بسم الله الرحمن الرحیم

(24)هلال‌--تأليف حجة الاسلام و المسلمين على زمانى قمشه‌اى (معاصر)

فهرست علوم
فهرست فقه
كتاب الصوم
مباحث رؤیت هلال-كتاب الصوم




رؤيت هلال؛ ج‌2، ص: 1193
(24) هلال‌
تأليف حجة الاسلام و المسلمين على زمانى قمشه‌اى (معاصر)

رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1195‌
فصل اول: ماه و سال قمرى‌
قرآن كريم از ماه، هلال، منازل ماه و ... بارها سخن به ميان آورده و ذيل هر آيه هدفى را تعقيب كرده است؛ از جمله: هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيٰاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنٰازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسٰابَ مٰا خَلَقَ اللّٰهُ ذٰلِكَ إِلّٰا بِالْحَقِّ «1».
و فرمود: فٰالِقُ الْإِصْبٰاحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْبٰاناً ذٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ «2».
هم چنين فرمود: يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوٰاقِيتُ لِلنّٰاسِ وَ الْحَجِّ ... «3».
و فرمود: الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبٰانٍ «4».
بر اين پايه نخست تذكر امورى چند لازم به نظر مى‌آيد:
1. مدار حركت زمين برگرد خورشيد عبارت است از: صفحۀ منطقة البروج.
2. گردش نجومى ماه به دور كرۀ زمين از مغرب به مشرق برابر 27 روز و تقريبا 8 ساعت، و مدت گردش هلالى آن برابر است با مدت ياد شده به اضافۀ حركت كره زمين كه مجموعا 29 روز و تقريبا 13 ساعت (يك ماه هلالى) است. ماه هر درجه را در دو ساعت طى مى‌كند.
3. روز و شب: ابتداى روز و شب نزد عرب و مسلمانان عبارت است از: آغاز حركت‌
______________________________
(1). يونس (10): 5.
(2). انعام (6): 96.
(3). بقرة (2): 189.
(4). رحمن (55): 5.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1196‌
يك متحرّك (چون خورشيد يا ماه) از افق مغرب تا رسيدن فردا به همان حال (مغرب)؛ بنابراين شب، قبل از روز است؛ زيرا حساب روز، ماه و سال آنان با رؤيت هلال است.
4. سال و ماه قمرى: فاصلۀ زمانى دو تقارن پى‌درپى خورشيد و ماه، «ماه قمرى» ناميده مى‌شود و با گردش يك سالۀ زمين گرد خورشيد، ماه نيز دوازده دور به فاصلۀ مزبور برگرد زمين گردش دارد كه هلال آن ديده مى‌شود، اين دوازده دور گردش ماه را اصطلاحا يك «سال قمرى» مى‌نامند.
مقدار متوسط يك سال قمرى برابر است با 354 روز و 8 ساعت و 48 دقيقه. كسر يك روز، برابر است با 48014000، رابعه، اين كسر نسبت به يك روز برابر است با 36666/ 0 بنابراين يك سال قمرى برابر است با 367/ 354 روز.
تاريخ رسمى اسلام بر پايه گردش ماه استوار است، ملت چين نيز از زمان‌هاى بسيار دور و پيش از تولد حضرت مسيح عليه السّلام محاسبات خود را بر اساس گردش ماه استوار ساخته، سال قمرى گاه‌شمار آنان به حساب مى‌آمده و تاكنون نيز بر اعتبار خود باقى است.
بنابراين، رؤيت ماه نشانۀ آغاز ماه و سال قمرى است و هر دوازده ماه به نام‌هاى:
محرّم، صفر، ربيع الأوّل، ربيع الآخر، جمادى الأولى، جمادى الآخرة، رجب، شعبان، رمضان، شوّال، ذو القعده، و ذو الحجّة تشكيل دهندۀ يك سال قمرى اصطلاحى و بر دو گونه‌اند:
الف) ماه‌هاى قمرى وسطى: يك ماه قمرى وسطى برابر است از فاصله بين دو تقارن متوالى ماه و خورشيد و يا دو مقابله متوالى، و يا وقوع آن دو در يك خط نصف النهار كه فاصلۀ آن 29 روز و 12 ساعت و 48 دقيقه است، و چون ضبط آن بر عموم مردم دشوار است، منجّمان در اين روش تعديلات تقويمى را در نظر نمى‌گيرند و ماه‌هاى فرد را سى روز و ماه‌هاى زوج را بيست و نه روز به حساب مى‌آورند، با اين استثنا كه يازده بار در مجموع سى سال ذو الحجّه را سى روز مى‌شمرند؛ اين سال‌ها عبارتند از: 2، 5، 7، 10، 13، 15، 18، 21، 24، 26، 29.
دليل اين كار آن است كه يك سال قمرى برابر است با 354 روز و 5/ 1 و 6/ 1 روز، و عدد «سى» كوچك‌تر عددى است كه داراى 5/ 1 و 6/ 1 عدد صحيح است. جمع اين دو كسر با هم يازده مى‌شود، پس در مدت سى سال، كسرها، يازده روز كامل مى‌گردند، از اين رو در سى سال‌



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1197‌
بايد يازده بار ذو الحجّه «كبيسه» يعنى سى روز به حساب آيد، بنابراين چنين داريم:
دقيقه 1440 دقيقه 60* 24 ساعت‌
5/ 1 دقيقه 288 5 <> 1440 دقيقه‌
6/ 1 دقيقه 240 6 <> 1440 دقيقه‌
كسر يك روز دقيقه 528 240+ 288‌
دقيقه 48، ساعت 8 دقيقه 60 <> 528 دقيقه‌
دقيقه 15840 سال 30* 528‌
روز 11 1440 <> 15840‌
امضاى شرع: در منابع دينى ما رواياتى به چشم مى‌خورند كه به نظر مى‌رسد سال و ماه‌هاى «قمرى وسطى» مورد امضا و تأييد قرار گرفته باشند؛ از جمله امام صادق عليه السّلام مى‌فرمايد:
خداوند تبارك و تعالى دنيا را در شش روز آفريد. آنگاه خلقت را قطع كرد. سال 354 روز است. شعبان هرگز تمام (يعنى سى روز) نيست. به خدا سوگند رمضان هرگز ناقص (يعنى 29 روز) نيست- امر فريضه هيچ‌گاه ناقص نيست- زيرا خداى عزّ و جلّ مى‌فرمايد: ... وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ ... «1»، شوال 29 روز است. ذو القعده سى روز است؛ زيرا حق تعالى مى‌فرمايد: وَ وٰاعَدْنٰا مُوسىٰ ثَلٰاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْنٰاهٰا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقٰاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ... «2» ذو الحجّه 29 روز و محرّم سى روز است. سپس ماه‌ها، بعد از آن يكى تام و ديگرى ناقص است. «3»‌
فقهاى بزرگوار از سويى اين گونه احاديث را مخالف با واقع يافتند؛ زيرا مشاهده كردند كه ماه رمضان مثلا گاهى ناقص (29 روز) است.
از سوى ديگر، براى كنار گذاشتن آن‌ها هم دليل قانع كننده‌اى نداشتند، از اين رو حمل بر تقيّه و امثال آن كردند «4».
______________________________
(1). بقره (2): 185.
(2). اعراف (7): 142.
(3). الكافى، ج 4، ص 78، كتاب الصيام، باب نادر، ح 2.
(4). ر ك: دروس معرفة الوقت و القبله، ص 527 و بعد.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1198‌
حال آن كه جايى براى اين گونه حمل‌ها وجود ندارد؛ زيرا براى همۀ مسلمانان اعم از عامّه و خاصّه ثابت است كه ماه رمضان مثلا گاهى ناقص است، لذا دليلى بر اين حمل‌ها باقى نمى‌ماند جز آن كه بگوييم: شارع مقدس در مقام بيان ماه و سال وسطى بوده است.
از اين رو منافات ندارد كه ماه‌هاى قمرى گاهى چند ماه متوالى و پى‌درپى 29 يا سى روز واقع شوند، چنان كه خواهد آمد.
ب) ماه‌هاى شرعى: اهل شرع ماه‌هاى قمرى را از «رؤيت هلال» تا رؤيت هلال ديگر محاسبه مى‌كنند. «بيرونى» بر آن است كه امكان دارد دو ماه پيوسته تمام باشد و تا سه ماه پيوسته ناقص رؤيت شود؛ «1» ولى صاحب زيج بهادرى پس از محاسبه‌اى دقيق مى‌نويسد: «و ممكن است چهار ماه متوالى هر ماه سى روز و سه ماه متوالى هر كدام بيست و نه روز واقع شود» «2» زيرا فرآيند محاسبات دقيق تعديلات، چنين نتيجه‌اى را به بار خواهد آورد.
5. هرگاه نور كوكب بزرگى چون خورشيد بر كواكب كوچك‌تر از خود هم چون ماه، زمين و ساير سيّارات بتابد، طرف نورانى آن‌ها كه برابر خورشيد قرار گرفته است بيشتر و بزرگ‌تر از طرف تاريك آن‌هاست كه برابر خورشيد قرار نگرفته است. از اين رو يك سايۀ مخروطى كشيده و طولانى پديد مى‌آيد، قاعدۀ اين سايۀ مخروطى، دايرۀ كوچكى است كه به عنوان فصل مشترك نور و ظلمت قرار دارد، و چون زمين مثلا در هر شبانه روز يك دور گرد خود مى‌چرخد آن سايۀ مخروطى نيز دائما دور زمين در گردش است كه ما آن را «شب» مى‌ناميم.
6. طول و عرض: از ديدۀ ناظر زمينى هر روز مركز جرم خورشيد از دواير نصف النهار شهرها و نقاط زمين مى‌گذرد و يكى از آن‌ها به عنوان «مبدأ طول» از نصف النهار «گرينويچ» انگلستان مى‌گذرد.
دايرۀ استوا نيز به عنوان «مبدأ عرض» بلاد مورد اتفاق جهانيان قرار گرفته و از دو سوى شمال و جنوب تا قطب‌ها؛ يعنى تا 90 <> عرض‌ها، امتداد دارد.
______________________________
(1). التفهيم، ص 220؛ سى فصل، فصل سوم.
(2). زيج بهادرى، ص 50.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1199‌
7. مى‌دانيم كه صفحۀ افق حقيقى از مركز كره زمين مى‌گذرد و افق حسّى، محلى و مرئى عبارت است از: بزرگ‌ترين دايرۀ صغيره‌اى كه از ديد ناظر بر سطح زمين گذشته و با افق حقيقى موازى است.
8. مى‌دانيم كه ماه در حال اقتران با خورشيد بيش از نصف نورانى آن برابر خورشيد و نيمۀ كوچك‌تر و تاريك آن رو به زمين است كه ديده نمى‌شود، از اين رو گفته مى‌شود: ماه در «محاق» است. در اين حالت اگر مركز جرم زمين، ماه و خورشيد در يك خط قرار گيرند خورشيد گرفتگى پيش مى‌آيد، و اگر ماه در شمال يا جنوب خورشيد قرار گيرد- چون ماه تا بيش از 5 درجه از منطقه البروج عرض مى‌گيرد- محاق صورت مى‌گيرد بدون كسوف، اين حالت هر ماه يك بار اتفاق مى‌افتد.
ماه پس از دور شدن از خورشيد و خروج از تحت شعاع آفتاب، نخست به شكل هلال و يك تيغۀ بسيار باريك ديده مى‌شود و سپس به تدريج با فاصله گرفتن بيشتر بر پهنه باريك آن افزوده شده تا به حالت تربيع و سپس به حالت بدر (ماه كامل) درآيد. (نگ:
شكل زير).
<>



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1200‌
فصل دوم: اسباب اختلاف رؤيت‌
1. اختلاف طول شهرها‌
هر شهر و بلدى كه طول آن نزديك‌تر به مبدأ طول (گرينويچ) باشد در بسيارى اوقات امكان رؤيت در آن بيش از شهر و نقاطى است كه طول شرقى آن‌ها زيادتر از مبدأ مزبور باشد؛ يعنى در بلاد غربى‌تر امكان رؤيت بيش از بلاد شرقى است، گرچه در عرض با هم مساوى باشند؛ مثلا در مراكش امكان رؤيت بيش از تهران و مشرق زمين است.
2. اختلاف عرض شهرها‌
الف) دورى بعد «معدّل النهار» از منطقة البروج و نزديك شدن به آن، در كوتاهى و بلندى شب و روز تأثيرى شايسته دارد. بر اين پايه، اگر دو شهر در طول و عرض برابر باشند، امّا يكى در نيم‌كره جنوبى و ديگرى در نيم‌كره شمالى قرار گرفته باشد اين امكان هست كه در يك روز معيّن هلال در شهر اوّل ديده نشود و در شهر دوم رؤيت گردد؛ مثلا شهر اوّل داراى 35 <> عرض جنوبى و شهر دوم در عرض 35 <> شمالى باشد در اين فرض، روز براى شهرى كه در عرض 35 <> جنوبى قرار گرفته حدود چهار ساعت كوتاه‌تر از همان روز است. و براى شهر دوم؛ يعنى روز شهر دوم، دو ساعت از طرف بامداد و دو ساعت از طرف پسين بزرگ‌تر است. از اين رو ممكن است در افق شهر اوّل هلال رؤيت نشود و دو ساعت بعد در افق شهر دوم (واقع در عرض 35 <> شمالى) رؤيت گردد،



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1201‌
عكس اين فرض هم تصور دارد.
ب) چون بعد (عرض) قمر از- دايرۀ بروج- به سمت شمال و جنوب- حدود ده درجه است، اگر بعد قمر در سمت شمال باشد امكان رؤيت در نواحى و آفاق جنوبى كمتر است و بالعكس، اگر چه هر دو شهر از آفاق ياد شده در يك طول هم قرار گرفته باشند.
ج) چون مدار حركت ماه به دور زمين غالبا حول معدّل النهار استواى فلكى و مناطق استوايى است، و سعۀ مشرق و مغرب، بين صفر تا 5/ 23 <> شمالى يا جنوبى بيش نيست، لازم مى‌آيد ماه در مناطقى كه بيش از ميل كلّى (5/ 23 <>) عرض دارند به افق نزديك‌تر باشد. از اين رو:
اوّلا، هلال هنگام غروب آفتاب به افق نزديك‌تر است؛ در نتيجه زودتر غروب مى‌كند.
ثانيا: گرد و غبارهايى كه غالبا نزديك افق گرد مى‌آيند سبب مى‌شوند رؤيت هلال با مشكل رو به رو گردد، به ويژه در شهرهايى كه داراى عرض‌هاى بالا هستند، بر خلاف شهرهايى كه استوايى و يا معتدلۀ نزديك به استوا باشند؛ چرا كه انسان گردش ظاهرى معدّل النهار و منطقة البروج را تقريبا بالاى سر (دولابى) مى‌بيند. از اين رو هلال به سهولت رؤيت مى‌شود.
3. اوضاع فلكى‌
1. بعد تقويم ماه از تقويم خورشيد كه آن را «بعد سوى» خوانند عبارت است از:
موقعيّت «مركز ماه از مركز خورشيد» به گفتۀ بيرجندى: درجات منطقة البروج را درجات سوا گويند؛ چه آن را همۀ برابر گرفته‌اند و اجزاى [يعنى درجات] معدّل النهار را به آن، نسبت كرده‌اند، و آن موضع قمر است به خورشيد «1».
2. دور و نزديك شدن ماه به زمين: مى‌دانيم كه فاصلۀ ماه از زمين در حال «حضيض» كه به زمين نزديك‌تر است عبارت است از: 000، 360 هزار كيلومتر و در حال «ذروه دورى»‌
______________________________
(1). شرح زيج سلطانى، باب كيفيّت استخراج هلال.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1202‌
حدود 000، 400 كيلومتر است، و بديهى است كه امكان رؤيت در حال حضيض بيش از حال دورى است.
3. بعد معدّل: و آن عبارت است از: «فاصلۀ غروب ماه پس از غروب خورشيد». بنابراين هر چه فاصله غروب ماه زيادتر باشد زمان مكث و درنگ هلال فوق افق بيشتر است و بهتر مى‌توان رؤيت كرد، و اگر اين فاصله كم باشد قمر فورا پشت سر آفتاب غروب مى‌كند و قابل رؤيت نيست.
دانشمندان فنّ تقويم بر آنند كه ماه، از شش درجه قبل از قرار گرفتن در راستاى خورشيد (برابر 12 ساعت) تا 6 <> بعد از دور شدن از آن در محاق است و با چشم معمولى امكان رؤيت ندارد و بعد از 7 <> تا 8 <> شكل هلال بسيار ضعيف و قابل رؤيت است.
خواجه نصير الدين طوسى و دانشمندانى كه پس از او عهده‌دار تقويم شدند به پيروى از او «بعد معدّل» را ده درجه (10 <>) برابر چهل دقيقه زمانى به عنوان «ضابطه جهت رؤيت» انتخاب كردند- كه برابر 20 ساعت پس از اقتران است- و گفته‌اند: اگر بعد مزبور بين دوازده تا چهارده (14 <>- 12 <>) باشد، هلال معتدل است و اگر زيادتر باشد، هلال كاملا هويداست. «1»‌
گفتنى است، امروزه ثابت شده كه هلال در شرايط ويژه تا حدود پنج درجه برابر با بيست دقيقه مكث ماه بعد از لحظه غروب خورشيد قابل رؤيت است، چنان كه روز چهارشنبه 29 ماه رمضان 1418 ق برابر 8/ 11/ 1376 ش و 28 ژانويه 1998 م، حدود ساعت 5/ 9 صبح به ساعت رسمى ايران از لحظه مقارنه (محاق) خارج شده و بعد از غروب آفتاب رؤيت گشته است كه رسانه‌هاى ايران (راديو و تلويزيون) از طرف صاحبان فتوا، روز بعد؛ يعنى پنج‌شنبه را به عنوان عيد (روز اوّل شوّال) اعلام كردند؛ چنان كه محاسبه از راه رايانه نيز اين واقعيت را نشان مى‌دهد. به سند و گزارش زير دقت فرماييد «2»:
در اين گزارش مدت مكث ماه بعد از لحظۀ غروب خورشيد 22 دقيقه به حساب آمده است:
______________________________
(1). شرح زيج سلطانى، باب كيفيّت استخراج هلال.
(2). رؤيت هلال ماه طى سال‌هاى 1415- 1418 ه‍. ق، ص 484 و بعد.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1203‌
گزارش جامع طرح سراسرى رؤيت هلال ماه‌هاى قمرى براى ايران گزارش شمارۀ 1 رؤيت هلال ماه شوّال 1418 1. تاريخ:
8 بهمن 1376‌
29 رمضان 1418‌
28 ژانويه 1998‌
2. خلاصۀ گزارش: شرايط جوى نامساعد بود.
3. رصدگاه: عبد الرّحمن خازنى- تهران‌
4. وضعيّت آسمان: نزديك به افق غربى در لحظۀ غروب خورشيد: ابرى و مه‌آلود‌
5. چند مشخّصۀ ماه و خورشيد بر اساس محاسبه:
شمارۀ ماه گرد نجومى: 929.
شمارۀ ماه گرد اسلامى: 17014.
لحظۀ مقارنه: ساعت 9 و 31 دقيقۀ 8 بهمن 1376.
لحظۀ غروب خورشيد: ساعت 17 و 28 دقيقه.
سنّ ماه در لحظۀ غروب خورشيد: 7 ساعت و 57 دقيقه.
سمت ماه در لحظۀ غروب خورشيد: 7/ 248 درجه.
ارتفاع ماه در لحظۀ غروب خورشيد: 16/ 4 درجه.
لحظۀ غروب ماه: ساعت 17 و 50 دقيقه.
مدت مكث ماه بعد از لحظۀ غروب خورشيد: 22 دقيقه.
سمت خورشيد در لحظۀ غروب خورشيد: 1/ 248 درجه.
اختلاف سمت ماه و خورشيد در لحظۀ غروب خورشيد: 6/ 0 درجه.
سمت ماه در لحظۀ غروب ماه: 8/ 251 درجه.
فاصلۀ زاويه‌اى ماه از خورشيد در لحظۀ غروب خورشيد: 08/ 5 درجه.
اختلاف طول‌هاى دايرة البروجى ماه و خورشيد در لحظۀ غروب خورشيد: 45/ 4 درجه؟
عرض دايرة البروجى ماه در لحظۀ غروب خورشيد: 45/ 2 درجۀ شمالى.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1204‌
زاويۀ قطر ماه: 82/ 1953 ثانيۀ قوسى.
موقعيّت ماه در مدار خود به دور زمين: 00/ 2 شبانه روز قبل از لحظۀ حضيض.
سطح روشن ماه: 14/ 0.
6. نام راصد (ها): محمود اعرابى، محمد باقرى، حجّت الحق حسينى ايرانى، فريبرز رسولى، حسن شيرازى، محمد رضا صيّاد، حسن طارمى‌راد، مرتضى غفّار خانى، محسن قاضى مير سعيد، اكبر مياندوآبچى و اليار مياندوآبچى.
<> نمايش مختصّات افقى هلال ماه، خورشيد و سيّاره‌هاى مرّيخ و مشترى‌
بر اساس محاسبه در شام‌گاه 8 بهمن 1376 در رصدگاه عبد الرّحمن خازنى- تهران‌



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1205‌
شايان ذكر است كه سندهاى مزبور بر اساس محاسبات رايانه است؛ ليكن تقويم‌نگاران ما هنوز روش خواجه (بعد ده درجه برابر با مكث چهل دقيقه بالاى افق- بعد معدّل- و سپرى شدن 20 ساعت از تولد ماه) را از نظر دور نداشته‌اند؛ امّا مردم در عمل با چشم‌هاى تيزبين و يا به وسيله دوربين و ... اين فاصله را به نصف تقليل داده و هلال را گاهى يك روز جلوتر از اعلام منجّم رؤيت مى‌كنند، و چه بسا ياوه‌اى هم نثار و نصيب منجّم گردد!
4. عوامل فيزيكى‌
دود، گرد و خاك، و بخار آب نيز نقش تعيين‌كننده دارند. از اين رهگذر در فصل زمستان كه بخار آب در جوّ، زياد است رؤيت هلال مشكل‌تر است و چون در فصل تابستان، بخار آب كم است و ساير گازهاى انعكاس دهندۀ نور بيشتر مى‌شود. رؤيت هلال آسان‌تر خواهد بود.
همچنين عوامل ديگر مانند: ابرها و كوه‌ها سبب مى‌شوند رؤيت هلال ماه دشوار شود، بر خلاف هواى صاف و سطح هموار زمين كه موجب مى‌شود ديد انسان بيشتر گردد.
5. عدم ضابطه كلّى‌
علماى اين فنّ با اين كه از روزگاران پيش در صدد تهيّه ضابطه و قاعده‌اى كلّى بوده‌اند، امّا كمتر به اين آرزو دست يازيدند. امروزه نيز يك فرمول كلّى و فراگير جهت ديدن هلال وجود ندارد. گرچه فى الجمله قواعد و ضوابطى در اين خصوص موجود است، چنان كه به آن‌ها اشاره خواهيم داشت.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1206‌
فصل سوم: لزوم يا عدم لزوم اتّحاد آفاق‌
پس از دانستن و يادآورى امور مزبور، سخن فقها نوعا بر پايۀ دو قول استوار است:
1. گروهى با بهره‌گيرى از اصول و قواعد علمى و هيوى بر اين نظرند كه: ادلّۀ نقلى (آيات و روايات اسلامى) دلالت تامّ بر لزوم اتحاد آفاق (شهرهاى نزديك به هم) و «موضوعيّت رؤيت» دارند.
2. گروه ديگر با استفاده از قواعد و ادلّه مزبور معتقدند: اتحاد آفاق لازم نيست و ادلّۀ نقلى همه طريق به واقع، كاشف و نشانه از واقع‌اند و اينك توضيح كلام:
قول اوّل: لزوم اتّحاد آفاق‌
اعتبار علمى: دانستيم كه ملت چين مانند ملت عرب چه در زمان جاهليّت و چه پس از ظهور اسلام، آغاز ماه قمرى را پس از خروج ماه از تحت الشعاع؛ يعنى از زمان «رؤيت هلال» دانسته‌اند. اين پديده جز در غروب روز 29 يا 30 اتفاق نمى‌افتد، از اين رو شب اوّل ماه قبل از روز اوّل ماه به حساب مى‌آيد. بنابراين «رؤيت هلال» دخل تام در تحقق ماه هلالى دارد.
به گفتۀ منجّمان- به پيروى از خواجه چنان كه خاطر نشان ساختيم- قمر حدّ اقل پس از طى ده درجه كه عبارت از 20 ساعت از اقتران گذشته است قابل رؤيت است. از اين رو وقتى ماه ديده شد، ماه قبل سپرى، و ماه جديد آغاز گشته است و قطعا حكم شهرها و بلادى كه عوارض طبيعى هم چون: ابر، كوه بلند، تپّه و بخار زياد افقشان را پوشانيده در‌



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1207‌
حكم شهرهايى است كه هلال را رؤيت كرده‌اند. بنابراين، بلاد متحد الآفاق همه در اين حكم يكسان هستند.
وانگهى اگر خروج از تحت الشعاع، امرى سماوى و بر همه نقاط كرۀ زمين يكسان است- چنان كه صاحبان قول دوم مى‌پندارند- پس چرا اين سخن را دربارۀ كسوف نمى‌گويند، حال آن كه خور گرفت هم امرى آسمانى است، بلكه مى‌گويند: در هر ناحيه كسوف واقع شد مردم همان منطقه بايد به احكام آن ملتزم شوند نه ساير مناطقى كه در آن كسوف واقع نشده است! پس همان گونه كه نواحى مختلف در كسوف مختلف مى‌شوند دربارۀ رؤيت و عدم رؤيت هلال هم يكسان نيستند.
ادلّۀ قول اوّل‌
موضوعات عرفيّه‌اى كه موضوع احكام شرعى قرار مى‌گيرند بايد گستره، سعه، ضيق، اطلاق و تقييد مفهوم آن از عرف گرفته شود؛ مانند: بيع، شهر ماه، روز، شب، سال و ....
از اين رو، وقتى شارع مقدس فرمود: يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرٰامِ ... «1»، شَهْرُ رَمَضٰانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ ... فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ ... «2» و ساير آياتى كه در مقام تشريع احكام است معناى شهر ماه به عرف ارجاع مى‌شود. از اين رو عرف مردم، اوّل وقت دخول ماه را با «ديدن هلال» مى‌داند، گرچه ساعاتى قبل از تحت الشعاع خارج شده باشد.
افزودن بر اين، از اخبار مستفيضۀ فريقين به تصريح چنين بر مى‌آيد كه معيار دخول ماه براى روزه، حج، عمره، پرداخت بدهكارى، سر رسيد اسناد تجارى همه به رؤيت هلال است، و همچنين است مستحبات و عباداتى كه در ماه‌هاى رجب، شعبان، محرّم، صفر و ساير ماه‌ها وارد شده است.
بنابراين، پى‌آمدهاى التزام به خروج ماه از تحت الشعاع و كفايت آن براى همۀ كرۀ زمين عبارتند از:
1. دست شستن از احكام دين و پديد آوردن فقه جديد.
______________________________
(1). بقره (2): 217.
(2). بقره (2): 185.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1208‌
2. لازم مى‌آيد «رؤيت هلال» كاشف و نشانۀ محض باشد، با اين كه روايات دلالت بر «موضوعيّت» رؤيت دارند.
3. لازم مى‌آيد هرگاه رؤيت هلال با چشم عادى ممكن نباشد رو به ابزار و آلات جديد (رصد، زيج، نجوم و منجّم) كنيم تا حكم به دخول ماه كند و ....
اطلاق روايات: در روايات اطلاقاتى به چشم مى‌خورند كه بنابر قول اوّل از طرفى بايد همه علاج شوند و به حال اطلاقى خود باقى نمانند، و از سوى ديگر بايد جنبۀ موضوعيّت داشتن رؤيت آن‌ها ملاحظه شود و مدّ نظر قرار گيرد:
1. پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «صوموا لرؤيته و أفطروا لرؤيته». «1»‌
يعنى رؤيت، شرط دخول ماه است، و از اين سخن پيداست كه ديدن هلال موضوعيّت دارد.
2. صحيحة محمد بن مسلم عن أبي جعفر عليه السّلام قال: «إذا رأيتم الهلال فأفطروا و ليس بالرّأي و التّظنّي و لكن بالرّؤية». «2»‌
3. صحيحۀ حمّاد از امام صادق عليه السّلام قال:
إذا رأوا الهلال قبل الزوال فهو لليلة الماضية، و إذا رأوه بعد الزوال فهو لليلة المستقبلة. «3»‌
همچنين روايات فراوانى در اين مقام هست كه همه دلالت دارند «بيّنه» قائم مقام رؤيت است از جمله:
1. عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله عليه السّلام قال: «لا تصم إلّا للرؤية أو يشهد شاهدا عدل». «4»‌
2. حمّاد بن عثمان، عن الحلبي، عن أبي عبد الله عليه السّلام: «أنّ عليّا كان يقول: لا أجيز في الهلال إلّا شهادة رجلين عدلين» «5».
______________________________
(1). سنن الدارقطني، ج 2، ص 160.
(2). وسائل الشيعة، ج 10، ص 289- 290، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 11، ح 11.
(3). وسائل الشيعة، ج 10، ص 280، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 8، ح 6.
(4). وسائل الشيعة، ج 10، ص 260، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 3، ح 28.
(5). وسائل الشيعة، ج 10، ص 286، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 11، ح 1.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1209‌
3. محمد بن قيس، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: «قال أمير المؤمنين عليه السّلام: إذا رأيتم الهلال فأفطروا أو شهد عليه بيّنة عدل من المسلمين» «1».
4. صحيحة أبي بصير، عن أبي عبد الله عليه السّلام أنّه سئل عن اليوم الذي يقضي من شهر رمضان؟ فقال:
لا تقضه إلّا أن يثبت شاهدان عدلان من أهل الصلاة متى كان رأس الشّهر،- و قال:- لا تصم ذلك اليوم الذي يقضى إلّا أن يقضي أهل الأمصار، فإن فعلوا فصمه. «2»‌
5. صحيحة منصور بن حازم عن أبي عبد الله عليه السّلام أنّه قال:
صم لرؤية الهلال و أفطر لرؤيته، فإن شهد عندكم شاهدان مرضيّان بأنّهما رأياه فاقضه «3».
از اين روايات و ساير مطلقات آينده به دست مى‌آيد كه رؤيت هلال، ملاك و معيار اصلى در فرا رسيدن ماه است و نسبت به همۀ نقاط و آفاق كرۀ زمين اطلاق و شمول دارد و آن به گونه‌اى است كه به نحو صفتيّت (هلال ديده شده) موضوع حكم قرار گرفته است.
ديگر اين كه عموم وجوب قضا براى همه آفاق كرۀ زمين از اين مطلقات استنباط مى‌شود و سخنى از آفاق نزديك يا دور نيست. مطلقات مى‌گويند: اگر در شهر ديگرى هلال ماه رمضان ثابت شد و مردم در اين شهر، روز اوّل ماه رمضان را افطار كرده باشند (چون هلال رمضان براى آنان ثابت نشده است) واجب است آن روز را قضا كنند و از اطلاق خبر استفاده مى‌شود كه فرقى بين اتحاد و اختلاف آفاق نيست و اين حكم براى همه يكسان است.
صاحبان قول اوّل در اينجا ناگزير از دو علاج هستند: يكى حكومت، و ديگرى انصراف.
حكومت: هرگاه دليلى ناظر بر دليل ديگر باشد و آن را شرح و تفسير كند دليل مفسّر و شارح را «حاكم» و دليل ديگر كه شرح و تفسير شده است «محكوم» مى‌نامند، دليل حاكم‌
______________________________
(1). وسائل الشيعة، ج 10، ص 288، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 11، ح 6.
(2). وسائل الشيعة، ج 10، ص 293، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 12، ح 1.
(3). وسائل الشيعة، ج 10، ص 287، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 11، ح 4.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1210‌
گاهى دليل محكوم را توسعه مى‌بخشد و گاهى محدود مى‌سازد و در اصطلاح «تضييق» به وجود مى‌آورد.
در فنّ اصول فقه دليل حاكم همه وقت مقدّم بر دليل محكوم است از نوع تقديم سيطره و قهر، بنابراين بايد به مفاد و شرحى كه حاكم از دليل محكوم ارائه مى‌دهد، عمل شود نه به مفاد مستقيم دليل محكوم.
مثال براى تحديد و تضييق: در روايت امام صادق عليه السّلام مى‌خوانيم: «كلّما دخل عليك من الشكّ في صلاتك فاعمل على الأكثر» «1».
و در حديث ديگر فرموده است: «ليس على الإمام سهو، و لا على من خلف الإمام سهو» «2».
بنابراين، دليل دوم دايره شك در حديث اوّل را محدود كرده و مى‌گويد: مراد از «شك» يعنى بنابر اكثر گذاشتن وقتى است كه در نماز جماعت نباشد.
مثال براى توسعه: حكومت اخبار (دالّة بر وجوب قضا مانند صحيحۀ منصور بن حازم و ...) بر اخبار لزوم رؤيت، يعنى اخبار ياد شده دايرۀ لزوم رؤيت را از شهر رؤيت توسعه داده و مى‌گويد: رؤيت اعم از آن است كه اهل اين ديار و شهر ببينند يا در غير اين شهر (از شهرهاى نزديك و هم افق) هم ديگران ببينند، از اين رو ملتزم مى‌شوند به وجوب قضا در اين شهر پس از آن كه رؤيت هلال در شهر ديگر (نزديك و هم افق، نه همۀ شهرها) ثابت گرديد. بنابراين اخبار مطلقه دلالت مى‌كنند بر تحقق رؤيت در اين شهر تنزيلا و تعبّدا؛ يعنى تنزيل و نازل منزله قرار دادن رؤيت تعبّدى را مقام رؤيت وجدانى، پس رؤيت وجدانى در شهر ديگر به وقوع پيوسته، و رؤيت تعبّدى به كمك حكومت و توسعۀ رؤيت، به شهر ديگر هم سرايت داده مى‌شود.
انصراف: مشهور بين دانشمندان فنّ اصول آن است كه انصراف و بازگشت ذهن از لفظ مطلق به بعضى از مصاديق، يا به مصداق بارز و آشكارتر، و يا به برخى از اصناف معنا، مانع از تمسّك به اطلاق مى‌گردد؛ مثلا در آيۀ مباركه مى‌خوانيم: وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ‌
______________________________
(1). تهذيب الأحكام، ج 2، ص 193، ح 63.
(2). تهذيب الأحكام، ج 2، ص 344، ح 16.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1211‌
وَ أَرْجُلَكُمْ «1» «مسح» در اين آيه انصراف دارد به اين كه انسان با دست، و آن هم با كف دست مسح بكشد، چنين انصرافى را مانع از ظهور اطلاق مى‌دانند، بر خلاف انصراف بدوى.
صاحبان قول اوّل مى‌گويند: عموم يا اطلاقات وجوب قضا به افراد شايع، ظاهر، بارز و آشكار انصراف دارند، و به حال اطلاقى خود باقى نخواهند ماند؛ مثلا اطلاقى كه مى‌گويد:
«إذا شهد أهل بلد انّهم رأوه فاقضه؛ هرگاه اهالى شهر ديگرى شهادت به رويت هلال دادند واجب است (آن روزى كه مثلا از اوّل ماه رمضان افطار شده است) قضا گردد»، اين حكم (وجوب قضا) مخصوص شهرهايى است كه نزديك به شهر رؤيت هلال است. بنابراين قضاى روزه انصراف به شهرهاى متحد الافق دارد.
امّا نسبت به شهرهاى دور چنين نيست و نمى‌توان واژه‌هاى وارده در مطلقات، چون:
مصر، بلد، بيّنه، جمع اهل صلات ... را به شهر و بلاد دور كه با هم مسير شش ماه، فاصله دارند توسعه داد. از اين رو اگر مطلقات بخواهند نسبت به بلاد دور دست هم بر اخبار لزوم رؤيت مقدّم گردند، عرف چنين تقديمى را به منزلۀ انكار اصل رؤيت و انهدام بنيان آن مى‌داند؛ زيرا لازم مى‌آيد اين دسته اخبار دالّه بر لزوم رؤيت به طور كلّى مهمل و باطل باشند.
بنابراين در شهرهاى دور «رؤيت هلال» موضوعيّت دارد، چنان كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «صوموا لرؤيته و أفطروا لرؤيته».
به ويژه خاطر نشان مى‌سازد كه نمى‌توان تنها به اعتبار خروج ماه پس از 29 روز و 12 ساعت و 48 دقيقه اكتفا كرد، و حكم خروج را بر جميع نقاط و آفاق مختلف گيتى گسترش داد و آثار شرعى بر آن مترتّب ساخت. بنابراين «رؤيت» جزء الموضوع است و جزء ديگر آن هلال است.
همچنين از روايات، استنباط مى‌شود كه چشم مسلّح جاى گزين چشم عادى نخواهد شد، چنان كه حساب منجّمان آگاه و خبير به زيجات هم كفايت از رؤيت نخواهد كرد. ابزار و آلات جديد هم نمى‌توانند جايگزين رؤيت باشند، بلكه تنها چيزى كه صلاحيّت دارد بدل‌
______________________________
(1). مائده (5): 6.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1212‌
از رؤيت قرار گيرد همانا سى روز بودن ماه است. «1»‌
استاد بزرگوار ما حضرت آية الله حسن زاده (مدّ ظلّه) نيز نظر شريف خويش را بدين گونه ابراز فرموده است:
حدوث الهلال في أفق كحدوث الخسوف و الكسوف و الزلزلة و الزوال و الغروب و نظائرها في ذلك الأفق و الأحكام المترتّبة عليه شرعا كالأحكام المترتّبة عليها لأهل ذلك الأفق، فإذا رئي الهلال في أفق- و إن شئت قلت في بلد- كان حكم الرؤية ثابتا لذلك الأفق.
نعم، إن كانت الآفاق الأخرى قريبة منه جدّا بحيث يعدّ هو و جميع الآفاق المتجاورة منه بمنزلة أفق واحد عرفا فالرؤية و حكمها ثابتان لجميعها، لأنّه إذا رئي الهلال في بلد منها رئي في جميعها بلا كلام و أمّا الآفاق النائية عنه فلكلّ منها حكم نفسه.
نعم، الكلام في الآفاق النائية مبتن على تفصيل و هو أنّ الهلال إذا رئي في الأفق الذي هو بالنسبة إلى الآفاق البعيدة عنه شرقي و تلك الآفاق غربية عنه رئي الهلال في تلك البلاد النائية الغربية من دون عكس، و لا يمكن تفاوت ما بين الهلالين بأكثر من يوم واحد قطّ، و هذا هو القول الفصل المحقّق عندنا. «2»‌
أقول: لنا فيما قاله (مدّ ظلّه) أسئلة فقها و أصولا تعرف من تضاعيف كلامنا السابق و اللاحق.
ملاك اتحاد و اختلاف آفاق‌
اسلام اوقات نماز، روزه، هلال و مانند آن را بر اساس افق حسّى قرار داده است و از ناحيۀ اعتبار، مى‌دانيم اتحاد آفاق حسّى، معناى صحيح و روشنى ندارد؛ زيرا افق حسّى هر نقطه و شهر، از نقاط و شهرهاى كره زمين، غير از افق نقطه و شهر ديگر است. بنابراين دو شهر مجاور چون تهران و قم، كوفه و كربلا هم افق نيستند. گرچه عرف مردم از باب تساهل و دانشمندان از باب مجاز آن‌ها را متحد الافق بخوانند.
بررسى سخن فقها دربارۀ اتحاد و اختلاف آفاق و ملاك آن‌ها ما را به آرا و اقوال گوناگون و مختلفى مى‌كشاند و نتيجۀ مطمئن، مطلوب و روشنى به دست نمى‌دهد،
______________________________
(1). ر ك: رسالۀ حول مسألة رؤية الهلال، سيّد محمد حسين تهرانى؛ ما وراء الفقه، ج 2، ص 145.
(2). دروس معرفة الوقت و القبلة، ص 530.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1213‌
و اينك پاره‌اى از آن‌ها:
1. برخى از فقهاى شافعى مذهب گفته‌اند: ملاك در اتحاد و اختلاف آفاق مسافت قصر (چهار فرسخ) است. برخى ديگر گفته‌اند: معيار آن 24 فرسخ است: آن‌ها كه داخل اين رقم هستند مشترك الافق و آن‌ها كه بيرون هستند با آن‌ها مشترك نيستند.
2. از فقهاى شيعه شيخ طوسى رحمه اللّه در مبسوط گفته است:
هرگاه هلال، در شهر ديده نشود و در خارج بلد ديده شود، در صورتى عمل به آن واجب است كه شهرهايى كه در آن‌ها هلال ديده شده است به هم نزديك باشند؛ مانند بغداد، واسط و كوفه، تكريت و موصل، نه مثل بغداد و خراسان يا بغداد و مصر كه در اين صورت داراى يك حكم نخواهند بود. «1»‌
محقق حلّى رحمه اللّه در شرايع اين قول را پذيرفته و علّامه در تذكره برگزيده و صاحب عروه در عروة الوثقى بر طبق آن فتوا داده و مشهور گرديده است. «2»‌
3. آية الله صدر، اختلاف آفاق را اجمالا صحيح دانسته و چنين استدلال كرده است كه هر منطقه افق ويژه خويش را داراست، و منظور از يك منطقه، يك شهر نيست، بلكه شهرهاى فراوان يك منطقه بزرگ چون عراق و مصر را شامل است و شهرهاى غربى‌تر نيز داخل مى‌شود بر خلاف شهرهاى شرقى كه نمى‌توانند داخل باشند. از اين رو آفاق آن‌ها جدا و مختلف مى‌شود. «3»‌
4. علامۀ تهرانى در رسالۀ رؤيت هلال قائل به وحدت آفاق است، امّا ملاك و معيار آن را بين يك لحظه تا بعد هشت درجه (8 <>) برابر با نيم ساعت (30 دقيقه زمانى) دانسته و زيادتر از آن داخل در اختلاف آفاق است كه حكم اين شهر بر آن مترتّب نيست. «4»‌
ليكن اوّلا، سخن شافعيّه هيچ دليل عرفى، شرعى و علمى بر آن وجود ندارد و افق را با مسافت قصر مقايسه كردن تنها يك قياس باطل است، و بى‌اساس‌تر از آن، 24 فرسخ را‌
______________________________
(1). المبسوط، ج 1، ص 268.
(2). ر ك: منهاج الصالحين (سيّد ابو القاسم خوئى)، ج 1، ص 279.
(3). ما وراء الفقه، ج 2، ص 142.
(4). رسالۀ حول مسألة رؤية الهلال، ص 45.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1214‌
معيار قرار دادن است.
ثانيا، هشت درجه بعد (32 دقيقه) بر كدام پايه و اساس ملاك اتحاد آفاق قرار مى‌گيرد؟ نه عرفى است، نه شرعى و نه علمى، چرا مثلا 5 يا 6 درجه نباشد؟ و سؤال‌هاى ديگر.
ثالثا، سخن آية الله صدر كه تقريبا با شيخ طوسى رحمه اللّه و پيروان او و مشهور هم‌آهنگ است گرچه فى الجمله صحيح است، ولى نمى‌تواند يك ملاك كامل و جامع باشد.
در ميان فقهاى عامّه گروهى قائل به اتحاد و اشتراك آفاق نشده‌اند، بدين معنا كه اگر در شهرهاى دور دست هلال مشاهده شود مخصوص همانجاست و با شهر نزديك، اتحاد افق و اتحاد حكم ندارد. دليل آنان سخن ابن عباس به كريب، راوى اين خبر، است كه:
إنّ أمّ الفضل بنت الحارث بعثته [يعني كريب] إلى معاوية بالشّام، قال: فقدمت الشام فقضيت حاجتها و استهلّ عليّ رمضان و أنا بالشام، فرأيت الهلال ليلة الجمعة ثمّ قدمت المدينة في آخر الشهر فسألني عبد الله بن عباس رضى اللّه عنه ثمّ ذكر الهلال، فقال: متى رأيتم الهلال فقلت رأيناه ليلة الجمعة، فقال: أنت رأيته؟ فقلت: نعم و رآه الناس و صاموا و صام معاوية، فقال: لكنّا رأيناه ليلة السبت فلا نزال نصوم حتّى نكمل ثلاثين أو نراه، فقلت:
اولا تكتفى برؤية معاوية و صيامه؟ فقال لا، هكذا أمرنا رسول الله صلّى اللّه عليه و آله. «1»‌
خلاصۀ كلام اين كه ام فضل دختر حارث، كريب را به دربار معاويه به شام گسيل مى‌دارد، كريب به دمشق رفته، كار او را انجام داده و در شب جمعه هلال ماه رمضان را در شام به همراه مردم ديده و در پايان ماه به مدينه بازمى‌گردد، ابن عباس از او مى‌پرسد: چه وقت ماه را ديدى؟ كريب پاسخ مى‌دهد: من با مردم در شب جمعه ماه را ديدم و مردم روزه گرفتند، همچنين معاويه روزه گرفت. ابن عباس گويد: ما شب شنبه هلال را رؤيت كرديم و به روزۀ خود ادامه خواهيم داد تا سى روز كامل شود و يا هلال (شوّال) را ببينيم.
كريب مى‌پرسد: آيا رؤيت معاويه و روزه گرفتن او براى تو كافى نيست؟ ابن عباس پاسخ منفى مى‌دهد و مى‌افزايد: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به ما اين چنين دستور داده است.
ليكن اوّلا، اين كه ابن عباس خبر كريب را نپذيرفته شايد آن را خبر واحدى تلقّى كرده‌
______________________________
(1). صحيح مسلم، ج 7، ص 193.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1215‌
كه همراه آن قرينۀ وثوق، اطمينان و صحت نبوده است، لذا گفت: ما همچنان به روزۀ خود ادامه مى‌دهيم كه يا سى روز كامل شود و يا هلال را رؤيت كنيم، و به رؤيت و روزه معاويه اكتفا نخواهيم كرد، بلكه فرمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را بر گفتار تو و كردار معاويه مقدّم مى‌داريم. و اين سخن نه به خاطر عدم اتحاد و اشتراك افق شام و مدينه است.
ثانيا، خبر كريب با موازين علمى سازگار نيست و اگر هلال وجود داشته باشد در افق مدينه بهتر نمايان است تا در افق شام؛ زيرا بررسى از ناحيۀ عرض‌ها، عرض دمشق 5/ 33 <>، و عرض مدينه تقريبا 25 <> است، پس شهر شام شمالى‌تر از مدينه است، و مى‌دانيم گردش ظاهرى فلك بروج، در مدينه تقريبا دولابى است و از سمت الرأس گذشته و بر افق مدينه عمود است، از اين رو هلال ماه بهتر نمايان است تا در شام كه گردش ظاهرى فلك حمايلى، نزديك به افق و دايرۀ افق را به زاويه حادّه (نه قائمه و عمود) قطع مى‌كند، به ويژه كه اگر با ساير موانع فيزيكى نيز همراه باشد، بنابراين، اعتبار علمى عكس قضيه را اثبات مى‌كند؛ يعنى، اگر ابن عباس مى‌گفت: ما شب جمعه هلال را رؤيت كرديم و كريب مى‌گفت:
ما شب شنبه آن را ديديم به واقع نزديك‌تر بود؛ زيرا 5/ 8 <> تفاوت عرض، مى‌تواند نقش اساسى ايفا كند. تنها چيزى كه مى‌تواند خبر كريب را به مقدار كمى تقويت كند اختلاف طول شام و مدينه است؛ زيرا طول شام 18 <>/ 36 <>، و طول مدينه 59 <>/ 39 <> است؛ يعنى، شام حدود 4 درجه غربى‌تر است؛ ليكن اگر اين واقعه در زمستان رخ داده باشد باز روز مدينه بلندتر است و به سود كريب چيزى اثبات نمى‌كند.
اين بود ادلّه و مبانى اصولى گروه اوّل كه بر پايۀ «موضوعيّت رؤيت هلال» استوار گشته است.
بر اين پايه كتابى به نام رؤيت هلال ماه طى سال‌هاى 1415- 1418 قمرى انتشار يافته كه بيش از پانصد صفحۀ آن به اسناد و مدارك اختصاص يافته و تحت عنوان اشارۀ فقهى چنين مى‌خوانيم:
در فقه اسلامى، قريب به اتفاق مذاهب، رؤيت هلال ماه نور را مهم‌ترين نشانۀ شروع هر ماه قمرى مى‌دانند و به حديث: «صوموا لرؤيته و أفطروا لرؤيته» استناد مى‌كنند.
فقهاى شيعه نيز جز برخى از قدما، كه اصطلاحا «اصحاب العدد» ناميده مى‌شدند،



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1216‌
اساس كار را بر رؤيت هلال ماه قرار داده‌اند، سفارش اكيد به استهلال براى رمضان و شوّال، و چه بسا فتوا بر وجوب كفايى آن نيز از همين ديدگاه برمى‌خاسته است. «1»‌
ليكن بسيارى از فقهاى شيعه كه غير از اصحاب عددند، اين نظر و مبنا را نپذيرفته و ثبوت هلال را منحصر به رؤيت هلال نمى‌دانند، بلكه معتقدند كه اوّلا، رؤيت هلال كاشف است و يكى از راه‌هاى اثبات ماه جديد به شمار مى‌رود، ثانيا، پديدۀ تولد هلال بر همۀ گيتى يكى است و ديگر اختلاف آفاقى وجود نخواهد داشت، چنان كه ذيلا ما به نام، اساس كار، مبانى و ديدگاه آنان اشاره كرده و به اين نتيجه خواهيم رسيد كه بهترين راه در حل مسألۀ هلال در عصر كنونى همين راه است.
قول دوم: عدم لزوم اتّحاد آفاق‌
گروهى ديگر، اتحاد آفاق به معناى فوق را منع كرده و قائل به اشتراك آفاق هستند؛ بدين معنا كه هرگاه وجود شرعى هلال در يك نقطه و شهر از كرۀ زمين ثابت شد، براى همۀ شهرها كفايت مى‌كند و گويا همۀ نقاط كرۀ زمين و همۀ شهرها يك افق دارند. در ميان اين گروه مى‌توان از علّامه در كتاب منتهى، نجفى در جواهر «2»، همچنين صاحب حدائق، فخر المحقّقين در شرح قواعد، نراقى در مستند، فيض كاشانى در وافى، سيّد ابو تراب خوانسارى در شرح نجاة العباد، آية الله حكيم فى الجمله در مستمسك، آية الله خوئى در منهاج الصالحين «3» ياد كرد.
ادلّۀ قول دوم‌
1. صحيحۀ هشام بن حكم از امام صادق عليه السّلام أنّه قال: في من صام تسعة و عشرين قال عليه السّلام:
«إن كانت له بيّنة عادلة على أهل مصر أنّهم صاموا ثلاثين على رؤية الهلال قضى يوما». «4»‌
______________________________
(1). رؤيت هلال ماه، ص 19.
(2). جواهر الكلام، ج 16، ص 361.
(3). منهاج الصالحين، ج 1، ص 267.
(4). وسائل الشيعة، ج 10، ص 265، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 5، ح 13.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1217‌
با وجود اين كه امام عليه السّلام در مقام بيان حكم است بدون فرق گذاشتن بين بلاد و شهرها، قضاى روزه را به شهادت عدول اهل شهر دانسته است، در حالى كه اگر شهرها اختلافى داشتند واجب بود اعلام بفرمايد.
2. صحيحۀ عبد الرحمن بن أبي عبد الله، از امام صادق عليه السّلام ... فقال: «... فإن شهد أهل بلد آخر فاقضه» «1».
دستور قضاى روزه اطلاق دارد بدون اين كه سؤال شود آيا آن شهر، نزديك يا دور بوده است.
3. حسنۀ أبي بصير از امام صادق عليه السّلام أنّه سئل عن اليوم الّذي يقضي من شهر رمضان؟
فقال عليه السّلام:
لا تقضه إلّا أن يشهد (يثبت، خ، ل) شاهدان عدلان من جميع أهل الصلاة متى كان رأس الشهر، و قال: لا تصم ذلك اليوم الذي يقضى إلّا أن يقضي أهل الأمصار، فإن فعلوا فصمه. «2»‌
وجوب قضا به شهادت دو عادل از مسلمانان نمازگزار و سپس به قضاى اهل همۀ شهرها خاطر نشان رفته است.
4. صحيحۀ اسحاق بن عمّار قال: سألت أبا عبد الله عليه السّلام عن هلال رمضان يغمّ علينا في تسع و عشرين من شعبان، فقال: «لا تصمه إلّا أن تراه، فإن شهد أهل بلد آخر أنّهم رأوه فاقضه. «3»‌
اطلاق اين صحيحه هم دليل است بر اين كه هرگاه هلال ماه رمضان در شهرى ديده شد براى بقيّه شهرها كافى است، چه نزديك و چه دور.
5. صحيحۀ منصور بن حازم از امام صادق عليه السّلام چنانكه گذشت «4».
6. شيخ از ابن مسكان و حلبى جميعا از امام صادق عليه السّلام قال:
______________________________
(1). وسائل الشيعة، ج 10، ص 254، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 3، ح 9.
(2). وسائل الشيعة، ج 10، ص 293، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 12، ح 1.
(3). وسائل الشيعة، ج 10، ص 278- 279، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 8، ح 3.
(4). وسائل الشيعة، ج 10، ص 287، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 11، ح 4.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1218‌
... إلّا أن يشهد لك بيّنة عدول، فإن شهدوا أنّهم رأوا الهلال قبل ذلك فاقض ذلك اليوم. «1»‌
اين حديث نصّ در تعميم آفاق و شهرهاست، چه دور و چه نزديك.
7. در تعدادى روايات كه در كيفيّت نماز عيدين وارد شده اين فقره در جمله تكبيرات چشمگير است: «أسألك بحقّ هذا اليوم الذي جعلته للمسلمين عيدا» و كلمۀ «هذا اليوم» اشاره است به يك روز معيّن براى همۀ اهل زمين، با وجود اختلاف آفاق «2».
افزون بر همۀ اين‌ها حتى در يك روايت ضعيف هم اشاره‌اى نشده است كه اگر بلاد به هم نزديك باشند يك افق به حساب مى‌آيند. بنابراين تعدادى از شهرهاى نزديك به هم را در يك افق قرار دادن و شهرهاى دور را كه چندان هم دور به نظر نمى‌رسند، در افق ديگر خواندن بلا وجه است.
صاحب وافى گفته است:
ظاهرا فرقى ميان شهر رؤيت و ساير شهرهايى كه در آن‌ها رؤيت نشده است نيست؛ زيرا تكليف بر رؤيت استوار است نه بر جواز رؤيت. افزون بر آن، قرب و بعد، ضابطه و قانونى نزد مردم ندارد، به اضافه، اطلاقات الفاظ احاديث. «3»‌
آية الله حكيم رحمه اللّه مى‌فرمايد:
اگر دو بلد در طول يكى باشند شكى نيست كه با وجود حجّيّت بيّنه بر رؤيت در يكى از آن دو شهر، بر ديگرى نيز اثبات مى‌شود، همين طور اگر در بلاد شرقى ديده شود براى بلاد غربى به طريق اولى ثابت است؛ امّا اگر در بلاد غربى ديده شد اخذ به اطلاق بر ساير بلاد شرقى بعيد نيست، مگر اين كه علم به رؤيت حاصل شود، و دعواى اين كه «رؤيت» به شهرهاى نزديك انصراف دارد روشن نيست. «4»‌
آغاز ماه عبارت است از: خروج قمر از تحت الشعاع خورشيد و چنين پديده‌اى امرى است واحد و تكوينى، كه نسبت به جميع نقاط كره زمين و همۀ مشارق و مغارب مساوى است، خروج قمر از تحت الشعاع ممكن است در هر ساعت از ساعات شب يا روز واقع‌
______________________________
(1). وسائل الشيعة، ج 10، ص 264، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 5، ح 9.
(2). منهاج الصّالحين، ج 1، ص 283.
(3). ر ك: رسالة حول مسألة رؤية الهلال، ص 56.
(4). مستمسك العروة الوثقى، ج 8، ص 470.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1219‌
شود، امّا «رؤيت» ماه «كاشف» از آن است كه ساعت يا ساعت‌ها قبل، قمر از تحت الشعاع خارج و داخل در محدودۀ ماه جديد گشته است. بنابراين «رؤيت هلال» مانند بسيارى از عناوين همچون «علم»، «تبيّن» و ... «طريق و كاشف» از واقع است، نه اين كه تنها رسيدن به واقع بايد از طريق «رؤيت» باشد. از اين روست كه خطابات شرعى وقتى به عرف مردم القا شوند، عرف از آن‌ها طريق و كشف مى‌فهمد، اين ظهور عرفى يكى از اصول و مسلّمات فقه است.
مقايسه رؤيت هلال به كسوف نيز صحيح نيست؛ مثلا گفته شود: همچنان كه در هر ناحيه كسوف واقع شد اهل آن ناحيه مأمور به صلات كسوف هستند همان گونه هم در هر افق هلال رؤيت گشت تنها اهل آن ناحيه مأمور به حكم شرعى آن مى‌باشند؛ زيرا روايات به عنوان دليل و حجّت شرعى تصريح مى‌كند كه در هر بلد و شهرى خورشيد گرفت «تنها اهل همان شهر» مأمور به صلات كسوف هستند.
اطلاق روايات گذشته دليل است بر عدم لزوم اشتراك آفاق، پس اگر هلال در يك شهر رؤيت گردد براى همه شهرهاى كرۀ زمين كفايت مى‌كند. همچنين ساعت‌هاى قبل از رؤيت تا هنگام خروج از تحت الشعاع از ماه جديد به شمار مى‌رود، در اين عرصه فرقى ميان ماه روزه و ذو الحجّه و غير آنها نيست. از اين رو اگر هلال ماه مثلا در اسپانيا رؤيت گشت نمى‌توان گفت در تهران هنوز ماه جديد آغاز نشده است، و فرقى نيست كه تهران روز باشد و اسپانيا شب و يا بر عكس؛ زيرا پديدۀ روز و شب ربطى به هلال ندارد. بنابراين، هلال بر همه كرۀ زمين هلال است، چه اسپانيا، چه تهران، البته كه ابتداى حساب بايد از نخستين شبى باشد كه ماه ديده شده است.
صحيحۀ حمّاد نيز بر اين مطلب دلالت دارد، امام صادق عليه السّلام فرمود: «إذا رأوا الهلال قبل الزوال فهو للّيلة الماضية، و إذا رأوا بعد الزوال فهو للّيلة المستقبلة» «1».
زيرا امام عليه السّلام نسبت هلال را به شب گذشته و شب آينده مربوط دانست، گرچه رؤيت هلال با چشم غير مسلّح در روز دشوار است. بنابراين هلال در هر نقطه رؤيت‌
______________________________
(1). وسائل الشيعة، ج 10، ص 280، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 8، ح 6.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1220‌
گرديد- در اوّل شب- امتداد آن تا يك دور و گردش كرۀ زمين (24 ساعت) گسترش دارد.
برخى ديگر از اين دسته روايات عبارتند از مطلقات گذشته، همچون:
1. صحيحۀ منصور بن حازم؛
2. صحيحۀ هشام بن حكم؛
3. صحيحۀ أبي بصير از امام صادق عليه السّلام؛
4. صحيحۀ اسحاق بن عمّار از امام صادق عليه السّلام؛
5. صحيحۀ عبد الرحمن بن أبى عبد الله؛
6. در كيفيت صلات عيد و قربان از جمله تكبيرات.
امّا اين كه در قول اوّل گفته شد: «رؤيت به نحو صفتيّت» جزء موضوع قرار مى‌گيرد و بر اين پايه اگر در يك شهر رؤيت گشت، موضوع رؤيت بر پايه حكومت، به شهرهاى مجاور گسترش مى‌يابد، ولى به شهرهاى دور گسترش نمى‌يابد، لذا بايد اطلاقات مقيّد گردند، سخنى است كه از ساحت و عرصه تحقيق دور است؛ زيرا:
اوّلا، قرآن مجيد دالّ بر آن است كه واژه‌هاى استعمال شده در قرآن و احاديث همه به ظهور عرفى خود باقى مانده و هيچ‌گاه عرف متشرّعه از آن‌ها «موضوعيّت» استفاده نمى‌كند، بلكه به ظاهر طريقى و كشفى خود باقى است. آياتى چون كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيٰامُ ...
شَهْرُ رَمَضٰانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ ... «1» همين طور واژۀ «شهر» (ماه) يك مفهوم عرفى دارد و از مستحدثات شرع نيست، عرف از «شهر» ماه مى‌فهمد نه «رؤيت ماه»، ماه امر واقعى تكوينى است و رؤيت در آن نقشى ندارد. بنابراين ظهور آيات و روايات همه طريقى و كشفى است.
ثانيا، حديث پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه فرمود: «صم لرؤية الهلال و أفطر لرؤيته» در مقام لزوم احراز ماه است و نبايد به امتثال ظنّى يا احتمالى اكتفا شود، چنان كه ذيل صحيحۀ محمد بن مسلم فرمود: «و ليس بالراي و لا بالتظنّي و لكن بالرؤية» «2»، همچنين در‌
______________________________
(1). بقره (2): 183- 185.
(2). وسائل الشيعة، ج 10، ص 289- 290، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 11، ح 11.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1221‌
صحيحۀ خرّاز «1» و در موثّقۀ ابن عمّار «2» و در روايت قاسانى «3». بنابراين مقصود از رؤيت، راه رسيدن به واقع است.
ادلّۀ طريقيّت رؤيت‌
1. اعتبار بيّنه مقام رؤيت: پس اگر رؤيت صفت گونه در موضوع اخذ شده باشد بيّنه نمى‌تواند در مقام آن قرار گيرد، و اين خود دليل آن است كه رؤيت، يك راه به واقع، و بيّنه راه ديگر به واقع است.
2. حساب و شمارش سى روز: اگر رؤيت و بيّنه ميسّر نشد سى روز از ماه گذشته نيز راه ديگر به خروج ماه گذشته و دخول ماه لاحق است.
3. وجوب روزه يوم الشكّ: اگر روزى را كه شك داشته آخر شعبان يا اوّل رمضان است افطار كرده باشد- راهى بر اثبات ماه لا حق (رمضان) نداشته است- بعدا به وسيلۀ بيّنه يا به واسطۀ رؤيت شب 29 از ماه روزه، روشن شد روزى را كه افطار كرده از ماه رمضان بوده است، قضاى آن روز بر او واجب است. بديهى است كه وجوب قضا فرع ثبوت اصل تكليف روزه است، و اصل ثبوت تكليف روزه نيز مانند ساير تكاليف است. از اين رو نمى‌توان گفت «روزه ماه رمضان ديده شده» (به نحو موضوعيّت) واجب است.
نتيجه اين كه راهى نيست براى اخذ «رؤيت» به نحو «جزئيت»، چه رسد به نحو «صفتيّت و موضوعيّت».
رد ادّعاى انصراف‌
امّا ادّعاى انصراف اطلاق اخبار به شهرهاى نزديك شهر رؤيت.
اوّلا، عدول و بازگشت از راه موضوعيّت رؤيت، به راه طريقيّت است و با كمك دعواى حكومت صورت گرفته؛ زيرا حكومت و تنزيل مؤونه زايده لازم دارد و بايد وجه‌
______________________________
(1). وسائل الشيعة، ج 10، ص 256، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 3، ح 16، ص 289، الباب 11، ح 10.
(2). وسائل الشيعة، ج 10، ص 278، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 8، ح 3.
(3). وسائل الشيعة، ج 10، ص 255- 256، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 3، ح 13.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1222‌
ظهور حكومت يك دليل خيلى واضح و آشكار باشد. پس مجرّد معقوليّت حكومت ثبوتا كارساز نيست.
ثانيا، ارتكاز عرفى از رؤيت همانا بر اساس طريقيّت است و حمل به حكومت خلاف ظاهر ادلّه است. بديهى است كه عرف از مجموع اين ادلّه چنين برداشت دارد كه ديدن هلال راهى به اثبات ماه جديد است و هرگز به خيال او نمى‌رود كه «رؤيت» مقوّم ماه جديد است.
نتيجه اين كه ثبوت هلال در يك افق كه نشانۀ ماه جديد است بر همۀ آفاق كفايت مى‌كند و شارع مقدس همين نظر عرف متشرّعه را تصديق فرموده، چرا كه در روايات فراوانى اين جمله به چشم مى‌خورد كه اگر يك نفر ماه را واقعا رؤيت كند همانا پنجاه نفر، صد نفر و حتى هزار نفر ديده‌اند، از جمله:
خرّاز از امام صادق عليه السّلام فقال:
إنّ شهر رمضان فريضة من فرائض الله فلا تؤدّوا بالتظنّي، و ليس رؤية الهلال أن يقوم عدّة فيقول واحد: قد رأيته، و يقول الآخرون: لم نره، إذا رآه واحد رآه مائة، و إذا رآه مائة رآه ألف، و لا يجزئ في رؤية الهلال إذا لم تكن في السماء علّة أقلّ من شهادة خمسين، و إذا كانت في السماء علّة قبلت شهادة رجلين يدخلان و يخرجان من مصر. «1»‌
ايضا صحيحۀ محمد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام قال:
إذا رأيتم الهلال فصوموا، و إذا رأيتموه الهلال فأفطروا، و ليس بالرأي و لا التظنّي و لكن بالرؤية و الرؤية ليس أن يقوم عشرة فينظروا فيقول هو ذا هو و ينظر تسعة فلا يرونه، إذا رآه واحد رآه عشرة آلاف. «2»‌
بنابراين، رؤيت، علم، تبيّن، جهل و امثال آن ابدا در تكليف وجوب روزه اخذ و قيد نشده، و هلال ماه نيز مانند ساير مرتكزات عرف است. و اگر رؤيت خارجى ميزان دخول ماه باشد، در فرض موضوعيّت، لازم مى‌آيد با ابرى بودن هوا يا با علم به دخول ماه از طريق رصد و ابزار جديد حكم به جديد شدن ماه نشود، و بديهى است كه چنين التزامى بسيار بعيد است.
______________________________
(1). وسائل الشيعة، ج 10، ص 289، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 11، ح 10.
(2). وسائل الشيعة، ج 10، ص 289- 290، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 11، ح 11.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1223‌
خلاصۀ سخن: هرگاه هلال ماه از تحت الشعاع به گونه‌اى خارج شود كه در افق يك شهر قابليّت و امكان بالقوّه جهت «رؤيت» وجود داشته باشد، همانا علامت و نشانۀ آن است كه ماه جديد براى همه شهرها و نقاط كرۀ زمين آغاز شده است. و امروزه رايانه شايستگى خود را در امكان و قابليّت رؤيت به خوبى نشان داده است.
ضابطۀ تقسيم آفاق‌
دانستيم كه همۀ شهرها و نقاط كرۀ زمين داراى 24 ساعت اختلاف آفاقند و به دليل كرويّت زمين نمى‌توانند همه در يك روز قرار داشته باشند.
ائمّۀ دين عليهم السّلام با توجّه به اين نكته، طبق يك ضابطه، همۀ شهرها و نقاط كرۀ زمين را به دو بخش تقسيم كرده، و در يك طايفه از احاديث فرموده‌اند: اگر هلال، قبل از ظهر رؤيت گردد همان روز از ماه جديد به حساب مى‌آيد و اگر بعد از ظهر ديده شود فرداى آن روز، آغاز ماه جديد است، در نتيجه هم مبناى هيئت و نجوم رعايت شده كه نيم‌روز و نيم‌شب مبدأ و منتهى قرار گرفته و هم اختلاف آفاق حل شده است. چنان كه منجّمان نيز از ديرباز گروهى مبدأ حساب را نيم‌روز دانسته و گروه ديگرى نيم‌شب را «1»، و اينك برخى از آن احاديث:
1. محمد بن قيس، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام:
... و إن لم تروا الهلال إلّا من وسط النهار أو آخره فأتمّوا الصيام إلى الليل. «2»‌
2. اسحاق بن عمّار قال: سألت أبا عبد الله عليه السّلام عن هلال رمضان ...، قال:
... و إذا رأيته من وسط النهار فأتمّ صومه إلى الليل. «3»‌
3. عن عبيد بن زرارة و عبد الله بن بكير قالا: قال أبو عبد الله عليه السّلام:
إذا رئي الهلال قبل الزوال فذلك اليوم من شوّال، و إذا رئي بعد الزوال ذلك اليوم من شهر رمضان. «4»‌
______________________________
(1). ر ك: رسالة حول مسألة رؤية الهلال، ص 118 و بعد پاسخ آية الله خوئى رحمه اللّه به علّامه تهرانى قدّس سرّه.
(2). وسائل الشيعة، ج 10، ص 278، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 8، ح 1.
(3). وسائل الشيعة، ج 10، ص 278- 279، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 8، ح 3.
(4). وسائل الشيعة، ج 10، ص 279، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 8، ح 5.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1224‌
اين روايت‌ها، هم در تقسيم آفاق به دو بخش صريح است و هم نسبت به همۀ آفاق- به ويژه كه با «رئي» صيغۀ مجهول آمده است- شمول و اطلاق دارد.
4. حمّاد بن عثمان، عن أبي عبد الله عليه السّلام قال:
إذا رأوا الهلال قبل الزوال فهو للّيلة الماضية، و إذا رأوه بعد الزوال فهو للّيلة المستقبلة. «1»‌
تطبيق: طبق سند قبل دانستيم كه اختلاف طول‌هاى دايرة البروجى ماه و خورشيد در لحظۀ غروب خورشيد 45/ 4 <> و سطح روشن آن 14% و مدت مكث آن بعد از لحظه غروب خورشيد 22 دقيقه بود و فقهاى عصر ما حكم و يا فتوا به اثبات عيد فطر و اوّل ماه شوّال دادند.
از اين رو ضابطه‌اى كه محقق طوسى رحمه اللّه و ساير تقويم‌نگاران به پيروى از او مبنى بر 10 <> جهت اعلام رؤيت هلال مقرّر داشته‌اند عملا از كار افتاده است، لذا بر پايه پژوهش‌هاى علمى جديد و بر اساس طايفۀ اخير روايات (نگاشته شده در تقسيم آفاق) به ضابطه‌اى نو مى‌توان دست يافت.
چنان كه اشاره شد مبنا و محور دستۀ اخير روايات، «نصف النهار» است و ما نمونه زير را بر اين مقياس و ضابطه عرضه و انطباق مى‌دهيم.
اشاره شد كه در سال 1418 ه‍، روز 29 رمضان، هلال ماه شوّال حدود ساعت 6 بعد از ظهر به وقت محلى ايران ثابت شد، اين در حالى اتفاق افتاد كه حدود ساعت 5/ 9 صبح همين روز از اقتران خارج گشته است.
بر اين اساس (ضابطه نصف النهار) ممالك شرقى؛ يعنى ايران، افغانستان، پاكستان، ازبكستان، تاجيكستان، سيبرى (بخش بزرگى از شوروى سابق)، هندوستان، چين، مغولستان، تايلند، اندونزى، فيليپين، استراليا و ژاپن همه از بخش بعد از ظهر به حساب مى‌روند (يعنى 6 بعد از ظهر ايران براى آن‌ها هم بعد از ظهر است) پس بايد مانند ايران فرداى شب رؤيت را، اوّل ماه به حساب آورند.
از ممالك غربى، عراق، عربستان، يمن، ممالك آفريقايى، تركيه، بلغارستان، بخش‌
______________________________
(1). وسائل الشيعة، ج 10، ص 280، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 8، ح 6.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1225‌
غربى شوروى سابق، آلمان، هلند، سوئد، نروژ، انگلستان، گرينويچ (زيرا 6 بعد از ظهر تهران تقريبا برابر 5/ 2 بعد از ظهر گرينويچ است)، همچنين مراكش و غرب آفريقا مانند سيرالئون و سنگال كه تقريبا برابر 2 بعد از ظهر آن‌هاست و حتى جزاير اقيانوس اطلس همه مانند ايران بايد فرداى آن روز را آغاز ماه بدانند.
ولى ممالك غربى‌تر مانند آمريكاى جنوبى، آمريكاى مركزى، كانادا و آمريكاى شمالى (6 بعد از ظهر تهران؛ يعنى لحظۀ رؤيت هلال) قبل از نصف النهار آنان است؛ مثلا واشنگتن 5/ 9 صبح است، و ساير ايالات غربى آمريكا صبحگاهان است در حالى كه اقيانوس آرام و جزاير واقع در آن، همچنين آلاسكا (شمال) تا جزاير ميكرونزى، ما لا نزى همه در شب و بين الطلوعين واقع شده؛ يعنى، در بخش «قبل از نصف النهار» قرار گرفته‌اند. پس بايد همان روز را اوّل ماه بشمرند، و امروز با وسائل پيش رفته ارتباط جمعى، اعلام لحظۀ رؤيت كار آسانى است.
از اين رو برخى از فقهاى آگاه به زمان از ناحيۀ فقهى نوشته‌اند: از طرفى بر دانشمندان فلك‌شناس و متخصّصان اين فنّ واجب است نتيجه و كيفيّت وجود هلال را از رصدخانه و از ديدگاه آلات و ابزار جديد فلكى اعلام كنند، و از سوى ديگر بايد «بيّنه عادل» و خبير باشند گرچه اگر علم يا اطمينان و وثوق كامل براى انسان حاصل شد مى‌توان به عنوان «حجّت شرعى» بر آن اعتماد كرد، و چنان چه خبر داد كه هلال وجود ندارد معناى آن اين است كه ماه قمرى هنوز آغاز نگشته است، چنان كه اگر رصدخانه اعلام كند: هلال ماه، قابل رؤيت و بزرگ است، همين اعلام به تنهايى براى اثبات ماه كفايت مى‌كند، گرچه با چشم غير مسلّح به خاطر ابر، دود و مانند آن نتوان آن را مشاهده كرد. «1»‌
______________________________
(1). ر ك: ما وراء الفقه، ج 2، ص 117 و 162.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1226‌
فصل چهارم: مباحث ديگر ثبوت هلال‌
1. تطويق هلال: شمار زيادى از فقيهان تطويق هلال را دليل بر شب دوم بودن آن نمى‌دانند. تعداد ديگرى از جمله آية الله خوئى رحمه اللّه معتقد است هرگاه ماه، در «ليلة الشكّ» ثابت نشود، امّا در شب بعد به شكل مطوّق (حلقه‌اى نورانى) رؤيت گردد دليل آن است كه تعلّق به شب دوم دارد، دليل اين گروه روايت معتبره محمد بن مرازم از امام صادق عليه السّلام است كه فرمود: «إذا تطوّق الهلال فهو لليلتين، و إذا رأيت ظلّ رأسك فيه فهو لثلاث». «1»‌
آية الله صدر، در مقام پاسخ گفته است:
اوّلا، مشهور فقها از اين روايت اعراض كرده و تنها عدّۀ كمى (شاذّ) به مضمون آن فتوا داده‌اند.
ثانيا، امام صادق عليه السّلام در مقام بيان يك قاعده و ضابطۀ تكوينى است هم چون موارد بسيار ديگر، و در اين صدد نبوده است كه يك قاعده تشريعى بيان كند. «2»‌
ليكن مى‌توان گفت: اگر با رصد، تجربه و ... ثابت باشد كه ماه هميشه در شب دوم مطوّق شكل است، همين امر بر پايۀ طريقيّت، نشانه، علامت و كاشف از شب دوم است و قطعا مى‌تواند جانشين قطع طريقى باشد، و مى‌دانيم: قطع طريقى امرى است تكوينى كه تنها نياز به ادلّۀ ثابت كنندۀ احكام مقطوع دارد كه ساير ادلّه متكفّل آن‌هاست.
2. اگر در هواى صاف تعداد زيادى استهلال كنند و موفّق به رؤيت هلال نشوند، بلكه‌
______________________________
(1). وسائل الشيعة، ج 10، ص 281، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 9، ح 2.
(2). ر ك: ما وراء الفقه، ج 2، ص 120 و 164.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1227‌
تنها دو نفر از ميان آنان ادّعاى رؤيت كنند، اين دو نفر اگر چه عادل هم باشند احتمال صدق آنان بسيار كم است و مى‌توان گفت خاستگاه ادّعاى آنان «توهّم رؤيت» است.
دليل اين مسأله يكى حديث عثمان بن خرّاز از امام صادق عليه السّلام است، قال: قلت له: كم يجزي في رؤية الهلال؟ فقال:
إنّ شهر رمضان فريضة من فرائض الله فلا تؤدّوا بالتظنّي، و ليس رؤية الهلال أن يقوم عدّة فيقول واحد: قد رأيته، و يقول الآخرون: لم نره، إذا رآه واحد رآه مائة، و إذا رآه مائة رآه ألف، و لا يجزي في رؤية الهلال إذا لم تكن في السماء علّة أقلّ من شهادة خمسين، و إذا كانت في السماء علّة قبلت شهادة رجلين يدخلان و يخرجان من مصر. «1»‌
و ديگر روايت حبيب خزاعى است: قال أبو عبد الله عليه السّلام:
لا تجوز الشهادة في رؤية الهلال دون خمسين رجلا عدد القسامة، و أنّما تجوز شهادة رجلين إذا كانا من خارج المصر و كان بالمصر علّة فأخبرا أنّهما رأياه، و أخبرا عن قوم صاموا للرؤية و أفطروا للرؤية. «2»‌
ليكن اگر احتمال تبانى بر كذب در بين نباشد مى‌توان گفت به شهادت دو نفر عادل، هلال ماه ثابت مى‌گردد. چنان كه روايات فراوانى بر آن دلالت دارند. «3»‌
3. هرگاه شهود در شهادت دچار آشفته گويى شوند رؤيت ثابت نمى‌شود.
4. اگر متخصّصان فنّ بگويند: هلال وجود خارجى ندارد، ولى شاهد شهادت به رؤيت دهد پذيرفته نمى‌شود.
5. اگر منجّمان ماهر بگويند: هلال ماه قابل رؤيت نيست و شاهدان، شهادت به رؤيت دهند پذيرفته نيست.
6. اگر اوصافى كه شهود نقل مى‌كنند مخالف باشد با اوصافى كه متخصّصان بر آن تأكيد دارند ماه ثابت نمى‌شود.
7. صحيح نيست هميشه، ماه را تمام (سى روز) به حساب آورد.
______________________________
(1). وسائل الشيعة، ج 10، ص 289، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 11، ح 10.
(2). وسائل الشيعة، ج 10، ص 290- 291، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 11، ح 13.
(3). وسائل الشيعة، ج 10، ص 287- 289، 291- 292، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 11، ح 2- 9، 15 و 16.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1228‌
8. فوق افق بودن ماه به مدت زياد دليل بر شب دوم بودن آن نيست مگر اين كه يقين حاصل شود كه هلال بيش از 24 ساعت قبل تولد يافته است.
9. از ديدگاه برخى از مبانى فقه نور زياد هلال نمى‌تواند دليل بر شب دوم و يا زيادتر از آن باشد مگر اين كه اطمينان به بيش از يك شبه بودن آن پيدا شود.
ضابطۀ تكوينى براى اثبات اوّل ماه‌
در خصوص اثبات اوّل هر ماه مى‌توان به يك قاعدۀ تكوينى اشاره داشت. اين قانون از فرمايش امام صادق عليه السّلام نيز استنباط مى‌شود و آن اين كه مى‌دانيم حركت ماه در هر شبانه روز تقريبا 12 <> برابر چهل و هشت دقيقه زمانى است. بنابراين از لحظۀ مقارنۀ خورشيد و ماه تا نيمۀ هر ماه خورشيد و ماه هر روز به اندازه 48 دقيقه بر فاصله خود مى‌افزايند و دورتر مى‌شوند، و از نيمۀ هر ماه تا لحظۀ مقارنه هر روز به همين مقدار (48 دقيقه) به هم نزديك مى‌گردند تا بار ديگر به لحظۀ مقارنه برسند و محاق كامل ماه صورت گيرد، و در واقع حركت ماه است كه سبب اين پديده مى‌شود.
بر پايۀ اين قاعده، هرگاه ميان لحظۀ غروب آفتاب تا لحظۀ غروب ماهتاب كمتر از 48 دقيقه باشد، هلال به شب اوّل تعلق دارد و هرگاه بيش از 48 دقيقه بالاى افق مكث داشته باشد متعلّق به شب دوم است و غالبا «مطوّق» مى‌باشد، چنان كه امام صادق عليه السّلام در روايت محمد بن مرازم فرمود:
هرگاه هلال طوق‌دار باشد از شب دوم است، و اگر سايۀ سر خود را در پرتو نور ماه بتوانى مشاهده كنى و تميز دهى از شب سوم به حساب مى‌رود: «إذا تطوّق الهلال فهو لليلتين، و إذا رأيت ظلّ رأسك فيه فهو لثلاث». «1»‌
امروزه در هر نقطه از جهان كه هلال رؤيت شود به آسانى مى‌توان بين لحظۀ غروب آفتاب و ماهتاب را محاسبه كرد، و چنان چه مكث ماه فوق افق كمتر از 48 دقيقه باشد مى‌توان دريافت كه به شب اوّل تعلّق دارد و به سر تا سر جهان مخابره نمود.
افزون بر اين، رايانه و اينترنت نيز در حل اين مسأله توانا هستند.
______________________________
(1). وسائل الشيعة، ج 10، ص 281، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 9، ح 2.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1229‌
ضابطۀ ديگر براى اثبات اوّل ماه‌
پيشوايان دين عليهم السّلام در مواردى چون ابرى بودن هوا و دست نيافتن به اوّل ماه از راه‌هاى ديگر، به محاسبه از اين طريق اشاره كرده‌اند كه مى‌توان با گذشتن چهار روز از اوّل ماه سال قبل روز پنجم را روز اوّل ماه جديد اين سال دانست. عمران زعفرانى گويد:
قلت لأبي عبد الله عليه السّلام: إنّ السماء تطبق علينا بالعراق اليومين و الثلاثة، فأيّ يوم نصوم؟
قال: «انظر اليوم الذي صمت من السنة الماضية و صم يوم الخامس». «1»‌
امام عسكري عليه السّلام اين قانون را اين گونه كامل فرموده است، سيّارى گويد:
كتب محمد بن الفرج إلى العسكري عليه السّلام يسأله عمّا رئي من الحساب في الصوم عن آبائك عليهم السّلام في عدّ خمسة أيّام بين أوّل السنة الماضية و السنة الثانية التي تأتي، فكتب:
«صحيح و لكن عدّ في كلّ أربع سنين خمسا، و في السنة الخامسة ستّا فيما بين الأولى و الحادث و ما سوى ذلك فإنّما هو خمسة خمسة».- قال السيّاري:- و هذه من جهة الكبيسة- قال:- «و قد حسبه أصحابنا فوجدوه صحيحا «2».
اين روش محاسبه، به ويژه كه سال پنجم را كبيسه قرار دهند تنها بر پايه محاسبات نجومى و به امر وسط ميسّر است و در صورت عدم دست‌يابى به رؤيت هلال مى‌توان حتى به امر وسط هم عمل كرد، چنان كه همين روش (محاسبه به امر وسط) در چند روايت ديگر به چشم مى‌خورد؛ از جمله اين كه امام صادق عليه السّلام مى‌فرمايد: «إذا صحّ هلال رجب فعدّ تسعة و خمسين يوما و صم يوم الستّين» «3».
برخى از فقها اين دو دسته روايت را از ناحيۀ سند اسقاط كرده‌اند «4»؛ ولى به نظر مى‌رسد حمل به امر وسط هنگام دسترسى نداشتن به رؤيت- مانند اوقات ابرى و بارانى بودن هوا چنان كه حديث زعفرانى بدان اشاره دارد- بهتر است تا اسقاط يا اعراض از آن‌ها.
______________________________
(1). وسائل الشيعة، ج 10، ص 284، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 10، ح 3.
(2). وسائل الشيعة، ج 10، ص 283، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 10، ح 2.
(3). وسائل الشيعة، ج 10، ص 285، أبواب أحكام شهر رمضان، الباب 10، ح 5؛ المقنع، ص 186.
(4). ما وراء الفقه، ج 2، ص 165 و بعد؛ جواهر الكلام، ج 16، ص 364 و بعد و ص 376 و بعد.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1230‌
خاتمه: جاى ماه‌
شيخ حرّ عاملى در وسائل الشيعة بابى با عنوان «كراهة السفر و القمر في برج العقرب؛ مسافرت و ازدواج در حالى كه قمر در برج عقرب باشد مكروه است» باز كرده و ذيل آن حديثى را از امام صادق عليه السّلام چنين نگاشته است: قال: «من سافر أو تزوّج و القمر في العقرب لم ير الحسنى» «1».
و مثل اين حديث را مرحوم كلينى در كافى و برقى در محاسن نقل كرده‌اند.
وى در همان كتاب باب ديگرى به عنوان «كراهة التزويج و القمر في العقرب و في محاق الشهر» گشوده و پس از ذكر حديث باب قبل افزوده است: شيخ مفيد رحمه اللّه در كتاب مقنعه مانند آن را ذكر و نگاشته است: و روي أنّه: «يكره التزويج في محاق الشهر». و عن علي بن محمد العسكري، عن آبائه عليهم السّلام- في حديث- قال: «من تزوّج و القمر في العقرب لم ير الحسنى». و قال: «من تزوّج في محاق الشهر فليسلم لسقط الولد». «2»‌
ولى مى‌دانيم كه اين گونه روايات در مقام بيان علّت تامّه نيست، بلكه در مقام بيان اقتضاى امكان و احتمال است، لذا حمل بر كراهت كرده‌اند، و نيز براى اين كه از گزند احتمالى در امان باشند، دانشمندان براى دانستن جاى ماه به قواعدى دست يازيده‌اند كه يكى از آن‌ها در قالب شعر چنين است:
هر چه از ماه شد مثنّى كن پنج ديگر فزاى بر سر آن
______________________________
(1). وسائل الشيعة، ج 11، ص 367، أبواب آداب السفر، الباب 11، ح 1.
(2). وسائل الشيعة، ج 20، ص 114- 115، أبواب مقدّمات النكاح و آدابه، الباب 54، ح 1- 3.



رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1231‌
پس به هر پنج از آن ز خانۀ شمس گير برجى و جاى مه مى‌دان
يعنى، هر چند روزى كه از ماه قمرى سپرى شد دو برابر كن و سپس عدد 5 بر آن بيفزا و حاصل را بر 5 تقسيم كن و اگر باقى مانده آيد يك عدد نيز بر خارج قسمت اضافه كن، و به شمارۀ خارج قسمت از برجى كه خورشيد در آن قرار گرفته شماره كن تا به جاى ماه دست يازى؛ مثلا اگر خورشيد در برج پنجم (اسد- مرداد) و روز 14 ماه قمرى باشد چنين داريم:
7 (3 باقيمانده) 1+ 6 5 <> 33 5+ 28 2 <> 14‌
در نتيجه از برج اسد (جاى خورشيد) بايد هفت برج به جلو برويم تا به برج دلو بهمن برسيم پس قمر در برج دلو است. روش‌هاى ديگر نيز وجود دارد. «1»‌
در فرض بالا، اگر 7 روز از ماه قمرى گذشته باشد، چنين داريم:
4 1+ 3 5 <> 19 5+ 14 2 <> 7‌
وقتى از جايگاه خورشيد- مرداد- چهار شماره؛ يعنى اسد، سنبله، ميزان، عقرب را شماره كنيم خواهيم ديد كه قمر در عقرب است.
شايان ذكر است چون بر پايه حركت تقديمى، (رجعى، قهقرايى و بازگشتى) برج‌ها از جايگاه نخستين خود خارج و به سمت مغرب مى‌روند، قمر وقتى از «برج عقرب» خارج شد هم چنان در «صورت عقرب» است و بيش از يك شبانه روز ديگر طول مى‌كشد تا از «صورت عقرب» هم خارج گردد. از اين رو پاره‌اى از تقويم‌نگاران به اين نكته متذكر و در تقويمشان يادآور مى‌شوند.
به ديگر سخن، قمر هر دو روز و نيم- برابر 60 ساعت- از محاذات هر برج و از جمله برج عقرب عبور مى‌كند، وقتى از برج عقرب گذشت لازم است 24 ساعت ديگر بر آن افزود و جمعا سه روز و نيم صبر نمود و سپس در امر ازدواج مثلا صيغۀ عقد را اجرا كرد.
گفتنى است از احكام نجوم آن چه مورد نصّ آيات و روايات است (چون قمر در عقرب و ...) مورد تأييد فقه است.
______________________________
(1). ر ك: دروس هيئت، ج 1، ص 451.