بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای شریف در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
037-تقریر جلسات مهر از آقای سوزنچی
مباحث مطرح شده در جلسه سه شنبه 15 مهر 93:
سوالی درباره رابطه آسمانها با هم.
- تبیین اینکه هیات بطلمیوس در مواردی تعارض صریح با قرآن دارد (اینکه کواکب زینۀ سماء الدنیا (پایین ترین سماء، سماء اول) معرفی شده در حالی که در هیئت بطلمیوسی کواکب متعلق به فلک ثوابت است که بالاترین سماء است؛ یا فسادناپذیری کواکب با آیه اذا الکواکب انتثرت)
- سوال: اگر سماوات سبع، آسمانهای ظاهری نیستند، چگونه جعل القمر فیهن نورا درست درمی آید؟
- بحثی درباره تاویل شمس و قمر و اشارات قرآنی به این نکته تاویلی در آیه: و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض ... فلما جن علیه الیل رای کوکبا ...
1) تعبیر «کذلک» و سپس «فـ »
2) شروع از لیل و کوکب (قابل مقایسه با دعای سمات بحکمتک التی خلقت بها الظمه و جعلتها لیلا). بقدری رویت کوکب عظیم است که قال هذا ربی.
3) تغییر تعابیر در مورد کوکب (لا احب الافلین)، قمر (لئن لم یهدنی ربی لاکونن من القوم الضالین: حیران می مانم)، شمس (هذا اکبر، فلما افل قال یا قوم انی بریء مما تشرکون)
4) تناسب کذلک نری در اول آیات با یا قوم انی بریء مما تشرکون، که نشان می دهد این شرک اشاره به افق بسیار بالاتری از شرک عادی دارد و ذره ای شرک در ابراهیم (ع) نبوده است زیرا لاینال عهدی الظالمین + ان الشرک لظلم عظیم
(اشاره ای به معذور بودن قدما در فهم خود با توجه به غلبه فهم رایج) اما معذور بودن دلیل بر توقف نمی شود. از اشارات قرآن باید استفاده کرد و جلو رفت. این حقایق رالااقل بعد از مرگ خواهیم دید (جنۀ عرضها السماوات و الارض) حداقل در آنجا منتظر باشیم که شمس و قمر دیگری ببینیم.
اشاره به شبهه کسی که می گفت حشر این همه آدم در کره زمین امکان ندارد: و اذا الارض مدت؛ زمین حشر را نباید در افق همین درک فعلی از زمین طلب کرد.
سوال درباره معنای ظاهری جعل القمر فیهن نورا.
پاسخ: تفسیر باطنی نفی تفسیر ظاهری نیست؛ به همان معنا که سبع طباقا صحیح است به همان معنا هم قمر فیهن صحیح است: معنای ساده و عرفی طباق: توجه به مدارات گوناگون اجرام سماوی، پس هرکدام در یک طبقه است و اتفاقا قمر نزدیکترین به ماست پس درون این طبقات قرار می گیرد.
- نکته: در آسمان هرجا صحبت از آسمان دنیاست اشاره به شمس و قمر نشده است
سوال از روایت فرشته ای که سرش در سماء هفتم و پایش درون ارضین است.
- این روایات نشان می دهند که اگرچه سماوات طباقند اما برای کسانی که در حجابند اینها از هم جدا می نماید وگرنه این عوالم برای هر مدرکی لزوما انعزال از هم ندارند.






*****************
تقریر جدید:















تقریر آقای شریف در انجمن علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=272.0
شریف
سه شنبه - 15 مهر 1393 - 12 ذی الحجه 1435جلسه438

