بسم الله الرحمن الرحیم
فلا يوجد كتاب تشريعي اعترفت به طائفة دينية اعترافا عقديا على أنه نص منزل أو في أقدم عصور تداوله مثل هذه الصورة من الاضطراب وعدم الثبات، كما نجد في نص القرآن
(۳) لم ير جولد زيهر كتب الشرائع السابقة في نصوصها الأصلية، فكيف يحكم بأنها ليست كالقرآن في تعدد الوجوه والقراءات على أنه يناقض نفسه، فسيقرر هو فيما يلي في هذا الباب إذ يعرض للكلام عن حديث نزول القرآن على سبعة أحرف أن التلمود يقول بنزول التوراة بلغات كثيرة في وقت واحد، أليس هذا شبيها بنزول القرآن على أحرف؟ أما النصوص الباقية من الكتب السابقة فهي مختلفة اختلافا كبيرا بل متضاربة أيضا. وهذا يقرره جولد زيهر نفسه كذلك حيث يتساءل في باب التفسير بالمنقول التالي لهذا الباب عند الحديث عن أبي الجلد أي نسخة من التوراة كان يستخدمها (أبو الجلد في دراسته؟ ففي هذا اعتراف بوجود نسخ مختلفة. وهذا ما يؤيده علماء العرب كابن حزم في الملل والنحل، وأبي الفداء في مقدمة مختصر تاريخ البشر حيث ذكر ثلاث نسخ معروفة للتوراة، وغيرهما. وكذلك الإنجيل اختلفت نصوصه اختلافا أساسيا باختلاف رواته من الحواريين كما تأكد ضياع كثير منه ومن التوراة (انظر مقدمة أرثر جفري على كتاب المصاحف لابن أبي داود، فقد بين بما لا يدع مجالاً لشك أن تاريخ التوراة والإنجيل وصحة نسبتهما وحرفيتهما أبعد شيء عن الصحة والوثوق).
(۳) معنى الاضطراب وعدم الثبات في النص هو وروده على صور مختلفة أو متضاربة لا يعرف الصحيح الثابت منها. أما ورود النص على صور كلها صحيح النسبة إلى مصدره متواتر الرواية عنه فليس في ذلك شيء من الاضطراب وعدم الثبات وقراءات القرآن المعتمدة مهما اختلفت في النص الواحد متواترة كلها مقطوع بصحة نسبتها إلى المصدر الأصلي، كما يقرر ذلك جولدزيهر نفسه فيما بعد. وحسبك أنه هنا يشهد باختلافها منذ أقدم عصور تداولها. فمعنى ذلك أن مصدرها الأصلي للناس هو الرسول كان على بينة من هذه الاختلاف
من در مباحثه مکرر گفتهام؛ گلدزیهر در کتاب دومش میگوید در طول تاریخ بشر متنی مضطرب تر –آن هم متنی قانونی- از قرآن نداریم. همیشه واقعاً عرض میکنم که من از این جمله به یاد فرمایش امیرالمؤمنین علیهالسلام میافتم که در جواب نامه معاویه بود. معاویه گفت: «کنتَ تقاد کما یقاد الجمل المخشوش». حضرت فرمودند «اردتَ ان تذمّ فمدحتَ»8؛ آمدی به علی بد بگویی اما او را مدح کردی! حرف آقای گلدزیهر هم دقیقاً همین است. در آینده بشر خواهد دید. آمده قرآن را مذمت کند اما دقیقاً روی نقطه اصلی مدح قرآن انگشت گذاشته است. حالا بعد میبینید. اصلاً تعدد قرائات قوام تحدی قرآن است. بعضی تعبیر میکنند نباید از آن اسم ببرید! مانند ظرف سرکه است که نباید به هم بزنید! ولی به گمان من اصلاً به این صورت نیست. درست است که تعدد قرائات در یک زمانهایی نباید میان عوام مطرح شود؛ آن هم بهخاطر صنعت چاپ این بلا سر ما آمد. مطمئناً دستگاههای امروزی فضا را عوض میکنند. الآن شما اگر مقدماتش را ببینید میبینید فضا عوض میشود. مسلمین سابقهای دارند که به تعدد قرائات افتخار میکردند. در تاریخ شعر میماند؛ حافظ چه میگوید؟ «قرآن زبر بخوانی با چهارده روایت»، این افتخار است یا سرافکندگی است؟! این افتخار است که کلام خدا را به هم بزنید و مضطرب کنید؟!
