بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای شریف در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
037-تقریر جلسات مهر از آقای سوزنچی
مباحث مطرح شده در جلسه شنبه 5 مهر:
-سخن ابن ندیم درباره ابن مجاهد و ابن شنبوس
- نقل سخن اعمش در کتاب ابن مجاهد: اهل کوفه قبلا عموما با قرائت ابن مسعود مانوس بودند و با قرائت زید بن ثابت (مصحف عثمانی) بیگانه؛ اما الان (بعد از حدود20-30 سال) بالعکس شده است.
- بحثی درباره شخصیت ابن مسعود و تغییر موضع وی در زمان عثمان.
- اشاره محددی به روایت علی نجومه نجوم.




*****************
تقریر جدید:















تقریر آقای شریف در انجمن علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=272.0
شریف
شنبه - 5 مهر 1393 - 2 ذی الحجه 1435جلسه 432
نجوم دو سه جمله ای نیست بماند برای جلسه بعد
کتاب سر دلبران حاج آقا مرتضی حائری
حاج آقا هم نقل می کردند.
می گوید آخوند اردکانی از علمای معروف بودند و شبهه اعلمیت با شیخ انصاری داشتند.
وقتی به ایشان می گفتند می خواهیم از شما تقلید کنیم، می گفت: من و تقلید؟ من اهل فسق و فجورم!!
فسق و فجورش هم این بود که از نجف که به کربلا می رفت، هر مغازه ای می دید وارد می شد و شوخی و بگو و بخند می کردند.
ایشان حبس البول داشتند.
آب که می خوردند خیلی اذیت می شدند.
خانواده هم مواظب بودند که ایشان آب زیاد نخورند.
یک وقتی در اتاق نشسته بودند و طوریشان هم نبود، گفتند این کوزه آب را بیار.
صبیه آورد داد دست بابا.
تا آخر کوزه را خوردند.
اینها همه نگران که الان دوباره گرفتار می شوید.
تا آخر که خوردند، گفتند: آب خوبی خوردیم، مردن خوبی هم می کنیم.
دراز کشیدند و تمام کردند.
=-=
حاج آقا می گفتند: پسر آسید عبدالغفار مازندرانی نقل می کرد که پدرم یک شب گفت نمازم را که خوندم، شام را که خوردم، روایت هم داریم من کان آخر کلامه لا اله الا الله، دخل الجنه.
سه مرتبه گفته بود بعد تمام کرده بود.
=-=-
حتی گاهی می شود، و دور نیست از حیث ضوابط عادی، بعضی غذاها در نزد روح، - از حیث نورانیت جای خودش - در سهولت مرگ کمک بکند.
=-==
بعضی چیزها را دوباره تکرار می کنم.
دوتا مطلب یادداشت کردم از فهرست ابن ندیم.
ابن ندیم، سنی ها می گویند شیعی است. ولی او سنی است. اما سنی حرّی است و خیلی تضییقات وتنگ نظری آنها را ندارد.
چون بعضی حقایق را گفته است، به او گفته اند شیعی است.
ابن ندیم، اطلاعات وسیعی داشته است و رفتارش هم باز بوده است.
در فهرست ابن ندیم ص 50 جمله جالبی دارد.
این یکی از جاهایی است که فی الجمله دلالت بر عرض ما دارد.
می گوید:
تعریفهایی برای ابن مجاهد می آورد:
ثاقب الفطنه یعنی زیرکی نافذی داشته است.
درباره ابن شنبوذ می گوید: کان دیّنا، فیه سلامۀ و حمق، توفی فی محبسه بدار السلطنه
می گوید: ابن شنبوذ در حبس خودش در دارالسلطنه وفات کرد.
ذهبی درباره ابن شنبوذ می گوید: حقش نبود با یک قاری قرآن اینگونه برخورد کنند.
بعد ابن ندیم می گوید: فدعا علیه بقطع الید (آن وزیر را نفرینش کرد که خدا دستت را قطع کند) بعد در نتیجه دستش در اثر این نفرین، چند صباحی قطع شد. و این خیلی اتفاق عجیبی بوده است.
این نشان دهنده این است که اینها برنامه ای داشتند که چاره ای نداشتند الا اینکه به او ظلم کنند.

خیلی جالب است.
یک چیزهایی در تاریخ بماند که آیندگان بگویند ابن شنبوذ نفرین کرد و دست آن وزیر قطع شد.

=--
اعمش از قراء و بزرگان اهل تسنن است.
دو تا
کتاب السبعه فی القرائات مال ابن مجاهد است.
او که خودش مسبع السبع است، کتاب دارد هم در شواذ که از بین رفته است. اما یک کتاب در اصل توضیح قرائات دارد به نام السبعه فی القرائات.
ص 67 وقتی درباره کوفه صحبت می کند چیزهای جالبی می گوید:
با بحثهایی که درباره ابن مسعود داشتیم کنار هم بگذارید جالب است.
می گوید:
قرائت اهل کوفه، عامه شان طبق قرائت ابن مسعود بود.
بعد از اعمش نقل می کند: ادرکت قرائت اهل کوفه ... ما یقری بها الا الرجل او رجلان. من وقتی رفتم کوفه، همانطوری که امروز قرائت عثمان در اختیار شماست (قرائت زیدبن ثابت) و قرائت ابن مسعود در اختیارتان نیست، در کوفه برعکس بود، قرائت همه طبق ابن مسعود بود و فقط یک نفر یا دو نفر قرائت عثمان را اختیار کرده بودند.

قبلش این را می گوید.
می گوید میدانید چرا قرائت ابن مسعود رایج بود؟
چون خیلفه دوم، ابن مسعود را فرستاد کوفه برای تعلیم قرآن.
یعنی نماینده عمر بود.
حالا اینکه چطور رفته بود، آیا مثل سلمان با اذن امیرالمومنین بوده یا خیر؟ ما نمی دانیم.
حالا
وقتی به عنوان نماینده عمر رفته، یعنی همینجوری نرفته است.
کل کوفه تحت سیطره او بود، زمان عثمان هم همینجوری.
=-=-
من از اینجا یاد حرف عثمان افتادم که:
وقتی عثمان زید را آورد و مصحف را نوشت، همه جلویش مقابله نکردند. امیرالمومنین یه مقدار مختصری از کلمات حضرت در اینخصوص به ما رسیده است.
همه اهل بیت بلاریب دستور دادند که کاری نکنید به قرآن بی احترامی نشود.
حتی زمان قدرت امیرالمومنین علیه السلام، باز هم اجازه ندادند و فرمودند: ان القرآن لا یحاج ... الیوم.
با اینکه حضرت تذکر دادند طلح المنضود، طلح نیست و طلع است.
اما اجازه ندادند کسی بخواهد با این حرفها برود میدان و با اینها قرآن را تخطئه کند.
حالا حرف عثمان
وقتی که عثمان مصحف زید را خواست و نوشت و پخش کرد، تنها کسی که جلوی او ایستاد، ابن مسعود بود.
ابی نایستاد، امیرالمومنین نایستاد و صاحب صحابه نایستاد.
هر شش نفری که شورای خلیفه نبودند با اینکه 5 نفرشان مصحف داشتند ولی اعتراض نکردند.
الستۀ ... فی الشورا لهم مصحف.
ابن مسعود رئیس و قاری کوفه بود. وقتی خواست عثمان، مصحف زید را بیاورد بیرون، داد می زد، مصاحفتان را قایم کنید.
میگفت: این زید بن ثابتی که عثمان، مصحفش را آورده است، در پشت پدرش بود و من همراه پیامبر بودم.
عثمان چه جواب داد:
گفت: همان روزی که عمر و ابوبکر هم مصحف ها را جمع کردند و تدوین کردند و پیش حفصه بود، آن ها هم زید را صدا کردند. و چطور تو آن روز اعتراض نکردی که جوان بود؟
جواب چیست؟
ابن مسعود می فهمید که اگر زمان عمر حرفی می زد نابود می شد.
برای فهمیدن این مسئله، کلام ابن ابی الحدید را ببینید درباره برخورد مولا علیه السلام با عایشه
در جلد 17 ابن ابی الحدید می گوید:
اگر این کاری که عایشه با امیرالمومنین و برعلیه حضرت خروج کرد، با خلیفه دوم عمر کرده بود و عمر بر او پیروز شده بود، لقتلها و مزقها اربابا اربابا و لکن علیا حلیما کریما.
=-=-=
بعضی قضایا حکمت درش هست.
زن و شوهری با هم زندگی می کردند و شوهر کور بود.
وضعشان خوب بود.
مدتی اوضاع خراب شد تا وقتی که دیگر همه چیز زندگی تمام شد.
یک روز صبح، شوهر خواست با همان وضعیت بیرون برود، گفت: در خانه هیچ چیزی نداریم حتی نان.
وقتی برگشتی یه لقمه نان بیاور.
رفت و آمد دید چیزی نیاورده.
برگشت به خانه
رفت در را باز کند دید این هیچ چیزی دستش نیست.
گفت: نان کو؟
گفت: گیرم نیامد.
گفت: چشمت هم که کور است!!!
گاهی خیلی از مسائل اینگونه است.
وقتی تبلی السرائر می شود می بینیم وقتی این طرف بود نه کور بود و نه ایرادی داشت، اما وقتی بر می گردد، می بینیم خیلی چیزها رو می شود.
حاج آقا مکرر در مکرر می گفتند:
یکی از علمای بزرگ می گفته: من خدا را متعدد در متعدد شکر می کنم که صدر اسلام نبودم. به خاطر اینکه به ما گفته اند: ارتد الناس الا ثلاث سلمان و ابوذر و مقداد.
من وقتی به خودم نگاه می کنیم می بینیم من یکی از این سه تا نبودم، پس شکر خدا ما آن زمان نبودیم.
=-=-
ما الان با این بحث ها نمی خواهیم خودمان را تزکیه کنیم و آنها را تخطئه کنیم.
بلکه می خواهیم مسئله را بفهمیم و به خدا پناه ببریم از کار آنها. و دیگران را باز بداریم از طریق آنها
حاج آقا این اواخر هم زیاد این را می گفتند:
می گفتند: امید است اگر کسی هر روز صد مرتبه لعن کند هر کسی که این فتنه ها را در اسلام انداختند و مفسدین اصلی را لعن کند، خدا از آثار کارهای آنها دورشان کند. اسم هم لازم نیست ببرد. بگوید آن کسی که فی علم الله موسس فساد بوده است را خدا لعنتش کند.
من هم به ذهنم می آمد که شاید نظر دارند به لعن زیارت عاشورا، ولی عبارتشان این بود.
علی ای حال این توضیحی بود که ابن مجاهد می دهد در کتابش و رسیده به حال، می گوید عامه اهل کوفه قرائت ابن مسعود را می خوانده اند.
چه طور شده که امروز، و معجزه است ، که ابن مسعود می گوید: کنا نقراء علی عهد النبی یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک ان علیا مولی المومنین ...
این حرف را کی زده است؟
او از طرف عمر آمد کوفه، کی گفته است؟ آن روزگار؟
او که خلافت امیرالمومنین را هم ندید و زمان عثمان وفات کرد.
شاید این تعبیر مال وقتی بوده است که مقداری توبه کرده بود و مثلا با عثمان مشکل پیدا کرده بود.
شاید مال قبلش از دوره عثمان بوده است.
یعنی ابن مسعود هم همین مصحف که نزد حفصه بود، را عثمان بعدها آتش زد و حاضر نشد بماند.
