بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای شریف در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
037-تقریر جلسات مهر از آقای سوزنچی
مباحث مطرح شده در جلسه شنبه 19 مهر 93:
- ادامه بحث در معنای شهاب در قرآن و رجم شیاطین






*****************
تقریر جدید:















تقریر آقای شریف در انجمن علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=272.0
شریف
پاسخ : متن درس تفسیر مهرماه 1393-(تا قبل از محرم)جلسه440
شنبه - 19 مهر 1393 - 16 ذی الحجه 1435جلسه440

بسم الله الرحمن الرحیم
سوال
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ ثَلَاثٌ يُطْفِينَ نُورَ الْعَبْدِ مَنْ قَطَعَ أَوِدَّاءَ أَبِيهِ وَ غَيَّرَ شَيْبَتَهُ وَ رَفَعَ بَصَرَهُ فِي الْحُجُرَاتِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُؤْذَنَ لَهُ‏ «1».
غیّر شیبته یعنی چه در این روایت؟
چند احتمال دارد
یکی اینکه کندن موی سفید است.
یعنی کاری کند که این سفیدی نمایش نداشته باشد.
یکی اینکه تراشیدن ریش سفید باشد.
یکی دیگر اینکه یعنی: سن یک مقتضیاتی دارد، شیخ یتصبّی و صبی یتشیخ.
یعنی مقتضیات سن را تغییر دهد و ملاحظه سن و سالش را نداشته باشد.
=-=-=
رنگ سفیدی کاشف از این است که در بنده مومن، از عبادت نور گرفته است.
=-=
در مجمع البیان در سوره مبارکه حجر و سوره مبارکه نمل و تا عبارت بخوانیم.
در حجر آمده:
و لقد جعلنا فی السماء بروجا و زیناها للناظرین* و حفظناها من کل شیطان رجیم* الا من استرق السمع فاتبعه شهاب مبین.
در آسمان بروج قرار دادیم و تزیین کردیم آسمان را به آن بروج. محفوظ قرار دادیم آن بروج را یا آن آسمان را از کل شیطان رجیم* استرق السمع ...
مرحوم صاحب مجمع فرمودند:
اللغه:
چیزی که به بحث شهب و رجم مربوط می شود.
درباره بروج فرمودند:
البرج اصله الظهور و منه
بروج به معنای ظهور است.
برز یه جور ظهور است و برج یه جور ظهور.

اصل عبارت به نقل از مجمع البیان
مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏6، ص: 507
و البرج أصله الظهور و منه البرج من بروج السماء و برج الحصن و يقال تبرجت المرأة إذا أظهرت زينتها و الرجيم المرجوم و الرجم الرمي بالشي‏ء بالاعتماد من غير آلة مهياة للإصابة فإن القوس يرمي عنها و لا يرجم بها و رجمته شتمته و الشهاب القطعة من النار قال الزجاج:
و الشهب المنقضة (این کلمه منقضّه یا منقّضه . الشهب المنقضه یعنی پاره هایی که به سرعت پایین می آیند.) من آيات النبي ص و الدليل على أنها كانت بعد مولد النبي ص أن شعراء العرب الذين كانوا يمثلون في السرعة بالبرق و بالسيل و بالأشياء المسرعة لم يوجد في أشعارهم بيت واحد فيه ذكر الكواكب المنقضة (این همه اشعار می خواستند برای چیزهای خیلی سریع می خواستند مثال بزنند، شهاب ثاقب را نمی گفتند، همه چیز می گفتند الا این را، و بعد از مولد حضرت این مسئله پیدا شد. این نکته نیاز به تحقیق تاریخی دارد.) فلما حدثت (یعنی حدثت الشهب) بعد مولد النبي ص استعملت الشعراء ذكرها قال ذو الرمة:
كأنه كوكب في إثر عفرية مسوم في سواد الليل منقضب.

=-=-=
آنس در عبارت حضرت موسی، از انسان است، به معنای عین. یعنی آنس یعنی ابصر. یعنی از طریق مردمک چیزی را دید.
یعنی اعمل انسانه، بکار گرفت مردمک چشمش را.
یک معنای دیگر از استیناس، به معنای انس گرفته اند.
=-=-=-=
در ادامه در مجمع در توضیح و تفسیر چنین آمده است
السَّماءِ بُرُوجاً»
أي منازل الشمس و القمر
«وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ» بالكواكب النيرة عن أبي عبد الله (ع)
و هي اثنا عشر برجا و قيل البروج النجوم عن ابن عباس و الحسن و قتادة «وَ حَفِظْناها» أي و حفظنا السماء «مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ» أي مرجوم مرمي بالشهب عن أبي علي الجبائي و أبي مسلم و قيل رجيم ملعون مشئوم عن ابن عباس و حفظ الشي‏ء جعله على ما ينفي عنه الضياع فمن ذلك حفظ القرآن بدرسه حتى لا ينسى و حفظ المال بإحرازه
مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏6، ص: 510
حتى لا يضيع و حفظ السماء من الشيطان بالمنع حتى لا يدخلها و لا يبلغ إلى موضع يتمكن فيه من استراق السمع بما أعد له من الشهاب «إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ» و السرقة عند العرب أن يأتي الإنسان إلى حرز خفية فيأخذ ما ليس له و المراد بالسمع هنا المسموع و المعنى إلا من حاول أخذ المسموع من السماء في خفية «فَأَتْبَعَهُ» أي لحقه «شِهابٌ مُبِينٌ» أي شعلة نار ظاهر لأهل الأرض بين لمن رآه و نحن في رأي العين نرى كأنهم يرمون بالنجوم و الشهاب عمود من نور يضي‏ء ضياء النار لشدة ضيائه و روي عن ابن عباس أنه قال كان في الجاهلية كهنة و مع كل واحد شيطان فكان (آن شیطان همراه کاهن ) يقعد من السماء مقاعد للسمع، فيستمع من الملائكة ما هو كائن في الأرض فينزل و يخبر به الكاهن فيفشيه الكاهن إلى الناس
فلما بعث الله عيسى (ع) منعوا من ثلاث سماوات و لما بعث محمد ص منعوا من السماوات كلها و حرست السماء بالنجوم فالشهاب من معجزات نبينا محمد ص لأنه لم ير قبل زمانه و قيل إن الشهاب يحرق الشياطين و يقتلهم عن الحسن و قيل إنه يخبّل و يحرق و لا يقتل عن ابن عباس.
این آنچه بود که ایشان در سوره مبارکه حجر فرمودند.

اما در سوره مبارکه نمل
إِذْ قَالَ مُوسىَ‏ لِأَهْلِهِ إِنىّ‏ِ ءَانَسْتُ نَارًا سََاتِيكمُ مِّنهَْا بخَِبرٍَ أَوْ ءَاتِيكُم بِشهَِابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكمُ‏ْ تَصْطَلُونَ(7)
«إِذْ قالَ مُوسى‏ لِأَهْلِهِ»
مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏7، ص: 330
قال الزجاج العامل في إذ اذكر أي اذكر في قصة موسى إذ قال لأهله أي امرأته و هي بنت شعيب «إِنِّي آنَسْتُ» أي أبصرت و رأيت «ناراً» و منه اشتقاق الإنس لأنهم مرئيون و قيل آنست أي أحسست بالشي‏ء من جهة يؤنس بها و ما آنستَ به فقد أحسستَ به مع سكون نفسك إليه «سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ» معناه فالزموا مكانكم لعلي آتيكم من هذه النار بخبر الطريق و أهتدي بها إلى الطريق لأنه كان أضل الطريق «أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ» أي بشعلة نار و الشهاب نور كالعمود من النار و كل نور يمتد مثل العمود يسمى شهابا (شهاب صرف قبس نیست، اینجا می فرمایند شهاب حتما باید نور طولانی باشد)

