بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۴

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
138-تقریر جلسات اردیبهشت از آقای سوزنچی
- مباحث روز سه شنبه 8 اردیبهشت 1394
این جلسه دو مقدمه مطرح شد (یکی درباره بی وجه بودن معنای ملاصقت برای ب و دوم درباره علوم شناختی) و سپس به ادامه بحث درباره روایت نزل بالحزن برگشتیم:
1) مناقشاتی شد درباره اینکه اصلا معنای ملاصقت در «ب» وجود داشته باشد، حتی در مثالهای معروف آن (مررت بزید، داء بزید) لصوق (چسبیدن) با درک ارتکازی عرف در این ترکیب ناسازگار است (مساله این بوده که می خواهیم یک معنای حرفی (یک نسبت) را با یک معنای اسمی بیان کنیم که لصوق معنای خوبی نیست [و لذا دیروز در سه معنای محتمل برای ب از لصوق سخنی به میان نیامد ولو در کلاسها خیلی مشهور است] و در این مقام نباید طرف یکی از طرفین نسبت را بگیریم (مثلا معنای فی را می گویند ظرفیت، این کلمه فقط جانب ظرف را گرفته و نسبت فی با ظرف را لحاظ کرده نه نسبت فی با مظروف را؛ یا ابوت فقط نسبت را از یک طرف ملاحظه کرده نه نسبت بین دو طرف را) [اما مثلا مفهوم «برادری» مفهومی است که طرفین نسبت را با هم لحاظ کرده است. نمی دانم مثال خوبی است یا نه؟]
2) به مناسبت بحث از «نسبت» اشاره مفصلی شد به بحثهای علوم شناختی و اهمیت آن در آینده و ضرورت آگاهی طلاب از کلیات این بحثها. نکته مهم در این باره اینکه گفتند: «این علوم یک جهت گیری بسیار نافع دارند اما الان در بدترین شرایط خودش است و افراد باید مواظب باشند در وضعیت فعلی که هنوز به منزلش نرسیده لای چرخهای آن له نشوند» (شبیه جاده ای که اصل مسیرش درست است اما فعلا به عقبه نفس گیری رسیده ایم که پرتگاه دارد) با این توضیح که: چهتگیری الش این است که می خواهند همه امور مربوط به روح و معرفت انسان را در مغز و ماده نشان دهند که کجا جای چه عملی است (تا بدین سان با خیال راحت منکر روح شوند) اما خوبیش به این است که وقتی این کار به اتمام برسد وجود روح برای همگان به نحو علمی قطعی می شود (تمثیل: کسی که گمان می کند صدایی که از رادیو شنیده می شود مال شخصی است که به طور مرموزی درون رادیو رفته است. وی هرچه تحقیق بیشتر بکند و تمام اجزای رادیو را کاملا موشکافانه بررسی کند نهایت بررسی اش یقین علمی خواهد کرد که این صدا دلالت قطعی دارد بر کسی که بیرون از دستگاه رادیو است.
اما ارتباطش با بحث این بود که یکی از این علوم شناختی معناشناسی، زبان شناسی (معناشناسی، اما به معنای فیزیولوژیکی) است. یک مطلبی که در اینجا مطرح شده مساله «شَما» است که به «طرح واره» ترجمه شده. اصل این تعبیر مال کانت است اما الان در اینجا بحثی درباره طرح واره تصویری مطرح شده که جوهره اش درک نسب است و معانی حرفیه، که از این جهت به بحث ما (معنای ب) کاملا مرتبط می شود.
3) ادامه بحث از روایت نزل القران بالحزن:
مرحوم مجلسی در مرات العقول می گویند ای لاجل الحزن، اما استعمال ب در معنای لاجله آیا اصلا شاهدی دارد؟ و آنچه این ار بیشتر تضعیف می کند این است که کلمه بالحزن دوبار در این روایت آمده ( ان القران نزل بالحزن فاقرئوه بالحزن) و در مورد دوم اصلا عرف معنای لاجله را برای باء نمی پذیرد و بعید است که دو تا ب در یک سیاق دو معنای متفاوت داشته باشد.
یک نکته برای تامل: چرا امام نفرمود قرا جبرئیل (یا رسول الله) بالحزن فاقرئوه بالحزن و از تعبیر نزل استفاده کرد؟ (ظاهرا نزل وجوه بسیار بیشتری بر می دارد  تا قرا)
روایت بعدی هم در کافی در همین راستا مهم است: « اقْرَءُوا الْقُرْآنَ بِأَلْحَانِ الْعَرَبِ وَ أَصْوَاتِهَا وَ إِيَّاكُمْ وَ لُحُونَ أَهْلِ الْفِسْقِ وَ أَهْلِ الْكَبَائِرِ فَإِنَّهُ سَيَجِي‏ءُ مِنْ بَعْدِي أَقْوَامٌ يُرَجِّعُونَ الْقُرْآنَ تَرْجِيعَ الْغِنَاءِ وَ النَّوْحِ وَ الرَّهْبَانِيَّةِ لَا يَجُوزُ تَرَاقِيَهُمْ قُلُوبُهُمْ مَقْلُوبَةٌ وَ قُلُوبُ مَنْ يُعْجِبُهُ شَأْنُهُمْ »
سوال: با توجه به روایتی که می فرماید وقتی خدا می خواست برخی آیات (مانند آِت الکرسی و..) را نازل کند آنها به عرش شکایت بردند و نمی خواستند بیایند و لذا حزن به خود آیات برگردد؟
پاسخ: احتمال بعیدی نیست و مویدش اینکه ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم. آیات قرآن هم شی ای اند که نازل شده اند و همین که چیزی به قدر در می آید مضیق می شود و هر قدری تلازم تکوینی با حزن دارد
سوال برای جلسه بعد:
حزن چیست؟ آیا از احوال دال است یا مدلول یا شق سومی در کار است؟








****************
تقریر جدید:













************
تقریر آقای صراف:
8/2/1394

الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏2 ؛ ص614
2- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ‏ بِالْحُزْنِ‏ فَاقْرَءُوهُ بِالْحُزْنِ.

· ار تکازی که عرف عرب از لصوق دارد در مورد دو شیء است و حال آنکه در مورد مثلاً بزید داء شاید با ملابست انسب باشد.

مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏12 ؛ ص500
" نزل بالحزن" أي لأجل الحزن و تأثر النفوس.

الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏2 ؛ ص614
3- عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْأَحْمَرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ اقْرَءُوا الْقُرْآنَ بِأَلْحَانِ الْعَرَبِ وَ أَصْوَاتِهَا وَ إِيَّاكُمْ وَ لُحُونَ أَهْلِ الْفِسْقِ‏ وَ أَهْلِ الْكَبَائِرِ فَإِنَّهُ سَيَجِي‏ءُ مِنْ بَعْدِي أَقْوَامٌ يُرَجِّعُونَ الْقُرْآنَ تَرْجِيعَ الْغِنَاءِ وَ النَّوْحِ وَ الرَّهْبَانِيَّةِ لَا يَجُوزُ تَرَاقِيَهُمْ قُلُوبُهُمْ مَقْلُوبَةٌ وَ قُلُوبُ مَنْ يُعْجِبُهُ شَأْنُهُمْ‏.

بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏89 ؛ ص191
عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَائِبٍ قَالَ: قَدْ مَرَّ عَلَيْنَا سَعْدُ بْنُ أَبِي وَقَّاصٍ فَأَتَيْتُهُ مُسَلِّماً عَلَيْهِ فَقَالَ مَرْحَباً بِابْنِ أَخِي بَلَغَنِي أَنَّكَ حَسَنُ الصَّوْتِ بِالْقُرْآنِ قُلْتُ نَعَمْ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ قَالَ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ‏ بِالْحُزْنِ‏ فَإِذَا قَرَأْتُمُوهُ بكوا [فَابْكُوا] فَإِنْ لَمْ تَبْكُوا فَتَبَاكَوْا وَ تَغَنَّوْا بِهِ فَمَنْ لَمْ يَتَغَنَّ بِالْقُرْآنِ فَلَيْسَ مِنَّا.

· این حزن از اطوار و کیفیات دال و نشانه است که به مدلول نسبت می‌دهیم یا از کیفیات مدلول است که به لفظ و نشانه سرایت می‌کند؟

· لایمکن النزول الا بقدر و ای تقدیر ملازم بالحزن. هر قدری ملازم با حزن است و غیر از آن بسط است.