بسم الله الرحمن الرحیم

سال ۱۴۰۳-جلسات مباحثه فقه-بحث رؤیت هلال

فهرست جلسات مباحثه فقه

رؤیت هلال؛ جلسه: 243 29/2/1403

بسم الله الرحمن الرحيم

پاسخ سید به وجه دوم استدلال مانعین اعتبار رؤیت قبل از زوال؛ امکان تبعض صوم در بعض نهار

مرحوم سید وارد جواب به بخش دوم از استدلال مشهور به روایات رؤیت شدند.

و أيضا فالأمر بالصوم إنّما يكون قبل دخول وقت الصوم؛ إذ لو أمر بالصوم بعد مضيّ جزء من وقته فإمّا أن يتوجّه الأمر إلى مجموع الوقت أو إلى البقيّة المستقبلة من النهار، و الأوّل باطل؛ لانتفاء القدرة عليه، و كذا الثاني؛ لأنّ الإمساك في الجزء النهار لا يكون صوما شرعيّا، فتعيّن أن يكون الأمر قبل دخول الوقت. و إنّما يتصوّر ذلك إذا كان المراد بالرؤية الرؤية السابقة، فوجب إرادتها. و متى كان المراد بها الرؤية المتعارفة في جهة الصيام وجب حمل الرؤية في جانب الإفطار عليهما؛ بقرينة السياق، و لعدم القول بالفصل.1

در این «و ایضا» اصل حرف این بود: می‌گویند «صم للرؤیه و افطر للرؤیه». «صم للرؤیه» که واضح است و «افطر» هم با عدم قول به فصل درست می‌شود. روایت می‌فرماید «صم للرؤیه»، امر می‌کند که وقتی هلال را دیدی روزه بگیر. اگر روایات رؤیت قبل از زوال درست باشد، معنایش این است که می‌گویند «صم» در ساعت ده صبح. «صم للرؤیه»، روز سی‌ام ماه مبارک قبل از زوال هلال را دیدیم. در ماه مبارک است، می‌خواهیم به اجماع مرکب درستش کنیم؛ به عدم قول به فصل.

اما نسبت به اول ماه؛ سی ام شعبان است، «صم للرؤیه»؛ اگر حرف مشهور باشد هیچ مشکلی ندارد. می‌گویند اگر دیشب دیدی، امر می‌کنیم که فردا را روزه بگیر. اما اگر ندیدی هیچ. اما اگر روایات رؤیت قبل از زوال را بیاورید، امر به یک کار محالی شده است. امر می‌کنم روزه بگیر برای رؤیت ساعت ده صبح. ساعت ده که گذشته است. طلوع فجر شده! الآن نزدیک زوال است، چطور روزه بگیرد؟! امر معنا ندارد. لذا به این صورت تعبیر شده: «و الأوّل باطل؛ لانتفاء القدرة عليه»؛ ما که قدرت نداریم. در روایات قبل از زوال نمی‌شود به ما بگویند «صم للرؤیه» و مقصودشان از این رؤیت، رؤیت قبل از زوال باشد، و حال این‌که وقت صوم و نیت صوم گذشته است. اگر هم دوم باشد، «صم للرؤیه» یعنی بخشی از روز را روزه بگیر. هیچ کسی نمی‌گوید روزه گرفتن بخشی از روز است؛ از ساعت ده صبح تا غروب روزه بگیر. این چه روزه ای است؟! این اصل استدلال مشهور است.

مرحوم سید وقتی از بخش اول جواب دادند، در صفحه دوازدهم جزوه می‌فرمایند:

و أمّا الاستدلال بالأخبار المذكورة من حيث إنّ الأمر بالصوم للرؤية إنّما يكون قبل دخول وقت الصوم، فيمكن الجواب عنه بأنّ المراد من الصوم بعد مضيّ جزء من وقته هو الإمساك في البقيّة المستقبلة و الامتداد به إن لم يكن أفطر.

و قد ورد الأمر بالصوم بهذا المعنى في كثير من الأخبار، كصحيحة عبد الرحمن بن الحجّاج، قال: سألته عن الرجل يبدو له بعد ما يصبح و يرتفع النهار أن يصوم ذلك اليوم و يقضيه من شهر رمضان و إن لم يكن نوى ذلك من الليل؟ قال: «نعم، يصومه و يعتدّ به إذا لم يحدث شيئا».

و صحيحته الأخرى، قال: سألت أبا الحسن عليه السّلام عن الرجل يصبح و لم يطعم و لم يشرب و لم ينو صياما و كان عليه يوم من شهر رمضان، أله أن يصوم ذلك و قد ذهب عامّة النهار؟ قال:«نعم، له أن يصوم و يعتدّ به من شهر رمضان».

و موثّقة أبي بصير، قال: سألت أبا عبد الله عليه السّلام عن الصائم المتطوّع، يعرض له الحاجة؟ قال: «هو بالخيار ممّا بينه و بين العصر، و إن مكث حتّى العصر ثمّ بدا له أن يصوم و لم يكن نوى ذلك فله أن يصوم ذلك اليوم إن شاء».2

«و أمّا الاستدلال بالأخبار المذكورة من حيث إنّ الأمر بالصوم للرؤية إنّما يكون قبل دخول وقت الصوم»؛ هنوز وقت صوم نرسیده تا بگویند «صم للرؤیه». پس این رؤیت برای شب است، نه برای قبل از زوال.

«فيمكن الجواب عنه بأنّ المراد من الصوم بعد مضيّ جزء من وقته هو الإمساك في البقيّة المستقبلة»؛ «صم للرؤیه» قبل از زوال است. اگر چیزی نخوردید حالا که قبل از زوال دیدید روزه بگیر. یعنی چه روزه بگیر؟ یعنی بقیه روز را چیزی نخور. صوم مانعی ندارد. «صم» یعنی امسک بقیة النهار. «و الامتداد به إن لم يكن أفطر»؛ اگر قبل از رؤیت قبل از زوال افطار نکرده بود، حالا که دیدی امر به صوم محال نیست. «صم للرؤیه»؛ حالا روزه بگیر، یعنی بقیه را تمام کن.

خُب می‌فرمایید این یعنی چه؟ یعنی چه وقتی می‌گویند از ساعت ده صبح روزه بگیر، یعنی بقیه روز را تمام کن؟! می‌فرمایند نظیر دارد.

«و قد ورد الأمر بالصوم بهذا المعنى»؛ که بقیه روز است، «في كثير من الأخبار»؛ سه روایت را می‌آورند.

«كصحيحة عبد الرحمن بن الحجّاج»؛ این روایت شریفه در کافی و تهذیب آمده است. سند هر دو فرق می‌کند. اگر یکی از آن‌ها صحیح نباشد، دیگری صحیح است. لذا ایشان صحیحه می‌گویند.