=-=
اما در سوره مبارکه صافات
إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ (10)
شهاب تیری است که باید به شیطان بخورد، پس باید یه چیزی هم راجع به شیطان داشته باشیم.
این آیه یکی از قرائن بسیار خوب برای این حرف است.
در ایات قبلش می فرماید:
و حفظا من کل شیطان مارد
لا یسمّعون الی الملأ الاعلی و یقذفون من کل جانب.
این کلمه الملأ الاعلی خیلی نکته جالبی است برای بحث ما.
=-=-
یک کتابی به نام هفت آسمان بود، نویسنده اش، یکی از هفت آسمان را مریخ قرار داده بود و راجع به سکونت اجنه در مریخ مفصل سخن گفته بود.!
=-==
جن در اثر سرعتی که می گیرد در جو در حال بالا رفتن می تواند یک قربی به ملا اعلی پیدا کند.
هیچ برهانی نداریم، که آیه شریفه را از شهب آسمانی منصرف کنیم، اما غلط است که بگوییم قرآن می گوید: همانی که می بینید، قرآن بغیر از آن چیز دیگری ندارد.
یعنی همین که شما می بینید، فقط منظور قرآن نیست، ولی می تواند منظور این باشد.
لذا همین سنگی که وارد جو می شود، همین سنگ، می تواند آن جن را که به ملا اعلی حرکت کرده که استراق سمع داشته باشد، طرد کند و این بعدی ندارد.
اما اینگونه نیست که بگوییم فقط و فقط این است که هر شهاب و سنگی دیدید، این دارد جن ها را پراکنده و دور می سازد.
همین سنگی که وارد جو می شود، آثاری دارد و نمی دانیم چرا آمد و چه دنبال می کند.
=-==
چرا این را می گوییم؟
بخاطر اینکه آیاتی هست حسابی در قرآن که دلالت دارند بر اینکه نجوم هستند که موجب حفظ هستند.
در دعای سمات دنباله اش چه بود؟
خلقت بها الکواکب و جعلتها نجوما و بروجا و مصابیح و زینۀ و رجوما.
پس کوکب است که رجم است.
در قرآن می فرماید سوره ملک
الذی خلق سبع سماوات طباقا... زینا السماء الدنیا بمصابیح و جعلناها رجوما
این مصابیح یعنی این سنگهایی که وارد جو می شود یا مصابیحی که در آیات دیگر بود؟
و زینا السماء الدنیا بمصابیح و حفظا ... ذلک تقدیر ...
بزینۀ الکواکب و حفظا من کل شیطان ...
خود آیات ذهن را می برد سراغ اینکه مصابیح رجوم هستند.
دعای سمات هم می گوید کواکب هستند که رجوم هستند.
حالا این شهب و سنگهایی که وارد می شوند، کوکب هستند یا نیستند؟
الان مردم به اینها می گویند کوکب. اگر ما به قرآن نسبت بدهیم که اینها کوکب هستند، آیا نسبت درستی داده ایم یا نداده ایم؟
ما نمی شود یک نگاه بدوی کنیم و با انسی که خودمان به آسمان داریم نظر بدهیم.
اگر کوکب رجم است، باید کوکب باشد، نه اینکه چیزی که دفعتا رد می شود را کوکب بدانیم.
علی ای حال
ما به قرآن نمی توانیم نسبت بدهیم آن چیزی را که خودمان دیده ایم.
البته این را بگویم که ما اگر این کار را کردیم، معذور هستیم، ولی تعبیر روایت :
که قرآن وارد می شود در صحنه قیامت در حالی که بکر است و هیچ از آن استفاده نشده است.
ویقال لقاری القرآن اقرأ و ...
=-=-
لذا ما برهانی نداریم که بخواهیم این چیزها را به قرآن نسبت بدهیم.

و الحمد لله رب العالمین
و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین