بسم الله الرحمن الرحیم

پرسش ها و پاسخ ها

الفهرست العام
کتاب و کتابخانه
یادداشتها

انجمن تبادل نظر
فهرست ارسال های محمد مهدی ع


سؤالات مهیا شده برای جلسه 20 تیر 1400 :
مباحث مرگ و معاد :
نسبت به مباحث مرگ و معاد سؤالاتی بود که برای جلسه حضوری محضر مبارکتان تقدیم می شود :
1- سؤال مهمی که برای بسیاری از جوانان و مردم، بعد از دیدن برنامه زندگی پس از زندگی پیش آمده است این است که در این تجربیات، خلاف آن چه از سکرات موت در ذهنیّت سنتی آنان بوده است، دیده شده است مخصوصا این که معلوم شد که افرادی در دنیا بوده اند که کافر یا گناه کار بوده اند و متدین نبوده اند ( از حرف های بعضی از آن ها کاملا معلوم است که متدین نیستند) اما می بینیم تجربیات بسیار شیرین و خوشایندی از آن لحظات دارند و آن نور جذاب را مشاهده کرده اند و حتی بعضا باغ های زیبا را دیده اند و سعه ی وجودی و اطلاعاتی پیدا کرده اند . در اکثر تجربیات چیز های ناخوشایند دیده نمی شود و اکثر افراد گویی عاشق مرگ و عروج به آن بهشت و حس حقیقی راحتی و آرامش شده اند .
تحلیل حقیر این است که اولا این ها هیچ کدام مرحله موت نیست چون اینها همه در علم خدای متعال معلوم بوده است که برمی گردند .
ثانیاً : با توجه به نکته اول ، و اینکه مکاشفات و مشاهدات حقائق عالم برای خیلی از انسان ها مثل اولیاء، در همین حالت عادی زندگی دنیایی رخ می دهد و این به جهت کم شدن تعلق آن ها به دنیا می باشد . در تجربه افراد کتاب زندگی پس از زندگی یا افراد حضوریافته در برنامه آقای موزون هم این مسئله هست که این ها ظاهرا به جهت کم شدن تعلق روحشان از بدنشان چنین مشاهداتی داشته اند و ممکن است هنوز مراتب و مراحل اصلی خروج روح از بدن را نچشیده و ندیده باشند .
ثالثا : در روایات متعدد اشاره شده است که کافر هم گاها مرگ خوبی دارد چرا که در دنیا کارهای خوبی داشته است و در لحظه مرگ آخرین عوض کارهای خوب خود را می بیند . به همین ملاک شخص گناه کار هم می تواند مرگ خوبی داشته باشد .
رابعا : شاید در مراحل اولیه موت، همه افراد چیزی می بینند که به مرگ و خروج از این دنیا رغبت پیدا کنند . آن روایتی که حاج آقا می خواندند که چه مومن باشد چه کافر خوشحال می شوند . و نقل می فرمودند : لیرغب المومن فی لقاء ربه .
آیا این تحلیل ها صحیح است ؟ نظر حضرتعالی چیست ؟


2 - یک بحث مهم این است که آیا این مطلب صحیح است که وقتی کسی می میرد در همان فضای فکری خود، واقع بر او جلوه می کند؟ یعنی برای مثال شخص مسیحی که دین خود را حق می دانسته پس از مرگ هم همانطور حق می بیند ؟ و اگر شخص خوبی بوده است در برزخ در فضای بهشت متصور خود بسر می برد؟ پس نه این است که به بطلان اعتقاد خود پی ببرد و چون کافر بوده است مبتلا به عذاب و جهنم و آنچه ما اعتقاد داریم گردد . این البته شاید در تعارض با روایات و معتقدات ما باشد، اما نظر عده ای است که مستند به بعضی تجربیات و رؤیاهای صادقه چنین قائل شده اند . اگر چنین باشد شاید نسبت به بسیاری از افراد ، تسری داشته باشد . مثلا از شیخ حسنعلی نخودکی نقل شده است که به قبرستان رفتند و به همراهشان فرمودند که مثلا فلان کس که در فلان قبر خوابیده در دنیا خیار فروش بوده است و الآن در آن جا هم خیار می فروشد و ملتفت نیست که به عالم دیگر رفته است . (چنین در خاطرم مانده است اگر چه تردید دارم ) جمع بین این امور و روایات چه می شود ؟


3 - ابهامی در مباحث معاد مرقوم شده در صفحه لحظه ای سنگین تر از آسمان ها و زمین
با مطالعه مباحث معاد در سایت ایران کلابز ، این سؤال برای ذهن پیش می آید که اگر چنان است ، پس جایگاه زمان کنونی چیست ؟ به عبارت دیگر احاطه به ازمنه چه رابطه ای بازمان کنونی دارد ؟ اگر الان کسی توانست به رأس مخروط نزدیک شود زمان کنونی را چگونه می بیند آیا آن را با وصف زمان حال می بیند ؟ یا کلا همه افاعیل در همه زمان ها چه گذشته چه آینده در قالب صورت مشاهده می شود و حقیقت آن ها تنها در موطن زمانی واقع می گردد ؟

سؤال صدیق ارجمند :
4-چرا آقایان مفروغ گرفته اند که در قیامت حرکت نیست و فعلیت تامه محقق است و قوه ای باقی نمانده؟



موضوعات دیگر :
سؤال صدیق ارجمند :
1-آیا اسم مستاثر بر حقیقت حضرت صدیقه ی طاهره سلام الله علیها تطبیق میشود؟ و آیا درباره ی این تطبیق شواهدی به ذهن شریفتان میرسد؟

سؤال تلفیقی هر دو :
الف : آنچه در روایت سؤال از ولد عالم آمده است و زمان ذئب و زمان کبش و زمان میزان چه ارتباطی به سؤال حمران دارد ؟ آیا حضرت به سیر وقائع دوران غیبت اشاره می فرمایند؟
روایت شریف این است :
الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏8 ؛ ص362

552- محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد بن عيسى و أبو علي الأشعري عن محمد بن عبد الجبار جميعا عن علي بن حديد عن جميل عن زرارة عن أبي جعفر ع قال: سأله حمران فقال جعلني الله فداك لو حدثتنا متى يكون هذا الأمر فسررنا به فقال يا حمران إن لك أصدقاء و إخوانا و معارف إن رجلا كان فيما مضى من العلماء و كان له ابن لم يكن يرغب في علم أبيه و لا يسأله عن شي‏ء و كان له جار يأتيه و يسأله و يأخذ عنه فحضر الرجل الموت فدعا ابنه فقال يا بني إنك قد كنت تزهد فيما عندي و تقل رغبتك فيه و لم تكن تسألني عن شي‏ء و لي جار قد كان يأتيني و يسألني و يأخذ مني و يحفظ عني فإن احتجت إلى شي‏ء فأته و عرفه جاره فهلك الرجل و بقي ابنه فرأى ملك ذلك الزمان رؤيا فسأل عن الرجل فقيل له قد هلك فقال الملك هل ترك ولدا فقيل له نعم ترك ابنا فقال ائتوني به فبعث إليه ليأتي الملك فقال الغلام و الله ما أدري لما يدعوني الملك و ما عندي علم و لئن سألني عن شي‏ء لأفتضحن فذكر ما كان أوصاه أبوه به فأتى الرجل الذي كان يأخذ العلم من أبيه فقال له إن الملك قد بعث إلي يسألني و لست أدري فيم بعث إلي و قد كان أبي أمرني أن آتيك إن احتجت إلى شي‏ء فقال الرجل و لكني أدري فيما بعث إليك فإن أخبرتك فما أخرج الله لك من شي‏ء فهو بيني و بينك فقال نعم فاستحلفه و استوثق منه أن يفي له فأوثق له الغلام فقال إنه يريد أن يسألك عن رؤيا رآها أي زمان هذا فقل له هذا زمان الذئب فأتاه الغلام فقال له الملك هل تدري لم أرسلت إليك فقال أرسلت إلي تريد أن تسألني عن رؤيا رأيتها أي زمان هذا فقال له الملك صدقت فأخبرني أي زمان هذا فقال له زمان الذئب فأمر له بجائزة فقبضها الغلام و انصرف إلى منزله و أبى أن يفي لصاحبه و قال لعلي لا أنفد هذا المال و لا آكله حتى أهلك و لعلي لا أحتاج و لا أسأل عن مثل هذا الذي سئلت عنه فمكث ما شاء الله ثم إن الملك رأى رؤيا فبعث إليه يدعوه فندم على ما صنع و قال و الله ما عندي علم آتيه به و ما أدري كيف أصنع بصاحبي و قد غدرت‏
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 363
به و لم أف له ثم قال لآتينه على كل حال و لأعتذرن إليه و لأحلفن له فلعله يخبرني فأتاه فقال له إني قد صنعت الذي صنعت و لم أف لك بما كان بيني و بينك و تفرق ما كان في يدي و قد احتجت إليك فأنشدك الله أن لا تخذلني و أنا أوثق لك أن لا يخرج لي شي‏ء إلا كان بيني و بينك و قد بعث إلي الملك و لست أدري عما يسألني فقال إنه يريد أن يسألك عن رؤيا رآها أي زمان هذا فقل له إن هذا زمان‏ الكبش‏ فأتى الملك فدخل عليه فقال لما بعثت إليك فقال إنك رأيت رؤيا و إنك تريد أن تسألني أي زمان هذا فقال له صدقت فأخبرني أي زمان هذا فقال هذا زمان‏ الكبش‏ فأمر له بصلة فقبضها و انصرف إلى منزله و تدبر في رأيه في أن يفي لصاحبه أو لا يفي له فهم مرة أن يفعل و مرة أن لا يفعل ثم قال لعلي أن لا أحتاج إليه بعد هذه المرة أبدا و أجمع رأيه على الغدر و ترك الوفاء فمكث ما شاء الله ثم إن الملك رأى رؤيا فبعث إليه فندم على ما صنع فيما بينه و بين صاحبه و قال بعد غدر مرتين كيف أصنع و ليس عندي علم ثم أجمع رأيه على إتيان الرجل فأتاه فناشده الله تبارك و تعالى و سأله أن يعلمه و أخبره أن هذه المرة يفي منه و أوثق له و قال لا تدعني على هذه الحال فإني لا أعود إلى الغدر و سأفي لك فاستوثق منه فقال إنه يدعوك يسألك عن رؤيا رآها أي زمان هذا فإذا سألك فأخبره أنه زمان الميزان قال فأتى الملك فدخل عليه فقال له لم بعثت إليك فقال إنك رأيت رؤيا و تريد أن تسألني أي زمان هذا فقال صدقت فأخبرني أي زمان هذا فقال هذا زمان الميزان فأمر له بصلة فقبضها و انطلق بها إلى الرجل فوضعها بين يديه و قال قد جئتك بما خرج لي فقاسمنيه فقال له العالم إن الزمان الأول كان زمان الذئب و إنك كنت من الذئاب و إن الزمان الثاني كان زمان‏ الكبش‏ يهم و لا يفعل و كذلك كنت أنت تهم و لا تفي و كان هذا زمان الميزان و كنت فيه على الوفاء فاقبض مالك لا حاجة لي فيه و رده عليه.



الف : تحلیل حقیر پیرامون این روایت این است که حضرت می فرمایند شیعیان در دوران غیبت با وقائعی سر و کار پیدا می کنند تا بالاخره به بلوغ فکری برسند تا بتوانند تاب حکومت حضرت ولی عصر عجل الله فرجه را پیدا کنند و به آن حضرت وفا دار باشند . دوران هایی شیعیان و محبین در زمان ذئب زندگی می کنند یعنی حق حضرت را رعایت نمی کنند و این دوران های ذئب است . اما بعد ها با گذر تاریخ و روشن شدن راه اشتباهشان ، پشیمان می شوند اما هنوز تردید دارند و در زمان کبش هستند می خواهند وفا کنند و حق حضرت را بجا آورند اما همت می کنند اما انجام نمی دهند باز از این رفتار ها نیز پشیمان می شوند چون تاریخ و گذر آن حقائق را روز به روز بر آن ها روشن تر می سازد تا به جایی می رسند که می فهمند هیچ اراده ای از خود نباید داشته باشند و فقط و فقط مطیع امام زمانشان و وفادار به ایشان باشند و این زمان میزان و روشن شدن حق و باطل است که مردم مهیای حکومت مهدوی علیه الصلاة و السلام شده اند .

آیا این تحلیل صحیح است ؟ نظر و تحلیل حضرتعالی نسبت به این روایت چیست ؟


ب : الکبش یهم و لا یفعل-راه خلاصی از گرداب بهیمیت و خصوصا این صفت به نظر حضرتعالی چیست؟


دو سؤال دیگر از صدیق ارجمند :

7_ آیا تعبیر به "حاضرة عند نفسها واجدة لها" که در تبیین تجلی علمی به کار می رود را در مورد مقام ذات و نیز حقیقت احدیه صحیح می دانید ؟

8- رابط بودن شیئی با منشأ بودن آن برای شئونی چطور جمع می شود ؟


سؤالات دیگری هم بود در مباحث رؤیت هلال و توحید که ان شاء الله در زمان دیگر استفاده خواهیم کرد .













فایل قبلی که این فایل در ارتباط با آن توسط محمد مهدی ع ایجاد شده است