بسم الله الرحمن الرحیم

فهرست مباحث علوم قرآنی
رسم المصحف و ضبطه
تعاضد الرسم و القرائات
نقط المصحف

روش کتابت مسلمین در صدر اسلام-نقطه در کتابت عربی



کلام صاحب کتاب تاریخ الخط العربی-اعط کل حرف ما ینوبه من النقط


نقطه در رسم الخط عربی

نقطه در رسم الخط عربی
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=544.0
با عرض سلام
آیا در زمان نزول قرآن چیزی به نام نقطه در رسم الخط عرب بود یا نه؟
اگر بود ولی در خط کوفی نبود لکن در رسم الخط عرب زمان نزول قرآن بوده پس چه نیازی بود کسانی مثل ابوالاسود قرآن را نقطه گذاری کنند؟
اگر اساسا نقطه نداشته اند معنای این فرمایش مولای متقیان حضرت علی (ع) که خود را نقطه تحت باء بسم الله معرفی می کنند یا اینکه حضرت بداهة خطبه بی نقطه ایراد فرمودند چیست؟ لااقل برای مردم همان زمان مفهومش چیست؟ چون ممکن است معنای حدیث را مطابق فهم مردم متاخر از زمان حضرت تفسیر کنند و اینکه حضرت برای آنها اینگونه فرموده اند.
ممنون از محبت حضرتعالی.



سلام علیکم
قبلا در اینجا فی الجمله توضیح عرض کردم:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=535.0

۱- بلی ظاهرا بوده اما مرسوم نبوده، نظیر زبان فارسی امروز که حرکت‌گذاری دارد اما مرسوم نیست، مثل کلمه گل.
۲- نقطه‌گذاری ابو الاسود آنطور که میگویند نقطه‌گذاری حروف نبود، بلکه برای حرکات حروف بود، نقطه قبل حرف، ضمه، و بالای حرف، فتحه، و زیر حرف، کسره بود.
۳- نقطه بوده و شناخته میشده، و در قران کریم آمده: کتاب مرقوم، که خلیل در العین علی ما بالبال میگوید: کتاب مرقوم یعنی کتابی که حروفش نقطه‌گذاری شده و از ابهام در آمده و واضح است.

كتاب العين، ج‏5، ص: 159
الرقم: تعجيم الكتاب، و كتاب مرقوم : بينت حروفه بالتنقيط.

لسان العرب، ج‏12، ص: 248
الرقم و الترقيم: تعجيم الكتاب. و رقم الكتاب يرقمه رقما: أعجمه و بينه. و كتاب مرقوم أي قد بينت حروفه بعلاماتها من التنقيط. و قوله عز و جل: كتاب مرقوم كتاب مكتوب
.


***************

گزارش نشست علمی مصحف ‌نگاری قرآنی در قرون نخست و تأثیر آن در شناخت ما از تاریخ قرآن

سایت حدیث نت

در ابتدای این نشست آقای دکتر مرتضی کریمی‌نیا در تبیین موضوع نشست گفت: بحث درباره مصحف های قرآنیِ قرون نخست، در درجه اول، بحثی تاریخی است و از اینرو مطالبی که در اینجا مطرح میشود به هیچ وجه صبغه کلامی و الهیاتی ندارد و تنها از زاویه نگاه تاریخی مورد بررسی قرار میگیرد. بحث تنها متمرکز بر این است که شواهد تاریخیِ عینی و ملموس چه اطلاعاتی درباره سیر کتابت قرآن در قرون نخستین به ما میدهند و چگونه اطلاعات سنتی ما راجع به تاریخ قرآن را تأیید، تصحیح یا تکمیل میکنند. قلت مطالعات تاریخی در این زمینه، مخصوصا در فضای علمی کشورهای اسلامی، از جمله در تدوین مصحف رایجِ موسوم به مصحف عثمان طه دیده میشود. عالمان مصری اوایل قرن بیستم که در کار استاندارد سازی و ارائه یک مصحف یکدست از لحاظ رسمالخط و عدّ الآی بودند، شکل کنونی مصحف را بر اساس منابع قرن چهارم به این سو پیشنهاد کردند. آنها در این کار به هیچ وجه، تأکید میکنم به هیچ وجه، به هیچ نسخه کهنی مربوط به قرون نخستین، حتی قرن سوم، مراجعه نکردند.

