بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
109-تقریر جلسات اسفند از آقای سوزنچی
- مباحث یکشنبه 10 اسفند 1393
- حکایاتی از کثیّر عزّه شاعر معروف متوفی 105 که شیعه بوده اما به خلفای اموی هم نزدیک بود و اینکه عبدالملک از او قسم خوردن به الله را نپذیرفت و از او خواست به ابوتراب قسم بخورد! حکایت در الاغانی ابوالفرج اصفهانی (و نیز البدایه و النهایه ابن کثیر ج2 ص252) آمده است. اشعار وی دلیل خوبی بر وجود باور شیعه به غیبت در قرن اول است.
-
ادامه بحث از کتاب مرویات نسخ التلاوه. بحث درباره این بود که ابن مسعود و ابی الدرداء تعبیر و ما خلق الذکر و الانثی می خواندند. ابن تیمیه گفته درباره اینکه در صلات یجوز این قرائت یا خیر اختلاف است. قائلان به جواز به سخن احمد بن حنبل و مالک استناد می کنند اما قول اکثر علما عدم جواز است که گفتیم این اکثر مربوط به بعد از ابن مجاهد است.
مساله جالبی که مولف در ادامه مطرح می کند این است که در مقابل این دو روایت که صحیح السند است ما یک تواتر داریم و آن اینکه قرائات سبعه رایج سلسله شان هم به ابوالدرداء ختم می شود و هم به ابن مسعود. پس این دو نیز همان «و ما خلق الذکر و الانثی» میخوانده اند.
 ابن حجر این را نقل می کند و می گوید احتمالا این نسخ التلاوه بود و خبرش به اینها نرسیده (که گفتیم هم ابن مسعود در عرضه اخیره بود به نقل شما و هم ابوالدرداء سریحا گفت که مرا مجبور به این قرائت می کنند و نمی پذیرم. آیا ابوالدرداء خلاف تواتر زمان خود می ایستاده؟ چگونه خبردار نشده در حالی که او را مجبور می کرده اند؟ ابن حجر می گوید والعجب من نقلهم الحفاظ من الکوفیون هذه القرائه عن علقمه و عن ابن مسعود و الیهما تنتهی القرائت فی الکوفه... می گوید این عجیب است که کوفیان که این حدیث را نقل کرده اند قرائت خودشان که الان از قرائات سبعه است به علقمه (مخاطب ابوالدرداء در روایت وی) و ابن مسعود ختم می شود. اما قبلا توضیح دادیم که جای تعجب ندارد زیرا حجاج قرائت ابن مسعود که قرائت رایج کوفه بود را آنچنان ممنوع کرد که امثال ذهبی و ابن کثیر تعبیر قبحه الله را در موردش به کار برده اند. ابن کثیر در البدایه و النهایه ج9 ص 148 سخن حجاج را چنین نقل می کند: «و ما عذیری من عبد هذیل {= ابن مسعود} یزعم ان قرآنه من عند الله والله ما هی الا رجز من رجز الاعراب ما انزل الله علی نبیه ... و لا اجد احدا یقرء علی قرائه ابن ام عبد {=ابن مسعود} الا ضربت عنقه و لاحکها من المصحف ولو بضلع الخنزیر ... والله لو ادرکت عبد هذیل لاضربت عنقه» که ابن کثیر اینجا می گوید هذا من جرئه الحجاج قبحه الله و اقدامه علی الکلام السیء و الدماء الحرام. و
انما نقم علی قرائه ابن مسعود لکونه خالف قرائه علی مصحف الامام الذی جمع الناس علیه عثمان والظاهر ان ابن مسعود رجع الی قول عثمان و موافقته والله اعلم. که معلوم است چنین نبوده زیرا اگر بنی امیه کوچکترین خبری در این زمینه می یافتند که ابن مسعود توبه کرده آن را به حد تواتر نقل می کردند. قبلا توضیح دادیم که ابن مسعود وقتی درگیری پیش آمد تازه شروع کرد به افشاگری (روایت کرد از پیامبر که من انکر ولایه علی ع کمن انکر نبوتی. و سائل گفت آیا این را شنیدی و فعلت ما فعلت؟ گفتم استغفار می کنم از آنچه کردم)
حالا اقدام حجاج را بگذارید کنار نقل الدر المنثور سیوطی که نشان می دهد چرا حجاج تشنه به خون ابن مسعود و دشمن قرائت وی بود: عن ابن مسعود: کنا نقرء علی عهد رسول الله یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک من ان علیا امیرالمومنین و ان لم تفعل فما بلغت رسالتک؛ یا اینکه بان شنبوذ سنی در نمازش می خواند: لقد نصرکم الله ببدر بسیف علی و انتم اذله؛ یا این قرائت که در بسیاری از تفاسیر اهل سنت آمده که: کفی الله المومنین القتال بعلی بن ابی طالب
البته حجاج این کارها را کرد ولی عده ای مانند اعمش سعی کردند حفظ کنند (ادرکت اهل الکوفه و ما قرائه زید فیهم الا کقرائه عبدالله فیکم الیوم ما یقرء بها الا الرجل او الرجلان) که وقتی خطبه حجاج را شنید گفت اقرئه رغم انفه. و این اصرار وی موجب شد که این قرائت به ابوحنیفه برسد و بر اساسش فتوایی دهد که به تبع این فتوا اصل این قرائت به نحو متواتر امروز قابل اثبات می شود.
از کارهای مهم این مسغود غلول است. یعنی می گفت غلو مصاحفکم... مصحفهای خود را از دست عاملان عثمان مخفی کنید که بماند. خیلیها مخفی کردند شاهدش هم سخن ابن کثیر که در سال 401 یک مصحف ابن مسعود در بغداد پیدا شد و قاضی شهر آن را آتش زد که جنجالی عظیم شد.






****************
تقریر جدید:














************
تقریر آقای صراف:
10/12/1393

· در مورد قرائت ابوالدرداء و ابن مسعود در والذکر والانثی ادعا می‌کند که اینها از مخالفت با قرائت عموم! برگشتند و این بخاطر تواتر نقل قرائت و ما خلق الذکر و الانثی از طریق شاگردان ایشان در بین قراء سبعه از خود این دو نفر است و می‌گوید بخاطر روایت صحیحه از تواتر دست برنمی‌داریم.

فتح الباري شرح صحيح البخاري - ابن حجر (14/ 115)
4563 - حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَفْصٍ حَدَّثَنَا أَبِي حَدَّثَنَا الْأَعْمَشُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ قَالَ قَدِمَ أَصْحَابُ عَبْدِ اللَّهِ عَلَى أَبِي الدَّرْدَاءِ فَطَلَبَهُمْ فَوَجَدَهُمْ فَقَالَ أَيُّكُمْ يَقْرَأُ عَلَى قِرَاءَةِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ كُلُّنَا قَالَ فَأَيُّكُمْ أَحْفَظُ فَأَشَارُوا إِلَى عَلْقَمَةَ قَالَ كَيْفَ سَمِعْتَهُ يَقْرَأُ { وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى } قَالَ عَلْقَمَةُ وَالذَّكَرِ وَالْأُنْثَى قَالَ أَشْهَدُ أَنِّي سَمِعْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقْرَأُ هَكَذَا وَهَؤُلَاءِ يُرِيدُونِي عَلَى أَنْ أَقْرَأَ { وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى } وَاللَّهِ لَا أُتَابِعُهُمْ

