بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای شریف در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
072-تقریر جلسات دي از آقای سوزنچی
- مباحث سه شنبه 16 دی 1393
- ادامه بحث از تناقضات مورد ادعای مرحوم خویی در روایات جمع قرآن و مناقشه در متناقض دانستن آنها
نکات متفرقه حین بحث:
- اینکه غفاری می گوید هیچ اختلافی در امت نبود تا اواسط دوره عبدالله بن سبا که مردم را به علی دعوت می کرد را مقایسه کنید با سخن عایشه که می گوید زمان پدرم سخت ترین دوران بود زیرا ارتدت العرب قاطبه الا بلادین (مکه و مدینه)
- گاهی وضعیت خلاف محاسبات افراد پیش می رود. از غدیر برنامه ریختند برای کنار زدن علی و جریان یوم الخمیس کاملا غیرمنتظره بود و لذا این رفتارهای خشن که موضع آنها را لو می دهد بروز کرد:
خدا برای بالاترین فتنه هایی که رخ داد، برای هرکدام لااقل یک دلیل کاملا آشکار گذاشته که اگر اهل سنت اهل تحقیق بود راه را بیابد و در کتب خودشان قطعی است:
سقیفه: رزیه یوم خمیس
جمل: کلاب حوأب
صفین: قتل عمار با فئه باغیه
نهروان: بهشتی بودن قاتلان ذوالثدیه
اشاره به برخی از دروغهای واضح غفاری که به شیعه نسبت می دهد در کتاب اصول مذهب الاثنی عشریه:
- اینکه تا زمان عثمان هیچ اختلافی بیم مسلمانان نبود و شروعش با ابن سبا و شیعه بود.
- اینکه خواندن نصرکم ببدر بسیف علی را که مربوط به ابن شنبوذ بود به شیعه نسبت می دهد.
- می گوید کبار مورخین می گویند امام حسن عسگری فرزند نداشت و فقط عثمان بن سعید گفت دارد و بعد می گوید طبری که معاصر بوده گفته و کفی به خبرۀ. در حالی که نه در اصل تاریخ طبری، بلکه در طله تاریخ طبری که 50 سال بعد از طبری نوشته شده این ادعا آمده و اول کسی که به طبری نسبت داده ابن تیمیه است. به علاوه منابع دیگرشان هم برای حضرت فرزند نام برده اند از جمله وفیات الاعیان و می گوید درباره فرزندان ایشان اختلاف است و خودش معتقد می شود که داشت اما وفات کرده. البته امثال ابن حزم و دیگران هم قبل از ابن تیمیه انکار کرده اند اما معاصر نبوده اند و انکارشان هم بدون سند و دلیل است.
- از دروغهای ابن تیمیه نسبت به شیعه: شیعه گوشت شتر نمی خورد چون عایشه در جنگ جمل بر شتر سوار بود!!!




***************
تقریر جدید:















تقریر آقای شریف در انجمن علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=289.0
شریف

سه شنبه 16 دی 1393 - 14 ربیع الاول 1436جلسه 472

بسم الله الرحمن الرحیم

کلش را باید کنار بگذاریم و در المیزان این مبنا را قبول نکرده و تناقضات را رفع کرده است.
سوال بعدی این بود که چه کسی؟
در روایات تصریحی نیست که شهادت شهادین از مکتوب باشد. بعدا آقای خویی می گوید تعجب از ابن حجر است که چون گیر افتاده این را گفته است.
نگفت دو شاهد بیایند یا آیه را بیاورند. گفت دو شاهد بیایند که مکتوب داشته باشند.
خود زید بن ثابت گفت
چطور شد که وقتی خزیمه آمد، قبول کردید زید بن ثابت گفت: جعل رسول الله حضرت شهادت خزیمه را جای دو شاهد قرار داده است.
حضرت مرکبی خریده بودند انکار خرید رسول الله کرد. حضرت شاهد نداشتند که.
خزیمه گفت: من در بالاتر از الاغ تصدیق می کنیم حال در یک مرکب تصدیق نکنیم؟
کلا اینطور است که شهادت لازم نیست حسی باشد بلکه همین که قطع به راستگویی کسی داریم کافیست برای اینکه شهادت بدهیم.
خلاصه
پس حالا این شهادت خزیمه آیا حضرت شخص او را یا نوع او. اینجا در صحیح بخاری زید می گوید من به یک نفر (خزیمه) اکتفا کردم.
اشکال بعدی آقای خویی
من الذی طلب ... کی آمد از ابوبکر خواست که قرآن را جمع کند.
روایت اول می گوید اول این پیشنهاد و ایده به ذهن عمر آمد.
اما روایت دهم می گوید که زید و عمر رفتند و از او خواستند.
=-=-=
عمر اول پیشنهاد داد مانعی نداشت.
ابن حجر می گوید: (در جنگ در سال 18 هجری خیلی از مسلمانها کشته شدند) به محض اینکه به عمر گفتند سالم مولی ابی حذیفه کشته شد، گفت: ای وای عدیل دین از بین رفت. قرآن که جمع نشده است.
چه جوری بود؟
خود اهل سنت می گویند: حضرت فرموده بودند از عده ای قرآن را بگیرید، و یکی از آنها سالم بود.
لذا مانعی نداشت که عمر اینگونه بگوید.
=-=
خود ابوبکر می گوید عمر اینقدر درباره جمع قرآن با من صحبت کرد حتی شرح الله صدری. اگر به من بگویند کوه ها را جابجا کنند، راحت تر بود برایم تا بخواهم قرآن را جمع کنم.
من دقیقا برای قضیه رزیه یوم الخمیس اینجوری در ذهنم هست که آنها برای قضیه غدیر و جیش اسامه کاملا روشن است. برنامه خوب جلو می رفته است. همه این خوب جلو رفتن را می دیدند. یک دفعه حضرت در جمع یک چیزی گفتند، اینها اصلا فکرش را نمی کردند که اینگونه گیر بیفتند و اصلا فکری برای این نکرده بودند.
حضرت فرمودند: ایتونی بکتف و دواۀ ...
حضرت کوتاه نمی آمدند. از اون طرف هم عمر ول کن قضیه نبود و کوتاه نمی آمد.
به هیچ وجه عمر حاضر نبود که این حرف لیهجر و غلبه الوجع را از خود باقی بگذارد. اما یک دفعه با یک صحنه ناخواسته روبرو شد. لذا فهمید که الان اگر شل بگیرند، کار عقب می افتد. و اگر حضرت بنویسند، کار خلاص می شود و همه نقشه هایشان نقش بر آب می شود.
لذا صحیح بخاری می نویسد: اختصموا شروع به دعوا کردند نزد رسول الله . لذا حضرت فرمودند: قوموا عنی لاینبغی عند نبی تنازع.

یکی از اهل سنت می نویسد: در قصه صلح حدیبیه پیامبر فرمود به علی بن ابیطالب، رسول الله را حذف کن و خط بزن، اما او اینکار را نکرد، آخرالامر خود رسول الله این کار را انجام داد. اما پیامبر به عمر گفت: قوموا عنی، سریع پا شد رفت بیرون.
=-=-=
حاج آقا زیاد می گفتند: شب معراج که پیامبر رفتند و همه عوالم را دیدند و آینده را دیدند، در معراج خیلی دعا کردند که خدایا این اتفاقات نشود.
هی جواب می آمد که فابی علیّ راجعت ربی.
چرا؟
اگر یک سقیفه نمی شد، یک جور نفع دین، الان که شده خیلی مضرات آمده برای ما که معلوم است. اما با این فاصله غیبت این اتفاقاتی که می افتد، بعدش چه می شود؟ اونجا به نفع دین هست یا نیست؟ ما که نمی دانیم. اما معناش این نیست که ندارد.
الان دو نفر دارند دعوا میکنند، یکی کوتاه می آید و ظاهرا این است که مغلوب شد، اما آخرش به نفع او تمام می شود.
مثل همان دعوای دو زنی که سر یک بچه دعوا کردند. و حضرت فرمودند شمشیر بیاورید که نصف کنم.
یکی از آن دو زن گفت: مال من نیست، بدهید به این زن.
حضرت بچه را به همون فردی دادند که انصراف داد.
=-=
در یک شب پدر این سعودی ها، با یک تصمیم گیری آمد ریاض و بعدش شدند حاکم و بعد مکه را گرفت. در حالیکه به راحتی می شد عبدالعزیز را بکشند و کار تمام بشود. اما صلاح خدا در این است.
ما سر در نمی آوریم، ولی می دانیم و شک نداریم چیزی هست که آن کسی که سر در می آورد، می داند و بس.
=-=-=
برای بالاترین فتنه ها در چهار چیز پیامبر خدا اتمام حجت گذاشتند برای هر فردی.
برای جنگ جمل کلاب حواب
برای سقیفه ایتونی بدواۀ ...
برای صفین عمار را گذاشتند.
برای نهروان ذی الثدیه را گذاشتند.
ببینید کسی می تواند جواب درستی برای این چهار قضیه بیاورند.
حضرت طوری میخ اینها را کوبیده اند که بعد از 15 قرن علمای سنی چاره ای ندارند جز اینکه بپذیرند.
=-=-=
انسان وقتی کارهای اینها را می بیند متحر می شود.
ناصر القفاری که سه جلد کتاب نوشته به نام اصول المذهب الاثنی عشری.
حرفهایی می زند که آدم تعجب می کند چه چیزهایی گردن شیعه می اندازند.
می گوید: امت اسلامی آرام بودند و متدین، شیعه و ابن سبا آمدند عقیده امامت را رایج کردند و فتنه شروع شد.
غدیر در آمد ابوبکر سر کار بود عمر آمد عثمان آمد بین خلافت عثمان این بازی ها در آمد.
و افرادی هم با خواندن این کتاب وهابی شده اند!!
نقل اهل سنت است که عایشه می گوید هیچ خلافتی سخت تر از خلافت پدرم نبود. ارتدت العرب قاطبه الا بلدۀ مالک بن نویره و مسیلمه که کشته شدند.
دیگر قضیه قرآن است که کار ابن شنبوذ و ابن مجاهد سنی بلا ریب بود.
در مسئله غیبت نیز آیا امام عسکری فرزند داشته یا نداشته است؟
کبار مورخین آنها می گویند پسر نداشته مثل طبری و ذهبی و ابن تیمیه و غیره.
جواب این حرف مال طبری نیست. طبری یک ملحقی دارد صله تاریخ طبری مال طبری نیست که دنبالش آمده است.
آنچه گفته است کسی بعدا از اجریان غیبت ادعا کر که من پسر امام حسن عکرسی هستم شیعیان برای اینکه از دست او راحت شوند، جایزه ای برای کسی که قبل از ابن تیمه یک روایت از طبری بیاورد یک عبارت عبارت منقول بیاورد که امام حسن عسکری ولد نداشته است.
ذهبی چند کتاب نوشته است در چند کتاب نمی نویسد که حضرت پسر نداشته بلکه می گوید: و الله اعلم. در منهاج السنه اعتماد کرده به نقل ابن تیمیه که بگوید نداشته است.
ابن خلکان قبل از ابن تیمیه بوده اصلا در وفیات الاعیان نمی گوید که نداشته است. بلکه می گوید داشته اما اقوال مختلف است. و ابن خلکان برای بقیه الله می گوید: ابن حزم می گوید که شیعیان خیال می کنند در 380 حدودا صد سال بعد از امام حسن به دنیا آمده است و می گوید پسر نداشته است
طبری معاصر بوده نمی گوید که پسر ندارد.
بعد قفاری در این کتاب می گوید: یک نفر آنهم عثمان بن سعید فقط این را گفته است.
و یک نفر هم اعتماد آور نیست.
آدرس می دهد تاریخ طبری که اصلا جالب است مال طبری نیست مال یک نفر است که 50 سال بعد نوشته به نام صله تاریخ الطبری.
در منهاج السنه ابن تیمیه می گوید: شیعه ها گوشت شتر نمی خورند، یحرمون لحم الابل، چون عایشه سوار شتر شده است.
من رفتم گشتم هرچه گشتم، این را پیدا نکردم، هرچه قبل از ابن تیمیه گشتم، این حرف را پیدا نکردم، لذا معلوم است که دروغ می گویند و این حرف را ساخته اند.
و الحمدلله رب العالمین
و صلی الله علی سیدنا محمد و اله الطاهرین