گفته میشود که پول یعنی بدهی سیستم بانکی، و لذا معنا ندارد بگوییم نقدینگی را سرازیر تولید کنید
خاطرات فرشاد مؤمنی از موضع شهید بهشتی پیرامون نظر آیت الله مصباح درباره دکتر شریعتی
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: در رشتهی ما یکی از حیاتیترین مسائلی که قرآن دربارهاش حکم صریح دارد ربا هست. در قرن بیستم شهید مطهری یکی از عقلگراترین اسلام شناسهای جهان اسلام محسوب میشدند. ایشان مجموعه بحثهایی که دربارهی ربا کردند در کتابی تحت عنوان ربا، بانک، بیمه جمع آوری شده است. اگر مایل هستید میتوانید به این کتاب مراجعه کنید. در جلسهای که آقای مطهری بحث خود را ارائه میداد شهید بهشتی هم حضور داشت. آقای مطهری که در بین اسلام شناسها یک فیلسوف و عقلگرا هست میگوید من تا اینجا وجه عقلی حرمت بحث ربا را میفهمم اما به دلیل اینکه از این بعد را نمیفهمم تعبداً میپذیرم. در آن جلسه آقای بهشتی میگویند نشد. نشد، بدین معناست که خداوند از ما خواسته تا به نحوی بفهمیم و عرضه کنیم که هر انسان منصف غیر مسلمانی شنید بپذیرد. ما نمیتوانیم بگوییم تا نصفههای راه با ما بیا بعداً بقیهاش را تعبدی بپذیر.فهم ما باید این گونه باشد. اینکه وحی چقدر فراتر از فهم ما هست در کتاب پیامبری از نگاه دیگر با جزئیات و سازوکار نزدیک شدن به آن را توضیح دادند. اما زمانی که قرآن به صراحت میگوید مخاطب پیام قرآن غیر مسلمانها هم هستند ما باید کاملاً عقلانی و عقلایی بفهمیم. در آن جلسه آقای مطهری غافلگیر میشوند. آقای بهشتی احترام میکنند و دیگر ادامه نمیدهند. بعداً خودشان بحثی دربارهی ربا میگذارند که اکنون تحت عنوان بانکداری ربا و مسائل مالی در اسلام چاپ شده است. این کتاب از این نظر که یک تفسیر کاملاً عقلایی از حرمت ربا ارائه کرده که یک اثر بینظیر است. این اثر بینظیر هست اما بدین معنا نیست که قابل نقد نباشد. بالأخره با آن همه عنایاتی که خداوند به آقای بهشتی داشته محدویتهای بشری را داشتند و اکنون ما با خیلی از مسائل روبرو هستیم که در آن زمان موضوعیت نداشته است. منظورم این است که آن را مطلق نکنیم و بگوییم قابل نقد نیست ولی قصد دارم بگویم اثری به این جامعیت و قدرت اغنائی برای هر انسان منصف غیر مسلمانی دربارهی حرمت ربا در تمدن اسلامی نمیتوانید پیدا کنید. با احتیاط میگویم من تا به حال نتوانستهام پیدا کنم. نکتهی بسیار اساسی اینکه چون ایشان این گونه روشمند و با مبنا اسلام و فهم آن مراجعه کردن، جزو معدود اسلام شناسانی هست که در کل آثاری که از ایشان بجا مانده هرگز تغییر نظر مشاهده نمیکنید. در حالی که در بین بقیهی اسلام شناسها و حتی اسلام شناسهای خیلی بزرگ تجدید نظرهای خیلی اساسی کردند. به طور مثال کتاب اقتصادنا آقا محمد باقر صدر را ملاحظه بفرمایید در آن کتاب ایشان میفرماید به هیچ وجه ریسک پذیری توجیه کنندهی پاداشگیری پول نیست. اما چند سال بعد که کتاب بانکداری بدون ربا را نوشتند کاملاً از آن نظر عدول کردند. در این کتاب میگویند مگر امکان دارد یک نفر که ریسکپذیر هست با کسی که ریسکپذیر نیست پاداش یکسان داشته باشد. بنابراین چیزی که من به عنوان آخرین عبارت تقدیم حضورتان میکنم این است که فکر میکنم تمرکز روی اسلوب اندیشهورزی شهید بهشتی این امکان را فراهم میکند که ما شاهد تولد بهشتیهای دیگر هم باشیم و این ماجراها دارد که انشاء الله خداوند توفیق دهد و بتوانیم بعداً دربارهاش صحبت کنیم.
لینک کوتاه
الموسوعة الفقهية الكويتية (41/ 180)
ج - نقش شيء من شعائر الإسلام على النقود:
19 - قال المقريزي: ضرب عمر رضي الله عنه الدراهم على نقش الكسروية (3) ، وشكلها بأعيانها غير أنه زاد في بعضها: الحمد لله، وفي بعضها: رسول الله، وعلى آخر: لا إله إلا الله وحده، وعلى آخر: عمر، فلما بويع عثمان بن عفان رضي الله عنه ضرب دراهم، ونقشها " الله أكبر ".
فلما قام عبد الله بن الزبير رضي الله عنه بمكة ضرب دراهم مدورة، ونقش بأحد الوجهين: محمد رسول الله، وبالآخر: أمر الله بالوفاء والعدل.
فلما استوثق الأمر لعبد الملك بن مروان بعد مقتل عبد الله ومصعب ابني الزبير بن العوام رضي الله عنهم، فحص عن النقود والأوزان والمكاييل، وضرب الدنانير والدراهم في سنة ست وسبعين من الهجرة، وسبب ذلك أنه كتب في صدر كتبه إلى الروم: " قل هو الله أحد " وذكر النبي صلى الله عليه وسلم مع التاريخ، فكتب إليه ملك الروم: إنكم قد أحدثتم كذا وكذا فاتركوه، وإلا أتاكم في دنانيرنا من ذكر نبيكم ما تكرهون، فعظم ذلك عليه، وكلم خالد بن يزيد بن معاوية فأشار عليه أن يترك دنانير الروم، وينهى عن المعاملة بها، ويضرب للناس دراهم ودنانير فيها ذكر الله فضرب الدينار والدرهم.
وكتب إلى الحجاج بالعراق أن اضربها قبلك، ونهى أن يضرب أحد غيره.
وبعث عبد الملك بالسكة إلى الحجاج بالعراق، فسيرها الحجاج إلى الآفاق لتضرب الدراهم بها، وتقدم إلى الأمصار كلها أن يكتب إليه منها كل شهر بما يجتمع قبلهم من المال كي يحصيه عندهم، وأن تضرب الدراهم بالآفاق على السكة الإسلامية، وتحمل إليه أولا بأول، وقدر في كل مائة درهم درهما عن الحطب وأجرة الضراب، ونقش على أحد وجهي الدرهم: " قل هو الله أحد " وعلى الآخر: " لا إله إلا الله " وطوق الدرهم من وجهيه بطوق، وكتب في الطوق الواحد " ضرب هذا الدرهم بمدينة كذا "، وفي الطوق الآخر: محمد رسول الله أرسله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين كله ولو كره المشركون (1) .
__________
(1) إغاثة الأمة بكشف الغمة ص 51 - 55. .