بسم الله الرحمن الرحیم

سال ۱۴۰۰-جلسات مباحثه فقه-بحث رؤیت هلال

فهرست جلسات مباحثه فقه

فقه: جلسه 55: 7/١٠/١۴٠٠

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب «تشریح الافلاک»

در صفحه هشتم بودیم. خواستم عبارت را از روی متن خودشان بخوانم که حرف‌های دیگری پیش آمد. آن حرف‌ها هم به‌عنوان مقدمه بحث نیاز حتمی داشت. بعد از مباحثه هم دو جمله به من فرمودند. اولی این بود که تذکر بدهم کل مباحثه تشریح الافلاک ٣٠ جلسه است. گفتند ما شش جلسه اول آن را تازگی بحث کرده بودیم لذا مباحثه دیروز را به گونه دیگری می‌فهمیدیم. گفتند اگر این شش جلسه تشریح الافلاک را مباحثه نکرده بودیم، مطالبی که دیروز گفته شده دیگر برای ما آن حالت وضوح را نداشت. گفتند این را بگو که هر کسی متمکن است، آن را گوش دهد. الآن هم که روزهای تعطیل پیش می‌آید. فایل های تشریح الافلاک ٣٠ جلسه است که همین‌جا بحث کردیم. جلسات ابتدائی آن برای دوائر عظام و قسی خیلی مطالب خوبی است. ولو تا آخر هم نرود ولی برای وضوح این‌ها خیلی خوب است. گفتند این را بگو. گفتم می‌گویم.

صعوبت محاسبات نجومی

مطلب دوم را هم بعد از مباحثه یکی از آقایان به حق فرمودند که خود اهل فن با این‌که خیلی از چیزها را دقیق می‌دانند اما محاسبه رویت خیلی سخت و در آن اختلاف پیش می‌آید و نمی‌توانند به‌طور دقیق آن را اعلام کنند. بعد از مباحثه فرمودند انواع محاسبه را که عرض کردم امروز هم تکرار کنم تا برخی که تشریف نداشتید هم بشنوند.

آن‌ها هم به‌صورت خلاصه به این نحو است؛ البته من در این رشته متخصص نیستم، فقط کتب بدوی را کاملاً در سطح ابتدایی مباحثه کرده‌ایم و آن را خوانده‌ایم؛ مثل تشریح الافلاک. دیگر تخصصی ندارم. آن‌هایی که مرد کار بودند1، می‌فرمودند ما دو سال پشت سر هم محضر آقای شعرانی مجسطی را خواندیم. بعد از دو سال استاد من فرمودند که حالا یک محاسبه بکن. می‌گفتند دست به قلم که گرفتم ماندم. استاد فرمودند نشد، باید یک دور دیگر بخوانیم. دوباره دو سال مجسطی را از نو خواندیم. شد چهار سال. بعد گفتند که تقویم من چند سال بیرون می‌آمد و یک سال اختلاف شد و حرف من درست در آمد. عناوین ثانویه پیش آمد و دیگر من تقویم نویسی را ادامه ندادم. ببینید وقتی می‌خواهد تخصص حاصل شود این‌طور است. دو سال پشت سر هم مجسطی خوانده می‌شود و بعد هم نمی‌شود. بعد دوباره دو سال می‌خواند. حالا کسی را ببینید که ده صفحه از تشریح الافلاک را بخواند و مباحثه کند. دراین‌صورت اسم این شخص نزدیک صفر است! ولی علی ای حال معلومات عمومی است که من این‌هایی را که شنیده‌ام و خوانده‌ام را خدمت شما می‌گویم. حالا یا ذهن شریف شما بهتر از آن را می‌داند و یادآوری است. یا این‌که شروع کار است. ان شالله دنباله کار را می‌گیرید و کتاب‌ها را و مطالبی که نیاز کار است، ملاحظه می‌کنید.

انواع محاسبات نجومی و دقت آن‌ها

الف: زیج

اندازه‌ای که من می‌دانم، وقتی اهل فن می‌خواهند محاسبه کنند اول چیزی که با آن مواجه می‌شوند معطیات2 رصدخانه است؛ در رصد خانه چه می‌بینند. آن معطیات رصد خانه را در جداول ثبت می‌کنند. اسم آن محور اصلی زیج می‌شود. زیجات این است. وقتی معطیات رصد خانه ثبت شد، در خود رصد خانه چند محاسبه دارند. محاسبه جهت حرکت، سرعت حرکت، بُعد و قرب جرم سماوی، همه این‌ها را در رصد خانه انجام می‌دهند. با عجائبی! خود همین استاد که می‌گفتند ما دوبار مجسطی خواندیم می‌گفتند که بنده به رصد خانه مراغه در دل کوه و آن بالا رفتم. می‌گفتند یک حال خوشی به من دست داد. وقتی کارهای خواجه و شاگردانش را در کوه دیدم، دیدم این بندگان خدا چه کارها که نکردند! آن هم آن بالا. الآن هم هست. ولی خب ما اصلاً از آن خبر نداریم.

آن دکتری که سه-چهار مستند3 درست کرده بود، چه کسی بود؟ مادرش انگلیسی و پدرش عراقی است. سه-چهار مستند درست کرده که خیلی کار دارد. آن یک نفر بوده که چهار ساعت مستند درست کرده. شما اگر صد ساعت روی آن کار کنید جا دارد؛ آن را گسترش دهید، به‌دنبال اشارات و منابعی که او دارد بروید. بعد از این‌که تمام شد می‌بینید کار شما چقدر ارزش داشته، برای چه؟ برای ایمان و اسلام و برای مؤمنین. نه فقط یک کار علمی باشد. علی ای حال یکی از جاهایی که او رفته رصد خانه مراغه است. وقتی این مستند آمد من یاد استاد افتادم که می‌فرمودند من به دل کوه رفتم و یک حال عجیبی به من دست داد که خدایا این بنده‌های تو چه کارهایی در دل کوه کرده‌اند که ما خبر نداریم!

منظور این‌که رصدخانه و عجائبی را درست می‌کردند. الآن هم که بیشتر شده. تلسکوپ ها و رصد خانه‌های امروزی که بهتر هم هست. منظور این‌که این معطیات رصد خانه زیج می شده. بعضی از رصد خانه‌ها ته چاه بوده. چاه می‌کندند و ته چاه می‌رفتند، از ته چاه ستاره و موضع آن را رصد می‌کردند. یا این‌که دو موی اسب را در دو موضع قرار می‌دادند تا قطر ماه و خورشید را دقیقاً اندازه‌گیری کنند؛ به این صورت که بین این دو موی اسب کاملاً معلوم باشد که قطر آن الآن در حضیض است که قطر آن بزرگ شده یا در اوج است که قطر آن کم شده.

