بسم الله الرحمن الرحیم

روضه ها و اشعار فاطمیه

الفهرست العام
روضه ها و اشعار محرم-ایجاد شده توسط: حسن خ



شب شهادت 1
شب شهادت 2
شام شهادت



شب شهادت 1

مگر ز اهل مدینه چه دیدى اى مادر؟!
که دل ز عمر عزیزت بریدى اى مادر!

امید ما، به وجود تو بستگى دارد
چرا ز زندگیت نا امیدى اى مادر؟!

چرا نماز شبت را، نشسته مى خوانى؟!
چرا به فصل جوانى، خمیدى اى مادر؟!

دگر به همره ما تا احد نمى آیى
چرا ز قبر عمو پا کشیدى اى مادر؟!

دعا به مردم همسایه کرده یى، اما
چه طعنه ها که از آنان شنیدى اى مادر!

من از تو، درس شهامت گرفتم و دیدم
چه رنجها که درین ره کشیدى اى مادر!

پى دفاع ز حق امام خویش، به جان
هزار گونه بلا را خریدى اى مادر!

دگر به سینه و پهلو مرا نمى گیرى
مگر به سینه و پهلو چه دیدى اى مادر؟!

ز بسکه مرگ خودت از خدا طلب کردى
گمانم اینکه به مقصد رسیدى اى مادر!

هزار جان (موید) فداى جانت باد!
چرا ز جان و جهان، دل بریدى اى مادر؟!

 

 

 

                        المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص:296-297

فلما مضى المصطفى صلى الله عليه و آله، اختطفوا الغرة  و انتهزوا الفرصة، و انتهكوا الحرمة، و غادروه على فراش الوفاة، و أسرعوا لنقض البيعة، و مخالفة المواثيق المؤكدة، و خيانة الأمانة المعروضة على الجبال الراسية، و أبت أن تحملها و حملها الإنسان الظلوم الجهول، ذو الشقاق و الغرة، بالآثام المؤلمة، و الأنفة عن الانقياد لحميد العاقبة.
فحشر سفلة الأعراب، و بقايا الأحزاب، إلى دار النبوة و الرسالة، و مهبط الوحي و الملائكة، و مستقر سلطان الولاية، و معدن الوصية و الخلافة و الإمامة، حتى نقضوا عهد المصطفى، في أخيه علم الهدى، و المبين طريق النجاة من طرق الردى.
و جرحوا كبد خير الورى، في ظلم ابنته، و اضطهاد حبيبته، و اهتضام عزيزته، و بضعة لحمه، و فلذة كبده، و خذلوا بعلها، و صغروا قدره، و استحلوا محارمه، و قطعوا رحمه، و أنكروا أخوته، و هجروا مودته، و نقضوا طاعته، و جحدوا ولايته، و أطمعوا العبيد في خلافته.
و قادوه إلى بيعتهم، مصلتة سيوفها، مشرعة أسنتها، و هو ساخط القلب، هائج الغضب، شديد الصبر، كاظم الغيظ، يدعونه إلى بيعتهم التي عم شؤمها الإسلام، و زرعت في قلوب أهلها الآثام، و عقت  سلمانها، و طردت مقدادها، و نفت جندبها، و فتقت بطن عمارها، و حرفت القرآن، و بدلت الأحكام، و غيرت المقام، و أباحت الخمس للطلقاء، و سلطت أولاد اللعناء على الفروج، و خلطت الحلال بالحرام.

 

از لاله زار توحید آتش زبانه می زد
گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه می زد

من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه می زد

گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد

گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد

وقتی که باغ می سوخت، صیاد بی مروت
مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد

با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را
از ناله ای که مادر در آستانه می زد

این روزها که می دید موی مرا پریشان
با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد
 

 

یوسف کربلای من، شهید نینوای من
از چه برهنه ای، چه شد، پیرهن و ردای تو

گه به فراز نیزه ها، گه به کنار قتلگه
می نگرم به روی تو، می شنوم صدای تو

میوه ی قلب مادرم، چنین نبود باورم
که بین دشمنان تو، گریه کنم برای تو

ماه به خون خضاب من، همیشه آفتاب من
از چه به خاک خفته ای، چشم من است جای تو

نیزه شکسته ها همه، دور تو گرم زمزمه
مانده هنوز در گلو، ذکر خدا خدای تو

بهر زیارت تنت، آمده ام به قتلگه
کوفه روم به دیدن، راس ز تن جدای تو

زائر پیکر توام، همسفر سرِ توام
همره نیزه دارها، می دوم از قفای تو

گاه کنار پیکرت، بوسه زنم به حنجرت
گه به زیارت سرت، سر شکنم به پای تو




شب شهادت 2

من از نگاه تو دورم ولی تو چشم خدایی

چه می شود که دمی دیده ای به من بگشایی

تمام عمر کنار تو بودم ای دل غافل

نیافتم که تو بودی ندیدمت که کجایی

چنان که جدّ تو می رفت در سرای فقیران

چه می شود به سرای من فقیر بیایی

دعا هم از نفست خشته شد ندیدمت آخر

بیا بگو چه دعایی کنم که رخ بنمایی

دلم به دست و لبم در دعا و دیده به راهت

مگر به فیض نگاهی دلم زکف بربایی

دل مریض مرا ای مسیحِ آل محمّد

تو مرهمی تو طبیبی تو نسخه ای تو دوایی

 

سیدی بازآ که پیغمبر صدایت می‌زند
مادرت صدیقۀ اطهر صدایت می‌زند
بازوی مجروح زهرا چشم گریان حسن
a
دست‌های بستۀ حیدر صدایت می‌زند
چارده قرن است کز قلب مزاری گم شده
پهلوی بشکستۀ مادر صدایت می‌زند
زخم یاسین، قلب طاها، سینۀ مجروح نور
آیه‌های سورۀ کوثر صدایت می‌زند
جد مظلومت علی سر برده در آغوش چاه
با دل خونین و چشم تر صدایت می‌زند
تیرباران پیکر مجروح عمّویت حسن
a
از کنار قبر پیغمبر صدایت می‌زند
قامت خم گشتۀ جدت کنار علقمه
بازوی عباس نام‌آور صدایت می‌زند

 

برس به داد شیعیانت

به حق مادرت

جوان مادر، مهربان مادر، امید دل شیعیان مادر

جوان مادر، قد کمان مادر، به باغ علی نیمه جان مادر

بیمارت ای علی جان جز نیمه جان ندارد

میلی به زنده ماندن در این جهان ندارد

غم چون نسیم پائیز برگ و بر مرا ریخت

این لالۀ بهاران غیر از خزان ندارد

بگذارد تا بمیرد، زین باغ پر بگیرد

مرغی که حق ماندن در آشیان ندارد

خواهم که اشک غربت از چهره ات بگیرم

شرمنده ام که دیگر دستم توان ندارد

بگذار کس نداند در پشت در چه بگذشت

من لب نمی گشایم محسن زبان ندارد

هر کس سراغم آمد با او بگو که زهرا

قدرش عیان نگردید قبرش نشان ندارد

شهری که در امانند حتی یهود در آن

در بین خانۀ خود زهرا امان ندارد

والباب والجدار والدماء                           شهود صدق ما به خفاء

لقد جنى الجاني على جنينها                    فاندكت الجبال من حنينها

أهكذا يصنع بابنة النبي                            حرصا على الملك فيا للعجب

أتمنع المكروبة المقروحة                         عن البكا خوفا من الفضيحة

 

ثم بكيا جميعا ساعة و أخذ عليّ رأسها و ضمها الى صدره

 

فبينا هي كذلك دخل الحسن و الحسين فقالا: يا اسماء ما ينيم أمّنا في هذه الساعة‌؟ قالت: يا بني رسول اللّه ليست امكما نائمة، قد فارقت الدنيا، فوقع عليها الحسن يقبلها مرة و يقول: يا اماه كلميني قبل أن تفارق روحي بدني، و أقبل الحسين يقبل رجلها و يقول: يا اماه انا ابنك الحسين كلميني قبل ان ينصدع قلبي فأموت., قالت لهما اسماء: يا بني رسول اللّه انطلقا الى ابيكما عليّ فأخبراه بموت أمكما، فخرجا حتى اذا كانا قرب المسجد رفعا أصواتهما بالبكاء فابتدرهم جميع الصحابة فقالوا: ما يبكيكما يا بني رسول اللّه لا ابكى اللّه أعينكما، لعلكما نظرتما الى موقف جدّكما صلّى اللّه عليه و آله فبكيتما شوقا إليه‌؟ فقالا: لا أو ليس قد ماتت أمّنا فاطمة عليها السّلام، قال: فوقع عليّ على وجهه يقول: بمن العزاء يا بنت محمد؟ كنت بك أتعزى ففيم العزاء من بعدك‌؟ ثم قال: , لكل اجتماع من خليلين فرقة و كل الذي دون الفراق قليل و انّ افتقادي فاطما بعد أحمد دليل على أن لا يدوم خليل

 

فقلن: يا أمير المؤمنين، أدرك ابنة عمك الزهراء عليها السلام، و ما نظنك تدركها.
فأقبل أمير المؤمنين عليه السلام مسرعا حتى دخل عليها، و إذا بها ملقاة على فراشها و هو من قباطي مصر و هي تقبض يمينا و تمد شمالا، فألقى الرداء عن عاتقه، و العمامة عن رأسه، و حل إزاره، و أقبل حتى أخذ رأسها، و تركه في حجره.
و ناداها: يا زهراء، فلم تكلمه؛

فناداها: يا بنت محمد المصطفى، فلم تكلمه.
فناداها: يا بنت من حمل الزكاة في طرف ردائه و بذلها على الفقراء، فلم تكلمه.
فناداها: يا ابنة من صلى بالملائكة في السماء مثنى مثنى، فلم تكلمه.
فناداها: يا فاطمة، كلميني، فأنا ابن عمك علي بن أبي طالب؟.
قال: ففتحت عينيها في وجهه، و نظرت إليه و بكت و بكى؛
و قال: ما الذي تجدينه؟ فأنا ابن عمك علي بن أبي طالب،

 

 

مادر غمی نشسته بر قلب بی قرارم

واکن دوباره از لطف آغوش خسته ات را

 

پشت علی مرتضی تا شده

فاطمه اش زائر بابا شده

پشت حسین بن علی تا شده

پای عدو به خیمه ها واشده

سقای دشت کربلا

دستش شده از تن جدا




 

شام شهادت

                        مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص: 401

اللهم صل على الصديقة فاطمة الزكية حبيبة حبيبك و نبيك و أم أحبائك و أصفيائك التي انتجبتها و فضلتها و اخترتها على نساء العالمين اللهم كن الطالب لها ممن ظلمها و استخف بحقها و كن الثائر اللهم بدم أولادها اللهم و كما جعلتها أم أئمة الهدى و حليلة صاحب اللواء و الكريمة عند الملإ الأعلى فصل عليها و على أمها خديجة الكبرى صلاة تكرم بها وجه أبيها محمد صلى الله عليه و آله و تقر بها أعين ذريتها و أبلغهم عني في هذه الساعة أفضل التحية و السلام‏

 

شمع اين مسئله را بر همه کس روشن کرد
که توان تا به سحر گريه بي شيون کرد

بر سر تربت زهرا علي از سوز جگر
ناله ها در دل شب بي خبر از دشمن کرد

تنگ شد سينه بي کينه آن ميرجهان
کآرزوي سفر جان زديار تن کرد

گفت: اي کاش که جان با نفس آيند برون
هجر تو گلشن عالم به علي گلخن کرد

 

نفسی علی زفراتها محبوسه

یا لیتها خرجت مع الزفرات

 

این خانه پس از زهرا گردیده عزاخانه

زهرای مرا کشتند مظلوم و غریبانه

سوره کوثر از قرآن جدا شد

طفل شش ماهه و مادر فداشد

بابا بابا بابا جان ها به فدای تو

تو گریه به مادر کن من گریه برای تو

 

خداحافظ ای مجتبی نور عین

خداحافظ ای عشق مادر حسین

خداحافظ ای زینب مضطرم

خدا داند از غصه جان بر لبم

 

بستر بیمار علی جمع شد واویلا واویلا

فاطمه پروانه علی شمع شد، واویلا واویلا

 

آمدم قامت کشیده می روم قامت خمیده

 فإذا أنت قرأت يس أكون قد قضيت نحبي فغسلني و لا تكشف عني فإني طاهرة مطهرة و ليصل علي من أهلك الأدنى فالأدنى فادفني ليلا في قبري.
قال علي عليه السلام: فلما غسلتها و كفنتها و أردت عقد الرداء ناديت: يا ام كلثوم يا زينب‏
                        رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج‏1، ص: 63
يا سكينة يا فضة يا حسن يا حسين هلموا تزودوا من امكم، فهذا الفراق و اللقاء في الجنة.
فأقبل الحسن و الحسين يناديان و احسرة لا تنطفئ أبدا من فقدنا جدنا محمد و امنا فاطمة الزهراء يا امنا إذا لقيت جدنا فاقرأيه منا السلام و قولي له [بقينا] بعدك يتيمين في دار الدنيا.
فقال أمير المؤمنين: إنها قد حنت و أنت و مدت يديها و ضمتهما إلى صدرها مليا و إذا بهاتف ينادي من السماء يا أبا الحسن ارفعهما عنها فلقد أبكيا ملائكة السماوات فقد اشتاق الحبيب إلى المحبوب قال: فرفعتهما عن صدرها و أقبل بها إلى قبر أبيها و نادى: السلام عليك يا رسول الله مني و من ابنتك النازلة عليك و إن الوديعة قد استردت و الرهينة قد اخذت، فواحزناه على الرسول و من بعده على البتول و لقد اسودت علي الغبراء و بعدت عني الخضراء، فواحزناه ثم وا أسفاه.
ثم عدل بها على الروضة فصلى عليها في أهله و أصحابه، فلما ألحدها في لحدها قال شعر:
         أرى علل الدنيا علي كثيرة             و صاحبها حتى الممات عليل‏
          لكل اجتماع من خليلين فرقة             و إن بقائي بعدكم لقليل‏
          و إن افتقادي فاطم بعد أحمد             دليل على أن لا يدوم خليل «1»

 

یه حرفی بزن ، منم حسنت
پاشو کسی نیس بزنه باز لگد به تنت
قسم به همین،چشای پر آب
دیگه نمیذارم بسوزوننت
یه حرفی بزن، آخه چرا سرده همه بدنت
مادر
اگه میشه یه بار دیگه برگرد
چجوری میشه بی تو زندگی کرد؟
بی خداحافظی رفتی و هر روز، می میرم از این درد
من ب تو نمی تونم، من بی تو نمی مونم
من راز مگو دارم، پریشونم

نگاهی بکن، با مهر چشات
حسینه گذاشته با گریه سر کف پات
یه چیزی بگو، با مهر صدات
حسینه گذاشته با گریه سر کف پات
یه چیزی بگو، با مهر صدات
یه حرفی بزن تا حسین نمرده برات
تو رو جون من، بمون پیشمون ای حسین به فدات

 

صنوبری که خمیده، خدا نگهدارت
خوشی ز عمر ندیده، خدا نگه دارت

قرار بعدی ما ظهر روز عاشورا
کنار راس بریده خدا نگه دارت

 

                        بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏45، ص: 317

و إذا بغلبة عظيمة و بكاء و نداء و قائل يقول وا ابناه وا مقتولاه وا ذبيحاه وا حسيناه وا غريباه يا بني قتلوك و ما عرفوك و من شرب الماء منعوك‏




فایل قبلی که این فایل در ارتباط با آن توسط حسن خ ایجاد شده است



****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Thursday - 15/12/2022 - 18:39

ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها صلي الله عليه و آله مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ حديث

ناحله الجسم یعنی نحیف و دل شکسته میری

 

جوونی اما مادرِ پیری بهونه ی سفر می گیری

باکیه العین یعنی بارون غصه ها می باره چشای مادر ما تاره

دیگه علی شده بیچاره

منهده الرکن یعنی توون برات نمونده بانو

 

کی قلبتو سوزونده بانو کی بالتو شکونده بانو

 

معصبه الرأس یعنی بستی سری رو که پرِ درده

 

رنگِ رخِ تو مادر زرده توو کوچه کی جسارت کرده