لباس مخصوصى بود كه كاهنان در برمى‏كردند (توراة سفر خروج 28: 30) و خود موسى اوريم و تميم را بطورى ذكر كرده است همچون تاج مجد و جلال لاويان (سبط لاوى مراد است كه موسى هم از آن سبط است).
و چون يوشع بن نون خليفه موسى شد (توراة سفر اعداد 27: 21) در حضور العازار حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول‏مقدمه، ص: 326
كاهن بپا ايستاد تا بواسطه اوريم براى او سؤال نمايد.
و چون تعريف كامل در كتاب مقدس در خصوص آن دو اسم نيست كشف حقيقت آنها را نتوان نمود (قاموس مقدس بخلاصه).
قاموس مزبور در لغت قدس الاقدس مى‏نويسد: قدس الاقداس يعنى محل و مسكن مخفى كه از هيكل ترتيب يافته صندوق عهد در آنجا گذارده شده بود و حضور «1» حضرت اقدس الهى مخصوصا در آنجا ظاهر شده از ميان كروبيان اوامر مقدسه خود را اظهار مى‏فرمود (كتاب دوم سموئيل 16: 23 و اول پادشاهان 6: 5 و 16 و 19 و 7: 50 و 8: 6 و 8 و كتاب دوم تواريخ ايام 3: 16 و 4: 20 و 5: 7 و 9 و مزامير 28: 2).
وضع معين و مخصوص سؤال از خداوند بتوسط كاهن اعظم بود كه وى بتوسط «اوريم- و- تميم» سؤال مى‏نمود (كتاب اول سموئيل 23: 9 و 30: 7 و 8).
محرر اين تفسير گويد: اوريم: بضم همزه و سكون واو و كسر راء و سكون ياء و ميم آخر است (توراة مشكول سفر اعداد 27: 21).


اما تميم: بضم تاء و شدّ ميم مكسور و سكون ياء و ميم آخر است (توراة مشكول سفر خروج 28: 30).
و هرون اين اوريم و تميم را در سينه بند عدالت: مى‏گذارد كه روى قلبش قرار بگيرد و كاهنان اعظم ديگر پس از او نيز چنين مى‏كردند.
محرر اين تفسير گويد: اوريم و تميم لباسى نبوده بلكه چيزى بوده در لباس، و اين دو چيز تا عهد سليمان باقى بوده و بعد از آن، ديگر خبرى از آنها نيست.


و جفر مذكور در اخبار اهل بيت پيامبر اسلام (ص) كه علوم اولين و آخرين در آن است، از همين مقوله است و يا اينكه عين آنست.
جفر- و- جامعه
در كتاب سفينة البحار بخلاصه و ترجمه چنين مينويسد كه جفر از الواح موسى (ع)
__________________________________________________
(1) مراد تجلى است.



حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول‏مقدمه، ص: 327
مأخوذ است و از ودائع انبياء است كه بحضرت رسولخدا (ص) رسيده و به على عليه السّلام داده شده و چون نسخه بر وى پوست بزغاله منتقل شده كه جفر است لذا به (جفر) موسوم شده است.
جفر بمعنى بچه گوسفند است كه علفخوار بشود يا بچهار ماه برسد (قاموس بترجمه).



بالجمله: جفر و جامعه دو كتاب است كه براى على مرتضى بوده (محقق شريف در شرح مواقف).
و اين دو كتاب نزد امامان عليهم السلام بوده يكى بعد از ديگرى (كلينى در كتاب كافى).
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين دو كتاب را براى على عليه السّلام املاء كرده و علم گذشته و آينده تا روز قيامت در اين دو كتاب است (شيخ بهائى در شرح اربعين).
اين دو كتاب، بر طريق علم حروف است (شرح مواقف).
در كتاب قبول ولايتعهد امام على بن موسى الرضا (ع) به مأمون تصريح شده كه:
من ولايتعهد را پذيرفتم و ليكن جفر و جامعه دلالت دارند كه اين كار پايان ندارد (سفينه- البحار در لغت «جفر» بخلاصه و ترجمه).
محرر اين تفسير گويد: ممكن است اوريم همان باشد كه بعدها (جفر) گفته شده و تميم همان جامعه باشد اما جفر كه امروزه در دست است داراى 28 جزء است و هر جزء داراى 28 صفحه است كه پس از ضرب 28 در 28 ميشود 784 صفحه و هر صفحه داراى 28 خانه است كه پس از ضرب 784 در 28 ميشود 21952 خانه و هر خانه مشتمل بر 4 حرف است.
بنابراين ابتداء جزء اول صفحه اول خانه اول چهار الف است (اااا) و انتهاء جزء بيست و هشتم صفحه بيست و هشتم خانه بيست و هشتم، چهار غين است (غ غ غ غ).
ايضاح: عدد كل 28 حرف تهجى از الف تا غين بالغ بر 5995 عدد است كه خود اين عدد از حيث قرار گرفتن دو رقم (9) در وسط و قرار گرفتن دو رقم (5) در طرفين آن عجيب است و اعجب از آن اين است كه پس از جمع 4 رقم مزبور همان عدد (28) بدست مى‏آيد.
ضمنا: عدد كل حروف 28 جزء جفر بالغ بر 960/ 408/ 526 عدد است حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداول‏مقدمه، ص: 328
كه علماء علوم غريبه پس از طرح زكوة رقم مزبور يعنى (30) و تقسيم باقى مانده بر 4 و نقل يك چهارم (32/ 602/ 131) به خانه مربع «1» تشكيل مربع، داده و از آثار عجيبه آن بهره‏مند ميشوند.
اما استخراج احكام از صفحات جفر، محتاج به رساله جداگانه است كه اين محل گنجايش ذكر آنرا ندارد.
خلاصه دوره زندگانى و عمر موسى