بیگ بنگ: جهانی که ما در آن زندگی می کنیم شاید جهانی یگانه نباشد. در واقع، جهان ما شاید تنها یکی از بی شمار عالم هایی باشد که با هم یک “چندجهانی” یا multiverse را پدید آورده اند.
به گزارش بیگ بنگ، این گفته گرچه شاید ساده لوحانه به نظر برسد، ولی فیزیک نیرومندی پشتش است و برای رسیدن به یک چندجهانی هم تنها یک راه وجود ندارد: نظریه های فیزیکی بسیاری هستند که هر یک به شیوه ی جداگانه و مستقل، به چنین دریافت و نتیجه ای اشاره می کنند. در واقع، شماری از کارشناسان بر این باورند که احتمال وجود داشتن جهان های پنهان بیش از احتمال وجود نداشتن آن هاست. در اینجا پنج نظریه ی علمی پذیرفتنی نخست را می بینید که بر پایه ی آنها، کیهان ما می تواند یک “چند جهانی” باشد:
۱- جهان های بیکران
دانشمندان نمی توانند از بابت شکل فضا-زمان مطمئن باشند، ولی به احتمال بسیار، تخت است (بر خلاف شکل کروی یا حتی دونات-مانند) و بیکرانست و تا بی نهایت ادامه دارد. ولی اگر فضا-زمان تا همیشه وجود داشته باشد، پس باید در نقطه ای شروع به تکرار شدن کند، زیرا شمار روش های آرایش ذرات در فضا و زمان (راه هایی که ذرات می توانند در فضا و زمان مرتب شوند) محدود است.
پس اگر به فاصله ی به حد کافی دور دست نگاه کنید، به نسخه ی دیگری از خود خواهید رسید – در حقیقت، بی نهایت نسخه از خودتان. شماری از این همزادها دارند دقیقا همان کاری را می کنند که شما اکنون می کنید و شماری دیگر هم شیوه ی زندگی و کاری به کلی متفاوت از شما را برگزیده اند. از آن جایی که جهانِ دیدار پذیر (جهان قابل مشاهده به قطر ۹۳ میلیارد سال نوری، یا همان حجم هابل است) تنها تا جایی ادامه دارد که نور می توانسته از ۱۳.۸ میلیارد سال پیش، یعنی زمان بیگ بنگ بتابد، فضا-زمانِ فراتر از آن فاصله را می توان به عنوان جهانی جداگانه در نظر گرفت. بدین ترتیب، چندین جهان همچون یک لحاف چهل تکه ی غول پیکر در کنار یکدیگر جای خواهند گرفت.
بیگ بنگ: آیا رونوشتی از شما هست که دارد این مقاله را می خواند؟ شخصی که خودتان نیست ولی در سیاره ای زندگی می کند به نام زمین، که کوه های مه آلود، کشتزارهایی حاصلخیز و شهرهایی شلوغ دارد و در منظومه ای خورشیدی با هشت سیاره ی دیگر است؟ زندگی این فرد از هر نظر با مال خودتان یکسان است. ولی شاید وی هم اکنون تصمیم بگیرد دست از خواندن این مقاله بردارد، ولی شما به خواندن ادامه می دهید.
به گزارش بیگ بنگ، ایده ی دگر منی انگار عجیب است و ناشدنی، ولی گویا چاره ای جز کنار آمدن با آن نداریم، چون از سوی مشاهدات اخترشناسی پشتیبانی می شود. ساده ترین و محبوب ترین مدل امروزین کیهان شناختی پیش بینی می کند که شما دارای دو قلویی هستید در کهکشانی به فاصله ی ۱۰*۱۰ به توان ۲۸ متری این جا. این مسافت چنان بزرگ است که ورای مقیاس اخترشناسی قرار می گیرد، ولی از واقعیت همزاد شما نمی کاهد. این براورد از احتمالی بنیادی برخاسته و حتی فیزیک مدرن گمانه پردازانه را هم فرض نمی گیرد، تنها بر این پایه که اندازه ی فضا نامتناهی است( یاد دست کم به حد کافی بزرگ) و کمابیش به یکنواختی از ماده پر شده، آنطور که مشاهدات مشخصی می کنند. در فضای نامتناهی، حتی نامحتمل ترین رویدادها باید در جایی رخ دهند. سیارات مسکونی بی نهایت زیادی هست، نه فقط یکی بلکه بی نهایت زیاد که دارای مردمانی هستند با همان چهره، نام و خاطرات شما، که هر گزینه ی ممکن از بین راه های پیش روی زندگی شما را بر می گزینند.
شما به احتمال زیاد هرگز خویشتن های دیگر خودتان را نخواهید دید. دورترین جایی که می توانید مشاهده کنید مسافتی است که نور توانسته ۱۳٫۸۲ میلیارد سال در حدود ۲۶^۱۰ ضرب در ۴ متر از ما دورتر- مسافتی که گیتی مشاهده پذیر ما را تعریف می کند، معروف به حجم هابل، حجم افق یا به سادگی جهان خودمان! به همین ترتیب، جهان های خویشتن های دیگر شما عبارتند از کره هایی هم اندازه به مرکز سیاره های آنان. این ها سر راست ترین نمونه از جهان های موازی به شمار می روند. هر جهان تنها بخشی است کوچک از یک چند جهانی بزرگ تر.بنا به تعریف جهان شاید به فکر کسی خطور کند که مفهوم جهان های موازی و چند جهانی برای همیشه در حیطه ی متافیزیک جای می گیرد. با این حال مرز بین فیزیک و متافیزیک با آزمون پذیری تجربی یک نظریه تعریف می شود، نه با عجیب بودن یا داشتن موجودیت های مشاهده ناپذیر. جبهه های فیزیک به آرامی گسترش پیدا کرده اند تا مفاهیم هر چه انتزاعی تر، همانند گردی زمین، میدان های الکترومغناطیسی نامرئی، آهسته شدن زمان در سرعت های زیاد، برهم نهی کوانتومی، فضای خمیده و سیاهچاله را پوشش دهند. در چندین سال گذشته مفهوم چند جهانی نیز به این فهرست اضافه شده است. ریشه ی آن در نظریه های به خوبی آزموده شده ای همچون نسبیت و مکانیک کوانتومی است و هر دو معیار پایه ی علم تجربی را بر آورده می سازد: پیش بینی می کند و می تواند ابطال شود. دانشمندان تا چهار نوع مشخص از جهان های موازی را در نظر گرفته اند. پرسش کلیدی این نیست که آیا «چند جهانی» هست یا نیست، بلکه آن است که چند رده دارد. در قسمت بعدی رده ی ۱: “ورای افق کیهانی خودمان” را بررسی می کنیم.
ادامه دارد »»»
انتشار: بیگ بنگ / نوشته: مکس تگمارک – مجله Scientific American
بیگ بنگ: جهان های موازی دگر من های شما، جهان های موازی رده ی ۱ را می سازند، این کم جنجالی ترین نوع است. همگی وجود چیزهایی را می پذیریم که نمی توانیم ببینیم اما اگر به مکان مناسب و متفاوتی برویم یا صبر کنیم قابل دیدن می شوند، مانند مردمانی که تا رسیدن کشتی به افق به انتظار می نشینند. اجسام ورای افق کیهانی نیز از همین وضعیت برخوردارند.
رده ی ۱: ورای افق کیهانی خودمان
به گزارش بیگ بنگ، جهان قابل مشاهده هر سال به اندازه ی یک سال نوری بزرگتر می شود چون نور فرصت می یابد از مسافتی دورتر به ما برسد. بی نهایتی در آنجا، به انتظار دیده شدن است! چگونه می شود که فضا نامتناهی نباشد؟ آیا در جایی نشانه ای هست که بگوید:« پایان فضا- مراقب پرتگاه باشید؟» اگر بله، چه چیزی در ورای آن است؟ راستش نظریه ی گرانش اینشتین این برداشت شهودی را به چالش می کشد. فضا می تواند متناهی باشد اگر دارای خمیدگی کوژ یا توپولوژی نامعمول باشد، یک جهان کروی، یا دونات شکل دارای حجمی محدود و بدون لبه است. تابش پس زمینه کیهانی دست زدن به آزمون هایی حساس را برای چنین سناریوهایی ممکن می کند. با این حال تاکنون مدارک علیه آن است. مدل های نامتناهی با داده ها می خوانند و محدودیت هایی قوی بر مدل های جایگزین هستند.
امکان پذیری دیگر آن است که فضا نامتناهی باشد اما ماده در ناحیه ای متناهی گرداگرد ما محصور بماند- مدل «جهان جزیره ای» که زمانی محبوب بود، در گونه ای از این مدل؛ ماده در مقیاس های بزرگ در الگویی فراکتال رقیق می شود. در هر دو مورد، کمابیش همه ی جهان ها در جهان موازی رده ی ۱ تهی و مرده هستند. با فرض این الگو می توان گفت، فضای ورای جهان قابل مشاهده خودمان، از کهکشان ها، ستارگان و سیارات دیگر پر شده است. بینندگانی که در جهان های موازی رده ی ۱ به سر می برند همان قوانین فیزیکی را تجربه می کنند که ما تجربه می کنیم اما با شرایط آغازین متفاوت!بنا به نظریه های کنونی، فرایندهای ابتدایی در بیگ بنگ ماده را به اندازه ای تصادفی پراکنده کرده، که به همه ی آرایش های ممکن با احتمال نا صفر انجامیده است. کیهان شناسان فرض می کنند که جهان خودمان، با توزیع کمابیش یکنواخت ماده و افت و خیزهای چگالی آغازی برابر با یک بخش در ۱۰۰ هزار ، نمونه ای کمابیش بی نظیری است. فرض مذکور به این براورد می انجامد که نزدیکترین رونوشت همسان شما در فاصله ۱۰ به توان ۲۸ متری جای دارد. یعنی می باید کره ای به شعاع ۱۰۰ سال نوری باشد همانند چیزی به مرکز همین جا، پس همه ی دریافت هایی که ما طی سده ی آینده خواهیم داشت مشابه آن هایی خواهد بود که همتایان خودمان در آنجا دارند. این ها براوردهایی اند به شدت محافظه کارانه، که تنها با شمردن همه ی حالت های کوانتومی ممکن برای حجم هابلی به دست آمده که می تواند در صورت خنک تر بودن از ۱۰۸ کلوین وجود داشته باشد. یک راه برای انجام محاسبه آن است که بپرسیم در آن دما چند پروتون را می توان در حجم هابل جا داد. پاسخ ۱۰ بتوان ۱۱۸ پروتون است، خب راستش هر کدام از این ذرات شاید باشند، یا نباشند، که ۲ *۱۰ به توان ۱۱۸ آرایش ممکن برای پروتون می انجامد.
جعبه ای حاوی این تعداد حجم هابل همه ی امکان پذیری ها را مهیا می کند. اگر این عددها را گرد کنیم، چنین جعبه ای حدود ۱۰ *۱۰ به توان ۱۸۸ متر عرض خواهد داشت. ورای این جعبه، جهان ها- از جمله مال خودمان – باید تکرار شوند. تقریبا همین عدد را می توان از برآوردهای ترمودینامیکی یا مکانیک کوانتومی محتوای کل اطلاعات جهان به دست آورد. با توجه به فرایندهای تشکیل ستاره و تکامل زیست شناختی که بخت را به نفع شما بر می گرداند، به احتمال زیاد نزدیکترین همزاد شما بسیار نزدیکتر از چیزی هستند که این اعداد می گویند. اخترشناسان فکر می کنند که حجم هابل خودمان دست کم دارای ۱۰ به توان ۲۰ سیاره ی قابل سکونت است؛ برخی شاید خیلی شبیه به زمین خودمان باشند.
چارچوب جهان موازی رده ی ۱ بطور متداول برای ارزیابی نظریات در کیهان شناسی مدرن مورد استفاده قرار می گیرد، گرچه این مدل به ندرت به زبان آورده می شود. برای مثال، توجه کنید که چگونه کیهان شناسان از تابش پس زمینه کیهانی برای کنار گذاشتن هندسه ی کروی متناهی استفاده کردند. نقاط داغ و سرد در نقشه های تابش پس زمینه کیهانی دارای اندازه ای مشخص هستند که به خمیدگی فضا بستگی دارد و نقاط مشاهده شده خیلی کوچک تر از آن هستند که با مدل فضایی کروی سازگار باشند.
اما مهم این است که از دقت آماری برخوردار باشند، اندازه ی میانگین نقاط، بطور تصادفی از یک حجم هابل به یکی دیگر تغییر می کند، پس امکان دارد که جهان خودمان دارد گولمان می زند.- می تواند کروی باشد ولی از سر اتفاق به گونه ای ناهنجار دارای نقاط کوچکی است. هنگامی که کیهان شناسان با اطمینان ۹۹٫۹ درصدی می گویند که مدل کروی را رد می کنند، به راستی منظورشان این است که اگر این مدل درست می بود، کمتر از ۱۰۰۰ حجم هابل باید نقاطی را به آن کوچکی که ما می بینیم نشان می دادند. آموزه ی این نکات آن است که نظریه ی چند جهانی را می توان آزمود و ابطال کرد، حتی اگر نتوانیم دیگر جهان ها را ببینیم. کلید این کار عبارت است از پیش بینی کردن اینکه مجموعه ی جهان های موازی چیست و مشخص کردن توزیع احتمال، یا چیزی که ریاضیدانان آن را اندازه ی آن مجموعه می نامند، است.
داده های کیهان شناختی از این ایده پشتیبانی می کنند که فضا در ورای مرزهای جهان مقابل مشاهده خودمان ادامه می یابد. به تازگی نیز داده های ماهواره ی پلانک و پیش از آن wmap و کوبه افت و خیزهای تابش پس زمینه کیهانی را اندازه گرفتند. قوی ترین افت و خیزها تنها نیم درجه گسترده شده اند، که نشان می دهد فضا بسیار بزرگ یا نامتناهی است. گذشته از آن این داده ها نشان می دهد که فضا در مقیاس های بزرگ بطور یکنواخت از ماده پر شده است، یعنی دیگر جهان ها می باید در اصل شبیه جهان خودمان باشند. در قسمت بعد، رده ی ۲: “دیگر حباب های پسا تورمی” را بررسی می کنیم.
در سایت ها
همزاد چیست؟ بررسی این واژه اسرارآمیز، قدیمی، ترسناک و پر رمز و راز در فرهنگهای مختلف
در فرهنگ عامه ایرانی، اعتقاد به همزاد، یعنی اینکه با متولد شدن نوزاد، یکی از اجنه هم همزمان متولد میشود و متناظر اوست. چنین نوزادی با خطر روبه رو است و باید برای او دعا کرد.
هر شخص هنگام تولد دارای همزادی از اجنه است که سرنوشت مشترکی با او دارد و در کوچکی با او بازی میکند. محل بازی همزاد و کودک در خاکستر سرد اجاق است. بنابراین وقتی کودک در خاکستر سرد اجاق بازی میکند باید او را صدا کرد؛ زیرا ممکن است همزاد عصبانی شده و به او آسیب برساند.
و نیز میگویند هرکس را همزادی است که با او به دنیا میآید و با او میمیرد یا پس از مرگ او همیشه سوگوار باقی میماند.
وقتی انسان مریض و بیمار است، همزاد او را نیز دل ودماغی نیست و وقتی همزاد کسی بخوابد، بخت او به خواب میرود و تا آن گاه که همزاد او بیدار نشود، پریشان و درمانده خواهد ماند.
هر انسانی دارای همزادی است، همزادش از اجنه و از مابهتران میشود و هرگاه زنی وضع حمل کند همزاد او هم به همین ترتیب وضع حمل میکند.
بنابراین اگر جن ازدواج کند شب عروسیاش دست یا پای همزاد انسانش را حنا میبندد. و با مرگ انسان جن همزادش هم میمیرد و اجنه او را میبرند دفن میکنند.
همزاد انسان گاه به هیئت آدمی و گاه به شکل مار است.
شب اگر در تاریکی صدایی بشنوند صدای همزاد است.
در شب نباید سنگ پرتاب کرد؛ زیرا سنگ به همزاد انسان میخورد.
اگر بچه قبل از پا گذاشتن به دوسالگی در آینه نگاه کند همزاد پیدا میکند و دیوانه میشود.
همزاد بسیار حسود است. پیش از تولد نوزاد او را آزار میدهد یا باعث سقطش میشود. برای جلوگیری از سقط جنین، مادر کمربندی میبندد و روی شکمش قفلی آهنین میزند که ملا بر آن دعایی میخواند. پس از تولد بچه این قفل را در ماههای اول از پیراهن نوزاد آویزان میکنند.
در کرمان معتقدند از همزاد ناخوش یا کسی که گره در کارش افتاده کمک بخواهد، چه علت پیشامدهای بد را در اثر ناپرهیزی و آزار رسانیدن به ازمابهتران میدانند.
و نیز در کرمان مردم عقیده دارند کسی که بیمار است یا در کارش خللی پدید آمده، باید از همزاد خود یا سایه یاری بخواهد.
اما شاید شبیهترین اصطلاح فرنگی به همزاد خودمان، واژه عجیب و غریب دوپلگنگر Doppelgänger باشد که یک واژه آلمانی است.
در داستانها و اسطورهشناسی، یک دوپلگنگر اغلب به عنوان یک پدیده شبحآلود یا ماوراء الطبیعه به تصویر کشیده میشود و معمولاً به عنوان منادی بدشانسی دیده میشود. سنتها و داستانهای دیگر یک دوپلگانگر را با یک همزاد شیطانی برابر میدانند.
در دوران مدرن، بار هراسانگیز این واژه کاهش یافته و حتی در بان عامیانه برای توصیف هر شخصی که از نظر ظاهری شبیه شخص دیگری است استفاده میشود.
کلمه doppelganger دو جزء دارد: Doppel (دوگانه) و Gänger ( گردشگر) تشکیل شده، یعنی راهپیمان دوگانه یا به عبارتی دو نفری که مسیر زندگیشان با هم مقدر شده است.
مفهوم روحهای مضاعف در فولکلور، اسطورهها، مفاهیم مذهبی و سنتهای بسیاری از فرهنگها در طول تاریخ بشر ظاهر شده.
در اساطیر مصر باستان، کا یک «روح دوگانه» ملموس بود که دارای خاطرات و احساسات مشابه شخص است.
در دنیای ادبیات به مواردی از اعتقاد نویسندگان به همزاد برمیخوریم. مثلا در ۸ ژوئیه ۱۸۲۲، شاعر انگلیسی -پرسی بیش شلی- در خلیج اسپزیا در نزدیکی لریسی در ایتالیا غرق شد. در ۱۵ اوت، همسر پرسی، مری شلی، نویسنده معروف- در حالی که در پیزا اقامت داشت، نامهای به ماریا گیزبورن نوشت که در آن او ادعاهای پرسی مبنی بر ملاقات با دوپلگنگر خود نوشته شده بود.
حتی یوهان ولفگانگ فون گوته در پایان کتاب یازدهم زندگینامه خود، در مورد دیدن همزاد خود نوشته:
«در میان این همه فشار و سردرگمی نمیتوانستم یک بار دیگر فردریکا را نبینم. روزهای دردناکیبودند که فراموششان کردهام… در مسیر پیاده روی به سمت دروزنهایم سوار شدم،… من نه با چشمان بدن، بلکه با چشمان ذهن، هیکل خودم را دیدم که سوار بر اسب و در همان جاده به سمتم میآید، لباسی که هرگز نپوشیده بودم و خاکستری بود، در بر داشتم. با این حال، عجیب است که هشت سال بعد، خودم را در همان جاده دیدم تا یک بار دیگر با فردریکا دیدن کنم، لباسی که در آن خواب دیده بودم، و آن را نه از روی انتخاب، بلکه تصادفی پوشیدم، همان لباس بود. »
با ظهور رسانههای اجتماعی،دیدن و پیدا شدن افراد بسیار شبیه، بسیار بیشتر شده. منتها دیگر آن بار اسرارآمیز قبلی وجود ندارد. چندین وب سایت وجود دارد که در آن کاربران میتوانند عکسی از خود آپلود کنند و نرمافزار تشخیص چهره سعی میکند آنها را با کاربر دیگری با ظاهر مشابه مطابقت دهد. برخی از این سایتها گزارش میدهند که تعداد زیادی داپلگانگر زنده پیدا کردهاند.
فئودور داستایوفسکی کتابی به نام همزاد (۱۸۴۶) نوشته بود:
قهرمان رمان همزاد، گولیادکین، کارمند دولت، مبتلا به جنون افزایندهی تعقیب و آزار، به مردی برمیخورد که عینا به او میماند و همنام او است. ابتدا گولیادکین با او دوستی میکند و شغلی در ادارهی خود برایش دست و پا میکند. باقی داستان ماجرای قهرمان را با همزادش مو به مو نقل میکند. گولیادکین کم کم حس میکند که او تحسین و عنایت بالادستیها و همکارانش را به دست میآورد، حال آنکه کوشش خودش در کسب این مزایا بیفایده بوده است. در ذهن پریشان او، همزاد رهبر دسیسهای علیه او میگردد و او بارها بیهوده میکوشد آن آدم گستاخ را لو بدهد. اما اتفاقات آنگونه که او انتظار دارد پیش نمیرود.
خورخه لوئیس بورخس، داستان کوتاه مشهوری به نام «دیگری» (۱۹۷۲) دارد که در آن نسخه جوان و پیر نویسنده در قالب دو همزاد روی یک نیمکت مینشیننند و با هم همکاری دارند.
کتاب «ناامیدی» Despair نوشتهی «ولادیمیر ناباکوف» سال ۱۹۳۶ به زبان روسی منتشر شد. کتاب «ناامیدی» روایت زندگی مردی به نام «هرمان کالویچ» Hermann Karlovich است که صاحب کارخانهی شکلاتسازی است. این مرد که روسی آلمانی است در شهر پراگ با مرد بیخانمانی آشنا میشود که ازلحاظ ظاهر به یکدیگر شبیه هستند. «هرمان کالویچ» در این داستان همزاد خود را پیدا میکند که میتواند به کمک آن فکرهای خرابکارانه و جاهلانهاش را عملی کند. این مرد روسی زمانی که برای بار نخست همزادش را میبیند زندگیاش بهکل تغییر میکند و افکارش تحت تأثیر او قرار میگیرد و اینگونه احوالش را توصیف میکند: «تا چند روز پس از آن دیدار، پریشانخاطر بودم. این فکر که همزادم در تمام مدت جادههایی که برایم ناشناس بودند را بهزحمت میپیمود، غذای کافی نداشت، سردش بود و زیر باران خیس میشد، و شاید سرماخورده بود، به طرز عجیبی آشفتهام میکرد.»
در رمان برت ایستون الیس، Glamorama(1998)، بازیگر و مدل قهرمان داستان، ویکتور وارد ظاهراً دارای یک دوپلگنگر است که مردم او را با وارد اشتباه میگیرند، و اغلب ادعا میکنند که او را در مهمانیها و رویدادها دیدهاند. وارد به یاد نمیآورد که در آنها شرکت کرده باشد. در نقطهای از رمان، ویکتور به اروپا میرود، اما گزارشهایی مبنی بر حضور او در رویدادها در ایالتها در تیتر روزنامهها ظاهر میشود. با این حال، پدر ویکتور، سناتور آمریکایی که به دنبال ارائه جایگزینی هوشمندتر و پیچیدهتر برای پسرش است که تصویر او را بهبود میبخشد و تعداد نظرسنجیهای او را برای انتخابات آینده افزایش میدهد، ممکن است داپلگانگر ویکتور را ترجیح بدهد.
بیگانه یکی از رمانهای شاخص استیون کینگ است که در سال ۲۰۱۸ نوشته شده. در فلینت سیتی، اوکلاهما، کارآگاه پلیس، رالف اندرسون، معلم محبوب و مربی بیس بال تری مایتلند را در برابر دیدگان جمعی از تماشاگران به اتهام تجاوز، مثله کردن و قتل پسربچه ای ۱۱ ساله دستگیر میکند. مایتلند اصرار دارد که او بی گناه است و دوست و وکیل خود هووی گلد را برای کمک به خودش استخدام میکند، اما اندرسون شاهدان عینی و مدارک فیزیکی(DNA و اثر انگشت) در اختیار دارد.
بعد معلوم میشود همزاد (در این کتاب آنتاگونیست افراد) قادر است از DNA افراد برای تبدیل شدن به همتای تقریباً کامل آنها استفاده کند.
شاید در فیلم مشهور The Man Who Haunted Himself را هم بتوانیم همین موضوع همزاد را منتها در اینجا در قالب بیماری روانی قهرمان داستان ببینیم.
هوتوسکوپی Heautoscopy اصطلاحی است که در روانپزشکی و مغز و اعصاب برای توهم «دیدن بدن خود از فاصله دور» استفاده میشود و میتواند بهعنوان یک علامت اسکیزوفرنی یا صرع و همچنین توجیه دوپلگنگر در نظر گرفته شود.
«هنوز در تمام بخشهای دنیای متمدن خرافههای بیشماری دربارهٔ تصویر یا سایهٔ خود رواج دارد. این خرافهها با تابوهای گستردهٔ انسانهای بدوی که در تصویر طبیعی خود، روح بشر را میبیننند مطابقت دارد.
این باور هم تقدس آشکار سایه و هم تابوی مطابق آن را شرح میدهد که بر این انگاشت استوار است که هر آسیبی به سایه وارد شود، بر صاحبش تأثیر میگذارد. مردم بدوی نه تنها از افتادن سایه بر اشیاء خاصی، به خصوص غذا، هراس داشتند، بل که از افتادن تصادفی سایهٔ مردم دیگر بر خود-بیش از همه سایهٔ زنان باردار و مادر خواندهها-بیمناک بودند. آنان مراقب بودند هرگز کسی از سایهشان عبور نکند و مراقب ویژهای به عمل میآورند که سایههایشان بر مرده، بر تابوت یا مزاری نیفتد-و گمان میرود به همین سبب خاکسپاریها اغلب شب هنگام انجام میشده است. اگر چه، بزرگترین ترسشان، آسیب رساندن عمدی به سایهشان با استفاده از جادو بود؛ زیرا بر اساس باوری عام میشد دشمن را با مجروح کردن سایهاش به قتل رساند. بسیاری آیینهای عامیانهٔ مشابه دیگر به روشنی نشان میدهند که انسان بدوی سایه را همزاد رازناک خود میداند، وجودی معنوی با این حال واقعی.
هنوز وجه دوگانهٔ دیگر خود همزاد، از گیج کنندهترین اشکال این مفهوم به ظاهر ساده اندیشانه از روح بدوی و دلیل درآمیختگی این موضوع در نوشتارگان مردم شناسانه است. گویی برای انسان مدرن، که با ایدهٔ یکپارچگی شخصیت بار آمده و با تفکر خردمندانه آموزش دیده، باور نکردنی است که یک معنی ناهمساز باید همزمان به دو پدیدهٔ عین هم اطلاق شود.
با این حال، همزاد در بدویترین شکلش، سایه، نمایانندهٔ هر دو شخص زنده و مرده است. از این رو از سایه مانند خود حقیقی در برابر آسیب محافظت میشود، اگر چه، مرگ خود حقیقی بر بقای سایه تأثیر نمیگذارد. شگفت این که، به نظر میرسد نه تنها به سایه زندگی مستقلی مختص به خود عطا شده است، بل که روح، حیاتیترین عنصر هستی بشر انگاشته میشود. در مردم بدوی بیماری و سلامت با ظهور حیاتیترین عنصر هستی بشر انگاشته میشود. در مردم بدوی بیماری و سلامت با ظهور سایه تشخیص داده میشود؛ سایهای که کوچک یا نحیف است نشان میدهد صاحبش بیمار خواهد شد، سایهٔ قوی خبر از سلامتی دارد، و نبود یکسرهٔ سایه دلالت بر مرگ دارد»
منابع: کتاب باورهای عامه – مقاله همزاد به مثابه خود نامیرا، نوشته اتو رنگ، ترجمه مهشید تاج – ویکی پدیا
باسلام .ببخشیدمیخواستم بدونم چیزی به اسم همزادوجودداره یاخرافاته؟واینکه میگن کسی که همزاد ازنوع بدش داشته باشه باعث ازار و اذیت اون فردهست وباعث گره انداختن درکارهاشه.ایا جن میتونه برانسان مسلط بشه و باعث ناکامی فرددرکارهاش بشه؟برای محفوظ ماندن ازشر دشمنان ازجمله جن وانس چه اذکاری مفیده.باتشکر
در روایات برای کسانی که از آزار و اذیت جنّیان میترسند و برای دفع جنّ، دستورالعمل های ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- دورى از تنهایى.
2- تغییر مکان و محل زندگى اگر چه به طور موقت.
3- صدقه دادن.
4- خواندن سوره هایى از قرآن که به چهار قل معروفند: که عبارتنداز: «کافرون»، «اخلاص»، «ناس»، «فلق» و نیز خواندن آیه «و ان یکاد». برخی توصیه کردهاند که بهتر است بعد از نماز صبح، «آیتالکرسی» خوانده شود و چهار قل به ترتیب زیر خوانده شود:
اول فلق، دوم ناس، سوم کافرون، چهارم اخلاص.
5- خواندن آیه 83 سوره آل عمران با صدای بلند در مکان های ترسناک. (أَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُون)
6- نوشتن دعای معروف به دعای ابودجانه، که در بحارالأنوار ج91 ص: 221-224 آمده است.
7- امام باقر (علیهالسلام) برای کسی که ارواح جنیان او را اذیت میکردند، دستورالعمل زیر را فرمودند:
امام باقر (علیهالسلام) به فردی که ارواح جنیان او را اذیت میکردند، فرمود: با فاتحه الکتاب و سوره ناس و فلق تعویذ کنید (هر کدام 10 بار) و آن سوره ها را با مُشک و زعفران در جامی (ظرفی) بنویسید و برای خوردن و وضو و غسل از آن ظرف استفاده کنید. آن شخص سه روز این عمل را انجام داد و آن عارضه بر طرف شد.
8- خواندن دعایی که جبرئیل برای دفع جن به پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآله) یاد داد:
«أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ الَّتِی لَا یُجَاوِزُهُنَّ بَرٌّ وَ لَا فَاجِرٌ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ وَ ذَرَأَ وَ بَرَأَ وَ مِنْ شَرِّ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ مِنْ شَرِّ ما یَعْرُجُ فِیها وَ مِنْ شَرِّ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ مِنْ شَرِّ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ مِنْ شَرِّ فِتَنِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ شَرِّ الطَّوَارِقِ إِلَّا طَارِقاً یَطْرُقُ بِخَیْرٍ یَا رَحْمَان».
9- دور کردن شیاطین به دستور پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) که فرموند: شیطان دو نوع است: شیطان جنی و شیطان انسی. شیطان جنی با گفتن«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم » دور میشود و شیطان انسی با فرستادن صلوات بر محمد و آل محمد از انسان دور میشود.
10- برای پناه بردن از شر شیطان و جن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» بگویید و سوره ناس و فلق و «آیتالکرسی» را بخوانید.
11- نوشتن آیت الکرسی و نصب آن در منزل.
12- نگهداری قرآن در منزل.
13- نوشتن سوره جاثیه و همراه داشتن آن و یا قرار دادن زیر بالشت به هنگام خواب.
14- نگهداری اسپند در منزل؛ میتوان از آویزهای تزئینی که با اسپند ساخته میشود، استفاده کنید.
با استفاده از این راهکارها هیچ چیزی شما را تهدید نخواهد کرد و باید ترس
و نقل بعضهم عن المعلم الأول في الرد على من قال إن العالم الجسماني أكثر من واحد و قد قالت متألهو الحكماء كهرمس و أنباذقلس و فيثاغورس و أفلاطون و غيرهم من الأفاضل القدماء إن في الوجود عوالم أخرى ذوات مقادير غير هذا العالم الذي نحن فيه و غير النفس و العقل و فيها العجائب و الغرائب و فيها من البلاد و العباد و الأنهار و البحار و الأشجار و الصور المليحة و القبيحة
__________________________________________________
(1) فيتلذذ (خ).
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج54، ص: 353
ما لا يتناهى و يقع هذا العالم في الإقليم الثامن الذي فيه جابلقا و جابرسا و هو إقليم ذات العجائب و هي في وسط ترتيب العوالم و لهذا العالم أفقان الأول و هو ألطف من الفلك الأقصى الذي نحن فيه و هو يقع «1» من إدراك الحواس و الأفق الأعلى يلي النفس الناطقة و هو أكثف منها و الطبقات المختلفة الأنواع من اللطيفة و الكثيفة و المتلذذة و المبهجة و المولمة و المزعجة لا يتناهى بينهما و لا بد لك من المرور عليه و قد يشاهد هذا العالم بعض الكهنة و السحرة و أهل العلوم الروحانية فعليك بالإيمان بها و إياك و الإنكار.
و قال أرسطو في أثولوجيا من وراء هذا العالم سماء و أرض و بحر و حيوان و نبات و ناس سماويون و كل من في هذا العالم الجسماني و ليس هناك شيء أرضي و الروحانيون الذي هناك ملائمون للإنس الذي هناك لا ينفر بعضهم عن بعض و كل واحد لا ينفر عن صاحبه و لا يضاده بل يستريح إليه.
و قال صاحب الفتوحات في كل خلق الله تعالى عوالم يسبحون الليل و النهار لا يفترون و خلق الله من جملة عوالمها عالما على صورنا إذا أبصرها العارف يشاهد نفسه فيها و قد أشار إلى ذلك
عبد الله بن عباس فيما روي عنه في حديث هذه الكعبة و أنها بيت واحد من أربعة عشر بيتا و أن في كل أرض من الأرضين السبع خلقا مثلنا حتى أن فيهم ابن عباس مثلي.
و صدقت هذه الرواية عند أهل الكشف و كل منها حي ناطق و هي باقية لا تفنى و لا تتبدل و إذا دخلها العارفون إنما يدخلون بأرواحهم لا بأجسامهم فيتركون هياكلهم في هذه الأرض الدنيا و يتجردون و فيها مدائن لا تحصى و بعضها تسمى مدائن النور لا يدخلها من العارفين إلا كل مصطفى مختار و كل حديث و آية وردت عندنا مما صرفها العقل من ظاهرها وجدناها على ظاهرها في هذه الأرض و كل جسد يتشكل فيه الروحاني من ملك و جن و كل صورة يرى الإنسان فيها نفسه في النوم فمن أجساد هذه الأرض انتهى.
__________________________________________________
(1) يقطع (خ).
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج54، ص: 354
و أقول ما أشبه هذه المزخرفات بالخرافات و الخيالات الواهية و الأوهام الفاسدة و لا يتوقف تصحيح شيء مما ذكروه على القول بهذا المذهب السخيف و بسط القول فيه يؤدي إلى الإطناب و أما الأجساد المثالية التي قلنا بها فليس من هذا القبيل كما عرفت تحقيقه في المجلد الثالث و أكثر أخبار هذا الباب يمكن حملها على ظواهرها إذ لم يدر أحد سوى الأنبياء و الأوصياء ما حول جميع العوالم حتى يحكم بعدمها و ما قاله الحكماء و الرياضيون في ذلك فهو على الخرص و التخمين و الله الهادي إلى الحق المبين
ملائکه همراه
الزهد، النص، ص: 53
9 باب الملكين و ما يحفظان
141 حدثنا الحسين بن سعيد قال: حدثنا محمد بن أبي عمير عن محمد بن حمران عن زرارة قال سمعت أبا عبد الله ع يقول: ما من أحد إلا و معه ملكان يكتبان ما يلفظه ثم يرفعان ذلك إلى ملكين فوقهما فيثبتان ما كان من خير و شر و يلقيان ما سوى ذلك «148».
142- الحسين بن علوان عن عمرو بن شمر عن جابر عن أبي جعفر ع قال: سألته عن موضع الملكين من الإنسان قال هاهنا واحد و هاهنا واحد يعني عند شدقيه «149».
143- حماد عن حريز و إبراهيم بن عمرو عن زرارة عن أبي جعفر ع قال: لا يكتب الملكان إلا ما نطق به العبد «150».
144- حماد عن حريز عن زرارة عن أحدهما ع قال: لا يكتب
__________________________________________________
(148) البحار 5/ 322 و تفسير البرهان سورة الأنبياء ذيل الآية المباركة:
يوم نطوى السماء كطى السجل للكتب (المجلد 3/ 75) و اعاده في المجلد 4/ 220 في تفسير الآية: ما يلفظ من قول إلا لديه رقيب عتيد، و فيه: ما من أحد و فيه: و يلغيان ما سوى ذلك و كذا في ن 2 و ن 3.
(149) البحار 5/ 322 و الشدقين بكسر الشين و فتحها و سكون الدال، هما:
زاويتا الفم من باطن الخدين و هذا التعبير كناية عن شدة اطلاع الملكين بما يلفظ انسان و يتكلم و أورده تفسير البرهان في ذيل الآية الشريفة 18 من سورة 50 المجلد 4/ 220 بنقص و اسقاط، و في النسخ: الحسن بن علوان و في ن 1 و ط ط و ط عن غير نسخة الأصل: يعنى شدقيه، و عنها: يعنى عند شدقيه و كذلك في ن 2، و في ط ط اسقط: جابر.
(150) البحار 5/ 322 و تفسير البرهان في المورد المتقدم و فيه: ينطق و كذا في ط و فيه عدم وجود هذا الحديث في نسخة جيمه و كذا في ط ط و في ن 1: عمر.
الزهد، النص، ص: 54
الملك إلا ما يسمع قال الله عز و جل و اذكر ربك في نفسك تضرعا و خيفة قال لا يعلم ثواب ذلك الذكر في نفس العبد غير الله تعالى «151».
145- النضر بن سويد عن حسين بن موسى عن أبي حمزة عن أبي جعفر ع قال: إن في الهواء ملكا يقال له إسماعيل على ثلاث مائة ألف ملك كل واحد منهم على مائة ألف يحصون أعمال العباد فإذا كان رأس السنة بعث الله إليهم ملكا يقال له السجل فانتسج ذلك منهم و هو قول الله تبارك و تعالى يوم نطوي السماء كطي السجل للكتب «152».
146- النضر بن سويد عن عاصم بن حميد عن أبي بصير عن أبي عبد الله ع: في قول الله تبارك و تعالى إذ يتلقى المتلقيان عن اليمين و عن الشمال قعيد قال هما الملكان و سألته عن قول الله تبارك و تعالى هذا ما لدي عتيد «*» قال هو الملك الذي يحفظ عليه عمله و سألته عن قول الله عز و جل قال قرينه ربنا ما أطغيته «*» قال هو شيطان «153»
تفسیر العیاشی، ج 1، ص 276
277 عن جابر عن النبي ص قال كان إبليس أول من ناح و أول من تغنى و أول من حدا- قال: لما أكل آدم من الشجرة تغنى فلما أهبط حدا به، فلما استقر على الأرض ناح فأذكره ما في الجنة فقال آدم: رب هذا الذي جعلت بيني و بينه العداوة لم أقو عليه و أنا في الجنة، و إن لم تعينني عليه لم أقو عليه، فقال الله: السيئة بالسيئة، و الحسنة بعشرة أمثالها إلى سبع مائة قال: رب زدني- قال: لا يولد لك ولد إلا جعلت معه ملكين يحفظانه- قال: رب زدني- قال: التوبة معروضة في الجسد ما دام فيها الروح- قال: رب زدني قال: أغفر الذنوب و لا أبالي قال: حسبي، قال فقال إبليس رب هذا الذي كرمت علي و فضلته- و إن لم تفضل علي لم أقو عليه، قال: لا يولد له ولد إلا ولد لك ولدان قال: رب زدني- قال: تجري منه مجرى الدم في العروق، قال رب زدني قال تتخذ أنت و ذريتك في صدورهم مساكن- قال: رب زدني قال: تعدهم و تمنيهم
__________________________________________________
(1)- البرهان ج 1: 415. البحار ج 9: 637.
(2)- البرهان ج 1: 416.
(3)- البرهان ج 1: 416.
(4)- البرهان ج 1: 416.
تفسير العياشي، ج1، ص: 277
«و ما يعدهم الشيطان إلا غرورا» «1».
إعتقادات الإمامية (للصدوق)، ص: 68
[23] باب الاعتقاد فيما يكتب على العبد
قال الشيخ- رضي الله عنه-: اعتقادنا في ذلك انه ما من عبد إلا و له «1» ملكان موكلان به يكتبان عليه «2» جميع أعماله.
المحاسن، ج1، ص: 278
400 عنه عن صالح بن السندي عن جعفر بن بشير عن صباح الحذاء عن أبي أسامة قال: كنت عند أبي عبد الله ع فسأله رجل من المغيرية عن شيء من السنن فقال ما من شيء يحتاج إليه أحد من ولد آدم إلا و قد جرت فيه من الله و من رسوله سنة عرفها من عرفها و أنكرها من أنكرها قال الرجل فما السنة في دخول الخلاء قال تذكر الله و تتعوذ من الشيطان فإذا فرغت قلت الحمد لله على ما أخرج عني من الأذى في يسر منه و عافية فقال الرجل فالإنسان يكون على تلك الحال فلا يصبر حتى ينظر إلى ما خرج منه فقال إنه ليس في الأرض آدمي إلا و معه ملكان موكلان به فإذا كان على تلك الحال ثنيا رقبته ثم قالا يا ابن آدم انظر إلى ما كنت تكدح له و [في] الدنيا إلى ما هو صائر «3».
التوحید، ص 379
26- حدثنا عبد الله بن محمد بن عبد الوهاب قال حدثنا منصور بن عبد الله قال حدثنا علي بن عبد الله قال حدثنا محمد بن جعفر قال حدثنا إسحاق بن إبراهيم قال حدثنا شريك عن أبي إسحاق عن سعيد بن وهب قال: كنا مع سعيد بن قيس بصفين ليلا و الصفان ينظر كل واحد منهما إلى صاحبه حتى جاء أمير المؤمنين ع فنزلنا على فنائه فقال له سعيد بن قيس أ في هذه الساعة يا أمير المؤمنين أ ما خفت شيئا قال و أي شيء أخاف إنه ليس من أحد إلا و معه ملكان موكلان به أن يقع في بئر أو تضر به دابة أو يتردى من جبل حتى يأتيه القدر فإذا أتى القدر خلوا بينه و بينه.
مکارم الاخلاق، ص 455
يا ابن مسعود لا تتكلم بالعلم إلا بشيء سمعته و رأيته فإن الله تعالى يقول و لا تقف ما ليس لك به علم إن السمع و البصر و الفؤاد كل أولئك كان عنه مسؤلا و قال ستكتب شهادتهم و يسئلون و قال إذ يتلقى المتلقيان عن اليمين و عن الشمال قعيد ما يلفظ من قول إلا لديه رقيب عتيد
و قال و نحن أقرب إليه من حبل الوريد
سعدالسعود، ص 225
دخل عثمان بن عفان على رسول الله فقال أخبرني عن العبد كم معه من ملك قال ملك على يمينك على حسناتك و واحد على الشمال فإذا عملت حسنة كتبت عشرا و إذا عملت سيئه قال الذي على الشمال للذي على اليمين اكتب قال لعله يستغفر الله و يتوب فإذا قال ثلاثا قال نعم أكتب أراحنا الله منه فلبئس الصديق ما أقل مراقبته لله عز و جل و أقل استحياءه منا يقول الله عز و جل- ما يلفظ من قول إلا لديه رقيب عتيد و ملكان بين يديك و من خلفك و ملك قابض على ناصيتك فإذا تواضعت لله عز و جل رفعك و إذا تجبرت على الله وضعك الله و فضحك و ملكان على شفتيك ليس يحفظون عليك إلا الصلوات على محمد و ملك قائم على فيك لا يدع أن تدب الحية في فيك و ملك على عينيك فهؤلاء عشرة أملاك على كل آدمي يعد أن ملائكة الليل على ملائكة النهار لأن ملائكة الليل سوى ملائكة النهار فهؤلاء عشرون ملكا على كل آدمي و إبليس بالنهار و ولده بالليل قال الله تعالى و إن عليكم لحافظين الآية و قال عز و جل إذ يتلقى المتلقيان
الآية
البرهان، ج 5، ص 133
10042/ «2»- محمد بن يعقوب: عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن حماد، عن الحلبي، عن أبي عبد الله (عليه السلام)، قال: «ما من قلب إلا و له أذنان، على إحداهما ملك مرشد، و على الاخرى شيطان مفتن، هذا يأمره و هذا يزجره، الشيطان يأمره بالمعاصي، و الملك يزجره عنها، و هو قول الله عز و جل: عن اليمين و عن الشمال قعيد* ما يلفظ من قول إلا لديه رقيب عتيد»