منظور این‌که خود معطیات رصد خانه چند جور محاسبه داشته. در زیجات در این محاسبات هم اختلاف می آمده، اختلاف از دو جهت بوده. این‌ها را در کتاب‌ها آورده‌اند و من هم از باب معلومات عمومی سریع عرض می‌کنم. بعضی از اختلافات از اشتباه بوده. مثلاً دو هزار سال پیش یک زیج بوده و الآن هم یک زیج است. می‌بینید آن زیج در اثر نقص آلات رصدی ضعیف بود و اشتباه کرده بوده. و بعداً آیندگان آن را تصحیح کرده‌اند. بعضی تفاوت‌هایی که در زیج ها بوده به این صورت بوده که گذر زمان این تفاوت‌ها را آورده. یعنی هم آن‌ها دقیق بود و هم این‌ها دقیق بود. به خیال آن‌ها نباید تغییر می‌کرد اما دیدند که تغییر کرده. بعد حرکتی را کشف کردند که در زمان طولانی نمایان می‌شود. مثل همین میل اعظم. میل اعظم ٢٣ درجه و چند دقیقه و چند ثانیه است. میل اعظم در تناقص یا تزاید است. می‌دیدند که در دو هزار سال پیش میل اعظم را یک جور تعیین کردند و حالا در تناقص است. می‌گفتند رمز این چیست؟ چه جور می‌شود که میل اعظم دارد کم می‌شود؟ پس این هم اختلاف در محاسبه‌ای است که رمز آن گذشت زمان است. یک حرکتی برای آن‌ها مکشوف می‌شود. مثلاً یک حرکت ٢٧ هزار ساله. یک حرکت شبانه‌روزی، یک حرکت ماهیانه، یک حرکت سالیانه. مثلاً مشتری و زحل در دوازده سال ما یک دور می‌زند. به نظرم این‌طور است. مریخ دو سال ما است. دو بار که زمین دور خورشید می‌گردد، تازه مریخ یک بار گشته است. ده بار یا دوازده بار که زمین دور خودش می‌چرخد زحل یا مشتری یک دور، دور خورشید می‌زند. این‌ها تفاوت‌های اجرام است. خمسه متحیره. حالا آن را در بخش بعدی عرض می‌کنم.

این یک اختلاف در محاسباتی است که مربوط به زیج و معطیات اصلی رصدخانه است.

ب: محاسبه تعدیلات

مرحله بعد دوباره یک محاسبات بسیار سنگین و محل اختلاف است که آن هم محاسبات تعدیلات و تقویم است که به مناظر مربوط می‌شود. یعنی ما چطور می‌بینیم؟ و واقع آن چه جور است؟ این هم از قدیم محاسبات سنگینی بوده که محل اختلاف هم می­شده. مثلاً یکی از آن‌ها همین است: اصطلاح قدیمی «کواکب سبع سیاره» را دارند. ثوابت، ثابت هستند که برای منطقه البروج هستند. وقتی در آسمان نگاه می‌کنید هفت سیاره هستند که مثل ثوابت نیستند. به آن‌ها کواکب سبع سیاره می‌گوییم. یکی از آن‌ها قمر است و دیگر شمس است. به پنج مورد از این هفت مورد، خمسه متحیره می‌گویند. یعنی چه متحیر هستند؟ یعنی وقتی شما در رصد خانه آن‌ها را می‌بینید، در حرکت خاص خودش که دارد می‌رود یک دفعه می‌بینید که ایستاد. یک مقداری که صبر کرد، بعد می‌بینید دارد بر می‌گردد. چند روز بر می‌گردد و دوباره می‌ایستد و دوباره راه می‌افتد. بعداً هم آن مقدار را به سرعت جبران می‌کند. به این‌ها خمسه متحیره می‌گویند. در آسمان متحیر هستند که چه کار کنند.

خب این‌هایی که شما در رصد خانه می‌بینید کارهای ساده‌ای است؟! به تعبیر استاد می‌فرمودند خودشان را کشتند تا توضیح دهند که چرا این‌ها این‌طور هستند. چرا این‌ها می‌ایستند و بعد می‌روند و بر می‌گردند. مریخ به این صورت است، مشتری به این صورت است. زحل به این صورت است. قدیمی ها برای این‌ها تدبیر قائل شدند. شمس و قمر نیازی به تدبیر ندارد چون متحیر نیستند. اما برای آن پنج موردی که متحیر بودند فلک تدبیر درست کردند تا این تحیر را توضیح دهند. خب آن‌ها آن‌طور تحلیل کردند. امروزه آن را با علم مناظر درست می‌کنند. با این تعدیلات که شعبه‌ای از آن است، آن را توضیح می‌دهند. می‌گویند ما این جور می‌بینیم. مریخ نمی ایستد و بر نمی گردد. دو-سه جرم در حال حرکت هستند که از کنار هم رد می‌شوند و برمی‌گردند، ما می‌بینیم که برگشت و رفت. در این کتاب‌ها توضیح هم می‌دهند که تمام آن‌ها برای دید ما است. آن‌ها سیر خودشان را می‌روند. ما خیالمان می‌رسد که می‌ایستد و بر می‌گردد. این تحیر از ناحیه ما است. این هم یک جور محاسبه است که برای تعدیلات است. آن چه که طیف تعدیلات را سامان می‌دهد به مناظر مربوط می‌شود. یعنی خیلی از چیزها را ما به‌گونه‌ای می‌بینیم که واقعیت جرم در آسمان به این صورت نیست. بلکه ما در موقعیتی هستیم که آن را به این شکل می‌بینیم. می‌گوییم این در آن برج است. و حال این‌که در آن برج نیست و خیال ما می‌رسد. وقتی آسمان را دقیق محاسبه می‌کنیم می‌بینیم این کوکب در این برج نیست. این هم تعدیل.

ج: محاسبه حرکات دینامیکی اجرام سماوی

محاسبات دیگری راجع به رویت پذیری هلال است. البته یک محاسبات دیگر هم برای حرکات دینامیکی آسمان است که به بحث ما مربوط نیست. شما می‌توانید نسبت به نیروهایی که بنابر جاذبیت در حرکات تأثیرگذار هستند، متغیرها و پارامترهایی که باید در آن وارد شوید را اشباع کنید؛ اولاً باید متغیرها و پارامترها را بشناسید بعد تمام آن‌ها را اشباع کنید و مقدار دهی کنید. اگر نرم‌افزاری باشد که روی این فرمول کار بکند حتی ریزترین حرکتی که در مسیر جاذبیت برای قمر و… می‌آید را به شما می‌گوید. مدل آن‌ها را به اصطلاح مانیتورینگ4 می‌کند. قشنگ آن را تحت اختیار شما می‌گذارد. آن هنوز خیلی کار می‌برد. نمی‌دانم این کار شده یا نه. یک جایی دیدم حتی برای همین مدل سازی هواشناسی کره زمین که خیلی راحت‌تر است، کامپیوتری نبود -البته برای خیلی وقت پیش است- که حافظه او قدرت مدل سازی کردن هواشناسی کره زمین را داشته باشد. یعنی این‌که با ضوابط خودشان بتوانند مدل سازی کنند. اما باید کامپوتری باشد که بتواند پردازش کند و تمام پارامترها را پردازش کند.

