بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای شریف در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
037-تقریر جلسات مهر از آقای سوزنچی
مباحث مطرح شده در جلسه چهارشنبه 23 مهر 93:
- بیان احتمالات مختلف برای معنای حدیث اهل بیتی امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء. امان یعنی ایمنی بخش:
1) امان تشریعی- فیزیکی. در مورد اهل بیت ایمنی بخش از ضلالت؛ نجوم برای اهل سماء یعنی اگر کسی در سماء بخواهد حرکت کند شمال و جنوبی در کار نیست و برای جهت یابی نیاز به ستارگان است که گم نشود.
2) امان تشریعی - معنوی. در مورد اهل بیت ایمنی بخش از ضلالت؛ اهل سما یعنی ملائکه . اهل بیت نجوم و ایمن بخش آنها از ضلالت معرفتی آنهایند: سبحنا و سبحت الملائکه
3) امان تکوینی- فیزیکی. در مورد اهل بیت به معنای لولا الحجه لساخت الارض باهلها (که این روایت را تشریعی هم می توان فهمید: یعنی اگر حجت نباشد مردم عمل ثواب نمی کنند و زمین تحمل اینها را نمی کند و همه را نابود خواهد کرد: از سنخ عذابهای بر امم گذشته). در مورد نجوم در سماء: احتمال: همان طور که ما بدنی داریم و زندگی ای؛ سلولها و گلبولهای درون بدن ما یا باکتریهایی که وارد می شوند هم برای خود بدنی دارند و زندگی ای؛ آیا احتمال ندارد همان طور که این گلابول و سلولها از شخص ما غافلند برای  سماء هم بدنی باشد برای اشخاصی که ما از او غافلیم و آنگاه این نجوم همچون سلولهای آنها باشند که اگر نباشند آن بدن متلاشی شود.
4) امان تکوینی - فیزیکی. ستاره ها با جذب و انجذاب بین خود، این یکپارچگی فضا را نگه دارند
- بالاخره رجوم شیاطین چه شد؟
شواهد بود که مقصود این سنگی که در آسمان می سوزد نیست از باب تناسب حکم و موضوع مثلا لایسمعون الی الملا الاعلی و یقذفون من کل جانب
-نکته: نظم سوره انبیاء در این مقاصد محل بحث ما بسیار عالی است.
بحثی درباره قذف: (یقذفون من کل جانب) در سوره انبیا: ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما لاعبین. لو اردنا ان نتخذ لهوا لاتخذناه من لدنا ان کنا فاعلین. بل نقذف بالحق علی الباطل. قرینه جملات قبل نشان می دهد که نقذف بالحق علی الباطل بیان غایت خلقت است.
- شیاطین ابتدا قذف می شوند دحورا و لهم عذاب واصب الا من خطف الخطفه فاتبعه شهاب ثاقب. یعنی علی رغم قذف، خطفه ای رخ می دهد اینجا شهاب می آید
شهاب= یک چیز پرنور و روشن. در لغت: اسب کاملا سیاهی که رگه سفیدی دارد: پهنه آسمان کاملا سیاه، شهاب خط سفیدی در آن است)
در ملا اعلی چه خبر است که اینها یسمعون؟ گعده می کنند؟!!!
در بهشت: لایسمعون فیها لغوا و لا تاثیما. یتنازعون فیها کاسا لا لغو فیها و لا تاثیم
-روایت بصائر الدرجات در سوال از و ظل ممدود و ماء مسکوب ...: انه لیس حیث یذهب الناس. انما هو العالم و ما یخرج منه
با توجه به این تعبیر معنای کل سوره واقعه دیگرگون می شود
الواقعه ال برای عهد است یا جنس؟ اگر جنس باشد معنای کل سوره چه می شود؟







*********
تقریر جدید:















تقریر آقای شریف در انجمن علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=272.0
شریف

چهارشنبه - 23 مهر 1393 - 20 ذی الحجه 1435جلسه443

بسم الله الرحمن الرحیم
از بحث های اصل کاری چند تا حرف باقی مانده است.
بحث های تواتر، بحث شهاب از نظر لغتی، بحث اهل السماء.
=-=-
نجوم
روایت معروف.
اهل بیتی امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء.
چیزی که به ذهن من می آید، درباره امان، یعنی امن قرار دادن.
امن از چی؟
امن از هر چیز؟
یا امن از یک چیز خاص؟
امان در امن قرار گرفتن، می تواند نسبی و حیثی باشد و می تواند مطلق باشد.
امانی که در لسان هادیین بیاید، امان از ضلالت است.
یک معنای عرفی برای منبر: اهل بیتی امان لاهل الارض، یعنی مردم را از ضلالت در امن قرار می دهند.
یعنی اگر گوش به حرف اینها بدهید، و در خانه اینها بیایید، در امان هستید. امان نسبی. امان تشریعی.
کما ان النجوم امان لاهل السماء، اهل سماء، نجومی دارند و آن نجوم سبب می شود که آنها گمراه نشوند.
اهل آسمان ها کیانند؟
در روایات اشاره شده و آیات.
و کم من ملک فی السماوات و الارض.
آیات و روایات زیاد است.
=-=-
وجوه مختلف
کسی اگر از جو زمین خارج شد، زمینی دیگر مطرح نیست. شمال کجاست؟ جنوب کجاست؟ ضابطه این فضا، ستارگانی هستند که ثوابت هستند. راه را از آنها می شناسند.
مثلا می گویند ما به سوی ستاره کذا می رویم.
جهت آسمان را به وسیله یک جهت هایی مشخص می کنند.
یک وجهی ساده ساده همین است که ملائکه ای که در آسمان ها می روند، محال نیست که بگوییم که کهکشانی را برای یک ملک، جهت یاب قرار می دهد.
در دریا بهترین چیز برای کشتی بان، ستارگان است. از طریق ستارگان می فهمد.
موجودات اهل سماء هم که چیزی جز شاخص های سماوی ندارند، نجوم برای آنها امان است.
وجه دیگر این است که بحث هدایت و ضلالت معرفتی است.
در فضای ضلالت و هدایت معرفتی، نجوم، ملائکه را حفظ می کنند که گمراه نشوند.
حالا آن نجوم کی هستند؟
نمی دانیم.
بعضی از روایات می فرمایند: خدا انوار ما را خلق کرد و سبحنا و سبحت الملائکه بتسبیحنا...
ملائکه در تسبیح و تقدیس و تهلیل از ما پیروی کردند.
اگر این جوری معنا کنیم خیلی زیباست، کانه باطنش این است که اهل بیتی امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء.
یعنی نجوم مقام ملکوتی آنهاست که ظهور می کند برای ملائکه.
روایت هم دارد
خدمت امام صادق علیه السلام نشسته بودیم. آسمان خیلی زیبا پیدا بود.
حضرت فرمودند: ببینید ستارگان را.
همانجوریکه شما اینها می بینید و نور می دهند و شما لذت می برید، شیعیان ما هم برای اهل آسمان ها نور می دهند.
یعنی اهل آسمان ها هم برای خود سماء دارند، و برای آنها، شیعیان نور افشانی می کنند/
یا در خانه ای که تلاوت قران می شود، یضی ء اهل السماء. برای اهل آسمان نور می دهد.

یه وجه دیگر.
امان تکوینی
این هم مطلب خیلی خوبی است.
بیمه کردن یکی بیمه کردن قانونی و اداری است، نمی اید جلوی او را بگیرد که آتش نگیرد، بلکه اگر آتش پیش بیاید، کمک می کند.
ولی بیمه تکوینی نمی گذارد آتش بگیرد.
یعنی کاری می کند که بر آتش بدنش حرام می شود.
یا الان ماده ای که دستتان می مالید و دیگر آتش نمی سوزاند.
امان تکوینی است.
این چطور می شود؟
این هم در اعتقاداتی که شیعه دارد و روایت هم دارد، معرومف است.
لولا الحجۀ لساخت الارض باهلها/
چرا؟
معنای اولی این می شود:
اهل ارض اگر هدایت نداشته باشند، ضلالت است.
اگر از ضلالت اینها را حفظ نکنند، ساخت الارض باهلها الضالین.
لولا الحجه یعنی مقام باطنی امام که وساطت فیض دارند.
الان لنگر آسمان و زمین هستند. تکوینا.
لساخت یعنی تکوینا.
اینجوری می شود: اهل بیتی امان تکوینا لاهل الارض.
دنباله روایت هم دارد که اگر کما النجوم اذا ذهب ...
یعنی نجوم در آسمان امان است برای اهل سماء.
چه جوری؟
این هم یک معنای ساده ظاهری دارد.
می گوییم این ستاره ها که می بینیم، سبب امان اهلش هستند.
همانجوری که ما الان یک بدنی داریم که درش هستیم، مورچه ریز هم بدن دارد. باکتری هم بدن دارد. حالا روی همین کره زمین، مخلوقی خدا بیافریند که صد هزار برابر بدن ما، آیا محال است؟ مثل وال که خیلی بزرگتر از ماست.
حالا اگر اینجوری محال نیست، می شود بدنی داشته باشیم اندازه قواره خودمان، اما درش ذره ای باشد مثل باکتری که او هم برای خودش بدنی دارد.
این چیزهایی که در بدن شما می آیند و حمله می کنند و عفونت ایجاد می کنند، خودشان خبر از حال شما دارند که من الان رفتم فلانی را به تب وادار کردم.
حالا اگر اینطوری است که در بدن ما این چیزها هستند، در مراحل بالاتر هم اینگونه است.
منظومه شمسی هم یک هیکل بزرگی است، و یک چیز ریزی در وجودش هست.
محال است؟نخیر.
من یک بدن بزرگی دارم که چیزهای ریزی در بدن من هست، که خبری از من ندارند. این چیزهای ریز، جاشون عوض و بدل می شوند، من می میرم.
حالا النجوم امان لاهل السماء.
در آسمان ها نجوم هستند که اگر بیمیرند، می میرند، مانعی ندارند که اینها امان باشند برای یک بدن بزرگتر که اگر نباشند، این ها می میمرند.
ما راحت تر جلو می رویم
نجوم امان تکوینی اهل آسمان هستند.
نجوم کاری می کنند که آسمان از هم نپاشد.
همدیگر را ستارگان را نگه داشته اند تا آسمان از هم نپاشد.
حالا الکواکب ... اذا النجوم ... ستارگان انتثرت، وقتی آسمان پاشید، اهلی هم برای او هم نخواهد بود. امان لاهل السماء
یعنی سماء بستری است که فراهم کننده آن بستر برای اهلش، نجوم است.
این خلاصه در مسئله نجوم.
=-=
رجوم شیاطین
علی ای حال از ناحیه ای که اینها قصد بدی دارند، چیزی می آید که اینها را از قصد بدشان باز می دارد.
حالا یا می کشد یا فقط باز می دارد.
این اصل معنای رجم است.
اما اینکه
همین چیزی که الان به چشم ما آمد مقصود اصلی است یا نه؟ اگر کسی حمل کرد، معذور نیست. خود آیه شواهدی دارد که آنهایی که می خواهند استدلال عقلانی و دقیق بدهند می گویند، آیه قرآن مقصودش دقیقا همین سنگی که می آید و می رود نیست.
ایه می فرماید:
الی الملأ الاعلی.
قرائنش را وقتی بهش توجه می کنند، می بینند، اینجوری نیست.
رایت اسدا یرمی.
بچه ای که اطلاعات ادبی ندارد، می گوید عکس شیر را دیده ام چقدر قشنگ و بزرگ است، حالا ببین چه حیوانی است که تیراندازی هم می کند.
لبخندی بهش می زنیم و می گوییم معذور هستی .
اما کسی از ادبیات اطلاعات دارد، از اسدا یرمی این را نمی فهمد.
بلکه می گوید اسد مرد شجاعی است که کذا است.
لذا شهاب در قرآن را به شهاب سنگ تاویل نمی کند.
=-=
چند تا آدرس را کنار هم بگذارید.
سه تا یادداشت
یک
سوره انبیاء
در این مقاصدی که بحث می کنیم، خیلی جالب است این سوره، مخصوصا نظم آیاتش را.
حتما سر فرصت بررسی کنید.
و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما لاعبین.
برای بازی خلق نکردیم.
لو اردنا ان نتخذ لهم لاتخذنا من لذنا ان کنا فاعلین. اگر می خواستیم لهو باشد، لاتخذنا من لدنا
دنبالش می گوید:
بل: این بل یعنی غایت خلقت است.
(21) الأنبياء : 18 بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُون‏
یعنی غایت خلقت این است که می زنیم حق را بر باطل.
قذف:
سوره صافات می فرماید: یقذفون من کل جانب، شیاطین وقتی می خواهند بیایند از همه جهات قذفشان می کنیم. پرتاب شان می کنیم.
یدمغه یعنی از بین می برد و می زند به دماغش. ادمغ دماغه
دست و پاش رو بزنند نمی میرد. تیر خلاص را به جمجمه می زنند. و عرب می گوید یدمغه.
(37) الصافات : 10 إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِب‏
یک چیز پر نور و روشن.
در لغت اسبی که سیاه باشد کامل و فقط بعضی جاها یک رگه های سفیدی در بدن این اسب باشد را عرب می گوید شهاب.
در آسمان که تیره و تار است یک شهاب ظاهر می شود.
=-=
قذف یک چیزی شد که ملا اعلی داریم. قذف جزء حرّاس ملا اعلی است.
ملا اعلی جای لهو و لغو نیست.
(52) الطور : 23 يَتَنازَعُونَ فيها كَأْساً لا لَغْوٌ فيها وَ لا تَأْثيم‏

=-=-=
در محفلی با حضور علمای بزرگ نجف، یکی از علمای بزرگ نجف کنار یکی از دوستان ما نشسته بود، هرچه قاشق می زدم که بخورم، او یک قاشق توی غذای من می ریخت.
=-=
یتنازعون فیها کاسا لا لغو فیها و لا تاثیم.
بعضی تنازعات گناه است،
استاد دیگر می فرمود: عده ای بودند که استخوان مرغ را پاک می کردند که گوشتهاش رو بخورند، تا پاک می کرد یکی از دوستان تا بخورد، دیگری می خورد آن را.
اما آن سه مطلب که یادداشت کرده ام
یک
روایتی که قبلا گفته بودم.
آدرس بدهم از کتاب بصائر الدرجات که از اصول روایی است. محمد بن حسن الصفار.
ص 505
از حیث سند مرسل است اما مضمونش.
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ؛ ج‏1 ؛ ص505
3- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ نَصْرِ بْنِ قَابُوسَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ‏ قَوْلِ‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ ظِلٍ‏ مَمْدُودٍ وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ «1» قَالَ يَا نَصْرُ إِنَّهُ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ النَّاسُ إِنَّمَا هُوَ الْعَالِمُ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْهُ.

________________________________________
صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، 1جلد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي - ايران ؛ قم، چاپ: دوم، 1404 ق.
در نسخه دیگر می فرمایند: ( مختصر بصائر) و الله انه لیس ...
مختصر البصائر ؛ ؛ ص184
[163/ 4] عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عِيسَى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ الزَّيَّاتِ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ، عَنْ نَصْرِ بْنِ قَابُوسَ‏ «1» قَالَ‏: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ‏ قَوْلِ‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ ظِلٍ‏ مَمْدُودٍ. وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ. وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ. لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ «2» قَالَ: «يَا نَصْرُ إِنَّهُ وَ اللَّهِ لَيْسَ حَيْثُ ذَهَبَ النَّاسُ، إِنَّمَا هُوَ الْعَالِمُ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْهُ».
________________________________________
حلى، حسن بن سليمان بن محمد، مختصر البصائر، 1جلد، مؤسسة النشر الإسلامي - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1421 ق.
در این روایت مقصود حضرت این است که لیس ینحصر فیما ذهب الناس.
فقط این نیست که مردم میفهمند.
این که آنها می فهمند جای خودش. اما اینطور نیست که آنچه آنها می گویند و می فهمند، فقط همان باشد.
وقتی حضرت می فرمایند: انما هو العالم. در چه سوره ای می فرمایند؟ در سوره واقعه
شما وقتی این را از حجت خدا شنیده باشید، وقتی این سوره را می خوانید، از اول یادتان هست که وقتی به این آیه و ظل ممدود می رسید یاد فرمایش امام هستید که امام علیه السلام فرموده اند انما هو العالم و ما یخرج منه.
یعنی چه؟
یعنی این فرمایش مربوط به این سه آیه فقط نیست که سوال شده از حضرت.
بلکه این سه آیه قبل هم دارد.
عالم می شود کی؟
اصحاب الیمین که در آیات قبلی آمده است.
اصحاب الیمین محور می شود.
وقتی اصحاب الیمین محور شد، السابقون السابقون عالم نیست.؟
صدور آیه شریفه مربوط به آن آیه نمی شود؟
چرا می شود.
اگر شما می گویید الواقعه، ال چه ال است؟ ذا وقعت الواقعه، ال چه الف و لامی است.؟
اگر عهد شد، واقعه می شود یک واقعه شخصیه یا صدها واقعه؟
اگر عهد بود برای وقائع، باید می فرمود: اذا وقعت الوقائع.
الان الواقعه، ال را اگر عهد شخصی بگیریم، تا آخر یک جور معنا می شود.
اما اگر بتوان اینجوری تصور کنیم، ال استغراق نیست، بلکه جنس است.
اگر این را تصور کند، بعدا که می رود جلو، الواقعه می شود جنس، مناسب با همان واقعه جنسی می شود هباء منثور.
طبق همان، تمام صورت پیدا می کند مناسب با خودش.
یک بدنی پیدا می کند مناسب با همان طبیعی نسبت به موارد خاص خودش.
بقیه بماند برای فردا

و الحمد لله رب العالمین
و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین