بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای شریف در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
037-تقریر جلسات مهر از آقای سوزنچی
مباحث مطرح شده در جلسه یکشنبه 27 مهر:
- ادامه بحث از معنای ظاهری ابرار و عباد الله (عرف این دو را یکی می فهمد ولو در دقتهای بالاتر دو مقام قابل استناد است)
- معنای ظاهری برای یفجرونها تفجیرا و یدرونها تقدیر
- اینکه اگر ال الواقعه را ال جنس بگیریم معنا چه می شود:
الواقعه= هر چیزی در موطن خودش که لایمکن تغییرها و از این جهت همانند می شود با الحاقه
نهج البلاغه: قد برزتم لفصل القضاء قد زاحت عنکم الاباطیل واضمحلت عنکم العلل و استحقت بکم الحقائق و صدرت بکم الامور مصادرها
وقعت در این حالت به معنا ثبتت و استقرت می شود نه حدثت همانند تعبیر سقطت الثمر فوقعت علی الارض
اذا الارض مدت و القت ما فیها و تخلت (همه امکان استعدادیش را به فعلیت و بروز رساند) و اذنت لربها و حقت
اذا السماء انشقت و اذنت لربها و حقت
سوال برای جلسه بعد: روی این میزان کنتم ازواج ثلاثه چه می شود؟ کنتم مجموعا یا جمیعاً؟






********
تقریر جدید:















تقریر آقای شریف در انجمن علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=272.0
شریف

یک شنبه - 27 مهر 1393 - 24 ذی الحجه 1435جلسه445

بسم الله الرحمن الرحیم

وظیفه ما طلبه ها چیست؟
وظیفه ما این است که:
اول قدم ضربه دین نزنیم.
قدم دوم، خدمت کنیم.
=-==
سوال
در این روایت کلمه ایسرها به چه معناست؟
بحار / ج 83 / ص 34 / ح 39

39- دَعَوَاتُ الرَّاوَنْدِيِّ، قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لِلْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ أَ لَا أَدُلُّكَ عَلَى أَمْرٍ إِذَا فَعَلْتَهُ كُنْتَ وَلِيَّ اللَّهِ حَقّاً قُلْتُ بَلَى قَالَ تُسَبِّحُ اللَّهَ فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ عَشْراً وَ تَحْمَدُهُ عَشْراً وَ تُكَبِّرُهُ عَشْراً وَ تَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَشْراً يَصْرِفُ ذَلِكَ عَنْكَ أَلْفَ بَلِيَّةٍ فِي الدُّنْيَا أَيْسَرُهَا الرِّدَّةُ عَنْ دِينِكَ وَ يَدَّخِرُ لَكَ فِي الْآخِرَةِ أَلْفَ مَنْزِلَةٍ أَيْسَرُهَا مُجَاوَرَةُ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ ص وَ قَالَ النَّبِيُّ ص مَا مِنْ عَبْدٍ يَبْسُطُ كَفَّيْهِ دُبُرَ صَلَاتِهِ ثُمَّ يَقُولُ إِلَهِي وَ إِلَهَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ إِلَهَ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَسْتَجِيبَ دَعْوَتِي فَإِنِّي مُضْطَرٌّ وَ تَعْصِمَنِي فِي دِينِي فَإِنِّي مُبْتَلًى وَ تَنَالَنِي بِرَحْمَتِكَ فَإِنِّي مُذْنِبٌ وَ تَنْفِيَ عَنِّي الْفَقْرَ فَإِنِّي مِسْكِينٌ إِلَّا كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا يَرُدَّ يَدَيْهِ خَائِبَتَيْنِ.

یسر در روایت ایسرها، در مقابل عسر نیست. بلکه به معنای ارزش گذاری است.
یعنی اول قدمی که نیاز دارید این است و البته آن قدم اول بعدا می فهمید خیلی ارزشش بالاست.
=-=
دیروز بعد از بحث انما رسیدیم به آیه ابرار و عبادالله.
-=-
در بحث عبادالله و ابرار، سوال پیش می آید اینکه آیه شریفه می توانست به جای آن، ضمیر به کار ببرد، ولی چرا کلمه عباد را به کار برد؟
جوابش را بارها عرض کردیم، دلیلش این است که می خواهد بفرماید ما اراده های دیگری هم داریم و منظورهای دیگری هم داریم.
... ختامه مسک و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون و مزاجه من تسنیم عینا یشرب بها المقربون...
در اینجا عرف، وقتی می گویند پاکان و خوبان و مقربان، یا بالای منبر می گویید پاکان روزگار، چه می فهمند؟ تفنن را می فهمند.
از عجائب است که خودم برخورد کردم این است که مفسرین یک چیز خیلی ساده تری گفته اند.
من دیروز گفتم شما ذهنتان اباء نداشت.
اما مفسرین معنای اوضح گرفته اند.
گاهی خود آیه به تصریح داره جدا می کند. فکنتم ازواجا ثلاثه.
اما در مقام تعریف و بیان مقامات اینگونه نیست.
=-=
در لسان ظاهری قرآن، ابرار به اهل بیت اطلاع می شود. و این حرف را قبول نداریم که کسی بگوید ظاهرش اطلاق ندارد.
مثال کمکی
ان ذکر الخیر کنتم اوله و اصله و فرعه
حالا ممکن است شما بگویید نه اهل بیت فقط باید اصل باشند، فرع نیستند. در حالیکه خود اهل بیت فرموده اند، همه جهاتش ما هستیم.
=-=-
عینا یشرب بها المقربون که در اینجا مقربون همان ابرار هستند.
و مزاجه من تسنیم. عینا یشرب بها المقربون * تسنیم خودش چشمه ای در اعلی علیین بهشت.
از خصوصیات کلمه تسنیم، این است که این کلمه مادتا عربی است ولی وقتی به عرب می گوییم تسنیم، نمی دانند چیست و در عرف عام عرب، چیزی ما باازاءش نمی آوردند.
سلسبیل هم همینگونه است.
در مجمع البیان آورده است به نقل از ... که لم اعرف من العرب سلسبیل الا فی القرآن.
ممزوج می کنند به آن رحیم مختوم و آن را ابرار می خورند.
این را مفسرین در کتب تفسیری آورده اند.
این برخلاف عبادالله و ابرار است.
اینجا را مفسرین جدا نکرده اند و من ندیدم.
اما در مقربون و اصحاب یمین و ابرار، جدا کرده اند.
=-==
.... می گوید: خدای متعال کاری کرده است درباره تسنیم و سلسبیل، که حتی کلمه اش رو هم نمی فهمند.
=-=
دیروز گفته شد یقدرونها تقدیرا* یفجرونها تفجیرا: تفسیرها را ببینید،خیلی جالب است. آنها گفته اند: یفجرونها تفجیرا، یعنی در بهشت راه آب را باز می کنند که در همه بهشت جاری شود!!!
تفجیر العیون غیر از تفجیر الانهار است.
نهر جاری است و شما راهش را باز می کنید.
اما در قرآن دو جا تفجیر العیون دارد و یک جا تفجیر الانهار.
اینها تفجیر الانهار را در تفجیر العیون جاری کرده اند و توضیح داده اند.
=-==
فجرنا خلالهما نهرا
این خیلی خوبه
اما در فجرنا الارض عیونا، یعنی ما راه را برای آب باز کردیم، یا اینکه از دل کوه آب جوشید و راه را باز کرد و آمد.
و هم چنین قدروها تقدیرا، یعنی قواریر را اندازه کردند. اما در تفاسیر می گویند، آنها هر چقدر تشنه هستند آب می خورند، اگر نصف لیوان میخواهند، نصفش را پر می کنند و می خورند.
=-==-=
علی ای حال، این خیلی جالب است در اینکه انسان می بینید یک کلام، به فهمهای مختلف هر کس ازش یک چیزی می فهمد.
اما اعجاز قرآن در این است که خودش به قرائن یک چیزهایی می گذارد که اگر کسی دنبال فهم باشد، معارف بالاتری نصیبش می شود.
در روایت بصائر الدرجات فرمودند: انما هو العالم و ما یخرج منه
ببینید چه تعبیر بلندی است.
=-=
ال الواقعه، ال عهد است. اذا وقعت الواقعه، یعنی همان واقعه قیامت که معهود است. عهد شخصی.
نظیر الحاقه، اشاره به واقعه قیامتی که حق است.
اما آیا ال همه اش این وجه است؟
خیر
می تواند وجوه دیگری هم باشد.
اگر ال جنس بگیرید، با ال عهد، مطالب خیلی فرق می کند.
شما می گویید: اذا وقعت الواقعه، اگر ال استغراق باشد، یعنی همه واقعه.
اگر جنس باشد، ال واقعه، جنس که واقع نمی شود. نمی توانید بگویید جنس واقع شد.
اما اگر یه خورده کار را تلطیف کنیم، می بینیم جنس گرفتن خیلی محال نیست. به چه معنا؟
شما بگویید الواقعه، یعنی بگوییم جنس چیزی که در موطن خودش واقع می شود. و در یک منظری قرار بگیرید که هر چیزی که حق است را سر جای خودش ببینید.
الواقعه، حقائق است که واقعیت دارد. وقعت، یعنی ثبتت فی موطنها.
اگر اینجوری باشد که با الحاقه درست یکی است از اوصاف قیامت.
در نهج البلاغه حضرت فرمودند:
نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ؛ ص222
قَدْ بَلَغَ مِنَ الْأَرْضِ مَنْزِلَ وَحْدَتِهِ وَ مَخَطَّ حُفْرَتِهِ فَيَا لَهُ مِنْ بَيْتِ وَحْدَةٍ وَ مَنْزِلِ وَحْشَةٍ وَ مُفْرَدِ غُرْبَةٍ وَ كَأَنَّ الصَّيْحَةَ قَدْ أَتَتْكُمْ وَ السَّاعَةَ قَدْ غَشِيَتْكُمْ وَ بَرَزْتُمْ لِفَصْلِ الْقَضَاءِ
حالا که در صحنه قیامت آمدید چه می شود؟
قَدْ زَاحَتْ عَنْكُمُ الْأَبَاطِيلُ
وَ اضْمَحَلَّتْ عَنْكُمُ الْعِلَلُ (علل و مریضی ها از بین می رود.)
وَ اسْتَحَقَّتْ‏ بِكُمُ الْحَقَائِقُ (همه حقائق در وجود شما محقق می شود، همه باطل از بین رفت. )
وَ صَدَرَتْ بِكُمُ الْأُمُورُ مَصَادِرَهَا (حالا دیگه هر چیزی برگشته به مصدر خودش، امور فاصله نداره از موطن اصلی خودش.)
فَاتَّعِظُوا بِالْعِبَرِ وَ اعْتَبِرُوا بِالْغِيَرِ وَ انْتَفِعُوا بِالنُّذُر
________________________________________
شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.

بنابراین اذا وقعت، نه به معنای اذا حدثت، بلکه به معنای اذا ثبتت.
وقتی یک چیزی روی زمین می افتد می گوییم وقعت علی الارض. یعنی ثبتت علی الارض.
لذا الحاقه* ما الحاقه* و ما ادریک ما الحاقۀ
حالا در سوره انشقاق
وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ‏ (3)
و القت ما فیها و تخلت
و اذنت لربها و حقت.
یعنی حق محض، و همه چیز در جای خودش ثابت قرار می گیرد.
برای آسمان هم دارد.
اذا السماء انشقت. و اذنت لربها و حقت.
منظور
وقتی اینجوری می رویم جلو، در یک فضا معنای خودش را دارد، اما در فضاهای دیگر، وقتی چند شاهد اینجوری می بیند، اباء نمی کند که معانی دیگری که به ذهنش می رسد و خطور می کند را بپذیرد.
حالا روی این حساب ببینید ازواج ثلاثه چه جور معنا می شود.
روی کنتم فکر کنید که کنتم را چه جور معنا کنید. آیا کنتم مجموعا؟ یا کنتم جمیعا؟
و الحمدلله رب العالمین
وصلی الله علی محمد و اله الطاهرین.