بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای شریف در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
037-تقریر جلسات مهر از آقای سوزنچی
مباحث مطرح شده در جلسه سه شنبه 22 مهر 93:
- تعبیر سماء در بسیاری از موارد ظهور در آسمان معنوی دارد، نه آسمان مادی؛ مانند کتب سماوی، و فی السماء رزقکم و ماتوعدن؛ الله یتوفی الانفس ... فیرسل الاخری؛ انزل لکم من الانعام ثمانیه ازواج؛ یدبر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه؛ و اوحی فی کل سماء امرها؛ یتنزل الامر بینهن؛
- اشاره ای به کتاب سلمان در ارشاد القلوب و اینکه شیخ صدوق گفته متن کامل آن را با سند کامل در کتاب النبوه آورده ام. و روایت جاثلیق و سوال او از ابوبکر که این الرب ...
- البته روح که علو معنوی دارد ارتباطش با اجزای بدن علی السویه نیست مثلا با چشم تا با پاشنه پا؛ و ممکن است ارتباط ملکوت با کهکشانی ساده تر یا دشوارتر باشد.
- ریختن اشک از چشم هم با ملکوت ارتباط واقعی دارد (در اذن دخول، محصول توجه امام به انسان است)
-در تعبیر اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک، بار ادبی دارد نه بار فلسفی؛ یعنی می خواهد بگوید دشمن اصلی را در همین نزدیک جستجو کن نه در خارج و دور.
- نزع روح مراتب دارد (از جمله در خواب) و نزع کاملش به نزع همه مراتب نباتی و حیوانی و  انسانی است. مثلا روح ارتباطی دارد با سلسله اعصاب: درد یک عصب دندان چقدر اذیت می کند؛ حالا قرار باشد همه اعصاب آدم هنگام مرگ تحریک شود (گویی اصل بر مشقت حاد نزع است مگر خدا عنایت کند) (اشاره به حکایت آسیدعبدالغفار مازندرانی که مرگش را متوجه نشد)
- علو معنوی نیازی به علو مکانی ندارد بلکه با معیت مکانی جمع می شود. روایت حضرت امیر درباره نزع روح طفل در شکم مادر: ام هو ساکن معه فی احشائها
سوال: علت سختی جان کندن برخی بزرگان
پاسخ: 1) موردی بوده برای پاک شدن وی؛ 2) عبارت بین اطوار موتات و عذاب الساعات؛ یعنی ظاهرا بعد از این نزع مرگهای دیگری هم هست.
سوال: روح در شب اول قبر کجاست؟
پاسخ: علو معنوی با معیت مکانی منافات ندارد. اولا برهان بر عدم ارتباط روح با این قبر مادی نداریم بلکه برهان بر ارتباط داریم.  ثانیا روحی که مه جا هست و بدنهای متعدد مثالی می تواند داشته باشد را شخص 80 سال با همین بدن عنصری یکی دانسته و حالا مگر بسادگی می فهمد که این آن نیست؟
- روایت اقعد فی مکانه
- فشار قبر در افق ماده است یا معنا؟
- اگر بفهمیم که آنچه در حال مرگ بر شخص می گذرد چقدر متفاوت است با آنچه ما می بینیم به این سادگی نخواهیم گفت «راحتش کن»






************
تقریر جدید:















تقریر آقای شریف در انجمن علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=272.0
شریف

سه شنبه - 22 مهر 1393 - 19 ذی الحجه 1435جلسه 442

بسم الله الرحمن الرحیم
=-=-=
سوال
آیا سماء در روایات و آیات هم بر غیر سماء مادی تعبیر شده است؟
جواب
نه تنها تعبیر بلکه ظهور دارد.
مثلا
وقتی می گوییم کتب آسمانی، که ظهور دارد در آسمان ملائکه.
یا و فی السماء رزقکم و ما توعدون
که و ما توعدون بحث بهشت و جهنم است
مثال سوم
الله یتوفی الانفس ... فیرسل الاخری.
که ارسال، ارسال مکانی نیست.
یا انزل لکم ثمانیۀ ازواج من الضان اثنین . که این از آسمان آمده پایین.
در مورد انزلنا الحدید برخی می گویند سنخ تکون زمین طوری است که آهن در آن راه نداشت و آهن را از آسمان ها (فیزیکی) آوردند.
مثال های دیگر
یدبر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه که عروج به سمت خدا قطعا عروج مکانی نیست.
و سماء آن هم مکانی نبود.
بعدی
و اوحی فی کل سماء امرها
بعدی
یتنزل الامر بینهم
=-=
کتاب سلمان که در ارشاد القلوب بدون سند آمده است و شیخ صدوق گفته در توحید که کل این کتاب را با سندش در کتاب النبوۀ آورده اند که این کتاب الان موجود نیست.
حکایت جاثلیق درباره اینکه از ابوبکر سوال کرد این الرب؟ گفت: فوق سبع سماوات. گفت: فلیس فی الارض اله. حضرت امیرالمومنین آمدند و پاسخ دادند
.=-=
علوی معنوی با مادی کاملا رابطه دارد. مثلا روح که علو معنوی دارد، ارتباطش با اجزای بدن، علی السویه نیست.
مثلا
ارتباطش با چشم و پاشنه پا یکی نیست.
به همین ترتیب ممکن است ارتباط عالم ملکوت با یک کهکشان راحت تر و با کهکشان دیگر سخت تر باشد.
سوال
ریختن اشک هم با ارتباط ملکوتی، ارتباطی دارد یا نه؟
بله
یعنی معد می شود برای ارتباط روح با ملکوت.
بلکه حاج آقا می گفتند :بالعکس است الدمعۀ علامۀ الاذن (در اذن دخول) که حاج اقا می گفتند: اول آنها که اول آنها عنایت می کنند بعد اشکت می آید.
سوال
اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک آیا از همین باب است؟
این بار ادبی دارد نه فلسفی.
یعنی برای دشمن به بیرون نظر نکنید. به درونتان نظر کنید. نه اینکه واقعا داخل جسمت باشد.
=-=-=
سوال
بلغت التراقی و سایر تعابیر درباره نزع روحی که ظواهر مادی دارد چگونه است؟
پاسخ:
نزع کندن است، مثل خواب. چون روح مراتب دارد، نزع کاملش نزع به همه مراتب است. مراتب حیوانی، نباتی و ...

مثال نزع روح و عصب کشی دندان
آن استاد می گفت: سختی نزع روح طبیعی است و خدا اگر کاری کند که سختی نکشیم، غیر طبیعی است.
لذا ایشان می گفتند که شدت نزع طبیعی بدن است.
دنبالش می آوردند روایتی را که در بحار هست که خدا ملکی را می فرستادند که دو تا گل را می آورد دم دماغ مومن، مومن گل را بو می کند، روحش پرواز می کند.
یعنی بوی این گل طوری است که او را غافل می کند یا از بین می برد.
=-
مثل بیهوشی.
در تاریخ طب هست که چقدر مریض ها کشته می شدند در اثر بیهوشی.
الان پیشرفت هایی شده است که انسان نمی داند که چقدر سختی ها کشیده شده که حالا از تجربه آنها به اینجا رسیده ایم.
=-=-
حاج آقا زیاد نقل می کردند: یکی به دخترش در خواب او گفته بوده است: سیدالشهداء اینجا تشریف داشتند. اول به حضرت خطاب می کند: یا اباعبدالله هل انا میت؟
حضرت فرمودند: نعم، هذا حسن؟ یعنی چیزی که می خواستی همون شده؟
بعد رو کرد به دخترش که در خواب که به برادرت بگو: دو حاجت داشته و مشرف شده کربلا و درخواب حضرت بهش فرمودند. وقتی نقل کرده بود: گفته حضرت حاجت من را دادند. ولی یک حاجت دیگری داشتم، که دادند ولی فعلا نمی گم چی بوده.
در خواب به دخترش گفته بود: به برادرت بگو، من خیلی از مرگ می ترسیدم و حاجتم این بود که خیلی می ترسیدم. لذا از حضرت خواستم که یک جوری بمیرم که خودم نفهمم چه جور می میرم. بعد به دخترش می گوید: به داداشت بگو ببین الان. حضرت فرمودند: راحت است؟ من هم تعبدا پذیرفتم.
جالب اینجاست که در خانه آقازاده شان بوده اند که فوت شدند در نجف. اما زودتر از خبر دادن این پسر به دختری که در تهران بوده است، دختری که در خواب این قضایا را دید، تلگرافش زودتر به برادر رسید.
من حدس می زنم این قصه راجع به آسید عبدالغفار مازندرانی از علمای بزرگ اخلاق نجف بوده است.
=-=-
علو معنوی، علو مکانی لازم ندارد.
وقتی آیه می فرماید: الله یتوفی و یرسل، نیاز ندارد که حتما از بالا بیایید پایین.
عالم برزخ و خوابی که رفتید، همین جا هستید. جای دوری نرفته است.
در نهج البلاغه می فرماید: ملک الموت چطور جنین را در رحم مادر روحش را می گیرد. ام هو داخل معه اجابته یا نه؟ ام هو ساکن معه فی احشاه.
یعنی حضرت جواب درست و دقیق می دهند که عرف عام سختش هست که بفهمد.
حضرت می فرماید: ملک الموت که می خواهد روح جنین را بگیرد، با جنین ساکن است در رحم یعنی چه؟ یعنی ارتباط نزدیک دارند.
چون آسمان معنوی است و ملک الموت جاش در آسمان است، لازمه اش این نیست که حتما معیت مکانی با میت داشته باشد.
حضرات اصل توفی را ثابت کردند و کیفیتش را فهمش را در اختیار مخاطب قرار دادند.
=-
ام هو ساکن معه فی احشاها.
خیلی زیباست.
=-=-

