بسم الله الرحمن الرحیم
ارسطو-ارسطاطالیس(384 ق-م - 322 ق-م)
ارسطو-ارسطاطالیس(384 ق-م - 322 ق-م)
ارغنون-ارگانون
ارسطو
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
ارسطو Aristotle Altemps Inv8575.jpg
شناسنامه
نام کامل ارسطاطالیس (Ἀριστοτέλης)
لقب معلم اول
مکتب مشائی
زادروز ٣٨٤ ق.م.
زادگاه استاگیرا، یونان
تاریخ مرگ ٣٢٢ ق.م.
محل مرگ خالکیس، یونان
استادان افلاطون
اثرگذار بر
[نمایش]
اَرَسطو یا ارسطاطالیس[۱] (/ˈærɪˌstɒtəl/;[۲] زبان یونانی: Ἀριστοτέλης، تلفظ [aristotélɛ:s]، Aristotélēs؛ تلفظ: آریستوتِلِس، زادهٔ ۳۸۴ ق.م. -درگذشتهٔ ۳۲۲ ق. م)[۳][۴] از فیلسوفان یونان باستان بود. او یکی از مهمترین فیلسوفان غربی به حساب میآید. در هجده سالگی به آکادمی افلاطون راه یافت و به مدت بیست سال در مکتب افلاطون کسب دانش کرد ، وی به سرعت چنان پیشرفتی در علوم نظری کرد که افلاطون به وی لقب عقل داد .او به مدت ۴ سال ، آموزگار اسکندر مقدونی بود . نوشتههای او در زمینهها و رشتههای گوناگون از جمله فیزیک، متافیزیک، شعر، زیستشناسی، منطق، علم بیان، سیاست، دولت و اخلاق بودهاند. ارسطو به همراه سقراط و افلاطون از تأثیر گذارترین و بزرگترین فیلسوفان یونان باستان بوده اند ، بدین سبب بوده که ارسطو لقب معلم اول را داراست ،[۵] همچنین در خصوص تعریف فلسفه از دیدگاه او ؛ ارسطو فلسفه را بهعنوان «دانش هستی» تعریف میکرد.
محتویات
۱ زندگینامه
۲ آثار ارسطو
۳ فلسفه
۴ اشتباهات اساسی
۵ جستارهای وابسته
۶ منابع
۷ پیوند به بیرون
زندگینامه
ارسطو در سال ۳۸۴ ق.م. در خانوادهای ثروتمند از اهالی استاگیرا (استاگیروس/اسطاغیر) ، شهری در شمال یونان، به دنیا آمد. در ۱۸ سالگی به آکادمی (فرهنگستان) افلاطون در آتن فرستاده شد و ۲۰ سال در آنجا درس خواند.[۶]
پس از مرگ افلاطون در سال ۳۴۷، ارسطو ناکام از به اختیار گرفتن مدیریت فرهنگستان، به اسوس در آسیای صغیر رفت و با پایتیاس خواهرزادهٔ فرمانروای وقت ازدواج کرد. در ۳۴۳ به دعوت فیلیپ مقدونی آموزش اسکندر مقدونی را بر عهده گرفت. پس از بازگشتش به آتن در ۳۳۵، آموزشگاه خود را به نام لایسیوم تأسیس کرد.
در ۳۲۳ و پس از مرگ اسکندر، که آتن را ملحق شاهنشاهی خود کرده بود، آتش احساسات ضد مقدونی اوج گرفت و دامنگیر ارسطو شد. او به ناچار به خالکیس پناه برد و سال بعد (۳۲۲) در ۶۲ سالگی درگذشت.
آثار ارسطو
اطلاعات بیشتر: سیستم فلسفی ارسطو
آثار ارسطو متنوع و شامل جمیع معارف و علوم یونانی (جز ریاضی) است و اصولاً شامل منطق، طبیعی، الهیات و اخلاقیات
است که از آن جمله باید از فن شعر، فن خطابه، کتاب اخلاق، سیاست و ما بعد الطبیعه نام برد.
منطقیات: مقولات، جدلیات، آنالوطیقای اول و دوم، قضایا، ابطال مغالطات که در کل در کتاب ارغنون (ارگانون به معنی ابزار) جمع شدهاند.
کتب علمی: طبیعیات، درباره آسمان، در کون و فساد، علم کائنات جو، تاریخ طبیعی، De anima، Historia animalium، De generatione animalium، و De partibus animalium.
کتب فلسفی: اخلاق نیکوماخوس، سیاست، مابعدالطبیعه
فلسفه
ارسطو را میتوان از نخستین فیلسوفان تحلیلی دانست. وی همچنین واضع منطق نیز هست. او با در نظر گرفتن زمین در مرکز گیتی و قرار دادن فلکهای مختلف برای اجرام آسمانی (مثلاً فلک خورشید، فلک ثوابت و…) الگویی از جهان را برای هم روزگاران خود ترسیم کرد. ارسطو چهار عنصر بنیادی کیهان را آب، آتش، خاک و هوا میدانست بهعلاوهٔ عنصر پنجمی به نام اثیر که معتقد بود اجرام آسمانی از آن ساخته شدهاند.
ارسطو با انتقاد از فرضیه مثل (Idea) فلسفه خود را آغاز میکند. حقایق قابل ادراک وجود ندارند آنچه وجود دارد مثال نیست بلکه خرد و جزئی است.
وی گفتهاست «علم جز بر کلیات تعلق نمیگیرد و برای تشخیص امری بایستی کل آنرا مورد بررسی قرار داد».[۷] ما هنگامی میتوانیم دربارهٔ اشیاء قضاوت کنیم که نوع و جنس را بهتر بشناسیم. تعیین قواعدی که حافظ روابط صحیح قضایای کلی با قضایای جزئی و شخصی باشد خاص منطقی است که هیچکس بهتر از ارسطو دربارهٔ آن تحقیق نکردهاست. همین منطق است که یکی از هدایای ارزنده و گرانبهای این فیلسوف به عالم بشریت بهشمار میآید.
اشتباهات اساسی
نفوذ اشتباهات اساسی ارسطو علیرغم دستاوردهایی که داشت، بطور فراگیری باعث رکود علمی برای سالیان و قرنها گردید. چرا که این اشتباهات اساسی، برای مؤخرین، بعنوان پایههای دانش مورد قبول قرار میگرفتهاند؛ بصورتی که به پاسخهای غلط علمی منجر میگردیدند. چنانکه برتراند راسل میگوید «تقریباً تمام پیشرفتهای فکری میباید با جملاتی از سوی آموزههای ارسطویی شروع میشد». همچنین راسل به اخلاق ارسطویی با عنوان تنفرانگیز اشاره میکند و معتقد است منطق ارسطو بدون شک نسخه منسوخ شده بطلمیوس است. راسل مینویسد: «این اشتباهات ارسطو، قضاوت تاریخی در مورد او را سخت میکند، تا جایی که بخاطر میآوریم که بسیاری از پیشرفتهای او براساس دانستههای پیشینیانش بودهاست.»[۸]
ارسطو در دوران زندگیش اعتقادات علمی و غیرعلمی اشتباه فراوانی داشت، که امروزه ما به آنها آگاهیم. از آن جمله میتوان به این اشاره کرد که ارسطو اطمینان داشت که اقیانوس هند مانند دریاچهها محدود در خاک است.[۸]
ارسطو بسیاری از مسائل فیزیک، متافیزیک، زیستشناسی، دولت، سیاست و اخلاق را برپایه اطلاعات پایهای غلط بنیان نهاد و جانشینان وی با تمام سرسختی در مقابل دیدگاههای مخالف نظرات وی، تا قرنها متعصبانه مقابله کردند.[۹]
جستارهای وابسته
نامداران فلسفه غرب
فیلسوفان یونان باستان
فلسفه مشائی
فهرست فیلسوفان
متافیزیک
مقوله
سیاست (ارسطو)
تراژدی
منابع
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ ارسطو موجود است.
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به ارسطو در ویکیگفتاورد موجود است.
عمید، حسن. فرهنگ فارسی عمید. مؤسسه امیر کبیر، ۱۳۶۲.
"Aristotle" entry in Collins English Dictionary, HarperCollins Publishers, 1998.
That these undisputed dates (the first half of the Olympiad year 384/383 BC, and in 322 shortly before the death of Demosthenes) are correct was shown already by August Boeckh (Kleine Schriften VI 195); for further discussion, see Felix Jacoby on FGrHist 244 F 38. Ingemar Düring, Aristotle in the Ancient Biographical Tradition, Göteborg, 1957, p. 253.
بیوگرافی چهرههای مشهور جهان. ناصر خلیلی. کتابخانه مرکزی. ۱۳۵۵
کتاب اطلاعات عمومی پیام گردآورنده محمود اختریان
کتاب اطلاعات عمومی پیام گردآورنده محمود اختریان
کتاب اطلاعات عمومی پیام گردآورنده محمود اختریان
Bertrand Russell, "A History of Western Philosophy", Simon & Schuster, 1972
تاریخ فلسفه غرب - برتراند راسل
پیوند به بیرون
علی اکبر جعفری: ارسطو بنیانگذار منطق
آی کتاب [۱] (برداشت آزاد)
ویکیپدیای انگلیسی en:Aristotle
کتاب فلسفه سوم دبیرستان رشته ادبیات و علوم انسانی چاپ ۹۲
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج12، ص: 211
..فهذا جملة ما قيل في هذا الباب و القول الأول أظهر لأجل الدليل الذي ذكرناه و هو أن مثل هذا الملك العظيم يجب أن يكون معلوم الحال و هذا الملك العظيم هو الإسكندر فوجب أن يكون المراد بذي القرنين هو إلا أن فيه إشكالا قويا و هو أنه كان تلميذا لأرسطاطاليس الحكيم و كان على مذهبه فتعظيم الله إياه يوجب الحكم بأن مذهب أرسطاطاليس حق و صدق و ذلك مما لا سبيل إليه.
بحار الأنوار (ط - بيروت) ج54 239 المقصد الثاني في تحقيق الأقوال في ذلك ..... ص : 238
و وافقهم على ذلك جمع من أساطين الحكمة و قدماء الفلاسفة مثل ثاليس و انكساغورس و انكسيمايس من أهل ملطية و مثل فيثاغورس و أنباذقلس و سقراط و أفلاطون من أهل آثينية و يونان و جماعة من الشعراء و الأوائل و النساك و إنما القول بقدم العالم و أزلية الحركات بعد إثبات الصانع و القول بالعلة الأولى إنما ظهر بعد أرسطاطاليس لأنه خالف القدماء صريحا و أبدع هذه المقالة على قياسات ظنها حجة و برهانا و صرح القول فيه من كان من تلامذته مثل الإسكندر الأفروديسي و ثامسطيوس و فرفوريوس و صنف برقلس المنتسب إلى أفلاطون في هذه المسألة كتابا أورد فيه هذه الشبه.
بحار الأنوار (ط - بيروت) ج54 252 المقصد الثاني في تحقيق الأقوال في ذلك ..... ص : 238
و قال المحقق الدواني في أنموذجه و قد خالف في الحدوث الفلاسفة أهل الملل الثلاث فإن أهلها مجمعون على حدوثه بل لم يشذ من الحكم بحدوثه من أهل الملل مطلقا إلا بعض المجوس و أما الفلاسفة فالمشهور أنهم مجمعون على قدمه على التفصيل الآتي و نقل عن أفلاطون القول بحدوثه و قد أوله بعضهم بالحدوث الذاتي ثم قال فنقول ذهب أهل الملل الثلاث إلى أن العالم ما سوى الله تعالى و صفاته من الجواهر و الأعراض حادث أي كائن بعد أن لم يكن بعدية حقيقة لا بالذات فقط بمعنى أنها في حد ذاتها لا تستحق الوجود فوجودها متأخر عن عدمها بحسب الذات كما تقوله الفلاسفة و يسمونه الحدوث الذاتي على ما في تقرير هذا الحدوث على وجه يظهر به تأخر الوجود عن العدم من بحث دقيق أوردناه في حاشية شرح التجريد. و ذهب جمهور الفلاسفة إلى أن العقول و الأجرام الفلكية و نفوسها قديمة و مطلق حركاتها و أوضاعها و تخيلاتها أيضا قديمة فإنها لم تخل قط عن حركة و وضع و تخيل لجزئيات الحركة و بعضهم يثبتون لها بسبب استخراج الأوضاع الممكنة من القوة إلى الفعل و حدوث مناسبة لها بمبدئها الكامل من جميع الوجوه كمالات تفيض على نفوسها من المبادئ لكن محققيهم على ما ذكره أبو نصر و أبو علي في تعليقاتهما نقلا عن أرسطاطاليس ذهبوا إلى أن المطلوب لها نفس الحركة و بها يتم التشبه بمبادئها فإنها بالفعل من حيث الذات و سائر الصفات إلا ما يتعلق بالحركة من الأوضاع الجزئية فإنها لا تحتمل الثبات بالشخص فاستحفظ نوعها تتميما للتشبه بالمبادئ التي هي بالفعل من جميع الوجوه و لما كان التشبه لازما للحركة جعلها الغاية المطلوبة باعتبار اللازم
بحار الأنوار (ط - بيروت) ج54 253 المقصد الثاني في تحقيق الأقوال في ذلك ..... ص : 238
و العنصريات بموادها و مطلق صورها الجسمية و النوعية و مطلق أعراضها قديمة عندهم لأن مذهبهم أنه بالفك تنعدم الصورة الواحدة و تحدث الاثنتان و باتصال المنفصل تنعدم الاثنتان و تحدث واحدة نعم الإشراقيون منهم على بقاء الصورة الجسمية مع طريان الانفصال و الاتصال و أما النفوس الناطقة الإنسانية فبعضهم قائل بقدمها و ربما ينقل عن أفلاطون و هذا مخالف لما ينقل عنه من حدوث العالم و المشاءون منهم و معظم من عداهم على حدوثها و قال نحوا من ذلك في كتاب شرح العقائد العضدية و قال فيه المتبادر من الحدوث الوجود بعد أن لم يكن بعدية زمانية و الحدوث الذاتي مجرد اصطلاح من الفلاسفة و قال و المخالف في هذا الحكم الفلاسفة فإن أرسطاطاليس و أتباعه ذهبوا إلى قدم العقول و النفوس الفلكية و الأجسام الفلكية بموادها و صورها الجسمية و النوعية و أشكالها و أضوائها و العنصريات بموادها و مطلق صورها الجسمية لا أشخاصها و صورها النوعية قيل بجنسها فإن صور خصوصيات أنواعها لا يجب أن تكون قديمة و الظاهر من كلامهم قدمها بأنواعها ثم قال و نقل عن جالينوس التوقف و لذلك لم يعد من الفلاسفة لتوقفه فيما هو من أصول الحكمة عندهم انتهى.