بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۴

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
125-تقریر جلسات فروردین از آقای سوزنچی
مباحث جلسه چهارشنبه 26 فروردین 1394
- در مورد بحث جلسه قبل که طبری در نزاعه للشوی قرائت حفص را نیاورده در سایت (چند سطر بالاتر) برای این ادعا لینکی قرار داده شده که یک محققی کل تفسیر طبری را از حیث متفردات حفص بررسی کرده و به این نتیجه رسیده که وی اصلا قرائت حفص را نداشته است. این بسیار مهم است درست نقطه مقابل تلقی ای که امروزه برخی گمان می کنند این قرائت تنها قرائت متواتر از صدر تاکنون بوده است که تذکر دادیم نباید وضعیت امروز را (که اشاره شد حاصل جریان عثمانی- که حنفی بودند- و خطاط آنها حافظ عثمان و مقارن شدن آن با صنعت چاپ بوده است) وضعیت کل زمانها قلمداد کنیم.
از شواهد مهم دیگر عدم رواج اینچنینی قرائت حفص این سخن ابن جزری است (غایه النهایه فی طبقات القراء ج1 ص291). وی ابتدا مطلبی را از قول شعبه می آورد که به شخصی می گوید که قرائت ابوعمرو را جدی بگیر که در آینده فراگیر خواهد شد [«قال ابن مجاهد: حدثني محمد بن عيسى ابن حيان: حدثنا نصر بن علي قال: قال لي أبي: قال شعبة (إمام الحديث البصري المشهور): «انظر ما يقرأ أبو عمرو مما يختار لنفسه، فإنه سيصير للناس إسناداً». قال نصر: قلت لأبي: كيف تقرأ؟ قال: «على قراءة أبي عمرو». وقلت للأصمعي: كيف تقرأ؟ قال: «على قراءة أبي عمرو»]سپس خود ابن لجزري می گوید:: «وقد صح ما قاله شعبة رحمه الله. فالقراءة عليها الناس اليوم بالشام والحجاز واليمن ومصر هي قراءة أبي عمرو. فلا تجد أحدا يلقن القرآن إلا على حرفه خاصة، في الفرش. وقد يخطئون في الأصول. ولقد كانت الشام تقرأ بحرف ابن عامر إلى حدود الخمسمئة، فتركوا ذلك. لأن شخصا قدم من أهل العراق، وكان يلقن الناس بالجامع الأموي على قراءة أبي عمرو، فاجتمع عليه خلق واشتهرت هذه القراءة عنه، وأقام سنين. كذا بلغني، وإلا فما أعلم السبب في إعراض أهل الشام عن قراءة ابن عامر وأخذهم بقراءة أبي عمرو. وأنا أعد ذلك من كرامات شعبة» این را ابن جزری از کرامات شعبه می داند اما به نظر می رسد حدسی بوده که با توجه به شرایط و قرائن قابل پیش بینی بود. زیرا چنانکه از ذهبی نقل شد در وصف وی گفت «هو من اهل السنه» یعنی سنی بودن وی قطعی است و در مورد دیگران شائبه شیعه بودن هست و علی القاعده با گذر زمان شیعه بودن بقیه که معلوم می شود همه فضاهای سنی به سمت او خواهد رفت. و دیدیم که ابن جزری هم قبل از غلبه گستره عثمانیها بوده است و لذا با آن غلبه و اصرار حنفیها بر حفص بود که فضا برگشت [و معلوم شد خیلی آن جمله هم دلیل بر کرامت نمی شود]
به هرحال اینکه چرا حفص بر شعبه ترجیح داده شد معلوم نشد. خود ابن مجاهد شعبه را ترجیح می دهد [قال ابن مجاهد في كتاب السبعة (ص71): «أضبط من أخذ عن عاصم: أبو بكر بن عياش –فيما يقال– لأنه تعلمها منه تعلماً خمساً خمساً. وكان أهل الكوفة لا يأتمّون في قراءة عاصم بأَحَدٍ ممن يثبتونه في القراءة عليه إلا بأبي بكر بن عياش»] و می گوید مشکلش این بود که خیلی اهل مراوده نبود و مردم چون دیدند از او نمی توانند خیلی استفاده کنند سراغ حمزه (و نمی گوید سراغ حفص) رفتند.

به علت اینکه تا آخر مطلب جا نشد کل این جلسه را مجددا در انتهای همین برگه می گذارم در قسمت پاسخها همین صفحه را تا انتها پایین بروید:


مباحث جلسه چهارشنبه 26 فروردین 1394
- در مورد بحث جلسه قبل که طبری در نزاعه للشوی قرائت حفص را نیاورده در سایت (چند سطر بالاتر) برای این ادعا لینکی قرار داده شده که یک محققی کل تفسیر طبری را از حیث متفردات حفص بررسی کرده و به این نتیجه رسیده که وی اصلا قرائت حفص را نداشته است. این بسیار مهم است درست نقطه مقابل تلقی ای که امروزه برخی گمان می کنند این قرائت تنها قرائت متواتر از صدر تاکنون بوده است که تذکر دادیم نباید وضعیت امروز را (که اشاره شد حاصل جریان عثمانی- که حنفی بودند- و خطاط آنها حافظ عثمان و مقارن شدن آن با صنعت چاپ بوده است) وضعیت کل زمانها قلمداد کنیم.
از شواهد مهم دیگر عدم رواج اینچنینی قرائت حفص این سخن ابن جزری است (غایه النهایه فی طبقات القراء ج1 ص291). وی ابتدا مطلبی را از قول شعبه می آورد که به شخصی می گوید که قرائت ابوعمرو را جدی بگیر که در آینده فراگیر خواهد شد [«قال ابن مجاهد: حدثني محمد بن عيسى ابن حيان: حدثنا نصر بن علي قال: قال لي أبي: قال شعبة (إمام الحديث البصري المشهور): «انظر ما يقرأ أبو عمرو مما يختار لنفسه، فإنه سيصير للناس إسناداً». قال نصر: قلت لأبي: كيف تقرأ؟ قال: «على قراءة أبي عمرو». وقلت للأصمعي: كيف تقرأ؟ قال: «على قراءة أبي عمرو»]سپس خود ابن لجزري می گوید:: «وقد صح ما قاله شعبة رحمه الله. فالقراءة عليها الناس اليوم بالشام والحجاز واليمن ومصر هي قراءة أبي عمرو. فلا تجد أحدا يلقن القرآن إلا على حرفه خاصة، في الفرش. وقد يخطئون في الأصول. ولقد كانت الشام تقرأ بحرف ابن عامر إلى حدود الخمسمئة، فتركوا ذلك. لأن شخصا قدم من أهل العراق، وكان يلقن الناس بالجامع الأموي على قراءة أبي عمرو، فاجتمع عليه خلق واشتهرت هذه القراءة عنه، وأقام سنين. كذا بلغني، وإلا فما أعلم السبب في إعراض أهل الشام عن قراءة ابن عامر وأخذهم بقراءة أبي عمرو. وأنا أعد ذلك من كرامات شعبة» این را ابن جزری از کرامات شعبه می داند اما به نظر می رسد حدسی بوده که با توجه به شرایط و قرائن قابل پیش بینی بود. زیرا چنانکه از ذهبی نقل شد در وصف وی گفت «هو من اهل السنه» یعنی سنی بودن وی قطعی است و در مورد دیگران شائبه شیعه بودن هست و علی القاعده با گذر زمان شیعه بودن بقیه که معلوم می شود همه فضاهای سنی به سمت او خواهد رفت. و دیدیم که ابن جزری هم قبل از غلبه گستره عثمانیها بوده است و لذا با آن غلبه و اصرار حنفیها بر حفص بود که فضا برگشت [و معلوم شد خیلی آن جمله هم دلیل بر کرامت نمی شود]
به هرحال اینکه چرا حفص بر شعبه ترجیح داده شد معلوم نشد. خود ابن مجاهد شعبه را ترجیح می دهد [قال ابن مجاهد في كتاب السبعة (ص71): «أضبط من أخذ عن عاصم: أبو بكر بن عياش –فيما يقال– لأنه تعلمها منه تعلماً خمساً خمساً. وكان أهل الكوفة لا يأتمّون في قراءة عاصم بأَحَدٍ ممن يثبتونه في القراءة عليه إلا بأبي بكر بن عياش»] و می گوید مشکلش این بود که خیلی اهل مراوده نبود و مردم چون دیدند از او نمی توانند خیلی استفاده کنند سراغ حمزه (و نمی گوید سراغ حفص) رفتند.

سوال: با توجه به اینکه در مقابل معروف است که حفص خیلی مردم دار بوده همی که او مردم دار بوده و شعبه نبوده دلیلی برای ترجیح او نمی شود؟
پاسخ: اگر این دلیل بود باید زمان خودشان چنین می شد در حالی که زمان خودشان نشده و حتی دیدیم که وضعیت به گونه ای است کسی مثل طبری (که حدود 50 سال بعد از حفص به دنیا آمده) و کتاب مهمی درباب قرائات دارد از قرائت حفص بی اطلاع است.
در میان قدیمی تر ها فعلا فقط ابن المعین پیدا شده (متوفی 239) که می گوید حفص اقرأ است و شعبه اصدق. (اصدق بودن هم به خاطر این می گویند که شیعه بودن حفص نسبتا معلوم شده بود لذا در حدیث اصلا قبولش نمی کنند. اینکه صرف شیعه بودن را معیار دروغگویی قرار می دانند یک فضای جدی در اهل سنت بوده به نحوی که ابن تیمیه جمله ای دارد که: لو کان الکذب رجلا لکان رافضیا!)
همچنین خطیب بغدادی می گوید کان یعدونه فی الحفظ فوق ابی بکر بن عیاش. شاطبی هم که درباره حفص گفت «کان مفضلا» البته وی شعبه را گفته بود «افضلا» (ظاهرا بدین معناست که من خودم شعبه را ترجیح می دهم اما عده ای حفص را)




سلام علیکم
درباره اینکه سخن ابن معین درباره حفص چه بوده (آیا واقعا وی را برتر از شعبه در جمیع جهات می دانسته یا فقط در برخی جهات) در سایت ابن امین چنین آمده است:
 
 وقال أبو أحمد بن عَدِي، عن السّاجيّ، عن أحمد بن محمد بن قاسم البَغداديّ (أبو العباس بن محرز)، عن يَحْيَى بن مَعين: «كان حَفْص بن سُلَيمان، وأبو بَكْر بن عَيّاش مِن أعلم النّاس بقراءة عاصِم، وكان حَفْص أقْرأ مِن أبـي بَكْر، وكان كذّاباً، وكان أبو بكر صَدُوقاً». أي فحتى لو كان حفص أقرأ، فإنه يكذب بخلاف أبي بكر (شعبة) الذي كان صادقاً.

وقد قام بعض المتأخرين من المقرئين بتحريف مقولة ابن معين إلى: «الرواية الصحيحة التي رويت عن قراءة عاصم رواية أبي عمر حفص بن سليمان». ثم تحرفت المقولة أكثر إلى: «وكان الأولون يعدونه في الحفظ فوق أبي بكر بن عياش». سبحانك ربي هذا بهتان عظيم. نعم، يرى ابن معين أن حفصاً –وإن كان كذاباً في الحديث– فإنه أتقن من أبي بكر لقراءة عاصم. وقد خالفه في ذلك أبو حاتم الرازي، إذ يرى أبا بكر أتقن من حفص. ويظهر أن كلاهما متقن للقراءة، والله أعلم.


لازم به ذکر است که وی  بشدت به حفص حمله کرده است و ظاهرا به خاطر شیعه بودن وی است چنانکه موضع خود این آدم (محمد امین) تقرب به خداوند با بغض شیعه است چنانکه در سایت خود چنین نوشته است:
وأكره علماء السلطان كلهم والجامية والأحباش والشيعة والعلمانيين المتأسلمين ولا أحب شيئاً فيهم وأتقرب لله ببغضهم





****************
تقریر جدید:













************
تقریر آقای صراف:
26/1/1394

· نکاتی در مورد استفاده اطلاق از روایاتی که در صدد تذکر توجه به دین در مقابل جمال و مال در تزویج هستند. در بیان این روایات اگر می‌خواست مطلق باشد در جایی که عرف مؤونه بیشتری می‌بیند که مثلاً به ولو با وجود تنفر از آن زن، بیان شود، باید آن بیان اضافی باشد تا آن گونه مواردی را شامل شود.

· در تفسیر جامع البیان طبری که قبل از ابن مجاهد نوشته شده است حتی در یک جا قرائت حفص را ذکر نکرده است (در جایی که متفرد است) و هر جا به محل متفردات حفص می‌رسد می‌گوید اجمع القراء و اسمی از روایت حفص نمی‌برد. البته این نویسنده در صدد بوده بگوید که طبری سندی به حفص نداشته است و متهم نیست.

· ابن الجزری در کتاب غایة النهایة فی طبقات القراء ج1 ص291 دارد:

غاية النهاية في طبقات القراء (1/ 291)
... وروينا عن سفيان بن عيينة قال رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم في المنام فقلت: يا رسول الله قد أختلفت على القراءات فبقراءة من تأمرني أن أقرأ فقال: "اقرأ بقراءة أبي عمرو بن العلاء"، وعن أبي عبيد القاسم بن سلام قال حدثني شجاع بن أبي نصر وكان صدوقًا قال رأيت النبي صلى الله عليه وسلم في المنام فعرضت عليه أشياء من قراءة أبي عمرو فما رد علي إلا حرفين أحدهما "وأرْنا مناسكنا" والآخر "وما ننسخ من آية أو ننساها"، قال ابن مجاهد وحدثونا عن وهب ابن جرير قال: قال لي شعبة: تمسك بقراءة أبي عمرو فإنها ستصير للناس أسنادًا، وقال أيضًا حدثني محمد بن عيسى بن حيان حدثنا نصر بن علي قال: قال لي أبي: قال شعبة أنظر ما يقرأ أبو عمر مما يختار لنفسه فإنه سيصير للناس إسنادًا قال نصر قلت لأبي: كيف تقرأ؟ قال: على قراءة أبي عمرو وقلت للأصمعي: كيف تقرأ؟ قال: على قراءة أبي عمرو، قلت: وقد صح ما قاله شعبة -رحمه الله- فالقراءة التي عليها الناس اليوم بالشام والحجاز واليمن ومصر هي قراءة أبي عمرو فلا تكاد تجد أحدًا يلقن القرآن إلى على حرفه خاصة في الفرش وقد يخطئون في الأصول، ولقد كانت الشام تقرأ بحرف ابن عامر إلى حدود الخمسمائة فتركوا ذلك لأن شخصًا قدم من أهل العراق وكان يلقن الناس بالجامع الأموي على قراءة أبي عمرو فاجتمع عليه خلق واشتهرت هذه القراءة عنه أقام سنين كذا بلغني وإلا فما أعلم السبب في أعراض أهل الشام عن قراءة ابن عامر وأخذهم بقراءة أبي عمرو وأنا أعد ذلك من كرامات شعبة، [این شاید کرامت! او نبوده بلکه از بین قراء ابو عمرو بوده که شکی در سنی بودن او نبوده و حدس زده که تلاش می‌شود از طرف عامه که قراءت او را حاکم کنند] قال عبد الوارث ولد أبو عمرو بمكة ونشأ بالبصرة ومات بالكوفة قلت: قال غير واحد: مات سنة أربع وخمسين ومائة وقيل: سنة خمس وخمسين وقيل: سنة سبع وخمسين وقيل: سنة ثمان وأربعين ومائة، قال أبو عمرو الأسدي: لما أتى نعي أبي عمر أتيت أولاده فعزيتهم عنه فأني لعندهم إذ أقبل يونس بن حبيب فقال: نعزيكم وأنفسنا بمن لا نرى شبها له آخر الزمان والله لو قسم علم أبي عمرو وزهده على مائة إنسان لكانوا كلهم علماء زهادًا والله لو رآه رسول الله صلى الله عليه وسلم لسره ما هو عليه.

التحرير والتنوير (1/ 63)
وَالْقِرَاءَاتُ الَّتِي يُقْرَأُ بِهَا الْيَوْمَ فِي بِلَادِ الْإِسْلَامِ مِنْ هَذِهِ الْقِرَاءَاتِ الْعَشْرِ، هِيَ قِرَاءَةُ نَافِعٍ بِرِوَايَةِ قَالُونَ فِي بَعْضِ الْقُطْرِ التُّونُسِيِّ وَبَعْضِ الْقُطْرِ الْمِصْرِيِّ وَفِي لِيبْيَا، وَبِرِوَايَةِ وَرْشٍ فِي بَعْضِ الْقُطْرِ التُّونُسِيِّ وَبَعْضِ الْقُطْرِ الْمِصْرِيِّ وَفِي جَمِيعِ الْقُطْرِ الْجَزَائِرِيِّ وَجَمِيعِ الْمَغْرِبِ الْأَقْصَى، وَمَا يَتْبَعُهُ مِنَ الْبِلَادِ وَالسُّودَانِ. وَقِرَاءَةُ عَاصِمٍ بِرِوَايَةِ حَفْصٍ عَنْهُ فِي جَمِيعِ الشَّرْقِ مِنَ الْعِرَاقِ وَالشَّامِ وَغَالِبِ الْبِلَادِ الْمِصْرِيَّةِ وَالْهِنْدِ وَبَاكِسْتَانَ وَتُرْكِيَا وَالْأَفْغَانِ. وَبَلَغَنِي أَنَّ قِرَاءَةَ أَبِي عَمْرٍو الْبَصْرِيِّ يُقْرَأُ بِهَا فِي السُّودَانِ الْمُجَاوِرِ مِصْرَ.