بسم الله الرحمن الرحیم
فقه الضمانات؛ جلسه 1 30/6/1404
بسم الله الرحمن الرحیم
جلساتی که مشغول به مصباح سید رضواناللهعلیه بودیم، تمام شد. بناء شد که ضمان حکمی را بحث کنیم. ضمان حکمی در فقه خیلی وسیع است. وقتی مبادی آن صاف شود، در امور مستحدثه امروز خیلی پر فایده است. پارسال خدمت شما عرض کردم که کتاب قصاص جواهر را میخوانیم. بعداً که نگاه کردم و رفتوبرگشت کردم، دیدم اگر آن جا برویم یک مبادی ای هست که باید حواله بدهیم، لذا ابتدا باید مبادی بحث صاف شود. لذا با تصمیم من بر این شد: با توضیحی که راجع به ضمان عرض میکنم، باید یک مرور سریع روی کتاب الضمان عروه مرحوم سید داشته باشیم. ایشان برای ضمان ده شرط بیان کردهاند و بعد هم فروعاتی را ذکر کردهاند. بعد هم کتاب الحواله است. کتاب الکفاله در عروه نیست. لذا امروز بسم الله را عرض میکنم، شما هم به کتاب الضمان عروه مراجعه کنید؛ هر چه از شروح و مطالب ذیل آن هست را نگاه بفرمایید.
در توضیح اینکه چرا کتاب الضمان را بحث میکنیم، ما یک عقد الضمان داریم و یک ضمان غیر عقدی داریم. برای توضیح بیشتر؛ ما در فقه یک عقد الضمان داریم که خودش یک عقد الضمان عام دارد و یک عقد الضمان خاص. عقد الضمان عام شامل سه کتاب است؛ ضمان، حواله و کفاله. عقد الضمان خاص، همین کتاب الضمان است. یکی دیگر ورای عقد الضمان است که ضمان عقدی است. ضمان عقدی غیر از عقد الضمان است. خیلی هم وسیع است. یعنی عقود مختلف که در فقه هست، بر هر عقدی ضماناتی متفرع میشود. ضمان عقدی میشود. ضمانی است که متفرع بر یک معاهده و عقدی است. این هم خودش یک نوع ضمان حکمی است. یکی هم عقد الضمان نیست، ضمان عقدی هم نیست، ضمان حکمی است. ضمان حکمی یعنی بهخاطر حوادث، امور تکوینی و بسیاری از چیزهایی که در فقه وسیع است، شارع حکم به ضمان فرموده است. این ضمان حکمی است.
بنابراین بخش سوم ضمان حکمی، خصوص ضماناتی است که راجع به حکم شرعی ای است که برای کسی آمده که مثلاً چیزی را تلف کرده است. این ساده ترینش است. مثلاً تصادفی صورت گرفته است. این نه عقد الضمان است و نه ضمان عقدی است که در آن ضمان متفرع بر عقد است. بلکه ضمان حکمی است.
بنابراین برای اینکه به مبادی اصل بحث ضمان -که خیلی گسترده است؛ شاید دو سوم مباحث فقهی به ضمانات مربوط میشود- برسیم، عرض کردم اول همان عقد الضمان را بدانیم. عقد الضمان نقطه شروع باشد.
حالا چرا از عروه؟ میتوانستیم از جواهر بخوانیم. من که نگاه کردم دیدم یکی از قویترین کتب عروه مرحوم سید، همین کتاب الضمان است. کتاب الضمان و حواله عروه، یکی از قویترین کتب عروه است. لذا دیدم مناسب است که از باب طلبگی به جای اینکه جواهر بخوانیم، عروه را بخوانیم.
حاج آقا میفرمودند: کسی به سید عرض کرد؛ آقا چرا در عروه پشت سر هم فتوا میدهید؟! سید گفت: «انا نفهم فنفتی». خب با این جمله خود کار را تمام کردند. یکی از این جاها، همین کتاب ضمان است. موارد حسابی را فتوا میدهند و بحث را جلو میبرند. با مشهور هم مخالفت میکنند.
شاگرد: یعنی میخواستند بگویند که شما چقدر جرأت دارید؟
استاد: بله، شنیدم به نوه کاشف الغطاء هم فرموده بودند. دو نوه ی کاشف الغطا از شاگردان بزرگ سید بودند. آشیخ محمد حسین معروف هستند ولی برادرش نه. شاید ایشان بودند که به او فرموده بودند: «ان کان ابوک یشمّ الفقه شمّاً و انا ازق الفقه زقا».
بنابراین راجع به ضمان ما یک بسم الله میگوییم. در این زمینه بحثهای خیلی خوبی هست. امروز هم مطالبی را خدمت شما میگویم. در اینجا کتابهایی را گذاشتم که همه آنها ان شاءالله محل مراجعه شما باشد. کتاب مقنعه شیخ مفید؛ متن قدیمی فقهی؛ در آخر کتاب دو نکته زیبایی برای ضمان دارند. «باب الضمانات و الكفالات و الحوالات و الوكالات و من كان عليه حق»1. یک بابی است که همه اینها را جمع کردهاند. بعد هم یک باب انتهائی است. در این باب به کسانی که میخواهند وصیت بنویسند، مساقات بنویسند، مزارعه بنویسند، یاد میدهند. در یکی از این باب ها میفرمایند: «باب مختصر كتاب ضمان؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هذا كتاب كتبه فلان بن فلان في صحة من عقله…». چرا اینها را عرض میکنم؟ چون برای بحثهای آینده ما مهم است. یعنی دیدگاه و نگاهی که مرحوم شیخ مفید به عقد الضمان داشتند در این کتاب معلوم میشود.
این یکی از کتبی بود که آورده بودم. کتاب وافی، بحارالانوار، کافی شریف، وسائل و حدائق را هم گذاشتهام. ان شاء الله به هر کدام از اینها مراجعه میکنید. من هم به مناسبت عرض میکنم. یکی از کتبی که در این بحث ما خوب است، العناوین است. در کتب قواعد فقهیه نوعاً راجع به ضمان بحث کردهاند. العناوین، جلد دوم؛ فرمودهاند: «عناوین الضمان و اسبابه و مثبتاته و احکامه اللاحقة له». چندین عنوان است. صفحات طولانی راجع به مباحث ضمان در کتاب العناوین هست. ان شاءالله به آن نگاه کنید تا مباحثی که ایشان مطرح کردهاند در ذهنتان باشد.
شاگرد: العناوین برای چه کسی است؟
استاد: برای مراغی است. از معاصرین صاحب جواهر هستند. کتاب خیلی خوبی است.
قرار شد هر روز ده دقیقه دنباله مباحث پنج شنبه را هم عرض کنم. چون باید ذهن ما با مباحث فقه آشنا باشد تا وقتی در مسائل مستحدثه، امثال مباحث مسئولیتپذیری هوش مصنوعی بحث میشود، مبادی آن را دیده باشیم و بدانیم چه کار میکنیم.
ضمان به یک معنای لطیفی، خیلی در فقه گسترده است. خیلی از کاربردهایی که الآن ما داریم، متمحض در وضع شده است. درحالیکه فقه اینطور نیست. فقه خیلی وسیع است. الآن که ضمان میگوییم یک چیزی به ذهن میآید. احکام فقهی ای است که در کلاس فقه مستقر شده، اما مطالب فقهی بسیار وسیعتری هست که در روایات و منابع فقهی هست. اینها خیلی غنی است. بعضی از مثال هایش را عرض میکنم.
وقتی کسی مال دیگری را تلف کرد، میگویید ضامن است. همه ما این کلمه ضامن را به کار میبریم. اما خیلی معهود ما نیست که وقتی سر سال شد و خمس به مالت تعلق گرفت، بگوییم ضامن هستی. این را به کار نمی بریم. اما واقعاً ضامن هست. یعنی وقتی یک پنجم مال او خمس است، او ضامن است. بله، در خمس میگوییم اگر دیر دادی و … ضامن هستی. در اینجا ضامن را به کار میبریم. و حال آنکه اگر در معنای ضمان تلطیف کنیم، الآن هم که وجوب عبادی خمس آمد، یک جور ضمان است. ضمانی است که باید پرداخت کند. هم ضمان وضعی است؛ یعنی مال خودش نیست. یک پنجم مال او نیست؛ مال فقرا است. یکی هم ضمان تکلیف است که باید بدهد.
اما مواردی پیش میآید که همین ضمان، خیلی لطیف ذهن ما را به درک وسیعی از ضمان میبرد. موارد متعددی هست. مثلاً نفقه زوجه؛ فقها میگویند آیا نفقه با عقد میآید یا نه؟ خودش یک بحثی است. به محض اینکه عقد صورت گرفت، وجوب نفقه زوجه میآید یا نه؟ مانع آن نشوز است یا شرطش است؟ فعلاً بهعنوان یک تکلیفی نگاه میکنیم که بر زوج واجب است که نفقه زوجه را بدهد. خب وقتی امروز بر این زوج گذشت؛ الآن این زوجه مستحق نفقه از ناحیه زوج شد. الآن صحیح است که بگوییم زوج ضامن نفقه زوجه است؟ ذهن من و شما اباء نمیکند. الآن زوج ضامن است. یعنی باید نفقه را بدهد. این یک ضمان است. همینجا کنارش در نفقه زوجه، نفقه اقارب و بستگان را داریم.
امروز یک پدر یا فرزند فقیر است. شخص هم دارا است. پس نفقه این نزدیک، این عمودین یا اولاد، بر او واجب است. خب ضامن هست یا نیست؟ پدری است که پسرش امروز فقیر است. یا پسری است که پدرش امروز فقیر است. او دارد ولی پدرش ندارد. واجب است که نفقه اقارب را بدهد. اما حالا ضامن این نفقه هست یا نه؟
شاگرد: ضمان نیست.
استاد: پس چطور واجب است که بدهد؟
شاگرد:تلازمی با هم ندارند.
استاد: چرا تلازم ندارند؟ وقتی خدا میگوید باید بدهی، او ضامن نیست؟!
شاگرد2: حکم وضعی ندارد.
استاد: اینجا میخواهم عرض کنم؛ در همین مثال وقتی ضامن میگوییم، ذهن ما سراغ ضمان وضعی میرود، و حال اینکه ضمان یک تعهدی است که بر عهده او است. ما در فقه ضمانی داریم که تکلیفی وجوبی است. ولی وضعی نیست. چرا وقتی بحث ضمانات میکنیم عهده وجوب تکلیفی را از محدوده ضمان بیرون میبریم؟! به صرف اینکه میخواهیم اصطلاح وضع کنیم. درحالیکه لا مشاحة فی الاصطلاح. در نفقه اقارب ضمان داریم، اما نه ضمان وضعی. ضمان وضعی یعنی اگر نداد، دین میشود. میتوانند از مالش تقاص کنند. اما نفقه اقارب دین نیست ولی واجب است.
خب حالا اگر ضمان نیست، خود نزدیک، میتواند از مالش آن را بردارد؟ اگر دین نیست، اگر ضمان نیست، حق ندارد بردارد. اما اگر بگوییم عهده تکلیفی او است و این تکلیف برای او هم جواز میآورد؛ جواز اینکه برود آن را اخذ کند. میگوید خدا واجب کرده که به من بدهی، این حق من در مال تو است، لذا آن را بر میدارم. این ممکن است یا نه؟
شاگرد: ابتدا تعریفی که از ضمان مد نظرتان هست را بگویید.
استاد: من این مثالها را میزنم تا چیزهایی که در ذهن ما مانوس است، حدودش برداشته شود. بعد در ضمان حکمی یک معنای وسیع بسیار خوبی به دست بیاوریم. پر باری فقه از اینجا معلوم میشود.
من دو تا را عرض کردم؛ ضمان وضعی، ضمان تکلیفی وجوبی که ما آن را به اسم ضمان نمیشناسیم، ولی بر عهده او است. علی عهدته ان ینفق علی الاقارب. ولی تکلیفی است. حالا یک سؤال؛ ما ضمان ندبی داریم یا نداریم؟ وقتی ندب است که ضمان نیست! خب وقتی لغت ضمان را به آن صورت معنا میکنید، اینطور میگویید. جایی که یک حکم شرعی مستحب داریم، ضمان مستحبی هم معقول است. شخص ضامن زکات المال است؛ ضمان وجوبی وضعی. ولی زکات مال التجاره مستحب است. پس چون مستحب است، ضامن نیست! خب ضمان ندبی هم برای خودش مطلبی است. یعنی وضعا بر عهده او هست، اما ندبا. یعنی به مال التجاره زکات تعلق گرفته است؛ این تعلق وضعی است. اما تعلق ندبی است. پس اگر بگوییم در فقه ضمان ندبی داریم؛ با این توضیحی که دادم خود ضمان ندبی هم دو جور میشود. ضمان ندبی وضعی و تکلیف ندبی، ضمان ندبی ای که فقط تکلیف است. حتی وضعی هم نیست. مواردش را بعداً پیدا میکنیم. خیلی جالب است. به این گستردگی است.
شاگرد: طبق بیانی که فرمودید، ضمان تا اینجا عهده مالی شد.
استاد: تا حالا عهده مالی شد. خب حالا عهده غیر مالی هم داریم یا نداریم؟ در فقه مفصل داریم. یکی از آنها کفاله است. کفاله عهده مالی نیست. میگوید بر عهده من است که این آقا را حاضر کنم. حتی میتوانید او را حبس کنید. اما ضمان مالی نیست. ان شاءالله میبینید؛ بحث ضمانات یکی از زیباترین، پربارترین و درعینحال سنگین ترین مباحثی است که ساری و جاری است. ان شاءالله وقتی منزل تشریف بردید اینها را مفصل ببینید.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
كتاب الضمان
وهو من الضمن، لأنه موجب لتضمن ذمة الضامن للمال الذي على المضمون عنه للمضمون له ، فالنون فيه أصليةكما يشهد له سائر تصرفاته من الماضي والمستقبل وغيرهما. وما قيل من احتمال كونه من الضم فيكون النون زائدة ، واضح الفساد ، إذ ـ مع منافاته لسائر مشتقاته ـ لازمه كون الميم مشددة. وله إطلاقان. إطلاق بالمعنى الأعم الشامل للحوالة والكفالة أيضاً ، فيكون بمعنى التعهد بالمال أو النفس. وإطلاق بالمعنى الأخص ، وهو التعهد بالمال عينا أو منفعة أو عملا ، وهو المقصود من هذا الفصل. ويشترط فيه أمور…2
«وهو من الضمن، لأنه موجب لتضمن ذمة الضامن للمال الذي على المضمون عنه للمضمون له ، فالنون فيه أصليةكما»؛ میفرمایند «ضمان» از «ضمن» است. به این خاطر که بسیاری از فقهای عامه گفتهاند از «ضم» است. «ضمان» یعنی «ضم ذمة الی ذمة»؛ دو ذمه با هم مشغول الذمه میشوند. ایشان میگویند اینطور نیست. «ضمان» از «ضمن» است.
شاگرد: میگویند نون آن حذف شده است؟
استاد: میگویند نون آن زائده است. مثل «جوَلان»، «ربّان». نه مثل «جبان». نون در «جبان» اصلی است. آنها میگویند «ضمان» مثل «جولان» است. مثل «ضربان» است. نه مثل «جبان».
شاگرد: آنها میم را مشدد میخوانند؟
استاد: این از ایرادات آنها است. الآن هم سید میفرمایند. از ایراداتی که سید میگیرند، این است که میگویند اگر «ضمان» از «ضم» بود، باید میگفتید «ضمّان». نمیتوان میم آن را بردارید.
آن چه که مهم است، این است که ایشان میگویند «ضمان» از «ضمن» است. دیدم در موسوعه مرحوم آقای خوئی هست. آقای حکیم هم میگویند. میگویند دو تا مصدر هستند. مصدر که از مصدر نیست. «ضمان» از «ضمن» است یا «ضمن» از «ضمان» است؟ هیچکدام. ایشان به این صورت فرمودهاند. فرمودهاند هر دوی آنها مصدر است. ایشان به این صورت اشکال کردهاند. گمان میکنم که این اشکال به سید وارد نباشد. چون سید که فرمودند «هو من الضمن»، از باب «الاشیاء تعرف بمقابلاتها» است. منظور ایشان از «ضمن» ماده ض م ن است. چون در مقابل «ضمم»ای است که عامه گفته اند. نه اینکه ایشان بخواهند بگویند «ضمان» بهعنوان یک مصدر، از مصدر دیگری گرفته شده است. اصلاً مقصود سید این نیست. مرحوم آقای حکیم هم رفتوبرگشت کردهاند؛ در اینکه «ضمان» اصل است و «ضمن» از آن گرفته شده؟ یا «ضمن» اصل است و «ضمان» از آن گرفته شده است؟ دراینصورت «ضمن» ظرفیت میشود و «ضمان» تعهد میشود.
آخر کار هم فرمودهاند: «ومقتضى كثرة استعمال الضمان ومشتقاته كونه أصلا للآخر ، لا فرعاً عليه»3؛ ضمان بهمعنای تعهد است. ضمنی که معنای ظرفیت است، از تعهد گرفته شده است. ایشان به این صورت رفتوبرگشت دارند.
خلاصه؛ آن چه که مقصود ماده ض م ن است. آقای حسن جبل هم در کتاب المعجم الاشتقاقی الموصل اصلاً ماده ضمن را نیاورده است. در چاپ کتابی که در الشامله هست، نیست. بعداً پسر ایشان کتاب را چاپ جدیدی کرده است، آقایان هم چاپ جدید را به من دادند. باید آن را پیدا کنم. اگر شما حوصله کردید ببینید که آیا در چاپ جدید المعجم الاشتقاقی، ایشان ماده «ضمن» را بحث کرده یا نه. «ضمم»، «ضمر» را بحث کرده است. احتمال میدهم چون ایشان خیلی اهتمام داشته که شبیه التحقیق فی کلمات القرآن، مفردات راغب به آیات نظر داشته، و چون ماده «ضمن» در قرآن کریم نداریم، ایشان هم اصلاً سراغ آن نرفته است. کما اینکه در التحقیق نیست. در مفردات راغب نیست. ولی خب «ضمم» هست. «وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ…»4، «وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ»5. چون این کلمات در قرآن بود، آنها را آورده است.
شاگرد: از نظر معنایی «ضم» هم باید در «ضمن» هم باشد.
استاد: من یک تفحصی کردم. بسیاری از کتب فقهی و لغوی اهلسنت، این را میآورند و میگویند نون در «ضمن» اصلی است. بعد میگویند بعض فقها این جور گفته اند که «ضمان» از «ضم» است. بعد میگویند اینکه درست نیست. «لعل ارادوا الاشتقاق الاکبر». اشتقاق کبیر و اکبر یعنی اشتراک دو ماده، تنها در دو حرف. به این صورت آن را درست کردهاند و الا خیلی واضح است که «ضمان» از «ضم» نیست. ولی خب نسبت به جلوتری ها خیلی قائل دارد. بین فقهای جلوتری آنها خیلی ها هستند که وقتی میخواستند «ضم ذمة الی ذمة» را درست کنند، تلاش کردهاند که بگویند «ضمن» از «ضم» است.
شاگرد2: از موارد استعمال آن میتوانیم به دست بیاوریم.
استاد: بله، مشتقاتش هست. ضامن، مضمون.
شاگرد2: از موارد استعمال ماده «ضمن» بفهمیم که همان «ضمان» است. یعنی بفهمیم که حروف اصلی آن چیست.
استاد: بله، همین کار را در کتاب المعجم الاشتقاقی الموصل میکند. از خوبی های کار آقای حسن جبل همین است. اول سراغ استعمالات میرود. بعد سراغ تجرید یک معنا میرود. اگر یادتان باشد مقدمه آن را خواندم. بعد که تجرید کرد، در آخر کار سراغ تناسب لفظ و صوت با آن معنا میرود. چهار-پنج گام را داشت که از نظر فن لغت مهم بود. یعنی ایشان از صوت «ض»، صوت «م» برای «ضم» معنا میگیرد. در «ضمر»، راء را هم به آن اضافه میکند. اصلاً نون آن را نگفته است. شاید در چاپ جدید که پسرش چاپ کرده است، آمده باشد.
شاگرد2: شاید نیازی به بررسی موارد استعمال هم نباشد. اگر دست آدم باشد، ده-بیست موردش کفایت میکند.
استاد: یعنی برای اینکه معنا را تجرید کنیم، یا معنای ساری در همه مشتقات و موارد استعمال را کشف کنیم، معدّ آن بررسی همه موارد است؟ یا نه، معدّ آن حتی در ذهن های خیلی قوی چند مورد است؟ ذهن های قوی میتواند خیلی زود تجرید کند. بعضی از لغت ها بسیار سنگین است. راجع به این مباحث مفصل صحبت کردیم. اگر حوصله کردید آنها را ببینید. شاید بالای صد جلسه شد.
پس سید فرمودند: «وهو من الضمن، لأنه موجب لتضمن ذمة الضامن للمال الذي على المضمون عنه للمضمون له»؛ ذمه ضامن آن مال را در بر میگیرد. مالی که بر عهده مضمون عنه بوده است، آن را مضمون له برعهده میگیرد.
در کتاب جواهر راجع به اینکه از «ضمن» گرفته شده، دو وجه گفته است. شاید دلیل اینکه سید نیاوردهاند، این بوده که در وجه اولی که صاحب جواهر میآورند، سؤال هست. در ذهن من هم سؤال هست. لذا سید عدول کردهاند و یک وجه را بیشتر نگفتهاند. الآن هم میگویند «تضمن ذمة الضامن من للمال». خیلی خب؛ آیا وقتی میگوییم ذمه ضامن، تضمن میشود، با اسم فاعل جور است؟! در ارتکاز شما «ضمنه» یعنی تضمن ذمه او للمال؟! سید معنای تعهد را فرمودهاند.
ببینید مرحوم شیخ مفید، شیخ طوسی در خلاف و … اصلاً کلمه «ضمان» را بهمعنای تعهد نگرفتهاند. من این را پی جویی کردم. اولین کسی که من پیدا کردم که ضمان را به تعهد معنا کرده، محقق اول است. صاحب شرایع در شرایع به این صورت معنا کرده است. خب فقهای قبل از ایشان به همان معنای ارتکازی عرف از ضمان احاله کردهاند. همانی که همه میدانیم. برخی ها همین معنایی که تا الآن آمده را گفته اند؛ «نقل الذمه الی الذمه». اما تعریفی که کلاسیک شد و محقق اول میخ آن را کوبیدند، و علامه در بسیاری از کتب خود آوردهاند، آن را به تعهد معنا کردهاند. ما با این معنا خیلی کار داریم. این تعهد، عهده، ذمه یعنی چه؟ بهعنوان یک عناصر حقوقی که بعداً میخواهیم بر آنها آثاری را بار کنیم، خیلی با آنها کار داریم. الآن هم که سید، ضمان را میفرمایند خیلی کاری با تعهد ندارند. وقتی میگوییم ضمان است، مراد همان معنای ارتکازی است.
لذا عرض میکنم وقتی میگویند «ضمنه فهو ضامن»، یعنی «تضمّن ذمته للمال»؟ یعنی ثلاثی مجرد را بهمعنای تفعّل معنا میکنید؟! این معنا دارد؟! خلاف ارتکاز است. لذا باید بیشتر روی توضیح سید تأمل کنیم. بهدنبال کسی بگردید که «ضمن» و «ضامن» را طوری معنا کرده باشد که دقیقاً با ارتکاز ما از اسم فاعل «فهو ضامن» موافق باشد. الآن این «ضامن» چه میخواهد بگوید؟ چرا اسم فاعل میگوییم؟ چرا میگوییم او مضمون است. اگر معنای خوبی پیدا کردید فردا به ما هم بگویید.
شاگرد: وقتی برای توضیح از همان ماده استفاده کردهاند، مشکل دور ندارد؟
استاد: وقتی در تعریفات میخواهیم مقصود و مدلول تصوری یک لغت را به ذهن بیاندازیم، اگر از یک مجموعه هماهنگی استفاده کنیم که مخاطب بخشی از آن را میداند، مشکلی ندارد. یعنی با این عبارت توضیحی آن را به او برسانیم. این مشکلی دور ندارد. شبیه دور هرمونوتیک است. البته دقیقاً همان نیست ولی نظیر آن است. یعنی از ارتکازاتی که از اوضح مشتقات دارید، در این عبارت توضیحی اصل ماده را بیان میکنید.
شاگرد: یعنی «تضمن» اوضح است؟
استاد: این معلوم نیست. «تضمن» معنای ظرفیت دارد. مرحوم حکیم هم به همین خاطر اشکال میکنند. میگویند شما ضمان را به ظرفیت رجوع دادهاید، و حال اینکه معلوم نیست. چه بسا «ضمن» که بهمعنای ظرفیت است، برگشتش به تعهد باشد. چون کسی که تعهد میکند، دارد بر ذمه خودش چیزی را قرار میدهد. این فرمایش آقای حکیم است.
«فالنون فيه أصلية يشهد له سائر تصرفاته من الماضي والمستقبل وغيرهما. وما قيل من احتمال كونه من الضم فيكون النون زائدة واضح الفساد ، إذ ـ مع منافاته لسائر مشتقاته ـ لازمه كون الميم مشددة»؛ اگر ضمان از «ضم» بود باید «ضمّان» میشد. نباید بگویید «ضمان». مثل «جبان» است که نمیگویید «جبّان». چون نون آن اصلی است «جبان» میگویید. مثلاً «ربّان»، «ربّانی» چون از ماده «ربب» است، باء آن مشدد است. لذا میفهمیم که نون آن زائده است.
«وله إطلاقان»؛ «ضمان» دو اطلاق دارد؛ «إطلاق بالمعنى الأعم الشامل للحوالة والكفالة أيضاً»؛ من اول مباحثه عرض کردم؛ عقد الضمان عام. «فيكون بمعنى التعهد بالمال أو النفس»؛ این کلمه تعهدی که در عروه آمده، اولین جایی که تعریف به تعهد کرده، شرایع است. من این جور پیدا کردم. اگر شما هم پیدا کردید بفرمایید.
«وإطلاق بالمعنى الأخص ، وهو التعهد بالمال عينا أو منفعة أو عملاً»؛ کار هم مال است. آیا کار مال هست یا نه؟ خود این سؤال است. سید که سریع میگویند مال است. شما از مطالبی که در حافظه دارید بگویید کار مال هست یا نه؟
شاگرد: مال نیست.
شاگرد2: برای عمل حر میگویند مال نیست.
استاد: از بحثهای بسیار خوب همین بحث است که کار چیست؟ از نظر حقوقی باید توضیح بدهیم مال هست یا نیست. کسانی که قبول کرده بودند میگفتند «العمل المعهود علیه مالٌ». اگر برای یک کاری اجیر گرفتید و بر آن کار عقدی بستید، بعد از انعقاد عقد، مال است. حالا سید در حاشیه خود بر مکاسب مطالب خوبی دارند. همان جا که شیخ اشاره کردند، سید هم حرفهای خوبی در حاشیه دارند.
«وهو المقصود من هذا الفصل. ويشترط فيه أمور…»؛ مرحوم سید برای ضمان ده شرط فرمودهاند. شروطی است که از برخی از آنها سریع رد میشویم. بعضی از آنها از جاهای قوت عروه است. چارهای نیست که صبر کنیم تا مبادی بحث صاف شود.
عرض کردم هر روز چند دقیقه ربط مباحث ضمان به هوض مصنوعی را بیان کنیم. آقا هم فرمودند تجریدی از مسأله ضمان داشته باشیم. من باید مقدماتی را عرض کنم تا مبادی بحث گفته شده باشد. آقایانی که تشریف داشتید، حدود دو سال پیش در مباحثه پنج شنبه، اولین جلسهای که شروع شد، من از این کتاب اسم آوردم و یک فقره از آن را هم خواندم. اولین کتاب از انتشارات حوزه است؛ مجموعه کتب تخصصی هوش مصنوعی؛ این اولین شماره آن است؛ «فهم اصول اخلاقی و امنیتی حاکم بر هوش مصنوعی». گروه مترجمان آن را ترجمه کردهاند. نمیدانم در دستها هست یا نه. علی ای حال این چند روزی که مباحثه میکنیم، دو فقره از فصل اول آن میخوانم. فصل اول و دوم آن خیلی مختصر است. دو فقره از فصل اول میخوانم و دو فقره از فصل دوم میخوانم. بهخاطر اینکه جایگاه بحث ما که بحث ضمانات است، نسبت به مطالبی که در این کتاب میگویند معلوم شود.
لذا در این چند دقیقه از این کتاب میخوانم. بقیه آن هم در جلسات بعدی. آن جلسه که از این کتاب خواندم، فقط راجع به کلمه «کلان داده» اشارهای کردم. حالا میخواهم مطالب دیگری را عرض کنم. وقتی در مباحثه دو سال گذشته، مقدمات و مبادی آن بحث شد، اینجا یک توضیحاتی دیگری را عرض میکنم. ایشان میگویند:
هدف از طراحی راهنمای حاضر، در حقیقت طرحریزی خلاصهای از ارزشها، اصول و رهنمون های هدایت گر، جهت اداره و تحویل شیوههایی است تا بدین ترتیب نسبت به توسعه اخلاقی مطمئن و مسئولانه هوش مصنوعی و استقرار کامل آن، اطمینان حاصل کنیم. این راهنما درواقع بهمنظور تکمیل و جایگزینی چهارچوب اصول اخلاق داده طراحی شده است. چهارچوب اصول اخلاق داده، درواقع ابزاری کاربردی است که بایستی در مرحله آغازین هر طرح به کار گرفته شود.
این فقره اول است که ایشان اصول اخلاق داده را تکمیل کرده است. اخلاق داده چیست؟ اخلاق بحثهای مفصلی دارد. فلسفۀ اخلاق، خود اخلاق. اخلاق هنجاری و شعبی که دارد. فرا اخلاق و … . همه این بحثهایی که گفته اند، یکی از شعب آن، اخلاق تکنولوژی است. صنعت، برای خودش اخلاقی دارد. بعد از اینکه تکنولوژی در خصوص آی تی (Information Technology) گسترده شد، یک اخلاق ای تی آمد. یعنی غیر از اخلاق اصل تکنولوژی، اخلاق تکنولوژی اطلاعات هم آمد. وقتی تکنولوژی اطلاعات گسترده شد، همه جا از دیتا پر شد. حالا با توسعه تکنولوژی اطلاعات، ارزش دادهها معلوم شد. اینکه داده چیست؟ چه کارهایی از آن بر میآید؟ از اینجا اصول اخلاق داده پیش آمد. دیدید چه مرحلهای طی شده؟ اخلاق تکنولوژی، اخلاق خصوص تکنولوژی کامپیوتری، بعد با توسعه آن معلوم شد که داده چه قیمتی دارد. لذا در ملاحظات و معاملات و کارهایی که با دادهها انجام میشود، برای اخلاق داده چهارچوبی تعیین شد. این فقره اول بود.
ایشان در فقره دوم میگوید:
«در برهه زمانی شگفتانگیزی به سر میبریم که براساس آن بشریت وعدههای متعددی پیرامون همگرائی روز افزون دسترسی به کلان داده دارد»؛ ببینید داده اخلاقی دارد و کلان داده هم اخلاق خودش را دارد. «سرعت بالا و توسعه پلتفورم محاسبات عقلی و پیشرفت فزاینده در الگوریتم های یادگیری ماشین پیشرفته را طلیعه بخشیده است». اینها چیزهایی است که بهشدت محل ابتلاء است. این دو فقره را داشته باشید. من با اتکاء آن دو سالی که مباحثه داشتیم، در اینجا توضیحاتی را عرض میکنم.
در پاورقی کتاب لاتین واژهها را نوشته است. یک جا گفت «چارچوب اخلاق داده». این کلمه چارچوب، «Framework» میشود. در فارسی ما چارچوب بیشتر کاربرد پیدا کرده است و الآن در ترجمه ها چارچوب میگویند. «Framework» را چارچوب میگویند. اما پلتفورم هنوز معادل جاافتاده ای در زبان فارسی ندارد. اگر دارد بگویید.
شاگرد: بستر، سکو معادل آن است.
استاد: چون این دو استعمال در زمان ما بسیار کاربرد دارد، من از لغت آنها شروع میکنم. بعداً هم میبینید. این دو کلمه «Framework» و پلتفورم، در یکی فلش بهسوی توسعه هست و در دیگری فلش بهسوی تضییق است. وقتی میگویید «Plat»، همان فلات است. فلتفروم. پ و فاء مثل پلت و فلت در زبان های مختلف جایگزین هم می شوند. در فارسی هم می گوییم «فیروز» و «پیروز». خیلی زیاد است. دو حرف «فاء» و «پ» مخرجشان یکی هستند و شفقی هستند، تنها صفت آن ها تفاوت دارند. مفصل در کتب جایگزین هم می شوند. «فردوس» و «پردوس». «پردیس» و «فردیس». در این جا هم همین طور است؛ «Plat» همان فلات است. مثل فلات تبت. در زبان فارسی هست، در عربی هم ظاهرا باشد. در زبان آن ها هم هم «فلت» دارند و هم «پلت».
«form» هم یک جور شکل است. زیرساخت است. «Platform» یعنی یک فرم وسیع. خود کلمه «Plat» فلشی به این است که این فرم، موسع است. باز است. اما در کلمه «Framework» خود کلمه «Frame»، فلش به این است که آن کار و کاربرد، مضیق است. «Frame» به معنای چارچوب است. وقتی شما در یک چارچوبی نگاه می کنید و کار را در آن محدوده قرار می دهید، مضیق است. نمی خواهد جای دیگری بروید. پس این دو لغت معلوم باشد. اگر پلتفورم را سکو یا بستر و ... می گویند، این لغات معادل آن نیست. پلتفورم یعنی یک بستر قابل توسعه، بستر جامع و وسیع، پهن. اما «Framework» یعنی یک چارچوب مضیقی که یک وظیفه خاصی را برعهده دارد. این دو لغت الان در زمان ما در حوزه های مختلف به کار می روند. همه جا مفصل به کار می روند. در نرم افزارهای که با آن ها سرو کار دارید، بیشتر مانوس هستید. الان پلتفورم موبایل شما اندروید است. اندورید به عنوان یک سیستم عامل، پلتفوری است که موبایل شما از آن استفاده می کند. اما ابزارهای مختلفی این اپ ها و برنامه های موبایل شما را می نویسند، «Framework» می شوند. ده ها «Framework» برای اندروید موجود است. یعنی یک وظیفه خاصی دارد.
مثلا شما می خواهید یک شهرک بسازید. آن زمین وسیعی که در پروژه شما یک شهرکی را آماده می کند تا مردم در آن زندگی کنند و طرح ها در آن اجراء شود، پلتفورم شهرک می شود. اما جایی که برق شهرک را عده ای مهیا می کنند، آن جایی که آب شهر را مدیریت می کنند، تلفون شهر و ... هر کدام از این ها «Framework» می شود.
ایشان در این کتاب می گوید چارچوب اصول اخلاقی. یعنی یک چیزی هم قبل از آن بوده است. در عبارت پاورقی می گوید: «Data ethics Framework»؛ فریم ورک اخلاق داده؛ یعنی پلتفورم نیست. فریم ورک است. این کتاب بعدا می خواهد یک پلتفورم درست کند. لذا تکمیل کرده است. یعنی به جای این که یک چارچوب کاری و «Framework» برای اخلاق داده باشد، یک پلتفورمی برای کل هوش مصنوعی داده است. اخلاق داده نه، داده در جای خودش است؛ او آمده در خصوص اخلاق هوش مصنوعی پلتفورم داده است. یعنی بستر وسیعی که بعدا در شعب آن، « Framework»های خاص خودش را اعمال می کنند. بعدا کتاب را نگاه کنید.
مثلا در اقتصاد، وقتی بلاکچین و بیت کوین می آید...؛ بلاکچین یک پلتفورم است. چرا؟ چون یک بستر بسیار وسیعی است برای اجرای ابزارهای بسیاری که Frameworkها آماده می کنند. هر «Framework»ی سازنده وسائل است؛ ابزار است. به دست شما کار می دهد. برای چه؟ برای این که در بستر وسیع پلتفورم بروید و آن ها را اجراء کنید. خود وب یک پلتفورم است. خود اینترنت یک پلتفورم است. هر کدام از این ها که یک بستر وسیعی فراهم می کند، با لغتش جور است. استعمالات بعضی از آن ها هم هست. خود دیتا، پلتفورم است. پلتفورم دیتا به چه معنا است؟ یعنی شما یک بستر وسیعی فراهم کرده اید تا هر چه که مربوط به دیتا هست را در آن جا بگویید. ایشان هم الان برای اخلاق هوش مصنوعی یک پلتفورم درست کرده است. این ها را برای این یک کلمه گفتم؛ فرق کار ایشان با بحث ما چیست؟ ایشان یک پلتفورم بالادستی برای بحث ما درست می کند. ایشان می گوید ما یک پلتفورمی درست کنیم تا اخلاقی باشد برای کسانی که می خواهند جمع شوند و پروژه های مختلفی از هوش مصنوعی را تولید کنند. چه اصول اخلاقی را باید مراعات کنند؟ این پلتفورم بالا دستی است. یعنی قبل از این که هوش مصنوعی بیاید. بعد از این که این پلتفورم طبق اصول اخلاقی درست شد و هوش مصنوعی و برنامه هایش طبق آن اجراء شد، آن وقت چیزهایی پیش میآید. یعنی هوش مصنوعی کارهایی را انجام میدهد، اشتباهاتی را میکند، آن وقت بحث ضمانات می شود. ضمانات پایین دستی است. بعد از این است که برنامه های هوش مصنوعی اجراء شد و تبعات و آثار اجتماعی داشت. آن وقت می گوییم حالا چه کسی ضامن است؟ باید یقه چه کسی را بگیریم؟ این ضمانات پایین دستی می شود. این هم پلتفورم دارد.
نکتهای که این جا هست، این است: اگر ما ضمان را تلطیف کنیم و سراغ آن معنای کلی برویم، میبینیم فقه ما هر دو جهت را متکفل است. یعنی هم پلتفورم بالادستی که ایشان دنبالش هست را در فقه مفصل داریم، هم برای برای پلتفورم پایین دستی. به شرط این که ذهنمان را از انس ضمان حکم وضعی محض جدا کنیم. یعنی ضمان حکم وضعی یک نوع ضمان است که ما با آن انس گرفتهایم. و الا احکام شرعی دال بر انواع مختلفی از ضمان تکلیفی، ضمان وضعی، ضمان مالی، ضمان عمومی، ضمان خصوصی است. البته اینهایی که من یادداشت کرده ام بالای ده تا است. فعلا روی این ها تامل کنید.
والحمد لله رب العالمین
کلید: ضمان حکمی، انواع ضمانات، ضمان عقدی، عقد الضمان، پلتفورم، پلتفرم، چهارچوب، چارچوب، اخلاق، حقوق و اخلاق، ضمان و اخلاق، نظام اغراض و قیم، مسئولیت پذیری، هوش مصنوعی
1 المقنعة نویسنده : الشيخ المفيد جلد : 1 صفحه : 814
2 مستمسك العروة الوثقى نویسنده : الحكيم، السيد محسن جلد : 13 صفحه : 245
3 همان
4 طه 22
5 الحج27