بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۴

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
138-تقریر جلسات اردیبهشت از آقای سوزنچی
- مباحث روز شنبه 19 اردیبهشت 1394
موضوعی که امروز بحث شد: اینکه اختلافاتی که ظاهرا فقط مربوط به ادای لفظ است نیز می تواند منسوب به ملک وحی باشد.
خلاصه بحث:
گفته شد تعدد قرائات یا صرفا مربوط به ادای لفظ است یا مربوط به مدلول ولی منسوب به اجتهادات قاری است و یا مربوط به مدلول و صرفا ناشی از روایت وی است که این دسته آخر اهمیت ویژه داشت و دیدیم که با اینکه مرحوم طبرسی و شیخ طوسی در تفسیر خود جانب روایت واحد نزل من عند واحد را گرفته بودند اما عموم فقها (و از جمله خود شیخ در مباحث فقهیش) به جواز قرائت قرآن به قرائات سبع (و بلکه برخی به قرائات عشر) فتوا داده بودند و عجیب این است که در بحث فقهی مذکور هیچکس به این روایت که در کافی هم آمده حتی اشاره نکرده است.
(نکته: (حاصل سوال و جواب) سید نعمت الله جزائری تعبیر معظم المجتهدین را به کار برد که از نظر آنها لزوما به معنای معظم فقها نیست زیرا اخباریون قدما را هم در دو دسته اخباری و مجتهد قرار می دهند بسیاری از قدما مانند شیخ مفید، ابن جنید و ... را اصولی می دانند. هر چه باشد اذعان وی به اینکه معظم فقهای اصولی در قدیم چنین رایی داشته اند برای ما موضوعیت داشت. البته ار قرن 11 و با موضع گیری مرحوم وحید مجتهدین هم در این مساله اختلاف قرائات به سمت مبنای اخباریون متمایل شدند و تواتر قرائات مختلف را انکار کردند)
- بحثی درباره افسانه غرانیق: (سوال: آیا ممکن است بین خواندن ملک وحی و شخص نبی اختلاف باشد؟ پاسخ: قطعا خیر؛ مگر کسی بخواهد به اموری مانند افسانه غرانیق تمسک کند که اگر کسی به شواهد پیرامونی آن توجه کند درمی یابد که دروغ و ساختگی بودن چنین مطلبی مثل روز روشن است. مثلا یک شاهدش اینکه کلمه «تمنی» را در آیه محل بحث (اذا تمنی القی الشیطان فی امنیته) به معنای تلاوت گرفته اند که هیچ شاهدی در زبان عرب ندارد. در کل زبان عرب تنها چهار مورد را به عنوان شاهد چنین کاربردی گرفته اند که دوتای اولش مصادره به مطلوب است (یکی همین آیه و دیگری آیه منهم امیون لا بعلمون الکتاب الا امانی؛ که وضوح دارد امانی اینجا آن هم امانیِ امیون به معنای آرزو است نه تلاوت) و دوتای دوم هم در واقع یکی است و آن یک بیت شعر است که مصراع اولش محل تمسک قرار گرفته و مصراع دومش متفاوت نقل شده (و لذا آن را دو شاهد قلمداد کرده اند) که به حسان بن ثابت انصاری نسبت می دهند که در مرگ عثمان چنین بیتی سرود که: «تمنی کتاب الله أول لیلة         و آخره لاقی حمام المقادر» در حالی که اولا ظهور در تلاوت ندارد و اگر هم دارد قرینه محذوفش واضح است (شبیه واسال القریه است که بگوییم تمنی تلاوه کتاب الله بوده) ثانیا انتسابش به حسان بشدت محل بحث است چنانکه سندی ندارد و در برخی کتب لغت (مثل شمس العلوم) این را به کعب بن مالک نسبت داده اند و اصلا معلوم نیست که چه زمانی سروده شده؛ ثالثا استشهاد برای کلمات قرآنی باید به قبل از قرآن برگردد نه اینکه یک معنایی را تحمیل کنید بعد در قرون بعد بیایند بر اساس آن معنا شعری بگویند. بر همین اساس ابن آشور (مفسر عرب زبان معاصر و سنی) بخوبی اشاره کرده انی لفی شک عظیم ان یکون معنی التمنی التلاوه)
-ادامه بحث اصلی: برای ادامه بحث حاج آقا مثالی زدند که علاوه بر تفاوت قرائت مالک و ملک، گاهی در همان قرائت مالک (یا کلماتی شبیه آن) در تفخیم یا ترقیق «آ» احتلاف است و ما ظاهرا می گوییم که این تاثیری در معنا نمی گذارد (که البته بحث بی حاصلی درگرفت که آیا در خصوص مالک چنین دو قرائتی ثبت شده یا خیر که مناقشه در مثال بود). نکته جالب توجه در اینجا این است که «آ» وقتی که با ترقیق خوانده شود شبیه فتحه است که دوبرابر کشیده شود و وقتی با تفخیم خوانده شود شبیه همین تلفظ ما از آ است؛ با با این حال در این دو تلفظ ما معنا را واحد می دانیم. در مقابل بین جایی که با فتحه خوانده شود یا با الف همراه با ترقیق (که معادل کشیدن دو فتحه است) خوانده شود معنای کلمه را عوض می کند و اینها را دو ادا نمی دانیم بلکه دو واج مختلف می دانیم
در اینجا توضیحی درباره برخی اصطلاحات نشانه شناسی لازم است: در ابتدای شرح مثله گفته می شد «بدان که هر آوازی که بوده باشد عرب آن را صوت گوید و اگر اتکا بر مخارج فم کند آن را لفظ گوید...» آن آواز را امروزه واک می گویند. واک به صدایی که حروف مصوت می گویند، به حروف صامت حروف همخوان می گویند که دو قسمند: واک دار (در جوهر حرف صوت هست) و بی واک. در قدما بحثهای خوبی درباره دستگاه نطق شده است اما ظاهرا با تارهای صوتی آشنا نبودند و تارهای صوتی از عجایب خلقت است. وقتی اینها به هم نزدیک میشود و مانع عبور هوا می شود شدت ارتعاشش زیاد می شود و حروف جهری پدید می آید وقتی از هم دور می شود شدت ارتعاشش کم می شود حروف همس پدید می آید. فونم یا واج (phoneme) در زبان شناسی کوچک‌ترین جزء مشخص کلام است که جایگزینی آن با جزئی دیگر تفاوت معنایی ایجاد می‌کند. [باید توجه شود که واج با «حرف» متفاوت است. حرف صورت مکتوب واج است و واج صورت ملفوظ حرف. علاوه بر این رابطهٔ این دو لزوماً یک‌به‌یک نیست. ممکن است بعضی واجها صورت مکتوب نداشته باشند. مثلاً برای مصوت‌های کوتاه در خط فارسی حرف جداگانه‌ای وجود ندارد، اگرچه می‌توان واج‌های ـَـِـُ را در خط به کمک نشانه‌هایی مشخص کرد. از طرف دیگر در فارسی تنها یک واج با صدای «ت» وجود می‌دارد در حالی که در الفبای فارسی دو حرف ت و ط یکسان (به صورت ت) تلفظ می‌شوند.] اما گاه فون (آوا) تغییر می کند در حالی که اهل لسان با آن معامله یک واج را انجام میدهند (چنانکه اگر الف مالک را به صورت تفخیم شده یا ترقیق شده بخوانیم با دو آوا مواجهیم اما در زبان عربی تغییری در معنا ایجاد نمی شود. به تعبیر دیگر الان درباره مالک سه فون و سه تا صوت داریم (میم مفتوح، میم با الف مفخم و میم با الف مرقق) اما فقط دو تا واج داریم یکی با فتحه و دیگری با الف. لذا در نظر اول اینکه قاری مالک را به صورت تفخیم یا ترقیق بخواند تفاوتی در معنا ندارد.
اما آیا همین را هم محال است به ملک وحی نسبت دهیم؟ برای اینکه امکان چنین چیزی نشان داده شود (صرفا در این حد که محال نیست نه اینکه لزوما چنین است) به این نکته اشاره می کنیم که گاهی آواهایی که در یک زبان تفاوت ایجاد نمی کند ممکن است در زبان دیگر متفاوت باشد. [در دانش زبان شناسی به دو فون (آوا) که جانشین کردن یکی با دیگری در معنی واژه تغییر بدهد واج می‌گویند. برای نمونه /پ/ و /ب/ در واژه‌هایی مانند "پاک" و "باک" باعث دگرگونی معنایی می‌شوند. در اینجا /پ/ و /ب/ را واحدهای صوتی تمایزبخش یا بعبارتی واج می‌گویند.] مثلا تلفظ حرف و در فارسی و عربی متفاوت است. و این دو آوا که در هر یک از این دو زبان فقط یکی از آنها وجود دارد (و لذا اگر کسی یکی را به جای دیگری استفاده کند معنا عوض نمی شود و لذا در این دو زبان هر دوی آنها یک واج قلمداد می شود) در زبان انگلیسی دو واج محسوب می شوند. به ازای «و» در زبان فارسی /v/ در زبان انگلیسی؛ و به ازای «و» در زبان عربی /w/ در زبان انگلیسی وجود دارد. پس در آنجا علاوه بر اینکه دو فون (آوا) وجود دارد دو فونم (واج) هم وجود دارد.
با این مقدمه و یادآوری ضابطه امکان استعمال لفظ در اکثر از معنا، یادآوری می کنیم که یک نشانه ممکن است چند منظوره باشد. مثلا الان در حوزه نشانه ها ادعا می شود که ما لااقل سه گونه نشانه داریم: نشانه مبتنی بر شباهت (شمایل)، نشانه مبتنی بر مناسبت (نمایه) و نشانه مبتانی بر مواضعه (نماد)؛ [خوب است اشاره شود که دو نفر به صورت مجزا از هم بنیانگذار نشانه شناسی قلمداد می شوند و در هر جا حرف یکی خیلی شهرت یافته و تفاوتهای مهمی با هم دارند. آن دو نفر دوسوسور و پیرس هستند. دوسوسور فقط به تفکیک آیکون (رابطه ای بیم شکل و معنا وجود دارد) و نماد (رابطه ای نیست و فقط با وضع این ارتباط پیدا شده است) اشاره کرده اما در نشانه شناسی پیرس "نشانه‌ها" را به سه دسته معروف شمایل(Icon) ، نمایه(Index)  و نماد(Symbol)  تقسیم کرده است و الان این سخن رواج جدیتری دارد.] اکنون اگر سه نوع نشانه داریم، آیا محال است که کسی یک نشانه بیاورد و هر سه را اراده کند؟ یعنی از شباهتش یک استفاده کند از مناسبتش استفاده دیگر و از قرارداد هم استفاده سوم؟
با توجه به اینکه قرآن طبق بحثهای قبل، تدوین کل نظام تکوین است، حالا اگر دو گونه قرائت آ در مالک دو صوت (آوا) است و عرف فعلی عرب آن را یک واج قلمداد می کند، آیا محال است که ملک وحی هر دو را نازل کرده باشد و هرکدام بر چیزی دلالت کند؟ خلاصه اینکه نمی توان درباب اختلاف قرائاتی که به ادای لفظ مربوط می شود نیز با قاطعیت حکم کرد که هیچ تفاوتی ایجاد نمی کند و هیچ ربطی به ملک وحی ندارد. (یادآوری می شود که این بحث حداکثر بیان یک احتمال است نه اثبات یک مدعا. یعنی فقط بیان این بود که محال نیست که همین اختلاف هم منسوب به ملک وحی باشد، اما اینکه آیا حتما توسط ملک وحی بوده است یا نه، در این خصوص از بحث فوق نتیجه ای نمی توان گرفت)







****************
تقریر جدید:












************
تقریر آقای صراف:
19/2/1394

· آیا اختلاف در روایت می‌توانست برگردد به اختلاف در قرائت ملک وحی؟ در بین علماء شیعه بودند کسانی که همه را از طرف ملک وحی می‌دانستند.

· طبق برخی روایات که اختلاف از قِبَل روات است یا حرف واحد است

· نشانه‌ها را بر سه اساس تقسیم می‌کنند: نشانه‌هایی که بر اساس مشابهت کار می‌کنند (شمایل یا آیکن)، نشانه‌های بر اساس مناسبت (نمایه یا ایندکس)، نشانه‌های بر مبنای مواضعه (نماد یا سمبل)

· نمی‌توان گفت که در اختلاف قراءات، آنچه که مربوط به ادای دال است به ملک وحی مربوط نمی‌شود و او به آن شکل اداء نکرده است

· جوهره لسان عربی نزد خدای متعال شاید محدود به آنچه نزد عرب متداول بوده است نباشد