بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۴

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
125-تقریر جلسات فروردین از آقای سوزنچی
مباحث جلسه دوشنبه 24 فروردین 1394
- محورهای مباحث امروز: (توجه شود افزوده های داخل کروشه همگی از حقیر (= سوزنچی) است که در بیانات حاج آقا نبود.
1)مروری بر مباحث گذشته
2) تفکیک حوزه های اختلاف قرائات به سه حوزه
3) بحثی در حوزه نشانه شناسی

الف) مروری بر مباحث گذشته
سوال این بود که در شرایط امروز بحث از تحریف خوب است یا نه؟ پاسخ این بود که با توجه به هجمه ای که علیه شیعه می شود اصل بحث ضروری است منتها اگر ابتدا به دو نکته توجه نشود بحث به سرانجام خوبی نمی رسد:
(1) با مراجعه به قرآن و روایات بفهمیم که حقیقت قرآن چیست؟
(2) مصاحفی که قرآن خودش را در آنها نشان میدهند چیستند؟
 سیر بحث ما را به بحث اختلاف قرائات کشاند که غالبا یک نقص تلقی می شود. اما اگر واقعا نقص بود چرا شارع کاری در جلوگیری از آن انجام نداد؟ آیا نمی توانست یا نخواست؟  به نحوی که امروزه همه مکاتب فقهی اجماع دارند که قرائت در نماز به هر کدام از قرائات سبعه جایز است (اینکه در فروعاتش احتیاطاتی شده طبیعی است زیرا زوایای ثبوتی و اثباتی مساله همگی حل نشده)
(سوال فرعی تکراری: چرا تحریف را به شیعه نسبت می دهند. و مروری بر توضیحات قبل درباره فرهنگی که 1100 سال روی آن کار کرده اند)
در شیعه گفتیم علاوه بر سخن علامه حلی، سخن سید صدر [شرح الوافیه، نوشته سید صدرالدین محمد بن میرمحمدباقر رضوى قمى متوفی 1160] مهم بود که می گفت: معظم المجتهدين من اصحابنا فانهم حكموا بتواتر القراءات السبع، و جواز القراءة بكل واحدة منها في الصلاة، فقالوا ان الكل مما نزل به الروح الامين على قلب سيد المرسلين
[ظاهرا این کتاب هنوز چاپ متداول نشده است ولی نسخه خطی آن موجود است در لینک زیر
http://94.232.175.44/index.aspx?pid=6&ID=44016&CBNID=2f62e8fd-7132-4fac-a3cf-575157112d8e
ضمنا صفحه مربوطه را انشاء الله در ادامه همین مدخل قرار خواهیم داد.]

ب) تفکیک حوزه های تعدد قرائات
اگر نعدد قرائات چیز خوبی است آیا همه وجوهش خوب است؟ باید توجه کنیم که بحث تعدد قرائات در سه حوزه مطرح می شود:
1) مربوط به لحن. یعنی صرفا نحوه ادای لفظ بدون هیچ تغییری در معنا. ما قطع داریم که چنین الحان متعددی ضرورتا به فرشته وحی منسوب نمی شود. [این برای ما اهمیت ندارد]
2) مربوط به اجتهاد قاری> منشا تعدد، اجتهادات و استحسانات خود قاری است؛ یعنی قاری در اینجا متکی به روایت نیست بلکه نظر شخصی او این است. اگرچه ممکن است فرشته وحی هم در اینجا چند گونه آورده باشد؛ [ظاهرا این هم برای ما اهمیت ندارد]
3) مربوط به روایت. قاری اگر متعدد می خواند متکی به روایت است.
با این تفکیک خواهیم دید اهمیت بحث عمدتا ناظر به فرش الحروف است نه اصول حروف (اصول چیزهایی است که بیشتر به ادای قاری برمی گردد. البته در اصول هم مطالبی می توان یافت که در معنا موثر باشد؛ مثلا وقف در معنای مهم است اما اشمام یا عدم اشمام خیر.)

ج) بحثی در حوزه نشانه شناسی
از نکاتی که خوب است هر طلبه در روز خدود 10 دقیقه برای آن وقت بگذارد علومی است که امروز در حال شتاب گرفتن است که یکی از آنها نشانه شناسی است. هرچه این علم پیشرفت کند مزه تعدد قرائات بهتر چشیده می شود. از نکات مهم اینکه چیزی بود که قبلا تقسییم ثنایی بود بعد با زحمتی امروزه ثلاثی شده و به نظر من جای رباعی و خماسی و ... هم دارد و آن تقسیم به دال و مدلول بود که امروزه در بحثهای ما تقسیم حاکی و محکی و مصداق مطرح شده؛ و در بحثهای زبانشناسی جدید، بحث صورت، معنا و نشانه؛ یا دال و مدلول و نشانه.
تقسیم دال و مدلول به عنوان تفکیک دو حوزه چیز خوبی بود اما نه به عنوان دو قسم. اگر این تفکیک به دو حوزه را بپذیریم اکنون در هر یک از این دو حوزه اصطلاحاتی داریم:
در حوزه دال برای لفظ زید: زید ملفوظ (که از جنس صوت است و در ذهن نیست)، زید مسموع (که حاصل برخورد صوت با گوش و یک گونه امر ذهنی است نه خارجی)، زید متخیل (وقتی صوت قطع شده و من دوباره لفظ زید را در ذهن احضار می کنم)، زید معقول (طبیعی لفظ زید که در همه افراد کلمه زید که توسط افراد مختلف تلفظ یا شنیده یا تخیل می شود حضور دارد). همه اینها مربوط به حوزه دال بود.
اینها تازه ناظر به تلفظ زید بود. خود کتابت هم یک داستان مفصلی دارد. [یکبار کتابت «زید» مد نظر است اما در کتابت بحث توسعه دیگری هم می یابد] مثلا ما کتابتهایی داریم که به ازایش لفظ نداریم مثلا این کتابت: (+) لفظ «به اضافه» واقعا غیر از + است [شاهدش هم اینکه در زبانهای دیگر، لفظ دیگری برای + به کار می برند.]
مهمترین مبدا علم نشانه شناسی خود قرآن کریم است (همان طور که مبدا عدد منفی هم قرآن است با آیه لبث فیهم الف سنه الا خمسین عاما) در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری آمده انبیای قبلی که می خواستند درباره پیامبر خاتم توضیح دهند می گفتند «یاتی بکتاب  من الحروف المقطعه» [روایت را در معانی الاخبار ص25 یافتم: أَنَّ اللَّهَ لَمَّا بَعَثَ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ ثُمَّ مَنْ بَعْدَهُ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ لَمْ يَكُنْ فِيهِمْ أَحَدٌ إِلَّا أَخَذُوا عَلَيْهِمُ الْعُهُودَ وَ الْمَوَاثِيقَ لَيُؤْمِنُنَّ بِمُحَمَّدٍ الْعَرَبِيِّ الْأُمِّيِّ الْمَبْعُوثِ بِمَكَّةَ الَّذِي يُهَاجِرُ إِلَى الْمَدِينَةِ يَأْتِي بِكِتَابٍ مِنَ الْحُرُوفِ الْمُقَطَّعَةِ افْتِتَاحَ بَعْضِ سُوَرِهِ يَحْفَظُهُ أُمَّتُهُ فَيَقْرَءُونَهُ قِيَاماً وَ قُعُوداً وَ مُشَاةً وَ عَلَى كُلِّ الْأَحْوَالِ يُسَهِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حِفْظَهُ عَلَيْهِمْ ] لذا بود که ابن فاخته که از خصیصین امام علی ع بود می گفت فواتح السور یستخرج منها القرآن.





حاج آقا برای شارح وافیه تعبیر سید صدر را به کار بردند. وافیه که نوشته مرحوم فاضل تونی است ظاهرا سه شرح دارد: شرح الوافیه، تألیف سید جواد عاملى، صاحب مفتاح الكرامه (م 1226ق)؛ شرح الوافیه، نوشته سید حسن حسینى؛ شرح الوافیه، نوشته سید صدرالدین محمد بن میرمحمدباقر رضوى قمى؛ شرح الوافیه، نوشته سید بحرالعلوم محمدمهدى بن سید مرتضى بن سید محمد طباطبائى بروجردى غروى (م 1212 ق) به نقل از:
http://wiki.ahlolbait.com/index.php/%D8%A7%D9%84%D9%88%D8%A7%D9%81%D9%8A%D8%A9_%D9%81%D9%89_%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84_%D8%A7%D9%84%D9%81%D9%82%D9%87
و علی القاعده منظور حاج آقا از سید صدر، سید صدرالدین محمد بن میرمحمدباقر رضوى قمى است که تاریخ ولادتش مبهم (احتمال داده اند 1100 باشد) اما تاریخ وفاتش 1160 است.
اما چنانکه خود حاج آقا اشاره کردند سید نعمت الله جزائری (متوفی 1114 از اخباریون) هم این سخن را در مقام مخالفت با جمهور گفته و او مقدم بر سیدصدرالدین است. من متن مربوطه را از کتاب وی (منبع الحياة و حجية قول المجتهد من الأموات، ص: 71) تقدیم می کنم:
و قد تلخص من تضاعيف هذا الكلام أمران (أحدهما) وقوع التحريف و الزيادة و النقصان في المصحف و (ثانيهما) عدم تواتر القراءات عمن يكون قوله حجة اما الأول فقد خالف فيه الصدوق و المرتضى و أمين الإسلام الطبرسي حيث ذهبوا الى ان القران الذي نزل به جبرئيل (ع) هو ما بين دفتي المصحف من غير زيادة و لا نقصان و اما السيد رحمه اللّٰه فلم يعتمد على اخبار الآحاد مع تعويلهم على ما روي عنه (ع) من قوله القرآن واحد نزل من عند واحد على نبي واحد و انما الاختلاف من جهة الرواة و عند التأمل يظهر ان هذا الخبر دليل لنا لا علينا و يدل على ما قلناه من الأمرين فإن قوله (ع) القرآن واحد ينفي تكثر القراءات و اما إثبات الاختلاف من جهة الرواة اي حفاظ القرآن و حامليه فيشمل الاختلاف في التحريف و في تكثر القراءات على انه يجوز ان يكون الوجه فيما صاروا اليه التحرز من طعن أهل الكتاب و جمهور الجمهور و عوام المذهب لأنه ربما يتوهم منه الكلام على اعجاز القرآن‌ ‌و على استنباط الأحكام منه بسبب ما وقع فيه من الزيادة و النقصان و جوابه ان ما وقع فيه لم يخرج أسلوبه من الفصاحة و البلاغة و ان خزنة علمه صلواة اللّٰه عليهم بينوا ما فيه من التحريف على وجه لا يقدح في أخذ الأحكام منه إذ هم المخاطبون به على ما تقدم الكلام فيه و اما الثاني فقد خالف فيه الجمهور و معظم المجتهدين من أصحابنا فإنهم حكموا بتواتر القراءات السبع و بجواز القراءة بكل واحدة منها في الصلاة و قالوا ان الكل مما نزل به الروح الأمين على قلب سيد المرسلين (ص)
رساله فوق از سید معمت الله جزائری علاوه بر نرم افزار جامع فقه در آدرس زیر (به عنوان ضمیمه کتاب شهاب الثاقب فی وجوب صلاه الجمعه العینی نوشته محمد بن شاه فیض کاشانی) نیز قابل مشاهده است:
http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/10969/2/71
نکته جالب اینکه در جستجوی اینترنتی عین جملات فوق را در کتاب دیگری یافتم با اطلاعات زیر:
تفسیر البیان الصافی لکلام الله الوافی. نویسنده:محمد حسن قبیسی عاملی، ناشر:موسسه البلاغ محل نشر:بيروت. ج1 ص 283
بعد از مقداری مطالعه به عقب متوجه شدم که وی از ص278 کتابش می گوید می خواهد مطلب را از رساله سید نعمت الله بیاورد و صفحات متعددی عینا از رساله وی را آورده است. مطلب مذکور را در لینک زیر می توانید مشاهده کنید.
http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/19762/1/3
این را نوشتم که اگر احیانا مثل بنده با این مطلب مواجه شدید فکر نکنید که قائل دیگری در کار است و وقتتان هدر نرود.




بسم الله الرحمن الرحیم
نسخه خطی شرح وافیه که بنده قرار داده بودم بسیار ناخوانا و پرمشکل بود. یکی از دوستان زحمت کشید و لینک نسخه خطی دیگری را داد که خواناست و از این آدرس می توانید آن را دانلود کنید:
http://khandangeryan.persiangig.com/24-00417.pdf/download

ضمنا ایشان زحمت کشیدند و مطلب مذکور را در همین نسخه پیدا کردند که صفحه 35 آن می شود و آن صفحه را جداگانه در همین جا ضمیمه شده است و مطلب به فرموده ایشان در قسمت چپ بالا سطر 16 می باشد.
التماس دعا




تاپیک جدا با عنوان نشانه‌شناسی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=310.0

بسم الله الرحمن الرحیم
در جلسه دوشنبه 24 فروردین 94 بحثی درباره نشانه شناسی مطرح شد که خلاصه اش که در سایت قرار داده شد بدین بیان بود:

ج) بحثی در حوزه نشانه شناسی
از نکاتی که خوب است هر طلبه در روز خدود 10 دقیقه برای آن وقت بگذارد علومی است که امروز در حال شتاب گرفتن است که یکی از آنها نشانه شناسی است. هرچه این علم پیشرفت کند مزه تعدد قرائات بهتر چشیده می شود. از نکات مهم اینکه چیزی بود که قبلا تقسییم ثنایی بود بعد با زحمتی امروزه ثلاثی شده و به نظر من جای رباعی و خماسی و ... هم دارد و آن تقسیم به دال و مدلول بود که امروزه در بحثهای ما تقسیم حاکی و محکی و مصداق مطرح شده؛ و در بحثهای زبانشناسی جدید، بحث صورت، معنا و نشانه؛ یا دال و مدلول و نشانه.
تقسیم دال و مدلول به عنوان تفکیک دو حوزه چیز خوبی بود اما نه به عنوان دو قسم. اگر این تفکیک به دو حوزه را بپذیریم اکنون در هر یک از این دو حوزه اصطلاحاتی داریم:
در حوزه دال برای لفظ زید: زید ملفوظ (که از جنس صوت است و در ذهن نیست)، زید مسموع (که حاصل برخورد صوت با گوش و یک گونه امر ذهنی است نه خارجی)، زید متخیل (وقتی صوت قطع شده و من دوباره لفظ زید را در ذهن احضار می کنم)، زید معقول (طبیعی لفظ زید که در همه افراد کلمه زید که توسط افراد مختلف تلفظ یا شنیده یا تخیل می شود حضور دارد). همه اینها مربوط به حوزه دال بود.
اینها تازه ناظر به تلفظ زید بود. خود کتابت هم یک داستان مفصلی دارد. [یکبار کتابت «زید» مد نظر است اما در کتابت بحث توسعه دیگری هم می یابد] مثلا ما کتابتهایی داریم که به ازایش لفظ نداریم مثلا این کتابت: (+) لفظ «به اضافه» واقعا غیر از + است [شاهدش هم اینکه در زبانهای دیگر، لفظ دیگری برای + به کار می برند.]
مهمترین مبدا علم نشانه شناسی خود قرآن کریم است (همان طور که مبدا عدد منفی هم قرآن است با آیه لبث فیهم الف سنه الا خمسین عاما) در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری آمده انبیای قبلی که می خواستند درباره پیامبر خاتم توضیح دهند می گفتند «یاتی بکتاب  من الحروف المقطعه» [روایت را در معانی الاخبار ص25 یافتم: أَنَّ اللَّهَ لَمَّا بَعَثَ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ ثُمَّ مَنْ بَعْدَهُ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ لَمْ يَكُنْ فِيهِمْ أَحَدٌ إِلَّا أَخَذُوا عَلَيْهِمُ الْعُهُودَ وَ الْمَوَاثِيقَ لَيُؤْمِنُنَّ بِمُحَمَّدٍ الْعَرَبِيِّ الْأُمِّيِّ الْمَبْعُوثِ بِمَكَّةَ الَّذِي يُهَاجِرُ إِلَى الْمَدِينَةِ يَأْتِي بِكِتَابٍ مِنَ الْحُرُوفِ الْمُقَطَّعَةِ افْتِتَاحَ بَعْضِ سُوَرِهِ يَحْفَظُهُ أُمَّتُهُ فَيَقْرَءُونَهُ قِيَاماً وَ قُعُوداً وَ مُشَاةً وَ عَلَى كُلِّ الْأَحْوَالِ يُسَهِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حِفْظَهُ عَلَيْهِمْ ] لذا بود که ابن فاخته که از خصیصین امام علی ع بود می گفت فواتح السور یستخرج منها القرآن.

از آنجا که امروز (29 فروردین 94) به این بحث برگشت شد و احتمالا چند روزی این بحث ادامه داشته باشد مستقلا تاپیک جدیدی برایش باز کردم و انشاء الله بحثهای مربوطه را در اینجا می گذارم:

جلسه شنبه 29 فروردین 1394:
- در جلسات قبل در بحث نشانه شناسی درباره حوزه دال توضیحاتی داده شد. خود دال انواعی دارد که شاید حدود 7، 8، 10 نوع کلی بشود. من کلمات مرتبط با این بحث را گرد آوری کردم حدود 35 کلمه است: علامت، رمز، نماد، نمودار، آرم، سمبل، اسم، لقب، کنایه، شَما، نفشه و ... . یکبار حدود 70 واژه یافته بودم.
در یک تقسیم شاید بتوان کل نشانه ها را به سه دسته تقسیم کرد: نشانه های قراردادی (مثلا علامت تعجب در تابلوهای رانندگی به معنای «ایست»)، نشانه های توصیفی (مثلا خطی با انحنا به راست که نشانه «گردش به راست» است) و نشانه های طبیعی (مثلا عکس خود چیزی را برای نشانه آن قرار دهند)
اما بحث در حوزه مدلول بمراتب مهمتر است. آقای عارفی در کتاب مطابقت صور ذهنی با خارج، آمده بود و در ناحیه مدلول، حاکی و محکی و مصداق را از هم جدا کرده بود. به هر حال اینها جای کار جدی دارد. الان کسی فقط بحثهای تفسیری مسلمانها را که ذیل بحث حروف مقطعه مطرح شده مرور کند می بیند که چه مطالب مهمی درباره نشانه شناسی در بحثهای آنهخا مطرح شده که امروز هنوز این علم به افق آن بحثها نرسیده است که از باب نمونه به برخی اشاره می شود. ما این اقوال را می آوریم و خود شما قضاوت کنید که با توجه به حوزه دال و مدلول اینها در کجا قرار می گیرند:
مرحوم طبرسی در مجمع البیان درباره حروف مقطعه ابتدا می گوید برخی گفته اند این سری است بین خدا و رسول و سپس 10 قول درباره اینها مطرح می کند. علامه طباطبایی در المیزان با ارجاع بع مجمع، عملا با احتساب همین قول، یازده قول را مطرح می کند. ابن عاشور (مفسر معاصر اهل سنت) در التحریر و التنظیر، 21 قول را درباره اینها مطرح می کند. [آن گونه که رشید رضا نقل کرده ظاهرا فخر رازی است که این احصاء 21 قول را انجام داده و وی هم این قول که اینها رمز بین خدا و روسل است از این 21 قسم خارج دانسته زیرا بقیه 21 قول همگی معنایی برای این حروف قائلند اما این قول خیر. مطلب رشیدرضا در تفسیر  المنار ج8 ص 267 آمده که از فخر رازی نقل کرده را در لینک زیر می توانید بخوانید.
 http://lib.eshia.ir/41753/8/267 
 دیدگاه خود رشیدرضا که خیلی از خودش تعریف می کند از صفحه 262 شروع می شود. ضمنا مطلب در تفسیر فخر رازی در ابتدای تفسیر سوره بقره ج2 ص250 تا 265 آورده است]
جالب توجه اینکه هیچ یک از اینها قول ابوفاخته را که به نظر ما بهترین قول بود، به عنوان یک قول در عرض بقیه مطرح نکرده است؛ قول وی را طبری نه در بحث از حروف مقطعه، بلکه در بحث از آیات محکم و متشابه آورد که وی می گوید محکمات همین حروف مقطعه است که منها ستخرج القرآن و قبلا اشاره کردیم که با یک بی اعتنایی جدی مواجه شد هم علامه طباطبایی آن را کنار گذاشت و هم در میان اهل سنت، ثعالبی (قرن 5) یک حمله تندی به وی کرده است.
روایتی را مجمع از کتب عامه نقل می کند (این را ثعلبی در تفسیرش آورده [تفسیر ثعلبی ج1 ص136]) که امیرالمومنین فرمودند: إِنَّ لِكُلِّ كِتَابٍ صَفْوَةً، وَصَفْوَةُ هَذَا الْكِتَابِ حُرُوفُ التَّهَجِّي. صفوه دو معنی دارد: صافی و خالص و پاک (العسل المصفی) و انتخاب شده (صفوه المرسلین). هر چه باشد با تعبیر ابوفاخته خیلی قرابت دارد و این مطلب را قبلا در تفسیر منسوب به امام عسکری بود (و ابن عاشور هم در تفسیرش آورده) که امام صادق ع فرمود انبیای گذشته وقتی می خواستند خبر از پیامبر خاتم دهند می گفتند یاتی بکتاب بحروف مقطعه.
سوال: در قرآن بعد از حم عسق می فرماید: کذلک یوحی الیک و الی الذین من قبلک.
پاسخ: این اشاره به سنخ وحی است. یعنی ریخت وحی طوری است که ابتدا مقطعه است و سپس وصل می شود. اما وقتی به آنها نازل می شد دیگر حروف مقطعه نداشت. یعنی فقط وصل شده بود. زیرا تورات و انجیل قرار نبوده که تدوین کل تکوین باشد. (مهم است که حروف مقطعه اولا انگیزه ای برای تحریفش نیست و ثانیا انگیزه برای حفظش زیاد است با این حال هیچ جا نقل نشده که بگویند در تورات و انجیل و ... چنین حروفی بوده است و اگکر می بود اقتضای تحریف و حذف شدن نداشت)
اما ارتباط این بحث با نشانه شناسی. ما غالبا مدلول و مفهوم و معنا و مقصود را یکی می گیریم. اما اینها با هم تمازیات دقیقی دارد.
مثلا یک قول رایج درباره این حروف این است که حضرت که می خواست برای مردم قرآن را بخواند همهمه می کردند که صدای حضرت شنیده نشود لذا این حروف ابتدا می آمد مردم چون جدید و عجیب بود ساکت می شدند و بعد آیات می آمد. نزد کسی که به این قول قائل است: این حروف نشانه هایی هستند که مدلول ندارند اما مقصود دارند. پس مدلول می تواند غیر از مقصود باشد. شبیه حروف نداء (مانند یا) که مقصود دارد اما مدلول ندارد. (جالب هم این است که دلالت حرف نداء بر مقصود هم تابع وضع است زیرا در زبانهای مختلف حروف ندا متفاوت هستند)
قول دیگر این است که آنها راجع به مدت قومى و اجل اقوام دیگر است. مثلا در تفسیر عیاشی روایت بود که حضرت به کسی که با استهزا به اینها می نگریست نهیب زد و بعد گفت شماره ما به ازای حروف را سوال کرد و بعد فرمود حالا جمع بزن. این سال سقوط بنی امیه است. حال آیا در این قول، این حروف مدلول دارد؟ مثل قبلی نمی شود گفت که مدلول دارد. اما مدلول متعارف [که مثلا مدلول لفظ زید، شخص زید است] هم نیست. مقصود که دارد. آیا معنی دارد؟
به هر حال، اقوال مسلمین درباره حروف مقطعه نوعی بیان دیدگاه های مختلف درباره نشانه شناسی است که انشاء الله فردا ادامه این اقوال را از این جهت پی می گیریم.









****************
تقریر جدید:












************
تقریر آقای صراف:
24/1/1394

· با شرایطی که الآن هست که علیه شیعه مطرح می‌کنند که قائل به تحریف قرآن است بحث در این مورد ضرورت دارد ولی باید دو جهت را با هم پیش ببریم: 1-قرآن چیست؟ 2-مصاحفی که قرآن خودش را در آن نشان داده چه سرگذشتی داشته؟

· اگر تعدد قراءات چیز خوبی است آیا همه وجوهش خوب است؟

· تعدد قراءات سه حوزه متفاوت دارد: 1-قراءت متعدد است و مربوط به نحوه اداء است اما قطع داریم که مال ملک وحی نیست و مال قاری بعد از او است و مربوط به لهجه قاری است و اداء الفاظ است و سر سوزنی اثری در معنای آیات ندارد. 2-حوزه‌ای که مربوط می‌شود به اینکه ملک وحی می‌توانسته دو جور بیاورد و دو جور هم خوانده شده ولی منشأ آن اجتهادات و استحسانات و ذوق قاری است. 3-اختلاف مربوط به روایت و متکی به روایت. در این حوزه سوم لحن چندان اهمیتی ندارد.

· معمولاً اصول القراءات مربوط می‌شود به ادای الفاظ اما اصلی مثل وقف در معنا دخالت دارد.

· مطلب مهمی است که در علومی که در حال رشد است مطالعه شود. یکی از این علوم نشانه‌شناسی است.

· یکی از تقسیمات مطرح شده در فضای علمی دال و مدلول بود که در حال حاضر تقسیم ثلاثی شده. مثلاً در جایی شده: حاکی، محکی، مصداق. در کتب زبانشناسی: صورت، معنا، نشانه.

· اصطلاحات و زوایای بحث به قدری گسترده شده که باید حوزه‌بندی کرد. شاید بهتر باشد بگوییم دو حوزه داریم: حوزه دال و حوزه مدلول.

· مثلاً لفظ زید مال حوزه دال است و شخص زید و مفهوم جزئی زید در حوزه مدلول‌اند. طبیعی لفظ زید در حوزه دال است. تصویر ذهنی لفظ: لفظ زید که از دهان بیرون آمد یک صوت است که یک چیز خارجی است اما زیدی که قوه سامعه ما درک کرد و انتقاش این صوت در قوه سامعه سامع یک زید مسموع است، در لحظه استماع با زمانی که همان را یادآوری می‌کند فرق می‌کند و حین یادآوری یک زید متخیل است. ملفوظ، مسموع، متخیل، معقول: معقول زمانی است که به صورت طبیعی لفظ درک شد. اینها همه در حوزه دال شد.

· وقتی لفظ را نوشتیم، حتی آن کسی که کر بوده از اول می‌تواند با این نقش کار کند و این هم در حوزه دال است. در علم نشانه‌شناسی هر آنچه در حوزه دال است را نشانه می‌گویند. علاماتی مثل + و = و – وجود دیگری برای «به اضافه» نیست بلکه یک نماد و علامت است.

· مبدأ نشانه‌شناسی را می‌توان در قرآن پی‌جویی کرد. یکی از چیزهایی که انبیاء در بشارت به آخرین پیامبر داشتند حروف مقطعه است و این حروف مقطعه مبدأ نشانه‌شناسی است.