تعدد قرائات؛ جلسه:63 11/11/1401
بوالفضل رازی خیلی حرف عالی زد؛ گفت قرآن کریم تاب این را دارد که به تعداد امت اسلامیه مختار داشته باشد. چه کسی این حرف را میزند؟ کسی که یک عمر کارش تخصصی است. آن هم نه اینکه در معارف باشد. تخصص او در قرائات بوده است. یک وقت میگوییم که از معارف میگوید، خب این یک حرفی است. یک وقتی است که چون ابوالفضل رازی متخصص اقراء است و از شیوخ مهم مقرین است، میگوید در فضای قرائات تاب این هست که به تعداد افراد امت اسلامی مختار داشته باشیم. این حرف را در کنار حرف آن غربی بگذارید که در این فضا بچه است. گفته بود مضطرب ترین متن کتب در طول تاریخ، قرآن است. من هم گفتم جمله امیرالمؤمنین را فوری در کنار آن بگذارید، اردت ان تذم فمدحت. تو سردرنمی آوری که اینها به چه معنا است. قرائات چیست، تعددش از کجا است. اصلاً از رمز اینکه قرآن کریم به این صورت است و بسط در آن چیست، سر در نمیآوری لذا اسم آن را اضطراب میگذاری. اما وقتی سر در آوردی و توانستی که مبادی بحث را ببینی، میگویی مذمتی میکردم که مآلاً به انحصار قرآن در حروف مقطعه ختم شد. به انحصار قرآن در تعدد قرائاتی ختم شد که بسیار مهم است و امت اسلامی هم آن را مهم میدانست. نه اینکه متأسفانه از قرن یازدهم به بعد با توجه به مبانی حرف واحد، و روایت کذبوا اعداء الله، تضعیف شده است. ان شالله فضای قبل از قرن یازدهم دوباره احیاء شود و عبارات این بزرگان علماء شیعه به ذهن امثال من طلبه تکرار شود
تعدد قرائات؛ جلسه:37 4/5/1401
ذیل آیه «لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» مرحوم نوری چه کار میکند! میآید با صاحب مجمع درگیر میشود. یک محدث بزرگ شیعی است. این را میآورد که ایشان گفته اختلاف قرائات حق است. بعد میگوید اینها چه حرفی است؟! میگوید آیه دارد میگوید اختلاف، همه مردم هم میبینند که در این اختلاف است. آن اروپایی گفته در تمام تاریخ بشر متنی مضطرب تر از قرآن نداریم. تا حرف این اروپایی را دیدم یادم از جمله امیرالمؤمنین علیهالسلام افتاد. معاویه چه گفت؟ «کنت انت الذی تقاد کما یقاد الجمل المخشوش»؛ توی علی را مثل شتر رمیده ای که او را میکشند و میبرند، برای بیعت میبردند، حتی تبایع! این در نهجالبلاغه هست. حضرت به او چه جوابی دادند؟ حضرت فرمودند «اردت ان تذم فمدحت»، تو میخواستی بد من را بگویی اما مدح من را گفتی. ببینید که این بحثها چقدر ضروری است. یک کسی میگوید بحث قرائات مثل سرکه است –در آن سمینار گفتند- درش را باز نکنید. آن را به هم نزنید. هرچه آن را به هم بزنید… . یعنی این قدر عبارت تندی علیه این فن شریف داشتند. چرا اینچنین است؟ این ها از دوری است.
