بسم الله الرحمن الرحیم

آقا عبدالمجید و

الفهرست العام
کتاب و کتابخانه
یادداشتها












****************
ارسال شده توسط:
قرآن و حدیث
Sunday - 12/7/2020 - 15:58

الإحتجاج على أهل اللجاج(للطبرسي)    ج‏1    155     احتجاجه ع على جماعة كثيرة من المهاجرين و الأنصار لما تذاكروا فضلهم بما قال رسول الله ص من النص عليه و غيره من القول الجميل ..... ص : 145

ْ أَمَا إِنَّ مُعَاوِيَةَ وَ ابْنَهُ سَيَلِيَانِ بَعْدَ عُثْمَانَ ثُمَّ يَلِيهَا سَبْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحَكَمِ بْنِ أَبِي الْعَاصِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ تَكْمِلَةُ اثْنَيْ عَشَرَ إِمَامَ ضَلَالَةٍ وَ هُمُ الَّذِينَ رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى مِنْبَرِهِ يَرُدُّونَ الْأُمَّةَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى‏ «1» عَشَرَةٌ مِنْهُمْ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ رَجُلَانِ أَسَّسَا ذَلِكَ لَهُمْ وَ عَلَيْهِمَا مِثْلُ جَمِيعِ أَوْزَارِ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ

وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِ‏ «2» أَنَّهُ قَالَ‏: لَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ ص جَمَعَ عَلِيٌّ ع الْقُرْآنَ وَ جَاءَ بِهِ إِلَى‏

______________________________
(1) تفسير الطبريّ ج 15 ص 73 و القرطبيّ ج 10 ص 283 من طريق سهل بن سعد قال: رأى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله بني أميّة ينزون على منبره نزو القردة فساءه ذلك، فما استجمع‏ ضاحكا حتّى مات. و أنزل اللّه تعالى‏
وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْياناً كَبِيراً الإسراء- 60






****************
ارسال شده توسط:
قرآن و حدیث
Tuesday - 14/7/2020 - 7:17

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام(لابن شهرآشوب)    ج‏4    22     فصل في سيادته ع ..... ص : 20

كِتَابِ الشِّيرَازِيِّ رَوَى سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ عَنْ وَاصِلٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ‏ فِي قَوْلِهِ‏ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ أَنَّهُ جَلَسَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع وَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ يَأْكُلَانِ الرُّطَبَ فَقَالَ يَزِيدُ يَا حَسَنُ إِنِّي مُنْذُ كُنْتُ أُبْغِضُكَ قَالَ الْحَسَنُ اعْلَمْ يَا يَزِيدُ إِنَّ إِبْلِيسَ شَارَكَ أَبَاكَ فِي جِمَاعِهِ فَاخْتَلَطَ الْمَاءَانِ فَأَوْرَثَكَ ذَلِكَ عَدَاوَتِي لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ‏ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ شَارَكَ الشَّيْطَانُ حَرْباً عِنْدَ جِمَاعِهِ فَوُلِدَ لَهُ صَخْرٌ فَلِذَلِكَ كَانَ يُبْغِضُ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ‏

ابن حماد

 

كم بين مولود أبوه و أمه‏   قد شاركا في حمله الشيطانا
و مطهر لم يجعل الرحمن‏   للشيطان في شرك به سلطانا-.
 

 






****************
ارسال شده توسط:
نكتة
Wednesday - 22/7/2020 - 5:20

رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين    ج‏1    67     نكتة ..... ص : 67

أخبرني بعض الأصحاب بمكة المشرفة قال: لقى بعض النّواصب في المسجد الحرام رجلا عجميّا من الشيعة في يده الصحيفة الكاملة فانتزعها من يده قهرا و نظر في أوّلها فوقع نظره على عبد اللّه بن عمر بن الخطّاب المذكور فظنّه عبد اللّه بن عمر بن الخطّاب فأعادها عليه و شكره و قال: ما رأيت عجميّا سنيّا غيرك.*






****************
ارسال شده توسط:
قرآن وحدیث
Wednesday - 22/7/2020 - 5:26

بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 79

الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ‏ سَأَلْتُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا «1» قَالَ تَفْسِيرُهَا وَ لَا تَجْهَرْ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ لَا بِمَا أَكْرَمْتَهُ بِهِ حَتَّى نَأْمُرَكَ‏ «2» بِذَلِكَ‏ وَ لا تُخافِتْ بِها يَعْنِي وَ لَا تَكْتُمْهَا عَلِيّاً ع وَ أَعْلِمْهُ وَ مَا أَكْرَمْتَهُ بِهِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ‏ وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا فَإِنَّهُ يَعْنِي اطْلُبْ إِلَيَّ وَ سَلْنِي أَنْ آذَنَ لَكَ أَنْ تَجْهَرَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ ادْعُ النَّاسَ إِلَيْهَا فَأَذِنَ لَهُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ.






مهدعلیا گوهرشادبیگم آغا(780 - 861 هـ = 1379 - 1457 م)
****************
ارسال شده توسط:
تراجم
Friday - 24/7/2020 - 7:8

مهدعلیا٬ ملکه گوهرشاد بیگم (۷۸۰ - ۹ رمضان ۸۶۱ ه‍.ق) معروف به گوهرشاد آغا از اشراف زنان خراسان و از نامداران و سیاستمداران دوره تیموریان است. او زنی بسیار نیکوکار، ثروتمند، ادب دوست، هنرپرور، باوقار، خردمند، بااحتیاط و باسیاست بود.
گوهرشادخاتون همسر سلطان شاهرخ تیموری بود که پس از پدرش امیر تیمور، به مدت ۴۳ سال بر مناطق وسیعی از ایران و افغانستان حکمرانی کرد و توسط او درسال ۱۴۰۵ م پایتخت تیموریان از سمرقند به هرات منتقل شد.
پدر گوهرشادآغا، «غیاث‌الدین تَرخان» بود که از بزرگان خاندان تیموری به‌شمار می‌آمد و در جنگ‌های بزرگی شرکت داشت و لقب «تَرخان» را چنگیز شخصاً به او داده بود. ترخان یا آغاجی یا آغجی، عنوان منصب خاصی در دستگاه امرای ماوراءالنهر و خراسان بوده است که دارندهٔ این منصب، واسطه میان سلطان و مردم بوده، و به خاطر حشمت و نفوذی که داشته، بدون التزام به رعایت نوبت و رخصت، نزد سلطان بار می‌یافته است. در دوره ایلخانی، اغلب برای متصدی عنوان «آغاجی» از لقب «ترخان» استفاده می‌کرده‌اند.
مادر او «بانو خان‌زاده بیگم» بود که در ماه رجب سال ۸۱۴ ه‍.ق در مشهد درگذشت و در جوار آرامگاه امام رضا مدفون است.
گوهرشاد همراه با برادرش امیر قره یوسف (۷۹۰ - ۸۰۲ ه‍.ق) که در دربار تیموریان در هرات وزیر بود نقش مهمی در تاریخ اوایل دوره تیموری ایفا کردند.
تحت حمایت او، زبان فارسی و فرهنگ ایرانی به عنصر اصلی در دربار تیموریان ارتقاء یافت. او و همسرش سلطان شاهرخ تیموری، نوعی رنسانس فرهنگی، از طزیق صرف حمایت بی‌دریغ خود از هنر و جذب هنرمندان، معماران، فیلسوفان و شاعران به دربار خود به‌وجود آوردند. عبدالرحمن جامی یکی از مشهورترین هنرمندانی بود که تحت حمایت ایشان قرار گرفت. گوهرشاد به تاریخ و ادبیات علاقه‌مند بود و مهری هروی، از زنان شاعر نامدار قرن نهم، مصاحب و ندیمه او بود. بسیاری از نمونه‌های بدیع معماری دوره تیموری در هرات هنوز باقی است و امروزه آثار معماری٬ مینیاتور٬ کتب خطی، آثار خوشنویسی و دیگر هنرهای صناعی به‌جا مانده از آن دوران، از ممتازترین آثار هنری در جهان محسوب می‌شوند.
از آثار و بناهای خیریه‌ای که توسط گوهرشاد خاتون بنا شد، مسجد جامع، مدرسه و خانقاه شهر هرات افغانستان و مسجد جامع مشهد در ایران بیش از همه اهمیت دارند که در هر دو شهر به نام آن بانوی نیکنام به «مسجد گوهرشاد» موسوم و مشهور می‌باشند و از شاهکارهای هنر معماری و کاشی کاری قرن نهم هجری به شمار می‌روند. همچنین او آثار ارزنده‌ای در حرم امام رضا و اطراف آن پدید آورد، از جمله دو رواق «دارالحفاظ» و «دارالسیاده» را بنا کرد. معمار این دو رواق و دو مسجد در هرات و مشهد، قوام‌الدین شیرازی بود.
این زن نیکوکار پس از سن ۸۰ سالگی در نهم رمضان سال ۸۶۱ ه‍.ق/۱۹ ژوئیه ۱۴۵۷ م در جریان قیام میرزا ابوالقاسم بابر در دوره سلطنت سلطان ابوسعید٬ به دسیسهٔ جمعی از امرا و مشاوران سلطان ابوسعید به دستور آن پادشاه در شهر هرات کشته شد و در کنار قبر فرزندش شاهزاده بایسنقرمیرزا و همسرش سلطان شاهرخ تیموری در مجموعه مدرسه و مسجد گوهرشاد هرات به خاک سپرده شد که آرامگاه او هنوز باقی است.
 
مسجد گوهرشاد در مشهد در جنوب حرم علی بن موسی الرضا به ۸۲۱ ق/۱۴۱۸ م به دستور گوهرشادبیگم همسر شاهرخ ساخته شد. به دلیل ظرافت و زیبایی کاشی‌کاری و خط و اسلوب معماری مسجد گوهرشاد، این مسجد از شاهکارهای معماری ایرانی در دوره تیموری؛ و به دلیل موقوفات بسیار و مجاورت با آرامگاه علی بن موسی الرضا از مهم ترین و شلوغ ترین مسجدهای ایران به شمار می‌رود، به طوری که برخی آن را پُربازدیدترین مسجد در ایران می دانند.
بارها و در زمان‌های مختلف، بر اثر عوامل طبیعی و انسانی صدمات فراوانی متوجه مسجد گوهرشاد شده است؛ از جمله در زمین لرزه سال ۱۰۸۴، ایوان مقصوره صدماتی دید که بازسازی گشت و همچنین از جمله مرمت‌های دیگر مسجد پس از گلوله‌باران روس‌ها در سال ۱۳۳۰ هـ. ق بود که به صدمه دیدن گنبد و ایوان‌های مسجد منجر گردید که در سال ۱۳۳۹ قمری گنبد و ایوان مقصوره و ایوان‌های شرقی و غربی مسجد مرمت گردیدند. گنبد ایوان مقصوره، در سال ۱۳۳۹ش برای مرمت اساسی تخریب گشت و ساخت مجدد آن توسط معماران ایرانی وزیر نظر مهندس عباس آفرنده و با رعایت همان ویژگیهای گذشته و حفظ مشخصات اصلی آغاز گردید و در سال ۱۳۴۱ش خاتمه یافت که در همان زمان نیز سنگهای ازاره داخل ایوان مقصوره تعویض گردید و کف ایوان با سنگهای مرمر مفروش گشت و در سال ۱۳۴۵ش دور ساقه گنبد با کاشی معرق کتیبه‌ای مزین گردید.
اسم گوهرشاد در دو جا با کاشی معرق نگاشته شده‌است: یکی در قسمت بالای در نقره‌ای که به دارالسیاده می‌رود و دیگری بر کتیبه ایوان مقصوره که به خط زیبای شاهزاده بایسنقر می‌باشد. در قسمت وسط نیز کتیبه‌ای به نام محمد رضا امامی وجود دارد. شیوه ساخت این مسجد به سبک چهار ایوانی است و در طی سال‌ها گنبد آن چهار بار تعمیر شده است. سبک معماری این بنا به شیوهٔ تیموری و نام معمار آن استاد قوام‌الدین شیرازی ذکر گردیده‌است.
 
معین الدین شاهرخ تیموری (۸۰۷ – ۸۵۰ ه‍. ق/۱۴۰۵–۱۴۴۷ م) نام چهارمین پسر تیمور گورکانی (۷۷۱ – ۸۰۷ ه‍. ق/۱۳۷۰–۱۴۰۵ م) و یکی از جانشین او و از بزرگترین پادشاهان تیموری است.
شاهرخ هنرپرور و ادب‌دوست بود و به علم و هنر بسیار علاقه داشت. شورش‌های جدایی طلبانه را فرونشاند و بر آبادانی خراسان زمین همت گمارد. او پایتخت خود را از سمرقند به شهر هرات منتقل کرد و آن شهر را مرکز هنرمندان و دانشمندان ساخت. سبک هنری یا مکتب هرات تحت حمایت او و پسرش بایسنقر شکل گرفت.
همسر او گوهرشاد آغا نیز بناها، مساجد و مدارس بسیاری بنا کرد که مسجد گوهرشاد مشهد، مسجد گوهرشاد هرات و مدرسه گوهرشاد در هرات از آن جمله‌است.
پس از مرگ تیمور حاکمانی که از ترس حاضر به اطاعت او شده بودند هر کدام علم استقلال برافراشتند. هریک از فرزندان تیمور نیز در گوشه‌ای حکومتی تشکیل دادند. سرانجام شاهرخ با غلبه بر رقبا به عنوان جانشین پدر حکومت را در دست گرفت. شاهرخ برخلاف پدرش مردی آرامش طلب بود وبه عمران وآبادانی علاقه بسیار داشت. این وضع در زمان جانشینان او نیز کم و بیش ادامه یافت. پس از او پسرش الغ بیگ (۸۵۰ – ۸۵۳ ه‍. ق/۱۴۴۷–۱۴۴۹ م) حکمران امپراتوری تیموری شد.
 






****************
ارسال شده توسط:
تراجم
Friday - 24/7/2020 - 7:43

شیخ عبدالله نجفی بختیاری معروف به « شیخ عبدالله پیاده » ، در اصل نامش سیف الله بود. وی در خانواده ای ثروتمند  چشم به جهان گشود. پدرش اسدالله خان از خوانین بختیاری بود. وی ازهمان کودکی روحش لطیف و سرشتش نیکو بود.. به خاندان عصمت و طهارت علاقه و ارادت زیادی داشت.  زندگی او با زندگی خان زادگان سازگاری نداشت  به همین دلیل ، روش زندگی او اعتراض خان زادگان را در پی داشت.

وی با دختر عموی خود که خواستگاران فراوانی داشت ، ازدواج کرد. سنش از 17 سالگی نگذشته بود که پدرش درگذشت و ریاست ایل به وی رسید. دوران ریاست وی مقارن با حکومت رضاشاه بود که سیاستش سرکوب و قلع و قم خوانین و خلع سلاح و یکجانشینی  عشایر بود. برای رسیدن به این هدف با وضع قوانین و مقررات دشواری عرصه را بر عشایر بسیار تنگ کرد. در این گیرودار آسیف الله تصمیم گرفت به نجف اشرف عزیمت کند.  ابتدا برای عرض ارادت به امام رضا (ع) رهسپار مشهد شد. در این سفر سختی های بسیاری کشید. در بین راه اموالش را وقف حضرت ابوالفضل(ع) کرد. پس از جلب رضایت همسرش و مصلحت اندیشی ، وی را طلاق داد و دیگر هیچگاه ازدواج نکرد. وی صاحب  فرزندی نیز نبود.  در باره اینکه چرا وی بعد از این همسری اختیار نکرد ، از قول خودش نقل می کنند« در نجف اشرف روزی پرده ها از جلوی دیدگانش کنار رفت . کفشدار را به صورت واقعی به شکل خرسی دید. ناراحت به حرم حضرت امیر (ع) مشرف شد. به آقا عرض کرد: آقا من دنبال چنین مسائلی نیستم و چنین کراماتی نمی خواهم. من از دنیا چیزی نمی خواهم فقط می خواهم با شما باشم و عشق شما در وجودم باشد. نقل کرد: مرا به آسمانها بردند و همین طور بالا و بالاتر می رفتیم ، تا اینکه حضرت مولی علی (ع) را بر منبر نورانی دیدم که نشسته اند. مولی به غلامانشان دستور دادند که دستان مرا بشویند. آفتابه و لگنی زیبا آوردند. گفتند: دستهایت را جلو بیاور! دستهایم را شستند و مرا برگرداندند. یک مرتبه بیدار شدم. چنین تعبیر نمودم که مولی دستم را از دنیا شست. بنابراین نه زنی انتخاب کردم ، نه خانه ای و با مولی عهد راستین بستم.»

وی فردی خوش خلق ، با صورت و سیرتی زیبا و بسیار ساده زیست بود. لاغر اندام بود و لباسش بسیار ساده و شامل گیوه ای به پا ، شلواری و پیراهنی سفید به تن ، عبای بر دوش و عمامه ای ساده و سفید بر سر.

 شیخ زاهد ، عارف و عابد آنچه از مال دنیا داشت و یا از پدرش به ارث برده بود ،  در راه خدا انفاق کرد و بخشید و دست از مال دنیا شست و از ریاست بر ایل و مردم دل کند و رهسپار عتبات عالیات شد. وقتی به عتبات مشرف شد، زندگی ساده و فقیرانه ای در پیش گرفت. در کربلا و نجف کارگری می کرد و مزدش را به فردی می داد تا  وی را با مسایل و معارف دینی آشنا کند.  چند روز کار می کرد تا مخارج چند روزش تامین می شد ، آنگاه  به عبادت و زیارت مشغول می شد. در عراق با ریاضت و عبادت به مقامات عالی معنوی دست یافت و صاحب کرامت گردید. یک بار که به زیارت مرقد مطهر حضرت علی (ع) رفته بود ،  حضرت امیر (ع) فرمود: دیگر برای زیارت اینجا نیا. بعد از مدتی به واسطه اختلافات مرزی روابط ایران و عراق تیره شد تا جاییکه نایره جنگ شعله ور شد. اوضاع عراق برای ایرانیان بسیار وخیم شد. دولت عراق ایرانی ها را از عراق اخراج و بیرون کرد. به همین خاطر در سفری که به قم مشرف شد ، تصمیم گرفت دیگر به عتبات عالیات مراجعت نکند. برای یک سال منزلی در روستای جمکران اجاره کرد.

 شیخ عبدالله بیش از پنجاه مرتبه با پای پیاده به زیارت ائمه معصومین علیهم السلام مشرف شد ، از نجف و کربلا پیاده به مشهد و قم می رفت و در راه امامزادگان را نیز زیارت می کرد. به همین خاطر به « شیخ عبدالله پیاده »  شهرت پیدا کرد. دوستان و معاشران شیخ اشخاصی بودند که در زهد و تقوی و عرفان جایگاه والایی داشتند و با امام زمان (عج) در ارتباط بودند. برخی از آنها عبارتنداز:

1-  آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری( متوفی 1364 ش)  فرزند آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم.

2 – حاج اسماعیل دولابی که بارها به خدمت امام زمان مشرف شدند. آقای دولابی و مرحوم شیخ پیاده از شاگردان آیت الله شیخ جواد انصاری همدانی بودند.

3 – حاج شیخ محمد فکور یزدی( متوفی 1349 ه.ق.) که شخصی وارسته ، زاهد و کم نظیر بود

4 – حاج حسین مظلومی( متوفی 1364)  اهل آذربایجان بود. در قم سکونت اختیار کرد  ایشان نیز صاحب کرامت بودند.



http://omidmasjedsoliman.ir/?p=2884


****************
ارسال شده توسط:
الحدیث
Tuesday - 28/7/2020 - 8:32

الكافي (ط - الإسلامية)    ج‏8    76     حديث الشيخ مع الباقر ع ..... ص : 76

حَدِيثُ الشَّيْخِ مَعَ الْبَاقِرِ ع‏

30- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ حَدَّثَنِي رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ قَالَ: بَيْنَا أَنَا مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ الْبَيْتُ غَاصٌّ بِأَهْلِهِ إِذْ أَقْبَلَ شَيْخٌ يَتَوَكَّأُ عَلَى عَنَزَةٍ لَهُ‏ «1» حَتَّى وَقَفَ عَلَى بَابِ الْبَيْتِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ سَكَتَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ أَقْبَلَ الشَّيْخُ بِوَجْهِهِ عَلَى أَهْلِ الْبَيْتِ وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ ثُمَّ سَكَتَ حَتَّى أَجَابَهُ الْقَوْمُ جَمِيعاً وَ رَدُّوا عَلَيْهِ السَّلَامَ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَدْنِنِي مِنْكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَوَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّكُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكُمْ وَ وَ اللَّهِ مَا أُحِبُّكُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكُمْ لِطَمَعٍ فِي دُنْيَا وَ [اللَّهِ‏] إِنِّي لَأُبْغِضُ عَدُوَّكُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْهُ وَ وَ اللَّهِ مَا أُبْغِضُهُ وَ أَبْرَأُ مِنْهُ لِوَتْرٍ كَانَ‏ «2» بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِلُّ حَلَالَكُمْ وَ أُحَرِّمُ حَرَامَكُمْ وَ أَنْتَظِرُ أَمْرَكُمْ فَهَلْ تَرْجُو لِي جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِلَيَّ إِلَيَّ حَتَّى أَقْعَدَهُ إِلَى جَنْبِهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا الشَّيْخُ إِنَّ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع أَتَاهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ مِثْلِ الَّذِي سَأَلْتَنِي عَنْهُ فَقَالَ لَهُ أَبِي ع إِنْ تَمُتْ تَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلَى عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ يَثْلَجُ قَلْبُكَ وَ يَبْرُدُ فُؤَادُكَ وَ تَقَرُّ عَيْنُكَ وَ تُسْتَقْبَلُ بِالرَّوْحِ وَ الرَّيْحَانِ مَعَ الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ لَوْ قَدْ بَلَغَتْ نَفْسُكَ هَاهُنَا وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ وَ إِنْ تَعِشْ تَرَى مَا يُقِرُّ اللَّهُ بِهِ عَيْنَكَ وَ تَكُونُ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى فَقَالَ الشَّيْخُ كَيْفَ قُلْتَ يَا

______________________________
(1) العنزة عصا في رأسها حديد. و هي بالتحريك اطول من العصا و أقصر من الرمح.

(2) الوتر: الذحل و هو: الحقد و العداوة. و أيضا: الجناية.

 

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 77

أَبَا جَعْفَرٍ فَأَعَادَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ فَقَالَ الشَّيْخُ اللَّهُ أَكْبَرُ يَا أَبَا جَعْفَرٍ إِنْ أَنَا مِتُّ أَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلَى عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ تَقَرُّ عَيْنِي وَ يَثْلَجُ قَلْبِي وَ يَبْرُدُ فُؤَادِي وَ أُسْتَقْبَلُ بِالرَّوْحِ وَ الرَّيْحَانِ مَعَ الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ لَوْ قَدْ بَلَغَتْ نَفْسِي إِلَى هَاهُنَا وَ إِنْ أَعِشْ أَرَى مَا يُقِرُّ اللَّهُ بِهِ عَيْنِي فَأَكُونُ مَعَكُمْ فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى ثُمَّ أَقْبَلَ الشَّيْخُ يَنْتَحِبُ يَنْشِجُ‏ «1» هَا هَا هَا حَتَّى لَصِقَ بِالْأَرْضِ وَ أَقْبَلَ أَهْلُ الْبَيْتِ يَنْتَحِبُونَ وَ يَنْشِجُونَ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ حَالِ الشَّيْخِ وَ أَقْبَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَمْسَحُ بِإِصْبَعِهِ الدُّمُوعَ مِنْ حَمَالِيقِ عَيْنَيْهِ وَ يَنْفُضُهَا «2» ثُمَّ رَفَعَ الشَّيْخُ رَأْسَهُ فَقَالَ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ نَاوِلْنِي يَدَكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَنَاوَلَهُ يَدَهُ فَقَبَّلَهَا وَ وَضَعَهَا عَلَى عَيْنَيْهِ وَ خَدِّهِ ثُمَّ حَسَرَ عَنْ بَطْنِهِ‏ «3» وَ صَدْرِهِ ثُمَّ قَامَ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ- وَ أَقْبَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَنْظُرُ فِي قَفَاهُ وَ هُوَ مُدْبِرٌ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى الْقَوْمِ فَقَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى هَذَا فَقَالَ الْحَكَمُ بْنُ عُتَيْبَةَ لَمْ أَرَ مَأْتَماً قَطُّ يُشْبِهُ ذَلِكَ الْمَجْلِسَ.



(1) النحب و النحيب و الانتحاب: البكاء بصوت طويل. و النشج: صوت معه توجّع و بكاء كما يردد الصبى بكاءه في صدره. (النهاية).
(2) حملاق العين- بالكسر و الضم- و كعصفور: باطن أجفانها الذي يسود بالكحلة أو ما غطته الاجفان من بياض المقلة أو باطن الجفن الأحمر الذي إذا قلب للكحل رأيت حمرته أو ما لزق بالعين من موضع الكحل من باطن جمع حماليق. (القاموس)
(3) أي كشف.


****************
ارسال شده توسط:
مباحثه
Thursday - 1/10/2020 - 5:19

منصوری, [۳۰.۰۹.۲۰ ۱۸:۵۴]
دو الف در رسم الخط عربی نوشته میشود:
۱-الف ما بعد واو جمع= برای افتراق باواو لام الفعلی
۲-الف برای فهماندن اینکه این اسم منصوب تنوینش در حالت وقفی قلب به الف میشود.
مثال اولی:ضربوا 
مثال دومی:مفردا.
در قرآن به خط عثمان طه آیه ۸۶ سوره یوسف اینگونه آمده است:
قال انما اشکوا.........ما لا تعلمون. 
معنای لغوی اشکوا:شکایت میکنم.
مدرس افغانی در کتابش که در رابطه با تفسیر سوره حمد است نوشته است که:
خود اهل تسنن نوشته اند که آقای عثمان شخصی بود بی سواد و روستایی(دهاتی)؛وی نوشتن بلد نبود،اشتباها (!!!)یک الفی  گذاشته بعد از واو لام الفعلی{این بی سوادیها در قرآن فراوان است}.
یعنی حتی قاعده مشهور صرفی را نمیدانسته،
[خودمان را بسنجیم].
به نظر شما چه کسانی باید اینها را یاد بگیرد؟
با این که در اکثر مدارس قرآن خوانده میشود ولی خیلی کم پیش آمده که کسی اشکالات این بی سواد را بگیرد.
تدبر در قرآن یعنی=ادبیات(لغت،صرف،نحو،بلاغت)
منبع:برگرفته از فوائد حضرت استاد مدرس افغانی و زوائد حقیر‌.

 

عبدالمجید وافی, [۳۰.۰۹.۲۰ ۲۱:۳۳]
http://quranrasm.ir/note/?wid=680868

عبدالمجید وافی, [۳۰.۰۹.۲۰ ۲۱:۳۳]
http://quranrasm.ir/word/?wid=680868

عبدالمجید وافی, [۳۰.۰۹.۲۰ ۲۱:۳۷]
سلام علیکم
اگر به این دو سایت مراجعه کنی متوجه خواهی شد که سخن مرحوم استاد مدرس افغانی در مورد اشتباه بودن قرار گرفتن الف توسط عثمان طه دقیق نیست
چون در همه مصاحفی که از قدیم نوشته شده و سینه به سینه از مسلمانان صدر اسلام به ما رسیده این الف وجود دارد ربطی به خط عثمان طه ندارد و اصلاً قرار گرفتن الف زائده بعد از واو اصلی کلمه، امری شایع و متداول است.






****************
ارسال شده توسط:
زیارت عاشورا
Friday - 25/12/2020 - 3:56

قضیه جالبی که دیشب نقل شد:

مرحوم شیخ جواد مشکوة می فرمود: در شب 26 ماه صفر 1236 در نجف اشرف در خواب حضرت عزرائيل ملك الموت (ع) را ديدم پس از سلام پرسيدم از كجا مي آيي ؟
فرمود: از شيراز مي آيم و روح ميرزا ابراهيم محلاتي را قبض كردم
گفتم : روح او در برزخ در چه حال است ؟
فرمود: در بهترين حالات و در بهترين باغهاي عالم برزخ و خداوند هزار ملك موكل او كرده است كه فرمان او را مي برند.
گفتم : براي چه عملي از اعمال به چنين مقامي رسيده است ؟
آيا براي مقام علمي و تدريس و تربيت شاگردان ؟ فرمود نه . گفتم : آيا براي نماز جماعت و رساندن احكام دين بمردم ؟ فرمود: نه . گفتم : پس براي چه ؟ فرمود: براي زيارت عاشوراء. (مرحوم ميرزاي محلاتي سي سال آخر عمرش زيارت عاشوراء را ترك نكرد و هر روزي كه بيمار ي يا امري كه داشت و نمي توانست بخواند نايب مي گرفته است ). چون شيخ از خواب بيدار مي شود فردا به منزل آية اللّه ميرزا محمّد تقي شيرازي مي رود و خواب خود را براي ايشان نقل مي كند.
مرحوم ميرزا تقي گريه مي كند و از ايشان سبب گريه را مي پرسند؟ مي فرمايد: ميرزاي محلاتي از دنيا رفت و استوانه فقه بود، به ايشان گفتند: شيخ خواب ديده واقعيت آن معلوم نيست .
ميرزا فرمود: بلي خواب است اما خواب شيخ مشكور است نه افراد عادي ، فرداي آنروز با تلگراف فوت ميرزاي محلاتي از شيراز رؤياي شيخ آشكار مي گردد. (1)

پاورقي
1- ترجمه كامل الزيارات ص 446 - داستانهاي شگفت ص 334 - کرامات الحسينية ج 1، ص 106 - سحاب رحمت ص 116.






****************
ارسال شده توسط:
رد الشمس
Thursday - 27/5/2021 - 19:3

https://fa.wikishia.net/view/%D8%B1%D8%AF_%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%85%D8%B3

معجزۀ رد الشمس برای امیرالمؤمنین علیه السلام