بسم الله الرحمن الرحیم
سوال
قرآن می فرماید: آسمان را زینت دادیم به نجوم
روایات در خطبه امام رضا علیه السلام درباره غدیر، که آسمان هفتم را زینها بالعرش و الکرسی، آسمان چهارم را زینها ...
حالا
آیا احساس اینکه الان ما در آسمان دوم هستیم، نیاز به لطافت روحی داریم که آسمان دوم و سوم را سر در بیاوریم یا نه؟
جمعش چجور می شود با روایاتی که ملکی هست راسش در آسمان هفتم است، و پاش در زمین است.
پاسخ
حاصل حرف شما اینکه: رابطه آسمانها با همدیگه، و اینکه در آسمانهای هفتم، کوکب نداریم.
از چیزهایی که در ذهن من بوده وباید راجع به آن فکر شود، این است:
آیات شریفه قرآن عجائب درشان هست.
عده ای از روی غرض یا نادانی، قرآن تایید می کرده هیئت قدیم بطلمیوس را و حالا هم ثابت شده که آن رد شده است. پس معلوم می شود که قرآن وحی الهی نیست.
این از واضحات است که دروغ است.
کافی است یکبار انسان هیئت بطلمیوس را بخواند تا بفهمد که در تعارض کامل است با قرآن.
یکی از آنها این است:
در فلک دهم، فلک عاشر، اختلاف بینشان هست.
اما در فلک نهم، فلک اطلس است. یعنی همان مصحح حرکت شبانه روزی درش اختلاف دارند.
اما در فلک ثوابت که فلک هشتم است، اختلافی ندارند.
می گویند فلک هشتم، بالای زحل است. این را اختلافی ندارند.
حتما ثوابت بالای زحل است.
یک جا بیاورید یک کسی اهل فن باشد، گفته باشد فلک ثوابت زیر فلک زحل است.
چهارتا عناصر هستند: خاک ، آب، هوا، نار.
کرۀ النار، کرۀ الارض، کرۀ الماء، کرۀ الهواء این چهارتا عنصر تمام شد. اینها را به فلک تعبیر نمی کنند.
می روند بالا می شود: فلک القمر، فلک العطارد، فلک الزهره، فلک الشمس، فلک المریخ، فلک المشتری، فلک الزحل.
بالای زحل فلک الثوابت، یعنی صور فلکی.
اینها از مسلمات است.
بنابراین اینها برایشان واضح است که ستارگان ثوابت که زینت آسمان هستند، فلک هشتم هستند و بالای زحل هستند.

سوره فصلت:
فقضاهن سبع سماوات فی یوم، و اوحی فی کل سماء امرها.
امر هر یکی از هفت آسمان را وحی کرد. در همین جا می فرماید: و زینا السماء الدنیا بمصابیح
سماء الدنیا یعنی نزدیک ترین آسمان.

در جای دیگر می فرماید:
سوره صافات
انا زینا السماء الدنیا بزینۀ الکواکب.
خب
کی هست که بگوید وقتی به آسمان نگاه می کنیم، این همه ستارگان زیاد، منظور قرآن نیست، و منظور فقط زحل و مشتری و مریخ است.
اینها چند ستاره هستند که اصلا به حساب نمی آیند و خیلی وقتها در آسمان مشاهده نمی شوند.
اما ستارگان همیشه در آسمان هستند.
واضح است که کواکب مدنظر قرآن، همین ستارگان است.
در فرض آنها هم، نزدیک ترین آسمان فلک قمر است. (در هیئت بطلمیوس) یعنی عطارد اگر بخواهد زینت باشد نمی شود، چون در آسمان دوم است.
حالا وقتی به آیات نگاه کنیم می فرماید: این آسمان که زینت داده شده است، می فرمایید هشتمی است، چطور زینت دنیا باشد.؟ قرآن چقدر رسا می فرماید من حرف اینها را نمی گویم.
حالا این قرآن که اینطور با این بیان آشکار با هیئت بطلمیوس در می افتد، وقتی می خواهد درباره آسمانهای هفت گانه صحبت کند، می فرماید: جعل القمر فیهن نورا و جعل الشمس ضیاء
یعنی می گوید: در آسمان دنیا هرچه نگاه کنید، جز کوکب نخواهید دید.
پس شمس و قمر چیست؟
آیا می فرماید: وقتی از آسمان دنیا می رویم بالاتر، می توان نوری دید که اسمش قمر است و چیزی دید که اسمش شمس است.
کواکب هم که نجوما و بروجا و مصابیح ...
لذا در آیه ای که حضرت ابراهیم راجع بهشان هست: و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض فلما جن علیه اللیل
یادتان هست که عرض کردم که حکمتک التی خلقت بها الظلمه..
در این آیه هم می فرماید: اولا وقتی جن علیه اللیل، رای کوکبا
کذلک نری: کذلک یعنی چه؟ نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض فلما جن علیه اللیل رای کوکبا
آنقدر جلالت کوکب عظیم است که قال هذا ربی.
بعد که این ستاره که زهره بود، غروب کرد که
ستاره زهره را روز نمی شود دید.
یا نیم ساعت سه ربع بعد از غروب، یا نیم ساعت سه ربع قبل از غروب.
زهره وقت غروب بود.
خورشید غروب کرده بود، ماه هم نبود، رای کوکبا.
فلما رای القمر،
حضرت ابراهیم وقتی رای القمر بازغا، از آسمان اول گذشته بود و از آسمان دنیا گذشته بود.

(6) الأنعام : 77 فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِني‏ رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّين‏
برای قمر نفرمودند هذا اکبر.
(6) الأنعام : 78 فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَري‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُون‏
اما برای خورشید فرمودند: هذا اکبر.