این اروپایی میگوید متنی مضطرب تر از قرآن نداریم. ما عرض میکنیم اگر این بحثها حاضر شود، اردت ان تذم فمدحت القرآن! خبر نداری، همین اضطرابی که تو میگویی اگر باز شود، تراث عظیم اسلامی باز شود، به فرمایش آقا متجاوز از پانصد کتاب فقط در مورد وقف قرآن نوشته شده است. اینها شوخی است؟! لذا وقتی حرف او را میبینیم میگوییم اردت ان تذم فمدحت. این اضطراب نیست. به این جمله ختم کنم؛ من همیشه عرض میکردم هر چه که نظم یک چیزی پیچیدهتر میشود برای جاهل نامنظم و مضطرب نشان داده میشود. جدول ضرب مثالی است که بارها عرض کردم. اگر جدول ضرب را دست بچهای بدهید که هنوز نمیداند ضرب چیست، وقتی به آن نگاه میکند میگوید فقط ردیف ستون بالا منظم است؛ یک و دو و سه … تا ده. این هم یک و دو و سه و … تا ده است. بقیه آن نامنظم است. یک جا نوشته بیست و پنج، یک جا نوشته سی و شش. این چه جدولی است؟! اصلاً نظم ندارد. چرا میگوید که این جدول نظم ندارد؟ چون نظمش پیچیده است. وقتی نظم آن پیچیده است برای جاهل به مبنای نظم نامنظم جلوه میکند. بعد که به او میگوییم بیا بنشین، عجله نکن، نگو که این جدول نامنظم است، بیا آقای اروپایی بنشین کلاس اقراء برو. این تازه اول کار است. تاویلش چیست؟
الجمل المخشوش-اردت ان تذم فمدحت
.
مقاله قران پژوهی گلدزیهر
شیوه مطالب گلدزیهر در این کتاب شگفتآور است. او در حالی که چیزی را اثبات میکند، در جایی دیگر انکار مینماید. از سویی میگوید: آنچه محمد گفته، وحی است و از سوی دیگر میگوید: تعلیمات و الهاماتِ شخصی است؛ برای مثال، در آغاز کتاب میگوید: قرآن از لحاظ نص و متن دچار پریشانی و اضطراب است، ولی در جایی دیگر میگوید: قرآن دارای استواری شگفتانگیزی است.
...
تحلیل و جمع بندی دکتر رستگار
دکتر پرویز رستگار پس از آن که متن آلمانی، عربی و فارسی را با یکدیگر مقایسه نموده، کاستیهای اثر گلدزیهر را به شرح زیر جمع بندی و تحلیل کرده است:
۱. یکی از بزرگترین آسیبشناسیهای جهان پژوهش و تحقیق، به تمرکز بیش از اندازه یک پژوهشگر بر یک عامل در مقام تحلیل چرایی یک رخداد باز میگردد. بازتاب این کاستی دشوار آفرین که در عمل به فروکاستن علل متعدد و متنوع یک حادثه در تنها یک علت و نادیده گرفتن یا فراموش شدن دیگر علل میانجامد ـ و «ساده سازی» نامیده میشود ـ در این اثر گلدزیهر، به ویژه در بخش نخست آن، به خوبی نمایان و آشکار بوده، با اعتراض مترجم متن آلمانی به عربی نیز رویارو شده است.
۲. خود برتربینی در قالب تز قدیمی و ریشهدار برتری و آپارتاید مذهبی قوم یهود نسبت به پیروان دیگر ادیان که قهراً به کوچه بن بست نقد و طرد و تضعیف آثار دینی و محورهای مقدس دیگران میانجامد. اعتراض گلدزیهر به اضطراب و اغتشاش متن قرآن کریم ـ آن هم در بالاترین درجه خود؟! ـ جدا از آنکه در ذات خود، تناقضآمیز است و با سخن خود او در جای دیگر کتابش تعارض دارد،
برخاسته از همان نکته روانیای است که گفتیم.
مقاله دیدگاه های مستشرقان درباره علوم قرآن و نقد آن
نقد و بررسى کلام گلدزیهر
آنچه در سخن او قابل بررسى است و گلدزیهر بر آن تأکید دارد، اضطراب نص قرآن به جهت اختلاف در قراآت و تأیید آنها از سوى پیامبر(ص) به استناد حدیث سبعه احرف مى باشد. اما همچنان که خود ایشان نیز یادآور شده اند، اساس حدیث سبعه احرف قطعى نیست و هیچ رابطه اى بین سبعه احرف و قراآت نیست. روایت سبعه احرف نمى تواند توجیهى براى اختلاف در قراآت باشد؛ زیرا در زمان پیامبر(ص)، بیش از یک قرائت وجود نداشته و نص قرآن از هیچ گونه اضطرابى برخوردار نبوده است. گرچه اختلاف قراآت در مواردى به وجود آمد، اما با نظارت ائمه أطهار(ع)، نص قرآن، همواره ثابت ماند و آنان قرائت صحیح را بیان مى داشتند.
هم اکنون نص ثابتى در نزد مسلمین که همان قرائت عاصم است، وجود دارد و ائمه(ع)، قرائت «ناس» را که همان قرائت معروف است، مورد تأیید قرار داده و از هرگونه اضطراب و تغییر در نص قرآن جلوگیرى کرده اند. در بحث قراآت روشن مى شود که قطعیت آنها قابل اثبات نیست؛ مگر قرائت عاصم. بنابراین هیچ یک از صحابه و تابعین از پیش خود مجاز نبوده اند تا در متن قرآن تغییرى بدهند و همچنان تا به امروز نص قرآن محفوظ مانده است.
سخن عمر نیز مبنى بر نزول قرآن بر هفت حرف، صحیح نیست. زیرا استناد عمر به سخن پیامبر(ص) در مورد اختلاف وى با هشام بن حکیم در سال آخر حیات پیامبر(ص) بوده است. چگونه ممکن است قرآن در طول ۲۲ سال نزول، بر یک حرف باشد و در سال آخر بر هفت حرف نازل گردیده باشد! هدف عمر از چنین استنادى به پیامبر(ص)، براى توجیه قراآت و بر اساس اعتقاد بر تساهل در نص قرآن بود که از فکر وى ناشى مىشد و مورد تأیید دیگر صحابه از جمله حضرت على(ع) و … نبود. لذا در زمان خلافت ابابکر، از سبعه احرف خبرى نیست. پیامدهاى ناگوار گسترش قراآت، عثمان را واداشت که قرآن را بر یک حرف و قرائت واحد، سازگار نماید و اقدام به توحید مصاحف در قراآت نمود. لذا اقدام عمر که مستشرقان را به شبهه انداخته است، نزد شیعه اعتبار و حجیت ندارد.
ضمن این که در فصل پنجم روشن خواهد شد که نزول قرآن بر حرف واحد بوده است و تعدّد نزول، سخنى بىاساس است و نص قرآن ثابت و محفوظ مانده است؛ همچنان که خداوند بر حفظ آن وعده فرموده است: إنّا نَحْنُ نَزَّلنا الذِّکْرَ وَ إنّا لَهُ لَحافِظُونَ؛(۹) ما قرآن را نازل کردیم و ما به قطع نگهدار آنیم.
شیخ عبدالفتاح عبدالغنى القاضى در نقد کلام گلدزیهر مى گوید:
بر نص قرآن، هرگز اضطراب عارض نمىشود. همچنان که محال است بر آن دوگانگى و عدم ثبات چیره گردد. زیرا معناى اضطراب و قلق و عدم ثبات در نص قرآن، آن است که نص قرآن بر وجوه مختلفى و صور متعددى خوانده شود؛ به شکلى که بین آنها در معنا، مراد و هدف، سازگارى نباشد و وحى از غیر وحى باز شناخته و ثابت از غیر ثابت، مجزا نشود. چنین اضطرابى در قرآن منتفى است.(۱۰)
گرچه عبدالغنى القاضى در مقام دفع شبهه گلدزیهر است، اما به نحوى آن را پذیرفته است. زیرا تعریفى که او براى اضطراب مى نماید، با توجه به قبول تواتر قراآت در قرآن، امرى اجتناب ناپذیر است. ایشان در بخش دیگرى از سخن خود، بیان مى کند که اختلاف و ناسازگارى در کلام بشر پذیرفته شده نیست، چه رسد به کلام خداوند متعال. حتى پیامبر(ص) هم مجاز نبودند در آیات وحى، تغییرى دهند و هیچ صحابى و تابعى چنین اجازهاى را نداشته است. سخن وى در واقع تردید در کلام عمر است که مى گوید: «القرآن کلّه صواب ما لم یجعل آیه عذاب برحمه و …»؛ یعنى قرآن و وجوه آن تماماً، سخن حق است (و جایگزینى مجاز است)، مادامى که آیه عذاب به رحمت تبدیل نشود. این همان سخنى است که شبهات مستشرقین را برانگیخته است. او مى گوید:
اختلاف قراآت، همانا اختلاف تنوع و تغایر است، نه اختلاف تعارض و تضارب. زیرا در کلام عقلا از بشر هم، تصور اختلاف تعارض و تضارب وجود ندارد، چه رسد به کلام پروردگار جهان. بر این اساس، محال است که نص قرآن را اضطراب و قلق فراگیرد.(۱۱)
کلام وى در مورد قرآن با توجه به استدلال وى صحیح است و هم چنین است که نص قرآن از هر گونه اختلافى عارى است؛ همان طور که خود قرآن نیز فرموده است: أَفَلا یَتَدّبَرُونَ القُرآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کثیراً؛(۱۲). آیا شما در قرآن تدبر نمى نمایید و اگر از نزد غیر خدا بود، هرآینه شما در آن اختلاف فراوان مىیافتید. باوجود این تصویرى که برخى از علماى اهل سنت از قرآن و نزول و قراآت آن، ارائه مى کنند، قهراً موجب چنین شبهاتى مى شود. همو مى گوید:
قرآن بر پیامبر(ص) نازل و ثبت شد، در حالى که او نمىتوانست در کلماتقرآن تبدیل و جایگزینى نماید چه کلمه اى به کلمه اى و چه حتى حرفى به حرفى. پیامبر(ص) اشاره مى فرماید که چنین کارى معصیتى است که بر او شدیداً عقاب اخروى مترتب مى شود؛ زیرا خداوند مى فرماید: هنگامى که آیات روشن ما بر آنها خوانده مىشود، کسانى که ایمان به ملاقات ما (و روز رستاخیر) ندارند، مى گویند: قرآنى غیر از این بیاور، یاآن را تبدیل (به آیات و کلمات دیگرى) نما. بگو: من حق ندارم که ازپیش خود آن را تغییر بدهم. فقط از چیزى که بر من وحى مى شود، پیروى مى کنم. من اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از مجازات روز بزرگ قیامت مى ترسم.» وقتى پیامبر(ص) نمى تواند کلمات قرآن را جایگزین نمایند و چیزى از آن را تغییر دهد، آیا از میان صحابى یا تابعین یا دیگران، کسى مى تواند کلمه اى را در جاى کلمه دیگرى (از آیات قرآن) یا حرفى را در جاى حرف دیگرى قرار دهد(۱۳)؟!
کلام عبدالفتاح که، پیامبر(ص) هم نمى توانست تغییرى در قرآن بدهد، سخنى صحیح و مورد قبول شیعه و اهل سنت مى باشد.