بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای شریف در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
072-تقریر جلسات دي از آقای سوزنچی
- مباحث سه شنبه 23 دی 1393
- سوال و بحث درباره عدل الهی و ظرفیت اولیه افراد: آیا تفاوت در ظرفیت اولیه موجب فضیلت است یا خیر؟
پاسخ: فضیلت اختیاری خیر، اما فضیلت به معنای اصل الکمال هست؛ توضیح جالبی برای روایات «کان معی و فی درجتی فی الجنه» (اگر کسی تمام ظرفیتش را پر کند، تمام فضیلتی که موجب مدح بر عمل اختیاری می شود را به دست می آورد و از این حیث هم رتبه پیامبر می شود و این روایات ناظر به یک حیثند نه همه ابعاد)
ادامه طرح مساله قبل: چرا گفته مئین؟ جمع مذکر سالم؟ اولا مثل قبلیها چرا مونث نیاورد با توجه به اینکه سوره مونث است و ثانیا چرا جمع آورد؟ و اشاره به چرایی تفاوت تعابیر عشرون با ثلاثون (عشرون یعنی دهها اما ثلاثون یعنی سه ها، چرا آنجا نگفت اثنون، یا مگر 30، سه ها است؟
برای جلسه بعد، روایت پاسخ امیرالامومنین به یهودی در الاحتجاج:  فَقَالَ لَهُ الْيَهُودِيُّ فَهَذَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ آتَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ التَّوْرَاةَ الَّتِي فِيهَا حُكْمُهُ- قَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع فَلَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ ص أُعْطِيَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهُ أُعْطِيَ مُحَمَّدٌ الْبَقَرَةَ وَ سُورَةَ الْمَائِدَةِ بِالْإِنْجِيلِ وَ طَوَاسِينَ وَ طَهَ وَ نِصْفَ الْمُفَصَّلِ وَ الْحَوَامِيمَ بِالتَّوْرَاةِ وَ أُعْطِيَ نِصْفَ الْمُفَصَّلِ وَ التَّسَابِيحَ بِالزَّبُورِ وَ أُعْطِيَ سُورَةَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ بَرَاءَةَ بِصُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى ع وَ زَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُحَمَّداً السَّبْعَ الطِّوَالَ وَ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ وَ هِيَ السَّبْعُ الْمَثَانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ وَ أُعْطِيَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَة؛  الاحتجاج، ج1، ص215




***************
تقریر جدید:















تقریر آقای شریف در انجمن علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=289.0
شریف

سه شنبه 23 دی 1393 - 21 ربیع الاول 1436 جلسه 477
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال
حدیث دیروز که درباره اجزاء ایمان گفته شد، اینجوراستفاده کردید که ظرفیت افراد دو قسم است یک ظرفیت نهایی و حداکثری.
و با توجه به روایت 49 قسم، دو احتمال وجود دارد، یکی اینکه همه افراد این ظرفیت 49 درجه را دارند. بعضی ها توانستند این ظرفیت را پر کنند. بعضی ها 20 درجه را پر کردند. بعضی ها کمتر و بیشتر.
احتمال دیگر این است که همه یک سان نیستند در ظرفیت ها. خداوند هر کسی را آفرید با یک ظرفیت حداکثری خاص.

جواب
ظاهر این روایت همین است.

الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏2 ؛ ص44
1- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبَانٍ عَنْ شِهَابٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هَذَا الْخَلْقَ لَمْ يَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً «1»- فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ فَكَيْفَ ذَاكَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ أَجْزَاءً بَلَغَ بِهَا تِسْعَةً وَ أَرْبَعِينَ جُزْءاً ثُمَّ جَعَلَ الْأَجْزَاءَ أَعْشَاراً فَجَعَلَ الْجُزْءَ عَشْرَةَ أَعْشَارٍ ثُمَّ قَسَمَهُ بَيْنَ الْخَلْقِ فَجَعَلَ فِي رَجُلٍ عُشْرَ جُزْءٍ وَ فِي آخَرَ عُشْرَيْ جُزْءٍ حَتَّى بَلَغَ بِهِ جُزْءاً تَامّاً وَ فِي آخَرَ جُزْءاً وَ عُشْرَ جُزْءٍ وَ آخَرَ جُزْءاً وَ عُشْرَيْ جُزْءٍ وَ آخَرَ جُزْءاً وَ ثَلَاثَةَ أَعْشَارِ جُزْءٍ حَتَّى بَلَغَ بِهِ جُزْءَيْنِ تَامَّيْنِ ثُمَّ بِحِسَابِ ذَلِكَ حَتَّى بَلَغَ بِأَرْفَعِهِمْ تِسْعَةً وَ أَرْبَعِينَ جُزْءاً فَمَنْ لَمْ يَجْعَلْ فِيهِ إِلَّا عُشْرَ جُزْءٍ- لَمْ يَقْدِرْ عَلَى أَنْ يَكُونَ مِثْلَ صَاحِبِ الْعُشْرَيْنِ وَ كَذَلِكَ صَاحِبُ الْعُشْرَيْنِ لَا يَكُونُ مِثْلَ صَاحِبِ الثَّلَاثَةِ الْأَعْشَارِ وَ كَذَلِكَ مَنْ تَمَّ لَهُ جُزْءٌ لَا يَقْدِرُ عَلَى أَنْ يَكُونَ مِثْلَ صَاحِبِ الْجُزْءَيْنِ وَ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ هَذَا الْخَلْقَ عَلَى هَذَا لَمْ يَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً.
________________________________________
كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

قسمت پایانی روایت شاهد بر این است که خداوند یک ظرفیت حداکثری عنایت کرده است.
کسی که کمالی را دارد، کمال فضیلت است، اما از حیث کمال.
مقامات بر اساس اختیارات است.
معاني الأخبار ؛ النص ؛ ص1
2- أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بُرَيْدٍ الرَّزَّازِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ يَا بُنَيَّ اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّيعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِيَ الدِّرَايَةُ لِلرِّوَايَةِ وَ بِالدِّرَايَاتِ لِلرِّوَايَاتِ يَعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَى أَقْصَى دَرَجَاتِ الْإِيمَانِ إِنِّي نَظَرْتُ فِي كِتَابٍ لِعَلِيٍّ ع‏
______________________________
(1). الظاهر أن الترضى زائد من الكتاب.

معاني الأخبار، النص، ص: 2
فَوَجَدْتُ فِي الْكِتَابِ أَنَّ قِيمَةَ كُلِّ امْرِئٍ وَ قَدْرَهُ مَعْرِفَتُهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُحَاسِبُ‏ النَّاسَ‏ عَلَى‏ قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِي دَارِ الدُّنْيَا.
________________________________________
ابن بابويه، محمد بن على، معاني الأخبار، 1جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: اول، 1403 ق.

یا همان روایتی که موسی کلیم علیه السلام هم نشین خودش در بهشت را خواست بشناسد که قصاب نشانش دادند...
-=-=
وقتی طرف با اختیار خودش تلاش می کند تا در درجه اش به کمال برسد اختیارا، از جهت تلاش با مومنین کامل برابر می شود در جهت تلاش و کوشش. این بالقوه است. اما بالفعل بحث دیگری دارد.
-==-
ملازمه ای نیست بین اینکه مثلا اگر انبیاء رسیده اند به جایی، پس به درجه اهل بیت می توانند برسند.

حاج آقا می گفتند:
خدا رحمت کند مرحوم کازرونی، از علمای بزرگ و مشکل پسند بودند.
می گفتند: آشیخ غلامرضا خیلی عجیب بود. وقتی مباحثه می شد، سرش زیر بود و قشنگ گوش می داد و اصلا بین حرفها نمی آمد. بعد از نیم ساعت، سرش را بلند می کرد و یک کلمه می گفت: ملازمه نیست.
-=-=
گامهایی که برداشته می شود در طریق الی الله، متفاوت است، همیشه بین این گامها ملازمه نیست. که بگوییم چون من رفته ام و اونها هم رفته اند پس یکی هستیم. نخیر.
=--=-
معصومین علیهم السلام در مقام نورانیت، ارواحکم و نورکم و طینتکم واحدۀ ، اگر تصور کردیم که مقامی در دار وجود هست که دو بردار است چه برسد به چهارده، اگر به چهارده نور ظهور داشت، مانعی ندارد.
=--=-=
مثال
شما می گویی من یکی هستم، اگر بخواهیم از حیث مظاهر در قواتون تقسیم بندی کنید، دقیقا برابر هستند یا نه؟ نه سامعه با لامسه برابر نیستند
می گویید خود من هستم که لمس می کنم.. من هستم که می بینم.
من وقتی ظهور می کنم در باصره، با نفس در موطن ظهورش در قوه لامسه اگر بخواهیم نگاه کنیم در ظاهر تفاوتی ندارد اما به نسبت به مظهر تفاوت دارد.
وقتی به معصومین از این حیث نگاه کنیم، یک واحد ذی شئون نگاه کنیم این یک نگاه است. یک نگاه است که مثل موجودات ارضی به آنها نگاه کنیم، بحث فرق می کند .
اما بهترین حالت این است که یک واحد ذو مظاهر ببینیم.
مثلا روایت حضرت آدم نور 14 معصوم را دیدند، نور حضرت بقیه الله از همه پر نور تر بود. خب این عجیب نیست؟ نخیر، اگر این جهت یعنی ذو مظاهر نگاه کنیم، اشکال ندارد.
از حیثی که حضرت آدم دیدند، اشکال ندارد. مثلا می توان گفت: سعه عمر حضرت ولی عصر، امامتی که دارند و موارد دیگر، از همه 13 معصوم دیگر بیشتر بود، لذا می توان گفت نورش هم بیشتر است و اشکال هم ندارد.
=--=-
مثال ضربۀ علی یوم الخندق ... که امام صادق فرمودند من از ثقلین هستم، یعنی اگر امام صادق هم آن روز بودند، همین کار را می کردند و همین فضیلت را داشتند.
=-=-
مهم این است که حیثیات مختلفی و متعددی که در این زمینه معرفت امام هست را درک کنیم. اگر درک کردیم، خیلی از قضایا برای ما حل می شود.
=-=-=

قضیه اساسی حساب.
المبرهنۀ الاساسیۀ لعلم الحساب.
=-=-=
پس سوال این شد که حضرت فرمودند سبع طول، مئین، مثانی و مفصل.
سوال اینجاست که این که خیلی رهزن است و مبهم است کلمه مئین است.
اولا سور مونث است. چرا حضرت فرمودند: مئین.
یک بحثی درباره کلمه مئین که اولا چرا جمع مذکر است و نه مونث.
و ثانیا چرا جمع است.
ما می گوییم حول و حوش صد است نه اینکه بگوییم مئین که اقلش 300 تا است.
=-=
رمز پیدایش این مئین چیست؟
عشره مگر ده نیست؟ ثلاثون یعنی سی. سی مفهومش برای من و شما روشن است. ثلاث یعنی 3، ثلاثون یعنی 3 ها.
20 را می گویم عشرون یعنی آیا می توان گفت منظور 10 ها است؟ عشر ده، عشرون 10 ها!!
پیدا کردند رمز این خیلی مهم است.
صاحب التحقیق اینجا که می رسند می گویند اینها مال عبری است، و لذا در آن زبان، کلماتی برای مذکر و مونث هم استفاده می شوند!! در حالیکه اینگونه نیست.
اولا خود عبری هم اول الکلام است. یعنی اگر بحث را ببریم در عبری بحث حل نمی شود.
ثانیا خود عبری و عربی شاخه هایی از سریانی هستند.
اولین زبان، زبان سریانی بود که روایت دارد و ریشه اینهاست.
نمی شود از عربی ارجاع بدهیم به عبری و تمام شود.
حالا چی سبب شده مأۀ شده مئین.
ثلاوثون و اربعون هم اینطور. چهل، چهار نیست.
چه ارتکازی داشتید، که جمع مذکر سالم که واو و نون بود را به ثلاث و اربع مثلا متصل کردید.
درباره عشرون می گویند
شترها می رفتند و بیرون و بر می گشتند، نه روز بر می گشتند، و دوباره انجام می شد، می شد ثمانیۀ عشر
بعد می گوید بیست و هفت تا شد که پس چطور عشرون شد. می گوید ولو عشرون واقعی اش بیست و هفتم بود، ولی شروعش عشر بود، عشره هم جمع بستنش ممکن نبود.
حالا برویم در ماۀ
شما می گویید ثلاثه رجال، ثلاثۀ نسوۀ
در مئین چه می گویی؟
خود مأۀ یعنی چه ؟ در چه حروفی باید دنبالش بگردیم؟
م أ ی
معنای لغویش، روحش به چه معناست؟ امتداد بیش از حد. ده تا ده تا.
ده خودش عشر بود، از معاشرت است ده تا انگشت داریم، همه با هم جمع شود، عِشره است و معاشرت. معاشرت همگی می شود عشره.
پس عدد ده از معاشرت اصابع پیدا شده است.
معاشرت یعنی هماهنگی.
کتاب العشره یعنی معاشرت. این با دو نفر هم هست اما معاشرت تام، با عدد ده اتفاق می افتد.
حالا عشرات، ده تا این ده تا می شود مأۀ یعنی تا ممکن بود گسترده شد.
یعنی هر کدام از انگشت ها شده ده تا به جای یکی.
لذا دیگر هزار را با انگشت نمی توانید نشان دهید.
پیشرفتی که لغت داشته مِءیَ یعنی توسعه اش تمام شد. یعنی اگر بیشتر از این اگر پوست را بکشید که دیگر اگر بیشتر بکشید، عرب می گوید مِئیَ
اگر اینجور باشد، مئین که جمع مذکر سالم است و مئاۀ
سوال این است
که جمع مذکر سالم چرا در اینجا به کار رفته است؟ مئین.
ثلاثون چرا ذهن شما در جمع بستن رفته سراغ جمع مذکر سالم.؟
عشرون، شما می خواهید بگویید شترها چند بار رفتند با فاصله واحد نه روز نه روز رفتند و برگشتند، وقتی می خواهید بگویید رفتند و برگشتند برای آب خوردن، چرا می گویید عشرون.
=-=-
این روایت هم فردا
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ؛ ج‏1 ؛ ص215
فَقَالَ لَهُ الْيَهُودِيُّ فَهَذَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ آتَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ التَّوْرَاةَ الَّتِي فِيهَا حُكْمُهُ- قَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع فَلَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ ص أُعْطِيَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهُ أُعْطِيَ مُحَمَّدٌ الْبَقَرَةَ وَ سُورَةَ الْمَائِدَةِ بِالْإِنْجِيلِ وَ طَوَاسِينَ وَ طَهَ وَ نِصْفَ الْمُفَصَّلِ وَ الْحَوَامِيمَ بِالتَّوْرَاةِ وَ أُعْطِيَ نِصْفَ الْمُفَصَّلِ وَ التَّسَابِيحَ بِالزَّبُورِ وَ أُعْطِيَ‏ سُورَةَ بَنِي‏ إِسْرَائِيلَ‏ وَ بَرَاءَةَ بِصُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى ع وَ زَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُحَمَّداً السَّبْعَ الطِّوَالَ‏ «2» وَ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ‏ «3» وَ هِيَ السَّبْعُ الْمَثَانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ وَ أُعْطِيَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ
________________________________________
طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، 2جلد، نشر مرتضى - مشهد، چاپ: اول، 1403 ق.



والحمد لله رب العالمین
وصلی الله علی سیدنا محمد و اله الطاهرین