بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای شریف در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
063-تقریر جلسات آذز از آقای سوزنچی
- مباحث جلسه شنبه 15 آذر 1393
...

- مباحث جلسه یکشنبه 16 آذر 1393
...

قابل توجه مراجعه کنندگان محترم:
مطالب دو جلسه آخر بارگذاری شد. به مناسبت نزدیک شدن به ایام اربعین و دهه آخر صفر جلسات تعطیل است . ادامه بحثها در بعد از ماه صفر (از 6 دیماه) آغاز خواهد شد که در صفحه جدیدی ارائه می شود.




*******
تقریر جدید:















تقریر آقای شریف در انجمن علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=285.0
شریف

شنبه 15 آذر1393 - 13 صفرالمظفر 1436 جلسه 463
بسم الله الرحمن الرحیم
اساسا بحثی به نام تحریف قرآن در علوم قرآنی یک بحث انحرافی است.
قرآن با مصحف فرق دارد.
این خیلی اهمیت دارد.
پارسال مفصل راجع به این صحبت کردم.
بحث تحریف نباید مطرح شود.
بحث این است که قرآن چیست و مصحف قرآن چیست؟
اگر ما این دو تا را با شواهد روشن از آیات و روایات مشترک شیعه و سنی جلو ببریم اولا این بحث برای خود ما سر میرسد و ثانیا هر منصفی متوجه زرنگی اهل سنت می شود که هزار و صد سال قبل زمان ابن مجاهد چه کرده اند.
بنابراین
ما باید اول ببینیم قرآن چیست و قرآن خودش را چطور معرفی می کند.
مصحف بین الدفتین است.
یک استنادات تاریخی روشنی دارد که کسی نمی تواند آنرا انکار کند.
اما قرآن حقیقتش چیز دیگری است.
یکی از بحث هایی که در جوهره قرآن چیه دخالت داشت، و در آن کمبود داریم، بحث قرائات است. اساسا بحث اختلافات قرائات چه جوریه؟
قرائات واحد و متعدد زمینه اش چه جوریه ؟
لحن های فارسی وقتی که الان فارسی زبان می خواهد قرائت حفص را بگوید، همون هفت تا قرائت است، حتی وقتی نمی تواند یک لحن را دقیق ادا کند.
اما از حیث واقعیت قرآن، یعنی وقتی ملک وحی صوتی را می آورد از ناحیه خداوند متعال، این صوت خواندن آن ملک است، یعنی ملک با فرض اینکه گفتیم اصل قرآن کتاب باشد، انه لقران کریم فی کتاب مکنون.
اگر اصل قرآن کریم یک مکتوب باشد و ملک آن را می خواند.
اگر این مبنای کار باشد، من گمانم این است که مبنا این باشد.
که قرآن کریم، اصلش کتاب تدوین است برای تکوین. ن و القلم و ما یسطرون.
اولین چیزی که هست قلم است، قلم می نویسد و نمی گوید. اول ظهور وحی، سطر است. با قلم صورت می گیرد، بعد ملک می گوید.
اگر اینجور باشد، آن بحث های سنگین پیش می آید
لذا هیچ دور ندانید که تمام آن بحث های سنگین، و بین 300 تا 400 حروف صامت و حدود 60 تا حروف مصوت، تمام اینها معلوم می شود که در دستگاه الهی لحن ها همه روشن است.
الرحمن خلق الانسان علمه البیان.
قطع نظر از باطن بیان، که در روایت بسیار زیبا حضرت فرمودند: البیان، علم کل شیء. که در اختیار امیرالمومنین علیه السلام است.

بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ؛ ج‏1 ؛ ص505
5- حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ فَقُلْتُ قَوْلُهُ‏ الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ‏ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَلَّمَ‏ الْقُرْآنَ قَالَ قُلْتُ‏ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ‏ قَالَ ذَاكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَّمَهُ بَيَانَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مِمَّا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ.
________________________________________
صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، 1جلد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي - ايران ؛ قم، چاپ: دوم، 1404 ق.

قبلا گفته شد این که قرآن قوامش به حروف مقطعه است. تا حروف مقطعه روشن نشود و ارتباطش با حروف مقطعه معلوم نشود، بحث از قرآن و حقیقت قرآن یک بحث انحرافی است.
اون روای می گفت: حروف مقطعه منها یستخرج القرآن.
یعنی خود حروف مقطعه و نحوه خواندنش، اینها را ملک چند جور می تواند بخواند.
ذاذان صدای خوبی داشت و می خواند، متوجه نبود، حضرت امیرالمومنین علیه السلام آمدند و گفتند: صدای خوبی داری چرا قرآن نمی خوانی.
عرض کرد: بلد نیستم.
حضرت یک چیزی در گوشش گفتند، می گوید دیدم حافظ کل قرآن شدم.
حضرت چه فرمودند:؟ ما نمی دانیم. و ذاذان هم چیزی از آن سر در نمی آورد.
لذا جوهره قرآن یک جوهره منعطف است، و قرار است کل عالم را با آن جوهره نشان داد.
فیه تبیان لکل شیء.
الان سطحی معنا می کنند و مانعی هم ندارد، اما روایت زیاد بود و شیعه و سنی داشتند که همه چیز در این قرآن است.
در روایت کافی چه بود؟
حضرت فرمودند:

الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص61
9- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ نَبَأُ مَا قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ‏ وَ فَصْلُ مَا بَيْنَكُمْ وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ.
________________________________________
كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

روایت ابن عباس هم که عرض کردیم که اگر عقال بعیر گم بشود، لوجدته فی کتاب الله.
این یعنی چی؟
یعنی قرآن جوهره اش جوهره ای است که کل عالم را نشان می دهد.
=-
پس قرآن این جور چیزی است.
حالا این قرآن می خواهد در مصحف جمع شود و عرضه شود.
=-=
در تفسیر عیاشی هست که طرف آمد درباره المص چیزی گفت. حضرت فرمودند: مه. یعنی ساکت باش.
=-=-
قرآن در محدوده تمام حروف مصوت و صامت تاب این را دارد که علاماتی درش باشد، که تدوین بی نهایت خلقت در همه زمانها و مکان ها را نشان بدهد.
این بحث، بازگشتی بود به بحث های قبلی
=-=
لذا هیچوقت درباره تحریف قرآن بحث نشود.
بلکه درباره حقیقت قرآن همیشه باید بحث شود که ثقلین در این خصوص چه می فرماید.
=-=
باز تکرار می کنیم.
که فضای ذهنی علمای اهل سنت در قرن سوم با فضای علمای سنی از قرن چهارم به بعد تا الان فرق می کند
یکی عبارت صحیح بخاری را خواندیم.
که خود بخاری می رسد به مساله شهادت که قاضی حاکم اگر یک چیزی را دیده خودش نمی تواند حکم کند. بلکه علم قاضی حاکم، به تنهایی کافی نیست.
قضیه آیه رجم و اینها، قضیه ای نیست که ربطی به شهادت داشته باشد.
فی حد نفسه اگر بحث شهادت باشد، کسی یاد این حرف عمر نمی افتد.
اما بخاری یاد این حرف عمر افتاد.
تعلیق جازم از بخاری به خود عمر، نه از بخاری به عکرمه که روایت منقطع شود.
چیه اون؟
می گوید: دنبال حرف عبدالرحمن بن عوف می گوید: قال عمر ... بخاری گفت برای شاهد بودن بر حرف عبدالرحمن.
قال المحلب: استشهد البخاری لقول عبدالرحمن بن عوف ... بقول عمر هذا. انه کانت عنده شهادۀ.
شهادت نزد عمر موجود بود در اینکه آیه رجم عندها من القرآن.
=-=
این فضای ذهنی بخاری بوده است.
می گوید قال عمر. من یک شاهد بودم ولو خلیفه بودم ولی چون یک شاهد بودم فایده نداشت.
=-
ما باید اینها را جلا بدهیم که فضای ذهنی بخاری ابا نداشت و خودش حاضر بود که بگوید لولا ان یقول الناس زاد عمر فی کتاب الله لکتب آیۀ الرجم ...
لذا دکتر مصطفی بقاء که در دوره معاصر شرح بخاری نوشته است می گوید جمهور اینجوری می گویند. و ما به او می گوییم آیا بخاری جزء جمهور شما نیست؟
که بحثش را جلسه قبل کردیم.
=-=
الان که مصطفی بقاء می گوید و الجمهور علی نسخ. این نسخ یعنی دیگر خوانده نباید بشود؟ یعنی نسخ التلاوه و الحکم؟ یا نسخ الحکم دون التلاوه؟ کدامیک است.
در این جا وقتی می گوید نسخ التلاوه یعنی دون الحکم. یعنی حکم رجم باقی است ولی آیه دیگر خوانده نشود.
و نکته مهمی که ما روی آن تاکید داریم، این است که اگر بخاری فهمش نسخ تلاوت بود، محال بود این روایت را از عمر نقل کند.
بخاری یک ذهنیتی داشته است که بعد می تواند بفهمد که این آیه نسخ تلاوت نیست.

و الحمد لله رب العالمین
و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین