بسم الله الرحمن الرحیم

مكتب سامراء

فهرست فقه
القواعد الفقهیة و الاصولیة
مكاتب فقهي
مكتب نجف
مكتب قم
مكتب سامراء
مكتب حله
مكتب اصفهان





شرح حال سيد محمد حسن بن محمود بن إسماعيل الميرزا الشيرازي(1230 - 1312 هـ = 1815 - 1894 م)

پایگاه اطلاع رسانی حوزه


مصاحبه با آیة الله سید رضى شیرازى

مقاله 2، دوره 9، شماره 51-50، بهار 1371، صفحه 17-62 XML
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
اصل مقاله

حوزه : با تشکراز حضرت عالى که قبول زحمت فرمودید و مصاحبه با مجله ما را پذیرفتید لطفا شمه اى از زندگى علمى و تحصیلى خود را بیان بفرمایید.
استاد: بنده سیدرضى شیرازى فرزند آقا میرزا محمدحسین شیرازى هستم .ایشان هم فرزند مرحوم میرزا على آقاى شیرازى فرزند میرزاى بزرگ هستند.

میرزاى شیرازى داراى دو پسر بوده است . یکى آقا میرزا محمد که در زمان خود میرزا فوت مى کند واز علماء و مدرسین بوده است و دیگرى آقا میرزا على آقا که جد ماست واز مراجع بزرگ نجف واز شاگردان پدر بزرگوارش و مرحوم میرزا و میرزا محمدتقى شیرازى بوده است .

آیات بزرگى مانند: آقا سید عبدالهادى شیرازى آقا میرزا مهدى شیرازى آقاى میلانى آقاى اردوبادى و آقاى خوئى از شاگردان مرحوم آقا میرزا على آقا بودند.
جلسات درس ایشان را در نجف اشرف به یاد دارم . آن بزرگوار در سال 1355 هجرى قمرى به رحمت خدا پیوست . در همان سال آیه الله نائینى و آیه الله حائرى نیز با فاصله کمى مرحوم شدند.

در سال 1345 هجرى قمرى در نجف اشرف متولد شدم و در همان جا تحصیلات خود را شروع کردم . تا قریب سى سالگى در نجف بودم و به فراگیرى مقدمات و سطوح و خارج موفق بودم .

از آیات بزرگى همچون : پدرم مرحوم آیه الله العظمى شیخ کاظم شیرازى جدامیم قدس سره استفاده کردم . معمولا درایام تابستان و غیر آن به واسطه ضعف مزاج و گرماى شدید نجف به تهران مى آمدم وازاساتیدى چون : مرحوم آقاى شعرانى آقاى عماد رشتى و آقاى آشتیانى استفاده درسى داشتم .
...
...
حوزه : حضرت عالى مستحضر هستید که اکنون یکصدمین سال درگذشت میرزاى شیرازى بزرگ است .ازاین روى حضرت عالى که از نوادگان آن مرد بزرگ هستید شایسته است درباره آن مرحوم مطالبى را براى ما و خوانندگان مجله بیان فرمایید.
استاد: درباره مرحوم میرزاى شیرازى زیاد گفته و نوشته شده است . بنده سعى مى کنم حتى الامکان مطالبى را بگویم که سینه به سینه به طور مستند شنیده ام و در کتابها نیامده است .
حوزه : بفرمایید علت مهاجرت مرحوم میرزا شیرازى از نجف به سامراء چه بوده است .
استاد: به نظر من مرحوم میرزا در مهاجرت از نجف به سامراء چند هدف را دنبال مى کرد:

1.اسکان شیعه در سامراء. با توجه به این که سامراء مدفن عسکریین ( ع ) و منزل آن بزرگواران خیلى چیزها که مورد علاقه واحترام شیعه است در آن جا قرار دارد مرحوم میرزا سعى کرد که شیعیان در آن مکان اسکان بیابند.

2. تبلیغ تشیع در نواحى عراق .

3. تقریب بین شیعه و سنى . به نظر من این مهمترین هدف میرزا بود. زیرا نجف و کربلاء ممحض در شیعیان بود و میرزا مى خواست با رفتن به سامراء شیعیان را به آن جا بکشاند. تا عملا بین آنان واهل سنت خلط و آمیزشى به وجود بیاید وازاین رهگذر گامى در مسیر وحدت و تقریب برداشته شود. زیرا مرحوم شیرازى به ایجاد وحدت والفت بین شیعه و سنى اهتمام مى ورزیده است . شواهد بسیارى از زندگى میرزا وجود :دارد که بیانگراین مدعاست .از جمله

مرحوم میرزا طبق معمول عصرها مرکبشان را سوار مى شده و مى رفته است کنار شط تا قدرى استراحت کند. گاه در همان جا فرع فقهى هم مطرح مى کرده و با همراهان به بحث و گفتگو مى پرداخته است .

روزى که مصادف بوده است با آخر ماه مبارک رمضان مرحوم میرزااز کنار شط بر مى گردند که براى ایشان خبر مى آورند. شیعیان ماه را ندیده اند ولى اهل سنت ادعا مى کنند که ماه را دیده اند.

مرحوم میرزا مى فرمایند :[کسانى که از سنیان ماه را دیده اند براى شهادت بیاورید].

چند نفرازاهل سنت که ماه را دیده بودند خدمت ایشان مى آورند. پس از
اثبات وثاقت آنان شهادت به رویت هلال مى دهند.

مرحوم میرزا شهادت آنان را مى پذیرد و حکم به رویت هلال مى دهد!

حکم میرزا باعث جلب توجه اهل سنت مى شود و تاثیر خوبى در میان آنان مى گذارد.

پس از جلسه مرحوم آقا میرزا على آقا فرزندایشان به میرزا عرض مى کند:

[آیا مبناى شما در باب قبول شهادت تغییر کرده است ؟ زیرا شما معتقد بودید: شاهد باید شیعه باشد].

میرزا مى فرماید:

[نه خودم ماه را دیده بودم اما خواستم بااین عمل دل آنان را به دست بیاورم و تحبیب کرده باشم].

شاهد دیگراین که : وقتى که مرحوم میرزا شروع به ساختن مدرسه در سامراء مى کند علماى اهل سنت هم تصمیم مى گیرند مدرسه اى بسازند.این خبر به گوش مرحوم میرزا مى رسد و آنان را در ساختن مدرسه مساعدت مالى مى کند.

شاهدسوم از مرحوم میرسید حسین فشارکى برادرزاده سیدمحمدفشارکى در ایام جوانى در مشهد شنیدم که فرمود:

در سامراء بین طلبه اى و بقالى که ازاهل سنت بود نزاعى در گرفت .این نزاع کم کم گسترش پیدا کرد به طورى که عده اى ازاهل سنت تحریک شدند و خانه میرزا را سنگسار کردند. عشایراطراف که شیعه بودند از قضیه با خبر شدند. خدمت میرزا مى آیند واز محضر میرزا اجازه مى خواهند تااهل سنت را که نسبت به شیعیان وایشان بى ادبى کرده اند سرکوب کنند. مرحوم میرزا درخواست را نمى پذیرد.

مساله رنگ سیاسى مى گیرد. روس وانگلیس مى خواهنداز جو به وجود آمده استفاده مى کنند. سفیر روس وانگلیس از بغداد به سامرا مى آیند واز مرحوم میرزا درخواست ملاقات مى کنند. مرحوم میرزا آنان را نمى پذیرد.

والى عثمانى و نماینده سلطان عبدالحمید در بغداد وقتى ازاین قضیه مطلع مى شود خوشحال شده و به سامراء مى آید.اجازه ملاقات مى گیرد. مرحوم میرزا به

او اجازه ملاقات مى دهد. به آقا عرض مى کند: اجازه بدهیداین متجاثرین را تنبیه کنیم.

آقا مى فرماید :[ اینان فرزندان ما هستند که با هم نزاع کرده اند. خودمان آن را حل خواهیم کرد]!

والى عثمانى از مرحوم میرزا تشکر مى کند و پس از آن ملاقات ماوقع را به سلطان عبدالحمید گزارش مى دهد.

سلطان عبدالحمید به میرزا تلگراف مى زند و پس از تشکر مى نویسد:

[به خاطراین اسائه ادبى که به خضرت عالى شده است هر دستورى بدهید در حق متامتجاثرین اجرا مى کنیم].

میرزا در پاسخ مى نویسد:

[ما آنان را عفو کردیم].

مرحوم میرزا بااین برخورد کریمانه خود چنان ایجادالفت و محبت کرده بود که عمویم مرحوم آقا میرزا حسن مى گفت :

[تااین اواخر پیرمردهاى اهل سنت سامراء که آن واقعه را به یاد داشتند مى گفتند :[نحن الطلقاء] زیرا میرزا هر کارى که مى خواست مى توانست در حق ماانجام بدهد ولى ما را عفو کرد].

اینها نمونه هایى بوداز روش عملى مرحوم میرزا در راه ایجاد وحدت والفت بین شیعه و سنى .

حوزه : مرحوم میرزا در سامراء مکتب سامراء را پایه گذارى کرد. لطفا ویژگیهاى این مکتب را برشمارید.
استاد: به نظر من از ویژگیهاى مهم مکتب سامراء مجتهد پرورى آن است ازاین روى اکثر مجتهدان نامى و بزرگ از همین مکتب برخاسته اند. مانند: مرحوم
آخوند خراسانى میرزا محمد تقى شیرازى و مرحوم سید محمد فشارکى .

دراین رابطه خاطره اى نقل مى کنم :

مرحوم آقا شیخ مرتضى حائرى در بیمارستان بسترى بود. به عیادت ایشان رفتم .

ایشان از قول پدر مرحوم حاج آقا ریحان الله گلپایگانى طاب ثراه نقل مى کرد: ( البته نمى دانم مستقیمااز پدرایشان شنیده بود و یا این که با واسطه مرحوم حاج آقا ریحان الله شنیده بود)

من از نجف به سامراء رفتم . چند روزى درس میرزا شرکت کردم . روزى همراه میرزا براى قدم زدن به کنار شط رفتم .ایشان از من پرسید:

درس ما را چگونه یافتى ؟

عرض کردم : به نظر من نجف بهتراست .

مرحوم میرزاازاین سخن من خوشش نیامد لذا فرمود:

[شما چند روز دیگر بمانید تااین فرعى که مطرح شده به پایان برسد].

من هم قبول کردم و خلاصه چنان جذب شدم که در سامراء ماندگار شدم . روزى میرزااز من پرسید:

حالا نظرتان چیست ؟

عرض کردم : تفاوت این جا با نجف بسیاراست . درس شما انسان را پرورش مى دهد.

حوزه : شیوه تدریس مرحوم میرزا چگونه بوده است .
استاد: مرحوم میرزا فرع فقهى را مطرح مى کرده و تمامى مطالب مربوط به آن را بحث مى کرده است .ایشان چیزى را به عنوان اصل موضوعى قبول نمى کرده است .

این بحثها به صورت طرفینى بین استاد و شاگردان بوده است ازاین روى درس میرزا مدت زمان مشخصى نداشته است .ابتداى آن معلوم بوده است ولى انتهاى آن
بستگى به اتمام بحث داشته است . گاه میرزااز صبح که بر منبر تدریس مى نشسته است ظهرازمنبر پایین مى آمده است !

حوزه : آیا پس از رحلت مرحوم میرزا این شیوه ادامه داشته است .
استاد: شاگردان میرزا کم وبیش این شیوه را دادمه داده اند. بارزترین آنان دراین شیوه مرحوم آقا محمد تقى شیرازى بوده است . ایشان بعداز مرحوم میرزا در کربلاء همین شیوه را دنبال کرده است . از مرحوم آقا شیخ محمدتقى شیرازى مى رفتم . یکى از علماى ایران به کربلاء آمده بود واز من پرسید: میرزا محمدتقى چه بحثى را مشغول هستند؟

متحیر شدم چه جواب بدهم زیرا روش بحث این بوداگر فرعى مطرح مى شد باید دقیقا تنقیح شود. مثلااگر بحث ازاستصحاب تعلیقى به میان مى آمد و در حجیت آن تردید مى شد باید همان جا تمام و کمال بررسى شود. لذا مشکل بود تعیین موضوع بحث.

در هر صورت روش بحث در مکتب سامراء بر تحقیق و بحث استوار بوده است و در نجف به صورت کلاسیک . مرحوم آخوند وقتى درس مى گفته است به عنوان استاد فرعى را مطرح مى کرده و نظر خود را هم بیان مى کرده است .البته بحث بین استاد و شاگرد بوده است ولى نه به آن صورتى که در سامراء رواج داشته است . در سامراء شاگردان استاد را دو ساعت و گاه بیشتر بر سر منبر نگه مى داشته اند.
حوزه : بعداز رحلت مرحوم میرزاى شیرازى برسر شیعیان و حوزه سامراء چه آمد.
استاد: بعداز رحلت مرحوم میرزا اکثر شیعیان از سامراء کوچ کردند. مرحوم مادرم مى گفت : عامل این کوچ انگلیسیها بودند!

حوزه :از مرحوم میرزا محمدتقى شیرازى اگر مطلبى دارید بفرمایید.
استاد: نسبت به بزرگوار مطالب زیاداست . شایسته است ویژه نامه اى به این مرد بزرگ اختصاص داده شود. ولى به خاطراین که سوال شما را بى پاسخ نگذاشته باشم نکته اى را در عظمت معنوى ایشان عرض مى کنم :

از آقا سیدعباس اصفهانى نجل جلیل آقا سیدمحمدفشارکى شنیدم :

بعداز مرحوم ابوى خواستم از کسى تقلید کنم .از بزرگى پرسیدم : آقا میرزا محمدتقى شیرازى عادل است ؟...ایشان به من گفت :

از عصمت آقا میرزا محمدتقى بپرس نه از عدالت ایشان .

مرحوم میرزا حالت انصراف نفسى داشته است . یعنى اگر مى خواسته ذهنش رااز چیزى منصرف نماید و فقط متوجه خدا بکند مى توانسته است . این مقام بزرگى است .

نقل مى کنند:

شیخى خدمت مرحوم میرزا مى آید وازایشان نمازاستیجارى طلب مى کند. مرحوم میرزا چون اطمینان به وى نداشته است نمى دهد. شیخ عصبانى مى شود و به مرحوم میرزا توهین مى کند.

در مناسبت دیگرى مرحوم میرزا به آن شیخ کمک مالى مى کند.
اطرافیان مى گویند:

آقا! این شخص فاسق است . آن روز به شما توهین کرد

میرزا مى فرماید: من اصلا نشنیدم !
حوزه : یکى از نکات برجسته و مهم در زندگى مرحوم میرزا مساله[ تحریم تنباکو]است . به خاطر آثار شگفتى که این حرکت داشته است برخى از عامل بیگانه سعى دارنداستناد این فتوا را به میرزا منکر شوند و یااین که نقش اصلى را به دیگران بخصوص سیدجمال الدین اسدآبادى بدهند. نظر حضرت عالى چیست ؟
استاد: یک وقتى حضرت امام رحمه الله علیه از من آقا میرزا باقر آشتیانى آقا سیداحمد شهرستانى آقا سیدعلى محمد سبط و... خواستند که خدمتشان برویم . زمان ریاست جمهورى بنى صدر بود. هنوز جراحت پایم بهبود نیافته بود ازاین روى مجبور بودم روى صندلى بنشینم . همین امر موجب شد که حضرت امام اول از من احوالپرسى کند. صحبت از میرزا به میان آمد. حضرت امام فرمود:

[ اخیرا بعضى از گروهها سعى دارند قضیه تحریم تنباکو را به خارجیها نسبت بدهند. هدفشان هم این است که : به طور کلى روحانیت را از نهضتها کنار بگذارند].

عرض کردم : بله . من هم این خبر را دارم .

لذااین که شما گفتید عده اى چنین تلاشى دارند واقعیت همین است . ولى دلایل و شواهد فراوان داریم براین که فتواى تحریم از خود میرزاست و هیچ دست بیگانه اى در صدور آن دخالت نداشته است .

رابطه سیدجمال اسدآبادى با میرزاى شیرازى هم به گونه اى نبوده است که سید
بتواند در میرزااثر بگذارد.

همان طور که درابتداى صحبت گفتم بیشتر مطالبى را مى گویم که خود شنیده ام و در کتابها و نوشته ها کمتر به آنهااشاره شده است .اینک براین اساس دلایل خود را مبنى براین که فتواى تحریم از آن میرزاى شیرازى است و هیچ کس در آن دخالت نداشته است :

1. وقتى که مرحوم آقا میرزا على آقاى نائینى آمده بود تهران به ملاقات ایشان رفتم . صحبت از قضیه تحریم تنباکو شد.ایشان گفت :

از پدرم (مرحوم نائینى ) شنیدم : در جریان دخانیه بین میرزاى شیرازى و ناصرالدین شاه مکاتبات بسیارى شد. رفت و آمدهایى هم بود.

مرحوم میرزا شبها با عده اى از شاگردان جلوس داشت . در یکى از شبها به آن عده از شاگردانش گفت : در جلسه آینده هر کدام از شما صورت تلگرافى مبنى بر تحریم تنباکو بنویسید و بیاورید. در جلسه بعد هر کدام ازافراد شرکت کننده نوشته اى آورده بودیم . خواندیم و خدمت میرزا تقدیم کردیم . میرزا هر نوشته اى را که مى گرفت زیر تشک خود مى گذاشتد. بعد خود میرزا از زیر تشک صورت تلگرافى را بیرون آورد و خواند:

[ الیوم استعمال تنباکو و دخانیات در حکم محاربه باامام زمان ( ع ) است].

و فرمود:این تلگراف از ناحیه مقدسه شرف صدور یافته است .این گونه فرمودند که صادر کنیم .

آن گاه همه ساکت شدیم .

2. از آقاى سیدعباس اصفهانى نجل جلیل آقاسیدمحمد فشارکى شنیدم که گفت :

پدرم پس از صدور فتوااز طرف میرزا خدمت میرزا مى رود و عرض مى کند:این فتوا تنها مربوط به ایران است یا شامل بلاد دیگر هم مى شود؟

مرحوم میرزا مى فرمایند: مخصوص ایران است.

3. شاهد دیگر رجالى است که ناصرالدین شاه آنان را به عنوان پیک مخصوص
به سامراء مى فرستاده است تااین که او رااز موضع گیرى و مخالفت منصرف سازند و نسبت به فوائدامتیاز توجیه کنند.

شیخ الملک اورنگ که ناظر جریانها بوده است دراواخر عمر براى من نقل مى کرد:

ناصرالدین شاه فرد متشخصى را به عنوان نماینده مخصوص خدمت میرزا فرستاد تااز نزدیک به طور مشروح فوائدامتیاز را براى میرزا بگوید. وقتى خدمت میرزا مى رسد درباره فوائدامتیاز بسیار صحبت مى کند.

میرزا در پاسخ مى گوید :[لا اله الا الله] . پس از گفتن این ذکر دستور مى دهد قهوه بیاورند. آوردند قهوه به معناى اجازه مرخصى است .

باز دوباره وقت مى گیرد و خدمت میرزا مى رسد. مجددا درباره امتیاز توضیح مى دهد.

این بار میرزا در پاسخ مى گوید: [ثم لا اله الا الله] و دستور مى دهد که قهوه بیاورند.

فرستاده ناصرالدین شاه وقتى که مى بیند ملاقات با میرزا فایده اى ندارد به تهران بر مى گردد.

ازاو پرسیدم : نتیجه چه شد؟

گفت : هیچ یک لااله الاالله و یک ثم لاالله الاالله

4.از جمله مویدات در هفده یا هیجده سال پیش به نجف اشرف مشرف شدم .

آیه الله آقا سیدعلى سیستانى که داماد عموى ماست یک روز براى ناهار مرا به منزلش دعوت کرد. در ضمن صحبت گفت :

از ترکه مرحوم میرزا دو چیز پهلوى من است که شما شایسته تر به آنها هستید:

1. جلد دوم اصول تقریر مرحوم روزدرى .

این تقریرات در دو جلد بوده است که یک جلد آن پیش پدرم بود و جلد دیگر آن نزد عمویم وازایشان رسیده به دامادش آیه الله آقا سیدعلى سیستانى .

2. نامه اى است از مرحوم حاج میرزا حسین نورى که از تهران براى مرحوم میرزا
فرستاده بوده است .

این نامه زرد شده بود و آثار پوسیدگى داشت .

مرحوم نورى دراین نامه تمام جریاناتى که در رابطه با تحریم تنباکواتفاق افتاده بود به گونه خیلى فشرده در یک صفحه براى میرزا نوشته بود.از جمله : مخالفت یکى از علماى تهران را با تحریم تنباکو و قلیان کشیدن او را نیز نوشته بود! من به خاطراین که نام این آقا برده شده بود واین نقطه ضعفى بود براى آن آقا نخواستم این نامه به عنوان یک سند تاریخى بماندازاین روى متاسفانه نامه را پاره کردم !

آنچه این نامه گویاى آن بود این بود که : نه تنها میرزا خوداقدام کننده بوداست بلکه کسانى هم بوده اند که میرزا را کم و کیف قضایا پس از صدور فتوا با خبر مى ساخته اند. مرحوم حاجى نورى طاب ثراه مبعوث مرحوم میرزا به همین منظور به تهران بود.

5. موید دیگر تلگرافهایى است که بین ناصرالدین شاه و مرحوم میرزا رد و بدل مى شده است .

تلگرافهایى که از طرف ناصرالدین شاه صادر شده است اوج و حفیض دارد.

درابتداء که ناصرالدین شاه احساس قدرت مى کند تعبیراتى که براى میرزا به کار مى برد خیلى سبک است . هر چه جریان ریشه دارتر مى شود ناصرالدین شاه احساس ضعف مى کندازاین روى تعبیرات والقاب محترمانه ترى به کار مى برد.

در مقابل تلگرافهاى مرحوم میرزا ازاول تا به آخر بر یک منوال است .

6.از جمله شواهد داستان گریه مرحوم میرزاست در برابر کسانى که به وى به خاطر پیروزى در نهضت تبریک گفته اند. وقتى ازایشان علت گریه را مى پرسند پاسخ مى دهد:

[ ازاین پس دشمنان به فکر مبارزه با روحانیت مى افتند! زیرا کانون خطر را شناختند].

بااین توضیحات روشن شد که بیگانگان و یا درباریان هیچ نقشى در صدور فتوا وایجاد نهضت نداشته اند.
اما نقش سیدجمال الدین اسدآبادى . شواهد بسیارى در دست است که از مرحوم میرزا اساسا تمایلى در رابطه با سیدجمال الدین اسدآبادى دیده نشده است .

دراین جا دو قضیه را که خودم شنیده ام براى شما بازگو مى کنم :

1. آقا سیدعلى گلپایگانى از آقا میرزا على نائینى وایشان از پدرش مرحوم میرزاى نائینى براى من نقل کرد که :

[سیدجمال الدین اسدآبادى در زمان مرحوم میرزا به سامراء آمد و در مدت اقامت در سامراء میهمان من بود. از میرزا وقت ملاقات خواست میرزا به او وقت ملاقات نداد.

مؤید این مطلب این که :مرحوم سید جمال الدین دو نامه به میرزا مى نویسد ولى میرزاپاسخى به انها نمى دهد.

مرحوم آیه الله مرعشى نجفى رحمه الله علیه براى من نقل کرد. .

سیدجمال براى ملاقات با میرزا به سامراء مى رود. میرزا به وى وقت ملاقات نمى دهد. سید شبانه از دیوار خانه میرزا بالا مى رود و وارداطاق میرزا مى شود و بااو ملاقات مى کند]!

به هر حال مرحوم میرزااز داشتن رابطه با مرحوم سیدجمال اجتناب داشته است . (حالا به چه دلیل ؟ شاید بتوان مطالبى را حدس زد)این چنین فردى چگونه مى توانسته است درالقاء صدور فتوا موثر باشد. علاوه بر این مرحوم سیدمحسن امین معتقداست : نامه هاى سیدجمال الدین اسدآبادى بعداز صدور حکم به مرحوم میرزا رسیده است .

یکى از سوالاتى که ممکن است به ذهن بیایداین است که : چرا میرزا ناصرالدین شاه را عزل نکرد. بااین که زمینه موجود بود و سیدجمال هم براین اصرار داشت ؟

داستانى دراین رابطه نقل مى کنم که تا حدودى پاسخ گوى این گونه سوالات است .

آیه الله شیخ عبدالنبى نورى از شاگردان میرزا و در تهران ساکن بود. نجل جلیل

ایشان شیخ بهاءالدین نورى در 103 سالگى مرحوم شد. من گاهى خدمت ایشان مى رفتم .از قول پدرش براى من نقل کرد:

یک باراز سامراء از طریق ترکیه به مکه مشرف شدم . در بازگشت به استانبول که رسیدم سید جمال با خبر شد و از من ملاقات خواست . وقتى که آمد گفت : پیامى دارم براى میرزا که مى خواهم به وسیله شما براى ایشان بفرستم . به میرزا بگو: ناصرالدین شاه فرد فاسدى است .او را ابتداء تکفیر و سپس عزل کند.

به سید گفتم :اگر ناصرالدین شاه را عزل کند چه کسى به جاى او بیاید؟

سید جمال گفت : خود من .

گفتم : با چه پشتوانه اى ؟

گفت : به پشتوانه سلطان عبدالحمید!

بااین سخن سیدمخالفت کردم . بگو مگو بالا گرفت . در عین حال نتیجه اى نداد. به سامراء که آمدم خدمت مرحوم میرزا رفتم . میرزا خارج شهر بود.

جریان ملاقات با سید را به ایشان گفتم . میرزا فرمود: شما چه جواب دادى ؟

گفتم : مخالفت کردم بااین پیشنهاد.

مرحوم میرزا گفت :اگر موافقت کرده بودى رابطه من با تو قطع مى شد. مدانى این پیشنهاد چه مفسده اى دارد؟ معنایش این است که تنها کشور مستقل شیعه استقلال خودش رااز دست بدهد و تبعه دولت عثمانى گردد. این به مصلحت نیست .اگر ما ناصرالدین شاه را عزل نمى کنیم به خاطر این ظاهراست . حفظ

من قبل ازاین که داستان فوق رااز مرحوم شیخ بهاءالدین نورى بشنوم این مساله در ذهنم بود که چرا مرحوم میرزا در تلگرافهایش به ناصرالدین شاه تعبیرات محترمانه اى به کار مى برد و باالقاب زیادى وى را مورد خطاب قرار مى دهد. بعد فهمیدم که سراین مطلب چیست . میرزا به خاطر حفظ موقعیت موجود واین که کسىکه بتواند در آن شرایط جانشین ناصرالدین شاه بشود واین استقلال ظاهرى را حفظ کند وجود ندارد صلاح نمى داند هیمنه ظاهرى شاه را در هم بشکند ازاین روى در

تعبیرات مانند یک رعیت با ناصرالدین شاه برخورد مى کند .
حوزه : مرحوم میرزاى شیرازى از شاگردان مرحوم شیخ انصارى بوده است . از رابطه این دو بزرگوار مطلبى اگر دارید بیان بفرمایید.
استاد: مرحوم میرزا به شیخ انصارى خیلى احترام مى گذاشته است . اخوى زاده مرحوم میرزا مرحوم حاج میرزا على آقا براى من نقل مى کرد:

[میرزا وقتى مساله اى را مطرح مى کرد و به نقد و بررسى آن مى پرداخت چنان مى نمود که مخالف با نظر شیخ است . مجددا همان مساله را طرح مى کرد و مى فرمود: آنچه شیخ گفته درست است و مطابق نظر شیخ اقامه دلیل مى کرد].

وقتى شاگردان به این روش اشکال مى کردند در پاسخ مى فرمود:

[عدول از آنچه شیخ گفته است مشکل است . شیخ با آن سعه علمى سخن بى مبنى نمى گوید. شما شیخ را میتا درک کرده اید ولى مااو حیا درک کرده ایم].

مى دانید که مرحوم میرزا آثار زیادى ندارد.البته عللى دارد. مهمترین آنها عبارت است از:

1. جولان فکرى . میرزا زیاد تجدد نظر درامور علمى داشته است .

2.احترام به شیخ انصارى .

متقابلا شیخ هم به میرزا خیلى احترام مى گذاشته است . شیخ وقتى رسائل را مى نویسد به مرحوم میرزا مى دهد تا نظرات خود را بر آن بیفزاید. میرزا بااین که اکراه دارد ولى به خاطراحترام به استاد مى پذیرد و برخى از جاها را با کلمه[ منه] حاشیه مى زند. بعداین حواشى جزء متن مى شود. در تقریرات آقاى نائینى هم به این مطلب اشاره شده است .
حوزه : شنیده ایم شاگردان میرزا نسبت به آن بزرگوار احترام خاصى مى گذاشته اند لطفا دراین مورداگر مطلب خاصى دارید بفرمایید.
استاد: شاگردان میرزا نه تنها آن بزرگوار را فردى اعقل و سیاس مى دانستند که او راانسان ملکوتى و برخورداراز مقامات بلند معنوى مى دانستند.این را شمااز نحوه برخورد شاگردان میرزا با آن جناب مى توانید بفهمید. به عنوان نمونه :

مرحوم آخوند آن قدر به میرزا معتقد بوده است که وقتى به سامراء مى آمده و خدمت ایشان مى رسیده است در خانه مرحوم میرزا را مى بوسیده است . تا میرزا زنده بوده مرحوم آخوند به احترام استاد براى تدریس بر منبر نمى رفته است .

به مرحوم آخوند عرض مى کنند:

[شما که به سامراء مى روید قصدتان خالص نیست]!

مى فرماید:

[نه . من قصدم خالص است . زیرا فقط براى دیدن میرزا مى روم].

مکرر شنیده ام که :

[مرحوم آخوند مرحوم میرزا على آقا فرزند مرحوم میرزا را نیز خیلى احترام مى کرده است و در مجالس او را بر خود مقدم مى داشته است].

نیز شنیده ام :

[مجلس روضه اى بوده است که مرحوم آخوند و آقامیرزا على آقا هر دو مى خواسته اند در آن شرکت کنند.

از قضا بااین که از دو مسیر مختلف مى آمده اند ولى طورى بوده است که همزمان وارد مجلس مى شده اند.

یکى از پسران مرحوم آخوند متوجه مى شود. براى این که همزمان وارد مجلس نشوند و در نتیجه آخوند میرزا على آقا را بر خود مقدم بدارد تسبیحى به آخوند مى دهد
تااستخاره کند.این کار بدین منظور بوده است که : آخوند قدرى متوقف شود و دیرتراز میرزا على آقا وارد مجلس شود و مساله تقدم داشتن میرزا على آقا بر خود پیش نیاید.

آخوند جریان را مى فهمد. فورا تسبیح را به طرف پسرش پرت مى کند و به راه خود ادامه مى دهد]!

این همه تقید به خاطر آن بوده است که شاگردان میرزا میرزا راانسان فوق العاده اى مى دانسته اند و برایش کراماتى هم ذکر مى کنند.این کرامات در برخى از کتابهایى که مربوط به میرزااست آمده است . دراین جا من یک مورد را که مستند شنیده ام و شاید در جایى مکتوب نباشد براى شما نقل مى کنم :

حدود بیست سال پیش آیه الله مرحوم آخوند ملاعلى همدانى براى معالجعه به تهران آمده بود. ظاهرا ماه مبارک رمضان بود. با یکى از دوستان به عیادت ایشان رفتیم . حدود نیم ساعتى خدمتشان بودیم . فرع فقهى هم مطرح شد. همراه ما گفته بود: [ ایشان آقاى شیرازى هستند] ولى آن مرحوم درست نشناخته بود. وقتى خواستیم بیاییم بیرون از همراه ما پرسیده بود:

[کدام شیرازى هستند]

گفته بود:

[آقا سیدرضى نوه مرحوم میرزا]

دراین هنگام مرحوم آخوند مرا صدا زد و به خاطراین که مرا نشناخته بود معذرت خواهى کرد. فرمود بنشین تا داستانى از مرحوم میرزا براى تو نقل کنم .

گفت :

من در تهران شاگرد عبدالنبى نورى بودم .ایشان به من گفت : وقتى سامراء بودم و در خدمت مرحوم میرزاى شیرازى از [ نور] براى من کمکهایى مى فرستادند. لذا با پولى که مرحوم میرزا به من مى داد زندگى طلبگى من به خوبى مى گذشت . تااین که سالى از[ نور] براى من چیزى نفرستادند. دراین حال وسائل الشیعه را داده بودم تا برایم استنساخ کنند. به واسطه این امر وامور دیگر به پول آن زمان یکصد و بیست تومان مقروض شده بودم . خیلى نگران بودم . روزى در حجره پس از نماز حالت
توسلى براى من پیش آمد.از وضعیت خودم به آقاامام ( عج ) شکایت کردم . با همان حالت به خواب رفتم . در عالم خواب پیامبر اکرم (ص ) را دیدم که با شالى سبز که در سر داشتند نشسته بودند. وارد بر آن جناب شدم و سلام کردم .

حضرت فرمود:

[شیخ عبدالنبى ! یکصد و بیست تومان در دولابچه هست بردار و قرضهاى خود را بپرداز]!

از خواب بیدار شدم . هنوز در عالم فکر و خیال بودم که در حجره را زدند.

دیدم نصرالله نوکر مخصوص واندرونى مرحوم میرزاست .

گفت : آقا با شما کار دارند.

رفتم خدمت آقا.

ایشان در سرداب نشسته بود. تا چشمم به آن جناب افتاد دیدم که آن مرحوم با همان قیافته اى است که در عالم خواب پیامبر(ص ) را دیده ام .

سلام کردم . جواب داد.

فورا فرمود : آقا شیخ عبد النبى یکصد و بیست تومان در آن جا هست بردار و قرضهاى خود را بپرداز!

خواستم خوابم را بگویم .

فرمود : لازم نیست .

مثل این که ایشان از خواب من اطلاع داشت !

آقا شیخ محمود یاسرى همین خواب رااز شیخ عبدالنبى برایم نقل کرد.

این شمه اى بوداز مکانتى که مرحوم میرزا در بین شاگردانش که همگى از مجتهدان و صاحبان فضل بوده اند داشته است .

اضافه براین مرحوم میرزا در بین همردیفان خود نیز جایگاه ویژه اى داشته است . مى دانید که مرحوم میرزا تنها مرجعى است که پس از شیخ همه علماى معاصرینش بر ریاست و مرجعیتش اتفاق کرده اند. ویژگى مهم مورداتفاق این بزرگان مدیریت و سیاست مرحوم میرزا بوده است .
مى گویند: سیدجمال الدین اسدآبادى گفته بوده است :

[میرزا بهترین رهبر و رئیس شیعه است .اگر جهان خارج را دیده بود از بهترین رهبران جهان بود].

به نظر من حرف سید حرفى درستى است . زیرا آگاهى از جهان خارج بویژه جهان غرب در بینش و گستردگى اندیشه انسان بسیار موثراست .

متاسفانه حوزه هاى ماازاین جهت کمبودهایى دارند.

یک وقتى به شیخ جواد شرى که مرد فاضل و نجف دیده اى است و در آمریکا سالهاست که امام جماعت است گفتم : نجف را چگونه دیده اى ؟

در پاسخ گفت :

[قطعه منفصله عن کره الارض]!

حوزه نجف یک قطعه جدا شده از کره زمین است .

نه از جهان خارج اطلاع دارد و نه جهان از آنچه در نجف مى گذرد مطلع است .

البته این سخن مربوط به سى سال قبل است .

حوزه : آیا مرحوم میرزا به مرگ طبیعى از دنیا رحلت نموده است .
استاد: مرحوم میرزا مدتى بود که دچار[ برنشید] بوده است . ولى مى گویند:ایشان را مسموم کرده اند.

من از خواهر مرحوم آقا میرزا عبدالهادى که هنگام فوت مرحوم میرزا ساله بوده است پرسیدم : آیا میرزا به مرگ طبیعى از دنیا رفت یا او را کشتند؟

گفت:[ در آن وقت در سامراء شایع بود که میرزا را مسموم کرده اند].

حدود بیست سال پیش در مجله[ رنگین کمان] نوشته شده بود:

[طبیبى از خارج به سامراء مى آید و مدتها در آن جا مى ماند و در بین مردم
شهرت و مکانتى پیدا مى کند. تااین که به میرزا دسترسى پیدا مى کند و براى معالجه مریضى[ برانشید] وى دوایى را به آن مرحوم مى دهد. پس از چند روز بدن میرزا سیاه مى شود و دارفانى را وداع مى کند. آن طبیب هم از آن پس مفقود مى شود]!

مناسب است جمله اى را هم درباره حال احتضار میرزا بگویم .

میرزا در حال احتضار بوده است . نمى دانسته اند آیا در حال اغماست یا خیر.

آقا میرزا على آقا فرزند مرحوم میرزا مى گوید:

[فرع فقهى مطرح کنیداگر میرزا در حال بیهوشى نباشد حتما پاسخ مى دهد].

از مرحوم میرزا مى پرسند:

[آیا خوردن سوخته نان جایزاست یا خیر؟]

میرزا مى فرماید:

[به نظر مى آید چه از خباثت است خوردنش جایز نیست]!

حوزه : علت انتقال جنازه مرحوم میرزا از سامراء به نجف اشرف چه بوده است .
استاد: مى دانید که قبر خواجه نصیرالدین طوسى در کاظمین است . مى گویند:

خواجه وصیت کرده بود : جنازه اش را به نجف ببرند.

خواب مى بیند یکى از جوادین ( ع ) را که مى فرماید:

امامان لایقدران على شفاعه رجال واحد؟

به همین خاطر خواجه از وصیتش منصرف مى شود و مى گوید همان جا دفنش کنند .

اما نقل جنازه مرحوم میرزا به نجف به خاطر قولى بود که میرزا به یک راجه هندى که از مقلدینش بود داده بود.
فردى از راجوهاى هندى در نجف اشرف خانه اى مى سازد به صورت مدرسه واز مرحوم میرزا خواهش مى کند که آن جا را براى محل دفن خودانتخاب کند واو را شفاعت کند. خود آن راجو هم وصیت مى کند که آن جا دفنش کنند. مرحوم میرزا به خاطر این که موجب ناراحتى این هندى را فراهم نکند مى پذیرد و بر آن اساس وصیت مى کند: جنازه اش را به نجف ببرند. بااین که بین سامراء و نجف شصت فرسنگ راه است اما جنازه میرزا روى دست عشایر دست به دست مى گشته است و سه روز جنازه در راه بوده است چنین تشییع جنازه اى هنوز هم بى سابقه است.

حوزه : آیا عکسى هم از مرحوم میرزا مانده است .
استاد: سوال خوبى است . میرزا یک عکس بیشتر ندارد. آن هم در حال اقامه نماز جماعت . همین عکس را به صورت جداگانه هم چاپ کرده اند. هر دو پیش ما هست .این عکس داستانى دارد که دراین جا نقل مى کنم :

همان طور که عرض کردم مرحوم میرزا یک عکس بیشتر ندارد و آن را هم بیت آیه الله سید اسماعیل صدر مدعى است که از آقا سید اسماعیل صدراست .

تریدى نیست که این عکس از مرحوم میرزاست . بنده شواهدى براین مدعى دارم از جمله : دراین عکس پشت سر میرزا کسى نماز مى خواند که مردد است بین آقا سید محمدکاظم یزدى و آقا سیدعبدالحسین لارى . چندى پیش یکى ازاولاد مرحوم لارى این جا آمد عکس را دید گفت :این شخص آقا سیدعبدالحسین لارى است نه آقا سیدمحمدکاظم یزدى .

در هر صورت هر کدام که باشند بعیداست امام جماعت آقا سیداسماعیل صدر باشد. زیرا مرحوم صدر بعداز میرزا ریاست داشت و در آن موقع آقا سیدعبدالحسین لارى در عراق نبوده است .ایشان در زمان مرحوم میرزا به لار آمده بود.

اگر مرحوم سیدمحمدکاظم یزدى باشد ایشان هم بعیداست از نجف به کاظمین آمده باشد و در نماز آقاى صدر شرکت کرده باشد. در آن زمان مرحوم صدر در کاظمین
بوده و سیدمحمدکاظم یزدى در نجف و همردیف آقاى صدر بود.

شاهد دیگراین که :ازاخوى زاده میرزا مرحوم حاج میرزا على طبیب شیرازى سوال کردم :این عکس کیست ؟ایشان گفت:[ عکس میرزاست].

گفتم به چه دلیل ؟

گفت:[ از تحت الحنگى که انداخته است زیرا مرحوم میرزا تحت الحنکش را بر خلاف دیگران به صورت دسته اى مى انداخت].

سومین شاهد خوابى است که مادرم دیده اند. مطمئن هستم از رویاى صادقه است . خلاصه آن چنین است :

خانه ما قبلااین جا نبود. دهه فاطمیه روضه داشتیم . هیئت فرش فروشها یک روزاز دهه را مى آمدند منزل و در مراسم عزادارى شرکت مى کردند. در یکى ازاین دهه ها شب جمعه اى بود که قرار بود فرداى آن هیئت فرش فروشها به منزل بیایند. در آن شب حضرت آیه الله آقاشیخ محى الدین مامقانى فرزند آیه الله مامقانى میهمان ما بود.ایشان وقتى آمد کتابخانه من و عکس مرحوم میرزا را دید فرمود:

[چه خوب است در مراسم فردا این عکس را در مجلس نصب کنید تا یادى باشداز مرحوم میرزا].

من پذیرفتم . فردا صبح زود افراد آمدند براى تهیه مقدمات مجلس از جمله بنا شداین عکس را هم به دیوار نصب کنند.

تا خواستند عکس را نصب کنند تلفم مرا خواست . پشت تلفن مادرم بود. گفت :

[آقا رضى ! دیشب مرحوم پدرت را خواب دیدم . خیلى خوشحال بود. سرش را پرسیدم . گفت : فردا میرزا مى رود خانه آقا رضى ! قرآنى هم به من داد گفت : بده آقا رضى تا همراهش باشد و پولى هم داد تا به تو بدهم که صدقه بدهى].

این خواب را در حالى مادرم براى من نقل کرد که ازاین جریان یعنى نصب عکس در مجلس براى یادبود مرحوم میرزا تنها من خبر داشتم و آقاى مامقانى .
حوزه : در پایان اگرامکان دارد ما و دیگر طلاب عزیز رااز تجربیات خود بهره مند سازید.
استاد:از چیزهایى که براى من خیلى نگران کننده است پایین آمدن صطح علمى حوزه هاست . کافى است شما مقایسه کنید حوزه هاى : تهران شیراز اصفهان مشهد قم و... را با سى سال پیش خواهید فهمید که از نظر کیفى و محتوا سیر نزولى داشته ایم .اکنون از حوزه نجف با آن سابقه طولانى چیزى نمانده است .

بحق مى توان گفت :امروز علوم اسلامى غریب هستند. فقه تفسیر کلام عرفان فلسفه تاریخ و... در غربت به سر مى برند.از آن طرف جهان تشنه حقایق و منتظرارائه اسلام .

ما که نمى توانیم در تکنولوژى و صنعت با جهان خارج رقابت کنیم . افتخار ما به همین علوم انسانى حقوق برتراسلام معنویات عالى اسلام ادبیات غنى و ...است .

اگر خداى ناکرده نتوانیم اسلام را آن گونه که هست معرفى کنیم مسلم خسران بزرگى کرده ایم . به نظر من براى توفیق بیشتر درانجام این مسوولیت حوزه هاى ما به چند چیز باید خیلى اهمیت بدهند:











روش تدریس

سید موسی شبیری زنجانی از مراجع تقلید می‌گوید:

وقتی با حاج شیخ مرتضی حائری که دارای فکر جوان بود و من اوائل بیع مکاسب را پیش ایشان خوانده‌ام مذاکره علمی می‌کردیم، مذاکره ما طول می‌کشید. ایشان می‌فرمود: برای تو درس میرزای شیرازی خوب است، چون بحث میرزا هفت ساعت طول می‌کشید!

شنیدم وقتی میرزا درس می‌گفته ابتدا مطلبی طرح و سپس از یک یک شاگردان نظرخواهی می‌کرد و هر یک نظر خود را مطرح می‌کردند. گاهی به میرزا خُرده می‌گرفتند که فلانی از نظر علمی در مرتبه‌ای نیست که از او نظرخواهی می‌کنید. میرزا می‌گفت: گاهی در همین صحبت‌های علمی جرقّه‌هایی به ذهن اشخاص می‌زند، من از آن جرقّه‌ها استفاده می‌کنم. وقتی میرزا همة انظار شاگردان را می‌شنید، خودش داوری و محاکمه می‌کرد.[۶]










دانشنامه
گنجينه معارف
پرسش و پاسخ
کلام جاودان
سبک زندگی
رساله
ويژه نامه

فهرست مطالب
نتایج جستجو

مجله حوزه خرداد و تیر - مرداد و شهریور 1371، شماره 50 و 51
روش فقهی مکتب سامراء

101

اشتغالات فراوان میرز فراغتی برای تالیف و تصنیف برایش باقی نگذاشته بود. خود نیز به لحاظ احتیاط تحول فکری کمتر بر مطلبی قرار می گرفت و براین اساس دست نوشتهای خود را به کنار می نهاد.

ولی از آنچه یارانش در ضمن تقریر درسهای استاد و یا بیان خصوصیات درسی آن بزرگوار در خلال خاطرات خود گفته اند می توان راهی به فهم شیوه فقهی حضرتش گشود و آن را در ضمن اصول کلی که از آثار و سیره میرزا برگرفته ایم به عنوان روش فقهی میرزبیان کنیم .

توجه به روایات

روایات در مکتب فقهی سامراء جایگاه ویژه ای داشت . همراه با بحثهای علمی واستدلالهای عقلی واجتهادی شاگردان را به سرچشمه های تفقه آگاه کرده و آنان را با روایات اهل بیت که از منابع اصلی استنباط احکام به شمارند مرتبط می سازد.

این شیوه ر میرز به هنگام بیان احکام برای مردم نیز در حد ممکن چه در رساله علمیه و چه دراستفتائات عمومی مراعات می نمود. هدف ایشان این بود که : ضمن پاسخ گویی به مسائل شرعی مردم را با منابع و متون اصلی نیز آشنا نماید و به اعتقادات و روشن بینی آنان استحکام بخشد و بر میزان دانش و آگاهی مکتبی آن بیفزاید. به عنوان نمونه :از میرزا درباره پوشیدن لباسهایی که از کشورهای اجانب وارد می شود سئوال شده است .ایشان در پاسخ فرموده است :

در حدیث است که :
لا تلبسوا نلا بس اعدائی و لا تطعموا مطاعم اعدائی ولا تسلکوا مسالک

پوشیدنیهای دشمنانم را نپوشید واز خوردنیهای آنان مخورید و راههای آنان را نپوئید که شما نیز همانند آنان مرا دشمن خواهید بود.

میرز دراین روش به جای القاء مسائل به صورت واجب و حرام مردم را با منابع فقه آشنا می کند و آنان را با سرچشمه های فیض پیوند می زند. همان روشی که ائمه ( ع ) با مردم در پیش داشتند دو در آغاز غیبت در جواب مسائل شرعی معمول بود. علماء بویژه اثال شیخ صدوق در کنار بیان مسائل اعتقادی و فتوا در مسائل شرعی گاه از متن روایات استفاده می کرده اند و خود نقش واسطه انتقال مسائل راازامام به مردم بر عهده داشته اند.البته مقصودازاین سخن شیوه اخباریان که تنها به ذکراحادیث در بیان مسائل اکتفا شود و هر گونه اظهارنظر و استنباط ممنوع باشد نیست بلکه در کناربحث و بررسیهای اجتهادی در حد ممکن مردم نیز می بایست به متون اصلی و کلمات قرآن و و پیامبر و ائمه آشنا گردند و بر آگاهی و نورانیت آنان افزوده گردد.

نقش عرف دراستنباط

احکام و دستورات شرعی هماهنگ با زبان عامه مردم و عرف زمان صادر شده است . معارف اسلامی پیراسته از مشکلات و پیچیدگیهای به دوراز فهم و عقل معمول مردم می باشد وگرنه اسلام از گردونه جامعه به دور می افتد.احکام صادره از زاویه ای جدای از فهم عرفی نمی تواند مورد قبول صاحب شریعت باشد.

حضرت امام دراین باره می نویسد:

[دراخباری که راجع به فقه است و مسلم است که فهم آن موکول به عرف است یک مباحثه دقیقه ای تشکیل می دهند که عقل از فهم آن عاجر است فضلااز عرف و آن را به ارتکاز عرف نسبت می دهند!

هر کس منکراست به مباحثی که در باب[ علی الید] وامثال آن از قواعد کلیه خصوصا در باب معاملات است رجوع کند] 3 .

ازاین روی فقه از جامعه جدا می افتد و گاه مسائلی که در زوایای مدارس منقطع از مردم طرح شده و هیچ ارتباطی به کتاب و عترت ندارد به اسم مکتب امام صادق منتشر می شود.

شیوه میرزا در فقه و تدریس مسائل فقهی بسیا رمعتدل بود واز دقتها و نکته سنجی های جدا ئاز فهم مردم برکنار بود. بسیاری از بزرگان این ویژگی راازامتیازات فقهی میرزا به شمار آورده اند. آقابزرگ می نویسد:

[ وقتی در فهم حدیث تکلم می نموداو را می دیدی که بر معتدل ترین راه و مطابق با عرفیات و وجدانیات گام می زند واز باریک بینیهای بسیار ریز به دور است . و وقتی در پیچیدگیهای مسائل به سخن می نشست برای فلاسفه بسیار دقیق هم اعجاب انگیز بود] 4 .

در عین دقت فراوان و آشنایی باافکار مختلف فلاسفه واصولیین از تفکری مستقیم و منظم برخوردار بود.ارتکازات عرفیه را در نظر داشت و در بیان مطالب فقهی واصولی به طور مکرر بدن استشهاد می کرد. چه بسیار معضلات اصولی را بعداز بیان نقادانه با فهم عرفی حل می کرد. آنچه با فهم عرفی مساعدت نداشت مردود می دانست . آنچه از تبادر عرفی به ذهن می آید برتر می شماردازاوهامی که در طی سالها کاوش در مسائل فکری محض و دور شدن از فهم عرفی به ذهن شکل می دهند:

والاعتبار والوجدان الصحیح الخالی عن شوائب الاوهام الحاصل لنا فی
اربعین سنه بعد تتبع الاستعمالات فی جمیع اللغات اعدل شاهد علی ذلک . 5

اعتبار و وجدان سالم و تهی از رسوبات خیال که برای ما در طرف چهل سال بعداز تتبع موارداستعمال این مساله در همه زبانه پیدا شده بهترین شاهد براین سخن است .

این مساله نشانگر طرز نگرش میرزا به مسائل است . در عین تخصص در معقول و تلمذ فلسفه در محضراساتیداصفهان آن را بااستنباطات فقهی واصولی مخلوط نمی کند و هریک را در جایگاه مخصوص خود فرو می آورد.

نقش زمان و مکان دراستنباط

احکام و شریعت دو نوع است . برخی ثابت و لایتغیر که تغییر زمان و مکان آنها را دگرگون نمی سازد و حیلت و یا حرمت آنها تا روز قیامت تغییر نمی کند و برخی دیگر تغییر می کنند و زمان و مکان در آنها تاثیر می گذارد یعنی موضوعی در برهه ای از زمان دارای حکمی است و در زمانی دیگر دارای حکمی دیگر. روابط حاکم بر سیاست واجتماع و اقتصاد در دگرگونی و تحولات احکام این موضوعه تاثیر دارد.

به بیانی دقیق تر: تحولات اقتصادی واجتماعی مووضع حکم را عوض می کنند و قهرا موضوعات جدیداحکام تازه ای را می طلبند.

این گونه تلقی از فقه ایجاب می کند که مجتهد در حوزه وظایف فقاهت تنها به حکم نیندیشد بلکه موضعات را مدام ارزیابی کند و به هنگام احساس تحول در موضوعات به استنباط احکام آن اقدام کند. دراین صورت فقه حیات اصلی خود را حفظ می کند و همراه با جامعه در حرکت است .

از آن جا که شناخت موضوع ازارکان اصلی فتوا واظهارنظراست فقیه جامع شرائط نمی تواند بدون آگاهی کافی نسبت به موضوعات و شناخت کافی از آنه بویژه احکام اجتماعی حکم صادر کند.ازاین روی با کثرت مشاغل اجتماعی و گسترش دامنه مسائل نو و متنوع و تبدیل و تنوع موضوعات خراجی فقیه در مسند فتو علاوه بر ضرورت ارتباط با مردم بایداز مشاورانی هوشیار که در مسائل مختلف اجتماعی سیاسی و اقتصادی تخصص داشته باشند برخوردار باشد تااز روی علم و آگاهی همه جانبه حکم صادر کند

میرزا به این همه توجه داشت . علاوه که خود با مردم مرتبط بود واز احوال و مشکلات آنان آگاه بود در شهرهای دیگر نیزاز وکلاء و مشاورانی دوراندیش و خردمند برخوردار بود.اینان موضوعات را مشخص می کردند و مرجع شیعیان با توجه به آنها فتوا می داد.

به نوشته آقا بزرگ تهرانی :

[ مرحوم میرز شاگردانش را در مسائل عرفی جامعه هم تربیت می کرد. چگونگی معرشرت و گفتگو و هم نشینی با مردم را بدانها می آموخت . و در راه تکامل یک عالم مذهبی هر آنچه را که در کنار علم و تحصیلش لازم بود تعلیم می داد.از میان اصحابش عده ای را برای مشاوره درامور دینی و عمومی برگزیده بود تا در شهرها و نواحی اطراف آن نماینده او باشند] 6 .

دست پروردگان مکتب سامراء نیز به نقش زمان و مکان در استنباط احکام واقف بوده اند.

مرحوم نائینی در تقسیم بندی احکام بین احکام ثابته واحکام متغیر که زمان در نسخ آنها موثراست فرق گذاشته و شناخت موضوعات ثابت و متغیر را موکول به نظر نواب عام ولی عصر و وکلاء آنان می داند. آن جناب پس از نقل نامه حضرت امیر به مالک اشتر در وظایف والیان می نویسد:

دوم ازاصول و مهام وظایف مذکوره تشخیص کیفیت قرارداد دستورات و وضع قوانین و ضبط تطبیق آنها بر شرعیات و تمیز مواد قابله نسخ و تغییراز ماعدای آن است .

بدان که : مجموعه وظایف راجعه به نظم و حفظ مملکت و سیاست امورامت خواه دستورات اولیه متکلفه اصل دستورالعملهای راجعه به وظایف نوعیه باشد یا ثانویه متضمنه مجازات بر مخالفت دستورات اولیه علی کل تقدیر خارج از دو قسم نخواهد بود: یا منصوصاتی است که وظیفه عملیه آن بالخصوص معین و حکمش در شریعت مطهره مضبوذات و یا غیر منصوص است که وظیفه عملیه آن به واسطه عدم اندراج در تحت ضابط خاص و میزان مخصوص غیر معین و به نظر و ترجیح[ ولی] موکول است . واضح است که : هچنانکه قسم اول نه به اختلاف اعصار وامصار قابل تغییر واختلاف و نه جز تعبد به منصوص شرعی الی القیامم الساعه وطیفه و رفتاری در آن متصور تواند بود همین طور قسم ثانی هم تابع مصالح و مقتضیات اعصار وامصار و به اختلاف آن قابل اختلاف و تغییراست . چنانچه با حضور و بسط ید ولی منصوب الهی عزاسمه حتی در سایراقطار هم به نظر و ترجیحات منصوبین از جانب حضرتش موکول است . در عصر غیبت هم به نظر و ترجیحات نواب عام 7 .

و یا در تعیین خطامشی حکومت اسلامی در شرائط و وظایف وکلاء مجلس که در واقع قانونگذاران و رهبران جامعه هستند در راس همه امور آگاهی به زمان و مجتهد بودن در فن سیاست آشنایی به حیله های بین المللی حقوق مشترک بین الملل اطلاع بر مقتضیات عصر را مطرح می سازد.اینک نمونه هایی ازاحکام و فتاوای مرحوم میرز که بیانگر نقش زمان و مکان در تغییر و تحول احکام است .اشاره می کنیم :

تحریم تنباکو

مسلم تنباکو حرمت ذاتی ندارد. قبل از فتوا مورداستفاده اکثریت مردم و علماء و مراجع بوده است و تصرف مالکانه در آن مجاز با فتوای میرزاستفاده از تنباکو حرام واستفاده کنندگان از آن نجس و حق مالکیت آن ساقط می شود.دلیل عمده آن حیلت واین حرمت تاثیر زمان و مکان در تحول این حکم است و آن هم در ظرف خاص یعنی توجه حاکم اسلامی به تسلط بیگانگان از راه تنباکو بر مملکت اسلامی و فساد ناشی از آن و مصالح کلی دین و جامعه اقضاء کرده استت که این حق به رهبر جامعه و ولی مسلمانان داده شود که بتواند حلیت و مشروعیت نخستین را محدود کند آن را موقت بر مردم حرام کند تا بدین وسیله راه نفوذاجانب مسدود شود.این حکم موقت است که پس از رفع ضرورت به حال اولی خود برمی گردد.

میرزا حسن آشتیانی از یاران میرزا و مجری فتوا درایران در جواب علماء سوریه که از وی می پرسند که میرزا توتون را حرام کردن چرا شمااستعمال می کنید گفت :

[حرمه لما یترتب علی فعله من المضره و هی تمکین الاجنبی من استنزاق منافع البلاد فترکناه یومئذ. فلما زال هذاالمخذور عدناالیه و المباح یصیر محرمااذا کان فیه ضرر و یحل اذ زال الضرر فمن کان یضره اکل الارز حرم علیه الکه فلما زال الضرر حل] 8 .

حرمت تنباکو به واسطه ضررهایی بود که دربرداشت و آن مضرات امکان تسلط بیگانگان بر بلاد مسلمانان بود. و ما در آن هنگام آن را ترک کردیم . چون مشکل برطرف شد ما ب حلیت اول برگشتیم . مباح آن گاه که زیان می رساند حرام می شود و چون ضرر برطرف شد حلال می شود. مثل برنج برای کسی که ضرر دارد حرام می شود و چون ضرر برطرف شد حلال می شود.

حرمت سیگار واستفاده از لباس خارجی

در عصر میرز نفوذ فرهنگی واجتماعی غرب به جوامع اسلامی در حال پیشرفت بود. دراین راست پوشیدن لباسهای خارجی و سیگار که نوع جدیدی از تدخین بود توسط اجانب رواج می یافت . دراستفتایی که مومنان متعهداز مجدد دراین باره کردند میرزا آن رااز باب تشبه و همرنگ شدن با دشمنان اسلام حرام اعلام کرد. .

[سئوال : تشبه به غیر مذهب از بابت لباس و چقاره (سیگار کشیدن ) و غیره تشبه است و بداست یا خیر؟

جواب : در حدیث است که : لا تلبسوا ملابس اعدایی و لا تطعموا مطاعم اعدایی] 9 ....



لباس دشمنانم را نپوشید واز غذاهای آنان نخورید.

در آن عصر پوشیدن لباسهای مخصوص خارجیان و کشیدن سیگار موجب تشبیه به بیگانگان و سبب نفوذاجانب بوده است ازاین روی ممنوع شده است . ولی در روزگاران بعد به خاطر شیوع این نوع البسه و تولید همانند آن در ممالک اسلامی اندک اندک ازانحصار خارجیان خارج شده و دیگر تشبیه به اجانب و لباس شهرت محسوب نمی شده است . فقهای دیگر که از پیروان همین مکتب و متاثرازاندیشه های میرزا بوده اند آن را حرام نکرده و برخی از آنان سیگاراستفاده می کرده اند.

دلیل این کار همان دخالت عنصر زمان در حلیت و حرمت موضوع است که با تغییر مقتضیات زمان حکم نیز عوض می شود.

حکم به ارتداد حامیان دشمنان اسلام

از دستورات دیگری که نسات گرفته از نقش زمان و مکان است حکم به ارتداد و نجس خواندن کسانی بود که از فرمان مرجع تشیع و ولی امر مسلمانان سر بر تافتند و با دشمنان اسلام وایران همکاری کردند.

پس از فتوای تحریم تنباکواز طر ف علمای مبارز تهران و پیروان میرز فتوایی به این مضمون منتشر شد:

[ استعمال تنباکو حرام و حمایت کنندگان فرنگی مرتد و عمله جات دخانیات نجس اند و کسی ازاین جماعت ر که دخالت در کار فرنگی دارند به حمام و مسجد و سقاخانه راه ندهند] 10 .....

بودن شک حکم ارتداد منوط به انکار خداوند و یا رسالت و یاانکار یکی از ضروریات دین است ولی در مقطعی از زمان مصالح کلی مسلمانان ایجاب می کرده است که ارتباط بین مسلمانان و بیگانگان قطع گردد و حامیان بیگانه مرتداعلام گردند واز جرگه مسلمانان خارج شوند و بسان کفار و مشرکان از معاشرت با مسلمین محروم گردند تا جرات همکاری با دشمت را به خود راه ندهند.

این مطلب چیزی نیست جز تاثیر زمان واوضاع سیاسی در تغییر و تشدید احکام .

نظیراین دستوراز مرحوم سیداابوالحسن اصفهانی شاگرد مکتب سامراء درباره شرکت کنندگان درانتخابات عراق که زیر نظر عوامل انگلیس بود صادر شد:

الی اخوانناالمسلمین ان هذاالانتخاب یمیت الامه الاسلامیه فمن انتخب بعد علم برحمه الانتخاب حرمت علیه زوجته والزیاره ( ای زیاره العتباب ) و لا یجوز ردالسلام علیه ولا یدخل فی حمام المسلمین 11 .

برادران مسلمان !این انتخابات موجب مرگ امت اسلامی است . هرکس با علم به حرمت انتخابات در آن شرکت کند همسرش براو حرام می شود و حرام است که به زیارت ائمه معصومین برود جواب سلامش جایز نیست و حق ورود به حمام مسلمانان را ندارد .

انتخابات مساله ای است سیاسی و چون شرکت مسلمانان سبب تقویت و نفوذ کفار می شود مرجع شیعیان در حکم ارتداد توسعه داده تا صفوف مسلمانان رااز کفار جدا نگهدارد.

اهمیت به مسائل مستحدثه و موردابتلاء

در تدریس فقه به مسائل مستحدثه و موردابتلای جامعه اولویت می داد وازصرف عمر خود و طلاب در مسائلی که مردم نیازی به آن ندارند و یا درباره مساله به قدر کافی تحقیق و تتبع شده است خودداری می کرد. موضوع درس فقه میرز بررسی استفتاءاتی بود که از کشورهای مختلف جهان چون :ایران عراق ماوراءالنهرچین هند و.... به سامراء می رسید.

[و تاتیه الاستفتائات من سایرالاقطارالاسلامیه و یحررالمسائل المهمه منها و یجعلها عنوانا یدرس به تلامذته] 12

استفتاءاتی از سرتا سر سرزمینهای اسلامی به حضرت ایشان می رسید. میرزا مسائل مهم آن را می نوشت و عنوان تدریس قرار می داد.

این سیره حسنه به درس تنوع می بخشید و آن رااز یکنواختی خارج می ساخت . علاوه طلاب و پرچمداران اسلام را با مسائل مختلف دنیای اسلام آشنا می ساخت و آنان را به تلاش بیشتر در راه تحصیل دانش وا می داشت .

این شیوه را مجددازاستادش مرحوم صاح بجواهر به ارث برده بود. زیراانگیزه تدوین کتاب شریف[ جواهر] مسائل موردابتلایی بود که صاحب جواهر در طی سفرهای تبلیغی با آن روبه رو می شد. وی جواب آنها ر به تدریج نوشت و بااستدلالهای بیشتر در مجموعه ای نفیس گرد آورد.

صاحب جواهرانگیزه خود راا نوشتن[ جواهر] چنین بیان می کند:

[ من این کتاب را به قصد تالیف کتابی برای مراجعه مردم ننوشته بودم بلکه یادداشتهایی بود که برای خود نوشته بودم . من به بیابانهای اطراف نجف (به قصد تبلیغ ) سر می زدم و به درون چادرنشینان و صحرا گردان می رفتم . آنان از من مسائل خویش را می پرسیدند چون کتاب چندانی نداشتم تا با خود ببرم این یادداشتها را برمی داشتم تا پرسشهای آنان را بر طبق نوشته و به صورتی درست پاسخ دهم] 13 .

این نکته ای است اساسی و عمیق . لازم است اساتید محترم حوزه بدان بیندیشند واز درنگ و طولانی کردن درسها در مطالبی که به طور مکرر درباره آن تحقیق شده و یا تالیفات متین و متقن درباره آن وجود دارد خودداری کنند و محور بحثها را بر مبنای مسائلی قرار دهند که مورد احتایجج جوامع اسلامی است و براثر عدم نیاز و یا جدید بودن مسائل در گذشته کمتر درباره آنها تحقیق شده است .

امام امت در پاسخ به کقای انصاری در مورخه 67/08/10 برخی از مسائل موردابتلای مردم و دولت را برشمردند 14 : مساله مالکیت زمین انفال پول وارز مضاربه رهن دیات قوانین مدنی مسائل هنری معضلات طبی مسائل حقوقی حدود آزادی و....

این مسائل از مشکلات نظام و جامعه اسلامی به شمار می روند و حاکمیت رو به گسترش مسلمانان در جهان نیاز جوامع اسلامی را بدان بیشتر می کند. عمل صالح و مورد رضای امام صادق ( ع ) آن است که اساتید بزرگوار نیازهای فقهی جامعه را در بوته غفلت ننهند و مسیر درسها را به سوی مسائل موردابتلاء تغییر دهند.

خردمندی و توجه به عقل

عقل و درایت در مکتب سامراءاز شرائطاصلی استنباط وافتاءاست زیرا تعقل و خردگرایی فقیه را در برخورد با متون دینی و جوامع روایی به ملاکهای اصلی و مذاق شریعت رهنمو می کند. وی رااز تحجر و جمود دور می سازد.

و در مرحله افتاء و مرحعیت نیز عقل سلیم نقش بزرگی در رهبری مردم بر عهده دارد و مکمل ایمان و علم به شمار می آید.

علم بدون تقوی و عقل بلعم باعورا می آفریند و عالم بی دین ابوموسی اشعری و در نهایت طنابی در دست دشمن است . خساراتی که اسلام تا کنون متحمل شده از تفکیک این سه قوه از یکدیگر بوده است . میرز که خوداز عقل سیاسی و هوشمندی ویژه ای برخوردار بود و در واقع وارث مکتب اجتهاد وحید بهبهانی و صاح بجواهر و شیخ انصاری به شمار می رفت براین سیره بود که عالمان دین و رهبران جامعه می بایست دارای فراست و تیزهوشی باشند. درایت آنان می تواند برای اسلام و مسلمین عزت بیافریند و کم هوشی و عدم تدبیر و مال اندیشی آنان ذلت . ازاین روی دراجازه دادن به افراد بسیار محتاط بود و بدون احراز تیزهوشی و درایت اجتماعی فرداجازه اجتهاد نمی داد.

مرحوم سید محسن امین می نویسد:

انه سئل کتابه شهاده بالاجتهاد لبعض من اشتهر بالفضل فابی . فقیل له : هل تشک فی اجتهاده ؟ فقال لا. ولکن لیس کل مجتهد یجاز و لا کل مجتهد یجیز کانه کان ضهیف العقل . 15

برای بعضی از معروفین از میرزااجازه اجتهاد خواسته شد.

وی امتناع ورزید.

به ایشان گفته شد: آیا دراجتهاد وی شک دارید؟ گفت : نه .

نه به هر مجتهدی اجازه داده می شود و نه هم هر مجتهدی اجازه می دهد.

با نگاهی اجمالی به اجازات میرز برای شاگردان با ازرش به این نکته پی می بریم .

مرحوم سید عبدالحسین لاری، 15 شیخ محمد حسن ناظر تهرانی، 16 مولی محمد تقی باوزئیری قمی، 17 سید علی امین عاملی، 18 میرزا حبیب الله خراسانی، 19 شیخ اسماعیل ترشیزی ، 20 سید حسن صدر، 21 و شیخ فضل اللفه نوری، 22 از میرزااجازه اجتهاد گرفته اند. هوشمندی و ذکاوت آنان از عوامل موثر اعطاء اجازه اجتهاد به آنان بوده است .

بر همین اساس در مقام پاسخ گویی به مسائل خود پروری و رشد عقلانی مقلدان موردتوجه میرزا قرار می گیرد. به جای پاسخهای کوتاه در جواب سئواله در حدامکان به تشریح آن می پردازد واز ذمر مبانی و دلائل آن دریغ نمی ورزد. رساله عملیه میزرا و استفتاءات شاهد این قضیه است . به عنوان نمونه در پاسخ به این سئوال که کافر کیست چنین می فرماید:

[با وجود آن که دراخباراطلاق کافر بر تارک الصلوه و بر مانع الزکوه و تارک الحج شده اگر منکر نیست شخص وجوب آنها ر کافر نتوان گفت بلکه محمول براختلاف درجات کفراست که بعضی آنها دراین شخص پیدا شده . و چون کفر را درجات است چنانچه ایمان هم صاحب درجات است تشبیه نموده اند به نردبان . واحکام کفر مصطلح براو به عمل نیست و مطلوب در آن علم است و علم نداری] 23
پاورقی ها:

1. میرزای شیرازی .54.این کتاب ترجمه (هدیه الرازی) آقا بزرگ تهرانی است که توسط وزارت ارشاد ترجمه و چاپ شده است .

2. رساله سئوال و جواب مساله 284 طبع 1306 ه.ق .

3. اربعین حدیث ج 2.272.

4. میرزای شیرازی .53.

5. رساله مشق از مجموعه رسائل .122.

6. میرزای شیرازی .56.

7. تنبیه الامه .98.

8. اعیان الشیعه ج 21.60.

9. رساله سئوال و جواب مساله 284.

10. تحریم تنباکو .79.

11. رونامه کیهان شماره 14354.

12. معارف الرجال ج 2.237.

13. جواهرالکلام ج 1.16 مقدمه : فوائد الرضویه ج 2.450.

14. صحیفه نور ج 21.44.

15. نقباء البشر ج 3.1048.

16. همان مدرک ج 1.420.

17. همان مدرک ج .238.

18. همان مدرک ج 4.1539.

19. نجوم السماء ج 2.269.

20. همان مدرک .

21. معارف الرجال ج 2.269.

22. خاطرات مستر همفر ترجمه آقای کاظمی .17. مقدمه .

23. رساله سئوال و جواب .77.
کلمات کليدي:
فقه
میرز
حکم
اجتهاد