بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای شریف در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
063-تقریر جلسات آذز از آقای سوزنچی
- مباحث جلسه چهارشنبه 12 آذر 1393
- ادامه بحث روایت بخاری (در دومین پاسخ در ادامه همین صفحه روایت آمده است) اشاره به اینکه جمله ابن حجر که می گفت فیه انقطاع، ناظر به جمله اول بخاری بوده که راوی عکرمه است؛ وگرنه جمله دوم عمر را بخاری خودش نقل کرده که قاعده تعلیق جازم در آن پیاده می شود.
- موضوع باب، این است که حاکم اگر شاهد بوده باشد بتنهایی، نمی تواند حکم کند و مواردی که دو شاهد لازم است، خود حاکم نمی تواند به علمش عمل کند، چون خودش فقط یک شاهد محسوب می شود. بخاری به عنوان مویدی بر این مطلب این سخن عمر را نقل کرد که:«لَوْلَا أَنْ يَقُولَ النَّاسُ زَادَ عُمَرُ فِي كِتَابِ اللَّهِ  لَكَتَبْتُ آيَةَ الرَّجْمِ بِيَدِي» یعنی عمر چون فقط خودش شاهد بوده بر اینکه این آیه از قرآن بوده نتوانست که آیه را در مصحف وارد کند. امروزیها غالبا می کوشند این را به عنوان نسخ التلاوه معرفی کنند، اما این استشهاد بخاری به این روایت در این مقام بخوبی نشان می دهد که از نظر بخاری، عمر قائل به نسخ التلاوه نبوده است؛ زیرا اگر قائل به نسخ التلاوه بود دلیلی نداشت که بخواهد آن را در مصحف بیاورد.
اینکه منظور بخاری از این استشهاد نکته فوق بوده را المهلب اولین شارح صحیح بخاری (به نقل از فتح الباری ابن حجر عسقلانی ،ج13، ص 159) آورده و در میان معاصران، دکتر مصطفی البقاء (شارح معاصر صحیح بخاری) عینا آورده است که «واستدل بقوله هذا علی انه یشهد انها لم تنسخ ولکن لم یلحقها بالمصحف لوحده شهادته» بعد در ادامه می گوید که رای جمهور بر نسخ این تلاوت و بقای حکم آن است. سوال مهم این است که آیا بخاری در مهمترین کتاب نزد شما استشهادی را کاملا خلاف رای جمهور انجام می دهد و حتی اشاره نمی کند که رای جمهور غیر از این است؟ یا واقعا این جمهور، جمهوری است که بعد از ابن مجاهد راه افتاد و واقعا چنین جمهوری وجود نداشته است؟ (بگذریم که خود تعبیر نسخ التلاوه و بقای حکم واقعا نامعقول است؛ یعنی چه خدا حکم را باقی بگذارد اما بگوید آن را نخوانید!)




***************
تقریر جدید:















تقریر آقای شریف در انجمن علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=285.0
شریف

چهارشنبه 12 آذر1393 - 10 صفرالمظفر1436جلسه 462

بسم الله الرحمن الرحیم
بحث در این بود که اولا سند تعلیق جازم چه بود.
جمله قبلی تعلیق جازم بود از بخاری تا عکرمه
اما از عکرمه تا عمر منفصل بود.
اما جمله بعدی مال بخاری است نه عکرمه.
در نقل های دیگر این روایت سند به عکرمه نمی رسد تا به عمر برسد.
بلکه سندش از طرق دیگر به عمر می رسد.
بنابراین این تعلیق جازمی است از بخاری که به عمر می رسد سندش.
=-
برای قال عکرمه کذا... اونها می گویند نمی توانید بگویید صحیح است چون در فضای بحث حدیثی منقطع است.
ما می گوییم آنچه الان عکرمه می گوید و شما می گویید منقطع است را حرفی نداریم. اما تکه بعدی اش که می گوید: قال عمر لولا ... آیه رجم را اضافه می کردم، این منقطع نیست، بلکه این هم تعلیق جازمی است که بخاری آورده است.
خود ابن حجر هم از جای دیگر این را می آورد.
لذا نکته ای که می خواهم بگویم این است که:
آن چیزهایی که از عمر نقل شده در جای دیگر که شما می گویید متواتر است، آن کلمه لولا منع الناس ... را اضافه ندارد. لذا آنها خوشحال هستند که می توانند یه جوری این بحث را توجیه کنند. هرچند همان هم از ظاهر عبارت کاملا آشکار است و نمی توانند به مقصود خود برسند.
شاید یک جا پیدا نکنید که کلمه زاد عمر به نحو سند صحیح پیدا شود.
جای دیگر همه را دارند که صحیح بخاری آورده است. که آیات رجم مقطعش و زمانش کجاست. ولی عبارت صحیح بخاری را جاهای دیگر به نحو صحیح نیاورده اند.
اما اینجا که بخاری نقل می کند، مال خودش است. یعنی بخاری مستقیم از عمر با تعلیق جازم نقل کرده است. نگفته قیل یا یقال. بلکه می گوید قال عمر.
علی ای حال این مطلب بخاری به عنوان صحیح بخاری، تعلیق جازم است ودر سندش مشکل نیست. عباراتی هم که خود بخاری و دیگران در جاهای دیگر آورده اند، ظهورش کالشمس است.
اما بیاییم سر کاری که بخاری کرده است.
اصل باب این است که کسی بیاید شهادت بدهد نزد کسی که والی است.
خود والی هم خبر دارد. ولی چون والی است نمی تواند کار راتمام کند.
باید یک شاهد بیاید و بریده شود. اگر نیامد، بریده نمی شود.
چکار کرده؟ شاهد آورده برای نقل عکرمه از عمر.
بخاری برای تعلیق جازم، داره شاهد می آورد برای حرف قبلی اش.
لذا هم بخاری دارد می گوید عمر قطعا قائل بود که نسخ تلاوت نشده است. و الا اگر نسخ تلاوت را احتمال می داد، بخاری لازم نبود شاهد بیاورد.
قال عکرمه: قال عمر لعبدالرحمن بن عوف لو رایت رجلا علی حد...؟ عبد الرحمن جواب داد: شهادتش مثل شهادت رجل من المسلمین .این ثابت نمی شود.
قال صدقت.
حالا بخاری شاهد می آورد برای حرف عکرمه.
می گوید:
قال عمر: (بخاری شاهد می آورد برای حرف قبلی عکرمه) لولا ان یقول الناس زاد عمر فی کتاب الله لکتبت آیۀ الرجم بیدی.
این شاهد را می آورد برای حرف قبلی. این چه ربطی داشت؟
چرا بخاری این را شاهد آورد برای حرف عکرمه؟
چون عمر خودش امیر بود و خلیفه بود.
می توانست بنویسد و دستور بدهد بنویسند. ولی بخاری می گوید: ببینید عمر چون غیر خودش شاهد دوم نداشت گفت: لولا ان یقول الناس...
خب
اگر احتمال بدیم که عمر بگوید این آیه نسخ تلاوت شده یعنی بعد از رحلت حضرت جزء قرآن نبوده است.
آیا این حرف بخاری می رساند این مطلب را؟ خیر
چون بخاری می گوید: عمر خودش شاهد بود که این مطلب در کتاب الله بوده است ولی شاهد نداشت.
برای من خلیفه تمام است که این آیه قرآن است، ولی شاهدی برای این ندارم.
لذا بخاری فوری شاهد می آورد که علم امیر و خلیفه برای یک چیزی کافی نیست.
لذا اینها این را دلیل می آورند که عمر قائل به نسخ تلاوت بود. در حالی که اینگونه نبوده است. حتی اگر قائل هم بود، بخاری که این مطلب را از حرف عمر نفهمیده است.
اینها همه شاهد برای این است که بخاری شاهد برای عدم نسخ تلاوت آورده است.
اونهایی که در اهل سنت دقیق و علمی کار کرده اند، گفته اند: این آیه نسخ شده بود، ولی اینها متوجه نشده بودند. مثلا خلیفه و یا عایشه متوجه نشده بودند.
در این فضا با آن چیزی که بعد می گویند جمهور اجماع هست که کم و زیادی در مصحف عثمان شده باشد، با فضای ذهنی بخاری اصلا تناسب نداشته است.
چرا؟
چون بخاری در قرن سوم بود.
و این اتفاقات در قرن چهارم رخ دد.
محلب، اولین شارع صحیح بخاری است.
شاگردی دارد که ابن بطال،
او می گوید که: شیخ شارح صحیح البخاری ابن بطال متوفی 449 است.
شرح جلد 1 ص 339
قال لی ابوالقاسم المحلب بن ... معنی هذه الایه:
فتح الباری مال ابن رجب هم می گوید: قد حکی ... المحلب.
ذهبی می گوید: المحلب بن احمد ابن ... مصنف شرح صحیح البخاری.
اما استادش متوفای 435 بوده است که محلب باشد.
محلب اولین شارح است و استاد ابن بطال است.
قدیمی ترین شرح صحیح بخاری الان موجود است.
خلاصه
این محلب چه گفته است؟
از علمای مهم و بسیار معتبر است.
توضیحی دارد
می گوید:
ابن حجر نقل می کند: فتح الباری ج 13 ص 159
قال المحلب استشهد البخاری لقول عبدالرحمن بن عوف (انت کاحد من المسلمین) پس استشهاد مال عکرمه نیست بلکه مال بخاری است.
در ادامه می گوید: کانت عنده (خلیفه) شهادۀ فی آیۀ الرجم انها من القرآن. فلم یلحقها بنفس المصحف.
و افصح فی العلۀ فی ذلک بقوله لولا ان یقال ... هر چیزی که راه را باز می کند برای سوء استفاده اهل سنت می گویند : سد الضرائر.
عمر می خواست بنویسد و می توانست، اما به خاطر سد الضرائر ننوشت.
محلب می گوید: من خلیفه اگر الان بنویسم، فردا هر حاکمی هم بیاید می گوید من هم علم دارد و انجام می دهم و هرچه بخواهم اضافه می کنم.
لذا عمر نکرد این کار را . برای اینکه هر کس یک نفر بود نکند.
صریح هم گفت: عنده شهادۀ
حالا محلب کار را تمام کرده است یا نکرده است؟
این ابن محلب، 60 سال بعد از ابن مجاهد بوده است.
این می رساند که در فضایی که بخاری بوده و اینها هم درست توضیح داده اند، این فضا بوده است. پس کو این جمهور و این اجماعی که بعضی از افراد مثل باقلانی مدعی آن بوده اند؟
دکتر مصطفی البقاء دمشقی است. از آنهایی است که تازه بخاری را شرح زده است.
او هم خیلی خوب توضیح می دهد. برای ما خیلی به درد می خورد.
این نشان می دهد که فضای ذهن بخاری چه بوده است.
در نرم افزارهای شامله هست.
باب الشهادۀ ای اذا کان الحاکم شاهدا ...
بعد می گوید: ... و المعنی انه لا یحکم حتی یشهد علی ذلک غیره. اجازه ندارد که حکم کند غیر او این کار را کند. سدّا لضریئه...
بعد می گوید: آیۀ الرجم و هی ... و الشیخ و الشیخه و السید و السیدۀ ...
بعد می گوید: و استدل بقوله هذا علی انه یشهد (بخاری استدلال کرده که خلیفه دوم شهادت می دهد) انها لم تنسخ. با اینکه لم تنسخ با این وجود به مصحف ملحقش نکرد.
بعد خود مصطفی می گوید: و الجمهور علی نسخ تلاوۀ هذه الایۀ . چه جمهوری؟ جمهور بعد از ابن مجاهد و جالب است که بزرگترین محدث آنها یعنی بخاری جزء این جمهور نیست.
نسخ سه جور است
نسخ حکم دون التلاوۀ
یعنی آیه نازل شده، حکمش را خدا برداشته
نسخ التلاوۀ و الحکم
آیه ای بوده و تلاوتی داشته و حکمی هم داشته ، خدا هردو را برداشته
نسخ التلاوۀ دون الحکم
اینها هزار و صد سال است که روی این نوع نسخ کار کرده اند.
تمام چیزهایی که این ها مثل آفتاب است ولی عامه علیه شیعه ازش استفاده می کنند، بر اساس نسخ تلاوت دون الحکم است.
آیا می شود حکم یک آیه باقی باشد، ولی آیه اش را نتوان خواند؟
حالا بر فرض معقول باشد، وقتی عمر می داند که نسخ تلاوت شده است، پس چرا باز هم کاری نمی کند.
لذا دقت کلاسیک پشتوانه کار باید باشد/
زوایای بحث را باید ببینید.
دکتر مصطفی هم در شرح بخاری الان می گوید: و الجمهور
یعنی قبول دارد که جمهور می گویند نسخ تلاوت شده است.
چطور شده که بخاری در صحیح خودش که فضایش هم مثل فضای جمهور حالا نبوده است، چطور شده که بخاری اینگونه سخن می گوید.
لذا علمای عامه راهی ندارند که بگویند جز اینکه به نحوی این کلام را توجیه کنند.
لذا ما فقط باید بدانیم و اهل سنت جواب بدهند که ذهنیت بخاری در قرن سوم چه بوده است.؟
حتی حرف عمر را کار نداریم. فقط می خواهیم بدانیم بخاری چه می فهمید؟

والحمد لله رب العالمین
وصلی الله علی محمد و اله الطاهرین