بسم الله الرحمن الرحیم
حال نتيجه مطالب فوق را كه منظور اصلى است بيان مى كنيم و مى گوييم بدون شك شب قدر كه زمان مخصوصى است از شبهاى ماه مبارك رمضان يا غير آن و على الاقوى شب بيست و سوم شهر صيام است حقيقتى است كه داراى وجود عقلانى محيط است و در آن وجود يكى بيش نيست ولى محيط به وجودات مثاليه آن شب كه براى نوعى از ملائكه مقرر است مى باشد , و وجودى دارد طبيعى و مادى و زمانى كه آن شب قدر ما است كه در اين عالم هستيم و دانستى سابقا كه وجود طبيعى هر حقيقتى متعدد است پس شب قدر زمانى هم چنانكه باعتبار سالها متعدد است همچنين بحسب اختلاف آفاق متعدد است يعنى در هر افقى كه رؤيت هلال شهر رمضان واقع شود از شب رؤيت كه بيست و دو شب گذشت شب بيست و سوم آن شب قدر زمانى آن افق
است و يكى از مظاهر و ظلال شب قدر دهرى است كه در عالم ابداع است , و در افق ديگر كه شب ديگر رؤيت هلال شود بيست و سوم آن شب در آن افق ديگر شب قدر زمانى و طبيعى آن افق است و مظهر ديگرى از مظاهر شب قدر دهرى است و هكذا , پس شب قدر دهرى يكى است ولى شب قدر زمانى در عالم زمان و طبيعى باختلاف آفاق متعدد است و منافاتى ندارند بلكه وحدت در دهر و تعدد در زمان از مقتضيات عالم دهر و عالم زمان است . و اين معنى اختصاصى به شب قدر ندارد بلكه چنانكه اشاره نموده ايم در همه حقائق امكانيه جارى است
و بايست دانست كه هر چند شبهاى قدر بحسب آفاق مختلفه از جهت زمانى بودن متعدد و مختلف باشند ليكن از حيث اتصال و ارتباط همه آنها به شب قدر دهرى متحد هستند زيرا كه همه سايه ها و پرتو حقيقت دهرى شب قدر مى باشند نظير آنكه هرگاه مخروطى از نور فرض كنيم كه نقطه راس آن بسمت بالا و قاعده آن بسمت پائين قرار گيرد و خطوط شعاعيه از نقطه راس مخروط بطرف پائين آمده رسم قاعده مخروط نمايد در اينصورت گوييم خطوط شعاعيه هر چند متعدد و درجات مختلف قرار دارند ولى از نظر اتصال همه آنها بنقطه راس مخروط يكى و در يك سمت مى باشند , و قاعده مخروط هر چند امتداد و وسعت هندسى دارد ليكن از حيث ارتباط براس مخروط بسيط ميباشد
رؤيت هلال؛ ج4، ص: 2971
رؤيت هلال، ج4، ص: 2971
(5) شب و روز*
<استاد سيد مرتضى نجومى> بر همگان روشن است كه زمين در هر 24 ساعت يك بار به دور خود مىچرخد و از
اين حركت، شب و روز به وجود مىآيد و هميشه آن طرف از كره زمين كه رو به خورشيد
واقع مىگردد، روز و طرف پشت زمين كه در طرف سايه خود زمين واقع شده شب است؛ طول
روز و شب در نقاط مختلف كره زمين مختلف و به حسب فصول دائما در تغيير و كم و زياد
است. اين مطلبى است كه هر طفلى دبستانى آن را مىداند.
غرض از اين نوشتار آن است كه بر خلاف آنچه بر سر زبانهاست- و اهل فضل و تحقيق
نيز كاملا بر آن واقفند- شب و روز توأمان در كره زمين حاصل است، روز 24 ساعت و شب
و هم 24 ساعت است، بلكه به واسطه كرويت زمين و چرخش به دور خود، مردم كره زمين در
هر منطقه، مقدارى از اين 24 ساعت روز و مقدارى از آن 24 ساعت شب را درك مىكنند و
سرّ اين مطلب آن است كه زمين هيچگاه از مدار خود و مقابله با خورشيد خارج و منحرف
نمىگردد و دائما در پرتو تابش خورشيد قرار دارد و چون دائما نيمى از آن از مقابل
پرتو خورشيد در گذر است پس دائما نيم ديگر آن در سايه زمين در جريان و گذر است.
بازهم از جهت توضيح معروض مىداريم:
1. زمين دائما در تابشى از نور از يك طرف و سايهاى تاريك از خود از يك طرف
______________________________
(1)* مجلۀ نور علم، ش 42 (آذر- دى 1370)، ص 75- 78.
رؤيت هلال، ج4، ص: 2972
قرار دارد و هر دو (نور و سايه)
مستقيم و در امتداد همديگرند و اين خط تابش و سايه، هميشه و بر خلاف جهت مدار حركت
زمين يعنى جهت قطبين شمال و جنوب است «1».
2. واضح است كه هر شبانه روز كره زمين عبارت است از يك دور به دور خود چرخيدن
و تكميل اين شبانه روز و اين 24 ساعت به يك دور كامل زمين است و واضح است روز كره
زمين عبارت از آن است كه تمام سطح كره زمين (به مقدار تقابل نور) در اين تابش روز
وارد شده و خارج شود و شب هم در كره زمين عبارت از آن است كه تمام نقاط كره زمين
از آن سايه هميشگى پشت كره زمين رد شود. پس هر روز 24 ساعت و هر شب 24 ساعت است با
هم، و هر نقطه و منطقه كه وارد منطقه تابش شود روز آن شروع و چون خارج شود روز آن
تمام و وارد شب مىشود.
پس معلوم مىگردد اگر در منطقهاى از زمين روز به سرآمد، روز آن منطقه به سر
آمده ولى هنوز روز در كره زمين هست همانطور كه اگر شب در منطقهاى پيدا و سپس رخت
بر بست، شب كره زمين به پايان نرسيده است و يك روز در تمام كره زمين آن هنگام تمام
مىشود كه تمام مناطق كره زمين از منطقه تابش نور رد شود، همانطور كه شب در تمام
كره زمين آن هنگام به پايان مىرسد كه تمام مناطق كره زمين نيز در سايه خود زمين
عبور نموده و به تابش دوم برسد. و ما بدين جهت گفتيم كه هر شب 24 ساعت و هر روز 24
ساعت است، امّا توأمان و با همديگر و اندر هم، بدانسان كه دائما روز داخل شب و شب
داخل روز مىشود و يا به تعبير ديگر با سرعت هر دقيقه قريب 28 كيلومتر (البته در
طول خط استوا) دائما شب داخل روز و روز داخل شب مىگردد.
از اينجا مطلبى بسيار مهم براى ما روشن مىشود كه اگر در لسان شرع مقدّس ويژگى
خاصّى براى شبى يا روزى وارد شده است آن ويژگى مربوط به همه كره زمين و 24 ساعت
است، هرچند كه استفاده و بهره برى مردم از آن ويژگى شرعى ممكن است مخصوص به مقدارى
از اين 24 ساعت باشد. مثلا شب قدر 24 ساعت است، ولى چون
______________________________
(1) تابش مستقيم خورشيد و سايۀ آن هميشه تا مدار 5/
23 درجه در شمال خط استوا- يعنى رأس السرطان و اوج خورشيد- و به همين مقدار در سمت
جنوب خط استوا- يعنى رأس الجدى و حضيض- بيشتر ارتفاع و انخفاض ندارد و هيچگاه به
جانب قطبين گرايش مستقيم ندارد، يعنى قطبين تحت خط تابش و سايۀ مستقيم قرار
نمىگيرد (على زمانى قمشهاى).
رؤيت هلال، ج4، ص: 2973
شب است هر منطقهاى بهره و
استفادۀ خاصّ خودش را بايد در وقتى كه خودش در منطقه شب واقع شده است ببرد و
اگر روز آمد گرچه هنوز شب قدر در كره زمين باقى است امّا مجال بهرهبردارى اين
انسان به سر رسيده است و از همين نكته در مىيابيم كه چرا روزهاى ليالى متبرّكه
نيز فضيلت دارند:
وَ
مِنْ آنٰاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرٰافَ النَّهٰارِ
لَعَلَّكَ تَرْضىٰ «1» و در ساعات شب و اوّل و آخر روز تسبيح گوى. شايد خشنود گردى.
همچنين در روايت است كه روز قدر نيز مثل شب قدر فضيلت دارد چون گرچه در منطقهاى
روز است امّا هنوز شب قدر از كره زمين رخت برنبسته است. و از همين جا جواب اشكالى
را مىدهيم كه گويند: اتّفاق مسلمين و تصريح كتاب كريم و قرآن مجيد بر آن است كه
شب قدر متعدّد نيست و آن فقط يك شب در يك سال است و اگر نيمى از زمين كاملا اين شب
را درك كرد به طورى كه اوّل طلوع صبح صادق اين نيم همزمان با فرا رسيدن شب نيم
ديگر است پس بايد شب قدر رخت بربسته باشد و يا شبى ديگر براى نيمكرۀ ديگر
مىآيد. ولى حقيقت آن است كه شب 24 ساعت است و با رفتن شب از نيمى از كرۀ
زمين نيمى از اين 24 ساعت گذشته است و با چرخش يك دور كامل كرۀ زمين اين 24
ساعت به پايان مىرسد كه شب قدر نيز تمام شده است و ديگر اشكالى به مطلب وارد نمىآيد.
چقدر لطيف و زيباست كلام خداوندى در قرآن مبين و آيات متعدّدى كه در آنها تعبير به
«ايلاج الليل فى النهار» و «ايلاج النهار في الليل» آمده است:
1. تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهٰارِ وَ تُولِجُ
النَّهٰارَ فِي اللَّيْلِ «2»، شب را در روز و روز را در شب فرو مىبرى.
2. ذٰلِكَ بِأَنَّ اللّٰهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي
النَّهٰارِ وَ يُولِجُ النَّهٰارَ فِي اللَّيْلِ وَ أَنَّ
اللّٰهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ «3».
3. يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهٰارِ وَ يُولِجُ
النَّهٰارَ فِي اللَّيْلِ «4».
زيرا ايلاج به معناى داخل كردن است و ظهور واو عاطفه در وَ يُولِجُ
النَّهٰارَ فِي اللَّيْلِ در
______________________________
(1) طه (20): 130.
(2) آل عمران (3): 27.
(3) حج (22): 61.
(4) حديد (57): 6.
رؤيت هلال، ج4، ص: 2974
جمع زمانى بين هر دو است نه با
تقدّم و نه با تأخّر چون ظهور هر دو جملۀ يُولِجُ
اللَّيْلَ فِي النَّهٰارِ و يُولِجُ
النَّهٰارَ فِي اللَّيْلِ در فعليت و تحقّق است
و اگر تاكنون فكر مىكرديم كه مقتضاى تعاقب و تداوم مستمر پشت سر هم آمدن شب و روز
نيز ايلاج شب در روز و ايلاج روز در شب است گرچه اين مطلب يعنى تعاقب الليل و
النهار مسلّم است ولى آن هنگام كه ايلاج الليل فى النهار است ديگر ايلاج النهار في
الليل نيست و آن هنگام كه ايلاج النهار في الليل است ديگر ايلاج الليل في النهار نيست،
امّا اكنون مىگوييم كه اين مطلب دائمى و در هر زمان به طور فعليّت و استمرار و
همسانى و توأمان ايلاج الليل في النهار و ايلاج النهار في الليل است و معناى آيه
بسيار روشن و واضح است و تفسير آيه كريمه ربطى به زياده و نقيصه شب و روز و ادخال
نقصان يكى در ديگرى و يا اتيان يكى بدل از ديگرى ندارد و اين دو معنى را در همه
تفاسير مىبينيم و حال آنكه مخالف با ظاهر آيۀ شريفه است. شاهدى لطيف بر اين
كلام ما آيۀ شريفه پنجم از سورۀ زمر است:
خَلَقَ
السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى
النَّهٰارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهٰارَ عَلَى اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ
الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلٰا هُوَ
الْعَزِيزُ الْغَفّٰارُ «1»؛ آسمانها و زمين را به حق بيافريد. شب را بر روز داخل مىكند و روز را بر شب.
و آفتاب و ماه را رام گردانيد و هر يك تا زمانى معين در حركتند. آگاه باش كه اوست
پيروزمند و آمرزنده.
بويژه با معناى طرح الشيء بعضه على بعض كه هميشه پارهاى از يكى را بر ديگرى
مىاندازد يا بر ديگرى مىپيچد. اين معناى تكوير كاملا مطابق است با آنچه عرض شد و
ديگر نيازى به تأويل و توجيه ندارد.
و همينطور معناى آيۀ شريفه يُغْشِي اللَّيْلَ
النَّهٰارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً «2»؛ مىپوشاند شب را به روز و روز شب را دنبال مىكند با كمال سرعت.
______________________________
(1) زمر (39): 5.
(2) اعراف (7): 54.
________________________________________
مختارى، رضا و صادقى، محسن، رؤيت هلال، 5 جلد، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه
علميه قم، قم - ايران، اول، 1426 ه ق