بسم الله الرحمن الرحیم
- مباحث جلسه شنبه 1 آذر 1393- ادامه بحث مصحف حضرت علی (ع) در اهل سنت (ابتدا مروری بر بحثهای قبل شد یعنی ادعای ابن ابی داوود و ابن کثیر بر عدم مصحفی برای حضرت امیر؛ و دو شاهدی که علیه این ادعا قبلا ارائه شد اول: عبارت «کتبه علی تنزیله»؛ و دوم:«فلو اصیب ذلک الکتاب کان فیه علم کثیر»)
- شاهد سوم: در معانی القرائات (ازهری م 370) درباره آیه «وحرام علی قریه اهلکناها» می گوید قرأ عاصم فی روایه ابی بکر و حمزه و کسائی «و حِرم علی قریه اهلکناها» بغیر الف و قال الاعشی اختار ابوبکر «و حرام» و ادخلها فی قرائه عاصم و قال «و هی فی مصحف علیٍ بألف»
- نکته: گفتیم ابن ابی داوود معاصر ابن مجاهد بوده و ظاهرا در همان راستا کار می کرده. از کارهای مهم او که برخلاف ابن مجاهد به صورت یک سنت درنیامد (که اگر شده بود مشکل بحث ما بیشتر می شد) این است که اسم کتابش را گذاشت «المصاحف» و ابتدا هم از چندتا از مصاحف صحابه نام می برد اما می گوید وقتی من در این کتاب می گویم «مصحف» منظورم «قرائت» است یعنی ممکن است صحابه ای باشد که قرائتی داشته و من آن را مصحف می نامم. خوشبختانه کارش نگرفت [که اگر گرفته بود امروز که در آثار آنها صحبت از مصحف ابی یا مصحف ابن مسعود و ... می شود آنها تاویل می کردند که اینها قرائتهای مختلف بوده و چند مصحف در کار نبوده است]
- شاهد چهارم: الفهرست ابن ندیم (توضیحاتی درباره اهمیت این کتب) می گوید: «ترتیب سور القرآن فی مصحف امیرالمومنین علی بن ابیطالب؛ قال ابن سیرین: (پس از بیان اینکه حضرت قسم خورد که برای جمع قرآن بیرون نیاید می گوید) فهو اول مصحف جمع فیه القرآن من قلبه و کان المصحف عند اهل جعفر (ظهور دارد در امام صادق ع نه در برادر حضرت زیرا معنی ندارد با وجود فرزندانی همچون حسنین به برادرزاده هایش بدهد [چون خود جعفر زمان پیامبر شهید شده بود]) بعد خود ابن ندیم می گوید: و رایت انا فی زماننا عند ابی یعلی حمزه الحسنی مصحفا قد سقط منه اوراق بخط علی بن ابیطالب یتوارثه بنوحسن علی مر الزمان و هذا ترتیب السور من هذا المصحف.
نکته: درباره اشکال این کثیر درباره علی بن ابوطالب و پاسخی که در جلسه قبل از مرحوم مجلسی نقل شد، پاسخ دیگری هم به ذهن میرسد و آن اینکه در مورد شخصی که اسم اصلیش دیگر فراموش شده و کنیه اش به صورت اسم علم برای او به کار می رود ممکن است دیگر کنیه چون به صورت اسم به کار رود دیگر اعراب برندارد و در مورد «ابوطالب» می دانیم که اسم ایشان مورد اختلاف است یعنی این اندازه این کنیه علَم برای اسم ایشان شده بود. اشکال: اگر این طور است محمد بن عبدِالله را هم باید بگویند محمد بن عبدُالله. پاسخ: آیا دلیل داریم که نمی گفته اند؟ دقت کنید ما بعد از استقرار قواعد نحوی امروزه چنین می گوییم اما آیا آن زمان چه می گفته اند؟ این را باید اثبات کرد. علت این تحلیل هم این است که موارد بسیار متعددی پیدا شده که اثری منسوب به حضرت یافت شده و عبارت کتبه علی بن ابوطالب در آن ثبت شده است.
شاهد پنجم: رحله ابن بطوطه (م779) ج1، ص333: توضیح می دهد که در مسیرش از مصر به سمت حجاز یک شب در «رباط» (احتمالا با توصیفی که وی می کند اسم شهری بوده است) بیتوته کرده و در آنجا موزه ای بوده که چیزهای نفیسی از جمله میلی که پیامبر با آن چشم خود را سرمه می کشیدند و ... بوده از جمله: و مصحف امیرالمومنین علی بن ابیطالب الذی بخط یده.
نکته: لزوما این گونه نیست که اینها همان مصحف خاص حضرت بوده باشد که نزد بقیه الله است. اما نشان می دهد سخن ابن کثیر که می گفت هیچ مصحفی را ننوشته اعتبار ندارد.
-
روزهای یکشنبه و دوشنبه (2 و 3 آذر) جلسه برگزار نشد.
- مباحث جلسه سه شنبه 4 آذر 1393- ادامه ذکر شواهد در رد نظر ابن ابی داوود راجع به انکار مصحف حضرت علی (ع)
- ابن سیرین در سایر نقلها کلمه مصحف ندارد اما جمله «انه کتبه علی تنزیله» و نیز جمله «فلو اصبت ذلک الکتاب کان فیه علم کثیر» را دارد که به وضوح نشان میدهد که مصحف بوده نه حافظه حضرت.
- برخی در نقل ابن سیرین هم اشکال کرده اند که مرسل بوده؛ ابن عبدالبر بعد از نقل روایت مذکور می گوید: اجمع اهل العلم بالحدیث ان ابن سیرین اصح التابعین مراسیلا و ان مراسیله صحاح کلها.
نکته: توضیحاتی درابره اهمیت و مرجع بودن کتاب تاریخ مدینه دمشق ابن عساکر و اینکه هم در تاریخ مرجع است و هم در تراجم و هم در احادیث؛ اما غالبا در دسته تراجم طبقه بندی می شود.
- جمع بندی بحث: روایت مورد نظر ابن ابی داوود نه فقط از ابن سیرین، بلکه از عکرمه هم نقل شده؛ و غیر از اشعث که فقط از ابن سیرین نقل کرده و ابن ابی داوود در او خدشه کرده، دو راوی دیگر (ایوب، و ابن عون) هم مستقل از اشعث مطلب را هم از ابن سیرین و هم از عکرمه نقل کرده اند و هر دو دو عبارت ابن سیرین (جمله «انه کتبه علی تنزیله» و نیز جمله «فلو اصبت ذلک الکتاب کان فیه علم کثیر»)ج را آورده اند؛ پس اینکه چون کلمه مصحف در نقل این دو نیامده پس جمع به معنای حفظ در حافظه بوده، واقعا با عبارات بعدی ناسازگار است.
- مباحث جلسه چهارشنبه 5 آذر 1393
نکته: درباره «علی بن ابوطالب» که در جلسه 1 آذر بحث شد، در کتاب الکلیات، نوشته ابوالبقا ص1051 آمده: «ما جری مجری المثل: الذی لایغیر علی بن ابوطالب حتی ترک فی حال النصب و الجر علی حاله لانه اشتهر بکذا و مثل ذلک معاویه بن ابوسفیان و ابوامیه.
- درباره مصحف حضرت علی (ع) در روایات شیعه که بسیار فراوان است. نکته مهم در اهل سنت این بود که ابن ابی داوود انکار کرده و ابن کثیر تثبیت کرده این انکار را؛ اگرچه ابن ندیم قبول کرده اما می گویند اوئ بعد از ابن ابی داوود است؛ اما طبقات ابن سعد که ما مثال آوردیم قبل از ابن ابی داوود است.
بحث جدید: بحث از 7 گونه اختلاف قرائت. (گفته شد که درباره معنای سبعه احرف حدود 40-50 وجه مطرح شده که 5-6 تا معروفتر است: سبعه قرائات، سبعه لغات، سبعه لهجات و ...؛ و درباره وجه سبعه قرائات سه قول مطرح شده. یک قول، قول ابن جزری در النشر، ج1، ص26 بود که منظور تمام وجوهی است که هر اختلاف قرائتی حتما به یکی از این سه وجه برمی گردد (توجه شود که وی با اصل قرار دادن مصحف عثمانی چنین سخنی را می گوید) متن النشر که در جلسه بحث شد را در پایین همین صفحه در قسمت پاسخ قرار داده ام.
- در جلسه به مناسبت بحث فوق بحثهایی مطرح شد درباره اهمیت و ضرورت صوت شناسی و علم تجوید که در حقیقت پدر علم فونتیک است، و درباره حروف مصوت و صامت (همخوان) و اینکه حرکات در زبان فارسی و عربی در برخی زبانها همان حروفند و ...
- مباحث جلسه شنبه 8 آذر 1393
- ادامه توضیح نظر ابن جزری درباره معنای روایت سبعه احرف و اشاره ای به نقد مرحوم خویی بر این دیدگاه (نظر خود حاج آقا: خود سبعه احرف بطون دارد و لها سبعه احرف؛ دلیل قاطعی در رد نظر ابن جزری ندارم اگر ثبوتا چنین سخنی درست باشد (که وجوه اختلاف از این هفت حالت خارج نباشد) با توجه به قاعده امکان استعمال لفظ در اکثر از معنا، دلیلی نداریم که این مطلب اراده نشده باشد و اتفاقا از نظر علمی وزن تجریدی بیشتری دارد زیرا یک نحوه روش شناسی است.
-از نکات حین بحث: ابن جوزی (قرن6) در زادالمسیر با سند از ثعلب از خلف (یکی از راویان قراء سبع) نقل می کند که وی گفته مصحف اهل مدینه با مصحف عراق 12 مورد اختلاف دارد که همه را ذکر می کند و یکی از آنها اوصی/وصی بها ابراهیم بنیه است.
یکشنبه 9 آذر 1393 به علت شهادت امام حسن مجتبی (علی قولٍ) جلسه برگزار نشد.
- مباحث جلسه دوشنبه 10 آذر 1393- پرسش و پاسخهایی درباره اعتبار حدیث نزل القرآن علی سبعه احرف در اهل سنت و در شیعه، و درباره نظر ابن جزری در جلسات قبل
- از شواهد مهم در اینکه فضای اهل سنت در قرن 3 و 4 توسط ابن مجاهد و دیگران عوض شد و مشترکات شیعه و سنی در قرن 3، از این پس به عنوان اهرمی برای اتهام و فشار آوردن بر شیعه به کار گرفته شد: مورد بحث : روایت صحیح بخاری (قرن3) درباره تعبیر عمر درباره آیه رجم. (اهل سنت امروزه مدعی اند که این منسوخ التلاوه است؛ اما نحوه نقل بخاری به وضوح تشان می دهد که بخاری کاملا نقطه مقابل این فکر می کرده است و اگر تعبیر نسخ التلاوه را قبول داشت اصلا نباید این را می آورد و توضیح این مطلب. (متن روایت بخاری و توضیح ابن حجر که در جلسه مورد بحث قرار گرفت در دومین پاسخ (در ادامه همین صفحه) آمده است.)
- مباحث جلسه سه شنبه 11 آذر 1393سوال: اگر کار ابن مجاهد نمی گرفت چه می شد؟
پاسخ: فضای قرن 3 ادامه می یافت یعنی مصحف عثمان حاکم و رایج بود اما سایر مصاحف و قرائات هم وجود داشت؛ با این تفاوت که اگر حکومت شیعه روی کار می آمد، آنگاه امکان اطلاع بیشتر مردم از این قرائات مهیا می شد آنگاه جایی برای سنی گری نمی ماند. (مثلا اگر مردم می دانستند این سخن ابن مسعود را که: کنا نقرء علی عهد النبی یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک من ان علیا مولی المومنین و ان لم تفعل...؛ و این را یک قرائت از قرائات قرآن قلمداد می کردند؛ آنگاه آیا به این راحتی در غدیر و معنای ولایت تردید می کردند)
تذکر: توجه به حکمت بالغه خدا در امور مهم است و ما فقط داریم یک مولفه را می نگریم.
- پرسش و پاسخ درباره اعتبار حدیث سبعه احرف در شیعه. (نکته: گاهی رد یک مطلب در احادیث نشان می دهد اصل ادعا شیوع فراوان داشته است و نحوه رد امام در جایی که فرموده نزل واحد من واحد چنین است. نمونه جالب: برخی ادعا می کنند اصلا بحث وصایت علی (ع) مطرح نبوده و بعدها شیعیان درآورده اند. در صحیح بخاری آمده: قالوا لعائشه ان علیا کان وصیا و عایشه شدیدا انکار می کند. همین نشان می دهد در زمان عایشه بحث وصیت مطرح بوده است و مال زمانهای متاخر نیست حالا باید ببینیم آیا حق با عایشه بود و اولا وصیت فقط در لحظه مرگ است و امکان نداشت قبلش وصیت کند و ثانیا آیا واقعا هنگام رحلت ، عایشه نزد پیامبر بود یا علی (ع)؟ اما در هر صورت اثبات می شود که اصل ادعا سابقه دارد و مستحدث نیست.)
بحث قبل این بود که از شواهد بینی که نشان می دهد تلقی قبل و بعد قرن 4 از قرائت عوض شده، این است که تلقی بخاری از روایت عمر به نحوی است که قطعا درصد احتمال حمل آن بر نسخ تلاوت نزد بخاری صفر بوده است؛ یعنی اگر کمترین احتمالی بدهیم که او روایت عمر درباره آیه رجم را حمل بر نسخ تلاوت کند کل سخنان و استشهادش لغو می شود.
- مباحث جلسه چهارشنبه 12 آذر 1393- ادامه بحث روایت بخاری (در دومین پاسخ در ادامه همین صفحه روایت آمده است) اشاره به اینکه جمله ابن حجر که می گفت فیه انقطاع، ناظر به جمله اول بخاری بوده که راوی عکرمه است؛ وگرنه جمله دوم عمر را بخاری خودش نقل کرده که قاعده تعلیق جازم در آن پیاده می شود.
- موضوع باب، این است که حاکم اگر شاهد بوده باشد بتنهایی، نمی تواند حکم کند و مواردی که دو شاهد لازم است، خود حاکم نمی تواند به علمش عمل کند، چون خودش فقط یک شاهد محسوب می شود. بخاری به عنوان مویدی بر این مطلب این سخن عمر را نقل کرد که:«لَوْلَا أَنْ يَقُولَ النَّاسُ زَادَ عُمَرُ فِي كِتَابِ اللَّهِ لَكَتَبْتُ آيَةَ الرَّجْمِ بِيَدِي» یعنی عمر چون فقط خودش شاهد بوده بر اینکه این آیه از قرآن بوده نتوانست که آیه را در مصحف وارد کند. امروزیها غالبا می کوشند این را به عنوان نسخ التلاوه معرفی کنند، اما این استشهاد بخاری به این روایت در این مقام بخوبی نشان می دهد که از نظر بخاری، عمر قائل به نسخ التلاوه نبوده است؛ زیرا اگر قائل به نسخ التلاوه بود دلیلی نداشت که بخواهد آن را در مصحف بیاورد.
اینکه منظور بخاری از این استشهاد نکته فوق بوده را المهلب اولین شارح صحیح بخاری (به نقل از فتح الباری ابن حجر عسقلانی ،ج13، ص 159) آورده و در میان معاصران، دکتر مصطفی البقاء (شارح معاصر صحیح بخاری) عینا آورده است که «واستدل بقوله هذا علی انه یشهد انها لم تنسخ ولکن لم یلحقها بالمصحف لوحده شهادته» بعد در ادامه می گوید که رای جمهور بر نسخ این تلاوت و بقای حکم آن است. سوال مهم این است که آیا بخاری در مهمترین کتاب نزد شما استشهادی را کاملا خلاف رای جمهور انجام می دهد و حتی اشاره نمی کند که رای جمهور غیر از این است؟ یا واقعا این جمهور، جمهوری است که بعد از ابن مجاهد راه افتاد و واقعا چنین جمهوری وجود نداشته است؟ (بگذریم که خود تعبیر نسخ التلاوه و بقای حکم واقعا نامعقول است؛ یعنی چه خدا حکم را باقی بگذارد اما بگوید آن را نخوانید!)
- مباحث جلسه شنبه 15 آذر 1393
...
- مباحث جلسه یکشنبه 16 آذر 1393...
قابل توجه مراجعه کنندگان محترم:
مطالب دو جلسه آخر بارگذاری شد. به مناسبت نزدیک شدن به ایام اربعین و دهه آخر صفر جلسات تعطیل است . ادامه بحثها در بعد از ماه صفر (از 6 دیماه) آغاز خواهد شد که در صفحه جدیدی ارائه می شود.