=-=-=
یادمان نرود که راجع به قرآن کریم داریم بحث می کنیم.
قرآنی که مصحف شریف نشان دهنده آن قرآ« است.
این قرآن محکمات و متشابهات دارد و حروف مقطعه دارد.
همین سنی ها که این همه برای قرآن کار می کنند، استخاره ندارند.
شیعیان که اینها می گویند سر و کار با قرآن ندارند، سر و کارشان دائم با این مصحف است.
استخاره می گیرند.
شبهای قدر که قرآن بر سر می گیرند و می گویند فیه اسمک الاکبر. حتی اگر یک برگ قرآن بر سرشان باشد، و درست هم می گویند.
یکی از چیزهایی که قرار شد با هم برویم جلو، نکته ای بود که پیامبر در جواب مقداد فرمودند در فضیلت قرآن، فرمودند: له نجوم، و علی نجومه نجوم.
عرض کردیم این عبارات در دو جا آمده است.
یکی در منتخب البصائر آمده است.
یک عبارت در ج 53 بحار ص 80 آمده است.
مرحوم مجلسی در توضیح عبارت لهما نجوم چنین می فرمایند:
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏53 ؛ ص88
و المراد بالاسمين الأعلين محمد و علي صلوات الله عليهما و لهما نجوم أي سائر أئمة الهدى و على نجومهما نجوم أي على كل من تلك النجوم دلائل و براهين من الكتاب و السنة و المعجزات الدالة على حقيتهم و يحتمل أن يكون المراد بالاسمين الكتاب و العترة.
________________________________________
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
در جلد 30 ص 41 هم روایت دارد.
در ص 44 مرحوم مجلسی در توضیح اسمین الاعلیین می گوید:
گ=-=-
چند آیه هم گفتیم.
در آیه شریفه می فرماید: فلا اقسم بمواقع النجوم. ...
در سوره مبارکه نجم بود: و النجم اذا هوی .. ما ضل صاحبکم
دیگر
علامات و بالنجم هم یهتدون
حالا
رابطه نجم با نجوم و چیزهای دیگر چه جوریه است.
از سابق در ذهنم این سوال بوده است، این جمله ای که در دعای مبارک سمات است. دعای سمات از دعاهای عادی نیست. یک جمله ای دارد بعدش دارد که لا یعلم تفسیرها ...
یک جمله ای در این دعای مبارک هست، سوال و عبارت را می گویم جواب و فکرش با شما.
وَ بِحِكْمَتِكَ الَّتِي صَنَعْتَ بِهَا الْعَجَائِبَ وَ خَلَقْتَ بِهَا الظُّلْمَةَ وَ جَعَلْتَهَا لَيْلًا وَ جَعَلْتَ اللَّيْلَ سَكَناً وَ خَلَقْتَ بِهَا النُّورَ وَ جَعَلْتَهُ نَهَاراً وَ جَعَلْتَ النَّهَارَ نُشُوراً مُبْصِراً وَ خَلَقْتَ بِهَا الشَّمْسَ وَ جَعَلْتَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَ خَلَقْتَ بِهَا الْقَمَرَ وَ جَعَلْتَ الْقَمَرَ نُوراً وَ خَلَقْتَ بِهَا الْكَوَاكِبَ وَ جَعَلْتَهَا نُجُوماً وَ رُجُوماً وَ بُرُوجاً وَ مَصَابِيحَ وَ زِينَةً وَ جَعَلْتَ لَهَا مَشَارِقَ وَ مَغَارِبَ
می گوید خدایا عجائب را با حکمت خودت خلق کرد و ... خلقت بها الکواکب و بعد برای آن نجوم و رجوم و بروج و مصابیح و زینت قرار دادی.
بعد دوباره و جعلت لها مشارق و مغارب و بعد و جعلت لها
ببینید آیا این کمک می کند به معنای نجم یا خیر؟
در این تامل کنید.
و الحمدلله رب العالمین
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.