آن کسی که گفته است من به خاطرسختی داشتن مرگ، نمی خوام برگردم، خب، سختی داشته است.
حضرت فرمودند در این دنیا گناهان مومن را یه مقدار پاک می کند، اما اگر رسید به لحظه وفاتش و هنوز بخشی از آن گناهان مانده است و اگر خدای ناکرده بماند، باعث سختی در برزخ می شود و آن خیلی دشوار است، یشدد علیه عند الموت، خیلی برایش سخت می شود.
=-
احتمال دیگری که : نهج البلاغه حضرت فرمودند: بین .. و عذاب الساعات. یعنی بین نزع روح و دفن، دوباره یک موتایی هم هست، یک بخشی از آن در حال احتضار است و یک بخشی از آن بعدش هم هست.
=-=
شب اول قبر روح کجاست؟
عرض نکردم که عرف عام نمی توانند درک کنند که علو معنوی با معیت مکانی منافاتی ندارد.
تا این جمله تک برداشت باشد، درک خوبی نخواهیم داشت.
و لا یلام علی حب امه
یکی از چیزهایی که این ام بهش داده، بالا و پایین است.
روح آنجاست. چرا؟ چون از روزی که یک اشتباهاتی برایش صورت می گیرد و این اشتباهات را تا آخر عمر تصحیح نکرده ، دست گذاشته روی سینه و گفته «من». اون من، روح است. اما تا وقتی در آینه نگاه نکرده بود، چیزی نبود، اما وقتی با اینه انس گرفت، هی گفته من.
یعنی روحی را که علوش معنوی است، و در هر مکان می تواند حضور داشته باشد وبدن مثالی متعدد می توانسته داشته باشد، هی گفته است من.
لذا هر کس در دنیا تصحیح کرد و گفت این من اصلی من نیست، او برزخ ندارد و راحت است.
اگر این دست روی سینه گذاشتن ها رو تصحیح کرده بود، درست شده بود.
نهج البلاغه: اذا رجع المتشیع... او که تنها شد ملکان که می آیند: اقعد فی حفرته، می نشینند فی حفرته.
یعنی الان که خوابیده است احساسی دارد.
همین قبر ملکوتش با خودش یکی است.
اگر بروید در دل قبر وارد بشوید، می بینید چه دستگاهی است از حیث اتم ها. در دل اینها چه خبر است باز. این ملکوت اینها با ملکوت چه ارتباطی دارد. ما همین قدر می دانیم که اقعد فی حفرته.
این را هم می دانیم که اگر برویم شب تا صبح فیلم بگذاریم شب تا صبح در قبر با یک نوری، یا آهنی بگذاریم در بدنش که نتواند بنشیند که این بدن قدرت نشستن و خم شدن نداشته باشد.
یعنی این میت را کاملا جوری کنند که نتواند بنشیند.
=-=
مخاطب می فهمد که منظور حضرت این نیست که نشستن میت و ملک ها مثل نشستن عادی ما است.
=-=
زندیق از حضرت صادق پرسید کسی که در آسمان دارش می زنند، فشار قبر را چطور درک می کند؟ فرمود: فشار هوا به او فشار می آورد.
چرا این را فرمودند؟ چون بیش از این مردم نمی فهمند.
=-=-=
یعنی ما اگر بفهمیم مقصود اولیاء و انبیاء از نزع روح چیست، این طور نیست که بگوییم راحت است.
یک گلوله خورده به مغز، ظاهرش این است که راحت است.
=-=-
یکی از رفقا می گفتند: والده من علویه محترمه ای بود. این قدر خوب بود، اواخر به ما می گفت: مادر من می بینیم خدای متعال چیزهایی که بلدم را کجای مغزم قرار داده است.
=-
لذا وقتی روح جدا شد همینجور است.
بدن گلوله خورده یک چیز است و آن چیزهایی که باید حساب و کتابش حل بشود یک چیز دیگر است.

و الحمدلله رب العالمین
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین