بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۴

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
125-تقریر جلسات فروردین از آقای سوزنچی
مباحث جلسه شنبه 22 فروردین 1394
- با تتبعی که انجام شد معلوم شد در نقلهای مربوط به مطلبی که در جلسات قبل درباره رواج قرائت  حنفیه از قول کتاب الفتاوی التاتارخانیه نقل شد اشکالاتی وجود دارد:
محمد امین (عالم سوری) نقل کرده که ابن عابدین (قرن 11-12) در «الرد المحتار علی الدر المختار» گفته:«ومشایخنا قد اختاروا قرائة ابی عمرو و حفص عن عاصم ». بعد نتیجه گرفته بود رواج این قرائت را در قرن 11 و توسط عثمانیها. نسخه ابن عابدین را که دیدیم عبارت همین طور بود اما در ادامه نوشته بود: انتهی التاتارخانیه. پس معلوم است که نقل قول است نه نظر زمان خودش. نویسنده کتاب التاتارخانیه متوفی 786 است یعنی قرن هشتم پس آن زمان هم حنفیها چنین بوده اند. مهمتر اینکه در متن اصلی این کتاب (دو چاپ دارد: 20 جلدی که مطلب در ج2 ص72 آمده و چهار جلدی که در ج1 ص455 آمده [هر دو نسخه را در صفحات ادامه این صفحه، در قسمت مربوط به 19 فروردین آورده ایم] نوشته شده: «ومشایخنا قد اختاروا قرائة ابی عمر حفص عن عاصم » نه «ابی عمرو و». نتیجه اینکه اولا مختار حنفیها یک نفر است نه دو نفر؛ و ثانیا سابقه این مختار، نه تا قرن 12 بلکه تا قرن 8 قابل تعقیب است.
خود ابوحنیفه گرایشهای زیدی دارد (وی خلفای وقت را قبول نداشت و بارها توسط آنها پیشنهادهای مناصب حکومتی مانند قضا دریافت کرد و نپذیرفت و زندان رفت) با این حال اغلب خلفا مذهب حنفی داشتند. ظاهرا علتش این است که او دو تا شاگرد دارد که آنها به طور جدی وارد دستگاه حکومتی شدند و عملا این مذهب را در دربار گسترش دادند. از فتاوی ابوحنیفه این است که شرط نیست که خلیفه قریشی باشد و این زمینه خوبی بود که عثمانیها (که ترک بودند) به مذهب ابوحنیفه تکیه کنند (در مذاهب دیگر به خاطر حدیث الخلافه من قریش قائلند که باید خلیفه قریشی باشد و لذا وهابیها که خود را حنبلی و اهل حدیث می دانند سعودیها را ملک خطاب می کنند نه خلیفه).
عثمانیها کارشان را از 698 شروع کردند اما ظاهرا در زمان مولف تاتارخانیه هنوز قدرت چندانی به هم نزده بودند. کار اصلی آنها فتح قسطنطنیه در 850 توسط سلطان محمد فاتح است که قرنها مورد آرزوی خلفای قبلی بود و بارها بدانجا لشکرکشی شد اما موفق به قتح آن نشدند و ظاهرا پس از فتح نام آن را به اسلامبول (ظاهرا به معنای مرکز اسلام) تغییر دادند و آن را پایتخت عثمانی قرار دادند. لذا ابن جزری که متوفی 833 است در توصیفی که از قرائات مناطق مختلف جهان اسلام می کند به قرائت حفص جایگاه ویژه و متمایزی نمی دهد. اما بعدا که حافظ عثمان در قرن 11 این قرائت را به خط زیبا نوشت و صنعت چاپ آمد و عثمانیها هم که به مذهب حنفی گرایش داشتند این را ترویج دادند.
درباره اینکه چرا عاصم برای حنفیها مهم است حدس این بود که چون وی استاد قرائت ابوحنیفه بوده است. اما سوالی که هنوز باقی  است این است:
چرا از دو روایت حفص و شعبه، قرائت حفص را حنفیها ترجیح دادند؟
چند نکته حاشیه ای که در جلسه امروز مطرح شد:
- روایت الائمه من قریش که بسایر مورد تاکید اهل سنت است و جریان سقیفه را تغییر مهمی داد با چالش مهمی مواجه است و آن روایتی از عمر است که گفته اگر سالم مولی حذیفه زنده بود در خلیفه قرار دادنش شک نمی کردم. وی قطعا قریشی نیست. ذهبی به تکلف افتاده و در سیر اعلام النبلاء چنین توجیه می کند که یعنی اگر او بود در خلافت با او مشورت می کردم. ضمنا این روایت عمر (و روایت دیگری از او که می گفت اگر ابوعبیده جراح زنده بود در خلیفه کردنش تردید نمی کردم) خدشه مهم دیگری هم بر روایت ابن عمر است که می گویند همه صحابه اجماع داشتند که در میان صحابه افضل ابوبکر سپس عمر و سپس عثمان است!
- سوال: در کتاب الفتوای التاتارخانیه چندبار می گوید ابوحنیفه قرائت مصحف ابن مسعود را در نماز مجزی نمی دانست. این با آن بحث قبلی که وی به مصحف وی فتوا داده بود چگونه جمع می شود؟
پاسخ: فتوای وی ظاهرا بر این اساس است که قرائات شاذه، اگرچه در قرآنیت آن نمی توان یقین کرد (چون قرآن باید به تواتر اثبات شود) اما به اندازه یک حدیث صحیح که ارزش دارد و لذا فتوا داده ولی در نماز جایز نمی داند.
- بحثی درباره تحریر در قرائت (اینکه یک قاری اگر می خواهد چند قرائت را بخواند باید لااقل هر آیه را به یک قرائت تمام کند نه اینکه به هر کلمه ای رسید همه قرائات را همانجا پیاده کند) مطرح شد. نظر حاج آقا این بود که این سخن در جایی که ترتیل می خوانند کاملا موافق ارتکاز است اما در قرائات مجلسی ظاهرا ذهن متدینین ابایی نداشته باشد و معلوم نیست دلیل محکمی در خطا بودن این اقدام در قرائات مجلسی (که بنای قاری بر رفت و برگشت عبارات است) داشته باشیم.
- اینکه نقل شد که ظاهرا در تاسیس الشیعه مرحوم سید حسن صدر در انتساب ابن عمرو به تشیع اشتباهی کرده و هیچ مویدی برای سخن وی یافت نشد. در همان راستا، ذهبی از وی چنین تعبیر می کند که: «کان من اهل السنه» این علاوه بر تقویت نقد قبلی بر مرحوم صدر، همچنین نشان می دهد که احتمال شیعه بودن قراء سبع چقدر زیاد بوده که بر سنی بودن این یکی تاکید میشود.
یکی از حضار: احتمال دیگر می تواند این بوده باشد که در مورد وی شائبه شیعه بودن مطرح شده و در مقام دفع این بر سنی بودنش تاکید کرده است.






****************
تقریر جدید:













************
تقریر آقای صراف:
22/1/1394

· شخصی به نام محمد امین که سنی و سوری است در سایت خودش نقل کرده که ابن عابدین که رد المحتار فی شرح الدر المختار نوشته که مشایخنا اختاروا ... که در آن قدری شبهه وجود دارد

· در الفتاوی التاتارخانیة دارد: ومشایخنا اختاروا قراءة ابوعمر حفص عن عاصم که مربوط به قرن هشتم است

· ابوحنیفه تمایلات زیدی داشت و خروج زیدیه را تأیید می‌کرد و مناصب حکومتی را نمی‌پذیرفت حتی در زمان بنی العباس اما دو شاگرد داشت که اینها در دربار خلافت منصب قبول کردند و فتوای اینها بر اساس نظر استادشان بود. نکته دیگر این است که او شرط خلافت را قرشی بودن نمی‌دانست و آن را فضیلت می‌داند نه شرط. ترکان عثمانی که قرشی نبودند علاوه بر اینکه در دربار خودشان اگرچه حنفی بودند اما از این جهت هم بی‌میل نبوده‌اند که خود را به عنوان خلافت مطرح کنند و فتوای حنفی این راه را باز می‌کرد

· زمان ابن الجزری در اوج قدرت عثمانی‌ها نبود و فتح قسطنطنیه بعد از مرگ او بود. بعد از آن

· چرا حنفی‌ها روایت حفص از عاصم را برگزیدند؟ در مورد عاصم به دلیل اینکه استاد قرائت ابوحنیفه بود معلوم است اما چرا از بین دو راوی عاصم (حفص و شعبة ابن عیاش)، روایت حفص را برگزیدند؟ معلوم نیست. چون این اختیار قبل از قدرت عثمانی است که بگویند این روایت برای آنها که ترک بودند راحت‌تر بوده.

· ذهبی در مورد ابوعمرو ابن العلاء در سیر اعلام النبلاء می‌گوید و کان من اهل السنة. معلوم می‌شود که ایشان شیعه نبوده و آنچه در تأسیس الشیعة فرمودند درست نیست و اشتباه شده. ضمن اینکه معلوم می‌شود بقیه قراء همه یا بیشترشان شیعه بوده‌اند.