بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله
صلی الله علیک یا رسول الله انا ضیفک
پیرامون ادعای نویسنده کتاب استدلال الشیعه بالسنه النبویه در مورد وجود مشابه روایت نحن لا نورث در کتب شیعه
یک.مشابهت دو متن را از چه راهی می توان فهمید؟آیا شباهت یک یا دو کلمه درون جمله راه خوبی است برای کشف مشابهت؟پاسخ حتماً منفی است.وقتی شما در برابر منکران خداوند اقامه دلیل می کنید که خدایی هست و دیگری می گوید که خدایی نیست هیچ کس نمی گوید هر دو یک مطلب مشابه گفتند چون هر دو در مورد خدا سخن می گفتند!
یک گام به جلو برمی داریم؟آیا اگر یک جمله مشترک در دو کتاب وجود داشت، می توان به صورت قطعی حکم به مشابهت این دو کتاب و این دو متن کرد؟
مسئله زنجیره گفتاری در دنیای زبان شناسی امروز مسئله ای است شناخته شده.شما برای فهم یک عبارت نمی توانید به یک کلمه تنها اکتفا کنید بلکه کلمات درون جمله ها فهمیده می شود.وقتی گوینده لب به سخن می گشاید و می گوید:
باز
به صرف شنیدن این کلمه نمی توانید مقصود او را درک کنید.آیا در مورد پرنده شکاری سخن می گوید یا در مورد باز و بسته بودن مدرسه یا اداره.
اما به محض این که کلمه هم را بعد از باز به کار می برید متوجه می شوید که گوینده معنای سومی را در نظر داشته است.معنای دوباره.
باز هم برنده شدم.
داستان به این جا ختم نمی شود.با بررسی جایگاه و نقش هر کلمه در عبارت نمی توان گفت برداشت من از جمله کامل است.جمله ها هم خود جزء کوچکی هستند درون زنجیره بند و پارگراف و این قرائن و نشانه های درونی جمله اند که مفهوم این جمله را به شما نشان می دهند.
به این جمله دقت کنید.
تو انسان نیستی.
این جمله به تنهایی می تواند مبدأ یک دعوای جدی باشد.به شرط این که شما به ادامه جمله دقت نکنید.
1.فرشته ای.
جمله دوم که کاملاً مقصود جمله اول را روشن می سازد،آبی است روی آتش.
اما اگر همین گوینده بگوید :2.حیوانی.با توجه به جمله مقابل معنا کاملاً تغییر می کند.
روش های مختلفی برای القای مطلب وجود دارد:
3.اگر صدای انسانی را می شنوی و به یاری او برنمی خیزی.
برگردیم به اصل مطلب.داشتیم در مورد مشابهت و سر آن سخن می گفتیم.
اگر کسی از شما بپرسد رو به قبله ایستادن هنگام نماز یا هنگام قرآن خواندن کار خوبی است؟چه پاسخی می دهید؟
-معلوم است.خوب است بلکه در برخی موارد واجب و لازم است.
-اما قرآن این را نمی گوید.
-چه طور؟(با تعجب می پرسید)
-مگر قرآن نخوانده ای.آیه 177 سوره بقره می فرماید: ليس البر أن تولوا وجوهكم قبل المشرق والمغرب
این که به سوی مشرق یا مغرب بایستید(رو به قبله بایستید)کارخوبی نیست.
چه می شود گفت؟جواب روشن این است.
مگر همه آیه را نخوانده ای؟ادامه بده تا مقصود آیه کاملاً روشن شود.
ولكن البر من آمن بالله واليوم الآخر والملائكة والكتاب والنبيين وآتى المال على حبه ذوي القربى واليتامى والمساكين وابن السبيل والسائلين وفي الرقاب وأقام الصلاة وآتى الزكاة والموفون بعهدهم إذا عاهدوا والصابرين في البأساء والضراء وحين البأس أولئك الذين صدقوا وأولئك هم المتقون (177)
بر و تقوا و نیکی حقیقی و کامل ،این هاست این است که باور داشته باشی به خدا و قیامت و ملائکه ....
صرف به قبله ایستادن بدون این که دلت باور داشته باشد ارزشی ندارد و ایمان کامل حساب نمی شود.
ابن کثیر در تفسیر خود می گوید:
وأما الكلام على تفسير هذه الآية، فإن الله تعالى لما أمر المؤمنين أولا بالتوجه إلى بيت المقدس، ثم حولهم إلى الكعبة، شق ذلك على نفوس طائفة من أهل الكتاب وبعض المسلمين، فأنزل الله تعالى بيان حكمته في ذلك، وهو أن المراد إنما هو طاعة الله عز وجل، وامتثال أوامره، والتوجه حيثما وجه، واتباع ما شرع، فهذا هو البر والتقوى والإيمان الكامل، وليس في لزوم التوجه إلى جهة من المشرق إلى المغرب بر ولا طاعة، إن لم يكن عن أمر الله وشرعه؛( تفسير ابن كثير ت سلامة (1/ 485))
زیر کلمه الایمان الکامل خط می کشیم.می گوید این ها ایمان کامل هستند نه صرف ایستادن به سمت قبله.
کلمه کامل را هر چه می گردیم در آیه شریفه نمی یابیم.
ابن کثیر از کجا به این کلمه رسیده است.روشن است.از قرینه مقابله.از اسلوب عبارت.
در تفسیر فخر رازی نیز در مقام تفسیر آیه چند وجه مطرح شده است که اولین آن ها عبارت است از :
تفسير الرازي = مفاتيح الغيب أو التفسير الكبير (5/ 214)
ليس البر نفي لكمال البر وليس نفيا لأصله كأنه قال ليس البر كله هو هذا، البر اسم لمجموع الخصال الحميدة واستقبال القبلة واحد منها، فلا يكون ذلك تمام البر
مثالی دیگر
ان الله لا ینظر الی اجسادکم و لا الی صورکم
یک احتمال.معنای این روایت این است که خداوند به اجسام انسان ها نظارت و احاطه ندارد.
این معنا حتماً نادرست است و مخالف است با ظهورات آیات قرآنی.اما چه راهی برای نشان دادن نادرستی این معنا درون عبارت است؟ادامه روایت
صحيح مسلم (4/ 1986)
33 - (2564) حدثني أبو الطاهر أحمد بن عمرو بن سرح، حدثنا ابن وهب، عن أسامة وهو ابن زيد، أنه سمع أبا سعيد، مولى عبد الله بن عامر بن كريز يقول: سمعت أبا هريرة، يقول: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم:... «إن الله لا ينظر إلى أجسادكم، ولا إلى صوركم، ولكن ينظر إلى قلوبكم» وأشار بأصابعه إلى صدره
مقابله داستان را حل می کند.مقصود عنایت اصلی الهی است
إكمال المعلم بفوائد مسلم (8/ 31)
وقوله: " التقوى هاهنا " وأشار إلى صدره، وفى الحديث الآخر بعده: " إن الله لا ينظر إلى صوركم [وأموالكم] (1)، ولكن ينظر إلى قلوبكم وأعمالكم ": نظر الله هنا: هو رؤية الله لذلك ليجازى عليه ويثيبه، ونظر الله ورؤيته محيطة بكل شىء، وإنما المراد من ذلك [هنا] (2) بالتخصيص ما يثيب عليه ويجازى من ذلك، فكل هذا إشارة إلى النيات
اما این مراد از کجا فهمیده می شود؟از همین مقابله.
حال می رویم سراغ روایت مورد بحث و سوال اولیه.چه راهی برای کشف مشابهت بین دو روایت وجود دارد؟ادعای نویسنده کتاب این بود.روایتی را انکار کرده اید که خودتان در کتاب هایتان دارید.این ادعا در صورت مشابهت دو روایت درست است.اما این دو روایت شبیه همند؟
روایتی که شیعه انکار می کند همان روایت معروف ابوبکر است که گفت و فدک را از فاطمه زهرا سلام الله علیها گرفت و ...
الف)نحن لا نورث ما ترکناه صدقه.
ما خاندان نبوت چیزی به ارث نمی گذاریم.آن چه که از ما باقی می ماند صدقه است.(البته این یکی از معنای روایت است.)
ب)ان الانبیاء لم یورثوا درهماً و لا دیناراً و انما ورثوا العلم.
پیامبران درهم و دینار از خود به میراث نگذاشتند.آنچه از خود به میراث گذاشتند علم بود.
شاید اگر تتمه عبارت دوم نبود، میتوانیم بگوییم این دو یک مطلبند یا نزدیک به همند.به خصوص اگر عبارات سابق روایت را به آن ضمیمه کنیم.بیایید یک بار عبارت را از ابتدا بخوانیم.
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ؛ ج1 ؛ ص3
2- حدثنا أحمد بن محمد عن الحسين بن السعيد عن حماد بن عيسى عن عبد الله بن ميمون القداح عن أبي عبد الله عن أبيه ع قال قال رسول الله من سلك طريقا يطلب فيه علما سلك الله تعالى به طريقا إلى الجنة و إن الملائكة لتضع أجنحتها لطالب العلم رضا به و إنه ليستغفر من في السماوات1 و من في الأرض حتى الحوت في البحر و فضل العالم على العابد كفضل القمر على سائر النجوم ليلة البدر و إن العلماء لورثة2 الأنبياء إن الأنبياء لم يورثوا دينارا و لا درهما إنما ورثوا العلم3.
روایت در مورد فضیلت علم است.حضرت می فرمایند مسیر طلب علم،مسیری است به سوی بهشت و ملائکه برای طالب علم بال می گسترانند و همه عالَم برای او استغفار می کنند.آخرین عبارت این است که علما وارثان پیامبرانند.اما چگونه؟وارثان هر شخص،خویشاوندان او هستند.این مطلب کاملاً روشن است.ادامه روایت بیان پاسخ این سوال است.حضرت می فرمایند:شان پیامبران ارث گذاشتن درهم و دینار نیست بلکه میراث حقیقی انبیاء،علم آن هاست.
نگویید کلمه حقیقی از کجا آمد؟
می گوییم همان گونه که در عبارات گذشته کمال بِرّ و ایمان کامل را برداشت کردید.مسیر واحد است و همگانی.کشف مقصود گوینده از راه تناسبات درونی عبارت و از راه قرینه مقابله.
از این دست تعابیر در محاورات عرفی نیز فراوان است.
به کسی که مال فراوانی دارد و نمی داند در چه راهی آن را هزینه کند می گویید.
عمر آدمی زاد کوتاه است.این مال و خانه و ماشین از ما باقی نمی ماند آن چه از ما می ماند،نام نیک است.
آیا مقصود از این عبارت این است که مال و خانه و ماشین انسان بعد از مردن او،خود به خود از بین می روند یا باید از بین بروند یا ...
مقصود این است که میراث حقیقی انسان،نام نیک است گرچه میراث ظاهری وجود دارد
همان گونه که ایمان به خدا و پیامبرو...ایمان کامل است گرچه روبه قبله ایستادن هم واجب است و لازم .
خلاصه کلام این که
در این دو روایت دو جمله به ظاهر مشابه داریم.
اما صرف مشابهت ظاهری دو جمله،در کلمات نشانگر مشابهت معنایی نیست.
عبارتی که در کتب امامیه بیان شده است حاکی است از شان اصلی پیامبران و این که میراث حقیقی آن ها علم است.
اما آن چه اهل سنت در کتب خود دارند این است که پیامبران هیچ ارث مالی از خود به جا نمی گذارند و همه اموال آن ها به عنوان صدقه به مصرف عموم می رسد.
چه ارتباطی است بین این دو معنا؟آدرس غلط ندهیم.
دو.اگر ادعای نویسنده را پیگیری کنیم چه می شود؟
معنایی که او برداشت کرده است عبارت است از این که پیامبران هیچ درهم و دیناری از خود به ارث نمی گذارند.آن ها مردان خدایند.درصدد کسب دنیا و گرداوری مال نیستند.پس طبیعتاً برای آنها پولی باقی نمی ماند که بخواهند به ارث بگذارند.
اما این معنا نه تنها با معنای روایت ابوبکر سازگار نیست بلکه در تناقض است.
در آن روایت می گوید ما چیزی به ارث نمی گذاریم.اگر به همین اندازه بسنده شده بود،مفاد دو عبارت یکی بود اما داستان ادامه دارد ما ترکنا صدقه.آن چه که از ما به جا می ماند صدقه است.پس معلوم است که حضرات انبیاء،مالی از خود به جای می گذارند که باید به مصرف عموم برسد در حالی که طبق روایت اول اساساً چیزی باقی نمانده که به ارث برسد.
ابن الملک-از علمای عامه-به این نکته التفات داشته است.او می گوید:
شرح المصابيح لابن الملك (1/ 203)
"وإن الأنبياء لم يورثوا دينارا ولا درهما"، خص الدرهم بالذكر؛ لأن نفي الدينار لا يستلزم نفيه.
ولا يرد الاعتراض على هذا بأنه - عليه الصلاة والسلام - كان له صفايا بني النضير، وفدك خيبر إلى أن مات، وخلفها، وكان لشعيب - عليه السلام - أغنام كثيرة، وكان أيوب وإبراهيم - عليهما الصلاة والسلام - كل منهما ذا نعمة كثيرة؛ لأن المراد: أنه ما ورثت أولادهم وأزواجهم شيئا من ذلك، بل بقي ذلك بعدهم معدا لنوائب المسلمين.
این اعتراض بر روایت وارد نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله اموالی از قبیل فدک و اموال قبیله بنی نضیر که به حضرتش رسیده بود از خود به جا گذاشت.شعیب نبی نیز از خود گوسفندان بسیاری به جا گذاشت و همین طور ایوب و ابراهیم مال فراوان از خود به ارث گذاشتند.
چرا که مقصود از روایت این است که حضرات این اموال را برای خانواده خود به ارث نگذاشتند بلکه آن ها را به عنوان صدقه برای مصرف عموم به جا گذاشتند.
اما وی و دیگر علمای عامه که چنین تفسیری ارائه کرده اند به این نکته توجه نکرده اند که در این صورت فرق میان علم و مال چیست.علم هم ارث اختصاصی گروهی خاص نیست علم هم از آن همه است و مصرف عمومی دارد درست مثل اموال حضرات.
طبق بیان آن ها معنای روایت این است که حضرات از خود مالی برای خانواده خویش به ارث نمی گذارند بلکه مالشان به مصرف عمومی می رسد.آن چه از خود[برای خانواده شان] به ارث می گذارند(طبیعتاً ارث گذاشتن طبق تفسیر آن ها یعنی ارثی که به خانواده شان می رسد)علم است(که آن هم به همه می رسد و میراثی است عمومی برای همه مسلمانان وگرنه گفته نمی شد که عالمان وارثان پیامبرانند در حالی که بسیاری از علما هیچ نسبت خونی با انبیا می توانند نداشته باشند.)
و به صورت خلاصه:
آن چه از پیامبران به صورت اختصاصی به ارث می رسد مال نیست بلکه علم است که به صورت عمومی و نه اختصاصی به همه می رسد.
و چه معنایی دور تر از این معنا.
پس این معنا نه تنها با روایت ابوبکر سازگار نیست بلکه این دو معنا با هم در تعارضند.
وانگهی،چگونه به همین سادگی و از جیب خود تمامی گوسفندان شعیب نبی و اموال ابراهیم و فرزندانش را وقف عام می کنیم در حالی که اگر چنین بود سر و صدایی در تاریخ به پا می کرد و گزارش های تاریخی از آن به عنوان یک نمونه برجسته و داستانی قابل ذکر یاد می کردند.
خود این مسئله می تواند منشأ نزاعاتی درون خانواده و ورثه باشد.(فرزندان یعقوب نبی زاده بودند و...)اگر این مسئله صورت گرفته بود،گزارشی از این نزاعات خونین به ما رسیده بود.
پس به همین سادگی و بدون داشتن مستندات در مورد اموال دیگران حاتم بخشی نکنیم.
صحيح البخاري (1/ 32)
104 - حدثنا عبد الله بن يوسف، قال: حدثني الليث، قال: حدثني سعيد هو ابن أبي سعيد، عن أبي شريح، أنه قال لعمرو بن سعيد: - وهو يبعث البعوث إلى مكة - ائذن لي أيها الأمير، أحدثك قولا قام به النبي صلى الله عليه وسلم الغد من يوم الفتح، سمعته أذناي ووعاه قلبي، وأبصرته عيناي حين تكلم به: حمد الله وأثنى عليه، ثم قال: " إن مكة حرمها الله، ولم يحرمها الناس، فلا يحل لامرئ يؤمن بالله واليوم الآخر أن يسفك بها دما، ولا يعضد بها شجرة، فإن أحد ترخص لقتال رسول الله صلى الله عليه وسلم فيها، فقولوا: إن الله قد [ص:33] أذن لرسوله ولم يأذن لكم، وإنما أذن لي فيها ساعة من نهار، ثم عادت حرمتها اليوم كحرمتها بالأمس، وليبلغ الشاهد الغائب " فقيل لأبي شريح ما قال عمرو قال: أنا أعلم منك يا أبا شريح لا يعيذ عاصيا ولا فارا بدم ولا فارا بخربة
__________
[تعليق مصطفى البغا]
104 (1/51) -[ ش أخرجه مسلم في الحج باب تحريم مكة وصيدها وخلاها وشجرها ولقطتها رقم 1354
عمرو بن سعيد بن العاص القرشي الأموي يعرف بالأشدق وكان واليا على المدينة أيام يزيد بن معاوية قال في الفتح ليست له صحبة ولا كان من التابعين بإحسان. (يبعث البعوث) يرسل الجيوش لقتال عبد الله بن الزبير لأنه امتنع من مبايعة يزيد واعتصم بالحرم. (ووعاه) فهمه وحفظه. (يسفك) يريق. (يعضد) يقطع. (ترخص لقتال) احتج لجواز القتال فيها وأنه رخصة عند الحاجة بقتلاه صلى الله عليه وسلم. (الشاهد) الحاضر. (لا يعيذ عاصيا) لا يحميه من العقوبة. (فارا بدم) قاتلا عمدا اتجأ إليه خوف القصاص. (فارا بجزية) سارقا احتمى به حتى لا يقام عليه الحد]
[1735، 4044]
صحيح البخاري (8/ 141)
6692 - حدثنا يحيى بن صالح، حدثنا فليح بن سليمان، حدثنا سعيد بن الحارث، أنه سمع ابن عمر رضي الله عنهما، يقول: أولم ينهوا عن النذر، إن النبي صلى الله عليه وسلم قال: «إن النذر لا يقدم شيئا ولا يؤخر، وإنما يستخرج بالنذر من البخيل»
__________
[رقم الحديث في طبعة البغا]
6314 (6/2463)
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ؛ ج1 ؛ ص3
2- حدثنا أحمد بن محمد عن الحسين بن السعيد عن حماد بن عيسى عن عبد الله بن ميمون القداح عن أبي عبد الله عن أبيه ع قال قال رسول الله من سلك طريقا يطلب فيه علما سلك الله تعالى به طريقا إلى الجنة و إن الملائكة لتضع أجنحتها لطالب العلم رضا به و إنه ليستغفر من في السماوات[1] و من في الأرض حتى الحوت في البحر و فضل العالم على العابد كفضل القمر على سائر النجوم ليلة البدر و إن العلماء لورثة[2] الأنبياء إن الأنبياء لم يورثوا دينارا و لا درهما إنما ورثوا العلم[3].
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ؛ ج1 ؛ ص10
1- حدثني أحمد بن محمد عن محمد بن خالد عن أبي البختري و سندي بن محمد عن أبي البختري عن أبي عبد الله ع قال: إن العلماء ورثة الأنبياء و ذلك أن الأنبياء لم يورثوا درهما و لا دينارا و إنما ورثوا أحاديث من أحاديثهم فمن أخذ شيئا منها فقد أخذ حظا وافرا فانظروا علمكم هذا عمن تأخذونه فإن فينا أهل البيت في كل خلف عدولا
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج1، ص: 11
ينفون عنه تحريف الغالين و انتحال المبطلين و تأويل الجاهلين.
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ؛ ج1 ؛ ص10
1- حدثني أحمد بن محمد عن محمد بن خالد عن أبي البختري و سندي بن محمد عن أبي البختري عن أبي عبد الله ع قال: إن العلماء ورثة الأنبياء و ذلك أن الأنبياء لم يورثوا درهما و لا دينارا و إنما ورثوا أحاديث من أحاديثهم فمن أخذ شيئا منها فقد أخذ حظا وافرا فانظروا علمكم هذا عمن تأخذونه فإن فينا أهل البيت في كل خلف عدولا
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج1، ص: 11
ينفون عنه تحريف الغالين و انتحال المبطلين و تأويل الجاهلين.
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ؛ ج1 ؛ ص11
3- حدثنا أحمد بن محمد عن الحسن بن علي بن فضال يرفعه إلى أبي عبد الله ع قال: إن العلماء ورثة الأنبياء و ذلك أن الأنبياء لم يورثوا دينارا و لا درهما و إنما ورثوا أحاديث من أحاديثهم فمن أخذ بشيء منها فقد أخذ حظا وافرا فانظروا علمكم هذا عمن تأخذونه فإن فينا في كل خلف عدولا ينفون عنه تحريف الغالين و انتحال المبطلين و تأويل الجاهلين.[6]
الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج1 ؛ ص34
1- محمد بن الحسن و علي بن محمد عن سهل بن زياد و محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد جميعا عن جعفر بن محمد الأشعري عن عبد الله بن ميمون القداح و علي بن إبراهيم عن أبيه عن حماد بن عيسى عن القداح عن أبي عبد الله ع قال قال رسول الله ص من سلك طريقا يطلب فيه علما سلك الله به[7] طريقا إلى الجنة و إن الملائكة لتضع أجنحتها لطالب العلم رضا به[8] و إنه يستغفر لطالب العلم من في السماء و من في الأرض حتى الحوت في البحر و فضل العالم على العابد كفضل القمر على سائر النجوم ليلة البدر و إن العلماء ورثة الأنبياء إن الأنبياء لم يورثوا دينارا و لا درهما و لكن ورثوا العلم فمن أخذ منه أخذ بحظ وافر.[9]
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج1 ؛ ص111
باب ثواب العالم و المتعلم الحديث الأول له سندان: الأول مجهول، و الثاني حسن أو موثق لا يقصران عن الصحيح.
روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ؛ ج12 ؛ ص161[11]
الذريعة إلى حافظ الشريعة (شرح أصول الكافي جيلانى) ؛ ج1 ؛ ص240
ومن أمثلة المخالفة: ما افترى ذلك على رسول الله صلى الله عليه و آله أنه قال: نحن معاشر الأنبياء لا نورث؛ فإنه مخالف لقول الله تعالى: «و ورث سليمان داود»[12]، وقوله تعالى حكاية عن زكريا عليه السلام: «فهب لي من لدنك وليا يرثني و يرث من آل يعقوب»[13]، ولا ينافي ذلك ما سبق من «أن الأنبياء لم يورثوا درهما ولا دينارا»[14] لأن المراد أنهم ليسوا كأهل الدنيا يدخرون القناطير المقنطرة من الذهب والفضة، لا أنهم لا يورثون شيئا أصلا ولو كان دارا أو عقارا أو فرسا أو سلاحا أو نحو ذلك، كما لا يخفى على من له بصيرة.[15]
شرح أصول الكافي (صدرا) ؛ ج2 ؛ ص41
اعلم ايها الطالب الذكى الفهم اضاء الله قلبك بانوار العلم و العرفان: انه كما ان الولادة قسمان: إحداهما الصورية و هى المعروفة عند الناس فى هذه النشأة البدنية و الاخرى المعنوية و هى ولادة الروح فى النشأة الباطنة، و اشار المسيح على نبينا و آله و عليه السلام الى الولادتين جميعا بقوله: لن يلج ملكوت السموات من لم يولد مرتين، فكذا الوراثة قسمان: مالية و علمية، و الأنبياء عليهم السلام من حيث كونهم انبياء لم يورثوا درهما و لا دينارا بل ميراثهم هو العلم و الكلام. فوراثهم لا يكونوا الا العلماء.[16]
روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ؛ ج12 ؛ ص158
و في القوي كالصحيح، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إن العلماء ورثة الأنبياء و ذلك أن الأنبياء لم يورثوا درهما و لا دينارا و إنما أورثوا أحاديث من أحاديثهم، فمن أخذ بشيء منها فقد أخذ حظا وافرا فانظروا علمكم هذا عمن تأخذونه، فإن فينا أهل البيت في كل خلف عدو لا ينفون عنه تحريف الغالين و انتحال المبطلين و تأويل الجاهلين.
روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج12، ص: 159
.........
______________________________
الظاهر أن عدم التوريث باعتبار عدم الاعتناء بما يتخلف عنهم عليهم السلام بالنظر إلى ما يبقى عنهم عليهم السلام من العلوم و الكمالات أو عدم التوريث بالنظر إلى غير الورثة من العالمين بقرينة التوريث فإنه لا يختص بالوارث بل عام للأمة مع أن عدم توريثهما لا ينافي توريث غيرهما.[17]
الكشف الوافي في شرح أصول الكافي (للشريف الشيرازي) ؛ ص119
المراد بالعلماء الذين اقتبسوا أنوار العلوم من مشكاة النبوة؛ يعنى لا ورثة للأنبياء من حيث النبوة إلاالعلماء بقرينة قوله: (وذاك أن الأنبياء لم يورثوا) بتخفيف الراء المهملة من الإيراث إلى قوله: (فمن أخذ) وحاصله أنه ليس ميراث النبوة المال نحو الدرهم والدينار، بل العمدة في ميراث الأنبياء- وهو ميراثهم من حيث النبوة- العلم، وذلك لا ينافي إيراثهم المال؛ لأنه ليس العمدة، ولا من حيث النبوة.[18]
شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني) ؛ ج2 ؛ ص29
(و ذاك أن الأنبياء لم يورثوا درهما و لا دينارا) هذا ينافي ظاهرا ما دل من الآيات و الروايات على إيراثهم، و الجواب أن المراد أن الأنبياء لم يكن من شأنهم و عاداتهم جمع الأموال و الأسباب كما هو شأن أبناء الدنيا و هذا لا ينافي إيراثهم ما كان في أيديهم من الضروريات كالمساكن و المركوب و الملبوس و نحوها، أو المراد أن الأنبياء من حيث أنهم أنبياء لم يورثوا ذلك يعنى أن إيراث النبوة و مقتضاها ليس ذلك[19]
الوافي ؛ ج1 ؛ ص142
الوافي، ج1، ص: 142
بيان
ورثة الأنبياء يعني ورثهم من غذاء الروح لأنهم أولادهم الروحانيون الذين ينتسبون إليهم من جهة أرواحهم المتغذية بالعلم المستفاد منهم ع كما أن من كان من نسلهم ورثتهم من غذاء الجسم لأنهم أولادهم الجسمانيون الذين ينتسبون إليهم من جهة أجسادهم المتغذية بالغذاء الجسماني حظا وافرا كثيرا لأن قليل العلم خير مما طلعت عليه الشمس.[20]
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج1 ؛ ص103
قوله عليه السلام العلماء ورثة الأنبياء: أي يرثون منهم العلوم و المعارف و الحكم، إذ هذه عمدة ما يتمتعون به في دنياهم، و لذا علله بقوله: إن الأنبياء لم يورثوا درهما و لا دينارا، أي لم يكن عمدة ما يحصلون في دنياهم و ينتفع الناس به منهم في حياتهم[21]
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج1 ؛ ص103
الحديث الثاني ضعيف.[22]
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج1 ؛ ص104
______________________________
و بعد وفاتهم الدينار و الدرهم، و لا ينافي أن يرث وارثهم الجسماني منهم ما يبقى بعدهم من الأموال الدنيوية، أو يقال وارثهم من حيث النبوة المختصة بهم العلماء فلا ينافي ذلك كون وارثهم من جهة الأنساب الجسمانية يرث أموالهم الظاهرة، فأهل البيت عليه السلام ورثوا النبي صلى الله عليه و آله و سلم من الجهتين معا، على أنه يحتمل أن يكون الأنبياء عليهم السلام لم يبق منهم خصوص الدينار و الدرهم بعد وفاتهم، لكن الظاهر أنه ليس المراد حقيقة هذا الكلام، بل المراد ما أومأنا إليه من أن عمدة أموالهم و ما كانوا يعتنون به و يورثونه هو العلم، دون المال و ذكر الدينار و الدرهم على المثال.
و يخطر بالبال وجه آخر و هو أن يكون المراد بقوله عليه السلام: أن الأنبياء لم يورثوا بيان الموروث فيه، لأنه عليه السلام لما قال إن العلماء ورثة الأنبياء فكأن سائلا يسأل أي شيء أورثوا لهم؟ فأجاب بأنه لم يورثوا لهم الدرهم و الدينار و لكن أورثوا لهم الأحاديث، و لذا قال أحاديث من أحاديثهم، لأن جميع علومهم لم يصل إلى جميع العلماء، بل كل عالم أخذ منها بحسب قابليته و استعداده، ففي الكلام تقدير:
أي لم يورثوا لهم، فيشعر بأن لهم ورثة يرثون أموالهم و لكن العلماء من حيث العلم لا يرثون إلا أحاديثهم، و هذا وجه وجيه و إن كان قريبا مما مر.[23]
مسند ابن أبي شيبة (1/ 55)
47 - عمر، نا ابن أبي شيبة، نا الفضل بن دكين، عن عاصم بن رجاء بن حيوة، عن كثير بن قيس، قال: كنت عند أبي الدرداء بدمشق، فقال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: «من سلك طريقا يطلب فيه علما، سلك الله به طريقا إلى الجنة، وإن الملائكة لتضع أجنحتها رضا بما يصنع، وإنه ليستغفر للعالم من في السموات والأرض، حتى الحيتان في جوف البحر، وإن فضل العالم على العابد كفضل القمر ليلة البدر على سائر الكواكب، وإن العلماء [ص:56] هم ورثة الأنبياء، إن الأنبياء لم يورثوا دينارا ولا درهما وإنما ورثوا العلم، فمن أخذه أخذ بحظ وافر»
مسند أحمد ط الرسالة (36/ 45)
21715 - حدثنا محمد بن يزيد، أخبرنا عاصم بن رجاء بن حيوة، عن قيس بن كثير، قال: قدم رجل من المدينة إلى أبي الدرداء، وهو بدمشق، فقال: ما أقدمك، أي أخي؟ قال: حديث بلغني أنك تحدث به عن رسول الله صلى الله عليه وسلم؟ قال: أما قدمت لتجارة؟ قال: لا. قال: أما قدمت لحاجة؟
مسند أحمد ط الرسالة (36/ 46)
قال: لا. قال: ما قدمت إلا في طلب هذا الحديث؟ قال: نعم، قال: فإني سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: " من سلك طريقا يطلب فيه علما سلك الله به طريقا إلى الجنة، وإن الملائكة لتضع أجنحتها رضا لطالب العلم، وإنه ليستغفر للعالم من في السماوات والأرض، حتى الحيتان في الماء، وفضل العالم على العابد كفضل القمر على سائر الكواكب، إن العلماء هم ورثة الأنبياء، لم يورثوا (1) دينارا ولا درهما، وإنما ورثوا العلم، فمن أخذ (2) به، أخذ بحظ وافر " (3)
مسند أحمد ط الرسالة (36/ 46)
(3) حسن لغيره، وهذا إسناد ضعيف، وقيس بن كثير، وقيل: كثير بن قيس -وهو قول الأكثرين- ضعيف، ثم إن عاصم بن رجاء لم يسمعه من قيس، فهو منقطع، بينهما داود بن جميل كما في الحديث التالي، وهو ضعيف أيضا.
وأخرجه الترمذي (2682) من طريق محمد بن يزيد الواسطي، عن عاصم بن رجاء بن حيوة، بهذا الإسناد. وقال: ولا نعرف هذا الحديث إلا من حديث عاصم ابن رجاء بن حيوة، وليس هو عندي بمتصل هكذا: حدثنا محمود بن خداش بهذا الإسناد، وإنما يروى هذا الحديث عن عاصم بن رجاء ابن حيوة، عن الوليد بن جميل، عن كثير بن قيس، عن أبي الدرداء، وهذا أصح من
حديث محمود بن خداش.
وأخرجه أبو داود (3642) من طريق الوليد بن مسلم، عن شبيب بن شيبة، عن عثمان بن أبي سودة، عن أبي الدرداء. ولم يسق لفظه، وقال: بمعناه.
وشبيب بن شيبة مجهول.
سنن الدارمي (1/ 361)
354 - أخبرنا نصر بن علي، حدثنا عبد الله بن داود، عن عاصم بن رجاء بن حيوة، عن داود بن جميل، عن كثير بن قيس، قال: كنت جالسا مع أبي الدرداء رضي الله عنه في مسجد دمشق، فأتاه رجل فقال: يا أبا الدرداء إني أتيتك من المدينة مدينة الرسول صلى الله عليه وسلم لحديث بلغني عنك أنك تحدثه عن رسول الله صلى الله عليه وسلم [ص:362] قال: فما جاء بك تجارة؟ قال: لا، قال: ولا جاء بك غيره؟ قال: لا. قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: «من سلك طريقا يلتمس به علما، سهل الله به طريقا من طرق الجنة، وإن الملائكة لتضع أجنحتها رضا لطالب العلم، وإن طالب العلم، ليستغفر له من في السماء والأرض حتى الحيتان في الماء، وإن فضل العالم على العابد كفضل القمر على سائر النجوم. إن العلماء هم ورثة الأنبياء، إن الأنبياء لم يورثوا دينارا، ولا درهما، وإنما ورثوا العلم، فمن أخذ به أخذ بحظه - أو بحظ وافر -»
[تعليق المحقق] إسناده ضعيف
سنن ابن ماجه (1/ 81)
223 - حدثنا نصر بن علي الجهضمي قال: حدثنا عبد الله بن داود، عن عاصم بن رجاء بن حيوة، عن داود بن جميل، عن كثير بن قيس، قال: كنت جالسا عند أبي الدرداء في مسجد دمشق، فأتاه رجل، فقال: يا أبا الدرداء، أتيتك من المدينة، مدينة رسول الله صلى الله عليه وسلم؛ لحديث بلغني أنك تحدث به عن النبي صلى الله عليه وسلم: قال: فما جاء بك تجارة؟ قال: لا، قال: ولا جاء بك غيره؟ قال: لا، قال: فإني سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: «من سلك طريقا يلتمس فيه علما، سهل الله له طريقا إلى الجنة، وإن الملائكة لتضع أجنحتها رضا لطالب العلم، وإن طالب العلم يستغفر له من في السماء والأرض، حتى الحيتان في الماء، وإن فضل العالم على العابد كفضل القمر على سائر الكواكب، إن العلماء ورثة الأنبياء، إن الأنبياء لم يورثوا دينارا ولا درهما، إنما ورثوا العلم، فمن أخذه أخذ بحظ وافر»
__________
[شرح محمد فؤاد عبد الباقي]
[ش (فما جاء بك تجارة) بتقدير حرف الاستفهام. (لتضع أجنحتها) مجازا عن التواضع تعظيما لحقه ومحبة للعلم. (رضا) مفعول له أي إرادة رضا. (لم يورثوا) من التوريث. (بحظ وافر) أي بنصيب تام] .
[حكم الألباني]
صحيح
مسند البزار = البحر الزخار (10/ 80)
4145- حدثنا نصر بن علي: حدثنا عبد الله بن داود
4145م- وحدثنا إبراهيم التيمي، قال: حدثنا أبو داود، قال: حدثنا عاصم بن رجاء بن حيوة، عن داود بن جميل عن كثير بن قيس، عن أبي الدرداء، رضي الله عنه، قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: العلماء خلفاء الأنبياء إن الأنبياء لم يورثوا دينارا، ولا درهما إنما ورثوا العلم.
وهذا الحديث لا نعلمه يروى عن رسول الله صلى الله عليه وسلم بهذا اللفظ إلا من هذا الوجه وإسناده صالح داود بن جميل وكثير بن قيس لا نعلمهما معروفين في غير هذا الحديث.
صحيح مسلم (4/ 1986)
32 - (2564) حدثنا عبد الله بن مسلمة بن قعنب، حدثنا داود يعني ابن قيس، عن أبي سعيد، مولى عامر بن كريز، عن أبي هريرة، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: «لا تحاسدوا، ولا تناجشوا، ولا تباغضوا، ولا تدابروا، ولا يبع بعضكم على بيع بعض، وكونوا عباد الله إخوانا المسلم أخو المسلم، لا يظلمه ولا يخذله، ولا يحقره التقوى هاهنا» ويشير إلى صدره ثلاث مرات «بحسب امرئ من الشر أن يحقر أخاه المسلم، كل المسلم على المسلم حرام، دمه، وماله، وعرضه»
__________
[شرح محمد فؤاد عبد الباقي]
[ ش (ولا يخذله) قال العلماء الخذل ترك الإعانة والنصر ومعناه إذا استعان به في دفع ظالم ونحوه لزمه إعانته إذا أمكنه ولم يكن له عذر شرعي (ولا يحقره) أي لا يحتقره فلا ينكر عليه ولا يستصغره ويستقله (التقوى ههنا) معناه أن الأعمال الظاهرة لا تحصل بها التقوى وإنما تحصل بما يقع في القلب من عظمة الله وخشيته ومراقبته]
صحيح مسلم (4/ 1986)
33 - (2564) حدثني أبو الطاهر أحمد بن عمرو بن سرح، حدثنا ابن وهب، عن أسامة وهو ابن زيد، أنه سمع أبا سعيد، مولى عبد الله بن عامر بن كريز يقول: سمعت أبا هريرة، يقول: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: فذكر نحو حديث داود، وزاد، ونقص ومما زاد فيه «إن الله لا ينظر إلى أجسادكم، ولا إلى صوركم، ولكن ينظر إلى قلوبكم» وأشار بأصابعه إلى صدره
__________
[شرح محمد فؤاد عبد الباقي]
[ ش (لا ينظر) معنى نظر الله هنا مجازاته ومحاسبته أي إنما يكون ذلك على ما في القلب دون الصور الظاهرة]
المعجم الكبير للطبراني (3/ 297)
3456 - حدثنا هاشم، ثنا محمد، حدثني أبي، حدثني ضمضم، عن شريح، عن أبي مالك، قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: «إن الله عز وجل لا ينظر إلى أجسامكم ولا إلى أحسابكم ولا إلى أموالكم، ولكن ينظر إلى قلوبكم، فمن كان له قلب صالح تحنن الله عليه، وإنما أنتم بنو آدم وأحبكم إلي أتقاكم»
إكمال المعلم بفوائد مسلم (8/ 31)
وقوله: " التقوى هاهنا " وأشار إلى صدره، وفى الحديث الآخر بعده: " إن الله لا ينظر إلى صوركم [وأموالكم] (1)، ولكن ينظر إلى قلوبكم وأعمالكم ": نظر الله هنا: هو رؤية الله لذلك ليجازى عليه ويثيبه، ونظر الله ورؤيته محيطة بكل شىء، وإنما المراد من ذلك [هنا] (2) بالتخصيص ما يثيب عليه ويجازى من ذلك، فكل هذا إشارة إلى النيات
شرح الأربعين النووية لابن دقيق العيد (ص: 118)
قوله صلى الله عليه وسلم: "التقوى ها هنا" ويشير إلى صدره ثلاث مرات وفي رواية: "إن الله لا ينظر إلى أجسادكم ولا إلى صوركم ولكن ينظر إلى قلوبكم" 1 معناه أن الأعمال الظاهرة لا تُحصّل التقوى وإنما تقع التقوى بما في القلب من عظمة الله تعالى وخشيته ومراقبته ونظر الله تعالى - أي رؤيته محيطة بكل شيء. ومعنى الحديث - والله أعلم: مجازاته ومحاسبته وأن الاعتبار في هذا كله بالقلب.
تفسير ابن كثير ت سلامة (1/ 485)
ليس البر أن تولوا وجوهكم قبل المشرق والمغرب ولكن البر من آمن بالله واليوم الآخر والملائكة والكتاب والنبيين وآتى المال على حبه ذوي القربى واليتامى والمساكين وابن السبيل والسائلين وفي الرقاب وأقام الصلاة وآتى الزكاة والموفون بعهدهم إذا عاهدوا والصابرين في البأساء والضراء وحين البأس أولئك الذين صدقوا وأولئك هم المتقون (177)
{ليس البر أن تولوا وجوهكم قبل المشرق والمغرب ولكن البر من آمن بالله واليوم الآخر والملائكة والكتاب والنبيين وآتى المال على حبه ذوي القربى واليتامى والمساكين وابن السبيل والسائلين وفي الرقاب وأقام الصلاة وآتى الزكاة والموفون بعهدهم إذا عاهدوا والصابرين في البأساء والضراء وحين البأس أولئك الذين صدقوا وأولئك هم المتقون (177) }
اشتملت هذه الآية الكريمة، على جمل عظيمة، وقواعد عميمة، وعقيدة مستقيمة، كما قال ابن أبي حاتم: حدثنا أبي، حدثنا عبيد (1) بن هشام الحلبي، حدثنا عبيد الله بن عمرو، عن عامر بن شفي، عن عبد الكريم، عن مجاهد، عن أبي ذر: أنه سأل رسول الله صلى الله عليه وسلم: ما الإيمان؟ فتلا عليه: {ليس البر أن تولوا وجوهكم} إلى آخر الآية. قال: ثم سأله أيضا، فتلاها عليه (2) ثم سأله. فقال: "إذا عملت حسنة أحبها (3) قلبك، وإذا عملت سيئة أبغضها (4) قلبك" (5) .
وهذا منقطع؛ فإن (6) مجاهدا لم يدرك أبا ذر؛ فإنه مات قديما.
وقال المسعودي: حدثنا القاسم بن عبد الرحمن، قال: جاء رجل إلى أبي ذر، فقال: ما الإيمان؟ فقرأ (7) عليه هذه الآية: {ليس البر أن تولوا وجوهكم} حتى فرغ منها. فقال الرجل: ليس عن البر سألتك. فقال أبو ذر: جاء رجل إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فسأله عما سألتني عنه، فقرأ عليه هذه الآية، فأبى أن يرضى كما أبيت [أنت] (8) أن ترضى فقال له رسول الله صلى الله عليه وسلم -وأشار بيده -: "المؤمن إذا عمل حسنة سرته ورجا ثوابها، وإذا عمل سيئة أحزنته وخاف عقابها" (9) .
رواه ابن مردويه، وهذا أيضا منقطع، والله أعلم.
وأما الكلام على تفسير هذه الآية، فإن الله تعالى لما أمر المؤمنين أولا بالتوجه إلى بيت المقدس، ثم حولهم إلى الكعبة، شق ذلك على نفوس طائفة من أهل الكتاب وبعض المسلمين، فأنزل الله تعالى بيان حكمته في ذلك، وهو أن المراد إنما هو طاعة الله عز وجل، وامتثال أوامره، والتوجه حيثما وجه، واتباع ما شرع، فهذا هو البر والتقوى والإيمان الكامل، وليس في لزوم التوجه إلى جهة من المشرق إلى المغرب بر ولا طاعة، إن لم يكن عن أمر الله وشرعه؛ ولهذا قال: {ليس البر أن تولوا وجوهكم قبل المشرق والمغرب ولكن البر من آمن بالله واليوم الآخر} الآية، كما قال في الأضاحي والهدايا: {لن ينال الله لحومها ولا دماؤها ولكن يناله التقوى منكم} [الحج: 37] .
وقال العوفي عن ابن عباس في هذه الآية: ليس البر أن تصلوا ولا تعملوا. فهذا حين تحول من مكة إلى المدينة ونزلت الفرائض والحدود، فأمر الله بالفرائض والعمل بها.
تفسير الرازي = مفاتيح الغيب أو التفسير الكبير (5/ 211)
المسألة الأولى: اختلف العلماء في أن هذا الخطاب عام أو خاص فقال بعضهم: أراد بقوله: ليس البر أهل الكتاب لما شددوا في الثبات على التوجه نحو بيت المقدس فقال تعالى: ليس البر هذه الطريقة ولكن البر من آمن بالله وقال بعضهم: بل المراد مخاطبة المؤمنين لما ظنوا أنهم قد نالوا البغية بالتوجه إلى الكعبة من حيث كانوا يحبون ذلك فخوطبوا بهذا الكلام، وقال بعضهم بل هو خطاب للكل لأن عند نسخ القبلة وتحويلها حصل من المؤمنين الاغتباط بهذه القبلة وحصل منهم التشدد في تلك القبلة حتى ظنوا أنه الغرض الأكبر في الدين فبعثهم الله تعالى بهذا الخطاب على استيفاء جميع العبادات والطاعات، وبين أن البر ليس بأن تولوا وجوهكم شرقا وغربا، وإنما البر كيت وكيت، وهذا أشبه بالظاهر إذ لا تخصيص فيه فكأنه تعالى قال: ليس البر المطلوب هو أمر القبلة، بل البر المطلوب هذه الخصال التي عدها.
تفسير الرازي = مفاتيح الغيب أو التفسير الكبير (5/ 213)
وهاهنا سؤال: وهو أنه تعالى نفى أن يكون التوجه إلى القبلة برا ثم حكم بأن البر مجموع أمور أحدها الصلاة ولا بد فيها من استقبال فيلزم التناقض ولأجل هذا السؤال اختلف المفسرون على أقوال الأول: أن قوله:
ليس البر نفي لكمال البر وليس نفيا لأصله كأنه قال ليس البر كله هو هذا، البر اسم لمجموع الخصال الحميدة واستقبال القبلة واحد منها، فلا يكون ذلك تمام البر الثاني: أن يكون هذا نفيا لأصل كونه برا، لأن استقبالهم للمشرق والمغرب كان خطأ في وقت النفي حين ما نسخ الله تعالى ذلك، بل كان ذلك إثما وفجورا
تفسير الرازي = مفاتيح الغيب أو التفسير الكبير (5/ 214)
لأنه عمل بمنسوخ قد نهى الله عنه، وما يكون كذلك فإنه لا يعد في البر الثالث: أن استقبال القبلة لا يكون برا إذا لم يقارنه معرفة الله، وإنما يكون برا إذا أتي به مع الإيمان، وسائر الشرائط كما أن السجدة لا تكون من أفعال البر، إلا إذا أتي بها مع الإيمان بالله ورسوله، فأما إذا أتي بها بدون هذا الشرط، فإنها لا تكون من أفعال البر،
روي أنه لما حولت القبلة كثر الخوض في نسخها وصار كأنه لا يراعى بطاعة الله إلا الاستقبال، فأنزل الله تعالى هذه الآية كأنه تعالى قال ما هذا الخوض الشديد في أمر القبلة مع الإعراض عن كل أركان الدين.
شرح صحيح البخارى لابن بطال (5/ 251)
قال المهلب: ووجه هجران فاطمة لأبى بكر أنها لم يكن عندها قوله (صلى الله عليه وسلم) : (لا نورث، ما تركنا صدقة) ولا علمته، ثم أنفت أن تكون لا ترث أباها كما يرث الناس فى الإسلام والجاهلية، مع احتمال الحديث عندها أنه (صلى الله عليه وسلم) أراد بعض المال دون بعض، وأنه لم يرد به الأصول والعقار، فانقادت وسلمت للحديث. وإنما كان هجرها له اقباضا عن لقائه وترك مواصله وليس هذا من الهجران المحرم، وإنما المحرم من ذلك أن يلتقيا فلا يسلم أحدهما على صاحبه، ولم يرو أحد أنهما التقيا وامتنعا من التسليم، ولو فعلا ذلك لم يكونا بذلك متهاجرين إلا أن تكون النفوس مظهرة
شرح صحيح البخارى لابن بطال (5/ 258)
3 - باب: نفقة نساء النبى (صلى الله عليه وسلم) بعد وفاته
909 / فيه: أبو هريرة، قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم) : (لا يقتسم ورثتى دينارا، ما تركت بعد نفقة نسائى، ومئونة عاملى، فهو صدقة) . 1910 / وفيه: عائشة، توفى النبى، (صلى الله عليه وسلم) ، وما فى بيتى من شىء يأكله ذو كبد إلا شطر شعير فى رف لى، فأكلت منه حتى طال على؛ فكلته ففنى. 1911 / وفيه: عمرو بن الحارث، ما ترك النبى، (صلى الله عليه وسلم) ، إلا سلاحه، وبغلته البيضاء، وأرضا تركها صدقة. قال الطبرى: قوله: (لا تقتسم ورثتى دينارا ولا درهما) ليس بمعنى النهى؛ لأنه لم يترك (صلى الله عليه وسلم) دينارا ولا درهما يقتسم؛ لأنه مات ودرعه مرهونة بوسق من شعير، ولا يجوز النهى عما لا سبيل إلى فعله، وإنما ينهى المرء عما يمكن وقوعه منه. ومعنى الخبر أنه ليس تقتسم ورثتى دينارا ولا درهما؛ لأنى لا أخلفهما بعدي.
شرح صحيح البخارى لابن بطال (5/ 259)
وفى حديث أبى هريرة من الفقه الدلالة البينة على أن الله أباح لعباده
شرح صحيح البخارى لابن بطال (5/ 260)
المؤمنين اتخاذ الأموال والضياع ما يسعهم لأقواتهم وأقوات أهليهم وعيالهم، ولما ينوب من النوائب ويفضل عن الكفاية؛ لأن الرسول جعل الفضل عن نفقة أهله للسنة ومئونة عامله صدقة، فكذلك كان هو يأخذ فى حياته، فكان يأخذ ما بقى فيجعله فيما أراه الله من قوة الإسلام، ومنافع أهله، والخيل والسلاح، وما يمكن صرفه فى ذلك فهو مال كثير. وفى ذلك الدليل الواضح على جواز اتخاذ الأموال واقتنائها؛ طلب الاستغناء بها عن الحاجة إلى الناس، وصونا للوجه والنفس استنانا برسول الله، وأن ذلك أفضل من الفقر والفاقة إذا أدى حق الله منها، ولو كان الفقر أفضل لما كان الرسول يختار أخس المنزلتين عند الله على أرفعهما، بل كان يقسم أمواله وأصوله على أصحابه ولا سيما بين ذوى الحاجة منهم، فبان فساد قول من منع اتخاذ الأموال وادخار الفضل عن قوت يوم وليلة، ووضح خطأ قول من زعم أن التوكل لا يصح لمؤمن على ربه إلا بعد ألا يحتبس بعد غدائه وعشائه شيئا فى ملكه، وأن احتباسه ذلك يخرجه من معنى التوكل ويدخله فى معنى من أساء الظن بربه. ولا يجوز أن يقال أن أحدا أحسن ظنا بربه من النبى (صلى الله عليه وسلم) ولا خفاء بفساد قولهم، فإن اعترضوا بما روى عن ابن مسعود أن النبى (صلى الله عليه وسلم) قال: (لا تتخذوا الضيعة فترغبوا فى الدنيا) فمعنى ذلك: لا تتخذوها إذا خفتم على أنفسكم باتخاذها الرغبة فى الدنيا، فأما إذا لم تخافوا ذلك فلا يضركم اتخاذها بدليل اتخاذ النبى (صلى الله عليه وسلم) لها. فإن قيل: فقد روى مسروق، عن عائشة قالت: (قال النبى
شرح صحيح البخارى لابن بطال (5/ 261)
عليه السلام لبلال: أطعمنا. قال: ماعندى إلا صبر تمر خبأناه لك. قال: أما تخشى أن يخسف الله به فى نار جهنم؟ قال: أنفق يا بلال ولا تخف من ذى العرش إقلالا) . قيل: كان هذا منه فى حال ضيق عندهم، فكان يأمر أهل السعة أن يعودوا بفضلهم على أهل الحاجة حتى فتح الله عليهم الفتوح ووسع على أصحابه فى المعاش، فوسع على أصحابه فى الاقتناء والادخار إذا أدوا حق الله فيه. قال المهلب: ومن أجل ظاهر حديث أبى هريرة والله أعلم طلبت فاطمة ميراثها فى الأصول؛ لأنها وجهت قوله: (لا تقتسم ورثتى دينارا ولا درهما) إلى الدنانير والدراهم خاصة، لا إلى الطعام والأثاث والعروض وما يجرى فيه المئونة والنفقة.
شرح صحيح البخارى لابن بطال (5/ 265)
23 / وفيه: ابن الحنفية، قال: لو كان على ذاكرا عثمان ذكره يوم جاءه ناس فشكوا سعاة عثمان، فقال لى على: اذهب إلى عثمان، فأخبره أنها صدقة رسول الله (صلى الله عليه وسلم) ، فمر سعاتك يعملوا بها، فأتيته بها، فقال: أغنها عنا، فأتيت بها عليا، فأخبرته فقال: ضعها حيث أخذتها. وقال ابن الحنفية أيضا: أرسلنى أبى، خذ هذا الكتاب، فاذهب به إلى عثمان، فإن فيه أمر النبى، (صلى الله عليه وسلم) ، فى الصدقة. قال: اتفاق الأمة بعد النبى (صلى الله عليه وسلم) أنه لم يملك أحد درعه ولا عصاه وسيفه وقدحه وخاتمه ونعله، يدل أنهم فهموا من قوله: (لا نورث، ما تركنا صدقة) أنه عام فى صغير الأشياء وكبيرها فصار هذا إجماعا معصوما، لأنه لا يجوز على جماعة الصحابة الخطأ فى التأويل، وهذا رد على الشيعة الذين ادعو أن أبا بكر الصديق وعمر بن الحطاب حرما فاطمة والعباس ميراثهما من النبي. وقد روى الطبرى قال: حدثنا يعقوب ابن إبراهيم، قال: حدثنا ابن علية، قال: حدثنا أبو إسحاق قال: قلت لأبى جعفر: أرأيت عليا حين ولى العراق وما كان بيده من سلطانه كيف صنع فى سهم ذى القربى؟ قال: سلك به والله طريق أبى بكر وعمر) . قال المهلب: إنما ذكر هذه الآثار كلها فى هذا الباب لتكون سنة للخلفاء فى الختم واتخاذ الخاتم لما يحتاج فيه إليه، واتخاذ السيف والدرع أيضا للحرب، وأما الشعر فإنما استعمله الناس على سبيل التبرك به من النبى خاصة، وليس ذلك من غيره بتلك المنزلة، وكذلك
المفهم لما أشكل من تلخيص كتاب مسلم (6/ 686)
و(قوله: إن الأنبياء لم يورثوا دينارا ولا درهما) يعني: أنهم صلوات الله
المفهم لما أشكل من تلخيص كتاب مسلم (6/ 687)
عليهم كان الغالب عليهم الزهد، فلا يتركون ما يورث عنهم، ومن ترك منهم شيئا، يصح أن يورث عنه، تصدق قبل موته، كما فعل نبينا صلى الله عليه وسلم حين قال: لا نورث، ما تركنا صدقة (1).
شرح سنن أبي داود لابن رسلان (15/ 69)
(وإن الأنبياء لم يورثوا) من بعدهم (دينارا ولا درهما) كما يورث غيرهم إنما (ورثوا العلم) الذي قد نقل عنهم ولا يتملك ورثته ما ترك من أموال بني النضير، بل هو كما قال: "ما تركت بعدي صدقة" (1).
وفيه رد للشيعة القائلين بأن النبي - صلى الله عليه وسلم - يورث كما يورث غيره متمسكين بعموم آية المواريث، معرضين كما كان معلوما عند الصحابة من الحديث الدال على الخصوص، وهو قوله: "نحن معاشر الأنبياء لا نورث، ما
شرح المصابيح لابن الملك (1/ 203)
"وإن الأنبياء لم يورثوا دينارا ولا درهما"، خص الدرهم بالذكر؛ لأن نفي الدينار لا يستلزم نفيه.
ولا يرد الاعتراض على هذا بأنه - عليه الصلاة والسلام - كان له صفايا بني النضير، وفدك خيبر إلى أن مات، وخلفها، وكان لشعيب - عليه السلام - أغنام كثيرة، وكان أيوب وإبراهيم - عليهما الصلاة والسلام - كل منهما ذا نعمة كثيرة؛ لأن المراد: أنه ما ورثت أولادهم وأزواجهم شيئا من ذلك، بل بقي ذلك بعدهم معدا لنوائب المسلمين.
موطأ مالك ت الأعظمي (5/ 1445)
3643/ 828 - مالك عن ابن شهاب، عن عروة بن الزبير، عن عائشة أم المؤمنين؛ أن أزواج النبي صلى الله عليه وسلم حين توفي رسول الله صلى الله عليه وسلم، أردن أن يبعثن عثمان بن عفان إلى أبي بكر الصديق. فيسألنه ميراثهن من رسول الله صلى الله عليه وسلم. [ص:1445]
فقالت (1) عائشة: أليس قد قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: لا نورث. ما تركنا فهو صدقة.
_________
الكلام: 27
(1) في ص وق: «فقالت لهن».
[التخريج]
أخرجه أبو مصعب الزهري، 2096 في الجامع؛ والشيباني، 727 في الفرائض؛ وابن حنبل، 26303 في م6 ص262 عن طريق إسحاق بن عيسى؛ والبخاري، 6730 في الفرائض عن طريق عبد الله بن مسلمة؛ ومسلم، الجهاد: 51 عن طريق يحيى بن يحيى؛ وأبو داود، 2976 في الخراج عن طريق القعنبي؛ وابن حبان، 6611 في م14 عن طريق عمر بن سعيد بن سنان عن أحمد بن أبي بكر؛ والقابسي، 44، كلهم عن مالك به.
مسند أبي داود الطيالسي (1/ 62)
61 - حدثنا أبو داود قال: حدثنا شعبة، قال: أخبرني عمرو بن مرة، قال: سمعت أبا البختري، قال: سمعت حديثا من رجل فأعجبني فاشتهيت أن أكتبه فقلت: اكتبه لي فأتاني به مكتوبا مزبرا، قال [ص:63]: دخل العباس، وعلي على عمر رضي الله عنهم وهما يختصمان قال: وعند عمر، طلحة، والزبير، وسعد، وعبد الرحمن بن عوف رضي الله عنهم فقال لهم عمر: أنشدكم بالله أولم تعلموا أولم تسمعوا أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «إن كل مال النبي صلى الله عليه وسلم صدقة إلا ما أطعمه أهله أو كساهم إنا لا نورث» ؟ فقالوا: بلى فكان رسول الله صلى الله عليه وسلم ينفق من ماله على أهله ويتصدق بفضله
مسند أبي داود الطيالسي (1/ 182)
223 - حدثنا أبو داود قال: حدثنا شعبة، عن عمرو بن مرة، عن أبي البختري، قال: سمعت من رجل حديثا فأعجبني فقلت: اكتبه فأتاني به مكتوبا مزبرا قال: دخل علي والعباس على عمر وعنده عبد الرحمن بن عوف، والزبير بن العوام وسعد بن أبي وقاص فقال: أنشدكم بالله أولم تسمعوا أولم تعلموا أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «كل مال النبي صلى الله عليه وسلم صدقة إلا ما أطعمه أهله وكساهم إنا لا نورث» ، قالوا: بلى
مصنف عبد الرزاق الصنعاني (5/ 469)
9772 - عن معمر، عن الزهري، عن مالك بن أوس بن الحدثان النصري قال: أرسل إلي عمر بن الخطاب أنه قد حضر المدينة أهل أبيات من قومك، وإنا قد أمرنا لهم برضح فاقسمه بينهم قلت: يا أمير المؤمنين مر بذلك غيري قال: اقبضه أيها المرء قال: فبينا أنا كذلك جاءه مولاه فقال: هذا عثمان، وعبد الرحمن بن عوف، وسعد بن أبي وقاص، والزبير بن العوام - قال: ولا أدري أذكر طلحة أم لا؟ - يستأذنون عليك قال: ائذن لهم قال: ثم مكث ساعة، ثم جاء فقال: هذا العباس وعلي يستأذنان عليك قال: ائذن لهما قال: ثم مكث ساعة قال: فلما دخل العباس قال: يا أمير المؤمنين اقض بيني وبين هذا - وهما يومئذ يختصمان فيما أفاء الله على رسول الله صلى الله عليه وسلم من أموال بني النضير - فقال القوم: اقض بينهما يا أمير المؤمنين، وأرح كل واحد منهما من صاحبه، فقد طالت خصومتهما، فقال عمر: أنشدكم الله الذي بإذنه تقوم السموات والأرض، أتعلمون أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «لا نورث [ص:470]، ما تركنا صدقة؟» قال: قالوا: قد قال ذلك، ثم قال لهما مثل ذلك فقالا: نعم قال لهم: فإني سأخبركم عن هذا الفيء: إن الله تبارك وتعالى، خص نبيه صلى الله عليه وسلم منه بشيء، لم يعطه غيره فقال: " ما أفاء الله على رسوله منهم فما أوجفتم عليه من خيل ولا ركاب ولكن الله يسلط رسله على من يشاء فكانت هذه لرسول الله صلى الله عليه وسلم خاصة، ثم والله ما احتازها دونكم، ولا استأثر بها عليكم، لقد قسم والله بينكم، وبثها فيكم حتى بقي منها هذا المال، فكان ينفق على أهله منه سنة - قال: وربما قال: ويحبس قوت أهله منه سنة - ثم يجعل ما بقي منه مجعل مال الله، فلما قبض رسول الله صلى الله عليه وسلم قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله صلى الله عليه وسلم بعده، أعمل فيه بما كان يعمل رسول الله صلى الله عليه وسلم فيها. ثم أقبل على علي والعباس فقال: وأنتما تزعمان أنه فيها ظالم فاجر، والله يعلم أنه فيها صادق بار تابع للحق، ثم وليتها بعد أبي بكر سنتين من إمارتي، فعملت فيها بما عمل رسول الله صلى الله عليه وسلم وأبو بكر، وأنتما تزعمان أني فيها ظالم فاجر، والله يعلم أني فيها صادق بار تابع للحق، ثم جئتماني، جاءني هذا - يعني العباس - يسألني ميراثه من ابن أخيه، وجاءني [ص:471] هذا - يعني عليا - يسألني ميراث امرأته من أبيها فقلت لكما: إن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «لا نورث، ما تركنا صدقة» ثم بدا لي أن أدفعها إليكما، فأخذت عليكما عهد الله وميثاقه لتعملان فيها بما عمل فيها رسول الله صلى الله عليه وسلم، وأبو بكر وأنا ما وليتها، فقلتما: ادفعها إلينا على ذلك، أتريدان منا قضاء غير هذا؟ والذي بإذنه تقوم السماء والأرض، لا أقضي بينكما بقضاء غير هذا، إن كنتما عجزتما عنها فادفعاها إلي. قال: فغلبه علي عليها، فكانت بيد علي، ثم بيد حسن، ثم بيد حسين، ثم بيد علي بن حسين، ثم بيد حسن بن حسن، ثم بيد زيد بن حسن قال معمر: ثم بيد عبد الله بن حسن، ثم أخذها هؤلاء - يعني بني العباس
مصنف عبد الرزاق الصنعاني (5/ 471)
9773 - عن معمر، عن الزهري، عن عروة، وعمرة، قالا: إن أزواج النبي صلى الله عليه وسلم أرسلن إلى أبي بكر يسألن ميراثهن من رسول الله صلى الله عليه وسلم، فأرسلت إليهن عائشة: ألا تتقين الله؟ ألم يقل رسول الله صلى الله عليه وسلم: «لا نورث، ما تركنا صدقة»؟ قال: فرضين بقولها، وتركن ذلك
مصنف عبد الرزاق الصنعاني (5/ 472)
9774 - عن معمر، عن الزهري، عن عروة، عن عائشة، أن فاطمة، والعباس، أتيا أبا بكر يلتمسان ميراثهما من رسول الله صلى الله عليه وسلم - وهما حينئذ يطلبان أرضه من فدك، وسهمه من خيبر - فقال لهما أبو بكر: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: «لا نورث، ما تركنا صدقة، إنما يأكل آل محمد صلى الله عليه وسلم من هذا المال» وإني والله لا أدع أمرا رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يصنعه، إلا صنعته قال: فهجرته فاطمة، فلم تكلمه في ذلك حتى ماتت، فدفنها علي ليلا، ولم يؤذن بها أبا بكر قالت عائشة: وكان لعلي من الناس حياة فاطمة حظوة، فلما توفيت فاطمة انصرفت وجوه الناس عنه، فمكثت فاطمة ستة أشهر بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم توفيت، قال معمر: فقال رجل للزهري: فلم يبايعه علي ستة أشهر؟ قال: لا، ولا أحد من بني هاشم حتى بايعه علي، فلما رأى علي انصراف وجوه الناس عنه [ص:473]، أسرع إلى مصالحة أبي بكر
مسند أحمد مخرجا (1/ 188)
9 - حدثنا عبد الرزاق، قال حدثنا معمر، عن الزهري، عن عروة، عن عائشة أن فاطمة والعباس أتيا أبا بكر رضي الله عنه يلتمسان ميراثهما من رسول الله صلى الله عليه وسلم وهما حينئذ يطلبان أرضه من فدك وسهمه من خيبر، فقال لهم أبو بكر: إني سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: «لا نورث ما تركنا صدقة، إنما يأكل آل محمد في هذا المال» ، وإني والله لا أدع أمرا رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يصنعه فيه إلا صنعته "
مسند أحمد مخرجا (1/ 306)
172 - حدثنا سفيان، عن عمرو، عن الزهري، عن مالك بن أوس، قال: سمعت عمر يقول لعبد الرحمن بن عوف، وطلحة، والزبير، وسعد: نشدتكم بالله الذي تقوم السماء والأرض به أعلمتم أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «إنا لا نورث ما تركنا صدقة» قالوا: اللهم نعم
مسند أحمد مخرجا (1/ 416)
333 - حدثنا عبد الرزاق، حدثنا معمر، عن الزهري، عن مالك بن أوس بن الحدثان، قال: أرسل إلي عمر - فذكر الحديث - فقلت لكما: إن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «لا نورث ما تركنا صدقة»
مسند أحمد مخرجا (1/ 417)
336 - حدثنا سفيان، عن عمرو، عن الزهري، عن مالك بن أوس، عن عمر قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: «إنا لا نورث ما تركنا صدقة»
مسند أحمد مخرجا (16/ 47)
9972 - حدثنا وكيع، عن سفيان، عن أبي الزناد، عن الأعرج، عن أبي هريرة قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: «إنا معشر الأنبياء لا نورث، ما تركت بعد مئونة عاملي، ونفقة نسائي، صدقة»
صحيح البخاري (4/ 12)
2776 - حدثنا عبد الله بن يوسف، أخبرنا مالك، عن أبي الزناد، عن الأعرج، عن أبي هريرة رضي الله عنه: أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «لا يقتسم ورثتي دينارا ولا درهما ما تركت بعد نفقة نسائي، ومئونة عاملي فهو صدقة»
__________
[تعليق مصطفى البغا]
2624 (3/1020) -[ ش أخرجه مسلم في الجهاد والسير باب قول النبي صلى الله عليه وسلم " لا نورث ما تركنا صدقة " رقم 1760. (مؤونة عاملي) نفقة عمالي من قيم على وقف أو أجير أو وكيل]
[2929، 6348]
صحيح البخاري (4/ 79)
3092 - حدثنا عبد العزيز بن عبد الله، حدثنا إبراهيم بن سعد، عن صالح، عن ابن شهاب، قال: أخبرني عروة بن الزبير، أن عائشة أم المؤمنين رضي الله عنها أخبرته، أن فاطمة - عليها السلام - ابنة رسول الله صلى الله عليه وسلم، سألت أبا بكر الصديق بعد وفاة رسول الله صلى الله عليه وسلم، أن يقسم لها ميراثها، مما ترك رسول الله صلى الله عليه وسلم مما أفاء الله عليه،
3093 - فقال لها أبو بكر: إن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «لا نورث، ما تركنا صدقة»، فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم، فهجرت أبا بكر، فلم تزل مهاجرته حتى توفيت، وعاشت بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم ستة أشهر، قالت: وكانت فاطمة تسأل أبا بكر نصيبها مما ترك رسول الله صلى الله عليه وسلم من خيبر، وفدك، وصدقته بالمدينة، فأبى أبو بكر عليها ذلك، وقال: لست تاركا شيئا، كان رسول الله صلى الله عليه وسلم يعمل به إلا عملت به، فإني أخشى إن تركت شيئا من أمره أن أزيغ فأما صدقته بالمدينة فدفعها عمر إلى علي، وعباس، وأما خيبر، وفدك، فأمسكها عمر، وقال: هما صدقة رسول الله صلى الله عليه وسلم، كانتا لحقوقه التي تعروه ونوائبه، وأمرهما إلى من ولي الأمر، قال: فهما على ذلك إلى اليوم، قال أبو عبد الله: «اعتراك افتعلت من عروته، فأصبته ومنه يعروه واعتراني»
__________
[تعليق مصطفى البغا]
2926 (3/1126) -[ ش أخرجه مسلم في الجهاد والسير باب قول النبي صلى الله عليه وسلم لا نورث. . رقم 1759. (أفاء الله) من الفيء وهو يأخذه المسلمون من عدوهم بدون قتال. (فهجرت) أي لازمت بيتها ولم تلتق به. (فدك) مكان بينه وبين المدينة مرحلتان. (صدقته) أملاكه التي صارت بعده صدقة موقوفة. (فدفعها) سلمها إليهما ليتصرفا فيها وينتفعا منها بقدر حقهما كما كان يتصرف النبي صلى الله عليه وسلم لا على أنها ملك لهما. (تعروه) تنزل به وتنتابه. (نوائبه) جمع نائبة وهي الحادثة التي تصيب الإنسان. (على ذلك) أي لم يغير حكمهما عما كان عليه زمن أبي بكر وعمر رضي الله عنهما]
[3508، 3810، 3998، 6346، 6349]
صحيح البخاري (4/ 81)
3094 - حدثنا إسحاق بن محمد الفروي، حدثنا مالك بن أنس، عن ابن شهاب، عن مالك بن أوس بن الحدثان، وكان محمد بن جبير، - ذكر لي ذكرا من حديثه ذلك، فانطلقت حتى أدخل على مالك بن أوس، فسألته عن ذلك الحديث، فقال مالك - بينا أنا جالس في أهلي حين متع النهار، إذا رسول عمر بن الخطاب يأتيني، فقال: أجب أمير المؤمنين، فانطلقت معه حتى أدخل على عمر، فإذا هو جالس على رمال سرير، ليس بينه وبينه فراش، متكئ على وسادة من أدم، فسلمت عليه ثم جلست، فقال: يا مال، إنه قدم علينا من قومك أهل أبيات، وقد أمرت فيهم برضخ، فاقبضه فاقسمه بينهم، فقلت: يا أمير المؤمنين، لو أمرت به غيري، قال: اقبضه أيها المرء، فبينا أنا جالس عنده أتاه حاجبه يرفا، فقال: هل لك في عثمان، وعبد الرحمن بن عوف، والزبير، وسعد بن أبي وقاص يستأذنون؟ قال: نعم، فأذن لهم، فدخلوا، فسلموا وجلسوا، ثم جلس يرفا يسيرا، ثم قال: هل لك في علي، وعباس؟ قال: نعم، فأذن لهما، فدخلا، فسلما فجلسا، فقال عباس [ص:80]: يا أمير المؤمنين، اقض بيني وبين هذا، وهما يختصمان فيما أفاء الله على رسوله صلى الله عليه وسلم من مال بني النضير، فقال الرهط، عثمان وأصحابه: يا أمير المؤمنين اقض بينهما، وأرح أحدهما من الآخر، قال عمر: تيدكم أنشدكم بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض، هل تعلمون أن رسول الله صلى الله عليه وسلم، قال: «لا نورث ما تركنا صدقة» يريد رسول الله صلى الله عليه وسلم نفسه؟ قال الرهط: قد قال: ذلك، فأقبل عمر على علي، وعباس، فقال: أنشدكما الله، أتعلمان أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قد قال ذلك؟ قالا: قد قال ذلك، قال عمر: فإني أحدثكم عن هذا الأمر، إن الله قد خص رسوله صلى الله عليه وسلم في هذا الفيء بشيء لم يعطه أحدا غيره، ثم قرأ: {وما أفاء الله على رسوله منهم} [الحشر: 6]- إلى قوله - {قدير} [الحشر: 6]، فكانت هذه خالصة لرسول الله صلى الله عليه وسلم، والله ما احتازها دونكم، ولا استأثر بها عليكم، قد أعطاكموها وبثها فيكم، حتى بقي منها هذا المال، فكان رسول الله صلى الله عليه وسلم ينفق على أهله نفقة سنتهم من هذا المال، ثم يأخذ ما بقي، فيجعله مجعل مال الله، فعمل رسول الله صلى الله عليه وسلم بذلك حياته، أنشدكم بالله، هل تعلمون ذلك؟ قالوا: نعم، ثم قال لعلي، وعباس، أنشدكما بالله، هل تعلمان ذلك؟ قال عمر: ثم توفى الله نبيه صلى الله عليه وسلم، فقال أبو بكر: أنا ولي رسول الله صلى الله عليه وسلم، فقبضها أبو بكر، فعمل فيها بما عمل رسول الله صلى الله عليه وسلم، والله يعلم: إنه فيها لصادق بار راشد تابع للحق، ثم توفى الله أبا بكر، فكنت أنا ولي أبي بكر، فقبضتها سنتين من إمارتي، أعمل فيها بما عمل رسول الله صلى الله عليه وسلم، وما عمل فيها أبو بكر، والله يعلم: إني فيها لصادق بار راشد تابع للحق، ثم جئتماني تكلماني، وكلمتكما واحدة، وأمركما واحد، جئتني يا عباس، تسألني نصيبك من ابن أخيك، وجاءني هذا - يريد عليا - يريد نصيب امرأته من أبيها، فقلت لكما: إن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «لا نورث، ما تركنا صدقة»، فلما بدا لي أن أدفعه إليكما، قلت: إن شئتما دفعتها إليكما، على أن عليكما عهد الله وميثاقه: لتعملان فيها بما عمل فيها رسول الله صلى الله عليه وسلم، وبما عمل فيها أبو بكر، وبما عملت فيها منذ وليتها، فقلتما: ادفعها إلينا، فبذلك دفعتها إليكما، فأنشدكم بالله، هل دفعتها إليهما بذلك؟ قال الرهط: نعم، ثم أقبل على [ص:81] علي، وعباس، فقال: أنشدكما بالله، هل دفعتها إليكما بذلك؟ قالا: نعم، قال: فتلتمسان مني قضاء غير ذلك، فوالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض، لا أقضي فيها قضاء غير ذلك، فإن عجزتما عنها فادفعاها إلي، فإني أكفيكماها
__________
[تعليق مصطفى البغا]
2927 (3/1126) -[ ش (ذكرا) شيئا منه. (متع النهار) ارتفع وطال ارتفاعه وذلك قبل الزوال. (رمال سرير) ما ينسج من ورق النخيل ليضطجع عليه. (أدم) جلد. (يا مال) مرخم يا مالك والترخيم حذف آخر الاسم تخفيفا. (برضخ) عطية قليلة غير مقدرة. (هل لك في عثمان. .) هل لك إذن فيهم ورغبة في دخولهم. (تيدكم) اسم فعل بمعنى اصبروا واتئدوا. (أنشدكم) أسألكم. (هذا الأمر) هذه المسألة وهي العمل في تركة رسول الله صلى الله عليه وسلم. (قرأ) أي عمر رضي الله عنه وتتمة الآية {فما أوجفتم عليه من خيل ولا ركاب ولكن الله يسلط رسله على من يشاء والله على كل شيء قدير} / الحشر 6 /. (أفاء) من الفيء وهو ما يغنمه المسلمون من أعدائهم بدون قتال. (أوجفتم) من الإيجاف وهو السير السريع. (ركاب) الإبل التي يركب عليها أي فما حصلتموه بالقتال ولكن الله تعالى سلط رسوله عليهم وهزمهم. (ما احتازها دونكم) ما جمعها واستأثر بها وحده بل كان لكم منها نصيب. (استأثر) استبد وتخصص. (بثها فيكم) فرقها عليكم. (هذا المال) الذي هو نصيب رسول الله صلى الله عليه وسلم. (ولي) وصيه الذي يتولى أموره من بعده. (بار) محسن صادق وفي من البر وهو الإحسان. (فتلتمسان) تطلبان]
[ر 2748]
صحيح البخاري (5/ 20)
3711 - حدثنا أبو اليمان، أخبرنا شعيب، عن الزهري، قال: حدثني عروة بن الزبير، عن عائشة، أن فاطمة، عليها السلام، أرسلت إلى أبي بكر تسأله ميراثها من النبي صلى الله عليه وسلم فيما أفاء الله على رسوله صلى الله عليه وسلم، تطلب صدقة النبي صلى الله عليه وسلم التي بالمدينة وفدك، وما بقي من خمس خيبر،
3712 - فقال أبو بكر: إن رسول الله صلى الله عليه وسلم، قال: «لا نورث ما تركنا فهو صدقة، إنما يأكل آل محمد من هذا المال، يعني مال الله، ليس لهم أن يزيدوا على المأكل»، وإني والله لا أغير شيئا من صدقات النبي صلى الله عليه وسلم التي كانت عليها في عهد النبي صلى الله عليه وسلم، ولأعملن فيها بما عمل فيها رسول الله صلى الله عليه وسلم، فتشهد علي ثم قال: إنا قد عرفنا يا أبا بكر فضيلتك، وذكر قرابتهم من رسول الله صلى الله عليه وسلم وحقهم، فتكلم أبو بكر فقال: والذي نفسي بيده، لقرابة رسول الله صلى الله عليه وسلم أحب إلي أن أصل من قرابتي
__________
[تعليق مصطفى البغا]
3508 (3/1360) -[ ر 2926]
صحيح البخاري (5/ 90)
4033 - حدثنا أبو اليمان، أخبرنا شعيب، عن الزهري، قال: أخبرني مالك بن أوس بن الحدثان النصري، أن عمر بن الخطاب رضي الله عنه دعاه، إذ جاءه حاجبه يرفا، فقال: هل لك في عثمان، وعبد الرحمن، والزبير، وسعد يستأذنون؟ فقال: نعم فأدخلهم، فلبث قليلا ثم جاء فقال: هل لك في عباس، وعلي يستأذنان؟ قال: نعم، فلما دخلا قال عباس: يا أمير المؤمنين اقض بيني وبين هذا، وهما يختصمان في الذي أفاء الله على رسوله صلى الله عليه وسلم من بني النضير، فاستب علي، وعباس، فقال الرهط: يا أمير المؤمنين اقض بينهما، وأرح أحدهما من الآخر، فقال عمر: اتئدوا أنشدكم بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض، هل تعلمون أن رسول الله صلى الله عليه وسلم، قال: «لا نورث ما تركنا صدقة» يريد بذلك نفسه؟ قالوا: قد قال ذلك، فأقبل عمر على عباس، وعلي فقال: أنشدكما بالله، هل تعلمان أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قد قال ذلك؟ قالا: نعم، قال: فإني أحدثكم عن هذا الأمر، إن الله سبحانه كان خص رسوله صلى الله عليه وسلم في هذا الفيء بشيء لم يعطه أحدا غيره، فقال جل ذكره: {وما أفاء الله على رسوله منهم فما أوجفتم عليه من خيل ولا ركاب} [الحشر: 6]- إلى قوله - {قدير} [الحشر: 6]، فكانت هذه خالصة لرسول الله صلى الله عليه وسلم، ثم والله ما احتازها دونكم، ولا استأثرها عليكم، لقد أعطاكموها وقسمها فيكم حتى بقي هذا المال منها، فكان رسول الله صلى الله عليه وسلم ينفق على أهله نفقة سنتهم من هذا المال، ثم يأخذ ما بقي فيجعله مجعل مال الله، فعمل ذلك رسول الله صلى الله عليه وسلم حياته، ثم توفي النبي صلى الله عليه وسلم، فقال أبو بكر: فأنا ولي رسول الله صلى الله عليه وسلم، فقبضه أبو بكر فعمل فيه بما عمل به رسول الله صلى الله عليه وسلم، وأنتم حينئذ، فأقبل على علي، وعباس وقال: تذكران أن أبا بكر فيه كما تقولان، والله يعلم: إنه فيه لصادق بار راشد تابع للحق؟ ثم توفى الله أبا بكر، فقلت: أنا ولي رسول الله صلى الله عليه وسلم، وأبي بكر، فقبضته سنتين من إمارتي أعمل فيه بما عمل فيه رسول الله صلى الله عليه وسلم، وأبو بكر، والله يعلم: أني فيه صادق بار راشد تابع للحق؟ ثم جئتماني كلاكما، وكلمتكما واحدة وأمركما جميع، فجئتني - يعني عباسا - فقلت لكما: إن رسول الله صلى الله عليه وسلم، قال: «لا نورث [ص:90] ما تركنا صدقة» فلما بدا لي أن أدفعه إليكما قلت: إن شئتما دفعته إليكما، على أن عليكما عهد الله وميثاقه: لتعملان فيه بما عمل فيه رسول الله صلى الله عليه وسلم وأبو بكر وما عملت فيه منذ وليت، وإلا فلا تكلماني، فقلتما ادفعه إلينا بذلك، فدفعته إليكما، أفتلتمسان مني قضاء غير ذلك، فوالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض، لا أقضي فيه بقضاء غير ذلك حتى تقوم الساعة، فإن عجزتما عنه فادفعا إلي فأنا أكفيكماه،
4034 - قال: فحدثت هذا الحديث عروة بن الزبير، فقال: صدق مالك بن أوس: أنا سمعت عائشة رضي الله عنها، زوج النبي صلى الله عليه وسلم، تقول: " أرسل أزواج النبي صلى الله عليه وسلم عثمان إلى أبي بكر، يسألنه ثمنهن مما أفاء الله على رسوله صلى الله عليه وسلم فكنت أنا أردهن، فقلت لهن: ألا تتقين الله، ألم تعلمن أن النبي صلى الله عليه وسلم كان يقول: «لا نورث، ما تركنا صدقة - يريد بذلك نفسه - إنما يأكل آل محمد صلى الله عليه وسلم في هذا المال» فانتهى أزواج النبي صلى الله عليه وسلم إلى ما أخبرتهن، قال: فكانت هذه الصدقة بيد علي، منعها علي عباسا فغلبه عليها، ثم كان بيد حسن بن علي، ثم بيد حسين بن علي، ثم بيد علي بن حسين، وحسن بن حسن، كلاهما كانا يتداولانها، ثم بيد زيد بن حسن، وهي صدقة رسول الله صلى الله عليه وسلم حقا
__________
[تعليق مصطفى البغا]
3809 (4/1479) -[ ش أخرجه مسلم في الجهاد والسير باب حكم الفيء رقم 1757
(فاستب. .) ذكر كل منهما مساوئ الآخر. (أتئدوا) تأنوا. (تذكران أن أبا بكر فيه كما تقولان) هل تذكران أن أبا بكر رضي الله عنه قضى فيما ترك رسول الله صلى الله عليه وسلم كما تطلبان أي من قسمته بين ورثته كالميراث. أم قضى فيه كما أقول؟. . (يسألنه ثمنهن مما أقاء الله) يطلبن منه أن يعطيهن مما ترك رسول الله صلى الله عليه وسلم كميراث وهو الثمن مما ترك. (هذه الصدقة) أي ما تركه رسول الله صلى الله عليه وسلم. (فغلبه عليها) بالتصرف فيها وتحصيل غلاتها لا بتخصيص الحاصل بنفسه. (يتداولانها) يتناوبان في التصرف بها]
[ر 2748]
صحيح البخاري (5/ 90)
4035 - حدثنا إبراهيم بن موسى، أخبرنا هشام، أخبرنا معمر، عن الزهري، عن عروة، عن عائشة، أن فاطمة عليها السلام، والعباس، أتيا أبا بكر يلتمسان ميراثهما، أرضه من فدك، وسهمه من خيبر، فقال أبو بكر: سمعت النبي صلى الله عليه وسلم، يقول: «لا نورث ما تركنا صدقة، إنما يأكل آل محمد في هذا المال» والله لقرابة رسول الله صلى الله عليه وسلم أحب إلي أن أصل من قرابتي
__________
[تعليق مصطفى البغا]
3810 (4/1481) -[ ر 2926]
صحيح البخاري (5/ 140)
4240 - حدثنا يحيى بن بكير، حدثنا الليث، عن عقيل، عن ابن شهاب، عن عروة، عن عائشة، أن فاطمة عليها السلام، بنت النبي صلى الله عليه وسلم أرسلت إلى أبي بكر تسأله ميراثها من رسول الله صلى الله عليه وسلم مما أفاء الله عليه بالمدينة، وفدك وما بقي من خمس خيبر فقال أبو بكر: إن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «لا نورث، ما تركنا صدقة، إنما يأكل آل محمد - صلى الله عليه وسلم - في هذا المال»، وإني والله لا أغير شيئا من صدقة رسول الله صلى الله عليه وسلم عن حالها التي كان عليها في عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم، ولأعملن فيها بما عمل به رسول الله صلى الله عليه وسلم. فأبى أبو بكر أن يدفع إلى فاطمة منها شيئا، فوجدت فاطمة على أبي بكر في ذلك، فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت، وعاشت بعد النبي صلى الله عليه وسلم ستة أشهر، فلما توفيت دفنها زوجها علي ليلا، ولم يؤذن بها أبا بكر وصلى عليها، وكان لعلي من الناس وجه حياة فاطمة، فلما توفيت استنكر علي وجوه الناس، فالتمس مصالحة أبي بكر ومبايعته، ولم يكن يبايع تلك الأشهر، فأرسل إلى أبي بكر: أن ائتنا ولا يأتنا أحد معك، كراهية لمحضر عمر، فقال عمر: لا والله لا تدخل عليهم وحدك، فقال أبو بكر: وما عسيتهم أن يفعلوا بي، والله لآتينهم، فدخل عليهم أبو بكر، فتشهد علي، فقال: إنا قد عرفنا فضلك وما أعطاك الله [ص:140]، ولم ننفس عليك خيرا ساقه الله إليك، ولكنك استبددت علينا بالأمر، وكنا نرى لقرابتنا من رسول الله صلى الله عليه وسلم نصيبا، حتى فاضت عينا أبي بكر، فلما تكلم أبو بكر قال: والذي نفسي بيده لقرابة رسول الله صلى الله عليه وسلم أحب إلي أن أصل من قرابتي، وأما الذي شجر بيني وبينكم من هذه الأموال، فلم آل فيها عن الخير، ولم أترك أمرا رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يصنعه فيها إلا صنعته، فقال علي لأبي بكر: موعدك العشية للبيعة، فلما صلى أبو بكر الظهر رقي على المنبر، فتشهد، وذكر شأن علي وتخلفه عن البيعة، وعذره بالذي اعتذر إليه، ثم استغفر وتشهد علي، فعظم حق أبي بكر، وحدث: أنه لم يحمله على الذي صنع نفاسة على أبي بكر، ولا إنكارا للذي فضله الله به، ولكنا نرى لنا في هذا الأمر نصيبا، فاستبد علينا، فوجدنا في أنفسنا، فسر بذلك المسلمون، وقالوا: أصبت، وكان المسلمون إلى علي قريبا، حين راجع الأمر المعروف
__________
[تعليق مصطفى البغا]
3998 (4/1549) -[ ش (فوجدت) من الموجدة وهي الغض وحصل ذلك لها على مقتضى البشرية ثم سكن بعد ذلك لما علمت وجه الحق. (فهجرته) لم تلتق به. (يؤذن) يعلم. (وجه) عذر في عدم مبايعته لاشتغاله ببنت رسول الله صلى الله عليه وسلم وتسلية خاطرها. (استنكر. .) رآها متغيرة وكأنها تنكر عليه. (كراهية لمحضر عمر) أي مخافة أن يحضر عمر رضي الله عنه معه وإنما كره ذلك لأن حضوره قد يكثر المعاتبة. (لم ننفس) لم نحسدك على الخلافة. (استبددت) من الاستبداد وهو الاستقلال بالشيء أي لم تعطنا شيئا من الإمارة أو الولاية ولم تأخذ رأينا فيها. (بالأمر) بأمر الخلافة. (فلم آل) أقصر. (عذره) قبل عذره. (قريبا) قريبين منه ومجيبين له ومقدرين. (راجع الأمر المعروف) أي رجع إلى ما هو حق وخير ومطابق لشرع الله عز وجل ووافق الصحابة رضي الله عنهم بالمبايعة للخلافة]
[ر 2926]
صحيح البخاري (8/ 149)
باب قول النبي صلى الله عليه وسلم: «لا نورث ما تركنا صدقة»
صحيح البخاري (8/ 149)
6725 - حدثنا عبد الله بن محمد، حدثنا هشام، أخبرنا معمر، عن الزهري، عن عروة، عن عائشة: أن فاطمة والعباس عليهما السلام، أتيا أبا بكر يلتمسان ميراثهما من رسول الله صلى الله عليه وسلم، وهما حينئذ يطلبان أرضيهما من فدك، وسهمهما من خيبر،
6726 - فقال لهما أبو بكر: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: «لا نورث، ما تركنا صدقة، إنما يأكل آل محمد من هذا المال» قال أبو بكر: والله لا أدع أمرا رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يصنعه فيه إلا صنعته، قال: فهجرته فاطمة، فلم تكلمه حتى ماتت
__________
[تعليق مصطفى البغا]
6346 (6/2474) -[ ر 2926]
صحيح البخاري (8/ 149)
6727 - حدثنا إسماعيل بن أبان، أخبرنا ابن المبارك، عن يونس، عن الزهري، عن عروة، عن عائشة: أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: «لا نورث ما تركنا صدقة»
صحيح مسلم (3/ 1378)
49 - (1757) وحدثني عبد الله بن محمد بن أسماء الضبعي، حدثنا جويرية، عن مالك، عن الزهري، أن مالك بن أوس، حدثه، قال: أرسل إلي عمر بن الخطاب، فجئته حين تعالى النهار، قال: فوجدته في بيته جالسا على سرير مفضيا إلى رماله، متكئا على وسادة من أدم، فقال لي: يا مال، إنه قد دف أهل أبيات من قومك، وقد أمرت فيهم برضخ، فخذه فاقسمه بينهم، قال: قلت: لو أمرت بهذا غيري، قال: خذه يا مال، قال: فجاء يرفا، فقال: هل لك يا أمير المؤمنين في عثمان، وعبد الرحمن بن عوف، والزبير، وسعد؟ فقال عمر: نعم، فأذن لهم فدخلوا، ثم جاء، فقال: هل لك في عباس، وعلي؟ قال: نعم، فأذن لهما، فقال عباس: يا أمير المؤمنين، اقض بيني وبين هذا الكاذب الآثم الغادر الخائن، فقال القوم: أجل يا أمير المؤمنين، فاقض بينهم وأرحهم [ص:1378]، فقال مالك بن أوس: يخيل إلي أنهم قد كانوا قدموهم لذلك، فقال عمر: اتئدا، أنشدكم بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض، أتعلمون أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «لا نورث ما تركنا صدقة»، قالوا: نعم، ثم أقبل على العباس، وعلي، فقال: أنشدكما بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض، أتعلمان أن رسول الله صلى الله عليه وسلم، قال: «لا نورث ما تركناه صدقة»، قالا: نعم، فقال عمر: إن الله جل وعز كان خص رسوله صلى الله عليه وسلم بخاصة، لم يخصص بها أحدا غيره، قال: {ما أفاء الله على رسوله من أهل القرى فلله وللرسول} [الحشر: 7]- ما أدري هل قرأ الآية التي قبلها أم لا - قال: فقسم رسول الله صلى الله عليه وسلم بينكم أموال بني النضير، فوالله، ما استأثر عليكم، ولا أخذها دونكم، حتى بقي هذا المال، فكان رسول الله صلى الله عليه وسلم يأخذ منه نفقة سنة، ثم يجعل ما بقي أسوة المال، ثم قال: أنشدكم بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض، أتعلمون ذلك؟ قالوا: نعم، ثم نشد عباسا، وعليا، بمثل ما نشد به القوم، أتعلمان ذلك؟ قالا: نعم، قال: فلما توفي رسول الله صلى الله عليه وسلم، قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله صلى الله عليه وسلم، فجئتما تطلب ميراثك من ابن أخيك، ويطلب هذا ميراث امرأته من أبيها، فقال أبو بكر: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: «ما نورث ما تركناه صدقة»، فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا، والله يعلم إنه لصادق بار راشد تابع للحق، ثم توفي أبو بكر وأنا ولي رسول الله صلى الله عليه وسلم، وولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا، والله يعلم إني لصادق بار راشد تابع للحق، فوليتها ثم جئتني أنت وهذا وأنتما جميع وأمركما واحد، فقلتما: ادفعها إلينا، فقلت: إن شئتم دفعتها إليكما على أن عليكما عهد الله أن تعملا فيها بالذي كان يعمل رسول الله صلى الله عليه وسلم، فأخذتماها بذلك، قال: أكذلك؟ قالا: نعم، قال: ثم جئتماني لأقضي بينكما، ولا والله لا أقضي بينكما بغير ذلك حتى تقوم الساعة، فإن عجزتما عنها فرداها إلي،
__________
[شرح محمد فؤاد عبد الباقي]
[ ش (تعالى النهار) أي ارتفع
(مفضيا) يعني ليس بينه وبين رماله شيء وإنما قال هذا لأن العادة أن يكون فوق الرمال فراش أو غيره
(رماله) بضم الراء وكسرها وهو ما ينسج من سعف النخل ونحوه ليضطجع عليه
(يا مال) هكذا هو في جميع النسخ يا مالك وهو ترخيم مالك بحذف الكاف ويجوز كسر اللام وضمها وجهان مشهوران لأهل العربية فمن كسرها تركها على ما كانت ومن ضمها جعله اسما مستقلا
(دف أهل أبيات) الدف المشي بسرعة كأنهم جاءوا مسرعين للضر الذي نزل بهم وقيل السير اليسير
(برضخ) العطية القليلة
(يرفا) غير مهموز هكذا ذكره الجمهور ومنهم من همزه يرفأ وهو حاجب عمر ن الخطاب
(هل لك) أي هل لهم إذن منك في الدخول عليك
(اقض بيني وبين هذا الكاذب) قال جماعة من العلماء معناه هذا الكاذب إن لم ينصف فحذف الجواب وقال القاضي عياض قال المازري هذا اللفظ الذي وقع لا يليق ظاهره بالعباس وحاش لعلي أن يكون فيه بعض هذه الأوصاف فضلا عن كلها ولسنا نقطع بالعصمة إلا للنبي صلى الله عليه وسلم ولمن شهد له بها ولكنا مأمورون بحسن الظن بالصحابة رضي الله عنهم أجمعين ونفي كل رذيلة عنهم وإذا انسدت طرق تأويلها نسبنا الكذب إلى رواتها قال وقد حمل هذا المعنى بعض الناس على أن أزال هذا اللفظ من نسخته تورعا عن إثبات مثل هذا ولعله حمل الوهم على رواته قال المازري وإن كان هذا اللفظ لابد من إثباته ولم نضف الوهم إلى رواته - فأجود ما حمل عليه أنه صدر من العباس على جهة الإدلال على ابن أخيه لأنه بمنزلة ابنه وقال ما لا يعتقده وما يعلم براءة ذمة ابن أخته منه ولعله قصد بذلك ردعه عما يعتقد أنه مخطئ فيه وإن هذه الأوصاف يتصف بها لو كان يفعل ما يفعله عن قصد ولا بد من هذا التأويل لأن هذه القضية جرت في مجلس عمر رضي الله عنه وهو الخليفة وعثمان وسعد وزيد وعبد الرحمن رضي الله عنهم لم ينكر أحد منهم هذا الكلام مع تشددهم في إنكار المنكر وما ذلك إلا لأنهم قد فهموا بقرينة الحال أنه تكلم بما لا يعتقد ظاهره مبالغة في الزجر قال المازري وكذلك قول عمر رضي الله عنه إنكما جئتما أبا بكر فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا وكذلك ذكر عن نفسه أنهما رأياه كذلك وتأويل هذا على نحو ما سبق وهو أن المراد أنكما تعتقدان أن الواجب أن نفعل في هذه القضية خلاف ما فعلته أنا وأبو بكر فنحن على مقتضى رأيكما لو أتينا ونحن معتقدان ما تعتقدانه لكنا بهذه الأوصاف
(اتئدا) أي اصبرا وأمهلا
(أنشدكم بالله) أي أسالكم بالله مأخوذ من النشيد وهو رفع الصوت يقال أنشدتك ونشدتك بالله
(وأنتما جميع وأمركما واحد) أي متحد غير متنازع وأمركما مطلوبكما واحد وهو دفعي إياها إليكما]
[1] ( 1)- في السماء نسخة البحار.
[2] ( 2)- ورثة، نسخة البحار.
[3] ( 3)- زيادة في نسخة البحار، فمن اخذ منه اخذ بحظ وافر.
[4] صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم - ايران ؛ قم، چاپ: دوم، 1404 ق.
[5] صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم - ايران ؛ قم، چاپ: دوم، 1404 ق.
[6] صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم - ايران ؛ قم، چاپ: دوم، 1404 ق.
[7] ( 3) الباء للتعدية اي أسلكه الله في طريق موصل الى الجنة.( آت)
[8] ( 4) رضا به: مفعول لاجله و يحتمل أن يكون حالا بتأويل: اي راضين غير مكرهين.( آت)
[9] كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
[10] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول - تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.
[11] مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) - قم، چاپ: دوم، 1406 ق.
[12] ( 3). النمل( 27): 16.
[13] ( 4). مريم( 19): 5 و 6.
[14] ( 5). الكافي، ج 1، ص 32، باب صفة العلم وفضله وفضل العلماء، ح 2.
[15] جيلانى، رفيع الدين محمد بن محمد مؤمن، الذريعة إلى حافظ الشريعة (شرح أصول الكافي جيلانى) - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1429 ق- 1387 ش.
[16] صدر الدين شيرازى، محمد بن ابراهيم، شرح أصول الكافي (صدرا) - تهران، چاپ: اول، 1383 ش.
[17] مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) - قم، چاپ: دوم، 1406 ق.
[18] شريف شيرازى، محمد هادى بن معين الدين محمد (آصف شيرازى)، الكشف الوافي في شرح أصول الكافي (للشريف الشيرازي) - قم، چاپ: اول، 1430ق / 1388ش.
[19] مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني) - تهران، چاپ: اول، 1382 ق.
[20] فيض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، الوافي - اصفهان، چاپ: اول، 1406 ق.
[21] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول - تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.
[22] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول - تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.
[23] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول - تهران، چاپ: دوم، 1404 ق.
[24] ( 1)- في السماء نسخة البحار.
[25] ( 2)- ورثة، نسخة البحار.
[26] ( 3)- زيادة في نسخة البحار، فمن اخذ منه اخذ بحظ وافر.