بسم الله الرحمن الرحیم
الحسن بن يوسف بن المطهر الحلي(648 - 726 هـ = 1250 - 1325 م)
الحسن بن يوسف بن المطهر الحلي(648 - 726 هـ = 1250 - 1325 م)
محمد بن الحسن بن يوسف بن علي بن المطهّر الاسدي فخر المحقّقين(682 - 771 هـ = 1284 - 1370 م)
کتب علامه با ذکر تاریخ تدوین
کلمات علما در زمینه تاریخ تدوین کتب علامه
تبصرة المتعلمین
زمان تألیف کتاب قواعد الاحکام
الأعلام للزركلي (2/ 227)
ابن المُطَهَّر الحِلِّي
(648 - 726 هـ = 1250 - 1325 م)
الحسن - ويقال: الحسين - بن يوسف ابن علي بن المطهر الحلي، جمال الدين، ويعرف بالعلامة: من أئمة الشيعة، وأحد كبار العلماء. نسبته إلى الحلة (في العراق) وكان من سكانها.
مولده ووفاته فيها. له كتب كثيرة. منها (تبصرة المتعلمين في أحكام الدين - ط) و (تهذيب طريق الوصول إلى علم الأصول - ط) و (نهاية الوصول إلى علم الأصول - خ) و (قواعد، الأحكام في معرفة الحلال والحرام - ط) و (مختلف الشيعة في أحكام الشريعة - ط) و (أنوار الملكوت في شرح الياقوت - خ) في الأصول والكلام. و (الأبحاث المفيدة في تحصيل العقيدة - خ) و (كنز العرفان في فقه القرآن - خ) و (نظم البراهين في أصول الدين - خ) و (إرشاد الأذهان إلى أحكام الإيمان - خ) و (منتهى المطلب في تحقيق المذهب - ط) سبع مجلدات، و (تلخيص المرام في معرفة الأحكام - خ) و (تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية - ط) أربعة أجزاء و (استقصاء الاعتبار) في الحديث، و (مصابيح الأنوار) حديث، و (السر الوجيز في تفسير القرآن العزيز) و (نهج الإيمان في تفسير القرآن) و (مبادئ الوصول إلى علم الأصول - ط) رسالة، و (نهاية المرام في علم الكلام) و (تذكرة الفقهاء - خ) و (الأسرار الخفية، في المنطق الطبيعي والإلهي - خ) ثلاثة أجزاء، في المكتبة الحيدرية بالنجف، و (القواعد والمقاصد) في المنطق والطبيعيات والإلهيات، و (المقامات) في الحكمة، ناقش فيه من سبقه من الحكماء، و (إيضاح التلبيس من كلام الرئيس - ابن سينا -) و (المطالب العلية في علم العربية) و (منهاج الهداية) في علم الكلام، و (خلاصة الأقوال في معرفة الرجال - ط) تراجم، و (إيضاح الاشتباه، في أسماء الرواة - ط) صغير، و (كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين - ط) و (استقصاء النظر في القضاء والقدر - خ) (1) .
__________
(1) روضات الجنات 2: 5 وهو فيه (الحسن بن يوسف) والدرر الكامنة 2: 71 وهو فيه: (الحسين، وقيل اسمه الحسن، بفتحتين) ومنهج المقال 109 وهو فيه (الحسن) وأمل الآمل للحر العاملي، وسماه (الحسين) والنجوم الزاهرة 9: 267 وابن الوردي 2: 279 وقال فيه: من غلاة الشيعة. وفهرس دار الكتب 1: 567 و568 و 569 و 571 والفهرس التمهيدي 170 و 268 و 331 ولسان الميزان 2: 317 وسماه (الحسين) والذريعة 2: 45 و 493 ثم 3: 321 وسماه (الحسن) وقد اطلع على نسخة من كتابه (الأسرار الخفية) بخطه. وأعيان الشيعة 24: 277 - 334 وهو فيه (الحسن) .
تاريخ ابن الوردي (2/ 269)
وفيه: توفي جمال الدين حسن بن المطهر الحلبي بالحلة من شيوخ الشيعة ولما ترفض خربنده أحضر إليه وأكرم وجعل له أرزاقا كثيرة بلغت مصنفاته في الأصول وفقه الإمامية والمنطق مائة وعشرين مجلدا.
المنهل الصافي والمستوفى بعد الوافي (5/ 174)
المؤلف: يوسف بن تغري بردي بن عبد الله الظاهري الحنفي، أبو المحاسن، جمال الدين (المتوفى: 874هـ)
ابن المطهر المعتزلي
00 - 0 - 726 أو 725هـ - 000 - 1325 - 1324م الحسين بن يوسف بن المطهر، الإمام العلامة ذو الفنون جمال الدين بن المطهر الأسدي الحلي المعتزلي، عالم الشيعة، وفقيههم، وصاحب التصانيف التي اشتهرت في حياته.
تقدم في دولة خربندا ملك التتار، تقدماً زائداً.
وكان له مماليك ونزوة. وكان يصنف وهو راكب، شرح مختصر ابن الحاجب، وهو مشهور من حياته. وله كتاب في الإمامة، ورد عليه الشيخ تقي الدين بن تيمية في ثلاث مجلدات. وكان ابن تيمية يسميه ابن المنجس.
وكان ابن المطهر المذكور ريض الخلاق، مشتهر الذكر، تخرج به أقوام كثيرة، وحج في أواخر عمره، واخمل، وانزوى إلى الحلة، واستمر في انحطاط إلى أن مات في المحرم سنة ست وعشرين. وقيل في أواخر سنة خمس وعشرين وسبعمائة، وقد ناهز الثمانين. وكان إماماً في علم الكلام.
قال الذهبي - رحمه الله -: وقيل إن اسمه يوسف.
وله كتاب الأسرار الخفية في العلوم العقلية.
جواب علامه به ابن تيميه
الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة (2/ 188)
1618 - الحسين بن يوسف بن المطهر الحلي المعتزلي جمال الدين الشيعي ولد في سنة بضع وأربعين وستمائة ولازم النصير الطوسي مدة واشتغل في العلوم العقلية فمهر فيها وصنف في الأصول والحكمة وكان صاحب أموال وغلمان وحفدة وكان رأس الشيعة بالحلة واشتهرت تصانيفه وتخرج به جماعة وشرحه على مختصر ابن الحاجب في غاية الحسن في حل ألفاظه وتقريب معانيه وصنف في فقه الأمامية وكان قيما بذلك داعية إليه وله كتاب في الإمامة رد عليه فيه ابن تيمية بالكتاب المشهور المسمى بالرد على الرافضي وقد أطنب فيه وأسهب وأجاد في الرد إلا أنه تحامل في مواضع عديدة ورد أحاديث موجودة وإن كانت ضعيفة بأنها مختلفة وإياه عني الشيخ تقي الدين السبكي بقوله
(وابن المطهر لم تطهر خلائقه ... داع إلى الرفض غال في تعصبه)
(ولابن تيمية رد عليه له ... أجاد في الرد واستيفاء أضربه) الأبيات وله كتاب الأسرار الخفية في العلوم العقلية وغير ذلك وبلغت تصانيفه مائة وعشرين مجلدة فيما يقال ولما وصل إليه كتاب ابن تيمية في الرد عليه كتب أبياتا أولها
(لو كنت تعلم كل ما علم الورى ... طرا لصرت صديق كل العالم)الأبيات وقد أجابه الشمس الموصلي على لسان ابن تيمية ويقال أنه تقدم في دولة خربندا وكثرت أمواله وكان مع ذلك في غاية الشح وحج في أواخر عمره وتخرج به جماعة في عدة فنون وكانت وفاته في شهر المحرم سنة 726 أو في آخر سنة 725 وقيل اسمه الحسن بفتحتين وقد تقدم التنبيه عليه
شرح إحقاق الحق وإزهاق الباطل (ص: 1)
وفى هامش الدرر ( ج 2 ص 72 ) ما لفظه : بخط السخاوي قال لي شيخنا تغمده الله برحمته ( ابن حجر ) : إنه بلغه أن ابن المطهر لما حج اجتمع هو وابن تيمية وتذاكرا ، وأعجب ابن تيمية كلامه فقال له : من تكون يا هذا فقال : الذي تسميه ابن المنجس فحصل بينهما أنس ومباسطة .
****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Sunday - 13/10/2024 - 10:6
کتب علامه حلی با ذکر تاریخ تدوین
۱- تبصرة المتعلمین، یک جلد کتاب در تمام فقه از طهارت تا دیات است که بهصورت فتوا نوشته شده است و بهخاطر مختصر بودن و بیان روان آن از زمان تالیف مورد عنایت علما بوده و شرحهای بسیاری (نزدیک به ۳۵ شرح و حاشیه) بر آن نوشته شده است.
۲- منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، کتابی مفصل و استدلالی در فقه است که در آن آراء تمام مذاهب اسلامی ذکر شده و به اختیار خود استدلال نموده است. مصنف خود میگوید: مثل این کتاب نوشته نشده است.
علامه آن را در ۳۲ سالگی (سال ۶۸۰ ه ق) آغاز و تا سال ۶۹۳ ه ق هفت جلد آن را نوشته است و تا سال ۷۲۰ ه ق چیزی به آن نیفزوده و احتمالا تا آخر عمر هم چنین کاری نکرده است و جلد هفتم هم که نوشته شده است اکنون موجود نیست.
۳- ارشاد الاذهان فی احکام الایمان، کتاب فقهی مختصری است که در آن بر مجرد فتوا اکتفا شده است و در یازدهم شوال سال ۶۹۶ ه ق تمام شده است.
۴- تحریر الاحکام الشرعیه، کتابی است که تمام فروع و جزئیات فقه در آن آمده است بدون استدلال بر آنها و در چهار مجلد نگارش یافته است. مسائل این کتاب بالغ بر چهل هزار مساله میباشد.
جلد اول در دهم ربیع الاول سال ۶۹۰ ه ق و جلد دوم در اول جمادی الثانی سال ۶۹۱ ه ق و جلد سوم در صفر المظفر سال ۶۹۷ ه ق و آخرین جلد در هشتم شوال ۶۹۷ ه ق پایان یافته است.
۵- قواعد الاحکام فی مسائل الحلال و الحرام، کتابی است که در آن علامه فتاوای خویش را خلاصه کرده و قواعد کلی احکام را بیان نموده است، این کتاب در ذی حجه سال ۶۹۹ ه ق تمام شده است. این کتاب چون حاوی تمام ابواب فقه است، شرحها و حاشیههای بسیاری بر آن نوشته شده است (نزدیک به ۳۰ شرح و حاشیه) و پسر علامه شرح مستقلی بر خطبه آن دارد.
۶- مختلف الشیعة فی احکام الشریعه، کتاب کاملی شامل تمام ابواب فقهی تا دیات است و در آن تنها اختلافات علمای شیعه بیان گردیده و استدلال هر شخصی بیان شده و نظر خود علامه نیز ذکر گردیده است.
جلد اول این کتاب در چهارم جمادی الثانی سال ۶۹۹ ه ق و جلد هفتم و هشتم در پانزدهم ذی قعده سال ۷۰۸ ه ق تمام شده است. حواشی بسیاری بر این کتاب نوشته شده است (نزدیک به سیزده حاشیه).
۷- تذکرة الفقهاء، کتابی نیمه تمام و استدلالی در فقه است که در آن اختلاف شیعه و اهل سنت بیان شده است. اکنون تنها پانزده جلد آن تا آخر کتاب نکاح موجود است ولی از کلام فخرالمحققین آشکار میشود که چند جلد دیگر و تا پایان کتاب میراث نیز از قلم علامه صادر شده است. علامه از جلد اول در ۲۴ صفر سال ۷۰۳ ه ق و از جلد پانزدهم در ۱۶ ذی حجه سال ۷۲۰ ه ق فارغ گردیده است.
۸- نهایة الاحکام، کتابی نیمه تمام در فقه استدلالی است که مصنف فتاوای علمای شیعه را در آن خلاصه کرده و بدون تفصیل به دلائل آنها اشاره نموده است. از این کتاب تنها بابهای طهارت و نماز و زکات و بیع تا آخر صرف نوشته شده است.
۹- تسبیل الاذهان الی احکام الایمان، یک جلد کتاب در فقه است.
۱۰- تسلیک الافهام فی معرفة الاحکام، یک جلد کتاب در فقه است. شیخ فارس حسون در مقدمه کتاب «ارشاد الاذهان» چاپ جامعه مدرسین این کتاب را همان «تسبیل الاذهان» میداند.
۱۰- تلخیص المرام فی معرفة الاحکام، کتاب مختصری در فقه است که شرحهای بسیاری بر آن نوشته شده است و اولین شرح آن، «غایة الاحکام» است که خود مصنف آن را نوشته است.
۱۱- تهذیب النفس فی معرفة المذاهب الخمس، یک جلد کتاب در فقه است.
۱۲- غایة الاحکام فی تصحیح تلخیص المرام این کتاب شرح کتاب تلخیص المرام مصنف است.
۱۳- مدارک الاحکام، کتابی فقهی است که مصنف در جایی گفته است کتاب طهارت و صلاه آن در یک جلد نوشته شده است و در جای دیگر آن را هشت جلد میداند.
۱۴- المعتمد فی الفقه، کتابی است فقهی و ابن فهد حلی از آن در کتاب «المهذب البارع» بسیار نقل میکند.
۱۵- المنهاج فی مناسک الحاج، از توصیف علامه حلی درباره کتاب «واجبات الحج» که تفصیل مطالب را به این کتاب ارجاع میدهد روشن میشود که در این کتاب مسائل حج به همراه مستحبات و ادعیه، به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.
۱۶- واجبات الحج رسالهای درباره واجبات حج و ارکان آن بدون ذکر ادعیه و مستحبات است و از ارجاعی که در دیباچه آن به کتاب «المنهاج فی مناسک الحاج» داده شده معلوم میشود بعد از آن نوشته شده است.
۱۷- واجبات الوضوء و الصلاه رسالهای مختصری در واجبات وضو و نماز است که آن را برای وزیر ترمتاش نوشته است.
۱- تهذیب طریق الوصول الی علم الاصول، کتاب کوچکی است که خلاصه کتاب «الجامع فی اصول الفقه» از مصنف میباشد و متن محکمی است که قبل از کتاب «المعالم» در عراق و جبل عامل محور تدریس بوده است و مصنف آن را به نام پسرش فخرالمحققین نوشته است.
۲- نهج الوصول الی علم الاصول، یک جلد کتاب در اصول فقه است که دارای ده باب میباشد و به «منهج الوصول الی علم الاصول» نیز نامگذاری شده است.
۳- نهایة الوصول الی علم الاصول کتابی جامع در علم اصول و در چهار مجلد است که قبل از آن کسی چنین کتابی ننوشته بوده است. در این کتاب آراء متقدمان و متاخران ذکر شده است. مصنف این کتاب را به خواهش پسرش فخرالمحققین نوشته و سپس آن را تلخیص کرده است.
۴- مبادی الوصول الی علم الاصول، کتاب کوچکی است که از متنهای مشهور در این موضوع محسوب میشود و شرحها و حواشی بسیاری بر آن نوشته شده است. (در الذریعه ۱۰ شرح و حاشیه بر آن ذکر شده است).
۵- شرح غایة الوصول الی علم الاصول، شرحی غیر مزجی بر کتاب «غایة الوصول» نوشته غزالی است.
۶- منتهی الوصول الی علمی الکلام و الاصول یک جلد کتاب است که در آن درباره علم کلام و اصول بحث شده است.
۷- النکت البدیعة فی تحریر الذریعه این کتاب تحریر کتاب «الذریعة الی اصول الشیعه» نوشته سید مرتضی علمالهدی است.
۸- غایة الوصول و ایضاح السبل فی شرح مختصر منتهی السؤول و الامل فی علمی الاصول و الجدل، متن کتاب نوشته ابن حاجب است و عسقلانی در تعریف این شرح گفته است: در نهایت خوبی از جهت تحلیل الفاظ و تقریب معانی آن است.
۱- کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، اولین شرح تجرید محسوب میشود که متن نوشته خواجه نصیرالدین طوسی استاد شارح است. این کتاب بهترین نوشتهها در جهت توضیح عقائد امامیه شمرده شده است. این کتاب در حدود سالهای ۶۹۰ تا ۶۹۶ ه ق تالیف شده است و شرحی غیر مزجی میباشد.
۲- کشف الفوائد فی شرح قواعد العقائد، این کتاب شرح غیر مزجی کتاب «قواعد العقائد» نوشته خواجه نصیرالدین طوسی است.
۳- منهاج الکرامه او تاج الکرامة فی اثبات الامامه، کتابی است که اثبات امامت حضرت علی (علیهالسّلام) و رد امامت دیگران از قضایای تاریخی در ارتباط با سلطان محمد خدابنده روشن میشود که علامه این کتاب را یا قبل از شیعه شدن او برایش نوشته و فرستاده است یا بعد از آن به درخواست او نوشته است.
۴- نهج الحق و کشف الصدق، در این کتاب درباره تمام اصول دین (توحید، نبوت، امامت، عدل، معاد) بحث شده است لیکن اکثر مطالب آن به بحث امامت اختصاص یافته و امامت حضرت علی (علیهالسّلام) اثبات و امامت دیگران رد شده است. دو فصل پایانی کتاب به رد مذهب اهل سنت از طریق طرح مباحث فقهی و اصولی پرداخته است.
۵- الباب الحادی عشر فی اصول الدین، هنگامی که علامه کتاب «مصباح المتهجد» نوشته شیخ طوسی را تلخیص نمود بر ده باب آن یک باب دیگر افزود و آن را به اصول دین اختصاص داد.
این باب چون جامع مسائل اصول عقائد بود و مردم بسیار به آن احتیاج داشتند خود مستقلا طبع گردید و محققان به شرح و تعلیق و ترجمه آن اهتمام ورزیدند و بعضی از ادیبان آن را به نظم کشیدند. علامه تهرانی نزدیک به ۳۵ شرح و حاشیه پیرامون آن ذکر میکند.
۶- السعدیه، رساله مختصری است مشتمل بر اصول و فروع دین که به درخواست سعدالدین محمد ساوجی وزیر غازانخان و سلطان محمد خدابنده، نوشته شده است. علامه خود میگوید: در رساله سعدیه آنچه باید مرجع هر عاقلی در اصول و فروع دین باشد بیان کردم و ترک این مطالب و مخالفت با آنها در هیچ حالی جایز نیست.
۷- کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، این کتاب به «منهاج الیقین» نیز نامیده شده است و به درخواست سلطان محمد خدابنده در سلطانیه نوشته شده است.
۸- استقصاء النظر فی القضاء و القدر، این کتاب «رساله بطلان الجبر» نیز نامگذاری شده است و علامه آن را برای سلطان محمد خدابنده در پاسخ به درخواست او برای بیان ادلهای در مورد اختیار انسان نوشت. علمای اهل سنت به رد این کتاب پرداخته، و شهید قاضی نورالله شوشتری کتاب «النور الانور و النور الازهر» را در دفاع از آن نوشت.
۹- انوار الملوک فی شرح الیاقوت، این کتاب شرحی غیر مزجی بر کتاب یاقوت تالیف ابراهیم بن نوبخت از متکلمان خاندان نوبختی در علم کلام است و عمیدالدین پسر خواهر علامه بر این شرح شرحی نوشته است.
۱۰- ایضاح مخالفة السنة لنص الکتاب و السنه، این کتاب به روشی بدیع مخالفت اهل سنت با تمام آیات قرآن را بیان نموده است. از این کتاب تنها جلد دوم به دست ما رسیده است که شامل سوره آل عمران میباشد. بدینترتیب این کتاب را میتوان کتاب تفسیری نیز نامید.
۱۱- نظم البراهین فی اصول الدین، کتاب مختصری مشتمل بر هفت باب است: نظر، حدوث، صانع، عدل، حسن و قبح عقلی، نبوت، امامت و معاد ابواب تشکیلدهنده آن هستند. این کتاب را مصنف با نام «معارج الفهم» شرح کرده است.
۱۲- معارج الفهم فی شرح النظم این کتاب شرح کتاب دیگر علامه به نام «نظم البراهین فی اصول الدین» است که در شماره قبل معرفی شد.
۱۳- الالفین الفارق بین الصدق و المین، علامه در این کتاب که به درخواست پسرش نوشته است، هزار دلیل بر امامت حضرت علی (علیهالسّلام) و هزار دلیل نیز در رد مخالفان آورده و مقدمه و خاتمهای نیز بر آن نوشته است.
این کتاب در اصل مرتب نبوده و فخرالمحققین آن را مرتب کرده و اکنون از هزار دلیل دوم تنها سی و اندی در دست است و احتمالا فخرالمحققین به بیشتر از این دسترسی نیافته است. این کتاب در سال ۷۱۲ ه ق نوشته شده است.
۱۴- منهاج الیقین فی اصول الدین، یک جلد کتاب مشتمل بر یک مقدمه و هشت منهج است که منهج هشتم درباره امامت و منهج نهم درباره معاد است و ابن عتائقی بر آن شرحی نوشته است که «الایضاح و التبیین» نام دارد.
۱۵- الخلاصة فی اصول الدین، کتابی است که تمام بحثهای اصول دین (توحید، نبوت، عدل، امامت، معاد) را در بر دارد و از موضوعات دیگری نیز مثل آلالم، اعواض، آجال و ارزاق بحث شده است.
۱۶- نهایة المرام فی علم الکلام، چهار جلد کتاب در علم کلام است و عبدالحمید اعرجی پسر خواهر علامه درباره آن گفته است هر کس میخواهد به نهایت علم کلام دسترسی یابد به این کتاب مراجعه کند.
۱۷- واجب الاعتقاد علی جمیع العباد، کتابی است که در آن علامه جمیع مسائل اجماعی بین علمای شیعه امامیه را آورده است و تنها به آنچه اعتقاد به آن واجب بوده اکتفا کرده است و مستحبات را نیاورده است.
این کتاب غیر از کتاب «واجب الاعتقاد الکبیر» نوشته پسر علامه میباشد. شرحهایی بر این کتاب نوشته شده است که از جمله آنها «تحصیل السداد» میباشد، الذریعه ۵ شرح را نقل میکند.
۱۸- نهج المسترشدین فی اصول الدین، کتاب کلامی کوچکی است که علامه به درخواست پسرش نوشته است و مباحث کلامی را در آن خلاصه نموده است.
شرحهای بسیاری بر آن نوشته شده است، الذریعه ۹ شرح را نقل میکند، از معروفترین شرحهایش، «ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین» تالیف فاضل مقداد میباشد.
علامه کتابهای کلامی دیگری نیز نوشته است که از جمله آنها میتوان این کتابها را نام برد:
- الاربعین فی اصول الدین - الابحاث المفیدة فی تحصیل العقیده - خلق الاعمال - تسلیک النفس الی حضیرة القدس - التناسب بین الاشعریة و فرق السوفسطائی - مقصد الواصلین فی اصول الدین - تنقیح قواعد الدین الماخوذ عن آل یس - منتهی الوصول الی علمی الکلام و الاصول - منهاج الهدایه - معراج الدرایه.
۱- بسط الاشارات فی شرح الاشارات، یکی از سه شرح علامه حلی بر کتاب اشارات ابن سینا است.
۲- الاشارات الی معانی الاشارات، یکی از سه شرح علامه حلی بر کتاب اشارات ابن سینا است.
۳- ایضاح المعضلات من شرح الاشارات، یکی از سه شرح علامه حلی بر کتاب اشارات ابن سینا است. تفاوت این شرح با دو تای دیگر در این است که در آن، هم متن اشارات و هم شرح خواجه بررسی و مشکلات هر دو توضیح داده شده است.
۴- الاسرار الخفیة فی العلوم العقلیه، این کتاب در سه مجلد است که علامه آن را به نام هارون بن شمسالدین جوینی (متوفای سال ۶۸۵ ه ق) نوشته است و مشتمل بر منطق و طبیعیات و الهیات است.
۵- ایضاح المقاصد من حکمة عین القواعد، متن کتاب از کاتبی قزوینی از علمای معاصر خواجه نصیرالدین طوسی است و علامه آن را شرح کرده است.
۶- تحصیل الملخص، تنها یک جلد از آن موجود است و مثل شرح برای ملخص فخرالدین رازی میماند که در حکمت و منطق نوشته شده است.
۷- حل المشکلات من کتاب التلویحات، این کتاب شرح کتاب تلویحات شیخ شهابالدین سهروردی است و دارای چند جلد است. اسم دیگر این کتاب «کشف المشکلات من کتاب التلویحات» میباشد و مشتمل بر منطق و حکمت است.
۸- کشف الخطا من کتاب الشفاء، کتابی است در دو جلد پیرامون اشتباهات ابن سینا در کتاب الشفاء نوشته شده است.
۹- مراصد التدقیق و مقاصد التحقیق، کتابی در سه موضوع منطق و طبیعیات و الهیات است و نسخهای از آن در دانشگاه تهران موجود است.
۱۰- المحاکمات بین شراح الاشارات، سه جلد کتاب در داوری بین شارحان کتاب اشارات است.
از کتابهای فلسفی دیگر علامه میتوان اینها را نام برد:
- القواعد و المقاصد فی المنطق و الطبیعی و الالهی- تحریر الابحاث فی معرفة العلوم الثلاث (منطق، طبیعیات، الهیات) - تنقیح الابحاث فی معرفه العلوم الثلاث - المباحث السنیة و المعارضات النصیریه - ایضاح التلبیس من کلام الرئیس.
۱- الجوهر النضید فی شرح منطق التجرید، کتاب تجرید الاعتقاد نوشته خواجه نصیرالدین طوسی دارای دو بخش منطق و فلسفه میباشد که هر کدام جداگانه بهوسیله علامه شرح شده و هر یک بهصورت کتابی در آمده است.
الجوهر النضید شرح بخش منطق آن و بهصورت غیر مزجی نوشته شده و از مقدمه کتاب ظاهر میشود که بعد از رحلت خواجه، شارح به شرح آن اقدام کرده است.
۲- القواعد الجلیة فی شرح الشمسیه، شرحی غیر مزجی بر کتاب شمسیه کاتبی قزوینی است و مصنف آن را به درخواست بعضی شاگردانی که نزدش شمسیه را میخواندند نوشته است. علامه در این کتاب به توضیح مطالب کتاب اکتفا کرده و از اظهار نظر خودداری کرده است.
این کتاب را «مختصر علامه در منطق» میتوان نامید زیرا او در هر علمی به نوشتن کتابهای مختصر و متوسط و مفصل اقدام نموده است علامه این کتاب را در سن ۳۰ سالگی یعنی سال ۶۷۷ ه ق نوشته است.
۳- الاسرار الخفیة فی العلوم العقلیه، کتاب مفصل علامه در منطق است. این کتاب که سه جلد دارد به درخواست هارون بن شمسالدین جوینی نوشته شده است و مشتمل بر منطق و طبیعیات و الهیات است.
۴- آداب البحث، رساله مختصری درباره چگونگی مناظره و بحث است.
۵- تحصیل الملخص، این کتاب حالت شرحگونه بر کتاب «الملخص» نوشته فخر رازی است و تنها یک جلد آن باقی مانده است و مشتمل بر حکمت و منطق است.
۶- حل مشکلات من کتاب التلویحات، این کتاب شرح کتاب «تلویحات» شیخ شهابالدین سهروردی است و دارای چند مجلد است. اسم دیگر آن «کشف المشکلات من کتاب التلویحات» است و مشتمل بر منطق و فلسفه است.
کتابهای دیگر علامه در منطق عبارتند از:
- الدر المکنون فی علم القانون - نهج العرفان فی علم المیزان - مراصد التدقیق و مقاصد التحقیق فی المنطق و الطبیعی و الالهی- نور المشرق فی علم المنطق.
۱- نهج الایمان فی تفسیر القرآن، علامه گفته است که در این کتاب خلاصه الکشاف و التبیان و دیگر تفاسیر را ذکر کرده است.
۲- السر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، نام دیگر آن «القول الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز» است.
آنچه اکنون از این کتاب موجود است شامل سوره فاتحه و سوره بقره میباشد که آن هم قبل از آیه «مالک یوم الدین» و آخر سوره بقره از آیه «آمن الرسول» را در بر ندارد.
۱- استقصاء الاعتبار فی تحریر معانی الاخبار: علامه میگوید در این کتاب هر حدیثی که به دست ما رسیده است ذکر کردهام و در مورد هر حدیثی بحث نمودهام که صحیح السند است یا نه؟ و متنش متشابه است یا نه؟ و آنگاه درباره مطالبی که متن در بر دارد مثل مطالب اصولی و ادبی و هر آنچه از متن استنباط میشود مثل احکام شرعی و غیر آن تحقیق نمودهام و کتابی مثل آن تاکنون نوشته نشده است.
۲- مصابیح الانوار: علامه در خلاصه گفته است در این کتاب همه احادیث را ذکر کردهام و هر کدام را در فن خاصی آورده و هر فنی را نیز به ابوابی تقسیم کرده و احادیث را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تا آخر ائمه (علیهمالسّلام) به ترتیب آوردهام، این کتاب اکنون موجود نیست.
۳- الدر و المرجان فی الاحادیث الصحاح: ظاهرا علامه در این کتاب یک جلدی احادیثی را که به نظرش صحیح میآمده جمعآوری کرده است و صاحب معالم هم به پیروی از او کتاب «منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان» را نوشته است.
۴- جامع الاخبار: این کتاب قبل از مختلف الشیعه نوشته شده است.
۵- شرح الکلمات الخمس: پنج کلمه از حضرت علی (علیهالسّلام) در جواب کمیل بن زیاد در این کتاب شرح داده شده است.
۶- مختصر شرح نهج البلاغه: بعضی گفتهاند این کتاب خلاصه شرح کمالالدین بن میثم استاد علامه است.
۷- النهج الوضاح فی الاحادیث الصحاح: این کتاب اکنون موجود نیست.
۱- منهاج الصلاح فی اختصار المصباح: این کتاب تلخیص «مصباح المتهجد» شیخ طوسی است و علامه آن را به خواهش وزیر عزالدین محمد بن محمد قوهری نوشته است.
علامه کتاب مصباح را به ده باب تقسیم نمود و باب یازدهمی در کلام به آن افزود که معروف به باب حادی عشر است.
۲- الادعیة الفاخرة عن الائمة الطاهرة علیهمالسلام.
۱- ایضاح الاشتباه فی اسماء الرواه: برای این کتاب اسمهای دیگری مثل «ایضاح الاشتباه فی ضبط تراجم الرجال» نیز گفتهاند.
موضوع آن ضبط صحیح اسامی مختلف راویان میباشد که به ترتیب حروف الفبا از اول اسم خود شخص و سپس پدران او و در نهایت شهر منسوب به آن آمده است و برای رفع اشتباه حرکتهای حروف اسماء نیز ذکر شده است.
جد صاحب روضات، آن را به نظم کنونی که در حروف دوم و سوم نیز ترتیب لحاظ شده است منظم کرد و آن را «تقسیم الافصاح» نامید و شیخ علمالهدی پسر محقق فیض آن را تکمیل نمود و آن را «نضد الایضاح» نامید.
۲- خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال: یک جلد کتاب در دو فصل است.
فصل اول در مورد افراد مورد وثوق و اطمینان میباشد.
فصل دوم در مورد ضعفاء و کسانی است که سخنشان مردود است یا علامه درباره آنها توقف نموده است.
هر دو قسم از ابتدا بر اساس حروف الفبا مرتب گردیده و اگر کتابی داشتهاند ذکر شده است ولی تمام آنها و همینطور تفصیل شرح حال آنها ذکر نگردیده است.
۳- کشف المقال فی معرفة الرجال: این کتاب کتاب مفصل علامه در علم رجال محسوب میشود زیرا علامه در «خلاصه» و «ایضاح» تفصیل مطالب را به این کتاب ارجاع داده است.
وی راجع به این کتاب گفته که هرچه درباره راویان و مصنفان گفته شده در این کتاب آوردهایم و احوال متاخرین را نیز ذکر کردهایم و هر کس استقصای احوال آنها را بخواهد این کتاب برایش کافی است و در نزد علما نیز به کتاب «رجال کبیر» معروف است، این کتاب اکنون موجود نیست.
۱- بسط الکافیه: کتاب یک جلدی است که در آن «شرح کافیه» خلاصه شده است.
۲- کشف المکنون من کتاب القانون: این کتاب خلاصه «شرح جزولیه در نحو» است.
۳- المطالب العلیة فی علم العربیه.
۴- المقاصد الوافیة بفوائد القانون و الکافیه: در این کتاب بین کتاب «جزولیه» و «کافیه» که هر دو درباره نحو هستند جمع شده است و هر جا نیاز به مثال بوده امثلهای اضافه شده است.
۵- لب الحکمة فی النحو.
- الدلائل البرهانیة فی تصحیح الحضرة الغرویه: این کتاب تلخیص کتاب «فرحة الغری» نوشته سید عبدالکریم بن طاووس حلی است و در آن تمام دلائلی که موضوع قبر حضرت علی (علیهالسّلام) را نشان میدهد بیان گردیده است. و علامه (رحمةاللهعلیه) اسناد و مکررات آن را حذف نموده است.
این کتاب مشتمل بر دو مقدمه در بیان مکان فعلی قبر و سبب مخفی شدن آن و یازده باب است که در آن روایاتی از پیامبر و ائمه (علیهمالسّلام) و زید شهید و منصور و رشید و بنیهاشم و علما و همینطور کراماتی که در مکان قبر رخ داده ذکر گردیده است.
کتابهای دیگری نیز به علامه نسبت داده شده است که نسبت بسیاری از آنها به او مشکوک و بعضی دیگر قطعا از او نمیباشد.
****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Sunday - 13/10/2024 - 13:29
زمان تألیف کتب فقهی علامه در کلمات علما
اجازه علامه به ابن سنان
اجوبة المسائل المهنائیة، ص 156-158
بسم اللّه الرحمن الرحيم يقول العبد الفقير الى اللّه حسن بن يوسف بن المطهر الحلي: قد أجزت للمولى السيد الكبير الحسيب النسيب المعظم المرتضى سيد الاشراف مفخر آل عبد مناف نجم الملة و الدين مهنى بن سنان العلوي الحسيني أدام اللّه إفضاله و أعز إقباله و بلغ في الدارين آماله و ختم بالصالحات أعماله، أن يروي عني جميع ما صنفته من الكتب في العلوم العقلية و النقلية، و جميع ما أصنفه و أمليه في مستقبل الزمان ان وفق اللّه تعالى. فمن ذلك كتب الفقه و الأحاديث و الرجال: كتاب «قواعد الأحكام» مجلدان، كتاب «مختلف الشيعة» سبع مجلدات، كتاب «منتهى المطلب» خرج منه العبادات سبع مجلدات، كتاب «تبصرة المتعلمين» مجلد، كتاب «نهاية الأحكام» خرج منه الطهارة و الصلاة مجلد، كتاب «تسليك الأذهان» مجلد، كتاب «استقصاء الاعتبار في معاني الأخبار» مجلد، كتاب «خلاصة الأقوال في معرفة الرجال» مجلد، كتاب «تحرير الأحكام الشرعية» أربع مجلدات، كتاب «إرشاد الأذهان» مجلد، كتاب «تذكرة الفقهاء» خرج منه الى النكاح اربع عشر مجلدات، كتاب «مدارك الأحكام» خرج منه الطهارة و الصلاة مجلد، كتاب «الدر و المرجان في الأحاديث الصحاح و الحسان» مجلد، كتاب «تهذيب النفس في معرفة المذاهب الخمس» مجلد، كتاب «تنقيح القواعد المأخوذة عن آل يس» مجلد، كتاب «نهاية الوصول الى علم الأصول» أربع مجلدات، كتاب «نهج الوصول الى علم الأصول» مجلد، كتاب «منتهى الوصول إلى علمي الكلام و الأصول» مجلد، كتاب «تهذيب الوصول الى علم الأصول» مجلد صغير، كتاب «مبادئ الوصول الى علم الأصول» مجلد صغير، كتاب «غاية الوصول و إيضاح السبيل في مختصر منتهى السئول و الأمل في علمي الأصول و الجدل» و هو شرح أصول ابن حاجب مجلد، كتاب «مناهج اليقين في أصول الدين» مجلد، كتاب «أصول الدين» مجلد، كتاب «معارج الفهم في شرح النظم» مجلد، كتاب «مناهج الهداية و معارج الدراية» مجلد، كتاب «الأبحاث المفيدة في تحقيق العقيدة» مجلد، كتاب «أنوار الملكوت في شرح الياقوت» مجلد، كتاب «نهاية المرام في علم الكلام» خرج منه أربع مجلدات، كتاب «نهج المسترشدين في أصول الدين» مجلد مختصر، كتاب «نظم البراهين في أصول الدين» مجلد وجيز، كتاب «كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد» مجلد، كتاب «مقصد الواصلين في أصول الدين» مجلد، كتاب «كشف الفوائد في شرح قواعد العقائد» مجلد، كتاب «تسليك النفس الى حضرة القدس» مجلد، كتاب «النحو» مجلد، كتاب «مطالب العلية في علم العربية» مجلد، كتاب «بسط الكافية» مجلد، كتاب «كاشف الإستار في شرح كشف الأسرار» مجلد، كتاب «المقاصد الوافية بفوائد القانون و الكافية» مجلد، كتاب «الدر المكنون في شرح القانون»، كتاب «الأسرار الخفية في العلوم العقلية» مجلد، كتاب «القواعد و المقاصد» مجلد صغير، كتاب «القواعد الجلية في شرح الرسالة الشمسية» مجلد، كتاب «نهج العرفان في علم الميزان» مجلد، كتاب «بسط الإشارات إلى معاني الإشارات» مجلد، كتاب «كشف الخفاء من كتاب الشفاء» خرج منه مجلدان، كتاب «لب الحكمة» كتاب «نور المشرق في علم المنطق» مجلد، كتاب «التعليم الثاني» عدة مجلدات خرج منها بعضها، كتاب «إيضاح المعضلات في شرح الإشارات» مجلد، كتاب «كشف التلبيس في بيان سير الرئيس» مجلد، كتاب «كشف المشكلات من كتاب التلويحات». و أجزت أن يروي جميع ما رويته و أجيز لي روايته في جميع العلوم العقلية و النقلية، و كذا أجزت له أن يروي عني جميع ما صنفته و رويته و أجيز لي روايته و ثبت عنده روايتي له من جميع المصنفات و الروايات. و كتب العبد الفقير الى اللّه تعالى حسن بن يوسف بن علي بن المطهر، أعانه اللّه تعالى على طاعته و وفقه للخير و ملازمته، في شهر المحرم سنة عشرين و سبعمائة بحلة. و الحمد للّه وحده، و صلى اللّه على سيدنا محمد و صحبه و سلم و آله الطيبين الطاهرين.
زمان تألیف کتاب مختلف و تذکرة
رسائل الشهید الثانی، ج 1، ص 194
و يؤيّدُ هذا الحملَ لِكلامِ المرتضى رحمه الله على الخصوصِ قوله في الكتاب المذكور سابقاً: «و الأحوطُ أن لا تصلّى الجمعةُ إلا بإذن السلطان، إلخ»؛ لأنّ إذنَه إنّما يكون أحوطَ مع إمكانِها لا مطلقاً، بَلِ الاحتياطُ مع تعذّرِها في الصلاةِ بدونها امتثالاً لِعمومِ الأمر مِنَ الكتاب و السنّةِ و غيرِهما مِنَ الأدلةِ، و مع قيامِ الاحتمالِ يَسقُطُ القولُ بِنِسبَتِه إلى المرتضى رحمه الله على التحقيق و إن كان ظاهره ذلك. نعم صرّح به تلميذُه سلارُ ، و بعدَه ابن إدريسَ فهذان الرجلان عمدةُ القولِ بسقوطِها حال الغيبةِ، و ربما مال العلامةُ في بعضِ كتبِه إلى هذا القولِ، لكنّه صرّح بخلافِه في غَيره خصوصاً المختلفَ ، و هو آخِرُ ما صنّفه مِنَ الكتُبِ الفقهيّةِ ، في هذا البابِ. و لا يخفى عليك حالُ قولٍ يختصّ مِن بين المسلمين بهذين الرجلين مع معارَضَةِ الكتابِ و السنّةِ لهما على الوجهِ الذي بيّنّاه.
المناهل ، ص 649
و امّا الزبيب فالأقرب اباحته مع انضمامه الى غيره لأنّ الناس في جميع الأزمان و الأصقاع يستعملونه من غير انكار احد منهم و الظاهر ان الذى استقر رأى العلامة في المسألة هو التحريم فانه ذكر في ذيل مسائل ابن سنان اجازته ايّاه لمصنّفاته و عدّ منها كتابى القواعد و التحرير و كتاب لف و هو من اخر ما صنفه و كتاب الخلاصة في الرّجال و قد ذكر فيها من مصنفاته القواعد و التّحرير و الارشاد و التلخيص و غيرها من كتبه الفقهيّة
مصابیح الاحکام، ج 1، ص 384-385
و نصّ العلّامة رحمه الله في جميع كتبه، عدا التلخيص ، على طهارة ماء البئر و عدم انفعاله بملاقاة النجاسة، و هو الذي استقرّ عليه رأيه بعد موافقة المشهور في ظاهر الكتاب المذكور؛ فإنّ المختلف من آخر ما صنّفه، و قد صرّح فيه بعدم الانفعال . و بذلك حكم في المسائل المدنيّة - و هي أجوبة مسائل السيّد الشريف مهنّا بن سنان المدنيّ - حيث سأله عمّا اشتهر عنه من القول بعدم نجاسة البئر بالملاقاة، و عدم وجوب النزح. فأجابه: بأنّ الحقّ عنده عدم النجاسة. و المسائل المذكورة متأخّرة التاريخ عن جميع كتبه، فإنّه قد أجاز فيها السيّد المذكور بجميع مصنّفاته، و منها كتاب «تلخيص المرام في معرفة الأحكام» . ثمّ إنّه رحمه الله في المنتهى - و هو من أوّل ما صنّفه - اختار الطهارة و وجوب النزح تعبّداً . و رجع عن ذلك في النهاية ، و التذكرة ، و الإرشاد ، و التبصرة ، و صرّح فيها باستحباب النزح، و هو الذي يقتضيه ظاهر كلامه في سائر كتبه .
مصابیح الاحکام، ج 3، ص 284-285
وكلامه في جواب مسائل مهنّا بن سنان المدني واضح الدلالة على التحريم، حيث إنّه سئل عن طبخ حبّ الرمّان بالمعتصر من الزبيب أو العنب، فأجاب بما هذا لفظه: «أمّا ما يسمّى عصيراً فالوجه في غليانه اعتبار ثلثيه، وأمّا الزبيب فالأقرب إباحته مع إنضمامه إلى غيره؛ لأنّ الناس في جميع الأزمان والأصقاع يستعملونه من غير إنكار أحد منهم» . والظاهر أنّ الذي استقرّ عليه رأي العلّامة في المسألة هو التحريم؛ فإنّه ذكر في ذيل مسائل ابن سنان إجازته إيّاه لمصنّفاته ، وعدّ منها كتابي القواعد والتحرير، وكتاب المختلف، وهو من آخر ما صنّفه، وكتاب الخلاصة في الرجال، وقد ذكر فيها من مصنّفاته القواعد والتحرير والإرشاد والتلخيص وغيرها من كتبه الفقهيّة
تقریر بحث آیة العظمی البروجردي في القبلة، الستر و الساتر، مکان المصلي، جلد: ۲، صفحه: ۴۷۲
و قال في المنتهى - و هو آخر ما صنفه على ما قيل -: و عدم قطع السفر شرط، و القطع يحصل بأمرين أحدهما أن يعزم على الإقامة (الى أن قال): الثاني أن يكون له في الأثناء منزل قد استوطنه ستّة أشهر فصاعدا فإنّه يتمّ فيه و في الطريق اليه و غيره ان كان لكلّ واحد منها دون المسافة (الى أن قال): (لنا) ما رواه الجمهور عن عثمان أنّه صلّى بمنى أربع ركعات (الى أن قال): و لأنّه لا بدّ للاستيطان من التشبه بالبلد الذي خرج منه، و مع إقامة ستّة أشهر يمرّ عليه فصلان مختلفان، فيقضى العرف عليه بالاستيطان (انتهى)
معدن الفوائد، ص 53
و قد حكى فخر المحققين فى حواشى الارشاد عن والده العلاّمة انه كان يجتنب عصير الزبيب و كلامه فى اجوبة مسائل مهنا بن سنان المدنى واضح الدلالة على التحريم حيث انه سال عن طبخ حبّ الرّمان بالمقصر من الزبيب و العنب فاجاب بما هذا لفظه امّا ما يسمّى عصيرا فالوجه فى غليانه اعتبار ذهاب ثلثيه و امّا الزبيب فالاقرب اباحة مع انضمامه الى غيره لان النّاس فى جميع الازمان و الاصقاع يستعملونه من غير انكار واحد منهم و الظاهر ان الذى استقرّ عليه راى العلاّمة ره فى المسألة هو التحريم فانه ذكر فى ذيل مسائل ابن سنان اجازته ايّاه لمصنّفاته و عدّ منها كتاب القواعد و التحرير و كتاب المختلف و هو من آخر ما صنّفه و كتاب الخلاصة فى الرجال و قد ذكر فيها من مصنّفاته القواعد و التحرير و الارشاد و التلخيص و غيرها من كتبه الفقهيّة
مصباح الشریعة، ص 153
و قال العلاّمة رحمه اللّه في «المنتهى» - و هو آخر ما صنّفه على ما حكي - «مسألة: و عدم قطع السفر شرط، و القطع يحصل بأمرين: أحدهما أن يعزم على الإقامة (... إلى أن قال) الثاني: أن يكون له في الأثناء منزل قد استوطنه ستّة أشهر فصاعدا، فإنّه يتمّ فيه، و في الطريق إليه، و غيره إن كان لكلّ واحد منها دون المسافة. و إن بلغ أحدهما مسافة قصّر فيه خاصّة، و لو بلغا معا قصّر فيهما دون المنزل، و إن كان مقامه فيه أقلّ من ستّة أشهر لم يلحقه هذا الحكم، و لو كان له فيه أهل. و قال ابن عبّاس: إذا مرّ في طريقه ببلد، له فيه مال أو أهل أتمّ، إلاّ أن يكون مارّا. و قال الزهري: إذا مرّ بمزرعة له أتمّ. و قال مالك: إذا مرّ بقرية فيها أهله أو ماله أتمّ، إذا أراد أن يقيم فيها يوما أو ليلة. و قال الشافعي: يقصر ما لم يجمع على إقامتها أربع
تكملة أمل الآمل، ج2، ص: 423
و أول ما صنّفه من هذه الكتب كتاب المنتهى و آخره المختلف، ثم المسائل المدنيّة و أحسنها و أدقّها و أمتنها القواعد، و أنفعها للمستدلّ المختلف و المنتهى و التذكرة، و أكثرها مسائل و أقربها للمتناول كتاب التحرير الموضوع على العدد. و قد قيل إنه قد اشتمل على أربعين ألف مسألة ضعف القواعد.
مقدمه غایة المراد فی شرح الارشاد، ص 28
وردت ترجمة هذا العالم الكبير و الفقيه الجليل في كثير من كتب التراجم و في مقدّمة بعض كتبه المحقّقة الصادرة مؤخّرا، و قد أغنتنا هذه التراجم عن التطويل في ترجمة العلامة، و لكنّنا نشير إلى تصويب ما عثرنا عليه من إخطاء في ترجمته:
1- قال العلامة السيد محسن الأمين رحمه الله في ترجمة العلامة:
و هاجر إليه الشهيد الأوّل من جبل عامل ليقرأ عليه فوجده قد توفّي [1].
و هذا سهو بيّن- و الظاهر أنّه نصّ انتقل من قصص العلماء [2] إلى أعيان الشيعة و كتب أخرى- حيث إنّ الشهيد الأوّل ولد عام 734، أي بعد عدّة أعوام من رحيل العلامة على المشهور، أو كان طفلا صغيرا حين وفاة العلامة على الأصحّ، كما يأتي في الفصل الأوّل من الباب الثاني من هذه المقدمة.
2- قال الطهراني رحمه الله في وصف إرشاد الأذهان:
هو من أجلّ الكتب الفقهية. فرغ منه سنة 676 أو 696 [3].
و هذا أيضا سهو و الترديد في غير محلّه، و التاريخ الأوّل أعني 676 خطأ قطعا، لأنّ العلامة صرّح في مقدمة الإرشاد بأنّه حرّر ذلك استجابة لطلب ولده فخر المحققين [4]، و من المسلّم به أنّ فخر المحققين ولد في عام 682، و أنّ عام 676 يسبق مولد فخر المحققين بستّ سنوات.
[1] «أعيان الشيعة» ج 5، ص 397، و نقل أيضا في «الفوائد الرجالية» ج 2، ص 261، الهامش.
[2] «قصص العلماء» ص 337- 338.
[3] «الذريعة» ج 1، ص 510.
[4] راجع هذا الجزء، ص 4.
ص 31
- قال الشيخ آقا بزرگ الطهراني في وصف قواعد الأحكام للعلامة الحلّي:
ص 32
و قد فرغ منه في 693 أو 692 كما ذكره في كشف اللثام [1].
و نقل الميرزا عبد الله الأفندي عن بعض تلامذة المحقّق الكركي أنّه ألّفه سنة عشرين و سبعمائة [2]. لكن كلا التاريخين غير صحيحين، و ذلك:
أوّلا: إنّ العلامة دون القواعد في جزأين، و طبقا لما تقودنا إليه النسخ الخطيّة المعتبرة للقواعد، فإنّ العلامة فرغ من تأليف الجزء الأوّل في التاسع من شهر رمضان المبارك عام 699، و من الجزء الثاني في الرابع عشر من ذي الحجة عام 699، و قد تجاوز الخمسين من عمره الشريف.
ثانيا: خاطب العلامة في آخر القواعد ولده فخر الدين بقوله:
إنّي قد لخّصت لك في هذا الكتاب لبّ فتاوى الأحكام و. ذلك بعد أن بلغت من العمر الخمسين و دخلت في عشر الستّين. [3].
و هذا النصّ يتّفق مع التاريخ الوارد في النسخ الخطية للقواعد. و لكن عمر العلامة طبقا لسنة الفراغ التي أوردها الطهراني و صاحبه الرياض أي عام 693 أو 692 أو 720 يكون 45 أو 44 أو 72 عاما، و هذا ما لا يتّفق مع النصّ الوارد في نهاية القواعد.
6- قال صاحب الرياض نقلا عن بعض تلامذة المحقّق الكركي في وصف القواعد: «ألّفها في عشر سنين [و فرغ منها] سنة عشرين و سبعمائة» [4].
و كما مرّ فإنّ تاريخ ختم تأليف القواعد كان عام 699، و ليس 720، و ليس هناك دليل واحد يشير إلى أنّ التأليف استمرّ عشر سنوات، ذلك أنّ العلامة كتب الجزء الثاني من القواعد في الفترة الممتدّة من التاسع من شهر رمضان حتى الرابع عشر من شهر ذي الحجة عام 699 أي أنّه أتمّ تأليف
[1] «الذريعة» ج 17، ص 176.
[2] «رياض العلماء» ج 1، ص 363- 364.
[3] «قواعد الأحكام» ج 2، ص 346.
[4] «رياض العلماء» ج 1، ص 363- 364.
ص 33
الجزء الثاني من القواعد في حوالي ثلاثة أشهر- كما مرّ- و من المستبعد جدّا أن يكون تأليف الجزء الأوّل المماثل في حجمه للجزء الثاني قد استغرق أكثر من تسعة أعوام و نصف. ثانيا، إنّ العلامة ألّف القواعد استجابة لطلب فخر المحقّقين، كما صرّح بذلك في بداية الكتاب: «. إجابة لالتماس أحبّ الناس إلي و أعزّهم عليّ و هو الولد العزيز محمّد.» [1] و من جهة أخرى قال فخر الدين نفسه: إنّ هذا الالتماس جاء بعد ما قرأت الكثير من الكتب عند والدي، و هذا نصّ عبارته:
إنّي لمّا اشتغلت على والدي قدّس الله سرّه في المعقول و المنقول و قرأت عليه كثيرا من كتب أصحابنا، فالتمسك منه أن يعمل لي كتابا في الفقه جامعا لقواعده، حاويا لفرائده، مشتملا على غوامضه و دقائقه، جامعا لأسراره و حقائقه، تبني مسائله على علمي الأصولين و على علم البرهان، و أن يشير عند كلّ قاعدة إلى ما يلزمها من الحكم. [2].
و مع الالتفات إلى أنّ فخر الدين ولد عام 682، و أنّ العلامة أنهى تأليف القواعد عام 699، فإن كان تأليف القواعد قد استمرّ عشرة أعوام- كما نقله صاحب الرياض- فلكي تكون المعادلة صحيحة، ينبغي أن يكون عمر فخر الدين عند بدء العلامة بتأليف القواعد ما لا يقلّ عن سبعة أعوام:
(عام البدء بالتأليف 689 الفرض المذكور 10- 699 عام الانتهاء من تأليف القواعد).
(7 عام ولادة فخر الدين 682- 689 عام البدء بالتأليف).
و من المستبعد جدّا- بل و من الخارق للعادة- أن يكون فخر المحقّقين قد قرأ كلّ هذه الكتب عند والده و هو في سنّ الصبا- أعني إلى السنة السابعة من عمره الشريف- و أن يتقدّم إلى والده بهذا الطلب، بكلّ الخصائص التي أوردها بنفسه
[1] «قواعد الأحكام» ج 1، ص 2.
[2] «جامع الفوائد» المطبوع مع «إيضاح الفوائد» ج 1، ص 9.
ص 34
في مقدّمة جامع الفوائد في شرح خطبة القواعد.
و ممّا ذكرنا يظهر أنّ ما أورده الخوانساري قدّس سرّه غير صحيح بطريق أولى، حيث قال:
و من المشهور أنّه قدّس سرّه قد صنّف القواعد في عشرين سنة و إن كان مشتغلا في ضمن تلك العشرين بتصانيف أخر [1].
7- قال الشهيد الثاني في بداية شرحه على قواعد العلامة الموسوم ب «فوائد القواعد»:
قوله: «إجابة لالتماس أحبّ.». و اعلم أنّ الظاهر أنّ ولده قدّس سرّه لم يسأله تصنيف الكتاب لأجل انتفاعه به ذلك الوقت، لأنّه كان صغيرا السنّ عن أهليّته، فإنّ مولده سنة اثنتين و ثمانين و ستّمائة، و قد عدّ المصنّف رحمه الله هذا الكتاب، من جملة مصنّفاته في الخلاصة، و ذكر ذلك في سنة اثنتين و تسعين و ستّمائة، فيكون سنّ ولده رحمه الله حينئذ دون عشر سنين. و قد ذكر ذلك في كثير من كتبه المطوّلة و غيرها، و تاريخ ابتدائها قبل بلوغه ما ذكرناه من السنّ. و أمّا قول ولده فخر المحقّقين في شرح الخطبة: «إنّي لمّا اشتغلت على والدي في المعقول و المنقول، و قرأت عليه كثيرا، من كتب أصحابنا التمست منه تصنيف الكتاب.» فهو عجيب بعد ما نقلناه من التاريخ [2].
أقول: للنظر فيما أفاده قدّس سرّه مجال يظهر ممّا مضى و ما يأتي. و مبدأ الإشكال أن الشهيد زعم أنّ ما ذكره العلامة من التصنيفات في ترجمة نفسه في الخلاصة [3] هو ما صنّفه إلى حين تصنيف الخلاصة- أعني عام 693 على الأصح [4] لا 692 كما زعمه الشهيد رحمه الله- و ليس كذلك، و لا دليل عليه. و الذي
[1] «روضات الجنّات» ج 6، ص 335.
[2] «فوائد القواعد» الورقة 1 ألف- ب.
[3] «خلاصة الأقوال» ص 45- 49.
[4] «خلاصة الأقوال» ص 45، 95.
ص 35
دلّت عليه الدلائل و القرائن أنّ العلامة أضاف بعد كتابة الخلاصة أسماء ما صنّفه من الكتب في ترجمة نفسه- و هذا أمر متعارف بين المصنفين- كما يظهر ممّا ذكرناه سابقا و ما يأتي. و هذا مفتاح حلّ الإشكالات حول هذا الموضوع و بعض المواضيع الأخر كحين بلوغ فخر الدين رحمه الله مرتبة الاجتهاد. و الظاهر أنّ العلامة شرع في تأليف القواعد أوائل عام 699.
8- قال الشهيد الثاني رحمه الله بشأن مختلف الشيعة:
«هو آخر ما صنّفه من الكتب الفقهية» [1]. و تبعه العلامة بحر العلوم و قال:
«. و آخرها المختلف.» [2].
و الظاهر أنّ هذا سهو من قلمه الشريف، فإنّ العلامة دوّن مختلف الشيعة في سبعة أجزاء، و فرغ من تدوين الجزء الأوّل سنة 699، و من الجزء الثاني سنة 700، و من الجزء الثالث سنة 702، و من الجزء الرابع سنة 706، و من الجزء الخامس سنة 707، و من الجزء السادس سنة 708، و من الجزء السابع و الأخير أيضا سنة 708، كما يظهر من نسخة المخطوطة [3] و نسخته المطبوعة على الحجر.
و طبقا لذلك يكون العلامة قد بقي حيّا بعد الانتهاء من تأليف المختلف 18 عاما آخر، و قد عكف في هذه الفترة على الاشتغال بتأليفات أخرى مثل تذكرة الفقهاء، فإنّه فرغ من بعض أجزائه عام 716 و من بعضها 718 و من بعضها عام 720 [4].
و في محاولة من العلامة الطهراني لرفع الإشكال الوارد على كلام الشهيد، قال:
[1] رسالة «صلاة الجمعة» ص 191.
[2] «الفوائد الرجالية» ج 2، ص 274.
[3] و انظر أيضا «الذريعة» ج 20، ص 219- 221.
[4] «الذريعة» ج 20، ص 220. و إن كان قد فرغ العلامة من تأليف جزأيه الأوّل و الثاني عام 703، كما في نسخة المخطوطة.
ص 36
و يحتمل أنّ الشهيد أراد أن يكتب في الرسالة أنّ آخر تصانيفه في الفقه التذكرة، فسبق قلمه الشريف بالمختلف [1].
لكن هذا الاحتمال ليس بصحيح، فالقول الذي نسبه الشهيد للعلامة هو في المختلف، و ليس في التذكرة، قال الشهيد:.
صرّح به [يعني اشتراط حضور إمام الأصل أو نائبه في وجوب صلاة الجمعة] سلار [2]، و بعده ابن إدريس [3]، و ربما مال العلامة في بعض كتبه إلى هذا القول، لكنّه صرّح بخلافه في غيره، خصوصا المختلف- و هو آخر ما صنّفه من الكتب الفقهية- في هذا الباب [4].
فإنّ التصريح بخلاف قول سلار و ابن إدريس كان في المختلف و ليس في التذكرة، حيث إنّه خالف في المختلف قول سلار و ابن إدريس [5]. أمّا في التذكرة فقد أفتى بما يوافق قول سلار و ابن إدريس حيث يقول:
يشترط في وجوب الجمعة السلطان أو نائبه. و أجمع علماؤنا كافّة على اشتراط عدالة السلطان- و هو الإمام المعصوم- أو من يأمره بذلك [6].
و إضافة الى هذه القرينة، فإنّ المقارنة بين هذا القسم من المختلف و بين رسالة صلاة الجمعة توضح أنّ مراد الشهيد كان المختلف و ليس التذكرة.
مقدمه غایة المراد، ص 49
الآثار الفقهية للعلامة و تاريخ تأليفها
إنّ أغلب الآثار الفقهية للعلامة الحلّي موجود بين ظهرانينا، إلّا القليل الذي فقد و لم يصل إلينا مثل «غاية الإحكام في تصحيح تلخيص المرام» [3]. و قد طبع أغلب آثاره الفقهية الموجودة، إلّا القليل منها الذي بقي حتّى يومنا هذا مخطوطا مثل «تلخيص المرام في معرفة الأحكام».
و نظرا إلى أنّ معرفة تاريخ تأليف الآثار الفقهية للعلامة أمر لا يخلو من فائدة عمدنا إلى إيراد تواريخ عدد من المؤلّفات و المصنّفات المعلومة لدينا بترتيب تصنيفها تاريخيا:
1- منتهى المطلب، بدأ العلامة بتأليف الكتاب و هو ابن اثنين و ثلاثين عاما، أي في عام 680، و كتب حتّى عام 693 سبعة أجزاء منه، و لم يضف عليها شيئا حتّى عام 720، كما تقدّم في الفصل الأوّل من هذا الباب، و لعلّه لم يضف عليها شيئا حتّى نهاية عمره الشريف.
2- إرشاد الأذهان، فإنّه فرغ منه- كما تقدّم- في الحادي عشر من شوّال عام 696.
3- تحرير الأحكام الشرعية، دوّنه العلامة في أربعة أجزاء، و فرغ من الجزء
[1] كما في فهرسها ج 3، ص 101، 107.
[2] «الذريعة» ج 1، ص 510.
[3] «خلاصة الأقوال» ص 45.
ص 50
الأوّل في العاشر من ربيع الأوّل عام 690، و من الثاني في الأوّل من جمادى الآخرة عام 691، و من الثالث في صفر المظفر عام 697، و من الرابع- و الأخير أيضا- في الثامن من شوّال 697 [1].
4- قواعد الأحكام، فإنّه فرغ منه- كما تقدّم في الفصل الأوّل من هذا الباب- في الرابع عشر من ذي الحجّة عام 699.
5- مختلف الشيعة، فإنّه فرغ من الجزء الأوّل منه في الرابع من جمادى الآخرة عام 699، و من جزئه السابع و الأخيرة في الخامس عشر من ذي القعدة عام 708، كما يبدو من مخطوطاته، و قد تقدّم في الفصل الأوّل من هذا الباب.
6- نهاية الإحكام، فإنّه فرغ من الجزء الأوّل منه- المشتمل على كتابي الطهارة و الصلاة- في شعبان عام 705 [2]، و تاريخ الفراغ من باقي أجزائه مجهول.
7- تذكرة الفقهاء، فإنّه فرغ من الجزء الأوّل منه في الرابع و العشرين من صفر عام 703، و من الجزء الثاني في ثامن عشر شعبان عام 703- كما في مخطوطة مكتبة آية الله المرعشي رحمه الله، المرقّمة 3745- و من الجزء الثاني عشر في خامس شوّال عام 715، و من الثالث عشر في السادس و العشرين من جمادى الأولى عام 716 بالسلطانية، و من الخامس عشر- و هو الجزء الأخير الموجود منه- في سادس عشر ذي الحجّة عام 720، كما ورد في مخطوطاته [3]. و ما ذكره الشيخ آقا بزرگ الطهراني قدّس سرّه من قوله: «و أمّا شروعه في تأليفه فلعلّه كان في حدود 710.» [4] فغير صواب، لأنّه ورد في مخطوطة مكتبة آية
[1] «فهرست نسخههاى خطى كتابخانه مركزى» ج 5، ص 1808. و ورد أيضا في مخطوطة من تحرير الأحكام- المحفوظة في مكتبة الروضة الرضوية المقدّسة برقم 66 فقه- أنّ العلامة فرغ منه في الثامن من شوّال عام 697، كما في فهرسها ج 2، ص 20. فما ذكره الطهراني في «الذريعة» ج 3، ص 379 بقوله: «. عن خطّه أنّ فراغه من التصنيف كان في عاشر ربيع الأوّل سنة 690» فهو تاريخ الفراغ من جزئه الأوّل، لا الفراغ من تاريخ تأليف الكتاب كما هو ظاهر عبارته.
[2] «نهاية الإحكام» ج 2، ص 297.
[3] و انظر «الذريعة» ج 4، ص 43 و ج 20، ص 220، «تذكرة الفقهاء» ج 1، ص 70 و ج 2، ص 661.
[4] «الذريعة» ج 4، ص 44.
ص 51
الله المرعشي رحمه الله، المرقّمة 3745- المحرّرة في زمن حياة العلامة و عليها الإنهاء بخطّه- أنّه فرغ من تأليف الجزء الأوّل في الرابع و العشرين من صفر عام 703.
و عدة من الكتب التي ذكرناها في الفقه الاستدلالي، و أعني بذلك: منتهى المطلب و مختلف الشيعة و نهاية الإحكام و تذكرة الفقهاء، و ما بقي فهو فتوائي مجرّد عن الاستدلال، و أعني بذلك: تحرير الأحكام الشرعية و إرشاد الأذهان و قواعد الأحكام.
و رغم أنّ الكتب الثلاثة الأخيرة في الفتيا خالية من الاستدلال، فيجب أن لا يدور في خلدنا أنّها مكرّرة و لا فرق بينها، لأنّ العلامة حرّر كلّ واحد منها لغاية معيّنة. بالطبع إنّ التحقيق في هذه المسألة- و كذلك خوض غمار باقي الآثار الفقهية للعلامة- أمر يستلزم تحقيقا و بحثا مبسوطين، و نحن هنا أردنا الإشارة و التذكير فحسب.
جاء في هامش إحدى مخطوطات الإرشاد ما يلي:
قدّس الله نفس العلامة، حيث صنّف في كلّ فنون الفقه، كتب في الخلاف مع الجمهور التذكرة، و في الخلاف بين الخاصّة المختلف، و في فنّ التفريع التحرير، و في كلّيات قواعد، و في فروع الروايات الإرشاد، و في الاستدلال المنتهى، و في النتائج النهاية [1].
كذلك يمكننا درك الفروق الموجودة بين هذه المصنّفات ممّا كتبه العلامة نفسه، فهو على سبيل المثال يقول حول التحرير:
إنّه حسن جيّد استخرجنا فيه فروعا لم نسبق إليها مع اختصاره [2].
و ذكر في مقدّمته:
أمّا بعد، فإنّ هذا الكتاب الموسوم ب «تحرير الأحكام الشرعية على مذهب
[1] مخطوطة مكتبة الروضة الرضوية المقدّسة، المرقّمة 2689، الورقة 5 ألف.
[2] «خلاصة الأقوال» ص 45.
****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Monday - 2/8/2021 - 18:17
تبصره المتعلمین
[ویرایش]
نرم افزار جامع اصول الفقه، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
|
******************
****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
زمان تألیف کتاب قواعد الاحکام
به مناسبت تنظیم مقاله بایستگی ها، زمان تالیف کتاب قواعد مرحوم علامه را پیگیری کردم. نتیجه را در تعلیقه آورده ام واینجا هم تقدیم می کنم:
قوال در زمینه تاریخ تألیف کتاب قواعد
در مورد زمان تالیف کتاب شریف قواعد اختلاف است.
١. سال ۶٩٩
علامه خود در پایان کتاب شریف قواعد در ضمن وصیتی که به فرزند خود فخر المحققین دارد تصریح می کند که این کتاب را پس از به پایان بردن پنجاه سالگی و در ابتدای دهه ششم از حیات مبارک خویش تألیف نموده است:
وصيّة
اعلم يا بني - أعانك اللّٰه تعالى على طاعته، و وفّقك لفعل الخير و ملازمته، و أرشدك إلى ما يحبّه و يرضاه، و بلّغك ما تأمله من الخير و تتمنّاه، و أسعدك في الدارين، و حباك بكلّ ما تقرّ به العين، و مدّ لك في العمر السعيد و العيش الرغيد، و ختم أعمالك بالصالحات، و رزقك أسباب السعادات، و أفاض عليك من عظائم البركات، و وقاك اللّٰه كلّ محذور، و دفع عنك الشرور - إنّي قد لخّصت لك في هذا الكتاب لبّ فتاوى الأحكام، و بيّنت لك فيه قواعد شرائع الإسلام بألفاظ مختصرة و عبارات محرّرة، و أوضحت لك فيه نهج الرشاد و طريق السداد، و ذلك بعد أن بلغت من العمر الخمسين و دخلت في عشر الستين، و قد حكم سيّد البرايا صلّى اللّٰه عليه و آله بأنّها مبدأ اعتراك المنايا.(قواعد الاحکام، ج ٣، ص 714)
این زمان با عنایت به زمان تولد جناب علامه حلی در سال ۶۴٨(بنا به تصریح خود ایشان در کتاب رجالی خویش: و المولد التّاسع و العشرون من شهر رمضان سنة ثمان و أربعين و ستّمائة(ترتیب خلاصة الاقوال، ص ١۵٩))، سال ۶٩٩ هجری قمری می باشد.
٢. سال ۶٩٣ یا ۶٩٢
ایشان در کتاب رجالی خود، ترتیب خلاصة الاقوال نیز به ذکر کتب خود پرداخته است. در این کتاب که زمان تألیف آن سال ۶٩٣(وطبق برخی از نسخ ۶٩٢) هجری است، از کتاب های مختلفی نام می برند که قواعد نیز از این جمله است:
الحسن بن يوسف بن علیّ بن مطهّر
- بالميم المضمومة و الطّاء غير المعجمة، و الهاء المشدّدة، و الرّاء - أبو منصور الحلّيّ مولدا و مسكنا، مصنّف هذا الكتاب - له كتب:
كتاب منتهى المطلب في تحقيق المذهب: لم يعمل مثله، ذكرنا فيه جميع مذاهب المسلمين في الفقه، و رجّحنا ما نعتقده؛ بعد إبطال حجج من خالفنا فيه، يتمّ إن شاء اللّه تعالى، عملنا منه إلى هذا التّأريخ - و هو شهر ربيع الآخر سنة ثلاث و تسعين و ستّمائة - سبع مجلّدات.(ترتیب خلاصة الاقوال، ص ١۵۵)... كتاب قواعد الأحكام في معرفة الحلال و الحرام.( ص ١۵٨)
صاحب کتاب شریف کشف اللثام در مورد وجه تألیف کتاب و تاریخ آن این گونه می فرماید: این کتاب به درخواست فخرالمحققین و بنا به اظهار خود او پس از اشتغال به تحصیل معقول و منقول تألیف شده است:
قال فخر الإسلام: لمّا اشتغلت على والدي - قدّس اللّه روحه - في المعقول و المنقول، و قرأت كثيرا من كتب أصحابنا، التمست منه أن يعمل كتابا في الفقه، جامعا لأسراره و حقائقه، يبتني مسائله على علمي الأصولين و البرهان، و أن يشير عند كلّ قاعدة إلى ما يلزمها من الحكم، و إن كان قد ذكر قبل ذلك معتقده و فتواه، و ما لزم من نصّ على قاعدة أخرى و فحواها، لتنبيه المجتهد على أصول الأحكام، و قواعد مبادئ الحلال و الحرام، فقد يظنّ كثير من الجهّال المقلّدين تناقض الأحكام فيه، و لم يعلموا أنّهم لم يفهموا من كلامه حرفا واحدا، كما قيل: ويل للشعرالجيّد من رواة السوء، انتهى.
با عنایت به تولد جناب فخر در سال ۶٨٢ آیا معقول است که کتاب در سال ۶٩٣ یا ۶٩٢ تألیف شده باشد؟ ایشان پاسخ می دهد:
و قد يستبعد اشتغاله قبل تصنيف هذا الكتاب في المعقول و المنقول، و التماس تصنيف كتاب صفته كذا و كذا، لأنّه ولد سنة اثنتين و ثمانين و ستمائة، و قد عدّ المصنّف الكتاب في مصنفاته في الخلاصة، و ذكر تاريخ عدّه لها، و أنّه سنة ثلاث و تسعين و ستمائة، و في بعض النسخ سنة اثنتين و تسعين، فكان له من العمر عند إتمام الكتاب إحدى عشرة، أو عشر، أو أقلّ، فضلا عمّا قبله، و لكنّ الفضل بيد اللّه يؤتيه من يشاء.
و قد فرغت من تحصيل العلوم معقولها و منقولها و لم أكمل ثلاث عشرة سنة، و شرعت في التصنيف و لم أكمل إحدى عشرة، و صنّفت منية الحريص على فهم شرح التلخيص و لم أكمل تسع عشرة سنة، و قد كنت عملت قبله من كتبي ما ينيف على عشرة من متون و شروح و حواش، كالتلخيص في البلاغة و توابعها، و الزبدة في أصول الدين، و الخود البريعة في أصول الشريعة و شروحها، و الكاشف، و حواشي شرح عقائد النسفيّة. و كنت القي من الدروس و أنا ابن عشر سنين شرحي التلخيص للتفتازاني، مختصره و مطوّله،
ایشان در پایان احتمال دیگری را نیز مطرح می فرمایند که قابل تامل است؛ احتمال الحاق نام کتاب پس از تألیف کتاب خلاصة: هذا مع احتمال إلحاق اسم الكتاب بما في الخلاصة بعد سنين من تأليفها(کشف اللثام، ج ١، ص ١١١-١١٢)
این احتمال با کلام علامه در خلاصه در پایان ذکر عناوین کتب تقویت می شود: و هذه الكتب فيها كثير لم يتمّ، نرجو من اللّه تعالى إتمامه(ترتیب خلاصة الاقول، ص ١۵٩)
الذریعة نیز ظاهراً با استناد به خلاصة الاقوال، تاریخ تألیف کتاب را سال ۶٩٢ یا ۶٩٣ عنوان کرده است:
930: قواعد الأحكام في مسائل الحلال و الحرام
للعلامة الحلي المتوفى 726 و هي من كتب المتداولة المشهورة، نسخه عصر المصنف عليها إنهائه:أنهاه الحسين بن ناصر بن إبراهيم العاملي في 725 و قد مرت التعليقة و الحواشي و الشروح الكثيرة عليه كل في محله، مثل جامع المقاصد و كشف اللثام و مفتاح الكرامة و قيل إن عدد مسائل القواعد ستمائة و ستين، في الفقه لخص فيه فتاواه و بين قواعد الأحكام بالتماس ولده فخر المحققين. أوله:[الحمد لله على سوابغ النعماء و ترادف الآلاء المتفضل بإرسال الأنبياء...] و في خاتمته توصية مبسوطة إلى ولده المذكور، و قد فرغ منه في 693 أو 692 كما ذكره في كشف اللثام و نسخه موجود في خزانة الشيخ علي بن الشيخ محمد رضا كاشف الغطاء،
قال في آخره: إنه أتمه بعد أن بلغ من العمر خمسين و دخل في عشر الستين، طبع كرارا منها في 1272 و منها بقطع رحلي كبير مع حواشي نافعة في 1329 و يوجد عند فخر الدين بن مجد الدين في طهران أيضا نسخه، روى كتابتها 724 و عليها إجازة العلامة الحلي.( الذريعة إلى تصانيف الشيعة ؛ ج17 ؛ ص176-١٧٧)
برخی نیز با استناد به وصیت جناب علامه در انتهای کتاب قواعد، بر آقابزرگ اشکال وارد کرده اند:
و في آخر الكتاب وصية قيّمة للعلّامة يوصي بها ولده بقوله: اعلم يا بني أعانك اللّه تعالى على طاعته .. قد لخّصت لك في هذا الكتاب لبّ فتاوى الاحكام، و بيّنت لك قواعد شرائع الإِسلام بألفاظ مختصرة و عبارات محرّرة، و أوضحت لك فيه نهج الرشاد و طريق السداد، و ذلك بعد ان بلغت من العمر، الخمسين و دخلت في عشرة الستين، و قد حكم سيد البرايا بأنّها مبدأ اعتراك المنايا ..
و بما انّ العلّامة من مواليد عام 648 ه، فقد بلغ الخمسين عام 698 ه، و تجاوز عنه عام 699 أو 700 ه، و بذلك يعلم انّ ما ذكره شيخنا المجيز من أنّه ألّف القواعد عام 693 أو 692 ه ليس بتام.( تذكرة الأعيان ؛ ج1 ؛ ص254)
فارغ از کلام الذریعة که در آن صریحاً کلمه فراغ عنوان شده است، می توان بین دو مطلب این گونه جمع کرد که تاریخ ابتدای کتابت از سال ۶٩٢ و یا قبل از آن بوده است اما تکمیل آن در طی نزدیک به ده سال یعنی سال ۶٩٩ می باشد.
٣. سال ٧٢٠
در نقطه مقابل این دو دیدگاه، در ریاض العلماء از برخی از شاگردان مرحوم محقق کرکی این گونه نقل شده است که تألیف قواعد را در طی ده سال و به سال ٧٢٠ می داند:
و قال بعض تلامذة الشيخ علي الكركي في رسالته المعمولة لذكر أسامي المشايخ: و منهم الشيخ البحر القمقام و الاسد الضرغام العلامة جمال الدين الحسن بن يوسف بن المطهر الحلي، صاحب التصانيف الكثيرة و المؤلفات الحسنة التي تنيف على المائتين، منها كتاب القواعد و الارشاد و التحرير و المختلف و منتهى المطلب و النهاية و نهاية المرام في علم الكلام و نهاية الوصول الى علم الاصول و نهج الحق و نهج المسترشدين و الهادي و تهذيب الوصول الى علم الاصول و واجب الاعتقاد و منهاج الصلاح، و أجود تصانيفه القواعد ألفها في عشر سنين سنة عشرين و سبعمائة و اشتغل بدرسه ببغداد- انتهى.( رياض العلماء و حياض الفضلاء ؛ ج1 ؛ ص363-٣۶۴)
ایشان خود اما چنین مطلبی را باور ندارد:
و أقول: في كلامه نظر: أما أولا فلان وفاة العلامة سنة ست و عشرين و سبعمائة، و كان تأليف القواعد ...(همان، ص ٣۶۴)
عبارت مولف در طبع موجود و همچنین در نسخه خطّی موجود در کتابخانه مرحوم آیت الله بروجردی سقط دارد اما در ترجمه کتاب به زبان فارسی، این بخش نیز ترجمه شده است (عجیب است که فقره بالا در این کتاب، این گونه ترجمه شده است که «در سن ده سالگی در سال ٧٢٠ هجری تألیف کرده»! و حال آن که مقصود از ده سال، طول زمان تألیف است و نه سنّ جناب علامه) :
مؤلف گوید،کلام این فاضل بیرون از نظر نیست زیرا،علامه در سال 726 درگذشته است و بنا به نوشته او بایستی کتاب قواعد را شش سال پیش از رحلتش نوشته باشد و چه زمان از تألیف آن فراغت یافته تا در بغداد،بر فرضی که در بغداد بوده،تدریس کرده باشد. (ترجمه ریاض العلماء، ج ١، ص ۴٩٩)
به نظر می رسد اگر مقصود از سال ٧٢٠، زمان پایان و نه ابتدای تألیف باشد دیگر جایی برای اشکال صاحب ریاض غیر از ابهام در مورد سکونت در بغداد باقی نمی ماند.
مرحوم افندی در تعلیقه خود نیز بر امل الآمل، زمان تألیف کتاب را همان سال 699 عنوان میکند:
(كتاب قواعد الأحكام) فرغ من تاليفه ليلة تاسع شهر رمضان سنة تسع و تسعين و ستمائة، و رأيت في آخر نسخة منه بخط بعض تلامذته أن فراغ المؤلف منه ليلة رابع عشر من ذي الحجة في السنة المذكورة.( تعليقة أمل الآمل ؛ ص127)
مرحوم سید محسن امین نیز با استناد به وصیت جناب علامه در پایان کتاب، بر کلام شاگرد محقق کرکی اشکال وارد میکند:
(13) قواعد الأحكام في معرفة الحلال و الحرام مجلدان كثير الشروح و الحواشي مسائله 6600 مسألة. في الرياض عن بعض تلاميذ المجلسي إنه أجود تصانيفه ألفه في عشر سنين و فرغ منه سنة 720 و اشتغل بدرسه ببغداد انتهى. و في وصية العلامة لولده التي في آخر القواعد ما يدل على أنه فرغ منه بعد ان بلغ الخمسين و دخل في عشر الستين فيكون عمره عند الفراغ منه 51 سنة فإذا كانت ولادته سنة 648 كان فراغه من تاليفه سنة 699 لا سنة 720(أعيان الشيعة ؛ ج5 ؛ ص404)