بسم الله الرحمن الرحیم
چند سؤال و جواب راجع به تواتر قراءات توسط م.م و ح.م
فهرست مباحث علوم قرآنی
انواع تواتر
تواتر قراءات سبع
تعاضد الرسم و القراءات
اشکالات تواتر قراءات سبع و عشر
شش سؤال و ابهام راجع به بحث تواتر قراءات مطرح فرمودید که در حد بضاعت مزجات این حقیر بعض مطالب را عرض میکنم:
در پیدیاف ارسالی چنین آمده است:
بسمه تعالی
برخی پرسشها و ابهامات درباره نظریه تواتر قرائات
.1تعداد قرائت های مختلف خوانده شده توسط پیامبر چند تا است؟ و آیا قابل احصا و تحدید میباشد؟
.2چرا قرآن های صحابه هر کدام شامل همه این اختلافات قرائت ها نیست و هر کدام با دیگری متفاوت است؟
.3چرا مصاحف عثمان هر کدام شامل همه قرائتها نیست و هر یک با دیگری متفاوت است؟
.4چرا صاحبان قرائتهای سبعه و عشر هر کدام به یک قرائت تأکید داشته و فقط مروج آن به شمار میروند با اینکه نسبت این قرائت به پیامبر یکسان است.
.5چرا مردمان شهرها مثال مدینه و غیر آن هر کدام به قرائتی مشهور شدهاند و همه قرائتها در همه شهرها مشهور نبوده است با اینکه نسبت همه قرائتها به پیامبر برابر است؟
.6چه مقدار از اختلاف قرائتها پیش از دوره عثمان در میان صحابه رواج داشته و در تاریخ ثبت و انعکاس یافته است؟
بسم الله الرحمن الرحيم
**************
.1تعداد قرائت های مختلف خوانده شده توسط پیامبر چند تا است؟ و آیا قابل احصا و تحدید میباشد؟
ج. قرائتهایی که از باب اذن الهی توسط خود رسول الله(صلی الله علیه و آله) خوانده شده،{که این بعض مبانی در توجیه قراءات است} جزء قرآنی که مورد تحدی است نمیباشد، و از سنخ سنت است، اما قرائتهایی که توسط جبرئیل علیه السلام نازل شده همگی جزء قرآن مورد تحدی است، یعنی خطاب «قل لئن اجتمعت الإنس والجن على أن يأتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله ولو كان بعضهم لبعض ظهيرا(اسراء ۸۸)» شامل همه آنها است، و در زمان ما نزد متخصصین علوم قرآنی تمام قراءات عشر را جبرئیل نازل کرده است، و ابن مجاهد را تایید نمیکنند که منحصر در قراءات سبع کرد، البته او انگیزههای طریفی داشت که در جای خود ذکر شده است.
زرقانی در عصر ما شخصیت شناخته شده مصری در علوم قرآنی است که کتاب معروف مناهل العرفان فی علوم القرآن را تالیف کرده است، در چاپ اول کتاب، همراهی ابوشامه کرده، اما در چاپ اخیر استدراک کرده میگوید آنگاه که افق اطلاعات من گسترده شد فهمیدم ابوشامه اشتباه کرده است، و تصریح میکند که قراءات عشر متواتر است:
استدراك:
لكني بعد معاودة البحث والنظر واتساع أفق اطلاعي فيما كتب أهل التحقيق في هذا الشأن تبين لي أن أبا شامة أخطأه الصواب أيضا فيمن أخطأ وأنني أخطأت في مشايعته وتأييده.{مناهل العرفان في علوم القرآن(1/439)}
2- ثم إن الغطاء قد انكشف عن أن القراءات السبع بل القراءات العشر كلها متواترة في الواقع وأن الخلاف بينها لا ينفي عنها التواتر فقد يجتمع التواتر والتخالف كما بينا عند عرض رأي ابن السبكي وكما يستبين لك الأمر فيما يأتي من تحقيق ابن الجزري.{مناهل العرفان في علوم القرآن(1/440)}
ابن جزری در «النشر في القراءات العشر» استفتاء خودش از سبکی مفتی بلاد شام در عصر خودش را ذکر میکند که میگوید تواتر قراءات عشر ضروری دین است:
..ثم كتبت له استفتاء في ذلك وصورته: ما تقول السادة العلماء أئمة الدين في القراءات العشر التي يقرأ بها اليوم وهل هي متواترة أم غير متواترة؟ وهل كلما انفرد به واحد من العشرة بحرف من الحروف متواتر أم لا؟ وإذا كانت متواترة فما يجب على من جحدها أو حرفا منها؟
فأجابني ومن خطه نقلت: الحمد لله؛ القراءات السبع التي اقتصر عليها الشاطبي والثلاث التي هي قراءة أبي جعفر وقراءة يعقوب وقراءة خلف متواترة معلومة من الدين بالضرورة وكل حرف انفرد به واحد من العشرة معلوم من الدين بالضرورة أنه منزل على رسول الله - صلى الله عليه وسلم - لا يكابر في شيء من ذلك إلا جاهل، وليس تواتر شيء منها مقصورا على من قرأ بالروايات، بل هي متواترة عند كل مسلم يقول أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمدا رسول الله، ولو كان مع ذلك عاميا جلفا لا يحفظ من القرآن حرفا، ولهذا تقرير طويل وبرهان عريض لا يسع هذه الورقة شرحه وحظ كل مسلم وحقه أن يدين لله تعالى ويجزم نفسه بأن ما ذكرناه متواتر معلوم باليقين لا يتطرق الظنون ولا الارتياب إلى شيء منه والله أعلم. كتبه عبد الوهاب بن السبكي الشافعي.{النشر في القراءات العشر(1/44)}
و گفته نشود که اینها حرف اهل سنت است، آیا در فقاهت شهید اول(قده) در بین شیعه شکی است؟ آیا کتاب شهید «ذکری الشیعة» یعنی «ذکری السني»؟! در «ذکری» شهید با قاطعیت میفرماید تواتر قراءات عشر ثابت است:
فرع: تجوز القراءة بالمتواتر، و لا تجوز بالشواذ. و منع بعض الأصحاب من قراءة أبي جعفر و يعقوب و خلف و هي كمال العشر، و الأصح جوازها، لثبوت تواترها كثبوت قراءة القرّاء السبعة.{ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة؛ ج3، ص:304}
ابن جزری شهید اول را توصیف میکند به «امام در قرائت»: «وهو إمام في الفقه والنحو والقراءة{غاية النهاية في طبقات القراء(2/265)}، علمای قراءات اصطلاح «امام در قرائت» نزد آنها معنای خاص خود دارد، و همین ادعای شهید در تواتر عشر مورد اعتنا و بحث و جدل علمای شیعه پس از ایشان شده، و محقق ثانی و شهید ثانی ایشان را تایید کردند، اول کسی که مناقشه کرده محقق اردبیلی است، شیخ اعظم انصاری در رسائل میفرماید:
و من هنا يعلم: أن الحكم بوجوب القراءة في الصلاة إن كان منوطا بكون المقروء قرآنا واقعيا قرأه النبي صلى الله عليه و آله، فلا إشكال في جواز الاعتماد على إخبار الشهيد رحمه الله بتواتر القراءات الثلاث{فرائد الأصول، ج1، ص: 228}
**************
.2چرا قرآن های صحابه هر کدام شامل همه این اختلافات قرائت ها نیست و هر کدام با دیگری متفاوت است؟
ج. یک مطلب بسیار مهم در فهم عصر قراءات، مسأله افراد القراءة است، یعنی در یک جلسه قرائت، یا در نوشتن یک مصحف، اصلا تعدد قرائت را دخالت نمیدادند و تنها طبق یک اقراء رسول الله ص میخواندند، و لذا همانطور که علامه طباطبائی به نقل «مهر تابان» فرمودند، هر یک از صحابه مثل ابی و ابن مسعود چند مصحف داشتند که با هم فرق داشتند، فراء(متوفای ۲۰۷) در معانی القرآن مکرر میگوید در بعض مصاحف عبدالله چنین دیدم، و ابن جزری کاملا این را توضیح داده و میگوید لزوم افراد القراءة تا اثناء قرن پنجم بود و سپس به خاطر سست شدن همتها، اساتید چارهای ندیدند که اجازه دهند در یک جلسه دو یا چند قرائت خوانده شود:
...كل ختمة برواية لا يجمعون رواية إلى غيرها، وهذا الذي كان عليه الصدر الأول، ومن بعدهم إلى أثناء المائة الخامسة عصر الداني...فمن ذلك الوقت ظهر جمع القراءات في الختمة الواحدة واستمر إلى زماننا...وإنما دعاهم إلى ذلك فتور الهمم وقصد سرعة الترقي والانفراد، ولم يكن أحد من الشيوخ يسمح به إلا لمن أفرد القراءات وأتقن معرفة الطرق والروايات، وقرأ لكل قارئ ختمة على حدة،...{النشر في القراءات العشر (2/195)}
و جالب است حتی در زمان ما بعض بزرگان قراء مصر مثل ابن خلف الحسینی در کتابش «الایات البینات فی حکم جمع القراءات» به شدت جمع بین دو قرائت در مجلس واحد را تحریم میکند و به قراء معروف مصر که چنین میکنند میتازد، ولی به هر حال بحث در اینجا بعض زوایای جالب دارد که مجال بیشتر میطلبید.
**************
.3چرا مصاحف عثمان هر کدام شامل همه قرائتها نیست و هر یک با دیگری متفاوت است؟
ج. آنچه مربوط به افراد القراءة میشود را توضیحش عرض کردم، و آنچه مربوط به رسم خاص مصحف عثمانی میشود پس دو شخصیت شاخص در قراءات، یعنی دانی(متوفی ۴۴۴) که با تالیف تیسیر پایهگذار سبع صغری است، و ابن جزری(متوفی ۸۳۳) که با تالیف النشر پایهگذار عشر کبری است، البته ابن جزری قبل ار النشر کتاب الدرة را تالیف کرده که عشر صغری است، و بحمد الله تعالی در ایران هم دو سال قبل توسط قاری محترم اقای رحیم آهور یک مصحف شریف بسیار نفیس با تمام قراءات عشر چاپ شده که بین الدرة و النشر جدا کرده و هر کدام از عشر صغری و کبری را آورده است، این دو شخصیت بزرگ، دانی و ابن الجزری، به خوبی توضیح دادند که مصحف عثمان را عمدا با رسم خاص نوشتند، مثلا بدون الفها یا بدون اعراب و نقطه (که امروزه نزد اهل فن واضح شده که در ز مان عثمان نقطهگذاری بوده است)، برای اینکه تا ممکن است این مصحف بتواند تمام قرائتهای متواتر در آن عصر را سامان بدهد، و مقری بتواند به متعلم خودش آنچه را از قرآن از استادش شنیده طبق رسم قابل انعطاف مصحف اقراء کند، دانی در المحکم در رمز اینکه نقطه و اعراب نگذاشتند چنین میگوید:
المحكم في نقط المصاحف (ص: 3)
وإنما أخلى الصدر منهم المصاحف من ذلك ومن الشكل من حيث أرادوا الدلالة على بقاء السعة في اللغات والفسحة في القراءات التي أذن الله تعالى لعباده في الأخذ بها والقراءة بما شاءت منها فكان الأمر على ذلك إلى أن حدث في الناس ما أوجب نقطها وشكلها وذلك ما حدثناه...
و در المقنع در رمز اختلاف مصاحف امصار میگوید:
المقنع في رسم مصاحف الأمصار (ص: 118)
فإن سأل عن السبب الموجب لاختلاف مرسوم هذه الحروف الزوائد في المصاحف قلت السبب في ذلك عندنا إن أمير المؤمنين عثمان بن عفان رضي الله عنه لما جمع القرآن في المصاحف ونسخها على صورة واحدة وآثر في رسمها لغة قريش دون غيرها مما لا يصحّ ولا يثبت نظرا للأُمّة واحتياطا على أهل المللّة وثبت عنده إن هذه الحروف من عند الله عز وجل كذلك منزلة ومن رسول الله صلى الله عليه وسلم مسموعة وعلم إن جمعها في مصحف واحد على تلك الحال غير متمكّن إلا بإعادة الكلمة مرتّين وفي رسم ذلك كذلك من التخليط والتغيير للمرسوم مالا خفاء به ففرقها في المصاحف لذلك فجاءت مثبتة في بعضها ومحذوفة في بعضها لكي تحفظها الأمة كما نزلت من عند الله عز وجل وعلى ما سُمعت من رسول الله صلى الله عليه وسلم فهذا سبب اختلاف مرسومها في مصاحف أهل الأمصار.
و ابن جزری در النشر میگوید:
النشر في القراءات العشر (1/ 33)
ثم إن الصحابة - رضي الله عنهم - لما كتبوا تلك المصاحف جردوها من النقط والشكل ليحتمله ما لم يكن في العرضة الأخيرة مما صح عن النبي - صلى الله عليه وسلم -، وإنما أخلوا المصاحف من النقط والشكل لتكون دلالة الخط الواحد على كلا اللفظين المنقولين المسموعين المتلوين شبيهة بدلالة اللفظ الواحد على كلا المعنيين المعقولين المفهومين،...
ابوعبید قاسم بن سلام(متوفای ۲۲۴) در کتاب «فضائل القرآن» پس از اینکه به تفصیل موارد اختلاف مصاحف عثمانی را که به امصار مختلف فرستاده ذکر میکند در پایان تصریح میکند که همه اینها از ناحیه خداوند متعال نازل شده است:
«قال أبو عبيد: هذه الحروف التي اختلفت في مصاحف الأمصار،...وهي كلها عندنا كلام الله، والصلاة بها تامة إذ كانت هذه حالها»{فضائل القرآن ص:328}
در طول تاریخ اسلام کسی نگفت که یکی از این مصاحف غلط است، حتی سؤال هم کسی نپرسید که کدام درست است؟ حتی وقتی فراء(متوفای ۲۰۷) در «معانی القرآن» ذیل آخرین آیه سوره مبارکه والشمس «و لا یخاف عقباها» میگوید که فاء اجود از واو است ولی هر دو صواب است: «فالفاء بهذا المعنى أجود من الواو وكل صواب»{معاني القرآن للفراء(3/269)}، ابوجعفر نحاس(متوفای ۳۳۸) در کتاب «إعراب القرآن» به او میتازد که چرا گفتی یکی از دیگری بهتر است در حالی که هر دو کلام خداست؟!:
«وزعم الفراء أن الواو أجود. وهذا عظيم من القول أن يقال في ما قرأت به الجماعة ووقع للسواد المنقول عن الصحابة الذين أخذوه عن النبي صلى الله عليه وسلم: أجود أو خير. والقراءتان جميعا نقلهما الجماعة عن الجماعة، فهما بمنزلة آيتين لأن معناهما مختلف»{إعراب القرآن للنحاس 5/148}
در مجمع البیان فرمودند:
«قرأ أهل المدينة و ابن عامر فلا يخاف بالفاء و كذلك هو في مصاحف أهل المدينة و الشام و روي ذلك عن أبي عبد الله(عليه السلام) و الباقون « و لا يخاف » بالواو و كذلك هو في مصاحفهم»{مجمع البيان(10/328)}
و روایت «فاء» از امام صادق علیه السلام طبیعی است، چون قرائت اهل مدینه و نیز مصحف آنها چنین بوده است.
ابن عامر که از همه قراء عشرة زودتر وفات کرده و همه عمر او در قرن اول بوده، بلکه در زمان توحید مصاحف عثمان حدود بیست سال داشته(تولد ۸ و وفات ۱۱۸) کتابی تالیف کرده به نام «اختلاف مصاحف الشام والحجاز والعراق» که ابن ندیم در الفهرست بابی دارد با عنوان «الكتب المؤلفة في اختلاف المصاحف» و ذکر کرده است کتب متعدد را{الفهرست ص:55} و نیز دکتر غانم قدوری در کتاب رسم المصحف غیر از ابن عامر از کسائی و فراء و خلف هم نام میبرد:
«و قد توفرت روايات رسوم مصاحف الأمصار لدى العلماء في وقت مبكر، فظهر التأليف في اختلاف رسوم مصاحف أهل الأمصار، و ينسب إلى كل من ابن عامر و الكسائي و الفراء و خلف كتاب في ذلك مما سنشير إليه بعد قليل.»{رسم المصحف، ص:139}
پس نه تنها کسی سؤال نکرد که کدام صحیح است بلکه بزرگان اهل فن مکرر در مکرر کتاب نوشتند و این اختلاف مصاحف را تثبیت نمودند، در حالی فقهاء اهل سنت تصریح کردند که هر کس در مصحف خطائی دید واجب است تصحیح کند ختی اگر مصحف امانت است و مال خودش نیست.{الموسوعة الفقهية الكويتية(38/14)}
**************
.4چرا صاحبان قرائتهای سبعه و عشر هر کدام به یک قرائت تأکید داشته و فقط مروج آن به شمار میروند با اینکه نسبت این قرائت به پیامبر یکسان است.
ج. صاحبان قراءات سبع و عشر هیچکدام بر یک قرائت تاکید نداشتند، یعنی همانطور که بسیار معروف است قراء سبعة و عشرة هر کدام راویهای متعدد داشتند، لذا حافظ میگوید: «قرآن زبر بخوانی با چهارده روایت»، چرا میگوییم روایت حفص از عاصم؟ چون روایت شعبة از عاصم متفاوت است، حدود ۵۰۰ مورد با هم تفاوت دارند، بلکه عاصم از قاریان جالب در این مسأله است، چون در چند آیه که محل ابتلاء شبانه روز مسلمین است دو اقراء کرده، در آیه وضو حفص از او روایت کرده «و أرجلکم» به نصب، و شعبة روایت کرده به جر، و در آیه «حتی یطهرن» شعبه روایت کرده به تشدید، و حفص روایت کرده بدون تشدید، و در آیه «کفوا أحد» شعبه روایت کرده به همزه، و حفص متفردا روایت کرده به واو، و در بین راویان بیست نفره قراء عشره، هیچکدام «کفوا» را به واو روایت نکردند، و واو از متفردات حفص در عشر کبری است، البته حفص در فوق عشر کبری متفرد نیست، مثلا دانی در تیسیر که سبع صغری را آورده فقط حفص «کفوا» را به واو خوانده، و لی همین دانی در جامع البیان فی القراءات السبع که سبع فوق کبری را همگی آورده، از غیر حفص هم نقل کرده، و تفاوت صغری و کبری و فوق صغری و کبری به درجه تواتر و شهرت یا ضعف سند و صحت آن باز میگردد، مثلا سبع صغری متواتر نزد کل است، و عشر صغری و کبری مورد اختلاف واقع شده به جهت کاری که ابن مجاهد کرد، اما نزد متخصصین عشر کبری هم متواتر است، ولی تواتر آنها را متخصصین تشخیص میدهند، یعنی درجه کمتری از تواتر سبع صغری دارد، و در فوق سبع و عشر کبری، همانطور که ابن جزری و شهید ثانی تصریح کردند، قراءات چند نوع است که در بین آنها هم متواتر موجود است، و لذا در جواهر از مسالک نقل میکنند: «بل في المسالك أن المتواترة لا تنحصر في السبع، بل و لا في العشر كما حقق في محله»{جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج31، ص:31}، و سیوطی در الاتقان میگوید قراءات شش نوع است: متواتر، مشهور، صحیح، شاذ، موضوع، مدرج.
عاصم ۳۰ شاگرد دارد که در طبقات ابن جزری آمده، و به هر یک از اینها بعضی از قراءات متواتر از رسول الله ص را تعلیم میداده، و به اصطلاح اهل قراءات چون خودش امام در قرائت بوده پس مختار داشته، و به تصریح قرطبی در مقدمه تفسیرش، هر یک از قراء سبعة چند مختار داشتند: «ولم يمنع واحد منهم اختیار الآخر ولا أنكره بل سوغه وجوزه، وكل واحد من هؤلاء السبعة روى عنه اختیاران أو أكثر، وكل صحيح»{تفسير القرطبي 1/46} و به تصریح ابن جزری در النشر، مختار قاری مثل فتوای فقهاء نیست که تنها یکی درست است بلکه در قراءات چون متواتر هستند پس همه درست هستند:
وبهذا افترق اختلاف القراء من اختلاف الفقهاء، فإن اختلاف القراء كل حق وصواب نزل من عند الله وهو كلامه لا شك فيه واختلاف الفقهاء اختلاف اجتهادي والحق في نفس الأمر فيه واحد، فكل مذهب بالنسبة إلى الآخر صواب يحتمل الخطأ، وكل قراءة بالنسبة إلى الأخرى حق وصواب في نفس الأمر نقطع بذلك ونؤمن به،{النشر في القراءات العشر 1/51}
و این تنها حرف ابن جزری نیست، نزد همه بزرگان علم واضح است که همه قراءات مشهوره صحیح است نه اینکه فقط حجت باشد، مثل شیخ طوسی و طبرسی(قدهما) تصریح به این کردند:
والاختلاف على ثلاثة اضرب...وأما اختلاف التلاوة، فهو ماتلاءم في الحسن، فكله صواب، وكله حق. وهو اختلاف وجوه القراءات واختلاف مقادير الآيات والسور{التبيان في تفسير القرآن 3/269}
بلکه در تفسیر صافی این مطلب را به طور صریح از امام عسکری علیه السلام نقل میکند:
قال(عليه السلام): وإذا قرئ غلف فانهم قالوا قلوبنا في غطاء فلا نفهم كلامك وحديثك كما قال الله تعالى وقالوا قلوبنا في أكنة مما تدعونا إليه وفى آذاننا وقر ومن بيننا وبينك حجاب، قال: وكلتا القراءتين حق وقد قالوا بهذا وهذا جميعا{التفسير الصافي1/173}
و ابن قتیبة(متوفی ۲۷۶) در مشکل القرآن میگوید این تعدد مربوط به عرضه سنوی قرآن توسط فرشته وحی میشود، کما اینکه علامه طباطبائی هم به نقل مهر تابان همین را توضیح دادهاند:
وكل هذه الحروف كلام الله تعالى نزل به الروح الأمين على رسوله عليه السلام وذلك أنه كان يعارضه في كل شهر من شهور رمضان بما اجتمع عنده من القرآن فيحدث الله إليه من ذلك ما يشاء، وينسخ ما يشاء، وييسّر على عباده ما يشاء.{تأويل مشكل القرآن ص:32}
بنابر این صاحبان قراءات، مروج یک قرائت نبودند، و این که در السنة هم اکنون معروف شده که از سایر قراءات منع میکردند، از تقطیع کلام فخر رازی توسط صاحب حدائق است، و هر چند صاحب مفتاح الکرامة با اعتماد به نقل حدائق فرمودند که احدی از علماء با فخر رازی همراهی نکردند: «نعم يتجه المنع إن كان المرجّح لإحداهما يمنع من الاخرى و لم يسمع ذلك إلّا من الرازي و ظاهرهم الاتفاق على خلافه»{مفتاح الكرامة ج2، ص:394}، اما اگر به خود تفسیر فخر رازی مراجعه فرموده بودند و تقطیع را ملاحظه میکردند طور دیگری جواب میدادند، چون فخر رازی خودش در ادامه جواب میدهد و تصریح میکند که قراء در قراءات متواترة اصلا منع نمیکردند: «...لكنا نرى أن كل واحد من هؤلاء القراء يختص بنوع معين من القراءة، ويحمل الناس عليها ويمنعهم من غيرها، ...ولقائل أن يجيب عنه فيقول: بعضها متواتر، ولا خلاف بين الأمة فيه، وتجويز القراءة بكل واحد منها، وبعضها من باب الآحاد...{تفسير الرازي1/70}، ملاحظه میکنید که اگر دنباله عبارت را صاحب حدائق آورده بود هرگز کسی توهم نمیکرد که منظور فخر رازی این بوده که هر قاری مردم را از غیر قرائت خودش منع میکرد.
نافع که یکی از بزرگترین قراء است همه قراءات را تعلیم میداد و وقتی میگفتند چرا مختار خودت را تعلیم نمیکنی؟ میگفت آیا خودم را از ثواب قرآن محروم کنم؟ اگر کسی از من درخواست مختار من کرد به او تعلیم میدهم، و در عصر ما نزد غیر متخصصین علوم قرآنی، اصلا و اصلا اصطلاح رایج در صدر اسلام «مختار القراءة» شناخته شده نیست، و لذا نوع ابهامات از همین عدم وضوح اصطلاح «مختار القراءة» در آن عصر است، غیر متخصصین عصر ما «مختار القراءة» را مرادف «فتوی الفقیه» میگیرند، و عبارت ابن جزری گذشت که بین آن دو تفاوت بسیار است، سخاوی در جمال القراء از نافع نقل میکند:
وكان نافع رحمه الله يقرئ الناس بالقراءات كلها. قال أبو دِحْية المُعَلَّى بن دِحية: فجئته بكتاب الليث بن سعد، رحمه الله. لأقرأ عليه، فوجدته يقرئ الناس بجميع القراءات، فقدت: يا أبا رويم أتقرئ الناس بجميع القراءات؟ فقال: سبحان الله العظيم، أأحرم من نفسي ثواب القرآن؟ أنا اقرئ الناس بجميع القراءات حتى إذا جاء من يطلب حرفي أقرأته به. وقال الأعشى: كان نافع يسهل القراءة لمن قرأ عليه إلَّا أن يقول له إنسان: أريد قراءتك، فيأخذه بالنبر في مواضعه، وإتمام الميمات.{جمال القراء وكمال الإقراء ص:532}
**************
.5چرا مردمان شهرها مثال مدینه و غیر آن هر کدام به قرائتی مشهور شدهاند و همه قرائتها در همه شهرها مشهور نبوده است با اینکه نسبت همه قرائتها به پیامبر برابر است؟
ج. مکی بن ابوطالب(متوفی ۴۳۷) در کتاب معروفش الابانة خوب توضیح میدهد که چگونه قراءات شهرها تفاوت کرد، و این مربوط به قبل از کار عثمان است:
باب: سبب اختلاف القراءة فيما يحتمله خط المصحف
فإن سأل سائل فقال: ما السبب الذي أوجب أن تختلف القراءة،...فالجواب عن ذلك: أن الصحابة "رضي الله عنهم"، كان قد تعارف بينهم من عهد النبي "صلى الله عليه وسلم"، ترك الإنكار على من خالفت قراءته قراءة الآخر،....ولما مات النبي "صلى الله عليه وسلم"، خرج جماعة من الصحابة في أيام أبي بكر وعمر إل ما افتتح من الأمصار، ليعلموا الناس القرآن والدين فعلم كل واحد منهم أهل مصره، على ما كان يقرأ على عهد النبي "صلى الله عليه وسلم"، فاختلفت قراءة أهل الأمصار على نحو ما اختلفت قراءة الصحابة الذين علموهم. فلما كتب عثمان المصاحف، وجهها إلى الأمصار، وحملهم على ما فيها وأمرهم بترك ما خالفها، قرأ أهل كل مصر مصحفهم الذي وجه إليهم على ما كانوا يقرءون قبل وصول المصحف إليهم، مما يوافق خط المصحف، وتركوا من قراءتهم التي كانوا عليها، مما يخالف خط المصحف فاختلفت قراءة أهل الأمصار لذلك بما لا يخالف الخط، وسقط من قراءتهم كلهم ما يخالف الخط....{الإبانة عن معاني القراءات ص:46}
مسأله تعدد قراءات سه مرحله طی کرده است، اول مرحله افراط در انکار، دوم مرحله تفریط در تجویز، و سوم مرحله لزوم میزان در قبول، در گام اول روایت عمر از اینکه با خشم تمام کشان کشان هشام را نزد پیامبر ص برد معروف است، طبری در مقدمه تفسیرش ۵۲ روایت راجع به این مسأله آورده است، حتی ابی بن کعب میگوید: «فوقع في نفسي من التكذيب»، یا «ما حاك في صدري شيءٌ منذ أسلمتُ، إلا أني قرأتُ آيةً، فقرأها رجل غيرَ قراءتي...» اما میگوید حضرت دست بر سینه من زدند «فوقع في نفسي من التكذيب، ولا إذْ كنت في الجاهلية! فلما رأى رسول الله صلى الله عليه وسلم ما غَشيني، ضربَ في صدري، فَفِضت عرَقًا، كأنما أنظر إلى الله فَرَقًا» «ثم قال: اللهم أذهب عن أبيٍّ الشكّ قال: ففِضْتُ عرَقًا، وامتلأ جوْفي فرَقًا»، بلی این مرحله بود که تعدد نزول قراءات برای آنها قابل هضم نبود، اما با تصریحات و وقوع وقائع متعدد از صحابه که در مقدمه تفسیر طبری آمده، مرحله دوم شروع شد و قضیه به سوی تفریط برگشت، و این تفریط لوازمی داشت که در جای خود مذکور است، و سپس به سبب تلاشهای شبانه روزی قراء بزرگ، و تربیت شاگردان فراوان، با پایان یافتن قرن دوم و شروع قرن سوم تقریبا میتوان گفت که جانب تفریط از بین رفت و عصر ضابطه شروع شد، و هر کس این زمینه عصر تفریط در قرن اول و دوم را نداند نمیتواند روایات صادر شده در قرن اول و دوم را آنگونه که مراد است دریابد.
**************
.6چه مقدار از اختلاف قرائتها پیش از دوره عثمان در میان صحابه رواج داشته و در تاریخ ثبت و انعکاس یافته است؟
ج. همانطور که توضیحش گذشت، علاوه بر عشر کبری که پیش از کار عثمان در بین بلاد رواج داشته، میتوان ثابت کرد که بعض دیگر قراءات هم که در زمان ما متواتر نیستند در زمان قبل از عثمان متواتر بودند، البته تواتر انواعی دارد که در جای خود مذکور است، و گذشت که سیوطی در الاتقان میگوید که قراءات بر شش نوع است، و بخش متواتر آن نزد متخصصین فورا قابل شناسایی است، و لذا شهید فرمود که تواتر عشر ثابت است، یعنی عشر کبری، و گرنه شهید میداند که در ما فوق عشر کبری حتی از همین قراء سبعة و عشرة، بسیار غیر متواتر هست، و لذا عرض کردم که مثلا عاصم سی شاگرد دارد در محدودهای که اسمشان به ما رسیده است، به هر حال در زمان ما متواتر منحصر در عشر کبری است، صاحب مدارک از جد خود شهید ثانی نقل میکنند که کتابی نوشته شده در تواتر تدوینی که در تمام طبقات قراء هر طبقه فوق تواتر است: «و قد نقل جدي- قدس سره- عن بعض محققي القراء أنه أفرد كتابا في أسماء الرجال الذين نقلوا هذه القراءات في كلّ طبقة، و هم يزيدون عما يعتبر في التواتر»
و عثمان خواست که قراءات بلاد را تقلیل دهد که یکی از ایرادات او دانستند و به او هجوم بردند، ابن ابی داود در المصاحف نقل میکند که وقتی امام امیرالمؤمنین ع واسطه شدند، محاصره کنندگان به عثمان چنین پیام دادند: «فقال: ما الذي نقمتم؟ قالوا: نقمنا أنه محا كتاب الله عز وجل،....فرد عليهم عثمان رضي الله عنه: أما القرآن فمن عند الله، إنما نهيتكم لأني خفت عليكم الاختلاف، فاقرءوا على أي حرف شئتم،»
و مثل اینکه در زمان ما مردم الجزائر حساس نسبت به مصحف کشور خود هستند و مصحف ورش را فقط اجازه ورود به الجزائر میدهند، بلکه قانون هم تصویب کردند، در آن زمان هم مردم هر بلد به قرائت خودشان حساسیت داشتند، مثلا ابن کثیر که خودش از قراء سبعة است و قاری بلد مکة مکرمة است، وقتی که یک آیه را طبق قرائت اهل عراق خواند فورا ابن زبیر به او ایراد گرفت و گفت همانند قرائت اهل بلد خودت بخوان:
..قال: قرأ عبد الله بن كثير في بيت شبل وثم يومئذ عدة من القراء: أو من وراء جدر، فناداه ابن الزبير ما هذه القراءة؟ ارجع إلى قراءة قومك، قال: إني لما هبطت العراق خلطوا علي قراءتي، قال: فقال: أو من وراء جدار»{جامع البيان في القراءات السبع 1/167}
و قبل از اینکه اصطلاح کلاسیک قراء در مقام تدوین طبقات علم قراءات بیاید که مثلا بگویند قرائت نافع یا عاصم، رسم بر این بود که قرائت را به اهل بلد نسبت میدادند، و اگر با وسائل امروز جستجو شود و عباراتی نظیر قراءة اهل مکه او المدینة او البصرة او اهل الحرمین او اهل العراق او اهل الحجاز او اهل الشام، مورد جستجو قرار گیرد، اطمینان حاصل میشود که قراءات مربوط به اهل بلد بود، نه یک نفر قاری که از جیب خودش یک قرائت خلق کند و همه مسلمین بگویند أحسنت!، جناب طبرسی در مقدمه مجمع تعبیر میکنند: «الفن الثاني في ذكر أسامي القراء المشهورين في الأمصار، ورواتهم»، و ابن مجاهد که نقش اساسی را قراءات سبع دارد در مقدمه کتابش میگوید: «وحملة القرآن متفاضلون في حمله ولنقلة الحروف منازل في نقل حروفه وأنا ذاكر منازلهم ودال على الأئمة منهم ومخبر عن القراءة التي عليها الناس بالحجاز والعراق والشام...»، و مناسب است ختم کلام شود به سخن ابن اثیر در الکامل که کاملا واضح میکند که اهل بلاد چه وضعیتی قبل از عثمان داشتند:
«...فلما عاد حذيفة قال لسعيد بن العاص: لقد رأيت في سفرتي هذه أمرا، لئن ترك الناس ليختلفن في القرآن، ثم لا يقومون عليه أبدا. قال: وما ذاك؟ قال: رأيت أناسا من أهل حمص يزعمون أن قراءتهم خير من قراءة غيرهم، وأنهم أخذوا القرآن عن المقداد، ورأيت أهل دمشق يقولون: إن قراءتهم خير من قراءة غيرهم، ورأيت أهل الكوفة يقولون مثل ذلك، وإنهم قرءوا على ابن مسعود، وأهل البصرة يقولون مثل ذلك، وإنهم قرءوا على أبي موسى، ويسمون مصحفه لباب القلوب. فلما وصلوا إلى الكوفة أخبر حذيفة...» {الكامل في التاريخ 2/481}
و ظاهرا مهمترین علت برای اینکه این ابحاث در زمان ما وضوح خود را ندارد، پیدایش صنعت چاپ است، چون حکومت عثمانی طبق مذهب حنفی که قرائت حفص را رواج میدادند، مصاحف زیاد مطابق روایت حفص چاپ کردند، و در بلاد منتشر شد، و رفته رفته فن قراءات و جلسات إقراء فراموش شد، تا اینکه مردم شرق بلاد اسلام امروزه گمان میکنند قرآن همین است و بس! و بالاتر اینکه بهتآور است که در کتاب درسی رسمی حوزه در علوم قرآنی بیاید که قرائت حفص تنها قرائت رایج متواتر بین مسلمین در طول تاریخ است و تمام قراءات غیر آن از اوهام قراء است!، کافی است فقط به تفسیر منهج الصادقین که قبل از صنعت چاپ نوشته شده مراجعه شود که اساس آن بر روایت شعبة است، و در مقدمه خلاصة المنهج مبفرماید: «و از قرائت معتبره برواية بكر از عاصم كه در ميان عجم شهرتى تمام دارد اختصار خواهد رفت و ببعضى كلمات كه حفص را با او طريق مخالفت و معنى كلام بسبب آن اختلاف تغيير مييابد اشارتى با او خواهد شد»{خلاصة المنهج، ج1، ص:3}، ملا فتح الله فرزند ملا شكر الله شريف كاشانى، در سال 988 رحلت نموده و در كاشان مدفون گشتند.