در باطن آیه هم مطالبی هست که اشاره می کند.
اگر صرفا این بود که انی بریء مما تشرکون.، پس چطور این را می زنید به اول آیه که نری ملکوت السماوات و الارض.
این منظور معرفت بود. یعنی روز اول هم محال بود که ذره ای شرک در وجود حضرت ابراهیم پیامبر خدا راه بیابد.
محال بود حتی در شکم مادر، ذره ای و درصدی شرک وجود داشته باشد.
این اشاره ای است به این که من یه جاهایی وقتی می گویم شمس و قمر، منظوری دارم که از آسمان اول بالاتر است.
ذهن شما نرود به سمت شمس و قمر متعارف خودمان.
البته اگر برود هم مانعی نیست.
وقتی شیخ بهایی فرمودند: درباره ثوابت اطلس، که: هما العرش و الکرسی فی لسان الشرع، بعضی از علمای معاصر، تند شدند به علمای ماضین.
ایشان گفتند: ما قبول داریم که شما معذور بودید در اینکه باید علم فلک و نجوم را می خواندید، ولی معذور نبودید که تطبیق بدهید فلک ثوابت را بر عرش و کرسی آن هم از لسان شرع.
در حالیکه اینگونه نیست.
احتمال اینکه بگوییم شیخ بزرگی مثل شیخ بهایی، معذور نیست، وجود ندارد. معذور است. ولی دستگاه قرآن اینگونه است، که در عین حال که معذور هستیم از شمس و قمر، شمس و قمر بفهمیم، اما اینجا نایست، بلکه ذهنت نرود سراغ این. بلکه منتظر باشد که اگر از اینجا رفتی، شمس و قمر دیگری هم ببینی.
وقتی وارد عالم بالاتری می شوی، چیز دیگری ببینی.
یک اقایی شبهه کرده بود که فردا که قرار است خدا همه را محشور کند، خاک کرده زمین کم می آید. تا چه برسد به اینکه اذا الوحوش حشرت.
آیا باید اینجور بفهمیم.
وقتی بنا باشد که عالم برود در زمان حشر، این زمین هم متناسب با آن وسعت پیدا میکند. و اذا الارض مدّت و القت فیها...
یوم تبدل الارض ...
زمینی می شود با بستر ارض چهارم با میلیاردها سال عمر.
اون صحنه، صحنه ای که کل زمین را می آورد. و اذنت لربها و حقت.
این از آنهایی است که در رد کامل هیئت بطلمیوس است.
اذا الکواکب انتثرت. این رد صریح هیئت بطلمیوس است که می گوید: کواکب قدم زمانی دارند و از بین نمی روند.
=-=
الم تروا کیف خلق الله سبع سماوات طباقا و جعل القمر ...
یکی از سوالاتی که مدتی در ذهن من بود این بود که سبع سماوات از مباحث سنگین بوده است آنگاه قرآن به راحتی می فرماید: آیا ندیدی؟
دنباله آیه می فرماید: انبتکم من الارض نباتا. چقدر زیباست.
نظیر همین آیه شریفه می فرماید:
الله الذی خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن ینتزل .

حضرت در آن روایت فرمودند در غرر الحکم

تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 231
4622 صُوَرٌ عَارِيَةٌ عَنِ‏ الْمَوَادِّ عَالِيَةٌ عَنِ الْقُوَّةِ وَ الِاسْتِعْدَادِ تَجَلَّى لَهَا فَأَشْرَقَتْ وَ طَالَعَهَا فَتَلَأْلَأَتْ وَ أَلْقَى فِي هُوِيَّتِهَا مِثَالَهُ فَأَظْهَرَ عَنْهَا أَفْعَالَهُ وَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ ذَا نَفْسٍ نَاطِقَةٍ إِنْ زَكَّاهَا بِالْعِلْمِ وَ الْعَمَلِ فَقَدْ شَابَهَتْ جَوَاهِرَ أَوَائِلِ‏
تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 232
عِلَلِهَا (218/ 4).

فرد یهودی آمد خدمت مولا و عرض کرد اگر شما فلسفه یاد بگیرید خیلی خوب است. ...(روایت استخراج شود.)
=-=
بشر از روز اول تا حالا شک نکرده که ثوابت بالای فلک زحل است.
طباق هیئت بطلمیوس را نمی گوید.
ممکن نیست عطارد و قمر در یک مدار با یک فاصله ای از من بگردند.
این از واضحات است.
یکی از معانی عرفی طباق که برای همه قابل فهم بوده است این بوده است.
این یک جور طباق است.
اگر این طباق است، و هفت این است، فیهن در قرآن درست است.
ما باید از ظاهر آیه هم دست بر نداریم، یک مفهوم عرفی که همه می فهمند.
سبع سماوات طباقا
فلک آخر، اطلس است. مثل خود اسم اطلس که نقطه ندارد، آن فلک آخری هم که اطلس است کوکب ندارد.
این فلک درش از قدیم اختلاف هست.
=-=-
قرآن تاکید می فرماید: کواکب مال سماء دنیا هستند.
اما وقتی صحبت آسمان دنیا است، هیچ کجا اسم شمس و قمر نیست.
این خیلی جالب است.
صحبت زینت است و کواکب.
البته بعض اصطلاحاتی که در کتابهای قدیم می آید آنها حاضرند به قمر و شمس بگویند کوکب.
ولی در عرف اینگونه نیست. در اصطلاح هیئت می گویند: کوکب های سیاره هفت گانه.
در عرف اینگونه نیست، کوکب یعنی ستاره. شمس و قمر را ستاره نمی دانند.
یک جا بیاورید که عرف عرب، به ماه بگویند کوکب.
لذا این اشاره ای است از قرآن که وقتی اسم سماء دنیا را می آورم، اسم شمس و قمر را نمی آورم.
=-=-=
روایت دارد که ملکی دارد خداوند که سرش در آسمان هفتم و پاش در زمین است.
این روایت یکی از بهترین نکته های معرفتی را حضرت فرموده اند.
جوابش این است: که برای آنهایی که در دار حجاب هستند، این آسمان ها و زمین جدا هستند.
حضرت می فرمایند: برای مدرکی که در حجاب است، این را جدا می داند، پس معلوم می شود که واقعیت این عوالم می تواند به گونه ای باشد که اینها جدای از هم نباشند.
=-=
سوال
این روایت که حضرت می فرمایند: از نور امام حسن علیه السلام، خورشید و ماه خلق شده است. این چگونه است؟
جواب
حضرت فرمودند:

بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏27 ؛ ص45

6- خص، منتخب البصائر ير، بصائر الدرجات مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ إِنَّ مِنْ وَرَاءِ شَمْسِكُمْ‏ هَذِهِ‏ أَرْبَعِينَ عَيْنَ شَمْسٍ مَا بَيْنَ شَمْسٍ إِلَى شَمْسٍ أَرْبَعُونَ عَاماً فِيهَا خَلْقٌ كَثِيرٌ مَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ أَوْ لَمْ يَخْلُقْهُ وَ إِنَّ مِنْ وَرَاءِ قَمَرِكُمْ هَذَا أَرْبَعِينَ قَمَراً مَا بَيْنَ قَمَرٍ إِلَى قَمَرٍ مَسِيرَةُ أَرْبَعِينَ يَوْماً فِيهَا خَلْقٌ كَثِيرٌ مَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ أَوْ لَمْ يَخْلُقْهُ قَدْ أُلْهِمُوا كَمَا أُلْهِمَتِ النَّحْلُ لَعْنةَ الْأَوَّلِ وَ الثَّانِي فِي كُلِّ وَقْتٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ قَدْ وُكِّلَ بِهِمْ مَلَائِكَةٌ مَتَى لَمْ يَلْعَنُوهُمَا عُذِّبُوا «1».
________________________________________
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.

این وراء چه ورائی است؟
ورائی که با سفینه بروید بالا؟
نه؟
این رواء یک وراء ملکوتی است که یعنی: بالای این شمس عوالمی است که در آنها هم شمس هست.
ما خبر نداریم، باید خدا ما را ببرد در آن عوالم.
علی ای حال، فرمایش شما اینگونه است که راه باز می شود که هر چیزی را جای خود بگذاریم، نه اینکه ظاهر را فدای باطن کنیم و باطن را فدای ظاهر کنیم.
ما اول باید ظاهر آیه را همانطور که عرف عام می فهمد، بفهمیم . از عرف عام فاصله فهمی نگیریم. بلکه آنچه که عرف عام می فهمد را درجه و پله ای قرار دهیم که با آن برویم بالاتر.
از همین چیزی که ظاهر آیه شریفه است بفهمیم.
گاهی اوقات طرف ظاهر یک آیه را معنای بالایی می کند، بعدا می فهمد که دلیل این تعبیر و تفسیرش این بود است که ظاهر آیه را نفهمیده است.
بنابراین ابتدا باید ظاهر را بفهمیم و بعد آن را پله قرار دهیم، برای رسیدن به درجات بالاتر.

و الحمد لله رب العالمین
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین