بسم الله الرحمن الرحیم
تعدد قرائات؛ جلسه 106 20/9/1403
بسم الله الرحمن الرحیم
تعاضد رسم و قرائت – سبعة احرف – نظریه ابن جزری در سبعة احرف – نظریه ابوالفضل رازی در سبعة احرف – رسم المصحف – کیفیت ادا – اصول القرائات – زبانشناسی دوسوسور – واج – محوریت تلاوت -
در فرمایش صاحب مفتاح الکرامه در مقام رابع، سراغ اهمیت رسم المصحف رفتیم؛ در اینکه نشان بدهد تواتر الی ارباب قرائات نیست. مقام رابع این بود؛ گفتیم رسم المصحف این را بهوضوح روشن میکند. مسأله بعدی تعاضد رسم و قرائات بود. اساس قرآن کریم بین مسلمین به تلاوت است، به اقراء است، به سماع است، ولی رسم المصحف هم نقش بسیار مهمی دارد. در میان مسلمین بهعنوان کتاب الله، با هم میمانند. هم «بَلۡ هُوَ ءَايَٰتُۢ بَيِّنَٰت فِي صُدُورِ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ»1 است و هم «أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِم»2 است. این جور نیست که آن را بدهند و بگویند بروید بخوانید. تلاوت میشد، اقراء میشد. اقراء با رسمی که به امر حضرت مکتوب میشد، ظهور قرآن کریم در عالم ناسوت در این مصحف شریف شده است که در دسترس همه هست.
حاج آقا مکرر میفرمودند: معجزه حضرت موسی عصا بود. بعد فرمودند پیامبر ما از حضرت موسی بالاتر هستند، معجزه ایشان قرآن کریم است. این قرآن در دسترس همه هست. آن را هدیه میکند و در جیبش میگذارد. یک چیز کمی نیست. معجزه بالاتری از عصای حضرت موسی را در جیبش میگذارد. معمولاً هم که این را میگفتند، فوری این آیه را میخواندند؛ «وَلَوۡ أَنَّ قُرۡءَانا سُيِّرَتۡ بِهِ ٱلۡجِبَالُ أَوۡ قُطِّعَتۡ بِهِ ٱلۡأَرۡضُ أَوۡ كُلِّمَ بِهِ ٱلۡمَوۡتَىٰ»3. یعنی خصوصیت قرآن به این صورت است. بنابراین این مصحف شریف به این صورت است؛ ظهور آن گوهر ملکوتی است.
از باب تعاضد رسم و قرائات در جلسه قبل، سؤالی را مطرح کردیم. سؤال مهمی است. با بحثهایی هم که از حیث اصطلاحات زبانی و چیزهایی که امروزه باب شده، خواستیم کار تطبیقی کنیم و از فوائد اصطلاحاتی که روی آنها کار شده استفاده کنیم، من یک سؤالی را مطرح کردم. آن سؤال این بود: ابن جزری در مقدمه النشر گفت:
ولا زلت أستشكل هذا الحديث وأفكر فيه وأمعن النظر من نيف وثلاثين سنة حتى فتح الله على بما يمكن أن يكون صوابا إن شاء الله وذلك أنى تتبعت القراءات صحيحها وشاذها وضعيفها ومنكرها فاذا هو يرجع اختلافها إلى سبعة أوجه من الاختلاف لا يخرج عنها وذلك إما فى الحركات بلا تغير فى المعنى والصورة 4
«و لا زلت أستشكل هذا الحديث وأفكر فيه وأمعن النظر من نيف وثلاثين سنة»؛ سی سال و خرده ای در این حدیث شریف فکر میکردم. «حتى فتح الله على بما يمكن أن يكون صوابا إن شاء الله». خب این چه چیزی بود؟ گفت اوجه اختلاف -نه خود اختلاف مالک و ملک- و انواع اختلاف هفت تا است.
«فاذا هو يرجع اختلافها إلى سبعة أوجه من الاختلاف لا يخرج عنها وذلك إما فى الحركات بلا تغير فى المعنى والصورة»؛ صورت یعنی چه؟
شاگرد: یعنی شکل.
استاد: شکل به چه معنا است؟
شاگرد: یعنی رسم الخط.
استاد: رسم الخط. ببینید ایشان که می خواهد سبعة احرف را معنا کند، سراغ رسم می رود. «نزل القرآن علی سبعة احرف» را که ایشان معنا می کند، یعنی رسم را نگاه کن و ببین تغیر پیدا می کند یا نه. اما آیا نزول قرآن این است؟! یعنی رسم و تلاوت را متعاضد گرفته و این را جلو می برد. اما آیا این الزامی است یا نه؟
شاگرد: برای خود مسموع هم می توانیم صورتی را در نظر بگیریم.
استاد: مسموع تغییر می کند؛ شما اگر بگویید «عضُد» یا «عَضد»، مسموع تغییر می کند. نمی توان گفت صورتش یکی است. اصلا اختلاف قرائات در جایی که صورت محفوظ می ماند لابد منه است. مسموع دو تا است؛ «بُخُل» و «بُخل» دو مسموع است یا یکی است؟ دو تا مسموع است. و لذا ایشان که می گوید صورت باقی بماند، چاره ای ندارد که بگوید یعنی صورت مکتوب و صورت رسم.
ایشان در ادامه می گوید بعدا دیدم ابوالفضل رازی هم گفته است. بعد می گوید دیدم ابن قتیبه هم گفته است. حرف ابن قتیبه و حرف ایشان در یک وزان است. ابن قتیبه چه گفته؟
ثم وقفت على كلام ابن قتيبة وقد حاول ما حاولنا بنحو آخر فقال وقد تدبرت وجوه الاختلاف فى القراءات فوجدتها سبعة ( الأول ) فى الإعراب بما لا يزيل صورتها فى الخط …5
این حرف ابن قتیبه را مرحوم شیخ الطائفه و مرحوم طبرسی در مقدمه تبیان و مجمع فرمودهاند. فرمودند هفت اختلاف قرائت هست که خط محفوظ باشد؛ «بلا تغیر فی الکتابه».
خب ابن جزری بین مطالب گفت:
ثم رأيت الإمام الكبير أبا الفضل الرازى حاول ما ذكرته فقال إن الكلام لا يخرج اختلافه عن سبعة أوجه ( الأول ) اختلاف الأسماء من الأفراد والتثنية والجمع والتذكير والتأنيث والمبالغة وغيرها ( الثانى ) اختلاف تصريف الأفعال وما يسند إليه من نحو الماضى والمضارع والأمر والإسناد إلى المذكر والمؤنث والمتكلم والمخاطب والفاعل والمفعول به ( الثالث ) وجوه الإعراب ( الرابع ) الزيادة والنقص ( الخامس ) التقديم والتأخير ( السادس ) القلب والإبدال فى كلمة بأخرى وفى حرف بآخر (السابع ) اختلاف اللغات من فتح وإمالة وترقيق وتفخيم وتحقيق وتسهيل وإدغام وإظهار ونحو ذلك6
«ثم رأيت الإمام الكبير أبا الفضل الرازى»؛ معاصر شیخ الطائفه است که در فن اقراء بسیار مهم بوده است.
«حاول ما ذكرته»؛ او هم تلاش کرده همینی را که من گفتم بیان کند.
«فقال…»؛ کسانی که با زبان شناسی انس دارند، نگاه کنند. ایشان میگوید ابوالفضل رازی چه گفته؟ گفته:
«إن الكلام لا يخرج اختلافه عن سبعة أوجه»؛ اختلاف کلام از هفت وجه بیرون نیست. «الأول اختلاف الأسماء من الأفراد والتثنية والجمع والتذكير والتأنيث والمبالغة وغيرها».
«الثانى اختلاف تصريف الأفعال وما يسند إليه من نحو الماضى والمضارع والأمر والإسناد إلى المذكر والمؤنث والمتكلم والمخاطب والفاعل والمفعول به. الثالث. وجوه الإعراب ( الرابع ) الزيادة والنقص ( الخامس ) التقديم والتأخير ( السادس ) القلب والإبدال فى كلمة»؛ کدام یک از اینها بهصورت و رسمالخط مربوط بود؟ هیچکدام. یعنی اساساً حرف ابوالفضل رازی در یک وادی دیگری است. امروزه وقتی می خواهید اسم آن را ببرید، او داشت به ساختار زبان اشاره می کرد. ایشان دارد انواع مختلف محور جانشینی را بیان می کند. در همه آن ها هم با صوت سر و کار دارد. ولو حرف او به رسم هم مربوط می شود اما لبّ مقصود او کاری به رسم ندارد. بلکه با صرف و نحو کار دارد؛ از حیثی که لفظ دارد کارش را انجام می دهد. قوام حرف ابوالفضل رازی اصلا به رسم نیست.
خب آن چه که ابن قتیبه و ابن جزری انجام داد، مباشرتا با کاری که زبان شناسان جدید انجام می دهند...؛ با آن توضیحی که عرض کردم که دوسوسور گفت نقطه شروع زبان شناسی این است که رابطه بین لفظ را از نقش بیرون کنیم. واج همین بود. قید واج همین بود که کتابت نبود. فقط صوت بود. ولذا می گوییم در فارسی «ت» و «ط» یک واج است. بگوییم «تیر» و «طیر» یک واج است؟! بله. در فارسی ما دو «ت» نداریم. «س» و «ص» و «ث» جدا نداریم. چرا؟ چون سر و کارمان با صوت و تولید صوت است. در فارسی سه-چهار نقش دارد اما تولیدش یک واج است. قبلا این ها را عرض کردیم.
بنابراین مطالبی که فرمودند را می گذاریم تا بعدا برسیم. آن چه که من در ادامه عرض کردم، این بود؛ این مطلب مهمی است. این هفت موردی که این آقایان فرمودند -خودش هم اشاره کرد- اصول القرائة کجا قرار می گیرد؟ یک بار گفت بیرون است، یک بار گفت ابن قتیبه مثل غیرش بی خودی صرف نظر کرده است، یک بار گفت اگر بخواهیم داخل کنیم در قسم اول داخل می شود که ایرادش را عرض کردم. این که گفت به نوع اول بر می گردد دقیق نبود. از حیث زبان نمی شود این ها به آن برگردند.
اصول القرائات محل تبلور محوریت تلاوت
ولی آن چه که می خواهم الان عرض کنم و اهمیت دارد، این است: اصول القرائات محل تبلور محوریت تلاوت و اداء و اقراء است. چرا؟ چون در فرش الحروف، در بسیاری از مواضع قرائات و حتی بخشی از اصول، تعاضد رسم و قرائات هست. یعنی هم به رسم المصحف نگاه می کنید و هم به اقراء مقری. اما در بدنه غالب اصول القرائات رسم هیچ کمکی به شما نمی کند.
(۱۱:۳۰) فرش الحروف – اصول القرائات – رسم المصحف – ضبط المصحف
شاگرد: منظور شما از فرش الحروف چیست؟ منظورتان همان پایه نوشتاری است؟
استاد: نه، آن پایه نوشتاری مختلف است. به پایه نوشتاری رسم می گوییم. به نشانه های سر و بر و اعراب و تنوین و مد، ضبط المحصف می گوییم. یکی هم نقط المصحف است. الان هم یکی اصول القرائات داریم؛ اصول یعنی کلی آن را یاد می گیرید و در همه موارد آیات شریفه اجراء می کنید. فرش یعنی متفرق است، باید جدا جدا آن ها را یاد بگیرید. «كَٱلۡفَرَاشِ ٱلۡمَبۡثُوثِ»7؛ پروانههای پراکنده. فرش به معنای «ابتثاث» و متفرق بودن است. فرش الحروف، یعنی قرائاتی که متفرق است و باید دانه دانه بلد باشید. نمی توانید کلی یاد بگیرید و بگویید بقیه اش هم طبق همان است. چه دستگاهی هم دارد! عرض کردم تک تک این ها اصطلاح است.
(۱۲:۴۲) وقف و ابتدا – تعاضد رسم و قرائت – الوقف علی المفصول بالرسم - « وَقَالُواْ مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِ »
این مصحف شریف را چند بار آوردم؛ بحمدالله حدود دو-سه سال است که چاپ شده است. خیلی هم برای آن زحمت کشیدهاند. قرائات عشر را دارند؛ ده قرائت از طریق الشاطبیه و الدره و طیبة النشر. در شروع سوره مبارکه فرقان هست؛ کسی که این مصحف را بخواند و در فضای طلبگی قرائات و ... باشد، فوائد خوبی نصیبش می شود. در صفحه سیصد و شصت از مصحف عثمان طه است. در این قرآن بود، برای خود من جالب بود. آیه این است: «وَقَالُواْ مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِ يَأۡكُلُ ٱلطَّعَامَ وَيَمۡشِي فِي ٱلۡأَسۡوَاقِ»8، خب رسم المصحف در این جا چگونه است؟ «وَقَالُواْ مَالِ هَذا...»؛ لام را منفصل نوشته است. «لهذا» متصل نیست. بلکه جدا نوشته است. مواضعی هست که منفصل نیست و چند جا هم هست که منفصل است.
شاگرد: این که فرمودید منفصل است، برای همین متداول است؟
استاد: در آیه جدا است.
شاگرد: نه.
استاد: شاید به خاطر مصحف هایی است که خط املائی می نویسند. نه عثمان طه اصلی را می گویم.
چیزی که دیدم جالب است، این است: دیدم کنارش نوشته «وقف ابوعمرو و الکسائی بخُلفه علی الالف، دون اللام، فیقرئان هکذا «ما». و الکسائی بوجهه الثانی کباقی القراء الذین یقفون علی اللام». شما ببینید این جمله کوتاه را وقتی نمی دانیم، هیچی، ولی یک دنیا مطالب، پشت صحنه این عبارت است. همه آن ها هم اصطلاح است. «مالِ» یکی از مباحثی است که در النشر بحث مفصلی دارد. «الوقف علی المفصول بالرسم» یک باب مفصل و ممتعی است. یعنی آن چه که در آیات شریفه جدا نوشته شده -یکی هم ال یاسین- است، آیا می توانیم وقف کنیم و بگوییم «سلام علی ال، یاسین». یک نفس بکشد و بعد بگوید «یاسین». میگوییم کسی که «ال یاسین» خوانده نمیتواند، ولو در رسم منفصل است. اما در «آل یاسین» می تواند وقف کند. «سلامٌ علی آل، یس». در «ما ل هذا الرسول» چه؟ می گوید قرائت مختاری که از ابوعمرو و کسائی نقل شده،وقتي وقف کردند است. شما وقتی از صدر اول تا الان بین شیعه و سنی کتاب ها را بررسی کنید، کتاب هایی که از علوم قرآنی است -سیوطی در مقدمه الاتقان بیست و پنج علوم القرآن را گفت- یکی از علوم قرآنی وقف و ابتدا است. کجا جایز است توقف کنی و کجا جایز نیست. وقف کامل و تام و ناقص. وقف غیر جایز و ... . برای خودش یک علم مفصلی است. این جا یکی از مواردش است.
خب رسم المصحف این وقف را به شما ارجاع می دهد یا نمی دهد؟ می بینیم بخشی از آن را ارجاع می دهد. الان می بینیم منفصل نوشته شده است. اما این که وقتی وقف می کنید، باید چه کار کنید را باید به اداء مراجعه کنید. خب چه شد؟ یک علم مهمی بین قراء هست؛ همین علم وقف است. اما ما خبر نداریم. کتاب هایش را هم نمی دانیم. وقتی به دنبالش می رویم می بینیم عجب! چه زحماتی کشیده اند! کلمه به کلمه را ذکر کرده اند. وقف بر هر کلمه ای جایز هست یا نیست؟ به چه نحوی است؟ بیان کرده اند. در کتاب ها هم آمده است؛ اصولش و فرشش. می خواهم اهمیت کار را عرض کنم و این، پشتوانه اسلامی و مردمی و تدین مسلمین را دارد.
(۱۸:۱۲) سبعة احرف – ابن مجاهد – السبعة فی القرائات – روایت«کذبوا اعداء الله » - گستردگی علم قرائات – مصحف دولة الکویت – النشر فی القرائات العشر – طیبة النشر – رواج قرائات عشر در بدنه مسلمین – قرائات سبع – قرائات عشر
این را جلوتر عرض کردم؛ نکات خوبی است. همیشه یادتان باشد. قراء سبعه، پشتوانه حکومتی اسلامی را دارند. ابن مجاهد از خلفاء بنی العباس و دربار خلافت استفاده کرد؛ توسط ابن مقله که وزیر بود، السبعه فی القرائات را نوشت، خلاء معنای «سبعة احرف»ای که اهل فن صد سال در مورد آن متحیر بودند را پر کرد. چون از سال حدود دویست دیگر تلاوت به معنا رفته بود. شرائطی که زمینه صدور روایت «کذبوا اعداء الله» بود، تمام شده بود. وقتی طبری به این جا می رسد می گوید بقیه اش نیست. قبلا این ها را عرض کردم. اگر می بینید هر کدام برایتان ابهام دارد حتما مراجعه کنید. چون مطالب مهمی است.
خب اگر السبعه حکومتی شد، قرائات عشر کجا رفت؟ عشر بین مسلمانان بود. مدام به ابن مجاهد هم اعتراض کردند. اهل تخصص به او اعتراض کردند؛ داد و فریاد که چرا سبع را آورده ای؟! عشر که بین مسلمانان بود. یک مناظرهای بود؛ اساتیدی بودند؛ می گفتند این عشر در زمان حافظ نبود، ابن جزری این عشر را درآورد! پناه بر خدا! این همه کتاب هایی که به اسم می گوید «فی القرائات العشر» چیست؟! خود النشر از آن ها اسم می برد! حال بگوییم قرائات عشر نبود؟! برعکس قرائات عشر بین مسلمین پشتوانه مردمی داشت. یعنی بدنه مسلمین، قرائات عشر را نگه می داشتند. ولذا وقتی ابن جزری از سبکی استفتاء کرد، سبکی گفت ضروری دین است. سبکی کسی نبود که از ابن جزری متاثر بشود، مفتی بزرگ آن زمان بود و سنش هم بیشتر بود.
مرحوم شهید اول چه فرمودند؟! از مثل شهید اول که «امامٌ فی القرائه» هستند، شوخی نیست. فرمودند «لثبوت تواتر العشر»9. این ثبوتی که شهید فرمودند، ببینید چقدر مطلب در دلش هست. ما باید به دنبالش برویم. هر چه هم جلوتر بروید، اطلاعات شما گسترده تر می شود. این قدر تفاوت هست. من که سفارش می کردم که من وارد اشکالات نشده ام، به خاطر این بود که اطلاعات ما در واضح ترین چیزها کامل نیست. اول سراغ چیزهایی برویم که الان وقتش نرسیده! بعدا وقتی این ها را فهمیدیم آن ها به راحتی حل می شود. قرائات این سابقه را داشته و قرائات عشر مفصل بوده است.
وقف و ابتداء یک علم مفصلی است. عبارت را ببینید: «و الکسائی بوجهه الثانی». الان کلمه «وجه» باز اصطلاح است. همین جوری وجه لغوی نیست. در علم قرائت، کلمه «وجه» اصطلاح دارد. «بوجهه الثانی یقفون علی اللام»، چه جور وقفی؟ وقفی که ابن جزری توضیحش را می دهد؛ اگر روی «ما ل» وقف کردند، باید برگردند و ... .
چند روز دیدم که در این شبکه ها بین افراد این نرم افزار دست به دست شد. دیگران هم به من گفتند. البته من هنوز ندیده ام که چیست. ولی یک نرم افزار اندروید است که مربوط به «القرائات العشر» است. یعنی نرم افزاری است که قرائات عشر را در موبایل اجراء می کند.
شاگرد: در گوشی خوانده نمی شود.
استاد: بله، باید فایل را از سرورهایی بگیرد، اگر آن سایت ها مسدود باشد نمی تواند.
ببینید این مصحف شریف که سه سال پیش در ایران چاپ شده، هم زمان با این مصحف، یک گروه مفصلی در کویت مشغول بودند. ایشان یک نفره بوده؛ البته گروهی هم کمکشان کرده اند. اما لجنه آن ها مفصل تر است. اسمش هم «مصحف دولة الکویت للقرائات العشر» است. خب اگر یادتان باشد، پنج-شش سال پیش در این مباحثه فایل هایی که قرائات عشر در آن بود را آوردیم. یک پی دی اف بود که قرائات عشر را داشت. اما زحمات آن ها در این مصحف دولة الکویت کامل تر شده است. یعنی شما در یک صفحه مصحف شریف دو جدول دارید، بخش شواهد دارید، بخش فرش الحروف دارید. یعنی خیلی منظم، مثل مصحفی که در ایران چاپ شده، آن ها را آورده اند. پی دی اف آن هست.
شاگرد:... .
استاد: من نرم افزار را عرض نمی کنم.نرم افزار را هنوز من ندیدم. «مصحف دولة الکویت للقرائات العشر»10 است. مقدمه آن را هم در پایان مصحف آورده است. چون می دانید در مصاحف احتراما للمحصف، مقدمه را اول نمی آورند، در آخر مصحف می آورند. در آخر همین مصحف هم توضیحات نسبتا مفصلی برای کارشان داده اند.
منظور من این بود: با این که ابن مجاهد سبع را جا انداخت؛ شاطبی و تیسیر هم پشت آن آمدند و مفصل کار کردند، اما بین بدنه مسلمین و متخصصین و اساتید اقراء، جا نگرفت که نگرفت. همین طور آمد و آمد، تا بالاترین حد نهائی خودش که کار ابن جزری بود. النشر فی القرائات العشر را نوشت؛ طیبة النشر هم آن ها را به شعر در آورد و کار را تمام کرد. البته قبلا گفتم که صنعت چاپ نگذاشت؛ چون صنعت چاپ تنها می توانست یک قرائت را چاپ کند. الان در زمان ما که این نرم افزارها آمده دوباره برگشته است. الان مرتب مدام اضافه می شود. یعنی امکانات چاپ فراتر رفته و آن چیزی که بین بدنه مسلمین بود -قرائات عشر- مرتب نرم افزارهایش می آید. در ایران چاپ شده، در کویت چاپ شده است. چرا؟ به خاطر این که هر کسی ببیند این قرائات عشر چیست، هر روز می بیند دارد بر اطلاعات مستند میدانی او اضافه می شود. مثلا شما یک مطلب می خوانید که می گوید قرائت متواتر مسلمین جیلا بعد الجیل الی رسول الله قرائت حفص از عاصم بوده و خلاص! خب این هم یک حرف است. اما وقتی به دنبالش می روید، هر روز شواهدی علیه آن می بینید. یعنی بعد از یک مدت برای شما واضح می شود که این چه حرفی است؟! ببینید چقدر تفاوت است! لذا زرقانی گفت11 من هم نسبت به ده تا خیلی مطمئن نبودم، «لمّا اتسع افق اطلاعی» دیدم عشر متواتر است. مثل شهید اولی می خواهد که بگوید «لثبوت تواتر العشر». این یعنی پشتوانه داشتن. یعنی هر چه به دنبالش می روید می بینید همه این ها دست به دست هم داده اند.
(۲۶:۵۴) تفسیر مجمع البیان – بازتاب قرائات عشر در مجمع البیان -
الان نیاز هست نکات مهمی را تذکر بدهم. پیشنهاد دادند دیدم پیشنهاد خیلی خوبی است. صحبتش هم شده است. یک کار حوزوی شیعی است. بازتاب قرائات عشری که ادعای ما این است که مردمی است، قبل از ابن جزری و شهید چگونه است. خود این یک پروژه است. برای این که کار خودمان را بکنیم، می گوییم بازتاب قرائات عشر در تبیان و مجمع چگونه است. دو تفسیر جا افتاده لاریب فیه در بین شیعه، تبیان و مجمع است. الحمد لله رب العالمین در مشهد مجمع را شروع کرده اند. نمی دانم سمینار آن چه زمانی شروع می شود. فعلا مقدماتش را شروع کرده اند. تابستان پارسال افتتاحش کردند. خب روی این کتاب مبارک دارد تحقیقات مفصل می شود. یکی از چیزهایی که باید روی آن کار شود، بازتاب قرائات عشر در مجمع است. سال ها قبل از ابن جزری است. چرا میگوییم قرائات عشر نبود؟! ببینید مرحوم طبرسی چه کار کرده اند.
(۲۸:۳۶) قرائات عشر – مجمع البیان – قراء الامصار – قرائات مشهوره – رواج قرائات عشر – طرق قراء – مقدمه مجمع البیان -
من مقدمهای را تذکر میدهم. در مقدمه مجمع هست. مرحوم طبرسی وقتی مقدمه تفسیرشان را شروع می کنند، فن ثانی دارند؛ «الفن الثاني: في ذكر أسامي القراء المشهورين في الأمصار، ورواتهم»12. اگر ما برگردیم و هر هفته روی این مقدمه مجمع کار کنیم، جدا دارد. چون هر باری که مرور می کنیم نکاتی به دست می آید که در تصمیم گیری های بحث و فهم آن مهم است. الان ببینید اسامی قراء مشهور در امصار را ذکر می کنند. این مشهورین چندتا هستند؟ یعنی ایشان قراء را نمی شناسند؟! از کار ابن مجاهد خبر ندارند؟! ایشان که بعد از ابن مجاهد هستند! قراء مشهور را می خواهند بگویند؛ خب از این قراء مشهور چه کاری بر می آید؟ نگاه کنید. قراء مشهور را شروع به نام بردن می کنند. از مدینة النبی شروع می کنند که محل اصل کار اقراء بوده است. بعد هم مکه و حرمین است. بعد سراغ کوفه، سپس بصره و بعد سراغ شام می آیند. ایشان چند قاری مشهور را می گویند؟ یازده قاری را می گویند. یعنی هفت قاری معلوم هستند؛ از قراء سبعه هستند. وقتی ابوجعفر که از قراء عشر است را می گویند، می گویند «لیس من السبعه». وقتی خلف را از کوفه می گویند، می گویند «لیس من السبعه». وقتی به بصره می آیند، ابوعمرو بصری از قراء سبعه است، یعقوب را هم ذکر می کنند. خیلی ها به ابن مجاهد اعتراض کردند که چرا یعقوب را برداشتی و جای او کسائی را گذاشتی! او اولی بود. خود اهل فن خیلی به ابن مجاهد ایراد گرفته اند. به یعقوب که می رسند، کنار او، ابوحاتم سجستانی را هم می آورند و می گویند این ها از قراء مشهور بصره هستند و «لیسا من السبعه». یعنی مرحوم طبرسی در مجمع البیان قراء مشهور را یازده تا ذکر میکنند.
خب این برای اول کار بود. اولا قراء مشهور امصار را ذکر میکنند. این ها نماینده امصار هستند. دست در جیبشان دست نکردهاند چیزی در بیاورند، بعد هم یازده تا هستند. یعنی ما کاری با ابن مجاهد نداریم. ما با امصار کار داریم. با بدنه مسلمین و با قرائات مشهوره بین مسلمانان کار داریم که از عشر بیشتر است. این که می گوییم از عشر بیشتر است، به یاد چه چیزی می افتید؟! به یاد کتاب النکاح جواهر13 میافتیم. از مسالک شهید نقل فرمودند. فرمودند «کما حقق فی محله» که قرائات متواتره حتی منحصر در عشر هم نیست. این خیلی مهم بود. یعنی چرا باز می گویید «عشر»؟! لذا ایشان یازده نفر را در قراء مشهور ذکر می کنند. خب حالا این مشهور چه فایده ای دارد؟ فایده تفسیری، فقهی، فایده سراپا حوزوی است.
خیلی جالب است؛ نمی دانم کتب قرائتی که مرحوم طبرسی در این جا ارجاع می دهند، چه کتبی هستند. کسانی در سمینار مجمع کار می کنند، باید به دنبالش بروند. چه کتب قرائتی در دست ایشان بوده که وقتی ایشان به قرائات می رسند به دنبال تیسیر نمیروند تا بگویند برای هر قاری دو راوی هست. النشر، عشر کبری است، اما باز می گوید برای هر قاری دو راوی ذکر می کنم و خلاص! بعد شروع می کنند و برای نافع می گویند: «له ثلاث روایات». ورش و قالون را می گویند و اسماعیل بن جعفر را اضافه می کنند. ایشان در سندها از مقرین بزرگ است. وقتی شما کتاب مجمع را نگاه می کنید، از این جا به تبیان پل بزنید. متاسفانه این دیگر برای مرحوم شیخ فرصت نشد. ولی به گمانم برای ایشان از بس واضح بوده و در آن زمان رایج بوده، مرحوم شیخ طریق هایی که در آن زمان واضح بوده و الان باید برای آن ها دست و پا بزنیم، به تفصیل می آورند. یعنی شما که این طریق ها را می دانید و تبیان را به راحتی می خوانید، اگر این طریق ها را ندانید سرگردان می شوید. می گویید شیخ چه قرائتی آورده است؟! و حال این که شیخ قرائت مشهوره را می آورد، ما طریق ها را بلد نیستیم. اسم آن ها را در تبیان بالدقه می برند. این ها خیلی مهم است.
خب مرحوم طبرسی این کار را برای ما آماده کرده اند. فرمودند نافع سه راوی دارد. حفص را که الان ما می گوییم از عاصم است و تمام، ببینید کلام مرحوم طبرسی چقدر قیمت دارد! وقتی به حفص می رسند، می فرمایند: «ولحفص أربع روايات: رواية أبي شعيب القواس، وهبيرة التمار، وعبيد بن الصباح، وعمرو بن الصباح». یعنی خود حفص در مجمع البیان چهار راوی دارد. اسم هایشان هم معلوم است. بعدا هم که می آیید، می دانید چه کسانی هستند.
شاگرد: منظورشان طریق است.
استاد: بله، الان طریق می گویند. اما در آن زمان کلمه روایت را هم به کار می بردند.
شاگرد2: این تفکیک برای زمان های بعدی است.
استاد: مانعی ندارد. در برخی از کتاب ها به جای هم به کار می روند، چون مقصود معلوم است و اشتباه نمی شود.
(۳۵:۲۰) مجمع البیان – اسناد القرائات العشر – طرق قرائت – طرق قاری – ابوالحسن القواس – تفسیر تبیان – الحجة فی علل القرائات السبع -
خب این جا را نگاه کنید. وقتی به قرائت اهل مکه می رسند؛ در مورد ابن کثیر می فرمایند: «وله ثلاث روايات: رواية البزي، ورواية ابن فليح،ورواية أبي الحسين القواس». وقتی در مورد حفص بیان می کنند، می فرمایند: «و لحفص أربع روايات: رواية أبي شعيب القواس...». بعدا وقتی می بینید القواس می آید، نمی دانیم کدام است. ولی اگر ابتدای مجمع را بدانید برایمان واضح است، چه کسی است. اگر صحبت سر ابن کثیر و قرائت اهل مکه است، ابی الحسن القواس است. البته در نسخه مجمع «ابی الحسین» نوشته شده، در حالی که «ابی الحسن القواس» است.
جالب این است که در تبیان کاری با ابو الحسن القواس ندارند، چون مرحوم شیخ در تبیان از طریق ابن مجاهد، استادش قنبل، از ابی الحسن القواس نقل می کند. یعنی اگر در تبیان قنبل را بزنید، مفصل از او نقل کرده اند. چرا؟ چون ابن مجاهد در السبعه میگوید از استادم و شیخم قنبل در مکه نقل می کنم. به مکه رفته بود. اما قنبل یک مرتبه در مجمع نمیآید. یعنی آدم تعجب میکند و می گوید مجمع به این طول و تفصیلی که هست و این همه قرائات را دارد، راوی ابن کثیر نیست؟! الان اگر در شاطبیه ببینید، راوی از ابن کثیر دو تا هستند؛ بزی و قنبل. در همه کتاب ها پر است. اما در مجمع البیان، از اول تا آخرش اسم راوی ابن کثیر در چهارده راوی یک بار نیامده؟! ایشان چه کار کرده اند؟ فرموده اند: «وله ثلاث روايات: رواية البزي»؛ که معروف است. «و رواية ابن فليح»؛ که در معارف نیست. قنبل که جزء معاریف هست و در تیسیر هست، ایشان به جای او، ابو الحسن القواس را گذاشتهاند که استاد قنبل است. وقتی شما اینها را نگاه می کنید، وقتی طرق در ذهنتان باز شد، وقتی این قرائات را میبینید مقدمه تبیان برای شما جلوه می کند. شیخ در مقدمه تبیان چه فرمودند؟ فرمودند اصحاب ما می دیدند در طایفه امامیه از اول تا به حال به علم قرائات اهتمام داشتیم اما یک کتاب جامعی که قرائات را به صورت تفصیلی بیاورد نداشتیم. جلوتر وقتی گفتم مجمع این مقدمه را تحریر کرده، این را گفتم که شیخ طایفه می فرماید یکی از ارکان مهم کتاب من اهتمام به قرائات است که امامیه داشتند. وقتی این را فرمودند در این جا می فهمیم که در مجمع و تبیان چقدر بسط طرق و روایات هست که در ذهنتان می خواهید داشته باشید .
اتفاقا یک فایل خوبی پیدا کردم؛ «اسناد القرائات العشر»؛ به صورت جدول در آورده است. خیلی روشن است. فوری می فهمید تا ایشان می گویند «ابی الحسن القواس»، در طریق ابن کثیر است. اما «ابوشعیب القواس» در طریق عاصم است. ابوشعیب القواس از حفص، حفص از عاصم.
شاگرد: این جدول را در فدکیه گذاشته اید؟
استاد: بخشی از آن آمده است.
می خواهم عرض کنم وقتی آدم به دنبالش می رود، می بیند همه این ها منضبط است. اسم های مبهمی نیست که کسی خبر نداشته باشد. بی خود نیست که دانی در بیست جلد، طبقات القراء نوشته است؛ در زمان خود شیخ الطائفه. یعنی شیخ الطائفه این ها را می دانستند. لذا در تبیان با یک اشاره رد می شوند. «عاصم الّا قواس»؛ می دانیم یعنی حفص که از عاصم آورده، همه طرق حفص آن را گفته اند، فقط قواس از طریق حفص این را گفته است. این ها خیلی روشن است. اما اگر اینها را ندانیم سرگردان می شویم، بعدا هم به خیالمان می آید که هیچ فضایی نیست.
شاگرد: همه این چهار نفری که فرمودید از حفص بود؟
استاد: بله، تازه بیشتر هم هست. طرق حفص شانزده تا است. فعلا می خواستم عظمت مجمع را بگویم که این مفسر بزرگ چطور این ها را بازتاب داده اند و کلیدی هم برای تبیان است. چون خود مرحوم شیخ در تبیان این ها را نگفته اند، این مقدمه عال العال مجمع کلید فهم تبیان است.
شاگرد2: قنبل را چرا نیاورده اند؟
استاد: به خاطر اینکه طبرسی تنها در یک جای مجمع از ابن مجاهد نقل کرده است. اصلا کاری با ابن مجاهد نداشته است. همین است که میگویم مهم است. یعنی ببینیم دم و دستگاه منابع قرائات طبرسی، مقری خودشان و کتبشان چه چیزهایی بوده که اصلا اعتنائی به ابن مجاهد ندارند. از این جا معلوم می شود اعتناء به نحو قرائات تبیان هم ندارند. برای خودشان یک دم و دستگاهی دارند. این کتاب شناسی مجمع می خواهد. من که عرض می کنم، فعلا طلبگی برای من مطرح شده است. پی جویی آن برای شما باشد.
شاگرد: از یکی از الحجه ها است که در مجمع زیاد نقل می کنند؟
استاد: نه، مثلا «وَإِن فَاتَكُمۡ شَيۡء مِّنۡ أَزۡوَٰجِكُمۡ إِلَى ٱلۡكُفَّارِ فَعَاقَبۡتُمۡ»14، قراء سبعه «فعاقبتم» دارند، قراء عشره هم «فعاقبتم» دارند، اما ابن جنی در المحتسب15 «فأعقبتم» و «فعقبتم» را هم آورده اند.
شاگرد: منبع مجمع در قرائات سبع، الحجه است و در قرائات عشر از محتسب می آورد. ولی برای سبع خیلی از عباراتشان عبارت ابو علی فارسی است.
استاد: بله خودشان هم تصریح می کنند اما نمی دانم از ابن خالویه آورده اند یا نه؟
(۴۲:۲۰) لقنها الجائز – قراء مشهور – قراء الامصار – قرائت مجاز – مقدمه مجمع البیان – مقدمه تبیان – عدم اقتصار بر قرائت واحده – کرهوا تجرید قرائة مفردة – نظریه شیخ طوسی در قرائات –نظریه شیخ طبرسی در قرائات -
آن چه که الان می خواهم بگویم نکته مهمی است. این ها را برای این نکته خوانده ام. مرحوم طبرسی می فرمایند:
فإذ قد تبينت ذلك فاعلم أن الظاهر من مذهب الإمامية أنهم أجمعوا على جواز القراءة بما تتداوله القراء بينهم من القراءات، إلا أنهم اختاروا القراءة بما جاز بين القراء، وكرهوا تجريد قراءة مفردة16
«فإذ قد تبينت ذلك فاعلم»؛ حالا که این عبارات من را خوب تصور کردی، حالا بدان که:
«أن الظاهر من مذهب الإمامية أنهم أجمعوا على جواز القراءة بما تتداوله القراء بينهم من القراءات»؛ این حرف بسیار مهم است. یعنی من که «فی ذکر القراء المشهورین فی الامصار» گفتم، بعدا میخواهم بگویم در فضای قرائات، دو جور قرائت داریم؛ قرائتی که «تجوز القرائة بها» و قرائتی که «لایقراء بها». این چیز کمی است؟!
«إلا أنهم»؛ یعنی امامیه، «اختاروا القراءة بما جاز بين القراء»؛ پس معلوم می شود یک چیزی هم هست که بین قراء جایز نیست و یک چیزهایی جایز است. مشهور که این را گفتند می خواستند غیر مجاز را بگویند؟! یا مجاز و غیر مجاز را مخلوط کنند؟! یا این همه زحمت کشیده اند و یازده قرّاء مشهور را در این جا گفته اند، می خواستند مجاز را از غیر مجاز جدا کنند. بنابراین نزد طبرسی طریقی که به ابوحاتم سجستانی داریم، تجوز القرائة به، ولو فوق عشر است. یعنی همان حرف شهید ثانی در مسالک است. چرا؟ چون «جاز بین القراء» است. «جاز بین القراء» چیست؟ «تتداوله القراء». این ها هم مشهورین قراء هستند. پس این ها جایز هستند.
شاگرد: منظور از غیر مجازها، شواذ است؟
استاد: بله، خیلی جالب است. همین طور جلو برویم می بینید چقدر دقیق است.
«وكرهوا تجريد قراءة مفردة»؛ امامیه کراهت داشتند که یک قرائت را تعیین کنند. خب عبارت شیخ الطائفه مهم تر بود. به گمانم مرحوم شیخ بهائی رضوان الله تعالی علیه که در جامع بهائی فرمودند «سنت این است که بر یک قرائت مداومت نکنیم»17، این را از این عبارت مجمع نگرفته اند. بلکه از عبارت تبیان گرفته اند. به خاطر این که طبرسی در مجمع فرمودند «کرهوا تجرید القرائه»، اما شیخ در تبیان برای این یک تتمه قرار دادند. شیخ فرمودند:
غير انهم اجمعوا على جواز القراءة بما يتداوله الفراء وأن الانسان مخير باي قراءة شاء قرا، وكرهوا تجويد قراءة بعينها بل اجازوا القراءة بالمجاز الذي يجوز بين القراء ولم يبلغوا بذلك حد التحريم والحظر18
«... وكرهوا تجويد قراءة بعينها بل اجازوا القراءة بالمجاز»؛ یعنی امامیه هر قرائتی را اجازه نمی دهند.
«بل اجازوا القراءة بالمجاز الذي يجوز بين القراء»؛ همه جایی نیست. لذا قبلا عرض کردم یک بحث مفصل در کتب فقهی هست که اگر مهریه کرد، واجب است قرائت جایز باشد؛ «لقنها الجایز»19. یعنی فقهای شیعه الجایز من القرائات دارند، نه هر قرائتی. این جا هم می گویند «اجازوا القرائة بالمجاز الذی یجوز بین القراء». بعدش مهم است؛ به گمانم شیخ بهائی به این جا استشهاد کرده اند. چون برای حرف ایشان هیچ مستندی پیدا نکردیم. شیخ اضافه کرده اند: «ولم يبلغوا بذلك حد التحريم والحظر»؛ امامیه تجرید قرائات و اقتصار بر یک قرائت را کراهت داشتند اما «لم یبلغوا حد الحظر». این ذهن را سراغ این می برد که نزد امامیه اقتصار بر یک قرائت واحده حرام نیست، به حرام نرسیده ولی «کرهوا». شیخ بهائی که این را دیدند، گفتند پس نزد امامیه سنت است که تغییر بدهید. چیزی که حرام نشده، سنت می شود. و الا حرام بود. حالا که «لم یبلغوا» سنت این است که تغییر بدهید. ولذا دیدید آسید محمد کاظم یزدی هم در حاشیه گفتند «فیه تامل». آسید محمد کاظمی که در عروه می گویند می توانند بر نهج عربی میتوانند بخوانند.
بنابراین آن چیزی که بسیار مهم است، این شد که حتما باید برای دم و دستگاه طرق یک کاری انجام بدهیم. از امروز می توانید قصد قربت کنید و شجره طرق را در زمان شیخ طوسی به دست بیاورید. برای چه؟ برای این که شما یک کار حوزوی بکنید و بگویید بازتاب قرائات جایز عند الامامیه، عشر نیست، بلکه بیش از عشر است. برای این که شما این را از نظر فقهی نشان بدهید، می گویید تبیان و مجمع در دست ما است، تصریح کرده اند که اجماع کرده اند به «بالمجاز الذی یجوز بین القراء»، مرحوم طبرسی هم یازده نفر را به عنوان مشهورین می گویند، پس ما سامان می دهیم و تفکیک می کنیم.
این را هم عرض کنم؛ من جستجو کردم، فقط هشت مورد در تبیان هست. هشت مورد من پیدا کردم که شیخ می گوید این قرائت شده ولی «لایقراء بها». اگر شما هم بگردید شاید پانزده-بیست مورد باشد. یعنی شیخ همین «بالمجاز» را تصریح می کنند. نسبت هم می دهند و می گویند فلانی این جور قرائت کرده اما می گویند «لایقراء بها»، یعنی لایجوز.
شاگرد: چون تداول نداشته؟
استاد: چون تداول نداشته و مجاز نبوده است. این ها خیلی مهم است. یعنی دم و دستگاه فقه شیعه و بزرگان امامیه این قدر منضبط بوده است!
هر کسی نذر طلبگی بکند خوب است؛ هفته ای یک بار با دقت ابتدا به ساکن مقدمه مجمع را بخواند. از بس که در این مقدمه چیز هست! سبحان الله! فرمودند وقتی شصت سال از عمر من گذشته بود شروع کردم به نوشتن مجمع. با شصت سال اندوخته علمی یک مقدمه ای به این صورت می نویسند که این قدر پر بار است.
والحمد لله رب العالمین
1 العنکبوت49
2 همان 51
3 الرعد31
4 النشر فى القراءات العشر نویسنده : ابن الجزري جلد : 1 صفحه : 26
5 همان 26
6 همان
7 القارعه 4
8 الفرقان 7
9 المقاصد العلية في شرح الرسالة الألفية، ص: 245
11 مناهل العرفان في علوم القرآن (1/ 439)
12 مجمع البيان في تفسير القرآن - ط مؤسسة الأعلمي للمطبوعات نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 36
13 جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج31، ص: 30
14 الممتحنه 11
15 المحتسب في تبيين وجوه شواذ القراءات والإيضاح عنها نویسنده : ابن جني جلد : 2 صفحه : 320
16 مجمع البيان في تفسير القرآن - ط مؤسسة الأعلمي للمطبوعات نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 38
17 جامع عباسی، ص 137؛ «بلكه سنّت است كه در قرآن خواندن التزام يك قراءت نكند».
18 التبيان في تفسير القرآن نویسنده : الشيخ الطوسي جلد : 1 صفحه : 7
19 المبسوط في فقه الإمامية؛ ج4، ص:273
تعدد قرائات؛ جلسه 106 20/9/1403
بسم الله الرحمن الرحیم
در فرمایش صاحب مفتاح الکرامه در مقام رابع، سراغ اهمیت رسم المصحف رفتیم؛ در اینکه نشان بدهد تواتر الی ارباب قرائات نیست. مقام رابع این بود؛ گفتیم رسم المصحف این را بهوضوح روشن میکند. مسأله بعدی تعاضد رسم و قرائات بود. اساس قرآن کریم بین مسلمین به تلاوت است، به اقراء است، به سماع است، ولی رسم المصحف هم نقش بسیار مهمی دارد. در میان مسلمین بهعنوان کتاب الله، با هم میمانند. هم «بَلۡ هُوَ ءَايَٰتُۢ بَيِّنَٰت فِي صُدُورِ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ»1 است و هم «أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِم»2 است. این جور نیست که آن را بدهند و بگویند بروید بخوانید. تلاوت میشد، اقراء میشد. اقراء با رسمی که به امر حضرت مکتوب میشد، ظهور قرآن کریم در عالم ناسوت در این مصحف شریف شده است که در دسترس همه هست.
حاج آقا مکرر میفرمودند: معجزه حضرت موسی عصا بود. بعد فرمودند پیامبر ما از حضرت موسی بالاتر هستند، معجزه ایشان قرآن کریم است. این قرآن در دسترس همه هست. آن را هدیه میکند و در جیبش میگذارد. یک چیز کمی نیست. معجزه بالاتری از عصای حضرت موسی را در جیبش میگذارد. معمولاً هم که این را میگفتند، فوری این آیه را میخواندند؛ «وَلَوۡ أَنَّ قُرۡءَانا سُيِّرَتۡ بِهِ ٱلۡجِبَالُ أَوۡ قُطِّعَتۡ بِهِ ٱلۡأَرۡضُ أَوۡ كُلِّمَ بِهِ ٱلۡمَوۡتَىٰ»3. یعنی خصوصیت قرآن به این صورت است. بنابراین این مصحف شریف به این صورت است؛ ظهور آن گوهر ملکوتی است.
از باب تعاضد رسم و قرائات در جلسه قبل، سؤالی را مطرح کردیم. سؤال مهمی است. با بحثهایی هم که از حیث اصطلاحات زبانی و چیزهایی که امروزه باب شده، خواستیم کار تطبیقی کنیم و از فوائد اصطلاحاتی که روی آنها کار شده استفاده کنیم، لذا من یک سؤالی را مطرح کردم. آن سؤال این بود: ابن جزری در مقدمه النشر گفت:
ولا زلت أستشكل هذا الحديث وأفكر فيه وأمعن النظر من نيف وثلاثين سنة حتى فتح الله على بما يمكن أن يكون صوابا إن شاء الله وذلك أنى تتبعت القراءات صحيحها وشاذها وضعيفها ومنكرها فاذا هو يرجع اختلافها إلى سبعة أوجه من الاختلاف لا يخرج عنها وذلك إما فى الحركات بلا تغير فى المعنى والصورة 4
«ولا زلت أستشكل هذا الحديث وأفكر فيه وأمعن النظر من نيف وثلاثين سنة»؛ سی سال و خرده ای در این حدیث شریف فکر میکردم. «حتى فتح الله على بما يمكن أن يكون صوابا إن شاء الله». خب این چه چیزی بود؟ گفت اوجه اختلاف -نه خود اختلاف مالک و ملک- و انواع اختلاف هفت تا است.
«فاذا هو يرجع اختلافها إلى سبعة أوجه من الاختلاف لا يخرج عنها وذلك إما فى الحركات بلا تغير فى المعنى والصورة»؛ صورت یعنی چه؟
شاگرد: یعنی شکل.
استاد: شکل به چه معنا است؟
شاگرد: یعنی رسم الخط.
استاد: رسم الخط. ببینید ایشان که می خواهد سبعة احرف را معنا کند، سراغ رسم می رود. «نزل القرآن علی سبعة احرف» را که ایشان معنا می کند، یعنی رسم را نگاه کن و ببین تغیر پیدا می کند یا نه. اما آیا نزول قرآن این است؟! یعنی رسم و تلاوت را متعاضد گرفته و این را جلو می برد. اما آیا این الزامی است یا نه؟
شاگرد: برای خود مسموع هم می توانیم صورتی را در نظر بگیریم.
استاد: مسموع تغییر می کند؛ شما اگر بگویید «عضُد» یا «عَضد»، مسموع تغییر می کند. نمی توان گفت صورتش یکی است. اصلا اختلاف قرائات در جایی که صورت محفوظ می ماند لابد منه است. مسموع دو تا است؛ «بُخُل» و «بُخل» دو مسموع است یا یکی است؟ دو تا مسموع است. و لذا ایشان که می گوید صورت باقی بماند، چاره ای ندارد که بگوید یعنی صورت مکتوب و صورت رسم.
ایشان در ادامه می گوید بعدا دیدم ابوالفضل رازی هم گفته است. بعد می گوید دیدم ابن قتیبه هم گفته است. حرف ابن قتیبه و حرف ایشان در یک وزان است. ابن قتیبه چه گفته؟
ثم وقفت على كلام ابن قتيبة وقد حاول ما حاولنا بنحو آخر فقال وقد تدبرت وجوه الاختلاف فى القراءات فوجدتها سبعة ( الأول ) فى الإعراب بما لا يزيل صورتها فى الخط …5
این حرف ابن قتیبه را مرحوم شیخ الطائفه و مرحوم طبرسی در مقدمه تبیان و مجمع فرمودهاند. فرمودند هفت اختلاف قرائت هست که خط محفوظ باشد؛ «بلا تغیر فی الکتابه».
خب ابن جزری بین مطالب گفت:
ثم رأيت الإمام الكبير أبا الفضل الرازى حاول ما ذكرته فقال إن الكلام لا يخرج اختلافه عن سبعة أوجه ( الأول ) اختلاف الأسماء من الأفراد والتثنية والجمع والتذكير والتأنيث والمبالغة وغيرها ( الثانى ) اختلاف تصريف الأفعال وما يسند إليه من نحو الماضى والمضارع والأمر والإسناد إلى المذكر والمؤنث والمتكلم والمخاطب والفاعل والمفعول به ( الثالث ) وجوه الإعراب ( الرابع ) الزيادة والنقص ( الخامس ) التقديم والتأخير ( السادس ) القلب والإبدال فى كلمة بأخرى وفى حرف بآخر (السابع ) اختلاف اللغات من فتح وإمالة وترقيق وتفخيم وتحقيق وتسهيل وإدغام وإظهار ونحو ذلك6
«ثم رأيت الإمام الكبير أبا الفضل الرازى»؛ معاصر شیخ الطائفه است که در فن اقراء بسیار مهم بوده است.
«حاول ما ذكرته»؛ او هم تلاش کرده همینی را که من گفتم بیان کند.
«فقال…»؛ کسانی که با زبان شناسی انس دارند، نگاه کنند. ایشان میگوید ابوالفضل رازی چه گفته؟ گفته:
«إن الكلام لا يخرج اختلافه عن سبعة أوجه»؛ اختلاف کلام از هفت وجه بیرون نیست. «الأول اختلاف الأسماء من الأفراد والتثنية والجمع والتذكير والتأنيث والمبالغة وغيرها».
«الثانى اختلاف تصريف الأفعال وما يسند إليه من نحو الماضى والمضارع والأمر والإسناد إلى المذكر والمؤنث والمتكلم والمخاطب والفاعل والمفعول به. الثالث. وجوه الإعراب ( الرابع ) الزيادة والنقص ( الخامس ) التقديم والتأخير ( السادس ) القلب والإبدال فى كلمة»؛ کدام یک از اینها بهصورت و رسمالخط مربوط بود؟ هیچکدام. یعنی اساساً حرف ابوالفضل رازی در یک وادی دیگری است. امروزه وقتی می خواهید اسم آن را ببرید، او داشت به ساختار زبان اشاره می کرد. ایشان دارد انواع مختلف محور جانشینی را بیان می کند. در همه آن ها هم با صوت سر و کار دارد. ولو حرف او به رسم هم مربوط می شود اما لبّ مقصود او کاری به رسم ندارد. بلکه با صرف و نحو کار دارد؛ از حیثی که لفظ دارد کارش را انجام می دهد. قوام حرف ابوالفضل رازی اصلا به رسم نیست.
خب آن چه که ابن قتیبه و ابن جزری انجام داد، مباشرتا با کاری که زبان شناسان جدید انجام می دهند...؛ دوسوسور گفت نقطه شروع زبان شناسی این است که رابطه بین لفظ را از نقش بیرون کنیم. واج همین بود. قید واج همین بود که کتابت نبود. فقط صوت بود. ولذا می گوییم در فارسی «ت» و «ط» یک واج است. بگوییم «تیر» و «طیر» یک واج است؟! بله. در فارسی ما دو «ت» نداریم. «س» و «ص» و «ث» جدا نداریم. چرا؟ چون سر و کارمان با صوت و تولید صوت است. در فارسی سه-چهار نقش دارد اما تولیدش یک واج است. قبلا این ها را عرض کردیم.
بنابراین مطالبی که فرمودند را می گذاریم تا بعدا برسیم. آن چه که من در ادامه عرض کردم، این بود؛ این مطلب مهمی است. این هفت موردی که این آقایان فرمودند -خودش هم اشاره کرد- اصول القرائة کجا قرار می گیرد؟ یک بار گفت بیرون است، یک بار گفت ابن قتیبه مثل غیرش بی خودی صرف نظر کرده است، یک بار گفت اگر بخواهیم داخل کنیم در قسم اول داخل می شود که ایرادش را عرض کردم. این که گفت به نوع اول بر می گردد دقیق نبود. از حیث زبان نمی شود این ها به آن برگردند.
ولی آن چه که می خواهم الان عرض کنم و اهمیت دارد، این است: اصول القرائات محل تبلور محوریت تلاوت و اداء و اقراء است. چرا؟ چون در فرش الحروف، در بسیاری از مواضع قرائات و حتی بخشی از اصول، تعاضد رسم و قرائات هست. یعنی هم به رسم المصحف نگاه می کنید و هم به اقراء مقری. اما در بدنه غالب اصول القرائات رسم هیچ کمکی به شما نمی کند.
شاگرد: منظور شما از فرش الحروف چیست؟ منظورتان همان پایه نوشتاری است؟
استاد: نه، آن پایه نوشتاری مختلف است. به پایه نوشتاری رسم می گوییم. به نشانه های سر و بر و اعراب و تنوین و مد، ضبط المحصف می گوییم. یکی هم نقط المصحف است. الان هم یکی اصول القرائات داریم؛ اصول یعنی کلی آن را یاد می گیرید و در همه موارد آیات شریفه اجراء می کنید. فرش یعنی متفرق است، باید جدا جدا آن ها را یاد بگیرید. «كَٱلۡفَرَاشِ ٱلۡمَبۡثُوثِ»7؛ پروانههای پراکنده. فرش به معنای «ابتثاث» و متفرق بودن است. فرش الحروف، یعنی قرائاتی که متفرق است و باید دانه دانه بلد باشید. نمی توانید کلی یاد بگیرید و بگویید بقیه اش هم طبق همان است. چه دستگاهی هم دارد! عرض کردم تک تک این ها اصطلاح است.
این مصحف شریف را چند بار آوردم؛ بحمدالله حدود دو-سه سال است که چاپ شده است. خیلی هم برای آن زحمت کشیدهاند. قرائات عشر را دارند؛ ده قرائت از طریق الشاطبیه و الدره و طیبة النشر. در شروع سوره مبارکه فرقان هست؛ کسی که این مصحف را بخواند و در فضای طلبگی قرائات و ... باشد، فوائد خوبی نصیبش می شود. در صفحه سیصد و شصت از مصحف عثمان طه است. در این قرآن بود، برای خود من جالب بود. آیه این است: «وَقَالُواْ مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِ يَأۡكُلُ ٱلطَّعَامَ وَيَمۡشِي فِي ٱلۡأَسۡوَاقِ»8، خب رسم المصحف در این جا چگونه است؟ «وَقَالُواْ مَالِ هَذا...»؛ لام را منفصل نوشته است. «لهذا» متصل نیست. بلکه جدا نوشته است. مواضعی هست که منفصل نیست و چند جا هم هست که متصل است.
شاگرد: این که فرمودید منفصل است، برای همین متداول است؟
استاد: در آیه جدا است.
شاگرد: نه.
استاد: شاید به خاطر مصحف هایی است که خط املائی می نویسند.
چیزی که دیدم جالب است، این است: دیدم کنارش نوشته «وقف ابوعمرو و الکسائی بخُلفه علی الالف، دون اللام، فیقرئان هکذا «ما». و الکسائی بوجهه الثانی کباقی القراء الذین یقفون علی اللام». شما ببینید این جمله کوتاه را وقتی نمی دانیم، هیچی، ولی یک دنیا مطالب، پشت صحنه این عبارت است. همه آن ها هم اصطلاح است. «مالِ» یکی از مباحثی است که در النشر بحث مفصلی دارد. «الوقف علی المفصول بالرسم» یک باب مفصل و ممتعی است. یعنی آن چه که در آیات شریفه جدا نوشته شده -یکی هم ال یاسین- است، آیا می توانیم وقف کنیم و بگوییم «سلام علی ال، یاسین». یک نفس بکشد و بعد بگوید «یاسین». میگوییم کسی که «ال یاسین» خوانده نمیتواند، ولو در رسم منفصل است. اما در «آل یاسین» می تواند وقف کند. «سلامٌ علی آل، یس». در «ما ل هذا الرسول» چه؟ می گوید قرائت مختاری که از ابوعمرو و کسائی نقل شده، وقتی وقف کردند است. شما وقتی از صدر اول تا الان بین شیعه و سنی کتاب ها را بررسی کنید، کتاب هایی که از علوم قرآنی است -سیوطی در مقدمه الاتقان بیست و پنج علوم القرآن را گفت- یکی از علوم قرآنی وقف و ابتدا است. کجا جایز است توقف کنی و کجا جایز نیست. وقف کامل و تام و ناقص. وقف غیر جایز و ... . برای خودش یک علم مفصلی است. این جا یکی از مواردش است.
خب رسم المصحف این وقف را به شما ارجاع می دهد یا نمی دهد؟ می بینیم بخشی از آن را ارجاع می دهد. الان می بینیم منفصل نوشته شده است. اما این که وقتی وقف می کنید، باید چه کار کنید را باید به اداء مراجعه کنید. خب چه شد؟ یک علم مهمی بین قراء هست؛ همین علم وقف است. اما ما خبر نداریم. کتاب هایش را هم نمی دانیم. وقتی به دنبالش می رویم می بینیم عجب! چه زحماتی کشیده اند! کلمه به کلمه را ذکر کرده اند. وقف بر هر کلمه ای جایز هست یا نیست؟ به چه نحوی است؟ بیان کرده اند. در کتاب ها هم آمده است؛ اصولش و فرشش. می خواهم اهمیت کار را عرض کنم. این، پشتوانه اسلامی و مردمی و تدین مسلمین را دارد.
این را جلوتر عرض کردم؛ نکات خوبی است. همیشه یادتان باشد. قراء سبعه، پشتوانه حکومتی اسلامی را دارند. ابن مجاهد از خلفاء بنی العباس و دربار خلافت استفاده کرد؛ توسط ابن مقله که وزیر بود، السبعه فی القرائات را نوشت، خلاء معنای «سبعة احرف»ای که اهل فن صد سال در مورد آن متحیر بودند را پر کرد. چون از سال حدود دویست دیگر تلاوت به معنا رفته بود. شرائطی که زمینه صدور روایت «کذبوا اعداء الله» بود، تمام شده بود. وقتی طبری به این جا می رسد می گوید بقیه اش نیست. قبلا این ها را عرض کردم. اگر می بینید هر کدام برایتان ابهام دارد حتما مراجعه کنید. چون مطالب مهمی است.
خب اگر السبعه حکومتی شد، قرائات عشر کجا رفت؟ عشر بین مسلمانان بود. مدام به ابن مجاهد هم اعتراض کردند. اهل تخصص به او اعتراض کردند؛ داد و فریاد که چرا سبع را آورده ای؟! عشر که بین مسلمانان بود. یک مناظره ای بود؛ اساتیدی بودند؛ می گفتند این عشر در زمان حافظ نبود، ابن جزری این عشر را درآورد! پناه بر خدا! این همه کتاب هایی که به اسم می گوید «فی القرائات العشر» چیست؟! خود النشر از آن ها اسم می برد! حال بگوییم قرائات عشر نبود؟! برعکس قرائات عشر بین مسلمین پشتوانه مردمی داشت. یعنی بدنه مسلمین، قرائات عشر را نگه می داشتند. ولذا وقتی ابن جزری از سبکی استفتاء کرد، سبکی گفت ضروری دین است. سبکی کسی نبود که از ابن جزری متاثر بشود، مفتی بزرگ آن زمان بود و سنش هم بیشتر بود.
مرحوم شهید اول چه فرمودند؟! از مثل شهید اول که «امامٌ فی القرائه» هستند، شوخی نیست. فرمودند «لثبوت تواتر العشر»9. این ثبوتی که شهید فرمودند، ببینید چقدر مطلب در دلش هست. ما باید به دنبالش برویم. هر چه هم جلوتر بروید، اطلاعات شما گسترده تر می شود. این قدر تفاوت هست. من که سفارش می کردم که من وارد اشکالات نشده ام، به خاطر این بود که اطلاعات ما در واضح ترین چیزها کامل نیست. اول سراغ چیزهایی برویم که الان وقتش نرسیده! بعدا وقتی این ها را فهمیدیم آن ها به راحتی حل می شود. قرائات این سابقه را داشته و قرائات عشر مفصل بوده است.
وقف و ابتداء یک علم مفصلی است. عبارت را ببینید: «و الکسائی بوجهه الثانی». الان کلمه «وجه» باز اصطلاح است. همین جوری وجه لغوی نیست. در علم قرائت، کلمه «وجه» اصطلاح دارد. «بوجهه الثانی یقفون علی اللام»، چه جور وقفی؟ وقفی که ابن جزری توضیحش را می دهد؛ اگر روی «ما ل» وقف کردند، باید برگردند و ... .
چند روز دیدم که در این شبکه ها بین افراد این نرم افزار دست به دست شد. دیگران هم به من گفتند. البته من هنوز ندیده ام که چیست. ولی یک نرم افزار اندروید است که مربوط به «القرائات العشر» است. یعنی نرم افزاری است که قرائات عشر را در موبایل اجراء می کند.
شاگرد: در گوشی خوانده نمی شود.
استاد: بله، باید فایل را از سرورهایی بگیرد، اگر آن سایت ها مسدود باشد نمی تواند.
ببینید این مصحف شریف که سه سال پیش در ایران چاپ شده، هم زمان با این مصحف، یک گروه مفصلی در کویت مشغول بودند. ایشان یک نفره بوده؛ البته گروهی هم کمکشان کرده اند. اما لجنه آن ها مفصل تر است. اسمش هم «مصحف دولة الکویت للقرائات العشر» است. خب اگر یادتان باشد، پنج-شش سال پیش در این مباحثه فایل هایی که قرائات عشر در آن بود را آوردیم. یک پی دی اف بود که قرائات عشر را داشت. اما زحمات آن ها در این مصحف دولة الکویت کامل تر شده است. یعنی شما در یک صفحه مصحف شریف دو جدول دارید، بخش شواهد دارید، بخش فرش الحروف دارید. یعنی خیلی منظم، مثل مصحفی که در ایران چاپ شده، آن ها را آورده اند. پی دی اف آن هست.
شاگرد:... .
استاد: من نرم افزار را عرض نمی کنم. «مصحف دولة الکویت للقرائات العشر» است. مقدمه آن را هم در پایان مصحف آورده است. چون می دانید در مصاحف احتراما للمحصف، مقدمه را اول نمی آورند، در آخر مصحف می آورند. در آخر همین مصحف هم توضیحات نسبتا مفصلی برای کارشان داده اند.
منظور من این بود: با این که ابن مجاهد سبع را جا انداخت؛ شاطبی و تیسیر هم پشت آن آمدند و مفصل کار کردند، اما بین بدنه مسلمین و متخصصین و اساتید اقراء، جا نگرفت که نگرفت. همین طور آمد و آمد، تا بالاترین حد نهائی خودش که کار ابن جزری بود. النشر فی القرائات العشر را نوشت؛ طیبة النشر هم آن ها را به شعر در آورد و کار را تمام کرد. البته قبلا گفتم که صنعت چاپ نگذاشت؛ چون صنعت چاپ تنها می توانست یک قرائت را چاپ کند. الان در زمان ما که این نرم افزارها آمده دوباره برگشته است. الان مرتب مدام اضافه می شود. یعنی امکانات چاپ فراتر رفته و آن چیزی که بین بدنه مسلمین بود -قرائات عشر- مرتب نرم افزارهایش می آید. در ایران چاپ شده، در کویت چاپ شده است. چرا؟ به خاطر این که هر کسی ببیند این قرائات عشر چیست، می بیند دارد بر اطلاعات مستند میدانی او اضافه می شود. مثلا شما یک مطلب می خوانید که می گوید قرائت متواتر مسلمین جیلا بعد الجیل الی رسول الله قرائت حفص از عاصم بوده و خلاص! خب این هم یک حرف است. اما وقتی به دنبالش می روید، هر روز شواهدی علیه آن می بینید. یعنی بعد از یک مدت برای شما واضح می شود که این چه حرفی است؟! ببینید چقدر تفاوت است! لذا زرقانی گفت10 من هم نسبت به ده تا خیلی مطمئن نبودم، «لمّا اتسع افق اطلاعی» دیدم عشر متواتر است. مثل شهید اولی می خواهد که بگوید «لثبوت تواتر العشر». این یعنی پشتوانه داشتن. یعنی هر چه به دنبالش می روید می بینید همه این ها دست به دست هم داده اند.
الان نیاز هست نکات مهمی را تذکر بدهم. دیدم پیشنهاد خیلی خوبی است. صحبتش هم شده است. یک کار حوزوی شیعی است. بازتاب قرائات عشری که ادعای ما این است که مردمی است، قبل از ابن جزری و شهید چگونه است. خود این یک پروژه است. برای این که کار خودمان را بکنیم، می گوییم بازتاب قرائات عشر در تبیان و مجمع چگونه است. دو تفسیر جا افتاده لاریب فیه در بین شیعه، تبیان و مجمع است. الحمد لله رب العالمین در مشهد مجمع را شروع کرده اند. نمی دانم سمینار آن چه زمانی شروع می شود. فعلا مقدماتش را شروع کرده اند. تابستان پارسال افتتاحش کردند. خب روی این کتاب مبارک دارد تحقیقات مفصل می شود. یکی از چیزهایی که باید روی آن کار شود، بازتاب قرائات عشر در مجمع است. سال ها قبل از ابن جزری است. چرا میگوییم قرائات عشر نبود؟! ببینید مرحوم طبرسی چه کار کرده اند.
من مقدمهای را تذکر میدهم. در مقدمه مجمع هست. مرحوم طبرسی وقتی مقدمه تفسیرشان را شروع می کنند، فن ثانی دارند؛ «الفن الثاني: في ذكر أسامي القراء المشهورين في الأمصار، ورواتهم»11. اگر ما برگردیم و هر هفته روی این مقدمه مجمع کار کنیم، جدا دارد. چون هر باری که مرور می کنیم نکاتی به دست می آید که در تصمیم گیری های بحث و فهم آن مهم است. الان ببینید اسامی قراء مشهور در امصار را ذکر می کنند. این مشهورین چندتا هستند؟ یعنی ایشان قراء را نمی شناسند؟! از کار ابن مجاهد خبر ندارند؟! ایشان که بعد از ابن مجاهد هستند! قراء مشهور را می خواهند بگویند؛ خب از این قراء مشهور چه کاری بر می آید؟ نگاه کنید. قراء مشهور را شروع به نام بردن می کنند. از مدینة النبی شروع می کنند که محل اصل کار اقراء بوده است. بعد هم مکه و حرمین است. بعد سراغ کوفه، سپس بصره و بعد سراغ شام می آیند. ایشان چند قاری مشهور را می گویند؟ یازده قاری را می گویند. یعنی هفت قاری معلوم هستند؛ از قراء سبعه هستند. وقتی ابوجعفر که از قراء عشر است را می گویند، می گویند «لیس من السبعه». وقتی خلف را از کوفه می گویند، می گویند «لیس من السبعه». وقتی به بصره می آیند، ابوعمرو بصری از قراء سبعه است، یعقوب را هم ذکر می کنند. خیلی ها به ابن مجاهد اعتراض کردند که چرا یعقوب را برداشتی و جای او کسائی را گذاشتی! او اولی بود. خود اهل فن خیلی به ابن جزری ایراد گرفته اند. به یعقوب که می رسند، کنار او، ابوحاتم سجستانی را هم می آورند و می گویند این ها از قراء مشهور بصره هستند و «لیسا من السبعه». یعنی مرحوم طبرسی در مجمع البیان قراء مشهور را یازده تا ذکر میکنند.
خب این برای اول کار بود. اولا قراء مشهور امصار را ذکر میکنند. این ها نماینده امصار هستند. در جیبشان دست نکردهاند چیزی در بیاورند، بعد هم یازده تا هستند. یعنی ما کاری با ابن مجاهد نداریم. ما با امصار کار داریم. با بدنه مسلمین و با قرائات مشهوره بین مسلمانان کار داریم که از عشر بیشتر است. این که می گوییم از عشر بیشتر است، به یاد چه چیزی می افتید؟! به یاد کتاب النکاح جواهر12 میافتیم. از مسالک شهید نقل فرمودند. فرمودند «کما حقق فی محله» که قرائات متواتره حتی منحصر در عشر هم نیست. این خیلی مهم بود. یعنی چرا باز می گویید «عشر»؟! لذا ایشان یازده نفر را در قراء مشهور ذکر می کنند. خب حالا این مشهور چه فایده ای دارد؟ فایده تفسیری، فقهی، فایده سر و پا حوزوی است.
خیلی جالب است؛ نمی دانم کتب قرائتی که مرحوم طبرسی در این جا ارجاع می دهند، چه کتبی هستند. کسانی در سمینار مجمع کار می کنند، باید به دنبالش بروند. چه کتب قرائتی در دست ایشان بوده که وقتی ایشان به قرائات می رسند به دنبال تیسیر نمیروند تا بگویند برای هر قاری دو راوی هست. النشر، عشر کبری است، اما باز می گوید برای هر قاری دو راوی ذکر می کنم و خلاص! بعد شروع می کنند و برای نافع می گویند: «له ثلاث روایات». ورش و قالون را می گویند و اسماعیل بن جعفر را اضافه می کنند. ایشان در سندها از مقرین بزرگ است. وقتی شما کتاب مجمع را نگاه می کنید، از این جا به تبیان پل بزنید. متاسفانه این دیگر برای مرحوم شیخ فرصت نشد. ولی به گمانم برای ایشان از بس واضح بوده و در آن زمان رایج بوده، مرحوم شیخ طریق هایی که در آن زمان واضح بوده و الان باید برای آن ها دست و پا بزنیم، به تفصیل می آورند. یعنی شما که این طریق ها را می دانید و تبیان را به راحتی می خوانید، اگر این طریق ها را ندانید سرگردان می شوید. می گویید شیخ چه قرائتی آورده است؟! و حال این که شیخ قرائت مشهوره را می آورد، ما طریق ها را بلد نیستیم. اسم آن ها را در تبیان بالدقه می برند. این ها خیلی مهم است.
خب مرحوم طبرسی این کار را برای ما آماده کرده اند. فرمودند نافع سه راوی دارد. حفص را که الان ما می گوییم از عاصم است و تمام، ببینید کلام مرحوم طبرسی چقدر قیمت دارد! وقتی به حفص می رسند، می فرمایند: «ولحفص أربع روايات: رواية أبي شعيب القواس، وهبيرة التمار، وعبيد بن الصباح، وعمرو بن الصباح». یعنی خود حفص در مجمع البیان چهار راوی دارد. اسم هایشان هم معلوم است. بعدا هم که می آیید، می دانید چه کسانی هستند.
شاگرد: منظورشان طریق است.
استاد: بله، الان طریق می گویند. اما در آن زمان کلمه روایت را هم به کار می بردند.
شاگرد2: این تفکیک برای زمان های بعدی است.
استاد: مانعی ندارد. در برخی از کتاب ها به جای هم به کار می روند، چون مقصود معلوم است و اشتباه نمی شود.
خب این جا را نگاه کنید. وقتی به قرائت اهل مکه می رسند؛ در مورد ابن کثیر می فرمایند: «وله ثلاث روايات: رواية البزي، ورواية ابن فليح،ورواية أبي الحسين القواس». وقتی در مورد حفص بیان می کنند، می فرمایند: «و لحفص أربع روايات: رواية أبي شعيب القواس...». بعدا وقتی می بینید القواس می آید، نمی دانیم کدام است. ولی اگر ابتدای مجمع را بدانید برایمان واضح است، چه کسی است. اگر صحبت سر ابن کثیر و قرائت اهل مکه است، ابی الحسن القواس است. البته در نسخه مجمع «ابی الحسین» نوشته شده، در حالی که «ابی الحسن القواس» است.
جالب این است که در تبیان کاری با ابو الحسن القواس ندارند، چون مرحوم شیخ در تبیان از طریق ابن مجاهد، استادش قنبل، از ابی الحسن القواس نقل می کند. یعنی اگر در تبیان قنبل را بزنید، مفصل از او نقل کرده اند. چرا؟ چون ابن مجاهد در السبعه میگوید از استادم و شیخم قنبل در مکه نقل می کنم. به مکه رفته بود. اما قنبل یک مرتبه در مجمع نمیآید. یعنی آدم تعجب میکند و می گوید مجمع به این طول و تفصیلی که هست و این همه قرائات را دارد، راوی ابن کثیر نیست؟! الان اگر در شاطبیه ببینید، راوی از ابن کثیر دو تا هستند؛ بزی و قنبل. در همه کتاب ها پر است. اما در مجمع البیان، از اول تا آخرش اسم راوی ابن کثیر در چهارده راوی یک بار نیامده؟! ایشان چه کار کرده اند؟ فرموده اند: «وله ثلاث روايات: رواية البزي»؛ که معروف است. «و رواية ابن فليح»؛ که در معارف نیست. قنبل که جزء معاریف هست و در تیسیر هست، ایشان به جای او، ابو الحسن القواس را گذاشتهاند که استاد قنبل است. وقتی شما اینها را نگاه می کنید، وقتی طرق در ذهنتان باز شد، وقتی این قرائات را میبینید مقدمه تبیان برای شما جلوه می کند. شیخ در مقدمه تبیان چه فرمودند؟ فرمودند اصحاب ما می دیدند در طایفه امامیه از اول تا به حال به علم قرائات اهتمام داشتیم اما یک کتاب جامعی که قرائات را به صورت تفصیلی بیاورد نداشتیم. جلوتر وقتی گفتم مجمع این مقدمه را تحریر کرده، این را گفتم که شیخ طایفه می فرماید یکی از ارکان مهم کتاب من اهتمام به قرائات است که امامیه داشتند. وقتی این را فرمودند در این جا می فهمیم که در مجمع و تبیان چقدر بسط طرق و روایات هست.
اتفاقا یک فایل خوبی پیدا کردم؛ «اسناد القرائات العشر»؛ به صورت جدول در آورده است. خیلی روشن است. فوری می فهمید تا ایشان می گویند «ابی الحسن القواس»، در طریق ابن کثیر است. اما «ابوشعیب القواس» در طریق عاصم است. ابوشعیب القواس از حفص، حفص از عاصم.
شاگرد: این جدول را در فدکیه گذاشته اید؟
استاد: بخشی از آن آمده است.
می خواهم عرض کنم وقتی آدم به دنبالش می رود، می بیند همه این ها منضبط است. اسم های مبهمی نیست که کسی خبر نداشته باشد. بی خود نیست که دانی در بیست جلد، طبقات القراء نوشته است؛ در زمان خود شیخ الطائفه. یعنی شیخ الطائفه این ها را می دانستند. لذا در تبیان با یک اشاره رد می شوند. «عاصم الّا قواس»؛ می دانیم یعنی حفص که از عاصم آورده، همه طرق حفص آن را گفته اند، فقط قواس از طریق حفص این را گفته است. این ها خیلی روشن است. اما اگر اینها را ندانیم سرگردان می شویم، بعدا هم به خیالمان می آید که هیچ فضایی نیست.
شاگرد: همه این چهار نفری که فرمودید از حفص بود؟
استاد: بله، تازه بیشتر هم هست. طرق حفص شانزده تا است. فعلا می خواستم عظمت مجمع را بگویم که این مفسر بزرگ چطور این ها را بازتاب داده اند و کلیدی هم برای تبیان است. چون خود مرحوم شیخ در تبیان این ها را نگفته اند، این مقدمه عال العال مجمع کلید فهم تبیان است.
شاگرد2: چرا نیاورده اند؟
استاد: طبرسی تنها در یک جای مجمع از ابن مجاهد نقل کرده است. اصلا کاری با ابن مجاهد نداشته است. همین است که میگویم مهم است. یعنی ببینیم دم و دستگاه منابع قرائات طبرسی، مقری خودشان و کتبشان چه چیزهایی بوده که اصلا اعتنائی به ابن مجاهد ندارند. از این جا معلوم می شود اعتناء به نحو قرائات تبیان هم ندارند. برای خودشان یک دم و دستگاهی دارند. این کتاب شناسی مجمع می خواهد. من که عرض می کنم، فعلا طلبگی برای من مطرح شده است. پی جویی آن برای شما باشد.
شاگرد: از یکی از الحجه ها است که در مجمع زیاد نقل می کنند؟
استاد: نه، مثلا «وَإِن فَاتَكُمۡ شَيۡء مِّنۡ أَزۡوَٰجِكُمۡ إِلَى ٱلۡكُفَّارِ فَعَاقَبۡتُمۡ»13، قراء سبعه «فعاقبتم» دارند، قراء عشره هم «فعاقبتم» دارند، اما ابن جنی در المحتسب14 «فأعقبتم» و «فعقبتم» را هم آورده اند.
شاگرد: منبع مجمع در قرائات سبع، الحجه است و در قرائات عشر از محتسب می آورد. ولی برای سبع خیلی از عباراتشان عبارت ابو علی فارسی است.
استاد: نمی دانم از ابن خالویه آورده اند یا نه.
آن چه که الان می خواهم بگویم نکته مهمی است. این ها را برای این نکته خوانده ام. مرحوم طبرسی می فرمایند:
فإذ قد تبينت ذلك فاعلم أن الظاهر من مذهب الإمامية أنهم أجمعوا على جواز القراءة بما تتداوله القراء بينهم من القراءات، إلا أنهم اختاروا القراءة بما جاز بين القراء، وكرهوا تجريد قراءة مفردة15
«فإذ قد تبينت ذلك فاعلم»؛ حالا که این عبارات من را خوب تصور کردی، حالا بدان که:
«أن الظاهر من مذهب الإمامية أنهم أجمعوا على جواز القراءة بما تتداوله القراء بينهم من القراءات»؛ این حرف بسیار مهم است. یعنی من که «فی ذکر القراء المشهورین فی الامصار» گفتم، بعدا میخواهم بگویم در فضای قرائات، دو جور قرائت داریم؛ قرائتی که «تجوز القرائة بها» و قرائتی که «لایقراء بها». این چیز کمی است؟!
«إلا أنهم»؛ یعنی امامیه، «اختاروا القراءة بما جاز بين القراء»؛ پس معلوم می شود یک چیزی هم هست که بین قراء جایز نیست و یک چیزهایی جایز است. مشهور که این را گفتند می خواستند غیر مجاز را بگویند؟! یا مجاز و غیر مجاز را مخلوط کنند؟! یا این همه زحمت کشیده اند و یازده قرّاء مشهور را در این جا گفته اند، می خواستند مجاز را از غیر مجاز جدا کنند. بنابراین نزد طبرسی طریقی که به ابوحاتم سجستانی داریم، تجوز القرائة به، ولو فوق عشر است. یعنی همان حرف شهید ثانی در مسالک است. چرا؟ چون «جاز بین القراء» است. «جاز بین القراء» چیست؟ «تتداوله القراء». این ها هم مشهورین قراء هستند. پس این ها جایز هستند.
شاگرد: منظور از غیر مجازها، شواذ است؟
استاد: بله، خیلی جالب است. همین طور جلو برویم می بینید چقدر دقیق است.
«وكرهوا تجريد قراءة مفردة»؛ امامیه کراهت داشتند که یک قرائت را تعیین کنند. خب عبارت شیخ الطائفه مهم تر بود. به گمانم مرحوم شیخ بهائی رضوان الله تعالی علیه که در جامع بهائی فرمودند «سنت این است که بر یک قرائت مداومت نکنیم»16، این را از این عبارت مجمع نگرفته اند. بلکه از عبارت تبیان گرفته اند. به خاطر این که طبرسی در مجمع فرمودند «کرهوا تجرید القرائه»، اما شیخ در تبیان برای این یک تتمه قرار دادند. شیخ فرمودند:
غير انهم اجمعوا على جواز القراءة بما يتداوله الفراء وأن الانسان مخير باي قراءة شاء قرا، وكرهوا تجويد قراءة بعينها بل اجازوا القراءة بالمجاز الذي يجوز بين القراء ولم يبلغوا بذلك حد التحريم والحظر17
«... وكرهوا تجويد قراءة بعينها بل اجازوا القراءة بالمجاز»؛ یعنی امامیه هر قرائتی را اجازه نمی دهند.
«بل اجازوا القراءة بالمجاز الذي يجوز بين القراء»؛ همه جایی نیست. لذا قبلا عرض کردم یک بحث مفصل در کتب فقهی هست که اگر مهریه کرد، واجب است قرائت جایز باشد؛ «لقنها الجایز»18. یعنی فقهای شیعه الجایز من القرائات دارند، نه هر قرائتی. این جا هم می گویند «اجازوا القرائة بالمجاز الذی یجوز بین القراء». بعدش مهم است؛ به گمانم شیخ بهائی به این جا استشهاد کرده اند. چون برای حرف ایشان هیچ مستندی پیدا نکردیم. شیخ اضافه کرده اند: «ولم يبلغوا بذلك حد التحريم والحظر»؛ امامیه تجرید قرائات و اقتصار بر یک قرائت را کراهت داشتند اما «لم یبلغوا حد الحظر». این ذهن را سراغ این می برد که نزد امامیه اقتصار بر یک قرائت واحده حرام نیست، به حرام نرسیده ولی «کرهوا». شیخ بهائی که این را دیدند، گفتند پس نزد امامیه سنت است که تغییر بدهید. چیزی که حرام نشده، سنت می شود. و الا حرام بود. حالا که «لم یبلغوا» سنت این است که تغییر بدهید. ولذا دیدید آسید محمد کاظم یزدی هم در حاشیه گفتند «فیه تامل». آسید محمد کاظمی که در عروه می گویند می توانند بر نهج عربی میتوانند بخوانند.
بنابراین آن چیزی که بسیار مهم است، این شد که حتما باید برای دم و دستگاه طرق یک کاری انجام بدهیم. از امروز می توانید قصد قربت کنید و شجره طرق را در زمان شیخ طوسی به دست بیاورید. برای چه؟ برای این که شما یک کار حوزوی بکنید و بگویید بازتاب قرائات جایز عند الامامیه عشر نیست، بلکه بیش از عشر است. برای این که شما این را از نظر فقهی نشان بدهید، می گویید تبیان و مجمع در دست ما است، تصریح کرده اند که اجماع کرده اند به «بالمجاز الذی یجوز بین القراء»، مرحوم طبرسی هم یازده نفر را به عنوان مشهور می گویند، پس ما نشان می دهیم و تفکیک می کنیم.
این را هم عرض کنم؛ فقط هشت مورد در تبیان هست. هشت مورد من پیدا کردم که شیخ می گوید این قرائت شده ولی «لایقراء بها». اگر شما هم بگردید شاید پانزده-بیست مورد باشد. یعنی شیخ همین «بالمجاز» را تصریح می کنند. نسبت هم می دهند و می گویند فلانی این جور قرائت کرده اما می گویند «لایقراء بها»، یعنی لایجوز.
شاگرد: چون تداول نداشته؟
استاد: چون تداول نداشته و مجاز نبوده است. این ها خیلی مهم است. یعنی دم و دستگاه فقه شیعه و بزرگان امامیه این قدر منضبط بوده است!
هر کسی نذر طلبگی بکند خوب است؛ هفته ای یک بار با دقت ابتدا به ساکن مقدمه مجمع را بخواند. از بس که در این مقدمه چیز هست! سبحان الله! فرمودند وقتی شصت سال از عمر من گذشته بود شروع کردم به نوشتن مجمع. با شصت سال اندوخته علمی یک مقدمه ای به این صورت می نویسند که این قدر پر بار است.
والحمد لله رب العالمین
کلید: فرش الحروف، رسم المصحف، تواتر قرائات، قرائات مشهوره، قرائات عشر، قرائات سبع، تاریخ قرائات، مجمع البیان، تبیان، ابن مجاهد، زبان شناسی، اصول القرائات در زبان شناسی، وقف، انواع وقف، تعاضد رسم و قرائات، سبعة احرف، زبان شناسی، واج،
1 العنکبوت49
2 همان 51
3 الرعد31
4 النشر فى القراءات العشر نویسنده : ابن الجزري جلد : 1 صفحه : 26
5 همان 26
6 همان
7 القارعه 4
8 الفرقان 7
9 المقاصد العلية في شرح الرسالة الألفية، ص: 245
10 مناهل العرفان في علوم القرآن (1/ 439)
11 مجمع البيان في تفسير القرآن - ط مؤسسة الأعلمي للمطبوعات نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 36
12 جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج31، ص: 30
13 الممتحنه 11
14 المحتسب في تبيين وجوه شواذ القراءات والإيضاح عنها نویسنده : ابن جني جلد : 2 صفحه : 320
15 مجمع البيان في تفسير القرآن - ط مؤسسة الأعلمي للمطبوعات نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 38
16 جامع عباسی، ص 137؛ «بلكه سنّت است كه در قرآن خواندن التزام يك قراءت نكند».
17 التبيان في تفسير القرآن نویسنده : الشيخ الطوسي جلد : 1 صفحه : 7
18 المبسوط في فقه الإمامية؛ ج4، ص:273