وی افزود: برای بررسی مصحفنگاری در قرون نخست، پیش از هر چیز باید یک آشنایی اجمالی با وضعیت فرهنگ مکتوب در صدر اسلام پیدا کنیم.

فرهنگ کتابت پیش از اسلام

در ادامه نشست دکتر مرتضی کریمی‌نیا در خصوص فرهنگ کتابت پیش از اسلام گفت: آیا پیش از اسلام و در زمان ظهور اسلام، در حجاز و بینالنهرین فرهنگ کتابت وجود داشته است؟ شواهد تاریخی گویای آنند که تصور غالب مبنی بر اینکه عربهای پیشا اسلامی آگاهی بسیار اندکی از کتابت داشتهاند درست نیست. البته فرهنگ مکتوب نزد عربهای پیشا اسلامی قطعا به پیشرفتگیِ فرهنگ مکتوب نزد یونانیان باستان نبوده است؛ اما مسلما در حدی بوده است که بتوانیم آنها را صاحب فرهنگ مکتوب بدانیم.

وی افزود: نخستین شاهد تاریخی که بر آشنایی نسبتا خوبِ عربهای صدر اسلام با فرهنگ کتابت گواهی میدهد، متن قرآن است که در آن از مردم خواسته شده است که هر قرض یا معامله کوچک یا بزرگی را به نگارش درآورند. این نشانه آن است که در آن فضا نگارش آن قدر رایج بوده است که قرآن میتوانسته از همه مردم بخواهد که حتما معاملاتشان را مکتوب کنند. اگر در میان یک ملت تنها چند نفر باسواد باشند، نمیتوان از همه آنها خواست که تمام مسائل مالیشان را مکتوب کنند. ذکر نام بسیاری از ادوات نگارش در آیات مختلف قرآنی شاهد دیگری بر آشنایی گسترده عربها با نگارش است.

ایشان اظهار داشت: شاهد تاریخی دیگر، کتیبههای برجایمانده از تاریخِ عربهای پیشااسلامی است. اینگونه کتیبهها فراواناند. در اینجا تنها به هفت سنگنوشته میپردازیم که عبارتند از: نقش أم الجمال، نقش نمارة، نقش معبد رم، نقش دوم أم الجمال، نقد زبد، نقس أسیس، و نقش حران جنوبی.

نقش نمارة به خط نبطی مربوط به حدود ۲۲۰ سال پیش از تولد پیامبر اسلام (ص) است؛ زیرا بر اساس تاریخی که در آن ذکر شده در سال ۳۲۸م حک شده است. این نقش در واقع سنگ قبر امرؤالقیس است.

نقش أسیس مربوط به سال ۵۲۸ میلادی است که در آن نوشته شده است: ابرهیم بن مغیره الاوسی ارسلنی الحرث الملک علی سلیمن مسلحه سنت ۴۲۳.

نقش حران جنوبی در سال ۵۶۸ (دو سال پیش از تولد پیامبر) به دو خط یونانی و عربی نوشته شده است: أنا شرحیل بن ظلمو بنیت ذا المرطول سنت ... بعد مفسد خیبر بعم.

از دوران اسلامی نیز کتیبههای بسیاری شامل سنگهای مزار، سنگهای فرسنگشمار، پاپیروسها و کتیبهها و سنگنوشتههای قرآنی به علاوه مصحفهایی که موضوع بحث این جلسه هستند، یافت شدهاند.

قدیمیترین سنگنوشته عربیِ مربوط به پس از ظهور اسلام، نقش زهیر است که در سال ۲۴ هجری نوشته شده است و نکته جالب این است که در خط آن نقطهگذاری هم دیده میشود. در این کتیبه نوشته شده است: «بسم الله أنا زهیر کتبت زمن توفی عمر سنه اربع وعشرین».

[کتیبه زهیر]

در پاپیروس احناس یک متن مربوط به معامله تعدادی گوسفند به دو زبان یونانی و عربی (با نقطه) نوشته شده است: «بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما أخذ عبداله بن جبر واصحبه ... شهر جمدی الاولی من سنه اثنین وعشرین».

سنگنوشتههایی هم از حدود سال ۸۰ هجری به دست ما رسیده است که در آنها آیاتی از قرآن حک شده است و در آنها غلطهای نگارشی هم دیده میشود. در پایان یکی از آنها نوشته شده است: «وکتب عثمن بن وهرن فی سنه ثمنین». البته این سنگنوشته عاری از نقطه است.

حاصل آنکه شواهد متنی و باستانشناختی حاکی از رواج فرهنگ کتابت نزد عربها، چه پیش از اسلام و چه پس از اسلام، هستند.




**************

پاپیروس احناس

PERF 558 is the oldest surviving Arabic papyrus,[1] found in Heracleopolis in Egypt, and is also the oldest dated Arabic text using the Islamic era, dating to 643.[2] It is a bilingual Arabic-Greek fragment,[3] consisting of a tax receipt,[4] or as it puts it "Document concerning the delivery of sheep to the Magarites and other people who arrived, as a down-payment of the taxes of the first indiction."[5]

After excavation, the papyrus was collected by Archduke Rainer Ferdinand of Austria, who donated it to the Austrian National Library in 1899. The museum authority put it in the Erzherzog Rainer Papyrus Collection.[2] This text was published in 1932 by Adolf Grohmann and in 2009 by Demiri and Römer.

Features

Text

Dots and hamzas added; otherwise, spelling uncorrected.

  1. بسم الله الرحمن الرحيم هذا ما اخذ عبد اله [In the name of Allah, the Compassionate, the Merciful. This is what ʿAbdilah,]
  2. ابن جبر واصحبه من الجزر من اهنس [Son of Jabir, and his companions-in-arms, have taken as of slaughter sheep at Heracleopolis (Ihnas)]
  3. من خليفة تدراق ابن ابو قير الاصغر ومن خليفة اصطفر ابن ابو قير الاكبر خمسين شاة [from a representative of Theodorakios (Tidraq), second son of Apa Kyros (Abu Qir), and from a substitute of Christophoros (Istufur), eldest son of Apa Kyros (Abu Qir), fifty sheep]
  4. من الجزر وخمس عشرة شاة اخرى اجزرها اصحاب سفنه وكتئبه وثقلاءه في [as of slaughter and fifteen other sheep. He gave them for slaughter for the crew of his vessels, as well as his cavalry and his breastplated infantry in]
  5. شهر جمدى الاولى من سنة اثنين وعشرين وكتبه ابن حديدو [the month of Jumada I in the year twenty-two. Written by Ibn Hadidu.]

Historical interest

This papyrus makes it possible to document the concomitant existence of two states of the Arabic language.[6] Indeed, the name Ibn Abu Qir, which does not correspond to classical Arabic. This name is the Arabization of a Greek name Apa Kyros. For Pierre Larcher, it is not the trace of an old style which evolves towards a new "neo-Arabic" form but, conversely, the trace of the linguistic policy of Abd al-Malik which makes Arabic the official language, tries to homogenize the Koranic ductus and classicizes and promotes the old Arabic type. It is only later that Ibn Abu Qir will appear as a fault.[7]

See also



ترجمه از مترجم گوگل

PERF 558 قدیمی‌ترین پاپیروس عربی است که در هراکلئوپولیس مصر یافت شده است و همچنین قدیمی‌ترین متن عربی تاریخ‌دار با استفاده از دوران اسلامی است که قدمت آن به سال 643 می‌رسد.[2] این یک قطعه دو زبانه عربی-یونانی است، [3] شامل یک رسید مالیاتی، [4] یا به قول خودش «سند تحویل گوسفند به ماگاریت ها و سایر افرادی که وارد شدند، به عنوان پیش پرداخت مالیات. از اولین ادله.»[5]

پس از حفاری، پاپیروس توسط آرشیدوک راینر فردیناند اتریش جمع آوری شد، که آن را در سال 1899 به کتابخانه ملی اتریش اهدا کرد. مقامات موزه آن را در مجموعه پاپیروس Erzherzog Rainer قرار دادند.[2] این متن در سال 1932 توسط آدولف گرومن و در سال 2009 توسط دمیری و رومر منتشر شد.

 

امکانات

    اولین استفاده از نقاط ابهام‌زدایی که به یکی از ویژگی‌های اساسی الفبای عربی تبدیل می‌شود.
    با فرمول یونانی "ev onomati tou teou" (به نام خدا) پس از علامت صلیب شروع می شود.
    این تاریخ را هم در تقویم اسلامی (روز نامشخصی در ماه جمادی اول، سال 22) و هم در تقویم قبطی (30 پارموتی، اولین پیشگویی)، که مطابق با 25 آوریل 643 در تقویم جولیانی است، ثبت می‌کند.
    در یونانی، اعراب را "Magaritae" می نامد، اصطلاحی که اعتقاد بر این است که مربوط به "مهاجر" عربی است که اغلب در منابع اولیه غیر اسلامی استفاده می شود. همچنین آنها را "Saracens" می نامد.

متن

نقطه و همزه اضافه شد. در غیر این صورت، املا تصحیح نشده است.

    بسم الله الرحمن الرحيم هذا ما اخذ عبد اله [به نام خداوند بخشنده مهربان. این چیزی است که عبدیله،]
    ابن جبر واصحبه من الجزر من اهنس [پسر جابر و همراهانش گوسفندان را در هراکلوپولیس به عنوان ذبح برده اند]
    من خليفة تدراق ابن ابو قير الاصغر ومن خليفة اصطفر ابن ابو قير الاكبر خمسين شاة [از نماينده تئودوراكيوس (تيدراك)، پسر دوم آپا كيروس (ابو قير) و از جانشين كريستوفروس (ايستوفور)، پسر بزرگ آپا. کیروس (ابو قیر)، پنجاه گوسفند]
    من الجزر وخمس عشرة شاة اخرى اجزرها اصحاب سفنه وكتیبه وثقلاءه فی [از ذبح و پانزده گوسفند دیگر. او آنها را برای کشتار برای خدمه کشتی های خود و همچنین سواره نظام و پیاده نظام سینه پوش خود در]
    شهر جمدى الاولى من سنة اثنين وعشرين وكتبه ابن حديدو [ماه جمادى اول سال بيست و دوم. نوشته ابن حدیدو.]

 

علاقه تاریخی

این پاپیروس امکان سند وجود همزمان دو حالت زبان عربی را فراهم می کند.[6] در واقع نام ابن ابوقر که با عربی کلاسیک مطابقت ندارد. این نام عربی شدن یک نام یونانی آپا کیروس است. از نظر پیر لارشر، این ردپای یک سبک قدیمی نیست که به سمت یک شکل جدید «نوعربی» تکامل می‌یابد، بلکه برعکس، ردپای سیاست زبانی عبدالملک است که زبان عربی را زبان رسمی می‌کند و می‌کوشد زبان را یکسان کند. مجرای قرآنی و کلاسیک و ترویج نوع قدیمی عربی. پس از آن است که ابن ابوقر به عنوان عیب ظاهر می شود.[7]

 

 

 

بخشی از مقاله بررسی کتاب «قرآن های عصر اموی»، یاسین داتن

. غرض از انتشار مصحف عثمان نمی توانست تعییــن و تحدیــد همۀ جزئیات باشــد؛ زیــرا تجربۀ جمعی از قرائات ـ که عثمان هم ناگزیــر از آن آ گاه بود ـ این بــود کــه بخش زیادی از اختلافــات جزئی مجازند
چنان که تصمیم کاتبان عثمــان مبنی بر عدم تمییز میان صامت های مشابه با این که دستکم بنا بر یک پاپیروس کهن چنین تمایزی در همان دوره ممکن بوده، مؤیــد ایــن مدعاســت.

 

 

***********************

«عایشه سلام فراوان می‌رساند»: پاپیروسی از مصر در عصر نخست اسلام

سایت مرکز و کتابخانه مطالعات اسلامی به زبان ترکی و اروپایی

مرکز و کتابخانه مطالعات اسلامی به زبان‌های اروپایی: در زمان خلافت عمر بن خطاب و در دوران امپراطوری بیزانس لشکری به فرماندهی عمرو بن عاص عازم مصر شد و طی چند سال و با درگیری‌هایی اندک شهرهای مهم آن را فتح کرد و این سرزمین مهم را به اراضی اسلامی ملحق کرد. مصریان که پیش‌تر هفت قرن سلطه رومیان را تجربه کرده

بودند یا به دین اسلام درآمدند و یا با حفظ هویت مسیحی خود به پرداخت جزیه تن دادند.

این دوران شاهد حضور قبایل عرب، اسلامی‌سازی و متعاقبا عربی‌سازی مصر و فاصله‌گیری از عناصر قبطی و یونانی در فرهنگ و تمدن آن بود، آنچنان‌که با گذشت دو قرن مصر به یک مملکت عربی تبدیل شد.

یکی از مجموعه‌های دیجیتال دانشگاه میشیگان «نظام اطلاعاتی پاپیروس‌شناسی پیشرفته» (APIS UM) است که مجموعه‌ای از هزاران پاپیروس کشف‌شده از مصر کهن را در دسترس می‌گذارد. در این مجموعه حدود ۸۰۰ نسخه خطی به زبان عربی موجود است که تاریخ‌گذاری برخی از آنها در سال‌های نخست حضور لشکریان حجاز نشان از رواج و رسمیت زبان عربی در مصر آن دوران دارد. این اوراق عمدتا شامل اسناد مربوط به مالیات، بدهکاری و بستان‌کاری، و معاملات است.

نسخه P.Mich.inv. 5621 پاپیروسی کشف شده از منطقه فیوم در ۱۰۰ کیلومتری جنوب غرب قاهره است و به قرن هشتم میلادی تاریخ‌گذاری شده است. این پاپیروس به رنگ قهوه‌ای روشن و حاوی مکتوب در پشت و رو است و متن آن نامه‌ای از طرف شخصی به نام «کلیم» به «عبدالله بن اسعد» است که با جوهر مشکی و خط نازک عربی نوشته شده است.

«کلیم» یا «عمر بن کلیم» بافنده و دوزنده‌ای است که به «عبدالله» که احتمالا بازرگان یا بوروکرات است درباره پیشرفت سفارشی برای بافت تعدادی روبنده گزارش می‌دهد. کلیم کار تمام روبنده‌ها را تمام کرده است مگر یکی، و اگر عبدالله تمایل دارد خوب است که به قدر یک «دینار» پارچه «ریاط» بفرستد تا کار آخرین روبنده هم تمام شود. در غیر این‌صورت باید به اطلاع کلیم برساند. و در پایان نامه سلام و تحیت شخصی به نام «عایشه» را منتقل می‌کند. در صفحه پشت آن نام فرستنده و گیرنده ثبت شده است.

An Order for Veils

 

متن عربی نامه و ترجمه آن از این قرار است:

  1. بسم الله الرحمن الرحیم
  2. الى عبد الله بن اسعد من کلیم سلم علیک فانى احمد
  3. [افتادگی] الیک الله الذى لا الله الا هو
  4. اما بعد فانى اخبرک من خبرنا انا سالمین صالحین
  5. وربنا محمود وانى کنت امرتنى ان انسج لک
  6. منادیل الوجه وانى قد نسجتهم الا واحد
  7. فان احببتهم [ا]بعث الى بدینر ریاط جید
  8. م الا فاکتب الى ببیان ذلک وابعث الیک به
  9. ولونى انى نسجتهم کلهم لبعثت بهم مع زید
  10. وابعث الى جریا بدینر ریاط
  11. والسلم علیک ورحمت الله وان عیشه تقرا
  12. علیکم السلم کثیرا.

 

  1. به نام خداوند بخشنده بخشاینده.
  2. به عبدالله بن اسعد از سوی کلیم. سلام بر تو و ستایش می‌کنم
  3. به تو خدایی که هیچ خدایی جز او نیست.
  4. دیگر آنکه می‌خواهم تو را از اخبار خود خبر دهم، خاصه آنکه ما تن‌درست و بهره‌مندیم
  5. و ستایش از آن خداست. به من سفارشی دادی که برایت
  6. روبنده‌هایی ببافم. و آنها را بافته‌ام مگر یکی را.
  7. پس اگر طالب آنهایی، پس برایم یک دینار ریاط نیکو بفرست و
  8. اگر نه، پس برایم بنویس و تصریح کن و برایت آنها را خواهم فرستاد.
  9. و چنانچه همه‌شان را بافته بودم، پس آنها را با زید خواهم فرستاد.
  10. و بی‌درنگ برایم یک دینار ریاط بفرست.
  11. و سلام و رحمت خداوند بر تو باد. عایشه
  12. به تو سلام فراوان می‌رساند.

 

عبارت دعایی «فانى احمد الیک الله الذى لا الله الا هو» در ابتدای نامه به گفته جفری خان خصیصه نامه‌های قرون اول و دوم هجری است. این نسخه به چند دلیل توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است. کاترین کلبرن در موزه متروپلیتن بر این نکته انگشت می‌گذارد که مقدار ریاط مورد نیاز بر اساس طول یا وزن درخواست نشده است، بلکه برحسب معادل پولی آن یعنی یک دینار بیان شده است. این یعنی قیمت‌گذاری‌ها دست‌کم در بازار منسوجات استاندارد بوده است. ریاط به معنی «پارچه لَخت و تنک» است. همچنین سنت ابلاغ سلام از دوستان یا خویشان که به گفته کلبرن در دیگر نسخه‌های آن زمان نیز دیده می‌شود[۱].

پترا سیپستین استاد زبان عربی در دانشگاه لیدن هم در فصلی به توضیح این نسخه پرداخته است. به نوشته او، در اسناد بدست آمده از جنیزه، «مندیل» به معنای دستمال سر و حوله‌ای کوچک و چندمنظوره آمده است. کلمات «خمار» یا «خمر» و «مِقنع» در نسخه‌های P.Marchands III 42.5 و P.Marchands III 4.5 از همین منطقه فیوم برای اشاره به روبنده کاربرد داشته است[۲]. دلالت کلمه «منادیل الوجه» یا «منادیل للوجه» به روبنده‌های زنان بی‌راه نیست و در مصر کنونی نیز روبنده‌های سنتی زنان «مندیل» نام دارد. این نکته نیز برجسته به نظر می‌رسد که در آن زمان نام بردن از زنان خانواده ناسازگار با عرف نبوده است.











فایل قبلی که این فایل در ارتباط با آن توسط حسن خ ایجاد شده است



****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Tuesday - 28/5/2024 - 13:35

کلام صاحب کتاب تاریخ الخط العربی-اعط کل حرف ما ینوبه من النقط

نقط المصحف

تاریخ الخط العربی، ص 154

الاعجام :
الاعجام في الخط هو التنقيط (۵۳). قال ابن جني : اعجمت الكتاب ازلت استعجامه. وكتاب معجم اذا اعجمه كاتبه بالنقط وسمي معجما لان شكول النقط بها عجمه لا بيان لها كالحروف المعجمة لا بيان لها وان كانت اصولا للكلام كله » (٥٤) . وبمعنى آخر هو نقط الحروف المتشابهة في الرسم لعدم وقوع اللبس في قراءتها وذلك خوفاً لما يطرأ عليها من تصحيف (٥٥) . ومن المعتقد ان نقط الحروف العربية لم يحدث الا عند وقوع العرب في التصحيف . غير انه ليس من السهل تحديد الفترة الزمنية التي وضع فيها الاعجام بشكل قاطع. اذ ان هناك - كما هو معروف لدينا – بعض الكتابات التي كانت قد وضعت الحروفها المتشابهة علامات للتمييز بينها في اللفظ .

 

ص 155

فنجد ان السريان قد استعملوا الاعجام بالاضافة للشكل في كتاباتهم (٥٦) كما نقط العبرانيون ايضا بعضا من حروفهم كالذال والخاء والظاء (٥٧) اما الانباط فلم نجد فيما وصلنا من نقوشهم القديم منه والمتأخر اية دلالة من دلائل الاعجام. ومن . البديهي ان العرب عند اقتباسهم الخط عن النبط كان خاليا هو الآخر من الاعجام . ومع ذلك فقد روى ان الاعجام في الحروف العربية كان قديما جدا اي منذ اختراع الكتابة (٥٨) وهي أن واحداً من ثلاثي طي ببقه وهو عامر بن جدره كان قد وضع الاعجام (٥٩)
ونحن لا نعلم متى دخل الاعجام الى القلم العربي الشمالي وطبيعي انه ليس لدينا دلائل مادية تشير الى وجود الحروف العربية المنقطة في الفترة الجاهلية لان ما لدينا من الكتابات التي ترجع الى تلك الفترة . كنقش ام الجمال الثاني وزيد وأسيس حران . خال تماماً من الاعجام ومع ذلك فربما رجع خلوها من الاعجام الى اطمئنان الكاتب الى عدم التصحيف والخلط عند القراءة ، اضافة الى ان معظم تلك النقوش هي عبارة عن مجموعة اسماء اعلام وسنوات مع بعض الكلمات الأخرى السهلة . ان هناك بعض المختصين المحدثين من العرب من يظن ان الاعجام كان مستعملا في الحروف العربية قبل الاسلام (۱۰) وليس هناك ما يدعم هذا الرأي الا في شعر
الاخنس بن شهاب التغلبي (٦١) الذي يقول : لابنة حطان بن عوف منازل - كما رقش العنوان في الرق كاتب (٦٢) .


(٥٦) شهلا، جورج وجحا ، شفيق، قصة الالقباء، ص ٩٥ احمد رضا، رسالة الخط ، ص ۲۷ - ص ۲۸
(٥٧) احمد رضا ، رسالة الخط ، ص ۲۸
(٥٨) القلقشندي، صبح الأعشى، ج ۳، ص ١٥٥
الاسد، ناصر الدين، مصادر الشعر الجاهلي . ص ۳۸ ( ٥٩) البلاذري، فتوح البلدان القسم الثالث : ص ٥٧٩ .
(٦٠) عباده عبد الفتاح ، انتشار الخط العربي في العالم الشرقي والعالم الغربي ، ص ۲۸ - ص ۲۹ .
شهلا، جورج ، جحا ، شفيق، قصة الالفباء . ص ٩٥
الاسد. ناصر الدين ، مصادر الشعر الجاهلي، ص ٤١ ( ٦١) الاخنس بن شهاب بن ثمامه بن ارغم التغلبي شاعر جاهلي من اشراف تغلب وشجعانها حضر وقائع
البسوس وله شعر فيها. وتوفى بعدها .
الزركلي، خير الدين ، الاعلام، جـ 1 . ص ٢٦٤ ص ٢٦٥) (٦٢) نفس المصدر، ص ٢٦٥
الأمدي ، ابو القاسم الحسن بن بشر توفى سنة ۳۷٠ هـ ٫ ۹۸۰م المؤتلف والمختلف مكتبة القدسي -
 

 

ص 156
وقول مرقش الأكبر.
والدار قفر والرسوم كما
رقش في ظهر الأديم قلم (٦٣)
وقد سمي مرقش بسبب هذا البيت. وقول طرفه بن العبد أيضاً : (٦٤) كسطور الرق رقشه
بالضحى مرقش يشمه (٦٥)
ومن عصر الرسالة المحمدية وصلتنا اشارات تاريخية يتبين منها ان العرب قد عرفت ابان تلك الحقبة الزمنية التنقيط . فقد روى ان النبي صلى الله عليه وسلم قال اذا اختلفتم في الياء والتاء فاكتبوها بالياء (٦٦) وعن ابن عباس (رض) انه قال لكل شي نور ونور الكتاب العجم (٦٧) . كما ورد عن ، عبيد بن أوس الغساني كاتب معاوية قال : كتبت بين يدي معاوية كتاباً . فقال لي يا عبيد ارقش كتابك . فاني كتبت بين يدي رسول الله ( ص ) فقال يا معاوية ارقش كتابك . قال عبيد : وما
رقشه يا أمير المؤمنين ؟ قال : اعط كل حرف ما ينوبه من النقط (٦٨)


- القاهرة ١٣٥٤ هـ ٫ ١٩٣٥ م . ص ٢٧
الرقش والترقيش : الكتابة والتنقيط. وحيه رقشاء فيها نقط سواد وبياض .
این منظور لمان العرب، م ٦، ص ٣٠٥) (٦٣) القالي . ابو علي اسماعيل بن القاسم البغدادي . المتوفى سنة ٣٥٦ هـ ٫ ٩٦٦ م الأمالي . الطبعة الثانية ، مطبعة دار الكتب المصرية بالقاهرة ١٣٤٤ هـ ٫ ۱۹۲۹ م جـ ٢ . ص ٢٤٦ .
(٦٤) طرفة بن العبد بن سفيان بن سعد البكري الوائلي . شاعر جاهلي من الطبقة الأولى ولد في بادية البحرين وتنقل في بقاع نجد واتصل بالملك عمرو بن هند فجعله من ندمائه ثم ارسله إلى المكعبر ( عامله على البحرين وعمان يأمره فيه يقتله. لابيات بلغ الملك ان طرفه هجاه بها ، فقتله المكعبر شابا في
( هجر) قيل : ابن عشرين عاما وقيل ابن سنت و عشرين . ( الزركلي الاعلام . جـ ٣ ، ص ٣٢٤ - ص
. ٣٢٥
(٦٥) الشمنتري . الاديب يوسف الاعلم . ديوان طرفه بن العبد البكري، طبعه في شالون ۱۹۰۰ م . ص ٦٨
(٦٦) ابن الأثير، اسد الغابة ، ج ۱، ص ۱۹۳.
(٦٧) القلقشندي، صبح الأعشى، ج ۳، ص ١٥٣ . (۱۸) حميد الله ، محمد صنعه الكتابة في عهد الرسول والصحابة ، مجلة فكر وفى . العام الثاني ١٩٦٤ . العدد الثالث . ص ٢٦
عن مخطوطة في تاريخ دمشق لابن عساكر ورقة ٣٠ في دمشق، ومخطوطة الجامع لاخلاق الراوي و اداب السامع والخطيب البغدادي ورقة ٥٥ في الاسكندرية .

 

 

 

٥٦٠-أنا محمد بن علي بن الفتح الحربي، نا عمر بن أحمد الواعظ، نا محمد بن مخلد بن حفص العطار، نا رجاء بن سهل الصاغاني، نا أبو مسهر، عن سعيد بن عبد العزيز التنوخي، عن قيس بن عباد، عن محمد بن عبيد بن أوس الغساني، كاتب معاوية، قال: حدثني أبي، قال: " كتبت بين يدي معاوية كتابا فقال لي: " يا عبيد ارقش كتابك، فإني كتبت بين يدي رسول الله صلى الله عليه وسلم كتابا رقشته، قال: قلت وما رقشه يا أمير المؤمنين؟ قال: أعط كل حرف ما ينوبه من النقط "
--------
ج 1، ص269 - كتاب الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع للخطيب البغدادي - تقييد الأسماء بالشكل والإعجام حذرا من بوادر التصحيف والإيهام في رواة العلم جماعة تشتبه أسماؤهم وأنسابهم في الخط وتختلف في اللفظ مثل بشر وبسر وبريد وبريد وبريد ويزيد وعياش وعباس وحيان وحبان وحبان وحنان وعبيدة وعبيدة وغير ذلك مما قد - المكتبة الشاملة
 

 

محمود قالا أنا أبو بكر بن المقرئ نا أبو محمد عبيد بن أحمد الصفار الحمصي بحمص نا الوليد بن مروان نا جنادة حدثني أبي نا أشعب عن غيلان الأزدي عن أنس بن مالك قال قدم على رسول الله (صلى الله عليه وسلم) رجال من عرينة فاجتووا (١) المدينة وذكر قصة العرنيين لم يزد على هذا قرأت بخط أبي محمد بن الأكفاني مما ذكر أنه نقله من خط بعض أصحاب الحديث قال تسمية من سمعنا منه بدمشق فذكر جماعة منهم عبيد بن أحمد الصفار الحمصي ٤٥١٩ - عبيد ويقال عبيد الله بن أوس الغساني (٢) كاتب معاوية وحاجبه ويزيد بن معاوية ومروان بن الحكم حدث عن معاوية روى عنه ابنه محمد بن عبيد ذكره أبو الحسن الرازي في تسمية كتاب أمراء دمشق وذكر أنه كان كاتبا لمعاوية في خلافته وليزيد بن معاوية أنبأنا أبو بكر محمد بن طرخان بن يلتكين (٣) نا أبو الحسين بن المهتدي نا عمر بن أحمد الواعظ نا محمد بن مخلد بن حفص العطار نا رجاء بن سهل الصاغاني نا أبو مسهر عن سعيد بن عبد العزيز التنوخي عن قيس بن عباد عن محمد بن عبيد بن (٤) أوس الغساني كاتب معاوية حدثني أبي قال كتبت بين يدي معاوية كتابا فقال لي يا عبيد ارقش كتابك إلى كتبت بين يدي رسول الله (صلى الله عليه وسلم) كتابا رقشته قال قلت ما رقشته يا أمير المؤمنين قال اعط كل حرف ما ينوبه من النقط (٥)
--------
ج 38، ص169 - كتاب تاريخ دمشق لابن عساكر - عبيد ويقال عبيد الله بن أوس الغساني - المكتبة الشاملة