بسم الله الرحمن الرحیم
ثانیا اگر عبارات ابن مجاهد (م۳۲۴) (که بعدا دانی هم عینا آن را از ابن مجاهد نقل کرده: جامع البيان في القراءات السبع؛ ج1، ص227) را که در ادامه تقدیم میشود ببینیم برایمان واضح میشود که در عبارات ابن خالویه (م۳۷۰) و مکی (م۴۳۷) که همگی بعد از او بودهاند تقطیع و تلفیق در عبارت نافع رخ داده است، (که خود آوردن کلمه «قال» بین دو عبارت نافع توسط ابن خالویه نیز شاهدی بر این تلفیق است) یعنی اینها دو مطلب است؛ یکبار گفته که من قرائتم را بر ۷۰ تابعی عرضه کردم؛ اما در جای دیگر گفته که برای این اختیار القرائه که دارم معیارم این بود که دست کم دو تا از اساتید اصلیام (که ۵ نفر آنها را همه اسم بردهاند ولی ظاهرا بیش از آن بوده) این را قرائت کرده باشند (که کاملا قابل جمع است که مثلا ۳۰ نفر دیگر از آن تابعین هم همین قرائت را داشته باشند)؛ همچنین کلمه «منهم» در عبارت آبنوسی (م۴۵۷) هم که این عبارت نافع را کاملا مستقل بدون اشاره به سبعین میآورد موید دیگری بر این مدعاست:
السبعة في القراءات، ص61
وحَدثني أَبُو سعيد الْمفضل بن مُحَمَّد بن إِبْرَاهِيم بِمَكَّة قَالَ حَدثنَا أَبُو جمة مُحَمَّد بن يُوسُف الزيدي قَالَ أَبُو بكر فَقلت لَهُ الزبيدِيّ فَقَالَ الزُّبْدِيُّ قَالَ حَدثنَا أَبُو قُرَّة سَمِعت نَافِعًا يَقُول قَرَأت على سبعين من التَّابِعين.
حَدثنِي مُحَمَّد بن الْفرج قَالَ حَدثنَا مُحَمَّد بن إِسْحَق الْمسَيبِي عَن أَبِيه عَن نَافِع أَنه قَالَ أدْركْت هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّة الْخَمْسَة وَغَيرهم مِمَّن سمى فَلم يحفظ أبي أَسْمَاءَهُم. قَالَ نَافِع فَنَظَرت إِلَى مَا اجْتمع عَلَيْهِ اثْنَان مِنْهُم فَأَخَذته وَمَا شَذَّ فِيهِ وَاحِد فتركته حَتَّى ألفت هَذِه الْقِرَاءَة فِي هَذِه الْحُرُوف.
مشيخة الآبنوسي (م۴۵۷) ج2، ص135
أخبرنا ابن العلاف قال حدثنا أحمد بن عثمان قال حدثنا ثعلب قال حدثنا خلف البزار قال حدثني إسحاق بن محمد بن عبد الرحمن بن عبد الله بن المسيب المسيبي المخزومي قال سمعت نافع ابن عبد الرحمن بن أبي نعيم المدني يقول أدركت بالمدينة يعني مدينة رسول الله صلى الله عليه وسلم أئمة يقتدى بهم منهم عبد الرحمن بن الأعرج ابن هرمز ويزيد بن رومان وشيبة بن نصاح وأبو جعفر [ص:136] القارئ ومسلم بن جندب وأناس لم يذكرهم إسحاق. قال نافع فنظرت إلى ما اجتمع عليه اثنان منهم فأخذته وما شك فيه واحد فتركه حتى ألفت هذه القراءة، فقرأ علي إسحاق حروفا من القرآن من أوله إلى آخره وأخبرني أنه قرأ القرآن على نافع وأخذ عنه.
به نظر میرسد حتی در ذهن مکی نیز همین مطلب بوده است که این اخذ لااقل از دو نفر، فقط ناظر به اساتید بارزش است نه این ۷۰ نفر؛ زیرا وقتی دارد مراد نافع را توضیح میدهد نمیگوید «اثنان من التابعین» بلکه میگوید «اثنان من ائمته». ضمنا توجه شود که خود مکی هم با عبارت «يريد، والله أعلم، مما خالف المصحف» این احتمال که کنار گذاشتن مذکور در عبارت وی ناظر به مصاحف غیرعثمانی باشد را تقویت میکند؛ یعنی ظاهرا در برداشت دانی از این تعابیر نافع، اصلا برایش باورکردنی نیست که قرائتی ناظر به مصحف عثمانی (که نافع اختیار خود را بر اساس این گونه قراءات قرار داده) در کار باشد که فقط یک نفر آن را قرائت کرده باشد؛ و چون می دانسته که اساسا تابعین در آن زمان قرائات مخالف مصحف عثمان را نقل میکردند و تا قرن چهارم [مثل زمان بخاری] نقل قرائات خلاف مصحف مستنکر نبوده و ابوحنیفه بر طبق آنها فتوی داده، توجیهی آورده که بگوید این کنار گذاشتن شاذی که فقط یک نفر خوانده، ناظر به مصاحف غیرعثمانی بوده است؛ نه اینکه زمان نافع، قرائتی منطبق بر مصحف عثمانی پیدا میشده که از ۷۰ تابعی فقط یک نفر آن را برای نافع خوانده باشد. (البته این بازخوانی ذهنیت مکی است؛ نه لزوما تایید آن).