فهرست عامالسورةفهرست قرآن كريم

بسم الله الرحمن الرحیم

آية بعدآية [5903] در مصحف از مجموع [6236]آية قبل

84|19|لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ

مقاله:لحظه‌ای سنگین‌تر از آسمانها و زمین

مباحث معاد

مقاله:لحظه‌ای سنگین‌تر از آسمانها و زمین-سایت باشگاه

بسم الله الرحمن الرحیم
ثقلت في السماوات و الأرض
محور همه معارف، معرفت مبدء و معاد است، خداوند متعال هم از اوئیم و هم به سوی او میرویم، و مهمترین شاخصه خدای متعال احاطه مطلق اوست، احاطه بر هر مکان و هر زمان و هر شأن و هر چیز و هر امر، و چقدر دلنشین است پیام رسای قرآن کریم که ای بشر شما به سوی خدایی میروید که محیط مطلق است، و نزد او مستقر میشوید، الی ربك یومئذ المستقر.

پس معرفت صحیح معاد ممکن نیست مگر به معرفت مبدء متعال و احاطه تامه او، و آیات قرآن در این زمینه غوغا میکند، واقعا عجیب است، و شگفت‌آورتر اینکه با موجود اسیر در بند مکان و زمان چنین سخن میگوید.

بدون اغراق، ده‌ها آیه است که به روشنی بیان میکند که روز قیامت، یکی از مهمترین شأن احاطه الهیه است، روز قیامت روز محیط است، از او گریزی و گزیری نیست، روز قیامت گذشته است اما هنوز نیامده است!! چرا؟ و چگونه این ممکن است؟ باید رمز کار را فهمید، و رمز کار در فهم احاطه خداوند متعال است، در فهم احاطه عوالم الهی و ربانی است که هر چه به سوی رأس مخروط سیر کنیم، اشراف بر قاعده مخروط افزون میشود.

دو مخروط قائم در نظر بگیرید که مرکز قاعده هر دو یک نقطه است، و زاویه رأس هر دو مساوی است، اما شعاع قاعده در یکی یک سانتیمتر و در دیگری یک متر است، و قهرا ارتفاع اولی کمتر از دومی است، حال اگر رأس مخروط اول را به طرف بالا بکشیم و ارتفاع آن را زیاد کنیم چه میشود؟ واضح است که لحظه به لحظه قاعده آن افزایش پیدا میکند، رأس مخروط بزرگتر بر تمام فضای قاعده اشراف دارد، و محروط کوچکتر با بالا رفتن به سوی بزرگتر، به تدریج اشراف او بر قاعده افزایش پیدا میکند:


حال در نظر بگیریم که شخصی در اندورن قاعده مخروط به صورت دو بعدی سیر کند، چه اتفاقی میافتد؟ واضح است که از هر جهتی سیر کند از جهت دیگر دور میشود، اگر به طرف راست قاعده سیر کند از طرف چپ دور میشود و بالعکس.

این یک مثال محسوس بسیار محدود و ناقص است، اما میتواند ایده احاطه روز قیامت را توضیح دهد، بخصوص وقتی این مخروط را با مختصات فضازمان در نظر بگیریم، و قاعده آن را شامل تمام گذشته و آینده زمانیات به حساب آوریم.



یکی از مهمترین آیاتی که مسأله احاطه ساعة و قیامت را توضیح میدهد آیات ۱۸۷ سوره مبارکه اعراف است:

7|187|يسألونك عن الساعة أيان مرساها قل إنما علمها عند ربي لا يجليها لوقتها إلا هو ثقلت في السماوات والأرض لا تأتيكم إلا بغتة يسألونك كأنك حفي عنها قل إنما علمها عند الله ولكن أكثر الناس لا يعلمون
ترجمه مصباح‌زاده:
ميپرسند ترا از قيامت كه كى خواهد بود وقوعش بگو نيست دانش آن مگر نزد پروردگارم ظاهر نمى‏كند آنرا در وقتش مگر او گران آمد در آسمانها و زمين نميايد شما را مگر ناگهانى ميپرسند از تو كه گويا تو دانائى از راه بسيار پرسيدن از آن بگو نيست علم آن مگر نزد خدا و ليكن بيشترين مردمان نمى‏دانند (187)

میفرماید از تو مرسای ساعة را میخواهند، مرسی محل قرار و استقرار و لنگرگاه است، بسم الله مجریها و مرسیها راجع به کشتی حضرت نوح ع آمده است، جواب چیست؟ خوب جواب میتوان داد که میلیاردها سال دیگر صبر کنید! اما قرآن کریم میفرماید راه را اشتباه رفتید، اگر هزاران میلیارد سال هم صبر کنید ممکن نیست قیامت را درک کنید، ابتدا باید خداشناس شوید، چرا؟ چون تنها و تنها اوست که میتواند قیامت را آشکار کند، مرسای قیامت طوری است که نمیتواند در آسمانها و زمین جلوه کند، ثقلت في السماوات والارض، اگر میلیارد به توان میلیارد سال از زمان‌های گذشته و آینده را با هم جمع کنید، باز قیامت نسبت به آنها سنگینی میکند و نمیتوانند قیامت را نشان دهند، و لذا چاره‌ای نیست که وقتی میآید دفعتا(بغتة) میآید، و شما نمیفهمید از کجا آمد؟:

43|66|هل ينظرون إلا الساعة أن تأتيهم بغتة وهم لا يشعرون
آيا انتظار ميكشند جز قيامت را كه آيد ايشان را ناگهان و ايشان ندانند
(66)

حال اگر توفیق باشد به آیات دیگر توجه میکنیم إن شاء الله تعالی

********************************

۲- إلى ربك منتهاها

واقعا بجاست که آیات قرآن کریم راجع به قیامت را به سهل ممتنع توصیف کنیم، و همانطور که جز خداوند متعال نمیتواند مجلّي ساعة باشد، لا یجلّیها لوقتها الا هو، همانطور جز سخن خود خداوند نمیتواند واقعیت آن را بیان کند، چون بیان، فرع بر احاطه و وقوف است.

این آیات سوره مبارکه نازعات که راجع به ساعة است مشتمل بر یک نکته کلیدی است، و آن کلمه «منتهی» است، ساعة، شروعی دارد و به سوی پایان و منتهایی میرود! مثل آیه قبلی از سوره اعراف که دقیقا سؤالش مثل این آیه است، و از مرسی و قرارگاه و لنگرگاه و محل قرار و استقرار ساعة سؤال شده است، اما جواب مشتمل بر این است که به سوی خداوند میرود و ختم به او سبحانه و تعالی میشود!

79|42|يسألونك عن الساعة أيان مرساها
79|43|فيم أنت من ذكراها
79|44|إلى ربك منتهاها
79|45|إنما أنت منذر من يخشاها
79|46|كأنهم يوم يرونها لم يلبثوا إلا عشية أو ضحاها
ترجمه مصباح‌زاده:
ميپرسند ترا از قيامت كه كى باشد قرارگاهش (42)
در چيستى تو از ياد كردن آن (43)
بسوى پروردگار تست انتهاى آن (44)
جز اين نيست كه تو بيم كننده آنرا كه بترسد از آن (45)
گويا كه ايشان روزى كه بينند آنرا درنگ نكرده‌‏اند مگر شبانگاهى يا چاشتگاهى (46)


منتهی بودن خدای سبحان به معنای مکانی نیست، خداوند مکان ندارد، و محیط بر همه مکانها و زمانها است، پس آشکارا قرآن میفرماید قضیه ساعة و قیامت بازگشت و رفتن به سوی خداست، باید معرفت قیامت را در معرفت خدا جستجو کنید، نه در مکان خاص یا زمان خاص، هر چند وقتی عند الله رفتید همه زمانها و مکانها را زیر پر گرفتید، اما احاطه بر زمان و مکان کجا، و اسیر در محدودیت زمان و مکان کجا!

و این نکته کلیدی مهمی است، و به ضمیمه وصف «ثقلت» برای قیامت، مناسب است دو تذکر عرض کنم:

۱- سنگین بودن ساعة در آسمانها و زمین، به معنای سبقت داشتن حالت تکینگی قبل از بیگ‌بنگ نیست، تا بگوییم که در لحظات زیر ثانیه اولیه و لحظات تورم کیهانی، لحظاتی داریم که از همه آسمانها و زمین سنگین‌تر است، و اگر امگا بیش از یک باشد در نتیجه ساعة میشود بازگشت کیهان به سوی تکینگی اولیه، و تحقق لحظه‌ای که از همه آسمانها و زمین سنگین‌تر است، و هر چند نمیتوان به طور قطع اشاره به این را از قرآن کریم منتفی دانست، چون سخن خالق همه چیز و مبدء کل است، و اگر واقعا باشد دلیل این است که امگا بیش از یک است، اما سخن قرآن بسی فراتر از سیستم ماده/انرژی است، سخن بر سر بازگشت به خداست که مبدء ماده و انرژی و تمام ثابتات از حقائق ریاضی و غیر ریاضی و جمیع امور است، الیه یرجع الامر کله، پس ساعة(لحظه سنگین) در این پارادایم معنایی کاملا متفاوت از لحظه پر جرم است.

۲- امروزه غالبا جهان‌های موازی را که بحثهای فیزیک قرن بیستم پیش آورده افراد شنیدند، تذکر این نکته خوب است که چون تمام جهان‌های موازی به صورت مکمل در نظریه کوانتوم مطرح میشوند، همگی در کف قاعده مخروطی که در پست قبل توضیح دادم قرار میگیرند، و چون صعود به سوی مبدء مطلق است، عوالمی که در حین صعود، مشهود میشوند، در طول این جهان‌های موازی است، و با همه آنها ارتباط طولی دارند، و موازی با آنها نیستند، یعنی قاعده مخروط، بستری دارد که میتواند بینهایت جهان متباین یا متداخل را در خود جای دهد، و این بستر برای کلمه الهیه که به سوی او میرود، حالت معدّ دارد تا به لقاء او بازگردد، إنا لله و إنا الیه راجعون.


*************************************
۳- تعرج الملائكة والروح إليه في يوم كان مقداره خمسين ألف سنة

موضوعات متنوع و بسیار زیاد در ذیل این آیه شریفه مطرح است، اما فعلا تاکید بر کلمه «تعرج» دارم:

70|4|تعرج الملائكة والروح إليه في يوم كان مقداره خمسين ألف سنة
ترجمه مصباح‌زاده:
عروج ميكند ملائكه و روح بسوى او در روزى كه باشد اندازه آن پنجاه هزار سال (4)

بعد از توصیف خداوند سبحان به «ذي المعارج» میفرماید که ملائکة و روح به سوی او عروج میکنند و بالا میروند، مگر خداوند متعال در بالاست و پایین نیست؟ یعنی چه به سوی او بالا میروند؟ مگر همیشه با آنها نبوده است؟ مگر خالق و همراه آنها نیست؟ اینجاست که تا معرفت به مبدء متعال حاصل نشود، بالا بودن او هم معلوم نمیشود، و در نتیجه تصور بالا رفتن به سوی او هم تخیلی بیش نمیشود، همه بالا میروند به سوی خدائی که از هر نزدیکی به آنها نزدیکتر است و همیشه با آنها ملازم است، خداوند محیط مطلق به همه چیز و همه عوالم است، و احاطه تام، بالاترین بالاست ولی غیر زمانی و مکانی، و هر چه به طرف احاطه سیر کنیم، به خداوند نزدیک شدیم، بدون زمان و مکان، و هر چه به خداوند متعال نزدیک شویم، بر زمان‌ها و مکانهای بسیاری محیط شدیم، و لذا در این آیه سوره مبارکه معارج صحبت از یک روز میشود اما چه روزی؟ روزی برابر با پنجاه هزار سال! کدام سال؟ جالب است که در دو جای دیگر قرآن کریم صحبت از روزی میشود که منبسط است و برابر هزار سال است، اما تصریح میکند برابر هزار سال است به همین نحوی که شما سالها را میشمارید: «کألف سنة مما تعدون» ولی در این سوره معارج به صورت مطلق آمده: «ألف سنة» و مجال برای این عبارت نهج البلاغة فراهم میشود: «لا یدری أ من سني الدنيا أم من سني الآخرة»، اگر یک روز مثل هزار سال نزد ما باشد پس یک سال آن قریب ۳۶۰ هزار سال میشود، و در نتیجه روز عروج روح و ملائکة پنجاه هزار سال به چنین سال میتواند باشد، یعنی قریب ۱۸ میلیارد، اگر مواقف پنجاهگانه قیامت را به حساب سال دنیا بگیریم، و گرنه اگر هر موقف خودش به سال برتر باشد و به تدریج هر موقفی سال بالاتر مخصوص خود نسبت به پایین‌تر داشته باشد، پس پنجاه هزار این سوره معارج، از شماره بیرون میشود، و ما ذلك علی الله بعزیز.

معارف معاد آنچنان غامض و دور از ذهن است که اگر تصریحات خود اهل البیت علیهم السلام که أدری بما في البیت هستند نبود واقعا ورود در آنها از مصادیق بارز تفسیر به رأی میشد، و شنیدم از کسی که از صاحب المیزان شنیده بود گفتند «وقتی درس اسفار به بحث معاد رسید کتاب را بستیم چون بحث معاد از عقول عادی بالاتر است!» اما خوشبختانه تصریحات واضح از اهل البیت ع داریم که کلید مطالب اصلی است، و آنقدر روشن است که نمیگذارد راه بر رونده عاقل گم شود.

عباراتی که اگر توفیق شد آنها را بحث خواهیم کرد، مثل: «حققت القیامة علیهم عداتها» «أسفرت الساعة عن وجهها» «الدنیا في الآخرة و الآخرة محیطة بالدنیا» «حققوا علیکم نزوله و لا تنتظروا قدومه» «صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقة بالمحل الأعلی» «لو لا الآجال التي كتب الله لهم لم تستقر أرواحهم في أجسادهم‏» «فقلت له يا ابن رسول الله فأخبرني عن الجنة و النار أ هما اليوم مخلوقتان فقال نعم و إن رسول الله قد دخل الجنة و رأى النار لما عرج به إلى السماء قال فقلت له فإن قوما يقولون إنهما اليوم مقدرتان غير مخلوقتين فقال ع ما أولئك منا و لا نحن منهم من أنكر خلق الجنة و النار فقد كذب النبي ص و كذبنا و ليس من ولايتنا على شي‏ء و خلد في نار جهنم قال الله عز و جل هذه جهنم التي يكذب بها المجرمون يطوفون بينها و بين حميم آن‏» «إنه ليخف على المؤمن حتى يكون أخف عليه من صلاة مكتوبة يصليها في الدنيا» «قد شككت في كتاب الله ... لأني وجدت الكتاب يكذب بعضه بعضا... سأعلمك ما شككت فيه‏...ذلك في مواطن غير واحد من مواطن ذلك اليوم الذي كان مقداره خمسين ألف سنة» « فحاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا عليها فإن للقيامة خمسين موقفا كل موقف مقداره ألف سنة ثم تلا في يوم كان مقداره ألف سنة مما تعدون» «بين أطوار الموتات و عذاب الساعات‏» «يا نصر إنه ليس حيث تذهب الناس» «و إن وراءكم الساعة تحدوكم تخففوا» «و إن الساعة تحدوكم من خلفكم تخففوا تلحقوا فإنما ينتظر بأولكم آخركم» «فكأنكم بالساعة تحدوكم حد الزاجر بشوله، فمن شغل نفسه بغير نفسه تحير في الظلمات» «ندما عليها حتى يصير بينه و بينها أقرب من جفنه إلى مقلته‏» و....


******************************

۴- يدبر الأمر من السماء إلى الأرض ثم يعرج إليه في يوم كان مقداره ألف سنة مما تعدون

این آیه مکمل بحث در آیه قبلی است، در هر دو آیه از واژه «عروج» با انضمام «الیه» استفاده شده:

32|5|يدبر الأمر من السماء إلى الأرض ثم يعرج إليه في يوم كان مقداره ألف سنة مما تعدون
ترجمه مصباح‌زاده:
بپردازد كار را از آسمان بسوى زمين سپس عروج كند بسوى او در روزى كه باشد مقدار آن هزار سال از آنچه ميشماريد (5)


تعبیر «الیه»، بالا رفتن به سوی «او»، مهمترین کلید معرفتی برای طالبین فهم معارف مبدء و معاد قرآن کریم است، تا خداشناسی یعنی معرفت «او» صورت نگیرد ممکن نیست عروج به سوی او را فهمید، و گرنه گرفتار بالا رفتن به سوی یک خدای مکانی خواهیم شد که اگر فرض بگیریم دو نفر با دو سفینه فضایی در خلاف جهت یکدیگر سیر کنند، مثلا یکی از فراز قطب شمال و دیگری از فراز قطب جنوب، یکی به سوی خدا میرود و دیگری از او دور میشود!

غیر از این جهت واضح، نکات کلیدی دیگری در این آیه است که مدخل بحث‌های وسیع‌تر است، مثلا مقصود از امر در اینجا چیست؟ آیا ترجمه آقای مصباح‌زاده به «کار» بهترین است؟ آیا خدا در آسمان است که امر از آسمان تدبیر میشود به سوی زمین، وسپس به سوی او باز میگردد؟ این کلید فهم آسمان و زمین در ادبیات قرآن کریم است، در پستهای قبلی عرض شد که قاعده مخروط شامل همه جهانهای موازی است، یعنی در این عالم فیزیکی خودمان اگر امگا را بیش از یک در نظر بگیریم و در نتیجه هزاران هزار بیگ‌بنگ داشته باشیم، همگی یک جهان از جهانهای موازی را تشکیل میدهد که فقط جزء بسیار کوچکی از بستر و قاعده مخروط به حساب میآید، و اگر تمام قاعده مخروط در ادبیات این آیه، زمین حساب شود، پس تدبیر امر از آسمان و نیز خود آسمان، معنای دیگری پیدا میکند، آسمان مراتب طولی احاطه است، و آسمان محل خزائن الهی است، آسمان عند الله است، و تدبیر امر، قرین تعبیر آیه ۲۱ حجر میشود که نزول به قدر است: «و ما ننزله الا بقدر معلوم»، و همچنین تصریح به «یتنزل الامر بینهنّ» و نیز «و أوحی في کل سماء أمرها» و..

و همچنین تفاوت روز پنجاه هزار سال در آیه قبلی با روز هزار سال نزد ما در این آیه چیست؟ و..


۵- إليه يصعد الكلم الطيب

آیه ۱۰ سوره مبارکه فاطر نیز صعود به سوی خداوند متعال را مطرح فرموده، و مفسرین هم توضیحات و توجیهاتی فرمودند:

35|10|من كان يريد العزة فلله العزة جميعا إليه يصعد الكلم الطيب والعمل الصالح يرفعه
ترجمه مصباح‌زاده:
هر كس كه بخواهد عزت را پس خدا راست عزت همگى بسوى او بالا ميرود سخن‏هاى پاكيزه و كردار شايسته بالا ميبرد آنرا

آیا ترجمه کلم طیب به «سخنهای پاکیزه» تام است؟ آیا این ترجمه با لسان سایر آیات قرآن کریم راجع به «کلمة» هماهنگ است؟ آیا خود سخن پاکیزه نوعی عمل صالح نیست؟ چگونه است که قرآن کریم از حضرت عیسی ع تعبیر میکند به «کلمته»؟ آیا «مثل کلمة طیبة» میتواند غیر از سخن پاکیزه هم معنا داشته باشد؟


*************************************
۶- يستعجلونك بالعذاب وإن جهنم لمحيطة بالكافرين

اگر آیات کلیدی قبلی برای ما نقش کلید ایفا کند، به راحتی میتوانیم آیات زیادی را بدون توجیه بفهمیم، یعنی محتاج توجیهات نباشیم، هر چند تا یک مطلب معارفی را به درستی درک نکرده باشیم راه صحیح آن است که از محکمات عقلی و عقیدتی فاصله نگیریم و هر چه نمیفهمیم را به محکمات ارجاع دهیم، اما نکته اصلی این است که وقتی کلیدهای معرفتی نقش کلیدی خود را ایفا کردند به وضوح در مییابیم که اصلا نیاز به توجیه و تاویل نیست.

مثلا آیات زیادی، جهنم و اعمال بد انسانها را توصیف میکند که بر شخص گناهکار احاطه دارند، «جهنم لمحیطة» «أحاطت به خطیئته» «نارا أحاط بهم سرادقها» «عذاب یوم محیط» «و یذرون ورائهم یوما ثقیلا» ((«و حاق بهم ما ما کانوا به یستهزؤن» «و ما هم عنها بغائبین» «لترونّ الجحیم» «و برّزت الجحیم لمن یری» «و جیئ یومئذ بجهنم» «أزفت الآزفة» «هذه جهنم» «من ورائه جهنم» «یغشاهم العذاب..» «من ورائهم برزخ»))، اگر عوالم طولی که هر چه بالا بروند احاطه بر زمان و مکان را افزایش میدهند درست فهم کردیم هیچ مشکلی نداریم که بگوییم الآن بهشت و جهنم موجود هستند و بر همه خلائق محیط هستند، هر چند خلائق تا صعود احاطی پیدا نکردند، در مشهد جهان بالاتر که احاطه به پایین دارد قرار نمیگیرند، و به تعبیر قرآن کریم که واژه «صلي» را به کار میبرد هنوز «تصلیة جحیم» نشده اما به تعبیر ساده در دل جهنم قرار دارند.

آیه ۵۴ سوره مبارکه عنکبوت در دلالت بر احاطه جهنم غوغا میکند، شاید بیجا نباشد که در اعمال شب قدر (۲۳) امام صادق ع فرمودند هر که سوره عنکبوت و روم را قرائت کند بدون تردید اهل بهشت است، قرائت لغت و شأن خاص خود را دارد هر چند سعة رحمت الهیه شامل قرائت مثل من هم میشود، اما ایه ۵۴ به روشنی میفرماید: به تو میگویند پس کو این عذابی که وعده میدهی؟ چرا نمیآید؟ اما به جای اینکه مثلا جواب دهد: حتما حتما داخل جهنم خواهید شد، میفرماید: عجله دارند! میگویند پس کو؟ و حال آنکه همانا همانا جهنم گرداگرد آنها را احاطه کرده است!

29|53|ويستعجلونك بالعذاب ولولا أجل مسمى لجاءهم العذاب وليأتينهم بغتة وهم لا يشعرون
29|54|يستعجلونك بالعذاب وإن جهنم لمحيطة بالكافرين
29|55|يوم يغشاهم العذاب من فوقهم ومن تحت أرجلهم ويقول ذوقوا ما كنتم تعملون

اگر گفته شود که «لمحیطة» متعلق به «یوم یغشاهم» در آیه بعدی است، پس اولا چه میگوییم در آیه ۴۹ سوره مبارکه توبة:

9|49|ومنهم من يقول ائذن لي ولا تفتني ألا في الفتنة سقطوا وإن جهنم لمحيطة بالكافرين

توجه فرمایید که فعل ماضی «سقطوا» در این آیه مثل سایر فعلهای ماضی نیست که به راحتی قابل حمل بر آینده باشد، و ثانیا آیه سوره عنکبوت باید مناسب استعجال باشد، به کسی که عجله دارد به گمان اینکه چیزی هنوز نیامده است آیا مناسبتر این است که بگویند بعدا بر تو احاطه میکند یا بگویند چه چیزی را عجله میکنی؟! الآن تو را احاطه کرده است! و همانطور که عرض شد اگر آیات کلیدی را ملاحظه کنیم خیلی از توجیهات را نیاز نداریم، ولو آن توجیهات در جای خود صحیح است مادامیکه نحوه رجوع و مصیر و عروج و صعود الی الله تعالی و دار لقاء او و لوازمش از احاطه بر عوالم ما دون، معلوم نشده است.