د: رویت پذیری هلال

عدم امکان محاسبه رویت پذیری ماه

اما آن چه که به فرمایش آقا و بحث ما مربوط می‌شود، رویت پذیری هلال است. در موسوعه اولی که در کتاب رویت هلال صفحه ٣۴ است، به همین اشاره می‌کنند. در مقدمه سیزدهم. ایشان مقدمات متعددی را گفته اند. فرموده‌اند:

الثالث عشرة: إنّ متقدّمي علماء النّجوم، أعرضوا عن تخريج ضابطة كلّيّة لرؤية الهلال في جميع الشّهور،و ذلك لتعذّر تعيين ضابطة كلّيّة للأهلّة، من حيث البعد السوي و البعد المعدّل و الارتفاع و انحرافه عن مغيب الشمس و مكثه فوق الأفق و سائر الجهات الفلكيّة الّتي لا يمكن إدراج جميعها تحت قاعدة كلّيّة أبدا.و امّا متأخّروهم فقد أتعبوا أنفسهم في تخريج هذه الضّابطة، لكن لم يأتوا بشي‌ء في المقام، و كلّ ما أوردوه ناقص مراعى فيه بعض الجهات دون بعض5

«الثالث عشرة: إنّ متقدّمي علماء النّجوم، أعرضوا عن تخريج ضابطة كلّيّة لرؤية الهلال في جميع الشّهور»؛ چون دیدند نمی‌شود و سخت بوده اعراض کردند.

«و ذلك لتعذّر تعيين ضابطة كلّيّة للأهلّة»؛ کتاب فنی است. لذا ایشان «تعسر» نمی‌گویند بلکه به «تعذر» تعبیر می‌کنند.

«من حيث البعد السوي و البعد المعدّل و الارتفاع و انحرافه عن مغيب الشمس و مكثه فوق الأفق و سائر الجهات الفلكيّة الّتي لا يمكن إدراج جميعها تحت قاعدة كلّيّة أبدا»؛ می‌گویند با آن محاسبات نمی‌توانیم بگوییم.

«و امّا متأخّروهم فقد أتعبوا أنفسهم»؛ به تعبیر استاد خودشکی کردند. «في تخريج هذه الضّابطة، لكن لم يأتوا بشي‌ء في المقام، و كلّ ما أوردوه ناقص مراعى فيه بعض الجهات دون بعض».

و قد أتعب نفسه المحقق الطوسي كثيرا على ما في زيج ايلخانى و غيره من الكتب، و ذكر نتيجة محاسباته من لحاظ البعد بين تقويمي النّيّرين و بين مغربيهما المعبّر عنهما بالبعد السّوي و البعد المعدّل، و ذهب إلى أنّ البعد المعدّل إذا كان عشر درجات فالهلال قابل للرؤية أىّ نحو كان6

ببینید ایشان تذکر می‌دهند که محاسبات ممکن نیست. این برای چیست؟ برای رویت پذیری هلال است. و الا از نظر سائر معطیات رصد خانه و محاسبات آن‌ها مشکلی ندارند. یعنی حرکاتی دیگر غیر از حرکتی که از جاذبیت و نیروها حاصل می‌شود که خیلی ظریف است، را محاسبه می‌کنند. غیر از آن و قطع نظر از حرکت‌های بسیار ریز از حیث محاسبات کلان مشکلی ندارند. یعنی حتی یک نقطه‌ای که زیر میلی تر مرکز اجرام سماوی تکان بخورد، تا سیصد سال بعد محاسبه می‌کنند. یعنی یکی از دقیق‌ترین محاسبات، ماه‌های قمری است. اما با یک دوره سیصد و بیست ونه ساله. یعنی باید سیصد سال دور قمر را در نظر بگیرید و در مجموع سیصد سال، آن وقت یک ضابطه دارید. ضابطه ای که نقطه را دقیقاً می‌گویید. اما بین آن‌ها نه، خیلی چیزهای مختلفی هست که برای آن در نظر می‌گیرید.

بنابراین اصل محاسبات دقیق است و در آن‌ها مشکلی نیست. صحبت در چیست؟ صحبت سر حرفی است که ایشان فرمودند که کجا می‌توانیم بالفعل آن را ببینیم. و الا اگر شما بخواهید در وقت غروب و بالای افق بگویید که ماه کجاست؛ نه این‌که هلال را می‌توانید ببینید یا نه، بلکه به این معنا که هلال بالای افق است؛ الآن این نرم‌افزارها هست. نرم‌افزار منذر احمد که با معیار یالوب محاسبه می‌کند هفت-هشت گزینه دارد. نرم‌افزار خوبی است و قدیمی هم هست. یکی از گزینه‌های آن این است که اگر هر نقطه‌ای روی کره زمین تعیین کنید –وسط دریا یا جای دیگر- و طول و عرض جغرافیایی آن را بدهید، این نرم‌افزار به شما می‌گوید الآن در لحظه غروب شما و بالای این نقطه‌ای که قرار گرفتید هلال دارید یا ندارید. هیچ مشکلی هم ندارد. درجه آن و همه چیز آن را دقیق می‌گوید. کسی در این‌ها مشکلی ندارد. وقتی شما در یک نقطه‌ای هستید تعیین ماه بالای افق یا زیر افق مشکلی ندارد. این‌ها محاسباتی است که در آن اختلافی ندارند.

بلکه صحبت سر این است که ما می‌دانیم چه اندازه‌ای بالای افق است اما می‌شود آن را ببینیم یا نه؟ رویت پذیری هلال است که مشکل است. یعنی هفت- هشت چیز دست به دست هم می‌دهد تا ببینیم هلالی که بالای افق است را می‌توانیم ببینیم یا نه. اینجا است که ضابطه ندارد. لذا تعبیر «اتعب نفسه» را که فرمودند برای اینجا است.

مستندی مهم در بحث رویت هلال و نقض به اعتبار «بُعد خاص»

چیزی که جالب است و قبلاً گفته ام و برای این‌که خوب جا بگیرد، باز هم می‌خواهم تکرار کنم، این است: ببینید ما در فضای فقه با هلال سر و کار داریم. «ثم للرویه و افطر للرویه7» هلال است. اگر در کلاس طبق ضوابط چیزی روی این حرف بگذاریم بعداً خودمان با مشکل مواجه می‌شویم. یکی از آن‌ها این فرمایشی است که دنبال همین می‌آید و وعده کردیم که می‌آید. عده‌ای فرموده بودند که چون رویت هلال ناظر به متعارف است، به این معنا است که در فضای آسمان حتماً باید قمر از شمس در فاصله خاصی قرار بگیرد و تا بُعد نشود هلال نیست. پس اگر این بُعدی که ملحوظ شارع است صورت نگرفته باشد، اگر شما با تلسکوپ آن را ببینید مجزی نیست. چون بُعد نیامده است. مبنای کتاب رویت هلال این بود. کتاب هیوات فقهیه هم همین بود.

این را برای چه عرض می‌کنم؟ کتاب رویت هلال، جلد دوم، صفحه ١٢٠٢ مقاله‌ای از حاج آقای زمانی است. من این قسمت آن را می‌خوانم چون مستند است و سند دارد. بحث علمی آن جای خودش.

دانشمندان فنّ تقويم بر آنند كه ماه، از شش درجه قبل از قرار گرفتن در راستاى خورشيد (برابر 12 ساعت) تا 6 <> بعد از دور شدن از آن در محاق است و با چشم معمولى امكان رؤيت ندارد و بعد از 7 <> تا 8 <> شكل هلال بسيار ضعيف و قابل رؤيت است.خواجه نصير الدين طوسى و دانشمندانى كه پس از او عهده‌دار تقويم شدند به پيروى از او «بعد معدّل» را ده درجه (10 <>) برابر چهل دقيقه زمانى به عنوان «ضابطه جهت رؤيت» انتخاب كردند- كه برابر 20 ساعت پس از اقتران است- و گفته‌اند: اگر بعد مزبور بين دوازده تا چهارده (14 <>- 12 <>) باشد، هلال معتدل است و اگر زيادتر باشد، هلال كاملا هويداست8

در ادامه می‌فرمایند:

‌شايان ذكر است كه سندهاى مزبور بر اساس محاسبات رايانه است؛ ليكن تقويم‌نگاران ما هنوز روش خواجه (بعد ده درجه برابر با مكث چهل دقيقه بالاى افق- بعد معدّل- و سپرى شدن 20 ساعت از تولد ماه) را از نظر دور نداشته‌اند.

یعنی وقتی تقویم بیرون می‌آید روی مبنای خواجه بیرون می‌آید.

امّا مردم در عمل با چشم‌هاى تيزبين و يا به وسيله دوربين و ... اين فاصله را به نصف تقليل داده و هلال را گاهى يك روز جلوتر از اعلام منجّم رؤيت مى‌كنند، و چه بسا ياوه‌اى هم نثار و نصيب منجّم گردد!9

می‌گویند تو چه چیزی نوشتی؟! ما که آن را دیدیم!

ایشان رمز آن را می‌گویند. می‌گویند که منجم تقصیری ندارد. بلکه او دارد طبق ضابطه خواجه می‌نویسد که ضابطه خواجه ضابطه ای نیست که در جامعیت و مانعیت معیار کلی داشته باشد. خب حالا سند را ببینیم. همان سندی که در صفحه ١٢٠٢ شروع می‌شود:

گفتنى است، امروزه ثابت شده كه هلال در شرايط ويژه تا حدود پنج درجه برابر با بيست دقيقه مكث ماه بعد از لحظه غروب خورشيد قابل رؤيت است،.

چهل دقیقه کجا است؟ بلکه بیست دقیقه. بعد هم سند می‌دهند:

چنان كه روز چهارشنبه 29 ماه رمضان 1418 ق برابر 8/ 11/ 1376 ش و 28 ژانويه 1998 م، حدود ساعت 5/ 9 صبح به ساعت رسمى ايران از لحظه مقارنه (محاق) خارج شده

خیلی عجیب است. اصلاً این حرف برای آقایانی که می‌گویند باید بُعد خاصی داشته باشد، بس است. قبلی ها می‌گفتند که اصلاً در شش درجه نمی‌توان آن را دید. حالا زیر پنج درجه رویت شده و همه هم فتوا داده‌اند که ما هلال را دیدیم. تلسکوپی ها نه، بلکه همه کسانی که می‌گویند باید با چشم عادی باشد. همه با چشم عادی دیدند و فتوا هم دادند. ایشان می‌گویند:

و بعد از غروب آفتاب رؤيت گشته است كه رسانه‌هاى ايران (راديو و تلويزيون) از طرف صاحبان فتوا، روز بعد؛ يعنى پنج‌شنبه را به عنوان عيد (روز اوّل شوّال) اعلام كردند؛ چنان كه محاسبه از راه رايانه نيز اين واقعيت را نشان مى‌دهد، به سند و گزارش زير دقت فرماييد…

اسم آن معلوم است، محلش معلوم است. بعداً خودتان سند را ملاحظه کنید. من الآن تنها می‌خواهم این را بگویم:

لحظۀ مقارنه: ساعت 9 و 31 دقيقۀ 8 بهمن 1376.لحظۀ غروب خورشيد: ساعت 17 و 28 دقيقه.سنّ ماه در لحظۀ غروب خورشيد: 7 ساعت و 57 دقيقه.

یعنی هفت ساعت پس از مقارنه هلال دیده شده. خب ما از کجا به شارع نسبت می‌دهیم که شارع بگوید هلال باید فلان مقدار در آسمان بیاید و تا هجده ساعت یا بیست و چهار ساعت نشود، هلال شرعی نیست. وقتی هم آن را دیدید هم هلال شرعی نیست؟! یک مرتبه که آن را دیدیم کافی است تا بگوییم آن بُعدی که ما روی حرف شارع گذاشتیم ضابطیت ندارد. مقصود من روشن است. نیازی به فاصله نیست؛ فرمودند هلال؛ اگر هلال را دیدید ماه شروع شده است. می‌گوییم نه! این هلال، هلال متعارف است و باید ١۶ ساعت و چهارده ساعت بگذرد! خب اگر سر هفت ساعت دیدید می‌گویید آن هلال متعارف نیست؟ شارع این را نگفته و باید ده درجه فاصله باشد؟ ما خودمان این را روی حرف شارع می‌گذاریم. در کلاس یک چیزی را روی حرف شارع می‌گذاریم و بعداً هم که در آن زمان هلال را دیدیم، دستمان کوتاه می‌شود که چه بگوییم.

مستندات تعیین کننده؛ قانون الجزایر در علوم قرآنی

بعضی از سندها هست که به این شکل است. یعنی یک فضای علمی کلاسیک سنگین که باید چقدر روی آن بحث کنند، یک سند این چنینی آن را نقض می‌کند. شبیه تصویب قانون الجزائر در علوم قرآنی. آن یک سند ساده است که همه آن را می‌بینند. شش- هفت سال در الجزائر در گیری بود. بعضی از سلفی ها از مصر به آن جا می‌رفتند و مصحف های ورش را از مساجد آن جا بر می‌داشتند و مصحف حفص را می‌گذاشتند. آن‌ها هم می‌فهمیدند. سندهای آن در اینترنت هست و من هم در فدکیه10 گذاشته‌ام. یکی از ماموران الجزائر می‌گوید با دست خودم مصحف ورش را در قفسه گذاشتم و پس فردا رفتم دیدم به جای آن مصحف حفص گذاشته‌اند و مصحف ورش را برده‌اند.

شش-هفت سال به این شکل درگیری بود و مقالاتی نوشتند. تا این‌که در سال ٢٠١٧ قانون رسمی در مجلس گذاشتند که ورود مصحف حفص به الجزائر ممنوع است. یکی از آقایان که اهل الجزائر بود می‌گفت اگر ساک های ما را باز کنند و مصحف حفص ببینند بر می‌دارند. در فرودگاه الجزائر بر می‌دارند. می‌گویند مصحف ما از قرون سابقه بوده؛ قرائت آن‌ها قرائت مدنیین است. قرائت نافع است. ببینید تمام شد؛ ده‌ها کتاب نوشته اند که از روز اول قرائت همه مسلمین مالک بوده، شما دیگر چه کار می‌خواهید بکنید؟! «أَوَّلَ مَنْ قَرَأَ (مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ) مَرْوَانُ11». کسی این حرف را زده که اصلاً اوضاع دستش نبوده و در طبقه مقرین نیست. وقتی دست او نیست، معلوم است که از این حرف‌ها می‌زند. مروان در مدینه بزرگ شده بود و وقتی شما او را در منطقه عراق دیدید «مَلِک» خواند. نه این‌که «اول من قَرَأَ مَلِک مروان» باشد. ببینید چه اشتباهات فاحشی است! البته خود آن‌ها –ابن کثیر و دیگران- جواب او را دادند و گفتند که تو اشتباه کردی. تو که اشتباه کردی که به این ربطی ندارد.

این چیزی که از او بوده را فهمیدند و قانون تصویب کردند و مصحف حفص را راه ندادند و مصحف ورش را قبول کردند. آن‌ها در مساجدشان «مَلِک یوم الدین» می‌خوانند. «سلام علی آل یاسین12» می‌خوانند. و هر چه قرائت مدنیین است را می‌خوانند. خب وقتی این را دیدید، هر کسی هر چه بگوید که اول اسلام تا حالا همه «مالک» می‌خوانند، همه تمام شد و رفت. یک سند تمام آن حرف‌ها را برد. حالا شما ببینید که چند کتاب این را گفتند که قرائت عامه مسلمین و متواتر الی رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله مالک بوده. این حرفی است که اصلاً از روی اطلاع نبوده. حرفی است که زده شده و هزار کتاب هم تکرار کرده‌اند. ما در فضای عملی هی باید بحث کنیم. جالب این است که برخی از حواشی عروه گفته اند که احوط این است که «ملک» نخوانید. به‌خاطر همین فضا. و حال این‌که اگر غرب آفریقا بروید می‌گویند احوط این است که «مالک» نخوانید! چون آن‌ها از هزاران سال «ملک» خوانده‌اند و قرائت مدنیین نزد آن‌ها بوده. قرائت کوفیین هم نزد این‌ها بوده.

منظور این‌که اینجا هم الآن همین است. آقا این سند را قدر بدانید. این سند کار را تمام کرده است. برای چه تمام کرده؟ برای این‌که شارع فرموده «هلال». نفرموده فاصله گرفتن و درجه خاص قمر از شمس. اگر با تلسکوپ زودتر آن را دیدید بگویید که هلال شرعی نیست. آن روزی که آن را دیدند در شرائط دیگر همان هلال چهار و نیم درجه را نمی‌توانید با تلسکوپ هم ببینید. الآن شما بروید نگاه کنید. یعنی در شرائطی است که زیر هفت درجه با تلسکوپ هم نمی‌توانید ببینید. اما آن زمان همه با چشم عادی زیر پنج درجه دیدند. پس میزان یک بُعد خاص نیست. بلکه میزان هلال است.

تحلیل نقض بر اعتبار «بُعد خاص» بر اساس مستند مذکور

شاگرد: فرمایش شما دو حیث دارد. یک حیث این است که در روایات، «هلال» آمده؛ یعنی وقتی می‌توانیم خود هلال را ذو الطریق معنا کنیم نباید سراغ چیز دیگری(بعد خاص)برویم. حیث دیگر، اشکالی است که می‌خواهید به قائلین به اعتبار بُعد کنید بر اساس مستند مذکور. الآن یک سند پیدا کردیم که زیر پنج درجه هم دیده شده. مگر این بزرگواران بُعد خاصی را مطرح کرده‌اند؟

استاد: حالا باید آن را بخوانیم. منازل قمر درجات دارد. همین‌طور جزاف نیست.

شاگرد: منظور من این است که اگر یک جایی بُعدی را معین کرده باشند از باب تطبیق بوده و شاید خطای در تطبیق داشته باشند. منظور آن‌ها آن بُعدی است که در رویت متعارف وجود دارد.

استاد: ببینید «ًوَ قَدَّرَهُ مَنازِل‏13»؛ قمر ٢٨ منزل دارد. وسط صفحه یازدهم را نگاه کنید. برای این‌که آن را دو موضوع کنند می‌فرمایند «و منزلة القمر». این دو موضوع شدن خیلی مهم بوده. بحث به مرحله دقیقی رسیده بوده و با این دو موضوع کردن بحث فقهی را نجات دادند. قبلاً هم آن را عرض کردم.

و منزلة القمر تختلف من حالة إلى أخرى، فاذا ابتعد القمر عن الشمس بمقدار درجتين فان هذه منزلة…14

ببینید منازل نمی‌تواند همین‌طور با چشم دیده شود. منازل جزء ستاره‌های ثابت است. سیر قمر در آن‌ها سیر ابتعادی به درجات است. اگر مبنا آن باشد این حرف من می‌آید یا نمی‌آید؟

شاگرد: چه نکته‌ای دارد که درجتین را گفتند؟

استاد: آن‌ها می‌خواهند چشم مسلح را رد کنند. می‌گویند چون مسلمان‌ها گفته بودند هلال را ببینید و آن هلالی که شارع به مخاطبین خود گفته درجه خاصی است. مثل حد ترخص؛ گفته اند که دیوار شهر را ببینید؛ آن طریقیت به بُعد خاصی دارد که الآن تابلو می‌زنیم و می‌گوییم حد ترخص شهر است. رویت طریق به این بعد است. آن‌ها هم می‌گویند وقتی شارع فرموده که هلال را ببنید، خود دیدن موضوعیت ندارد. بلکه به این فاصله خاص قمر از شمس طریق است. خب وقتی با تلسکوپ هلال را می‌بینید، همان‌طوری که تلسکوپ در حد ترخص فایده نداشت، اینجا هم ندارد. چرا؟ چون این طریق به آن فاصله بود. وقتی شما با تلسکوپ می‌بینید هنوز آن فاصله نیامده و شما زودتر آن را دیدید. اساس حرف آن‌ها این است. لذا آن را دو موضوع کردند. می‌گویند در مانحن فیه رویت هلال با چشم متعارف با رویت هلال با چشم مسلح دو موضوع شرعی است. چون طریق به دو فاصله است. چشم او می‌گوید فاصله این اندازه است، اما با تلسکوپ که هنوز فاصله کم‌تر است می‌گوید آن را دیدم. لذا موضوع عوض شد.

شاگرد: سوال من این است که روی چه نکته‌ای این درجتین را گفتند.

استاد: به‌خاطر این آیه «قُلْ هِيَ مَواقيتُ لِلنَّاس‏15». «هی» به اهله بر می‌گردد. اهله یعنی هلال ماه. اما اهله چرا جمع آمده؟ چرا می‌گوید هلال ها؟ می‌گویند «هی منازل القمر». اهله یعنی منازل قمر. یعنی در یک ماه، هر دو روز و خورده‌ای این ٢٨ روز می‌رود. این «درجیتن» است. این‌ها منازل القمر می‌شود. «وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَديم‏16» که صبح بیست و هفتم و بیست و هشتم است. یعنی وقت غروب اول هلال را می‌بینید و سپس بدر می‌شود و دوباره در آخر ماه کوچک می‌شود تا صبح ٢٧ و ٢٨ دوباره آن را هلال می‌بینید. فقط باید آن را قبل از طلوع ببینید. در اول ماه بعد از غروب آن را می‌دیدید اما حالا که «عاد کالعرجون القدیم»، باید قبل از طلوع آن را ببینید.

حالا بعداً بحث می‌کنیم، همان‌طوری که در روایت هست، اهله در اینجا به معنا منازل قمر نیست. ولو در تفسیر یک قولی دارد. ما هم از باب استعمال لفظ در اکثر از یک معنا مشکلی نداریم اما روی حساب ظاهر امر است. روایات دارد و ظاهر امر هم معلوم است. یعنی دوازده ماه. اهله یعنی اهله الشهور نه منازل القمر فی شهر واحد.

وقتی طبق همین مبنا می‌خواهیم جا بندازیم می‌گوییم در آیه «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقيتُ لِلنَّاس‏»، «هی» به «اهله» بر می‌گردد که منازل القمر است. پس شارع فرموده مواقیت ناس، منازل قمر است. اگر شما منزل اول را با تلسکوپ ببینید کافی نیست. چرا؟ چون با چشم عادی وقتی قمر را می‌بینید که قمر وارد منزل دوم شده. منزل اول قمر با منزل دوم قمر دو موضوع شرعی است. لذا شما با تلسکوپ موضوع جدایی را دیدید. این خیلی دقیق بوده. یعنی وقتی در تلسکوپ بحث دقیق شده بوده، نجاتش دادند. من همیشه این را عرض می‌کردم.

و حال این‌که این سند می‌گوید این نجات دادن ها کنار می‌رود. بعد از هفت ساعت زیر پنج درجه، هلال را با چشم دیده‌اند لذا موضوع شرعی هلال است نه این بُعد و منازل. لذا خیلی تفاوت می‌کند. این‌ها باز تکرار می‌شود.

شاگرد٢: این بیانی که می‌فرمایید نهایتاً اثبات می‌کند که بُعد خاص، موضوع دلیل نیست. اما اثبات نمی‌کند که هلال را می‌توان با تلسکوپ دید یا نه.

استاد: حرف درستی است. ما هنوز به آن نرسیده ایم. ولی اصل این حرف کنار می‌رود؛ یعنی موضوع شرع بُعد نیست. و الا در اینجا باید بگویید که ماه ثابت نشده. چرا؟ چون اتفاقی در چهار درجه دیده‌اید. چنین چیزی نمی‌شود.

شاگرد٣: اگر در این سند مناقشه کنند، چه می‌شود؟

استاد: من اتفاقا دیدم که همه اعلام کرده‌اند. حرف ایشان خیلی جالب بود. فقط نفس سند در اینترنت موجود نیست. فقط نفس سند در اینترنت نیست. باید در آرشیو ژئو فیزیک باشد. ولی من در اینترنت خود این سند را پیدا نکردم. هر کدام از شما آن را پیدا کردید بفرمایید.

شاگرد: ظاهراً با همان چشم عادی دیدند. در خاطرات روزنوشت آقای هاشمی رفسنجانی هست.

استاد: بله، من این‌ها را ضبط کرده‌ام. در فدکیه آورده‌ام.

شاگرد: نوشته «با اینکه متخصصان فن قبول نمی‌کنند که ماه قابل رؤیت باشد، ولی شهادت‌های مکرر در بلاد متعدد، متخصصان را رها می‌کنند».

استاد: این سند خیلی مهم است.

شاگرد: این خیلی مهم است که شبیه این را دوباره رصد کنیم

استاد: بله، ایشان در شرائط ویژه می‌فرمایند. آن شرائط ویژه خصوصیت دارد. جزئی حقیقی نیست که تمام شده باشد. آن پارامترهایی که در آن شرائط ویژه بوده، کلیت دارد. یعنی اگر همان شرائط دوباره تکرار شود، آن را می‌بینند. حالا من نمی‌خواهم فرمایش شما را الآن نتیجه بگیرم. بعداً می‌خواهم عرض کنم. الآن آن را جلو می‌اندازم.

روایت بطن نخله و ضابطه محاسبه اول ماه

ببینید آخرین سطر رساله مرحوم سید، صفحه ١۶ جزوه مصباحٌ را نگاه بکنید.

الثالث: روى الكليني (طاب ثراه) في كتاب الروضة، بسند ضعيف، عن عمرو بن يزيد، قال: قلت لأبي عبد الله عليه السّلام: إنّ المغيرية يزعمون أنّ هذا اليوم لهذه الليلة المستقبلة، فقال:كذبوا، هذا اليوم للّيلة الماضية، إنّ أهل بطن نخلة حيث رأوا الهلال قالوا: قد دخل الشهر الحرام17

«إنّ المغيرية يزعمون أنّ هذا اليوم لهذه الليلة المستقبلة»؛ آن‌ها می‌گویند که مثلاً امروز شنبه است. خب شب شنبه چه زمانی است؟ می‌گویند امروز که شب شد. اما ما می‌گوییم شب قبل است. شب شنبه نزد ما قبل از آن است. شب اول ماه، قبل از اول ماه است. اما مغیریه می‌گویند که امروز روز اول ماه مبارک است که شب اول ماه مبارک بعد از آن می‌آید. «وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهار18»؛ لیل از نهار سبقت نمی‌گیرد. روایت خیلی زیبایی را مرحوم طبرسی در مجمع البیان19 آورده‌اند. فضل بن سهل از حضرت سؤال می‌کند که در خلقت، اول روز بوده یا اول شب بوده؟ حضرت می‌فرمایند می‌خواهی از ادله شرعیه برایت بگویم یا از فن هیئت برای تو بگویم؟ گفت هر دو را بفرمایید. در مجمع هست و در کتاب‌های روائی هم آمده. حضرت هر دو را توضیح می‌دهند و وقتی به ادله شرعیه رسیدند فرمودند «وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهار». روز پس از شب بوده. خب این روایتی است که در اینجا آورده‌اند. از نظر فنی هم حضرت می‌فرمایند: « قد علمت يا فضل إن طالع الدنيا السرطان»؛ پس وقتی که اول خلقت بوده شمس در وسط آسمان بوده، پس روز بوده. این هم استدلال فنی است که سهل هم پذیرفته.

روایت را عرض می‌کردم. از حضرت سؤال شد: «إنّ المغيرية يزعمون أنّ هذا اليوم لهذه الليلة المستقبلة». آن روایت را هم باید بحث کنیم منافاتی با این روایت ندارد. «فقال:كذبوا»؛ این حرف دروغ است. همانی که همه متشرعه می‌دانیم و نزد آن‌ها مسلم است. «هذا اليوم للّيلة الماضية»؛ اگر امروز روز اول ماه بوده، دیشب شب اول ماه بوده. نه امشب. بعد حضرت استدلال کردند. این استدلال بسیار به درد می‌خورد. هم در مطالب علمی به درد می‌خورد و هم در استظهارات فقهی و شرعی.

حضرت فرمودند: «إنّ»؛ این «ان» تعلیل است. «أهل بطن نخلة»؛ گروهی از مسلمانانی بودند که نزدیک مکه رفته بودند. «حيث رأوا الهلال قالوا: قد دخل الشهر الحرام»؛ بطن نخله جریانی دارد که شیعه و سنی مفصل آن را آورده‌اند. نزاع شد و می‌خواستند درگیری شوند. عده‌ای می‌گفتند شهر الحرام داخل شده لذا قتال حرام است. عده‌ای می‌گفتند هنوز داخل نشده و قتال حرام نیست. حضرت می‌فرمایند اهل بطن نخله چه گفتند؟ «حیث راوا الهلال»؛ وقتی هلال را دیدند، نگفتند هنوز صبر می‌کنیم تا فردا شود، الآن هلال ماه رجب را دیدند. اگر الآن هلال را دیدیم اگر امشب شب اول ماه رجب است، یعنی ماه رجب است، تمام. نمی‌شود قتال کنیم. اما اگر شب اول ماه رجب برای فردا است، امشب هنوز ماه جمادی الثانی است و هنوز ماه تمام نشده لذا می‌توان قتال کرد. می‌گوید حضرت فرمودند وقتی آن‌ها هلال را دیدند گفتند قد دخل الشهر الحرام». ماه داخل شده. یعنی بعد از رویت هلال امشب نمی‌تواند برای ماه قبل باشد. هلال را دیدیم و این زمان زمانِ ماه رجب است اما بگوییم امشب برای ماه قبل است؟! این استدلال سر جایش خیلی کارگشا است.

خب اگر آن‌ها ساعت ٣ بعد از ظهر هلال را می‌دیدند، چه می‌گفتند؟ می‌گفتند «دخل الشهر الحرام» یا نه؟ این سؤال خیلی خوبی است.

شاگرد: می‌گفتند. چون ملاک آن‌ها جنگ کردن و جنگ نکردن بود.

استاد: یعنی ماه رجب از ساعت سه بعد از ظهر شروع شده؟ در موردی که شما فرمودید می‌گفتند، چند مطلب هست که خیلی جالب است. آقا در برگه‌ای که به من دادند چند روایت آورده‌اند که خیلی جالب است. موارد متعددی شد که در روز سی­ام ماه مبارک بعد از ظهر ماه را دیدند. تا دیدند گفتند شرع می‌گوید «صم للرویه و افطر للرویه20»، لذا ساعت ٣٩ بعد از ظهر روزه ها را خوردند. لذا عده‌ ای اختلاف کردند به خلیفه دوم نامه نوشتند و اتفاقا در نامه او هم اختلاف است. او گفت اگر قبل از زوال دیدید بخورید اما اگر بعد از زوال دیدید نخورید. در نقل دیگر دارد که عثمان گفت که من نمی خورم. با شما کاری ندارم.

لذا این‌که آقا می‌گویند داخل شد، قضایای تاریخی بسیار جالبی دارد. در این‌که به‌گونه‌ای اخذ به اطلاق کردند و گفتند «افطر للرویه». خب حالا این درست هست یا نیست؟ برای ما که واضح است که درست نیست. این خلاف اجماع در فقه است. بعد از ظهر دیدید اصلاً حق ندارید بخورید. حالا قبل از زوال دیدید یک حرفی است؛ اختلاف در فتوا است. اما بعد از زوال که شد دیگر حق ندارید بخورید. این معلوم است.

می‌خواستم این را عرض کنم: در «اذا راوا الهلال» یک ارتکاز و فطرتی بود که وقتی ماه را دیدید ماه مبارک شروع شد یا ماه مبارک تمام شد. قضیه دخول شهر، به روئیت هلال است، صبر نمی کردند. می‌خواستم این را برای منازل قمر بگویم. وقتی «راوا الهلال قالوا قد دخل الشهر». در این عبارت خوب دقت کنید. «راوا الهلال» هلال را دیدند. اما چه نتیجه گرفتند؟ موضوع شرعی کدام است؟ رویت هلال است یا دخول شهر؟ دخول شهر. ببینید چقدر زیبا است. پس رویت هلال در اینجا چه کاره است؟ طریق است. «اذا راوا الهلال قالوا قد دخل الشهر». شهر حقیقت شرعیه دارد یا باقی بر حقیقت عرفیه است؟ «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّه‏21»، «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآن‏22». مثل نماز حقیقت شرعیه دارد یا باقی بر حقیقت عرفیه است؟

شاگرد: اصلاً معلوم نیست.

استاد: مشکلی ندارد. با ابهام جلو می‌رویم تا ابهام برای ما واضح شود. اما اگر بگوییم تا قیامت و آخر مباحثه معلوم نیست، قبول نیست. یعنی چیزهایی است که اول مباحثه واضح نیست اما وقتی شواهد را تجمیع کردیم، واضح می‌شود. ملاحظه می‌کنید که حقیقت شرعیه دارد یا ندارد.

شاگرد: چرا هیچ ارتکازی نداشتند؟ طبق روایتی که از خلیفه دوم نقل کردید، با این‌که با شهر مانوس بودند و در حال جنگ بودند چرا ارتکاز واضحی نداشتند که معیار شهر تا کجا است؟

استاد: آن بحث‌هایی که عرض کردم همه جا می‌آید را یادتان هست؟ یکی از آن‌ها شهر است. یعنی وقتی شما ماه می‌گویید، این ماه نسبت به بیرون از خودش مفهوم بسیار روشنی دارد که عرفی هم هست. به حقیقت شرعیه آن هم کاری نداریم. اما وقتی می‌آیید لحظه شروع را محاسبه کنید. وقتی خواستید محاسبه و لحظه شروع را مانند دو خط‌کشی که گفتم تطبیقی در بیاورید، آن جا جایی است که برای عرف هم مبهم است. یعنی با این ملازمه ندارد که چون برای عرف مبهم است پس بگوییم حقیقت شرعیه است. عرف و شرع در این ناحیه ای که آن را کجا قرار دهیم، باید حل شود. همین‌جا هم هست که آقا می‌گویند مبهم است. چرا؟ چون در مواضع شک در صدق، برای خود عرف هم مبهم است. لذا اختلاف کردند. عده‌ای می‌گفتند که روز هنوز تمام نشده و دیگران می‌گفتند که تمام شده چون الآن ماه داخل شد. ولی این را می‌دانیم «اذا راوا الهلال قالوا قد دخل الشهر». یعنی ما یک هلال داریم، یک شهر داریم و یک دخول شهر داریم که رویت هلال کاشف از آن است.

حالا سؤال من این است: می‌خواهیم روی آن فکر کنیم. اگر ساعت سه عرف هلال را ببیند، «قد دخل الشهر»ی که امام علیه‌السلام فرمودند که اهل بطن النخله گفتند، اینجا استثناء می‌خورد؟ یعنی عرف می‌گویند «لم یدخل الشهر» بلکه باید چند ساعت دیگر صبر کنیم تا غروب شود؟ یا نه، حتی اگر ٣ بعد از ظهر هم هلال را ببینند همین را می‌گویند؟ فعلاً جواب آن را نمی‌خواهم، شما روی آن تأمل کنید.

شاگرد: شهر را امر اعتباری می‌دانید؟

استاد: من کاری ندارم. عرف را می‌گویم. الآن عرف چه می‌گوید؟ عبارت حضرت چه می‌گوید؟ حضرت می‌فرمایند «بطن النخله حیث راوا الهلال». اتفاقا بعداً در استظهار می‌گویم که ما این را ناظر به متعارف می‌دانیم که وقت غروب بود که دیدند. اما حضرت نمی‌گویند «حیث راوا الهلال وقت الغروب». این را نمی‌گویند. بلکه می‌گویند «ان اهل بطن النخله حیث راوا الهلال قالوا قد دخل الشهر»، آن را ما روی این می‌گذاریم. مشکلی هم نداریم. ولی سؤال من این است: اگر ساعت ٣ بعد از ظهر هلال را ببینند عبارت حضرت تخصیص می‌خورد؟ یعنی حضرت می‌فرمایند اگر تنها در وقت مغرب «اذا راوا الهلال قالوا قد دخل الشهر». حالا شب اول ماه است. نه این‌که اگر ساعت ٣ هلال را ببینند بگویند «قد دخل الشهر». نه، آن وقت می‌گفتند که هنوز شهر داخل نشده، بلکه باید چند ساعت صبر کنید که وقتی شب شد، تازه شب اول ماه است. حرف من واضح است؟ من می‌خواهم استظهار بکنم. نه این‌که حرف خودم را اعتبار کنم. به حرف من کاری نداشته باشید.

شاگرد: این مهم است که عرف برای بین دو هلال اسم شهر گذاشته‌. یعنی بر یک واقعیت اسم شهر گذاشته‌اند یا نه، از یک جایی تا جای دیگر بین دو دو هلال را در یک فروضی اعتبار شهر می‌کنیم.

استاد: همانی است که دیروز گفتم آقای خوئی مجبور شدند جدا کنند. ایشان گفتند یک بدایه الشهر داریم و یک بدایه الحساب داریم. این همان است. چند مبنا هم هست. من سؤالاتی را که مطرح می‌کنم برای این است که وقتی روی آن فکر می‌کنید از روایت برای حل مبانی کمک می‌گیرید. این جور نیست که همین‌طور اعتباری جلو برویم.

شاگرد: باید از دستگاه 23ccd هم بحث کنیم.

استاد: بله، هنوز باید از آن بحث کنیم. همان ثبوتی که دیروز گفتم که فی علم الله تعالی هر چه دقیق‌تر بشویم آن ثبوت خودش را بیشتر نشان می‌دهد. یعنی ما با ثبوت احکام شرعی با مسامحه و با عرف برخورد نکنیم. ثبوت احکام شرعی ضابطه مند است. ان شالله با ما آن دستگاه کار داریم.

شاگرد: کسی نگفته که ccd مجزی است.

استاد: نه، در عالم ثبوتش بحث می‌کنم. در عالم اثباتش قبول دارم. ما باید این‌ها را از هم جدا کنیم. وقتی صحبت ما در فضای علم الله است. نه این‌که ما مکلف هستیم که چطور به آن دست پیدا کنیم. وقتی در مورد علم خدا صحبت می‌کنیم آن دستگاه به کار می‌آید. چرا؟ چون خدا که آن‌ها را می‌داند. ولو ما آن را نمی‌دانیم. ان شالله می‌رسیم.

والحمد لله رب العالمین

کلید: رویت پذیری هلال، انواع محاسبه نجومی، زیج، تقویم، جاذبه اجرام آسمانی، بدایه الشهر، بدایه الحساب، قانون الجزایر در علوم قرآنی، روایت بطن نخله

1 آیت الله حسن زاده آملی

2 داده ها

3https://www.aparat.com/v/RJifG

4 Monitoring

5 رسالة حول مسألة رؤية الهلال، ص: 34‌

6 همان

7 تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏4، ص: 159

8 رؤيت هلال، ج‌2، ص: 1202‌

9 همان١٢٠۵

10http://amafhhjm.ir/wp/almobin/Amafhhjm/q-tfs-000-000/q-tfs-000-008-00201.html

11http://amafhhjm.ir/wp/almobin/Amafhhjm/q-tfs-001-000/q-tfs-001-004-00001.html

12 الصافات ١٣٠

13 یونس ۵

14 ‌هيويات فقهية، ص:١۴٠

15 البقره ١٨٩

16 یس٣٩

17 رؤيت هلال، ج‌3، ص: 1986‌

18 یس۴٠

19 مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏8، ص: 664؛ روى العياشي في تفسيره بالإسناد عن الأشعث بن حاتم قال كنت بخراسان حيث اجتمع الرضا (ع) و الفضل بن سهل و المأمون في إيوان الحبري بمرو فوضعت المائدة فقال الرضا (ع) إن رجلا من بني إسرائيل سألني بالمدينة فقال النهار خلق قبل أم الليل فما عندكم قال فأداروا الكلام فلم يكن عندهم في ذلك شي‏ء فقال الفضل للرضا أخبرنا بها أصلحك الله قال نعم من القرآن أم من الحساب قال له الفضل من جهة الحساب فقال قد علمت يا فضل إن طالع الدنيا السرطان و الكواكب في مواضع شرفها فزحل في الميزان و المشتري في السرطان و الشمس في الحمل و القمر في الثور فذلك يدل على كينونة الشمس في الحمل في العاشر من الطالع في وسط السماء فالنهار خلق قبل الليل‏.

20 تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏4، ص: 159

21 التوبه ٣۶

22 البقره ١٨۵

23CCD قلب دوربین‌های نظارت تصویری است. CCD یک تکنولوژی آنالوگ است که تصاویری بسیار شفاف و با رزولوشن بالا را ارائه می‌دهد و در نور کم هم تصاویر بسیار خوبی نمایش می‌دهد. ویکی پدیا