«قال: سألته عن الرجل يبدو له بعد ما يصبح و يرتفع النهار أن يصوم ذلك اليوم»؛ روز بالا آمده، حالا می‌خواهد یک دفعه تصمیم بگیرد. «یبدو له» یعنی یک دفعه تصمیم می‌گیرد؛ تصمیم می‌گیرد که امروز را روزه بگیرم.

«و يقضيه من شهر رمضان»؛ روزه قضا هم دارد. قصد می‌کند که امروز را روزه بگیرم. «و إن لم يكن نوى ذلك من الليل؟»؛ درحالی‌که اصلاً دیشب قصد نکرده بود. حال هم از طلوع فجر گذشته و بخشی از روز بالا‌ آمده، می‌تواند روزه بگیرد یا نه؟

«قال: نعم، يصومه و يعتدّ به إذا لم يحدث شيئا»؛ اگر چیزی خورده نمی‌تواند. «احدث شیئا» یعنی روزه را افطار کرده باشد. اما اگر چیزی که سبب بطلان روزه است را انجام نداده باشد، الآن تصمیم می‌گیرد، مانعی ندارد. حتی قضاء ماه مبارکش.

«و صحيحته الأخرى»؛ یعنی صحیحه عبد الرحمن بن حجاج. این صحیحه تنها در تهذیب است.

«قال: سألت أبا الحسن عليه السّلام عن الرجل يصبح و لم يطعم و لم يشرب و لم ينو صياما و كان عليه يوم من شهر رمضان، أله أن يصوم ذلك و قد ذهب عامّة النهار؟ قال:نعم، له أن يصوم و يعتدّ به من شهر رمضان»؛ این هم صحیحه دوم بود.

«و موثّقة أبي بصير»؛ این روایت سوم است. سبب موثقه بودنش بعید است به‌خاطر خود ابی بصیر باشد.

«قال: سألت أبا عبد الله عليه السّلام عن الصائم المتطوّع»؛ از روزه مستحبی سؤال کردم. خُب روزه مستحبی هم خلاصه صوم است. «يعرض له الحاجة؟»؛ حاجتی برایش عارض می‌شود. چه کار کند؟ «قال: هو بالخيار ممّا بينه و بين العصر»؛ در روزه مستحبی تا وقت عصر فرصت دارد. «و إن مكث حتّى العصر ثمّ بدا له أن يصوم و لم يكن نوى ذلك فله أن يصوم ذلك اليوم إن شاء»؛ حاجتی پیش می‌آید و می‌گوید آیا می‌توانم امروز را روزه بگیرم یا نه؟ مانعی ندارد. نیت ندارد تا ببیند چه می‌شود. حضرت می‌فرماید تا عصر اگر مشکلی پیش نیامد و چیزی نخورده نیت روزه بکند. مشکلی نیست.

مرحوم سید این سه روایت را آورده‌اند، تا ببینید بخشی از روز را روزه می‌گیرد. اما قبلش اصلاً نیت نداشته. خُب چطور می‌شود؟ همان‌طور که در این روایات جایز است، اگر قبل از زوال هم ببینند هیچ مشکلی ندارد که امر به «صم للرؤیه» کنند. یعنی بقیه روز را روزه بگیر. همان‌طور که در این سه روایت آمده است.

عدم سیاق «صم للرؤیه» در تشریع ابتدائی اصل وجوب صوم با رؤیت

شاگرد: «صم للرؤیه وافطر للرؤیه» شاید در مقابل «رأی و تظنی» صادر شده باشند. یعنی برای دخول ماه مبارک رأی و تظنی نداشته باش. مهم رؤیت و یقین است اما وقتی در مقام امتثال وسط روز شد، معلوم نیست این روایت ناظر به آن باشد.

استاد: خلاصه این رؤیت یک ظرفی دارد. این «صم للرؤیه» یعنی «صم للرؤیه فی ظرف الغروب»؟ یا «صم للرؤیه مطلقاً سواء عند الغروب او قبل الزوال»؟!

شاگرد: این روایت مطلق است.

استاد: اگر مطلق است باید به این اشکال جواب بدهید. «صم للرؤیه قبل الزوال»؛ چطور من قبل از زوال روزه بگیرم درحالی‌که بخشی از روز رفته است؟!

شاگرد: شاید این روایت ناظر به این نباشد که وسط روز چه کار کنی. روایت تنها ناظر به این است که ماه مبارک رمضان را با رأی و تظنی روزه نگیر. ماه مبارک تنها با رؤیت است. اما این‌که اگر رؤیت قبل از زوال بود باید چه کار کنیم، این‌که نزد غروب باید چه کار کنیم، این روایت ناظر نیست.

استاد: فرمایش شما خروج از بحث است. شما الآن قبول کردید که این روایت مطلق است. وقتی می‌گویید اطلاقش اینجا را می‌گیرد، اطلاق ارادی را می‌گویید یا لغتی می‌گویید؟

شاگرد: اصلاً ناظر به این موضوع نیست.

استاد: پس اطلاق ندارد. یکی از مواردی‌که علماء اطلاق را قبول نمی‌کنند همین‌جا است. لذا خروج از بحث است.

شاگرد: روایت اصلاً ناظر به این نیست که قبل از غروب دیدی، یا وسط روز دیدی. روایت در صدد بیان این است که ماه مبارک با رأی و تظنی ثابت نمی‌شود. بلکه با رؤیت ثابت می‌شود.

استاد: این حرف شما دقیقاً تأیید قول مشهور است. چرا؟ می‌گفتند دلالت چند جور داریم. دلالت مطابقی، تضمنی، التزامی. یکی هم می‌گفتند دلالت اشاره، دلالت تنبیه و اقتضاء. آن دلالت‌ها چه بود؟ یعنی کلام یک دلالتی دارد که با یک استدلال عقلی، لازم گیری عقلی چیزی را به مدلول او نسبت می‌دهیم. الآن شما می‌گویید ناظر نیست. فقط دارد می‌گوید مشی بر یقین بکن. خیلی خُب. مشهور هم همین کار را کرده‌اند. گفته‌اند «صم للرؤیه» یعنی ببین، و چون دارد امر می‌کند و امر بعد از گذشتن وقت مأمور به مقدور نیست، پس به دلالت اقتضاء مربوط به غروب می‌شود. شما به جای سید این را باید رد کنید. چطور رد می‌کنید؟

شاگرد: می‌گویم این روایت اصلاً ناظر به آن‌ها نیست.

استاد: ناظر نیست ولی امر می‌کند یا نمی‌کند؟

شاگرد: امر می‌کند ولی امرش تنها در این حد است که شما ماه مبارک رمضان را باید با یقین روزه بگیرید.

استاد: امر صوم را دارد، اما صوم را چه کار می‌کنید؟ «صم للرؤیه».

شاگرد٢: در اینجا می‌توانیم امر را تاویل ببریم و بگوییم «انت مکلف بالصوم».

استاد: «انت مکلف بالصوم»؛ یعنی تو مکلف به صوم هستی. به صومی که وقتش گذشته هم مکلف هستی یا نیستی؟

شاگرد٢: در اینجا قضاءاً و اداءاً ندارد. چون امکان تدارک قضاء هست، مکلف است به صوم آن روز هست.

استاد: تکلیف، یعنی جاهل بوده ولی تکلیف داشته. اشتراک الاحکام بین العالم و الجاهل. خُب «صم» یعنی تکلیف برای تو بالفعل شده است. آن وقت آیا تناسب حکم و موضوع که می‌گوید «للرویة»، یعنی اگر دیشب ندیدی، فردا دیدی، مکلف بودی؟! اقتضاء «صم للرویة» را عرض می‌کنم. «للرویة» می‌خواهد بگوید «انت عالم»، نه این‌که «انت مکلف بالصوم و انت جاهل». «انت جاهل» با معلق شدن به‌عنوان «للرویة» تناسب ندارد. و الا فرمایش شما طبق ضوابط است؛ «صم» یعنی انت مکلف بالصوم ولو ندانی. قبل از زوال حتی اگر دیگران دیده باشند ولی تو ندیدی، تکلیف به صوم برایت این بود که قضا کن. این طبق ضابطه است. اما لسانی که می‌گوید «صم للرؤیه» یعنی «صم للرؤیه و ان کنت جاهلا»؟! «للرویة» یعنی خودت ببینی. می‌خواهم از حیث لسان عبارت عرض کنم که رؤیت یعنی «انت عالم». نه این‌که بگوییم «صم للرؤیه و ان کنت جاهلا». خُب این چه رؤیتی است؟!

شاگرد: بخشی از وقت که رفته. یعنی علم متأخر.

استاد: خُب صحبت سر همین است. فعلاً به فرمایش سید کاری نداشته باشید. ما به فرمایش مشهور کار داریم. ایشان می‌گویند وقت صوم از طلوع فجر است. چطور بگوییم «صم للرؤیه» و حال آن‌که وقت نیت این تکلیف گذشته است؟! مکلف در وقتی است که من بتوانم تکلیفم را انجام بدهم. وقتی جاهل بودم باید قضا کنم؛ برای ادامه روز… .

شاگرد٢: در رؤیت می‌توانیم فعلاً غروب و غیر را نیاوریم و بگوییم صوم باید با رؤیت باشد، با رأی تظنی نباشد. اما این‌که تطبیق این صوم با رؤیت به چه صورت است، در طول می‌آید. اگر در شب بود که از فردا می‌گیرید. اگر در بین روز بود، باز هم «للرؤیه» صدق می‌کند اما نحوه تطبیقش همانی است که مرحوم سید می‌گویند.

استاد: علی ای حال فرمایش همه آقایان در این است که نیازی به جواب سید نیست. یعنی روی فرمایش شما نیازی به جواب سید نیست. چرا؟ چون می‌گوییم «صم للرؤیه و افطر للرؤیه»، چیزی که روایت ناظر به آن است یا اثبات تکلیف است (انت مکلف)، یا این‌که به‌دنبال ظن و شک نرو، بلکه دنبال رؤیت باشد. یا به فرمایش شما نیازی نیست به این روایات استشهاد کنیم. این‌ها مانعی ندارد. در این حدی که بگوییم روایات «صم للرؤیه و افطر للرؤیه»، نمی‌تواند روایات رؤیت قبل از زوال را نافی باشد.

استدلالی که در استدلال مشهور در صفحه دهم بود را ببینید. فرمودند: «فالأمر بالصوم إنّما يكون قبل دخول وقت الصوم؛ إذ لو أمر بالصوم بعد مضيّ جزء من وقته فإمّا أن يتوجّه الأمر إلى مجموع الوقت أو إلى البقيّة المستقبلة من النهار، و الأوّل باطل؛ لانتفاء القدرة عليه، و كذا الثاني؛ لأنّ الإمساك في الجزء النهار لا يكون صوما شرعيّا»؛ شما به این استدلال چه جوابی می‌دهید؟

شاگرد: «صم للرؤیه» قرار نیست تکلیف همه افراد را روشن کند. به‌عنوان پایه قرار می‌گیرد؛ یعنی شما باید اصل کارت با رؤیت باشد، اما این‌که در برخی از موارد رویتت به چه نحو باشد، اموری است که در طول روشن می‌شود.

استاد: یعنی چون ناظر به اثبات اصل تکلیف است.

شاگرد٢: یعنی می‌خواهد بگوید ماه مبارک این است. اصل تکلیف این است.

شاگرد: یعنی مشهور می‌گویند وقتی دیدیم تازه امر می‌آید. مثال‌های سید به این می‌خورد که بگویند از همان روزی که برای زوال دیدیم، امرش برای چیزی است که آن موقع می‌آید. یعنی روز را نگاه می‌کنیم و به حین امر کاری نداریم. امر به این خورده که باید آن روز را روزه بگیری.

استاد: فرمایش شما شق ثالثی می‌شود. یعنی «فالأمر بالصوم إنّما يكون قبل دخول وقت الصوم؛ إذ لو أمر بالصوم بعد مضيّ جزء من وقته فإمّا أن يتوجّه الأمر إلى مجموع الوقت أو إلى البقيّة المستقبلة من النهار»؛ شما می‌گویید این «امّا» یک ثالثی دارد. «وقته فإمّا أن يتوجّه الأمر إلى مجموع الوقت أو إلى البقيّة المستقبلة من النهار»؛ شما می‌گویید لازم نکرده این‌طور باشد؛ «صم للرؤیه و افطر للرؤیه» حتماً این باشد که امر به مجموع وقت متوجه باشد یا متوجه باشد به بقیه مستقبل. بلکه هیچ‌کدام است.

شاگرد: تو باید روزه ات مستند به رؤیت باشد. اما چه رویتی؟ رؤیت قبل از زوال؟ رؤیت عند الغروب؟

شاگرد٢: نقطه مشترک سید با مشهور این است که می‌خواهند روایت را ناظر بگیرند. مشهور یک طور درست می‌کند و ایشان یک طور. درحالی‌که می‌توان روایت را ناظر به آن فضا نگیریم. احکامی است که شارع در طولش تکلیفش را درست می‌کند.

شاگرد: اگر به صبی‌ای که قبل از زوال بالغ می‌شود، جمع بین این دو می‌شد.

استاد: بین روز چیزی نخورده و قبل از زوال بالغ شد. فرض هم گرفتیم دیشب رؤیت شده ولی او بالغ نبوده. قبل از زوال مکلف شده، الآن این امر را چطور درست می‌کنیم؟ فرعش این بود: «لو بلغ الصبی فی اثناء الصلاة»؛ داشت نماز ظهر می‌خواند…؛ در اینجا اختلاف بود. عده‌ای گفته بودند که این نماز فایده‌ای ندارد. باید دوباره از اول بخواند. عده‌ای گفته بودند که تمام کند و دوباره بخواند. عده‌ای گفته بودند صحیح است. چند سال پیش یکی از فروعی که مباحثه کردیم و خیلی طول کشید همین فرع بود. فرع خیلی پر فایده‌ای بود.

شاگرد٢: جواب سید با این روایت صحیحه و موثقه قابل‌قبول است؟

مراتب صوم تکلیفی در بعض نهار

استاد: جلوتر فی الجمله صحبت شده. زحمت کشیدند در فدکیه یک صفحه‌ای گذاشته‌اند. عنوان صفحه این است: «جایگاه زوال شمس در استقرار احکام». بیست مورد مصداقی درجایی‌که احکام شرعی منوط به زوال هستند؛ زمان غسل جمعه، کسی که روز پنج شنبه به خاطر خوف از فقدان آب در روز جمعه غسل کرده…، زکات فطره، زکات عبد، قول به جواز تجدید نیت روزه تا قبل از زوال، کراهت سفر، روایات واصل بر کیفیت قضاء وتر». بیست مورد هست که همه آن‌ها از جواهر هستند. ببینید این چیز کمی نیست.

اگر یادتان باشد در وجهش هم به این صورت صحبت شد. وقتی می‌گوییم امروز و امشب، یک احکامی برای روز و شب هست؛ بعضی از احکام هست که تکوینا ممکن نیست؛ حتی در فضای اعتباریات، که شما بعدش بیاورید. اما یک احکامی هست که در فضای احکام شرع است؛ فضای آن دست معتبر است، دست مقنن است، دست منشیء احکام شرعی و اعتباری است. در چنین فضایی احکام، تا نصف مراعی است. این هم عقلائی است. یعنی یک قطعه زمانی احکامی مراعی دارد که تا نصف برسد. «اذا بلغ الی النصف تنجز»؛ دیگر آن احکام مراعی و پا در هوا زمین می‌آید. دیگر مستقر شده و دیگر نمی‌توان تغییرش داد.

خود همین هم یکی از طرق حکیمانه است. الآن من عبارات را از وسائل می‌خوانم. جاهایی هست که حکمت وراء همین است. یعنی منشیء حکیم می‌بیند، چرا بگویم قطعه زمانی وقتی به نصف رسید، استقر الاحکام؟! یک جایی حکمت اقتضاء کند که حتی اگر یک لحظه تا آخرش مانده من برایش حکم می‌آورم. در فضای اعتباریات است و حکمت. چه مانعی دارد؟! در ظرف وقت است.

استاد ما رضوان‌الله‌علیه! ساعت هشت تدریس می‌فرمودند. فرموده بودند بیا. من هم می‌رفتم. اول اول کار بودم. می‌نشستم تا حاج آقا تشریف بیاورند. خُب ایشان هم خیلی اشتغال داشتند. یکی از کرامات ایشان این بود که قبول کرده بودند برای مثل منی که سیزده- چهارده ساله بودم صرف میر بگویند. و حال آن‌که بعد از مدتی دیدم؛ خودشان فرمودند من نمی‌دانستم؛ بعد که سیوطی را فرمودند و حاشیه را شروع کردند، فرمودند این دفعه که می‌خواهم برای شما حاشیه بگویم، دفعه چهل و دوم است. سی و پنچ بار معالم گفته بودند. برای اساتید معروف معالم گفته بودند. منظور این‌که این بزرگوارانی صرف میر گفته بودند برای یک سنی که خبر نداشت. من آن جا می‌نشستم تا تشریف بیاورند. خیلی کار داشتند. خدا رحمتشان کند. ولی ایشان می‌آمدند. من از هشت نشسته بودم. نه هم باید می‌رفتم. گاهی پنج دقیقه به نه تشریف می‌آوردند. نزدیک که می‌رسیدند لبخند می‌زدند و می‌گفتند هنوز در ظرف وقت است! همین پنج دقیقه‌ای که مانده هنوز در ظرف وقت است!

شاگرد: اگر کیفیت صوم مشخص شود، مسأله خود به خود مشخص می‌شود. ابتداءا صوم را باید با یقین شروع کرد. کیفیت صوم به چه صورت است؟ باید سراغ آن جا رفت.

استاد: روایت آخری که در وسائل خواندیم را بخوانم. این روایتی که سید خواندند در ابتدای کتاب الصوم وسائل باب دوم و باب سوم است. این دو باب روایات جالبی دارد. یکی از آن‌ها همین روایت سومی است که خواندیم. در رساله‌ها هم هست. شما چیزی نخورده اید، اصلاً هم فکر روزه نبوده اید. حالا می‌بینید خورشید رفت به غروب بنشیند. مثلاً پنج دقیقه مانده است. می‌گویید من که از صبح تا به حال چیزی نخورده ام. الآن هم خورشید دارد غروب می‌کند. نیت روزه می‌کنم. این چه روزه ای است؟ دلیل می‌گوید بگیر. چرا؟ به‌خاطر حکمتی. در ظرف وقت است. دو دقیقه هم مانده. تو می‌توانی از همین دو دقیقه استفاده معنوی کنی. سفره رحمت واسعه و رحمانی الهی پهن است. استفاده ببر. چرا بگوییم چون ظهر گذشته دیگر هیچی؟! اینجا است که آدم می‌فهمد ظهر برای رسیدن عبد به فیض صوم، دست‌وپاگیر می‌شود. پنج دقیقه مانده نیت می‌کند.

ایشان می‌گوید از اول باب صوم را تعریف کنیم. از طلوع فجر است و…، باید جازم باشید. خُب این روایت می‌گوید این‌ها نیازی نیست. ارشاد می‌کند یا تعبد است؟ خیلی ها می‌گوییم تعبد است. اگر دلیل نبود ما قبول نمی کردیم. یک نگاه دیگر این است که امام علیه‌السلام دارند ارشاد می‌کنند. می‌خواهند بگویند من یک چیز مجالی را ممکن نکرده‌ام. در فضای اغراض و قیم، در فضا امور اعتباری، در فضای فقه و ضوابطی که داریم، در اینجا می‌توانیم تو را صائم حساب کنیم و صوم را طوری تعریف کنیم که شامل این هم بشود. صوم را طوری تعریف کنیم، نه این‌که این‌ها خارج شوند و مجاز شوند. بله اگر طوری تعریف کنیم که این‌ها بیرون باشند این‌ها مجاز می‌شوند.

شاگرد: «صم للرؤیه» از کیفیت سکوت دارد. کیفیت را با روایات دیگر به دست می‌آوریم.

استاد: درست می‌فرمایید. فرمایش شما با فضایی که اعزه فرمودند موافق است. اما آن چه که عرض من است، این است: رؤیت هم دارد حرف می‌زند. «صم للرؤیه»، شما می‌گویید این رؤیت یعنی یک تحققی -ولو مربوط به تو نیست- که تکلیف را می‌آورد. مانعی هم ندارد. اما در استظهار عرفی، وقتی عرف می‌گوید «صم للرؤیه» یعنی «للرویة المحققة منک». عرف به این صورت می‌فهمد. شما می‌گویید نه، این یک استظهار بدوی است. مقصود گوینده «صم للرؤیه» نبوده.

شاگرد: اگر روایات به این صورت باشد که ولو یک لحظه از روز گذشته باشد ولو چیزی نخورده باشد نمی‌توان روزه گرفت، باز هم شما می‌فرمایید «صم للرؤیه» یعنی روزه را بگیر؟!

استاد: قبل از زوال؟

شاگرد: کلاً، روایاتی که مربوط به کیفیت صوم است، می‌گوید حتی اگر یک لحظه از روز وارد شد نمی‌توانید روزه بگیرید. آیا باز هم می‌توانید بفرمایید که «صم للرؤیه» دال بر این است که روزه بگیر؟!

استاد: نه.

شاگرد: پس «صم للرؤیه» نسبت به کیفیت مسکوت است. فقط می‌گوید وقتی رمضان وارد شد باید یقین داشته باشی. اما کیفیت مطلب دیگری است. باید به روایات کیفیت صوم رجوع کرد.

استاد: درست است، اما وقتی روایات قبل از زوال می‌گوید قبل از زوال کافی است، شما می‌فرمایید در آن‌ها که کیفیت نبود، چون کیفیت نبود پس منافاتی با رؤیت قبل از زوال ندارد. فرمایش شما همین است؟

شاگرد: بله.

استاد: ولی عرض من این است که وقتی «للرویة» می‌گویند یعنی من کاری با کیفیت صوم ندارم. «تو ببینی» اما تو ببینی! وقتی تو ببینی، بعد می‌گوییم روزه را بگیر. کیفیت روزه گرفتن یعنی چه؟ دنباله ای که سید اضافه کردند این بود که گفتند دنباله روز را روزه بگیر. خُب پس به حرف سید نیاز است. یعنی روی فرمایش شما تتمیم سید نیاز است. یعنی باید در تبیین کیفیت، حرف سید را بیاوریم و الا سر نمی‌رسد. خُب این مانعی ندارد. البته با ضمیمه جواب سید.

در این دو باب وسائل، روایات جالبی هست. اشاره‌ای می‌کنم. از کافی شریف شروع می‌کنند.

محمد بن يعقوب ، عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن حماد بن عثمان ، عن الحلبي، عن أبي عبدالله عليه‌السلام في حديث ـ قال : قلت له : إن رجلا أراد ان يصوم ارتفاع النهار ، أيصوم؟ قال : نعم.3

«إن رجلا أراد ان يصوم ارتفاع النهار»؛ روز بالا آمده و می‌خواهد روزه بگیرد، «أيصوم؟ قال : نعم». فقه الحدیث این روایات بر کلاس فقه هیمنه دارد؛ یعنی اگر شما در این روایات تأمل کنید، یک مطالب بسیار خوب کلاس فقه در ذهنتان وسعت پیدا می‌کند. یک وقتی است که می‌گویید صرفاً تعبد است، خُب به‌دلیل اکتفاء می‌کنید. یک وقتی می‌گویید که این‌ها اشاراتی به فضای خود فقه است. چه بسا در بعض ضوابط کلاسیک فقه، این وسعتی که در این روایات هست، پیاده نشده. یعنی ارشاد است به وسعت دید ما در نظر شارع به صوم. به تعریف صوم و به احکام صوم. از این نظر خیلی مهم است.

دومین آن همین صحیحه ای است که الآن خواندم.

وعن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، وعن محمد بن إسماعيل ، عن الفضل بن شاذان جميعا ، عن ابن أبي عمير ، عن عبد الرحمن بن الحجاج ، عن أبي الحسن عليه‌السلام في الرجل يبدو له ـ بعد ما يصبح ويرتفع النهار ـ في صوم ذلك اليوم ليقضيه من شهر رمضان ، ولم يكن نوى ذلك من الليل ، قال : نعم ، ليصمه وليعتد به إذا لم يكن أحدث شيئا.4

گفت قضا ماه مبارک را دارد، روزه بگیرد یا نه؟ حضرت فرمودند: «نعم، ليصمه وليعتد به إذا لم يكن أحدث شيئا». در ادامه می‌فرمایند:

محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن علي بن محبوب ، عن محمد بن الحسين عن صفوان ، عن عبدالرحمن بن الحجاج ، وذكر نحوه

یعنی این روایت در تهذیب و کافی هر دو آمده است.

روایت سوم، از تهذیب است. دیگر به محمد بن یعقوب بر نمی گردد. به محمد بن حسن بر می‌گردد که تهذیب است.

وعنه ، عن أحمد ، عن الحسين ـ يعني : ابن سعيد ـ عن النضر ، عن ابن سنان ـ يعني : عبدالله ـ عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال ـ في حديث ـ : إن بدا له أن يصوم بعدما ارتفع النهار فليصم ، فانه يحسب له من الساعة التي نوى فيها.5

این روایت یک لسان دیگری دارد. این لسان ها مهم است. کلام امام خیلی قابل تأمل است. می‌گوید اگر تصمیم دفعی گرفت که روزه بگیرد، اما بعد از این است که روز بالا آمده است. حضرت می‌فرمایند بگیرد. «فانه يحسب له من الساعة التي نوى فيها»؛ از همان ساعت برای او حساب می‌شود. این یک مضمون است.

شاگرد: تأثیرات غیبیه را می‌گوید؟ اولی نظام حقوقی بود. آخری تأثیرات غیبیه را می‌گوید؟

استاد: این روایت سوم بود. حدیث هشتم را نگاه کنید.

وعنه ، عن علي بن الحكم ، عن هشام بن سالم ، عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال : قلت له : الرجل يصبح ولا ينوي الصوم فاذا تعالى النهار حدث له رأي في الصوم؟ فقال : إن هو نوى الصوم قبل ان تزول الشمس حسب له يومه ، وإن نواه بعد الزوال حسب له من الوقت الذي نوى.6

«.. فاذا تعالى النهار حدث له رأي في الصوم؟»؛ تصمیم می‌گیرد که روزه بگیرد.

«فقال: إن هو نوى الصوم قبل ان تزول الشمس حسب له يومه، وإن نواه بعد الزوال حسب له من الوقت الذي نوى»؛ مضمون روایت حضرت یک تفاوتی با آن حدیث دارد. می‌گویند هر وقت نیت کرد، از همان وقت حساب می‌شود. در اینجا بین قبل از زوال و بعد از زوال تفصیل داده‌اند. اگر قبل از زوال نیت کرد، از طلوع فجر برای او می‌نویسند. اگر بعد از زوال نیت کرد، از همان وقتی که نیت کرده برایش می‌نویسند. این دو مضمون را داشته باشید.

روایت چهارم این است:

وعنه ، عن أحمد ، عن الحسين ، عن فضالة ، عن صالح بن عبدالله ، عن أبي إبراهيم عليه‌السلام قال: قلت له : رجل جعل لله عليه الصيام شهرا فيصبح وهو ينوي الصوم ، ثم يبدو له فيفطر؟ ويصبح وهو لا ينوي الصوم فيبدو له فيصوم؟ فقال : هذا كله جائز.7

نیت افطار دارد، دوباره نیتش بر می‌گردد. همه این رفت‌وبرگشت ها اشکالی ندارد.

شاگرد: این روایت چه طور ترجمه می‌شود؟ «ثم يبدو له فيفطر؟»؛ یعنی افطار می‌کند؟

استاد: بله، چون نذرش غیر معین بوده. گفته یک ماه روزه می‌گیرم. نه یک ماه متصل. متتالیا نیست. می‌گوید یک ماه روزه می‌گیرم، نذر غیر موقف، غیر معین و غیر متتالی. حالا روزه را نیت می‌کند ولی بعد می‌گوید بخورم. حضرت می‌فرمایند «هذا کله جایز». فرض دیگر این است: «و يصبح وهو لا ينوي الصوم»؛ اول نیت داشت، اما در این فرض اصلاً نیت نداشت اما بعد می‌گوید آن روزه نذری را بگیرم، «فيبدو له فيصوم؟ فقال علیه‌السلام هذا کله جایز». همه این‌ها برایش جایز است.

یکی هم روایت صوم مستحبی است. باب سوم است. البته این روایت در مقنع و در تهذیب آمده است. روایت خیلی عالی است.

محمد بن يعقوب ، عن عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد ، عن الحسين بن سعيد ، عن فضالة بن أيوب ، عن حسين بن عثمان، عن سماعة بن مهران ، عن أبي بصير قال : سألت أبا عبدالله عليه‌السلام عن الصائم المتطوع تعرض له الحاجة؟ قال : هو بالخيار ما بينه وبين العصر ، وإن مكث حتى العصر ثم بدا له أن يصوم وإن لم يكن نوى ذلك فله أن يصوم ذلك اليوم إن شاء.8

«… فله أن يصوم ذلك اليوم إن شاء»؛ یعنی تا آن وقت باقی است.

حالا صحبت سر اين است: طبق روایت هشتم که بعد از زوال است، طبق روایت سوم که گفتند هر وقت نیت می‌کند همان از همان جا حساب می‌شود، الآن سؤال من این است: کسی که در غروب نیت کرد، چقدر از روزه برای او هست؟ روایت سوم می‌گوید پنج دقیقه است. روایت هشتم می‌گوید چون بعد از زوال است باز پنج دقیقه است. اگر قبل از زوال بود کل روز را به او می‌دادند اما حالا که بعد از زوال است، همان پنج دقیقه را به او می‌دهند. آیا طبق آن دو روایت، می‌توانیم بگوییم «له ان یصوم ان شاء» یعنی فقط پنج دقیقه به او روزه می‌دهند؟! یا نه، لسان این پنج دقیقه لسان مراتب است، نه اصل؟ یعنی اگر روایت دیگر حضرت همین‌جا تصریح می‌فرمودند که حالا که پنج دقیقه مانده نیت صوم کرد، «له صوم الیوم کله»؟! ثواب همه روز را به او می‌دهند؟! بین این دو لسان تعارض و تناقض بود یا نه؟ تعارض نبود. چرا؟ چون درک این معانی در اینجا هست. اگر این دو روایت را جمع کردیم، در اینجا می‌بینیم که تعارضی نیست. جمع بین لسان آن دو روایت چه بود؟ فرمودند اگر قبل از زوال است، کل روز را می‌گیریم، اگر بعد از زوال است همان مقدار را می‌گیرید. در روایت دیگر مطلق فرمودند هر وقت نیت کرد، همان مقدار را می‌گیرد. لذا معلوم می‌شود ثوابی که در صوم می‌خواهند به تفضل بدهند، قطعات روز در مراتب آن تفضل دخالت دارد. یعنی اگر قبل از زوال است، نه این‌که قرار است مثل کسی باشد که دقیقاً با همان نیت از طلوع فجر روزه گرفته است. بلکه او بالاتر است. اما تفضلا چون قبل از زوال بوده به او هم از فجر می‌دهند. اما معلوم است که دون کسی است که خودش از فجر ناوی بوده.

شاگرد: اگر قبل از ظهر روزه بگیرد چه؟ طبق روایتی که مطلق گفته بود از همان لحظه می‌دهند، چه مرتبه‌ای را می‌گوید؟ روایتی که گفته بود کل را می‌دهند چه مرتبه‌ای را می‌گوید؟

استاد: روایتی که می‌گوید قبل از زوال کل را می‌دهند، مرتبه‌ای دون روایت سوم را می‌گوید. روایت سوم می‌گوید آن لحظه‌ای که نیت کرد، از آن وقت روزه بالفعل غیر فضیلتی را به او می‌دهند. یعنی یک تفضلی نسبت به اصل برای او نیست.

شاگرد٢: یعنی از حالا به بعد مرتبه کامله صوم است.

استاد: بله. و الا همه ثواب های الهی تفضل است. منظور من آن نیست. منظورم طبق ضابطه است. یعنی از الآن به او می‌دهند؛ هروقت نیت کرده به او می‌دهند. پس روایتی که می‌گوید هر وقت نیت کرد، از همان وقت به او می‌دهند، یعنی از همان وقت روزه مستقر را به او می‌دهند. ثوابی بدون ضمیمه تفضل را به او می‌دهند. روایتی که می‌فرماید اگر قبل از زوال بود کل یوم را به او می‌دهند، یک بخشی از آن تفضل می‌شود.

شاگرد: این یک ارزش افزوده خاصی دارد.

استاد: بله، چون قبل از زوال بوده.

شاگرد٢: پس آن روایت می‌گوید بعد از زوال تفضلی نیست؟ روایتی که هر دو بخش را آورده، گفته قبل از زوال کل را می‌دهم، اما بعد از زوال را هم که گفتند از همان لحظه می‌دهند، ظاهر سیاقش این است که با در نظر گرفتن همین تفضل باید باشد.

استاد: پس ما فهمیدیم آن چه که قبل از نیت به او دادند، مبنایش تفضل می‌شود. اگر فرض بگیریم روایت دیگری بیاید که آن هم ناظر به مرتبه‌ای از تفضل باشد، تناقض نمی‌شود. اگر آن جا تفضل بود، الآن هم می‌گویند بعد از زوال است، خُب باشد! لذا روزه کل روز را به او می‌دهند. این هم تفضل می‌شود اما درجه‌ای دون آن تفضل قبل از زوال است. تعارض نخواهد بود. چون مبناء، تفضل شد.

شاگرد: بالأخره باید یک مرتبه‌ای را تصویر کنیم. چون روایتی که می‌گفت قبل از زوال تفضل است، آن نیست.

استاد: این نکته خوبی را مرتبه است. چرا مرتبه؟ بلکه مراتب. الآن می‌خواهم برای تعریف صوم مطلبی را عرض کنم. جلوتر هم صحبتش شد، فقط یادآوری باشد.

اگر یادتان باشد عرض کردم فعلاً ارتکاز ما این است: آن هم برای مصالحی که خود شارع مقدس می‌داند؛ حکمتش از نوع کسانی که با فق کار می‌کنند مخفی نیست. الآن در ذهن متشرعه صوم به‌عنوان یک حکم وضعی از فجر تا غروب است. یعنی صوم یک تعریفی وضعی دارد. نه تکلیفی. صوم نه یعنی «امسک هذا الیوم حتی الغروب». امساکی که بر اجزاء نهاریه منبسط شود، به‌خصوص اقل و اکثرش هم غیر ارتباطی باشد، اصلاً در اذهان نیست. ذهن عرف اباء دارد. قبلاً عرض کردم که خیلی حکمت دارد که این ارتکاز را در یک درجه‌ای از تعریف صوم داشته باشند. می‌گویند صوم یک حکم وضعی است. اگر خوردید دیگر تمام شد. وقتی کاسه‌ای شکست چطور می‌خواهید با آن آب بخورید؟! به این صورت برخورد کرده‌اند.

اما ادله‌ای داریم –از آن‌ها صحبت کردیم- که ما را ارشاد می‌کند به این‌که این نگاه حکم وضعی به صوم از فجر تا غروب، یک درجه‌ای از مرتبه ماهیت صوم است. و الا می‌توان به اصل الماهیة در صوم نگاه تکلیفی هم کرد. یعنی «امسک» منبسط می‌شود بر تمام اجزاء نهاریه. اگر با این نگاه نگاه کنیم، دیگر هیچ مشکلی ندارد. اتفاقا هر وقت نیت کردید، که از آن وقت به شما می‌دهند، اگر آن وقت به کل، اقرب باشد؛ مثل زوال که به نصف اقرب است؛ در لیاقت شمول فضیلت بالاتر است. منظور من این است. نه این‌که بخواهم استحسانی عرض کنم. می‌خواهم از مجموع ادله استظهار کنم.

کسی که ساعت دو، نیت کرد، چون قبل از زوال نبوده، از کل یوم به او نمی‌دهند. از همان وقت به او می‌دهند. کسی که قبل از زوال نیت کرد،کل را به او می‌دهند. اگر مبناء فضلیت است می‌توانیم بگوییم نگاه صفر و یکی –نگاه متواطی، نه تشکیکی- به فضیلت داشته باشیم. می‌گوییم اگر یک دقیقه به زوال مانده نیت کردی، کل یوم را به تو می‌دهند. خُب یک دقیقه بعد از اذان صبح نیت کردی، کل یوم را به تو می‌دهند. مانعی ندارد. این نگاه تواطی است. به تو می‌دهند، یعنی کل یوم را می‌دهند. اما یک وقتی همین‌جا تفکیک می‌کنیم و می‌گوییم اگر نگاه مراتب تکلیف و انبساط تکلیف بر اجزاء توزیعی نهار است، پس اگر شما ساعت هشت نیت کردید، با وقتی که ساعت نه صبح نیت کنید، نیت در هشت، اقرب است به تفضل این‌که کل نهار را به تو بدهند، تا وقتی که در نه نیت کنی. چرا؟ چون در این امر تکلیفی توزیعی بر یوم، انبان شما بیشتر است. این امر توزیعی را بیشتر امتثال کردی تا آن چه که کم‌تر است. چرا این را می‌گوییم؟ چون اولاً مبناء بر تفضل است و ثانیاً نگاه ما نگاه حکم وضعی نیست. نگاه ما به تعریف صوم نگاه تکلیفی است. این دو را که کنار هم قرار بدهیم دیگر مشکلی نیست که بگوییم اگر دم غروب هم نیت کردیم، در فضای تفضل این هست که اصل تفضل کل نهار را به تو بدهند. اما خیلی ضعیف است.

شاگرد: یعنی دو کانال است. هر کدام احکام خودش را دارد.

استاد: احسنت. یعنی الآن لیاقت شمول تفضل کل یوم برای کسی که دم غروب نیت کرده پایین آمده اما معدوم نشده. لذا اگر روایتی بیاید و تصریح کند با این‌که شما دم غروب نیت صوم کردی، ثواب کل را می‌بری، نه خلاف تعبد است و نه با سائر ادله در تعارض است. منظور من این است که نگاه ما به روایت طوری باشد که اگر روایتی را فرض گرفتید، تعارض نباشد.

شاگرد٢: روایت باب سوم دارد: «فله أن يصوم ذلك اليوم إن شاء»، همین فرمایش شما است.

استاد: احسنت. «فله أن يصوم ذلك اليوم إن شاء»؛ خود حضرت اشاره می‌کنند که آن روز را روزه گرفته‌اید. هر وقت که باشد.

شاگرد٣: شروع حضرت عالی در حکم وضعی در جایی بود که اگر مبطلی را انجام بدهد صفر می‌شود. نتیجه‌ای که شما گرفتید در فضای تفضل بود. ممکن است گفته شود منافاتی ندارد. یعنی از حیث ابطال، حالت وضعی داشته باشد اما از حیث تفضل، حالت وضعی نداشته باشد.

استاد: مشهور حمل بر تأدب می‌کردند. با این بیان شما دیگر تأدب ندارد. یعنی آن حکم وضعی کلی یک آثاری دارد و معلوم است. اما وقتی به سائر ادله می‌آییم و برای ماهیت صوم یک تعریف شرعی و مراتبی قائل می‌شویم که خود شارع در ادله خودش بیان فرموده و به آن‌ها ارشاد کرده، دیگر لازم نیست بگوییم بعد از این‌که آن خانم ساعت هشت صبح پاک شد، اصلاً شرط صوم را نداشته. امام علیه‌السلام که فرمودند روزه می‌گیرد، با این‌که تصریح بود چیزی هم خورده، مشکلی نیست. حائض بوده، چیزی هم خورده و حالا پاک شد، حضرت فرمودند «یصم ذلک الیوم». یعنی آن جا باز ارشاد به این بود. عده‌ای مجاز فرموده بودند. اما می‌شد مجاز نباشد. مرحوم محقق ثانی حرف شهید را در تعدد مفطر رد کردند. گفتند از روایات بر می‌آید ولو مفطر، افطار کرده هنوز امر به صوم باقی است. این نگاه تکلیفی است. خیلی بحث‌های جالبی بود. اینجا هم آن بحث‌ها جاری است.

انشاء طولی صوم؛ از وجوب صیام شهر تا استحباب نیت صوم در دقیقه آخر نهار

شاگرد: براساس ارتکازات و ادله، فرمودید گره ای که طبیعت صوم با طبیعت وقت می‌خورد، به چه صورت است؟ یعنی اصل امساک از صبح تا غروب بوده؟ یا از زوال تا غروب بوده؟ یا پایه اولیه اش اصل امساک است و کم‌کم در طولش اضافه شده؟

استاد: پایه اولیه برای ماه مبارک، طبق روایاتی که حکمت ها را فرموده بود، این بود که وقتی حضرت آدم از شجره خوردند سی روز ماند. و لذا بر ذریه آن‌ها امر کرد که سی روز روزه بگیرید. معنای آن ماندن این بود که شب‌ها هم چیزی نخورید. این پیوندی بین «فلیصمه» بود. این پایه پایه بود. به کل سی روز خورده بود. چون آن طعام سی روز بود، شما هم سی روز روزه بگیرید. بعد خُب نمی‌شد سی روز روزه بگیریم؛ لذا حضرت فرمودند شما مثل من نیستید؛ من وصل می‌کنم. یعنی حضرت شب‌ها هم نمی خوردند. روایتش را خواندیم. بنابراین به‌خاطر سختی و عسر و … -«یرد الله بکم الیسر»- یک فرجه ای دادند که شب‌ها را بخورید. باز اگر یادتان باشد شب‌ها هم با خصوصیتی بود. وقتی نماز می‌گذشت دیگر نمی‌شد خورد، بعد نسخ صورت گرفت و عقب شد. بنابراین الآن که می‌گوییم از طلوع فجر تا غروب است، یک پیوندی در طول آن پیوند اولیه است.

شاگرد: روزه مستحبی به چه صورت است که می‌گویند اگر یک دقیقه قبلش هم بگیری قبول است؟

استاد: اگر نگاه ما به یک ماه، نگاه امساک انبساطی تکلیفی هم شد، تمام لحظاتی هم که در آن هست، مورد آن می‌شود. و لذا اگر شما صوم را نزدیک غروب هم قرار دادید، مانعی ندارد که آن پیوند اصلی تعریف با این چند لحظه هم برقرار باشد. چرا؟ چون امر امساک انبساطی ناشی از آن ارتباط بود. آن ارتباط بود که این امر تکلیفی انبساطی را می‌آورد. خُب وقتی آن می‌آورد و آن برقرار بود، قطعات انبساط، هر کدامش برای خودش می‌تواند حکم را بیاورد.

شاگرد: پس این استحباب در طول فجر تا غروب نیست؟ هرچند تفضلی که شارع قبل از تفضل گفته، در طول آن باشد.

استاد: چرا در طولش نیست؟

شاگرد: چون انبساطی است. شما اول فرمودید در کل سی روز بود. بعد به‌خاطر تخفیف به این صورت شده. در استحباب که این تخفیف نیست. یا استحباب را هم در طول آن می‌فرمایید؟

استاد: تعریف صوم برای واجب بود؛ برای تعریف صوم اگر بعد از تخفیف در واجب، بین الحدین تکلیف به امساک شد؛ حد طلوع فجر و غروب. اگر به این صورت شد چرا نتواند در طول این باشد که از این طولی جدید، تعریفی برای صوم حادث شود که لازمه آن تعریف یک تکلیف انبساطی بر کل اجزاء باشد حتی تا غروب؟! این‌طور به ذهنم می‌آید.

شاگرد٢: در مثال روزه مستحبی کسی بخواهد در نیمه شعبان از وسط روز نیت کند، امر به صوم نیمه شعبان از اول روز هست. اشکال مشهور این است که مولی نمی‌تواند وسط روز بگوید کل روز را روزه بگیر. در تمام این روایات امر به صوم هست، حتی در صوم به قضاء. مثال واضحش این است: روز آخر شعبان است و یک روز قضا دارد و متعین در این روز شده. وسط روز روزه می‌گیرد. ولی امرش که از اول روز بوده. اما در مثال قبل از زوال، می‌گویند امر الآن برای شما آمده و می‌گوید کل روز را روزه بگیر. این ممکن نیست. لذا دو بحث شد. یک مشکل برای نیت است که چطور نیت وسط روز به کل تعلق می‌گیرد. و یک بحث این است که به قبل از خودش امر شود.

استاد: فرمایشی که آقا داشتند جواب فرمایش شما بود. گفتند وقتی تکلیف می‌آید، یعنی مکلف هستی. اما این‌که اگر وسط روز زمینه اش شد و تو خورده بودی، قضا کن. پس برای تو هم که خوردی از اول فجر تکلیف مکشوفا آمده بود. کاشفش رؤیت قبل از زوال بود.

شاگرد: امری است که اداء آن ممکن نیست. یعنی به من امر شده ولو قبلاً چیزی نخورده باشم، اما امر می‌کنند که کل روز را روزه بگیر. من نمی‌توانم کل روز را روزه بگیرم.

استاد: قضا که می‌تواند کند. اشتراک الاحکام بین العالم و الجاهل.

شاگرد: اصلاً ممکن است اداء این امر عمل شود؟ امکان ندارد.

استاد: امکان تکوینی؟! اگر در اعتباریات بیایید، استحاله تکوینی را ندارید. شبیه آن را داریم. البته محضر حاج آقا گفتم ولی ظاهراً نپذیرفتند. ولی در حجر همین در ذهنم هست. الآن فتوای مشهور این است که وقتی حاکم کسی را محجور می‌کند. الآن که حکم به حجر کرد هر چه معامله انجام بدهد باطل است. ولی قبلش هر چه فرار کرده، کرده. اصل این حرف در فضایی بود که بگوییم حاکم می‌تواند از ماضی حکم حجر بدهد، این محال است؟! اگر تکوینیات را بگوییم محال است؛ وقتی گذشته می‌خواهد چه کار کند؟! اما اگر حاکم بگوید من الآن تو را از دو ماه قبل محجور می‌کنم، یعنی معاملاتی که برای فرار از دیّان انجام داده‌ای، محجور بوده‌ای. قبول ندارند. من به‌عنوان طلبگی می‌گویم. در اینجا هم همین‌طور است. شارع می‌فرماید چون می‌دانستم که قبل از زوال رؤیت می‌شود، تکلیف را از اول قرار داده بودم اما عقابت نمی‌کند. مواخذه ات نمی‌کنم ولی می‌گویم قضایش کن. این کجایش محال است.

والحمد لله رب العالمین

کلید: محجور، کاشفیت، ناقلیت، حکم به حجر، صم للرؤیه، انشائات طولی، انشاء طولی، انشاء طولی در صوم، مراتب تکلیف، رؤیت قبل از زوال،

1 رؤيت هلال، ج‌3، ص: 1979‌

2 همان 1982

3 وسائل الشيعة ط-آل البیت نویسنده : الشيخ حرّ العاملي جلد : 10 صفحه : 10

4 همان

5 همان

6 همان ص١٢

7 همان ص١١

8 همان ص١۴