بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه تفسیر منهج الصادقین از علامه شعراني قده در باره قرائات

فهرست مباحث علوم قرآنی
قائلین به تعدد قراءات از علمای شیعه پس از قرن یازدهم
شواهد اعتماد قراءات بر سماع-عدم اختلاف در مواضع امکان اجتهاد
درجات قوت و ضعف دلالت عبارات بر هر یک از مبنای وحدت یا تعدد نزول قراءات
شرح حال میرزا ابوالحسن بن محمد الشعرانی(1320 - 1393 هـ = 1903 - 1974 م)


تصویر متن کتاب، توسط نرم‌افزار گوگل‌داک به متن تبدیل شده است، لذا نیاز به دقت و ویرایش دارد:

مقدمه تفسیر منهج الصادقین-شعراني (ص۲)
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا سپاس تو چون گذاریم که نعمتت بی حد و کران است و ستایش تو چون گوئیم که اندیشه ما از ادراك ذات وصفات تو واله و حيران . خدایا دشواری ها را بر ما آسان کن و راه راست فراپیش ما آر و بچراغ هدایت اندیشه ما را راه نمای و بمفتاح رحمت درهای بسته برای ما بگشای که بار سنگین بر دوش داریم و راهی پر پیچ و خم در پیش، نه توانیم بار بر زمين نهیم و نه تاب آنکه آسان بمنزل رسانیم .خدایا ما را از راهزنان دین نگاهدار و کالای ناچیزما بپذیر و بهدایت قرآن دلهای ما را بدانچه رضای تست راغب گردان و درود تأمعدود ازما بروان پاك خاتم انبیاء میں مصطفی وخاندان اور سان که ترا بما شناساندند و ما را بسوی توره نمودند اما بعد مقدمه ایست تکمیل مقدمه کتاب را که این بنده ابوالحسن بن تميل المدعو بالشعرانی مطابق مذهب مشهور بعرض برادران میرساند: 

قرآن و تلاوت آن

قرآن کلام الهی است که بوحی الهی بر پیغمبر ما نازل گردید لذا ترجمه آنرا قرآن نگوئیم و مطالعه آنرا بی تلفظ تلاوت نخوانیم هر چند ثواب بسیار دارد و عنایت پیغمبر پیش از آغاز بر این بود که معین الفاظ بی کم و زیاده بر زبان ها جاری گردد و همين را عبادت قرار داد و در هر نماز واجب فرمود بامر الهی چنانکه اگر کسی نتواند لفظ آنرا چنانکه باید بزبان ادا کند حتی برای لکنت و آفت، امامت وی جائز نباشد و اقتدای باد در جماعت باطل بود و اگر حرفي رامانند عين وحا چنانکه عرب ادا میکنند از مخارج معين بصفات معينه، ادا نکند قرآن نخوانده


(ص۳)
و تلاوت نکرده است و این قاعده برخلاف سایر کتب ومؤلفات است که بترجمه و مطالعه و فهم معنی بی ادای لفظ مقصود حاصل است.

حکمت بزرگی این دستور نگهداری قرآن از تحریف و تبدیل است چونکه تمام مسلمانان در اطراف واکناف عالم باین تقید نگهمان کلمات قرآنند و جاسوس یکدیگر که در آن تغییری رخ ندهد . از این جهت مشاهده میکنیم که هیچ کتابی هر چند معروف و مشهور بود و در هر زمان متداول ومتواتر بی اختلاف و تغيير وزياده و نقصان نیست و نسخ اصلی و قدیم با یکدیگر مخالف و در فصول وابواب وعددا بیات مانند یکدیگر نیستند . همين تفسير منهج الصادقین در هیچ نسخه نیست که در آن چندین کلمه و گاهی چند سطر بر نسخه دیگر زیادتی نداشته باشد با اختلافي در آن مشاهده نگردد چون آن طور که در قرآن ملاحظه میکنیم اذهان اهل عالم منوجه الفاظ و کلمات آن است در سایر کتب نبوده است.

قرآن باید بتواتر ثابت شود

و متواتر آن است که ناقلین آن در کثرت باندازه باشند که احتمال ندهیم یکدیگر را ملاقات کرده و بتوطئه و توافق یکدیگر خبری بدروغ انتشاردهند چنانکه هرگاه در گواهی بر وقایع عادی دو تن خصوصیات واقعة را به يك طريق نقل کند و بدانیم یکدیگر را ملاقات نکرده اند از قول آن دوتن يقين بصحت واقعه پیدا میکنیم چون محال است عادة دوسخن دروغ با یکدیگر متفق باشند. در احادیث و تواریخ دوتن راوی بدین صفت یافت نشود اماجماعت بسیار باشند که بدانیم توطئه آنان عادة محال است و آنرا متواتر گوئیم و از آن یقین حاصل شود و اگر احتمال دهیم عمدا با یکدیگر توافق کردند تا دروغ انتشار دهند از قول آنها یقین حاصل نمیشود گرچه مشهور باشد . وجود شهر مکه و مدینه و همچنین وجود حضرت خاتم انبیا و امير المؤمنين صلوات الله عليهم بتواتر ثابت گردیده است یعنی عده بسیار خبر داده اند که احتمال ندارد بتواطؤ عمد دروغ گفته باشند.
 
علمای اهل سنت و شیعه متفقند که قرآن باید بتواتر ثابت شود و آنچه در اخبار آحاد وارد باشد قر آن نیست . علامه حلی که در باب قرائت ازتذ کره و سایر کتب فقه و همچنین در كتاب نهاية الأصول و علمای دیگردر کتب خویش گویند این قول اجماع است و نیز دلیل آورده اند که قرآن معجزه نبوت است و در اعتقادات یقین معتبر است پس باید در آن بودن کلام متیقن باشد تا از روی آن علم به نبوت حاصل شود و اگر قرآن ظنی باشد معجزه نبوت مظنون و أصل


(ص۴)
نبوت هم مظنون باشد، مثلا اگر قوم فرعون اژدهائی میدیدند و گمان میکردند عصای موسی إلا است و يقين بأن نداشتند هرگز تصديق نمیکردند، موسى إلا پیغمبر است، و اگر اصحاب مسیح الملا مرغی میدیدند و گمان میکردند حضرت مسیح آنرا از گل ساخته و یقین نداشتند تصدیق نبوت مسیح نمیکردند، قرآن هم اگر بگمان ومظنه گفته پیغمبر باشد معجزه او نيست. و نیز گوئیم در اخبار آحاد از شیعه و سنی بسیار کلمات بعنوان قرآن نقل شده است وصاحب فصل الخطاب در کتاب خویش آورده و هیچکس آنها را بعنوان قرآن نپذیرفته است و این خود قرینه است که نقل اجماع علما صحیح است و کسی اثبات قرآن را بخبر واحد جائز ندانسته، اعتباری به قول بعض محدثین وحشويه نیست و علامه در تذکره از بعض حنبلیان روایت کرده که قرآن را میتوان باحادیث موثقين ثابت کرد و نزد بعض علمای قرائت مانند جزری و سیوطی قرائت های غیر متواتره نیز معتبر است ، اما سخن آنان قابل اعتنا نگردیده و بگمان من اگر کسی این سخن گفته باشد یامیان علم وظن فرق نمیگذارد یا اخبار را یقینی میداند و ما بعد از این بحث خواهیم کرد. یکی از بزرگان علمای عصرما آية الله السيد أبو القاسم الخوئی دامت افاضاته در مقدمه تفسیر خود موسوم به البيان گوید : اطبق المسلمون بجميع نحلهم ومذاهبهم على ان ثبوت القرآن ينحصر طريقة بالتواتر واستدل كثير من علماء السنة والشيعة على ذلك بان القرآن تتوافر الدواعی - آه.
و در مفتاح الكرامه است: أن العادة تقضي بالتواتر في تفاصيل القرآن من أجزائه والفاظه وحركاته وسكناته و وضعه في محله لتوفر الدواعي الى ان قال فلايعبأ بخلاف من خالف او شك في المقام - انتهی . 

و از این سخن معلوم گردید که از زمان پیغمبر و تا کنون هر کس قرآن می خواند ملزم بود که کلمات و حروف را آنچه فرامیگیرد یا بمشافهه از آنحضرت بشود یا اگر بلاواسطه نشنید میکوشید تا يقين بصحت آن حاصل کند و هر کس قرائت غير معروفی میخواند در هر زمان مورد طعن وملامت میشد. 

اختلاف در قرائت

و در زمان پیغمبر اول جماعتی معلم قرآن بودند از جمله آنان ابی بن کعب وعبد الله بن مسعود معروفترند وهر يك مصحفي داشتند و در پاره کلمات و حروف با یکدیگر مختلف بودند و اختلاف آنانرا پیغمبر ص میدانست چون پیوسته قرآن را بر پیغمبر ص عرضه میکردند و هر چه صحيح نبود منع میفرمود و اینها همه بتواتر معلوم و بدلیل عقل مؤید است چون ممکن نبود یک تن


(ص۵)
همه مردم را بیاموزد ومیان اینها هیچگونه اختلاف نباشد. پس هر اختلاف که میان اصحاب در قرائت ثابت شود و پیغمبر منع نکرده آن قرائت مجوز بوده است، و این معنی از کلام سید مرتضی در شافی هم استفاده میگردد ، وچون عثمان خواست مردم را بريك قرائت متفق سازدمیان اد وعبد الله بن مسعود کار بمنازعه کشيد وعبدالله راضی نشد قرآن اورا بسوزانند و براندازند عثمان اور دولت کشید وچندان زد که استخوان پهلویش بشکست و حجت ابن مسعود این است که قرائت وی در عهد پیغمبر رائج بود و حضرتش تصدیق او کرده است نباید از تعلیم آن ممنوع گردد و این اختلاف قرائت که پیغمبر با تجویز فرمود نباید عثمان ہر اندازد. آیا مصلحت دین را عثمان بهتر از پیغمبر میداند ؟ ونیز در آثار آمده است که سعید بن جبیر قرآن را بهمه قراآت میخواند حتی آن قراآت که بعهد عثمان سوخته شد، چون بعهد او تواتر قرائت ابی و ابن مسعود و دیگران ثابت بود ، بر خلاف زمان ما که آنچه از ابی ابن مسعود بر خلاف قرائت مشهوره است، بروایت آحاد نقل گردیده است و برای ما جائز نیست و اگر برای ما هم بتواتر نقل شده بود منابعت آن برای ماجائز بود . و علامه حلی رحمه الله در تذکره فرماید برای ما جائز نیست متابعت قرائت ابن مسعود و ابی بن کعب و امثال او بجهت عدم تواتر آنها، پس همه قراآت زمان پیغمبر این اگر بتواتر بهارسیده بود متابعت همه آنها برماجائز بود الا آنکه چون عثمان مصاحف دیگر را سوزانید مردم را بر يك فرائت گرد آورد آن یکی متواتر گشت و آن ریگرها بتواتر نرسید . و از بعض روایات معلوم میشود که مصحف زيد بن ثابت قرائت عامه مردم بود یعنی در همان عهد متواتر بود . گویند کسی آیتی از قرآن قرائت کرد بر خلاف عامه مردم وعمر تعجب کردوانی زین خواست آن آیه را قرائت کند باید موافق عامه خواند پس معلوم میشود قرائت مشهور چیزی بود که اگر کسی بر خلاف آن میخواند متوجه میشدند . پس از عهد عثمان باز اختلاف در قرائت بماند اما محدودتر ، چون هیچیك از رسم الخط مصحف زید خارج نبود ، اما قرائت های سابق گاهی از رسم الحظ وی خارج بوده چنانکه برمتنبعان تفاسیر وقراآن واضح میگردد مثلا در قرائت عمر بن الخطاب صراط من انعمت عليهم غير المغضوب عليهم وغير الضالین بر خلاف خط مصحف مشهور است . و در مصحف ابی بن کعب فمن حج البيت او اعتمر فلا جناح عليه الايطوف بهما . و در قرائت ابن مسعود من بتلها و قنائها و ثومها و هم در قرائت او واقیمو الحج والعمرة است بجای اتموا الحج والعمرة . أماهيچيك از این قراآت برای ما أعتبار ندارد چون باخبار آحاد است و احتمال کذب وخطا در آن میدهیم ، بلکه آنچه از پیغمبر و ائمه هم نقل کرده اند چون صحت نقل مشكوك است برای ما حجت نیست. اگر گوئی


(ص۶)
این قراأت مختلف که پیغمبر نان تجویز فرموده همه از آسمان نازل گردیده و هر يك بوحی الهی است یا آنکه در آغازیكی نازل شد اما خداوند تعالی آن اختلافات زمان پیغمبر را اجازه فرمود برای تسهیل، گوئیم چون یقینا پیغمبر ص همه را تجویز فرموده است برای ما فرقی نمیکند که اصل آن يك قرائت باشد و باقی مجوز، یا آنکه همه أصل باشند. ونظیر این است خلاف ور تصویب و تخطئه، چون فتاوی مجتهدین برای مردم حجت است خواه فتاوى هريك صواب باشد یا صواب یکی از آنها و دیگران معذور، و در روایات اهل بیت وجه دویم وارد است چون قر آن یکی است و از نزد یکی نازل گردیده و الواحد لا يصدر عنه الا واحد، واختلاف قاریان از ناحيت روایت است و چنانکه گفتیم يك قرائت از همه رایجتر و میان عامه مشهور بود و از سخن علامه ره در تذکره معلوم میگردد که مصحف امير المؤمنين على ع است که عثمان نگه داشت و باقی را سوزانید واین کلام منافی آن نیست که زید بن ثابت مامورجمع آن شد چون آنچه زید نوشت مطابق مصحف آنحضرت بود .

اختلاف مصاحف

بعهد عثمان چند مصحف صحیح نوشتند و هر یك را بشهری فرستادند و هر یك را أمام نام نهادند تا مصاحف را با آن مقابله کنند. یکی از این مصاحف در دمشق و یکی در کوفه و یکی در بصره بود و میان آنها اختلاف اندك ، وهر يک موافق یکی از قراآت مشهوده است، از جمله در سوره بقره۱۳۲) بجای ووصي بها ابراهیم در مصحف مدینه و شام دو اوصی» بزيادتي همزه میان دود او است و نافع که مدتی است و ابن عامر شامی اوصی خواندند و سایر قراء وصنی از باب تفعیل. (در آل عمران ۱۳۳) بجای و سارعوا إلى مغفرة در مصحف شام و مدینه «سارعوا بي واوعطف است و نافع وابن عامر هم بی واوخواند . (در سوره مائده ۵۳) بجای ویقول الذين كفروا در قرائت اهل مدینه وشام ويقول» بی واوعطف است.
( و در همان سوره آیه 54 ) من يرتدد منكم بدودال است در همان قرائتها 
( و در سوره برائت ۱۰۷) والذين اتخذوا مسجد اضرارا در همان قراآت والذين، بیواو عطف است. و در همان سوره آیه۱۰۰) تجری تحتها الأنهار ودر بعض قراآت تجري من تحتها الأنهارست (ودر سوره کهف ۳۹) لأجدن خير أمنهما است بجای دهنها». (در سوره شعراء ۲۱۷) بعض قرا فتوكل خواندند بجای وتوكل زودرسوره يس وماعملت ایدیهم بدونهاء ضمير بقرائت ابوبکر وحمزه و کسائی و بقرائت حفص ودیگران «عملته»، (و در سوره مومن۲۶) وان يظهر في الأرض خواندند بجای او ان يظهر زیادتی همزه. (و در حمعسق) مصيبة بما كسبت خواندندبی فابجای فبما کسبت ودرز حرف ۷۱) و فيها ماتشتهيه الأنفس خواندند بجای ماتشتهی . (و در سوره حدید ۲۶) فان الله الغني الحمید خواندند بجای هو الغنى الحميد بزیادتی ضمیر «هو» (ودر آخرسوده والشمس وضحيها بجای ولایخاف عقباها نافع و


(ص۷)
ابن عامر و ابوجعفر فلايخاف خواندند وغیر اینها بسیار است که ماذکر نکردیم و از این توان دانسته 
که اختلاف قراء تنها در حرکات و اعراب نیست بلکه گاهی در مواد کلمه نیزهست ودر قراآت سابق بر فراء سبعه اختلاف شدید تر بود و گاهی در يك كلمه یا چند کلمه چنانکه در قرائت ابن مسعود در سوره العصر بعد از ان الانسان لفي خسروانه لفيه الى آخر الدهر ودر قرائت منقوله از حفصه حافظوا على الصلوات والصلوة الوسطى وصلوة العصر، ودر قرائت ابي وابن عباس وابن مسعوددر سورة النساء آیه ۲۷ فما استمتعتم بهمنهن الى اجل مسمى فاتوھن اجورهن . در مقدمه تفسير البيان پس از انکار تواتر سبع گوید وهذالا ينافي تواتراسل القرآن فالمادة متواتر هوان اختلف في هيئتها او في إعرابها واحد الكيفتين او الكيفيات من القرآن قطعا وان لم تعلم بخصوصها . و از آنچه گفتیم بطلان این سخن معلوم گردید (۱) با آنکه عبارت دو فقره عبارت وی (فالمادة متواترة وان اختلف في هيئتها مر بوط بهم نیست یا باید بگوید (فالمادة متواترة وان نقلت هیئتها بخير الواحد) یا بگوید (فالمارة مجمع عليها وان اختلف في هيئتها) چون نقيض متواتر خبر واحد است و نقیض مختلف مجمع علیه، پس جائز است دو قرائت مختلف هردومتواتر باشند و قرائت هنقول بخبر واحد مجمع عليه . ومتواتر بأمجمع علیه اشتباه شده است . تواتر گاه مختص بيك صنف وطائفه و اهل يك شهر خاص ويكمحله با داشتن است و دیگران از آن خبر ندارند، مثلا شیخ طوسی متاخر بود از تلعکبری یقینا این را اهل علم رجال میدانند و اسکندر مقدونی پیش از حضرت عیسی ال بود بتواتر نزد مورخین، وقبرستان بقیع در مشرق شهر مدینه است و قبر مالك بن انس در مدخل آن بتواتر نزد اهل مدینه و در هر شهر قبور بزرگان بتواتر برای اهل شهر ثابت است، و در هر خانواده نسب افراد آن بتواتر برای خودشان معلوم است، مادر شهر طهران از چند نفر اساتید خود که میدانیم تواطؤ بر کذب نکردند و ممکن نبود تو اطو کنند شنیده ایم که استاد الحكما میرزا ابوالحسن جلوه قدس سره حکمت ابوعلی بن سینا را برملاصدرا ترجیح میدادومرحوم حکیم محقق آقامحمد رضای قمشه فلسفه ملاصدرا را ترجیح میداد و این نزدما متواتر است نه سایر مردم . تواتر آن نیست که همه بدانند و مشهور باشد . قراء سبعه هم هر يك قرائت خودشان پیش خودشان از پیغمبر ب ه 
واصحاب او متراتر بوده و هر يك از نقل مشايخ و اساتید متعدده خود که احتمال تواطؤبر کذب نمیدادند قرآن را فرا گرفته بودند و 
--------------
(1) اعراب در کتابت از حروف جد است اما در لفظ با یکدیگر ند، ممکن است ملاك بنویسند و حرکات آن را نگذارند و کسی ادعا کنند این کلمه متواتر است و اعراب آن متواتر نیست امادر لفظ محال است جدا کردن آنها و اگر ماده را حکایت کنند لفظا بخبر واحد یا متواتر حرکات هم حکایت میشود.


(ص۸)
موافق با مصحف امام شهر خود یا غیر شهر خود که آن نیز متواتر است و اینکه مردم آن عصر با آنکه همه فر آن را میدانستند بر قراء سبعه اتفاق کردند گواهی است از این جماعت پر صحت قرائت آنان چون عادتأ قرائت شاذ منقول بخبر واحد را که پیش آنها معروف نبود رد میکردند و اما اگر دو کیفیت در کلمه متواتر نباشند. مثلا مالك بر وزن ضارب متواتر نباشد، و ملك بر وزن خشن هم متواتر نباشد چگونه یقین کنیم یکی از این دو حنما فرآن است چون شاید قرآن بهیئت دیگری نازل گردیده و بما نرسیده است. 

واین بحث را بسخن بزرگترین علمای شیعه بلکه اعلم علمای اسلام ختم میکنیم که در تذکره فرماید يجب أن يقرء بالمتواتر من القراآت وهي السبع ولا يجوز أن يقرء بالشواذ الى أن قال ولا يجوز ان يقرا في مصحف ابن مسعود ولا ابي و لا غيرهما و عن احمد رواية بالجواز اذا اتصلت به الرواية و هو غلط لأن غير المتواتر لیس بقر آن انتهی و با وجود قول این مرد عظیم جزری و امثال وی ژاژ میخایند

مدارك قراء

علما گویند القرائة سنة متبعة مدرك قرائت سما ع و نقل است و اجتهاد را در آن راه نیست و در بعض روایات و سخنان علمای قرائت و تفسير آمده است که يك معنی را در صدر اسلام جائز بود چند لفظ مترادف بخوانند مانند هلم و أقبل و تعال چنانکه در صفحه ۱۲ از مقدمه مجمع البيان آمده است نه آنکه هر کس مجاز بود لفظی را بمرادف آن تغییر دهد بلکه مقید بسماع بودند از پیغمبر بالا و اگر بدو لفظ مختلف می شنیدند اعتماد بر هر دو میکردند . و سایر قاریان هم اعتماد پر سماع میکردند نه بر اجتهاد ، حتی در اعراب وحركات ، و بر این قرائن بسیار است که ما در حواشی مجمع البیان یاد کرده ایم از جمله : ياء متکلم در آخر کلمات مانندعهدی ومسنی ولی که بر حسب قواعدعر بيت هم سكون وهم فتح آن جائزاست ، هيچيك از قراء قرآن بدووجه قرائت نکردند بلکه در ۰۹۹ مورد همه متفقا بسکون خواندند و در ۱۸ موضع متفقا بفتح ودر ۲۱۲ جا بعض قراء بسکون خواندند وفتح را نپذیرفتند و بعض دیگر بفتح خوانده و سکون را نپذیرفتند (۱) و هيچيك بهر دووجه قرائت نکرد اما برای ماجائز است در این ۲۱۲ کلمه بهر دووجه قرائت کنیم ، هريك را بمتابعت یکی از قراء ، و در آن موارد دیگر که همه بسکون خواندند ما باید بسکون بخوانیم و بفتح جائز نیست
------------------
(1) نپذیرفتن قاری به آن است که نسبت بخود ندهد و مسئولیت آنرا بر ذمه نگیرد نه آنکه هر قاری قرائت دیگری را باطل و بدعت شمارد، چون این قاریان مطلقا از یکدیگر تبری نمی جستند. 


(ص۹)
هر چندموافق قاعده زبان عربی صحیح است مثلا (انی جاعل في الأرض خليفة )را جائز نیست انی بفتح یا بخوانیم هر چند در لغت صحیح است . دیگر یاءات زوائد مانند يوم يدع الداع والليل اذايسر وایای فاتقون . در قرائت عاصم که مشهور است اصلا خواندن ياء غیر مکتوب دروقف ووصل وارد نیست ، و دیگران اختلاف دارند: گاه باشد در يك كلمه حذف کردند و در کلمه دیگر نظیر آن باقی گذاشتند . مثلا نافع وابن كثير وابوعمرو در كلمه الى الداع در سوده قمر آیه الى الداعی خواندند اما در همان سوره در آیه 1 يوم يدع الداع بدون بأخوانده اند مانند عاصم ، و قطعانه فراموش کرده و نه علتی داشت جز آنکه آنكلمه را چنان شنیدند واینر اچنين ، ومتابعت مسموع کردند و نظیر این بسیار است .

دیگر در کلمات خاصه که همه قراء اتفاقا بيك وجه قرائت کردند مانند آیه ۱۰۱ سوره بقره ولما جاءهم رسول من عندالله مصدق لمامعهم چنانکه در مجمع البيان فرماید نیکو است بنصب خواندن مصدقا که حال باشد برای رسول لكن قرائت سنت متبعه است وجزرفع خواندن جائز نیست چون قراء برفع خواندند و اگر کوئی مراعات رسم الخط کردند گوئیم در کلماتی مانند تلك بيوتهم خاوية) همه بنصب خاوية خواندند با آنکه جائزاست برفع خواندن تا خبر بعد از خبر پاشد برای تلك و امثال این لاتعد ولاتحصی است .

اما علم نحو و عربیت معين حفظ وتصحيح است ، چون بدانیم کلمه در عر بی صحیح چگونه ادامیشود و بدانیم قر آن بعربي صحيح ادا شده است آن کلمه را میدانیم اما اگر عربی صحیح بدو وجه باشد باید بسماع متمسك شد .

و نیز گوئیم با تفاق علمای عربیت قرآن برای اثبات قواعد زبان بهترین شواهد است و در صورتی میتوان عبارتی را شاهد آورد که مسموع باشد نه آنکه بقیاس و قاعده اعتماد کرده باشند و اگرنه دور لازم آید. و این حجج ومر حجات که در قراآت آورده اند برای تاییدمسموع است و علت بعد از وقوع مثلا ( على المقتر قدره ) در بعض قراآت (قدر) بفتح دال ودر بعضی(قدر) بسكون است و در حجت آن گویندچون هر دو در لغت وارد شده است. اما همه جا بدووجه قرائت نکردند مثلادر طه آیه 41 (جئت على قدر) هیچکس بسکون نخوانده است و در سوره حجر آیه ۲۱ (الأبقدر معلوم) و مومنون آیه ۱۸ من السماء ماء بقدر) و چند جای دیگر همه بفتح خواندند و در سوره طلاق ( قدرا) همه بسکون خواندند

دیگر از ادله و شواهد آنکه قراء بسماع اعتمادمیکردند کلماتی است که بخلاف مشهور زبان عربی خواندند با آنکه مشهور را میدانستند مثلا مالك لاتامنا) با اینکه مشهور در امثال این کلمه 


(ص۱۰)
در زبان عربی تامئنا بدو نون است بی ادغام و مانند برضه لكلم که مشهور در امثال آن اشباع ضمیر است وحفص بی اشباع خوانده است و مانند ازجة وأخاه در دوره اعراف وشعراء که حفص بسكونهای ضمیر ارجه خوانده است با اینکه میدانست قاعده أو جهي است و ماندو يخلد فيهمها نادر قرائت حفص باشباع فيهی خوانده است و به معاهد عليه الله بضمهاء ضمير ومشهور در امثال آن علیه بکسر است مانند ياتي به الله و امثال این بسیار .

یکی از بزرگان فقهای عصر اخیر گوید اقوى عدم وجوب متابعت قراآت سبع است بلکه کفایت میکند قرائت بر نهج عربی اگر چه در حرکت بناو اعراب مخالف آنان باشد انتهى مترجمة و از سخن ابن فقيه چنان معلوم میگردد که اختلاف در قراآترا منحصر باختلاف در حرکات میداند بنابر قول وی جایز است مثلا بجایزانی جاعل في الأرض خليفه) بفتح یاء متکلمانی بخوانیم یا تلك بيوتهم خاوية بخوانیم برفع خاوية و امثال اینها که در نحو جائزاست اما هیچکس قرائت نکرده و آنها که قرائت شاذر اجائز شمرده اند شرط کردندلا اقل قرائت منقول از یکی از قراء معروف دیگر باشد و بسندصحیح ثابت شود و نشنیدیم کسی بگوید خود مردم بی نقل و اسناد بتوانند هرطور میخواهند قرائت کنند. با اینکه بر طبق اصول نیز صحیح نیست چون قرآن عبارت است از کلمات نازله بمادتها هيئتها و آنکه ما تغییر دهیم غير آن است که نازل شده مگر کسی توهم کند که جبرئیل کلمه را بی اعراب وحركات بر پیغمبر با قرائت کرد ؟!. ممکن است کسی بگوید قرائت ملحون در نماز مجزی است مثل آنکه ترك قرائت سهوأ مبطل نیست اما نمیتوان گفت قرائت ملحون قرآن است.
 
یکی از علمای معاصر را دیدم با کمال دقت و تبحر، اما بكتب علمای سلف سو ظن داشت و جز بجواهر الكلام وكتب استاد الاساتيدا لشيخ مرتضى الأنصاري رحمه الله مراجعه نمیفرمود و بسخنان بزرگان پیشین عنایت کافی مبذول نمیداشت تنها بحسن ظن بجواهر الكلام اعتماد کرده هر قرائت بر نهج عربی را تجویز میکرد. من بعرض رسانیدم از آنها که مورد عنایت هستند شما شیخ انصاری رحمة الله متابعت سبع را واجب شمرده است في الجمله تردیدی برایشان حاصل گردید و عجب آنکه بعض قرآت که در عر بی صحیح و موافق سبع است و شیعه و سنی آنرا جائز میدانند او جائز نمیدانست مثل ادغام ما سلككم في سقر وخلقكم ومن زحزح عن النار در قرائت ابی عمرو بن العلا و من از جمع این افراط و تفریط سخت عجب دارم.


(ص۱۱)

تواتر قراآت سبع

در این بحت دومطلب را باید بیان کرد: یکی آنکه قراء سبعه و غیر آنان خود اعتماد بر متواتر کردند و دیگر آنکه قرائت آنان بدست ما بتواتر رسیده است . اما آنکه خوداعتماد بر تواتر کردند شامل غیر قراء سبعه نیز هست اما آنکه بما بتواتر رسیده تنها قراآت سبع و بقولی عشر است و دلیل آنکه آنها اعتماد بر تواتر کردند یکی آنکه هیچیك قرائت دیگری را نگزید و نپذیرفت و اگر بروایت آحاد اکتفا میکردند همه آنان همه قراآت رامی پذیرفتند و اگر گوئی یکدیگر را عادل نمیدانستند گزاف سخنی است باورناکردنی. دلیل دیگر آنکه در تمام قرون تاریخ اسلام هرکس قرائتی میخواند بر خلاف مشهور و متداول مورد طعن و بازخواست میشد و بروی میتاختند پس اگر در عهد پیغمبر الله بود حضور آنحضرت مشرف میشدند و اگر تجویز میفرمود طعن برمیخاست و در غیر اینصورت اور اب مشهور بازمیگرداندند حتی اگر از قاریان مشهور ماند ابی بن کعب شنیده بودند ، چون قرائت شاذکه مردم نشناسندحتی از قراعمشہور پذیرفته نیست و بقول خوداو تنها که از پیغمبران شنیده است اکتفا نمیکردند. دلیل دیگر آنکه حذیفه یمانی و بعض دیگر از صحابه عثمان را بتوحيد قراآت واداشتند و عثمان مصاحف را سوزانید و این عمل دلیل آن است که قرائت های شاذه منقول بخبر واحد در نظر سخت شنیع وزشته بود و خواستند همان قرائت متواتر ومشهور همه جامعمول باشد منتها بر عثمان طعن ميزنند که چرا بوسیله آتش آن مصاحفدا نابود کرد که توهین باشد. دیگر آنکه در میان قراآت شاذه بسیاری از قراآت متواترها بی و عبدالله از میان رفت و ابن مسعودرا شکنجه دادند و نیز گوئيم قرائت قراء سبعه بیکی از اصحاب پیغمبر و قرار عهد آنحضرت فعلا منتهی میگردد مانند ابی بن کعب وابن عباس وعبد الله بن مسعود و باز می بینیم از همان اصحاب رسوله فراآتی بروایت آحاد منقول است و در تفاسیرمذکور، که بوسیله قراء سبعه نبوده است و کسی نپذیرفته ، پس معلوم میشود آن قراآتیکه پذیرفته اند بطريق يقينی بوده است و از ابی و ابن عباس وابن مسعود بتواتر رسیده بود و آنها که نپذیرفته اند بطريق آحاد بوده است و اگر بنای قراء بر قبول اخبار آحاد بودهمه قراآت منقوله را می پذیرفتند و رسمی میشد . نیز گوئیم همچنانکه آنها خود قرائت را بتواتر وطرق یقینی فراگرفتند قرائت آنان هم بدست ما بتواتر رسیده است زیرا که از زمان خودقراء سبعه تا عهدها پیوسته قرائت آنها مشہور و متداول بود و همه مسلمانان از همه مذاهب شیعی یا سنی وخوارج درمشرق ومغرب عالم قر آن را بیکی از این قراآت میخواندند و از خفظ میکردند و جماعتی از علما حفظ قراآترا فن خویش قرار داده بودند و محال است در حضور این مردم جهان و با علم و اطلاع و توجه آنان قراآتی که در کتب متداوله بأنها 


(ص۱۲)
منسوب است افترا و کذب و مجعول باشد . مثلاتیسیردانی وشاطبية وجزری قرائت هريك از قراء سبعة وغير آنها را در کتاب خویش نوشته اند ، نویسنده یکنفر است و شاهد صدق آنها هزاران هزار نفر که عالم بقراآت بودندواین كتب رأمعتبرشمردند . در این کتب قراآتی هم از حسن بصری و ابن محيصن و امثال او روایت کردند نویسنده یکنفر است اما آن هزاران هزار نفر که شاهد قرائت سبعة أند شاهد روایت ابن محيصن و امثال او نیستند چون قرائت آنها مشهورو متداول نبود پس قرائت سبعه متواتر است و از آن آنها متواتر نیست . چنانکه در زمان ماهر گاه در کتاب تقريرات شیخ مرتضی انصاری رحمه الله قولی از او نقل شود چون میدانیم علمای این زمان بقول شیخ عالم بوده و هستندنقل وی در حضور آنان متواتر است اما اگر کسی شفاها از عالم غير مشهوری شفاها نقل کند خبر آحاد است . اگر گوئی طرق قرائت قراء سبعه که در کتب قرائت منقول است همه بطریق آحاداست گوئیم اسناد قرائت برای تبرك است مانند اسنادی که علمای زمان ما نسبت بكتب متواتر کافی و تهذیب ذکر میکنند .

حديث نزل القرآن على سبعة أحرف

گروهی از مردم بی خبر پنداشتند که قول پیغمبر نزل القرآن على سبعة أحرف یعنی قرآن بهوت حرف فرود آمد ناظر بهفت قرائت مشهور است اما تاویل کلام آنحضرت براین وجه صحیح نیست چون 
و ممکن است مراد از آن هفت گونه مطالب باشد چنانکه در مجمع و سایر تفاسير آمده است مانند امر و نهی و قصص واحکام. و بر فرض آنکه مرادهفت گونه قرائت لفظی باشد باید حمل بر فرا آت عهد خود آنحضرت کرد مانند ابی بن کعب وزيد بن ثابت و عبد الله بن مسعود، چون در مورد اختلاف زمان خود فرعودیکی قر آن را بوجهی قرائت کرد و دیگری بوجدیگر آنحضرت فرمود قرآن بهفت حرف نازل گردید و بهريك بخوانید کافی است ، و نیز گوئیم ممکن نیست مراد از آن هفت قرائت باشد چون در سه قرن اول هجری قراآت بسیار متداول بود بیش از هفت، و هیچکس آن قاریان را لعن وطرد نکرد و از آنان تبری نجست چون در آن عهد قرائت آنها متواتر بود . و مادر این زمان بر آنها اعتماد نمی کنیم چون که در عهدما متواتر نیست و نقل آحاد را كافي نمیدانم بازگوئیم اغلب اهل فن حمل حدیث بر قراء سبعه نکردند . تطابق اتفاقی بین دو عددسبب این توهم شده است .

از اینجا معلوم گردید که اعتماد مردم برفراء سبعه نه برای حدیث نبوی ص نزل القرآن على سبعة احرف است بلکه برای آن است که این هفت در زمان ما متواتر است و آن دیگران نیست و اگر ما در عهد اول بودیم و قراآت سایر قراء برای ما متواتر بود به آنها نیز میتوانستم قرائت کنیم


(ص۱۳)
با اینکه حدیث از اخبار آحاد است و راجع بقر آن حجیت ندارد . 
قرائتهائی که بتواتر نقل نشده است ولوازقراء سبعه باشد نمی پذیریم چون همه قراآت سبعه متواتر نیست باین معنی که بتواتر بدست ما نرسیده است و یکی از امثله شواذ قراء سبعه (و آیدناه بروح القدس) است در قرائت ابوعمرو بن علا درسوره بقره آیه ۸۷ بجای اینده ناه، با آنکه ابو عمرو از قراء سبعه است، چون این قرائت از او بتواتر نقل نگردیده از شواذمحسوب است و قرائت آنجائن نیست و این ندیم در کتب قرائت کتابی نقل می کند از ابو طاهر که شواذ سبعه را جمع کرده است. یکی از علمای مغرب موسوم به ابوسعید فرج بن لب رساله نوشته است و تواتر قراآت سبع را از ضروریات دین شمرده که هر کس انکار آن کند کافر باشد و ظاهرأ مقصودوی انکار تواتر ههه قراآت سبعه است چنانکه کسی گوید هیچ قرائت متواتر نمانده نه انکار تواتر بعض قراآت ناده آنان ، چون بتصديق اهل فن چنانکه گفتیم بسیاری از منقولات فراء سبعه از شواذ است با این همه بعقیده ما این عالم مغربی دبر تكفير مبالغه کرده است و انکار تو اترازا نکار ضروریات دین بشمار نمیآید، بلکه از ضروریات عقل و تاریخ است، بلی بقای معجزه و دلیل نبوت حضرت خاتم انبيا بال تأتكليف باقی است از ضروریات دین است و اگر قرآن بتواتر باقی نمانده دلیل نبوت نماند آنگاه چون مسلم است که غير قراآت سبع یا عشر بتواتر نقل نشده و اگر قرائت آنان هم متواتر نباشد پس قر آن بجميع اجزائه وحروفه وهیئنه بتواتر نقل نگردیده و معجزه نبوت متواتر نشده است و اعجاز قرآن بهاده کلمه نیست بلکه بماده وهیئت است با هم و چون این استدلال طولانی و لوازم و ملزومات مترتب ممکن است بر فرض صحت درزهن بسیاری مردم نیاید پس کفر آنان ثابت نمیشود مانند کسی که خدار اجسم داند نمیتوان گفت کافی است چون دلیل نفی جسمیت( که جسم مرکب است و هر مرکب ممکن و هر ممکن مخلوق پس لازم آیدخدامخلوق باشد) درذهن هر کس حاضر نیست .

یکی از قاریانی که تواتر را شرط ندانسته جزری است و بر او بسیار تاخته اند و ایراد گرفته از جمله شاگرد وی ابوالقاسم نویری در شرح طيبة النشر گوید عدم اشتراط التواتر قول حادث مخالف لاجماع الفقهاء و المحدثين وغيرهم لان القرآن عند الجمهور من أئمة المذاهب الأربعة هوما تنقل بين دفتي المصحن نقمتواترأ صرح بذلك جماعات کا بن عبدالبر وابن عطية والنوویو الزرکشي و السبكى و الأستوى و الأذرعی و على ذلك اجمع القراء ولم يحالف من المتاخرین الأمکی . و مولف کتاب اتحاف الشر گويد والحاصل أن السبع متواترة اتفاقة وكذلك الثلاثة ابو جعفر ويعقوب وخلف على الأصح وكتاب اتحاف جامعتر و بهترین کتاب متاخرین است وفقهاء و اصوليين ماهمه چنین گفته اند و تقل سخن آنان بتطویل انجامد.


(ص۱۴)

اقرء كما يقرء الناس

چنانکه گفتیم قرآن باید بتواتر ثابت شودهم ماده حروفوهم حركات و اعراب آن ، و چون متواتر باشد برای اثبات آن حاجت بدلیل نیست اما محدثین و اهل ظاهر راجز بخبر قانع نمیتوان کردو خبر هر چندظنی باشد آنان را از هزاران دلیل قطعی عقلی بیشتر بکار می آید و اطمینان دل بهترحاصل میشود از این جهت گوئیم ائمه ما عليهم السلام اصحاب خویش را امر کردند بمتابعت قرائت های موجوده میان مردم و شکی نیست که قراء سبعه در زمان ائمه علیهم السلام معروف و مشهور بودند. پس متابعت قرائت آنان واجب است. اگر گوئی در آن عهدقراء دیگر هم میزیستند و مردم بقرائت آن هاهم قرائت میکردند گوئیم بتواتر بما نرسیده است ، واتباع آنان در هر زمان آن اندازه نبودند که از نقل ناقلان یقین حاصل شود مگر در قرائت ابی جعفر وخلفو یعقوب که نسبت بدیگران معروفترند و گروهی آناترا هم متواتر میدانند. بنابراین اگر قراآت سبع از پیغمبر بات منواتر نباشد و از همین قراء متواتر باشدمارا کافی است . اماچنانکه گفتیم این دلیل برای تبكيت اخباريين است و برای اثبات، قرآن که يقينی است بخبری که مشکوک است تمسك نميتوان. وما باین خبر تمسك نمیکنیم بلکه میگوئیم بتواتر برای ما معلوم است که ائمه علیهم السلام قرآن دیگری بشیعیان خود ندارند و معلمین خاص وروش معینی برای تعلیم آنان نداشتند و شیعیان خودشان از روی همین قر آن و همين قراآت متداوله میخواندند حتی بعض قاریان شیعه مانند ابان بن تغلب که خود قرائت خاصی داشت کسی از شیعه آنرا قبول نکرد و معروف نشد و اگر شیعیان عصر ائمه نقل از فراآت سبع اعراض کرده بودند ناچار قرائت یکی از قراء شیعه بین آنان معروف میشد پس بتواتر مضمون 
خبر (اقرء كما يقره الناس) برای ما ثابت است .

در این باب سخن بطول گرائید چون دیدم در این عصر اقوال متروك و سخنان غير مشهور باز زنده شده و بیم آن است که مردم از مذاهب، علمای ما بيخبرهانند و ترهات جهال را که بشیزی نمی ارزد بچیزی شمارند . و اگر گویند قراء سمعه مخالف بودند یا فاسق گوئیم این سن برما محقق نیست با اینکه در خبر متواتر مذهب شرط نیستند از هر کس با شديفين حاصل میگردد چنانکه در علم أصول محقق است.

عدم نقص و تحریف قرآن

توهم نقص و تحریف قرآن از آن برخاست که در زمان خلافت عثمان خواستند همه مردم بريك قرائت متفق شوند و قرآنهای دیگر را سوزانیدند توهم آن شد که مقداری از قرآن در سوختن از میان رفته باشد إما سنخ آن قراآت سوخته شده موجود است و میدانیم تفاوت مصاحف


(ص۱۵)
در قرائت در چه حد بود بهر حال احتمال نقص و تحریف درقر آن بسیار سخیف و بعضی گفته اند سفیهانه است و سید مرتضی ببرهان آنرا باطل ساخته و در مجمع البیان و تبیان و سایر کتب بیان کرده اند بلکه در طبقه وسطی از علمای ما اصلا چنین سخنی نبودهاند علامه شهید محقق. وشیخ صدوق فرماید هر کس بما شیعه نسبت دهد که میگو تیم از قر آن چیزی نقصان یافته دروغ میگوید وماهر گز چنین سخن نگوئیم. و بقول علامه رحمه الله در تذکره مصحف امير المؤمنين ع که پس از رحلت پیغمبر جمع کرد همین مصحف متداول امروزی است که ما در دست داریم و مصاحف دیگر باعثه ان بسوزانید او در مجمع البیان در سوره التحريم ازابو بكر بن عياش تقل میکند که میگفت من قرائت عاصم را 
مطلقا مطابق قرائت علی بن ابیطالب لا يافتم و هیچ کلمه از آن مخالف قرائت آنحضرت نبود مگرده کلمه که من آنرا داخل کردم تاهمه قرائت امير المؤمنين الا شد یکی از آنها کلمه عرفي است که مشهور بتشدید خوانند و ابو بكر بن عياش عرف بتحفیف خواند و این کلمه در آیه سیم سوره تحریم است . وابن الندیم در فهرست درباره قرائت حفص گويد وكانت القراءة التي اخذها عن عاصم مرتفعة الي علی بن ابیطالب إلا من رواية أبي عبدالرحمن السلمي انتهي و قرائت حفص همان است که امروز متداول و مشهور است و مصاحف را مطابق آن مینویسند پس بقول صحیح نزدما همين قرائت معروفه که از عاصم منقول است قرائت اميرالمؤمنین ملا است، و از محاسن این قرائت آنکه ادغام کبیر و تکسر واماله و تکلفات دیگر در آن نیست و آموزش آن سهل است، وچون علمائها د عدم تحریف بسیار نوشته استدلال کرده اند حاجتی بتعصیل وتکرار ندیدیم و در حاشیه و افی بقدر كافي متعرض آن شده ایم و در کتاب فارسی در نبوت موسوم براه سعادت أشارتی کرده ایم و اینجا بذکر چند نکته مختصر قناعت میکنیم : اول آنکه جمع آیات در سوره ها در عهد خود پیغمبر ا و بامر ودستور آنحضرت بود و ترتيب آيهها نیز، و اینکه فالان سوره بزرگی است و فلان سوره كوچك و در آغاز سوره حروف مقطعه است و در سوره نیست و در آنکه هست چه حروف است و اسامی سورواینکه در سوره مبدو بسم الله است جز برائت ، همه بامر پیغمبر والا بود و هر سوره را بنام و نشان گروه بیشمار از مسلمانان جزيره العرب نوشته یا از برداشتند . و اینکه گویند امير المؤمنین خواسته قرآن را جمع کند مقصود جمع سوره ها است در يك مجلد نه جمع آیات متفرقه و تشکیل دادن سوره و همچنین زید بن ثابت و دیگران ، وگرنه ترتیب و تشکیل سوره در زمان پیغم برده بود چنانکه در قرآن است فاتوا بسورة من مثله فاتوا بعشر سور مثله مفتريات وسورة انزلناها و در اخبار دربار رسول اکرم با بسیار نام سورهای قرآن آمده و فضائل ذکر کرده مانند سوره يس وسوره البقره و غیر ذلك


(ص۱۶)
دوم - حافظان قرآن در عهد پیغمبر و فوق عددتواتر بودهرچندهمۀ آنان همه سوره ها را از بر نداشتند اما هر سوره را که تصور کنیم جماعت بسیار حافظ بودند. 
سیم - اختلاف بين قراء قبل از احراق مصاحف بسیار ناچیز بود و از نمونه های منقوله از قرائت عبدالله بن مسعود وابی بن کعب معلوم میشوداندو سه کلمه زیاده و نقصان یا اختلاف یکی دو کلمه مترادف تجاوز نمیکرد و این سوزاندن کرچه هتك حرمت بود اما دلیل شدت و توجه وعنایت مردم است بهر حرف كلمه که چون دیدند بعض مردم کلماتی چند باخبار آحاد شنیده میخوانند به آشفتند و آنها را بقرائت متواتر مصحف رسمی ملزم ساختند و شاید چند قرائت متواتر هم از میان رفت، و مصاحف صحابه دیگر پس از احراق عثمان چنان نبود که یکباره معدوم صرف شود بلکه از سمیت افتاد و هنوز تاچند قرن نسخه هائی از آن در دست مردم مانده بود و ابن ندیم پاره از نسخ دیده است. در قرن چهارم ، و این اختلاف قرائت که در تفاسیر از ابن مسعود وابی دیگران نقل میکنند از آن نسخه ها است از آنکه چون رسمی نبودند و نسخ بسیار از آنها نوشتند از تواتر افتاده و بدست ما نرسید .

چهارم – اختلاف قرائت چیز دیگر است و تحریف قرآن چیز دیگر. چون هیچکس از علمای اسلام انکار اختلاف قرائت نکرده است چه در زمان پیغمبر د و چه پس از وی واین اختلاف نزد آنان چنان است که مؤلفی در عبارت کتاب خوددوو حید را تجویز کند. مثلاجاجی ملاهادی سبزواری قدس سره درشریح این بیت (بسميت هبداغرز الفرائد أودعت فيها عقد العقائد) تجویز فرموده است کلمه غرررابضم غين وهم بفتح آن قرا می کنند . پیغمبر هم بامر خداوند چند قرائت را تجویز فرمود أما تحریف را همه منکرند جز جماعتی از حشویه که معنی بعض روایات را ندانستند یا بر روایات ضعیفه اعتماد کردند و گویند بعمد یا غیرعمده بر خلاف رضای پیغمبران و بعد از رحلت وی بعض آیات را بصورتی در آوردند که آنحضرت در حیات خود آنطور نفرموده بودی بعض آیات را حذف کردند و چون این سخن در مطلق متواترات سفیهانه است لازم ندیدیم بیش از این تفصیل دهیم و از آنچه گفتيم علت اشتباه صاحب فصل الخطاب معلوم گردید چون وی اختلاف قرأت مخصوصأ شواذ آنرا نقل کرده و آنرا دلیل تحریف قرآن دانسته است . 

پنجم - منسوخ التلاوة که چیزی از قر آن پس از آنکه مدتی تلاوت میشد در عهد پیغمبر بأمر خداوند تعالی فسخ شود نظیر آنکه مؤلفی پس از تالیف کتابی تجدید نظر کرده بعض سطور و مطالب آنرا محو کندواین نسخ غير تحریف است چون اکثر علما نسخ تلاوت راجائز شمرده اند و تحریف را باطل ، وتحريفه آنست که دیگران برخلاف رضای مولف در آن تغییر دهند.

یکی از علمای معاصر در مقدمه تفسیر خویش موسوم به البیان بگمان آنکه نسخ تلاوت موجب


(ص۱۷)
تحریف قرآن است آنرا انکار کرده و گوید هیچیك از علمای شیعه آنرا ممکن نشمارند . اما صحیح نیست ، چون نسخ تلاوت ہر فرض وقوع از طرف خداوند است و ارتباط با تحریف مردم ندارد، و علمای شیعه هم غالبأ آنرا ممکن دانند هر چند وقوع آن ثابت نیست و چنانکه علامه در نهاية الأصول گوید نادری از معتزله انکار کرده اند و از کلام وی مستفاد میگردد که نسخ تلاوتدا واقع میدانست و از کلام محقق در معارج معلوم میگردد که در وقوع آن تردید داشت و آیات منسوخه که نقل میکنند شباهت بقر آن ندارد مانند آية الرجم : اذا نزني الشيخ والشيخة فارجموهما البتة نكالا من الله والله عزيز حكيم، وبعبارت دیگر هم نقل شده است. ویکی از اصحاب پیغمبر علی ماروی میگفت ما سوره احزاب را بیاد داریم در عهد پیغمبر بانداژه بقره بود . باید گفت این مرد چون هنگام شنیدن آن سوره برای کاری شتاب داشت نظرش طولانی آمد و بامثال این اوهام نمیتوان وجود منسوخ التلاوة را ثابت کرد.

صاحب تفسیر مذکور وقوع نسخ را در قرآن اصلا انکار کرده است مگر آنکه در ناسخ اشاره به منسوخ باشد و سیداحمدخان هندی در تفسیر خود اصلا وقوع نسخ را در شریعت اسلام منکر است . وهيچك صحیح نیست چون در آیه (۲۳۰) سوره بقره عده وفات را برای زنان یکسال معين فرموده است و آیه ۲۳۳ از همین سوره ناسخ آن است که بچهارماه وده روز تقلبل داده و معنی نسخ وعلت و توجیه آن در كتب أصول مفصل است ، و برای رد آنان اين يك مورد کافی است .

ششم - ترتیب سوره های قرآن بترتیب نزول نیست بلکه پس از فاتحه از سوره های بزرگتر آغاز کرده و پسور کوتاهتر ختم کردند و اگر کسی خواهد سوره هارا بترتيب نزول مرتب سازد باید بسیر و احادیث متوسل شود . ترتیب آیات در سوره ها نیز بترتیب نزول نیست و با احادیث نمیتوان آنرا مرتب ساخت و راحتی هم بدان نیست مگر برای تشخیص ناسخ از منسوخ در چند مواد معدود که بتواتر معلوم است ، و نین ترتیب آیات در سوره ها بامر پیغمبر الله و بدستور خدایتعالی بوده است و کسی را نمیرسد بر پیغمبر انه خرده گیرد . و در مجمع البیان در تفسير آيه واتقوا يوما ترجعون فيه إلى الله گوید این آخرین آیه قرآن است در نزول، وجبرئیل گفت آنرا در رأس ۲۸۰ از بقره قرار دهید . و علمای سیر و حدیث دانند که سورۂ بقرہ وائرسور قرآن مرتبه بوددر عهد پیغمبرانو هريك اسمی داشت که چون پیغمبر می فرمود یکسورۂ کامل بخوانید در نماز یا فلان سوره چه اندازه ثواب دارد یا هر کس منکر دین من است یکسوره مانند قرآن بیاورد یا آیه تازه فرود آمده را میفرمود در فلان موضع از 


(ص۱۸)
فلان سوره قرار دهید مردم میدانستند مقصود او چیست چون سوره ها را می شناختند . از سعد بن عبدالله اشعری نقل میکنند که عدم ترتیب قرآن را بترتیب نزول دلیل تصرف مردم در قر آن میدانست . اگر این نقل صحيح باشد وی اشتباه کرده است چون مؤلف مختار است بهر ترتیب که مناسب داند مطالب خود را مرتب سازد. حاجی ملاهادی سبزواری علیه الرحمه منطق منظومه را مدتها پس از حکمت تالیف کرد، چنانکه خود در کتاب من پوز میگوید، با اینحال در تدوین آنرا مقدم داشت و خودمادر تدوین مطالب خویش در رسائل و كتب رعایت تاریخ استنباط وضبط آنرا نمی کنیم گاه هست مطلبی ده سال پیش یادداشت کرده ایم بعللی در فصول موخر میگذاریم و مطلبی که دیروز بخاطر مارسیده مقدم میداریم و هر کس دست در تالیف و تصنیف دارد این نکته را میداند از این جهت بعید میدانیم این قول از سعد بن عبدالله باشد چون او خود اهل تالیف بود .

تفسیر قرآن وظیفه امام معصوم است

کسی از اراده پروردگار آگاه است که با او رابطه دارد وقول کسی را در این باب توان پذیرفت که بدانیم سهو و خطا نکرده و از کذب و گناه مصون باشد، مگر آنکه خداوند خود دستوری تفکر و تدبر دهد چنانکه فرمود افلا یتدبرون القرآن أم على قلوب اقفالها و سایر آیات کریمه که مارا مامور تدبر در قرآن کرده است . پس چون از عبارت قر آن معانی بذهن آمد یقین بصحت آن حاصل شود و بر این اعتماد توان کرد و اگر محتاج بنحوو لغت شدیم در فهم قرآن بدان متوسل میشویم و چون در آیه کریمه (افلم يتفكروا في خلق السموات والارض) اجازه را در خلق آسمان وزمین و نبات وحيوان و انسان تفکر کنیم جائن است در تفسير آنها بعلم هیئت و نجوم وطب وعلم گیاه و حیوان و کائنات جومتمسك شويم ، وچون مارا مامور بتدبر در اعجاز قرآن فرمودجائز است در علم معانی و بیان ودقائق آن غور نموده و با عبارات قرآن تطبيق کنيم ، و چون فرمان عبرت و پند گرفتن از امتهای گذشته داد که ( أفلم يسيروا في الأرض فينظروا كيف كان عاقبة الذين خلوا من قبل) برما لازم گشت تاریخ وسیر پیشینیان. رجو عوامر الهی را امتثال کنیم و هکذاسایر علوم ومعارف آنچه عقل بشر بدان راه دارد، تفسير رأی و نهی نیست. اما آنچه عقل بشری بی وحی الهی بدان راه ندارد، ماننددقائق فقه و بعض مسائل اصول و معارف و توحيد و قيامت ، نمیتوان بظن و تخمین و قیاس آیات قر آن را تفسیر کردو جز نبص صریح امام اعتماد نباید نمود . چنانکه در مسائل عقلی کسی باید متصدی تفسیر گردد که در علوم عقلی ورزیده باشد وراه صواب را بيقين يافته . هر کس خر درا زیر پا نهد، وفکر را بکار نبندد و عقل را بچیزی نشمارد نباید در مسائل اعتقادی و کلامی در آید چنانکه حشویه در آیات موهم تجسم و جبر بغلطافتادند و امثال (ان الله على العرش استوى) وقوله تعالى (وجوه يومئذ ناضره الی 


(ص۱۹)
ربها ناطرة )ر احمل بر تجسم خدای تعالی کردند با امكان رؤيت او . وختم الله على قلوبهم وعلى سمعهم و امثال آنرا حمل بر جبر نمودند . 
وبالجمله در هر فن ورزیدگان همان فن حق تفسيردارند آن هم بدستوری خداوند تعالی که در قرآن داده است و این ها تفسیر به رأی نیست بلکه تفسیر به حقیقت و واقع است. تفسير برأي آن است که عقل ما بدان نرسد و علوم بشری از ادراك آن فرومانده باشد بقياس و تخمین و گمان چیزی گوئیم بالجمله همچنانکه کتب ارسطو و افلاطون را کسی شرح میکند که خود فیلسوف باشد و قانون ابوعلی را کسی که خود طبیب بودو اقلیدس و مجسطی را مانند خواجه نصیر الدین طوسی همچنین کتاب خدارا کسی باید تفسیر کند که با خدارا دارد و آن امام معصوم است مگر آنچه حاجت بتفسير ندارد و به قل بشری معنی ظاهری آن معلوم میگردد .

انواع تقاسير

علمای اسلام در تفسیر قرآن غایت جهد خویش بکار بردند و آنچه در قوه داشتند بفعل آوردند وهیچ جانبرا فرونگذاشتند . اهل ادب و عربیت آنچه مربوط بفن آنها بود گفتند و اهل کلام و فقه و معارفه اخلاق وقصصص انبیاو تواریخ وسیر از هر نوع بعربی و فارسی وغیر آنتالیف کردند و همه این تفاسیر نیکو و در حد خودكامل وما بهمه آنها نیاز داریم چون محال است يك تن دريك کتاب همه مطالب راجع بقر آن را بتواند فراهم آورد.

راغب اصفهانی گوید كل من كان حظه من العلوم اوفر كان نصيبه من علم القرآن اکثر یعنی آنکه از دانش بیشتر بهره دارداز قرآن بیشتر بهره برد. 
و بیضاوی گوید: لايليق لتعاطيه والتصدي للتكلم فيه الامن برع في العلوم الدينيه كلها اصولها و فروعها و فاق في الصناعات العربية والعلوم الادبية بانواعها . 
اما گروهی از مردم زمانها بر مفسرین خرده میگیرند و ایراد میکنند و شبهاتی دارند که رفع آنها لازم است .

شبهه اخباریین

شبهه اینان از دیگران قویتر است ودفع آن لازمتر چون دلیل آنان ظاهر پسند و عوام فریب است ، و گویند چون تفسير برأی جائز نیست و چنانکه گفتیم غیر معصوم حق تفسير ندارد، پس در کتب تفسير غیر از روایات و احادیث معصومین را نباید آورد . و هم میگویند هيچيك از آیات قرآن را ما نمی فهمیم و بمعني آن نمیرسیم و بدان احتجاج نباید بکنیم مگر موافق آن روایتی وارد باشد.















********************

......... السبع التى يقرأها الناس اليوم انما هى حرف واحد من تلك الاحرف السبعة و يقرب منه قول مكى بن أبى طالب حيث قال هذه القراءات التى يقرأ بها... الناس اليوم و صحت روايتها عن الائمة جزء من الاحرف السبعة التى نزل بها القرآن، ثم قال و أما ظن أن قراءة هؤلاء القراء كنافع و عاصم و ابن كثير و ابن عامر و... حمزة و كسائى و أبى عمرو هى الاحرف السبعة التى فى الحديث فقد غلط غلطا عظيما و يلزم من هذا أن ما خرج عن قراءة هؤلاء السبعة مما يثبت عن غيرهم من الائمة و



شرح الکافی، جلد: ۱۱، صفحه: ۶۹
المعتمدة نظير اختلاف القراءات في القرآن فما يقال هناك يقال هنا، و تواتر الكتب المبحوث عنها نظير تواتر القرآن، و كذا العلم بهما إجمالا و تفصيلا، على إن اختلاف... النسخ لا يتغير به المعنى غالبا بخلاف اختلاف القراءات، و مع ذلك فاختلاف النسخ و الروايات لا يستلزم التناقض، لجواز كونهما حديثين متعددين وقعا في مجلسين... أو في مجلس واحد لحكمة اخرى من تقية و نحوها بخلاف اختلاف القراءات، و بعد التنزل فالذي يلزم التوقف في الصورة المفروضة لا في غيرها. فان قلت: إن رئيس


وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، جلد: ۲۰، صفحه: ۱۰۷
فَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا برفع الياء و سكون السين و هو قراءة أمير المؤمنين عليه السّلام و ابن يعمر و الحسن و مجاهد و عكرمة و قتادة و الضحاك و ابن أبي... ليلى، و هذا من الأحرف التي اختارها أبو بكر و خالف عاصما فيها و ذكر أنّه أدخلها في قراءة عاصم من قراءة أمير المؤمنين عليه السّلام، حتّى استخلص قراءة.... علاّمه شعرانى: عاصم و أبو بكر كلاهما من أهل الكوفة و لا يبعد وصول هذه القراءة إلى أبي بكر متواترا من أمير المؤمنين عليه السّلام دون عاصم، و شاهدنا مثل ذلك



پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۲، صفحه: ۸۲۲
في كتاب اللّه من قبل نفسه فيغيّره. علاّمه شعرانى: قال في الجواهر في كتاب الصلاة: فإنّ من مارس كلماتهم علم أنّ ليس قراءتهم إلاّ باجتهادهم و ما... يستحسنوه بأنظارهم كما يؤمي إليه ما في كتب القراءة من عدّهم قراءة النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و عليّ عليه السّلام و أهل البيت عليهما السّلام في مقابلة... قراءاتهم. ثمّ قال: كان أحدهم إذا برع و تمهر شرع للناس طريقا في القراءة لا يعرف إلاّ من قبله، انتهى. و هذا يدلّ على عدم ممارسته في القراءات. و ذكرنا في



پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۲، صفحه: ۸۳۹
يَأْتِ بَصِيراً وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ «۹۳» [القراءة] قرأ أبو جعفر وابن كثير إنك لأنت يوسف بكسر الهمزة وقرأ نافع ويعقوب غير زيد وسهل... أنك بفتح الهمزة غير ممدود وقرأ أبو عمرو وقالون عن نافع وزيد عن يعقوب آنك بالمد وقرأ الباقون «أَ إِنَّكَ‌» بهمزتين وفي الشواذ قراءة أبي إنك أو أنت يوسف... القراءتان متفقتين وقلما يحذف حرف الاستفهام فأما في القراءات فإنه يجري على مذهبهم في اجتماع الهمزتين وقد تقدم القول في ذلك وأما قراءة أبي فيكون على حذف خبر إن



مجمع البیان في تفسیر القرآن، جلد: ۳، صفحه: ۳۱۶
. وَ إِذٰا قِيلَ لَهُمْ مٰا ذٰا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قٰالُوا أَسٰاطِيرُ الْأَوَّلِينَ‌ . علاّمه شعرانى: و روي في قراءة أهل البيت و لم ينقله المصنّف و... يحتمل كونه من المدرج و هو في القراءة أن يكون الكلمة من تفسير أو تأويل و وهم الراوي فجعلها قراءة و أمثال ذلك كثيرة حتّى من العامّة و ذكره في الإتقان و... الحديث نظير اعتنائهم بضبط ألفاظ القرآن، فالتصحيف و التغيير فيها قريب جدّا و لذلك لا يثبت القرآن و القراءة بخبر الواحد و الظن و التخمين و لم ينقل المصنّف


پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۲، صفحه: ۷۱۱
الّذي ورد الخبر به و هو «ان القرآن انزل على سبعة أحرف» فوقع ذلك لمن لم يعرف أصل المسألة و لم يكن له فطنة فظن أن المراد بالاحرف السبعة القراءات السبع... و لا سيما قد كثر استعمالهم الحرف فى موضع القراءة فقالوا قرأ بحرف نافع و بحرف ابن كثير فتأكد الظن بذلك و ليس الامر كما ظنه و الاصل المعتمد عليه عند... المدينة و الكوفة و لا سيما اذا اتفق نافع و عاصم و قال و ربما يراد بالاتفاق ما اتفق عليه أهل الحرمين قال و أصح القراءة سنة قراءة نافع و عاصم و أفصحها قراءة


شرح الکافی، جلد: ۱۱، صفحه: ۷۰
أحمد بن عبد اللّه معروف بسبط خياط صاحب كتاب النهج في القراءات الثمان و قراءة الأعمش و قراءة ابن محيصن و اختيار خلف و اليزيدى و كتاب الايجاز و تبصرة... المبتدى در پانصد و چهل و يك فوت شد و كتاب الكفاية در قراءات و كتاب مهذب از جدّ سبط خيّاط است - شرح جزري. در پانصد و چهل و يك سلطان مسعود برادر سلطان محمود


وقایع السنین و الاعوام، صفحه: ۳۰۰
الأنهار»، فمن قال: نزل جبرئيل بجميع القراءات فالأمر واضح، و من قال: نزل بقراءة واحدة فالقراءات مجوّزة من اللّه و رسوله صلّى اللّه عليه و آله لوجود... الاختلاف فيها بين الصحابة و تقرير النبيّ صلّى اللّه عليه و آله إيّاهم أو تصريحه بجواز قراءة جميعهم، كما روى و نظيره الاختلاف في الفتاوى على مذهب... تقطع فإنّه جعله على الغاية. علاّمه شعرانى: و هي القراءة المنسوبة إلى الصادق عليه السّلام، رواه البرقيّ عن محمّد بن سليمان، عن أبيه، عن إسحاق بن عمّار



پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۲، صفحه: ۶۱۵
الزيادة فكما فى قراءة من قرأ «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ‌ ، و رهطك منهم المخلصين» السابع ما يتغير بابدال كلمة بكلمة كما فى العهن المنفوش و... الصوف المنقوش و قال بعضهم المراد بسبع أحرف وجوه القراءة التى اختارها القراء و هى السبعة المشهورة و قال صاحب المغرب هذا أحسن الاقوال فيها و هو ظاهر كلام... الباقلانى و قال أبو أسامة ظن قوم أن القراءة السبع الموجودة الآن هى التى أريدت فى الحديث و هو خلاف اجماع أهل العلم قاطبة و انما يظن ذلك بعض أهل الجهل و يقرب منه قول ابن عمار و قال محمد بن أبى صفرة القراءات
شرح الکافی، جلد: ۱۱، صفحه: ۶۸
كتاب جامع البيان وى در قراءات سبعة است مشتمل بر پانصد روايت و طريق تقريبا، و هم در عصر وى أبو علي أهوازي بهم رسيد، و دانى در چهارصد و چهل و چهار فوت شد...، و أبو علي اهوازى در چهارصد و چهل و شش - شرح شاطبى و جزري. أبو نصر أحمد بن مسرور ابن عبد الوهاب بغدادى صاحب كتاب المفيد در قراءات عشره در چهارصد و چهل... عثمان بن شط بغدادى صاحب كتاب التذكار في القراءات العشرة در چهارصد و چهل و پنج مرد - شرح شاطبى و جزري.
وقایع السنین و الاعوام، صفحه: ۲۶۳
الْوٰادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبٰارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يٰا مُوسىٰ إِنِّي أَنَا اللّٰهُ رَبُّ الْعٰالَمِينَ «۳۰» [القراءة] قرأ عاصم أو... جذوة بفتح الجيم وقرأ حمزة وخلف جذوة بضم الجيم والباقون جذوة بالكسر وفي الشواذ قراءة الحسن أيما الأجلين بتخفيف الياء وسكونها . [الحجة] في الجذوة ثلاث لغات... على حسب القراءات الثلاث وأما أيما فهي لغة قال الفرزدق: تنظرت نسرا والسماكين أيهما علي من الغيث استهلت مواطره [اللغة] الجذوة القطعة الغليظة من الحطب
مجمع البیان في تفسیر القرآن، جلد: ۴، صفحه: ۳۰۹
سبعة أوجه يجوز أن يقرأ بكل وجه منها و ليس المراد أن كل كلمة و جملة منه يقرأ على سبعة أوجه بل المراد أن غاية ما ينتهى إليه عدد القراءات فى الكلمة الواحدة... هذا ينزل اختلافهم فى القراءة. و قال ابن حجر و تتمة ذلك أن يقال أن الاباحة المذكورة لم تقع بالتشهي أى أن كل احد يغير الكلمة بمرادفها فى لغته بل... بلغة واحدة فلما كثر الناس و الكتب عادت الى قراءة واحدة و قيل أجمعوا على أن ليس المراد كما تقدم ان كل لفظ منه يقرأ على سبعة اوجه بل هو غير ممكن بل لا
شرح الکافی، جلد: ۱۱، صفحه: ۶۷
حمزة «ارجه» بغير همز و سكون الهاء. علاّمه شعرانى: في هذه القراءة حجّة قاطعة على أن القراءات لم تكن بالاجتهاد عند القرّاء، بل كان اعتمادهم على السماع و... للتعبّد بالمسموع، فإن قيل: كيف لم يسكنها الباقون‌؟ و قلنا: لأنّ القراءة بالسكون نقلت إلى عاصم و الحمزة متواترا دون الحركة، كما أنّ الحركة نقلت إليهم
پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۲، صفحه: ۵۵۸
در دويست و نه پادشاه شدند. يعقوب بن إسحاق بن زيد بن عبد اللّه بن أبي إسحاق الحضرمي البصري من كبار الأئمة و من أهل العلم و القراءات روى عن جماعة من... المشهورين، و روى عنه الأكابر، ادرك العلماء بالحروف و الاختلاف في القراءة و علله و مذاهبه، قيل: إنّه قرء على أبي عمر و العلا و فيه نظر مات سنة (ره) - جامع
وقایع السنین و الاعوام، صفحه: ۱۶۲
پنج متولّد شد - جامع الاصول. محمّد بن أحمد بن عمر داجوني كتابى در قراءات تصنيف نمود، و أبو جعفر نيز داخل قراء كرد، و در سنه سيصد و بيست و چهار مرد، و... الحافظ أبو بكر أحمد بن موسى بن العبّاس بن مجاهد تميمى بغدادي صاحب كتاب السبعة في القراءات در سيصد و بيست و چهار فوت شد - شرح شاطبى.
وقایع السنین و الاعوام، صفحه: ۲۰۹
أُخْرىٰ وَ مٰا كُنّٰا مُعَذِّبِينَ حَتّٰى نَبْعَثَ رَسُولاً «۱۵» [القراءة] قرأ أبو جعفر ويخرج له بضم الياء وفتح الراء وقرأ يعقوب ويخرج له بفتح الياء وضم... «مَنْشُوراً» يكون منصوبا على الحال من الهاء في يلقاه على القراءات جميعا ومن قرأ «يَلْقٰاهُ مَنْشُوراً» فإنه يدل عليه قوله وإذا الصحف نشرت ومن قرأ يلقاه


مجمع البیان في تفسیر القرآن، جلد: ۳، صفحه: ۴۹۵
بن عليّ و زيد بن عليّ و جعفر بن محمّد عليهم السّلام يثنوني صدورهم على مثال يفعوعل. علاّمه شعرانى: ما رأيت هذه القراءة مروية عنهم عليهم السّلام في كتب الحديث المعروفة، فكان المصنّف نقلها من كتب القراءات الشاملة للشواذّ.


پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۲، صفحه: ۶۳۵
علاّمه شعرانى: و لا يجوز قراءة ما روي عن ابن مسعود؛ لأنّه بطريق الآحاد. قاله في التذكرة. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هٰادُوا وَ النَّصٰارىٰ... العلاّمة في التذكرة: يجب أن يقرأ بالمتواتر من القراءات و هي السبع، و لا يجوز أن يقرأ بالشواذّ - إلى أن قال: - و لا يجوز أن يقرأ في مصحف ابن مسعود و لا
پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۱، صفحه: ۷۱
عليهم بالتكلّم في القراءات و الأدب مما يدور على القشر دون اللباب و ما عابه، فإنّه من محاسن هذا الكتاب؛ إذ العلم بالقراءات و وجوه صحّتها و تمييز المتواتر
پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۳، صفحه: ۱۴۰۴
خطؤات بضمّتين و همزة و عن أبي السّماك خطوات بفتح الخاء و الطاء. علاّمه شعرانى: فإن قيل: ما فائدة نقل هذه الشواذّ مع الإجماع على عدم جواز القراءة بها...؟ قلنا: فائدته دفع تسويلات الطاعنين؛ إذ يطلع به على حدّ اختلاف المصاحف التي أحرقت على عهد عثمان و أنّه لا يزيد على ما بين القراءات السبع كثيرا، إذ فيها
پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۱، صفحه: ۱۲۰
على بن إبراهيم عن أبيه عن حماد عن حريز عن أبى عبد اللّه عليه السلام أنه قرأ: اهدنا الصراط المستقيم صراط من أنعمت عليهم و غير الضالين. و هذه القراءة... رواها العامة فى شواذ القراءات عن عمر ، و كأنه كان مرتكزا فى أذهان بعض الرواة من أحاديث العامة فنسى و نسبه إلى بعض رجال الشيعة. و لا يستبعد أن يكون ما يدل
المدخل إلی عذب المنهل في أصول الفقه، صفحه: ۴۱
(۱) قوله «و ان طال لايضاح المقام» و لكن ليس للتطويل فائدة معتد بها لان الرواية ان كانت صحيحة أو ضعيفة و المراد من السبع سبع قراءات أو سبع لغات أو... سبعة أقسام من أصناف المطالب أو غيرها لم يؤثر فى تكليفنا فى القراءة بعد عصر النبي «صلّى اللّه عليه و آله» اذ الحصول على الواقع محال كما قلنا و الاختلاف... قليل جدا و لا محيص عن القراءة بهذه القراءات المشهورة فان اكتفينا بالمتواتر فهو و الا فيجب تجويز كل ما روى بطريق الآحاد و الشواذ و يعظم الخرق و يزيد
شرح الکافی، جلد: ۱۱، صفحه: ۶۶
أنّها تسع، و لم يتكلّموا في تواتر القراءات و الاكتفاء بالسبع أو العشر. بل لم نر لفظ التجويد في كلام السلف، و لا أقسام الوقف التّام و الكافي. فاذا
کشف المراد في شرح تجرید الإعتقاد، صفحه: ۴۳۱
يَدَيْ رَحْمَتِهِ‌» قد مضى تفسيره ووجوه القراءات فيه «أَ إِلٰهٌ مَعَ اللّٰهِ تَعٰالَى اللّٰهُ عَمّٰا يُشْرِكُونَ‌» أي‌جل وتنزه عن الشريك كما يزعمه
مجمع البیان في تفسیر القرآن، جلد: ۴، صفحه: ۲۸۶
و تحفظه عصرا بعد عصر إلى يوم القيامة لقيام الحجّة به على الجماعة من كلّ من لزمته دعوة النبيّ صلّى اللّه عليه و آله عن الحسن. علاّمه شعرانى: و لا ينافي ذلك تعدّد القراءات المجوّزة من النبيّ صلّى اللّه عليه و آله.
پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۲، صفحه: ۶۹۵
إلاّ في هذا الموضع و هذا يدلّ على اعتمادهم على السماع، فإن قيل: كيف يضعّف بعض القراءات بمخالفة النحو و الشذوذ؟ قلنا: نحن لا ندّعي العصمة في القرّاء و لا
پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۲، صفحه: ۹۵۸
: إنّها لا توجب علما و لا عملا و مذهب أكثر المتأخّرين حجّيّتها في الفقه بشروط و اتّفقوا على عدم الاعتماد عليها في أصول الاعتقاد و القراءات و تفسير القرآن و
پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۳، صفحه: ۱۱۸۲
عدم جواز القراءات الشاذّة و إن نسبت إلى النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و الأئمّة عليهم السّلام فإن قيل: ما معنى التمسّك بهذا الحديث الذي لا نعلم حال
پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۳، صفحه: ۱۲۳۶
بصلاة الاحتياط فتبين نقص صلاته قالوا لا يجب الإعادة، لأن الامتثال يقتضى الإجزاء و لا خلاف بينهم فى أن القرآن بإحدى القراءات المتواترة
المدخل إلی عذب المنهل في أصول الفقه، صفحه: ۳۱۲
بالتحريف فيجعلون ما ورد من اختلاف القراءات و منسوخ التلاوة، من التحريف و يحصل فى ذهنهم شىء كثير. ثم إن لفظ التحريف فى الحديث و القرآن الكريم ليس بمعنى
المدخل إلی عذب المنهل في أصول الفقه، صفحه: ۴۲
(۱) يدل على أن قراءة ابى بن كعب أصح القراءات عندهم عليهم السلام. (۲) في بعض النسخ [هارون بن مسلم] مكان هشام. (۳) قد اشتهر اليوم بين الناس أن القرآن
الکافي (اسلامیه)، جلد: ۲، صفحه: ۶۳۴
بعضها سهل المنال غير حاو لمسائل عويصة و غوامض صعبة أ ترى أنه لا يحتاج المسلمون الى علم قراءة القرآن و ضبط ألفاظها مع كونه المعجز الاعظم لخاتم الأنبياء... بالأدلّة العقلية لا يزيد المتفكر الا ضلالا و تحيرا و بعدا، و يرمى أصحاب القراءات بأنها مأخوذة من العامة لا حجة فيها، و أصحاب الاصول كذلك بانها مأخوذة
شرح الکافی، جلد: ۱۰، صفحه: ۶۵
صاحب كتاب قراءة على، و كتاب ما خالف فيه ابن كثير، و كتاب اختلاف القرّاء، و كتاب شواذ القراءات، و كتاب انفراداته مى‌باشد. مورخين غالبا او را به سلامت
قرآن هرگز تحریف نشده (قرآن هرگز تحریف نشده)، صفحه: ۱۱۰
القراءآت وذكر أن الاختلاف في القرآءة على سبعة أوجه أحدها: إختلاف إعراب الكلمة مما لايزيلها عن صورتها في الكتابة ولا يغير معناها نحو قوله فيضاعفه... القراءة بما اختلف القراء فيه وحمل جماعة من العلماء الأحرف على المعاني والأحكام التي ينتظمها القرآن دون الألفاظ واختلفت أقوالهم فيها، فمنهم من قال
مجمع البیان في تفسیر القرآن، جلد: ۱، صفحه: ۲۹
اسناد الحديث انه مسلسل أو مرفوع أو مقطوع أو مرسل و لم يتكلموا فى موانع صرف الاسم انها تسع و لم يتكلموا فى تواتر القراءات و الاكتفاء بالسبع او العشر
شرح الکافی، جلد: ۳، صفحه: ۱۹۹
(۱) . جواهر الكلام، محمّد حسن نجفى، كتاب الصلاة فى بيان، هو المعتبر في القراءات. (۲) . مجمع البيان، ج ۷، ص ۱۸.
پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۲، صفحه: ۸۳۹
(۱) . يقول معلق هذه الحواشي العبد ابوالحسن المدعو بالشعراني اثبت في ذيل الكتاب سوى القراءات من معانى الابيات ماوسعه المقام ولهذا الكتاب شرح شواهد
مجمع البیان في تفسیر القرآن، جلد: ۵، صفحه: ۷۳۹
، عن محمّد بن حسن بن شمّون قال: (فانه سيجيء من بعدى أقوام يرجعون القرآن ترجيع الغناء) قيل الترجيع ترديد القراءة و منه ترجيع الاذان و قيل هو يتفاوت... بضروب الحركات فى الصوت و قيل هو مد الصوت فى القراءة (و النوح و الرهبانية) مثل ما يفعله بعض المتصوفة. (لا يجوز تراقيهم) أى لا يجوز القرآن حناجرهم و لا... المقلوب لا يستقر فيها شيء. (و قلوب من يعجبه شأنهم) أيضا مقلوبة، و اعلم أن قراءة القرآن باخراج الحروف من مواضعها و اعتبار صفاتها بدون تلبسها بصوت حسن
شرح الکافی، جلد: ۱۱، صفحه: ۳۹
فرفعت به صوتي جاءني الشّيطان فقال: إنّما ترائي بهذا أهلك و الناس قال: يا أبا محمّد اقرأ قراءة ما بين قراءتين تسمع أهلك و رجّع بالقرآن صوتك فإنّ اللّه... عزّ و جلّ يحبّ الصوت الحسن يرجّع فيه ترجيعا. باب فيمن يظهر الغشية عند [قراءة] القرآن [الحديث الأول] ۱ - عدّة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، عن يعقوب بن...» قرأ عام الفتح فى مسير له سورة الفتح على راحلته فرجع فى قراءته» و قال فى رواية اخرى «على ناقته». ثم قال معاوية فقرأ ابن مغفل و رجع حكاية لقراءته و لو
شرح الکافی، جلد: ۱۱، صفحه: ۴۳
كثرت فيهما الروايات فبعض يرى أن قراءة الحمد وحدها أفضل و بعض يرى أن التسبيح فيهما أفضل فالفضل لأيهما لنستعمله‌؟ فأجاب (ع) قد نسخت قراءة ام الكتاب في... هاتين الركعتين التسبيح و الذي نسخ التسبيح قول العالم (ع) كل صلاة لا قراءة فيها فهي خداج إلا للعليل أو من يكثر عليه السهو فيتخوف بطلان الصلاة عليه أقول... هذا يمكن حمله على وقت التقية و ظاهر أن النسخ مجازي لأنه لا نسخ بعد النبي صلى الله عليه و آله و يحتمل إرادة ترجيح القراءة في الأخيرتين لمن نسيها في
وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، جلد: ۴، صفحه: ۷۹۵
القرآن لانه ثلاثة أنحاء قصص و أحكام و صفات و قل هو اللّه احد مشتملة على الصفات فهى ثلثه بهذا الاعتبار، و قال بعضهم ثواب قراءتها يعدل ثواب ثلث القرآن دون... تضعيف أى يعدل ثواب ثلث ختمه ليس فيها قل هو اللّه أحد، و قال بعضهم انما قال ذلك لرجل بعينه قصده و قيل لمن ردد قرأتها فحصل له من قراءتها قدر قراءة ثلث... القرآن و لا يخفى عليك بعد هذين القولين و تنافيهما لحديث احشدوا لقراءته «صلّى اللّه عليه و آله» مرة واحدة و قال بعضهم معنى يعدل ثلث القرآن أن ما رتب من
شرح الکافی، جلد: ۱۱، صفحه: ۵۱
مقابل الذكر ويجوز ذلك على الأمة بأن يؤمروا بترك قراءتها فينسونها على طول الأيام ولا يجوز ذلك على النبي صلى الله عليه و آله لأنه يؤدي إلى التنفير كذا... قراءة من قرأ أو تنسها وهو قراءة سعد بن أبي وقاص وقراءة من قرأ أو ننسكها وهو المروي عن سالم مولى أبي حذيفة وقراءة من قرأ أو تنسها وهو المروي عن سعد بن... مالك فالمفعول المراد المحذوف في قراءة من قرأ «أَوْ نُنْسِهٰا» مظهر في قراءة من قرأ ننسكها ويبينه ما روي عن الضحاك أنه قرأ ننسها ويؤكد ذلك أيضا ما روي
مجمع البیان في تفسیر القرآن، جلد: ۱، صفحه: ۲۴۲
فانى مى‌شود [و] وجود او عبث است. قٰالَ هٰذٰا صِرٰاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ‌ . مؤلف: قرأ يعقوب صِرٰاطٌ عَلَيَّ‌ بالرفع و هي قراءة ابى رجاء و ابن سيرين و... قال في فصل الخطاب إنّ قراءته عليه السّلام صِرٰاطٌ عَلَيَّ‌ بجرّ «علىّ‌» و إضافة «صراط» إليه و هو غلط؛ لأنّ قراءة يعقوب بالرفع مشهورة قريبة من التواتر... أو متواتر و يؤيده قراءة الجماعة الذين ذكرهم المصنّف و قراءة أهل البيت موافقة لقراءة بعض القرّاء غالبا بشهادة التتبّع و نقل المصنّف حجّة لاطّلاعه على
پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۲، صفحه: ۶۹۹
۷ محمد بن إدريس في (أوائل السرائر)، قال: روي أنه لا قراءة على المأموم في جميع الركعات و الصلوات، سواء كانت جهرية أو إخفاتية، و هي أظهر الروايات.... (۱۰۹۱۰) ۸ قال: و روي أنه ينصت فيما جهر الامام فيه بالقراءة، و لا يقرأ هو شيئا، و يلزم القراءة فيما خافت. ۹ قال: و روي أنه بالخيار فيما خافت فيه الامام.... ۱۰ قال: و قد روي أنه لا قراءة على المأموم في الأخيرتين و لا تسبيح. ۱۱ قال: و روي أنه يقرأ فيهما أو يسبح. أقول: و تقدم ما يدل على ذلك في أحاديث
وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، جلد: ۵، صفحه: ۴۲۷
مَيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكٰاءُ سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ «۱۳۹» [القراءة] قرأ ابن كثير وَ إِنْ‌ بالياء ميتة رفع و قرأ ابن عامر... وأبو جعفر تكن بالتاء ميتة رفع وقرا أبو بكر عن عاصم تكن بالتاء مَيْتَةً‌ نصب والباقون بالياء مَيْتَةً‌ نصب وفي الشواذ قراءة ابن عباس بخلاف وقتادة... مضاف. [الحجة] وجه قراءة الأكثر أن يحمل على ما فيكون تقديره إن يكن ما في بطون الأنعام ميتة ووجه قراءة ابن كثير أنه لما لم يكن تأنيث الميتة تأنيث ذوات
مجمع البیان في تفسیر القرآن، جلد: ۲، صفحه: ۴۴۲
يَنْبَغِي لَهُمْ وَ مٰا يَسْتَطِيعُونَ «۲۱۱» إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ «۲۱۲» [القراءة] قرأ أهل الحجاز وأبو عمرو وحفص وزيد «نَزَلَ‌» بالتخفيف... «آيَةً‌» بالنصب وفي الشواذ قراءة الحسن الأعجميين وقراءته أيضا فتأتيهم بغتة بالتاء ما تنزلت به الشياطون. [الحجة] قال أبو علي حجة من قال نزل به بالتشديد قوله... بأمر الله تعالى فمعناه معنى المثقلة والوجه في قراءة ابن عامر أولم تكن لهم آية إن في تكن ضمير القصة والحديث لأن ما يقع تفسيرا للقصة والحديث من الجملة
مجمع البیان في تفسیر القرآن، جلد: ۴، صفحه: ۲۵۳
«۱۰۶» [القراءة] قرأ أبو بكر في رواية الأعشى والبرجمي عنه وزيد عن يعقوب أفحسب الذين كفروا برفع الباء وسكون السين وهو قراءة أمير المؤمنين عليه السلام وابن... يعمر والحسن ومجاهد وعكرمة وقتادة والضحاك و ابن أبي ليلى وهذا من الأحرف التي اختارها أبو بكر وخالف عاصما فيها وذكر أنه أدخلها في قراءة عاصم من قراءة... أمير المؤمنين عليه السلام حتى استخلص قراءته وقرأ الباقون «أَ فَحَسِبَ‌» بكسر السين وفتح الباء. [الحجة] قال ابن جني: معناه أفحسب الكافرين وحظهم ومطلوبهم
مجمع البیان في تفسیر القرآن، جلد: ۳، صفحه: ۶۱۳
بن عمار. قالوا وإِنما اجتمع الناس على قراءة هؤلاء واقتدوا بهم فيها لسببين، أحدهما أنهم تجردوا لقراءة القرآن واشتدت بذلك عنايتهم مع كثرة علمهم، ومن... كان قبلهم أو في أزمنتهم ممن نسب إِليه القراءة من العلماء وعدت قراءتهم في الشواذ لم يتجرد لذلك تجردهم وكان الغالب على أولئك الفقه أو الحديث أو غير ذلك من... العلوم. والآخر: أن قراءتهم وجدت مسندة لفظاً أو سماعاً حرفاً حرفاً من أول القرآن إِلى آخره مع ما عرف من فضائلهم وكثرة علمهم بوجوه القرآن. فإذ قد تبينت
مجمع البیان في تفسیر القرآن، جلد: ۱، صفحه: ۲۸
قراءات: الأولى، ترك همزة الاستفهام و الاكتفاء بهمزة «إنّ‌» مكسورة، و هي قراءة ابن كثير و ابى جعفر؛ الثانية، إثبات الهمزتين، لكن بتسهيل الثانية مع... الفصل بألف، و هي قراءة قالون عن نافع و زيد عن يعقوب؛ و الثالثة، إثبات الهمزتين و تسهيل الثانية بلا فصل بألف، و هي قراءة نافع غير قالون و قراءة سهل و يعقوب... من طرقه غير طرق زيد؛ و الرابعة، قراءة هشام بتحقيق الهمزتين مع الفصل بألف، و لم يذكرها المصنّف؛ و الخامسة، تحقيق الهمزتين بلا فصل، و هي قراءة الباقين
پژوهش‌های قرآنی علامه شعرانی رحمه الله در تفاسیر مجمع البیان، روح الجنان و منهج الصادقین، جلد: ۲، صفحه: ۶۷۶