4563 - ( حَدَّثَنَا عُمَر ) هُوَ اِبْن حَفْص بْن غِيَاث ، وَوَقَعَ لِأَبِي ذَرّ حَدَّثَنَا عُمَر بْنُ حَفْص .
قَوْله : ( قَدِمَ أَصْحَاب عَبْد اللَّه ) أَيْ اِبْن مَسْعُود
( عَلَى أَبِي الدَّرْدَاء ، فَطَلَبَهُمْ فَوَجَدَهُمْ فَقَالَ : أَيّكُمْ يَقْرَأ عَلَيَّ قِرَاءَة عَبْد اللَّه ؟ قَالُوا : كُلّنَا . قَالَ : فَأَيّكُمْ أَحْفَظ ؟ وَأَشَارُوا إِلَى عَلْقَمَة )
هَذَا صُورَته الْإِرْسَال ، لِأَنَّ إِبْرَاهِيم مَا حَضَرَ الْقِصَّة ، وَقَدْ وَقَعَ فِي رِوَايَة سُفْيَان عَنْ الْأَعْمَش فِي الْبَاب الَّذِي قَبْله " عَنْ إِبْرَاهِيم عَنْ عَلْقَمَة " فَتَبَيَّنَ أَنَّ الْإِرْسَال فِي هَذَا الْحَدِيث ، وَوَقَعَ فِي رِوَايَة الْبَاب عِنْد أَبِي نُعَيْم أَيْضًا مَا يَقْتَضِي أَنَّ إِبْرَاهِيم سَمِعَهُ مِنْ عَلْقَمَة . وَقَوْله فِي آخِره ( وَهَؤُلَاءِ يُرِيدُونِي عَلَى أَنْ أَقْرَأ وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى وَاَللَّه لَا أُتَابِعهُمْ ) وَوَقَعَ فِي رِوَايَة دَاوُدَ بْن أَبِي هِنْد عَنْ الشَّعْبِيّ عَنْ عَلْقَمَة فِي هَذَا الْحَدِيث " وَإِنَّ هَؤُلَاءِ يُرِيدُونَنِي أَنْ أَزُول عَمَّا أَقْرَأَنِي رَسُول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَيَقُولُونَ لِي : اِقْرَأْ وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى ، وَإِنِّي وَاَللَّه لَا أُطِيعهُمْ " أَخْرَجَهُ مُسْلِم وَابْن مَرْدَوَيْهِ . وَفِي هَذَا بَيَان وَاضِح أَنَّ قِرَاءَة اِبْن مَسْعُود كَانَتْ كَذَلِكَ ، وَاَلَّذِي وَقَعَ فِي غَيْر هَذِهِ الطَّرِيق أَنَّهُ قَرَأَ " وَاَلَّذِي خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى " كَذَا فِي كَثِير مِنْ كُتُب الْقِرَاءَات الشَّاذَّة ، وَهَذِهِ الْقِرَاءَة لَمْ يَذْكُرهَا أَبُو عُبَيْد إِلَّا عَنْ الْحَسَن الْبَصْرِيّ ، وَأَمَّا اِبْن مَسْعُود فَهَذَا الْإِسْنَاد الْمَذْكُور فِي الصَّحِيحَيْنِ عَنْهُ مِنْ أَصَحّ الْأَسَانِيد يَرْوِي بِهِ الْأَحَادِيث .
قَوْله : ( كَيْف سَمِعْته ) أَيْ اِبْن مَسْعُود
( يَقْرَأ وَاللَّيْلِ إِذْ يَغْشَى ؟ قَالَ عَلْقَمَة : وَالذَّكَر وَالْأُنْثَى )
فِي رِوَايَة سُفْيَان ( فَقَرَأْت وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى وَالذَّكَر وَالْأُنْثَى ) وَهَذَا صَرِيح فِي أَنَّ اِبْن مَسْعُود كَانَ يَقْرَؤُهَا كَذَلِكَ . وَفِي رِوَايَة إِسْرَائِيل عَنْ مُغِيرَة فِي الْمَنَاقِب " وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى وَالذَّكَر وَالْأُنْثَى " بِحَذْفِ " وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى " كَذَا فِي رِوَايَة أَبِي ذَرّ وَأَثْبَتَهَا الْبَاقُونَ .
قَوْله : ( وَهَؤُلَاءِ ) أَيْ أَهْل الشَّام
( يُرِيدُونِي عَلَى أَنْ أَقْرَأ ( وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى ) وَاَللَّه لَا أُتَابِعهُمْ )
هَذَا أَبْيَن مِنْ الرِّوَايَة الَّتِي قَبْلهَا حَيْثُ قَالَ " وَهَؤُلَاءِ يَأْبَوْنَ عَلَيَّ " ثُمَّ هَذِهِ الْقِرَاءَة لَمْ تُنْقَل إِلَّا عَمَّنْ ذُكِرَ هُنَا ، وَمَنْ عَدَاهُمْ قَرَءُوا " وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى " وَعَلَيْهَا اِسْتَقَرَّ الْأَمْر مَعَ قُوَّة إِسْنَاد ذَلِكَ إِلَى أَبِي الدَّرْدَاء وَمَنْ ذُكِرَ مَعَهُ ، وَلَعَلَّ هَذَا مِمَّا نُسِخَتْ تِلَاوَته وَلَمْ يَبْلُغ النَّسْخُ أَبَا الدَّرْدَاء وَمَنْ ذُكِرَ مَعَهُ . وَالْعَجَب مِنْ نَقْل الْحُفَّاظ مِنْ الْكُوفِيِّينَ هَذِهِ الْقِرَاءَة عَنْ عَلْقَمَة وَعَنْ اِبْن مَسْعُود وَإِلَيْهِمَا تَنْتَهِي الْقِرَاءَة بِالْكُوفَةِ ثُمَّ لَمْ يَقْرَأ بِهَا أَحَد مِنْهُمْ ، وَكَذَا أَهْل الشَّام حَمَلُوا الْقِرَاءَة عَنْ أَبِي الدَّرْدَاء وَلَمْ يَقْرَأ أَحَد مِنْهُمْ بِهَذَا ، فَهَذَا مِمَّا يُقَوِّي أَنَّ التِّلَاوَة بِهَا نُسِخَتْ .

· ابن حجر تعجب می‌کند اما اگر همه نقل‌ها را بیاوریم تعجبی ندارد. توجه شود به برخوردهای مثل حجاج با کوفیون:

البداية والنهاية (9/ 128)
... وما عذيري من عبد هذيل يزعم أن قرآنه من عند الله والله ما هي الأرجز من رجز الأعراب ما أنزلها الله على نبيه ( ص ) وعذيري من هذه الحمراء يزعم أحدهم يرمي بالحجر فيقول لي إن تقع الحجر حدث أمر فوالله لأدعنهم كالأمس الدابر قال فذكرته للأعمش فقال وأنا والله سمعته منه وروراه أبو بكر بن أبي خيثمة عن محمد بن يزيد عن أبي بكر بن عياش عن عاصم بن ابي النجود والأعمش أنهما سمعا الحجاج قبحه الله يقول ذلك وفيه والله لو أمرتكم أن تخرجوا من هذا الباب فخرجتم من هذا الباب لحلت لي دماؤكم ولاأجد أحدا يقرأ على قراءة ابن أم عبد إلا ضربت عنقه ولأحُكّنّها من المصحف ولو بضلع خنزير وروراه غير واحد عن أبي بكر بن عياش بنحوه وفي بعض الروايات والله لو أدركت عبد هذيل لأضربن عنقه وهذا من جرأة الحجاج قبحه الله وإقدامه على الكلام السيئ والدماء الحرام وإنما نَقَمَ [الحجاج] على قراءة ابن مسعود رضي الله عنه لكونه خالف القراءة على المصحف الأمام الذي جمع الناس عليه عثمان والظاهر أن ابن مسعود رجع إلى قول عثمان وموافقيه والله أعلم

· اگر اینطور می‌بود داعی برای علم کردن بنی امیه برای اظهار این توبه زیاد بود پس چرا هیچ چیزی نقل نشده است

· این را اگر کنار نقل الدر المنثور سیوطی بگذاریم متوجه می‌شویم که آیا حجاج آنچه را تهدید می‌کرد عملی هم کرد؟ نقل او این است که ابن مسعود می‌گوید ما در عهد رسول خدا (ص) آیه ابلاغ را به گونه دیگری می‌خواندیم. یا کفی الله المؤمنین القتال ...

· ابن مجاهد که خودش این قراءات سبعه را منضبط کرده و جاانداخته در کتاب السبعة فی القراءات دارد که قبل از زمان ورود حجاج به کوفه چه وضعی بوده:

السبعة في القراءات (ص: 67)
حَدثنِي عَليّ بن عبد الصَّمد قَالَ حَدثنَا مُحَمَّد بن الْهَيْثَم المقرىء قَالَ حَدثنَا مُوسَى بن دَاوُد عَن حَفْص عَن عمرَان عَن الْأَعْمَش قَالَ أدْركْت أهل الْكُوفَة وَمَا قِرَاءَة زيد فيهم إِلَّا كَقِرَاءَة عبد الله فِيكُم الْيَوْم مَا يقْرَأ بهَا إِلَّا الرجل وَالرجلَانِ

· یکی از کارهایی که ابن مسعود سفارش می‌کرد این بود که غُلّوا مصاحفکم (که مخفی شود تا آتش زده نشود) که در به نحوی مخفی کنید که هیچ کس نفهمد و از شواهد آن حکم قاضی القضات بغداد در زمان شیخ مفید است به احراق مصحف ابن مسعود که در یک جایی پیدا شده بود